گواه دل

 

ساغر از دست ظریف تو گناهی نَبُوَد

جز سر کوی تو ای دوست پناهی نبود

 

درِ امید ز هر سوی به رویم بسته است

جز درِ میکده،  امید به راهی نبود

 

آنکه از باده ی عشق تو لبی تازه نمود

مُلکِ هستی بَرِ چشمش پَرِ کاهی نبود

 

گر تو در حلقه ی رندان نظری ننمایی

به نگاهت، که در آن حلقه نگاهی نبود

 

جان فدای صنم باده فروشی که بَرَش

هستی و نیستی و بنده و شاهی نبود

 

نظری کن که نباشد چو تو صاحب نظری

به مریضی که در او جز غم و آهی نبود

 

عاشقم، عاشقِ دلسوخته از دوریِ یار

در کفم جز دلِ افسرده گواهی نبود

 

 

امام خمینی رحمة الله علیه



[ دوشنبه 29 تیر 1394  ] [ 7:21 AM ] [ KuoroshSS ]