تاريخ : شنبه 31 اردیبهشت 1390  | 10:06 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع)     گردآورنده : نويسنده وبلاگ


يكى از زنان كوفه نقل مى‏كند كه :
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام بدون در نظر گرفتن امتيازات نژادى، موجودى بيت‏المال و آرد و خرما را بين تمام اهل كوفه و نيازمندان آن تقسيم مى‏كرد.
روزى دو زن خدمت امام على عليه السلام آمدند، يكى عرب و ديگرى غير عرب بود،
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام به هر كدام 25 درهم و يك كر طعام ( هر كر 60 قفيز و هر قفيز 8 ك يل و هر كيل 5/1 صاع و هر صاع 4 مد است) داد. (1)

زن عرب گفت :
يا اميرالمؤمنين عليه السلام، من عرب هستم به من بيشتر عطا كن.

حضرت فرمود:
من براى فرزندان اسماعيل در اين اموال برترى نسبت به فرزندان اسحاق نمى‏بينم. (2)

 

پی نوشت ها : 

1- حدود 800/28 سير و 384 كيلو گرم است.
2- الغارات ثقفى ص 46 (عرب‏ها خود را از فرزندان اسماعيل و ايرانى‏ها را فرزند اسحاق مى‏دانستند.)




منبع : الگوهاى رفتارى ‏جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه



نظرات 0
تاريخ : شنبه 31 اردیبهشت 1390  | 10:01 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع)     گردآورنده : نويسنده وبلاگ


الف - پرهيز از نگهدارى بى مورد بيت‏المال

امام على عليه السلام در هر جمعه، تمام موجودى بيت‏المال را تقسيم مى‏كرد، و مكان نگهدارى بيت‏المال را جاروب كرده، آب مى‏پاشيد، سپس در آنجا دو ركعت نماز مى‏خواند،

و آنگاه به زمين انبار بيت‏المال خطاب مى‏كرد و مى‏فرمود:

در قيامت شهادت بده كه من مال مسلمين را در تو حبس نكردم. (1)

ب - كمك گرفتن از سران قبائل

يكى ديگر از روش‏هاى تقسيم بيت‏المال اين بود كه بزرگان و سران قبائل را فرا مى‏خواند و سهم هر قبيله را به آنان مى‏سپرد، تا در قبيله خود تقسيم كنند.

يكبار اموالى با مقدارى نان از اصفهان به كوفه آوردند، كه در آن روزگاران در كوفه هفت قبيله معروف زندگى مى‏كردند.

حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام بيت‏المال و نان‏ها را به هفت قسمت تقسيم كرد.

سران قبائل كيسه‏هائى آوردند، امام على عليه السلام سهم هر قبيله را در آن كيسه‏ها مى‏ريخت، تا در ميان افراد قبيله خود تقسيم كنند.(2)

در اين الگوهاى رفتارى، استفاده صحيح از نيروهاى انسانى، و اصل نظارت بر سيستم توزيع مطرح است.

 

 

پی نوشت ها :

1-  الغارات ثقفى ص‏31 و 33

2- الغارات ثقفى ص‏34 و 35


منبع : الگوهاى رفتارى ‏جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه



نظرات 0
تاريخ : شنبه 31 اردیبهشت 1390  | 10:01 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع)     گردآورنده : نويسنده وبلاگ


پس از آنكه مردم با امام على عليه السلام بيعت كردند، حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام در يك سخنرانى عمومى، سياست‏هاى خود را در احياء قرآن و سنت رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و اجراى عدالت اجتماعى و برخورد شديد با غارتگران بيت‏المال بيان داشت.

و آنگاه دستور داد موجودى بيت‏المال را بگونه‏اى مساوى تقسيم كنند كه به هر نفر سه درهم مى‏رسيد.

به ابى رافع نويسنده و منشى خود فرمود:

از مهاجرين شروع كن و نام فرد فرد آنها را بخوان،

سپس اسامى انصار و ديگر مردم را بخوان، و به همه سه درهم بده و بين سياه و سفيد و سرخ و سفيد فرقى مگذار.

تقسيم مساوى موجودى بيت المال شروع شد.

سهل بن حنيف گفت :

يا اميرالمؤمنين! اين شخص ديروز غلام من بود و امروز آزاد شد بين من و او فرقى نمى‏گذارى؟

امام على عليه السلام فرمود :

به او نيز همانند تو مى‏بخشيم، و به هر يك از آن دو سه درهم داد.

از اين رو مخالفت‏ها شروع شد، طلحه و زبير و عبداللَّه عمر و سعيد بن عاص و مروان بن حكم و چند تن از قريش ناراحت شدند و سهم خود را نگرفتند.(1)

 

پی نوشت ها :

1-  شرح ابن ابى الحديد ج‏7 ص‏37 و 38 - و - روضه كافى ص 124




منبع : الگوهاى رفتارى ‏جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه



نظرات 0
تاريخ : شنبه 31 اردیبهشت 1390  | 10:01 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع)     گردآورنده : نويسنده وبلاگ


وقتى به امام گزارش رسيد كه فرماندار او در شهر بصره دعوت سرمايه داران را مى‏پذيرد و با آنها بر سر يك سفره مى‏نشيند، نامه 45 را به عثمان بن حنيف نوشت :

أمَّا بعد، يابن حنيفٍ! فقد بلغني أنَّ رجلاً من فتية أهل البصرةدعاك إ لى مأدبةٍ فأسرعت‏إل يها تستطاب لك الْألْوان، وتنقل إليك الجفان.

وما ظننت أنَّك تجيب إلى طعام قومٍ، عائلهم مجفوٌّ، وغنيُّهم مدعوٌّ. فانظر إلى ما تقضمه‏من هذا المقضم،

فما اشتبه عليك علم ه فالفظه، وما أيقنت بطيب وجوهه فنل منه.

( پس از ياد خدا و درود! اى پسر حنيف، به من گزارش دادند كه مردى از سرمايه‏داران بصره، تو را به مهمانى خويش فراخواند و تو به‏سرعت به‏سوى آن شتافتى، خوردنيهاى رنگارنگ براى تو آوردند، و كاسه‏هاى پر از غذا پى در پى جلوى تو مى‏نهادند، گمان نمى‏كردم مهمانى مردمى را بپذيرى كه نيازمندانشان باستم محروم شده، و ثروتمندانشان بر سر سفره دعوت شده‏اند، انديشه كن در كجايى؟ و بر سر كدام سفره مى‏خورى؟

پس آن غذايى كه حلال و حرام بودنش را نمى‏دانى دور بيافكن، و آن چه را به پاكيزگى و حلال بودنش يقين دارى مصرف كن.)(93)


پی نوشت ها :

1-  نامه 45 نهج‏البلاغه معجم‏المفهرس مؤلف



منبع : الگوهاى رفتارى ‏جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه



نظرات 0
تاريخ : شنبه 31 اردیبهشت 1390  | 10:01 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع)     گردآورنده : نويسنده وبلاگ


به حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام گزارش دادند كه شريح قاضى دركوفه خانه گران قيمتى خريده و با شهادت شهود قباله‏اى براى آن تنظيم كرده است.

چون خانه بالاتر از شأن يك كارگزار بود، مورد نكوهش امام على عليه السلام قرار گرفت،

حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام نامه تندى به او نوشت، و در آن نامه تذكرهاى شديد و تندى به او دادند كه :

اگر از مال ديگران است خيانت كردى، و اگر از مال تو است اسراف نمودى وبه زودى كسى به سراغ تو خواهد آمد كه به قباله‏ات نگاه نمى‏كند، و از گواهان تو نمى‏پرسد، آن خانه را ويران و تو را به قعر گور مى‏فرستد.(1)

امام على عليه السلام پس از اطلاع از دنياگرائى شريح، هشدارگونه به او مى‏نويسد :

بلغني أنَّك ابتعت داراً بثََمانينَ دينَاراً، وَكَتَبتَ لَهَا كتَاباً، وَأَشهَدتَ فيه‏شهوداً.

فقال له شريح: قد كان ذلك يا أمير المؤمنين، قال: فنظر إليه نظر المغضب ثم قال له:

يا شريح، أما إنَّه سيأتيك من لاَ يَنظر في كتَابكَ، وَلاَ يَسأَلكَ عَن‏بَينَتكَ حَتَّى يخ رجَكَ منها شاخصاً، ويسلمك إلى قبرك خالصاً. فانظر يا شريح لاَ تَكون ابتَعتَ هذه الدَّارَ من غير مالك، أو نقدت الَّثمن من غير حلاَلكَ ! فَإذَا أَنتَ قَد خَسرتَ دَارَ الدُّنيَا وَدَارَ الْآخرَة ! أما إنَّك لو كنت أتيتني عند شرائك ما اشتريت لكتبت لك كتاباً على‏ه ذه النُّسخة، فلم ترغب في شراء هذه الدَّار بدرهمٍ فما فوق.

تحذير من الدنيا

والنسخة هذه: هذا ما اشترى عبدٌ ذليلٌ، من ميتٍ قد أزعج للرَّحيل، اشترى منه داراً من دار الغرور، من جانب الفانين، وخطَّة الهالكين.

وتجمع هذه الدَّار حدودٌ أربعةٌ: الحدُّ الْأوَّل ينْتهي إلى دواعي الْآفات، والْحدُّ الثَّاني ينتهي إلى دواعي المصيبات، والحدُّ الثَّالث ينتهي إلى الهوى المردي، والحدُّ الرَّابع‏ينتهي إلى الشَّيطان الم غوي، وفيه يشرع باب هذه الدَّار.

اشترى هذا المغترُّ بالْأمل، منْ هذا الْمزْعج بالْأجل، هذه الدَّار بالخروج من عزالقناعة، والدُّخول في ذل الطَّلب والضَّراعة، فما أدرك هذا المشتري فيما اشترى منه من دركٍ، فعلى مبلبل أجسام‏الملوك ، وسالب نفوس الجبابرة، ومزيل ملك الفراعنة، مثل‏ك سرى‏وقيصر، وتبَّعٍ وحمير.

العبرة من الماضين‏

ومن جمع المال على المال فأكثر، ومن بنى وشيَّد، وزخرف ونجَّد، وادَّخر واعتقد، ونظر بزعمه للولد، إشخاصهم جميعاً إلى موقف‏العرض والحساب، وموضع الثَّواب والعقاب: إذا وقع الْأمْر بفضْل الْقضاء وخسر هنالك الْمبْطلون شهد على ذلك العقل‏إذا خرج من أسر الهوى، وسلم من علاَئق الدُّنيَا.

برخورد قاطعانه با خيانت كارگزاران‏

به من خبر دادند كه خانه‏اى به هشتاد دينار خريده‏اى، و سندى براى آن نوشته‏اى، و گواهانى آن را امضا كرده‏اند.

(شريح گفت : آرى اى اميرمؤمنان،(2) حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام نگاه خشم آلودى به او كرد و فرمود:)

اى شريح! به زودى كسى بسراغت مى‏آيد كه به نوشته‏ات نگاه نمى‏كند، و از گواهانت نمى‏پرسد، تا تو را از آن خانه بيرون كرده و تنها به قبر بسپارد. اى شريح! انديشه كن كه آن خانه را با مال ديگران يا با پول حرام نخريده باشى، كه آنگاه خانه دنيا و آخرت را از دست داده‏اى.

هشدار از بى‏اعتبارى دنياى حرام‏

اما اگر هنگام خريد خانه، نزد من آمده بودى، براى تو سندى مى‏نوشتم كه ديگر براى خريد آن به درهمى يا بيشتر، رغبت نمى‏كردى و آن سند را چنين مى‏نوشتم :

اين خانه‏اى است كه بنده‏اى خوار شده، و مرده‏اى آماده كوچ كردن، آن را خريده، خانه‏اى از سراى غرور، كه در محله نابودشوندگان، و كوچه هلاك شدگان قرار دارد، اين خانه به چهار سو منتهى مى‏گردد.
 يك سوى آن به آفت‏ها و بلاها، سوى دوم آن به مصيبت‏ها، و سوى سوم به هوا و هوس‏هاى سست كننده، و سوى چهارم آن به شيطان گمراه كننده ختم مى‏شود، و در خانه به روى شيطان گشوده است.

اين خانه را فريب خورده آزمند، از كسى كه خود به زودى از جهان رخت برمى‏بندد به مبلغى كه او را از عزت و قناعت خارج و به خوارى و دنياپرستى كشانده، خريدارى نموده است.

هرگونه نقصى در اين معامله باشد، بر عهده پروردگارى است كه اجساد پادشاهان را پوسانده، و جان جباران را گرفته، و سلطنت فرعونها چون كسرى و قيصر و تبع و حمير را نابود كرده است.

عبرت از گذشتگان‏

و آنانكه مال فراوان گرد آوردند، و بر آن افزودند، و آنان كه قصرها ساختند، و محكم كارى كردند، طلا كارى نمودند، و زينت دادند، فراوان اندوختند، و نگهدارى كردند، و بگمان خود براى فرزندان خود گذاشتند، اما همگى آنان به پاى حسابرسى الهى، و جايگاه پاداش و كيفر رانده مى‏شوند، آنگاه كه فرمان داورى و قضاوت نهائى صادر شود.

پس تبهكاران زيان خواهند ديد (آيه 78 سوره مؤمن)

به اين واقعيت‏ها عقل شهادت گواهى مى‏دهد هرگاه كه از اسارت هواى نفس نجات يافته، و از دنياپرستى به سلامت بگذرد.

 

پی نوشت ها :

1 -  نهج البلاغه نامه 3 نهج‏البلاغه معجم‏المفهرس مؤلف

2- خليفه دوم به شريح بن حارث منصب قضاوت داد و حدود 60 سال در مقام خود باقى ماند، اما سه سال در دوران عبداللَّه بن زبير از قضاوت كناره گرفت و در زمان حجاج استعفا داد، در دوران حكومت امام خلافى مرتكب شد كه امام او را به روستائى اطراف مدينه تبعيد كرد و دوباره به كوفه بازگرداند.


منبع : الگوهاى رفتارى ‏جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه



نظرات 0
تاريخ : شنبه 31 اردیبهشت 1390  | 10:01 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع)     گردآورنده : نويسنده وبلاگ

وقتى مصقلة بن هبيره، به امت اسلامى و بيت‏المال مسلمين خيانت كرد، و ديون خود را نپرداخت و به سوى شام و معاويه فرار كرد، حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام دستور داد خانه او را در كوفه خراب كنند، تا مركز تؤطئه‏گران و جاسوسان نشود، گرچه برادر او، نعيم بن هبيره از شيعيان امام على عليه السلام بود. مصقله از شام توسط فردى مسيحى جاسوسى و كسب خبر مى‏كرد، كه آن شخص دستگير و مجازات شد.(1)


 1- شرح نهج‏البلاغه خوئى ج‏4 ص‏240


منبع : الگوهاى رفتارى ‏جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه



نظرات 0
تاريخ : شنبه 31 اردیبهشت 1390  | 9:56 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع)     گردآورنده : نويسنده وبلاگ


پس از بيعت عمومى مردم، امام على عليه السلام به اجراى عدالت اقتصادى پرداخت.

يكى از آنها عدالت اقتصادى در زمين‏هاى حاصل‏خيز بود كه خويشاوندان خليفه سوم و ديگر امتياز خواهان از خليفه سوم گرفته بودند.

حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام آن زمين‏ها را مصادره كرد و به بيت‏المال يا مسلمانان محتاج بازگرداند، كه بسيارى از كينه توزى‏ها برضد امام على عليه السلام شكل گرفت، اما قاطعانه مى‏فرمود:

من بيت‏المال مسلمين را هر كجا كه بيابم به مسلمانان برمى‏گردانم، گرچه آن را مهريه بانوان خود قرار داده باشند.(1)

واللَّه لو وجدته قد تزوج به النساء، وملك به الْإماء؛ لرددْته؛ فإنَّ في العدل سعةً. ومن ضاق عليه العدل، فالجور عليه أضيق!

سياست اقتصادى امام عليه السلام‏

به خدا سوگند، بيت المال تاراج شده را هر كجا كه بيابم به صاحبان اصلى آن باز مى‏گردانم، گرچه با آن ازدواج كرده، يا كنيزانى خريده باشند، زيرا در عدالت گشايش براى عموم است، و آن كس كه عدالت بر او گران آيد، تحمل ستم براى او سخت‏تر است.

 

پی نوشت ها :

1-  الوافى ج‏3 ص‏20




منبع : الگوهاى رفتارى ‏جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه



نظرات 0
تاريخ : شنبه 31 اردیبهشت 1390  | 9:56 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع)     گردآورنده : نويسنده وبلاگ


در يكى از روزهاى عيد قربان، يكى از دختران امام على عليه السلام از ابورافع، خزانه دار بيت‏المال اجازه گرفت كه گردن بندى قيمتى از غنائم بصره را به عاريت سه روز در اختيار داشته باشد و سپس تحويل دهد.

وقتى على عليه السلام متوجه گردن‏بند شد، ابورافع را نكوهش كرده و فرمود :

آيا به بيت‏المال مسلمين خيانت روا مى‏دارى؟

ابورافع گفت : من از مال خود ضمانت كردم.

حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام فرمود :

همين امروز آن را به بيت‏المال باز گردان، و مواظب باش ديگر تكرار نشود.

اگر دخترم بدون اجازه آن را بر مى‏داشت، دست او را قطع مى‏كردم.

سپس به دخترش فرمود :

آيا همه زنان مهاجر وانصار مى‏توانند خود را بيارايند؟ و از وسائل زينتى بيت‏المال استفاده كنند؟ (82)

و در نقل ديگرى على بن ابى رافع مى‏گويد:

مسئول بيت المال و حسابدار على بن ابيطالب عليه السلام بودم. در بيت المال گردنبند مرواريدى بود كه در جنگ به دست آمده بود.

يكى از دختران آن حضرت به من سفارش كرد كه در بيت المال اميرالمؤمنين عليه السلام گردنبند مرواريدى در اختيار توست، من دوست دارم آنرا به طور عاريه به من بدهى كه در عيد قربان از آن استفاده كنم.

گردنبند را براى او فرستادم و گفتم:

اى دختر اميرالمؤمنين عاريه مضمونه است كه بعد از سه روز بايد برگردانى. فرداى آن روز، اميرالمؤمنين عليه السلام آنرا بر گردن دخترش ديد، فرمود :

اين را از كجا به دست آورده‏اى ؟

گفت :

از ابن ابى رافع عاريه گرفته‏ام تا در عيد قربان از آن استفاده كرده سپس برگردانم.

امام على عليه السلام مرا به حضور خود خواند و فرمود:

پسر ابى رافع آيا به مسلمانان خيانت مى‏كنى؟

گفتم : معاذ اللَّه كه بر مسلمانان خيانت كنم.

فرمود :

آن گردنبند را چطور بدون اذن من و بدون رضاى مسلمين به دختر من عاريه دادى ؟

گفتم :

يا اميرالمؤمنين دخترت به من سفارش كرد كه آنرا به وى عاريه بدهم، من نيز به طور عاريه مضمونه داده و خودم ضامن شده‏ام كه در صورت تلف شدن پول آنرا از مال خودم بدهم و متعهد هستم كه آنرا به جاى اول باز گردانم.

حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام فرمود :

همين امروز آن را به جايش برگردان، مبادا ديگر چنين كارى كنى كه از من عقوبت مى‏بينى.

بعد فرمود :

اگر دخترم بطور عاريه مضمونه نگرفته بود، اولين زن هاشمى بود كه دستش در سرقت بريده مى‏شد.

چون دختر آن حضرت از اين كلام امام على عليه السلام مطلع شد، آمد و عرض كرد:

يا اميرالمؤمنين عليه السلام من دختر تو و پاره تن تو هستم، چه كسى از من براى پوشيدن آن مرواريد لايق‏تر بود؟

اميرالمؤمنين عليه السلام پاسخ داد :

دخترم، از حق كناره گيرى نكن، آيا همه زنان مهاجرين در عيد قربان مى‏توانستند از اين نوع مرواريد زينت كنند ؟

ابن ابى رافع مى‏گويد :

گلوبند را گرفته به بيت المال باز گرداندم.(1)

 

1-  بحار الانوار ج 40 ص 338 از كتاب تنبيه الخواطر - و - تهذيب ج 10 ص 151 حديث 606 باب الزيادات فى الحدود.




منبع : الگوهاى رفتارى ‏جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه



نظرات 0
تاريخ : شنبه 31 اردیبهشت 1390  | 9:56 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع)     گردآورنده : نويسنده وبلاگ


با نظارت مستقيمى كه حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام توسط نيروهاى اطلاعاتى خود برامور كارگزاران داشت در مقابل هرگونه سوء استفاده از بيت المال عكس العمل نشان مى‏داد.

روزى به امام على عليه السلام گزارش دادند كه يكى از فرمانداران، با پول بيت‏المال براى خود زمين و املاك تهيه كرده است،

حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام نامه تندى به او نوشت:

أمَّا بعد، فقد بلغني عنك أمرٌ، إن كنت فعلته فقد أسخطت ربَّك، و عصيت إمامك، وأ خزيت أمانتك.

بلغني أنَّك جرَّدت الْأرْض فأخذْت ما تحْت قدميْك، وأكلْت ما تحت يديك، فارفع إليَّ حسابك، واعلم أنَّ حساب اللَّه أعظم من‏حساب النَّاس، والسَّلاَم.

(بعد از درود خداوند، درباره تو به من جريانى گزارش شده است، كه اگر انجام داده باشى پروردگارت را به خشم آورده‏اى، امامت را عصيان كرده‏اى، و امانت (فرماندارى) خود را به رسوائى كشيده‏اى.

به من خبر رسيده كه تو زمين‏هاى آباد را ويران كرده‏اى و آنچه توانسته‏اى تصاحب نموده‏اى.

و از بيت‏المال كه زير دستت بوده است به خيانت خورده اى فوراً حساب خويش را برايم بفرست، و بدان كه حساب خداوند از حساب مردم سخت تر است! والسَّلام.)(1)


1-  نامه 40 نهج‏البلاغه معجم‏المفهرس مؤلف



منبع : الگوهاى رفتارى ‏جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه
 



نظرات 0
تاريخ : شنبه 31 اردیبهشت 1390  | 9:55 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع)     گردآورنده : نويسنده وبلاگ


وقتى مردم با امام على عليه السلام به عنوان خليفه مسلمين بيعت كردند، و ماليات ها و اموال عراقين در دست حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام بود، برادرش عقيل كه عيالوار بود فكر مى‏كرد، اگر تقاضاى پول وگندم اضافى كند، امام على عليه السلام به او خواهد بخشيد.

چندين بار درخواست خود را با برادر مطرح كرد،

و حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام پاسخى نداد،

وقتى اصرار كرد، امام آهنى را بر روى آتش گرم كرد، و به دست او نزديك كرد.

عقيل فرياد زد كه:

برادر مى‏خواهى مرا بسوزانى؟ (چون عقيل نابينا بود)

امام على عليه السلام در پاسخ فرمود :

پس تو چرا مى‏خواهى مرا با آتش جهنم بسوزانى؟ واز من اضافه طلب مى‏كنى كه در امانت مردم خيانت كنم ؟

عقيل بعدها به دربار معاويه رفت كه معاويه به او صد هزار درهم بخشيد و از او خواست تا بر منبر شام رفته و از عطاياى معاويه سخن بگويد، و نسبت به برادرش بد گوئى كند.

عقيل بر منبر رفت و گفت :

برادرم مرا براى حفظ دين خود رها كرد، اما معاويه مرا بر دين خود مقدم داشت.(1)

حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام ماجرا را اينگونه نقل مى‏فرمايد :

1 - اجتناب الظلم‏

واللَّه لَأَن أَبيتَ عَلَى حَسَك السَّعدَان مسَهَّداً، أَو أجَرَّ في الْأَغْلَال‏مصَفَّداً، أَحَبُّ إ لَيَّ منْ أن ألقى اللَّه ورسوله يوم القيامةظال ماً لبعض العباد، وغاصباً لشي‏ءٍ من الحطام، وكيف‏أ ظلم أحداً لنفسٍ يسرع إلى البلى قفولها، ويطول في الثَّرى حلولها ؟!

2 - عدالته القيمة

واللَّه لقد رأيت عقيلاً وقد أملق حتَّى استََماحَني من‏بركم صَاعاً، وَرَأَيت صبيَانَه شعثَ الشُّعور، غبر الْألْوان، منْ فقْرهمْ، كأنَّما سودت وجوههم بالعظلم، وعاودني مؤكداً، وكرَّرع ليَّ القول مردداً، فأصغيت إليه سمعي، فظنَّ أني أبيعه ديني، وأتَّبع قياده مفارقاً طريقتي، فأحميت له حديدةً، ثمَّ أدنيتها من جسمه ليعتبر بها، فضجَّ ضجيج ذي دنفٍ من ألمها، وكاد أن يحترق من ميسمها، فقلت له :

ثكلتك الثَّواكل، يا عقيل ! أتئنُّ من حديدةٍ أحماها إنسانها للعبه، وتجرُّني إلى نارٍ سجرها جبَّارها لغضبه !

أتئنُّ من الْأذى ولَا أَئنُّ منْ لَظًى ؟! وَأَعْجَب منْ ذلكَ طَارقٌ طَرَقَنَا بمَلفوفَةٍ في وعَائهَا، ومعجونةٍ شنئتها، كأنَّما عجنت بريق حيَّةٍ أوقى ئها، فقلت : أصلةٌ، أم زكاةٌ، أم صدقةٌ ؟ فذلك محرَّمٌ علينا أهل البيت!

فقال: لاَ ذَا وَلاَ ذَاكَ، وَلكنَّهَا هَديَّةٌ.

فقلت: هبلتك الهبول ! أعن دين اللَّه أتيتني لتخدعني؟ أمختبطٌ أنت أم ذو جنَّةٍ، أم تهجر؟ واللَّه لو أ عطيت الْأقاليم السَّبْعة بما تحْت أفلَاكهَا، عَلَى أَن أَعصيَ اللَّهَ في نَملَةٍ أَسلبهَا جلب شعيرةٍ ما فعلته، وإنَّ دنياكم عندي لَأَهوَن من وَرَقَةٍ في فَم جَرَادَةٍ تَقضَمهَا.

ما لعليٍّ ولنعيمٍ يفنى، ولذَّةٍ لاَ تَبقَى ! نَعوذ باللَّه من سبَات العَقل، وَقبح الزَّلَل. وَبه نستعين.

1 - پرهيز از ستمكارى‏

سوگند به خدا! اگر بر روى خارهاى سعدان بسر ببرم، و يا با غل و زنجير به اين سو يا آن سو كشيده شوم، خوشتر دارم تا خدا و پيامبرش را در روز قيامت، در حالى ملاقات كنم كه به بعضى از بندگان ستم، و چيزى از اموال را غصب كرده باشم.

چگونه بر كسى ستم كنم براى نفس خويش، كه به سوى كهنگى و پوسيده شدن پيش مى‏رود، و در خاك، زمان طولانى اقامت مى‏كند

2 - پرهيز از امتياز خواهى‏

به خدا سوگند، برادرم عقيل را ديدم كه به شدت تهيدست شده و از من درخواست داشت تا يك من از گندمهاى بيت المال را به او ببخشم، كودكانش را ديدم كه از گرسنگى داراى موهاى ژوليده، و رنگشان تيره شده بود گويا با نيل رنگ شده بودند.

پى در پى مرا ديدار و درخواست خود را تكرار مى‏كرد، چون گفته‏هاى او را گوش فرا دادم پنداشت كه دين خود را به او واگذار مى‏كنم، و به دلخواه او رفتار و از راه و رسم عادلانه خود دست برمى‏دارم، روزى آهنى را در آتش گداخته به جسمش نزديك كردم تا او را بيازمايم، پس چونان بيمار از درد فرياد زد و نزديك بود از حرارت آن بسوزد به او گفتم، اى عقيل: گريه‏كنندگان بر تو بگريند، از حرارت آهنى مى‏نالى كه انسانى به بازيچه آن را گرم ساخته است؟

اما مرا به آتش دوزخى مى‏خوانى كه خداى جبارش با خشم خود آن را گداخته است تو از حرارت ناچيز مى‏نالى و من از حرارت آتش الهى ننالم؟ و از اين حادثه شگفت‏آور اينكه شب هنگام كسى بديدار ما آمد(2) و ظرفى سر پوشيده پر از حلوا داشت، معجونى در آن ظرف بود كه از آن تنفر داشتم، گويا آن را با آب دهان مار سمى، يا قى كرده آن مخلوط كردند، به او گفتم: هديه است؟ يا زكاة يا صدقه؟ كه اين دو بر ما اهل بيت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله حرام است.

گفت : نه، نه زكاة است نه صدقه، بلكه هديه است.

گفتم : زنان بچه مرده بر تو بگريند، آيا از راه دين وارد شدى كه مرا بفريبى؟ يا عقلت آشفته شده يا جن زده شدى؟ يا هذيان مى‏گوئى؟

به خدا سوگند! اگر هفت اقليم را با آنچه در زير آسمانهاست به من دهند تا خدا را نافرمانى كنم كه پوست جوى را از مورچه‏اى ناروا بگيرم، چنين نخواهم كرد، و همانا اين دنياى آلوده شما نزد من از برگ جويده شده دهان ملخ پست‏تر است، على را با نعمت‏هاى فناپذير، و لذت‏هاى ناپايدار چه كار؟!! به خدا پناه مى‏بريم از خفتن عقل، و زشتى لغزش‏ها، و از او يارى مى‏جوئيم.(3)

 

پی نوشت ها :

1-  نامه 29 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلف

2 -  نوشتند كه اشعث بن قيس بود.

3 -  خطبه 224 نهج‏البلاغه معجم‏المفهرس مؤلف

 




منبع : الگوهاى رفتارى ‏جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه



نظرات 0
تاريخ : شنبه 31 اردیبهشت 1390  | 9:55 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع)     گردآورنده : نويسنده وبلاگ

وقتى يكى از خويشاوندان امام على عليه السلام (مى‏گويند ابن عباس يا برادرش بود) در بيت المال مسلمين دخالت‏هاى ناروائى كرده است.

حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام نامه تندى به او نوشت كه اگر بيت المال را سر جايش بر نگردانى.

لَأَضربنَّك بسيفى الذى ما ضَربت به احداً الا دخل النار

(همانا تو را با شمشيرى مى‏زنم كه به هركس زدم، وارد آتش جهنم شد.)(1)

متن نامه 41 چنين است :

1 - أسباب ذم احد الولاة الخونة

أمَّا بعد، فإني كنت أشركتك في أمانتي، وجعلتك شعاري وبطانتي، ولم يكن رجلٌ من أهلي أوثق منك في نفسي لمواساتي وموازرتي و أداء الْأمانة إليَّ ؛

فلمَّا رأيت الزَّمان على ابن عمك قد كلب، والعدوَّ قد حرب، وأمانة النَّاس قد خزيت، وهذه الْأمَّة قدْ فنكتْ وشغرتْ، قلبْت لِابنِ عمك ظهر الِْمجن ففارقْته مع الْمفارِقِين، وخذلته مع الخاذِلِين، وخنته مع الخائنين، فلاَ ابنَ عَمكَ آسَيتَ، وَلاَ الْأَمَانَةَ أَدَّيْتَ.

وكأنَّك لم تكن اللَّه تريد بجهادك، وكأنَّك لم تكن على بينةٍ من ربك، وكأنَّك إنَّما كنت‏ت كيد هذه الْأمَّة عنْ دنْياهمْ، وتنْوي غرَّتهمْ عنْ فيئهم، فلمَّا أمكنتك الشدَّة في خيانة الْأمَّة أسْرعْت الْكرَّة، وعاجلْت الوثبة، واختطفت ما قدرت عليه من أموالهم المصونة لِأرامِلِهِم‏وأيتامهم اختطاف الذئب الْأزل دامية الْمعْزى الْكسيرة، فحملته إلى الحجاز رحيب الصَّدر بحمله، غير متأثمٍ من أخذه، كأنَّك

2 - ذم الخيانة فى بيت‏المال‏

- لاَ أَبَا لغَيركَ - حَدَرتَ إلَى أَهلكَ ترَاثَكَ من أَبيكَ وَأمكَ، فَسبحَانَ اللَّه ! أَمَا تؤمن بالمَعَاد ؟ أو ما تخاف نقاش الحساب !

أيُّها المعدود - كان - عندنا من أولي الْألْباب، كيْف تسيغ شراباً وطعاماً، وأنت تعلم‏أنَّك‏ت أك ل حراماً، وتشرب حراماً، وتبتاع الْإماء وتنْكح النساء منْ أمْوال اليتامى والمساكين والمؤمنين والمجاهدين، الَّذين أفاء اللَّه عليهم هذه الْأمْوال، وأحرز بهم هذه‏الب لاَدَ !

3 - المقابلة الصارمة للخونة

فاتَّق اللَّه واردد إلى هؤلاَء القَوم أَموَالَهم، فَإنَّكَ إن لَم تَفعَل ثمَّ أَمكَنَني اللَّه منكَ لَأعذرَنَّ إلى اللَّه فيك، ولَأَضربَنَّكَ بسَيفي الَّذي مَا ضَرَبت به أَحَداً إلَّا دَخَلَ النَّارَ !

وواللَّه لو أنَّ الحسن والحسين فعلاَ مثلَ الَّذي فَعَلتَ، مَا كَانَت لَهمَا عندي هَوَادَةٌ، وَلاَظفرا مني بإرادةٍ، حتَّى آخذ الحقَّ منهما، وأزيح الباطل عن مفلمتهما،

وأقسم باللَّه رب العالمين ما يسرُّني أنَّ ما أخذته من أموالهم حلاَ لٌ لي، أَتركه ميرَاثاً لمَن بعدي ؛ فضح رويداً، فكأنَّك قد بلغت المدى، ودفنت تحت الثَّرى ، وعرضت عليك‏أ عمالك بالمحل الَّذي ينادي الظَّالم فيه بالحسرة، ويتمنَّى المضيع فيه الرَّجعة، ولاَتَ حينَ مَنَاص!.

1 - علل نكوهش يك كارگزار خيانتكار

پس از ياد خدا و درود! همانا من تو را در امانت خود شركت دادم، و همراز خود گرفتم، و هيچ يك از افراد خاندانم براى يارى و مددكارى، و امانت دارى، چون تو مورد اعتمادم نبود، آن هنگام كه ديدى روزگار بر پسرعمويت سخت گرفته، و دشمن به او هجوم آورد، و امانت مسلمانان تباه گرديده، و امت اختيار از دست داده، و پراكنده شد، پيمان خود را با پسر عمويت دگرگون ساختى، و همراه با ديگرانى كه از او جدا شدند فاصله گرفتى، تو هماهنگ با ديگران دست از ياريش كشيدى، و با ديگر خيانت كنندگان خيانت كردى، نه پسر عمويت را يارى كردى، و نه امانت‏ها را رساندى گويا تو در راه خدا جهاد نكردى!

برهان روشنى از پروردگارت ندارى، و گويا براى تجاوز به دنياى اين مردم نيرنگ مى‏زدى، و هدف تو آن بود كه آنها را بفريبى!

و غنائم و ثروت‏هاى آنان را در اختيار گيرى، پس آنگاه كه فرصت خيانت يافتى شتابان حمله‏ور شدى، و با تمام توان، اموال بيت المال را كه سهم بيوه زنان و يتيمان بود، چونان گرگ گرسنه‏اى كه گوسفند زخمى يا استخوان شكسته‏اى را مى‏ربايد، به يغما بردى، و آنها را به سوى حجاز با خاطرى آسوده، روانه كردى، بى‏آنكه در اين كار احساس گناهى داشته باشى.


2 - نكوهش از سوء استفاده در بيت‏المال‏

دشمنت بى‏پدر باد، گويا ميراث پدر و مادرت را بخانه مى‏برى! سبحان الله!! آيا به معاد ايمان ندارى؟ و از حسابرسى دقيق قيامت نمى‏ترسى؟ اى كسى كه در نزد ما از خردمندان بشمار مى‏آمدى، چگونه نوشيدن و خوردن را بر خود گوارا نمودى در حاليكه مى‏دانى حرام مى‏خورى! و حرام مى‏نوشى! چگونه با اموال يتيمان و مستمندان و مؤمنان و مجاهدان راه خدا، كنيزان مى‏خرى و با زنان ازدواج مى‏كنى؟ كه خدا اين اموال را به آنان وا گذاشته، و اين شهرها را به دست ايشان امن فرموده است!.

3 - برخورد قاطع با خيانتكار

پس از خدا بترس، و اموال آنان را بازگردان، و اگر چنين نكنى و خدا مرا فرصت دهد تا بر تو دست يابم، تو را كيفر خواهم نمود، كه نزد خدا عذرخواه من باشد، و با شمشيرى تو را مى‏زنم كه بهر كس زدم وارد دوزخ گرديد.

سوگند به خدا! اگر حسن و حسين چنان مى‏كردند كه تو انجام دادى، از من روى خوش نمى‏ديدند و به آرزو نمى‏رسيدند تا آنكه حق را از آنان باز پس ستانم، و باطلى را كه به ستم پديد آمده نابود سازم، به خداى پروردگار جهانيان سوگند، آنچه كه تو از اموال مسلمانان به ناحق بردى، بر من حلال بود، خشنود نبودم كه آن را ميراث بازماندگانم قرار دهم، پس دست نگهدار و انديشه نما، فكر كن كه به پايان زندگى رسيده‏اى، و در زير خاك‏ها پنهان شده، و اعمال تو را بر تو عرضه داشتند، آنجا كه ستمكار با حسرت فرياد مى‏زند، و تباه كننده عمر و فرصت‏ها، آرزوى بازگشت دارد اما راه فرار و چاره مسدود است.

 

1- نامه 41 نهج‏البلاغه معجم المفهرس مؤلف - و - كشف الغمه ج 2 ص 113 -و روضه كافى ج 2 ص 110

منبع : الگوهاى رفتارى ‏جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه



نظرات 0
تاريخ : شنبه 31 اردیبهشت 1390  | 9:48 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع)     گردآورنده : نويسنده وبلاگ


قنبر ، يكى از كارگران منزل امام على عليه السلام بود، چون مى‏ديد كه هرچه مى‏آورند حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام به مسلمانان مى‏بخشد، و اموال بيت المال را عادلانه تقسيم مى‏كند، وچيزى براى خود برنمى‏دارد يا ذخيره نمى‏كند، دلش به اصطلاح سوخت و در فرصت مناسب ديگرى، مقدارى از ظروف طلا و نقره را در كيسه‏اى جمع آورى و آن كيسه را پنهان كرد كه به هنگام نياز در اختيار امام على عليه السلام بگذارد.

هارون بن عنتره مى‏گويد :

روزى قنبر به حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام گفت :
يا اميرالمؤمنين عليه السلام برخيز و به همراه من بيا كه چيزى براى شما نگه داشته‏ام.

همراه امام على عليه السلام رفتيم. قنبر، كيسه‏اى پر از طلا و نقره را آورد و گفت :
چون ديدم همه چيز راتقسيم مى‏كنى و براى خود اموالى ذخيره نمى‏كنى، اين اموال را پنهان كردم.

حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام فرمود :
دوست داشتم به جاى اين اموال آتش عظيمى به خانه‏ام مى‏آوردى؟

سپس همه اموال موجود رابين مسلمانان تقسيم كرد، و فرمود:
سوگند به خدائى كه جانم دردست قدرت اوست كه به خوب و بدش مؤاخذه مى‏شويم.(1)

1 -  الغارات ج 1 ص 55


منبع : الگوهاى رفتارى ‏جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه
 



نظرات 0
تاريخ : شنبه 31 اردیبهشت 1390  | 9:48 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع)     گردآورنده : نويسنده وبلاگ


امام على عليه السلام با سربازان اسلام همراه با غنائم فراوان از يمن به مكه باز مى‏گشتند.

در نزديكى‏هاى مكه، حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام يكى از اصحاب را جانشين خود قرار داد و خود با سرعت به حضور پيامبر صلى اللَّه عليه و آله شتافت،

وقتى امام على عليه السلام از كاروان دور شد، سربازان سپاه جامه‏هاى قيمتى بيت‏المال را بين خود تقسيم كرده و پوشيدند.

وقتى در نزديكى مكه، حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام به كاروان بازگشت و چشمش به لباس‏هاى قيمتى بيت المال برتن سربازان افتاد، شديداً اعتراض كرد و فرمود:

چرا چنين كرديد؟

پاسخ دادند :

مى‏خواستيم با لباس‏هاى زيبا و فاخر وارد مكه شويم.

امام فرمود :
 آيا پيش از آنكه خدمت پيامبر برسيد چنين حقى را داريد؟

سپس دستور داد لباس‏ها را از تن خارج كنند و به بيت المال باز گردانند، كه برخى از سربازان از اين برخورد شديد امام ناراحت شدند و نزد رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله زبان به شكايت گشودند،

پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود :

ايهاالناس لا تشكوا علياً فواللَّه انه لأََخشَن فى ذات اللّه

(اى مردم از على شكايت نكنيد، سوگند به خدا همانا على عليه السلام در راه خدا سختگير است).(1)

 

1- مناقب ابن شهرآشوب ج‏2ص‏110 نقل ازتاريخ طبرى و سيره ابن‏هشام ج‏3 ص‏603

 


منبع : الگوهاى رفتارى ‏جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه
 



نظرات 0
تاريخ : شنبه 31 اردیبهشت 1390  | 9:48 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع)     گردآورنده : نويسنده وبلاگ



الف - احتياط در لباس‏

أجلح بن عبداللَّه كندى از قول ابوالمغيره، عبداللَّه بن ابى الهذيل گفته است :

امام على عليه السلام را ديدم كه از منزل بيرون آمد، در حالى كه پيراهن خشن درازى بر تن داشت.

هرگاه آستين پيراهنش را مى‏كشيد تا ناخن مى‏رسيد.

ب - لباس‏هاى ساده امام على عليه السلام‏

حر بن جرموز از پدرش حديث كرد و گفت :

على بن ابيطالب عليه السلام را ديدم كه از مسجد كوفه بيرون مى‏آمد و دو برد قطرى‏(1) بر تن داشت.

يكى از آنها را لنگ شلوار كه تا نيمه ساق را مى‏پوشاند و ديگرى را مثل عبا كرده بود.

و او در بازارها گردش مى‏كرد در حالى كه تازيانه‏اى به دست داشت، بازاريان را به تقواى پروردگار و راستى گفتار و خوش رفتارى در خريد و فروش و تمام كردن پيمانه و ترازو فرمان مى‏داد.

 

>>>


ادامه مطلب
نظرات 0

تعداد کل صفحات : 74 :: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 >