در خانهای که خیر بشر گفت، فاطمه (سلام الله علیها)
در خانهای که خیرِ بشر گفت، فاطمه
خورشید و ماه، شام و سحر گفت، فاطمه
از کوچهای که بود در آن خانهی علی
هرگه نبی نمود گذر گفت، فاطمه
احمد که گفت در شب معراج، یا علی
هنگام آمدن ز سفر گفت، فاطمه
از فطرت خدایی او خلق شد جهان
حور و فرشته، جن و بشر گفت، فاطمه
عالم میان خوف خطر گفت، یا علی
مولا میان خوف خطر گفت، فاطمه
دیوار، خون شد از غم و در، سوخت از حیا
دیوار گفت: فاطمه، در گفت: فاطمه
هر دل که سوخت از غم مظلومی علی
هرقدر گشت سوختهتر گفت: فاطمه
با گریه یاد مادر خود کرد مجتبی
چون دید طشت و خونِ جگر گفت: فاطمه
هم مصطفی وصیت او گفت با علی
هم مرتضی به دیدهی تر گفت: فاطمه
اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و السر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک
محمّدسعید میرزایی
[ یک شنبه 14 اردیبهشت 1399 ] [ 8:35 PM ] [ KuoroshSS ]