تو دهی راه کسی را که پناهش ندهند
تا کسی را به سر کوی تو راهش ندهند
گریه و سوز دل و ناله و آهش ندهند
روشنی نیست به چشم و دل بی چشم و دلی
از شب زلف تو تا روز سیاهش ندهند
کوه طاعت اگر آرد به قیامت زاهد
بی تولای تو حتی پر کاهش ندهند
به غباری که ز کویت به رخم مانده قسم
هر که خاک تو نشد عزت و جاهش ندهند
دیده صد بار اگر کور شود بهتر از آن
که به دیدار تو یک فیض نگاهش ندهند
کافر و مؤمن و غیرِ خودی و دشمن و دوست
هیچ کس نیست که در کوی تو راهش ندهند
تو نوازش کنی آن را که پناهش ندهند
تو دهی راه کسی را که پناهش ندهند
تلخی عشق حلاوت ندهد «میثم» را
تا که سوز سحر و اشک پگاهش ندهند
غلامرضا سازگار
[ یک شنبه 14 اردیبهشت 1399 ] [ 8:35 PM ] [ KuoroshSS ]