خدایا . . .
خدایا به جاه خداوندیات
که بخشی مقام رضامندیات
طمع نیست از کِشت بیحاصلم
به خشنودیات کار دارد دلم
بسی شرمسارم ز نفس فضول
ز طاعت مُکدّر، ز عصیان ملول
که نیک و بدم هر دو نَبْوَد روا
چو عصیان بُوَد طاعتم ناسزا
ندارم به جز عفو چیزی به کف
شد از کف مرا نقدِ فرصت تلف
به درگاهت آوردهام عجز خویش
سر از شرمِ بیبرگی افکنده پیش
نگیری چهسان دست افتادهای
که خود از کرم هستیاش دادهای؟
به یک عمر در نعمتت زیستم
گدای درت نیستم، کیستم؟
اگر هست بنما دَرِ دیگرم
وگر نه به حرمان مران زین درم
در افتادگی از که خواهم مدد؟
مدد از که افتادگان را رسد؟
که عصیان به کوی کریمان برند
گنه هدیه آرند و غفران برند
به هر حاجتم از تو امیدوار
که هم فیضبخشی، هم آمرزگار
حزین لاهیجی
[ چهارشنبه 31 تیر 1394 ] [ 5:16 AM ] [ KuoroshSS ]