اُمّت واحده یک نقشه‌ی جغرافی نیست

 

می‌رسد قصّه به خوشبخت‌ترین پایان‌ها

فصل سر رفتن عطر از دلِ سیبستان‌ها

 

از نمازی که درختان به جماعت خواندند

شک ندارم که بهار آمده بر ایوان‌ها

 

فرقه‌ی باد کجا قدرت چیدن دارد؟

از گلستان به پا خواسته از قرآن‌ها

 

این قطاری‌ست که تا مقصد خود خواهد رفت

خواب وقتی بپرد از سر سوزنبان‌ها

 

نکند بشکند این ریل به راه افتاده!

نکند قطع شود فاصله‌ی میدان‌ها!

 

هرچه گلدسته به لب عطر اذان آورده است

که جهان پُر شود از رایحه‌ی ریحان‌ها

 

روی یک ساقه و در سایه‌ی یک خورشیدیم

می‌رود باز شود غنچه‌ی این گلدان‌ها

 

ضربان در ضربان می‌تپد «اللهُ الصَّمد»

شانه بر شانه گذارند اگر شریان‌ها

 

سی وسه دانه که در یک نخ تسبیح نشست

موج‌ها می‌زند این چرخش «یا رحمن ها»

 

فصل نوبر شدن خوشه‌ی «حَبْلُ الله» است

فصل یک حادثه، دریا شدن باران‌ها

 

اُمّت واحده یک نقشه‌ی جغرافی نیست

در دل همدلی ماست الهستان‌ها!

 

عالیه مهرابی



[ شنبه 14 آذر 1394  ] [ 11:40 AM ] [ KuoroshSS ]