به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

حجت‌الاسلام والمسلمین حسین انصاریان، در کتاب "معاشرت" به بیان خاطره‌ای پرداخته است که خواندنی است: در محل زندگیم در تهران جوانى را می‌شناختم که از هیچ فسادى چون قمار و مشروب و رابطه نامشروع و پایمال کردن حق مردم امتناع نداشت و در میان آشنایان او نیز کسى نبود که بتواند او را از منجلاب فساد نجات دهد.

روزى براى دیدن و زیارت مردى مؤمن که فوق‌العاده به او علاقه داشتم، رفتم; مردى که از اوصاف حمیده و حالات کریمه برخوردار بود و براى مردم منبعى از خیر و کلیدى براى حلّ مشکلات بود، آن جوان درحالى که سر به زیر داشت و معلوم بود آتش طغیانش فرو نشسته و در حدى به آداب دیانت و اخلاق انسانى آراسته شده، نزد او بود، از گفتگویش با آن مرد نشان می‌داد که تغییر حال داده و از راه شیطنت به جاده هدایت قدم نهاده است و از جاده انحراف به صراط مستقیم وارد شده است.

با دیدن وضع او برایم مسلّم شد که نَفَسى الهى و دمى عیسوى قلب مرده او را زنده کرده و به راه خدا هدایتش نموده و او را از چاه هلاکت به درآورده و از منجلاب فساد نجات داده است.

از او پرسیدم چه پیش آمدى اتفاق افتاده و چه حادثه اى زیبا رخ داده که از شیطان و شیطنت بریدى و به حق و حق پرستان پیوستى؟

گفت : شب جمعه اى مست و لایعقل از کاباره اى به خانه می‌رفتم، در مسیر راه بر اثر خوردن زیاد مشروب و مستى بیش از اندازه کنار پیاده روىِ خیابان به زمین افتادم هوا گرگ و میش بود، کم کم داشتم از مستى و بیهوشى خارج می‌شدم، دیده باز کردم، دیدم روحانى با محبّتى سرم را به دامن گرفته و مرا نوازش می‌کند، از من خواست بپا خیزم و همراه او به مسجدى که نماز می‌خواند و هر صبح جمعه دعاى ندبه داشت بروم.

با شرمسارى و خجالت به او گفتم با این حال و وضعى که دارم مناسب مسجد نیستم!

گفت: اتفاقاً با همین وضع، مناسب مسجدى! با اصرار مرا به مسجد رفتن حاضر کرد، دست در دستم نهاد و مرا به مسجد برد، با محبت از من خواست وضو بگیرم و نماز بخوانم، پس از نماز مرا به دفتر مسجد برد و با دست خود برایم صبحانه آورد و از من خواست از سفره امام زمان تناول کنم شاید فضاى مسجد و نمازى که خواندم و لقمه اى که خوردم مرا درمان کند و به راه هدایت رهنمون شوم و سزاوار رحمت حق گردم.

" یَا أیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْکُم مَوْعِظَةٌ مِن رَبِّکُمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِى الصُّدُورِ وَهُدىً وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ؛

اى مردم! یقیناً از سوى پروردگارتان براى شما پند و موعظه اى آمده، و شفا است براى آنچه از بیماری‌های اعتقادى و اخلاقى در سینه‌هاست، و سراسر هدایت و رحمتى است براى مؤمنان".

بر اثر دلسوزى و هدایت آن روحانى وارسته، از انحراف نجات پیدا کردم و به راه خدا آمدم و با دخترى مؤمن ازدواج کردم و از هدایتم و زندگیم در سایه لطف خدا و هم‌نشینی و رفاقت با آن روحانى دلسوز کاملاً راضى هستم.

شایان ذکر است، ‌کتاب "معاشرت" تألیف استاد حسین انصاریان در سال 1384 برای نخستین بار منتشر شده است و به موضوعاتی همچون اسلام آیین کامل، جایگاه معاشرت، مسئولیت عظیم مربیان، دوستان حقیقی و دشمنان دوست نما، انتخاب آگاهانه، همنشینان پاک و ناپاک، معاشرت با اهل بیت و حقوق معاشرت می‌پردازد.

 

منبع :کتاب "معاشرت" تألیف استاد حسین انصاریان

ادامه مطلب
دوشنبه 28 اردیبهشت 1394  - 6:26 PM

حجه الاسلام والمسلمین حاج آقا نعمتی در کتاب پر نور «در اوج تنهایی» می فرمایند:

یکی از طلاب علوم دینی اخیرا برایم نقل کرد که در 15 ذیقعده 1421 (بهمن ماه 1379) بعد از توسل به حضرت مهدی عج ، در عالم خواب یا مکاشفه، خود را در حرم مطهر حضرت سیدالشهدا امام حسین علیه السلام دیدم. آقای بزرگواری که همه ی جان عالم به قربانش شود را دیدم که خطاب به حضرت سیدالشهداء علیه السلام و ضریح مطهر آن حضرت فرمود:« شما در کربلا تنها ماندید، من هم در این زمان تنها ماندم.»

آن طلبه پس از نقل جزئیاتی از خوابش می گوید: وقتی امام عصر عج مرا دید، به من توجه خاص نمود و فرمود:« زیارت عاشورا را بخوان».

من خواستم زیارت عاشورا را بخوانم ، به طور ناگهانی به جای خواندن زیارت به طور ناخودآگاه شروع به گریه کردم که دیدم آن حضرت خودشان مشغول خواندن زیارت شدند و من گوش می دادم و گریه می کردم.آن حضرت نیز گریه ی زیادی می کردند و با صدای بلند می فرمودند:«حسین جانم ، حسین جانم.»

امام عصر عج چنان زیارت عاشورا می خواندند که حس می کردم این کلمات و جملات با غم و اندوه فراوانی از قلب و زبان مبارکش خارج می شود. در هنگام زیارت، ملائکه ای که با ما زیارت می خواندند با ما گریه می کردند و شور و حال و نورانیت عجیبی در حرم حکمفرما بود و امام عصر علیه السلام به من فرمودند:«دعا کن.» من هم دعا کردم که دیدم آن حضرت و ملائکه هم آمین می گویند.

 

منبع: آثار و برکات توسل به امام حسین علیه السلام ص 117

مولف: سید عباس اسلامی

ادامه مطلب
دوشنبه 28 اردیبهشت 1394  - 6:26 PM

در جریان تشرف یکی از علما  به خدمت آقا امام زمان عج در حرم حسینی ، حضرت مهدی عج به وی فرمودند:

« شما وظیفه دارید از کانال حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام مرا به تمام دنیا معرفی کنید . چرا به شیعیان نمی گویید من هم مثل جد بزرگوارم حضرت سیدالشهداء تنها هستم، آقا امام حسین اگر در صحرای کربلا تنها ماند من هم در صحراها تنها هستم و هر لحظه ندای «هل من ناصر ینصرنی» را سر می دهم و کسی به ندای من توجهی نمی کند، چون شیعیان به آقا امام حسین علیه السلام علاقه ی خاصی دارند شما می توانید از این راه ، مظلومیت ما را با زبان و قلم خود به آنها معرفی کنید. ما این را از هیچ کس نخواسته ایم، فقط از شما شیعیان خواسته ایم.»

 

منبع: کیست مرا یاری کند؟ من مهدی صاحب الزمانم ص 74

مولف: محمد یوسفی

ادامه مطلب
دوشنبه 28 اردیبهشت 1394  - 6:26 PM

حضرت ولی عصر ارواحنا فداه در یکی از تشرفات  ، پس از شکوه و گلایه از وضعیت حجاب و فرهنگ ، با مظلومیت تمام فرمودند:« دل مادرم زهرا، از پهلویش شکسته تر است.» و بعد از این کلام ، آن حضرت گریه کردند.

و در جای دیگر حضرت زهرا(سلام الله علیها) خطاب به علامه میرجهانی که از آن حضرت پرسیده بود احوال شما چطور است، فرموده بودند:

« دلی شکسته تر از من در آن زمانه نبود

در این زمان دل فرزند من شکسته تر است»

این شعر فارسی را حضرت فاطمه زهرا(س) در مظلومیت خود و فرزندش حضرت مهدی عج خوانده و از طریق مرحوم علامه سید محمد حسین میرجهانی طباطبایی به گوش ما رسانده اند تا شاید ما تکانی بخوریم و از خواب غفلت بیدار شویم. به طوری که مراقب باشیم تا عمل ناشایستی از ما سر نزند و به وضعیت حجاب زنان در جامعه و اوضاع فرهنگی کشور مخصوصاً در مدارس و دانشگاه ها با جدیت کامل رسیدگی نماییم.

 

 

منبع: کیست مرا یاری کند؟ من مهدی صاحب الزمانم ص 104

مولف: محمد یوسفی

ادامه مطلب
دوشنبه 28 اردیبهشت 1394  - 6:25 PM

پیرزن باصفایی که شاید مکرر خدمت حضرت ولی عصر عج در خواب و بیداری رسیده بود, بعد از آنکه مسجد مقدس جمکران را توسعه داده بودند , شب جمعه ای به مسجد مقدس جمکران می رود و صدها و بلکه هزاران نفر را می بیند که در اتاق ها و حتی در فضای باز مسجد برای عبادت و توسل به آن حضرت جمع شده اند و همه نسبت به آن حضرت عرض ارادت می کنند. خودش می گفت: من وقتی این جمعیت را دیدم و با قبل تر از آن مقایسه کردم خیلی خوشحال شدم که بحمدلله مردم اطراف مولایم حجه بن الحسن علیه السلام جمع شده اند و به آن حضرت اظهار علاقه می کنند . با این خوشحالی وارد مسجد شدم اعمال مسجد را انجام دادم و ... و ضمناً به آن وجود مقدس عرض کردم: آقا! خیلی خوشحالم که مردم به شما علاقه پیدا کرده اند و شب ها جمعیت بسیاری در مسجد جمع می شوند و به شما اظهار علاقه می کنند.

شب در عالم خواب و یا در عالم معنا دیدم حضرت مهدی عج به مسجد مقدس جمکران تشریف آورده اند و میان مردم راه می روند ولی کسی به آن حضرت توجهی نمی کند. من به حضرت سلام کردم. اقا با کمال ملاطفت جواب دادند. کلماتم را که در بیداری خدمتشان عرض کرده بودم تکرار کردم و گفتم: آقا جان,قربان خاک پای شما گردم, خوشحالم که بحمدالله مردم علاقه ی زیادی به شما پیدا کرده اند.

حضرت آهی کشیدند و فرمودند: همه ی اینها برای من به اینجا نیامده اند. بیا با هم برویم از آنها سوال کنیم که چرا به اینجا آمده اند؟

گفتم: قربانتان گردم! در خدمت تان هستم. در همان عالم در خدمت حضرت ولی عصر عج به میان جمعیت آمدیم . آن حضرت از یک یک مردم سوال می کرد: شما چرا اینجا آمده اید؟

یکی می گفت: آقا!مریضی دارم که دکترها جوابش کرده اند. دیگری می گفت: مستاجرم خانه می خواهم. سومی گفت: مقروضم فشار طلبکار مرا به در خانه ی شما دوانده است. چهارمی از شوهرش می نالید و پنجمی از دست زنش شکایت داشت و بالاخره هریک حاجتی داشتند که در واقع برای برآورده شدن نیاز خودشان به اینجا آمده بودند.

حضرت فرمودند: فلانی ! دیدی اینها برای من به اینجا نیامده اند. اینها تازه افراد خوب این جمعیت هستند که به من اعتقاد دارند و حاجت شان را از من می خواهند و مرا واسطه ی فیض می دانند و اگر از اینها بگذریم جمع بسیاری هستند که تنها برای تفریح به اینجا آمده اند حتی بعضی از اینها به وجود من یقین ندارند . سپس در همان حال دیدم که یک نفر در قسمتی از مسجد نشسته که او برای آقا ولی عصر عج آمده است . حضرت فرمودند: بیا احوال او را هم بپرسیم.

در خدمت آقا در همان عالم خواب نزد سید معممی که فکر می کنم از علما بود, رفتیم, او زانوهایش را در بغل گرفته بود و در گوشه ای نشسته بود و تا چشمش به آقا افتاد از جا پرید و به دست و پای آقا افتاد و گفت: پدر و مادرم و جانم به قربانتان! کجا بودید که در انتظارتان نزدیک بود قالب تهی کنم . حضرت دست او را گرفتند و او به دست آن حضرت بوسه می زد و گریه می کرد. آقا از او سوال کردند: چرا اینجا آمده اید؟ او چیزی نگفت و بر شدت گریه اش افزود . حضرت دوباره سوال کردند. او چیزی نگفت. حضرت دوباره سوال را تکرار کردند. او گفت: آقا! من کی غیر وصل شما را خواسته ام؟ من شما را می خواهم . بهشتم شمایید . دنیا و آخرتم شمایید من یک لحظه ی ملاقات شما را به ماسوی الله نمی دهم.

آقا رو به من کردند و فرمودند: مثل این شخص که فقط برای من آمده باشند چند نفری بیشتر نیستند که آنها به مقصد می رسند.

 

 

منبع: کراماتی از مهدی موعود عج ص 47 تا 50

مولف: زینب محمودی

ادامه مطلب
دوشنبه 28 اردیبهشت 1394  - 6:25 PM

سید حلاوی یک قصیده ی شکواییه ای ساخت که در آن به امام زمان عج شکایتها دارد مثلاً قسمتی از ترجمه قصیده این است:

« یابن الحسن العسکری کجا هستید؟ شیعیان شما را آزار می کنند . فلان دسته از شیعیانت گرفتار شده اند و دچار رنج و شکنجه و بلا و محنت هستند.»

در این اشعار بلاهایی که بر شیعیان مختلف رخ داده است به نظم کشیده شده است. این اشعار را این طرف و آن طرف در دو سه جلسه خوانده بود. یکی دو نفر از اوتاد نجف در عالم رویا به حضور مبارک حضرت بقیّت الله شرفیاب شدند.

حضرت به آنها فرمود:« بروید به سیّد بگویید : سیّد! این قدر دل مرا مسوزان ، این قدر سینه ی مرا کباب مکن، این قدر ناراحتی شیعه را به گوشم مرسان ، من از شنیدن آن متاثر می شوم.»

عبارتی که پیغام داده است این است – لیس امری بیده-« این امر به دست من نیست. به دست خداست دعا کنید خدا فرج مرا برساند تا شیعیانم را از این شکنجه ها نجات دهم.»

 

 

منبع: کیست مرا یاری کند؟ من مهدی صاحب الزمانم ص 66

مولف: محمد یوسفی

ادامه مطلب
دوشنبه 28 اردیبهشت 1394  - 6:25 PM

از یکی از شیفتگان امام عصر ارواحنا فداه نقل شده که ایشان می فرمود: یک بار که توفیق پیدا کردم آقا امام زمان علیه السلام را ملاقات نمایم ، حضرت سرشان را روی شانه من گذاشتند و آنقدر گریه کردند که لباس من تر شد ، من هم همراه آن حضرت گریه می کردم و نزدیک بود از غصه جان از بدنم خارج شود.

آن حضرت در حالی که گریه می نمودند و از دست دوستان بی تقوای خود اشک می ریختند ، فرمودند:« اینها به من اظهار محبت می کنند ولی گناه هم می کنند! اظهار دوستی می کنند ولی غیبت هم می کنند ، تهمت هم می زنند و دیگران را به بدی وامی دارند. اظهار دوستی با من می کنند ولی با خدا مخالفت می کنند! به خدا قسم اینها را مواخذه می کنم چون بدی از هر کس بد است ، اما از کسی که خودش را دوست ما معرفی می کند خیلی بدتر است.»

اینجا بود که فهمیدم امام زمانم چقدر مظلوم است.

میان دشمنان آقا غریب است          چرا در دوستان کس فکر او نیست؟

 

 

منبع: کیست مرا یاری کند؟ من مهدی صاحب الزمانم ص 87

مولف: محمد یوسفی

ادامه مطلب
دوشنبه 28 اردیبهشت 1394  - 6:24 PM

یکی از اولیاء خدا می فرمودند:« در ماه ذی الحجه الحرام سال 1414 هجری قمری که برای مراسم حج به مکه مشرف شده بودم ، در هنگام طواف بیت الله الحرام ناگاه و به طور اتفاقی متوجه شدم پشت سر حضرت بقیه الله (ارواحنا فداه) قرار گرفته ام و شنیدم که آن حضرت این جمله را که حاکی از مظلومیت و اضطرار بود با خدای خود مناجات نموده و می فرمودند:

« الهی و ربی من لی غیرک اسئله کشف ضری والنظر فی امری»

« ای خدای من ، ای محبوبم و ای پرورش دهنده ام! من چه کسی را دارم که از او بخواهم غربت و مشکلم برطرف شود و چه کسی را دارم که امر ظهورم را اصلاح فرماید؟»

آری این امام زمان مهربان ماست که غربت ما را غربت خود می داند و شب و روز در انتظار آن است که ما را از تاریکی به نور بکشاند و اوست که همه ساله معمولا در روز عرفه می فرماید:« خدایا مرا به که وا می گذاری ؟ به نزدیکان ( و شیعیانم) که از من جدا شده و در غفلت اند یا به بیگانگان که با من با خشونت و نفرت مقابله کنند یا به مستضعفین در حالی که تو مالک امر من هستی. خدایا به تو از غربت و آوارگی ام شکایت می کنم.» ( فرازی از دعای عرفه)

اللهم عجل لولیک الفرج ................. اللهم عجل لولیک الفرج

 

 

منبع: کیست مرا یاری کند؟ من مهدی صاحب الزمانم ص 89

مولف: محمد یوسفی

ادامه مطلب
دوشنبه 28 اردیبهشت 1394  - 6:24 PM

یکی از علمای نجف اشرف ، که مدتی به قم آمده بود چنین نقل کرد که:

من مشکلی داشتم. به مسجد مقدس جمکران رفتم و درد دل خود را به محضر حضرت بقیّة الله حجة بن العسکری امام زمان-عج- عرضه داشتم و از او خواستم که نزد خدا شفاعت کند تا مشکلم حل شود.برای همین منظور به کرّات به مسجد مقدس جمکران رفتم ولی نتیجه ای ندیدم.

روزی هنگام نماز دلم شکست و عرض کردم: مولا جان، آیا جایز است که در محضر شما و در منزلتان باشم و به دیگری متوسل شوم؟ شما امام من باشید ، آیا زشت نیست با وجود امام حتی به علمدار کربلا قمر بنی هاشم متوسل شوم و او را نزد خدا شفیع قرار دهم؟!

از شدت تاثیر بین خواب و بیداری قرار گرفته بودم. ناگهان با چهره ی نورانی قطب عالم امکان حضرت حجة بن الحسن العسکری –عج-مواجه شدم.بدون تامل به حضرتش سلام عرض کردم. حضرت با محبت و بزرگواری جوابم را دادند و فرمودند:«نه تنها زشت نیست و نه تنها ناراحت نمی شوم ، بلکه شما را راهنمایی هم می کنم که به حضرتش چه بگویی. چون خواستی از حضرت ابالفضل علیه السلام حاجت بخواهی ، این چنین بگو: یا ابالغوث ادرکنی! ای آقا پناهم بده.

 

 

منبع:کرامات حضرت عباس علیه السلام ص 174

مولف:سید محمدحسین محمودی

ادامه مطلب
دوشنبه 28 اردیبهشت 1394  - 6:24 PM

عالم محقق شیخ حسن تویسرکانی فرمود:

اوایل جوانی که در نجف اشرف مشغول تحصیل بودم امر معیشت بر من سخت می گذشت.بنا گذاشتم فقط به قصد دعا برای توسعه ی حال به کربلا مشرف شوم.

اولی که وارد شدم شب را خوابیدم در حالی که هنوز به حرم سیدالشهداء علیه السلام مشرف نشده بودم.در خواب به حضور حضرت بقیة الله (ارواحنا فداه) رسیدم، فرمودند:«فلانی دعا کن.»

عرض کردم:«مولا جان ، من فقط به قصد دعا کردن مشرف شده ام.»

فرمودند:«خیلی خوب، اینجا بالای سر است ، دعا کن.»

من دست به دعا برداشتم و با تضرع و زاری دعا کردم. فرمود:«نشد.»

دوباره بهتر از اول مشغول دعا کردن شدم، باز فرمودند:«نشد.»

مرتبه سوم به جِدّ و جهد آن گونه که بلد بودم در دعا اصرار نمودم.باز فرمودند:«نشد.»

در اینجا من عاجز شدم و عرض کردم:«آقا جان ، دعا کردن وکالت بردار هست  یا نه؟»

فرمودند:«بله هست.»

عرض کردم«من شما را وکیل کردم که برای من دعا بفرمائید.»

حضرت فرمودند:«خیلی خوب.» و دست به دعا برداشتند و برای من دعا کردند و من در اینجا از خواب بیدار شدم بعد هم به نجف برگشتم.

ناقل قضیه می گوید: شخص تاجری از اهل تویسرکان که ساکن تهران بود، به زیارت عتبات مشرف گردید و به حضور مبارک حجة الاسلام میرزای رشتی رسید و چون شیخ حسن تویسرکانی از شاگردان مبرّز ایشان بود به همین جهت مرحوم میرزای رشتی توصیف او را در نزد تاجر تویسرکانی بسیار نمودند و بالاخره فرمودند:دخترت را به او بده.

حاجی تاجر فوراً قبول کرد. پس از چند روز جناب شیخ حسن صاحب عیال و ثروت و خانه و زندگی گردید. ( به برکت دعای امام زمان علیه السلام)

 

 

منبع:ملاقات با امام زمان علیه السلام در کربلا ص 63

مولف: محمد یوسفی

ادامه مطلب
دوشنبه 28 اردیبهشت 1394  - 6:24 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 29

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 1718664
تعداد کل پست ها : 20595
تعداد کل نظرات : 20
تاریخ ایجاد بلاگ : جمعه 29 مرداد 1389 
آخرین بروز رسانی : پنج شنبه 25 مرداد 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

کد ذکر ایام هفته
اوقات شرعی

حدیث