به کوی رضا جان صفا می‌پذیرد

 

به کوی رضا، جان صفا می‌پذیرد

دل این جا فروغِ خدا می‌پذیرد

 

تو ای بینوا رو به سوی رضا کن

که این پادشه خوش گدا می‌پذیرد

 

به پابوس او رو که زوّار خود را

سر خوانِ جود و عطا می‌پذیرد

 

بُوَد رحمتش بی‌کران مثل دریا

هم آلوده  هم پارسا  می‌پذیرد

 

بُوَد  عامْ  دلجوییِ  بی‌دریغش

که هم غیر و هم آشنا می‌پذیرد

 

اگر دردمندی بیا بر در او

که هر درد اینجا دوا می‌پذیرد

 

خدا را به او خوان و خواه آنچه خواهی

که ایزد به پاسش دعا می‌پذیرد

 

امید دل من به من کن نگاهی

که جان از نگاهت صفا می‌پذیرد

 

بخواه از خدا تا ببخشد گناهم

که تو آنچه خواهی خدا می‌پذیرد

 

در آتش بسوزان شفق هر هوی را

که جانان دلِ بی‌هوی می‌پذیرد

 

استاد محمّد‌حسین بهجتی (شفق)



[ یک شنبه 15 آذر 1394  ] [ 6:30 AM ] [ KuoroshSS ]