تاريخ : جمعه 30 اردیبهشت 1390  | 5:53 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : اهل بیت (ع) و مسائل اقتصادی       گردآورنده : نویسنده وبلاگ

عن ابان بن تغلب قال قال ابو عبد اللَّه عليه السّلام: أ ترى اللَّه اعطى من اعطى من كرامته عليه و منع من منع من هوان به عليه لا و لكن المال مال اللَّه يضعه عند الرّجل ودايع و جوّز لهم ان يأكلوا قصدا و يلبسوا قصدا و ينكحوا قصدا و يركبوا قصدا و يعودوا بما سوى ذلك على فقراء المؤمنين و يلمّوا به شعثهم فمن فعل ذلك كان ما يأكل حلالا و يشرب حلالا و يركب و ينكح حلالا و من عدا ذلك كان عليه حراما. ثمّ قال: لا تسرفوا انّ اللَّه لا يحبّ المسرفين. «1»
 (1) امام صادق عليه السّلام به ابان بن تغلب فرمود: بنظرت مى‏آيد خداوند بكسى كه عطاى بسيار فرموده از اين جهت است كه او نزد پروردگار، عزيز و ارزنده است. و كسى را كه از عطاياى خود محروم نموده از اين جهت است كه وى نزد خداوند ذليل و خوار است. هرگز چنين نيست. حقيقت اينست كه مال، مال خداوند است و آن را بامانت نزد شخص متمكّن سپرده است و به امانت داران اجازه داده است كه از مال خداوند در راه تأمين غذا و لباس و انتخاب همسر و تهيّه مركب خود بقدر معتدل و در خور شأن خويش استفاده‏ كنند و ما زاد امانت خدا را بمسلمانان مستمند و از كار افتاده برگردانند و بدين وسيله پراكندگى آنان را جمع كنند. اگر كسى در مال خداوند اين چنين مشروع و معتدل تصرف نمايد آنچه را كه بهره‏بردارى كرده بر وى حلال است. و اگر جز اين عمل كند و بيش از اندازه در آن تصرف نمايد ناروا و حرام است. سپس فرمود: اسراف نكنيد كه خداوند دوستدار مسرفين نيست.
روى انّ امير المؤمنين عليه السّلام اجتاز بقصّاب و عنده لحم سمين فقال: يا امير المؤمنين هذا اللّحم سمين اشتر منه فقال (ع): ليس الثّمن حاضرا، فقال انا اصبر يا امير المؤمنين فقال له: انا اصبر عن اللّحم. «1»
 (1) على عليه السّلام از مقابل دكان قصّابى عبور ميكرد، مرد قصّاب كه گوشت فربهى داشت بحضرت عرض كرد: از اين گوشت پروار بخريد فرمود: فعلا پول ندارم. قصّاب گفت: نسيه ميدهم و براى دريافت قيمت آن صبر ميكنم. امام عليه السّلام فرمود: بجاى صبر تو، من از خوردن گوشت صبر مينمايم.
فقه الرّضا عليه السّلام: و ليكن نفقتك على نفسك و عيالك قصدا. «2»
 (2) حضرت رضا عليه السّلام فرمود: نسبت به مصارف مالى در باره خود و عائله خودت، معتدل و ميانه‏رو باش.
في وصيّة امير المؤمنين عليه السّلام للحسن (ع) عند وفاته: و اقتصد يا بنىّ في معيشتك و اقتصد في عبادتك و عليك فيها بالامر الدّائم الّذى تطيقه. «1»
 (1) على عليه السّلام ضمن وصاياى خود بحضرت مجتبى عليه السّلام فرموده است: فرزند عزيز در شئون زندگى و امور عبادى ميانه‏رو باش و از افراط بپرهيز. روشى را انتخاب كن كه در حدود توان و طاقت تو باشد و بتوانى هميشه آن را انجام دهى.

منبع  : الحديت-روايات تربيتى، ج‏1



نظرات 0
تاريخ : جمعه 30 اردیبهشت 1390  | 5:45 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : اقتصاد اسلامی       گردآورنده : نویسنده وبلاگ

مدخلى بر تحقيق در اقتصاد اسلامى (1)

مدخلى بر تحقيق در اقتصاد اسلامى (2)

مدخلى بر تحقيق در اقتصاد اسلامى (3)

مدخلى بر تحقيق در اقتصاد اسلامى (4)


1- چارچوب كلّى‏
: از آيات و احاديث رسيده در باره اموال و آنچه به آنها ارتباط پيدا مى‏كند- و بسيارى از آنها در جاى جاى اين دو باب از كتاب «الحياة» از نظرتان مى‏گذرد- اين موضوعها به روشنى به دست مى‏آيد:
 (1)- ايستار كلّى اسلام نسبت به اموال و هدفهاى كسب مال.
 (2)- جهتگيريهاى اصلى و اساسى اسلام در سياستهاى مالى و اقتصادى.
 (3)- راه صحيح گردش اموال ميان مردم.
 (4)- نقش مهم تقسيم و توزيع مال، و تعديل مالكيّت و مصرف.
 (5)- نقش محورى انفاق در سياست اقتصادى اسلام و نظام مالى معيّن آن.


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : جمعه 30 اردیبهشت 1390  | 5:40 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : اقتصاد اسلامی     گرد آورنده : نویسنده وبلاگ


....
د- اموال، پشتوانه و مايه زندگى (موضع الهى مال)
قرآن‏
1- وَ الَّذِينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً* «1» (1) (بندگان خداوند رحمان) كسانيند كه در خرج كردن براى هر چيز، نه اسراف مى‏كنند و نه خسّت مى‏ورزند، و با ميانه‏روى (به زندگى خويش) قوام مى‏بخشند** شيخ ابو على طبرسى- صاحب تفسير- مى‏گويد: «... يعنى خرج كردن ايشان در حدّ ميانه است: نه اسراف است كه به تبذير (ولخرجى) بينجامد، و نه تنگ‏گيرى كه موجب كوتاهى در اداى وظيفه گردد. و همين روش پسنديده است. و «قوام» در زندگى آن است كه تو را برپا نگاه دارد و بى‏نياز كند». «2» 2- وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً ... «3»
 (1) اموال خود را- كه خداوند سبب برپايى زندگى شما قرار داده است- به دست سفيهان مدهيد ...
حديث‏
1- الإمام الباقر «ع»- فيما رواه الإمام جعفر الصّادق: إنّه سئل عن الدّنانير و الدّراهم و ما على النّاس فيها؟ فقال: هي خواتيم اللَّه في أرضه، جعلها اللَّه مصحّة لخلقه، و بها تستقيم شؤونهم و مطالبهم ... «1» (2) امام باقر «ع»- به روايت امام جعفر صادق «ع»: از او (پدرم) در باره دينار و درهم (پول) و وظيفه مردمان در باره آنها پرسيدند، فرمود: «اينها سكّه‏هاى خداست در زمين، خداوند آنها را مايه سامانيابى زندگى خلق (و گذران امور آنان) قرار داده است، و بوسيله آنهاست كه كارهاى مردمان روبراه مى‏شود و نيازهاى آنان بر آورده مى‏گردد».

ه- اموال، انفاق و بخشيدن‏
قرآن‏
1- ... وَ أَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفِينَ فِيهِ، فَالَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ أَنْفَقُوا، لَهُمْ أَجْرٌ كَبِيرٌ* «2»
 (1) ... از آنچه (اموال، امكانات) كه خداوند اكنون شما را (پس از ديگران و رفتگان) مالك آنها گردانيده است انفاق كنيد؛ كسانى از شما كه ايمان آوردند و انفاق كردند، پاداشى بزرگ دارند* 2- وَ أَنْفِقُوا مِنْ ما رَزَقْناكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ ... «1» (2) از آنچه روزى شما كرديم، پيش از آنكه مرگ به سراغ شما بيايد، انفاق كنيد ... 3- لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ ... «2» (3) هرگز به نيكى كردن (و نيكوكار شدن) دست نخواهيد يافت، مگر آنكه از هر چه دوست مى‏داريد (و به دلتان بسته است) انفاق كنيد ...
حديث‏
1- النّبيّ «ص»: لم نبعث لجمع المال و لكن بعثنا لإنفاقه. «3» (4) پيامبر «ص»: ما پيامبران نه براى جمع كردن مال، بلكه براى انفاق كردن آن برانگيخته شديم.
* در فصول دهگانه‏اى كه در باره «انفاق» خواهد آمد، از تأكيدهاى قاطع اسلام، در باره پراكندن مال و توزيع آن در ميان مردم، به صورتهاى گوناگون، سخن خواهيم گفت؛ شما به فصلهاى شانزدهم تا بيست و پنجم، از باب دوازدهم رجوع كنيد. «1»

 

ادامه دارد ...
 



نظرات 0
تاريخ : جمعه 30 اردیبهشت 1390  | 5:39 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : اقتصاد اسلامی     گرد آورنده : نویسنده وبلاگ

...


ج- اموال، امانت و عاريه‏
قرآن‏
1- ... وَ أَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفِينَ فِيهِ ... «2» (1) ... از آنچه (خدا) شما را در آن جانشين قرار داده است انفاق كنيد ...
حديث‏
1- الإمام علي «ع»: المال عارية. «3»
 (1) امام على «ع»: مال عاريه است. 2- الإمام الصادق «ع»: اجعل مالك كعارية تردّها. «1» (2) امام صادق «ع»: مالت را همچون امانتى در نظر داشته باش كه بايد پس بدهى. 3- الإمام الصّادق «ع»- فيما رواه عيسى بن موسى: يا عيسى! المال مال اللَّه، جعله ودائع عند خلقه ... «2» (3) امام صادق «ع»- به روايت عيسى بن موسى: اى عيسى! مال مال خداست، كه آن را به صورت امانت به آفريدگان خود سپرده است. 4- الإمام الصّادق «ع»: إنّما أعطاكم اللَّه هذه الفضول من الأموال لتوجّهوها حيث وجّهها اللَّه، و لم يعطكموها لتكنزوها. «3» (4) امام صادق «ع»: خداوند اين اموال را كه افزون از اندازه نيازتان به شما بخشيده است براى آن است تا آنها را به همان مصرفهايى برسانيد كه خود او معيّن كرده است، نه اينكه آن همه را در نزد خود بيندوزيد. 5- الإمام الصّادق «ع»- فيما رواه أبان بن تغلب: أ ترى اللَّه أعطى من أعطى من كرامته عليه، و منع من منع من هوان به عليه؟ لا، و لكنّ المال مال اللَّه، يضعه‏
عند الرّجل ودائع ... «1» (1) امام صادق «ع»- به روايت ابان بن تغلب: آيا به نظر تو خداوند به كسانى مال داده است كه در نزد او محترم بوده‏اند، و به كسانى نداده است كه در نزد او احترامى نداشته‏اند؟ هرگز! بلكه مال مال خداست، و آن را به امانت نزد كسانى قرار داده است ... 6- الإمام الرّضا «ع»: قال جلّ و علا: «و اعلموا أنّما غنمتم من شي‏ء، فأنّ للَّه خمسه و للرّسول و لذي القربى»، إلى آخر الآية، فتطوّل علينا بذلك امتنانا منه و رحمة، إذ كان المالك للنّفوس و الأموال و سائر الأشياء، الملك الحقيقيّ، و كان ما في أيدي النّاس عواري، و إنّهم مالكون مجازا لا حقيقة له؛ و كلّ ما أفاده النّاس فهو حقيقة غنيمة ... «2» (2) امام رضا «ع»: خداوند بزرگ فرمود: «و اعلموا أنّما غنمتم من شي‏ء، فأنّ للَّه خمسه و للرّسول و لذى القربى بدانيد كه آنچه (در جنگها) به غنيمت بهره شما مى‏شود «3»، پنج يك (خمس) آن مخصوص خداست و پيامبر خدا و خويشاوندان او، (تا آخر آيه)، و از آن جهت چنين كرد تا با رحمت خود بر ما منّت گذارد، زيرا مالك جانها و مالها و چيزهاى ديگر خود او است كه مالكيّت حقيقى دارد؛ و آنچه در دست مردم است عنوان عاريه دارد، و مردمان به مجاز مالكند نه به حقيقت؛ و آنچه مردم به دست مى‏آورند (از راه‏
كسب و كار و بازرگانى و صنعت و ...)، همه، در حقيقت غنيمت است (يعنى مالك خمس آن نيستند و بايد بپردازند).

 

ادامه دارد ....
 



نظرات 0
تاريخ : جمعه 30 اردیبهشت 1390  | 5:35 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : اقتصاد اسلامی     گرد آورنده : نویسنده وبلاگ

...

ب- مال، از آن خداى متعال‏
قرآن‏
1- ... و آتوهم من مال اللَّه الّذي آتاكم ... «4»
... (1) به آنان (بردگانى كه مى‏خواهند آزاد شوند)، از «مال خدا»، كه به شما داده است بدهيد ...
حديث‏
1- النّبي «ص»- فيما رواه الإمام الباقر: قال رسول اللَّه «ص»: يأتي علي النّاس زمان يشكون فيه ربّهم ... يقول الرّجل: و اللَّه ما ربحت شيئا منذ كذا و كذا، و لا آكل و لا أشرب إلّا من رأس مالي! و يحك، و هل أصل مالك و ذروته إلّا من ربّك؟ «1» (2) پيامبر «ص»- به روايت امام محمّد باقر «ع»: زمانى خواهد آمد كه مردمان از پروردگار خويش گله مى‏كنند ... مردى مى‏گويد: «به خدا سوگند كه از فلان وقت سودى به چنگ نياورده‏ام، و همه از سرمايه خورده‏ام و نوشيده‏ام!».
اى واى، آيا اصل مال تو و سرمايه تو، جز از پروردگار تو است؟ 2- النّبي «ص»: إنّ اللَّه لا يطاع جبرا، و لا يعصى مغلوبا، و لم يهمل العباد من المملكة، و لكنّه القادر على ما أقدرهم عليه، و المالك لما ملّكهم إيّاه ... «2» (3) پيامبر «ص»: خدا را بندگان از روى جبر عبادت نمى‏كنند، نافرمانى و معصيت ايشان نيز از آن جهت نيست كه خدا ناتوان (از جلوگيرى آنان) باشد،
 (بلكه همه از آن است كه خداوند آنان را مختار قرار داده است تا هر چه مى‏كنند به اختيار باشد: طاعت يا معصيت)، (1) و خداوند بندگان را از قدرت تصرّف نيز محروم نداشته است، ليكن هر چيز و هر كارى كه آنان را بر آن قادر ساخته است، از حيطه قدرت او نيز بيرون نيست، و آنچه را ملك ايشان قرار داده است خود نيز مالك آن است ... الإمام الصّادق «ع»- في حديث عنوان البصريّ المعروف: قلت: يا أبا عبد اللَّه! ما حقيقة العبوديّة؟ قال: ثلاثة أشياء: أن لا يرى العبد لنفسه فيما خوّله اللَّه ملكا، لأنّ العبيد لا يكون لهم ملك، يرون المال مال اللَّه، يضعونه حيث أمرهم اللَّه به ... «1» (2) امام صادق «ع»- در حديث معروف «عنوان بصرى»، گفتم: اى ابا عبد اللَّه! حقيقت بندگى چيست؟ فرمود: سه چيز: اينكه بنده در آنچه خدا بر او منّت گذاشته و بخشيده است براى خود مالكيّت نبيند، بدان جهت كه بندگان را ملكى نيست، مال را مال خدا مى‏دانند، و آن را در جايى كه خدا فرموده است قرار مى‏دهند ... 4- الإمام الصّادق «ع»- فيما رواه أبان بن تغلب: أ ترى اللَّه أعطى من أعطى من كرامته عليه، و منع من منع من هوان به عليه؟ لا، و لكنّ المال مال اللَّه يضعه عند الرّجل ودائع ... «2» (3) امام صادق «ع»- به روايت ابان بن تغلب: آيا به نظر تو (اى ابان!)، خداوند به‏
كسانى مال داده است كه در نزد او محترم بوده‏اند، (1) و به كسانى نداده است كه نزد او احترامى نداشته‏اند؟ نه چنين است، بلكه مال، مال خداست، و آن را به امانت نزد كسانى قرار داده است (تا به مصرفهايى كه خود فرموده است برسانند، و زندگى محرومان را تأمين كنند) ... 5- الإمام الصّادق «ع»- فيما رواه عيسى بن موسى: يا عيسى! المال مال اللَّه ... «1» (2) امام صادق «ع»- به روايت عيسى بن موسى: اى عيسى، مال مال خداست ...
بنگريد! اين خط دهى تعالى آفرين و اين آموزش حياتبخش، يعنى «مال را مال خدا دانستن و به اين باور چونان اصلى گردن نهادن»، در تعاليم اسلامى فراوان است، بلكه خود اصلى است از اصول «ايمان به خدا»، زيرا كه بنا بر «ايمان به خدا» و باور به وجود او- كه آفريننده همه كس و همه چيز است- چيزها همه از آن خداى آفريننده است:
لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ ... «2» (3) از آن خداست هر چه در آسمانهاست و هر چه در زمين ...
وَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ ... «1» از آن خداست ...
وَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ ... «2» از آن خداست ...
وَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ ... «3» از آن خداست ...
وَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ ... «4» از آن خداست ...
وَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ ... «5» از آن خداست ...
لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ ... «6» از آن اوست ...
و ديگر آيات كتاب آسمانى در اين باره؛ بلكه اعتقاد دينى توحيدى، خود مالك يعنى انسان را نيز- چنان كه اشاره شد- ملك خداى متعال مى‏داند: «أَلا إِنَّ لِلَّهِ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ «7» (1) آگاه باشيد كه هر كس در آسمانها و زمين است از آن خداست». پس در سايه اين اعتقاد توحيدى، همه مالها و چيزها و مواهب و نعمتها و امكانات و كالاهايى كه در نزد انسان و در دسترس و مورد استفاده او است، بنا بر اصل، ملك او نيست بلكه ملك خدا و از خدا و از روزيها و نعمتهاى او است كه به انسان ارزانى داشته و به او- بعنوان امانت و بر اساس نيابت- بخشيده است. و خدا با او شرط كرده است كه از آنچه حلال و پاكيزه است بخورد (يا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلالًا طَيِّباً) «8»؛ و پا بر جاى پاى شيطان نگذارد (وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ) «9»؛ و سپاسگزار نعمت باشد (وَ اشْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ) «10»؛ و اسراف نكند (وَ لا تُسْرِفُوا)* «11»؛ و پرهيزگارى را از دست ندهد فَكُلُوا مِمَّا غَنِمْتُمْ حَلالًا طَيِّباً وَ اتَّقُوا اللَّهَ «12»؛ و در حال توانگرى برخوردى متكبّرانه و طاغوتى نداشته باشد (وَ لا تَطْغَوْا فِيهِ) «13»؛ و مال را در دست‏ خود نگاه ندارد، بلكه پيوسته و پيوسته انفاق كند (وَ أَنْفِقُوا ... وَ أَنْفِقُوا ...)*. «1» پس بنا بر اين اصل عقيدتى اساسى، مالكيّت خدا بر چيزها و مالها و كالاها و هر چه عنوان مال دارد و داراى ارزش و بهاست، مالكيّتى حقيقى است، و مالكيّت انسان بر اين چيزها عنوان مجازى و اعتبارى و وكالتى دارد، زيرا كه خدا به او بخشيده و در دست او قرار داده است.
اين اصل، در باره ساخته‏ها و اختراعات بشرى، و هر چه كه انسان از راه صنعتگرى و كشاورزى و بازرگانى و غوّاصى و بهره‏بردارى از ثروتهاى زمين و جز آن به دست مى‏آورد نيز صادق است، زيرا كه سازندگان و مخترعان و نيرو و كارايى و انديشه نيرومند و استعداد ممتازى كه دارند، و همه موادّى كه در صنعتها به كار مى‏برند، و پديده‏هاى طبيعت كه به كمك آنها امكان اختراع و توليد فراهم مى‏شود، و هر چيز كه از آن ساختن چيزى ديگر امكان مى‏پذيرد، همه و همه، به خداى يگانه تعلّق دارد و بس. آيا آدمى مى‏تواند در اين جهان فراخ چيزى بيابد كه آن را خود از عدم ساخته باشد؟ و آيا انسان به خودى خود (و شخصا)، قدرت و توانايى پديد آوردن يا ساختن يا تبديل كردن دارد؟ آيا مى‏تواند آن مقدار هوا به وجود آورد كه چند لحظه در آن تنفّس كند؟ آيا ذرّه‏اى از ذرّات عالم را او به وجود آورده است؟ آيا ياخته‏اى از ياخته‏هاى بدنش را خود ساخته است؟ و آيا انسان ساكن بر روى اين زمين توانسته است قانونى از قوانين كلّى و عمومى را در موجودات استقرار بخشد، قوانينى كه با آنها پيدايش چيزها و پديده‏ها تحقّق مى‏يابد، و همه رشد مى‏كنند و به بار مى‏نشينند و تجزيه و تركيب مى‏شوند؛ قوانينى كه بشر با شناخت اندكى از آنها- آنهم شناختى ناقص- به اكتشافى يا صنعتى دست مى‏يابد؟ ... نه، و هزار بار نه، انسان خود چيزى نبوده است تا چيزى ديگر را به وجود آورد (هَلْ أَتى‏ عَلَى الْإِنْسانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً*  إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاج‏
نَبْتَلِيهِ فَجَعَلْناهُ سَمِيعاً بَصِيراً* «1» (1) بر آدمى روزگارى گذشت كه چيزى در خور ذكر نبود* ما او را از نطفه‏اى آميخته شده آفريديم تا بيازماييم، و او را شنوا ساختيم و بينا*)، پس انسان چيزى را نيافريده است، (2) و آدميان، هر چند با هم كمك كنند، نمى‏توانند چيزى- حتى مگسى را- بيافرينند لَنْ يَخْلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ) «2»، (3) بلكه اگر مگسى چيزى را از ايشان بربايد نمى‏توانند از چنگ آن بيرون آورند (وَ إِنْ يَسْلُبْهُمُ الذُّبابُ شَيْئاً لا يَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ) «3»، بلكه آدمى چيزى نمى‏داند تا بر اين گونه چيزها توانايى پيدا كند، و هر چه مى‏داند خدا به او آموخته است (وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَيْئاً ... «4» و عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ*) ... «5» آرى، آدمى هيچ طبيعتى از طبايع جهان و هيچ قانونى از قوانين آن را نيافريده است، و در همه اكتشافات و صنايع و بهره‏برداريهاى خويش از ثروتهاى عالم و سير كردن در فضاى نامحدود، از اين طبايع و قوانين، استفاده برده است. همه ساكنان كره زمين توانايى آن را ندارند كه يك روز خورشيد و نور آن را براى رشد كردن اجسام و جريان يافتن نهرها و پيدا شدن كانيها به وجود آورند، و (4) «اين خداست كه خورشيد را از خاور مى‏آورد، پس تو (اى منكر خدا) آن را (اگر مى‏توانى) از باختر برآور ...» (فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ، فَأْتِ بِها مِنَ الْمَغْرِبِ ...) «6»، (5) «خورشيد و ماه و ستارگان همه فرمانبر اويند ...» (... وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخَّراتٍ بِأَمْرِهِ ...* «7».
اين ايمان الهى توحيدى اسلام است. و جوهر آن عبارت از اين است كه جهان و هر چه در آن است، از طبيعت و اشيا و قوانين- و چيزهاى غير طبيعى (مصنوعى)- همه از آن خدا و آفريده و ملك او
است لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ)* «1»، و او موهبتها را در نزد انسان- كه نيز آفريده و ملك خداست- به وديعه نهاده است، و خدا به انسان نيابت داده است تا به آن صورت كه خود مقرّر داشته و سفارش كرده است عمل كند و به اندازه‏اى كه او فرموده است بهره‏مند شود.
و در اينجا، در باره اين موضوع اساسى ويران‏كننده و سازنده (ويران‏كننده تجاوز مالى و ظلم اقتصادى، و سازنده جامعه دادگر و سالم و قائم به قسط) مسائل مهمّى هست كه- به خواست خدا- در «نگاهى به سراسر فصل»، بتفصيل از آنها ياد خواهيم كرد، تا اين گونه توضيحات كه گاه اشاره‏وار مى‏آوريم، چندان به درازا نكشد.
 

ادامه دارد ....



نظرات 0
تاريخ : جمعه 30 اردیبهشت 1390  | 5:33 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : اقتصاد اسلامی     گرد آورنده : نویسنده وبلاگ

فصل نخست مال در تصوّر اسلامى
أ- چارچوب كلّى‏
قرآن‏
1- فَإِذا قُضِيَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ، وَ اذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيراً، لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ* «1» (1) هنگامى كه نماز به پايان رسد، در زمين پراكنده شويد و از فضل خدا روزى بخواهيد، و خدا را فراوان ياد كنيد، باشد كه رستگار شويد* 2- وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً ... «2» (2) اموال خود را- كه خداوند سبب برپايى زندگى شما قرار داده است- به دست سفيهان مدهيد (و مالى را كه به كسانى سفيه و بيخرد رسيده است در دسترس خود آنان مگذاريد تا تباه نسازند) ... 3- وَ لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ وَ تُدْلُوا بِها إِلَى الْحُكَّامِ ... «3»
 (1) از اموال يك ديگر به صورت نادرست استفاده نكنيد، و براى بدست آوردن مالى بيشتر به حاكمان رشوه ندهيد ... 4- ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى‏ رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى‏، فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى‏ وَ الْيَتامى‏ وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ، كَيْ لا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِياءِ مِنْكُمْ ... «1» (2) آنچه خداوند، از مردم كافر آباديها به پيامبر خود بازگردانيد، از آن خداست و فرستاده خدا و خويشاوندان او، و يتيمان و بينوايان و در راه- ماندگان، تا چنان نباشد كه (در انحصار گروهى درآيد و) در ميان توانگران شما دست به دست بگردد ... 5- وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى‏ وَ الْيَتامى‏ وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ ... «2» (3) بدانيد كه آنچه (در جنگها) به غنيمت بهره شما مى‏شود، پنج يك آن مخصوص خداست و پيامبر و خويشاوندان او، و يتيمان و بينوايان و در راه- ماندگان ... 6- وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ ...* «3» (4) نماز را بر پا بداريد و زكات بدهيد ...
7- لِلرِّجالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ ... «1» (1) ... مردان را از كار و كسب خود نصيبى است، و زنان را از كار و كسب خود نصيبى ... 8- الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَ يَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ، وَ يَكْتُمُونَ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ، وَ أَعْتَدْنا لِلْكافِرِينَ عَذاباً مُهِيناً* «2» (2) (خدا دوست ندارد متكبّران فخرفروش را)، آنان كه بخل مى‏ورزند و مردمان را به بخل‏ورزيدن فرمان مى‏دهند، و مالى را كه خدا از فضل خويش به ايشان داده است پوشيده مى‏دارند؛ ما براى كافران عذابى خواركننده آماده ساخته‏ايم* 9- وَ الَّذِينَ فِي أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ*  لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ* «3» (3) كسانى كه در اموال آنان سهمى است معيّن* براى سائلان و محرومان* 10- آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ، وَ أَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفِينَ فِيهِ ... «4» (4) به خدا و فرستاده‏اش ايمان آوريد، و از اموالى كه از راه ارث به شما رسانيد (و شما را جانشين صاحبان پيشين آنها ساخت) انفاق كنيد ...
11- الَّذِي يُؤْتِي مالَهُ يَتَزَكَّى* «1» (1) آن كس كه مال خويش مى‏بخشد (زكات مى‏دهد) تا (در نزد خداوند) پاك باشد* 12- وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ ...
 «2» (2) بدانيد كه داراييها و فرزندان شما وسيله آزمايش شمايند ... 13- اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ ... «3» (3) بدانيد كه زندگى اين جهان بازيى است، و سرگرميى، و آرايشى، و نازيدنى به يك ديگر، و لاف زدنى به فزونى دارايى و فرزندان ... 14- وَ ما يُغْنِي عَنْهُ مالُهُ إِذا تَرَدَّى* «4» (4) هنگامى كه در مغاك هلاك افتد، مال او برايش كارى نكند* 15- يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا، لا تُلْهِكُمْ أَمْوالُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ ... «5» (5) اى مردم باايمان، مبادا داراييها و فرزندانتان شما را از ياد خدا غافل كنند ...
16- وَ تُحِبُّونَ الْمالَ حُبًّا جَمًّا* «1» (1) مال را بسيار دوست مى‏داريد* 17- وَ أَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ ... «2» (2) در راه خدا (براى «جهاد» و ديگر امور خير) انفاق كنيد، و خويشتن را به دست خود (با ترك انفاق، يا زياده روى در آن) به هلاكت ميندازيد ... 18- ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ، فَمِنْكُمْ مَنْ يَبْخَلُ، وَ مَنْ يَبْخَلْ فَإِنَّما يَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ، وَ اللَّهُ الْغَنِيُّ وَ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ، وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُمْ ثُمَّ لا يَكُونُوا أَمْثالَكُمْ* «3» (3) اينك شما آن كسانيد كه فراخوانده مى‏شويد تا در راه خدا انفاق كنيد، پس برخى از شما بخل مى‏ورزند؛ هر كس بخل ورزد، بيقين از بخشيدن چيزى به خود بخل ورزيده است؛ «4» خداوند بى‏نياز است و شما نيازمندانيد، و اگر روى بگردانيد، قومى ديگر جايگزين شما مى‏سازد، آنگاه آنان چون شما نخواهند بود (و بخل نخواهند داشت)* 19- كَلَّا إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى‏*  أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى‏* «5»
 (1) خير، آدمى سركشى مى‏كند* همين كه خود را بى‏نياز بيند* 20- كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ وَ لا تَطْغَوْا فِيهِ، فَيَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبِي ... «1» (2) از روزيهاى پاكيزه (و حلال) كه به شما داده‏ايم بخوريد، و در (طلب روزى و مصرف) آن زياده‏روى نكنيد (و به حرام نگراييد)، كه گرفتار خشم من خواهيد گشت ... 21- سَيَقُولُ لَكَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرابِ: شَغَلَتْنا أَمْوالُنا وَ أَهْلُونا ... «2» (3) آن دسته از اعراب باديه، كه از همراهى تو (در سفر به مكّه، سال حديبيه) تخلّف ورزيدند، (بعنوان عذرخواهى) خواهند گفت: اموال و كسانمان (و مزارع و احشام، و رسيدگى به اين همه) ما را از همراهى تو (و پيوستن به ديگر مسلمانان) بازداشتند ... 22- لَتُبْلَوُنَّ فِي أَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ ... «3» (4) شما بيقين بوسيله مال و جان خود آزمايش خواهيد شد ... 23- ... وَ جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ، ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ ... «4» (5) ... با مال و جان خود در راه خدا جهاد كنيد، اين كار براى شما بهتر است ...
24- فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدِينَ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقاعِدِينَ دَرَجَةً ... «1» (1) ... خداوند مجاهدان را كه با مال و جان خود به جهاد مى‏پردازند، بر غير مجاهدان (و غايبان از پهنه‏هاى پيكارهاى مقدّس)، با (ترفيع) درجه‏اى برترى بخشيده است ... 25- إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ ... «2» (2) خدا از مؤمنان جان و مالشان را خريده است، تا در برابر، بهشت از آن ايشان باشد ... 26- ... وَ كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا، إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ* «3» (3) ... بخوريد و بياشاميد، و اسراف مكنيد، كه خدا اسراف‏كنندگان را دوست نمى‏دارد* 27- وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنا مُتْرَفِيها فَفَسَقُوا فِيها ...
 «4» (4) هر گاه بخواهيم (مردم) سرزمينى (جامعه‏اى) را نابود كنيم، توانگران شادخوار را (به عبادت و عدالت) امر مى‏كنيم، پس آنان نافرمانى مى‏كنند (و مستحق عذاب و نابودى مى‏شوند) ...
28- ... إِنَّهُمْ كانُوا قَبْلَ ذلِكَ مُتْرَفِينَ* «1» (1) آن كسان (كه در دوزخ شكنجه مى‏شوند)، از آن پيش (در زندگى دنيا)، توانگرانى ناز پرورد بودند*
بنگريد! در اين آيات آسمانى نيك نظر كنيد، و آنها را با تعمّق بخوانيد، و بارى ديگر بخوانيد؛ و سپس در محتواى آموزشهاى حياتبخش آنها، كه همچون خورشيد مى‏درخشند، و چونان قلب زندگى مى‏تپند، و چونان سيلى- بسان ريزش حيات از قلّه‏هاى هستى- فرو مى‏ريزند، نيك بينديشيد ... آيا پس از اين تعاليم (بعنوان مكتبى اقتصادى و عدالت آفرين)، چيزى باقى مى‏ماند تا مكتب مالى يا اقتصادى ديگرى بيايد و با بيان آن، زمينه خوشبختى انسان و برپادارى عدالت اجتماعى را فراهم سازد؟
آرى، در اينجا گردنه‏اى دشوار وجود دارد، و آن عمل كردن به اين آيات است. و ما در اين آغاز، خلاصه‏اى از مضامين اين تعاليم را، در عرضه داشتى گذرا، با خوانندگان در ميان مى‏نهيم:
1- تلاش كردن و براى كسب روزى در زمين پراكنده شدن.
2- يارى جستن از خدا، در تلاش و كوشش، با ياد كردن فراوان او.
3- بازداشتن سفيهان (و غير متخصّصان) از تصرّف در اموال و دخالت كردن در برنامه‏هاى اقتصادى.
4- اموال را پشتوانه زندگى مردم و استقامت ايشان دانستن.
5- جلوگيرى از خورده شدن اموال مردم به دلايل باطل.
6- جلوگيرى از رشوه دادن به كارگزاران و طاغوتان و دانشمندان دينى متمايل به دنيا.
7- تأكيد قاطع در باره حقوق يتيمان و بينوايان و در راه‏ماندگان.
8- پرهيز دادنى سخت از تسلّط انحصارى توانگران بر اموال.
9- فرمان دادن به پرداختن زكات و آن را همچون خواندن نماز دانستن.
10- بخشيدن سهمى به هر كس كه كسب كند و براى چيزى زحمت كشد و در راه آن متحمّل مشقّت شود.
11- مبارزه قاطع بر ضدّ بخل و تأثيرپذيرى از روحيّات بخيلان.
12- بخيلان و ممسكان نه اين است كه مال خودشان را نگاه مى‏دارند، بلكه با آنچه خدا از فضل خويش به آنان بخشيده است چنين مى‏كنند.
13- شمردن بخيلان و ممسكان در شمار كافران.
14- تأكيد بر پرداختن زكات باطنى (يعنى «حقّ معلوم» مذكور در «قرآن كريم») و بخشيدن آن به سائلان و محرومان.
15- انفاق را در رديف ايمان به خداى متعال قرار دادن.
16- انفاق را عملى نيابى به‏شمار آوردن، يعنى آن كس كه انفاق مى‏كند چيزى از مال خود نمى‏دهد، بلكه بعنوان نايب از مالك اصلى آن را مى‏بخشد.
17- پاكيزگى جان و مال جز از طريق بخشيدن مال ممكن نيست.
18- مال به خودى خود فتنه (مايه گرفتارى و آزمون) است، پس نبايد شخصى كه به توحيد ايمان دارد و مدّعى تعهّد دينى است، آن را قطب زندگى خويش قرار دهد.
19- كوبيدن قاطع تكاثر (بسياردارى و بسيارخواهى) و نازيدن به مال و ثروت.
20- ناچيزى مال به خودى خود و ناتوانى آن از كمك كردن به مالك خويش به هنگام سقوط و نگونسارى.
21- نظرى خشم آميز به انباشتن مال، چون آدمى را از ياد خداى متعال غافل مى‏كند.
22- عيبجويى از مال‏دوستى، و حرص زدن در راه به دست آوردن آن.
23- فرمان دادن به انفاق و اينكه ترك آن سبب هلاكت است، و اينكه بخيلان (در واقع)، در حقّ خود بخل مى‏ورزند، و اينكه سرانجام‏
ترك انفاق (و قرار ندادن اموال در دسترس همگان)، اين است كه قوم ممسك از ميان بروند و گروهى ديگر در جاى آنان بنشينند.
24- ملازمه ميان بى‏نيازى و سركشى، و اينكه طاغوت مالى نيز طاغوت است.
25- نهى از تكبّر و گردنكشى و طغيان، در بهره‏بردارى از اموال و ارزاق خدا، كه بر بندگان خود منّت گذاشته و به ايشان بخشيده است.
26- اموال (در صورت كوتاهى كردن در انواع تكليفهاى مالى)، سبب بازداشتن انسان مى‏شود از اداى تكاليف انسانى و دينى و اجتماعى.
27- مالها وسايلى است براى خالص سازى انسانها و آزمودن آنان.
28- جهاد با مال به منزله جهاد با جان است.
29- ستايش از جهادكنندگان با مال و جان و فضيلت آنان.
30- خدا مال را از كسانى مى‏خرد (و مى‏پذيرد) كه توانايى بخشيدن و انفاق دارند (هر كس به هر اندازه بتواند انفاق كند- اگر چه اندك- خداوند آن را مى‏پذيرد و به او پاداش مى‏دهد).
31- طرد اسراف و نهى شديد و قطعى از آن.
32- محكوم شمردن زندگيهاى اشرافى و اترافى (پرريخت و پاش).
 

حديث‏
1- النّبيّ «ص»- فيما رواه الإمام جعفر الصّادق «ع»: لم نبعث لجمع المال، و لكن بعثنا لإنفاقه.»
 (1) پيامبر «ص»- به روايت امام جعفر صادق «ع»: ما پيامبران براى‏ جمع آورى مال انگيخته نشديم، بلكه براى انفاق كردن آن انگيخته شديم. 2- النّبيّ «ص»: طوبى لمن اكتسب من المؤمنين مالا من غير معصية، و أنفقه في غير معصية، و عاد به على أهل المسكنة؛ و جانب أهل الخيلاء و التّفاخر و الرّغبة في الدّنيا، المبتدعين خلاف سنّتي، العاملين بغير سيرتي. «1» (1) پيامبر «ص»: خوشا به حال مؤمنى كه مال را بدون معصيت به دست آورد، و آن را بدون معصيت خرج كند، و به مستمندان بدهد، و از معاشرت با خود پسندان و فخر فروشان و دنيادوستان- كه بر خلاف سنّت من بدعت مى‏گذارند، و سيره و رفتارى جز سيره و رفتار من دارند- خوددارى كند. 3- النّبي «ص»: أمّتي في الدّنيا على ثلاثة أطباق، أمّا الطّبق الأوّل، فلا يحبّون جمع المال و ادّخاره، و لا يسعون في اقتنائه و احتكاره، و إنّما رضاهم من الدّنيا سدّ جوعة و ستر عورة، و غناهم منها ما بلغ بهم الآخرة؛ فأولئك الآمنون الّذين لا خوف عليهم و لا هم يحزنون.
و أمّا الطّبق الثّاني، فإنّهم يحبّون جمع المال من أطيب وجوهه و أحسن سبله، يصلون به أرحامهم، و يبرّون به إخوانهم، و يواسون به فقراءهم، و لعضّ أحدهم على الرّضف أيسر عليه من أن يكتسب درهما من غير حلّه، أو يمنعه من حقّه، أو يكون له خازنا إلى يوم موته؛ فأولئك الّذين إن نوقش عنهم عذّبوا، و إن عفي عنهم سلموا. و أمّا الطّبق الثّالث، فإنّهم يحبّون جمع المال ممّا حلّ و حرم، و منعه ممّا افترض و وجب؛ إن أنفقوه أنفقوا إسرافا و بدارا، و إن أمسكوه أمسكوا بخلا
و احتكارا؛ أولئك الّذين ملكت الدّنيا زمام قلوبهم، حتّى أوردتهم النّار بذنوبهم. «1» (1) پيامبر «ص»: امّت من در دنيا سه گروهند: گروه نخست، دوستار گرد آوردن و ذخيره كردن مال نيستند، و در فراهم آوردن و احتكار كردن آن تلاش نمى‏كنند؛ و آنچه از دنيا مايه خرسندى ايشان است، خوردن به اندازه رفع گرسنگى و پوشيدن براى پوشاندن خود است. و بهره‏مندى ايشان از مال به آن است كه آنان را (با زندگيى ساده) به آخرت رساند. اينان كسانيند كه (در آن جهان) آسوده خاطرند، نه ترسى دارند و نه در اندوه به سر مى‏برند.
گروه دوم، كسانى هستند كه مال را از پاكيزه‏ترين راهها گرد مى‏آورند، و با بخشيدن آن به خويشاوندان صله رحم مى‏كنند، و آن را به برادران خود مى‏دهند، و مقدارى از مال خويش را به فقيران مى‏بخشند؛ در نزد اينان خاييدن سنگ داغ آسانتر است از كسب يك درهم از راه حرام، يا نپرداختن حقّ مال، يا نگاهدارى مال تا دم مرگ؛ و اين گروه (با وضعى كه گفته شد)، اگر با دقّت به حسابشان رسيدگى شود دچار عذاب مى‏شوند، و اگر مورد عفو قرار گيرند، جان سالم به در مى‏برند.
و امّا گروه سوم، آن كسانند كه جمع‏آورى مال را از حرام و حلال دوست مى‏دارند، و حقوق واجب مال را نمى‏پردازند؛ اگر انفاق كنند از روى اسراف است و شتابناك، و اگر آن را نگاه دارند از روى بخل است و احتكار؛ اينانند كه دنيا افسار آنان را به دست گرفته است، و مى‏برد تا (به دليل اين همه گناه) به دوزخشان درافكند.
4- الإمام علي «ع»: يا كميل! البركة في مال من آتى الزّكاة، و واسى المؤمنين، و وصل الأقربين. «1» (1) امام على «ع»: اى كميل! بركت در مال كسى است كه زكات دهد، و بخشى از مال خويش را به مؤمنان ديگر بخشد، و (با امكاناتى كه دارد) به زندگى خويشاوندان برسد. 5- الإمام الباقر «ع»- فيما رواه الإمام جعفر الصّادق: هي (الدّنانير و الدّراهم) خواتيم اللَّه في أرضه ... «2» (2) امام باقر «ع»- به روايت امام جعفر صادق «ع»: اينها (دينارها و درهمها)، سكّه‏هاى خداست در زمين. الإمام الرّضا «ع»: إنّ اللَّه يبغض ... إضاعة المال ... «3» (3) امام رضا «ع»: ضايع كردن مال، خدا را خشمگين مى‏كند.
 

ادامه دارد ....



نظرات 0
تاريخ : جمعه 30 اردیبهشت 1390  | 5:21 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : اقتصاد اسلامی    گردآورنده : نویسنده وبلاگ

قرآن‏
1- وَ لَقَدْ مَكَّنَّاكُمْ فِي الْأَرْضِ وَ جَعَلْنا لَكُمْ فِيها مَعايِشَ .. «1» هر آينه شما را در زمين جايگزين ساختيم، و وسائل زندگى شما را در آن آفريديم ..

2- وَ الْأَرْضَ مَدَدْناها وَ أَلْقَيْنا فِيها رَواسِيَ، وَ أَنْبَتْنا فِيها مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ مَوْزُونٍ  وَ جَعَلْنا لَكُمْ فِيها مَعايِشَ .. «2»  زمين را گسترديم و در آن كوههاى بلند افكنديم، و از هر چيز، سنجيده و متعادل، در آن رويانديم و براى شما در آن اسباب زندگى قرار داديم ..

3- هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا، فَامْشُوا فِي مَناكِبِها وَ كُلُوا مِنْ رِزْقِهِ .. «3» او است آنكه زمين را براى شما رام كرد، پس در اطراف آن گردش كنيد و از روزى آن بخوريد ..

موضوع اقتصاد، و عدالت اقتصادى، و رفاه معيشتى، و تعديل و تعادل در برخوردارى از امكانات موجود در جامعه، امرى است كه در همه شئون زندگى انسان- روحى و جسمى، تربيتى و ادراكى، فردى و اجتماعى، سياسى و دفاعى، دنيايى و آخرتى- تأثيرى ملموس و غير قابل انكار دارد. كسانى كه جز اين مى‏پندارند و تبليغ مى‏كنند، و مى‏خواهند موضوع برخوردارى برخورداران و محروميّت محرومان را بى‏اهميّت يا كم اهميّت جلوه دهند، در ضدّ جهت انبيا «ع» و اوصيا «ع» حركت مى‏كنند. اينان بايد- اگر چه براى مدّتى كوتاه- از برخورداريها و امكانات خويش- هر چه هست- جدا گردند، تا مزه محروميّت و نداشتن و سرگردانى از فقر و كمبود را بچشند، و به مضمون احاديث بسيارى كه در اين باره‏ها رسيده است ايمان بياورند. اينكه در دين اسلام و متن قرآن كريم، اين همه بر امور مالى و عدالت معيشتى- حتّى تساوى در مصرف و بهره‏ورى «1»- و تصحيح روابط داد و ستد، تأكيد شده است بيجا نيست، تا جايى كه در كنار دعوت به «توحيد»، سالمسازى اقتصادى مطرح شده است، و قرآن كريم هدف از آمدن پيامبران را- از جمله- اجراى عدالت معرّفى كرده است.
باب يازدهم و دوازدهم كتاب «الحياة»، ويژه مباحث اقتصادى است. در اين دو باب، در ضمن 100 فصل (كه از جلد سوّم تا ششم را فرا گرفته است)، به توفيق خداى متعال، طرحى از اقتصاد اسلامى عرضه گشته است.
اميد است خوانندگان محترم با دقّت بدان مراجعه كنند. البتّه آنچه عرضه گشته است، «مكتب اقتصادى اسلام» است، كه بايد به دست عالمان و متخصّصان علوم اقتصادى و كارشناسان امور مالى و معيشتى به صورت برنامه‏هاى اجرائى و عملى درآيد، و مورد اجرا قرار گيرد، تا جامعه را، از اين ظلم فراگير و بى‏سابقه، و از اين تفاوتها و تبعيضهاى ضدّ اسلامى و برخورداريها و محروميّتهاى ضدّ قرآنى نجات بخشد، و اندكى به سوى بهره‏مندى از بركات عدل اسلامى و قسط قرآنى سوق دهد.

منبع :الحياة با ترجمه احمد آرام، ج‏2، ص: 202
 



نظرات 0

محور : سخنان اقتصادی   گردآورنده : نویسنده وبلاگ

 سوره فرقان 67 وَ الَّذِينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً.
بندگان خدا كسانى هستند كه بهنگام انفاق نه اسراف ميكنند و نه كم روى و ميان اين دو. يك حالت متوسط و معتدل دارند.



 1- دعوات راوندى. حضرت صادق عليه السّلام فرمود. چهار گروه هستند كه دعاى آنها مستجاب نميشود 1- كسى كه در خانه خود بنشيند و بگويد. خدايا رزق و روزى مرا عنايت فرما. كه خداوند در پاسخ او ميفرمايد. مگر من دستور رفتن دنبال روزى را بتو ندادم؟

2- كسى كه همسرش را اذيت نموده و ناراحتش نمايد و او در حق همسرش نفرين كند. كه ميفرمايد مگر من اختيار طلاق او را بتو نداده‏ام؟

3- كسى كه داراى ثروتى باشد و آن را تباه نمايد و بگويد خدايا بمن رزق و روزى بده كه ميفرمايد. مگر من بتو دستور ندادم كه در زندگى اقتصاد و اعتدال و شايستگى داشته باشى؟ سپس حضرت آيه بالا را قرائت فرمود.

4- كسى كه مال خود را بدون شاهد و گرفتن سند بديگرى قرض دهد (و وام‏گيرنده نكول و انكار كند و وام دهنده دعا كند) كه ميفرمايد مگر من دستور شاهد و سند گرفتن را ندادم؟

5- نهج البلاغه حضرت فرمود. قناعت سرمايه‏اى است كه تمام نميشود.  و فرمود. جوانمرد و بخشنده باش ولى تبذير و زياده‏روى نكن. و اندازه را در نظر بگير و كم روى ننما. و فرمود وقتى كه قضايا و پيش آمدها آن طورى كه ميخواهى نشد ديگر از وضع و حالى كه در آن هستى ناراحت مباش. فرمود براى سرمايه و ملك و مال صفت قناعت پس و براى رسيدن به نعمت خوش اخلاقى كافى است. و از حضرت على عليه السّلام از تفسير آيه شريفه. فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً.  (ما به چنين شخصى زندگى پاكيزه‏اى خواهيم داد) سؤال شد؟ فرمود منظور داشتن صفت قناعت است. و فرمود كسى كه راضى بروزى الهى شود هيچ وقت بر گذشته اندوه نخواهد داشت.
مؤلف در فصل جوامع مكارم قسمتى از احاديث مربوط باين باب نقل شد.

5- خصال. ابن وليد ... از شخصى از حضرت باقر عليه السّلام كه فرمود. دنيا وضع ثابت و برقرارى ندارد. بنا بر اين آنچه كه براى تو مقرر شده گرچه ناتوان و ضعيف باشى‏ بدستت خواهد آمد و آنچه كه بر ضرر تو مقرر شده او هم خواهد آمد و تو نميتوانى از آن خوددارى نمائى گرچه قوى و نيرومند باشى. سپس حضرت دنبال اين سخن فرمود. كسى كه خود را از آنچه كه از دستش رفته نااميد و مايوس به‏بيند بدنش در آسايش است و كسى كه قانع باشد بآنچه كه بدستش آمده چشمش روشن خواهد بود (البته در هر حال وظائفش را بايد انجام دهد).

6- امالى طوسى. فحام از منصورى. از حضرت هادى از پدران خود از حضرت صادق عليهم السّلام در تفسير آيه فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً. فرمود منظور قناعت است. 

7- معانى از پدرش مرفوعا از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله كه فرمود جبرئيل امين تفسير قناعت را اين چنين كرده است. بآنچه از دنيا بتو رسيده است قانع بوده و در مقابل اندك سپاسگزار و بآن قناعت نمائى.


8- قرب الاسناد. ابن طريف ... از على عليه السّلام كه فرمود. انسان حقيقت ايمان را نچشيده تا وقتى كه در او سه خصلت باشد 1- فقه و فهميدن دين 2- صبر و مقاومت در برابر مشكلات 3- و اندازه نيكو داشتن در زندگى.
مؤلف. همين حديث در باب صفات مؤمن با سند ديگرى نقل شد.

9- خصال. از پدرش ... از ابن ميمون كه حضرت صادق عليه السّلام فرمود. من ضامنم براى شخص معتدل در زندگى كه هرگز فقير نشود.

10- خصال. از پدرش ... از داود رقى از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود. اعتدال و ميانه‏روى چيزى است كه خداوند او را دوست دارد و اسراف مورد غضب و بغض الهى است حتى بدور افكندن هسته خرما و حتى زيادى آب آشاميدنى را بزمين ريختن كه بدردى ميخورد (8) در ثواب الاعمال هم اين طور نقل شده است.

11- خصال. از پدرش ... از عباسى كه گفت از حضرت رضا عليه السّلام در موضوع خرج كردن براى اهل و عيال و خانواده اجازه خواستم. حضرت فرمود اين كار ميان دو كراهت و دو عمل زشت است. عرض كردم فدايت شوم آن دو عمل زشت و ناپسند را متوجه نشدم‏ فرمود خدا تو را رحمت كند آيا توجه ندارى كه خداوند متعال اسراف و كم‏روى و بخل هر دو را زشت ميداند؟ و فرموده است. وَ الَّذِينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً.

12- مؤلف. در باب جوامع مكارم اين حديث از حضرت باقر عليه السّلام نقل شد كه فرمود. اما آنچه نجات دهنده انسان است 1- ترس از خدا چه در نهان و چه در آشكار 2- اقتصاد و اعتدال بهنگام غنا و ثروت و در موقع تهيدستى 3- مراعات عدل و انصاف در حال خشنودى و خشم.

13- خصال. امير مؤمنان عليه السّلام فرمود. اندازه نگه داشتن در زندگى نصف زندگى است (3) و فرمود. كسى كه اعتدال داشته باشد فقير نمى‏شود.

14- خصال امير مؤمنان عليه السّلام فرمود. تقدير و اندازه نداشتن موجب فقر است و فرمود. اسراف باعث ركود مال و اعتدال موجب زياد شدن آنست.

15- معانى از پدرش ... از شخصى بنام ابراهيم كه از حضرت مجتبى عليه السّلام سؤال شد مروت و مردانگى چيست؟ فرمود. 1- در دين عفاف داشتن (دورى از حرام) 2- اندازه‏گيرى در زندگى 3- صبر و مقاومت در برابر مشكلات و مصائب.

16- امالى طوسى در ضمن وصاياى على عليه السّلام نزديك وفات بفرزندش فرمود.
پسرم در زندگى خود اندازه‏گيرى داشته باش.

17- فقه الرضا. از حضرت عالم (موسى عليه السّلام) نقل ميكنم كه فرمود. هر كس كه ميخواهد غنى‏ترين مردم باشد بايد بآنچه كه نزد خدا و بمشيت او است وثوق و اعتماد داشته باشد  و در روايت ديگر چنين آمده كه بايد اعتماد و اميدش بآنچه نزد خدا است بيشتر از آنچه كه نزد خود دارد.  و از عالم روايت ميكنم كه خداوند متعال فرموده. اگر ميخواهى غنى‏ترين مردم باشى بايد راضى و خشنود باشى بآنچه بتو داده‏ام.  و روايت ميكنم كه فرمود.
كسى كه قانع باشد هميشه سير است و كسى كه قانع نباشد سير شدن ندارد.  و روايت ميكنم كه جبرئيل عليه السّلام خدمت رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرود آمد و عرض كرد خداوند متعال بتو سلام دارد و ميفرمايد بخوان.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ*. وَ لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى‏. ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ (طه 131) چشمان خود را خيره نكن بآنچه كه ما باضافى از كفار داده‏ايم از تمتعات و زينتهاى دنيوى كه روزى و ثواب اخروى بهتر است. پس حضرت دستور داد كه منادى اعلام كند.
كسى كه مؤدب بادب الهى با دل پر حسرت از جهان ميرود  و روايت ميكنيم. از كسى كه از دنيا بهمان مقدار كافى راضى باشد كمترين چيز او را كافى خواهد بود و كسى كه بمقدار كافى راضى‏ نباشد اصولا هيچ چيز او را كفايت نميكند و بهيچ چيز راضى نخواهد شد.  و نيز روايت ميكنيم. كسى كه ارزش خود را شناخت دچار هلاكت نخواهد شد. مردم نسبت به تحصيل مقدار قوت و نياز خود توبيخ و ملامت نميشوند بلكه نسبت به تحصيل ما زاد بر نياز ملامت ميشوند سپس فرمود. چه بسا كه مقدار كافى براى زندگى زياد است و بآسانى بدست مى‏آيد.  و نيز فرمود. هر كس كه بروزى اندك از خدا راضى شود خدا هم بعمل اندك از او راضى مى‏شود و از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله روايت شد كه فرمود. هر كس از ما چيزى را درخواست كند باو عطا ميكنيم و كسى كه اظهار بى‏نيازى كند خدا او را بى‏نياز مينمايد. و نيز روايت است كه اگر راجع بقناعت مطالبى در فكر خود احساس ميكنى زندگى رسول خدا را در نظر بگير كه خوراكش نان جو و شيرينيش خرما و وسيله گرم كردنش شاخه درخت خرما بود آنهم اگر پيدا ميشد.

18- مصباح الشريعه. حضرت صادق عليه السّلام فرمود. اگر شخص قناعت‏گر سوگند ياد كند كه هر دو جهان را دارد خداوند متعال او را تصديق مينمايد و بسوگندش مواخذه نميكند از لحاظ عظمت رتبه قناعت. و اساسا چرا بنده قانع بقسمت الهى نباشد با اينكه خود ميفرمايد.
نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا زخرف 33 معيشت و نحوه زندگى دنيا را ما خود ميان آنان قسمت كرده‏ايم پس كسى كه يقين باين مطلب داشته و خدا را در آنچه كه بخواهد و بآنچه اراده‏اش تعلق بگيرد تصديق نمايد و بداند كه غفلت از طرف او كه يقين به ربوبيت او دارد تصور نميشود چنين شخصى توليت و تصدى تقسيمات را بدون واسطه فقط با او ميداند و باو نسبت ميدهد و كسى كه بهمان قسمت قسمت شده قناعت كند از حزن و غصه و دروغ و رنج روحى و جسمى آسوده است. و هر چه كه از حالت و صفت قناعت كاسته شود بهمان نسبت برغبت و تمايل دنيوى انسان افزوده مى‏شود. و صفت طمع و رغبت بدنيا ريشه و اساس همه بديها است و دارنده اين دو صفت نجاتى از آتش ندارد مگر اينكه توبه كند. و از اين جهت پيامبر اسلام فرمود. قناعت ثروت و سلطنتى است كه زوال ندارد و قناعت مركبى است كه بطرف رضاى الهى و بهشت ميبرد و راكب را بآنجا ميكشاند. بنا بر اين بايد در آن چيزهائى كه ندارى و بتو داده نشده توكلت بخدا باشد و نسبت بآنچه بتو داده شده راضى و خشنود باشى و صبر در مشكلات داشته باشى كه صبر نشانه استوارى كارها است.

19- سرائر موسى بن بكر از بنده صالح (موسى بن جعفر عليهم السّلام) كه پيامبر اسلام صلى اللَّه عليه و آله فرمود. محبت و دوستى با مردم نصف عقل است و رفق و مدارا كردن‏ نصف زندگى است. و كسى كه اقتصاد و اعتدال داشته باشد فقير نميشود. 

20- امالى طوسى حسين بن ابراهيم ... از ايوب بن حر كه گفت شنيدم شخصى بحضرت صادق عليه السّلام عرض كرد. حديثى بمن رسيده كه اعتدال و تدبير در زندگى نصف تجارت است؟ حضرت فرمود. نه چنين نيست بلكه كل كسب و كار همين است. و از دستور دين اسلام تدبير در زندگى است.

21- امالى معانى و امالى طوسى از على عليه السّلام سؤال شد چه نوع قناعتى بهتر است؟ فرمود قناعت بآنچه خطا عطا فرموده. 

22 - علل الشرائع. ابن متوكل ... از هشام بن سالم از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود. هيچ مالى سودمندتر از قناعت باندك و بحد كافى نيست.

منبع :  بحار الانوار-ترجمه جلد 67 و 68، ج‏2، ص: 344




 



نظرات 0
تاريخ : جمعه 30 اردیبهشت 1390  | 5:17 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : سخنان اقتصادی - گردآورنده : نویسنده وبلاگ

 

على (ع) :الاقتصاد نصف المئونة. ؛ صرفه‏ جوئى در خرج نيمى از زاد و توشه است.

         گر عقل معاش مر ترا راهنماست             زان خرج كه بيجاست حذر كن كه بجاست‏
             رو از ره اقتصاد كاندر همه جاى             يك نيمه ز حاجت تو زين راه رواست‏


 شعر از: ابو القاسم حالت.

 

شاعر ديگرى در همين زمينه گويد:

         چو نصف مئونه بود اقتصاد             ميانه روى كن مجو ازدياد

 

شاعر ديگرى در اين رابطه گفته است:

         رو از ره اقتصاد كاندر همه جاى             يك نيمه ز حاجت تو زين راه رواست‏


 

منبع : گنج حكمت يا احاديث منظوم، ص: 321
 



نظرات 0
تاريخ : جمعه 30 اردیبهشت 1390  | 12:14 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : سخنان اقتصادی- گردآورنده : نویسنده وبلاگ


 - ابو محمد على بن الحسين (ع) گفت: انسان بايد با حفظ اقتصاد، راه انفاق را در پيش بگيرد. يعنى ابتدا حدّ كفاف خود را تأمين‏ كند كه به نيازمنديهاى او رسا باشد  و بعد از حد كفاف، سهمى از درآمد اضافى را به مستمندان ببخشد تا زاد و توشه آخرت او باشد. با حفظ اين روش، نعمت او پاينده‏تر و فضل و كرم الهى نزديكتر مى‏شود و براى عافيت زندگى نافعتر است.

- ابو عبد اللَّه صادق (ع) گفت: اگر كسى دار و ندار خود را در راه خدا انفاق كند، به شيوه پسنديده و موفّقى دست نيافته است، چرا كه خداوند تبارك و تعالى مى‏گويد: «در راه خدا انفاق كنيد، اما سرمايه خود را به نابودى نكشانيد و راه نيكى و احسان بپوئيد كه خداوند اهل احسان را دوست مى‏دارد». يعنى كسانى كه ميانه‏رو باشند و با انفاق خود، سرمايه اصلى را به خطر نيندازند. 

- ابو عبد اللَّه صادق (ع) گفت: اسراف و زياده‏روى موجب فقر و نيازمندى است و اقتصاد و ميانه‏روى مايه دولت و بى‏نيازى‏ است. 

- ابو عبد اللَّه صادق (ع) گفت: اگر خداوند تبارك و تعالى باران رحمت خود را بر شما فرو ريخت، شما نيز دست خود را به جود و بخشش باز كنيد. و اگر باران رحمت خود را از شما باز گرفت، شما نيز دست از جود و كرم باز داريد مبادا در صدد برآئيد كه در جود و كرم، بر خدا پيشى بگيريد كه خداوند از همه كس به جود و كرم شايسته‏تر است و اگر صلاح نباشد باران رحمت خود را باز نمى‏گيرد.
 

منبع :   گزيده كافى، ج‏3، ص: 115



نظرات 0
تاريخ : جمعه 30 اردیبهشت 1390  | 12:08 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : سخنان اقتصادی(در باره سخاوت و جوانمردى و جود و بخشش) - گردآورنده : نویسنده وبلاگ

  كتاب امامت و تبصره. قاسم بن علوى ... از سكونى از حضرت باقر از پدرانش (ع) كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود : غذا و سفره سخاوتمند دوا و درمان است و غذاى بخيل درد است.

 

منبع :  بحار الانوار-ترجمه جلد 67 و 68، ج‏2،



نظرات 0
تاريخ : جمعه 30 اردیبهشت 1390  | 12:05 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : سخنان اقتصادی(در باره سخاوت و جوانمردى و جود و بخشش) - گردآورنده : نویسنده وبلاگ

و حضرت صادق عليه السّلام فرمود. جاهل سخاوتمند از عابد بخيل بهتر و افضل است.

و فرمود سخاوت آنست كه پيش از سؤال و درخواست باشد و اگر پس از درخواست سائل باشد آن احساس شرم و از جهت عدم قبول نكوهش و مذمت است

و نيز فرموده صفت كرم و بزرگوارى از صفت رحمت و مهربانى با ارزش‏تر است.

 

منبع :  بحار الانوار-ترجمه جلد 67 و 68، ج‏2،



نظرات 0
تاريخ : جمعه 30 اردیبهشت 1390  | 12:05 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : سخنان اقتصادی(در باره سخاوت و جوانمردى و جود و بخشش) - گردآورنده : نویسنده وبلاگ

  حسين بن على عليهما السّلام فرمود كسى كه بخشش تو را ميپذيرد تو را بر داشتن صفت كرم تقويت و يارى كرده  و فرمود. اگر مال و ثروت را در اختيار خود نگيرى تو خود در اختيار ثروت قرار خواهى گرفت بنا بر اين مال و ثروت را خرج كن كه بر تو رحم نخواهد كرد و آن را بخور پيش از اينكه تو را بخورد.

 

منبع :  بحار الانوار-ترجمه جلد 67 و 68، ج‏2،



نظرات 0
تاريخ : جمعه 30 اردیبهشت 1390  | 12:05 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : سخنان اقتصادی(در باره سخاوت و جوانمردى و جود و بخشش) - گردآورنده : نویسنده وبلاگ

امالى طوسى با سند خود از موسى بن بكر از حضرت موسى بن جعفر عليهما السّلام از ابى ذر از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله كه فرمود كسى كه عوض دادن خدا را باور داشته باشد با كمال جود بخشش ميكند.

منبع :  بحار الانوار-ترجمه جلد 67 و 68، ج‏2،



نظرات 0

تعداد کل صفحات : 74 :: 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 >