قیام ، تبلور حالتى است كه بنده به وسیله آن بر سرعت گرفتن و مسابقه توانمند مى شود، سپس به بهترین وجه براى امامت قدرت مى یابد، از این رو كسى كه به پا ایستد وبراى خدا پایدارى كند، فرشتگان بر او فرود آمده وى را به ولایت نوید مى دهند،ولایتى كه ترس و اندوه را از بین مى برد؛
ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائكة الا تخافوا و لا تحزنوا و ابشروا بالجنة التى كنتم توعدون( 1 ) . بنابراین ، اگر كسى به پایدارى استمرار بخشد، ممكن است فرشتگان نوید دهنده راببیند و سخنانشان را بشنود؛ زیرا آنچه ویژه رسول الله صلى الله علیه و آله است همان است كه به خصوص تشریع بر مى گردد، اما آنچه مربوط به حفظ و نگهدارى دین - تسدیدى ومانند آن - است ، مخصوص او صلى الله علیه و آله نیست و دیگران نیز مى توانند فرشته را ببینند و سخن او را بشنوند و از آن بهره مند گردند، چنان كه گذشت .
بنابراین، آن گونه كه قیام خداوند به قسط و عدل ، منزه از حالت خاص بدنى است راز و نهان قیام نیز كه در سر نماز نهفته است منزه از حالت خاص بدنى است ، گر چه قیامى كه درظاهر و شكل نماز اعتبار دارد، همان قیام بدنى است .
از این رو نمازگزارى كه باپروردگارش به مناجات پرداخته و به حالت ایستاده در برابر معبود قائم به قسط نمایان شده ، باید به حال قیام باشد؛ زیرا قلبى كه قائم است اثر قیامش در اعضا و جوارح نمودار مى شود، چنان كه خشوع و فروتنى قلب نیز در فرو اندامى و خشوع جوارح تجلى مى یابد؛ زیرا از امیرالمؤ منین علیه السلام روایت شده كه رسول خدا صلى الله علیه وآله مردى را نگریست كه در حال نماز با ریش خود بازى مى كرد فرمود:
انه لو خشع قلبه لخشعت جوارحه ؛ (2) یعنى اگر دل این مرد خشوع مى داشت ، اعضاى وى نیز خاشع بود.
این سخن با حدیثى كه از رسول خدا صلى الله علیه و آله نقل شده كه ایشان صلى الله علیه و آله گاهى در حال نماز به محاسن شریف دست مى كشید، منافات ندارد، به حضرت گفته شد: مى بینیم در نماز به موهاى شریف صورت دست مى كشى ؟ فرمود: این هنگامى است كه اندوهم فزونى مى یابد: فقال اذا كثرت همومى ، ( 3 ) زیرا: اولا دست كشیدن، غیر از بازى كردن است ، و منافاتى با خشوع قلبى ندارد.
ثانیا دست كشیدن به محاسن ، هنگام فراوانى اندوه ، خود یك نوع لابه و زارى به درگاه خداوند به شمار مى رود و پیامبر صلى الله علیه و آله یك اندوه بیش نداشت ، و آن بیرون آمدن قرآن ازهجران بود - كه امت پیامبر آن را رها كرده بودند - ( 4 ) و ایمان امت خویش ؛ زیراآنان به خدا و رسول صلى الله علیه و آله او كفر ورزیدند و پیامبر در پى این امر جان خود را به هلاكت نزدیك مى ساخت ( 5 ) اندوه پیامبر براى این بود كه به آنچه ازجانب خداوند آورده بود نگرویدند، اندوه هاى حضرت براى دنیایى نبود كه وصى وى آن راسه طلاقه كرد ( 6 ) ، چه رسد به خود او. این بود پاره اى از اسرار نماز.
پی نوشت :
1- سوره فصلت ، آیه 30؛ به راستى كسانى كه گفتند پروردگار ما خداست ، سپس ایستادگى كردند فرشتگان بر آنان فرود مى آیند و مى گویند: هان ، بیم مدارید و غمین مباشید و به بهشتى كه وعده یافته بودید، شاد باشید
2- جامع احادیث الشیعة ، ج 5، ص 48، ح 2353
3- همان ، ص 48، ح 2353 از جعفریات ص 36
4- دلیل این سخن آیه و قال الرسول یا رب ان قومى اتخذوا هذا القرآن مهجورا است سوره فرقان ، آیه 30؛ یعنى پیامبر خدا صلى الله علیه و آله گفت : پروردگارا قوم من این قرآن را رها كردند
5- چنان كه در این آیه مى خوانیم : فلعلك باخع نفسك على اثارهم ان لم یومنوا بهذا الحدیث اسفا؛ سوره كهف ، آیه 6 یعنى اى پیامبر اگر به سخن قرآن ایمان نیاورد شاید تو جان خویش را از اندوه در پى گیرى كارشان تباه سازى )م (
6- ر.ك : نهج البلاغه ، حكمت 77
:: ادامه مطلب
بیانات آیة الله بهجت(ره) در باب نماز از سخنان ایشان جمع آوری شده و در این جا ارائه می گردد . امید که مورد استفاده قرار گیرد.
- نماز، بالاترین وقت ملاقات و استحضار و حضور در محضر خدا است... نماز برای خضوع و خشوع جعل(قرار داده) شده است با همه مراتب خضوع و خشوع.(1)
- نماز، جامی است از اَلَذّ لذایذ [لذّت بخشترین لذتها] که چنین خمری خوشگوار در عالمِ وجود نیست!(2)
- نماز، اعظم مظاهر عبودیّت است که در آن، توجه به حقّ میشود.(3)
- تمام لذتها روحی است؛ و آنچه از لذات که در طیب [عطر] و یا از راه نساء به صورت حلال تکوینا ً مطلوب است، بیش از آن و به مراتب بالاتر، در نماز است.(4)
- قُرب، مراتبی دارد و بالاترین آنها لقاء است. و هر مرتبه از مراتب قُرب را مقرّبی است که بالاترین آنها نماز است.(5)
- نماز، عروج مؤمن است و عروج، مستلزم قرب و لقاء است... مؤمن بعد از لقای او، نه تنها به سراغ حبشیّه [زن زشت، کنایه از غیر خدا] نخواهد رفت، که خیال او را هم نخواهد کرد.(6)
- ما عظمتی نداریم، همین اندازه عظمت داریم که میایستیم؛ بعد همین را در رکوع، نصفه میکنیم؛ و بعد به سجده و خاک برمیگردیم.(7)
- شاید حکمت تکرار نماز - علاوه بر تثبیت - سیر باشد؛ به این نحو که هر نمازی از نماز قبلی بهتر، و نماز قبلی زمینهساز نماز بعدی باشد.(8)
- قیام بنده در نماز، اظهار عبودیّت و سکون است، و این که هیچ حرکتی از خود ندارد؛ و سجود غایت خضوع است.(9)
- سؤال: اجمالاً بفرمایید حضور قلب، چگونه حاصل میشود؟
جواب: بسمه تعالی، اگر مقصود، حضور قلب است، با نوافل و عبادات مستحبّه تحصیل میشود و از آن جمله، تبدیل فرادا به جماعت است. تحصیل حضور قلب به این میشود که در اوقات غفلت به خود فشار نیاورد؛ و در اوقات حضور، اختیاراً آن را از دست ندهد.(10)
- سؤال: برای حضور قلب در نماز و تمرکز فکر، دستورالعملی بفرمایید؟
جواب: بسمه تعالی، در آنی که متوجه شدید، اختیاراً منصرف نشوید!(11) - اصلاح نماز، مستلزم اصلاح ظاهر و باطن و دوری از منکرات ظاهریّه و باطنیّه است. و از راههای اصلاح نماز، توسل جدی در حال شروع به نماز به حضرت ولی عصر(عج) است.(12)
- گوی سبقت را نماز شبخوانها ربودند مخفیانه!(13)
- سؤال: برای توفیق نماز شب چه کنیم؟
جواب: با قرائت آیه آخر کهف و اهتمام به این امر اگر علاج نشد، تقدیم بر نصف میشود [قبل از نیمه شب به جا آورده میشود.](14)
- سؤال: در نماز شب و سحرخیزی، قدری کسل هستم، لطفاً راهنمایی فرمایید؟
جواب: بسمه تعالی، کسالت در نماز شب به این رفع میشود که بنا بگذارید هر شبی که موفق (به خواندن آن نشدید)، قضای آن را به جا آورید.(15)
- از آیِه شریفه «اِنَّ الصَّلاةَ تَنهَی عَن الفَحشآءِ وَالمُنکَرِ (عنکبوت/45)نماز، انسان را از کارهای زشت و ناپسند باز میدارد.» استفاده میشود که (لا صَلاةَ لِمَن لایَنتَناهی عَن الفَحشاءِ وَالمُنکَر؛ کسی که از کارهای زشت و ناپسند خودداری نمیکند، واقعاً نمازش نماز نیست!)(16)
- این احساس لذت در نماز، یک سری مقدمات خارج از نماز دارد، و یک سری مقدمات در خود نماز. آنچه پیش از نماز و در خارج از نماز باید مورد ملاحظه باشد و عمل شود این است که: انسان گناه نکند و قلب را سیاه و دل را تیره نکند. معصیت، روح را مکدّر میکند و نورانیّت دل را میبرد. و در هنگام خود نماز نیز انسان باید زنجیر و سیمی دور خود بکشد تا غیر خدا داخل نشود یعنی فکرش را از غیر خدا منصرف کند.(17)
- یکی از عوامل حضور قلب این است که: در تمام بیست و چهار ساعت، باید حواسّ(باصره، سامعه و ...) خود را کنترل کنیم؛ زیرا برای تحصیل حضور قلب، باید مقدماتی را فراهم کرد! باید در طول روز، گوش، چشم و هم چنین سایر اعضا و جوارح خود را کنترل کنیم!(18)
- اگر بدانیم اصلاح امور انسان به اصلاح عبادت، و در رأس آنها نماز است، که به واسطه خضوع و خشوع و آن هم به اِعراض از لَغو محقّق میشود، کار تمام است!(19)
- همین نماز را که ما با تهدید به چوب و تازیانه و عقوبت جهنمی شدن در صورت ترک آن، انجام میدهیم، آقایان [اولیاء] میفرمایند: از همه چیز، لذیذتر است!(20)
- همین امور ساده و آشکار مثل نماز، بعضی را بر سماوات میرساند، و برای عدهای هیچ خبری نیست! برای بعضی اعلی علّیّین است، و برای بعضی هیچ معلوم نیست که آیا این معجون، شور است و یا شیرین!(21)
- سؤال: میخواهم در نماز، تمام اذکار را درک کنم و بفهمم، و آن نور را درک کنم و ببینم تا با آن نور حرکت کنم؟
جواب : بسمه تعالی ، با شرایط حضور قلب ، اعمالتان را انجام بدهید ؛ در پاداش چه خواهند کرد ، به ما مربوط نیست!(22)
- سجده، غایت خضوع است؛ یعنی ما هیچ و در پیش تو خاک هستیم.(23)
- سؤال: برای این که در انجام فرمان الهی مخصوصاً نماز، با خشوع باشیم، چه کنیم؟
جواب: در اول نماز ، توسل حقیقی به امام زمان (عج) کردن که عمل را با تمامیّت مطلقه [به طور کامل] انجام بدهید.(24)
- سؤال: مستدعی است جمله کوتاه و رسایی درباره نماز، مرقوم فرمایید که نصبُ العین ما قرار گیرد.
جواب: بسمه تعالی، از بیانات عالیه در فضیلت نماز در مرتبه عُلیا، کلام معروف از معصوم (علیهمالسلام) است: (الصَّلاةُ مِعراجُ المُؤمِن؛ نماز، معراج مؤمن است.) برای کسانی که یقین به صدق این بیان نمایند و ادامه دهند طلب این مقام عالی را ...(25)
- اگر کسی با وجود این همه مشوِّقات از قرآن و اخبار برای سیر و کمال، از آنها بهرهمند نشود، در عقل او خلل است... نماز خواندن برای اهلش مانند حلوا خوردن است؛ لذا از نماز خواندن، خسته نمیشوند.(26)
- در کلمات امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) نیز آمده است: (وَاعلَم اَنَّ کُلَّ شَیءٍ مِن عَمَلِکَ تَبَعٌ لِصَلاتِکَ؛ بدان که تمام اعمالت، تابع نماز میباشد.) مشاهده کردهایم که علمای بزرگ در حال نماز، عجیب و غریب بودند، به گونهای که گویا آن انسانِ خارج از نماز نیستند!(27)
- از حدیث «تَنَعَّمُوا بِعِبادَتی فی الدُّنیا فَاِنَّکُم تَتَنَعَّمُونَ بها فی الآخِرَة: در دنیا به عبادت من متنعّم شوید، زیرا در آخرت، به همان متنعّم خواهید بود.» بر میآید که عبادات، قابلیّت تنعّم را دارد؛ ولی ما عبادات را به گونهای به جا میآوریم که گویا شلاّق بالای سرِ ما است... گویا داروی تلخی را از روی ناچاری میخوریم.(28)
- سؤال: گاهی اوقات در عبادات، ریا میکنم و بعداً سخت رنج میبرم؛ علاج آن چیست؟
جواب: بسمه تعالی، علاج، این است که ریا بکند؛ ولی اگر در مقابل شاه و گدا است، ریا برای شاه بکند؛ «فَافهَم اِن کُنتَ مِن اَهلِه؛ این نکته را دریاب، اگر اهلش هستی!»(29)
- معیار اصلی، نماز است. این نماز، بالاترین ذکر است، شیرینترین ذکر است، برترین چیز است... همه چیز تابع نماز است؛ باید سعی کنیم این نماز را حسابی درستش کنیم... وقتی نماز درست شد، با حال گشت، انسان آدم شده است. بالاخره محک، نماز است!(30)
- وقتی بنده از پیشگاه مقدس حضرت حق باز میگردد، اولین چیزی را که سوغات میآورد، سلام از ناحیه او است. در دعای مسجد کوفه آمده است: «اَللهُمَّ اَنتَ السَّلامُ، وَ مِنکَ السَّلامُ، وَ اِلیکَ یَرجِعُ، وَ یَعُودُ السُّلامُ، حَیِّنا رَبَّنا مِنکَ السَّلام؛ خداوندا، تو خود سلامی و سلام از ناحیه تو است و به سوی تو باز میگردد. پروردگارا، ما را به سلام از ناحیه خود تحیّت گوی!(31)
- چقدر تناسب دارد تکبیر برای ورود به نماز، و تسلیم برای خروج از آن! ... در تکبیر، اکبر مناسب است... یعنی تمام امور دنیا و همه بزرگها را کنار بگذارید، چون خداوند متعال اکبر است... نمازگزار، با تکبیر، در حرم الهی وارد میشود؛ ولی ما چه میدانیم که اینها یعنی چه! در روایت است که: «لَو عَلِمَ المُصَلِّی مایَغشاهُ مِن جَلالِِ الله، لَمَا انفَتَل عَن صَلاتِه؛ اگر نمازگزار میدانست که از جلال الهی چه چیزهایی او را فرا گرفته است، هرگز از نماز روی برنمیگرداند!»(32)
- ذکر خدا در حال نماز، بهترین ذکر است؛ چون نماز به منزله کعبه است؛ و نمازگزار در کعبه و حرم امن الهی داخل شده و بنا گذاشته است که از باب تکبیر، داخل و از باب تسلیم، خارج شود.(33)
- در جایی دارد که: خدا منّت گذاشته که امر فرموده است مخلوق، با خالق خود خلوت کند و این منافاتی ندارد که در مرآی مردم باشد. کانّه وقتی بنده با خدا خلوت میکند، خالق هم با او خلوت کرده است!(34)
- بلی میشود انسان در نماز دست به دعا بردارد و بگویید: «اَللهُمََّ ارزُقنِی زَوجَةً صالِحَةً؛ خداوندا، زن شایستهای را روزی من کن!» یا بگوید: «اَللهُمََّ ارزُقنِی وَلَداً باراً؛ خداوندا، فرزند نیکوکاری را روزی من کن!»(35)
پینوشتها:
1- در محضر بهجت، ج1، ص222 . 2- در محضر بهجت، ج1، ص222 .
3- در محضر بهجت، ج2، ص 377. 4- در محضر بهجت،ج2، ص392.
5- نکتههای ناب، ص 78. 6- نکتههای ناب، ص82 .
7- نکتههای ناب، ص83 . 8- نکتههای ناب،ص81 .
9- نکتههای ناب، ص83 . 10- به سوی محبوب، ص62 .
11- به سوی محبوب، ص63 . 12- به سوی محبوب، ص64 .
13- به سوی محبوب، ص68 . 14- به سوی محبوب، ص77.
15- به سوی محبوب، ص77 . 16- در محضر بهجت،ج2، ص83 .
17- برگی از دفتر آفتاب، ص133 . 18- برگی از دفتر آفتاب، ص133.
19- برگی از دفتر آفتاب، ص139. 20- در محضر بهجت، ج1، ص122 .
21- در محضر بهجت، ج1، ص283 . 22- به سوی محبوب، ص62 .
23- فیضی از ورای سکوت، ص77 . 24- به سوی محبوب، ص63 .
25- به سوی محبوب، ص64 . 26- نکتههای ناب، ص82 .
27- در محضر بهجت، ج1، ص92 . 28- در محضر بهجت، ج1، ص350.
29- به سوی محبوب، ص70 . 30- در خلوت عارفان، ص103 .
31- نکتههای ناب، ص83 . 32- نکتههای ناب، ص84 .
33- نکتههای ناب، ص84 . 34- نکتههای ناب، ص88 .
35- فریادگر توحید، ص 213
:: ادامه مطلب
تاویل ركوع و سجود آن است كه نمازگزارى كه با پروردگار خویش مناجات مى كند، هنگام ركوع گرچه پشت و گردن خویش را به جلو مى كشد و سپس براى فرمان بردن ازخداوند مى ایستد و خویش را استوار مى كند، ولى همه اینها نسبت به دشمن خدا و دشمن امر و نهى اوست ، كه همان شیطان فریبكار، نفس اماره و دنیاى سر تا پا فریب باشد
. اما نسبت به خداوند متعال هر قیامى نزد او قعود و هر اعتدال و استقامتى نزد اوخمیدگى و هر گردن كشیدنى نزد او شكستگى است ؛ زیرا هر زنده اى نسبت به او مرده ، وهر دانایى نسبت به او نادان ، و هر توانایى نسبت به او ناتوان است ، چون هر چیزى نسبت به وجه الله باقى ، نابود و فانى شدنى است .
از این رو امیرالمؤ منین علیه السلام فرمود: كل قوى غیره ضعیف ، و كل مالك غیره مملوك ، و كل عالم غیره متعلم ، وكل قادر غیره یقدر و یعجز، و كل سمیع غیره یصم عن لطیف الاصوات ، و یصمه كبیرها، ویذهب عنه ما بعد منها، و كل بصیر غیره یعمى عن خفى الالوان و لطیف الاجسام ، و كل ظاهر غیره باطن و كل باطن غیره غیر ظاهر (1)
بر این پایه ، نمازگزارى كه باخدا مناجات مى كند، باید خم شود و ركوع كند یا سجده بجاى آورد تا هر آنچه راز نهان در مرحله تنزل است به شكل ركوع و سجود نمودار شود، چنان كه خم كردن پشت و كشیدن گردن به علامت آماده بودن براى جانبازى گرچه عنوان ركوع یا سجود بر خداوند متعال را همچنان داراست ، لیكن نسبت به دشمنان دین خدا قیام و استوارى است .
همان گونه قیام نیز گرچه براى دفاع از كیان دین ، قیام به شمار مى آید ولى نسبت به حضرت قیوم محض ،كرنش و انحطاط است ، چنان كه امیر موحدان ، على علیه السلام درباره خداوند فرمود: غنى كل فقیر، و عز كل ذلیل ، و قوة كل ضعیف (2) زیرا هر چیزى نزد خداوند خاكسارو ساجد است ، و هیچ چیز سود و زیان چیز دیگر را دارا نیست .
بنابراین ، اولا هرتوانایى در قیاس با خداوند متعال ناتوان است . ثانیا گرچه نسبت به احیا و زنده كردن امر و فرمان خداوند و دفاع از دین او توانمند باشد، ولى توانایى اصیل و ذاتى اونیست بلكه به طفیل و پیروى از توانایى قادر مطلق است ؛ زیرا نیروى او برخاسته ازتوانایى خداوندى است كه نیرو بخش هر ناتوان است .
از این رو نباید امر بر هیچ كس اشتباه شود و خود را نیرومند ببیند، بلكه بر انسان است كه نخست خردمند باشد، سپس همه دستگاه هاى ادراكى و تحریكى خویش را كه از پیروان و همراهان خرد هستند، به پیروى از خرد و تعقل وادار كند، و این گونه بیندیشد كه با نیرو و توان خداوند است كه مى ایستد و مى نشیند و قیام مى كند و خم مى شود و دفاع مى كند و حمله ور مى شود،و بر همین منوال است سایر اوصافى كه برخى از آنها نسبت به خداوند سنجیده مى شود وبرخى نسبت به دفاع از حرمتهاى دین او.
ركوع و نیز سجود از اركان اساسى و اصلى نماز به شمار مى آید و نمادى از فروتنى و تسلیم در آستانه و ساحت ربوبى محسوب مى شود، از این رو در آیاتى چند از قرآن ، گاه بنده به نماز و به برپا دارى آن ماءموراست ، و گاهى او را به برپا دارى ركوع و سجود دستور داده اند،
مانند: یا ایها الذین امنوا اركعوا و اسجدوا و اعبدوا ربكم و افعلوا الخیر لعلكم تفلحون (3) ".
پی نوشت ها :
1- نهج البلاغه ، خطبه 64؛ هر توانایى جز خداوند ناتوان ، و هر مالك و متصرفى غیر او مملوك و هر دانایى جز او یاد گیرنده است ، و هر قادر و توانایى جز او در برخى امور توانا و در پاره اى ناتوان است ، و هر شنونده اى جز او از درك صداهاى ضعیف كر است و صداهاى قوى نیز او را كر مى كند، و هر بینایى جز او نابیناست ، و جز او هر آشكارى پنهان است و هر پنهانى جز او آشكار نیست
2- نهج البلاغه ، خطبه 108؛ خداوند متعال بى نیاز كننده هر فقیر، و عزت بخش هر ذلیل ، و توانایى دهنده هر ناتوان است ؛
3- سوره حج ، آیه 77؛ اى كسانى كه ایمان آورده اید، ركوع و سجود كنید، و پروردگارتان را بپرستید و كار خوب انجام دهید، باشد كه رستگار شوید
:: ادامه مطلب
از امیرالمؤ منین على علیه السلام درباره حكمت هاى سجده پرسیدند، حضرت فرمود:
سجده اوّل ، یعنى آنكه در ابتدا خاك بودم و چون سر از سجده برمى دارى یعنى از خاك به دنیا آمدم .
سجده دوم یعنى دوباره به خاك بازمى گردم و سر برداشتن از آن، یعنى در قیامت از قبر برمى خیزم و محشور مى شوم . " 1 ".
امام صادق علیه السلام مى فرمایند: چون سجده براى خداست پس نباید بر خوردنى ها و پوشیدنى ها كه مورد توجه اهل دنیاست ، سجده كرد.
سجده باید انسان را متوجه خدا سازد نه شكم و لباس و مادّیات . " 2 ".
در حدیث مى خوانیم : دلیل سجده سهو براى هر كم و زیادى سهو و یا كلام و قیام و قعود نابجا، آن است كه ابلیس تو را گرفتار حواس پرتى كرد و درنماز تو خللى ایجاد نمود، پس تو بعد از نماز دو سجده بجاى آور تا بینى او به خاك مالیده شود و بداند هر لغزشى ایجاد كند تو دوباره در برابر خداوند به سجده مى افتى . " 3 ".
حضرت على علیه السلام فرمودند: ظاهر سجده ، صورت گذاردن بر خاك از روى اخلاص وخشوع است ، اما باطن آن دل كندن از همه امور فانى و دل بستن به سراى باقى و رهایى از تكبر، تعصّب و تمام وابستگى هاى دنیوى است . " 4 ".
پی نوشت ها :
1- بحار، ج 85، ص 139
2- الفقیه ، ج 1، ص 272
3- وافى ، ج 8، ص 992
4- مستدرك وسائل ، ج 4، ص 484
:: ادامه مطلب
اصل تشهد، در معراج به شكل كنونى درآمد، چون وقتى رسول خدا در نمازخواست بپا خیزد، گفته شد: اى محمد بنشین ، پیامبر صلى الله علیه و آله نشست ،
دراین هنگام وحى آمد: اى محمد! چون نعمت خویش بر تو ارزانى داشتم نام مرا ببر، از این رو به پیامبر صلى الله علیه و آله الهام شد بگوید: بسم الله و بالله و لا اله الاالله و الاسماء الحسنى كلها لله ؛ به نام و كمك خدا، و هیچ خدایى جز خداى یكتا نیست و نامهاى نیك همه از آن خداست .
سپس خداوند به او وحى فرمود كه اى محمد بر خود واهل بیت خویش درود بفرست ، پیامبر صلى الله علیه و آله گفت : صلى الله على و على اهل بیتى " 1 ". ؛ درود خدا بر من و اهل بیت من .
تاءویل تشهد بنابر آنچه درروایت جابر بود، عبارت است از تجدید ایمان ، بازگشت به اسلام ، و اقرار به برانگیخته شدن پس از مرگ ؛ و تاءویل گفتن درودها گرامى داشت خداى سبحان و بزرگداشت اوست از آنچه ستمگران گفته اند، والحاد پیشگان وصف كرده اند.
قبلا این نكته گذشت كه تكرار سجده ها، اقرار به آغاز آفرینش انسان از خاك و بازگشت به آن و پراكنده شدن و برخاستن از آن است .
بنابراین ، وقتى نمازگزار براى تشهد مى نشیند،گویا از خوابگاه گور به پا خاسته و به برانگیخته شدن پس از مرگ اقرار مى كند، و دراین دنیا - به تعلیم خداوند - از آنچه پس از مرگ و برانگیخته شدن از گور مشاهده كرده ، سخن مى گوید.
بنابراین ، همان گونه كه قرآن داراى تاءویلى است كه در روزقیامت خواهد آمد - چنان كه خداوند متعال به آن خبر داده " 2 ". - تشهد نیز داراى راز خارجى و تاءویل تكوینى است كه در روز قیامت آن راز تجلى مى نماید،
زیرا در روزقیامت همه پرده ها بالا مى رود و رازها بر ملا مى شود، چنان كه با گسترده شدن نظام حقیقى تومار نظام اعتبارى درهم پیچیده مى شود.
نحوه نشستن در حال تشهد كیفیتى استحبابى است و آن تورك است ؛
تورك یعنى بر نشیمن گاه و ران چپ نشستن و پاى راست رابر كف پاى چپ قرار دادن .
تاءویل این گونه نشستن - چنان كه در روایت كتاب من لایحضره الفقیه آمده - این است كه اللهم امت الباطل و اقم الحق " 3 ". ؛ خدایا باطل را بمیران و حق را بر پا دار.
زیرا راست مظهر حق و راستى ، و چپ كنایه از باطل و دروغاست .
مسئله راست و چپ در آداب و سنتها رعایت شده تا كلمه الله همان كلمه برترباشد، وگرنه انسان مؤ من هر دو پایش مبارك و راست است ، چنان كه دو دست او نیزخجسته و راست است ؛ زیرا او از اصحاب یمین و مبارك است و غیر مؤ من هر دو پا ودستهاى او چپ است .
اصل در این راست و چپ ، روایتى است در حق خداوند سبحان كه هر دودست خدا راست و مبارك است ، با این كه خداوند را نه دست است و نه هیچ عضو دیگر؛زیرا او منزه است از آن كه عضوى او را درك كند و حسى او را بیابد.
2- سوره اعراف ، آیه 53
3- جامع احایث الشیعة ، ج 5، ص 340
:: ادامه مطلب
امام باقر علیه السلام مى فرماید: كسى كه ركوع خود را كامل انجام دهد ازوحشت قبر در امان است . " 1 ".
هرچه در برابر خداوند بیشتر خم شویم ، قدرت برخورد با شیطان و شیطان صفتان را بیشتر خواهیم داشت .
امام صادق علیه السلام مى فرمود: ركوع و سجود طولانى ، ابلیس را عصبانى كرده و مى گوید: واى بر من ! این مردم با اینگونه بندگى ، دیگر مرا اطاعت نمى كنند. " 2 ".
خداوند به فرشتگان مى گوید: ببینید بندگان من چگونه مرا تعظیم مى كنند و در مقابل من ركوع مى كنند، من نیز آنان را بزرگ خواهم كرد و به آنان عزت و عظمت مى بخشم . " 3 ".
امام صادق علیه السلام مى فرماید: ركوع و سجود طولانى در طولانى شدن عمر مؤ ثر است . " 4 ".
در روایات مى خوانیم كه رسول خدا علیه السلام در ركوع چنان كمر مباركش را كشیده و صاف مى نمود كه اگر قطره آبى روى كمرش مى ریخت وسط كمر مى ماند و به سمتى جارى نمى شد. " 5 ".
سفارش شده است در ركوع گردن خود را بكشید تا رمز این باشد كه من ایمان آورده ام گرچه گردنم در راه او برود. " 6 ".
از دیگر آداب ركوع آنست كه مردان آرنج ها را همچون بال پرندگان به بیرون دهند، نه آنكه به پهلوهابچسبانند. كف دست را به زانوها بگذاریم و انگشتان دست را باز كنیم . پاها در یك خط،نه جلو و نه عقب ، و میان دو پا به مقدار یك وجب فاصله باشد.
به هنگام ركوع نگاه به میان دو قدم باشد و پس از ذكر ركوع ، در همان حال ركوع بر محمّد و آل محمّدصلوات بفرستیم .
امام صادق علیه السلام مى فرماید: حضرت على علیه السلام به قدرى ركوع خود را طول مى داد كه عرق از ساق مباركش جارى مى شد. " 8 ".
خود آن حضرت دراوّلین خطبه نهج البلاغه مى فرماید: خداوند فرشتگانى دارد كه همواره در حال ركوعندو هرگز قیام نمى كنند.
البتّه در فرشته خستگى وگرسنگى مطرح نیست ، لذا انسانهاى عارف و عاشق كه چنین ركوع هاى طولانى انجام مى دهند، فرشتگان را به تمجید خودوادار مى كنند. این حالت اولیاى خداست ،
2- وسائل ، ج 4، ص 928
3- جامع الاحادیث ، ج 5، ص 203
4- وسائل ، ج 4، ص 928
5- وسائل ، ج 4، ص 942
6- وسائل ، ج 4، ص 942
7- همه این آداب در جلد چهارم وسائل ، از صفحه 920 تا 943 آمده است
8- بحار، ج 85، ص 110
9- وسائل ، ج 4، ص 922
:: ادامه مطلب
نماز، موجب تكامل معنوي انسان است. وي را از جهان مادي بيرون ميبرد و به جهان ملكوت متصل ميسازد و با فرشتگان همصدا و همنوا ميكند. تكرار اين عمل در هر شبانهروز، بر ايمان و اعتقاد فرد ميافزايد و وي را به خدا نزديك ميسازد و موجب آمرزش گناهان و نزول رحمت خداوند ميشود. برخي آثار معنوي نماز عبارتند از:
الف) نماز؛ وسيله تقرب به خدا و معراج معنوي
پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله ميفرمايد: «إنّ الصّلاةَ قُربانُ المُؤمِنِ؛ نماز، وسيله تقرب مؤمن به خداست.»1
همچنين، در روايتي ديگر ميخوانيم: «الصَّلاةُ مِعْراجُ المؤمِنِ؛ نماز، معراج (سفر معنوي) شخص باايمان به سوي خداوند است.»2
امام صادق عليهالسلام نيز در اين باره ميفرمايد: «الصَّلاةُ قُربانُ كُلِّ تَقِيٍّ؛ نماز، موجب تقرب هر پرهيزكاري به خداوند است».3
در حقيقت، راز نماز، حصول به معراج حقيقي و قرب معنوي و وصول به مقام فناي ذاتي است.4
ب) نماز؛ سبب آمرزش گناهان
نقل است روزي پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله از ياران خود پرسيد:
اگر بر در خانه يكي از شما نهري از آب صاف و پاكيزه باشد و در هر روز پنجبار بدنتان را در آن شست و شو دهيد، آيا چيزي از آلودگي و كثافت بر آن ميماند؟
همگي عرض كردند: خير يا رسول اللّه! حضرت فرمود: نماز، درست همانند آن آب جاري است. هر زمان كه انسان، نمازي ميخواند، گناهاني كه در ميان دو نماز انجام داده است، از ميان ميرود.5
رسول خدا صلياللهعليهوآله در روايت ديگري ميفرمايد:
هرگاه به نماز ايستادي و توجه پيدا كردي و ام الكتاب (سوره فاتحه) را با هر سوره ديگري كه برايت امكان دارد، خواندي، سپس ركوع، سجده، تشهد و سلام را بهجا آوردي، تمام گناهاني كه از نماز پيشين تا اين نماز مرتكب شدهاي، آمرزيده ميشود.6
امام علي عليهالسلام نيز ميفرمايد:
تَعَاهَدُوا أَمْرَالصَّلاةِ... وَ إنَّهَا لَتَحُتُّ الذُّنوبَ حَتَّ الوَرَقِ. و تُطْلِقُها إطلَاقَ الرَّبَقِ.7
نماز را بر عهده گيريد. همانا نماز؛ گناهان را مانند ريزش برگ از درختان فرو ميريزد و غل و زنجير گناه را از گردن ما ميگشايد.
آن حضرت در سخني ديگر ميفرمايد:
الصّلواتُ الخَمسُ كَفَّارَةٌ لِمَا بَيْنَهُنَّ مَا اجْتَنَبَ مِنَ الْكَبائِرِ، وَ هِي الَّتي قالَ اللّه: «أَقِم الصَّلاةُ إنَّ الْحَسَنَاتَ يُذْهِبْنَ السَّيِئَات».8 (هود: 114)
نمازهاي پنجگانه، گناهاني را كه در فاصله آنها مرتكب شود، ميپوشاند؛ به شرط آنكه از گناهان كبيره دوري كند و همين نماز است كه خداوند فرموده است: «نماز را به پاداريد، همانا خوبيها، بديها را از بين ميبرد».
همچنين در كلام گهربار ديگري ميفرمايد: «مَنْ أَتَي الصَّلَاةَ عَارِفاً بِحَقِّها غُفِرَلَهُ؛ هركه نماز را با معرفت به حق آن بهجا آورد، آمرزيده است».9
ج) نماز؛ موجب نزول رحمت الهي
اميرمؤمنان، علي عليهالسلام در اين باره ميفرمايد: «الصَّلاةُ تَستَنْزِلُ الرَّحْمَةَ؛ نماز، رحمت [الهي] را فرود ميآورد».10
پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله نيز فرمود:
مَا مَنْ مُؤمِنٍ يَقُومُ إِلي الصَّلَاةِ إلّا تَنَاثَرَ عَلَيْهِ البِرُّ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَالعَرْشِ.
هيچ مؤمني نيست كه به نماز بايستد، مگر آنكه نيكي [نعمت] از آنچه ميان او و عرش است بر او فروريزد.11
1. كنزالعمال، ج 7، ص 287، ح 18907.
2. جلالالدين سيوطى، الجامع الصغير، بيروت، دارالفكر، 1401 هـ . ق، چ 1، ج 1، ص 314، ح 2055.
3. بحارالانوار، ج 75، ص 208، ح 77.
4. ميرزا جواد آقاى تبريزى، اسرارالصلاة، ترجمه: جواد محدثى، ص 37.
5. تهذيبالأحكام، ج 2، ص 237، باب 12، ح 7.
6. قَالَ النَّبى صلىاللهعليهوآله: إذا قُمْتَ إلَى الصَّلاةِ وَ تَوَجَّهتَ وَ قَرَأَتَ أُمَّ الْكِتَابِ وَ مَا تَيَسَّرَ مِنَ السُّوَرِ ثُمَّ رَكَعْتَ فَأَتْمَمْتَ رُكُوعَهَا وَ سُجُودَهَا، وَ تَشَهَّدْتَ وَ سَلَّمتَ، غُفِرَ لَكَ كُلُّ ذَنْبٍ فِيمَا بَيْنِكَ وَ بَيْنَ الصَّلاةِ الَّتى قَدَّمْتَهَا إلَى الصَّلاةِ المُؤَخَّرَةِ. مستدركالوسائل، ج 3، ص 81 ، باب 29، ح 2.
7. نهجالبلاغه، خطبه 199.
8. محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ح 79، ص 233، ح 57.
9. وسائلالشيعه، ج 4، ص 228، ح 996.
10. غررالحكم و دررالكلم، ص 175، ح 3341.
11. وسائلالشيعه، ج 5، ص 296، ح 6589.
منبع : سایت صلات
:: ادامه مطلب
|
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2915996
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396