از هرچه غیر مدح تو گفتم گذشت کن
سخت است در حضور تو لب وا کند قلم
ای خندهات رقیب رطبهای خوبِ بم
نامت چهار گوشهی عالم گرفته است
آوازهی تو می زند از شش جهت قدم
اکسیژن حیات زمین، انقلاب کن
در کوچههای شهرِ گرفتارِ دود و دم
با گریه راه بُغض مرا شست و شو بده
عاری کن از دریچهی دل گرد درد و غم
این خاکهای خشک ترک خورده را ببین
ای آسمان به کالبد این زمین بدم
با من بگو نهایتِ کارم رسیدن است؟
یا انتظار، مرگِ مرا میزند رقم؟
از هرچه غیر مدح تو گفتم گذشت کن
ای عشق خطِ عفو بکش بر سَرِ قلم
احسان اکابری
[ پنج شنبه 4 تیر 1394 ] [ 3:37 AM ] [ KuoroshSS ]