طواف حرم
ای نامِ تو خوشبوتر از آلاله و شب بو
یک عالمه گُل کاشتهام در خم ابرو
خورشید هم از شرق نگاه تو میآید
هر صبح که در بند کنی حلقهی گیسو
از دانه ی اشکِ دلِ زوّار تو روئید
بر گِرد ضریح تو چنین حلقهی بازو
مشغول طوافِ حرمت، هرچه کبوتر
مهمانِ صفای قدمت، هرچه پرستو
تصویر فلک یکسره در صحنِ تو پیداست
از بس که به آن بالِ ملائک زده جارو
تا صید کند یک نظر از گوشهی چشمت
صیّاد که ناله زده: یا ضامن آهو
پیش تو دراز است مرا دستِ گدایی
با کاسهی دل، کاسهی سر، کاسهی زانو
ای نابترین مایهی الهام غزلها
با تو چه نیازیست به معشوق و لبِ جو
بیمارِ توأم آقا! نذرت دلِ تنگم
بنویس برای دلِ من نسخه و دارو
عبّاس احمدی
[ چهارشنبه 3 تیر 1394 ] [ 12:22 AM ] [ KuoroshSS ]