در نماز جماعت، آنكه جلو مىایستد و مردم به او اقتدا مىكنند، «امام» نام دارد. بعضى نیز به او «پیشوا» مىگویند. در نظام اجتماعى سیاسى اسلام، آنكه پیشوایى جمعى را به عهده دارد، باید از یك سرى فضیلتها و برترىها برخوردار باشد، تا فضایل او، الهام بخش دیگران نیز باشد. در نماز جماعت نیز، پیش نماز، باید در علم و عمل و تقوا و عدالت، برتر از دیگران باشد.
در حدیث مىخوانیم: «فَقَدِّمُوا اَفْضَلَكُمْ»(503) و«فَقَدِّموا خیارَكُم»(504) یعنى به با فضیلتترین و بهترین خودتان اقتدا كنید.
احادیث، در این باره، بسیار است. به چند نمونه اشاره مىكنیم:
امام جماعت، باید كسى باشد كه مردم به ایمان و تعهّد او اطمینان داشته باشند.(505)
امام صادق علیه السلام فرمود: امام جماعت، رهبرى است كه شمارا به سوى خدا مىبرد، پس بنگرید كه به چه كس اقتدا مىكنید.(506)
ابوذر فرمود: امام شما، در قیامت، شفیع شماست. پس شفیع خودتان را از افراد سفیه و فاسق قرار ندهید.(507)
اقتدا كردن افراد ناشناخته و آنان كه در دین یا امامت، غلّو مىكنند، نهى شده است.(508) افرادى كه در جامعه، بخاطر گناه علنى، شلاّق خوردهاند، یا از طریق نامشروع، بدنیا آمدهاند، حقّ امام جماعت شدن ندارند.(509)
امام جماعت، باید مورد قبول مردم باشد، وگرنه آن نماز، مورد قبول درگاه خداوند نیست.(510)
امامصادقعلیه السلام در تفسیر آیه شریفه «خُذُوا زینَتَكُمْ عِنْدَكُلَ مَسْجِدٍ»(511) هنگام رفتن به مسجد، زینت خود را همراه داشته باشید. فرمود: زینت مسجد، پیشواى شایسته و امام جماعت مسجد است.(512)
البته پوشیدن لباس پاك و داشتن وقار و عطر زدن و... نیز در روایاتى به عنوان «زینت مسجد» آمده است.
امام باقر علیه السلام فرمود: امام جماعت باید از افراد اندیشمند و صاحب فكر باشد.(513)
رسول خدا صلى الله علیه وآله فرمود: كسى كه پشت سر امام عالم نماز بخواند، گویا پشت سر من و حضرت ابراهیم، نماز خوانده است.(514)
امام جماعت، باید مراعات ضعیفترین افراد را بكند و نماز را طول ندهد.(515)
از مجموع این احادیث، موقعیّت حساس امامت جماعت شناخته مىشود.
انتخاب امام جماعت
از آنجا كه در امام جماعت، برترى و فضیلت بر دیگران شرط است، اگر در موقعیّتى، چند نفر شایستگى آنرا داشتند كه به آنان اقتدا شود، باز هم اوصاف و شرایطى به عنوان اولوّیت در روایات مطرح است كه آموزنده است و گرایش به ارزشها و انتخاب بهتر را مىآموزد. از جمله:
1- كسى كه قرائت نمازش بهتر باشد. «اقْرئهم»
2- كسى كه در هجرت، پیشقدم باشد. «اَقْدَمُهم هِجَرةً»
3- كسى كه دین شناستر و در مراتب علمى برتر باشد.
«اَعْلَمُهم بالسُنةِ واَفْقَهَهُمْ فى الدّین»
4- كس كه سنّ بیشترى داشته باشد. «فَاَكْبَرُهم سِنّاً»
5 - كسى كه انس او با قرآن بیشتر باشد.
6- كسى كه زیباتر و خوشروتر باشد.(516)
7- صاحب منزل، از مهمان در امام جماعت شدن مقدّم است.
8 - امام جماعت دائمى، بر افراد تازه وارد به مسجد، مقدّم است.
در میان امتیازات، به مسئله (عالِم بودن) بیش از هر چیزى تكیه شده است. این دانایى و اعلمیّت، در همه مواردى كه نوعى رهبرى و پیشوایى در كار است، شرط و امتیاز است. در حدیث است: «مَنْ صَلّى بقومٍ وَ فیهم مَنْ هُوَ اَعْلَمُ مِنْهُ لَمْ یَزَلْ اَمْرُهم اِلَى السِّفالِ الى یوم القیامةِ»(517)
كسى كه امامت نماز و پیشوایى گروهى را به عهده بگیرد، در حالى كه میان آنان، داناتر از او هم باشد، وضع آن جامعه تا قیامت، همواره رو به سقوط و پستى است.
البته همچنان كه در حدیثى گذشت، امام جماعت باید مورد پذیرش و قبول مردم باشد. این مقبولیّت، از راه علم و پاكى و عدالت و تواضع و اخلاق نیكو بدست مىآید.
نباید غفلت داشت كه گاهى دشمنان و اهل نفاق، براى ضربه زدن به اسلام و روحانیت، امام جماعتى را با شایعه و تهمت و دروغ، بدنام مىكنند تا او را به انزوا بكشند. هشیارى مردم، خنثى كننده این نقشه شیطانى است. پشت سر كسى نباید به جماعت ایستاد كه با فسق و گناه و بدرفتارى، مقبولیت خود را از دست داده است، نه آنكه دستهاى مرموز دشمن، او را از نظرها انداخته باشد!...
عدالت در امام جماعت
از شرایط امام جماعت، عادل بودن است.
عدالت را در كتب فقهى تعریف كردهاند. فقهاى گرانقدر، از جمله حضرت امام خمینى (قدس سرّه) مىفرمایند:
عدالت، یك حالت درونى است كه انسان را از ارتكاب گناهان كبیره، و تكرار و اصرار نسبت به گناهان صغیره باز دارد.(518)
پاكى، تقوا، دورى از گناه، از نشانههاى عدالت است. بنا به اهمیّت این صفت، در نظام اسلامى یكى از امتیازات به حساب آمده و در فقه اسلامى و قانون اساسى، داشتن آن براى مسئولان بلند پایه و مشاغل حسّاس، شرط است و كارهاى مهّم كشور و امور مردم، باید بدست افراد عادل انجام گیرد.
به برخى از این موارد كه عدالت شرط است، توجه كنید:
در مسائل عبادى، امام جماعت باید عادل باشد.
در مسائل سیاسى عبادى، مثل نماز جمعه، خطیب و امام جمعه باید عادل باشد.
در مسائل سیاسى و حقوقى، (همچون نمایندگى مجلس و تصویب قوانین) نظر فقهاى عادلى بنام «شوراى نگهبان» معتبر است.
در مسائل حقوقى، گرفتن و دادن هر حق به صاحبش، باید با گواهى افراد عادل باشد.
در مسائل تربیتى، اجراى حدود اسلامى و تأدیب ظالم و خلافكار، وقتى است كه افراد عادل، به خلاف و گناه او شهادت دهند.
در مسائل اقتصادى، بیت المال باید دست افراد عادل باشد.
در مسائل اجتماعى وفرهنگى، پخش ونشر خبرها، باید دست افراد عادل باشد و به خبر افراد فاسق، اعتماد نمىتوان كرد، مگر پس از تحقیق و تفحّص.
در مسائل نظامى، فرمانده كلّ قوا، با رهبرى است، كه عدالت شرط آن است. پس عدالت از اركان مهم در نظام حكومتى اسلام و واگذارى مسئولیتهاى اجتماعى و تنظیم امور زندگى است.
راه شناخت عدالت
گرچه برخوردارى از عدالت، و داشتن ملكه ترك گناه، از امور درونى افراد است، ولى با علائم و نشانههایى كه در زندگى و عمل افراد بروز مىكند، مىتوان به بود و نبود آن در افراد، پى برد. در روایات، برخى از این علائم به چشم مىخورد و بعضى ملاكها بیان شده كه با وجود آنها، مىتوان كسى را عادل شمرد.
از امام صادق علیه السلام پرسیدند: عادل كیست؟
فرمود: «اِذا غَضَّ طَرْفَهُ مِنَ المَحارمِ وَلِسانهُ عَنِ الْمَأثِمِ و كَفَّهُ عَنِ الْمَظالِم»(519) كسى كه چشمش را از نامحرم، زبانش را از گناه، و دستش را از ظلم، حفظ كند.
پیامبر خدا صلى الله علیه وآله نیز در حدیثى انسان جوانمرد و عادل را چنین معرّفى مىكند: «مَنْ عامَلَ النّاسَ فَلَمْ یَظْلِمْهُمْ وَحَدَّثهُمْ فَلَمْ یَكْذِبْهُم وَ وعَدَهُم فَلَمْ یُخْلِفْهم فَهُوَ مِمَّنْ كَمُلَتْ مُرُوَّتُهُ وَ ظَهَرَتْ عَدالَتُهُ...»(520) كسى كه با مردم، در معاملات، ستم نكند و در سخن، دروغ نگوید و در وعدههایش تخلّف نكند، او از كسانى است كه مروّتش كامل و عدالتش آشكار است.
از امام صادق علیه السلام سؤال شد: عدالت انسان را از كجا بشناسیم؟
فرمود: همین كه كسى اهل حیا و عفت باشد و در خوراك و گفتار و شهوت، خود را به گناه نیالاید، و از گناهان بزرگى مثل زنا، ربا، شراب، فرار از جنگ،... (كه مورد تهدید قرآن است) بپرهیزد، و جز در مواردى كه عذر دارد، از شركت در جماعت مسلمین دورى نكند، چنین انسانى عادل است و تفتیش از عیوب او و غیبت او بر مردم حرام است...(521)
در روایات دیگرى مىخوانیم: به آن كس كه نمازهاى پنجگانه را به جماعت بخواند، خوشبین باشید و گواهى او را بپذیرید.(522)
شاید آنچه را كه فقهاء، به عنوان «حُسن ظاهرى» در عدالت بیان مىكنند، همین باشد كه با حضورش در مراسم و جماعت مسلمین و نبودنش در مراكز فساد و گناه، مایه اعتماد مردم شود و او را از این طریق، انسانِ عادل و درست كارى بشناسند.
امام باقر علیه السلام در مورد عدالت زنان مىفرماید:
همین كه اهل حجاب و از خانوادههاى محترم بود و از شوهر خویش اطاعت مىكرد و از كارهاى ناپسند و جلوهگرىهاى ناروا پرهیز داشت، عادل است.(523)
در بعضى روایات، «فاسق» را كسانى مىداند كه به خاطر گناهان زشتِ علنى، در جامعه شلاّق خورده، یا میان مردم مشهور به خلاف و بدكارى یا مورد سوء ظن باشند.(524) البته معناى عدالت در یك نفر، آن نیست كه در طول عمر، مرتكب گناهى نشده باشد، چرا كه این ویژگى، تنها در انبیاء و اولیاء معصوم است، ولى همین كه ما در ظاهر، از او گناه بزرگى ندیده باشیم، كافى است.
این نیز ناگفته نماند كه: اگر كسى خود را عادل نمىداند، و حتّى به مردم بگوید كه من عادل نیستم، امّا مردم او را عادل و با تقوا بشناسند، مىتواند امام جماعت شود و مردم نیز مىتوانند به او اقتدا كنند و اگر مردم، مایل به اقتدا باشند، نباید سرپیچى كند.(525) و حتّى اگر پس از نماز جماعت، معلوم شود كه امام جماعت، عادل نبوده، نمازهایى را كه پشت سر او خواندهاند صحیح است و اعاده لازم نیست.(526)
چرا بعضى به جماعت نمىروند؟
با همه پاداشها و آثارى كه براى نماز جماعت وجود دارد، برخى از این فیض بزرگ محرومند و با تأسف، شاهدیم كه بسیارى، به آن بى اعتنا و كم رغبتاند و حتى در همسایگى مسجد به سر مىبرند، ولى در جماعت مسلمین حاضر نمىشوند و مسجدها، گاهى به صورت ناراحت كننده و دردآورى خلوت است.
علّت شركت نكردن افراد در نمازهاى جماعت، گوناگون است. بعضى واقعاً عذر دارند و دلیلشان پذیرفتنى است، ولى در بسیارى موارد، بهانه هایى پوچ، بیشتر نیست. مرورى به اینگونه دلایل و بهانه ها مىكنیم:
بعضى، از پاداشهاى نماز جماعت، غافلند.
برخى، از بدرفتارى برخى نمازگزاران در مسجد، به نماز جماعت بى رغبت مىشوند.
بعضى، تنها بد اخلاقى امام جماعت را، بهانه عدم شركت خود قرار مىدهند و آنرا منافى با عدالت او به حساب مىآورند.
بعضى، بخاطر همفكر نبودن امام جماعت، با دیدگاههاى سیاسى آنان نسبت به موضوعات و اشخاص و... از شركت در جماعت، دورى مىكنند.
بعضى، بخاطر مشغولیتهاى اقتصادى واجتماعى وگرفتاریهاى روزمرّه، از پاداشهاى عظیم نماز جماعت محروم مىشوند.
بعضى، از برخورد سرد افراد مسجد، دلسرد شده ودیگر نمىروند.
بعضى، عیبهاى بستگان و نزدیكان امام جماعت را به حساب او مىگذارند و او را قبول ندارند.
بعضى، شركت خود در نماز جماعتى را، مایه تقویت و بزرگ شدن پیشنماز در جامعه مىدانند و از آن پرهیز دارند، بى آنكه دلیلى روشن بر بى عدالتى امام جماعت داشته باشند.
بعضى، از روى غرور، حاضر نیستند در نماز جماعت یك امام جوان یا فقیر زاده، امّا پاك و متعهد و لایق، شركت كنند.
برخى، تن پرور و تنبلاند و در عبادات، بىحوصله و كسلاند و نماز جماعت را، بجاى آنكه كار بدانند، بارمىدانند و به سختى حاضرند دست از كارهاى دیگر بكشند و به جمع مسلمانان در نماز بپیوندند.
بعضى نیز، از طول كشیدن نماز جماعت، از مسجد مىگریزند.
بعضى نیز، از متولّى یا دست اندركاران مسجد، خوششان نمىآید، از این رو به نماز جماعت نمىآیند.
اینها گوشهاى از علل سردى برخى نسبت به حضور در نماز جماعت بود. همانطور كه دیدید، بیشتر اینها، بهانههایى غیر قابل اعتناست. اگر آگاهى و رشد دینى مردم به حدّى برسد كه عوامل یاد شده را كنار بگذارند، و با خلوص و همدلى، در صفوفى منظم كنار هم بنشینند، به پاداشهاى عظیم جماعت، توجّه داشته باشند، بد خلقى پیشنماز را، مغایر با عدالت او ندانند. گناه بستگان او را به حساب او نگذارند. و... به بركات و آثار مثبت فراوان این «گردهمایى دینى» بیندیشند، خواهیم دید كه مساجد، رونق بیشترى خواهد یافت و خلوتى نمازهاى جماعت، از میان خواهد رفت.
البته، صلاحیتهاى علمى واخلاقى پیشنماز، ومحیط گرم و آموزنده بودن مساجد، وبرخورد شایسته واحترامآمیز با شركت كنندگان در نماز، به خصوص با جوانان و نوجوانان، مىتواند سهم عمدهاى در جذب آنان به مسجد، این كانون وحدت ومعنویت داشته باشد. سهم مسئولان فرهنگى، تبلیغى و تربیتى كشور نیز در این زمینه، مهّم است.
اگر مربیان محترم و معلّمان و پدران و مادران، خود در جماعتها شركت كنند و در برابر شاگردان و فرزندان به نماز بایستند، یا به مساجد بروند، الهام بخش دیگران نیز خواهند بود.
اگر مدارس، در كنار مساجد ساخته شود، براى حضور دانش آموزان در نمازهاى جماعت، تسهیلى به حساب مى آید.
503) من لایحضر، ج 1، ص 377.
504) همان مدرك.
505) مستدرك الوسائل، ج 1، ص 490.
506) وسائلالشیعه، ج 5، ص 416.
507) وافى، ج 2، ص 177.
508) مستدرك الوسائل، ج 1، ص 491.
509) مستدرك الوسائل، ج 1، ص 491.
510) وسائلالشیعه ج 5، ص 417.
511) اعراف، آیه 31.
512) نورالثقلین، ج 2، ص 19.
513) مستدرك الوسائل، ج 1، ص 492.
514) همان مدرك.
515) من لایحضر، ج 1، ص 381.
516) وافى، ج 1، ص 177، وسائلالشیعه، ج 5، ص 419.
517) من لایحضر، ج 1، ص 378.
518) تحریر الوسیله، ج 1، بحث امام جماعت.
519) بحارالانوار، ج 75، ص 248.
520) بحارالانوار، ج 67، ص 1.
521) استبصار، ج 3، ص 12.
522) وسائلالشیعه، ج 18، ص 291.
523) استبصار، ج 3، ص 13.
524) وسائلالشیعه، ج 18، ص 295.
525) جواهر، ج 13 ص 277، تحریرالوسیله، ج 1، شرایط امام جماعت.
526) تحریرالوسیله، شرایط امام جماعت.
::
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2908173
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396