محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ
يكى از زنان كوفه نقل مىكند كه :
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام بدون در نظر گرفتن امتيازات نژادى، موجودى بيتالمال و آرد و خرما را بين تمام اهل كوفه و نيازمندان آن تقسيم مىكرد.
روزى دو زن خدمت امام على عليه السلام آمدند، يكى عرب و ديگرى غير عرب بود،
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام به هر كدام 25 درهم و يك كر طعام ( هر كر 60 قفيز و هر قفيز 8 ك يل و هر كيل 5/1 صاع و هر صاع 4 مد است) داد. (1)
زن عرب گفت :
يا اميرالمؤمنين عليه السلام، من عرب هستم به من بيشتر عطا كن.
حضرت فرمود:
من براى فرزندان اسماعيل در اين اموال برترى نسبت به فرزندان اسحاق نمىبينم. (2)
پی نوشت ها :
1- حدود 800/28 سير و 384 كيلو گرم است.
2- الغارات ثقفى ص 46 (عربها خود را از فرزندان اسماعيل و ايرانىها را فرزند اسحاق مىدانستند.)
منبع : الگوهاى رفتارى جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه
محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ
الف - پرهيز از نگهدارى بى مورد بيتالمال
امام على عليه السلام در هر جمعه، تمام موجودى بيتالمال را تقسيم مىكرد، و مكان نگهدارى بيتالمال را جاروب كرده، آب مىپاشيد، سپس در آنجا دو ركعت نماز مىخواند،
و آنگاه به زمين انبار بيتالمال خطاب مىكرد و مىفرمود:
در قيامت شهادت بده كه من مال مسلمين را در تو حبس نكردم. (1)
ب - كمك گرفتن از سران قبائل
يكى ديگر از روشهاى تقسيم بيتالمال اين بود كه بزرگان و سران قبائل را فرا مىخواند و سهم هر قبيله را به آنان مىسپرد، تا در قبيله خود تقسيم كنند.
يكبار اموالى با مقدارى نان از اصفهان به كوفه آوردند، كه در آن روزگاران در كوفه هفت قبيله معروف زندگى مىكردند.
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام بيتالمال و نانها را به هفت قسمت تقسيم كرد.
سران قبائل كيسههائى آوردند، امام على عليه السلام سهم هر قبيله را در آن كيسهها مىريخت، تا در ميان افراد قبيله خود تقسيم كنند.(2)
در اين الگوهاى رفتارى، استفاده صحيح از نيروهاى انسانى، و اصل نظارت بر سيستم توزيع مطرح است.
پی نوشت ها :
1- الغارات ثقفى ص31 و 33
2- الغارات ثقفى ص34 و 35
منبع : الگوهاى رفتارى جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه
محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ
پس از آنكه مردم با امام على عليه السلام بيعت كردند، حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام در يك سخنرانى عمومى، سياستهاى خود را در احياء قرآن و سنت رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و اجراى عدالت اجتماعى و برخورد شديد با غارتگران بيتالمال بيان داشت.
و آنگاه دستور داد موجودى بيتالمال را بگونهاى مساوى تقسيم كنند كه به هر نفر سه درهم مىرسيد.
به ابى رافع نويسنده و منشى خود فرمود:
از مهاجرين شروع كن و نام فرد فرد آنها را بخوان،
سپس اسامى انصار و ديگر مردم را بخوان، و به همه سه درهم بده و بين سياه و سفيد و سرخ و سفيد فرقى مگذار.
تقسيم مساوى موجودى بيت المال شروع شد.
سهل بن حنيف گفت :
يا اميرالمؤمنين! اين شخص ديروز غلام من بود و امروز آزاد شد بين من و او فرقى نمىگذارى؟
امام على عليه السلام فرمود :
به او نيز همانند تو مىبخشيم، و به هر يك از آن دو سه درهم داد.
از اين رو مخالفتها شروع شد، طلحه و زبير و عبداللَّه عمر و سعيد بن عاص و مروان بن حكم و چند تن از قريش ناراحت شدند و سهم خود را نگرفتند.(1)
پی نوشت ها :
1- شرح ابن ابى الحديد ج7 ص37 و 38 - و - روضه كافى ص 124
منبع : الگوهاى رفتارى جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه
محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ
وقتى به امام گزارش رسيد كه فرماندار او در شهر بصره دعوت سرمايه داران را مىپذيرد و با آنها بر سر يك سفره مىنشيند، نامه 45 را به عثمان بن حنيف نوشت :
أمَّا بعد، يابن حنيفٍ! فقد بلغني أنَّ رجلاً من فتية أهل البصرةدعاك إ لى مأدبةٍ فأسرعتإل يها تستطاب لك الْألْوان، وتنقل إليك الجفان.
وما ظننت أنَّك تجيب إلى طعام قومٍ، عائلهم مجفوٌّ، وغنيُّهم مدعوٌّ. فانظر إلى ما تقضمهمن هذا المقضم،
فما اشتبه عليك علم ه فالفظه، وما أيقنت بطيب وجوهه فنل منه.
( پس از ياد خدا و درود! اى پسر حنيف، به من گزارش دادند كه مردى از سرمايهداران بصره، تو را به مهمانى خويش فراخواند و تو بهسرعت بهسوى آن شتافتى، خوردنيهاى رنگارنگ براى تو آوردند، و كاسههاى پر از غذا پى در پى جلوى تو مىنهادند، گمان نمىكردم مهمانى مردمى را بپذيرى كه نيازمندانشان باستم محروم شده، و ثروتمندانشان بر سر سفره دعوت شدهاند، انديشه كن در كجايى؟ و بر سر كدام سفره مىخورى؟
پس آن غذايى كه حلال و حرام بودنش را نمىدانى دور بيافكن، و آن چه را به پاكيزگى و حلال بودنش يقين دارى مصرف كن.)(93)
پی نوشت ها :
1- نامه 45 نهجالبلاغه معجمالمفهرس مؤلف
منبع : الگوهاى رفتارى جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه
محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ
به حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام گزارش دادند كه شريح قاضى دركوفه خانه گران قيمتى خريده و با شهادت شهود قبالهاى براى آن تنظيم كرده است.
چون خانه بالاتر از شأن يك كارگزار بود، مورد نكوهش امام على عليه السلام قرار گرفت،
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام نامه تندى به او نوشت، و در آن نامه تذكرهاى شديد و تندى به او دادند كه :
اگر از مال ديگران است خيانت كردى، و اگر از مال تو است اسراف نمودى وبه زودى كسى به سراغ تو خواهد آمد كه به قبالهات نگاه نمىكند، و از گواهان تو نمىپرسد، آن خانه را ويران و تو را به قعر گور مىفرستد.(1)
امام على عليه السلام پس از اطلاع از دنياگرائى شريح، هشدارگونه به او مىنويسد :
بلغني أنَّك ابتعت داراً بثََمانينَ دينَاراً، وَكَتَبتَ لَهَا كتَاباً، وَأَشهَدتَ فيهشهوداً.
فقال له شريح: قد كان ذلك يا أمير المؤمنين، قال: فنظر إليه نظر المغضب ثم قال له:
يا شريح، أما إنَّه سيأتيك من لاَ يَنظر في كتَابكَ، وَلاَ يَسأَلكَ عَنبَينَتكَ حَتَّى يخ رجَكَ منها شاخصاً، ويسلمك إلى قبرك خالصاً. فانظر يا شريح لاَ تَكون ابتَعتَ هذه الدَّارَ من غير مالك، أو نقدت الَّثمن من غير حلاَلكَ ! فَإذَا أَنتَ قَد خَسرتَ دَارَ الدُّنيَا وَدَارَ الْآخرَة ! أما إنَّك لو كنت أتيتني عند شرائك ما اشتريت لكتبت لك كتاباً علىه ذه النُّسخة، فلم ترغب في شراء هذه الدَّار بدرهمٍ فما فوق.
تحذير من الدنيا
والنسخة هذه: هذا ما اشترى عبدٌ ذليلٌ، من ميتٍ قد أزعج للرَّحيل، اشترى منه داراً من دار الغرور، من جانب الفانين، وخطَّة الهالكين.
وتجمع هذه الدَّار حدودٌ أربعةٌ: الحدُّ الْأوَّل ينْتهي إلى دواعي الْآفات، والْحدُّ الثَّاني ينتهي إلى دواعي المصيبات، والحدُّ الثَّالث ينتهي إلى الهوى المردي، والحدُّ الرَّابعينتهي إلى الشَّيطان الم غوي، وفيه يشرع باب هذه الدَّار.
اشترى هذا المغترُّ بالْأمل، منْ هذا الْمزْعج بالْأجل، هذه الدَّار بالخروج من عزالقناعة، والدُّخول في ذل الطَّلب والضَّراعة، فما أدرك هذا المشتري فيما اشترى منه من دركٍ، فعلى مبلبل أجسامالملوك ، وسالب نفوس الجبابرة، ومزيل ملك الفراعنة، مثلك سرىوقيصر، وتبَّعٍ وحمير.
العبرة من الماضين
ومن جمع المال على المال فأكثر، ومن بنى وشيَّد، وزخرف ونجَّد، وادَّخر واعتقد، ونظر بزعمه للولد، إشخاصهم جميعاً إلى موقفالعرض والحساب، وموضع الثَّواب والعقاب: إذا وقع الْأمْر بفضْل الْقضاء وخسر هنالك الْمبْطلون شهد على ذلك العقلإذا خرج من أسر الهوى، وسلم من علاَئق الدُّنيَا.
برخورد قاطعانه با خيانت كارگزاران
به من خبر دادند كه خانهاى به هشتاد دينار خريدهاى، و سندى براى آن نوشتهاى، و گواهانى آن را امضا كردهاند.
(شريح گفت : آرى اى اميرمؤمنان،(2) حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام نگاه خشم آلودى به او كرد و فرمود:)
اى شريح! به زودى كسى بسراغت مىآيد كه به نوشتهات نگاه نمىكند، و از گواهانت نمىپرسد، تا تو را از آن خانه بيرون كرده و تنها به قبر بسپارد. اى شريح! انديشه كن كه آن خانه را با مال ديگران يا با پول حرام نخريده باشى، كه آنگاه خانه دنيا و آخرت را از دست دادهاى.
هشدار از بىاعتبارى دنياى حرام
اما اگر هنگام خريد خانه، نزد من آمده بودى، براى تو سندى مىنوشتم كه ديگر براى خريد آن به درهمى يا بيشتر، رغبت نمىكردى و آن سند را چنين مىنوشتم :
اين خانهاى است كه بندهاى خوار شده، و مردهاى آماده كوچ كردن، آن را خريده، خانهاى از سراى غرور، كه در محله نابودشوندگان، و كوچه هلاك شدگان قرار دارد، اين خانه به چهار سو منتهى مىگردد.
يك سوى آن به آفتها و بلاها، سوى دوم آن به مصيبتها، و سوى سوم به هوا و هوسهاى سست كننده، و سوى چهارم آن به شيطان گمراه كننده ختم مىشود، و در خانه به روى شيطان گشوده است.
اين خانه را فريب خورده آزمند، از كسى كه خود به زودى از جهان رخت برمىبندد به مبلغى كه او را از عزت و قناعت خارج و به خوارى و دنياپرستى كشانده، خريدارى نموده است.
هرگونه نقصى در اين معامله باشد، بر عهده پروردگارى است كه اجساد پادشاهان را پوسانده، و جان جباران را گرفته، و سلطنت فرعونها چون كسرى و قيصر و تبع و حمير را نابود كرده است.
عبرت از گذشتگان
و آنانكه مال فراوان گرد آوردند، و بر آن افزودند، و آنان كه قصرها ساختند، و محكم كارى كردند، طلا كارى نمودند، و زينت دادند، فراوان اندوختند، و نگهدارى كردند، و بگمان خود براى فرزندان خود گذاشتند، اما همگى آنان به پاى حسابرسى الهى، و جايگاه پاداش و كيفر رانده مىشوند، آنگاه كه فرمان داورى و قضاوت نهائى صادر شود.
پس تبهكاران زيان خواهند ديد (آيه 78 سوره مؤمن)
به اين واقعيتها عقل شهادت گواهى مىدهد هرگاه كه از اسارت هواى نفس نجات يافته، و از دنياپرستى به سلامت بگذرد.
پی نوشت ها :
1 - نهج البلاغه نامه 3 نهجالبلاغه معجمالمفهرس مؤلف
2- خليفه دوم به شريح بن حارث منصب قضاوت داد و حدود 60 سال در مقام خود باقى ماند، اما سه سال در دوران عبداللَّه بن زبير از قضاوت كناره گرفت و در زمان حجاج استعفا داد، در دوران حكومت امام خلافى مرتكب شد كه امام او را به روستائى اطراف مدينه تبعيد كرد و دوباره به كوفه بازگرداند.
منبع : الگوهاى رفتارى جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه
محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ
وقتى مصقلة بن هبيره، به امت اسلامى و بيتالمال مسلمين خيانت كرد، و ديون خود را نپرداخت و به سوى شام و معاويه فرار كرد، حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام دستور داد خانه او را در كوفه خراب كنند، تا مركز تؤطئهگران و جاسوسان نشود، گرچه برادر او، نعيم بن هبيره از شيعيان امام على عليه السلام بود. مصقله از شام توسط فردى مسيحى جاسوسى و كسب خبر مىكرد، كه آن شخص دستگير و مجازات شد.(1)
1- شرح نهجالبلاغه خوئى ج4 ص240
منبع : الگوهاى رفتارى جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه
محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ
پس از بيعت عمومى مردم، امام على عليه السلام به اجراى عدالت اقتصادى پرداخت.
يكى از آنها عدالت اقتصادى در زمينهاى حاصلخيز بود كه خويشاوندان خليفه سوم و ديگر امتياز خواهان از خليفه سوم گرفته بودند.
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام آن زمينها را مصادره كرد و به بيتالمال يا مسلمانان محتاج بازگرداند، كه بسيارى از كينه توزىها برضد امام على عليه السلام شكل گرفت، اما قاطعانه مىفرمود:
من بيتالمال مسلمين را هر كجا كه بيابم به مسلمانان برمىگردانم، گرچه آن را مهريه بانوان خود قرار داده باشند.(1)
واللَّه لو وجدته قد تزوج به النساء، وملك به الْإماء؛ لرددْته؛ فإنَّ في العدل سعةً. ومن ضاق عليه العدل، فالجور عليه أضيق!
سياست اقتصادى امام عليه السلام
به خدا سوگند، بيت المال تاراج شده را هر كجا كه بيابم به صاحبان اصلى آن باز مىگردانم، گرچه با آن ازدواج كرده، يا كنيزانى خريده باشند، زيرا در عدالت گشايش براى عموم است، و آن كس كه عدالت بر او گران آيد، تحمل ستم براى او سختتر است.
پی نوشت ها :
1- الوافى ج3 ص20
منبع : الگوهاى رفتارى جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه
محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ
در يكى از روزهاى عيد قربان، يكى از دختران امام على عليه السلام از ابورافع، خزانه دار بيتالمال اجازه گرفت كه گردن بندى قيمتى از غنائم بصره را به عاريت سه روز در اختيار داشته باشد و سپس تحويل دهد.
وقتى على عليه السلام متوجه گردنبند شد، ابورافع را نكوهش كرده و فرمود :
آيا به بيتالمال مسلمين خيانت روا مىدارى؟
ابورافع گفت : من از مال خود ضمانت كردم.
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام فرمود :
همين امروز آن را به بيتالمال باز گردان، و مواظب باش ديگر تكرار نشود.
اگر دخترم بدون اجازه آن را بر مىداشت، دست او را قطع مىكردم.
سپس به دخترش فرمود :
آيا همه زنان مهاجر وانصار مىتوانند خود را بيارايند؟ و از وسائل زينتى بيتالمال استفاده كنند؟ (82)
و در نقل ديگرى على بن ابى رافع مىگويد:
مسئول بيت المال و حسابدار على بن ابيطالب عليه السلام بودم. در بيت المال گردنبند مرواريدى بود كه در جنگ به دست آمده بود.
يكى از دختران آن حضرت به من سفارش كرد كه در بيت المال اميرالمؤمنين عليه السلام گردنبند مرواريدى در اختيار توست، من دوست دارم آنرا به طور عاريه به من بدهى كه در عيد قربان از آن استفاده كنم.
گردنبند را براى او فرستادم و گفتم:
اى دختر اميرالمؤمنين عاريه مضمونه است كه بعد از سه روز بايد برگردانى. فرداى آن روز، اميرالمؤمنين عليه السلام آنرا بر گردن دخترش ديد، فرمود :
اين را از كجا به دست آوردهاى ؟
گفت :
از ابن ابى رافع عاريه گرفتهام تا در عيد قربان از آن استفاده كرده سپس برگردانم.
امام على عليه السلام مرا به حضور خود خواند و فرمود:
پسر ابى رافع آيا به مسلمانان خيانت مىكنى؟
گفتم : معاذ اللَّه كه بر مسلمانان خيانت كنم.
فرمود :
آن گردنبند را چطور بدون اذن من و بدون رضاى مسلمين به دختر من عاريه دادى ؟
گفتم :
يا اميرالمؤمنين دخترت به من سفارش كرد كه آنرا به وى عاريه بدهم، من نيز به طور عاريه مضمونه داده و خودم ضامن شدهام كه در صورت تلف شدن پول آنرا از مال خودم بدهم و متعهد هستم كه آنرا به جاى اول باز گردانم.
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام فرمود :
همين امروز آن را به جايش برگردان، مبادا ديگر چنين كارى كنى كه از من عقوبت مىبينى.
بعد فرمود :
اگر دخترم بطور عاريه مضمونه نگرفته بود، اولين زن هاشمى بود كه دستش در سرقت بريده مىشد.
چون دختر آن حضرت از اين كلام امام على عليه السلام مطلع شد، آمد و عرض كرد:
يا اميرالمؤمنين عليه السلام من دختر تو و پاره تن تو هستم، چه كسى از من براى پوشيدن آن مرواريد لايقتر بود؟
اميرالمؤمنين عليه السلام پاسخ داد :
دخترم، از حق كناره گيرى نكن، آيا همه زنان مهاجرين در عيد قربان مىتوانستند از اين نوع مرواريد زينت كنند ؟
ابن ابى رافع مىگويد :
گلوبند را گرفته به بيت المال باز گرداندم.(1)
1- بحار الانوار ج 40 ص 338 از كتاب تنبيه الخواطر - و - تهذيب ج 10 ص 151 حديث 606 باب الزيادات فى الحدود.
منبع : الگوهاى رفتارى جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه
محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ
با نظارت مستقيمى كه حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام توسط نيروهاى اطلاعاتى خود برامور كارگزاران داشت در مقابل هرگونه سوء استفاده از بيت المال عكس العمل نشان مىداد.
روزى به امام على عليه السلام گزارش دادند كه يكى از فرمانداران، با پول بيتالمال براى خود زمين و املاك تهيه كرده است،
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام نامه تندى به او نوشت:
أمَّا بعد، فقد بلغني عنك أمرٌ، إن كنت فعلته فقد أسخطت ربَّك، و عصيت إمامك، وأ خزيت أمانتك.
بلغني أنَّك جرَّدت الْأرْض فأخذْت ما تحْت قدميْك، وأكلْت ما تحت يديك، فارفع إليَّ حسابك، واعلم أنَّ حساب اللَّه أعظم منحساب النَّاس، والسَّلاَم.
(بعد از درود خداوند، درباره تو به من جريانى گزارش شده است، كه اگر انجام داده باشى پروردگارت را به خشم آوردهاى، امامت را عصيان كردهاى، و امانت (فرماندارى) خود را به رسوائى كشيدهاى.
به من خبر رسيده كه تو زمينهاى آباد را ويران كردهاى و آنچه توانستهاى تصاحب نمودهاى.
و از بيتالمال كه زير دستت بوده است به خيانت خورده اى فوراً حساب خويش را برايم بفرست، و بدان كه حساب خداوند از حساب مردم سخت تر است! والسَّلام.)(1)
1- نامه 40 نهجالبلاغه معجمالمفهرس مؤلف
منبع : الگوهاى رفتارى جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه
محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ
وقتى مردم با امام على عليه السلام به عنوان خليفه مسلمين بيعت كردند، و ماليات ها و اموال عراقين در دست حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام بود، برادرش عقيل كه عيالوار بود فكر مىكرد، اگر تقاضاى پول وگندم اضافى كند، امام على عليه السلام به او خواهد بخشيد.
چندين بار درخواست خود را با برادر مطرح كرد،
و حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام پاسخى نداد،
وقتى اصرار كرد، امام آهنى را بر روى آتش گرم كرد، و به دست او نزديك كرد.
عقيل فرياد زد كه:
برادر مىخواهى مرا بسوزانى؟ (چون عقيل نابينا بود)
امام على عليه السلام در پاسخ فرمود :
پس تو چرا مىخواهى مرا با آتش جهنم بسوزانى؟ واز من اضافه طلب مىكنى كه در امانت مردم خيانت كنم ؟
عقيل بعدها به دربار معاويه رفت كه معاويه به او صد هزار درهم بخشيد و از او خواست تا بر منبر شام رفته و از عطاياى معاويه سخن بگويد، و نسبت به برادرش بد گوئى كند.
عقيل بر منبر رفت و گفت :
برادرم مرا براى حفظ دين خود رها كرد، اما معاويه مرا بر دين خود مقدم داشت.(1)
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام ماجرا را اينگونه نقل مىفرمايد :
1 - اجتناب الظلم
واللَّه لَأَن أَبيتَ عَلَى حَسَك السَّعدَان مسَهَّداً، أَو أجَرَّ في الْأَغْلَالمصَفَّداً، أَحَبُّ إ لَيَّ منْ أن ألقى اللَّه ورسوله يوم القيامةظال ماً لبعض العباد، وغاصباً لشيءٍ من الحطام، وكيفأ ظلم أحداً لنفسٍ يسرع إلى البلى قفولها، ويطول في الثَّرى حلولها ؟!
2 - عدالته القيمة
واللَّه لقد رأيت عقيلاً وقد أملق حتَّى استََماحَني منبركم صَاعاً، وَرَأَيت صبيَانَه شعثَ الشُّعور، غبر الْألْوان، منْ فقْرهمْ، كأنَّما سودت وجوههم بالعظلم، وعاودني مؤكداً، وكرَّرع ليَّ القول مردداً، فأصغيت إليه سمعي، فظنَّ أني أبيعه ديني، وأتَّبع قياده مفارقاً طريقتي، فأحميت له حديدةً، ثمَّ أدنيتها من جسمه ليعتبر بها، فضجَّ ضجيج ذي دنفٍ من ألمها، وكاد أن يحترق من ميسمها، فقلت له :
ثكلتك الثَّواكل، يا عقيل ! أتئنُّ من حديدةٍ أحماها إنسانها للعبه، وتجرُّني إلى نارٍ سجرها جبَّارها لغضبه !
أتئنُّ من الْأذى ولَا أَئنُّ منْ لَظًى ؟! وَأَعْجَب منْ ذلكَ طَارقٌ طَرَقَنَا بمَلفوفَةٍ في وعَائهَا، ومعجونةٍ شنئتها، كأنَّما عجنت بريق حيَّةٍ أوقى ئها، فقلت : أصلةٌ، أم زكاةٌ، أم صدقةٌ ؟ فذلك محرَّمٌ علينا أهل البيت!
فقال: لاَ ذَا وَلاَ ذَاكَ، وَلكنَّهَا هَديَّةٌ.
فقلت: هبلتك الهبول ! أعن دين اللَّه أتيتني لتخدعني؟ أمختبطٌ أنت أم ذو جنَّةٍ، أم تهجر؟ واللَّه لو أ عطيت الْأقاليم السَّبْعة بما تحْت أفلَاكهَا، عَلَى أَن أَعصيَ اللَّهَ في نَملَةٍ أَسلبهَا جلب شعيرةٍ ما فعلته، وإنَّ دنياكم عندي لَأَهوَن من وَرَقَةٍ في فَم جَرَادَةٍ تَقضَمهَا.
ما لعليٍّ ولنعيمٍ يفنى، ولذَّةٍ لاَ تَبقَى ! نَعوذ باللَّه من سبَات العَقل، وَقبح الزَّلَل. وَبه نستعين.
1 - پرهيز از ستمكارى
سوگند به خدا! اگر بر روى خارهاى سعدان بسر ببرم، و يا با غل و زنجير به اين سو يا آن سو كشيده شوم، خوشتر دارم تا خدا و پيامبرش را در روز قيامت، در حالى ملاقات كنم كه به بعضى از بندگان ستم، و چيزى از اموال را غصب كرده باشم.
چگونه بر كسى ستم كنم براى نفس خويش، كه به سوى كهنگى و پوسيده شدن پيش مىرود، و در خاك، زمان طولانى اقامت مىكند
2 - پرهيز از امتياز خواهى
به خدا سوگند، برادرم عقيل را ديدم كه به شدت تهيدست شده و از من درخواست داشت تا يك من از گندمهاى بيت المال را به او ببخشم، كودكانش را ديدم كه از گرسنگى داراى موهاى ژوليده، و رنگشان تيره شده بود گويا با نيل رنگ شده بودند.
پى در پى مرا ديدار و درخواست خود را تكرار مىكرد، چون گفتههاى او را گوش فرا دادم پنداشت كه دين خود را به او واگذار مىكنم، و به دلخواه او رفتار و از راه و رسم عادلانه خود دست برمىدارم، روزى آهنى را در آتش گداخته به جسمش نزديك كردم تا او را بيازمايم، پس چونان بيمار از درد فرياد زد و نزديك بود از حرارت آن بسوزد به او گفتم، اى عقيل: گريهكنندگان بر تو بگريند، از حرارت آهنى مىنالى كه انسانى به بازيچه آن را گرم ساخته است؟
اما مرا به آتش دوزخى مىخوانى كه خداى جبارش با خشم خود آن را گداخته است تو از حرارت ناچيز مىنالى و من از حرارت آتش الهى ننالم؟ و از اين حادثه شگفتآور اينكه شب هنگام كسى بديدار ما آمد(2) و ظرفى سر پوشيده پر از حلوا داشت، معجونى در آن ظرف بود كه از آن تنفر داشتم، گويا آن را با آب دهان مار سمى، يا قى كرده آن مخلوط كردند، به او گفتم: هديه است؟ يا زكاة يا صدقه؟ كه اين دو بر ما اهل بيت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله حرام است.
گفت : نه، نه زكاة است نه صدقه، بلكه هديه است.
گفتم : زنان بچه مرده بر تو بگريند، آيا از راه دين وارد شدى كه مرا بفريبى؟ يا عقلت آشفته شده يا جن زده شدى؟ يا هذيان مىگوئى؟
به خدا سوگند! اگر هفت اقليم را با آنچه در زير آسمانهاست به من دهند تا خدا را نافرمانى كنم كه پوست جوى را از مورچهاى ناروا بگيرم، چنين نخواهم كرد، و همانا اين دنياى آلوده شما نزد من از برگ جويده شده دهان ملخ پستتر است، على را با نعمتهاى فناپذير، و لذتهاى ناپايدار چه كار؟!! به خدا پناه مىبريم از خفتن عقل، و زشتى لغزشها، و از او يارى مىجوئيم.(3)
پی نوشت ها :
1- نامه 29 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلف
2 - نوشتند كه اشعث بن قيس بود.
3 - خطبه 224 نهجالبلاغه معجمالمفهرس مؤلف
منبع : الگوهاى رفتارى جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه
محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ
وقتى يكى از خويشاوندان امام على عليه السلام (مىگويند ابن عباس يا برادرش بود) در بيت المال مسلمين دخالتهاى ناروائى كرده است.
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام نامه تندى به او نوشت كه اگر بيت المال را سر جايش بر نگردانى.
لَأَضربنَّك بسيفى الذى ما ضَربت به احداً الا دخل النار
(همانا تو را با شمشيرى مىزنم كه به هركس زدم، وارد آتش جهنم شد.)(1)
متن نامه 41 چنين است :
1 - أسباب ذم احد الولاة الخونة
أمَّا بعد، فإني كنت أشركتك في أمانتي، وجعلتك شعاري وبطانتي، ولم يكن رجلٌ من أهلي أوثق منك في نفسي لمواساتي وموازرتي و أداء الْأمانة إليَّ ؛
فلمَّا رأيت الزَّمان على ابن عمك قد كلب، والعدوَّ قد حرب، وأمانة النَّاس قد خزيت، وهذه الْأمَّة قدْ فنكتْ وشغرتْ، قلبْت لِابنِ عمك ظهر الِْمجن ففارقْته مع الْمفارِقِين، وخذلته مع الخاذِلِين، وخنته مع الخائنين، فلاَ ابنَ عَمكَ آسَيتَ، وَلاَ الْأَمَانَةَ أَدَّيْتَ.
وكأنَّك لم تكن اللَّه تريد بجهادك، وكأنَّك لم تكن على بينةٍ من ربك، وكأنَّك إنَّما كنتت كيد هذه الْأمَّة عنْ دنْياهمْ، وتنْوي غرَّتهمْ عنْ فيئهم، فلمَّا أمكنتك الشدَّة في خيانة الْأمَّة أسْرعْت الْكرَّة، وعاجلْت الوثبة، واختطفت ما قدرت عليه من أموالهم المصونة لِأرامِلِهِموأيتامهم اختطاف الذئب الْأزل دامية الْمعْزى الْكسيرة، فحملته إلى الحجاز رحيب الصَّدر بحمله، غير متأثمٍ من أخذه، كأنَّك
2 - ذم الخيانة فى بيتالمال
- لاَ أَبَا لغَيركَ - حَدَرتَ إلَى أَهلكَ ترَاثَكَ من أَبيكَ وَأمكَ، فَسبحَانَ اللَّه ! أَمَا تؤمن بالمَعَاد ؟ أو ما تخاف نقاش الحساب !
أيُّها المعدود - كان - عندنا من أولي الْألْباب، كيْف تسيغ شراباً وطعاماً، وأنت تعلمأنَّكت أك ل حراماً، وتشرب حراماً، وتبتاع الْإماء وتنْكح النساء منْ أمْوال اليتامى والمساكين والمؤمنين والمجاهدين، الَّذين أفاء اللَّه عليهم هذه الْأمْوال، وأحرز بهم هذهالب لاَدَ !
3 - المقابلة الصارمة للخونة
فاتَّق اللَّه واردد إلى هؤلاَء القَوم أَموَالَهم، فَإنَّكَ إن لَم تَفعَل ثمَّ أَمكَنَني اللَّه منكَ لَأعذرَنَّ إلى اللَّه فيك، ولَأَضربَنَّكَ بسَيفي الَّذي مَا ضَرَبت به أَحَداً إلَّا دَخَلَ النَّارَ !
وواللَّه لو أنَّ الحسن والحسين فعلاَ مثلَ الَّذي فَعَلتَ، مَا كَانَت لَهمَا عندي هَوَادَةٌ، وَلاَظفرا مني بإرادةٍ، حتَّى آخذ الحقَّ منهما، وأزيح الباطل عن مفلمتهما،
وأقسم باللَّه رب العالمين ما يسرُّني أنَّ ما أخذته من أموالهم حلاَ لٌ لي، أَتركه ميرَاثاً لمَن بعدي ؛ فضح رويداً، فكأنَّك قد بلغت المدى، ودفنت تحت الثَّرى ، وعرضت عليكأ عمالك بالمحل الَّذي ينادي الظَّالم فيه بالحسرة، ويتمنَّى المضيع فيه الرَّجعة، ولاَتَ حينَ مَنَاص!.
1 - علل نكوهش يك كارگزار خيانتكار
پس از ياد خدا و درود! همانا من تو را در امانت خود شركت دادم، و همراز خود گرفتم، و هيچ يك از افراد خاندانم براى يارى و مددكارى، و امانت دارى، چون تو مورد اعتمادم نبود، آن هنگام كه ديدى روزگار بر پسرعمويت سخت گرفته، و دشمن به او هجوم آورد، و امانت مسلمانان تباه گرديده، و امت اختيار از دست داده، و پراكنده شد، پيمان خود را با پسر عمويت دگرگون ساختى، و همراه با ديگرانى كه از او جدا شدند فاصله گرفتى، تو هماهنگ با ديگران دست از ياريش كشيدى، و با ديگر خيانت كنندگان خيانت كردى، نه پسر عمويت را يارى كردى، و نه امانتها را رساندى گويا تو در راه خدا جهاد نكردى!
برهان روشنى از پروردگارت ندارى، و گويا براى تجاوز به دنياى اين مردم نيرنگ مىزدى، و هدف تو آن بود كه آنها را بفريبى!
و غنائم و ثروتهاى آنان را در اختيار گيرى، پس آنگاه كه فرصت خيانت يافتى شتابان حملهور شدى، و با تمام توان، اموال بيت المال را كه سهم بيوه زنان و يتيمان بود، چونان گرگ گرسنهاى كه گوسفند زخمى يا استخوان شكستهاى را مىربايد، به يغما بردى، و آنها را به سوى حجاز با خاطرى آسوده، روانه كردى، بىآنكه در اين كار احساس گناهى داشته باشى.
2 - نكوهش از سوء استفاده در بيتالمال
دشمنت بىپدر باد، گويا ميراث پدر و مادرت را بخانه مىبرى! سبحان الله!! آيا به معاد ايمان ندارى؟ و از حسابرسى دقيق قيامت نمىترسى؟ اى كسى كه در نزد ما از خردمندان بشمار مىآمدى، چگونه نوشيدن و خوردن را بر خود گوارا نمودى در حاليكه مىدانى حرام مىخورى! و حرام مىنوشى! چگونه با اموال يتيمان و مستمندان و مؤمنان و مجاهدان راه خدا، كنيزان مىخرى و با زنان ازدواج مىكنى؟ كه خدا اين اموال را به آنان وا گذاشته، و اين شهرها را به دست ايشان امن فرموده است!.
3 - برخورد قاطع با خيانتكار
پس از خدا بترس، و اموال آنان را بازگردان، و اگر چنين نكنى و خدا مرا فرصت دهد تا بر تو دست يابم، تو را كيفر خواهم نمود، كه نزد خدا عذرخواه من باشد، و با شمشيرى تو را مىزنم كه بهر كس زدم وارد دوزخ گرديد.
سوگند به خدا! اگر حسن و حسين چنان مىكردند كه تو انجام دادى، از من روى خوش نمىديدند و به آرزو نمىرسيدند تا آنكه حق را از آنان باز پس ستانم، و باطلى را كه به ستم پديد آمده نابود سازم، به خداى پروردگار جهانيان سوگند، آنچه كه تو از اموال مسلمانان به ناحق بردى، بر من حلال بود، خشنود نبودم كه آن را ميراث بازماندگانم قرار دهم، پس دست نگهدار و انديشه نما، فكر كن كه به پايان زندگى رسيدهاى، و در زير خاكها پنهان شده، و اعمال تو را بر تو عرضه داشتند، آنجا كه ستمكار با حسرت فرياد مىزند، و تباه كننده عمر و فرصتها، آرزوى بازگشت دارد اما راه فرار و چاره مسدود است.
1- نامه 41 نهجالبلاغه معجم المفهرس مؤلف - و - كشف الغمه ج 2 ص 113 -و روضه كافى ج 2 ص 110
منبع : الگوهاى رفتارى جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه
محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ
قنبر ، يكى از كارگران منزل امام على عليه السلام بود، چون مىديد كه هرچه مىآورند حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام به مسلمانان مىبخشد، و اموال بيت المال را عادلانه تقسيم مىكند، وچيزى براى خود برنمىدارد يا ذخيره نمىكند، دلش به اصطلاح سوخت و در فرصت مناسب ديگرى، مقدارى از ظروف طلا و نقره را در كيسهاى جمع آورى و آن كيسه را پنهان كرد كه به هنگام نياز در اختيار امام على عليه السلام بگذارد.
هارون بن عنتره مىگويد :
روزى قنبر به حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام گفت :
يا اميرالمؤمنين عليه السلام برخيز و به همراه من بيا كه چيزى براى شما نگه داشتهام.
همراه امام على عليه السلام رفتيم. قنبر، كيسهاى پر از طلا و نقره را آورد و گفت :
چون ديدم همه چيز راتقسيم مىكنى و براى خود اموالى ذخيره نمىكنى، اين اموال را پنهان كردم.
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام فرمود :
دوست داشتم به جاى اين اموال آتش عظيمى به خانهام مىآوردى؟
سپس همه اموال موجود رابين مسلمانان تقسيم كرد، و فرمود:
سوگند به خدائى كه جانم دردست قدرت اوست كه به خوب و بدش مؤاخذه مىشويم.(1)
1 - الغارات ج 1 ص 55
منبع : الگوهاى رفتارى جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه
محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ
امام على عليه السلام با سربازان اسلام همراه با غنائم فراوان از يمن به مكه باز مىگشتند.
در نزديكىهاى مكه، حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام يكى از اصحاب را جانشين خود قرار داد و خود با سرعت به حضور پيامبر صلى اللَّه عليه و آله شتافت،
وقتى امام على عليه السلام از كاروان دور شد، سربازان سپاه جامههاى قيمتى بيتالمال را بين خود تقسيم كرده و پوشيدند.
وقتى در نزديكى مكه، حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام به كاروان بازگشت و چشمش به لباسهاى قيمتى بيت المال برتن سربازان افتاد، شديداً اعتراض كرد و فرمود:
چرا چنين كرديد؟
پاسخ دادند :
مىخواستيم با لباسهاى زيبا و فاخر وارد مكه شويم.
امام فرمود :
آيا پيش از آنكه خدمت پيامبر برسيد چنين حقى را داريد؟
سپس دستور داد لباسها را از تن خارج كنند و به بيت المال باز گردانند، كه برخى از سربازان از اين برخورد شديد امام ناراحت شدند و نزد رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله زبان به شكايت گشودند،
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود :
ايهاالناس لا تشكوا علياً فواللَّه انه لأََخشَن فى ذات اللّه
(اى مردم از على شكايت نكنيد، سوگند به خدا همانا على عليه السلام در راه خدا سختگير است).(1)
1- مناقب ابن شهرآشوب ج2ص110 نقل ازتاريخ طبرى و سيره ابنهشام ج3 ص603
منبع : الگوهاى رفتارى جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه
محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ
الف - احتياط در لباس
أجلح بن عبداللَّه كندى از قول ابوالمغيره، عبداللَّه بن ابى الهذيل گفته است :
امام على عليه السلام را ديدم كه از منزل بيرون آمد، در حالى كه پيراهن خشن درازى بر تن داشت.
هرگاه آستين پيراهنش را مىكشيد تا ناخن مىرسيد.
ب - لباسهاى ساده امام على عليه السلام
حر بن جرموز از پدرش حديث كرد و گفت :
على بن ابيطالب عليه السلام را ديدم كه از مسجد كوفه بيرون مىآمد و دو برد قطرى(1) بر تن داشت.
يكى از آنها را لنگ شلوار كه تا نيمه ساق را مىپوشاند و ديگرى را مثل عبا كرده بود.
و او در بازارها گردش مىكرد در حالى كه تازيانهاى به دست داشت، بازاريان را به تقواى پروردگار و راستى گفتار و خوش رفتارى در خريد و فروش و تمام كردن پيمانه و ترازو فرمان مىداد.
>>>
ادامه مطلب