ای که سر تا به پا صفایی تو
ای که سر تا به پا صفایی تو
گلِ گلزار مصطفایی تو
اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
همهی کائنات میدانند
هفتمین حجّت خدایی تو
چشمهی جود و رحمت و کرمی
گوهر بحر کبریایی تو
مالک یک جهان دل همهای
بس که محبوب و دلربایی تو
ای طبیب دل همه یاران
که به درد همه دوایی تو
شاد شد از قُدُوم تو هستی
ای که غمخوار ماسِوایی تو
هر کسی دید چهرهات را گفت
آیتِ شمس و وَٱلضُّحائی تو
ای که آئینهی پُر از نوری
کعبهی عشق و حق نمایی تو
آمدم با بِضاعت مُزْجات
که فرستم به مقدمت صلوات
اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
به خدا جز خدا گواهی نیست
که مرا جز تو تکیهگاهی نیست
ای پناه همه پناهم بخش
که به غیر از درت پناهی نیست
جز فروغ محبّت و کرمت
شب ما را دگر پگاهی نیست
گرچه در آستان احسانت
مثل من عبد روسیاهی نیست
به نگاه تو جان دهم ای دوست
در بساطم اگر که آهی نیست
گهِ میلادِ تو مرا عیدی
بهتر از جلوهی تو ماهی نیست
آگهم من که سوی قرب خدا
غیر راه تو هیچ راهی نیست
آمدم با بِضاعت مُزْجات
که فرستم به مقدمت صلوات
اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
هرچه گویم به مدح تو کم است
عاجز از وصف و مدح تو قلم است
دیگر از حق چه نعمتی طلبم
که ولای تو بهترینْ نِعَم است
هر که مسکین آستان تو شد
نزد خلق و خدای محترم است
کار ما شد گدایی از درِ تو
عادت و خوی و خلق تو کرم است
گرچه دور از حریم تو هستیم
دل ما چون کبوتر حرم است
ای که دریای سینهات زِ ازل
منبع علم و بینش و حِکَم است
جز خدا هر که مدح تو گوید
به خداوندی خدا که کم است
تو گل بوستان عشقی و من
که دلم همچو غنچهی سر به هم است
آمدم با بِضاعت مُزْجات
که فرستم به مقدمت صلوات
اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
سید هاشم وفایی