سایه‌ی مهرت وسیع

 

گرچه خیلی چیزها می‌دانی از من . . هیچ وقت

کم نکردی لطف خود را آنی از من هییچ وقت

 

خوبی‌ات باران یک‌ریز و گناه من بزرگ

تو ندیدی غیر نافرمانی از من هیچ وقت

 

من ندیدم از تو غیر از چشم‌پوشی و کرم

تو ولی جز زشتی و نادانی از من هیچ وقت

 

من دلم هرجایی است و سایه‌ی مهرت وسیع

آفتابی . . رو نمی‌گردانی از من هیچ وقت

 

با وجود بار سنگین گناه و معصیت

برنداری سایه‌ی رحمانی از من هیچ وقت

 

من بیابانی دَرَنْدَشتم که هرگز رد نشد

کاروانی از گل و بارانی از من هیچ وقت

 

آتش عشق تو روشن باد در قلبم عزیز

از تو می‌خواهم که این حیرانی از من . . هیچ وقت

 

 

مریم سقلاطونی



[ جمعه 2 مرداد 1394  ] [ 6:33 AM ] [ KuoroshSS ]