| وب سایت تخصصی نماز | آغاز شد این دفتر برای کسانی که میخواهند محبوب خدا شوند ....قربه الی الله .... برای محبوب شدن نزد خدا چند قدم بیشتر فاصله نداریم .... یاعلی « ارزنـــده تـرین گــوهر مصـود نـــماز است / زیبنــده تـرین هــدیه معبـود نـــماز است / ای دوست بگـو تـا همـه ی خـلق بداننـد / مقصود حق از خلقت موجود نـماز است. »
 
داستان هشتم : بستن طناب تا در مسجد و حضور در صف نماز جماعت
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : شنبه 26 اسفند 1391 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

مرد نابينايى به محضر رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم شرف ياب شد و عرض كرد: «يا رسول اللّه، چشمانم ديد ندارد و چه بسا پيش آمده كه اذان مسجد را مىشنوم ولى كسى پيدا نمى شود كه دستم را بگيرد و براى اقامه نماز جماعت در كنار شما مرا به مسجد بياورد.»

پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم به او فرمود: «طنابى به در منزلت ببند و آن را به در مسجد وصل كن و با كمك آن خود را به مسجد برسان و در نماز جماعت شركت كن.» (9)



:: ادامه مطلب
داستان هفتم : نماز چيست ..؟
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : شنبه 26 اسفند 1391 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

روزى حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام در مسجد كوفه جوانى را مشغول نماز خواندن ديد. جوان با حضور قلب و توجه تام نسبت به آداب نماز، نماز مىخواند. حضرت به او فرمود: «اى جوان، تأويل نماز چيست؟»

جوان عرض كرد: «آيا نماز را جز عبوديت، تأويلى است! كه بدون آن، ناقص و ناپسند است. تأويل حقيقت نماز، عبارت است از: قربت، خلوص، حضور قلب و توجّه، معرفت خدا و محبّت اهل بيت عليهم السّلام، كه بدون آن هيچ عملى صحيح نخواهد بود، اگر چه در همه دهر صائم و روزه دار باشد و در بين صفا و مروه به عبادت قيام كند.» (8)

آرى، روح نماز همانا قربت و خلوص، توجّه و حضور قلب، و معرفت و محبّت اهل بيت عليهم صلوة المصلّين است.



:: ادامه مطلب
داستان ششم : نماز موجب فرو ريختن گناهان مى شود
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : شنبه 26 اسفند 1391 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

ابن عبّاس گويد: من و سلمان در زير درختى نشسته بوديم. سلمان شاخه درختى را كه برگهايش خشك شده بود، جنباند و در نتيجه آن همه برگها به زمين ريخت. جناب سلمان فرمود: «اى ابوعثمان، از من نمى پرسى كه چرا چنين كردم؟»
گفتم: «سبب اين كار چه بود؟»
فرمود: «با پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم در زير اين درخت نشسته بوديم، آن حضرت چنين كرد كه من كردم و سپس به من فرمود: اى سلمان، از من نمى پرسى كه چرا چنين كردم من عرض كردم: يا رسول اللّه، سبب چه بود؟ حضرت فرمود: مؤمن چون وضو بگيرد بر آن وجهى كه دستور آمده بود، و بعد از آن نمازهاى پنجگانه شبانه روز را بجاى آورد، گناهان او بريزد بسان اين برگها كه از اين درخت فرو ريخت.»
آنگاه اين آيه را تلاوت فرمود:
«و اقم الصلوة طرفى النّهار و زلفا من اللّيل....(6)
و بپاى دار نماز را هر دو سر روز و پاره هايى از شب...»(7)



:: ادامه مطلب
داستان پنجم : امام رضا عليه السلام و نماز اول وقت به جماعت
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : جمعه 25 اسفند 1391 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

ابراهيم بن موسى از القزّاز مىگويد: امام رضا عليه السّلام به عنوان استقبال از بعضى از طالبان خارج شد (در حالى كه من با عده اى از ياران با آن حضرت همراه بوديم). وقت نماز فرا رسيد. قصرى در آن حوالى بود. امام عليه السلام با ياران به سوى آن رفتند و در كنار سنگ بزرگى ايستادند و سپس امام به من فرمودند: «اذان بگو.»
عرض كردم: «منتظر رسيدن و ملحق شدن بعضى از ياران هستيم كه بيايند.»
حضرت فرمود: «خدا تو را بيامرزد، نماز را از اول وقت بدون عذر به تأخير نيانداز. بر تو باد خواندن نماز در اول وقت.»
راوى گفت: پس اذان گفتم و نماز خوانديم.(5)
خواننده محترم، نمازى كه امام رضا عليه السلام به پا داشت، نماز جماعت بود كه هر چه جمعيت بيشتر باشد ثواب نماز جماعت بيشتر است، ولى توجه نموديد كه امام عليه السلام اجازه نفرمود نماز اول وقت، به خاطر رسيدن و ملحق شدن بقيه ياران به تأخير بيفتد، بلكه تأكيد كرد كه نماز اول وقت خوانده شود و تأخير را صلاح ندانست. اينكه امام رضا عليه السلام فرمود: «اى موسى، بر تو باد كه هميشه نماز را در اول وقت بپا دارى» خطاب به فرد فرد ماست و اختصاص به آن شخص ندارد.



:: ادامه مطلب
داستان چهارم : ملا محمد تقى برغانى قزوينى ، شهيد محراب
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : جمعه 25 اسفند 1391 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

مرحوم ملا محمّد تقى برغانى از روحانيانى بود كه در محراب عبادت به هنگام سحر در حالى كه مشغول خواندن مناجات «خمس عشرة» در سجده بود به دست فرقه بابيه به شهادت رسيد. در احوال او مىنويسند:
«عبادت آن جناب (قدس سره) چنان بود كه هميشه از نصف شب تا طلوع صبح صادق به مسجد خود مىرفت و به مناجات ادعيه و تضرع و زارى و تهجد اشتغال داشت و مناجات خمس عشرة را از حفظ مى خواند بر اين روش و شيوه پسنديده استمرار داشت تا اينكه در يكى از آن شب ها شربت شهادت نوشيد. مكرّر در فصل زمستان ديده مىشد كه در پشت بام مسجد خود در حالى كه برف به شدّت مىباريد، در نيمه شب پوستين بر دوش و عمّامه بر سر داشت و مشغول تضرع و مناجات بود و در حالت ايستاده، دستها را به سوى آسمان بلند مىكرد تا برف سراسر قامت مباركش را از سر تا نوك پا سفيدپوش مىكرد.» (4)



:: ادامه مطلب
داستان سوم : امام خمينى و اهمّيت نماز
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : جمعه 25 اسفند 1391 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

از قول فرزند امام نقل شده است:
«روز اولى كه شاه رفت، ما در نوفل لوشاتو بوديم. پنزديك به سيصد الى چهارصد خبرنگار اطراف منزل امام جمع شده بودند. تختى گذاشتند و امام روى آن ايستادند.تمام دوربينها كار مىكرد. قرار بود هر چند نفر خبرنگار يك سؤال بكنند. دو سه سؤال از امام شد كه صداى اذان ظهر شنيده شد. بلافاصله امام محل را ترك كردند و فرمودند: وقت فضيلت نماز ظهر مىگذرد. تمام حاضرين از اين كه امام صحنه را ترك كردند، متعجّب شدند. كسى از امام خواهش كرد چند دقيقه اى صبر كنيد تا حداقل چهار پنج سؤال ديگر بشود. امام با عصبانيّت فرمودند: به هيچ وجه نمى شود. و رفتند.»(3)



:: ادامه مطلب
داستان دوم : صدقه اى به خاطر حواس پرتى
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : جمعه 25 اسفند 1391 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

مى گويند ابى طلحه در بوستان خود نماز مىگزارد، در اثناى نماز نظرش به مرغى افتاد كه در لابلاى شاخه هاى درختى گير كرده بود و راه نجاتى مىجست. وى به آن مرغ چنان سرگرم شده بود كه ندانست چند ركعت نماز به جاى آورده است. پس، خدمت رسول اكرم (ص) آمد و حال خود را بيان داشت و عرض كرد: «بوستانم را صدقه قرار دادم، در هر راهى كه صلاح مىدانيد مصرف كنيد.» (2)

ببينيد چگونه مجاهده با نفس و مخالفت با شيطان موجب مىشود بوستانى كه مرغ درخت آن صاحبش را در نماز مشغول داشته است، ترك گفته شود.



:: ادامه مطلب
 

 


 
» تعداد مطالب : 2884
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2894210
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391 
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396