با هر بهانه در همه جا گریه میکنی
بینِ نماز، وقت دعا گریه میکنی
با هر بهانه در همه جا گریه میکنی
در التهابِ آهِ خودت آب میشوی
میسوزی و بدون صدا گریه میکنی
هرچند زهر، قلب تو را پاره پاره کرد
امّا به یادِ کربُبَلا گریه میکنی
اصلا خودِ تو کربُبَلای مُجسّمی
وقتی برای خونِ خدا گریه میکنی
آب خوش از گلوی تو پایین نمیرود
با نالههای واعطشا گریه میکنی
با یاد روزهای اسارت چه میکشی؟
هر شب بدون چون چرا گریه میکنی
با یاد زلف خونی مردان نی سوار
هر صبح با نسیم صبا گریه میکنی
هم پای نیزهها همه جا گریه کردهای
هم با تمام مرثیهها گریه میکنی
دیگر بس است، چشم ترت درد میکند
از بس که غرق اشک عزا گریه میکنی
یوسف رحیمی
[ شنبه 31 شهریور 1397 ] [ 6:53 PM ] [ KuoroshSS ]