| وب سایت تخصصی نماز | آغاز شد این دفتر برای کسانی که میخواهند محبوب خدا شوند ....قربه الی الله .... برای محبوب شدن نزد خدا چند قدم بیشتر فاصله نداریم .... یاعلی « ارزنـــده تـرین گــوهر مصـود نـــماز است / زیبنــده تـرین هــدیه معبـود نـــماز است / ای دوست بگـو تـا همـه ی خـلق بداننـد / مقصود حق از خلقت موجود نـماز است. »
 
عبادت و پرستش نیاز ثابت انسان
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : چهارشنبه 9 اسفند 1391 

عبادت و پرستش يكی از خلقهای ثابت‏ همگانی تغيير ناپذير و نسخ ناپذير كه زمان هيچوقت نمی‏تواند در آن تأثير داشته باشد. يكی از حاجتهای بشر پرستش‏ است.  پرستش آن حالتی را می‏گويند كه در آن انسان يك‏ توجهی می‏كند از ناحيه باطنی خودش به آن حقيقتی كه او را آفريده است و خودش را در قبضه قدرت او می‏بيند، خودش را به او نيازمند و محتاج می‏بيند، در واقع سيری است كه انسان از خلق به سوی خالق می‏كند. اين امر اساسا قطع نظر از هر فايده و اثری كه داشته باشد خودش يكی از نيازهای روحی بشر است. انجام ندادن آن، در روح بشر ايجاد عدم تعادل‏ می‏كند.

مثلا اگر ما كجاوه‏ای داشته باشيم و حيوانهائی، خورجينهائی كه روی اين حيوانهامی‏گذارند بايد تعادلشان‏ برقرار باشد. نمی‏شود يك طرف پر باشد و طرف ديگر خالی. انسان در وجود خودش خانه خالی زياد دارد. در دل انسان جای خيلی از چيزها هست. هر احتياجی كه برآورده نشود، روح انسان را مضطرب و نامتعادل می‏كند. اگر انسان بخواهد در تمام عمر به عبادت‏ بپردازد و حاجتهای ديگر خود را برنياورد، همان حاجتها او را ناراحت‏ می‏كند. عكس مطلب هم اين است كه اگر انسان هميشه دنبال ماديات برود و وقتی برای معنويات نگذارد، باز هميشه روح و روان او ناراحت است.

"نهرو " مردی است كه از سنين جوانی لامذهب شده است. در اواخر عمر يك‏ تغيير حالی در او پيدا شده بود. خودش می‏گويد من، هم در روح خودم و هم‏ در جهان يك خلای را، يك جای خالی را احساس می‏كنم كه هيچ چيز نمی‏تواند آن را پر بكند مگر يك معنويتی. و اين اضطرابی كه در جهان پيدا شده است‏ ، علتش اينست كه نيروهای معنوی جهان تضعيف شده است. اين بی تعادلی‏ در جهان از همين است. می‏گويد الان در كشور اتحاد جماهير شوروی اين‏ ناراحتی به سختی وجود دارد. تا وقتی كه اين مردم گرسنه بودند و گرسنگی‏ به ايشان اجازه نمی‏داد كه درباره چيز ديگری فكر بكنند، يكسره در فكر تحصيل معاش و در فكر مبارزه بودند. بعد كه يك زندگی عادی پيدا كردند ( الان ) يك ناراحتی روحی در ميان آنان پيدا شده است. در موقعی كه از كار بيكار می‏شوند تازه اول مصيبت آنها است كه اين ساعت فراغت و بيكاری را با چه چيز پر بكنند؟ بعد می‏گويد من گمان نمی‏كنم اينها بتوانند آن ساعات‏ را جز با يك امور معنوی با چيز ديگری پر بكنند. و اين همان خلای است كه‏ من دارم.

پس معلوم می‏شود كه واقعا انسان يك احتياجی به عبادت و پرستش دارد. امروز كه در دنيا بيماريهای روانی زياد شده است، در اثر اين است كه‏ مردم از عبادت و پرستش رو برگردانده‏اند. ما اين را حساب نكرده بوديم‏ ولی بدانيد هست، حقيقتا هست: نماز قطع نظر از هر چيزی طبيب سر خانه‏ است يعنی اگر ورزش برای سلامتی مفيد است، اگر آب تصفيه شده برای هر خانه‏ای لازم است، اگر هوای پاك برای هر كس لازم است، اگر غذای سالم‏ برای انسان لازم است، نماز هم برای سلامتی انسان لازم است. شما نمی‏دانيد اگر انسان در شبانه روز ساعتی از وقت خودش را اختصاص به راز و نياز با پروردگار بدهد، چقدر روحش را پاك می‏كند! عنصرهای روحی موذی به وسيله‏ يك نماز از روح انسان بيرون می‏رود. اسلام دين اخلاق است. اسلام بالاترين حرف را درباره تعليمات‏ اجتماعی گفته است. می‏فرمايد: « لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط »( حدید/ 25)  تمام پيغمبران را فرستاديم برای اينكه در ميان‏ مردم عدالت اجتماعی پيدا بشود. اسلام برای اخلاق خوب بالاترين حرفها را زده است. می‏فرمايد: « هو الذی بعث فی الاميين رسولا منهم يتلوا عليهم‏ آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه »( جمعه / 2). ولی آيا اسلام كه‏ ارزش تعليمات اجتماعی را اينقدر بالا برده، از ارزش عبادت چيزی كاسته‏ است؟ ابدا، ارزش عبادت را هم يك ذره نكاسته است بلكه مقام عبادت‏ را در مافوق همه اينها حفظ كرده است.

عبادت سرلوحه تعلیمات اسلامی
از نظر اسلام سرلوحه تعليمات، عبادت است. اگر عبادت درست باشد آن‏ دوتای ديگر درست می‏شود و اگر عبادت نباشد آن دو تا واقعيت پيدا نمی‏كند . باور نكنيد كه يك كسی در دنيا پيدا بشود كه در مسائل اخلاقی و اجتماعی‏ مسلمان خوبی باشد ولی در مسائل عبادی مسلمان خوبی نباشد. ما برای آدم‏ نماز نخوان چيزی از مسلمانی قائل نيستيم. اميرالمؤمنين فرمود بعد از ايمان به خدا چيزی در حد نماز نيست. پيغمبر اكرم فرمود نماز مثل چشمه‏ آب گرمی است كه در خانه انسان باشد و انسان روزی 5 بار در آن آب گرم‏ شستشو بكند. « تعاهدوا امر الصلواه و حافظوا عليها » ( نهج البلاغه، خطبه 199) ( كلام امر است ) يعنی رسيدگی به كار نماز بكنيد، محافظت برنماز بكنيد. خداوند به پيغمبر می‏فرمايد: « وأمر اهلك بالصلواه و اصطبر  عليها »(طه / 132 ) به خاندانت دستور بده كه نماز بخوانند، خودت هم بر نماز صبر كن يعنی نماز زياد بخوان و آن را تحمل كن. « ان ربك يعلم انك تقوم‏ ادنی من ثلثی الليل و نصفه و ثلثه و طائفه من الذين معك »( مزمل/ 20 ) خدا می‏داند كه تو و افرادی كه با تو هستند شبها بپا می‏خيزيد، عبادت می‏كنيد، خدا را پرستش می‏كنيد. « و من الليل فتهجد به نافله لك عسی ان يبعثك‏ ربك مقاما محمودا »( اسراء / 79 ) ای پيغمبر! قسمتی از شب را تهجد بكن ( بر او واجب بود ) شايد كه خدا به اين حال ترا به مقام محمود برساند.
امكان ندارد انسانی انسان كامل بشود بدون عبادت و پرستش. پيغمبر، پيغمبر است و همان عبادتها و همان پرستشها و همان استغفارها. امام صادق‏ (ع) می‏فرمايد پيغمبر در هيچ مجلسی نمی‏نشست مگر اينكه 25 بار استغفار می‏كرد، می‏گفت « استغفر الله ربی و اتوب اليه ». علی بن ابی طالب اميرالمؤمنين است به اينكه وجود جامعی است، هم زمامدار عادلی است و هم عابد نيمه شبی. همان عبادتها به علی آن نيروهای ديگر نظير روشن ضميری‏ را داده بود. نبايد ارزش عبادت را فراموش كرد.
" عدی بن حاتم " نزد معاويه آمد در حالی كه سالها از شهادت مولا گذشته بود. معاويه می‏دانست كه عدی يكی از ياران قديمی مولا است. خواست كاری بكند كه اين دوست قديمی بلكه يك كلمه عليه حضرت سخن بگويد . گفت عدی! اين الطرفات؟ پسرانت چه شدند؟ ( عدی سه پسر داشت كه در سنين جوانی در ركاب حضرت در جنگ صفين كشته شده بودند. می‏خواست عدی را ناراحت بكند بلكه او از مولا اظهار نارضايتی بكند. ) عدی گفت در ركاب مولايشان علی‏ با تو كه در زير پرچم كفر بودی جنگيدند و كشته شدند. گفت عدی! علی‏ درباره تو انصاف نداد. گفت چطور؟ گفت پسران خودش را نگهداشت و پسران ترا به كشتن داد. عدی گفت معاويه! من درباره علی انصاف ندادم، نمی‏بايست علی امروز در زير خروارها خاك باشد و من زنده باشم. ای كاش‏ من مرده بودم و علی زنده می‏ماند. معاويه ديد تيرش كارگر نيست. سبك‏ اين مرد اين بود كه وقتی می‏ديد كارش با خشونت پيش نمی‏رود، لين می‏شد. گفت عدی! الان ديگر كار از اين حرفها گذشته است. دلم می‏خواهد چون تو زياد با علی بودی يكقدری كارهايش را برايم توصيف بكنی كه چه می‏كرد. گفت معاويه! مرا معذور بدار. گفت نه حتما بايد بگوئی. عدی گفت حالا كه می‏خواهی بگويم، آنچه را كه می‏دانم می‏گويم. نه اينكه مطابق ميل تو سخن بگويم بلكه حقيقت را می‏گويم. گفت بگو.

اين مرد شروع كرد به صحبت كردن درباره علی. گفت يكی از خصوصيات او اين بود: يتفجر العلم من جوانبه و الحكمه من نواحيه مردی بود كه علم و حكمت از اطرافش می‏جوشيد. معاويه! علی آدمی بود كه در مقابل ضعيف، ضعيف بود ودر مقابل ستمكاران نيرومند. با اينكه در ميان ما می‏نشست و هيچ تكبری نداشت و بدون امتياز می‏نشست اما خدا يك هيبتی از او در دل مردم قرار داده بود كه بدون اجازه نمی‏توانستيم حرف بزنيم و... بعد گفت معاويه! من می‏خواهم منظره‏ای را كه به چشم خودم ديدم برايت بگويم. در يكی از شبها علی را در محراب عبادت ديدم. ديدم مستغرق خدای خودش‏ است و محاسنش را به دست مبارك گرفته می‏گويد: آه آه از اين دنيا و آتشهای آن. می‏گفت «يا دنيا! غری غيری».
آنچنان عدی علی را وصف كرد كه دل سنگ معاويه تحت تأثير قرار گرفت‏ بطوری كه با آستينش اشكهای صورتش را پاك می‏كرد. آن وقت گفت دنيا عقيم است كه مانند علی بزايد.

و مناقب شهد العدو بفضلها ***و الفضل ما شهدت به الاعداء
علی مردی است كه دشمنانش درباره فضل و فضيلت او گواهی می‏دادند.

منبع : اسلام و نیازهای زمان 1 صفحه 176 تا 179



::
 
» تعداد مطالب : 2884
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2896465
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391 
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396