محور : اهل بيت (ع) و جهاد اقتصادي
او بخشنده تر از ابرهای پرباران بهاری بود و در این میدان نیز هماوردی برای او نمی توان سراغ کرد.شعبی در این باره گفته است: علی (ع) بخشنده ترین مردمان بود. معاویه سرسخت ترین دشمن آن حضرت، نیز گفته بود: اگر علی انباری پر از زر و اتاقی انباشته از کاه می داشت، پیش از آنکه کاه را ببخشد، زر را می بخشید.بیت المال را می رفت، در آن نماز می گزارد و می گفت: ای زرد و ای سپید (طلا و نقره) !غیر از مرا بفریبید.
با آنکه بر همه امپراطوری اسلامی، به جز شام، فرمانروایی داشت، از خود میراثی بر جای نگذاشت.و جز او، کس دیگری به مضمون آیه نجوا (1) عمل نکرد.از دسترنج خود هزار بنده را آزاد کرد و هرگز به نیازمندی پاسخ رد نگفت. پی نوشت: 1. آیه 12 سوره مجادله.-م.
منابع مقاله:
محور : اهل بيت (ع) و جهاد اقتصادي
درباره سخاوت امام (ع) روایات زیاد و جالبی نقل شده که برخی از آنها را ذیلا خواهید خواند، و در حدیثی آمده که امام حسن (ع) هیچ گاه سائلی را رد نکرد و در برابر درخواست او «نه» نگفت، و چون به آن حضرت عرض شد: چگونه است که هیچ گاه سائلی را رد نمی کنید؟ پاسخ داد: «انی لله سائل و فیه راغب و انا استحیی ان اکون سائلا و ارد سائلا و ان الله تعالی عودنی عادة، عودنی ان یفیض نعمه علی، و عودته ان افیض نعمه علی الناس، فاخشی ان قطعت العادة ان یمنعنی المادة» !
(من سائل درگاه خدا و راغب در پیشگاه اویم، و من شرم دارم که خود درخواست کننده باشم و سائلی را رد کنم، و خداوند مرا به عادتی معتاد کرده، معتادم کرده که نعمتهای خود را بر من فرو ریزد، و من نیز در برابر او معتاد شده ام که نعمتش را به مردم بدهم، و ترس آن را دارم که اگر عادتم را ترک کنم اصل آن نعمت را از من دریغ دارد).
امام (ع) به دنبال این گفتار این دو شعر را نیز انشا فرمود:
«اذا ما اتانی سائل قلت مرحبا
بمن فضله فرض علی معجل
و من فضله فضل علی کل فاضل
و افضل ایام الفتی حین یسئل» (1)
(هنگامی که سائلی نزد من آید بدو گویم: خوش آمدی ای کسی که فضیلت او بر من فرضی است عاجل.و کسی که فضیلت او برتر است بر هر فاضل، و بهترین روزهای جوانمرد روزی است که مورد سؤال قرار گیرد، و از او چیزی درخواست شود).
این هم داستان جالبی است:
ابن کثیر از علمای اهل سنت در البدایة و النهایة روایت کرده که امام (ع) غلام سیاهی را دید که گرده نانی پیش خود نهاده و خودش لقمه ای از آن می خورد و لقمه دیگری را به سگی که آنجا بود می دهد.
امام (ع) که آن منظره را دید بدو فرمود: انگیزه تو در این کار چیست؟
پاسخ داد:
«انی استحیی منه ان آکل و لا اطعمه»
(من از او شرم دارم که خود بخورم و به او نخورانم!)
امام (ع) بدو فرمود: از جای خود برنخیز تا من بیایم! سپس به نزد مولای آن غلام رفت و او را با آن باغی که در آن زندگی می کرد از وی خریداری کرد، آنگاه آن غلام را آزاد کرده و آن باغ را نیز به او بخشید! (2)
چه نامه پر برکتی
ابراهیم بیهقی، یکی از دانشمندان اهل سنت، در کتاب المحاسن و المساوی (3) روایت کرده که مردی نزد امام حسن (ع) آمده و اظهار نیازی کرد، امام (ع) بدو فرمود:
«اذهب فاکتب حاجتک فی رقعة و ارفعها الینا نقضیها لک»
(برو و حاجت خود را در نامه ای بنویس و برای ما بفرست ما حاجتت را برمی آوریم!)
آن مرد رفت و حاجت خود را در نامه ای نوشته برای امام (ع) ارسال داشت، و آن حضرت دو برابر آنچه را خواسته بود به او عنایت فرمود.شخصی که در آنجا نشسته بود عرض کرد:
«ما کان اعظم برکة الرقعة علیه یابن رسول الله!»
(براستی چه پر برکت بود این نامه برای این مرد ای پسر رسول خدا!)
امام (ع) فرمود:
«برکتها علینا اعظم حین جعلنا للمعروف اهلا، اما علمت ان المعروف ما کان ابتداءا من غیر مسئلة، فاما من اعطیته بعد مسئلة فانما اعطیته بما بذل لک من وجهه»
(برکت او زیادتر بود که ما را شایسته این کار خیر و بذل و بخشش قرار داد، مگر ندانسته ای که بخشش و خیر واقعی، آن است که بدون سؤال و درخواست باشد، و اما آنچه را پس از درخواست و مسئلت بدهی که آن را در برابر آبرویش پرداخته ای!)
و چه لقمه پر برکتی
قندوزی، از نویسندگان اهل سنت، در کتاب ینابیع المودة (4) از حضرت رضا (ع) روایت کرده که امام حسن (ع) به خلاء (5) رفت و لقمه نانی را در آنجا دید، پس آن را برداشت و با چوبی آن را پاک کرد و به برده اش داد، و چون بیرون آمد آن را از آن برده مطالبه کرد و برده گفت:
«اکلتها یا مولای» ؟
(ای آقای من، من آن را خوردم!)
امام (ع) به او فرمود:
«انت حر لوجه الله» !
(تو در راه خدا آزادی!)
آنگاه فرمود: از جدم رسول خدا (ص) شنیدم که می فرمود:
«من وجد لقمة فمسحها او غسلها ثم اکلها اعتقه الله تعالی من النار، فلا اکون ان استعبد رجلا اعتقه الله عز و جل من النار» .
(کسی که لقمه ای را افتاده ببیند و آن را پاک کرده یا بشوید و بخورد، خدای تعالی او را از آتش دوزخ آزاد کند، و من چنان نیستم که مردی را که خدای عز و جل از آتش دوزخ آزاد کرده به بردگی خود گیرم).
و چه شاخه گل پر برکتی
زمخشری در کتاب ربیع الابرار از انس بن مالک روایت کرده که گوید: من در خدمت حسن بن علی (ع) بودم که کنیزکی بیامد و شاخه گلی را به آن حضرت هدیه کرد.
حسن بن علی بدو گفت:
«انت حرة لوجه الله» (تو در راه خدا آزادی!)
من که آن ماجرا را دیدم به آن حضرت عرض کردم: کنیزکی شاخه گل بی ارزشی به شما هدیه کرد و تو او را آزاد کردی؟
در پاسخ فرمود:
«هکذا ادبنا الله تعالی «اذا حییتم بتحیة فحیوا باحسن منها» و کان احسن منها اعتاقها» (6)
(اینگونه خدای تعالی ما را ادب کرده که فرمود: «وقتی تحیه ای به شما دادند، تحیتی بهتر دهید» و بهتر از آن آزادی اوست).
دفع دشمنی خطرناک از مردی به وسیله امام
از کتاب العدد روایت شده که گفته اند مردی در حضور امام حسن (ع) ایستاده، گفت:
«یابن امیر المؤمنین بالذی انعم علیک بهذه النعمة التی ما تلیها منه بشفیع منک الیه بل انعاما منه علیک، الا ما انصفتنی من خصمی فانه غشوم ظلوم، لا یوقر الشیخ الکبیر و لا یرحم الطفل الصغیر» !
(ای فرزندان امیر مؤمنان سوگند به آنکه این نعمت را به تو داده که واسطه ای برای آن قرار نداده، بلکه از روی انعامی که بر تو داشته آن را به تو مرحمت فرموده، که حق مرا از دشمن بیدادگر و ستمکارم بگیری که نه احترام پیران سالمند را نگهدارد و نه بر طفل خردسال رحم کند!)
امام (ع) که تکیه کرده بود، برخاست و سر پا نشست و به آن مرد فرمود: این دشمن تو کیست تا من شرش را از سر تو دور کنم؟
عرض کرد: فقر و نداری!
امام (ع) سر خود را به زیر انداخت و لختی فکر کرد و سپس سربرداشت و به خدمتکار خود فرمود :
«احضر ما عندک من موجود» ؟
(هر چه موجودی داری حاضر کن!)
خدمتکار رفت و پنجهزار درهم آورد.
امام (ع) فرمود: این پول را به این مرد بده، آنگاه به وی فرمود:
«بحق هذه الاقسام التی اقسمت بها علی متی اتاک خصمک جائرا الا ما اتیتنی منه متظلما» (7)
(به حق همین سوگندهایی که مرا بدانها سوگند دادی که هرگاه این دشمنت برای زورگویی نزد تو آمد حتما برای گرفتن حق خود نزد من آیی!)
دو نمونه از بزرگواری های امام (ع)
محمد بن یوسف زرندی، از دانشمندان اهل سنت، در کتاب نظم درر السمطین روایت کرده که مردی نامه ای به دست امام حسن (ع) داد که در آن حاجت خود را نوشته بود.
امام (ع) بدون آنکه نامه را بخواند بدو فرمود:
«حاجتک مقضیة» !
(حاجتت رواست!)
شخصی عرض کرد: ای فرزند رسول خدا خوب بود نامه اش را می خواندی و می دیدی حاجتش چیست و آنگاه بر طبق حاجتش پاسخ می دادی؟
امام (ع) پاسخی عجیب و خواندنی داد و فرمود:
«اخشی ان یسئلنی الله عن ذل مقامه حتی اقرء رقعته» (8) بیم آن را دارم که خدای تعالی تا بدین مقدار که من نامه اش را می خوانم از خواری مقامش مرا مورد موآخذه قرار دهد).
علی بن عیسی اربلی در کشف الغمة و غزالی در کتاب احیاء العلوم و ابن شهر آشوب در مناقب و بستانی در دائرة المعارف خود با مختصر اختلافی از ابو الحسن مدائنی و دیگران روایت کرده اند (9) که امام حسن (ع) و امام حسین (ع) و عبد الله بن جعفر (10) شوهر حضرت زینب (ع) به قصد انجام زیارت حج خانه خدا از مدینه حرکت کردند و چون بار و بنه آنها را از پیش برده بودند، دچار گرسنگی و تشنگی شدیدی شدند و در این خلال به خیمه پیرزنی برخوردند و از او نوشیدنی خواستند!
پیرزن گفت: آب و نوشیدنی در خیمه نیست، ولی در کنار خیمه گوسفندی است که می توانید از شیر آن گوسفند استفاده کنید، آن را بدوشید و شیرش را بنوشید!
آنها رفتند و شیر گوسفند را دوشیده و خوردند، و سپس از او خوراکی خواستند.
زن گفت: جز همین گوسفند مالک چیزی نیستم و چیز دیگری نزد من یافت نمی شود، یکی از شما آن را ذبح کنید تا من برای شما غذایی تهیه کنم؟
در این وقت یکی از آنها برخاست و گوسفند را ذبح کرد و پوستش را کند و آماده طبح نموده و آن زن نیز برخاسته برای ایشان غذایی تهیه کرد و آنها خوردند و لختی بیاسودند تا وقتی که گرمای هوا شکسته شد، برخاسته و آماده رفتن شدند و به آن زن گفتند:
«یا امة الله نحن نفر من قریش نرید حج بیت الله الحرام فاذا رجعنا سالمین فهلمی الینا لنکافئک علی هذا الصنع الجمیل»
(ای زن! ما افرادی از قریش هستیم که اراده زیارت حج بیت الله را داریم و چون سالم بازگشتیم، نزد ما بیا تا پاداش این محبت تو را بدهیم!)
آنها رفتند، و چون شوهر آن زن آمد و جریان را شنید، خشمناک شده و او را سرزنش کرده، گفت:
«ویحک تذبحین شاتی لاقوام لا تعرفینهم ثم تقولین: نفر من قریش» ؟ !
(وای بر تو! گوسفند مرا برای مردمانی که نمی شناسی سر می بری، آنگاه به من می گویی: افرادی از قریش بودند؟ !)
این جریان گذشت و پس از مدتی، فقر و نیاز، آن پیرزن و شوهرش را، ناچار به شهر مدینه کشانید و چون سرمایه و کسب و کاری نداشتند به جمع آوری سرگین و پشگل مشغول شده و از این طریق امرار معاش کرده و زندگی خود را می گذراندند.
در یکی از روزها پیرزن عبورش بر در خانه امام حسن (ع) افتاد و در حالی که امام (ع) بر در خانه بود از آنجا گذشت و چون آن حضرت او را دید شناخت، ولی پیرزن امام را نشناخت .در این وقت امام حسن (ع) به غلامش دستور داد به دنبال آن پیرزن برود و او را به نزد وی بیاورد.
غلام برفت و او را بازگرداند و امام حسن (ع) بدو فرمود: آیا مرا می شناسی؟
گفت: نه!
فرمود: من همان مهمان تو در فلان روز هستم!
پیرزن گفت: پدر و مادرم بقربانت!
امام حسن (ع) دستور داد هزار گوسفند برای او خریداری کردند و با هزار دینار پول همه را به او داد، و به دنبال آن نیز وی را به نزد برادرش حسین (ع) فرستاد.
امام حسین (ع) از آن زن پرسید: برادرم حسن چه مقدار بتو داد؟
عرض کرد: هزار گوسفند و هزار دینار!
امام حسین (ع) نیز دستور داد همان مقدار گوسفند و همان مقدار پول به آن پیرزن دادند، و سپس او را به همراه غلام خود به نزد عبد الله بن جعفر فرستاد، و عبد الله از آن پیرزن پرسید:
حسن و حسین (ع) چقدر بتو دادند؟
پاسخ داد: دو هزار گوسفند و دو هزار دینار!
عبد الله دستور داد: دو هزار گوسفند و دو هزار دینار به او دادند! و به او گفت: اگر از آغاز به نزد من آمده بودی، من آن دو را به رنج و تعب می انداختم! (11)
و در کشف الغمه اربلی آمده که گوید:
این قصه در کتابها و داستانهای ائمه اطهار (ع) مشهور است، و در روایت دیگری که از طریقی دیگر نقل شده اینگونه است که مرد دیگری نیز به همراه آنان بود و آن زن در آغاز نزد عبد الله بن جعفر رفت و عبد الله بدو گفت:
«ابدئی بسیدی الحسن و الحسین»
(به آقایان من حسن و حسین آغاز کن!)
و چون به نزد امام حسن (ع) رفت آن حضرت یکصد شتر به او داد و امام حسین (ع) نیز یکهزار گوسفند به او عنایت فرمود و چون به نزد عبد الله بن جعفر بازگشت و داستان خود را باز گفت، عبد الله بدو گفت: دو سرور من کار شتر و گوسفند را انجام دادند (و خیال مرا از این بابت آسوده کردند) و سپس دستور داد هزار دینار به او پرداخت کردند...! در اینجا پیرزن به نزد آن مردی که از مردم مدینه بود و در آن سفر همراه آن سه بزرگوار بود رفت، و چون ماجرا را برای آن مرد باز گفت، وی بدان زن گفت:
«انا لا اجاری اولئک الاجواد فی مدی، و لا ابلغ عشر عشیرهم فی الندی، و لکن اعطیک شیئا من دقیق و زبیب...»
(من هرگز به پای این سخاوتمندان بی بدل در جود نمی رسم و به یک دهم آنها نیز در بخشش نخواهم رسید، ولی مختصری آرد و کشمش به تو می دهم!)
و به دنبال این ماجرا آن پیرزن آنها را گرفت و به دیار خود بازگشت. (12)
چه کسی همانند این جوانمردان است؟
از کتاب خصال شیخ صدوق (ره) روایت شده که مردی نزد عثمان بن عفان رفت و از او که بر درب مسجد نشسته بود درخواست بخششی کرد، عثمان دستور داد پنج درهم به او بدهند.
آن مرد گفت: این مقدار دردی را از من دوا نمی کند، پس مرا به شخصی راهنمایی کن که حاجتم را برآورده سازد!
عثمان به گوشه ای از مسجد که امام حسن و امام حسین (ع) و عبد الله بن جعفر در آنجا نشسته بودند، اشاره کرده گفت:
«دونک هؤلاء الفتیة» !
(به نزد این جوانمردان برو!)
آن مرد نیز متوجه آنها شده و حاجت خود را به ایشان معروض داشت!
حسنین (ع) به آن مرد رو کرده گفتند: «ان المسئلة لا تحل الا فی احدی ثلاث، دم مفجع، او دین مقرح، او فقر مدقع ففی ایها تسئل»
(سؤال جز در یکی از سه چیز جایز نیست: خونی فاجعه آمیز، یا بدهکاری دردآور و جانسوز، یا فقری که انسان را خاکستر نشین کند، اکنون بگو: تو در کدامیک از این سه مورد سؤال می کنی؟)
پاسخ داد: در یکی از همین سه مورد است!
در اینجا امام حسن (ع) دستور داده پنجاه دینار به او بدهند، و امام حسین (ع) چهل و نه دینار و عبد الله بن جعفر چهل و هشت دینار!
آن مرد پولها را گرفت و از نزد ایشان رفت و عبورش به عثمان افتاد، عثمان از او پرسید : چه کردی؟ و آن مرد داستان خود و کرم و بزرگواری حسنین (ع) و عبد الله بن جعفر را برای او بازگو کرد و عثمان که دچار شگفتی شده بود گفت:
«من لک بمثل هوءلاء الفتیة؟ ! اولئک فطموا العلم فطما، و حازوا الخیر و الحکمة» (13)
(چه کسی همانند این جوانمردان است، اینان از پستان علم و دانش شیر خورده و خیر و حکمت را نزد خود گرد آورده اند).
نگارنده گوید: نظیر این روایت از عیون الاخبار ابن قتیبة نیز نقل شده، با چند تفاوت :
اول آنکه به جای عثمان، عبد الله بن عمر ذکر شده.
دوم آنکه امام حسن (ع) بدو فرمود:
«ان المسئلة لا تصلح الا فی دین فادح، او فقر مدقع، او حمالة مفظعة»
(سؤال شایسته نیست جز در بدهکاری سنگین، یا فقری که به خاک مذلت نشاند، یا خونبهایی و یا بدهکاری که انسان را درمانده سازد؟) و آن مرد در پاسخ گفت: یکی از همین سه چیز است.
سوم اینکه در نقل مزبور آمده که امام حسن (ع) یکصد دینار به او داد و امام حسین (ع) نود و نه دینار به او پرداخت کرد، چون خوش نداشت که در بخشش و عطا همانند برادرش حسن (ع) عمل کرده باشد.
و تفاوت چهارم آنکه در این روایت نامی از عبد الله بن جعفر ذکر نشده است. (14)
پی نوشت ها:
1.نقل از کنز المدفون سیوطی، (چاپ بولاق)، ص 234 و نور الابصار شبلنجی، ص .111
2.البدایة و النهایة، (چاپ مصر)، ج 8، ص .38
3.المحاسن و المساوی، (چاپ بیروت)، ص .55
4.ینابیع المودة (چاپ اسلامبول)، ص .225
5.ممکن است منظور «بیت الخلاء» باشد، و احتمال نیز دارد که منظور جایگاهی خلوت باشد .
6.ملحقات احقاق الحق، ج 11، ص .149
7.بحار الانوار، ج 43، ص .350
8.ملحقات احقاق الحق، ج 11، ص .141
9.بحار الانوار، ج 43، صص 348 341 و حیاة الامام الحسن (ع)، ج 1، صص 321 .319
10.عبد الله بن جعفر ابن ابیطالب یکی از سخاوتمندان معروف عرب و از اشراف قریش محسوب می شد.
11.یعنی با پرداخت بیش از این مقدار آن دو بزرگوار را در محذور اخلاقی و مشکل دچار می کردم .
12.بحار الانوار، ج 43، ص .349
13.خصال صدوق، «باب الثلاثة» .
منابع مقاله:
زندگانی امام حسن مجتبی، رسولی محلاتی، سید هاشم؛
محور : پايان نامه هاي پيرامون انفاق
عنوان انگليسي: A Study of Prodigality in the Quran and the Tradition$
عنوان عربي: دراسة الانفاق فی القرآن و الاحادیث•••
نويسنده: قوامیان ، معصومه
مقطع: کارشناسي ارشد
رشته گرايش: علوم قرآن و حدیث
دانشگاه: دانشگاه آزاد اسلامی اراک
استاد راهنما: بهادر ، ابراهیم
استاد مشاور:
استاد ناظر:
تاريخ دفاع: 1380
کلمات کليدي: ،
واحد:
منابع:
چکيده:
مهم ترین موضوعات مورد بحث در این پایان نامه به این قرار است: پیشینه تاریخی انفاق، فلسفه انفاق، حوزه انفاق، انواع انفاق، شرایط انفاق، تصویرسازی قرآن از انفاق، آداب انفاق، آثار انفاق، موانع انفاق، آثار ترک انفاق.
کاربر گرامی جهت دریافت اصل پایان نامه ها به دانشگاه مربوطه مراجعه فرمایید.
محور : پايان نامه هاي پيرامون انفاق
عنوان انگليسي: Alms from the Quranic Prespective
عنوان عربي: الانفاق فی نظر القرآن
نويسنده: میرزازاده فشکل پشته، احمد
مقطع: کارشناسي ارشد
رشته گرايش: علوم قرآن و حدیث
دانشگاه: دانشگاه آزاد اسلامی کرج
استاد راهنما: امامی، ابوالقاسم
استاد مشاور:
استاد ناظر:
تاريخ دفاع: 1377
کلمات کليدي: ،
واحد:
منابع:
چکيده:
پایان نامه ی حاضر مشتمل بر چهار فصل با این موضوعات است: فصل اول، کلیات: معنای لغوی انفاق، فلسفه ی انفاق، اهداف انفاق، ارزش و اهمیت انفاق، وسعت و دامنه ی انفاق؛ فصل دوم، انفاق در قرآن: آداب، انگیزه ها و نتایج، دلائل، تشویق به انفاق، یکی از ویژگی های پرهیزگاران، موانع، انفاق ریایی و الهی، آفات انفاق؛ فصل سوم، اقسام، مراتب و مصارف انفاق؛ فصل چهارم، آثار انفاق.
کاربر گرامی جهت دریافت اصل پایان نامه ها به دانشگاه مربوطه مراجعه فرمایید.
محور : پايان نامه هاي پيرامون انفاق
عنوان انگليسي:
عنوان عربي:
نويسنده: عزیزی ابرقویی، ابوالفتح
مقطع: کارشناسي ارشد
رشته گرايش: الهیات، معارف اسلامی وارشاد
دانشگاه: امام صادق (ع)
استاد راهنما: احمد بادکوبه هزاوه
استاد مشاور: محمد علی لسانی فشارکی
استاد ناظر:
تاريخ دفاع:
کلمات کليدي: ،
واحد:
منابع:
چکيده:
هدف از این پایان نامه بررسی فرهنگ انفاق در قرآن با تاکید بر جنبه های اخلاقی است که در این رابطه سعی در پاسخ یابی به سوالاتی چون ۱- انفاق و حوزه معنایی آن چیست ۲- شیوه های ترویج فرهنگ انفاق از منظر قرآن چیست ۳- آسیب ها وموانع گسترش فرهن انفاق در جامعه از منظر قرآن چیست ۴- آثار فردی و اجتماعی انفاق از منظر قرآن چیست در این رابطه فرضیاتی چون انفاق در قرآن یعنی بخشیدن قسمتی از نعمتهای مالی که خداوند به انسان عطا کرده است که به جهت رضای خدا و در راه او انجام می گیرد ۲- ترویج فرهنگ انفاق از دیدگاه قرآن با اصلاح ساختار فکری صورت می گیرد و قرآن در این راه از شیوه های مختلفی چون تمثیلی ، تخدیری و تشویقی کمک می گیرد ۳- انفاق در راه خدا آثار مهمی دربردارد که برای زندگی دنیوی و اخروی شخص مفید و سودمند است روش این پایان نامه در فصل اول روش معنا شناسی و تحقیق و تدبر در آیات قرآن کریم و در فصلهای بعدی از روش تفسیر موضوعی قرآن به قرآن استفاده گردیده است این پایان نامه در چهار فصل که در فصل اول شامل تعریف انفاق و حوزه معنایی آن ، مصادیق و انواع شیوه های انفاق است در فصل دوم شیوه های ترویج فرهنگ انفاق و در فصل سوم آثار انفاق و در فصل چهارم موانع انفاق مورد بررسی کامل قرار گرفته است براساس یافته های تحقیق انفاق یکی از وظایف مهم الهی است که بر عهده مسلمانان و مومنان راستین نهاده شده است و آنچه در انفاق مطرح است جنبه های مادی نیست بلکه نزدیکی به خدائوند است و ترویج فرهنگ انفاق نیز از دیدگاه قرآن با تهذیب فکر و اصلاح اندیشه صورت می گیرد که قرآن از شیوه های گوناگون در جهت نیل به این هدف استفاده کرده است و انفاق در راه خدا آثار بسیار ارزنده ای به دنبال دارد که برای زندگی دنیوی و اخروی شخص مفید و سودمند است در مسیر انفاق موانع و آفتهایی وجود دارد که هر انفاق پیشه راستینی ار آنها مبراست و بطور کلی انفاق شخصی است که می تواند بیانگر رشد ی عدم رشد فردی اجتماعی انسانها و جوامع باشد .
کاربر گرامی جهت دریافت اصل پایان نامه ها به دانشگاه مربوطه مراجعه فرمایید.
محور : پايان نامه هاي پيرامون انفاق
عنوان انگليسي: Alms and charity from the Quranic Prespective Returning to Infalliables' Tradition
عنوان عربي: الصدقة و الانفاق فی نظر القرآن مع الاستفادة من روایات المعصومین(ع)
نويسنده: کریمی ، اسدالله
مقطع: کارشناسي ارشد
رشته گرايش: علوم قرآن و حدیث
دانشگاه: دانشگاه آزاد اسلامی اراک
استاد راهنما: نادرعلی ، عادل
استاد مشاور:
استاد ناظر:
تاريخ دفاع: 1378
کلمات کليدي: ،
واحد:
منابع:
چکيده:
در این تحقیق با مراجعه به جوامع تفسیری و حدیثی و کتب دیگر موضوع صدقه و انفاق بررسی شده است. مطالب اصلی این پایان نامه در چهار بخش آمده است: در بخش اول، نخست معنای لغوی و اصطلاحی صدقه و انفاق و اهمیت آن از دیدگاه قرآن و روایات، سپس انواع انفاق های مستحبی و ویژگی های آنها از دیدگاه روایات بررسی شده است و در بخش دوم از شرایط و اشکال و صور پرداخت صدقه و انفاق و چگونگی فضیلت و تأثیر پرداخت آن در تکوین شخصیت انسان بحث شده است و در بخش سوم و چهارم نقش اجتماعی و عبادی صدقه و انفاق از دیدگاه مکاتب تفسیری مورد بررسی قرار گرفته است و در این خصوص برخی از روایات معصومین(ع) نقل شده است.
کاربر گرامی جهت دریافت اصل پایان نامه ها به دانشگاه مربوطه مراجعه فرمایید.
محور : پايان نامه هاي پيرامون انفاق
عنوان انگليسي:
عنوان عربي:
نويسنده: مظفری، علیرضا
مقطع: کارشناسي ارشد
رشته گرايش: علوم قرآن و حدیث
دانشگاه: جامعه المصطفی
استاد راهنما: موسویان، سید عباس
استاد مشاور: حسینی، سید رضا
استاد ناظر:
تاريخ دفاع: 1384
کلمات کليدي: ،
واحد:
منابع:
چکيده:
این پایان نامه پنج فصل دارد: فصل اول به کلیات پرداخته است. فصل دوم به واژه شناسی انفاق در قرآن پرداخته و واژه انفاق را از لحاظ لغت، عرف و اصطلاح قرآنی مورد بررسی قرار داده است، سپس دیدگاه های مختلفی را پیرامون این واژه بررسی نموده و با استفاده از آیات و روایات به این نتیجه رسیده است که این واژه از نظر قرآن دارای معنا و مفهوم گسترده ای است و امور معنوی از جمله انفاق علم، جان و جاه و قدرت را نیز دربرمی گیرد، پس از آن، واژه ها و تعبیرهای دیگر از قبیل: صدقه، زکات، احسان برّ، اعطا، ایتاء، اطعام، قرض الحسنه و... را که در قرآن در حوزه معنایی انفاق به کار رفته مورد بررسی قرار داده و چگونگی ارتباط این واژه ها با واژه انفاق را مطرح کرده است و در پایان، سرّ استفاده از تعبیرهای مختلف برای انفاق قرآنی را بیان می کند. فصل سوم به بیان مراتب انفاق پرداخته و انواع آن را از لحاظ حکم مورد بررسی قرار داده است. در فصل چهارم با استفاده از آیات و روایات، اموری مانند: مبارزه با فقر، تعدیل ثروت، تطهیر نفس و پرورش کمالات روحانی در نفس انسان به عنوان فلسفه تشریع انفاق مطرح شده است. فصل پنجم به بررسی شرایط انفاق و آفت های آن پرداخته است.
کاربر گرامی جهت دریافت اصل پایان نامه ها به دانشگاه مربوطه مراجعه فرمایید.
محور : پايان نامه هاي پيرامون انفاق
عنوان انگليسي: A study of the Verses "al _ AhkaÎm _ e _ InfaÎgh fi Sabilellah" •••
عنوان عربي: دراسة آیات احکام الانفاق فی سبیل اللّه •••
نويسنده: عندلیب خواه ، خاور
مقطع: کارشناسي ارشد
رشته گرايش: فقه و مبانی حقوق اسلامی
دانشگاه: دانشگاه آزاد اسلامی تهران، مرکزی
استاد راهنما: فیض ، علیرضا
استاد مشاور:
استاد ناظر:
تاريخ دفاع: 1379
کلمات کليدي: ،
واحد:
منابع:
چکيده:
در این پژوهش آیات مربوط به انفاق در راه خدا گردآوری و شرح شده است و خلاصه مطالب آن به این قرار است: در قرآن از انفاق به عنوان راهی برای تثبیت نفس و احراز شخصیت مستقل، روشی برای حل مشکل فاصله طبقاتی، مانعی برای هلاکت اجتماعی، تکیه گاهی برای پیمودن راه خدا و تجارتی نابود نشدنی یاد شده است. انفاق در صورتی که دور از منت و ریا و از اموال با ارزش باشد، یکی از صفات بارز مؤمنان و مایه تقرب به خداوند است. انفاق می تواند به دو صورت آشکار و پنهان انجام گیرد و دارای آثار زیادی است؛ از جمله اینکه تنها شخص گیرنده از آن بهره مند نمی شود؛ بلکه انفاق کننده به مراتب بیشتر سود می برد. در انفاق شروطی وجود دارد که از جمله آنها رعایت اعتدال و ملاحظه مراتب خویشاوندی است. پاداش و آینده انفاق کنندگان نیز تضمین شده است؛ زیرا در قرآن از انفاق به عنوان وامی نیکو یاد شده است که انفاق کنندگان به خداوند می دهند و خداوند در برابر آن پاداشی عظیم به آنها اعطا می کند.
کاربر گرامی جهت دریافت اصل پایان نامه ها به دانشگاه مربوطه مراجعه فرمایید.
محور : اخلاق اقتصادي
میانه روی و مشی معتدل در تمام ابعاد زندگی، از جمله ویژگیهای مؤمنان خردمند است. در نقطه مقابل تندروی یا کندروی، افراط یا تفریط و اسراف یا بخل ورزیدن از ویژگیهای نابخردان به شمار می رود.
اسراف و تندروی در هر زمینه ای، حتی در صفات پسندیده، ناپسند است. انفاق و بخشش مال نیز از این قاعده، مستثنی نیست. قرآن کریم ضمن آنکه مؤمنان را به انفاق مالشان توصیه می کند، آنان را از این برحذر داشته است که خود را بر اثر زیاده روی در بخشش مال به گرفتاری بیندازند: «وَلاَ تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إلَی عُنَقِکَ وَلاَ تَبْسُطْهَا کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوما مَحْسُورا»؛ «هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مکن [و ترک انفاق و بخشش منما] و بیش از حد [نیز] دست خود را مگشای تا سرزنش شوی و از کار فرو مانی.»
چناچه فردی به سبب افراط و اسراف، ثروت خود را از دست دهد و دچار مشکل شود، چاره ای ندارد و ثروت از دست رفته را با «دعا و نیایش» نمی توان باز گرداند؛ چرا که خودکرده را تدبیر نیست:
«ثَلاَثَةٌ تَرِدُ عَلَیْهِمْ دَعْوَتُهُم: رَجُلٌ رَزَقَهُ اللّهُ مَالاً فَاَنْفَقَهُ فِی غَیْرِ وَجْهِهِ ثُمَّ قَالَ: یَا رَبِّ ارْزُقْنِی. فَیُقَالُ لَهُ: ألَمْ أرْزُقْکَ...؛ دعای سه گروه مستجاب نمی شود: کسی که خداوند به او ثروتی روزی کرده است؛ امّا آن را در غیر جای خود انفاق می کند. سپس دعا می کند: خدایا! رزق مرا برسان. پس به او خطاب شود: آیا به تو روزی ندادم؟!... .»
روایتی مشابه، دعای گروهی را مردود می داند که بر اثر میانه روی نکردن در مصرف، مال خود را تباه کرده و سپس جبران آن را خواهان اند.
منبع : پايگاه حوزه
محور : انفاق ، خمس و زكات
إن تبدوا الصدقات فنعما هی و ان تخفوها و تؤتوها الفقراء فهو خیر لکم. (1)
قرآن کریم بارها درباره بخشش به مستمندان، تأکید کرده و به مسلمانان تعلیم داده است که این بخشش باید بخاطر خدا باشد. برگیرنده صدقه منتی نهاده نشود که منت نهادن و یا آزار کردن مستمند اجر صدقه را ضایع میسازد. (2)
آیه ای که عنوان این فصل است میگوید صدقه را پنهان از چشم مردمان دادن برای شما بهتر است. علی بن عیسی از ابن عایشه روایت کند از مردم مدینه شنیدم که می گفتند:
ما صدقه پنهانی را هنگامی از دست دادیم که علی بن الحسین در گذشت (3).
و مفید از ابن اسحاق روایت کند که:
در مدینه چندین خانوار بودند که معاش آنان می رسید و نمیدانستند از کجاست. چون علی بن الحسین بجوار پروردگار رفت آن کمک ها بریده شد. (4)
شب هنگام انبان های نان را بر پشت خود بر می داشت و بخانه مستمندان می رفت و می گفت : صدقه پنهانی آتش غضب پروردگار را خاموش می کند. برداشتن این انبانها بر پشت او اثر نهاده بود و چون بجوار پروردگار رفت بهنگام شست و شوی آن حضرت آن نشانه ها را بر پشت او دیدند (5) ابن سعد نویسد: چون مستمندی نزد او می آمد، بر می خواست و حاجت او را روا میکرد و می گفت : «صدقه پیش از آنکه بدست خواهنده برسد، بدست خدا میرسد. (6)
سالی قصد حج کرد. خواهرش سکینه توشه ای به ارزش هزار درهم برای وی آماده ساخت. چون به حره رسید، آن توشه را نزد او بردند، و امام همه آنرا بر مستمندان پخش فرمود. (7)
پسر عموئی مستمند داشت، علی بن الحسین (ع) شب هنگام چنانکه وی او را نشناسد، نزدش می رفت و چند دینار بدو می بخشید آنمرد میگفت: علی بن الحسین رعایت خویشاوندی را نمیکند، خدا او را سزا دهد. امام این سخنان را می شنید و شکیبائی و بردباری میکرد و خود را بدان خویشاوند نمی شناساند. چون به دیدار خدا رفت آن احسان از آن مرد بریده شد و دانست که آن مرد نیکوکار علی بن الحسین بوده است پس بر سر مزار او رفت و گریه کرد. (8)
ابونعیم نویسد: دو بار مال خود را با مستمندان قسمت کرد و گفت: خداوند بنده مؤمن گناهکار توبه کار را دوست دارد (9) و نویسد: مردم او را بخیل می دانستند و چون بجوار حق رفت دانستند که هزینه صد خانوار را عهده دار بوده است. (10) چون گدائی نزد او می آمد میگفت مرحبا به کسی که توشه مرا بآخرت می برد (11).
روزی بدیدن محمد بن اسامه رفت. محمد در بستر مرگ بود و می گریست امام پرسید:
چرا گریه میکنی؟
پانزده هزار دینار وام بگردن دارم و نمیتوانم آنرا بپردازم.
گریه مکن وام تو بر عهده من است و تو چیزی بر ذمه نخواهی داشت (12).
روزی که روزه می گرفت گوسفندی می کشت. هنگام عصر سر دیگ می رفت و می گفت این ظرف را برای فلان خانه و این ظرف را برای فلان خانه ببرید. سپس خود با نان و خرما افطار میکرد . (13)
سفیان بن عیینه از زهری روایت کند که شبی سرد و بارانی علی بن الحسین را دیدم آرد و هیزم بر پشت داشت و می رفت گفتم:
پسر رسول خدا. این چیست؟
سفری در پیش دارم و توشه آنرا آماده کرده ام تا در جای امنی بگذارم.
غلام من آن را برای تو بیاورد؟
نه!
خودم آنرا بردارم؟
نه! چیزی که در سفر بکار من می آید و در آمدن مرا بر مهماندارم خوش می سازد چرا خود بر ندارم ترا بخدا مرا بگذار و پی کار خود برو!
پس از روزی چند از او پرسیدم؟
سفری که در پیش داشتی چه شد؟
زهری! چنانکه می پنداشتی نیست. آن سفر سفر مرگ است و من برای آن خود را آماده می کنم، آمادگی برای مردن، دوری از حرام و بخشش و کار نیک است. (14)
پی نوشت ها:
.1 اگر صدقه ها را آشکارا دهید سخت نیک است و اگر پنهانش دارید و به مستمندان دهید برای شما بهتر است (بقره: 271)
.2 بقره: 264
.3 کشف الغمه ج 2 ص .101 مناقب ج 4 ص .153 صفة الصفوه ج 2 ص 54
.4 ارشاد ج 2 ص 148 و نگاه کنید به کشف الغمه ج 2 ص 77 و ص .92 مناقب ج 4 ص 153 و نگاه کنید به خصال ص 616 و اعلام الوری ص .262
.5 حلیة الاولیاء ج 3 ص .136 کشف الغمه ج 2 ص .77 مناقب ج 4 ص .154 صفة الصفوة ج 2 ص .154 خصال ص .616 علل الشرایع ص .231 بحار ص 90
.6 طبقات ج 5 ص 160
.7 کشف الغمه ج 2 ص .78 صفة الصفوة ج 2 ص 54
.8 کشف الغمه ج 2 ص .107 حلیة الاولیاء ج 3 ص 140
.9 همان کتاب ص 136 طبری بخش 3 ص .2482 طبقات ج 5 ص 162
.10 صفة الصفوة ج 2 ص 54 حلیة الاولیاء ج 3 ص 136 طبقات ج 5 ص 164
.11 کشف الغمه ج 2 ص .77 مناقب ج 4 ص .154 حلیة الاولیاء ج 3 ص .136 بحار ص .137
.12 ارشاد ج 2 ص .149 کشف الغمه ج 2 ص 81 و .87 مناقب ج 4 ص 163 حلیة الاولیاء ج 3 ص .141 صفة الصفوة ج 2 ص 56 بحار ص 137
.13 بحار ص 72
.14 علل الشرایع ص .231 مناقب ج 4 ص 153
منابع مقاله:
زندگانی علی بن الحسین، شهیدی، سید جعفر؛
محور : اخلاق اقتصادي
اعتدال در امور اقتصادی در دو بخش تولید و مصرف قابل بررسی است. آنچه در این زمینه مهم است، عبارت اند از:
1. کار و فعالیت: اسلام با بیکاری و رخوت و تنبلی مخالف است; همان طوری که زیاده روی در فعالیت اقتصادی و حرص و مال اندوزی را مورد نکوهش قرار داده است. پیشوایان ما با گفتار و عملشان، همواره پیروان خود را به تلاش برای روزی حلال سوق داده و هر گونه کار و فعالیت اقتصادی را که به منظور رفاه خانواده صورت گیرد، در حکم جهاد در راه خدا شمرده اند. اما در عین حال، خطر خروج از مدار اعتدال و افتادن در دام حرص و زیاده خواهی را نیز گوشزد نموده و به میانه روی در طلب روزی فرا خوانده اند. امام صادق(ع) می فرماید: دنبال روزی باش، ولی دنبال روزی رفتن تو از حد کسانی که خود را تضییع می کنند، بالاتر و از حد حریصان، پایین تر باشد.[1]
2. انفاق: بعضی افراد برای انفاق، حد و مرزی قائل نیستند و هر چه دارند به دیگری می دهند و خود محروم می مانند. در مقابل، بعضی چنان بخل می ورزند که حاضر نیستند دیناری در این راه به مصرف برسانند. اسلام هر دو گروه را که جانب افراط و تفریط را گرفته اند، محکوم نموده و به جای اسراف و اقتار، اعتدال در انفاق را مطرح کرده است.
اسلام به صاحب مال اجازه نمی دهد هر طور بخواهد انفاق و اسراف کاری کند. قرآن مجید خطاب به رسول خدا(ص) می فرماید: (و لا تجعل یدک مغلولة الی عنقک و لا تبسطها کل ّ البسط فتقعد ملوماً محسوراً;[2] هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مکن (ترک انفاق و بخشش منما) و پیش از حد آن را مگشا تا مورد سرزنش قرار گیری. )
مبند از سر امساک دست بر گردن
که خصلتی است نکوهیده پیش خدا
مکن به جانب اسراف نیز چندان میل
که هر چه به یک دم کنی زدست رها
پس اختیار کن وسط را در جمیع امور
بدان دلیل که خیر الامور اوسطها
قرآن مجید یکی از ویژگی بندگان خاص الهی را اعتدال در انفاق می داند و می فرماید: آنان در انفاق نه اسراف می کنند و نه سخت گیری، بلکه حد وسط این دو را می گیرند.[3]
امام صادق(ع) سه موضوع امساک، اسراف و اعتدال در آیه فوق را به شیوه خاصی ترسیم نموده است. آن حضرت در برابر یکی از یارانش مشتی از ریگ های زمین را برداشت و آنها را در دست خود محکم گرفت، به طوری که دانه ای از آن به زمین نریخت و فرمود: این همان تقتیری است که خداوند بیان کرده است. سپس مشت دیگری برداشت و دست خود را باز کرده همه را به زمین ریخت و فرمود: این همان اسراف است. سپس مشت دیگری برداشت و قسمتی را ریخت و قسمتی را در دست نگاه داشت و فرمود: این همان میانه روی است که روش عادلانه است و خداوند از آن به لفظ (قواماً) یاد کرده است.[4]
البته گاهی شرایط اقتضا می کند که انسان برای مصالح اجتماعی، دیگران را بر خود ترجیح دهد و ایثار کند و این با اعتدال در انفاق که دستور عمومی و همگانی است، منافاتی ندارد.
3. مصرف و مخارخ زندگی: اعتدال در مصرف، راه میانه ای است که اسراف، تبذیر، بخل و امساک را نفی می کند و اسلام از آن حمایت کرده است. استفاده از روزی خدا و به مصرف رساندن مال پاکیزه و حلال، حق طبیعی همه افراد است. اما قرآن مجید برای آن حدی قائل شده و می فرماید: (کلوا من طیبات ما رزقناکم و لا تطغوا فیه;[5] از آنچه روزی شما از پاکیزه ها شده بخورید و در آن طغیان نکنید). در آیه ای دیگر می فرماید: (کلوا و اشربوا و لا تسرفوا;[6] بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید. )
از نظر اسلام هر گونه سخت گیری بی جا و در مضیقه و تنگنا قرار دادن اعضای خانواده، مردود است. اگر کسی قدرت مالی دارد، باید زندگی عایله خود را توسعه دهد و از تأمین رفاه و آسایش خانواده خودداری نکند. رسول اکرم(ص) می فرماید: (لیس منّا من وسّع علیه ثم ّ قتر علی عیاله;[7] کسی که وسعت مالی دارد و دارای تمکن است ولی بر خانواده خود سخت بگیرد، از ما نیست. )
برنامه ریزی زندگی باید بر اساس اعتدال صورت گیرد. این موضوع برای بهبود وضع اقتصاد خانواده و جامعه بسیار مهم و قابل توجه است. از این رو در روایتی از امام باقر(ع)، اندازه گیری و اعتدال در امر معاش، در کنار دین شناسی و خویشتن داری و صبر در مصیبت، به عنوان سه عنصر کمال انسانی معرفی شده است.[8]
بخشی از مشکلات جامعه م، معلول نادیده گرفتن اقتصاد و میانه روی در صرف مال و عدم توازن هزینه و درآمد است. کسانی که از درآمد کمی برخوردارند، با قناعت می توانند با سربلندی و عزت نفس به حیات خود ادامه دهند و افراد متمکن نیز با صرفه جویی، می توانند بر مواسات و رسیدگی به وضع محرومان توفیق یابند. بی جهت نیست که امام علی(ع) می فرماید: (ما عال امرؤ اقتصد;[9] کسی که در زندگی اعتدال را رعایت کند، هرگز فقیر نمی شود. )
[1] . وسائل الشیعه، ج 12، ص 30.
[2] . اسراء (17) آیه 29.
[3] . فرقان (25) آیه 67.
[4] . فروع کافی، ج 4، ص 54.
[5] . طه (20) آیه 81.
[6] . 6 اعراف (7) آیه 31.
[7] . مستدرک الوسائل، ج 15، ص 256.
[8] . تحف العقول، ص 292.
[9] . نهج البلاغه فیض الاسلام، قصار 134.
منبع : پايگاه حوزه
محور : مقالات انگليسي + ترجمه در لينك مطلب
Islamic Banking Lectures Overview & Glossary or terms: November 2001, UCLA, Los Angeles, California.
بانکداری اسلامی سخنرانی بازنگری و لغت یا شرایط : نوامبر 2001 ، دانشگاه کالیفرنیا، لس آنجلس ، کالیفرنیا.
Outline of Lectures on Islamic Banking and Finance
The Foundations
From its beginning, Islam gave a positive approach to wealth creation, recognized private property, and emphasized fulfillment of contracts and fair dealings. It set limits to freedom of enterprise designed to protect similar freedom of other individuals and protect social interest. Prohibition of interest is one of those limits as well as prohibition of gambling, fraud and hoarding. In early Islamic history, Muslims managed their finances with the help of such contracts as partnership, profit sharing, and prepaid future contracts. When Muslims came out of colonial rule in mid-twentieth century, they adapted these contracts into a new way of financial intermediation and investment management.
Recent History
The first modern theoretical literature on Islamic banking appeared in Urdu, Arabic, and English from the 1940’s through the 60’s. Modest practical steps in the 1960’s were followed by the establishment of several Islamic banks in the private sector in the 1970’s. The Islamic Development Bank was established in 1975. During the 1980’s, Pakistan, Iran, Sudan, and Malaysia adopted the new system officially. Indonesia too launched an Islamic Bank in the 90’s. Many conventional banks started offering interest free Islamic products and some even opened Islamic branches. Currently, there are approximately 200 Islamic financial institutions managing over 100 billion dollars in deposits and funds across the world.
Advantages and Disadvantages
The third lecture will consider two recent changes in the financial environment:
1) the decline in financial intermediation and ascendance of aggressive investment management; and 2) worldwide financial integration. In principle both are advantageous for Islamic finance, but in practice they pose great challenges. Current research in risk management in Islamic framework is very underdeveloped. However, the apparent constraints in the Islamic approach could turn out to be good for financial environment in so far as they help contain a situation going out of control. Some other issues in the regulation of Islamic financial institutions will also be discussed. It will be argued that community level initiatives in the West provide a new vista for Islamic finance along with continued progress in the state-sponsored and private corporate sector institutions in Muslim countries. Islamic banks operate under supervision of their countries' central banks. Also, they have no problems dealing with international financial institutions.
Glossary of Terms
Ijara: Leasing.
Istisna: Salam contracts applied to manufacturers, with the possibility of payment in installments.
Mudaraba: Profit-sharing between financier and entrepreneur.
Murabaha: A sale agreement under which the seller purchases goods desired by the buyer and sells it to them at an agreed marked up price, payment being generally deferred. Also referred to as Bay’ Muajjal or Bay’ bi Thaman Aajil.
Musharika: Partnership; all business partners supply capital and participate in management.
Riba: Interest; payment over and above the sum borrowed. Also covers exchange of unequal quantities of similar fungibles in a barter transaction.
Salam: Payment on the spot for goods to be delivered in the future with the price being agreed now (e.g. paying now for wheat that is yet to be grown). This is similar to a commodity forward.
Shariah: Refers to divine guidance as given by the Qur’an and the example of Prophet Muhammad and embodies all aspects of the Islamic faith, including beliefs and practices.
Urboon: Depositing small fraction of price in a deal to be concluded in the future. It binds the seller to wait but allows the buyer to back out of the deal, with the seller keeping the deposit.
Additional Resources
For more information on Islamic Banking and Finance, check out these sites:
www.islamicbankingnetwork.com
www.hifip.harvard.edu
www.siddiqi.com/mns/
www.halalco.com/economics.html
www.islampub.com/books/econom.html
www.islamic-finance.net
www.islamic-economics.com
Recommended Reading:
Towards a Just Monetary System by M. Umer Chapra, Leicester, Islamic Foundation, 1985
Islamic Banking by Mahmoud al-Gamal, Indianapolis, ISNA, 2000
Islamic Finance by Rodney Wilson, London, The Financial Times Press, 1998
Challenges Facing Islamic Banking by Munawar Iqbal et al (eds), Jeddah, Islamic Development Bank 1998
Islamic Financial Instruments for Public Sector Resource Mobilization Jeddah, IRTI, Islamic Development Bank, 1997
Development and Problems of Islamic Banks, Jeddah, IRTI, Islamic Development Bank, 1987
Muslim Economic Thinking, by M.N. Siddiqi, Leicester, The Islamic Foundation, 1988
Contacts:
Dr. Mohammad N. Siddiqi, LARIBA Senior Visiting Scholar
Center for Near Eastern Studies
(310) 825-1181
mnsiddiqi@hotmail.com or www.siddiqi.com/mns
Dr. Yahia Abdul-Rahman, Founder of American Finance House LARIBA
(626) 449-4401
yarahman@email.msn.com or www.lariba.com
Jonathan Friedlander, Assistant Director of Center for Near Eastern Studies
(310) 825-1181
jfriedlander@isop.ucla.edu
Parisa Sekandari, President of Muslim Business Student Association (MBSA)
Anderson School of Management, Class of 2002
(310) 963-0979
psekanda@anderson.ucla.edu
Question and Answer
IS NOT MURABAHA FINANCING LIKE INTEREST-BASED LENDING?
No, there are at least 4 differences:
A. With conventional banking, the borrower gets cash from the lender which, in principle, can be used for any purpose. Instances abound of individuals and nations borrowing for one purpose and using the money for other (non-productive) purposes. Not so in Murabaha; the customer gets goods, not cash.
B. Come time for repayment, a regular loan can be rolled over with the customer paying interest for the extended time (often at a rate higher than the initial). This is not possible in Murabaha. What the customer owes is a price agreed to in the beginning, which can not be increased because of delay in payment.
C. The rate of interest has become a policy-determined variable. But the rate of mark-up in Murabaha is determined by the demand and supply of goods and services like all other prices. Murabaha financing is therefore more compatible with free market economy.
D. At the macro level, Murabaha keeps the financing tied to real economic activity conducted through acquisition of goods and services, which is not the case with debt financing. Debt-financing contributes to higher inflation, and the availability of huge quantities of debt instruments in the market opens the door for speculative games that do not contribute to the real economy.
WHY DO THE SERVICES OF ISLAMIC FINANCIAL INSTITUTIONS COST MORE THAN THOSE OF THE CONVENTIONAL ONES?
This may not be the case for all services. Checking accounts in Islamic banks perform at par with any other bank. It could be true regarding home financing, financing of consumer-durables or opening a LC, etc. I think the reason lies in the much smaller size of these institutions as compared to others, which makes them incur higher unit overhead costs. This phenomenon may, therefore, prove to be transient. It could, even in the short run, be compensated by the greater trust these institutions evoke in their communities as well as their ethical approach to investment, etc.
WHAT ARE THE BENEFITS OF THE ISLAMIC FINANCIAL INSTITUTIONS TO THE SOCIETY?
It is widely acknowledged that the availability of Shariah-compatible banks has increased banking habit in the Muslim community. Islamic investment companies, mutual funds, and insurance companies have brought out some hoarded wealth, encouraged people to save more and helped Muslim entrepreneurs. The Islamic Development Bank is promoting trade and technical cooperation between Muslim countries. At the community level, the Islamic financial movement has provided the community with yet another cause to rally around, with the unique advantage that this activity brings them closer to the rest of humanity as it is open to all. Islamic financial institutions are the most modern face of contemporary Islam, a face with which every human being can empathize because of the promise of much needed reforms it bears.
ادامه مطلب
محور : انفاق ، خمس و زكات
منابع مقاله:
اخلاق در قرآن جلد دوم، مکارم شیرازی، ناصر؛
جود و سخاوت
اشاره
این دو واژه که در مقابل «بخل »است،غالبا در یک معنی استعمال می شود،ولی گاه از بعضی کلمات استفاده می شود که «جود»مرحله بالاتر از«سخاوت »است،زیرا درتعریف «جود»گفته اند:«بخشش بدون درخواست است که در عین حال، بخشش خود راکوچک بشمارد.»گاه گفته اند:«جود،خوشحال شدن از درخواست مردم و شادگشتن به هنگام بخشش است. »بعضی نیز گفته اند:«جود بخششی است که مال را،مال خدا بشمرد و سائل رابنده خدا بداند و خودش را در این میان واسطه ببیند»،در حالی که «سخاوت »معنی وسیع تری دارد و هرگونه بذل و بخشش را شامل می شود.
بعضی نیز گفته اند:«کسی که بخشی از اموال خود را ببخشد و بخش دیگر را برای خودبگذارد،صاحب سخاوت است و کسی که اکثر آن را ببخشد و مقدار کمی را برای خود بگذارد،دارای جود است ».مطابق تمام این تعریفها«جود»مرحله بالاتر از«سخاوت »است.
به هر حال «جود»و«سخاوت »از فضایل مهم اخلاقی است،هر اندازه «بخل »نشانه پستی و حقارت و ضعف ایمان و فقدان شخصیت است،«جود»و«سخاوت »نشانه ایمان و شخصیت والای انسان است.
در آیات قرآن مجید گرچه واژه «جود»و«سخاوت »به کار نرفته است،اما تعبیرات دیگری دیده می شود که منطبق بر این دو مفهوم است و قرآن نیز برای آن ارج فراوانی بیان کرده است،به عنوان نمونه به آیات زیر توجه فرمایید:
1- ..یحبون من هاجر الیهم و لا یجدون فی صدورهم حاجة مما اوتوا و یؤثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصة... (حشر، 9)
2- و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا-انما نطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزاء و لا شکورا (دهر،8 و 9)
3- مثل الذین ینفقون اموالهم فی سبیل الله کمثل حبة انبتت سبع سنابل فی کل سنبلة ماة حبة و الله یضاعف لمن یشاء و الله واسع علیم (بقره،261)
4- الذین ینفقون اموالهم باللیل و النهار سرا و علانیة فلهم اجرهم عند ربهم و لاخوف علیهم و لا هم یحزنون (بقره،274)
5- لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون و ما تنفقوا من شی ء فان الله به علیم (آل عمران،92)
6- الذین یؤمنون بالغیب و یقیمون الصلاة و مما رزقناهم ینفقون (بقره،3)
7- و لا تجعل یدک مغلولة الی عنقک و لا تبسطها کل البسط فتقعد ملومامحسورا (اسراء،29)
ترجمه
1-..و کسانی را که به سویشان هجرت کنند،دوست می دارند و در دل خود نیازی به آنچه به مهاجران داده شده،احساس نمی کنند و آنها را بر خود مقدم می دارند،هر چند خودشان بسیار نیازمند باشند...
2- و غذای(خود)را با این که به آن علاقه(و نیاز)دارند،به مسکین و یتیم و اسیرمی دهند-(و می گویند:)ما شما را به خاطر خدا اطعام می کنیم و هیچ پاداش و سپاسی از شمانمی خواهیم.
3- کسانی که اموال خود را در راه خدا«انفاق »می کنند،همانند بذری هستند که هفت خوشه برویاند که در هر خوشه یکصد دانه باشد و خداوند آن را برای هر کس بخواهد(وشایستگی داشته باشد)،دو یا چند برابر می کند و خدا(از نظر قدرت و رحمت)وسیع و(به همه چیز)داناست.
4- آنها که اموال خود را شب و روز پنهان و آشکار انفاق می کنند،مزدشان نزدپروردگارشان است،نه ترسی بر آنهاست و نه غمگین می شوند.
5- هرگز به(حقیقت)نیکوکاری نمی رسید!مگر این که از آنچه دوست می دارید(در راه خدا)انفاق کنید و آنچه انفاق می کنید،خداوند از آن آگاه است.
6- (پرهیزکاران)کسانی هستند که به غیب(آنچه از حس پوشیده و پنهان است)ایمان می آورند و نماز را بر پا می دارند و از تمام نعمتها و مواهبی که به آنان روزی داده ایم،انفاق می کنند.
7- هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مکن(و ترک انفاق و بخشش منما)و بیش از حد نیزدست خود را مگشا تا مورد سرزنش قرار گیری و از کار فرو مانی.
تفسیر و جمع بندی
چهره سخاوتمندان در قرآن
در نخستین آیه مورد بحث،سخن از گروهی سخاوتمندان انصار مدینه است که باآغوش باز از مهاجرانی که خانه و کسب و کاری نداشتند،استقبال کردند و آنها را برخودشان مقدم داشتند و حتی گفتند:«ما اموال و خانه هایمان را با آنها تقسیم می کنیم وچشم داشتی به غنائم جنگی نیز نداریم.»
قرآن درباره آنها در آیه فوق می گوید:«آنها کسانی را که به سویشان هجرت می کنند،دوست دارند و در درون دل نیازی نسبت به آنچه به مهاجران داده شده،احساس نمی کنند وآنها را بر خود مقدم می دارند،هر چند شدیدا فقیر باشند، ... یحبون من هاجر الیهم ولا یجدون فی صدورهم حاجة مما اوتوا و یؤثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصة... » (1)
به گفته بعضی از مفسران معروف:«در تاریخ بشریت،چنین استقبالی سابقه نداشته است که گروهی غریب در شهری وارد شوند و مؤمنان آن شهر چنان استقبالی از آنان کنند که حتی آنها را بر خویش مقدم شمرند و حاضر باشند تمام زندگی خود را با آنان تقسیم نمایند، حتی در بعضی از روایات وارد شده است که عدد مهاجران نسبت به داوطلبان پذیرایی از آنهاکم بود به همین دلیل،گاه در میان دو و یا چند نفر،بر سر افتخار میزبانی مهاجران،اختلاف پیدا می شد که برای حل آن به قرعه متوسل شدند.» (2)
به هر حال،خداوند این محبت و بلند نظری و ایثار و سخاوت را که از ویژگیهای انصار بود،می ستاید.
در دومین آیه مورد بحث،سخن از بزرگوارانی است که غذای خود را در حالی که شدیدا به آن نیاز داشتند به مسکین و یتیم و اسیر دادند،بدون این که هیچ انتظار پاداش وتشکری داشته باشند، «و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا×انمانطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزاء و لا شکورا » (3)
روایات فروانی از طرق شیعه و سنی،حکایت از این دارد که آیات 8 و 9 سوره «دهر»در فضیلت اهلبیت علیهم السلام نازل شده است.«مرحوم علامه امینی »در«الغدیر»34 نفراز علماء معروف اهل سنت را نام می برد که این حدیث را در کتابهای خود آورده اند(با ذکر نام کتاب و صفحه آن) (4)
بنابراین حدیث مزبور در میان اهل سنت مشهور،بلکه متواتر است و علمای شیعه اتفاق نظر دارند که همه سوره «دهر»یا بخش قابل ملاحظه ای از آیات آن،درباره اهلبیت پیامبر صلی الله علیه و اله(علی،فاطمه زهرا،حسن و حسین علیهم السلام)نازل شده است.
دقت در آیات سوره «دهر»نشان می دهد که خداوند چگونه از این سخاوتمندان ایثارگر مدح و ستایش کرده و عمل آنها را ستوده و بالاترین پاداش را برای آنها قرارداده است.در یک جا از آنها به عنوان «ابرار»و در جای دیگر از آنها به عنوان «عباد الله »(بندگان خاص خدا)یاد کرده است.
در سومین آیه،تشویق بی نظیری نسبت به انفاق کنندگان سخاوتمند دیده می شود.با تعابیری که در آیات انفاق بی نظیر است،می فرماید:«کسانی که اموال خود را در راه خداانفاق می کنند،همانند بذری است که هفت خوشه برویاند و در هر خوشه نیز یکصد دانه باشدو خداوند آن را برای هر کسی بخواهد(و شایسته بداند)دو یا چند برابر می کند و خداوند توانا وداناست، مثل الذین ینفقون اموالهم فی سبیل الله کمثل حبة انبتت سبع سنابل فی کل سنبلة ماة حبة و الله یضاعف لمن یشاء و الله واسع علیم » (5)
اگر آیه را بر خلاف ظاهر آن تفسیر کنیم و حذف و تقدیر نیز قایل نشویم،آیه دلالت بر این دارد که رشد و نمو بی نظیر در روح و جان انفاق کنندگان نیکوکار صورت می گیرد.اموال آنها بر اثر انفاق چندین برابر شده و خودشان نیز در پرتو سخاوت،مدارج کمال را به سرعت می پیمایند و حتی گامهای کوچک در این راه آثار عظیم دارد.
به این ترتیب انفاق علاوه بر اینکه مایه رشد بشری است،مایه رشد و تکامل اخلاقی و معنوی خود انسان نیز هست.
در روایت آمده است که امام سجاد علیه السلام،هر گاه که چیزی به سائلی می بخشید،دست سائل را نیز می بوسید،عده ای علت این کار را از حضرت جویا شدند.حضرت علیه السلام درجواب فرمودند:«لانها تقع فی ید الله قبل ید العبد،این به خاطر آن است که(این بخشش)پیش از آن که به دست بنده قرار گیرد،به دست خدا می رسد.» (6)
در چهارمین آیه،ضمن اشاره به نکته مهمی درباره انفاق،آمده است:«کسانی که اموال خود را در شب و روز،پنهان و آشکار انفاق می کنند،پاداششان نزد پروردگارشان است،نه ترسی بر آنهاست و نه غمگین می شوند، الذین ینفقون اموالهم باللیل و النهار سرا وعلانیة فلهم اجرهم عند ربهم و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون ». (7)
بنابراین «سخاوت »و«انفاق »در راه خدا به هر شکل و صورتی که باشد،محبوب وپسندیده است،از سوی دیگر«انفاق »ترس از عذاب الهی را برطرف ساخته و حزن واندوه را می زداید.افراد انفاقگر و بخشنده خوف و وحشتی از آینده ندارند،زیرا، خداوند زندگی آنها را تضمین کرده است و به خاطر از دست دادن بخشی از اموالشان اندوهگین نمی شوند،زیرا می دانند، آنچه از فضل پروردگار به آنها داده می شود،بیشتراز آن است که از دست داده اند.
پنجمین آیه باز با تعبیر تازه ای در زمینه انفاق می فرماید«هرگز به(حقیقت)نیکوکاری نمی رسید،مگر آن که از آنچه دوست می دارید(در راه خدا)انفاق کنید و آنچه انفاق می کنید،خداوند از آن با خبر است، لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون و ما تنفقوا من شیی ء فان الله به علیم » (8)
در ادبیات عرب «بر»به معنی نیکوکاری توام با توجه و از روی قصد و اختیار است و این نشانه شخصیت و روحانیت انسان می باشد.جالب این که «بر»در آیه به طور مطلق ذکر شده و نشان می دهد تا سخاوت و انفاق نباشد،انسان هرگز به حقیقت نیکوکاری نمی رسد.گرچه بعضی از مفسران واژه «بر»را به معنی «بهشت »و بعضی به معنی «تقوا»وبعضی به معنی «پاداش نیک »گرفته اند،ولی ظاهر این است که مفهوم «بر»وسیع بوده وشامل همه اینها نیز می شود.
در ششمین آیه،انفاق را ضمن این که یکی از ارکان مهم تقوا ذکر کرده-تقوایی که سرچشمه هدایت الهی و محتوای قرآنی است-می فرماید:«پرهیزکاران کسانی هستند که ایمان به غیب دارند(ایمان به خدا و جهان ماوراء طبیعت)و نماز را برپا می دارند و از نعمتهایی که بر آنها روزی داده ایم،انفاق می کنند، الذین یؤمنون بالغیب و یقیمون الصلاة و ممارزقناهم ینفقون » (9)
با توجه به اینکه «ینفقون »به صورت فعل مضارع ذکر شده،مفهومش این است که آنها انفاق مواهب الهی را به طور مستمر انجام می دهند و این نشانه سخاوتمندی آنهاست که در نهادشان ریشه دوانده و به صورت یک صفت برجسته در آمده است.
تعبیر به «مما رزقناهم »(از آنچه به آنان روزی داده ایم)اشاره به نکته لطیفی می کندو آن این که آنها می دانند که همه اموال،مواهب الهی است،بنابراین،دلیلی ندارد که از انفاق بخشی از آن در راه بندگان نیازمند خدا،«بخل »بورزند.در ضمن روشن است که «انفاق »منحصر به زکات نیست،بلکه معنی گسترده ای دارد که هم صدقات واجب و هم مستحبات را شامل می شود.
در هفتمین و آخرین آیه،ضمن دادن دستور به رعایت اعتدال در بذل و بخشش ودوری از افراط و تفریط و نشان دادن تصویری از صفت سخاوت که حد وسط در میان «بخل »و«اسراف »است،می فرماید:«دستت را بر گردنت زنجیر مکن(و ترک انفاق وبخشش منما)و بیش از حد نیز آن را مگشا(و آلوده اسراف و تبذیر مشو)مبادا مورد سرزنش قرار گیری و از کار فرومانی، و لا تجعل یدک مغلولة الی عنقک و لا تبسطها کل البسطفتقعد ملوما محسورا » (10).این آیه،تعریف روشنی برای سخاوت است.
امام صادق علیه السلام در حدیث معروفی این مطلب را ضمن مثال روشنی بیان داشته اند:
«مشتی خاک را از زمین برداشت و محکم در دست گرفت،فرمودند:این بخل است،سپس مشت دیگری برداشت و دست را چنان گشود که تمام خاکها،روی زمین ریخت،سپس فرمودند:این اسراف است،مرتبه سوم،مشتی خاک برداشت و کف دست را رو به آسمان کردو دست را گشود،مقداری از خاکها از لابلای انگشتان و اطراف دستشان فرو ریخت و مقداری باقی ماند،حضرت علیه السلام فرمودند:این حد اعتدال است(و حقیقت سخاوت همین است)» (11)
در آیه مورد بحث از«بخل »تعبیر به «زنجیر شدن بر گردن »شده است و از اسراف به گشودن دست،آن چنان که کاری از آن ساخته نباشد و هر دو را مورد سرزنش قرارگرفتن و از کار باز ماند(ملوما محسورا)ذکر می کند.
از مجموع آیات مختلفی که به نحوی به مساله سخاوت و انفاق و بذل و بخشش ارتباط دارد-که بخشی از آن را در بالا تفسیر کردیم-به خوبی عظمت و اهمیت وارزش والای این صفت برجسته انسانی ظاهر می شود،نه تنها باعث نظم و سعادت جوامع انسانی و مبارزه با فقر و محرومیتی که سرچشمه انواع نابسامنی ها و گناهان است، می شود بلکه در تکامل معنوی و روحی انسان نیز نقش بسیار مهمی دارد.
سخاوت در منابع حدیث
در روایات اسلامی تعبیرات بسیار والایی درباره «جود»و«سخاء»دیده می شود که در نوع خود کم نظیر است.روایات زیر نمونه هایی است که از میان احادیث فراوانی گلچین شده است:
1- در حدیثی از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و اله آمده است:«السخاء خلق الله الاعظم (12) ،سخاوت،اخلاق بزرگ الهی است »
در واقع تمام سخاوتها در وجود ذی جود پروردگار متجلی است،زیرا هر چه داریم از اوست.نعمتهای گوناگون،زمین و آسمان،حیات وجود ما،همه از اوست و هر جاسخاوتی است از سخاوت او سرچشمه گرفته است،زیرا اگر او مواهبی به ما نمی بخشید،ما توان بخشش را نداشتیم،حتی صفت جود و بخشش نیز از مواهب اوست.
2- امام صادق علیه السلام می فرمایند:«السخاء من اخلاق الانبیاء و هو عماد الایمان ولا تکون المؤمن الا سخیا و لا یکون سخیا الا ذو یقین و همه عالیة لان السخاء شعاع نور الیقین،و من عرف ما قصد هان علیه ما بذل،سخاوت از اخلاق انبیاء است و ستون ایمان است و هیچ فرد با ایمانی وجود ندارد،مگر این که با سخاوت است و هیچ سخاوتمندی وجود ندارد،مگر این که دارای یقین و همت عالیه است،زیرا سخاوت،شعاع نور یقین است وآن کس که بداند چه چیزی را قصد کرده،آنچه را که بذل نموده در نظر او کم اهمیت است » (13)
از این حدیث استفاده می شود که این صفت والا بعد از ذات پاک الهی که مبداسخاوت است در وجود انبیاء،نشانه ایمان و یقین آنهاست.
3- در حدیث دیگری از امیر مؤمنان علیه السلام آمده است:«تحل بالسخاء و الورع فهماحلیة الایمان و اشرف خلالک،به سخاوت و ورع،خود را بیارای که این دو آرایش ایمان و برترین صفات توست.» (14)
این تعبیر نشان می دهد که این صفت را از برترین صفات مؤمن به حساب آورده است.
4- در حدیث دیگری از همان امام بزرگوار آمده است:«السخاء ثمرة العقل والقناعة برهان النبل،سخاوت میوه درخت عقل و خرد و قناعت دلیل بر نجابت است » (15)
آنها که در بخشش به دیگران «بخل »می ورزند،اموال زیادی را فراهم کرده ومی گذارند و می روند،در حقیقت این گونه افراد عاقل نیستند،زیرا،زحمت بر دوش آنها بوده،بدون آن که از اموالشان بهره مادی یا معنوی ببرند.کدام عاقلی چنین کاری می کند!
5- در تعبیر دیگری از آن حضرت علیه السلام در مورد اهمیت «سخاوت »به نکته لطیف دیگری اشاره می فرمایند:«غطوا معایبکم بالسخاء فانه ستر العیوب،عیوب خویش را باسخاوت بپوشانید،زیرا سخاوت پوشاننده عیبهاست » (16)
صدق این کلام مولی با تجربه به خوبی ثابت می شود،اشخاص را می بینیم که عیوب گوناگونی دارند،ولی چون سخاوتمندند همه مردم به دیده احترام به آنها می نگرند.
6- باز در تعبیری دیگر از همان امام همام علیه السلام آمده است:«السخاء یمحص الذنوب و یجلب محبة القلوب،سخاوت، گناهان را پاک می کند و دل ها را سوی سخاوت کننده فرامی خواند.» (17)
این تعبیر نشان می دهد که «سخاوت »کفاره بسیاری از گناهان است!
7- مولی الموحدین علی علیه السلام درباره تاثیر عمیق محبت در جلب قلبها می فرمایند:«مااستجلبت المحبة بمثل السخاء و الرفق و حسن الخلق،هیچ چیزی مانند سخاوت و مداراکردن و حسن خلق،جلب محبت نمی کند. (18)
8- رسول خدا صلی الله علیه و اله در این باره می فرمایند:«السخی قریب من الله قریب من الناس قریب من الجنة، سخاوتمند نزدیک به خدا،نزدیک به مردم و نزدیک به بهشت است.» (19)
9- در حدیث دیگری از امام صادق علیه السلام آمده است:«شاب سخی مرهق فی الذنوب احب الی الله عز و جل من شیخ عابد بخیل،جوان سخاوتمند آلوده به گناه،نزد خدا محبوبتراز پیرمرد عابد بخیل است » (20)
به یقین این «سخاوت »سبب امدادهای الهی می شود و سرانجام آن جوان آلوده رانجات می دهد،ولی آن پیر عابد بخیل به خاطر بخلش در گناه فرو خواهد رفت.
10- این بحث را با حدیثی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله به عنوان حسن ختام پایان می دهیم:
«تجافوا عن ذنب السخی فان الله آخذ بیده کلما عشر،از گناه و لغزش سخاوتمند صرف نظر کنید،زیرا،هر زمان بلغزد، خداوند دست او را می گیرد(و نجاتش می دهد.) (21)
از مجموع احادیث بالا،ارزش و اهمیت فوق العاده «سخاوت »در کلام پیشوایان اسلام مشخص می شود و نشان می دهد که کمتر فضیلتی با آن برابری می کند.
آثار و پیامدهای سخاوت
1- آثار مثبت «سخاوت »در زندگی فردی و اجتماعی انسان که با تجربه ثابت شده ویا در احادیث اسلامی به آن اشاره گردیده است،بسیار زیاد است،به عنوان نمونه:
از روایات متعددی استفاده می شود و تجربیات روزانه نیز آن را تایید می کند که «سخاوت »محبت دوست و دشمن را جلب می کند،بر عدد دوستان می افزاید و ازدشمنان می کاهد.
2- «سخاوت »پوششی برای عیوب انسان هاست و به این ترتیب،آبروی انسان راحفظ می کند.
3- «سخاوت »در عین این که ثمره درخت عقل است،بر عقل و خرد انسان می افزاید.عقل می گوید:دلیلی ندارد که انسان با زحمت زیاد اموال فراوانی تهیه کند وآن را برای بازماندگان بگذارد و خودش به وسیله آن،جلب ثواب و کسب آبرو نکند.
از سوی دیگر«سخاوت »،گروهی از اندیشمندان را گرد انسان جمع می کند و آنها می توانند بر فکر و عقل و دانش او بیفزایند.
4- «سخاوت »فاصله طبقاتی جامعه را کم می کند و از این طریق ناهنجاریهای ناشی از فاصله طبقاتی را از بین می برد و یا کاهش می دهد.آتش کینه های محرومان راخاموش می کند و حس انتقامجویی را در آنان تضعیف می نماید و از این طریق پیوندهای اجتماعی را محکم می سازد.
5- «سخاوت »مدافعان انسان را زیاد می کند و آبروی او را محفوظ می دارد ودشمنان و بدخواهان را عقب می راند،امیر مؤمنان علیه السلام در این باره می فرمایند:«الجودحارس الاعراض،جود و بخشش آبروی انسان را حفظ می کند.» (22)
6- جود و«سخاوت »،آثار معنوی فوق العاده ای نیز دارد،به همین دلیل از صفات انبیاء شمرده شده و همان گونه که در روایات گذشته خواندیم،شعاع نور«یقین »است،حتی اگر این فضیلت در افراد بی ایمان باشد،به حال آنها مفید و سودمند است.
در حدیثی آمده است که خداوند متعال به حضرت موسی علیه السلام وحی نمود:«لا تقتل السامری فانه سخی،سامری را به قتل مرسان،زیرا او مرد سخاوتمندی است.» (23)
درست است که سامری،منشا فساد عظیمی در بنی اسرائیل شد و آئین بت پرستی رادر میان آنها پایه نهاد و در انتها نیز زندگی را با خفت و ذلت و حقارت گذراند که شایدمرگ بر آن زندگی،ترجیح داشت،ولی با این همه به حضرت موسی علیه السلام وحی رسید که خون او را به خاطر سخاوتش نریزد.
از رسول خدا علیه السلام نقل شده است که به فرزند حاتم طائی به نام «عدی »فرمود:«دفع عن ابیک العذاب الشدید لسخاء نفسه،عذاب شدید از پدرت به خاطر سخاوتش برداشته شد.» (24)
در ذیل همین حدیث،آمده است که پیامبر صلی الله علیه و اله دستور داد،گروهی از جنایتکاران یکی از جنگها را به قتل برسانند،ولی یکی از آنها را استثناء کرد.آن مرد تعجب کرد وگفت:«با این که گناه ما یکی است،چرا مرا از میان آن جمعیت جدا کردی؟»حضرت صلی الله علیه و اله فرمودند:«خداوند به من وحی فرستاد که تو سخاوتمند قوم خود هستی و من نباید تو را به قتل برسانم.»
آن مرد با شنیدن این سخن ایمان آورد و شهادتین بر زبان جاری کرد،آری!سخاوت آن مرد،او را به بهشت رسانید.
از رسول خدا صلی الله علیه و اله نقل شده است:«شخص سخی را اهل آسمانها دوست دارند و اهل زمین هم دوست دارند.. .در حالی که بخیل را اهل آسمانها و زمین دشمن دارند.» (25)
محدوده سخاوت
«سخاوت »مانند تمام صفات و کارهای نیک،مقدار و اندازه ای دارد که اگر در مسیرافراط قرار گیرد،نتیجه منفی خواهد داشت.همچنین «سخاوت »نباید لطمه به آبرو وحیثیت و زندگی کسانی که به انسان وابسته اند،زند.
«سخاوت »باید در اموال حلال باشد،نه اموالی که از راه های حرام و یا ظلم و ستم به دست آمده است،مانند، «سخاوت »بسیاری از سلاطین ظالم و ستمگر.
هم چنین «سخاوت »نباید در اموال مربوط به بیت المال باشد،زیرا اموال بیت المال،حساب و کتاب مخصوص به خود دارد که باید به دقت رعایت گردد.
راه های کسب سخاوت
این فضیلت اخلاقی مانند سایر فضایل،با تعلیم و تربیت و اندیشه و تفکر و تمرین وممارست حاصل می شود.
توجه به این حقیقت که این اموال و ثروتها،امانتهای الهی در دست ماست و هیچ کدام دوام و بقایی ندارد،انسان را وا می دارد با بذل و بخشش،آن را در صندوق امانت الهی،برای روزی که دستها خالی است،ذخیره کند.همچنین دقت در آثار و برکات وپیامدهای مهمی که برای «سخاوت »در مطالب قبل ذکر شد،مشوق مؤثری در امر«سخاوت »است.
مطالعه تاریخ زندگی سخاوتمندان و بخیلان و مقایسه آن دو با یکدیگر و احترام وآبرو و شخصیتی که گروه اول داشتند و ذلت و بد نامی که دامنگیر گروه دوم بوده است نیز در ایجاد این «سخاوت اخلاقی »بسیار مؤثر است.
اینها جنبه های تعلیماتی این مساله است،اما از نظر عملی،هر قدر تمرین و ممارست بیشتری در این زمینه شود،توفیق زیادتری در به دست آوردن این فضیلت اخلاقی حاصل می گردد،زیرا تکرار اعمال سخاوتمندانه و بذل و بخشش،هر چند از راه تحمیل بر نفس خویش باشد،به تدریج به صورت عادت و سپس مبدل به حالت،و سرانجام به یک ملکه اخلاقی مبدل خواهد گردید.
در ضمن،تربیت پدر و مادر و معلم و استاد در این زمینه،بسیار مؤثر است.اگر آنهاکودکان را از آغاز عمر به «جود»و«سخاوت »عادت دهند،این ملکه،به آسانی دروجود آنها ریشه می دواند و در بزرگی جزء زندگی آنان می شود.
در حالات «صاحب بن عباد»آمده است که در کودکی هنگامی که می خواست برای فرا گرفتن درس دینی به مسجد برود، همیشه مادرش یک دینار و یک درهم به او می دادو می گفت:«این را به اولین فقیری بده که در مسیر راه خود می بینی ». کم کم این خصلت دروجودش ریشه دار شد تا این که در بزرگی چنان بذل و بخششی می کرد که همه به اوآفرین می گفتند. اگر کسی بعد از ظهر ماه مبارک رمضان به خانه اش می آمد،سخاوتش مانع از آن می شد که کسی بدون خوردن افطار از خانه او بیرون رود.هر روز حداقل هزار نفر بر سر سفره او افطار می کردند و بذل و بخشش او در ماه رمضان به اندازه تمام ماههای سال بود. (26)
از شگفتیهای دیگر زندگی او چنین نقل می کنند:«روزی نوشابه برای او آوردند،ازنزدیکانش نسبت به آن نوشابه سوء ظن پیدا کرد و گفت:از این نوشابه ننوش،زیرا مسموم است،خدمتکاری که آن قدرح را آورده بود،همچنان ایستاده بود.«صاحب بن عباد»به شخصی که ادعای مسموم بودن آن را می کرد،گفت:به چه دلیل می گویی که این مسموم است؟گفت:بهترین راه این است که کسی که این قدرح را آورده و به دست تو داده،موردآزمایش قرار گیرد و از آن بنوشد،«صاحب »گفت:من به این کار راضی نیستم،آن شخص گفت:به وسیله یک مرغ خانگی آزمایش کن.«صاحب »گفت:کشتن حیوان به این صورت نیزجایز نیست،سپس دستور داد:قدح آب را واژگون کردند و آب را ریختند و به خدمتکار گفت:
برو و دیگر در خانه من قدم مگذار،ولی با این حال دستور داد:حقوق او را به طور کامل بپردازند.سپس گفت:هرگز نباید یقین را با شک از بین برد و مجازات به وسیله قطع حقوق،دلیل بر پستی است » (27)
این بحث را با چند حدیث و سخنانی از بعضی از بزرگان پایان می دهیم:
پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله می فرمایند:«الجنة دار الاسخیاء،بهشت خانه سخاوتمندان است » (28)
امام صادق علیه السلام می فرمایند که خداوند فرمود:«انی جواد کریم لا یجاورنی لئیم،من بخشنده با سخاوتم،افراد پست و بخیل نمی توانند در جوار من(در بهشت)جای بگیرند.» (29)
در حدیث دیگری از پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله آمده است:«طعام الجواد دواء و طعام البخیل داء،طعام سخاوتمند، دواست و طعام بخیل،درد و بیماری است » (30)
یکی از عارفان به نام «ابن سماک (31) »می گوید:«عجبت لمن یشتری الممالیک بماله ولا یشتری الاحرار بمعروفه،در شگفتم! از کسانی که بردگان را با مال خود خریداری می کنند،ولی آزاده ها را با احسان و نیکی،در بند محبت خود در نمی آورند.» (32)
به عربی گفتند:آقا و بزرگ شما کیست؟گفت:«من احتمل شتمنا و اعطی سائلنا واغضی جاهلنا،کسی که بدگویی های ما را تحمل کند و به نیازمندان ببخشد و از اعمال جاهلان چشم پوشی کند.» (33)
پی نوشتها:
1- حشر،9.
2- فی ظلال،ج 7(ذیل آیه).
3- دهر/ 8 و9.
4- الغدیر،ج 3،ص 107 به بعد.احقاق الحق،ج 3،ص 157- 171.(در این کتاب حدیث مزبور از36نفر از دانشمندان اهل نت با بیان ماخذ حدیث ذکر شده است.)
5- بقره/ 261.
6- بحار الانوار،ج 93،ص 129.
7- بقره/ 274.
8- آل عمران/ 92.
9- بقره/ 3.
10- اسراء/ 29.
11- تفسیر نور الثقلین،ج 3،ص 158.
12- کنز العمال،ج 6،ص 337،حدیث 15926.
13- بحار الانوار،ج 68،ص 355،حدیث 17.
14- غرر الحکم،حدیث 4511.
15- غرر الحکم،حدیث 2145.
16- غرر الحکم،حدیث 6440.
17- غرر الحکم،حدیث 1738.
18- غرر الحکم،حدیث 9561.
19- بحار الانوار،ج 70،ص 308.
20- بحار الانوار،ج 70،ص 307.
21- کنز العمال،ج 6،ص 392،حدیث 16212.
22- غرر الحکم،حدیث 333.
23- کافی،ج 4،ص 41.
24- بحار الانوار،ج 68،ص 354.
25- وسایل الشیع،ج 15،ص 252.
26- سفینة البحار،ماده صحب.
27- همان.
28- المحجة البیضاء،ج 6،ص 62.
29- همان.ص 64.
30- همان،ص 61.
31- «ابن سماک »در قرن دوم هجری در دوران حکومت هارون الرشید زندگی می کرد و در سال 183 هق.در کوفه درگذشت(ر.ج.سفینة البحار،ماده سمک).
مرحوم محدث قمی در سفینة البحار در شرح حال «ابن سماک »،او را مردی خوش بیان و صاحب مواعظ واندرزها می شمرد و از«ابن ابی الحدید»نقل می کند که او روزی وارد بر هارون شد،هنگامی که چشم هارون به او افتاد،گفت:مرا موعظه کن،(هارون در همین موقع تقاضای آب کرد).ابن سماک اشاره به آب کرد و گفت:تو را به خدا سوگند می دهم!اگر یک بیماری داشته باشی که نتوانی آب بنوشی،چه می کنی؟
گفت:حاضرم نیمی از تمام ملک و حکومتم را بدهم تا این بیماری برطرف شود،سپس به او گفت:بنوش.
هارون آب را نوشید.«ابن سماک »دوباره گفت:تو را به خدا سوگند می دهم!اگر این آب را که نوشیدی از تودفع نشود،چه می کنی؟گفت:حاضرم نیمی دیگر از حکومتم را برای حل این مشکل بدهم.ابن سماک گفت:حکومتی که نیمی از آن فدای نوشیدن آب و نیمی فدای خارج شدن آن شود،چیزی نیست که مردم برای آن بجنگند.
32- همان.ص 65.
33- همان.
محور : مقالات انگليسي + ترجمه در لينك مطلب
Vote of Thanks: October 7-9, 2003, Bahrain.
رای ها : 07-09 اکتبر، سال 2003 ، بحرین
Vote Of Thanks
Fifth International Conference on Islamic Economics and Finance
Bahrain, October 7-9, 2003
His Excellency Abdulla Hasan Saif, Minister of Finance and National Economy, Kingdom of Bahrain, Her Excellency Dr. Maryam bint Hasan Ale Khalifa, President University of Bahrain, His Excellency Shaikh Ahmed bin Mohammed Al-Khalifa, Governor, Bahrain Monetary Agency; His Excellency Dr. Ahmed Mohammed Ali, President Islamic Development Bank; His Excellency Sheikh Saleh Abdullah Kamel,
Ladies and Gentlemen
As the current President of the International Association For Islamic Economics it is my pleasant duty to propose a vote of thanks to His Highness Shaikh Khalifa bin Salman al-Khalifa, the Prime minister of Bahrain for extending his patronage and hosting this Fifth International Conference on Islamic Economics and Finance, to H.E. Abdulla Hasan Saif, Minister of Finance and National Economy who in 2000 on the occasion of the Fourth International Conference on Islamic Economics and Banking invited our Association to plan this Conference to be held in Bahrain and the University of Bahrain and the Islamic Development Bank who made strenuous efforts for making this Conference such a success as we see it today. I would also like to thank all members of Conference Committees who worked very hard. Without their dedicated efforts, we could not see such magnificent arrangements and such a rich collection of papers. I will fail in my duty if I do not put on record my deep appreciation for paper writers and discussants for their valuable contributions. It is that treasure which will keep the memories of this Conference alive for future generations.
Ladies and Gentlemen:
A quarter century ago there was no Islamic bank in Bahrain, but today Bahrain has the largest number of Islamic financial institutions not only in the Gulf but, to the best of my knowledge, anywhere in the world. The Kingdom is playing host to 26 Islamic banks and financial institutions, five industry-support organizations, six Islamic insurance companies and 34 Islamic mutual funds. This did not happen by default. The wise policies of the Government and the timely steps taken by the Bahrain Monetary Agency have been the main factors attracting the Islamic financial community. Bahrain has hosted so many conferences on Islamic finance that it can rightly claim to be the birthplace of most of the initiatives taken in the last decade. Bahrain has been as quick to learn from experiments being made in other vibrant centers of Islamic finance like Malaysia as it has been keen to teach lessons from its own experiences. Its recent innovations in Government sponsored sukuk has opened a new vista in the field of Islamic finance. Bahrain has undoubtedly become the hub of Islamic financial industry. This unique position of Bahrain in Islamic Finance Industry makes holding of this Conference an omen of good tidings for our Association’s future aspirations.
Distinguished Guests
It is no secret that behind the flowering of Islamic banking and finance and the sprouting of the nascent discipline of Islamic economics in university campuses the world over, are the untiring efforts of Islamic economists during the last half century. From its modest beginnings in the Indian subcontinent and Egypt, Islamic economics got a big boost when the First International Conference on Islamic Economics was held in Makkah Mukarramah in 1976. Attended by some three hundred shariah scholars, economists, financiers and journalists, that conference sent the clearest message that Muslims are launching a new project in the field of economics and finance, considered till then to be a Western prerogative. The sincere efforts made by scholars and practitioners thereafter were rewarded by a rapid growth of the discipline of Islamic Economics and the Islamic financial industry. Within a decade of that event teaching of economics in Islamic perspective proliferated in Muslim universities and the practice of banking, investment and insurance in accordance with shariah spread far and wide. One factor behind this success story was the prohibition of riba in Islam which by an almost consensus of Islamic jurists covers bank interest. An interest-free way of banking was, therefore, welcome to all Muslims. But there must be something more to explain the Universities introducing Islamic economics than Muslim attraction towards interest-free banking. A general disillusionment from the two opposing ideologies of capitalism and socialism brought Islamic teachings related to economic affairs into focus. In order to capitalize on that opportunity, Muslim intellectuals developed alternative economic and financial theories and the practitioners quickly responded by experimenting with those ideas. The International Association for Islamic Economics, established in 1984 in response to a resolution of the Second International Conference on Islamic Economics held in Islamabad in 1983 was charged with the objective of further intellectual development and its dissemination, a responsibility that it has been carrying out since then with the meager resources at its disposal. The sincere efforts made by scholars and practitioners thereafter were rewarded by a rapid growth of the discipline of Islamic economics and the Islamic financial industry.
During the 20 years that have elapsed since then great strides have been made. New ideas have been germinated, new financial instruments developed, new institutions established. The Association and its leading members silently provided a helping hand. Since 1991, the Association is publishing an academic journal, “Review of Islamic Economics”. More importantly, it is closely associated with the remaining half a dozen scholarly journals in the field. During the same period, the number of seminars and conferences on Islamic Economics and Finance runs into hundreds. Not all were organized by the Association. But the office holders of the Association were always there with their support and guidance. Under its own auspices, the Association has organized the series of International Conferences of which this one in Bahrain happens to be the fifth. The two preceding ones were held under the auspices of the University of Loughborough in the United Kingdom and the International Islamic University, Malaysia at Kuala Lumpur. If that is an indication of our linkage with seats of learning in the East as well as in the West, we have really worked hard for it. The literature produced by these Conferences remains to be the most important contribution made in the discipline and is widely quoted in academic circles. Credit must also be given to the dozens of teachers and hundreds of students, many of them eventually earning a Ph D degree, who opted for Islamic economics. As a matter of fact the academic community outnumbers the business community and financiers insofar as membership of the Association is concerned. We wish to use occasions such as this one, when both the academia and business are represented in good numbers to elicit further support for our Association by way of membership and patronage.
We are fortunate indeed that today our hosts in the Kingdom of Bahrain include both the University and the Monetary Agency. We look forward to further academic cooperation between the Association and the University of Bahrain and more joint projects between our Association and the Bahrain Monetary Agency. I am fully aware of the fact that besides the Kingdom of Bahrain’s own goodwill, it is the sincere dedication of my two predecessors as Presidents of the Association, Professor Khurshid Ahmad and Professor Mohammad Omar Zubair that has made this Conference a reality. We thank our hosts, the Government and the people of Bahrain for this wonderful opportunity that they provided us. We also thank the Islamic Development Bank represented here by its dear President, for coming to our help whenever called upon. It is no coincidence that since its establishment, the IDB has always been our partner in organizing these International Conferences. We assure all our patrons that the trust they reposed in our Association will be valued and honored.
Ladies and Gentlemen
We have the ambition of penetrating further into the academia. One effective way of doing that is by instituting endowed chairs at some major seats of learning for teaching and research in Islamic Economics/Islamic Finance. Also scholarships to attract talented students in this field can be very effective. We have wide contacts and some experience in this regard. All that we need for making a break through are financial resources. There is also a plan for donating or subsidizing the purchase of Islamic economic literature to Universities which can go along the above two steps.
The Association aspires, through in-house research, round tables and appropriate publications to influence the future direction of the Islamic financial industry so that it becomes poor-friendly and pays special attention to the poorest among Muslim countries and communities. This may need designing credit instruments and investment vehicles suited to the poor---a task that should not be left to the market forces as it would need some institutional support in the initial stages. The association has the network needed for launching such a project, but it needs money.
Last but not the least, the Association has always been a forum where East meets West in a noble joint venture to develop economics using the best in human knowledge guided by Divine principles. The Association has the wherewithal of acting as link between Muslim academia, and the Economics profession, as also between the financial community in general and the Shariah scholars and jurists. This would entail creating special task forces and discussion groups as also sending suitable representatives to professional conferences and other events. Given the nature of our enterprise involving religion as well as business and the East as well as the West, strengthening such links can be neglected only at a great peril to the whole exercise.
Once again, your Excellencies, Ladies and Gentlemen! Thanks for your attention, thanks for coming.
Mohammad Nejatullah Siddiqi
President
International Association For
Islamic Economics
ادامه مطلب