| وب سایت تخصصی نماز | آغاز شد این دفتر برای کسانی که میخواهند محبوب خدا شوند ....قربه الی الله .... برای محبوب شدن نزد خدا چند قدم بیشتر فاصله نداریم .... یاعلی « ارزنـــده تـرین گــوهر مصـود نـــماز است / زیبنــده تـرین هــدیه معبـود نـــماز است / ای دوست بگـو تـا همـه ی خـلق بداننـد / مقصود حق از خلقت موجود نـماز است. »
 
بی تفاوتی نسبت به عبادت
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : جمعه 11 اسفند 1391 

حضرت علی(ع) می فرماید: غافل بودن و انس با خدا نداشتن و تمام هدف را پر کردن شکم و در گوشه ای خوابیدن، کار حیوانات است.

چشمت روشن اگر با گذشت این همه سال از عمرت و با داشتن این همه استعداد و قابلیت و باز بودن راه و امکانات و عقل و علم و وحی باز هم مثل حیوانی در چراگاهی گاهی نهی و خوابی کنی.

تمدن و تکنولوژی و پیدایش و پیشرفت ابزار جدید، زندگی را راحت تر کرده و رفاه و آسایش را به ارمغان آورده است، ولی مگر کمال انسان در کسب همین رفاه مادی است؟

اگر چنین باشد حیوانات که در خوراک و پوشاک و مسکن و ارضاء شهوت از انسان جلوترند! در خوراک بهتر و بیشتر و راحت تر می خورند و نیازی به پختن و آماده کردن ندارند.

در پوشاک، دوختن، شستن و اطو کردن و تغییر و تنوع ندارند.

در شهوت بدون گرفتاری و مشکلی خود را ارضاء می کنند.

و در تأمین مسکن چه بسا پرندگان و حشراتی که تکنیک آن ها در ساخت لانه و آشیانه، انسان را به تعجب وا می دارد.

اصولاً آیا این پیشرفت تکنولوژی موجب رشد انسانیت هم شده است؟

آیا فسادهای فردی و اجتماعی هم کم شده است؟

آیا این آسایش، آرامش هم آورده است؟

به هر حال همان گونه که اگر دست انسان را در دست رهبران معصوم و عادل نگذاریم به انسانیت ظلم شده است، اگر دل انسان هم لا خدا گره نخورد به مقام انسانیت توهین شده است.



:: ادامه مطلب
میانه روی در عبادت
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : جمعه 11 اسفند 1391 

هنگامی روحیه ی عبادت در انسان زنده می ماند که انسان در انجام آن میانه رو باشد، لذا در کتب حدیث روایاتی با عنوان : باب الاقتصاد فی العبادة، نقل شده است.

همان گونه که انسان وقتی سالم است که میان اندامش تناسب باشد و اگر عضوی بزرگتر یا کوچکتر از حد معمولش باشد ناقص الخلقه است، در امور معنوی نیز انسان باید ارزش ها را به طور هماهنگ در خود پرورش دهد.

به پیامبر اکرم (ص) خبر دادند که گروهی از امت تو به خاطر عبادت، همسر و فرزند را رها کرده و به مسجد آمده اند. پیامبر فریاد برآورد که این راه و روش من نیست من خودم با همسر زندگی می کنم و در منزل ساکنم، هرکس غیر از این عمل کند از من نیست.

امام صادق (ع) داستان مسلمانی را نقل می کند که یک همسایه ی مسیحی داشت که مسلمان شد. همسایه ی مسلمان هنگام سحر او را بیدار کرد و به مسجد آورد و به او گفت: نماز شب بخوان تا صبح شود. هنگام صبح گفت نماز صبح و پس از آن تا طلوع آفتاب دعا بخوان. سپس تا وقت نماز ظهر قرآن و نماز بخوان و بدینگونه یک شبانه روز او را با نماز و قرآن و دعا پر کرد.

مسیحی که به خانه برگشت خسته شد و دست از اسلام برداشت و دیگر پای به مسجد نگذاشت. آری این گونه افراط و زیاده روی در عبادت، مردم را فراری می دهد.

استاد شهید مرتضی مطهری نقل می کند که عمروعاص دو پسر داشت یکی طرفدار حضرت علی (ع) و دیگری طرفدار معاویه. روزی پیامبر به فرزند خوب عمروعاص (عبدالله) فرمود: شنیده ام که تو شب ها را به عبادت و روزها را به روزه می گذرانی، گفت بله یا رسول الله، پیامبر فرمود من این راه را قبول ندارم.

در روایات می خوانیم که: « اِنَّ لِلقُلُوبِ اِقبَالَاً وَ اِدبَارَاً» (بحار ج 78 ص 357)

روح مردم گرایش و فرار دارد هرگاه رو می کند و گرایش دارد بهره گیری کنید و هرگاه آمادگی ندارد به او فشار نیاورید که ناخودآگاه عکس العمل منفی نشان می دهد.

در سفارشات اسلامی آمده که اوقات خود را 4 قسمت کنید و سهمی را برای تفریح و لذت بگذارید که اگر این گونه عمل کردید برای کارهای دیگر نشاط خواهید داشت.

قرآن کریم به یهودیانی که در روز استراحت و تعطیل به سراغ ماهیگیری و کار می رفتند عنوان متجاوز می دهد:

ما از متجاوزین روز شنبه ( که حریصانه به سراغ کار رفتند) آگاهیم. به هر حال حفظ نشاط و روحیه در عبادت یک اصل است که با میانه روی حاصل می شود.

منبع : وبلاگ زمزمه عشق



:: ادامه مطلب
عبادت غذای روح است
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : جمعه 11 اسفند 1391 

عبادت غذای روح است و همانطور که بهترین غذا آن است که جذب بدن شود، بهترین عبادت آن است که جذب روح شود یعنی با نشاط و حضور قلب انجام گیرد.

غذای زیاد خوردن کارساز نیست، غذای مفید خوردن مهم است.

لذا پیامبر اکرم (ص) به جابربن عبدالله انصاری فرمود :
همانا دین استوار است پس نسبت به آن مدارا کن و زمانی که آمادگی روحی نداری عبادت را بر خود تحمیل نکن که عبادت در نزد تو مبغوض می شود. (بحار ج 71 ص 218)

در حدیث دیگری از پیامبر اکرم (ص) می خوانیم :
خوشا به حال کسی که به عبادت عشق ورزد و آن را هم چون محبوبی در بر گیرد. (بحار ج 70 ص 253)



:: ادامه مطلب
نتیجه اعمال سلیقه در عبادات
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : پنج شنبه 10 اسفند 1391 

در آیه 35 سوره انفال آمده است: «و ما کان صلواتهم عند البیت الامکاءً و قصدیه»؛ و نبود نمازشان در کنار خانه خدا چیزی جز سوت کشیدن و کف زدن. قرآن عمل کفار قریش را که خودشان را صاحب اختیار کعبه می دانستند نشان می دهد که با کعبه چه کردند. ابراهیم علیه السلام به دستور خدا خانه را ساخت و خداوند در ضمن آیه ای فرمود خانه مرا پاکیزه کنید برای طواف کنندگان، برای توحید و عبادت خدای یگانه. سرنوشت این را به کجا کشاندند؟
«و اتخذوا من مقام ابراهیم مصلی»؛ و دستور داده شد که مقام ابراهیم را جایگاه پرستش خدا قرار دهید - بقره 125 - یکی از کارهایی که باید انجام می شد نماز بود. آنقدر از سر و ته آن زدند و بر آن افزودند که به صورت سوت کشیدن و کف زدن در آمد، و در حال آنکه عبادت ها توفیقی هستند یعنی در عبادت خدا از نظر کیفیت و کمیت نباید اعمال سلیقه شود، بلکه باید همانطور که برای ما بیان کرده اند، بدون کم و زیاد اجرا شود. چون و چرا بردار نیست.
این که عده ای عربی بخوانند، عده ای فارسی، عده ای ترکی و خلاصه هر کس به زبان ملی خود بخواند اعمال سلیقه است. یا بگوییم در مسافرتها، قدیم نماز دو رکعتی بوده ولی اکنون چون با هواپیما مسافرت می کنند باید چهار رکعتی بخوانند زیرا این سفر مشقت ندارند. اگر در عبارتها سلیقه را دخالت بدهیم به تدریج چیزی از آب در می آید که مصداق این شعر می شود:

بس که ببستند بر او برگ و ساز *** گر تو ببینی نشناسیش باز

نمازی که به شکل سوت کشیدن می خواندند، یکمرتبه اینطور نشد بلکه اول یک گوشه آن را تغییر دادند، بعد گوشه دیگر و همین طور در طول نسلهای متوالی به این شکل در آمد، زیرا هر نسلی از نسل قبل خبر ندارد و فکر می کند آنچه به دستش رسیده از اول به همین صورت بوده است.
بعد از چندین نسل به چیزی شبیه می شود که با اصل آن شباهتی ندارد. راجع به این که قرآن و نماز را مثلا به زبان فارسی بخوانند، ذکر تجربه ای که خارجیها در مورد ترجمه پی در پی یک جمله به زبانهای مختلف کرده اند بی فایده نیست. اگر سخنی مثلا به زبان فارسی باشد و کسی آن را به زبان عربی ترجمه کند، بعد ترکی، انگلیسی، فرانسه، آلمانی، روسی و ... تجربه کرده اند دیده اند از جمله اول یک ذره در جمله چهلم باقی نیست.
ممکن است بپرسید چرا انسان در بعضی مسائل، فهمیده یا نفهمیده باید متعبد باشد، مانند اخفات (آهسته خواندن) نماز ظهر؟ البته فلسفه دارد، تأمل کن، اما هیچ وقت فکر نکن که بخاطر فلسفه انجام می دهی، بلکه بگو انجام می دهم و سعی می کنم بیشتر بفهمم. نمازی که ابراهیم علیه السلام می خواند به صورت کف زدن نبود، تدریجا به این صورت بدعت در آمد. قرآن می گوید متولین کعبه نمازشان بجز سوت کشیدن و کف زدن چیز دیگری نیست، عذاب الهی را بچشند به موجب کفر و عنادی که در مقابل حق و حقیقت داشتند.

منبع : آشنایی با قرآن 3، صفحه 44-45، سطر 2تا18



:: ادامه مطلب
اهمیت عبادت در احادیث
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : پنج شنبه 10 اسفند 1391 

از نظر اسلام سرلوحه تعلیمات، عبادت است. اگر عبادت درست باشد کارهای دیگر هم درست است، مسائل اخلاقی و اجتماعی او هم درست می شود ولی اگر عبادت نباشد آن دوتای دیگر هم واقعیت پیدا نمی کند. باور نکنید که یک کسی در دنیا پیدا بشود که در مسائل اخلاقی و اجتماعی مسلمان خوبی باشد ولی در مسائل عبادی مسلمان خوبی نباشد. ما برای آدم نماز نخوان چیزی از مسلمانی قائل نیستیم.

امام علی علیه السلام فرمودند بعد از ایمان بخدا چیزی در حد نماز نیست. امکان ندارد انسانی کامل بشود بدون عبادت و پرستش. قرآن کریم در یک جا به اثر تربیتی و جنبه تقویتی روحی عبادت اشاره می کند و می گوید: " ''نماز از کار بد و زشت باز می دارد، عنکبوت 45"'' و در جای دیگر می گوید: ''نماز را برای اینکه به یاد من باشی به پادار ،طه ،14"'' اشاره به اینکه انسان که نماز می خواند و در یاد خدا است همواره در یاد دارد که ذات دانا و بینائی مراقب او است و فراموش نمی کند که خودش بنده است. ذکر خدا و یاد خدا که هدف عبادت است، دل را جلا می دهد و صفا می بخشد و آنرا آماده تجلیات الهی قرار می دهد، علی درباره یاد حق که روح عبادت است چنین می فرماید: «ان الله سبحانه و تعالی جعل الذکر جلاء للقلوب، تسمع به بعد الوقره، و تبصر به بعد العشوه، و تنقاد به المعاندة، و ما برح لله - عزت آلاوه- فی البرهه بعد البرهه، و فی ازمان الفترات، عباد ناجاهم فی فکرهم، و کلمهم فی ذات عقولهم؛ خداوند یاد خود را صیقل دلها قرار داده است، دلها بدین وسیله از پس کری، شنوا و از پس نابینائی، بینا و از پس سرکشی و عناد، رام می گردند، همواره چنین بوده و هست که خداوند متعال در هر برهه ئی از زمان و در زمانهائی که پیامبری در میان مردم نبوده است بندگانی داشته و دارد که در سر ضمیر آنها با آنها راز می گوید و از راه عقلهایشان با آنان تکلم می کند. در این کلمات خاصیت عجیب و تاثیر شگرف یاد حق در دلها بیان شده است تا جائی که دل قابل الهامگیری و مکالمه با خدا می گردد». همچنین امام در مورد حالات و مقامات و کرامتهائی که برای اهل معنی در پرتو عبادت رخ می دهد، می فرماید: «قد حفت بهم الملائکه، و تنزلت علیهم السکینه، و فتحت لهم ابواب السماء، و اعدت لهم مقاعد الکرامات، فی مقام اطلع الله علیهم فیه، فرضی سعیهم، و حمد مقامهم یتنسمون بدعائه روح التجاوز؛ فرشتگان آنان را در میان گرفته اند، آرامش برایشان فرود آمده است، درهای ملکوت بر روی آنان گشوده شده است، جایگاه الطاف بی پایان الهی برای شان آماده گشته است، خداوند متعال مقام و درجه آنان را که بوسیله بندگی به دست آورده اند دیده و عملشان را پسندیده و مقامشان را ستوده است، آنگاه که خداوند را می خوانند بوی مغفرت و گذشت الهی را استشمام و پس رفتن پرده های تاریک گناه را احساس می کنند» (خطبه 222/ نهج البلاغه).

و نیز می گوید: «طوبی لنفس ادت الی ربها فرضها و عرکت بجنبها بوسها، و هجرت فی اللیل غمضها، حتی اذا غلب الکری علیها افترشت ارضها، و توسدت کفها، فی معشر اسهر عیونهم خوف معادهم، و تجافت عن مضاجعهم جنوبهم، و همهمت بذکر ربهم شفاههم، و تقشعت بطول استغفارهم ذنوبهم، اولئک حزب الله، الا ان حزب الله هم المفلحون». ''چه خوشبخت و سعادتمند است آنکه فرائض پروردگار خویش را انجام می دهد، الله، یار و حمد و قل هو الله، کار او است، رنجها و ناراحتیها را، مانند سنگ آسیا، دانه را در زیر پهلوی خود خورد می کند. شب هنگام از خواب دوری می گزیند و شب زنده داری می نماید، آنگاه که سپاه خواب حمله می آورد زمین را فرش و دست خود را بالش قرار می دهد، در گروهی است که نگرانی روز بازگشت، خواب از چشمان شان ربوده، پهلوهاشان از خوابگاههاشان جا خالی می کنند، لبهاشان به ذکر پروردگارشان آهسته حرکت می کنند، ابر مظلم گناههایشان بر اثر استغفارهای مداومشان پس می رود. آنانند حزب خدا، همانا آنانند رستگاران !» (نامه 45/ نهج البلاغه).

البته عبادت باید با نشاط روح توأم باشد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در این زمینه خطاب به جابر بن عبدالله انصاری فرمود: «یا جابر ان هذا الدین لمتین فاوغل فیه برفق و لا تبغض الی نفسک عباده الله» یعنی دین اسلام دینی است متین و محکم و منطقی و مبتنی بر ملاحظات دقیق روانی و اجتماعی، بنابراین با مدارا نکردن عبادت خود را مبغوض و منفور نفس خودت قرار مده، یعنی طوری عمل نکن که نفست عبادت را دشمن بدارد بلکه طوری عمل کن که نفس، عبادت را دوست بدارد و به آن با میل و رغبت اقبال نماید و در خود جذب نماید. بعد اضافه فرمود: «فان المنبت لا ارضا قطع و لا ظهرا ابقی» یعنی آنکه چند منزل یکی را می راند نه مسافت را طی می کند و نه پشت سالم برای مرکب خود باقی می گذارد. سواره ای که میزان توانائی مرکوب را در نظر نمی گیرد و تنها شلاق را می شناسد و شلاقکش، دو منزل یکی، و سه منزل یکی، میتازد یک وقت می بیند که حیوان در حالی که پشتش زخم شده زانو برزمین زد و خوابید و قدم از قدم بر نمی دارد زیرا نمی تواند بردارد. و در حدیث دیگر فرمود: «طوبی لمن عشق العبادش و عانقها؛ خوشا به حال افرادی که به عبادت عشق می ورزند و آنرا در آغوش می گیرند». در این حدیث رسول اکرم می خواهد بفرماید تنها کسانی از ثمرات و نتایج عالی عبادت بهره مند می گردند که عبادت را طوری انجام دهند که قلب آنها عاشقانه عبادت را انتخاب کند و بپذیرد. حضرت زهرا سلام الله علیها در همین زمینه می فرمایند: «من اصعد الی الله خالص عبادته اهبط الله عزوجل الیه افضل مصلحته؛ کسی که عبادت های خالصانه خود را به سوی خدا فرستد، پروردگار بزرگ برترین مصلحت را به سویش فرو خواهد فرستاد».

منبع :

بحار الانوار ، ج 70، ص 249،
    اسلام و مقتضیات زمان ص47 ،
    امدادهای غیبی در زندگی بشر ، ص 108 ،
    سیری در نهج البلاغه ، ص 90-86



:: ادامه مطلب
تسبیح و حمد عملی خداوند
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : پنج شنبه 10 اسفند 1391 

ثنای خدا به دو شکل است: یکی تسبیح و دیگری تحمید. تسبیح یعنی تنزیه، یعنی خدا را از آنچه که ذات او مبراست منزه کردن، و برتر دانستن او از آنچه که شأن مخلوقین است، از آنچه که حاکی از نوعی نقص و ناتوانی و نارسایی است. اصلا کلمه " سبحان " معنایش این است که من او را تسبیح و تنزیه می کنم از اینکه به چشم دیده شود، با دست لمس شود، او را جسم بدانم و بگویم در جایی قرار گرفته است، او را محتاج و نیازمند بدانم به هر چیزی از جمله به عبادت خودم، خیر، او منزه است از نیاز و احتیاج، تنزیه می کنم او را از اینکه به او نسبت ظلم و ستم بدهم، برای او شریکی قائل باشم، او را مرکب و دارای اجزاء بدانم، بگویم از چه درست شده و از کجا آمده است. پس تسبیح یعنی یک سلسله چیزهایی را که من می فهمم که خدا از اینها برتر و بالاتر است، با کلمه " سبحان " از او نفی می کنم. ثنای الهی نظیر اقرار به توحید است که مجموع نفی و اثبات است، وقتی می گوییم " لا اله الا الله " نفی می کنیم معبودیت غیر را و اثبات می کنیم ذات او را. ثنای الهی هم همیشه نفی است و اثبات، نفی اش همین است: منزه است از...، ولی " حمد " توصیف پروردگار است به صفات اثباتی، او را ستایش می کنم که همه نعمتها از اوست، همه کمالات از اوست و به او برمی گردد، او به هر چیزی داناست: " «بکل شیء علیم» "، بر هر چیزی تواناست: " «و هو علی کل شیء قدیر»"، او سمیع است، او بصیر است، او حی است، او قیوم است، او ملک است، او مؤمن است، مهیمن است، عزیز است، جبار است، متکبر است.
پس ما با یک «سبحان ربی العظیم و بحمده»؛ پاک و منزه است خداوند با عظمت، یا یک «سبحان ربی الاعلی و بحمده»؛ پاک و منزه است خداوند بلند مرتبه. یک دنیا نقص را به نظر می آوریم و می گوییم خدای ما از اینها منزه است، و یک سلسله کمالات را (به نظر می آوریم و می گوییم) خدای ما دارای چنین صفاتی است. در نماز وقتی سوره توحید را می خوانیم می گوییم: «قل هو الله احد، الله الصمد، لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد»؛ بگو: خداوند، یکتا و یگانه است. خداوندى است که همه نیازمندان قصد او مى کنند. (هرگز) نزاد، و زاده نشد، و براى او هیچگاه شبیه و مانندى نبوده است!. هم صفات اثباتی در آن است و هم صفات سلبی. بعد می گوییم: " «کذلک الله ربی» " چنان است پروردگار من، آن صفات کمالی اثباتی را دارد و من او را به آن صفات ستایش و حمد می کنم. نقصی در او نیست، اینکه فرزند داشته باشد، فرزند چیزی باشد، مثل و مانند داشته باشد، در او نیست «کذلک الله ربی».

آیات مختلف قرآن سخن از چهار عبادت در مورد همه موجودات این جهان بزرگ مى گوید: تسبیح، حمد، سجده و نماز، در آیه «ألم تر أن الله یسبح له من فى السموت و الأرض و الطیر صافات کل قد علم صلاته و تسبیحه و الله علیم بما یفعلون»؛ آیا ندیدى تمام آنان که در آسمانها و زمینند براى خدا تسبیح مى کنند، و همچنین پرندگان به هنگامى که بر فراز آسمان بال گسترده اند؟! هر یک از آنها نماز و تسبیح خود را مى داند و خداوند به آنچه انجام میدهند داناست! (نور/ 41) سخن از نماز و تسبیح بود. تفسیر جمله (کل قد علم صلاته و تسبیحه) جمعى از مفسران ضمیر علم را به کل برگردانده اند که طبق آن مفهوم جمله فوق چنین مى شود: هر یک از کسانى که در زمین و آسمان هستند و همچنین پرندگان، از نماز و تسبیح خود آگاهند.
و در آیه 15 سوره رعد سخن از سجود عمومى است «و لله یسجد من فى السماوات و الارض»؛ تمام کسانى که در آسمانها و زمین هستند- از روى اطاعت یا اکراه- و همچنین سایه هایشان، هر صبح و عصر براى خدا سجده مى کنند. و در آیه 44 سوره اسراء سخن از تسبیح و حمد تمامى موجودات عالم هستى است «و ان من شىء الا یسبح بحمده»؛ همه تسبیح او مى گویند و هر موجودى، تسبیح و حمد او مى گوید. سجده در این گونه موارد به معنى خضوع و نهایت تواضع و تسلیم است، یعنى همه فرشتگان و انسانها و همه صاحبان عقل و اندیشه براى خدا متواضعند و در برابر فرمان او خاضع مى باشند، منتهى گروهى سجده و خضوعشان تنها جنبه تکوینى دارد، یعنى در برابر قوانین عالم هستى و آفرینش خاضعند، ولى گروهى علاوه بر سجود تکوینى سجود تشریعى نیز دارند یعنى با میل و اراده خود در برابر خداوند سجده مى کنند، مثلا همین که مى بینیم جسم و جان آنها تسلیم قوانین حیات و مرگ و نمو و رشد و سلامت و بیمارى و مانند آن است این حالت تسلیم و خضوع در برابر قوانین آفرینش در حقیقت یک نوع سجود تکوینى از ناحیه آنها است.

منبع :
    آشنایی با قرآن 4، ص 164 و 165
    تفسیر نمونه ج 14 ص 496 و ج 10 ص 157



:: ادامه مطلب
حقیقت عبادات در اسلام
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : پنج شنبه 10 اسفند 1391 

عبادت و پرستش خداوند یکتا و ترک پرستش هر موجود دیگر، یکی از اصول تعلیمات پیامبران الهی است، تعلیمات هیچ پیامبری از عبادت خالی نبوده است. چنانکه می دانیم در دین اسلام نیز عبادت سر لوحه همه تعلیمات است، چیزی که هست در اسلام عبادت به صورت یک سلسله تعلیمات جدا از زندگی که صرفا به دنیای دیگر تعلق داشته باشد وجود ندارد، عبادات اسلامی با فلسفه های زندگی توام است و در متن زندگی واقع است. اگر عبادت درست باشد کارهای دیگر هم درست است، مسائل اخلاقی و اجتماعی او هم درست می شود ولی اگر عبادت نباشد آن دوتای دیگر هم واقعیت پیدا نمی کند. باور نکنید که یک کسی در دنیا پیدا بشود که در مسائل اخلاقی و اجتماعی مسلمان خوبی باشد ولی در مسائل عبادی مسلمان خوبی نباشد. ما برای آدمی که نماز نمی خواند چیزی از مسلمانی قائل نیستیم. حضرت امیر علیه السلام فرمودند بعد از ایمان بخدا چیزی در حد نماز نیست. امکان ندارد انسانی بدون عبادت و پرستش کامل بشود.
گذشته از عبادات جمعی، اسلام به عبادتهای فردی نیز آنچنان شکل داده است که متضمن انجام پاره ای از وظایف زندگی است، مثلا نماز که مظهر کامل اظهار عبودیت است چنان در اسلام شکل خاص یافته است که حتی فردی که می خواهد در گوشه خلوت به تنهائی نماز بخواند خود به خود به انجام پاره ای از وظائف اخلاقی و اجتماعی از قبیل نظافت، احترام به حقوق دیگران، وقت شناسی، جهت شناسی، ضبط احساسات، اعلام صلح و سلم با بندگان شایسته خدا و غیره مقید می گردد. از نظر اسلام هر کار خیر و مفیدی اگر با انگیزه پاک خدائی توام باشد عبادت است، به همین جهت درس خواندن، کار و کسب کردن، فعالیت اجتماعی کردن اگر لله و فی الله (برای خدا و در راه خدا) باشد عبادت است.
اگر مقصود از پرستش، اعمال پرستشانه انسان باشد یعنی آن کارهایی که انسان به عنوان پرستش انجام میدهد، مثلا نماز می خواند، روزه می گیرد، حج میکند، دعا می خواند، صله ارحام می کند برای خدا، اگر مقصود اعمال عبادی انسان باشد، توضیحش خیلی روشن است، ولی اگر پرستش، یک حقیقتی باشد که این اعمال که از طرف خدای متعال برای ما معین شده در واقع شکل دادن و قالب ساختن برای آن حقیقت و آن تجلی فطری است که در ما وجود دارد، به عبارت دیگر شکل و قالب و اندامی است که برای ما تعیین کرده و ساخته اند برای یک حقیقت که در ما وجود دارد. حقیقتی که ما چه بفهمیم و چه نفهمیم، چه توجه داشته باشیم و چه توجه نداشته باشیم در عمق فطرت ما وجود دارد، آری اگر پرستش این باشد که همین هم هست تعریفش یک تعریف ساده ای هست در عبادت حمد و ستایش به کمالات هست. (همان طور که یک بلبل وقتی در مقابل گل قرار می گیرد حالت ستایشگری به خود میگیرد: انسان، آن حقیقت معبود را در عبادت ستایش می کند).
در عبادت خارج شدن از محدوده کوچک خودی، خارج شدن از محدوده آمال و تمنیات کوچک، محدود و موقت هست، به عبارت دیگر در عبادت انسان از دایره تمنیات و آمال کوچک خارج می شود. در عبادت ارتجاء هست، انقطاع هست. در عبادت استعانت و نیرو گرفتن و کمک خواستن هست. در عبادت واقعا انسان از محدوده خودخواهی ها، خودپرستی ها، آرزوها، تمنیها و امور کوچک پرواز میکند و بیرون میرود. معنی تقرب هم همین است. پس ضرورتی ندارد که ما خودمان را خسته بکنیم و بخواهیم عبادت را یعنی آن تجلی خواست روحی بشر را تعریف بکنیم. ولی همه این ها در عبادت وجود دارد. بزرگترین، شریفترین، باشکوهترین و باعظمت ترین حالت انسان آن حالت پرستشانه ای است که به خود می گیرد. یک نفر عبادتگر آنچه را در حال عبادت با خدای خویش در میان می گذارد، در متن زندگی آن را پیاده می کند و به مرحله " صدق " درمی آورد. عبادت برای یک عبادتگر واقعی " پیمان " است و صحنه زندگی وفای پیمان است. این پیمان مشتمل بر دو شرط اصلی است: یکی رهایی و آزادی از حکومت و اطاعت غیر خدا - اعم از هوای نفس و مطامع نفسانی و از موجودات و اشیاء و اشخاص - و دیگر تسلیم محض در مقابل آنچه خدا به آن امر می کند و به آن راضی است و آن را دوست می دارد.
عبادت واقعی برای عبادتگر عامل بزرگ و اساسی تربیت و پرورش روحی اوست. عبادت، برای عبادتگر درس است، درس وارستگی، آزادمنشی، فداکاری، محبت خدا، محبت خلق خدا، محبت امر خدا، همبستگی و دوستی اهل حق، احسان و خدمت به خلق و .... در قرآن مسئله ای به نام «خودفراموشی» آن هم خودفراموشی مذموم مطرح است. در مقابل، خودیادآوری است: ای انسان! خود را یاد بیاور، که «خودیادآوری» هم جز با «خدایادآوری» امکان ندارد، یعنی در منطق قرآن این دو از یکدیگر جدا نیست. خدا را یاد داشتن، خود را یاد داشتن نیز هست. این حقیقتی است که حقیقت عبادت بازیافتن و پیدا کردن «خود» است اما نه این خود حیوانی بلکه آن خود حقیقی، خود ملکوتی. در عبادت و یاد خداست که انسان، خود را پیدا می کند، خود را واقعا باز می یابد.

منبع : سیری در نهج البلاغه ص 92-91 و 89-88
    امدادهای غیبی در زندگی بشر
    فلسفه اخلاق، صفحه 174-175
    کتاب آشنایی با قرآن 3 صفحه 99،100
    جهان بینی توحیدی، ص 108-107



:: ادامه مطلب
 

 


 
» تعداد مطالب : 2884
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2894240
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391 
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396