يك نفر از كمونيستها كه در رژيم گذشته محكومبه حبس بود و مدتى با من در يك زندان بوديم مى گفت :
من از ميان شما روحانيون فقط به يك نفر ارادت فوق العاده دارم آن هم آقاى دستغيب شيرازى است . پرسيدم : چرا؟ گفت : در زندان انفرادى روى سكوى مخصوص استراحت زندان خوابيده بودم . نيمه هاى شب بود ناگهان درب زندان گشوده شد. سيّد پير مردى كوتاه قد لاغر اندامى را وارد كردند، من سر را بالا كردم ديدم يك عمامه به سر وارد شد، سرم را زير لحاف كردم و دوباره خوابيدم . نزديك طلوع آفتاب حس كردم دستى به آرامى مرا نوازش مى دهد چشم باز كردم ، سيّد پيرمرد سلام كرد و با زبانى خوش گفت : آقاى عزيز نمازتان ممكن است قضا شود. من با تندى و پرخاش گفتم : من يك كمونيست هستم ، نماز نمى خوانم . آن مرد فرمود: پس خيلى ببخشيد، من معذرت مى خواهم كه شما را بد خواب كردم . من دوباره خوابيدم ، صبح مجدداً از من عذر خواهى كرد به طورى كه من از آن تندى و پرخاش كه كرده بودم پشيمان شدم . عرض كردم : آقا مانعى ندارد، حالا چون شما پيرمرد هستيد تشريف بياوريد روى سكّو بنشينيد، من پائين مى نشينم . ايشان نپذيرفت و فرمود: نه شما سابقه دار هستيد و قبل از من زندان شده ايد و زحمت بيشترى متحمّل شده ايد، حقّ شماست كه آنجا استراحت كنيد، و آقا جاى بهتر را قبول نكردند.
مدّتى كه با هم در يك سلّول بوديم من شيفته اخلاق و ديانت اين مرد شدم و ارادت خاصى به ايشان پيدا كرده ام .(174)
:: ادامه مطلب
سجده صورت ظاهر، شكل بيرونى و تجسّم عينى برترين حال و مقام معنوى انسان است و آنگونه كه در روايتى آمده : ((بنده در حال سجده از هر زمان ديگرى به خدا نزديكتر است .))
در مصباح الشريعه آمده : ((آنكسى كه سجده هاى خود را نيكو سازد، هرگز از خدا دور نمى ماند، كه خداوند سجده را زمينه اين ساخته تا بنده از اين راه با قلب و روح و سرّ خويش به او تقرّب جويد.))
مرا نيز در روزگار تحصيل در نجف اشرف شيخ بزرگوارى بود، آخوند ملاّحسينعلى همدانى ؛ (1239 - 1311 ه .ق ) كه پيشوا و پناه پارسايان و سالكان بود. از او خواستم كه برترين عمل را كه خود آزموده و تاءثير نيكويش را در بهبود حال سالك تجربه كرده ، برايم باز گويد. او مرا سفارش كرد:
نخست آنكه در هر شبانه روز سجودى طولانى به جاى آورم و در آن اين ذكر را به تكرار باز گويم : (( لا اله الا انت سبحانك انى كنت من الظالمين )) خدايا! به جز تو خدائى نيست ، تو پاكى ، اين منم كه بر خويش ستم كردم ، و قصد و نيّتم از اين ذكر اين باشد كه خدايا! اينك جان من در زندان طبيعت گرفتار است و با زنجيرهاى هوا و هوس بسته شده است و من خود با رفتار ناروايم خويش را بدين زندان و زنجيرها گرفتار كرده ام ، و هرگز درباره تو چنين پندار ناروايى نمى برم كه بگويم تو با من چنين كرده اى و تو مرا بدين زندان و زنجيرها در افكندى ، هرگز! هرگز! تو از اين پندارها پاكى ، و اين منم كه خويش را به چنين روز افكنده ام و با دست خود بر خود ستم كرده ام و چنين خود را به بلا گرفتار ساخته ام .
آن بزرگوار ياران خويش را بدين سجده سفارش مى كرد و آنان نيز اين سفارش را به جاى مى آوردند و ذكر ياد شده را در سجود، برخى هزار بار، برخى كمتر، برخى بيشتر و حتى برخى سه هزار بار تكرار مى كردند و آثار مبارك و سازنده آن را در خويش مى يافتند.(175)
پاسبان حرم دل شده ام شب همه شب |
تا در اين پرده جز انديشه او نگذارم . |
((حافظ))
:: ادامه مطلب
در ماههاى آخر عمر مرحوم علاّمه طباطبائى ؛ ديگر به امور دنيا توجهى نداشت . از امور دنيا غافل بود و در عالم ديگرى سير مى كرد. ذكر خدا بر لب داشت . در روزهاى آخر عمرشان حتى به آب و غذا هم توجه نداشت . چند روز قبل از وفاتش به يكى از دوستان فرموده بود: من ديگر ميل به چاى ندارم و گفته ام ميلم به غذا نمى كشد و بعد از آن هم غذا ميل نفرمود. با كسى سخن نمى گفت و حيرت زده به گوشه اتاق نگاه مى كرد.
در يكى از شبهاى آخر عمر در خدمت او بودم ، در بستر نشسته بود و با چشمهاى نافذش به گوشه اتاق نگاه مى كرد ولى ياراى سخن گفتن نداشت . خواستم دستورى و سخنى از او بشنوم و به يادگار داشته باشم ولى چندان اميدى به پاسخ شنيدن نداشتم . عرض كردم : براى توجه به خدا و حضور قلب در نماز چه راهى را توصيه مى فرمائيد؟ به سوى من متوجه شد و لبهايش حركت كرد و با آهستگى بسيار ضعيف كه با سختى شنيده مى شد، فرمود: ((توجه ، مراوده (172)، مراقبه ، توجه ، مراقبه ، توجه ، مراقبه ...)) و اين جمله را متجاوز از ده بار تكرار نمود(173)
:: ادامه مطلب
روزى يكى از مقلّدين شيخ انصارى ؛ (متوفى 1281 ه.ق ) كه از تجار محترم و متدّين بود در مسير راه خود به مكّه به نجف اشرف وارد شد و به حضور شيخ انصارى آمد. مبلغى تقديم كرد و گفت اين مبلغ از مال خالص خودم مى باشد. آن را برداريد و براى خود خانه اى بخريد و از مستاءجرى راحت شويد. شيخ آن پول را پذيرفت و آن تاجر از شيخ خداحافظى و راهى سفر مكّه شد. شيخ با آن پول مسجدى در محله خويش در نجف اشرف بنا كرد كه اكنون به مسجد آذربايجانيها معروف است و از زمان تاءسيس تاكنون همواره محل درس و بحث علماء و مراجع تقليد بوده و مكان پر بركت مى باشد.
آن تاجر در مراجعت از مكّه به نجف اشرف آمد و براى ديدار به حضور شيخ شرفياب شد و پس از احوالپرسى متوجّه شد كه شيخ خانه نخريده است . سببش را پرسيد كه اگر لازم باشد باز پول اضافى بدهد. گفت : آيا خانه خريديد؟ شيخ گفت : آرى خريدم ، پس آن تاجر را با خود كنار آن مسجد آورد و آن را به او نشان داد و فرمود: اين مسجد را با آن پولى كه دادى بنا كردم . تاجر گفت : آن پول را براى خانه داده بودم نه براى مسجد! شيخ گفت : چه خانه اى بهتر از اين مكان مقدّس كه عبادت خدا در آن مى شود، ما بزودى از اين دنيا كوچ مى كنيم ولى اين مسجد باقى و ثابت است و به كسى منتقل يا بخشيده نمى شود و خريد و فروش نمى گردد. تاجر از اين عمل نيك و انسانى و اجتماعى شيخ شاد گرديد و علاقه اش به شيخ بيشتر شد.(170)
:: ادامه مطلب
ميرزا ابوالحسن جلوه (1238 - 1314 ه .ق ) استاد حكيم زنجانى هيدجى (1233 - 1314 ه .ش ) موت اختيارى را به عنوان دليل بارز تجّرد نفس قبول داشت و يك بار هم موت ارادى در خويش پديد آورد. ولى حكيم هيدجى منكر مرگ اختيارى بود و خلع اختيارى را محال مى دانست و در بحث با شاگردانش آن را انكار مى كرد.
شبى در حجره خود پس از به جا آوردن فريضه عشاء رو به قبله مشغول تعقيبات نماز بود كه پير مردى به حجره اش وارد شد، سلام كرد، آنگاه عصايش را در گوشه اى نهاد و گفت : جناب آخوند، چرا مرگ اختيارى را قبول ندارى ؟
حكيم جواب داد: اين وظيفه ماست بحث و نقد و تحليل آن كار ما است ، و بى دليل و برهان آن را انكار نمى كنم .
پير مرد درنگ ننمود و در برابر ديدگان حكيم پاى خود را رو به قبله كشيد و به پشت خوابيد و گفت : ((انا لله و انا اليه راجعون )) و مُرد.
حكيم برخواست و او را تكان داد. ديد مُرده است ، نگران شد، در حال اضطراب و تشويش طلاّب مدرسه را خبر نمود. تابوتى آورد و آماده شدند تا پير مرد را به فضاى شبستان مدرسه ببرند، ناگاه پيرمرد از جا برخاست و گفت :((بسم الله الرحمن الرحيم )). و رو به حكيم نمود و لبخند زد و اظهار داشت : ((حالا موت اختيارى را باور كردى ))؟
حكيم گفت : به خدا باور كردم . پير مرد در خاتمه گفت : ((آقا جان معرفت تنها از طريق درس خواندن به دست نمى آيد. عبادت نيمه شب ، تعبّد، راز و نياز و مانند اينها هم لازم است )).
از همان شب حكيم متحوّل گشت و از سروده هايش اين حالات زاهدانه و عارفانه هويدا است . حكيم از همان شب روش گذشته را عوض نمود. نيمى از اوقات را براى مطالعه و تدريس و تحقيق و نيم ديگر را براى تفكر در آفرينش الهى ، عبادت و قسمت ديگر را براى نيايش و نماز و نافله ها قرار داد.(171)
اى اوزى شمع شبستانيمه ، پروانه صفت |
سنين عشقينده يا نار هيدجى چخماز نفسى |
هيدجى ))
:: ادامه مطلب
آية ا... العظمى آقا سيّد ابوالحسن اصفهانى ؛ (1284 - 1365 ه.ق ) يكى از مراجع بزرگ تقليد و مقيم نجف اشرف بود از هندوستان خدمت آقا آمدند و جهت سرپرستى شيعيان آن ديار درخواست كردند كه ، ايشان يكى از فضلاى نجف را به آن كشور اعزام كند، آقا يكى از طلاّب فاضل را فرا خواند و اجازه نامه مفصلى در علم و دانش و فقه او نوشت و در ادامه نامه از شيعيان آن سامان درخواست كرد كه وجود اين عالم را مغتنم شمارند.
نامه را به دست روحانى داد و او متن اجازه را خواند، و سپس رو به ايشان كرد و گفت : آقا من از جانب شما به بلاد هند مى روم امّا اگر از من مسئله مرجع تقليد را بپرسند من ديگرى را براى مرجعيت معرفى مى كنم زيرا شما را اعلم نمى دانم !
آقا با كمال متانت فرمودند:
((من شما را جهت تبليغ فرهنگ نماز و حلال و حرام خدا به هندوستان مى فرستم نه براى تبليغ شخصيت و مرجعيّت خودم !!)).(169)
:: ادامه مطلب
ابن خلكان در ((وفيات الاعيان )) نوشته است كه : سرّى سقطى از عرفاى معروف قرن سوم هجرى شاگرد و مُريد ((معروف كرخى )) و استاد ((جنيد بغدادى )) بود. از او نقل شده است كه گفت : سى سال است كه از يك جمله (الحمدولله ) كه بر زبانم جارى شده ، استغفار مى كنم ، گفتند: چگونه ؟!
گفت : شبى حريقى در بازار رُخ داد از منزل بيرون آمدم ببينم كه به دكان من رسيده يا نه ؟ به من گفته شده به دكان تو نرسيده است .
گفتم : ((الحمدالله ))، يك مرتبه متنبّه شدم كه ، گيرم دكان من آسيبى نديده باشد آيا نمى بايستى من در انديشه مسلمين باشم ؟!(168)
شبى دود خلق آتشى برافروخت |
جهان ديده اى گفتش اى بوالهوس |
شنيدم كه بغداد نيمى سوخت |
تو را خود غم خويشتن بود و بس ! |
يكى گفت اندر آن خاك و دود |
پسندى كه شهرى بسوزد به نار |
كه دكان ما را كزندى نبود |
اگر خود سرايت بود بر كنار؟ |
((سعدى ))
:: ادامه مطلب
|
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2902548
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396