به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

حقیقت مرگ چست؟

به نظر بسیاری از کاشناسان مذهبی بزرگترین اتفاق در زندگی انسان ترک دنیای فانی و مرگ است.

حقیقت مرگ چست؟به گزارشحوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛مرگ پل و گذرگاهى است که با عبور از آن، انسان به عرصه جدیدى گام می‌نهد و از سختی‌ها نجات می‌یابد و این در صورتى است که خانه دنیا را آباد و خانه آخرت را خراب نکرده باشد.

 

مرگ، دریافت روح توسط فرشته مرگ است همانند زمان خواب. مرگ، یک خواب طولانى است و خواب، یک مرگ موقت، پس مرگ وفات است نه فوت و هلاکت و نابودى. مرگ تولدى دوباره از رحم طبیعت است که در اثر این تولد به جهان دیگرى وارد می‌شود که قابل مقایسه با جهان طبیعت نیست، همچون دنیاى رحم مادر که قابل مقایسه با جهان طبیعت نیست.

 

مرحوم ملاصدرا بیان می‌دارد: مرگ مفارقت روح از بدن است و نفس، در حرکت جوهرى به مرحله‌اى می‌رسد که دیگر نیازى به آلات و ابزار تن ندارد. بدن، به منزله کشتى است که نفس سوار آن شده تا در سفر به سوى خدا، در خشکى اجسام و دریاى ارواح از آن کمک بگیرد و وقتى از این مرحله گذشت، دیگر نیازى به این بدن ندارد و بدین جهت است که موت عارض می‌شود و سبب عروض مرگ، پایان یافتن قواى طبیعى یا تمام شدن حرارت غریزى یا چیزهاى دیگرى که اطبا می‌پندارند نیست، بلکه مرگ امرى طبیعى براى نفس است و چنین امرى، مایه خیر و کمال است و چیزى که مایه خیر و کمال نفس است، حق اوست. پس مرگ حق اوست.

 

پیامبر اسلام(ص) در این‌باره می‌فرماید: شما براى فنا آفریده نشده‌اید، بلکه براى بقا آفریده شده‌اید و تنها از خانه‌اى به خانه دیگر می‌روید.

 

منابع:

اسفار، ج ۹، ص ۲۳۸

تفسیر آیت الله جوادی آملی، ج ۳ و ج ۲ 

میزان الحکمه، ج ۹، ص ۲۳۴

بحار الانوار، ج ۶، ص ۲۴۹.

انتهای پیام/

ادامه مطلب
سه شنبه 15 فروردین 1396  - 12:17 AM

شناخت دنیا پرستان درکلام حضرت علی(ع)

امام علی (ع)در این بخش از نامه به خصوصیات دنیا پرستان اشاره دارد که برای انسان بسیار خطرناک است.

به گزارشحوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛امام علی (ع)در بخشی از نامه 31 کتاب شریف نهج البلاغه به فرزند خود امام حسن (ع)در مورد ضرورت یاد مرگ می فرماید:ای فرزندم ، بدان كه تو را براى آخرت آفريده اند ، نه براى دنيا . براى فنا آفريده اند ، نه براى بقا و براى مرگ آفريده  اند ، نه براى زندگى .
 

امام در مورد خصوصیات این دنیا ادامه می دهد: در سرايى هستى ناپايدار كه بايد از آن رخت بربندى . تنها روزى چند در آن خواهى زيست . راه تو راه آخرت است و تو شكار مرگ هستى . مرگى كه نه تو را از آن گريز است و نه گزير . در پى هر كه باشد از دستش فرار نکند و خواه و ناخواه او را خواهد يافت . از آن بترس  كه گرفتارت سازد و تو سرگرم گناه بوده باشى ، به اين اميد كه زان پس ، توبه خواهى كرد . ولى مرگ ميان تو و توبه  ات حايل شود و تو خود را تباه ساخته باشى . 

 

همچنین امام در مورد ضرورت یاد مرگ می فرماید:اى فرزندم ، فراوان مرگ را ياد كن و هجوم ناگهانى آن را به خاطر داشته باش و در انديشه پيشامدهاى پس از مرگ باش . تا چون مرگ به سراغت آيد ، مهياى آن شده ، كمر خود را بسته باشى ؛ به گونه  اى كه فرا رسيدنش به ناگهان مغلوبت نسازد . زنهار ، كه فريب نخورى از دلبستگى دنياداران به دنيا و كشاكش آنها بر سر دنيا . زيرا خداوند تو را از آن خبر داده است و دنيا خود ، خويشتن را براى تو توصيف كرده است و از بديهاى خود پرده برگرفته است . 
 

از سوی دیگر امام خیرخواه امت اسلامی علی (ع)در مورد خصوصیات دنیا پرستان چنین می فرماید:دنياطلبان چون سگانى هستند كه بانگ مى كنند و چون درندگانى هستند كه بر سر طعمه ،ز روى خشم زوزه مى كشند و آنكه نيرومندتر است ، آن را كه ناتوان تر است ، مى  خورد و آنكه بزرگتر است ، آن را كه خردتر است  مغلوب مى  سازد . ستورانى هستند برخى پاى بسته و برخى رها شده كه عقل خود را از دست داده اند و رهسپار بيراهه اند .
 

همچنین امام در همین باب ادامه می دهد: آنان را در بيابانى درشتناك و صعب رها كرده اند تا از گياه آفت و زيان بچرند . شبانى ندارند كه نگهداريشان كند و نه چراننده اى كه بچراندشان . دنيا به كوره راهشان مى راند و ديدگانشان را از فروغ چراغ هدايت محروم داشته . سرگردان در بيراهه  اند ولى غرق در نعمت . 

 

امام اول شیعیان در این بخش نامه، از خصوصیات خطرناک تری  از جماعت دنیا پرست رونمایی می کند و می فرماید: این جماعت دنيا را پروردگار خويش گرفته  اند . دنيا آنها را به بازى گرفته و آنها نيز سرگرم بازى با دنيا شده اند و آن سوى اين جهان را به فراموشى سپرده  اند . اندكى بپاى تا پرده تاريكى به كنارى رود . گويى كجاوه ها رسيده  اند و آنكه مى  شتابد به كاروان گذشتگان مى رسد .

 بدان ، اى فرزند ، كسى كه مركبش شب و روز آماده باشد ، او را مى برند ، هر چند به ظاهر ايستاده باشد و مسافت را طى مى كند ، هر چند ، در راحتی سر کند .

 

انتهای پیام/

ادامه مطلب
سه شنبه 15 فروردین 1396  - 12:17 AM

معطر و پاکیزه باشید و لباس نو بپوشید

در روایات وارده، برای نوروز هم مثل اعیاد دیگر اسلامی اعمال و مناسکی برشماری شده‌اند که نشانه اهمیت این ایام است.

معطر و پاکیزه باشید و لباس نو بپوشیدبه گزارش حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛روایت معلی بن خنیس به نقل از امام صادق (ع) در مفاتیح الجنان درباره آداب نوروز اینچنین است : " چون نوروز شود ، غسل کن و پاکیزه ‌ترین جامه ‌های خود را بپوش و به بهترین بوی ‌های خوش خود را معطر گردان . پس چون از نماز های پیشین و پسین و نافله ‌های آن فارغ شدی ، چهار رکعت نماز بگذار یعنی هر دو رکعت به یک سلام و در رکعت اول بعد از حمد ده مرتبه سوره قدر ( انا انزلناه ) و در رکعت دوم بعد از حمد ده مرتبه سوره قل یا ایها الکافرون و در رکعت سوم بعد از حمد ، ده مرتبه قل اعوذ برب الناس و قل اعوذ برب الفلق را بخوان و بعد از نماز به سجده شکر برو و این دعا را بخوان : اللهم صل علی ... و بسیار بگو یا ذالجلال و الاکرام . "

 

‏همان‌ طور که مشاهده می‌ شود ، این روز نیز چون اعیاد اسلامی با غسل کردن ، پوشیدن جامه نو و معطر گردیدن به بوی‌ های خوش و روزه داشتن آغاز می شود ، ضمن آنکه نمازی مشابه نماز های سایر اعیاد اسلامی دارد . ‏

 

 

انتهای پیام/

ادامه مطلب
سه شنبه 15 فروردین 1396  - 12:17 AM

صله رحم فقط دید و بازدید نیست، آزار نرساندن به نزدیکان هم هست

یكى از برترین روش‌هاى صله رحم با خویشاوندان، ترك اذّیت و آزار آنان است.

صله رحم فقط دید و بازدید نیست، آزار نرساندن به نزدیکان هم هستبه گزارش حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛صله رحم از مهمترین رسوم نوروزی ایرانیان است و یكى از برترین روش‌هاى صله رحم با خویشاوندان، ترك اذّیت و آزار آنان است. بدین معنا كه پرهیز از غیبت، تهمت، زخم زبان و شماتت آنان، دخالت‌نكردن در زندگى آن‌ها به عناوین مختلف، عیب‌جویى‌نكردن از آنان و ... از برترین موارد صله رحم هستند. امام صادق علیه السلام دراین باره فرمود : أَفْضَلُ ما تُوصَلُ بِهِ الرَّحِمُ كَفُّ الْأَذى‌ عَنْها

 برترین چیزى كه به آن صله رحم مى‌شود، خوددارى‌كردن از اذّیت و آزار آنان است.

 

اصول كافى ، ج 2 صفحه 151

 

انتهای پیام/

ادامه مطلب
سه شنبه 15 فروردین 1396  - 12:16 AM

اخلاق مسئولان حکومتی با مردم در کلام امام علی (ع)

امام علی (ع)خطاب به مالک اشتر:مهربانی با مردم را پوشش دل قرلر بده و با همه دوست و مهربان باش

به گزارش حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛امام علی (ع) در بخشی از نامه 53 کتاب شریف نهج البلاغه خطاب به فرماندار مصر،مالک اشتر در مورد نحوه رفتار حاکمان با مردم می فرماید:ای مالک،مهربانی به رعيت و دوست داشتن آنها و لطف در حق ايشان را شعار دل خود ساز . چونان حيوانى درنده مباش كه خوردنشان را غنيمت شمارى ، زيرا آنان دو گروه اند يا همكيشان تو هستند يا همانندان تو در آفرينش . از آنها خطاها سر خواهد زد و علتهايى عارضشان خواهد شد و ، به عمد يا خطا ، لغزشهايى كنند. پس ، از عفو و بخشايش خويش نصيبشان ده ، همانگونه كه دوست دارى كه خداوند نيز از عفو و بخشايش خود تو را نصيب دهد . زيرا تو برتر از آنها هستى و آنكه تو را بر آن سرزمين ولايت داده ، برتر از توست و خداوند برتر از كسى است كه تو را ولايت داده است . ساختن كارشان را از تو خواسته و تو را به آنها آزموده است . 

 

امیرالمومنین علی (ع)با کلامی شیوا به بیان خصوصیات یک رهبر می پردازد و از مالک می خواهد که در برابر خداوند خاشع باشد.ایشان می فرماید:اى مالك ، خود را براى جنگ با خدا بسيج مكن كه تو را در برابر خشم او توانى نيست و از عفو و بخشايش او هرگز بى نياز نخواهى بود . هرگاه كسى را بخشودى ، از كرده خود پشيمان مشو و هرگاه كسى را عقوبت نمودى ، از كرده خود شادمان مباش . 

 

همچنین امام علی(ع) از سوی دیگر یکی از خصوصیات حاکمان را صبر می داند و به فرماندار خود می فرماید: هرگز به خشمى ، كه از آن امكان رهايى هست ، شتاب مکن و مگوى كه مرا بر شما امير ساخته اند و بايد فرمان من اطاعت شود . زيرا ، چنين پندارى سبب فساد دل و سستى دين و نزديك شدن دگرگونيها در نعمتهاست . هرگاه ، از سلطه و قدرتى كه در آن هستى در تو نخوتى يا غرورى پديد آمد به عظمت ملك خداوند بنگر كه برتر از توست و بر كارهايى تواناست كه تو را بر آنها توانايى نيست . اين نگريستن سركشى تو را تسكين مى  دهد و تندى و سرافرازى را فرو مى  كاهد و خردى را كه از تو گريخته است به تو باز مى  گرداند . 

 

امام در ادامه می فرماید:بپرهيز از اينكه خود را در عظمت با خدا برابر دارى يا در كبريا و جبروت ، خود را به او همانند سازى كه خدا هر جبارى را خوار كند و هر خودكامه  اى را پست و بي مقدار سازد . هر چه خدا بر تو فريضه كرده است ، ادا كن و درباره خواص خويشاوندانت و از افراد رعيت ، هركس را كه دوستش مى  دارى ، انصاف را رعايت نماى . كه اگر نه چنين كنى ، ستم كرده اى و هر كه بر بندگان خدا ستم كند ، افزون بر بندگان ، خدا نيز خصم او بود . و خدا با هر كه خصومت كند ، حجتش را نادرست سازد و همواره با او در جنگ باشد تا از اين كار باز ايستد و توبه كند . هيچ چيز چون ستمكارى ، نعمت خدا را ديگرگون نكند و خشم خدا را برنينگيزد ، زيرا خدا دعاى ستمديدگان را مى  شنود و در كمين ستمكاران است.

 

انتهای پیام/

ادامه مطلب
یک شنبه 13 فروردین 1396  - 11:22 PM

بهار را دوست دارم چون خرم است و باحیا

این فرمایش حضرت بیانگر ارتباط مستقیم موجود بین حیا و پوشش هم هست و البته این شاید یکی از شاعرانه‌ترین و بلیغ‌ترین توصیفات راجع به فصل بهار باشد.

به گزارشحوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛از علی (ع) سوال شد کدام فصل را دوست دارید؟  وبه چه دلیل ؟ (بحارالانوار)

و آن حضرت فرمودند: فصل بهار را دوست دارم  به دو دلیل؛ یکی خرمی و سرسبزی  بهار و دوم :حیای بهار چون درختان عریان و لخت را با گل  و برگ می پوشاند . 

قابل توجه است که این فرمایش حضرت بیانگر  ارتباط مستقیم موجود بین حیا و پوشش هم هست و البته این شاید یکی از شاعرانه‌ترین و بلیغ‌ترین راجع به توصیفات فصل بهار باشد

 

انتهای پیام/

ادامه مطلب
یک شنبه 13 فروردین 1396  - 11:22 PM

جایگاه طبیعت از نگاه قرآن

با توجه به قرار گرفتن در روز طبیعت در این گزارش به جایگاه طبیعت در قرآن کریم اشاره می کنیم.

به گزارش خبرنگارحوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛با توجه به قرار گرفتن در ۱۳ فروردین که در تقویم ملی ما ایرانیان به روز طبیعت معروف است به جایگاه طبیعت و اهمیت آن اشاره می کنیم.

 

 پیش از آنکه بشر در باتلاق مادی گرایی گرفتار شود، طبیعت در نگاه او همواره محترم و آسمانی بود. در دوره‌های مذهبی تاریخ، انسان به عالم طبیعت به عنوان صحنه جمال و جلال الهی نظر می‌کرد و تجاوز به طبیعت، در حکم طغیان و سرکشی در برابر خداوند بود. این فرهنگ، در آموزه‌های الهی ریشه داشت. قرآن کریم، خداخواهی طبیعت را این گونه به تصویر می‌کشد: «مگر ندانسته‌ای که هر که در آسمان‌ها و هر که در زمین است، و مهر و ماه و اختران و کوه‌ها و درختان و جنبندگان و بسیاری از مردمان برای خداوند سجده می‌کنند». (۱).

 

 

در این میان اگر اندکی به آموزه‌های قرآن توجه کنیم و موجودات طبیعت را تسبیح گوی خداوند بدانیم، آیا مجالی برای بی حرمتی به ساحت مقدس طبیعت باقی خواهد ماند؟

 

طبیعت، معلم اول

 

از آغاز آفرینش انسان، طبیعت، نخستین و مهربان‌ترین همدم او بوده است. با مراجعه به تاریخچه تمامی علوم، می‌توان دریافت که پیدایش بیشتر آن‌ها در طبیعت ریشه دارد.
 

امروزه در روان شناسی و جامعه شناسی اثبات شده که طبیعت چونان دوستی مهربان، مؤثرین عامل در اخلاق و سرشت مردم سراسر دنیاست. مردمان نواحی پر محصول، گشاده دستی و سخاوت را از مدرسه طبیعت می‌آموزند و تلاش و سخت کوشی نیز درس طبیعت در مناطق کویری است. همان قدر که فرزندان نواحی گرم سیر، بردبارند، مردم سرزمین‌های سرسبز، پراحساسند.
 

نکته دیگر آنکه بزرگان بسیاری از ادیان، طبیعت را آموزگار بشر می‌دانند و بر این عقیده اند که آدمی نه تن‌ها می‌تواند از طبیعت درس هایی بی شمار بگیرد، بلکه می‌تواند اصول اخلاقی، فکری و معنوی بسیاری از آن بیاموزد. (۲)
 

خداوند در قرآن کریم به درس‌های گوناگونی از طبیعت اشاره کرده و به بشر دستور داده است با سیر و گردش در زمین (۳) و تفکر در طبیعت، از آموزه‌های آن استفاده کند.

 

سیزدهم فروردین

 

روز سیزدهم فروردین، پیشینه‌ای باستانی در فرهنگ ایرانی دارد و اختصاص نام طبیعت به این روز، با این فرهنگ بی ارتباط نیست. ایرانیان قدیم در آغاز هر سال خورشیدی، پس از دوازده روز جشن گرفتن، روز سیزدهم نوروز را به باغ و بستان می‌رفتند و در دل طبیعت با یکدیگر دیدار می‌کردند.
 

البته در فرهنگ هر ملت، آداب و رسومی دیده می‌شود که یادگار نسل‌های گذشته است. برخی از این سنت‌ها نه تن‌ها هیچ پایه و اساسی ندارد، که نتیجه دیدگاه‌های خرافی و ناآگاهانه است. در مقابل، رسم‌های پسندیده فراوانی نیز به چشم می‌خورد که هم سو با اهداف متعالی زندگی بشری است. برای نمونه، برخی از رسم‌های زیبایی که در فرهنگ اساطیر ایران برای این روز نقل شده، بدین قرار است:

 

الف) شادی و سرور در این روز به معنای فروریختن خاطرات و اندیشه‌های تیره و پلید است.

ب) دیدار با آشنایان در دل طبیعت، نماد آشتی و زدودن کدورت هاست.

ج) رسم برگزاری مسابقه ها، به ویژه اسب دوانی، یادآور تلاش و تکاپو در راه دست یابی به اهداف است.

پس چه نیکوست با برگزیدن سنت هایی که با اعتقادات مذهبی مان هم سوست، به گونه‌ای خردمندانه از نعمت‌های الهی استفاده کنیم.

خداباوری در طبیعت.

 

مهم‌ترین آموزه‌های طبیعت، درس‌های خداشناسی و خداباوری است. برگ درختان سبز در نظر هوشیار. 
 

هر ورقش، دفتری است معرفت کردگار.
 

نشانه‌های موجود در طبیعت، آشکارا هر صاحب خردی را به سوی پروردگار رهنمون می‌سازد. قرآن کریم نیز در موارد گوناگون، همین آثار طبیعی را برای بی غرضان، درس کامل توحید می‌داند: «در آفرینش آسمان‌ها و زمین، آمد و شد شب و روز ... و در آبی که خدا از آسمان فرو فرستاد و زمین را پس از مردنش بدان زنده کرد و از هر جنبنده‌ای در روی زمین بپراکند و نیز وزش باد‌ها و ابرهای مهار شده در میان آسمان و زمین، در این همه، بر مردمی که خرد می‌ورزند، نشانه هایی دیده می‌شود.» (۴)
 

متن طبیعت آن قدر پرمحتواست که حتی بسیاری از دلیل‌های عقلی اثبات وجود خدا، در جهان طبیعت ریشه دارد. در حقیقت، اصل عظمت هستی و معجزه خداوند، آفرینش طبیعت است. البته ما در این جهان صنعتی، آن قدر به پدیده‌های طبیعی عادت کرده ایم که فقط کشف‌های صنعتی خود را شگفت می‌پنداریم. از این رو، به این دلیل که طبیعت، همواره بدون هیچ چشم داشتی در خدمتمان بوده است، هیچ گاه بزرگی و شگفتی آن را درک نکرده ایم.
 

طبیعت، تابلوی رستاخیز

 

آشکارترین درس طبیعت، نمایش تابلو کوچکی از رستاخیز الهی است. تجربه‌های فراوانی از قیامت در دل طبیعت، جایی برای شک کردن در روز معاد باقی نمی‌گذارد. طبیعت مرده‌ی فصل زمستان که گویی بویی از حیات نبرده، با نسیمی بهاری، چنان با طراوت می‌شود که گویا هیچ زمستانی به خود ندیده است. خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: «خدا همان است که باد‌ها را فرستاد که ابر را برمی انگیزد و مابه سرزمینی مرده راندیمش و زمین را پس از مردنش زنده ساختیم؛ رستاخیز مردگان نیز چنین است». (۵)
 

دگرگونی‌های طبیعت، افزون بر اینکه معاد را برای بشر قابل درک می‌کند، آموزه مهم دیگری نیز در پی دارد. با دیدن دگرگونی‌های موجود در طبیعت، به این مطلب می‌رسیم که دنیا، مجالی برای درنگ و دل بستن ندارد. نمی‌توان به طراوت پر نشاط بهار دل خوش داشت؛ که پاییز در راه است و نباید به امید نعمت‌های شیرین تابستان بود؛ که زمستان بسیار سرسخت است. هر پدیده‌ای در سیر مخصوص خود، به نهایت تکامل می‌رسد و آن گاه نوبت را به دیگران می‌دهد. خداوند در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: «خداوند، شکافنده دانه و هسته است. زنده را از مرده برون می‌آرد و برون آرنده‌ی مرده از زنده است». (۶)
 

اخلاق تعامل با طبیعت

 

یکی از نیازهای انسان و طبیعت امروز، اخلاق و فرهنگ رفتار با محیط زیست است. این نیاز، رساترین پیام روز طبیعت است. متأسفانه گویا همیشه فاجعه‌ای لازم است تا بشر را از خواب غفلت بیدار کند.
 

طبیعت، فقط گل‌های زیبای بهاری نیست. طبیعت تن‌ها به چشمه‌های پر تلاطم کوهساران نمی‌گویند. خشک‌ترین کویری نیز که هرگز باران ندیده، یکی از جلوه‌های بی نظیر طبیعت است. عظمت و شکوه بیابان‌های پر از خار، کمتر از لطافت سبزه زار‌ها نیست.
 

از سوی دیگر، همه موجودات روی زمین کوشیده اند به قانون‌ها و نظام طبیعت گردن نهند و خود را با آن سازگار سازند. تن‌ها انسان است که می‌کوشد از قانون‌های طبیعت فرمان نبرد و برعکس، آن را زیر فرمان خود درآورد. آمارهای تخریب محیط زیست - به ویژه در ایران - وحشتناک است. (۷) جالب اینکه بسیاری از این آمارهای تخریب، مربوط به همین روز طبیعت است. (۸) این آمار نشانه آشکاری از خودخواهی انسان است. انسان هایی که نه تن‌ها به آینده نمی‌اندیشند، که در عین استفاده از طبیعت، به فکر همان لحظه خود نیز نیستند.
 

قرآن و طبیعت

 

قرآن کریم به طور معمول، تن‌ها به موضوع‌های مهم و کلی پرداخته و بیان جزئیات و تفسیر آن مطالب را برعهده بزرگان دین نهاده است. با وجود این، در حدود پانصد آیه از قرآن، از طبیعت، آموزه‌های طبیعت و شیوه برخورد انسان با آن بحث می‌کند. (۹)
 

معرفی طبیعت، نهی از فساد در طبیعت، کیفیت شکل گیری و آفرینش طبیعت، انسان و طبیعت، طبیعت و ادامه حیات، درس آموزی از طبیعت، چگونگی تعامل با طبیعت و ده‌ها موضوع دیگر، همگی نشان دهنده اهمیت طبیعت در زندگی انسان از دیدگاه قرآن است. دو نمونه از این آیات را با هم می‌خوانیم:
 

خورشید و ماه بر حسابی روانند، ... و خدای رحمان آسمان را برافراشت ... و زمین را برای مردم نهاد. در آن، میوه‌ها و نخل‌ها با خوشه‌های غلاف دار، و لانه‌های پوست دار و گیاهان خوش بوست، پس کدام یک از نعمت‌های پروردگارتان را منکرید؟ (۱۰)
 

آیا دیده اید آبی را که می‌آشامید؟ آیا شما آن را از ابر فرود آوردید، یا فرود آرنده ماییم؟ اگر بخواهیم تلخش می‌سازیم. پس چرا سپاس نمی‌گزارید؟ (۱۱)
 

طبیعت در کلام معصومان

 

پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله:

پرهیز از قطع درختان سرسبز، بر طول عمر انسان می‌افزاید. (۱۲)

کسی که درختی را آب دهد، همانند کسی است که انسان مؤمنی را سیراب کرده باشد. (۱۳)

اگر عمر جهان پایان یابد و شخصی نهالی در دست داشته باشد، چنان که به قدر کاشتن آن فرصت باشد، هر آینه فرصت را غنیمت شمارد و نهال را بکارد. (۱۴)

امام علی علیه السلام.

انسان‌ها مورد سؤال قرار می‌گیرند، حتی درباره زمین‌ها و چهارپایان. (۱۵)

درختان میوه دار را قطع نکنید که هر آینه عذاب الهی متوجه شما خواهد شد. (۱۶)

پی نوشت: 

 ۱. حج: ۱۸.

 ۲. سید حسن نصر، دین و نظام طبیعت، ترجمه: محمد حسن فغوری، تهران، حکمت، ۱۳۸۴، ص. ۱۰۲.

 ۳. عنکبوت: ۲۰.

 ۴. بقره: ۱۶۴.

 ۵. فاطر: ۹.

 ۶. انعام: ۹۵.

 ۷. نک: پایگاه سازمان مرکزی حفاظت محیط زیست: http:// www.irandoe.org.

 ۸. نک: پایگاه خبری مهر نیوز، خبر شماره ۱۷۴۵۰۳: http:// www.mehrnews.ir.

 ۹. فضلان ام خالد و جوان ابراین، اسلام و محیط زیست، ترجمه: اسماعیل حدادیان، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۸، ص. ۱۶.

 ۱۰. الرحمن: ۵ - ۱۳.

 ۱۱. واقعه: ۵۶.

 ۱۲. بحارالانوار، ج. ۷۲، ص. ۳۱۹.

 ۱۳. وسائل الشیعه، ج. ۱۲، ص. ۲۵، ح. ۴.

 ۱۴. مستدرک الوسائل، ج. ۱۳، ص. ۴۶.

 ۱۵. اصول کافی، ج. ۲، ص. ۳۳۱، ح. ۶.

 ۱۶. وسائل الشیعه، ج. ۱۲، ص. ۴۶.

 

 

 

انتهای پیام/

ادامه مطلب
یک شنبه 13 فروردین 1396  - 11:21 PM

بسته شعری ویژه شهادت امام علی‌نقی (ع)

زیباترین اشعاری که پیرامون «امام هادی» علیه‌السلام سروده شده را در این گزارش بخوانید.

بسته شعری ویژه شهادت امام علی‌نقی (ع)به گزارش خبرنگارحوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛به مناسبت سالروز شهادت دهمین هادی صراط المستقیم؛ امام علی‌نقی (ع) بخشی از زیباترین اشعاری که پیرامون آن حضرت سروده شده را در این گزارش آورده‌ایم:

 

تمام اهل نظر بر تو التجا بکنند

به نام پاک "نقی" خاک را طلا بکنند

 

هنوز بردن نامت کمال بی‌ادبی است

به لفظ "حضرت آقا" تو را صدا بکنند

 

فرشته‌ها همه هنگام سجده حیرانند

که رو به قبله و یا رو به سامرا بکنند

 

چقدر روی دلت زخم کهنه بسیار است

به زهر زخم دلت را چرا دوا بکنند

 

دوباره یک دو نفر را به کربلا بفرست

که زیر قبه برایت کمی دعا بکنند

 

خدا کند که شبانه تو را دگر نبرند

ز نام مادرتان لااقل حیا بکنند

 

خدا کند که غریبانه دست و پا نزنی

ملائک از پرشان فرش دست و پا بکنند

 

دوباره از لب خشکت سلام می‌ریزد

همین ‌که روی تو رو سوی کربلا بکنند...

 

سلام بر بدنی که سه روز بعد آن را

ز دست نیزه گرفته که بوریا بکنند...

 

حجت‌الاسلام محسن حنیفی

 

آن دشمنی كه بر جگرم نقش غم كشيد

جان از تنم به حربه‌ی زهرِ ستم كشيد

 

ابنُ الرضايم و ز رضا ارث برده‌ام

زهر جفا مرا به همان پيچ و خم كشيد

 

در احتضارم و بدنم درد می‌كند

اين سَمّ جان شكار، توان از دلم كشيد

 

وقتی كه ديد، تشنگی‌ام قاتل من است

جان را اَجل ز سينه‌ی من لاجَرم كشيد

 

عمرم شبيه مادر پهلو شكسته شد

نخل جوانی‌ام ثمر از عمرِ كم كشيد

 

جز زهر كينه مايه‌ی آرامشم نشد

دريا ز موج خسته شد و چشمه نَم كشيد

 

طاغوت، با سلاله‌ی زهرا چه‌ها نكرد

ما را برون ز خانه چو يک متّهم كشيد

 

بالا گرفت كار جسارت به اهل بيت

كارم به سوی بزم شراب و ستم كشيد

 

من وارث بلای خرابه‌نشينی‌ام

سوز دلم دوباره به درد و اَلَم كشيد

 

ای كربلا! چو شاهدِ ويرانی‌ات شدم

گويی كه ابن‌سعد سنان بر تنم كشيد

 

بهتر كه قبر مادر ما مخفيانه ماند

ور نه كدام حرمله دست از حرم كشيد

 

اين ظلم‌ها هدايت ما را عوض نكرد

شكر خدا، ولايت ما تا عجم كشيد

 

نام علی و فاطمه جاويد مانده است

دشمن خيال كرد بر آنان قلم كشيد

 

ما روی دوش، پرچم عصمت كشيده‌ايم

دردا، عدو عليه عدالت علَم كشيد

 

دنيا كه خود بخود، قفسِ جانِ خسته بود

تبعيد هم به گوشه‌ای از مَردمَم كشيد

 

از آفتاب زندگی‌ام بهره كم گرفت

شرمنده‌ام كه سختی از آن اُمتّم كشيد

 

افطار كردم و جگرم پاره‌پاره شد

جدّم رسيد و وقت سحر در برم كشيد

 

در آخرين نفس، پسرم چون بغل گشود

بُغضش گرفت و پارچه‌ای بر سرم كشيد

 

محمود ژولیده

 

آیا که شود باز ببینم وطنم را

آرام کنم سینه‌ی پر از محنم را

 

دلتنگ مناجات سحرهای بقیعم

با مادر غمدیده بگویم سخنم را

 

از سوز عطش تار شده راه نگاهم

آخر چه کنم؟ لرزش دست و بدنم را

 

آتش زده بر جان و دلم صوت حزینی

سخت است تماشا کنم اشک حسنم را

 

آن روز که در گوشه‌ی ویرانه نشستم

لرزاند، غم عمه‌ی سادات تنم را

 

من کشته‌ی بی‌حرمتیِ بزم شرابم

با آنکه نبسته لب چوبی دهنم را

 

آن روز که آمد به میان حرف کنیزی...

سخت است که تفسیر نمایم سخنم را

 

ناموس خدا، خیره‌سری، چشم حرامی

سربسته گذارید بلای کهنم را

 

در این دم آخر به خدا یاد حسینم

زیر سرم آماده نهادم کفنم را

 

تشییع تن سالم من کار ندارد

غارت ننموده است کسی پیرهنم را

 

قاسم نعمتی

 

رنگ و بوی درد دارد کوچه‌های سامرا

گریه باید کرد هر شب پا به پای سامرا

 

هر شب از فرط عطش ای هادی گم گشتگان!

می‌پرد مرغ دل ما تا هوای سامرا

 

گرچه دورست از ضریح سبز تو دستان ما

قلب ما آنجاست آنجا لا به لای سامرا

 

نسبتی دارد مگر با کربلا احوال تو

کاین چنین پیچیده هر جا نینوای سامرا

 

بوی حیدر داشت مولا رنج بی‌پایان تو

ریشه دارد در غریبی ماجرای سامرا

 

باز کن دست تسلّی را علی مرتضی

"کوفه کوفه "زخم دارد شانه‌های سامرا

 

رضا کرمی

 

نور تو، روح مرا منزل به منزل می‌برد 

کشتی افتاده در گِل را به ساحل می‌برد

 

مرد صحرایی و با تو شوق باران هم سفر 

بوی بارانت مرا منزل به منزل می‌برد

 

عاقل و دیوانه محکومند، آری چشم تو 

هم ز مجنون می‌برد دل، هم زِ عاقل می‌برد

 

«اهل بیت نور» هستید، «آسمان وحی»ها...!

«جامعه» ما را به شرح این فضائل می‌برد

 

ای حبیب غربت تو حضرت عبدالعظیم 

شهر ری با اذن تو از کربلا دل می‌برد

 

مجلسی که یاد شام انداخت اندوه تو را 

گاه سوی طشت و گاهی سوی محمل می‌برد 

 

کربلا، ظهر عطش، گودال سرخ قتلگاه

اشک‌هایت عشق را تا آن مراحل می‌برد

 

فاطمه نانی‌زاد

 

اهل دردم غم هادی دارم

سامرایی است دل بی تابم

زنده‌ی فیض مدام یارم

مرده‌ی یک نفس سردابم

 

امشب از خویش برون می‌آیم

تا به چشمان پرآبش گریم

تا که بر آهِ دلِ شعله‌ورش...

بر تن پر تب و تابش گریم

 

كینه‌ی اهرمن تیره‌سرشت

با مدار طبق نور چه كرد؟!

فتنه‌ی قوم پلید ابلیس

با جمال پسر حور چه كرد؟

 

دست تزویر دوباره بی‌رحم

آتش كینه‌ی خود را افروخت

در پس پرده‌ی تنهایی خود

مردی از نسل صلابت می‌سوخت

 

رفته رفته اثری سخت نمود

زهر در جان شریف آقا

در تب و تاب شد و سوسو زد

شمع چشمان شریف آقا

 

خاک بر فرق من از این جمله

همچو بسمل به قفس پرپر زد

پسرش پاره‌گریبان گریان

در عزاداری او بر سر زد

 

جگر زهر چشیده یعنی

آب گردیدن گل در آتش

هر كه از نسل علی شد مسموم...

ناله زد فاطمه؛ مادر؛ آتش

 

نا  نمانده به تن و دیده پر آب

سینه سوزان و لبش خشک ولی

زمزمه كرد و به سینه كوبید

كه فدای تو حسین ابن علی

 

بر سر پای پسر سر بنهاد

لحظه‌ی آخر جان ‌دادن بود

از لبش ذكر نمی‌افتاد و

یاد آن صحنه‌ی افتادن بود

 

یاد می‌كرد از آن ساعت كه

از فراز فرس آقا افتاد

تشنه‌لب با بدن غرق به خون

گوشه‌ای در دل صحرا افتاد

 

یاد آن یوسف افتاده به چاه

گرگ‌ها دور و برش زوزه‌كشان

گرگ وحشی‌تری از راه رسید

چنگ زد... بُرد... سرش زوزه‌كشان

 

گوش كن مابقی قِصّه ز من

گر چه این روضه دهد آزارت

سر بریدند و دویدند... حرم

این بود معنی قتل و غارت

 

مجتبی روشن‌روان

 

اینجا به گنبد و به مناره چه حاجت است

اصلا بهشت را چه نیازی به زینت است

وقتی ضریح نیست به نفع فقیرهاست

زائر بدون واسطه گرم زیارت است

 

زائرسرا چرا؟ به روی خاک خوش‌تریم

زیبایی وصال همین رنج و زحمت است

پای همه به صحن شما وا نمی‌شود

در سامرا ملاک زیارت لیاقت است

 

هر صبح و شام ساعت ده گریه می‌کنیم

با تو قرار گریه ما رأس ساعت است

وقتش رسیده حق غمت را ادا کنیم

تا در رجب محرم دیگر به پا کنیم

 

تبعید می‌برند تو را خون‌جگر شوی

در خانه حبس باشی و بی‌بال و پر شوی

سنگین شده سر تو اثر کرده است زهر

چیزی نمانده غش کنی و محتضر شوی

 

بنشین! قدم نزن که نیفتی به روی خاک

تا کم دچار تشنگی و دردسر شوی

از آب آب تو جگر اهل خانه سوخت

قسمت براین شده ز عطش شعله‌ور شوی

 

رد طناب دست تو ما را به شام برد

گویا بناست تا که تو هم نوحه‌گر شوی

از عمه‌ای بگو که به بازار رفته است

از کربلا به کوفه به اجبار رفته است

 

سید پوریا هاشمی

 

گفت:« سُرّ من رَای»، ترجمان «سامرا»ست

من ولی دلم گرفت... این حرم چه آشناست

 

چون نجف، شکوهمند چون مدینه، رازدار

داستان آن ولی داستان کربلاست...

 

ماهِ تا ابد تمام! السلام یا امام!

ذکر ما علی‌الدّوام، گریه‌های بی‌صداست

 

آنچه بر زبان ماست، نام مهربان توست

آنچه بر زبان توست، اسم اعظم خداست

 

از زمان کودکی، در پی‌ات دویده‌ایم

از همه شنیده‌ایم، گرد راه تو شفاست

 

باغ‌هایی از بهشت، گوشه‌ی عبای توست

این عبای مصطفی، این عبای مرتضی‌ست

 

مجلس شراب را چشم تو به هم زده‌ست

چشم تو هنوز هم، مستی مدام ماست

 

ما شهید می‌شویم، روسفید می‌شویم

روزگار، بی‌وفا... عاشق تو باوفاست

 

ای هدایت نجیب! آسمانی غریب!

مضطریم و منتظر، یادگار تو کجاست؟

 

میلاد عرفان‌پور

 

امامی که از انوارش قیامت می‌شود معنا

اگر هادی‌ست از اسمش هدایت می‌شود معنا

 

صبوری جلوه می‌گیرد اگر یک گوشه بنشیند

اگر برخیزد از جایش شجاعت می‌شود معنا

 

عرق از روی پیشانیش اگر بر روی آب افتد

از آن یک قطره دریای طهارت می‌شود معنا

 

کسی که حلقه‌ی وصل محمد با محمد شد

علی هم گر شود با او رسالت می‌شود معنا

 

علیِّ چارمین وقتی که خود جد محمد شد

برای شیعه‌اش قطعا ولایت می‌شود معنا

 

علیِّ آخرین یعنی که بعد از حیدر کرّار

امامت در امامت در امامت می‌شود معنا

 

نه اینکه کور بینا گردد و از جا به پا خیزد

فقط با بردن نامش شفاعت می‌شود معنا

 

برای جامعه از یک فراز «جامعه» بی‌شک؛

دیانت می‌شود پیدا، سیاست می‌شود معنا

 

علیِّ دیگری هم برده شد در بزم «مِی» این بار؛

به سامرّا به جای شام غربت می‌شود معنا

 

گریز روضه دارد می‌رود در بزم «مِی» وقتی؛

میان تشت، خورشید قیامت می‌شود معنا

 

حسابش را بکن مستی بگیرد چوب در دستی

در این حالت برای ضربه سرعت می‌شود معنا

 

دوچندان می‌شود در حالت مستی توان فرد

بدین ترتیب دربرخورد شدت می‌شود معنا

 

وَ دربرخوردها یک روز هم آیینه بر در خورد

شکستن بعد از آن برخورد راحت می‌شود معنا

 

یکی از دست، آن یک از در و آن دیگر از دیوار

فقط سیلی براین صورت سه صورت می‌شود معنا

 

مهدی رحیمی

 

با کلامش شهر را اهل ولایت می‌کند 

مردم گمراه را "هادی" هدایت می‌کند

 

هرکه وصفش را شنید از عشق او بیمار شد

عشقش از راه شنیدن هم سرایت می‌کند

 

شیخ عباس قمی در "منتهیُ الآمال" خود

معجزات بی شمار از او روایت می‌کند

 

با وجود او بهشتی بودن اصلا سخت نیست

حبِّ او را هرکسی دارد کفایت می‌کند

 

کاملا رد کرد اسلام بنی عباس را

"هادی" از اسلام پیغمبر حمایت می‌کند

 

هرچه هم دشمن اذیت کرد، او نفرین نکرد

دشمنش از صبر بسیارش شکایت می‌کند

 

هر بلایی هم که می بیند"علی ابن رضا"

شکر حق میگوید، احساس رضایت می‌کند

 

دشمنش بی احترامی کرد، آنجایی که دید

شیر دارد احترامش را رعایت می‌کند

 

قاتلش جان خواست از او، جان خود را نیز داد

هر کسی هر چه بخواهد او عنایت می‌کند

 

رفت در بزم شراب و غصه خورد و گریه کرد

اشک‌هایش از دل زینب حکایت می‌کند

 

آرش براری

 

تو مرغ بلند آشیانی مولا

همنام امیر مومنانی مولا

 

مهدی به پدربزرگی‌ات می‌نازد

تاج سر صاحب الزمانی مولا

 

ولی‌الله کلامی زنجانی

 

 

 

انتهای پیام/

ادامه مطلب
شنبه 12 فروردین 1396  - 2:59 PM

حال و هوای «کربلای معلی» در لیله‌الرغائب + تصاویر

در چنین ضیافت بی‌کرانی، بیشتر زائران وقتی نگاهشان به گنبد می‌افتد بی‌اختیار اشک از چشمانشان سرازیر می‌شود و برخی‌ها هم یکدیگر را در آغوش می‌گیرند و اینجاست که دیگر نمی‌توان قدم از قدم برداشت.

به گزارشحوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛نخستین شب جمعه ماه پر برکت رجب در حالی فرا می‌رسد که با نمایان شدن هلال ماه در آسمان، یکی از بهترین ایام برای نیت تمایلات پاک و آرزوها است؛ در این شب بندگان خدا ضمن سجده به درگاهش، امید تازه برای رسیدن به مقصودشان می‌کنند و آرزوهایشان را با فرشتگانش که بر زمین نازل شده‌اند در میان می‌گذارند.

لیله‌الرغائب را که مسلمانان سراسر جهان گرامیش می‌دارند، به نخستین شب جمعه ماه رجب گفته می‌شود؛ به باور مسلمانان در این شب فرشتگان بر زمین نزول می‌کنند تا رحمت الهی را به جامعه بشری عرضه کنند و زائرانی که در بین‌الحرمین حضور یافته‌اند می‌دانند، امام حسین علیه‌السلام رحمت واسعه الهی است.

پایگاه اطلاع‌رسانی حج نوشت، در چنین ضیافت بی‌کرانی، بیشتر زائران وقتی نگاهشان به گنبد می‌افتد بی‌اختیار اشک از چشمانشان سرازیر می‌شود و برخی‌ها هم یکدیگر را در آغوش می‌گیرند و اینجاست که دیگر نمی‌توان قدم از قدم برداشت تا وقتی کمی عقده از دل بگشایی و با سالار شهیدان درد دل کنی.

وقتی در این شب پرفضیلت که با شب زیارتی اباعبدالله الحسین (ع) همسو شده است به اطراف بین الحرمین قدم می‌زنم، زائرانی را می‌بینم که با شور و عشق فراوان به ادای نماز مخصوص شب لیلة‌الرغائب پرداخته و از خداوند متعال توفیق ترک گناه و لذت بندگی و عبادت را طلب می‌کنند.

حال و هوای «کربلای معلی» در لیله‌الرغائب + تصاویر
حال و هوای «کربلای معلی» در لیله‌الرغائب + تصاویر

 

حال و هوای «کربلای معلی» در لیله‌الرغائب + تصاویر

حال و هوای «کربلای معلی» در لیله‌الرغائب + تصاویر
حال و هوای «کربلای معلی» در لیله‌الرغائب + تصاویر
حال و هوای «کربلای معلی» در لیله‌الرغائب + تصاویر

منبع:تسنیم

انتهای پیام/

ادامه مطلب
شنبه 12 فروردین 1396  - 2:58 PM

سخنانی گوهربار از امام هادی (ع) که باید خواند

گزیده‌ای از احادیث امام علی‌نقی علیه‌السلام را در این گزارش بخوانید.

سخنانی گوهربار از امام هادی (ع) که باید خواندبه گزارش خبرنگارحوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛به مناسبت سالروز شهادت امام علی‌نقی علیه السلام گزیده‌ای از احادیث گوهربار آن امام همام را در این گزارش آورده‌ایم: 

 

قالَ الإمامُ علی بن محمد النقی الهادی: الدُّنْیا سُوقٌ رَبحَ فیها قَوْمٌ وَخَسِرَ آخَرُونَ

 

دنیا همانند بازارى است كه عدّه اى در آن [براى آخرت] سود مى برند و عدّه اى دیگر ضرر و خسارت متحمّل مى شوند.

 

یَاْتى عَلماءُ شیعَتِنا الْقَوّامُونَ بِضُعَفاءِ مُحِبّینا وَأهْلِ وِلایَتِنا یَوْمَ الْقِیامَةِ، وَالاْنْوارُ تَسْطَعُ مِنْ تیجانِهِمْ

 

علماء و دانشمندانى كه به فریاد دوستان و پیروان ما برسند و از آن ها رفع مشكل نمایند، روز قیامت در حالى محشور مى شوند كه تاج درخشانى بر سر دارند و نور از آن ها مى درخشد.

 

الْغَضَبُ عَلى مَنْ لا تَمْلِكُ عَجْزٌ، وَعَلى مَنْ تَمْلِكُ لُؤْمٌ

 

غضب و تندى در مقابل آن كسى كه توان مقابله با او را ندارى، علامت عجز و ناتوانى است، ولى در مقابل كسى كه توان مقابله و رو در رویى او را دارى علامت پستى و رذالت است.

 

مَنْ اَطاعَ الْخالِقَ لَمْ یُبالِ بِسَخَطِ الْمَخْلُوقینَ 

 

هركس مطیع و پیرو خدا باشد از قهر و كارشكنى دیگران باكى نخواهد داشت.

 

السَّهَرَ أُلَذُّ الْمَنامِ، وَالْجُوعُ یَزیدُ فی طیبِ الطَّعامِ

 

شب زنده دارى، خواب بعد از آن را لذیذ مى گرداند؛ و گرسنگى در خوشمزگى طعام مى افزاید.

 

مَن کَانَ عَلی بَیِّنةٍ مِن رَبِّهِ هَانَت عَلیهِ مَصائِبُ الدُّنیا وَلَو قرضَ ونشرَ

 

هر که بر طریق خداپرستی محکم و استوار باشد، مصائب دنیا بر وی سبک آید، گر چه تکه تکه شود.

 

التَّواضُعُ أَن تُعطِی النّاسَ مَا تُحِبُّ أَن تُعطاه

 

فروتنی در آن است که با مردم چنان کنی که دوست داری با تو چنان باشند.

 

العُقُوقُ یُعَقِّب القِلَّة ویُؤدِّی إِلی الذِّلَّة

 

نارضایتی پدر و مادر، کم توانی را به دنبال دارد و آدمی را به ذلت می کشاند.

 

اَلحَسَدُ ما حِقُ الحَسَناتِ وَالزَّهوُ جالِبُ المَقتِ

 

حسد، کارهای خوب را از بین می برد و دروغ، دشمنی می آورد.

 

ألنّاسُ فِی الدُّنیا بِالأَموالِ وَفی الآخِرَةِ بِالأَعمالِ

 

مردم در دنیا با اموالشان و در آخرت با اعمالشان هستند.

 

مَن هانَت عَلَیهِ نَفسُهُ فَلا تَأمَن شَرَّه

 

کسی که ارزش و شخصیت خود را پست شمارد، از شرّ او آسوده مباش.

 

مَن تَواضَعَ فِی الدُّنیا لِاخوانِهِ فَهُوَ عِندَ اللهِ مِنَ الصِّدّیقینَ وَمِن شیعَةِ عَلِیِّ بنِ أَبِی طالبٍ (علیه السلام) حَقّاً

 

کسی که در معاشرت با برادران دینی خود، تواضع کند، به راستی چنین کسی نزد خدا از صدّیقین و از شیعیان علی‌بن‌ابی‌طالب (علیه السلام) خواهد بود.

 

ألعُجبُ صارِفٌ عَن طَلَبِ العِلمِ، داعٍ اِلَی الغَمطِ وَالجَهلِ

 

خودپسندی مانع تحصیل علم است و انسان را بسوی نادانی و خواری می کشاند.

 

مَن رَضِیَ عَن نَفسِهِ کَثُرَ السّاخِطُونَ عَلَیهِ

 

کسی که پر مدّعی و از خود راضی باشد؛ بدگویان او زیاد خواهند شد.

 

مَا استَرَحَ ذُو الحِرصِ

 

انسان حریص، آسایش ندارد.

 

أَلشّاکِرُ أسعَدُ بِالشُّکرِ مِنهُ بِالنِّعمَةِ الَّتی أوجَبَتِ الشُکرَ لَأَنَّ النِّعَمَ مَتاعٌ والشُکرُ نِعَمٌ وَعُقبی

 

شکرگزاری از نعمت، از خود نعمت بهتر است چون نعمت متاع دنیای فانی است و لکن شکر، نعمت جاودانه آخرت است.

 

اَلْحِكْمَةُ لا تَنْجَعُ فِى الطِّباعِ الْفاسِدَةِ

 

حكمت، اثرى در دل ها و قلب هاى فاسد نمى گذارد.

 

اَلنّاسُ فِى الدُّنیا بِالاَموالِ وَفِى الآخِرَةِ بِالاَعمالِ

 

اعتبار مردم در دنیا به مال است و در آخرت به عمل.

 

الجاهِلُ أَسیرُ لِسانِه

 

نادان، اسیر زبان خویش است.

 

 

 

 انتهای پیام/

ادامه مطلب
شنبه 12 فروردین 1396  - 2:58 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 91

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 1494215
تعداد کل پست ها : 20595
تعداد کل نظرات : 20
تاریخ ایجاد بلاگ : جمعه 29 مرداد 1389 
آخرین بروز رسانی : پنج شنبه 25 مرداد 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

کد ذکر ایام هفته
اوقات شرعی

حدیث