آقا بیا و غُصّهی ما را تمام کن
لطف شماست اینکه گرفتار ماتمیم
در سایهی نگاه شما زیر پرچمیم
گمراه میشدیم اگر چشمتان نبود
از رحمتِ شماست اگر سینه میزنیم
گفتی بیا و گریه برای غریب کن
گفتی که در حسینیه هم نالهی همیم
سهمی ز اشکهای شما رزق ما شده
دریا دلیم و زنده از این اشکِ نم نمیم
مادر مرا ز مِهر شما شیر داده است
مدیون روضههای نفس گیر مادریم
وقتی که آسمان و زمین گریه میکند
ما نیز خون جگر ز مصیبات اعظمیم
با لحن دلبرانهی ناحیه خواندنت
تا لحظهی ظهور شما زار میزنیم
آقا بیا و غُصّهی ما را تمام کن
ما غُصّهدار زینب و آن قامتِ خمیم
در روزگار غیبتتان طبق امرتان
سربازهای گوش به فرمان رهبریم
دنیای غرب راه به جایی نمیبرَد
وقتی که ما صحابهی خورشیدِ مشرقیم
آقا چه میشود ز دعای تو بنگریم
زوّار کربلایی ماه محرمیم
مصطفی هاشمینسب