| وب سایت تخصصی نماز | آغاز شد این دفتر برای کسانی که میخواهند محبوب خدا شوند ....قربه الی الله .... برای محبوب شدن نزد خدا چند قدم بیشتر فاصله نداریم .... یاعلی « ارزنـــده تـرین گــوهر مصـود نـــماز است / زیبنــده تـرین هــدیه معبـود نـــماز است / ای دوست بگـو تـا همـه ی خـلق بداننـد / مقصود حق از خلقت موجود نـماز است. »
 
امام جماعت
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : یک شنبه 6 اسفند 1391 

در نماز جماعت، آنكه جلو مى‏ایستد و مردم به او اقتدا مى‏كنند، «امام» نام دارد. بعضى نیز به او «پیشوا» مى‏گویند. در نظام اجتماعى سیاسى اسلام، آنكه پیشوایى جمعى را به عهده دارد، باید از یك سرى فضیلت‏ها و برترى‏ها برخوردار باشد، تا فضایل او، الهام بخش دیگران نیز باشد. در نماز جماعت نیز، پیش نماز، باید در علم و عمل و تقوا و عدالت، برتر از دیگران باشد.
در حدیث مى‏خوانیم: «فَقَدِّمُوا اَفْضَلَكُمْ»(503) و«فَقَدِّموا خیارَكُم»(504) یعنى به با فضیلت‏ترین و بهترین خودتان اقتدا كنید.
احادیث، در این باره، بسیار است. به چند نمونه اشاره مى‏كنیم:
امام جماعت، باید كسى باشد كه مردم به ایمان و تعهّد او اطمینان داشته باشند.(505)
امام صادق علیه السلام فرمود: امام جماعت، رهبرى است كه شمارا به سوى خدا مى‏برد، پس بنگرید كه به چه كس اقتدا مى‏كنید.(506)
ابوذر فرمود: امام شما، در قیامت، شفیع شماست. پس شفیع خودتان را از افراد سفیه و فاسق قرار ندهید.(507)
اقتدا كردن افراد ناشناخته و آنان كه در دین یا امامت، غلّو مى‏كنند، نهى شده است.(508) افرادى كه در جامعه، بخاطر گناه علنى، شلاّق خورده‏اند، یا از طریق نامشروع، بدنیا آمده‏اند، حقّ امام جماعت شدن ندارند.(509)
امام جماعت، باید مورد قبول مردم باشد، وگرنه آن نماز، مورد قبول درگاه خداوند نیست.(510)
امام‏صادق‏علیه السلام در تفسیر آیه شریفه «خُذُوا زینَتَكُمْ عِنْدَكُلَ مَسْجِدٍ»(511) هنگام رفتن به مسجد، زینت خود را همراه داشته باشید. فرمود: زینت مسجد، پیشواى شایسته و امام جماعت مسجد است.(512)
البته پوشیدن لباس پاك و داشتن وقار و عطر زدن و... نیز در روایاتى به عنوان «زینت مسجد» آمده است.
امام باقر علیه السلام فرمود: امام جماعت باید از افراد اندیشمند و صاحب فكر باشد.(513)
رسول خدا صلى الله علیه وآله فرمود: كسى كه پشت سر امام عالم نماز بخواند، گویا پشت سر من و حضرت ابراهیم، نماز خوانده است.(514)
امام جماعت، باید مراعات ضعیف‏ترین افراد را بكند و نماز را طول ندهد.(515)
از مجموع این احادیث، موقعیّت حساس امامت جماعت شناخته مى‏شود.

انتخاب امام جماعت‏
از آنجا كه در امام جماعت، برترى و فضیلت بر دیگران شرط است، اگر در موقعیّتى، چند نفر شایستگى آنرا داشتند كه به آنان اقتدا شود، باز هم اوصاف و شرایطى به عنوان اولوّیت در روایات مطرح است كه آموزنده است و گرایش به ارزشها و انتخاب بهتر را مى‏آموزد. از جمله:
1- كسى كه قرائت نمازش بهتر باشد. «اقْرئهم»
2- كسى كه در هجرت، پیشقدم باشد. «اَقْدَمُهم هِجَرةً»
3- كسى كه دین شناس‏تر و در مراتب علمى برتر باشد.
«اَعْلَمُهم بالسُنةِ واَفْقَهَهُمْ فى الدّین»
4- كس كه سنّ بیشترى داشته باشد. «فَاَكْبَرُهم سِنّاً»
5 - كسى كه انس او با قرآن بیشتر باشد.
6- كسى كه زیباتر و خوشروتر باشد.(516)
7- صاحب منزل، از مهمان در امام جماعت شدن مقدّم است.
8 - امام جماعت دائمى، بر افراد تازه وارد به مسجد، مقدّم است.
در میان امتیازات، به مسئله (عالِم بودن) بیش از هر چیزى تكیه شده است. این دانایى و اعلمیّت، در همه مواردى كه نوعى رهبرى و پیشوایى در كار است، شرط و امتیاز است. در حدیث است: «مَنْ صَلّى‏ بقومٍ وَ فیهم مَنْ هُوَ اَعْلَمُ مِنْهُ لَمْ یَزَلْ اَمْرُهم اِلَى السِّفالِ الى‏ یوم القیامةِ»(517)
كسى كه امامت نماز و پیشوایى گروهى را به عهده بگیرد، در حالى كه میان آنان، داناتر از او هم باشد، وضع آن جامعه تا قیامت، همواره رو به سقوط و پستى است.
البته همچنان كه در حدیثى گذشت، امام جماعت باید مورد پذیرش و قبول مردم باشد. این مقبولیّت، از راه علم و پاكى و عدالت و تواضع و اخلاق نیكو بدست مى‏آید.
نباید غفلت داشت كه گاهى دشمنان و اهل نفاق، براى ضربه زدن به اسلام و روحانیت، امام جماعتى را با شایعه و تهمت و دروغ، بدنام مى‏كنند تا او را به انزوا بكشند. هشیارى مردم، خنثى كننده این نقشه شیطانى است. پشت سر كسى نباید به جماعت ایستاد كه با فسق و گناه و بدرفتارى، مقبولیت خود را از دست داده است، نه آنكه دست‏هاى مرموز دشمن، او را از نظرها انداخته باشد!...

عدالت در امام جماعت‏
از شرایط امام جماعت، عادل بودن است.
عدالت را در كتب فقهى تعریف كرده‏اند. فقهاى گرانقدر، از جمله حضرت امام خمینى (قدس سرّه) مى‏فرمایند:
عدالت، یك حالت درونى است كه انسان را از ارتكاب گناهان كبیره، و تكرار و اصرار نسبت به گناهان صغیره باز دارد.(518)
پاكى، تقوا، دورى از گناه، از نشانه‏هاى عدالت است. بنا به اهمیّت این صفت، در نظام اسلامى یكى از امتیازات به حساب آمده و در فقه اسلامى و قانون اساسى، داشتن آن براى مسئولان بلند پایه و مشاغل حسّاس، شرط است و كارهاى مهّم كشور و امور مردم، باید بدست افراد عادل انجام گیرد.
به برخى از این موارد كه عدالت شرط است، توجه كنید:
در مسائل عبادى، امام جماعت باید عادل باشد.
در مسائل سیاسى عبادى، مثل نماز جمعه، خطیب و امام جمعه باید عادل باشد.
در مسائل سیاسى و حقوقى، (همچون نمایندگى مجلس و تصویب قوانین) نظر فقهاى عادلى بنام «شوراى نگهبان» معتبر است.
در مسائل حقوقى، گرفتن و دادن هر حق به صاحبش، باید با گواهى افراد عادل باشد.
در مسائل تربیتى، اجراى حدود اسلامى و تأدیب ظالم و خلافكار، وقتى است كه افراد عادل، به خلاف و گناه او شهادت دهند.
در مسائل اقتصادى، بیت المال باید دست افراد عادل باشد.
در مسائل اجتماعى وفرهنگى، پخش ونشر خبرها، باید دست افراد عادل باشد و به خبر افراد فاسق، اعتماد نمى‏توان كرد، مگر پس از تحقیق و تفحّص.
در مسائل نظامى، فرمانده كلّ قوا، با رهبرى است، كه عدالت شرط آن است. پس عدالت از اركان مهم در نظام حكومتى اسلام و واگذارى مسئولیت‏هاى اجتماعى و تنظیم امور زندگى است.

راه شناخت عدالت‏
گرچه برخوردارى از عدالت، و داشتن ملكه ترك گناه، از امور درونى افراد است، ولى با علائم و نشانه‏هایى كه در زندگى و عمل افراد بروز مى‏كند، مى‏توان به بود و نبود آن در افراد، پى برد. در روایات، برخى از این علائم به چشم مى‏خورد و بعضى ملاك‏ها بیان شده كه با وجود آنها، مى‏توان كسى را عادل شمرد.
از امام صادق علیه السلام پرسیدند: عادل كیست؟
فرمود: «اِذا غَضَّ طَرْفَهُ مِنَ المَحارمِ وَلِسانهُ عَنِ الْمَأثِمِ و كَفَّهُ عَنِ الْمَظالِم»(519) كسى كه چشمش را از نامحرم، زبانش را از گناه، و دستش را از ظلم، حفظ كند.
پیامبر خدا صلى الله علیه وآله نیز در حدیثى انسان جوانمرد و عادل را چنین معرّفى مى‏كند: «مَنْ عامَلَ النّاسَ فَلَمْ یَظْلِمْهُمْ وَحَدَّثهُمْ فَلَمْ یَكْذِبْهُم وَ وعَدَهُم فَلَمْ یُخْلِفْهم فَهُوَ مِمَّنْ كَمُلَتْ مُرُوَّتُهُ وَ ظَهَرَتْ عَدالَتُهُ...»(520) كسى كه با مردم، در معاملات، ستم نكند و در سخن، دروغ نگوید و در وعده‏هایش تخلّف نكند، او از كسانى است كه مروّتش كامل و عدالتش آشكار است.
از امام صادق علیه السلام سؤال شد: عدالت انسان را از كجا بشناسیم؟
فرمود: همین كه كسى اهل حیا و عفت باشد و در خوراك و گفتار و شهوت، خود را به گناه نیالاید، و از گناهان بزرگى مثل زنا، ربا، شراب، فرار از جنگ،... (كه مورد تهدید قرآن است) بپرهیزد، و جز در مواردى كه عذر دارد، از شركت در جماعت مسلمین دورى نكند، چنین انسانى عادل است و تفتیش از عیوب او و غیبت او بر مردم حرام است...(521)
در روایات دیگرى مى‏خوانیم: به آن كس كه نمازهاى پنجگانه را به جماعت بخواند، خوشبین باشید و گواهى او را بپذیرید.(522)
شاید آنچه را كه فقهاء، به عنوان «حُسن ظاهرى» در عدالت بیان مى‏كنند، همین باشد كه با حضورش در مراسم و جماعت مسلمین و نبودنش در مراكز فساد و گناه، مایه اعتماد مردم شود و او را از این طریق، انسانِ عادل و درست كارى بشناسند.
امام باقر علیه السلام در مورد عدالت زنان مى‏فرماید:
همین كه اهل حجاب و از خانواده‏هاى محترم بود و از شوهر خویش اطاعت مى‏كرد و از كارهاى ناپسند و جلوه‏گرى‏هاى ناروا پرهیز داشت، عادل است.(523)
در بعضى روایات، «فاسق» را كسانى مى‏داند كه به خاطر گناهان زشتِ علنى، در جامعه شلاّق خورده، یا میان مردم مشهور به خلاف و بدكارى یا مورد سوء ظن باشند.(524) البته معناى عدالت در یك نفر، آن نیست كه در طول عمر، مرتكب گناهى نشده باشد، چرا كه این ویژگى، تنها در انبیاء و اولیاء معصوم است، ولى همین كه ما در ظاهر، از او گناه بزرگى ندیده باشیم، كافى است.
این نیز ناگفته نماند كه: اگر كسى خود را عادل نمى‏داند، و حتّى به مردم بگوید كه من عادل نیستم، امّا مردم او را عادل و با تقوا بشناسند، مى‏تواند امام جماعت شود و مردم نیز مى‏توانند به او اقتدا كنند و اگر مردم، مایل به اقتدا باشند، نباید سرپیچى كند.(525) و حتّى اگر پس از نماز جماعت، معلوم شود كه امام جماعت، عادل نبوده، نمازهایى را كه پشت سر او خوانده‏اند صحیح است و اعاده لازم نیست.(526)

چرا بعضى به جماعت نمى‏روند؟
با همه پاداشها و آثارى كه براى نماز جماعت وجود دارد، برخى از این فیض بزرگ محرومند و با تأسف، شاهدیم كه بسیارى، به آن بى اعتنا و كم رغبت‏اند و حتى در همسایگى مسجد به سر مى‏برند، ولى در جماعت مسلمین حاضر نمى‏شوند و مسجدها، گاهى به صورت ناراحت كننده و دردآورى خلوت است.
علّت شركت نكردن افراد در نمازهاى جماعت، گوناگون است. بعضى واقعاً عذر دارند و دلیلشان پذیرفتنى است، ولى در بسیارى موارد، بهانه‏ هایى پوچ، بیشتر نیست. مرورى به اینگونه دلایل و بهانه‏ ها مى‏كنیم:
بعضى، از پاداشهاى نماز جماعت، غافلند.
برخى، از بدرفتارى برخى نمازگزاران در مسجد، به نماز جماعت بى رغبت مى‏شوند.
بعضى، تنها بد اخلاقى امام جماعت را، بهانه عدم شركت خود قرار مى‏دهند و آنرا منافى با عدالت او به حساب مى‏آورند.
بعضى، بخاطر همفكر نبودن امام جماعت، با دیدگاههاى سیاسى آنان نسبت به موضوعات و اشخاص و... از شركت در جماعت، دورى مى‏كنند.
بعضى، بخاطر مشغولیت‏هاى اقتصادى واجتماعى وگرفتاریهاى روزمرّه، از پاداشهاى عظیم نماز جماعت محروم مى‏شوند.
بعضى، از برخورد سرد افراد مسجد، دلسرد شده ودیگر نمى‏روند.
بعضى، عیب‏هاى بستگان و نزدیكان امام جماعت را به حساب او مى‏گذارند و او را قبول ندارند.
بعضى، شركت خود در نماز جماعتى را، مایه تقویت و بزرگ شدن پیشنماز در جامعه مى‏دانند و از آن پرهیز دارند، بى آنكه دلیلى روشن بر بى عدالتى امام جماعت داشته باشند.
بعضى، از روى غرور، حاضر نیستند در نماز جماعت یك امام جوان یا فقیر زاده، امّا پاك و متعهد و لایق، شركت كنند.
برخى، تن پرور و تنبل‏اند و در عبادات، بى‏حوصله و كسل‏اند و نماز جماعت را، بجاى آنكه كار بدانند، بارمى‏دانند و به سختى حاضرند دست از كارهاى دیگر بكشند و به جمع مسلمانان در نماز بپیوندند.
بعضى نیز، از طول كشیدن نماز جماعت، از مسجد مى‏گریزند.
بعضى نیز، از متولّى یا دست اندركاران مسجد، خوششان نمى‏آید، از این رو به نماز جماعت نمى‏آیند.
اینها گوشه‏اى از علل سردى برخى نسبت به حضور در نماز جماعت بود. همانطور كه دیدید، بیشتر اینها، بهانه‏هایى غیر قابل اعتناست. اگر آگاهى و رشد دینى مردم به حدّى برسد كه عوامل یاد شده را كنار بگذارند، و با خلوص و همدلى، در صفوفى منظم كنار هم بنشینند، به پاداش‏هاى عظیم جماعت، توجّه داشته باشند، بد خلقى پیشنماز را، مغایر با عدالت او ندانند. گناه بستگان او را به حساب او نگذارند. و... به بركات و آثار مثبت فراوان این «گردهمایى دینى» بیندیشند، خواهیم دید كه مساجد، رونق بیشترى خواهد یافت و خلوتى نمازهاى جماعت، از میان خواهد رفت.
البته، صلاحیت‏هاى علمى واخلاقى پیشنماز، ومحیط گرم و آموزنده بودن مساجد، وبرخورد شایسته واحترام‏آمیز با شركت كنندگان در نماز، به خصوص با جوانان و نوجوانان، مى‏تواند سهم عمده‏اى در جذب آنان به مسجد، این كانون وحدت ومعنویت داشته باشد. سهم مسئولان فرهنگى، تبلیغى و تربیتى كشور نیز در این زمینه، مهّم است.
اگر مربیان محترم و معلّمان و پدران و مادران، خود در جماعت‏ها شركت كنند و در برابر شاگردان و فرزندان به نماز بایستند، یا به مساجد بروند، الهام بخش دیگران نیز خواهند بود.
اگر مدارس، در كنار مساجد ساخته شود، براى حضور دانش‏ آموزان در نمازهاى جماعت، تسهیلى به حساب مى‏ آید.

 503) من لایحضر، ج 1، ص 377.
504) همان مدرك.
505) مستدرك الوسائل، ج 1، ص 490.
506) وسائل‏الشیعه، ج 5، ص 416.
507) وافى، ج 2، ص 177.
508) مستدرك الوسائل، ج 1، ص 491.
509) مستدرك الوسائل، ج 1، ص 491.
510) وسائل‏الشیعه ج 5، ص 417.
511) اعراف، آیه 31.
512) نورالثقلین، ج 2، ص 19.
513) مستدرك الوسائل، ج 1، ص 492.
514) همان مدرك.
515) من لایحضر، ج 1، ص 381.
516) وافى، ج 1، ص 177، وسائل‏الشیعه، ج 5، ص 419.
517) من لایحضر، ج 1، ص 378.
518) تحریر الوسیله، ج 1، بحث امام جماعت.
519) بحارالانوار، ج 75، ص 248.
520) بحارالانوار، ج 67، ص 1.
521) استبصار، ج 3، ص 12.
522) وسائل‏الشیعه، ج 18، ص 291.
523) استبصار، ج 3، ص 13.
524) وسائل‏الشیعه، ج 18، ص 295.
525) جواهر، ج 13 ص 277، تحریرالوسیله، ج 1، شرایط امام جماعت.
526) تحریرالوسیله، شرایط امام جماعت.



::
 
» تعداد مطالب : 2884
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2907616
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391 
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396