سر به مُهر کربلا میبرد در سجّادهاش
یک کم از اشک تو در میزان دریا کم نبود
پیش غمهای تو غمهای دو عالم غم نبود
سَر به مُهر کربلا میبُرد در سجّادهاش
آن که پیش هیچ کس غیر از خدایش خم نبود
بعد قرآن در نزول آیههای مُحکمات
هیچ نطقی در جهان چون خطبهات مُحکم نبود
پلک بر هم میزدی کرب و بلا میشد مرور
مَقتلی کاملتر از چشمت در این عالم نبود
روضهی در پردهات این بود که، در طول راه
غیر تو با عمّه جانت هیچ کس مَحرم نبود
گرچه کُشتت ذرّه ذرّه شمر، با سَمِّ هُشام
در حقیقت قاتلت هم شمر بود و هم نبود
با حساب روضهی گودال و ظهر و خیمهها
علّت اصلی مرگت حتم دارم سَم نبود
مهدی رحیمی
[ پنج شنبه 12 مهر 1397 ] [ 7:23 PM ] [ KuoroshSS ]