ای از بهار، باغِ نگاهت بهارتر

 

ای از بهار، باغِ نگاهت بهارتر

از فرش، عرش در قدمت خاکسارتر

 

شبنم ز پاکی تو، به گلبرگ‌‌ها نوشت

گُل پیش روی توست ز هر خار، خوارتر

 

باران کرَم نمود و ترنُّم کنان سرود

کز هرچه ابر، دستِ تو گوهر نثارتر

 

شهر مدینه با فقرا جمله واقفند

آن شهر کس نداشت ز تو سفره‌دارتر

 

ایّوب دید صبرِ تو، بی‌صبر گشت و گفت

چشم فلک ندیده ز تو بردبارتر

علی نبینا و آله و علیه السلام

نامت حَسَن، و لیکْ به هر حُسْن، احسنی

ناورده دست صُنْع، ز تو شاهکارتر

 

بودی لبالب از غم و دردِ نهان، و لیک

آئینه‌ای نبود ز تو بی‌غبارتر

 

باشد یکی، قیامِ حسین و قُعود تو

گشتی پیاده تا که شود او سوارتر

سلام الله علیه

 

علی انسانی



[ سه شنبه 8 خرداد 1397  ] [ 11:30 PM ] [ KuoroshSS ]