به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

نماز آیات چگونه باید خوانده شود؟

نحوه خواندن نماز آیات : نماز آیات را به چند صورت می‌توان بجا آورد که در این گزارش به آن اشاره شده است.

به گزارش خبرنگارحوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ نماز آیات به  چند صورت می‌توان آن را بجا آورد.

صورت اول خواندن نماز آیات : بعد از نيت و تکبيرة الاحرام، حمد و سوره خوانده شود و به رکوع برود، سپس سر از رکوع برداشته و دوباره حمد و سوره را بخواند و به رکوع رود و باز سر از رکوع بردارد و حمد و سوره بخواند و به رکوع رود و سپس سر از رکوع بردارد و همين طور ادامه دهد تا يک رکعت پنج رکوعى که قبل از هر رکوعى حمد و سوره خوانده است انجام دهد، سپس به سجده رفته و دو سجده نمايد و بعد براى رکعت دوم قيام کند و مانند رکعت اول انجام دهد و دو سجده را بجا آورد و بعد از آن تشهد بخواند و سلام دهد.

 
صورت دوم خواندن نماز آیات : بعد از نيت و تکبيرةالاحرام، حمد و يک آيه (البته  احتساب بسم‌الله به عنوان يک آيه خلاف احتياط است) از سوره‏اى را قرائت کرده و رکوع کند، سپس سر از رکوع بردارد و آيه ديگرى از آن سوره را بخواند و به رکوع رود، و بعد سر از رکوع برداشته و آيه ديگرى از همان سوره را قرائت نمايد و همين طور تا رکوع پنجم ادامه دهد تا سوره‏اى که پيش از هر رکوع، يک آيه از آن را قرائت کرده، قبل از رکوع آخر تمام شود. سپس رکوع پنجم را بجا آورد و به سجده رود، و پس از اتمام دو سجده، براى رکعت دوم قيام نمايد و حمد و آيه‏اى از يک سوره را بخواند و به رکوع برود و همين طور مانند رکعت اول ادامه دهد تا تشهد بخواند و  سلام دهد و چنانچه بخواهد براى هر رکوعى به يک آيه از سوره‏اى اکتفا کند، نبايد سوره حمد را بيش از يک مرتبه در اول آن رکعت بخواند. 
 
صورت سوم خواندن نماز آیات : يکى از رکعت‌ها را به يکى از دو صورت و رکعت ديگر را به نحو ديگر بجا آورد. 
 
صورت چهارم خواندن نماز آیات : سوره‏اى را که آيه‏اى از آن را در قيام پيش از رکوع اول خوانده، در قيام پيش از رکوع دوم يا سوم يا چهارم تکميل نمايد، که در اين صورت واجب است بعد از سر برداشتن از رکوع، سوره حمد را در قيام بعدى اعاده نموده و يک سوره يا آيه‏اى از آن را اگر پيش از رکوع سوم يا چهارم است، قرائت کند، و در اين صورت واجب است که آن سوره را تا قبل از رکوع پنجم به آخر برساند.

 

 

انتهای پیام/ 

ادامه مطلب
پنج شنبه 17 فروردین 1396  - 11:11 PM

وعده‌ به فرزندان‌تان را وفا کنید زیرا شما را روزی رسان‌ خود میدانند

حتی اگر با دشمنت برای دفاع از او پیمان بسته‌ای، به پیمان خویش عمل کن .

وعده‌ به فرزندان‌تان را وفا کنید زیرا شما را روزی رسان‌ خود میدانندبه گزارش حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛خداوند بزرگ در قرآن کریم، خود را باوفاترین می شمارد و می فرماید:

 

«وَ مَنْ أَوْفی بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ؛ چه کسی به پیمانش پای بندتر از خداست». (توبه: 111)

خداوند منان، کمترین احتمال پیمان شکنی را نسبت به خود قاطعانه مردود می شمارد:

«فَلَنْ یُخْلِفَ اللّهُ عَهْدَهُ؛ خداوند هرگز پیمان شکنی نمی کند». (بقره: 80)

 

آن گاه بندگان مؤمن خود را نیز به وفاداری و پای بندی به تعهداتشان فرا می خواند و از نقض عهد و بی وفایی بازمی دارد. خداوند در آیه ای با بیان نشانه های خردمندان حق جو بیش از هر چیز، وفای به عهد و پیمان را گوشزد می کند: «الَّذینَ یُوفُونَ بِعَهْدِ اللّهِ وَ لا یَنْقُضُونَ الْمیثاقَ؛ آنها کسانی هستند که به عهد الهی وفا می کنند و پیمان را نمی شکنند». (رعد: 20)

 

خداوند حکیم، در آیه دیگری، وفاداری به هر پیمانی را از مؤمنان می خواهد و می فرماید:

«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! به پیمان ها وفا کنید». (مائده: 1)

 

رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم نیز وفای به عهد را از شرایط اساسی ایمان می‌داند و حضرت امیر علیه السلام نیز در فرمان خود به مالک اشتر، به اهمیت این مسئله در اسلام و جاهلیت اشاره می کند و آن را مهم ترین و عمومی‌ترین قانون اجتماع می شمارد:

 

اگر با دشمنی پیمانی بستی تا او را در پوشش پناه خویش بگیری، به پیمان خویش وفادار بمان و ذمه ات را با امانت کامل پاس دار و جان خود را سپر عهد و پیمان خویش قرار ده که در میان واجبات الهی، هیچ موضوعی همانند وفای به عهد در میان مردم جهان، با تمام اختلافاتی که با هم دارند، مورد اتفاق عمومی نیست. تا آنجا که مشرکان نیز پیش از مسلمانان در روابط خود بدان پای بند بودند؛ زیرا از پی آمدهای پیمان شکنی خاطرات تلخی داشتند.

 

اما شاید یکی از مهمترین موارد لازم برای وفای به عهد، در مورد کودکان باشد که روی آن‌ها اثر تربیتی و معنوی هم دارد.

 

قال رسول الله صلى الله علیه وآله:

 

احبوا الصبيان و ارحموهم و اذا وعدتموهم شيئا ففوا لهم فانهم لايدرون الا انکم ترزقونهم

رسول اکرم (ص): کودکان را دوست بداريد و به آنها مهرباني کنيد و هرگاه به آن‌ها وعده داديد، وفا کنيد؛ زيرا آن‌ها شما را روزی دهنده خود مي دانند. (كافى، جلد 6، ص50 )

 

اگر به این عبارت نورانی پیامبر اکرم اسلام توجه کنیم که می‌فرمایند: «وفا کنيد؛ زيرا آن‌ها شما را روزی دهنده خود مي دانند» معلوم می‌شود که عدم اعتماد به پدر و مادر ممکن است باعث عدم اعتماد آن کودک در آینده به خالق خود و روزی دهنده اصلی‌اش هم بشود.

 

انتهای پیام/

ادامه مطلب
پنج شنبه 17 فروردین 1396  - 11:11 PM

شعر/ ما که مستِ رخِ خوشبویِ حسینیم فقط!

حوزه قرآن و عترت هر پنجشنبه شعری را به پیشگاه آقا اباعبدالله الحسین علیه‌السلام تقدیم می‌کند.

شعر/ ما که مستِ رخِ خوشبویِ حسینیم فقط!به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ «محمود  مربوبی» شاعر آیینی کشورمان که در مدح و مرثیه اهل بیت علیهم السلام اشعاری را از خود منتشر کرده است، سروده ای را به پیشگاه قدسی آقا اباعبدالله الحسین (ع) تقدیم کرده که در ادامه با هم می‌خوانیم:

 

ما گره خورده به گیسوی حسینیم فقط

در کمند خم ابروی حسینیم فقط

 

هر که با هر چه که مست است خودش می داند

ما که مست رخ خوشبوی حسینیم فقط

 

به دم حضرت عیسی چه نیاز است که ما

همگی زنده به یک هوی حسینیم فقط

 

این حسینیه دل وقف غم ارباب است

همه مداح و ثناگوی حسینیم فقط

 

بر در میکده از روی نیاز آمده ایم

در پی باده مینوی حسینیم فقط

 

هر کسی هست گرفتار رخ دلبر خویش

ما گرفتار گل روی حسینیم فقط

 

«کعبه یک سنگ نشان است که ره گم نشود»

ما مسلمان شده ی کوی حسینیم فقط

 

یک نفر با سر زانوش به گودال آمد

همه دلواپس پهلوی حسینیم فقط

 

محمود مربوبی

 

 

انتهای پیام/

ادامه مطلب
پنج شنبه 17 فروردین 1396  - 11:11 PM

چگونه نماز بخوانیم تا مورد قبول خداوند قرار گیرد؟ + صوت

دومین جلسه سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان درباره شروط نمازی مقبول در درگاه خداوند را بشنوید.

به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ دومین جلسه سخنرانی حجت‌الاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان درباره شروط نمازی مقبول در درگاه خداوند را در اینجا دانلود کنید.

 

 

چگونه نماز بخوانیم تا مورد قبول خداوند قرار گیرد؟

 

 

 

انتهای پیام/

ادامه مطلب
پنج شنبه 17 فروردین 1396  - 11:10 PM

تفاوت امامت و نبوت

اصول دین از جمله؛ توحید، نبوت، معاد، امامت و عدل است که در این گزارش به تفاوت دو اصل امامت و نبوت خواهیم پرداخت.

تفاوت امامت و نبوت

به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ اصول دین و  فروع دین از جمله ملزماتی است که هر فرد مسلمان با گرایش دین اسلام آن را باید بداند.

 

اصول دین از جمله؛ توحید، نبوت، معاد، امامت و عدل است که در این گزارش به تفاوت دو اصل امامت و نبوت خواهیم پرداخت.

 

امامت همان مقام رهبری همه جانبه مادی و معنوی جسمی و روحانی و ظاهری و باطنی است ، امام رئیس حکومت و پیشوای اجتماع و رهبر مذهبی و مربی اخلاق و رهبر باطنی و درونی است .

 

امام از یک سو با نیروی مرموز معنوی خود افراد شایسته را در مسیر تکامل باطنی رهبری می کند .

 

با قدرت علمی خود افراد نادان را تعلیم می دهد .

 

و با نیروی حکومت خویش یا قدرتهای اجرائی دیگر ، اصول عدالت را اجرا می نماید .

 

از آنچه در بیان حقیقت امامت گفتیم بخوبی استفاده می شود که ممکن است کسی مقام پیامبری و تبلیغ و رسالت را داشته باشد و امام مقام امامت در او نباشد ، این مقام ، نیازمند به شایستگی فراوان در جمیع جهات است و همان مقامی است که ابراهیم پس از آنهمه امتحانات و شایستگی ها پیدا کرد ، و این آخرین حلقه سیر تکاملی ابراهیم بود .

 

آنها که گمان می کنند منظور از امامت تنها فرد شایسته و نمونه بودن است گویا به این حقیقت توجه ندارند که چنین مطلبی از آغاز نبوت در ابراهیم بوده .

 

و آنها که گمان می کنند منظور از امامت سرمشق و الگو بودن برای مردم بوده باید به آنها گفت این صفت برای ابراهیم و تمامی انبیاء و رسل از آغاز دعوت نبوت وجود دارد و به همین دلیل پیامبر باید معصوم باشد چرا که اعمالش الگو است .

 

بنا بر این مقام امامت ، مقامی است بالاتر از اینها و حتی برتر از نبوت و رسالت و این همان مقامی است که ابراهیم پس از امتحان شایستگی از طرف خداوند دریافت داشت .

 

حضرت ابراهیم امام شد بعد از امتحانات مخصوصی و این نشان می دهد که امامت بالاتر از موقعیت نبوت می باشد و همچنین همه انبیاء خدا امام نیستند. چه تفاوت بنیادی بین این دو وجود دارد؟

 

پاسخ

 

آنچه از روایات اهل بیت (ع) فهمیده می شود این است که:

 

 نبی کسی است که وحی الهی را در عالم خواب می بیند. و رسول، آن کسی است که فرشته وحی را در عالم بیداری نیز مشاهده می کند و با او صحبت می کند.

 

اما در مورد امامتی که خداوند قرار می دهد یعنی امامت الهی چنانکه خداوند در مورد حضرت ابراهیم (ع) فرموده: " إِنّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ إِمامًا " [11]

 

باید بگوئیم که منظور هدایت بامر ملکوتی است یعنی امام کسی است که دارنده مقام ولایت باطنی و قدرت تصرف در تکوین باشد تا بتواند هدایت بمعنای ایصال به مطلوب(رساندن به هدف)  نه فقط ارائه طریق (نشان دادن راه) را انجام دهد.

 

دلیل این مطلب آیات قرآن کریم است که هر جا امامت الهی را بیان می کند می فرماید:

 

 «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا » [2]

 

« وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا » [3] (و از آنان امامان (و پیشوایانی) قرار دادیم که  به فرمان ما (مردم را) هدایت می‏کردند؛ چون شکیبایی نمودند، و به آیات ما یقین داشتند).

 

یعنی امام کسی است که به امر ما هدایت می کند و در آیات دیگر امر الهی را بیان می کند:

 

« إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شیْئاً أَن یَقُولَ لَهُ کُن فَیَکُونُ‏ » (‏فرمان او چنین است که هرگاه  چیزی را اراده کند، تنها به آن می‏گوید: «موجود باش!»، آن نیز بی‏درنگ موجود می‏ شود) [4]

 

پس امام کسی است که دارنده این امر الهی باشد یعنی قدرت تصرف بر تکوین، و  اطلاع بر ظاهر و باطن عالم داشته و همه اعمال و قلوب در نزد او مکشوف باشد.

 

 

 

[1] سوره بقره، آیه 124.

 

[2] سوره انبیاء، آیه 73.

 

[3] سوره  سجده، آیه 24.

 

[4] سوره یسن، آیه 83.

 

 

 

انتهای پیام/ 

ادامه مطلب
سه شنبه 15 فروردین 1396  - 4:35 PM

اگر آدم و حوا از بهشت رانده نمی شدند ، چه می شد؟

سرنوشت قطعی انسان، زندگی بر روی زمین بود. از سویی نیز آن جنّت که حضرت آدم و همسرش حوا در آن ساکن شده بودند، بهشت موعود نبوده است.

اگر آدم و حوا از بهشته رانده نمی شدند ، چه می شد؟به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ انسان  جایزالخطاست و شاید این اصل ریشه در رانده شدن حضرت آدم (ع) و حوا از بهشت و خوردن میوه ممنوعه سرزمین الهی داشته باشد. اما سوال اینجاست، اگر آدم و حوا از بهشت رانده نمی شدند، چه می شد؟

 

در آیات قرآن، پاسخ صریحی به این پرسش داده نشده و روایات معتبر نیز؛ تا اندازه ای که ما جست و جو نمودیم، به این موضوع نپرداخته اند. البته باید توجه داشت که ندانستن پاسخ چنین پرسش هایی، به اعتقادات ما لطمه ای وارد نخواهد نمود و باید با توجه به این واقعیت که به هر حال، اکنون در بهشت نبوده و در این کره خاکی زندگی می نماییم، رفتار و کردار خود را به گونه ای تنظیم نماییم که بهشت جاودان و رضایت الهی را برای خود به ارمغان آوریم.

با این حال علامه طباطبایی معتقد است که: از سیاق آیات متعددی بر می آید که آدم در اصل و در آغاز براى این خلق شده بود، که در زمین زندگى کند، و نیز در زمین بمیرد، و اگر خداى تعالى او را (چند روزى) در بهشت منزل داد، براى این بود که امتحان خود را بدهند. به عبارت دیگر؛ منظور اصلى از خلقت آدم سکونت در زمین بوده است، چیزى که هست راه زمینى شدن آدم همین بوده که نخست در بهشت منزل گیرد، و برتریش بر ملائکه، و لیاقتش براى خلافت اثبات شود.

 

پرسش هایی؛ مانند این که آیا آدم گناه کرد یا نه، خطای حضرت آدم (ع) چه بود؟ ، بهشت او در زمین بود یا در آسمان؟این که معنای اخراج و هبوط آدم از بهشت چیست؟ و این که چرا تمام انسان ها از اوّل در بهشت آفریده نشدند و نیز پرسش شما مبنی بر این که اگر آدم (ع) دچار خطا و اشتباه نمی شد، وضعیت کنونی ما چه بود؟! موضوعاتی هستند که شاید دانستن آنها، برای ما جذاب و شیرین باشد، اما با اندکی دقت، ملاحظه می نماییم که دانستن و یا ندانستن آنها، تأثیر چندانی بر تصمیم گیری ها و خط مشی مذهبی مان نخواهد داشت.

ممکن است پاسخ این پرسش در خوشبینانه ترین نگاه، این باشد که ما نیز همانند فرشتگان بهشتی و دیگر موجودات آن، همچنان در بهشت می ماندیم و از رفاه و آسایش بدون دردسر برخوردار می شدیم! و یا در بدبینانه ترین نگاه این که ممکن بود، آزمایشی که آدم (ع) نتوانست به طور موفق از آن خارج شود، برای یکایک ما نیز اجرا می شد و در صورت عدم قبولی؛ به جای آن که به زمین هبوط کنیم؛ مستقیما روانه جهنم می شدیم و یا در دیدگاهی متوسط، ما نیز همانند آدم (ع) به زمین هبوط می کردیم؛ یعنی می شدیم آنچه اکنون هستیم! قضاوت نمایید، اگر هر کدام از این پاسخ ها صحیح باشد، چه تأثیری بر وظایف کنونی ما خواهد گذاشت؟!

چنین پرسش هایی ممکن است در ارتباط با موارد دیگر نیز مطرح شود، نظیر:
 
اگر نوح (ع) دشمنان خود را نفرین نمی کرد و طوفان نازل نمی شد؟!

اگر ابراهیم (ع) با افتادن در آتش به شهادت رسیده و نجات نمی یافت؟!
 
اگر فرعون، حرف همسرش را قبول ننموده و موسی (ع) را به فرزندی نمی پذیرفت؟!
 
اگر امام حسین (ع) در مبارزه با یزید، در ظاهر نیز پیروز شده و حکومتی اسلامی برقرار می نمود؟

هزاران پرسش از این دست را می توان مطرح نمود که اگر این اتفاق انجام می شد و یا نمی شد، چه رخ می داد؟! و یا پرسش هایی؛ مانند این که ماهی یونس از چه نوعی بود، کشتی نوح چند متر بود و ... .
 
خداوند در قرآن کریم بعد از بیان داستان اصحاب کهف، به موضوعی اشاره می نماید که دقت در آن، خالی از لطف نیست:

در آیه 22 سوره کهف چنین بیان شده که گروهی از مردم اظهار می دارند اصحاب کهف، سه نفر بوده و سگ آنها نفر چهارمشان بوده است! گروهی دیگر نیز با حدس و گمان می گویند: نه! آنان پنج نفر بودند و سگشان نفر ششم بود! برخی نیز معتقدند که آنان هفت نفر بوده و با سگشان هشت نفر می شدند! ای پیامبر! به آنان بگو که خداوند از تعداد آنان آگاه تر است و هیچ کس، جز اندکی (از اولیای الاهی) تعداد دقیق آنان را نمی دانند، پس بیهوده با آنان به گفت و گو مپرداز و ... .
 
نکته مورد نظر ما این است که موضوع تعداد اصحاب کهف به عنوان موضوعی جالب مورد بحث و گفت و گو بود و نظریات مختلفی در مورد آن بیان می شد، اما خداوند با این که در مواردی؛ مانند مدت توقف آنان در غار به صورت جزئی و دقیق سخن گفته و فرموده که آنان 309 سال در غار توقف داشتند، در مورد تعداد آنان فقط به بیان اختلاف نظرها بسنده نموده و این ابهام را برطرف ننمودند.
 
ممکن است، دلیل چنین رفتاری را از جانب پروردگار، این گونه ارزیابی نمود که بحث و گفت و گوی بیش از حد، در برخی موارد جزئی که ندانستن آن ضرری به دینداری و فهم پیام های الاهی نمی رساند، نوعی انحراف از مسائل مهم تر و اصلی تر به شمار آمده و نیازی به آن نیست.
 
پیام الاهی در ماجرای اصحاب کهف آن بود که نباید در مقابل کفر و ستم تسلیم شد و در صورت امکان باید از منافع دنیوی دست کشیده و از سرزمین خود هجرت نمود و این که خداوند بر هر کاری توانا است و می تواند افرادی را صدها سال؛ بدون غذا و در حال خواب زنده و سالم نگه دارد، تا نشانه ای برای معاد باشد.
 
اما دانستن تعداد افراد موجود در غار، هیچ نقشی در شناخت پیام الاهی نداشته و می توان از آن صرف نظر نمود.
 
به همین دلیل، با بیان صریح این که پاسخ پرسش شما مبنی بر شناخت وضعیت فرزندان آدم (ع) در صورت باقی ماندن ایشان در بهشت را ندانسته و دانش آن در اختیار خداوند می دانیم، ولی معتقدیم که این موضوع از اموری نیست که ندانستن آن، تأثیری در اعتقادات و وظایف کنونی ما داشته باشد و بهتر است، اکنون که در بهشت نبوده و جانشین خداوند در این کره خاکی هستیم، آن گونه زندگی نماییم که بهشت و بالاتر از آن، یعنی رضایت معبودمان را به دست آوریم و بدانیم خداوندی که توبه آدم را پذیرفت، می تواند بار دیگر ما را در جوار خود جایگزین سازد؛ زیرا خود او در یکی از آیاتی که ماجرای هبوط آدم (ع) را بیان می نماید، خطاب به ما فرزندانش می فرماید: "ر که در مسیر هدایت گام بردارد، نه ترسی داشته و نه اندوهناک می شود".  و در آیه ای دیگر تصریح می نماید که افراد جویای هدایت، نه گمراه شده و نه شقاوت مند خواهد شد. 
 
با این حال مطلبی در تفسیر المیزان آمده است که می تواند شما را در دستیابی به پاسخ یاری رساند. علامه طباطبایی می گوید:

از سیاق آیات متعددی بر می آید که آدم در اصل، و در آغاز براى این خلق شده بود، که در زمین زندگى کند، و نیز در زمین بمیرد، و اگر خداى تعالى او را (چند روزى) در بهشت منزل داد، براى این بود که امتحان خود را بدهند، و در نتیجه آن نافرمانى عورتشان هویدا بگردد، تا بعد از آن بزمین هبوط کنند. پس منظور اصلى از خلقت آدم سکونت در زمین بوده است، چیزى که هست راه زمینى شدن آدم همین بوده که نخست در بهشت منزل گیرد، و برتریش بر ملائکه، و لیاقتش براى خلافت اثبات شود، و سپس ملائکه مامور بسجده براى او شوند، و آن گاه در بهشت منزلش دهند، و از نزدیکى به آن درخت نهیش کنند، و او (بتحریک شیطان) از آن بخورد، و در نتیجه عورتش و نیز از همسرش ظاهر گردد، و در آخر بزمین هبوط کنند... پس ظهور عیب در زندگى زمینى، و بوسیله خوردن از آن درخت، یکى از قضاهاى حتمى خدا بوده، که باید می شد، ... و اگر محکومیت زندگى کردن در زمین، با خوردن از درخت و هویدا گشتن عیب، قضایى حتمى نبود، و نیز برگشتن به بهشت محال نبود، باید بعد از توبه و نادیده گرفتن خطیئه به بهشت بر گردند، (براى اینکه توبه آثار خطیئه را از بین مى‏برد). 

 

انتهای پیام/

ادامه مطلب
سه شنبه 15 فروردین 1396  - 4:34 PM

خواص دعای شرف الشمس چیست؟

با نزدیک شدن به روز 19 فروردین ماه در این گزارش خواص دعای شرف الشمس را بخوانید.

خواص دعای شرف الشمسبه گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ این روزها اگر نگاهی به ویترین طلافروش ها و یا مغازه های سنگ های زینتی و قیمتی داشته باشید، برگه ای با عنوان حکاکی دعای شرف الشمس به روی انگشتر و یا عقیق گردنبند نظر شما را جلب می‌کند.

 

با گذری به بازار بزرگ تهران و سنگ تراش های زینتی متوجه می‌شوید که با نزدیک شدن به روز 19 فروردین ماه کار و کاسبی این قشر از پیشه‌گران رونق خاصی دارد و برای برآورده شدن حاجات مردم قلم برمی‌دارند و مته می‌زنند.

 

نگین یا انگشتر وآویز شرف شمس برای ایمنى در سفرها و دفع از بدى ها حفظ وحفاظت جان و خیر و نیکى وافزایش رزق وروزی وآرامش رفع چشم زخم براورده شدن حاجات وآرزوها و درمان عمومی جسم وروح مخصوصاً افزایش قدرت بدنی و هاله نورانی اطراف بدن وبخاطر مصرف عقیق زرد آن باعث پاک کردن و تصفیه دستگاه گوارش شده و بر روی هضم و جذب غذا و گردش خون در بدن وچاکرای ۳ وغددپانراس ولوزالمعده وجواره مرتبط با این دو غدد تأثیر فوق العاده ای دارد .

 

برخی میگویند: نوشته شرف شمس شامل ۵ اسم اعظم خداوند است برخی دیگربه این باورند که شرف شمس امضاء رمزی مولا علی (ع) است ، برخی به ثبت نام موکل شمس را قبول دارند برخی می گویند دعای شرف شمس روی انگشتر حضرت سلیمان (ع)همراه با عبارت «لااله الالله الملک الحق المبین ویا الملک لله» حک شده بوده ولیکن عظمت شرف شمس و آداب نوشتاری باطنی آن بالا تر از همه اینها است وحک کردن یا نوشتن آن کار هر کسی که واقف به علوم غریبه نیست نمی باشد ، در سال یکبار شرایط مهیا میشود تا موکلین خورشید به زمین بیایند و خورشید در بهترین موقعیت خود در کل کهکشانها قرار گیرد تا خورشید در آن زمان نسبت به سایر کواکب روی زمین قدرت بیشتری داشته باشد.

 

برخی می‌گویند نقش شرف شمس کلمات الله ، جمیل ، رحمن ، مومن و نور است که بجای نقش کلمات از پنج حرف اول آنها بصورت «ا.ج.ر.م.ن» میتوان استفاده کرد .

 

شرف شمس دارای اثرات و خواص بیشماری است که نمى توان آن را انکار نمود، چنانکه فردى را نزد حاکمى به سبب جرمى مى بردند حضرت صادق (ع) فرمود که انگشترى عقیق به او برسانند، انگشترى به او رساندند و مکروهى به او نرسید .

 

یا شخصى را از برابر حضرت امام محمد باقر (ع) گذرانیدند تازیانه بسیار بر او زده بودند . حضرت فرمود: انگشتر عقیق او کجاست، اگر با او مى بود تازیانه نمى خورد . یا آنکه کسى نزد حضرت خاتم (ص) آمد و شکوه نمود که دزد در راه اموال مرا ربود، حضرت فرمود: چرا انگشتر عقیق در دست نداشتى که آن از هر بدى آدمى را نگاه مى‌دارد .

 

ارزش سنگ عقیق مخصوصاً عقیقی که مزیّن به شرف شمس باشد را نمی توان در چند جمله بیان نمود ، پیامبران و ائمه اطهار (ع) بر سنگهای انگشتر صحه گذاشته اند اما نه به خاطر آنکه اثرى جادویى دارند، بلکه آن نگین هرچه باشد برگزیده شده و براى دارنده آن اثراتى از جمله فتح مهمات و دفع بلیات و غیره دارد و اثرات آنها ذاتى نیست و از جانب خداى تعالى است . پس اگر کسى اثر آنچه را که همراه خود مى دارد ، ذاتى و مستقل بداند به خداى یگانه شرک ورزیده است . همه ملک سلیمان را خداوند در انگشتر او قرار داده بود، هرگاه سلیمان آن در دست مى گذاشت تمامى جن و انس و شیاطین و همه پرندگان و وحوش به نزد وى حاضر گشته و از او اطاعت مى کردند . باد مأمور حمل تخت او بود و همه شیاطین و انسانها و پرندگان و چهار پایانى که تحت اوامرش بودند همگى آنها را جابه جا مى نمود.

 

سلیمان به گاهی اوقات ، انگشترش را در اختیار برخى از خدمتکارانش قرار مى داد. روزى شیطان آمد و خادم او را گول زد و انگشتر را از او ستاند و آن را در دست نهاد ، نتیجه آن شد که تمام شیاطین و جن و انس و پرندگان و وحوش مسخر او گشتند و آن حضرت در جست و جوى انگشتر شد ولى آن را نیافت . سرانجام شیطان ترسید که مردم متوجه حیله او شوند آن را به دریا انداخت . خداى – عزوجل – ماهى را مأمور به بلعیدن آن انگشتر نمود ، بنى اسرائیل چهل روز در جست و جوى حضرت سلیمان بودند و از آن طرف سلیمان در ساحل دریا به دنبال انگشتر بود و با گریه و زارى به سوى خداى تبارک و تعالى استغفار مى نمود و از این اتفاق به جانب خدا توبه مى کرد . پس از چهل روز به صیادى رسید که ماهى صید مى کرد ، حضرت سلیمان به او کمک نمود . آن صیاد پس از صید ، یک ماهى به سلیمان داد ، او شکم ماهى را شکافت انگشتر خود را در آن دید و انگشتر را به دست کرد و شیاطین و جن و انس و پرندگان و وحوش در برابرش خضوع کردند و پادشاهى او به همان حالت اول بازگشت و حضرت ، آن شیطان (که انگشتر را ربوده بود) به همراه لشگرى که همراه او بودند به وسیله اسماء الهى حبس نمود و عده اى را در دل دریا و بعضى را در میان سنگ و صخره ها زندانى نمود و آن شیاطین تا روز قیامت زندانى و معذب هستند .

 

حضرت محمد(ص) فرمودند: (یا على) همانا عقیق اولین کوهى است که به ربوبیت خداى متعال و نبوت من و وصى بودن تو و امامت فرزندانت و اختصاص داشتن بهشت به پیروان تو و اختصاص آتش به دشمنان تو شهادت داده است. از شرف شمس همه بعنوان نمونه ای از خاتم سلیمانى نام برده اند و آن را به عوالم خمسه تفسیر کرده اند و رازی از تورات و انجیل و قرآن می دانند که در کتاب شمس معارف کبرى جلد اول مطالب بیشتری در خواص شرف شمس آورده شده وحضرت آیت الله حسن زاده آملی وشیخ بهای به مطالب بیشتری در این زمینه اشاره فرموده اند .

 

پیامبر اکرم (ص) هم می‌فرمایند: «هر کس یکی ازعقیق‌های سرخ و زرد وسفید را در دست داشته باشد جز خیر و نیکی و فراخی روزی و سلامتی ازجمیع بلا‌ها نمی‌بیند و از شر پادشاه ظالم و از هر چه آدمی از آن می‌ترسد و حذر می‌کند امان می‌یابد.»

 

حرز اختصاصی

 

حرز شرف الشمس باید روی عقیق زرد رنگ نوشته شود و اگر این سنگ در دسترس نبود، روی یک تکه کاغذ به رنگ زرد. در این حرز ۵ اسم اعظم خداوند به شیوه مخصوصی نوشته می‌شود که حکاکی آن کار هر کسی نیست. می‌گویند نویسنده این اسامی باید فرد آگاه و پاکی باشد و بتواند قوانین نوشتن این حرز را رعایت کند. در نوشتن شرف الشمس، هیچ خطی نباید دوبار کشیده شود، سوراخ‌های ستاره و میم و‌ها و واو نباید بسته باشد، خطوط ابتدا و انتهای ستاره نباید یگدیگر را قطع کنند، اندازه الف‌ها یکسان باشد، واو آخر روی تمام نقش کشیده شود و اگر متن، روی کاغذ نوشته می‌شود، به جای جوهر از گلاب و زعفران استفاده شود. 

 

معمولا روی سنگ شرف الشمس کلمات الله، جمیل، رحمان، مومن و نور با خطوط مخصوصی که برای این کار تعریف شده حکاکی می‌شود. البته گاهی حکاکان شرف الشمس به جای نوشته، از نقوشی استفاده می‌کنند که معرف همین کلمات هستند ودر واقع حروفی هستند که از تورات، ‌ انجیل و قرآن گرفته شده‌اند. گاهی هم به جای این نقش‌ها و کلمات پنج حرف اول آن‌ها یعنی الف، جیم، ر، میم و نون نوشته می‌شود. 

 

اما به جز این‌ها، شرف الشمس چند شرط دیگر هم دارد. اینکه در ساعات مشخصی از روز نوزدهم برج حمل نوشته شود و به نام کسی باشد که قرار است از آن دائما استفاده کند. به همین دلیل است که بین شرف الشمس‌هایی که در بازار فروخته می‌شوند نمونه غیر اصل زیاد است. چون اطلاعی از زمان حکاکی آن‌ها، جنس سنگ و نویسنده خطوط آن در دست نیست و مهم‌تر از همه، سنگ به نام استفاده کننده آن حکاکی نشده است. سنگ‌های شرف الشمس در صورت نیاز، در سال‌های بعد درست در روز ۱۹فروردین ماه بازنویسی می‌شوند اما خیلی‌ها معتقدند اگر سنگ به درستی حکاکی شده باشد نیازی به بازنویسی ندارد.

 

دعای شرف الشمس

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

اَللّهُم اِنّی اَسئَلُكَ بِالهاءِ مِنْ اِسمِكَ الْاَعظَم و بالثَلآثِ العِصّیِ و بالالَفِ المُقَّوِم و بِالمِیمِ الطَمیس الاَبتَر و بالسِّلمِ و بالاَربَعَه الَتِی ه ‍ ِی كالكَفِ بِلا مُعصَم و بِالهاءِ المَشقُوقَه و بالواوِ المُعظَّم صوره اِسمكَ الشَّریفِ الاَعظَم اَن تُصَلِیَ علی سَیِّدِنا مُحمَّدِ وَ آلِهِ بعدد حروف ماجری بِالقلم و اَن تَقضِی حاجَتِی.

 

 

انتهای پیام/

ادامه مطلب
سه شنبه 15 فروردین 1396  - 4:34 PM

بندگی کن تا که سلطانت کنند

آیت الله مجتهدی تهرانی(ره) با ذکر داستانی در مورد بندگی خداوند و رسیدن به مقامات والا،به شرح حدیث امام حسن (ع)می پردازد.

بندگی کن تا که سلطانت کنند

به گزارشحوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛امام حسن (ع)در حدیثی نورانی می فرماید:هرکس بندگی خداوند را بکند خداوند همه چیز را مطیع او می سازد.
 

در شرح این حدیث آیت الله مجتهدی تهرانی(ره)می فرماید:در روستاها به خاطر اینکه با چوب سر و کار دارند یکی موریانه زیاد است و یکی ساس.ساس هم توی رخت خواب آدم می آید و هم پدر آدم را درمی آورد.به شیخ زیدی گفتند:خانه ما ساس دارد و ما را اذیت می کند.شیخ در جواب گفت:بروید به ساس ها بگویید که ابراهیم می گوید بروید.

 

مرحوم مجتهدی در ادامه می گوید:چه ملاهایی ما داشتیم.قدیم حشره کش نبود.رفتند و به ساس ها گفتند:ابراهیم می گوید بروید.ساس ها هم رفتند.حالا هم چنین آخوندی داریم که به ساس ها بگوید بروید و ساس ها بروند.شاید هم داشته باشیم.ما نمی شناسیم.هربیشه گمان مبر که خالی است، شاید که پلنگ خفته باشد.

 

سپس مرحوم مجتهدی در ادامه شرح حدیث امام حسن مجتبی (ع)می گوید:خدا می فرماید: همانطور که خودم خلق می کنم، ای انسان تو هم خلق من هستی.پس اگر بندگی من را کنی تو را به مقام بالایی می رسانم.یعنی اگر کسی مرید خدا بشود مثل شیخ ابراهیم می شود.وقتی آن شخص به ساس ها بگوید که ابراهیم می گوید بروید، ساس ها آن مکان را ترک می کنند.فقط باید بندگی کنیم.
 

منبع:کتاب احسن الحدیث،ص78

 

انتهای پیام/

ادامه مطلب
سه شنبه 15 فروردین 1396  - 4:34 PM

امام علی(ع) با بیت‌المال چگونه برخورد می‌کرد؟

همان گونه که هر گونه تصرف نامشروع و اسراف و تبذیر،در اموال شخص مجاز نیست در حکومت اسلامی نیز هر گونه اسراف، حیف و میل و تحمیل بر بیت المال، مسئولیتی مضاعف دارد.

 

امام علی علیه السلام با بیت المال چگونه برخورد میکردبه گزارش حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛همان گونه که هر گونه تصرف نامشروع و اسراف و تبذیر، به موجب «ایمان به مسئولیت انسان در پیشگاه خدا»، در اموال شخص مجاز نیست در حکومت اسلامی نیز هر گونه اسراف، حیف و میل و تحمیل بر بیت المال، مسئولیتی مضاعف دارد و به همین جهت در نظام مدیریت امیرالمومنین (ع) بیش از هر موضوع مهم دیگر، یا مسائل جانبی و جزیی دیگر، نسبت به بیت المال حساسیت مشاهده می شود.

 

مردمی که تبعیض های ناروای دوران قبل را دیده بودند، در حکومت علی (ع) نظاره گر عدالت بودند، به گونه ای که علی (ع) ملاحظه ی احدی را نمی کرد و از سرزنش هیچ کس نمی هراسید. آنچه در نظر او مهم بود برقراری عدالت و به دست آوردن رضای خدا بود.

 

گردنبندی را دختر علی (ع) از علی بن ابی رافع، خزانه دار بیت المال، عاریه گرفت تا پس از سه روز پس دهد. علی (ع) خزانه دار را خواست و گفت :چگونه بدون اجازه ی من و مسلمین چنین کاری کرده ای؟ 

 

آیا همه ی زنان مهاجر و انصار در روز عید با چنین زیوری، آرایش می کنند؟ علی بن ابی رافع گوید من آن را از دختر علی (ع) گرفتم و در جای خود گذاشتم. همچنین در آن هنگام که برادرش عقیل از او خواست که بیش از حد، از بیت المال به او بدهد، با او چنان برخورد کرد که برای دیگران نیز درس عبرت باشد. لذا خود می گوید:

 

عقیل برادرم را دیدم که به شدت فقیر شده بود و از من می خواست کیسه ای از گندم های شما را به او ببخشم، کودکانشان را دیدم که از گرسنگی موهایشان ژولیده و رنگشان بر اثر فقر دگرگون گشته بود، عقیل باز هم اصرار کرد من به سخن او توجه کردم. او تصور نمود که من دینم را به او می فروشم و به دلخواه او قدم برمی دارم و از راه و رسم خویش دست می کشم. آهنی در آتش گداختم، سپس آن را به بدنش نزدیک ساختم تا با حرارت آن عبرت گیرد، ناله ای سر داد! گفتم: هان! ای عقیل از آن تفتیده ای که انسانی آن را به بازیچه سرخ کرده ناله می کنی، اما مرا به سوی آتشی می کشانی که خداوند جبار با شعله ی خشم و غضبش آن را برافروخته است.(1).

 

علی (ع) چنان در مورد بیت المال احساس مسئولیت ویژه داشت که صاحب کتاب الغارات می نویسد:

 

علی (ع) هر روز جمعه، محل بیت المال را جاروب می کرد و آب می پاشید و دو رکعت نماز به جا می آورد و می گفت: شما دو تا در روز قیامت، در حق من شهادت دهید.(2)

 

علی (ع) در بخشنامه ای به حاکمان و فرمانداران می فرماید:

 

قلم ها را تیز کنید، ریز بنویسید، سطرها را نزدیک به هم و کم فاصله بنگارید، تنها به ادای مقصود اکتفا کنید. به طور کلی از زیاده روی دوری کنید، زیرا بیت المال مسلمانان نمی تواند آن را تحمل کند.(3)

 

امیرالمومنین (ع) نظیر چنین دستوری را به کاتب

 

خود عبیدالله بن ابی رافع داده است.(4).

 

*****

 

(1) نهج البلاغه، خطبه ی 224، ص 326. «و الله لقد رایت عقیلا و قد املق حتی استماحنی من برکم صاعا و رایت صبیانه شعث الشعور، غبر الالوان من فقرهم....».

 

(2) الغارات، ابن هلال ثقفی، ج 1، ص 33، چ 2، تحقیق سید جلال الدین المحدث. «عن مجمع ان علیا کان یکنس بیت المال کل یوم جمعه ثم ینضحه بالماء ثم یصلی رکعتین ثم یقول تشهد ان لی یوم القیمه.».

 

(3) الغارات، ج 1، ص 46.

 

(4) نهج البلاغه ی، صبحی الصالح، کلمه ی 315.

 

منبع : اولویت ها و حساسیت ها در مدیریت امام علی علیه السلام - ابراهیم نزهت

 

انتهای پیام/

ادامه مطلب
سه شنبه 15 فروردین 1396  - 4:33 PM

کدام شهید طرح ترور «خسرو داد» را کشیده بود؟

با تجاوز رژیم عراق به ایران و تحمیل جنگی نابرابر به انقلاب نوپای اسلامی، پیچک عازم جبهه‌های نبرد می‌گردد.

کدام شهید طرح ترور «خسرو داد» را کشیده بود؟به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛شهید غلامعلی پیچک به سال ۱۳۳۸ در خانواده‌ای مذهبی و پاکدامن در تهران پا به عرصه هستی گذاشت.

 

 پدرش کارمندی متوسط و آبرومند بود و در تربیت دینی فرزند از هیچ کوششی دریغ نکرد. غلامعلی در سن پنج سالگی پای در راه مدرسه گذاشت. 

 

غلامعلی با موفقیت و نمره‌های عالی دوره ابتدایی را به پایان می‌برد و هر سال شاگرد ممتاز می‌شود. او با سن کم، ولی جثه درشت وارد دبیرستان می‌گردد و با شور و علاقه فراوان به تحصیل ادامه می‌دهد. او همچون گذشته با نمره‌های خوب تحصیلات متوسطه را به پایان می‌برد و در سن شانزده سالگی با بهترین معدل مدرک دیپلم را دریافت می‌کند و همان سال در کنکور قبول شده، و در رشته انرژی اتمی وارد دانشگاه می‌گردد.

 

 در دانشگاه به‌خاطر کسب امتیاز بالا، بورس تحصیل در خارج از کشور به وی تعلق می‌گیرد ولی از پذیرفتن بورس سرباز می‌زند و تحصیل در داخل کشور را به خارج ترجیح می‌دهد.

 

غلامعلی، همزمان با تحصیل در دانشگاه از کسب معارف دینی غفلت نمی‌ورزد و به آموختن و یاددادن به دیگران می‌پردازد. او «جامع‌المقدمات» را به خوبی یاد می‌گیرد و برای دوستان و همسالان آموزش می‌دهد. او از ده سالگی در انجام فرائض دینی مقید و از شروع تکلیف مقلد حضرت امام(قدس) می‌شود. از نوجوانی هر فرصتی که به دست می‌آورد، کار می‌کند تا خرج تحصیل خود را تأمین نماید. اگر اوقات فراغتی برایش پیش می‌آید، به مطالعه کتاب‌های مذهبی مصروف می‌دارد.

 

پیچک پس از ورود به دانشگاه و آشنایی با تعدادی دانشجوی مسلمان و مبارز، جدی‌تر از گذشته وارد جریان‌های سیاسی می‌شود. او خیلی سریع نسبت به مسائل سیاسی داخلی اطلاعات کسب می‌کند و با هوش و درایتی که داشت، رژیم شاه را رژیمی فاسد و ظالم می‌یابد و از این‌رو مصمم‌تر از پیش وارد مبارزات سیاسی می‌شود. از آن پس تحت مراقبت و تعقیب عوامل ساواک قرار می‌گیرد. او طی فعالیت‌های خود، مبارزات خود را گسترش می‌دهد. «اکبر حمزه‌ای»، یکی از همرزمان پیچک می‌گفت: «یک روز در کتابخانه شخصی غلامعلی دنبال کتابی می‌گشتم، دیدم لای یک کتاب، یک کلت جاسازی شده است. تازه فهمیدم که در مبارزات مسلحانه نیز دست داشته است.»

 

پس از شهادت پیچک متوجه شدیم که او در سن پانزده سالگی طرح ترور «خسرو داد» را کشیده بعد مساله را با نماینده حضرت امام در میان می‌گذارد، که ایشان اجازه نمی‌دهد و او دوستانش را مجاب می‌کند که از ترور خسرو داد صرف نظر کنند.

 

با اوج‌گیری انقلاب اسلامی، غلامعلی با دلگرمی و امید بیشتر به روشنگری و هدایت مردم می‌پردازد. با ارائه تحلیل‌های خوب سیاسی، مفاسد و وابستگی رژیم شاه را افشا می‌کند و به‌ویژه قشر جوان را به مبارزه علیه نظام ستم‌شاهی ترغیب می‌نماید. با ارتباطی که با برخی از روحانیون برجسته داشت، اعلامیه‌ها و نوارهای سخنرانی حضرت امام(ره) را چاپ و تکثیر و در اختیار دیگران می‌گذارد.

 

با تجاوز رژیم عراق به ایران و تحمیل جنگی نابرابر به انقلاب نوپای اسلامی، پیچک عازم جبهه‌های نبرد می‌گردد. از آن‌جا که لیاقت و شجاعت او در درگیری‌های کردستان، که برای فرماندهان محرز بود، به عنوان فرمانده محور غرب کشور منصوب می‌شود. پیچک توان بالای نظامی خود را در این محور به منصه ظهور می‌رساند و با ارائه طرح‌های دقیق و واقع‌بینانه نظامی، حیرت نیروهای سپاه و ارتش را برمی‌انگیزد.

 

به‌رغم سن کم، از ذهنی نقاد و خلاق برخوردار بود و از این‌رو موفق می‌شود بهترین طرح‌های عملیاتی را با توجه به شناسایی منطقه ارائه نموده و اجرا نماید. او اغلب شناسایی‌ها را خودش انجام می‌دهد و تا عمق بیش از سی کیلومتر، در پشت جبهه دشمن نفوذ می‌کند. 

با اجرای عملیات‌های موفق در محور غرب کم‌کم شهرت و آوازه‌اش در غرب می‌پیچد. توانمندی نظامی و اندام و قامت رشید پیچک از او شخصیتی دوست داشتنی و در عین حال پر از ابهت می‌سازد. «اکبر حمزه‌ای» می‌گوید: «آوازه پیچک در غرب کشور پیچیده بود. هر کجا که می‌رفتی، او را می‌شناختند؛ از سومار تا ارتفاعات بمو. همین شهرت او باعث شد که جذب او شوم. رفته رفته با او که آشنا شدم، پای صحبت‌ها و سخنرانی‌هایش نشستم. بینش سیاسی خوبی داشت. وقتی از سیاست حرف می‌زد، گویی یک سیاستمدار برجسته‌ای است که سال‌ها در عرصه سیاست فعالیت داشته است. بیشتر شناسایی‌ها را خودش انجام می‌داد و تا پشت سنگرهای دشمن هم نفوذ می‌کرد. در عملیات «بازی دراز» آخرین کسی بود که از ارتفاعات عقب‌نشینی کرد.»

 

شهید پیچک اهل تقوا و ورع بود و در انجام فرائض دینی، تقید و تعبد خاصی داشت. همان‌گونه که اشارت رفت، از سن ده سالگی به نماز ایستاد. پس از انقلاب، نماز شبش ترک نشد. در نماز آن‌چنان حضور می‌یافت که خارج از خود را فراموش می‌کرد.

 

او اهل مطالعه و کتاب بود. در عین اشتغال به کارهای نظامی، از فعالیت‌های فرهنگی غافل نمی‌شد. سخنرانی‌هایش مشهور بود. او در اخلاق و رفتار الگوی دیگران بود.

 شهامت و شجاعتش کم‌نظیر بود. به حضرت امام خمینی(ره) عشق می‌ورزید و تابع و مرید معظم‌له بود. در انجام هرکاری تنها جلب رضای خدا را در نظر می‌گرفت و هرگز ریب و ریا به اخلاص او نفوذ نکرد.

 

شهید پیچک در عملیات «مطلع‌الفجر»، در نوک پیکان گردان، وارد نبرد علیه دشمن شد و در منطقه «قاسم آباد»، واقع در ارتفاعات «برآفتاب»، با نیروهای دشمن تن به تن درگیر شد. نزدیک ظهر روز ۲۰ آذرماه ۱۳۶۰ در اثر اصابت گلوله به گلو و سینه‌اش به درجه رفیع شهادت نایل آمد.

 

وصیتنامه شهید غلامعلی پیچک

 

جنازه مرا بر روی مین‌ها بیاندازید تا منافقین فکر نکنند ما در راه خدا از جنازه‌مان دریغ داریم. به دامادی دوماهه من نگریید، دامادی بزرگی در پیش داریم. 

خدا کند که حکومت سرنگون گردد، اما منحرف نگردد، چون انحراف، خیانت به خون شهداست. بگذارید بگویند حکومت دیگری هم به جز حکومت علی(ع) بود به نام خمینی، که با هیچ ناحقی نساخت تا سرنگون شد. ما از سرنگونی نمی‌هراسیم بلکه از انحراف می‌ترسیم.

مسئولیت ما مسئولیت تاریخ است. بگذارید بگویند حکومت دیگری بعد از حکومت علی(ع) بود به اسم حکومت خمینی، که با هیچ ناحقی نساخت تا سرنگون شد. ما از سرنگونی نمی‌ترسیم، از انحراف می‌ترسیم.

 

 من در این راهی که انتخاب کرده‌ام، سختی بسیار کشیده‌ام؛ خیلی محرومیت‌ها لمس نموده‌ام. همه هدفم این است که زحماتم از بین نرود.

از خدا می‌خواهم که حتماً این کارها را از من قبول کند و اجرم را بدهد. اجر من تنها با شهادت ادا می‌شود و اگر در این راه شهید نشوم، همه زحماتم هدر رفته است.

 

سخن مقام معظم رهبری در مورد شهید پیچک

 

درود خدا و فرشتگان و صالحان بر سردار شجاع و صمیمی و فداکار اسلام، غلامعلی پیچک.‌ شهیدی که در دشوارترین روزها مخلصانه‌ترین اقدام‌ها را برای پیروزی در نبرد تحمیلی انجام داد.

 

روحش شاد و یادش گرامی 

 

انتهای پیام /

ادامه مطلب
سه شنبه 15 فروردین 1396  - 4:33 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 13

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 1491699
تعداد کل پست ها : 20595
تعداد کل نظرات : 20
تاریخ ایجاد بلاگ : جمعه 29 مرداد 1389 
آخرین بروز رسانی : پنج شنبه 25 مرداد 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

کد ذکر ایام هفته
اوقات شرعی

حدیث