باید از طایفهی عشق اطاعت آموخت
گرچه در پای ظهور تو بُکا کافی نیست
روضه و اشک نباشد که دعا کافی نیست
روضه خوب است به ما ترکِ معاصی بدهد
درس تقوا بدهد شور و نوا کافی نیست
باید این دغدغهی روز و شب ما باشد
ساعتی سوختن از هجر شما کافی نیست
نرسد فرصتِ دیدار به پابندِ گناه
ابر باید برود حال و هوا کافی نیست
عذر و توجیه و بهانه که بدردی نخورد
عاشق یار شدن جز به بها کافی نیست
توبه وقتیست مؤثر که به همّت باشد
صِرْف خسته شدن از خَبْط و خطا کافی نیست
دردِ ما قلب سلیم است خدا میداند
حاجتِ دنیوی و دستِ گدا کافی نیست
باید از طایفهی عشق اطاعت آموخت
زدن کوچه به نام شهدا کافی نیست
آخرش پیر شدم از غم دوری حرم
تا به کی دوری از کرببلا؟ کافی نیست؟
همهی عُمر به جدّ تو اگر گریه کنم
خون ببارد ز دو چشمم، به خدا کافی نیست
***
گریهی صبح و مساءت ز دلِ زینب بود
علّت اشکِ مُدام تو غم زینب بود
سید پوریا هاشمی