ای شنیده ز دمت ختم رسل بوی خدا

 

ای شنیده ز دمت ختم رسل بوی خدا

دیده در ماه رخت چشم علی روی خدا

چشم چشم حقی و بازوی بازوی خدا

منطقت وحی و زبان تو سخنگوی خدا

سینه‌ات مخزن اسرار هُوَ ٱلْهُویِ خدا

خلقتت آینه‌ی خلق خدا، خوی خدا

 

سُوَرِ، کوثر و یاسینِ محمّد، رویت

لیله‌ی قدر خدا، سایه‌ای از گیسویت

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

مصطفی شیفته‌ی وِجْهِه‌ی ربّانی تو

نورها هاله‌ای از طلعت نورانی تو

مَلک و جنّ و بشر گرم ثناخوانی تو

آسمان گوشه‌ای از سفره‌ی مهمانی تو

روح جبریل امین مرغ گلستانی تو

وحی پرواز کند وقت سخنرانی تو

 

نگه نافذ چشم تو مسیحای علی‌ست

راز هر موی تو یک لیله‌ی احیای علی‌ست

سلام الله علیه

خالقِ عَزَّ و جَلّْ  مدح تو را می‌گوید

پدر از باغ جنان  عطر تو را می‌بوید

کوثر از اشک سحرگاه تو رخ می‌شوید

عصمت از چار طرف راه تو را می‌پوید

خُلْد، خاک در سلمان تو را می‌بوید

از قدم‌های کنیز تو مَلک می‌روید

 

بال جبریل امین فرش ره زائر توست

دو جهان گمشده در تربت بی‌حائر توست

 

دفتر مدح تو قرآنِ رسولُ الله است

مهر تو پایه‌ی ایمان رسول الله است

دامنت باغ دو ریحان رسول الله است

سینه‌ی پاک تو رضوان رسول الله است

صورتت سوره‌ی فرقان رسول الله است

جان تو جان علی، جان رسول الله است

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

برتر از دانش و ادراک و ثنای همه‌ای

تو همان فاطمه‌ای فاطمه‌ای فاطمه‌ای

اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بینها و السر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک

طایر قلّه‌ی عرشی و زمین منزل توست

عقل کل زائر کاشانه‌ی خشت و گل توست

ناقه‌ات رفرف و آغوش خدا محمل توست

وسعت باغ جنان گوشه‌ای از محفل توست

تو در آغوش خدایی و خدا در دل توست

تا ابد ذرّیه‌ی ختم رسل، حاصل توست

 

کوثر رحمتی و ساقی تو دست علی ست

بود تو، بود علی، هستی تو هست علی ست

سلام الله علیه

پدرانم همه خاک قدم دو پسرت

پسرانم همه تا روز جزا خاک درت

پدرت گفت: به قربان تو دختر، پدرت!

مادرت عصمت ذات احد دادگرت

دخترت زینب کبری‌ست، حسینِ دگرت

تو، صدف؛ نسل علی تا صف محشر، گهرت

سلام الله علیهم

نور و فرقانی و طاهایی و یاسین علی

مِهر تو دین علی، مَشیِ تو آئین علی

سلام الله علیه

جز تو یا فاطمه بر ختم رسل کوثر کیست؟

بضعه و مام دو ریحانه‌ی پیغمبر کیست؟

دختری را که پدر گفته به او مادر کیست؟

با علی همدم و هم پایه و همسنگر کیست؟

حامی دست خدا، دخت پدرپرور کیست؟

بین دشمن تک و تنها سپر حیدر کیست؟

 

تو سراپا علی استی و علی زهرایی ست

نه علی، بلکه خدای ازلی زهرایی ست

 

نوحِ توحید در امواج خطر کیست؟ تویی

روح مابین دو پهلوی پدر کیست؟ تویی

اُمِّ دین، اُمِّ کتاب، اُمِّ بشر کیست؟ تویی

مَطْلَعُ ٱلْفجر دو شمس و دو قمر کیست؟ تویی

بهترین یار علی در پسِ در، کیست؟ تویی

به علی بازو و شمشیر و سپر کیست؟ تویی

 

بهترین یار علی یار علی یار علی!

تا صف حشر به هر عصر، طرفدار علی!

 

هرکه از قبر نهان تو نشانی می‌خواست

گفتمش در دل تو، در دل من، در دل ماست

بس که پیداست، به چشم دگران ناپیداست

نه مدینه، همه جا تربت پاک زهراست

فاش گویم: حرم فاطمه، آغوش خداست

حال می‌پرسم: آنجا که خدا نیست، کجاست؟

 

چار دیوار بهشت دل ما حائر توست

تو همان وجه خدایی و خدا زائر توست

 

تو کجا، این همه رنج و غم و آزار کجا

تو کجا، ناله‌ی بین در و دیوار کجا

بضعه‌ی احمد و دود و شرر نار کجا

روی حور ستم دیو ستمکار کجا

مخزن سِرِّ حق و صدمه‌ی مِسْمار کجا

گل بی‌خار کجا، نیش سر خار کجا

 

از در سوخته‌ی خانه‌ی تو معلوم است

به خدایی خداوند، علی مظلوم است

 

شده نزدیک به آتش بکشم دنیا را

گوییا می‌نگرم این ستم عُظمیٰ را

که فلانی به فلان گفت: بزن زهرا را

آن که سوزاند به آتش، حرم طاها را

زد چو بر باب ولایت به جسارت پا را

 

لگدی زد به در و سوخت روان همه را

کُشت یک سوم سادات بنی‌فاطمه را

 

نه فقط دست عدو بیت تو را آتش زد

دست شیطان به همه هست خدا آتش زد

به دل سوخته‌ی اهل ولا آتش زد

به خدا بر حرم کرب و بلا آتش زد

تا صف حشر به قلب شهدا آتش زد

بال جبریل امین را ز جفا آتش زد

 

زین شرر تا صف محشر دل عالم سوزد

پای این آتش دل، سینه‌ی «میثم» سوزد

اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و السر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک

 

غلامرضا سازگار (میثم)



[ یک شنبه 14 اردیبهشت 1399  ] [ 8:35 PM ] [ KuoroshSS ]