بشر را روز محشر روز واویلاست باور کن
بشر را روزِ محشر روز واویلاست باور کن
به دیوان عمل هنگامهای برپاست باور کن
ز بس گرم است بازار مُکافات عمل ای دل
میان آن همه تن، آدمی تنهاست باور کن
خدا را تا نرفتی زین جهان کاری بکن زیرا
در آنجا پردهها از کار ما بالاست باور کن
به ترک معصیت ای دل مکن امروز را فردا
شهادت دادن اعمال تو با ماست باور کن
زبان و گوش و دست و پا و سر تو را گوید
که امروزِ من و تو، داعی فرداست باور کن
عِنان نَفْس سرکش را به دست آرزو مسپار
که آنچه میکشی از نفْس بیپرواست باور کن
حسابت را بیا قبل از صدور حُکم روشن کن
که حُکمِ مُحکمِ حقّ لازمُ الْإجراست باور کن
به میزان عمل اعمال ما را وقت سنجیدن
پسند ذات بیهمتای حقّ تقواست باور کن
به مولا کن توسل زانکه فرمودست پیغمبر
شفاعت اختیارش در کف مولاست باور کن
به هر پروندهای مُهر ولایت خورد در عالم
به دست فاطمه آمادهی امضاست باور کن
من «ژولیده» میگویم به نص آیهی قرآن
که نیکی و بد جمع، کار ما منهاست باور کن
ژولیده نیشابوری