فقط تویی که بندهی خدا درست میکنی
اگرچه تو طبیبی و دوا درست میکنی
کمی برای خیر ما بلا درست میکنی
از این طرف همیشه بارها خراب میکنم
از آن طرف همیشه بارها درست میکنی
اگرچه من خجل شدم، اگرچه سنگ دل شدم
تو از وجود سنگ هم طلا درست میکنی
من از گناه خستهام، از اشتباه خستهام
به جان مادرت بگو مرا درست میکنی؟
گدای آستانهات شدن به دست ما نبود
تو با کریمی خودت گدا درست میکنی
کنار تو غریبههای شهر نیز راحتند
تویی که از غریبه آشنا درست میکنی
اگر بناست بعد از این مرا خرابتر کنی
از اول این خراب را چرا درست میکنی؟
از این دلی که سالهاست بندگی نکرده است
فقط تویی که بندهی خدا درست میکنی
تو یک غروب جمعه میرسی و گنبد بقیع را
شبیه گنبد امام رضا درست میکنی
علیاکبر لطیفیان
[ جمعه 15 آبان 1394 ] [ 8:37 AM ] [ KuoroshSS ]