اَلأوَّلُ لاشَيءٌ قَبْلَه و الأخِرُ لاغايَةَ له ... .
خداوند اول است و چيزي پيش از او نبوده، آخري است كه پاياني ندارد، انديشه ها به كُنه هيچ صفتي از او نرسد، دل ها كيفيتي براي او تعيين نكند، نه اجزاء دارد و نه جزء پذير است، ديده ها و دل ها بر او احاطه نيابد.
لَمْ يَلِدْ فَيكَونُ مَولوُداً و لم يُولَدْ فَيَصيرُ محدوداً ... .
خدا فرزندي ندارد تا فرزند ديگري باشد و زاده نشده تا محدود گردد و برتر است از آن كه فرزند داشته باشد، انديشه ها به او نمي رسند تا اندازه اي براي خدا تصور كنند و فكرهاي تيز بين نمي توانند او را درك كنند تا صورتي از او تصور نمايند.
الّذَي لَبسَ العِزَّ و الكِبرياءِ و اختارَهما لِنَفَسِهِ ... .
خدايي كه لباس عزت و بزرگي در بر كرده و آن را براي خود برگزيد و بر آفريدگانش ممنوع ساخت و آن را قرقگاه و حريم خود ساخت و بر ديگران حرام نمود، اين لباس را برگزيد، چون جلالت و عظمت از آن اوست.
خدايي كه از همانندي با آفريده ها برتر و از گفتار توصيف كنندگان بالاتر است، با شگفتي هاي تدبيرش براي بينندگان آشكار و با جلال عزتش از انديشه غوطه وران، در وهم و خيال پنهان است.