نامی که باشد از تبار کیمیاها
هر چند که ما را نوشتند از گداها
اصلا نمی آید گدا بودن به ماها
ما روسیاهان ارزش خاصّی نداریم
ماها کجا و نوکریِ دلرباها؟!
ما هر چقدر اصرار کردیم او نیامد
اصلا چه شد «آقا بیا آقا بیا» ها؟!
ماها که هیچ . . این خوبها در انتظارند
کی میرسد روزِ وصال آشناها؟!
از دوریش بدجور حال ما خراب است
رونق گرفته باز هم دارُالشفاها
من که بدم پس دیدنش روزی من نیست
ای خوش به حال خوبها . . حاجت رواها
باشد درست . . آقای ما خیلی کریم است
اما دگر تا کی گنه؟ تا کی خطاها؟
طبق احادیث رسیده . . ناظر ماست
بد نیست پیشش ذرّهای شرم و حیاها
از بس که بر اعمالِ بد اصرار داریم
رنگی ندارد پیش او دیگر حناها!
یک راه حل باقیست آن هم نام زهراست(علیها السلام)
نامی که باشد از تبار کیمیاها
محمّد فردوسی