بس که خون گشت ز نامردی مردم جگرش
بس که خون گشت ز نامردیِ مردم جگرش
بود زخم جگرش سختتر از زخم سرش
اوست مظلوم که تا لحظهی جان دادن بود
استخوان در گلو و خار به چشمان ترش
نخلها اشک فشاندند به اشک شب او
چاهها ناله کشیدند به آه سحرش
از شبی که گُلِ نیلوفریاش خُفت به گِل
نه مدینه، همه جا بود سیه در نظرش
خود شهید و پدرِ هشت شهید است علی
عجبا یک پدر و این همه داغ پسرش
سلام الله علیهم اجمعین
گاه، چون شمع برای بشریت شد آب
گاه، پروانه صفت سوخته شد بال و پرش
اوست مظلومترین رهبر و میباید خواند
از حسین و حسن و فاطمه مظلومترش
سلام الله علیهم اجمعین
به خداوند قسم، سختتر از زخم جبین
داغ زهراست که تا حشر بُوَد بر جگرش
سلام الله علیها
عمر بیفاطمه جان دادن او بود که بود
فاطمه هم سپهش هم زرهش هم سپرش
سلام الله علیها
نخل «میثم» همه دم سبز که تا سبزه بُوَد
روید از اشکِ علی بر همه خرمای ترش
سلام الله علیه
غلامرضا سازگار (میثم)