بِسمِ اللّه ‏ِالرَّحمنِ الرَّحيمِ اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَ فی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا ‏وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد و کپی برداری از مطالب تنها با ذکر منبع مجاز است...
درباره ما
هزاران درود بر مهدی، هزاران درود بر امام المتقین، هزاران درود بر جاری کننده عدل در جهان، هزاران درود بر آبادگر بزرگ عالم، هزاران درود بر فرزند رسول خدا، هزاران درود بر فرزند امیر المومنین، هزاران درود بر فرزند زهرای مرضیه، هزاران درود بر دوای درد شیعیان، درود الهی بر وجود پاک و مقدس بقیه الله العظم مهـــــــــــــدی فاطمه
نویسنده
آماروبلاگ
» کل بازدید : 904599
» تعداد کل پست ها : 2815
» آخرین بروز رسانی : یک شنبه 4 شهریور 1397 
تعداد نظرات : 109 عدد
تاریخ ایجاد وبلاگ : دوشنبه 21 مرداد 1392  عدد
دیگر امکانات
صلوات شمار مهدوی


لوگوی دوستان

کجایید ای شهیدان خدایی

معبر شهدا2

نظرسنجی
وبلاگ مهـــــــــــــدی فاطمه را چطور ارزیابی میکنید؟

موضوعات مطالب
آرشیو مطالب
پیوندهای وبگاه
نوای مهدوی

امارگیر وبلاگ
مترجم وبلاگ

فراق یار



ناخدای باور هر قبیله
+ نویسنده مهـــــــــــــدی فاطمه در پنج شنبه 6 اسفند 1394  7:08 PM | نظرات(0)
 
جایی را می شناسم
منطقه ای محروم؛
سوخته از آتش بیدادها
ویران شده از نامهربانی ها
متروک از وحشت درندگان انسان نما
شب زده و شبگیر،
شادی نچشیده،
خاکستری از غیبت خورشید.

ادامه مطلب

مهـــــــــــــدی فاطمه
+ نویسنده مهـــــــــــــدی فاطمه در چهارشنبه 5 اسفند 1394  7:03 PM | نظرات(1)

با یاد خـــــدا همیشه در زمزمه باش

از غصه روزگار بــــــــــی واهمه باش

هر لحظه دلت شکست یادت نرود

آن لحظه به یاد مهـــــــــــــدی فاطمه باش




مهدی موعود
+ نویسنده مهـــــــــــــدی فاطمه در سه شنبه 4 اسفند 1394  6:56 PM | نظرات(0)

باز صدای نغمه ی «حسین حسین»(علیه السلام) را می شِنُوَم؛
باز صدای ضجه و ناله ی زینب(سلام الله علیها) را می شنوم؛
باز صدای شرمندگی عباس را می شنوم؛
باز صدای بی تابی علی اصغر(ع) را می شنوم؛ صدای یتیمی رقیه را؛
صدای دعوت مسلم را؛
صدای جوانمردی علی اکبر(ع)؛
صدای گریه های بی امان رباب؛
صدای جوشیدن خون ریخته شده ی ارباب(ع)؛
صدای «أنا مظلوم حسین»(ع)؛
صدای چکیدن آب از مشک پاره پیراهن را؛

همه ی اینها را از صدای گریستن مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه) می شنوم...



آقا پس کو ستاد انتخابات شما
+ نویسنده مهـــــــــــــدی فاطمه در یک شنبه 2 اسفند 1394  3:12 PM | نظرات(0)

سلام
متوجه شدین که در هیاهوی انتخابات و تبلیغات

یادمان رفت که این جمعه هم گذشت و آقا صاحب الزمان عج الله تعالی فرجه
نیومد

آقا پس کو ستاد انتخابات شما

چرا هیشکی تبلیغ نمیکنه

حتی یک نفر از اون.کاندیداها نگفت من.کاندیدای اقا میشم ...نگفت قسم میخورم به جان اقا...شرمنده اقامون نشم خدمتگزار منتظران اقا باشم....حیف..امان از دست نفس اماره...


اللهم عجل لولیک الفرج




جمعه ظهور یا جمعه انتخابات؟
+ نویسنده مهـــــــــــــدی فاطمه در یک شنبه 2 اسفند 1394  3:10 PM | نظرات(0)

جمعه ظهور یا جمعه انتخابات؟

لابه لای همه ی تکراری ها
خواسته یاناخواسته از ظهورت می گوییم

جمعه برای ما یک بازی ست
به غروب هم میرسد
اما بیادت نیستیم


مهدی جان
چه انتظاری بعیدی از این شیعیانت داری؟


ما زمینه ساز آوردنت شویم؟

بعضی ها جمعه ی انتخابات را بیشتر از جمعه آمدنت منتظرند

جیب ها با جمعه انتخابات پر میشود نه با آمدن تو
آمدن تو درد آور است
چون مثل مدافعان حرم باید تحمل درد داشت



مهدی جان

شیعیان فانتزی تو در نیامدنت نقش دارند

سپاه تو خمینی ها کم دارد
و الا کار آمدنت این همه طولانی نمیشد

برای ظهورت دعاکن ما گرفتاریم

مهدی_آوردنیست_نه_آمدنی

فکر_کردن_درد_دارد




شعر مناجات با امام_زمان (عج)
+ نویسنده مهـــــــــــــدی فاطمه در یک شنبه 2 اسفند 1394  3:07 PM | نظرات(0)

فکر تو نیستیم که محرم نمیشویم
در انتظار شهره ی عالم نمیشویم

دلشوره ی غریبی تو نیست بین ما
یک ثانیه به یاد تو پر غم نمیشویم

از مبحث امام شناسی جدا شدیم
پس بی دلیل نیست که آدم نمیشویم

تو هستی و گدای تعاریف مردمیم
مُستمسک وِلای شما هم، نمیشویم

دریا کجاست؟ مثل کویریم العجل
با چشم پرگناه که زمزم نمیشویم

باید زمینه ساز برای ظهور شد
ما را ببخش خادم پرچم نمیشویم

امسال فاطمیه به هر قیمتی شده
شرمنده رسول مکرّم نمیشویم

اسلام را میان مدینه زمین زدند
پس بیخیال سیلی محکم نمیشویم!




درد، با یادت شفاست
+ نویسنده مهـــــــــــــدی فاطمه در شنبه 1 اسفند 1394  9:12 PM | نظرات(0)

بهتر از ذکر و ثنای تو چه خواهد بودن؟
خوش تر از مرگ به پای تو چه خواهد بودن؟
این کمال است که جان هدیه به جانان گردد
گر شود دل به فدای تو چه خواهد بودن؟

آنکه را پیک اجل مشتری جانش شد
بهتر از ذبح منای تو چه خواهد بودن؟

مرغ باغ ملکوتم پر پرواز کجاست؟
گر زنم پر به هوای تو چه خواهد بودن؟

آنکه شد مدعی عشق تو، از خویش گذشت
گر خورد جام بلای تو چه خواهد بودن؟

صرف یک لحظه ی دیدار تو یک عمر کنم
خوش تر از شهد لقای تو چه خواهد بودن؟

در دم مرگ مرا اذن سخن گر بدهند
افضل از مدح و ثنای تو چه خواهد بودن؟

دردمند غم تو بودن و شکوه؛ هیهات
درد با یاد شفای تو چه خواهد بودن؟


سیّد محمّد میرهاشمی




ﺷﺮﻣﻨﺪﻩ ﺍﯾﻢ ﺁﻗﺎ
+ نویسنده مهـــــــــــــدی فاطمه در سه شنبه 27 بهمن 1394  10:38 PM | نظرات(0)

ﺷﯿﺦ ﺭﺟﺒﻌﻠﯽ ﺧﯿﺎﻁ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯿﮑﺮﺩ
ﺩﺭ ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺒﯽ ﺳﺮﺩ ﺯﻣﺴﺘﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﻑ ﺑﺸﺪﺕ
ﻣﯿﺒﺎﺭﯾﺪ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﻮﭼﻪ ﻭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺳﻔﯿﺪ ﭘﻮﺵ ﮐﺮﺩﻩ
ﺑﻮﺩ ﺍﺯ ﺍﺑﺘﺪﺍﯼ ﮐﻮﭼﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻬﺎﯼ ﮐﻮﭼﻪ ﮐﺴﯽ
ﺳﺮ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺭﻭﯼ ﺳﺮﺵ ﺑﺮﻑ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ !
ﺑﺎﺧﻮﺩ ﮔﻔﺘﻢ ﺷﺎﯾﺪ ﻣﻌﺘﺎﺩﯼ ﺩﻭﺭﻩ ﮔﺮﺩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺳﻨﮓ
ﮐﻮﺏ ﮐﺮﺩﻩ !
ﺟﻠﻮ ﺭﻓﺘﻢ ﺩﯾﺪﻡ ﺍﻭ ﯾﮏ ﺟﻮﺍﻥ ﺍﺳﺖ !
ﺍﻭ ﺭﺍ ﺗﮑﺎﻧﯽ ﺩﺍﺩﻡ !
ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﻧﮕﺎﻫﻢ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﭼﻪ ﻣﯿﮑﻨﯽ !
ﮔﻔﺘﻢ : ﺟﻮﺍﻥ ﻣﺜﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧﯿﺴﺘﯽ !
ﺑﺮﻑ، ﺑﺮﻑ !
ﺭﻭﯼ ﺳﺮﺕ ﺑﺮﻑ ﻧﺸﺴﺘﻪ !
ﻇﺎﻫﺮﺍ ﻣﺪﺕ ﻫﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎﯾﯽ !
ﻣﺮﯾﺾ ﻣﯽ ﺷﻮﯼ !
ﺧﺪﺍﯼ ﻧﺎﮐﺮﺩﻩ ﻣﯽ ﻣﯿﺮﯼ !
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﭼﻪ ﻣﯿﮑﻨﯽ ؟
ﺟﻮﺍﻥ ﮐﻪ ﮔﻮﯾﯽ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﻣﺮﺍ ﻧﺸﻨﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ ! ﺑﺎ ﺳﺮﺵ
ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺍﯼ ﺑﻪ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﮐﺮﺩ !
ﺩﯾﺪﻡ ﺍﻭ ﺯﻝ ﺯﺩﻩ ﺑﻪ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﯼ !
ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺪﻩ !
ﻧﺸﺴﺘﻢ ﻭ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺟﻮﺩ ﮔﺮﯾﺴﺘﻢ !
ﺟﻮﺍﻥ ﺗﻌﺠﺐ ﮐﺮﺩ !
ﮐﻨﺎﺭﻡ ﻧﺸﺴﺖ !
ﮔﻔﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﭼﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﯼ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ !
ﺁﯾﺎ ﺗﻮ ﻫﻢ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺪﯼ؟ !
ﮔﻔﺘﻢ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﻋﺎﺷﻘﻢ !
[ﻋﺎﺷﻖ ﻣﻬﺪﯼ ﻓﺎﻃﻤﻪ] ﻭﻟﯽ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ
[ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﻋﺸﻘﺖ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺑﯽ ﺧﻮﺩ ﺷﺪﯼ]
ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﻣﻦ ﻋﺎﺷﻖ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﻭ ﺍﺩﻋﺎﯾﯽ ﺑﯿﺶ ﻧﺒﻮﺩﻩ !
ﻣﮕﺮ ﻋﺎﺷﻖ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﺪ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﻣﻌﺸﻮﻗﺶ ﻧﺒﺎﺷﺪ !!!
ﯾﺎ ﺻﺎﺣﺐ ﺍﻟﺰﻣﺎﻥ ﺷﺮﻣﻨﺪﻩ ﺍﯾﻢ ﺁﻗﺎ




دلــــــــــ❣ــــــنوشته ...
+ نویسنده مهـــــــــــــدی فاطمه در یک شنبه 25 بهمن 1394  2:52 PM | نظرات(0)



سلام آقا!

میشناسید من را⁉️
آری..
 من همانم که هزار بار عهد بستم...
بی هوا توبه شکستم..
 هردم از بند گسستم...
بر زبان نام شما گفتم و با غیر نشستم..

 من همانم آقا!
باز هوای شما را دارم..
باز دلتنگم..
دلتنگ عدالت..
دلتنگ عشق..
دلتنگ شما..
و دلتنگ خویش

از خود دورم آقا!
در خویش و دور از خویش.!!!!
پر پرواز ندارم آقا..
از تهی سرشارم!
 من شما را کم دارم..
میخواهم بنویسم برای شما فقط برای "شما ".
اما چگونه؟
 چگونه میتوان واژه ها را رندانه برایتان سرود؟
 برای شمایی که خودتان مبدا کلامید

 نه چون حافظم که غزل ها بسرایم تا بدانید:
والله که شهر بی تو مرا حبس میشود...

و نه چون نیما که برایت بسرایم:
 تورا من چشم در راهم شباهنگام...

 ساده میگویم آقا..
 به سادگی آب روان..
 به سادگی قلب کوچکم..
بی قافیه، بی نظم ، بی وزن و بی هوا :

یک سبد عشق نثار قدمهایتان مهدی
 
ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج