ای بنده بیا ساکن میخانهی ما باش
ای بنده بیا ساکن میخانهی ما باش
ما شمع تو گردیم و تو پروانهی ما باش
تا چند خوری باده ز پیمانهی اغیار
پیمان بشکن طالب پیمانهی ما باش
از عشق مجازی نشود کام تو حاصل
از عشق بُتان بگذر و دیوانهی ما باش
بیگانه شو از دیده که نادیده ببینی
بیزار تو از دیدهی بیگانهی ما باش
باز است در رحمت ما رحم به خود کن
در دام نیفتاده بیا دانهی ما باش
این کهنه خرابات چرا میکنی آباد؟
بگذر تو ز آبادی و ویرانهی ما باش
یک عمر شدی خانه به دوش هوس و آز
یک ماه بیا معتکف خانهی ما باش
هر در که زدی دست رد آمد به جوابت
پس منتظر پاسخ جانانهی ما باش
ژولیده نیشابوری
[ یک شنبه 7 تیر 1394 ] [ 5:06 AM ] [ KuoroshSS ]