تاريخ : چهارشنبه 9 فروردین 1391  | 6:58 PM | نویسنده : قاسمعلی

چکیده

کارآفرینی پدیده ای است که در آن افراد کارآفرین به مدد نوآوری و چالاکی و بعنوان عاملان تغییر از طریق ایجاد و شناسایی فرصت های جدید به خلق و ارائه کالاها و خدمات مورد نیاز جامعه می پردازند. کارآفرینی نیاز همه اعصار بشری بوده است لیکن از قرن 16 میلادی به این طرف مورد توجه بیشتر اندیشمندان و صاحب نظران مختلف واقع گردید.

بر این مقوله حیاتی در طول قرون منتهی به هزاره سوم فراز و فرودهای مختلفی اتفاق افتاده است و نخستین بار این مقوله مورد عنایت اقتصاددانان واقع گردید و علمای مکاتب مختلف اقتصادی پیرامون آن نظریه پردازی کردند، سپس افرادی که به ویژگی های کارآفرینان حساس گردیدند در قالب مکاتب روانشناسی به این پدیده نگریستند و آنگاه کارآفرینی توسط جامعه شناسان از دیدگاه رویکردهای رفتاری و جمعیت شناختی مورد مطالعه واقع گردید. علیرغم همه حوادثی که بر این مقوله گذشت امروزه کارآفرینی بعنوان یک فلسفه و سبک زندگی متعالی انسانی مورد عنایت و نظر وافر اندیشمندان واقع گردیده و بعنوان یک راهکار حیاتی مورد استقبال واقع گردید به گونه ای که بعنوان یکی از شاخص‌های مهم توسعه ای حتی در بین کشورهای توسعه یافته به صورت یک عامل متمایز کننده مطرح می باشد.
واژه های کلیدی: کارآفرینی- عاملان تغییر- سبک زندگی متعالی- جامعه اطلاعاتی-  تخریب خلاق- نیاز به توفیق- عدم قطعیت و تحمل ابهام- شرکت نوپا

مقدمه:
سازمانهای امروزی در رویارویی با شرایط محیطی نوین پیش آمده که حاصل گذر از جامعه صنعتی به جامعه فراصنعتی و اطلاعاتی می باشد تنها با سلاح کارآمد نوآوری و ابتکار می توانند به سلامت عبور کنند. شرایط پیش آمده حاوی قواعد بسیار بی رحم رقابت، پیچیدگی ، پویایی ، تحمل ابهام و عدم قطعیت می باشد ، به گونه ای که با تغییرات جزئی و روبنایی نظیر تغییر روش ها، ساختار، تکنولوژی و غیره قادر به ادامه رشد و بقا نمی باشند بلکه سازمانهای امروزی باید طرح نو و انقلابی دراندازند تا اساساً در مفاهیم ، نظریه ها و مدل های ذهنی خود تغییرات بنیادی را ایجاد نمایند و این مهم اتفاق نمی افتد مگر با همت و تلاش مستمر افراد خلاق و نوآوری که با طرح های کارآفرینانه به چابکی و با قدرت انعطاف پذیری، نوآوری دائمی، فرصت گرایی، مخاطره پذیری و توفیق طلبی بی اندازه خود ، نه تنها به مقابله تغییرات برنیامده بلکه بعنوان عاملان تغییر (Change Agents) از طریق رفتارهای پیش کنشی (Proactive) به استقبال آینده و امواج و حوادث آن می شتابند و اینان کسانی نیستند جز کارآفرینان.
کارآفرین از واژه فرانسوی "Entreprendre" می باشد که در قرن شانزدهم به افرادی که در ماموریت های نظامی خودشان را به مخاطره می انداختند گفته می شد. این واژه به انگلیسی و بصورت "Entrepreneur" ترجمه گشت و آن خود معادل واژه انگلیسی "Undertake" به معنی متعهد شدن می باشد. بعدها از کارآفرینان به افرادی که مخاطرات یک فعالیت اقتصادی را قبول می کردند نام برده شد.
مفهوم کارآفرینی به تدریج دگرگون شده و تکامل یافت لکن تعریف واحدی از آن وجود ندارد که به قطعیت مورد قبول یا رد باشد. این مفهوم در سیر تکامل خود از دیدگاههای مختلفی مورد بحث قرار گرفت به گونه ای که نخستین گروه از اندیشمندانی که درباره آن نظراتی را بیان نمودند اقتصاددانان بودند و باید اذعان نمود که کارآفرینی از بطن
تئوری های اقتصادی سربرآورد. در ادامه به بیان نظریات تعدادی از اقتصاددانان صاحب نام پرداخته می شود.
ریچارد کانتیلون ایرلندی: اولین بار واژه کارآفرینی توسط وی وارد اقتصاد شد. او که از اقتصاددانان فیزیوکرات می باشد زمین را منشا و سرچشمه کامل دارایی های عالم می دانست و 3 نوع عامل اقتصادی را شناسایی کرده بود که عبارتند از: زمین دارانی که از نظر مالی مستقل هستند، کارآفرینانی که با مخاطره و برای کسب سود در بازار بودند و بالاخره افراد اجیری که در خدمت دو دسته فوق هستند.
از نظر او وظیفه کارآفرین خرید به قیمت مقطوع و فروش به قیمت نامعین می باشد. او ویژگی متمایز کارآفرینی را "بازده معین" ذکر نمود.
جان باتیست سی: او که خود طلایه دار ماشینی شدن صنعت نساجی فرانسه بود اعتقاد داشت که کارآفرین کسی است که از طریق مشاهده یک فرصت اقتصادی قادر به برآورد تقاضای بازار بوده و می تواند آن را تامین نماید.
جان استیوارت میل : از جمله علمای کلاسیک اقتصاد بود که مشخصه اصلی کارآفرینی را مخاطره پذیری بیان نمود.
آلفرد مارشال : از سردمداران مکتب نئوکلاسیک ها نقش های کارآفرینانه را کاهش هزینه ها، نوآوری، مسئولیت رشد و افول شرکت ها و هدایت کنندگی تولید می دانست.
مکتب سنتی اتریش-آلمان( German Austrian Tridition ) با مشارکت دو اقتصاددان برجسته به نام تانن و ژوزف شومپیتر رقم خورد که اولی در مدل نظری خود و در محاسبه سود حاصل از کارآفرینی عوامل مخاطره و عدم قطعیت را وارد نمود و دومی که به پدر علم کارآفرینی ملقب گردید استدلال نمود که نوآوری در نتیجه کارآفرینی بوجود می آید و کارآفرینی به فردی نیاز دارد که ویژگی های غیرعادی داشته باشد . از نظر او کارآفرین در صدد بنا نهادن یک قلمرو خصوصی بوده و برای رفع موانع انگیزه داشته و از ایجاد و کاربرد مهارت لذت می برد.
شومپیتر همچنین برای کارآفرین نقش عامل تغییر (Change Agent) قائل گردید که باعث تغییر در نظام تجاری می شد. از نظر او کارآفرینان با استفاده از نوآوری بازارهای آشفته را به حرکت وامی دارند و ساز و کارهای ایجاد و توزیع ثروت در نظام سرمایه داری هستند. آنان همچنین موجب "تخریب خلاق" (Creative Destruction) می گردند.
در مدل "گردش مدور" او کارآفرینی عبارت بود از: ابداع یک محصول جدید، ابداع روش جدید تولید، گشایش یک بازار جدید، روی آوری به یک منبع جدید تامین مواد و نیز اداره کردن سازمان جدید یک صنعت.
مکتب شیکاگو: در این مکتب اقتصاددانان آمریکایی مطالعات زیادی را روی کارآفرینی انجام دادند. کارآفرینی از نظر صاحب نظران این مکتب نظیر «هاولی »تحمل عدم قطعیت است و از نظر «کلارک »کارآفرین یک واسطه در اقتصاد پویاست . همچنین از دیدگاه
« فیشر » کارآفرین مایل به پذیرش ریسک بوده، عدم قطعیت را تحمل می کند، نیازی به سرمایه نداشته و به خاطر تلاش خود، درآمد خاصی کسب می کند.
« شولتز » کارآفرینی را بعنوان "توانایی برخورد کردن با عدم تعادل" تعریف کرد.
نهادگرایان: اینان که بر نقش موسسات و نهادها در اقتصاد صحه گذاردند، وظیفه کارآفرینانه را به عنوان یک فعالیت مدیرانه مطرح نمودند به گونه ای که «رونالدکوس» ، از صاحب نظران این مکتب، کارآفرین را به عنوان عاملی معرفی می نماید که در تقسیم کار، سازماندهی و برنامه ریزی دقیق در یک شرکت دخالت دارد.
مکتب نوین اتریش (the new Austrian School) : دیدگاه نظریه پردازان این مکتب به نظریات شومپیتر نزدیک می باشند به طوری که «مایسز» از اندیشمندان این مکتب کارآفرین را انسانی می دانست که نسبت به تحولات اطلاعات بازار حساس است. او عامل عدم قطعیت «نایت »و نقش نوآورانه «شومپیتر» را در طرح "کارآفرین-ارتقاء‌دهنده" (Entrepreneur-Promoter) خود ادغام کرد و سرانجام اینکه از نظر او ماهیت کارآفرین در قلمرو مدیریتی کمتر از روح ابتکار آن می باشد و از همین منظر است که کارآفرین-ارتقا دهنده ی او بیشتر شبیه «کارآفرین-نوآور »شومپیتر است.
از دیگر علمای این گروه می توان به دیدگاه «کرزنر» اشاره نمود که معتقد بود کارآفرینی یعنی ایجاد سازگاری و هماهنگی متقابل بیشتر در عملیات بازار.
از آنچه در مورد دیدگاه های اقتصادی کارآفرینی گفته شد می توان 3 دوره کارآفرینی را شناسایی نمود که عبارتند از:
دوره ی اول (1930-1770): در این دوره کارآفرین و نقش او بسیار برجسته و بارز و حائز توجه بود که بخصوص در دوره کلاسیک ها و نئوکلاسیک اتفاق افتاد.
در دوره ی دوم بحث کارآفرینی بسیار کم رنگ تر شده بود.
در دوره سوم، موج جدید و توجه مجدد به کارآفرینی پدید آمد که باید به نقشی که طرفداران مکتب نوین اتریش در این خصوص ایفا نمودند اشاره گردد.

 نقشهای کارکردی کارآفرینان در تئوریهای اقتصادی

Image



دیدگاه های غیراقتصادی نسبت به کارآفرینی
اکثر محققان و اندیشمندان صاحب نام در عرصه کارآفرینی کمتر به جوهره و ماهیت اصلی آن اشاره و توجه نمودند تا اینکه بیشتر در زمینه های اقتصادی و اثرات اقتصادی آن قلم فرسایی نموده اند که البته چیز غریب و بعیدی نیست چراکه بعد اقتصادی قضیه برای جوامع بیشتر قابل فهم و درک بوده است ولی باید اذعان نمود اگر جوهره و ماهیت اصیل کارآفرینی مد نظر قرار گیرد مشخص خواهد شد کارآفرینی فراتر از شغل و حرفه است و یک فلسفه و شیوه زندگی است که حاوی نقشهای بسیار ارزنده و سبک های غرور برانگیز یک زندگی پویا و متعالی می باشد.
تحقیقات و نظریات غیراقتصادی در مورد کارآفرینی به چند گروه تقسیم می شود:
براساس شخصیت کارآفرین نظیر پذیرش ریسک (Risk Bearing) ، توفیق طلبی (Need for Achievement) ، مرکز کنترل درونی، استقلال طلبی و..
تحقیقات جمعیت شناختی همچون توجه به سن، میزان تحصیلات، فرزند اول بودن، داشتن والدین کارآفرین و...
براساس چگونگی تاثیر محیط، دسترسی به منابع و... بر کارآفرینان
بر مبنای معیارهایی از قبیل فراگردهای سرمایه گذاری کارآفرینان، ویژگی های بنیان گذاران شرکت ها، راهبردهای کسب و کار و...
لذا در رویکرد شخصیتی (Trait Approach) معلوم می گردد که کدام خصوصیت کارآفرین او را از غیرکارآفرین متمایز و متفاوت می سازد.
و این در حالی است که در رویکرد رفتاری (Behavioral Approach) بیشتر به فعالیت کارآفرینانه، اسباب وچگونگی تاسیس یک کسب و کار یا شرکت نوپا (Venture) یا فرآیندی که به واسطه آن شرکت های جدید ایجاد می گردند توجه می شود.
از مهم ترین مطالعات غیراقتصادی کارآفرینان می توان به نظریات معروف «مک کله لند »
با عنوان ویژگی های شخصیتی کارآفرینان و نیز با تعریفی که ایشان از کارآفرینی بعنوان شیوه زندگی کرد نام برد.
از نظر وی کارآفرینی فلسفه زندگی ای است شامل: خلاقیت و نوآوری، عشق به کار و تلاش مستمر، پویایی، مخاطره پذیری، آینده نگری و ارزش آفرینی، آرمان گرایی، فرصت گرایی، نیاز به پیشرفت و مثبت اندیشی و استقلال خواهی و در این نوع زندگی شکست
پله ای برای موفقیت بوده، پول انگیزه ی اصلی حرکت کارآفرینانه نبوده و هدف از کار ارضای حس کنجکاوی و تحقق بخشیدن به آرمانها و خلق ارزش است.
لازم به ذکر است که عمده ویژگی های شخصیتی و روانشناسی کارآفرینان عبارتند از:
1- نیاز به توفیق2-مخاطره پذیری3-خلاقیت و نوآوری
4-مسئولیت پذیری5-استقلال طلبی6-دارا بودن‌بصیرت‌وکاردانی
7-تلاش زیاد8-داشتن اعتماد به نفس بالا9-هدفگرایی ودستاوردگرایی
10-تحمل ابهام

ویژگیهای مشترکی که در رویکرد ویژگیها به کارآفرینان نسبت داده اند

Image

در ادامه به ذکر تعدادی از تعاریف مهم کارآفرینی پرداخته می شود:
کارآفرینی عبارت است از فرآیند:
ایجاد ثروت
تخریب خلاق
هدایت به "خلق سازمان جدید" بدون توجه به نوع و پتانسیل سازمان
توسعه موقعیت ها و اقدام های نوآورانه همراه با ریسک پذیری
روش اداره کردن، که فرصت ها را بدون در نظر گرفتن منابع موجود و قابل کنترل فعلی، تعقیب و دنبال می نماید.
وظایف و فعالیت هایی که برای تحقق فرصت های شناخته شده کمک می کنند.
فراتر از شغل و حرفه و شیوه ی نوین زندگی متعالی.
به طور کلی کارآفرینی در زمینه های 3 گانه زیر شکل می گیرد:
در قالب افراد آزاد و غیروابسته به سازمانها تحت عناوینی چون کارآفرینان شخصی (Individual Entrepreneurs) یا‌کارآفرینان‌مستقل (Independent Entrepreneurs)
در شکل کارکنان سازمان با عناوینی همچون کارآفرینان سازمانی (Intrapreneur)
در چارچوب سازمان همچون سازمان کارآفرین (Entrepreneurial Organization) یا کارآفرینی سازمانی (Corporate Entrepreneurship)

نقش های اقتصادی و اجتماعی کارآفرینان:
آنان به عنوان موتور توسعه اقتصادی، ایفا کننده نقش های باارزشی هستند که برای جامعه دستاوردهای گرانقدری را به ارمغان می آورد:
1-عامل اشغالزایی مولد
2-عامل انتقال فناوری
3-عامل ترغیب و تشویق سرمایه گذاری و تحرک و پویایی سرمایه های راکد
4-عامل شناسایی، ایجاد و رشد و توسعه بازارهای جدید
5-عامل گذر از اقتصاد ایستا و تعادل در اقتصادهای پویا
6-عامل تحول و تجدید حیات ملی و محلی و نیز پیوستن به جامعه ی اطلاعاتی و الحاق به جامعه جهانی
7-کاهش دهنده ی دیوانسالاری و بوروکراسی اداری از طریق کاهش تمایل به پشت میزنشینی
8-حرکتی است به سوی فعالیت های نوآورانه و روان کننده و تسهیل گر تغییر
9-ایفای نقش تحریک و تشویق حس رقابت جویی
10-عامل رفع خلل، شکافها و تنگناهای بازار و اجتماع
11-عامل ثبات و تامین کننده نظم و امنیت اجتماعی
12-عامل توانمندی دولت و توزیع مجدد ثروت و افزایش رفاه اجتماعی
گروه دیگر از مطالعات غیراقتصادی کارآفرینی مربوط به ویژگی های جمعیت شناختی (Demographics) می گردد که به اختصار عبارتند از:
1- داشتن تجربه کاری: کارآفرینان در صنعتی که کار خود را آغاز می کنند، دارای تجربه قبلی هستند.
2- نارضایتی از شغل قبلی
3- الگوی نقش: وجود یک الگوی نقش سبب تشویق تلاش های کارآفرینانه در فرد می‌شود.
4- شرایط کودکی: 74% از کارآفرینان در دوران کودکی خود شاهد وقایع حساسی همچون فقر، ناامنی، مرگ والدین یا جدایی آنان بوده اند
5- تحصیلات: کارآفرینانی که هم آموزش دیده اند و هم تجربه دارند پرسودترین فعالیت ها را هدایت می کنند.
6- سن: مطالعات فری (Fry) نشان می دهد که 88% کارآفرینان بین سنین 20 تا 50 سالگی و 65% آنان بین سنین 20 تا 40 سالگی فعالیت خود را آغاز می کنند.
7- قرار گرفتن فرد در جایگاه اجتماعی مورد انتظار (Displacement)
با توجه به نقش های مختلف کارآفرینی و نیز کارکردهای آن در مباحث اقتصادی، غیراقتصادی و همچنین اقتصادی-اجتماعی در ادامه به نقش و تاثیر کارآفرینی بر مقوله فرهنگ و آموزش اشاره می گردد.

فرهنگ کارآفرینی
فرهنگ ها، هنجارهایی هستند که هویت و شالوده جامعه را پی ریزی می نمایند. کارآفرینان بعنوان بخش قابل توجه و تاثیرگذار جامعه، از مجموعه ای از ارزش ها و هنجارها و رفتارهای متمایزی برخوردارند که خود موجد فرهنگی مجزا و قابل افتراق هستند. لذا با وجود این افتراق، از آنجا که کارآفرینان خود از عناصر جامعه بشری هستند فرهنگ کارآفرینی می تواند متاثر از فرهنگ حاکم بر جوامع واقع گردد. کارآفرینان افرادی هستند که تکنولوژی و دانش را با فرصت ها و نیازهای بازار ترکیب کرده و سبب یکپارچگی و تطابق بازار و دانش شده و شکاف میان علم و بازار را پر می کنند. به سبب واقع شدن در جامعه اطلاعاتی که قدرت غالب در آن دانایی است که منشأ آن دانش است می توان اذعان نمود که قسمت اعظم فرهنگ کارآفرینی متاثر از نهادینه شدن فرهنگ علم و دانایی در جامعه است و لذا فرهنگ کارآفرینی در محیطی می تواند نمود عینی پیدا کند که هنجارهای غالب در آن را ارزش ها و باورهای فرهنگ کار و علم تشکیل می دهد. بنابراین در جامعه ای که کارآفرینی بعنوان یک فرهنگ تاثیرگذار قرار است مورد عنایت واقع گردد، باید مناسبات اجتماعی و سیاسی در آن بر پایه ویژگیهای کارآفرینانه یعنی استعدادها و خلاقیت و نوآوری، استقلال طلبی و توفیق طلبی افراد باشد. در این جامعه افراد باید بیاموزند که تنها در سایه سعی و تلاش و پیروی از تفکر علمی و اشتیاق سیری ناپذیر در راه کسب اطلاعات، دانش و ابتکارات بتوانند حرکت رو به جلو و توفیق گرایانه خود را آغاز نموده و تا به سر منزل مقصود ادامه دهند.
برای دستیابی به وضعیت مناسبی از کارآفرینی چاره ای جز این نیست که فرهنگ کارآفرینی را با فرهنگ حاکم بر جامعه پیوند زد و ‌آن را در بدنه اجتماع نهادینه کرد چرا که علم و فرهنگ کارآفرینی باعواملی نظیر اقتصاد، سیاست، جامعه و فرهنگ عمومی دائماً در حال تعامل (Interaction) می باشد که این نوع ارتباط در واقع به معنای سازگاری بین کارآفرینی و جامعه است.
آموزش کارآفرینی
امروزه آموزش کارآفرینی به یکی از مهم ترین و پردغدغه ترین فعالیت های مراکز علمی و دانشگاهی تبدیل شده است چرا که آن تضمین کننده رشد و توسعه فرهنگ کارآفرینی می گردد. با اذعان به اینکه ویژگی های کارآفرینانه ذاتی نبوده و اکتسابی هستند و با عنایت به این حقیقت که تنها کارآفرینان هستند که به عنوان عوامل تغییر از طریق
فعالیت های نوآورانه پاسخگوی نیازهای روبه تغییر و رو به تزاید جوامع بشری می باشند لذا پرواضح است که تنها در سایه تعالیم و آموزش های هدفگرا و نظام مند می توان روح کارآفرینی را در بستر جامعه ساری و جاری نمود. لذا ضروری است از ‌آنجایی که کارآفرینی یک سبک زندگی متعالی است به مدد آموزش های فراگیر و مستمر بخصوص از همان سال های اول زندگی افراد جامعه به آنان یاد داده شود و همانگونه که
هامیلتون (J. Hamilton 1981) و واتکینز (W. Watkins 1982) در تحقیقات خود نتیجه گیری نمودند که "مدارس" باید با ارتقای کارآفرینی به عنوان یک انتخاب شغلی کار خود را آغاز کنند برای یک جامعه ای که کارآفرینی را راه رهایی از بن بست ها و عامل بقا و رشد می داند باید آموزش کارآفرینی به عنوان یک عامل توسعه بخش از جایگاه والایی برخوردار باشد.
"نلسن" و "نک" 4 سطح را در آموزش کارآفرینی از یکدیگر متمایز ساختند:
برانگیختن دانش آموزان در مقطع مدارس راهنمایی
گرایش دانش ‌آموزان به سطح متوسطه (ایجاد مهارت ها)
پذیرش کسانی که دارای یک شرکت کوچک هستند و به کمک نیاز دارند.
حمایت از کسانی که دارای یک شرکت کوچک هستند و به کمک نیاز دارند.
به منظور ایجاد تصویر دقیقی از ماهیت کارآفرینی، مدارس باید با شرکت های خصوصی به گونه ای همکاری کنند که دانش آموزان از طریق تجربه و الگوهای عملی، کارآفرینی را بیاموزند.
به زعم مک مولان ولانگ (1990) افرادی که می توانند تحت آموزش کارآفرینی قرار گیرند عبارتند از:
1- کارکنان
2-مدیران کارآفرین
3- افراد حامی کارکنان
4-افرادی با روحیه کارآفرینی که در نمودار زیر نمایش داده شده است.
اهداف آموزش کارآفرینی:

کسب دانش مربوط به کارآفرینی
کسب مهارت در تحلیل فرصت های اقتصادی و ترکیب برنامه های عملیاتی
تعیین و تقویت ظرفیت، استعداد و مهارت کارآفرینی
القای مخاطره پذیری در فنون تحلیلی
توسعه همفکری و حمایت متقابل در جنبه های انحصاری کارآفرینی
تقویت نگرش ها در جهت پذیرش تغییر

نتیجه گیری:
با توجه به اینکه کارآفرینی بعنوان یکی از شاخص های اصلی توسعه جوامع مد نظر سیاست گذاران واقع گردیده و با عنایت به شرایط جدید و بشدت در حال تغییر حاکم بر کشورها و با هدف پاسخگویی به شرایط ویژه جامعه ایرانی و به منظور جبران کاستی های موجود و رفع موانع حاکم می توان آن را بعنوان یک الزام و ضرورت اساسی تلقی نمود.
تحقق این امر در گرو بسترسازی فرهنگی و تهیه ساز و کارهای لازم جهت یک اقدام همگانی میسر خواهد بود. بکارگیری ابزارهایی چون آموزش می تواند زمینه ساز روند نهادینه شدن مقوله کارآفرینی در جامعه ایرانی گردد.

نویسنده: سید نبی‌اله حسینی
مدرس کارآفرینی دانشگاه



نظرات 0
تاريخ : چهارشنبه 9 فروردین 1391  | 6:58 PM | نویسنده : قاسمعلی
مفهوم کارآفرینی
طی سالهای اخیر ورود جوانان جویای کار و کاهش تقاضا برای نیروی کار بحران اشتغال را در کشورتشدید نموده است که باید به صورت بنیادی مورد توجه دولتمردان قرار گیرد . در این بین ورود دانشگاهیان به این حیطه نیز می تواند بسیار مؤثر باشد . رویارویی صحیح و تدابیر خاص برای حل معضل بیکاری مبتنی بر پژوهش و مطالعه ضرورت دارد با توجه به میزان رشد جمعیت در دو دهه گذشته بیکاری را می توان مهم ترین چالش اجتماعی چند دهه آینده به حساب آورد . پیامدهای این بحران گسترش فقر و افزایش پدیده های ناگوار اجتماعی است . پرداختن به بحث کار آفرینی (با توجه به این امر خالی از لطف نیست هر چند که در خصوص ماهیت و مفهوم آن عده انگشت شماری از دانشمندان به آن پرداخته اند بنابراین تعریف استانداردی برای آن وجود ندارد . جلیل آقا صمدی در کتاب سازمان های کار آفرینی در ضمن گرد آوری مفهوم کار آفرینی از دیدگاه دانشمندان ، مهم ترین تعریف ها را به شرح زیر ارائه نموده است :

پروسه ایجاد ثروت
پروسه تخریب خلاق
پروسه هدایت به خلق سازمان جدید بدون توجه به نوع پتانسیل سازمان
توسعه موقعیت ها و اقدامهای نوآورانه همراه با خطر چه در سازمانی که قبلاً تاسیس شده یا به صورت ازاد و مستقل
روش اداره ای است که فرصت ها را بدون در نظر گرفتن منابع موجود و قابل کنترل فعلی تعقیب می کند .
وظایف ، فعالیت ها واعمالی که برای تحقق فرصت شناخته شده و ایجادسازمانی مناسب باآن کمک می‌کند
پروسه ای فراتر ازشغل و حرفه بلکه کار آفرینی یک شیوه زندگی است .
کار آفرینی را در کل می توان ایجاد کسب و کارهای نوآورانه تلقی کرد . فعلاً در کشور ما نظام آموزش دهنده دانشگاهها ، افرادی را پرورش می دهد که فقط می توانند شکافهای شغلی بسیار تعریف شده را پرکنند و بنابراین باید حرکتی عظیم در راستای تولید کار آفرینان در دانشگاهها به عنوان قطب علمی کشور صورت گیرد که این به معنای اتصال دانشگاه با صنعت و فن آوری است کار آفرینان باید فرصت شناس باشند نظام آموزشی دانشگاه مبتنی بر یادگیری نیست ، آموزش مبتنی بر تعلیم است و این خود عاملی بر ای عدم پرورش افراد کار آفرین است .
فرد کار آفرین کسی است که توانایی تشخیص و ارزیابی فرصت های کسب و کار دارد و می تواند منابع لازم را جمع آوری کرده و از آنها بهره برداری نموده و عملیات مناسبی را برای رسیدن به موفقیت پی ریزی کند . (مردیث ، 1371 ).
پدیده کار آفرینی ابعاد گسترده ای داشته ، گرد هم آوردن منابع تکنولوژیکی ، فنی و آموزشی و مالی را در بر دارد . دانشگاهها می توانند بخشی از فعالیت خود را به پرورش کار آفرینان تخصیص دهند . هر چند دانشگاه می تواند فقط به تولید و عرضه فن آوری و دانش بسنده کند و آن را در اختیار دانشجویان و جامعه بگذارد ، اما این به معنای موفقیت نیست اگر این فن آوری بدست آمده را در جامعه بکار گیرد و آن را در اختیار کار آفرینان بگذارد به معنای دیگر جنبه عملی این فن آوری را نیز خودش تا حدودی عهده دار باشد ، به موفقیت علمی و عملی تواماً دست یافته است . دانشگاه می تواند افقهاو فرصت های بهره وری فن آوری را برای افراد ترسیم نماید و آنها را در جهت استفاده هدایت کند . نگاهی که دانشگاه نسبت به فن آوری دارد نباید صرفاً خود فن آوری باشد بلکه کار آفرینی را در جهت استفاده بهینه و اشتغال زایی برای جوانان در بحث توسعه فن آوری در نظر داشته باشد .به این دلیل مسئولین دانشگاه به تنهایی نمی توانند عهده دار چنین مسئولیت خطیری شوند در بحث کار آفرینی می توانند جنبه ارشادی و اغنایی افراد را ایفا کنند چون در کشور ما هنوز پدیده کار آفرینی به صورت گسترده عملی نشده است ، مردم به یک نقش هدایتی نیازمندند که در عرصه عملی فن آوری پیش قدم شوند . از آنجایی که در بخشهای خصوصی و صنعتی امکان ریسک بسیار بالا است دانشگاه می تواند به عنوان حوزه دولتی حامی مردم شود تا با ایجاد محیط رقابتی فناوری فرصت بیشتری برای رشد پیدا نماید ایجاد مؤسسات و شهرکهای تحقیقاتی، پژوهشی وابسته به دانشگاهها می تواند بسیار مؤثر باشد چرا که دانشجویان و فارغ التحصیلان در محیط و بستری علمی تحقیقاتی قرار می گیرند که می توانند آنچه در این دانشگاه آموخته اند در معرض حضور قرار دهند. در حقیقت به بیانی زیباتر آنچه را که بالقوه دارند در این مسیر بالفعل نمایند . می توان امیدوار بود که با شناخت دقیق این عمل وبا توجه به ظرفیت ها و محدودیت ها ی کشور از لحاظ کار آفرینی و میزان بهره برداری از عوامل و منابع پایه ای تولید بتوان تصمیم ها و سیاست گذاری های مفید و مؤثر تری برای مقابله با بحران بی کاری اتخاذ نمود .

ضرورت کار آفرینی در دانشگاهها :
بعضی از صاحبنظران* معتقدند که فناوری پیشرفته محصول کار آفرینی است . هر مدیر کار آفرین می کوشد از پیشرفته ترین فناوریهای قبلاً خلق شده در کار خود بهره جوید . اما حاصل فعالیت او نیز خود به ابداع فناوری جدید تری می انجامد . فناوری دارای سه بعد (دانش ، ابزار و روش ) است. تحول در هر یک از این ابعاد منجر به تحول در فناوری می شود . به عبارت دیگر تغییر هر بعد به طور طبیعی ابعاد دیگر را نیز متناسب با خود تغییر می دهد . فناوری همانند مثلثی است که دارای سه وجه دانش ـ روش ـ ابزار است . تحول در هریک از ساق های مثلث ، دو ساق دیگر را نیز متحول می کند . هر اقدامی که یکی از ابعاد این مثلث را تحول بخشد کار آفرینی تلقی می شود .
بنابراین کار آفرینی عبارت است از (مهندسی مثلث دانش ـ روش ـ ابزار ـ ) . مدیران متعارف می کوشند در درون یک مثلث قبلاً تشکیل شده فعالیت کنند ، اما کار آفرینان می کوشند ابعاد مثلث فناوری را تغییر دهند و مثلث فن آوری به ندرت قابل انقباض است ، جز در مواردی که روش ها ممکن است سیر انحطاطی پیدا کنند که ضلع روش کوچک می شود - مثلث فناوری - و بنابراین توانمندی فناوری ـ کاهش می یابد . در عموم موارد بعد دانش یا ابزار روبه گسترش است بنابراین مساحت مثلث را افزایش می دهد و مساحت مثلث شاخص گسترش فناوری است . کار آفرین مدیری است که علاوه بر داشتن دانش (یا بینش ) و تجربه ، نوآور نیز هست و این نوآوری خطر پذیری دارد .
جهانی شدن بازارها ، تشویق و پشتیبانی از کار آفرینی در کشور ها را به عنوان امری ضروری ساخته است . ایجاد مرکز و جایگاهی برای کار آفرینان که منابع تولید ثروت اند به سود جامعه است . ایجاد این مراکز ، انتقال فناوری از دانشگاها به بازار و استخدام دانشجویان خالق ایده است که به این سبب ایجاد این مراکز برای دانشگاهیان نیز سودمند است . یکی از ضرورت های ایجاد دانشگاه کار آفرین ایجاد سرمایه است . کار آفرینان برای عملی ساختن اید ه های خود با مشکل مواجهند . از یک سو ، سرمایه داران بزرگ فرصت شنیدن ایده های کار آفرینان و پرداختن به کار های کوچک را ندارند و از سوی دیگر سرمایه های خود را صرف پروژه های کلان می نمایند در نتیجه وجود دانشگاه که نقش مرکز پشتیبانی از کار آفرینی را به عنوان پل ارتباطی بین کارآفرینان و سرمایه داران ایجاد می کند ، ضروری است .
(اکبری ، 1380 ) معتقد است که به رغم آنکه برخی از صاحب نظران معتقدند کار آفرینی با آموزش مستقیم حاصل نمی شود و باید به روش پرورشی کار آفرینان را تربیت کرد . اما هیچ کس منکر این مطالب نیست که استفاده از فن آوریهای نو و ایجاد کسب و کار جدید بدون آموزش و پژوهش در عمل دست نیافتنی است . با مراجعه به اطلاعات موجود درباره افزایش رشته های دانشگاهی ، کار آفرینی در کشور های توسعه یافته و در حال توسعه ، اهمیت نظام آموزشی و پژوهشی در توسعه کار آفرینی و تربیت کارآفرینان بیشتر مشخص می شود . به عبارت دیگر ارتباط مستقیمی بین پیشرفت فناوری و ضرورت آموزش کار آفرینان وجود دارد .
اولین مرکزی که در دنیا ، دوره آموزش ویژه کار آفرینی درون سازمانی را برگزار کرد مؤسسه کار آفرینی در هند ) EDI-I ) است از جمله هدفهای اصلی این دوره می توان به نمونه های زیر اشاره کرد :
- اگاهی شرکت کنندگان از استعدادهای نهفته کار آفرینی و هدایت انها به سوی نوآوری
- توسعه و ایجاد جو کار آفرینی درون سازمانی .
- کسب اطمینان از بینش و بصیرت به وجود آمده برای توسعه بیشتر .
- کمک به توسعه شیوه رهبری کار آفرینان در سازمان
- انگیزه افراد برای تبدیل شدن به مدیران موفق در سازمان .

ارزش کار آفرینی
(بهزادیان نژاد ، 1380 ) معتقد است که کار آفرینی و کار آفرینان منشأ آثار ارزشمندی هستند که در اینجا به اجمال به آنها اشاره می شود :
1- ایجاد اشتغال ، رابطه تنگاتنگ کار آفرین و اشتغال به گونه ای است که محققان بر این باورند و تجارب کشورهای مختلف نیز آنرا تأیید می کند که هر گاه فعالیت های کار آفرینی در یک جامعه کند و آهسته شود نرخ بیکاری آن جامعه فزونی خواهد یافت .
2- کار آفرینی موجب توزیع متناسب در آمد ها و کاهش اضطراب های اجتماعی می شوند .
3- کار آفرینی موجب بهره برداری از منابع و فعال شدن آنها برای توسعه کشور می شود
4- بهبود کیفیت زندگی ، کشف نیازها ، ابداع و توسعه کالاها و ایجاد خدمات جدید از جمله ویژگیهای کار آفرینان است .

دانشگاه کار آفرین
دانشگاه کار آفرین مکانی است که مشاغل جدید در آن خلق می شوند . این مراکز از افراد کارآفرین حمایت می کند . این حمایت شامل حمایت های آموزشی مالی و بازار یابی است . در نتیجه کارآفرینان امکان دسترسی به کتاب خانه ها آزمایشگاهها و ... را پیدا می کنند .
در چنین دانشگاههایی برای سرمایه گذاران امکاناتی فراهم می شود تا مراکز جدید کسب و کار را فراهم آورند . با آنها همکاری می شود تا مشکلات آنها پیش بینی شده و از فرصت های بدست آمده استفاده کنند که خود تجربه ای ارزشمند در حیطه مالی و بازار یابی است .
در این دانشگاهها گردهم آوردن ذخایر مالی اهمیت ویژه‌ای دارد و خصوصاً به کمک های دولتی نیز نیازمندند انجام پروژه های تجاری و اقتصادی همراه با فن آوری روز کم هزینه است و استفاده بهینه از ذخایر مالی نیزاز ویژگیهای شاخص کار آفرینان می باشد . نکته مهم دیگر وجود تقاضا برای فعالیت و سرویس دهی در بازار است . مشاغلی که از این دانشگاهها بهره مند می شوند مسلماً در توسعه فناوری های جدید پیش رو خواهند بود . این فناوریها در تولید کا لا ها به کار رفته و منجر به بالا رفتن سطح استاندارد زندگی خواهد شد .
دانشگاه کار آفرین باید به بازار دسترسی داشته و از تجارب افراد صاحب تجربه در بازار کمال بهره را ببرد همچنین وجود افراد توانا و شایسته ، علاقه مند و خلاق در چنین مجموعه هایی ضروری است .
در این مراکز ارتباطات افراد و گروهها به صورت باز و افقی است که معمولاً غیر رسمی نیز می باشد وجود جلسات برای تبادل اطلاعات و فعالیت ها ضروری است و از ایده های جدید و خلاق استقبال می شود . هر چند که باید مکانیزم هایی برای ارتباط ایده های نو وجود داشته باشد وکار گروهی با ارزش و سودمند محسوب شود . در این دانشگاهها نیروی انسانی و خصوصاً دانشجویان با ارزش ترین منبع به حساب می آیند و ازریسک پذیری و نوآوری آنها نیز حمایت به عمل خواهد آمد . می توان شعار این دانشگاهها را آرمان مدون ، آینده نگر ، مشتری گرا و نو آور نوشت .

ویژگیــها
( صمد آقائی ، 1378) برای سازمانهای کار آفرین ویژگیهایی در نظر گرفته است که از آنجایی که دانشگاه نیز به عنوان یک سازمان محسوب می شود می توان این ویژگیهارا به آن نیز تعمیم داد‌ :
ساخــتار
غیر متمرکز بودن
غیر رسمی بودن
عمودی و افقی بودن ارتباطات
در انحصار نبودن اطلاعات
گروهی بودن کار ها
برخورداربودن از ساختار سازمانی که مانع ایجاد اید ه های نو نباشد
کنترل سهل گیر و غیر رسمی
داشتن کارکنان توانمند
حمایت مدیریت
قدردانی مدیریت از افراد ریسک پذیر
قدر دانی مدیریت از افراد صاحب ایده
تحمل کردن انحراف از قواعد کار کنان
متولی شدن طرحهای کار آفرینانه ، داشتن تنوع در حمایت های مالی مدیریت
حمایت مدیریت از طرحهای کوچک آزمایشی
به کار گیری ایده های جدید کار کنان
تغذیه مالی برای شروع و حرکت طرح های نو
قدرت تصمیم گیری مدیریت
دانشگاه کار افرین و صنعت
شرکتهای صنعتی که با یک دانشگاه کا ر افرین در ارتباط باشند از مزایای فن اوری آن نیز بهره می جویند به این جهت فر‌آیند های علمی و صنعتی دانشگاهها باید تکمیل شده و ایجاد این شرکتها از دل پژو هشهای دانشگاهی رخ می دهد . در این مجموعه ها دانشجویان باید مجموعه ای از دانش و مدیریت کار آفرینی را تواماً آموخته و با امکانات لازم که دانشگاه در اختیار آنها قرار می دهد شروع به فعالیت در عرصه صنعت نمایند . در چنین مواردی معمولاً امکان ایجاد شرکتهای خصوصی مهیا شده و این شرکتها کم کم و با آمادگی کامل می توانند از دانشگاهها جدا شوند ولی همچنان از حمایت و پشتیبانی دانشگاه بهره مند خواهند بود ضمن این که این مراکز صنعتی نیز در صورت موفقیت به اجرای پروژه ها و توسعه تحقیقات و فن آوری دانشگاهها کمک خواهند نمود . این ارتباط ، ارتباطی 2 جانبه است که مراکز صنعتی از دانش و تکنولوژی دانشگاهها و از دانشجویان و کار آفرینان خلاق و با استعداد بهره گرفته و دانشگاه نیز از کمک های مالی این مراکز بهره مند خواهد بود . با تسهیل روابط علمی و صنعتی مرتبط با کار آفرینی پیشرفت علم و صنعت سهل تر و سریع تر خواهد گشت . یکی از نهادهای مؤثر در حمایت از دانشگاههای کار آفرین مؤسسات و شرکتهای صنعتی و تحقیقی است .

کار افرینی توأم با فن آوری
آغاز کار آفرینی با فن آوری کار آفرینان است و در حقیقت نقشی بسزا در توسعه جامعه ایفا می کند علت مهم ترکیب این 2 فرایند داشتن وجوه و آرمانهای مشترک است : از جمله خلاقیت و نوآوری ، سود اوری و اشتغال ، داشتن دانش و توانایی .
در اصل دانشگاه کار آفرین و فن آوربرای کسب سود ، راه اندازی یک کسب و کار را با اقدام به نوآوری در فن آوری شروع می کند و گسترش می دهد . البته جا انداختن فرهنگ کار آفرینی در این فرآیند از ضرورت و اولویت خاصی برخوردار است . به این معنا که خود دانشگاه باید باور داشته باشد که کار افرین ، نسل بسیار پتانسیل دار در سطح جامعه است . این باور بسیار مهم است . بعد از آن سعی در فرهنگ سازی کار آفرینی توام بافن اوری نماید که توسط رسانه های جمعی مثل صدا و سیما ، مطبوعات و سمینارهای متعدد و هدفمند ی که در دانشگاه ها برقرار می شود امکان پذیر خواهد بود .
به وجود آوردن کار آفرینی در تعامل با فن آوری باید توسط آحاد جامعه از جمله دانشجویان و مبتکران و مدیران و سیاستمداران انجام شود .
مراحل اجرایی ساختار دانشگاه کار آفرین
بررسی وضعیت موجود ساختار دانشگاه از طریق تحقیق و پژوهش
جمع آوری و تجزیه و تحلیل اطلاعات جمع آوری شد ه برای ترویج کار آفرینی وفن اوری
اصلاح ساختار موجود برای تبدیل به ساختار کار آفرین
طراحی و توصیف مدل اطلاع ساختار کار آفرینی
اجرای آزمایشی مدل کار آفرینی
ارزیابی و نهایی کردن مدل کار آفرینی
اصولاً دانشگاهی که به دنبال ترویج شیوه های کار آفرینی و فناوری پیشرفته است ازساختی بر خوردار است که امکان به روز کردن خلاقیت ها و ایده پردازی را تشویق می کند و به نوعی آن را در وظایف مختلف دانشگاه پیش بینی می کند . در دانشگاهها از صرف منابع برای استفاده از خلاقیت ها هراسی وجود ندارد اگر دانشجویان می توانندبه صورت فردی یا گروهی با فرآیند ایده پردازی و نوآوری در گیر شده تا مهارت لازم را کسب کرده و بکار ببندند ، امکان رشد در دانشگاه دور از ذهن نیست و دانشجویان یقین دارند که بر اساس شایستگی ها و قابلیت های خود می توانند در دانشگاه رشد کرده و به براورده ساختن آرمانهای آن کمک کنند . رقابت سالم به عنوان ارزشی مطلوب انگاشته می شود . ساخت چنین دانشگاهی افقی و پو یا است در چنین مرکزی انعطاف پذیری برای ایجاد تحول و حرکت به سوی رشد و بالندگی فردی و گروهی در سطح بسیار بالایی است . از آنجایی که تخصیص منابع به سوی دست یابی به کار آفرینی با لا است تضمین کیفیت نهادینه خواهد شد .
آنچه مسلم است این است که دانشگاه خود تحت تأثیر متغیرهایی چون فناوری ، فرهنگ و محیط است که در ترکیب اهداف کار آفرینی دخیل خواهند بود . برای به وجود آوردن دانشگاهی که متناسب با ترویج کار آفرینی توأم با فن افرینی باشد راهکارهای زیر پیشنهاد می‌شود :
معین نمودن اهداف
بررسی وضعیت دانشگاه از نظر سازماندهی و کار آفرینی
توجه به توسعه تکنولوژی و فن اوری
تجزیه و تحلیل نیازها
طبقه بندی و ارزیابی طرح های قابل انجام
ایجاد دوره های آموزشی برای اساتید
ایجاددوره های ارتباطات و بازار یابی
افزودن واحد کار آفرینی به واحدهای عمومی دانشگاه
ایجاد شرایط احراز مشاغل با هدف ارتقای سطح مهارت های شاغلین
کسب مهارت همراه با دانش لازم برای انجام کار آفرینی
مدل سازمانی مناسب که به صورت بالقوه و بالفعل به رشد کار آفرینی کمک کند .

نتیجه گیری
فناوری جزئی از کار آفرینی است و پیشرفت و توسعه آن در خدمت تولید کا لا ها و خدمت کار افرینی است . دانشگاه می تواند از طریق شناسایی و بکار گیری عوامل محیطی ، اقتصادی و فرهنگی که ظهور کار آفرینی را آسان می سازد زمینه مناسب را فراهم سازد چرا که کشوری که دارای تعداد زیادی کار آفرین باشد از محرکهای اقتصادی قویتری برخوردار است . برای دست یابی به کار افرینی باید جنبه های مختلف آن را سنجید و آن را تقویت نمود . با انجام پژوهشهای مناسب می توان دانشگاه رابه صورت مرکز پشتیبانی از کار آفرینی درمنابع ایران بوجود آورد تابا فعالیت مناسب بر شکوفایی فناوری و افزایش توان رقابتی صنایع تأثیر گذار شود . فعالیتهای پشتیبانی از کار افرینی فرایندی زمان بر است و اعتقاد و التزام مدیریت اینچنین دانشگاههایی نباید گذرا و مقطعی باشد و مسایل و اهداف صنعت باید به خوبی در بررسی ایده ها و خلاقیت ها ی کار آفرینان گنجانده شود .

منبع : سایت فکر نو



نظرات 0
تاريخ : چهارشنبه 9 فروردین 1391  | 6:58 PM | نویسنده : قاسمعلی
اگر توسعه راعامل دوام وبقا وتعالی ملتها قلمداد نموده وآن راشرط حضورغرورآفرین درعرصه معادلات جهانی تلقی کنیم وتوسعه یافتگی کشورها وملت هاراشاخص شکوفایی، پویایی، قابلیت، شایستگی، مدنیت و مدرنیته بدانیم، شایسته است تا حرکت در مسیر توسعه و تلاش در راستای دستیابی به آن را یکی از الزامات اساسی حضور در جوامع عصر حاضر و نیز میزان و معیار آگاهی و آرمانخواهی و تعالی جویی ملت هابیان نماییم. بگونه ای که آنها علاقمندند تا همه ارکان و پتانسیل های ملی خود را بکار گرفته و از همه ظرفیت ها و توانایی های خود در جهت تحقق اهداف آن استفاده نمایند که در این بین نقش عوامل و عناصر انسانی و جمعیتی از یک سو و بهره‌جویی از تمامی اجزای نظام های اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی از دگر سوی نشان از عمق علاقه آنان به این پدیده دارد.
بی گمان چنانچه قرارباشددرجامعه ای مسیرروبه رشد وتوسعه درپیش گرفته شود وکلیه مراتب ومراحل آن باسرعت هرچه تمامتر وباسلامت پشت سرنهاده شودبایدهمه امکانات وعوامل ملی ومحلی آن جامعه بسیج گردیده تاهم باصرف کمترین هزینه وهم درابعاد گسترده تر بتواند از همه مواهب ونتایج آن منتفع گردد.وآنگاه است که میتواند به همه ی اثرات وتبعات شوم ناشی از توسعه نیافتگی درسریعترین زمان ممکن خاتمه بخشد،مسایل ومشکلات بغرنج وآلام آوری که میتوانند موجودیت وبقای ملتی راازهستی ساقط نموده وبه بهای نابودی وهده همه ی سرمایه های انسانی وملی آن جامعه منتهی شود.
بنابراین دردنیای موسوم به عصراطلاعات،یکی ازشروط بنیادی برای دسترسی به الگوهای توسعه درابعادچندگانه انسانی،اجتماعی،اقتصادی وفرهنگی میزان مشارکت ودرگیری همه ی عوامل دراختیار جوامع می باشدکه دراین بین باید اذعان نمودکه توسعه روستایی بعنوان زیربنای رشد اقتصادی جامعه میتواندواجدنقش وتاثیر محوری باشد.
اینک سئوال اساسی این است که این توسعه چگونه باید اتفاق بیفتدتاجامعه بااتکای به یکی ازعوامل استراتژیک خودبه طرز معجزه آسایی وباتحمل کمترین هزینه توان حضوردرعصرمتلاطم جامعه ی اطلاعاتی رابیابد؟درپاسخ به این سئوال میتوان ادعانمودکه ازبین رویکردهای مختلفی که برای این امرمتصور است عنصرکارآفرینی آنچنانکه اندیشمندان وصاحب نظران عرصه های اجتماعی واقتصادی به کرات یادآورگردیدند،میتواندبعنوان یکی ازمهمترین وبهترین گزینه های توسعه یافتگی تلقی گردد.
بی تردید تحقق تمامی انواع کارآفرینی بعنوان ابعاد انقلاب عظیم کارآفرینانه وجایگزینی اقتصادکارآمدکارآفرینی به جای مدل های قدیمی تر اقتصادی یکی ازمهمترین راهبردها درجهت تحقق اهداف توسعه یافتگی ملت ها مطرح بوده وپیشنهادمیگردد.چرا که دراین مدل اصل بربه خدمت گرفتن همه ی توانمندی های انسانی جامعه درجهت ارتقای سطح بهره وری می باشد
امروزه کارآفرینی بعنوان یک استراتژی وراهبرددرتوسعه وشکوفایی ورشدجوامع انسانی به جایگزین بی بدیلی تبدیل گشته است که ازطریق آن همه ی عوامل ومنابع وامکانات یک جامعه بصورت خودجوش وازراه قرارگرفتن دریک روندتکاملی درجهت نیل به آرمانهای بلند اجتماعی بسیج گردیده تامنشابسیاری ازآثار وپیامدهای مثبت اقتصادی-اجتماعی گردند.
لذاچنانچه به فواید بیشماری که براین پدیده مترتب است توجه نموده وآن رادرهمه ی ابعاد احیابخشیم ب سریعتر به اهداف ومختصات یک الگوی کارآمدتوسعه ای دست خواهیم یافت.
موضوعی که درخصوص اهمیت کارآفرینی وارتباط مستقیم آن بااعتلای ملی یک ملت بایدجدی تلقی گرددآن چیزی است که علیرغم همهی اهمیتش درجامعه ی ایرانی مع الاسف مغفول واقع گردیده وتوجه درخوری به آن نشده است وآن چیزی جز اهمیت دادن به نقش" کارآفرینی روستایی وکارآفرینان" ساکن درمحیط های روستایی نمیباشد.اگرماروستاهارامحورهای استراتژیک کشاورزی وتولیدات وفرآورده های غذایی جامعه بدانیم که نیازبه آن روبه تزایدگذاشته است به نقش بی نظیرآن درپیشرفت ورشد وشکوفایی پی خواهیم بردودرک خواهیم کرد که نادیده گرفتن سهم روستا وروستانشینان هزینه ها وتبعات ناگواری رادرپی خواهدنهادآن چیزی که امروزه تحت عنوان معضلات اجتماعی-اقتصادی برگرده جامعه سنگینی نموده وباعث بی نظمی ها واضطراب های اجتماعی دراشکال مختلف بویژه ناامنی ها،ناهنجارهای رفتاری،کج خلقی های اجتماعی وبداخلاقی ها ونیزبروزپدیده های شومی همچون رشدبی رویه مهاجرت،افزایش میزان حاشیه نشینی دراطراف کلان شهرها وبسیاری مشکلات دیگرمی باشدکه دراین مقاله سعی برآن میشود تابه ذکراهمیت کارآفرینی روستایی وبرخی ازراهبردهای توسعه روستایی درایران اشاره گردد:

الف)برخی ازمختصات منحصربفرد روستادرنظام اجتماعی جامعه عبارتنداز:
1-روستابعنوان بخش بزرگی از نظام اجتماعی وجمعیتی جامعه که درآن تعداد کثیری ازعوامل انسانی مولد سکونت دارند
2-درروستا عوامل ومنابع ارزشمندی اعم ازعوامل انسانی ومنابع طبیعی واقتصادی بعنوان ذخایراستراتژیک کشوروجودداشته که درپیشرفت جامعه نقش حیاتی دارند.
3-نقش واهمیت فراورده ها وتولیدات روستایی دررفع نیازهای روبه تزایدجامعه درخورتوجه می باشدنظیرتولیدمحصولات کشاورزی،زراعی،دامی وصنایع تبدیلی که نقش بی بدیل ومنحصربفرداست.
4-به اثبات رسیده است که روستائیان درحفظ وصیانت ازمنابع ملی وذخایرکشورودراداره امورات مربوطه بمراتب مطمئن تروقابل اتکاتربوده ودراین راستا کمک های شایان توجهی رابهاداره کشورمبذول می دارند.
5-برای جامعه ی اقتصادی ما بسیاری ازدستاوردهای روستائیان نقش استراتژیک داشته واهرم قابل اتکایی درپشتیبانی ازنظام اقتصادی کشوردرعرصه ی جهانی ازطریق صادرات وورودکالاهای ملی به بازارهای پرظرفیت جهانی بوده،یعنی درحقیقت شناسه قدرت اقتصادی کشوردرنزدجهانیان تلقی گردیده مضافا اینکه تکیه براقتصاد بی فایده نفتی راتقلیل می دهد.
6-فعال سازی ساکنان روستا هادرایران میتواندکمک شایان توجهی به تامین امنیت اجتماعی نموده وباعث کاهش حجم زیادناملایمات اجتماعی گشته حتی منجر به رشدپدیده ی" مهاجرت معکوس" شود.
7-ایجاد وراه اندازی کسب وکارها مانند کسب وکارهای خانوادگی وگروهی درروستاها بدلیل وجودپیوندهای قوی اجتماعی وروحیه ی بالای مشارکت وتعاون درروستاها بالاترازشهرهاست.
8-روحیه ی کاروتلاش ومسئولیت پذیری والتزام وتعهد به پیشرفت درمیان جمعیت روستایی بیشتراز شهرنشینان وجوددارد.

ب)باوجودهمه ی ویژگی های منحصربه فردوپتانسیل های نهفته درروستاها که به توسعه همه جانبه ی کشورمنتهی میگردد برخی از مهمترین مشکلات روستایی عبارتنداز:
1-کمبودامکانات اجتماعی نظیر خدمات بهداشتی،آموزشی،خطوط ارتباطی،امنیت ،آب آشامیدنی،سوخت و...
2-کمبود میزان درآمد(ضعف اقتصادی)ناشی از افزایش جمعیت روستائیان،بیکاری(کامل یافصلی)،بهره وری پائین افراد ومنابع،عدم جذابیت برای سرمایه گذاری وضعف فضای کسب وکار.

ج)مهمترین راهکار های استراتژیک توسعه روستایی عبارتنداز:
1-تغییرنگرش حاکم براذهان مدیران ومردم نسبت به روستا ازطریق:فرهنگ سازی بوسیله رسانه های جمعی وعمومی،برجسته سازی وتوجه ویژه به مناطق روستایی درنظام آموزشی،ابراز توجه ویژه به روستاها توسط مدیران ارشد(مثل اقامت آنان درروستاها)و...
2-جذاب سازی فضای روستایی کشورازطریق:توسعه هدفمند فضاهای فرهنگی وآموزشی روستاها،ایجادمراکز تفریحی،اقامتی،سیاحتی درروستاها
3-تکمیل وتکامل جامعه اطلاعاتی روستایی کشورمانند ایجادارتباطات مخابراتی،ارتقای سواد اطلاعاتی آنان ونزدیک سازی فرهنگ شفاهی روستائیان بافرهنگ مکتوب دیجیتال.
4-تشکیل خوشه های دانشی روستایی وتوسعه زیرساخت های دانشی مثلتدوین نقشه صنایع روستایی کشور،ایجادوتوسعه مراکز تحصیلی وآموزشی(بخصوص آموزش های کاربردی)،ارتقای سطح سوادروستائیان وآموزش آنان دربکارگیری روش ها وفناوری های نوین
5-نوسازی مناطق آسیب دیده ی روستایی وتوسعه اشتغال زایی درروستاهای کشور از طریق حاکم سازی فضای کارآفرینی وایجادپارک های کارآفرینی درمراکز ومناطق مستعدوهمچنین حمایت از فارغ التحصیلان روستایی برای راه اندازی کسب وکاردرروستاها
6-شکوفاسازی اقتصادروستایی وتاسیس روستاهای نوین که ازجهات موقعیت وامکانات همپای شهرهاباشند،توسعه صنایع دستی وروزآمدسازس آنها،جذب سرمایه گذاران خارجی وبخش خصوصی به سمت روستاهاوفرهنگ سازی برای تغییر الگوهای مصرف وتولیددرروستا.

د)برنامه های توسعه روستایی باید به مواردی همچون:ایجاداشتغال دربخشهای غیرکشاورزی،کنترل جمعیت،توسعه اجتماعی وشهرسازی روستا،کاهش مهاجرت به شهرها،افزایش سطح رفاه،تاکیدبرجذب وتوسعه ی فناوری های جدید وآموزش وتربیت نیروی انسانی ماهرتوجه داشته باشد.

ه)چالش های توسعه روستا عبارتنداز:
1-عدم دسترسی به سرمایه وامکانات
2-مشکل درعرضه کالاها وخدمات
3-تاکیدبریک صنعت یاکسب وکارخاص
4-وجودپدیده حاشیه نشینی وتمایل شدید به مهاجرت
5-گسترش روزافزون تغییرکاربری اراضی زراعی
6-امکان ریسک کمتر درروستاها
7-کمبود سازمانهای حمایت کننده

و)استراتژی های عمده برنامه های توسعه روستایی عبارتنداز:
1-توسعه کشاورزی(تولیدموادغذایی،تولیدمحصولات صنعتی،فراوری محصولات و...)
2-توسعه یکپارچه روستایی
3-صنعتی نمودن روستاها
4-توسعه مراکزرشدروستایی

ز)نقش کارآفرینی درتوسعه اقتصادی روستا:
1-دستیابی روستائیان به کالاها وخدمات موردنیاز
2-رشد اقتصادی روستاها
3-کاهش پدیده ی مهاجرت به شهرها
4-ارتقای سطح امنیت اجتماعی ورفاه درروستاها
5- تشویق به ایجاد کسب وکارهای جدید
6-تشویق کسب وکارهای موجودبه توسعه

ح)پیش نیازهای توسعه کارآفرینی درروستاها:
1-توسعه فرهنگ کارآفرینی
2-آموزش کارآفرینی
3-توسعه ی زیرساخت های کارآفرینی
4-سه استراتژی اساسی توسعه کارآفرینی روستایی شامل:جذب کسب وکارهاازمناطق دیگر،حفظ وتوسعه ی کسب وکارهای موجود ازطریق سیاستهای حمایتی وحمایت از ایجاد کسب وکارهای جدیدازدل خودمناطق روستایی می باشد.

ط)راهبردهای بلندمدت توسعه کارآفرینی روستایی عبارتنداز:
1-ایجادشرایط ویژه برای معکوس نمودن روند مهاجرت
2-اصلاح وتغییر الگو ی توزیع ومصرف انرژی
3-توسعه وبهینه سازی شبکه های حمل ونقل
4-ممنوعیت تغییرکاربری اراضی باغی،زراعی وعرصه های جنگلی ومرتعی
5-بهبود مدیریت واصلاح شیوه های تولید دربخش های کشاورزی
6-توسعه صنایع تبدیلی زود بادرمناطق مستعد
7-اقتصادی نمودن کالاهای کشاورزی وروستایی
8-دستیابی همگانی به آموزش‌های مقدماتی،ترویج و بهبود شکاف های طبقاتی وارتقای توانمندی‌های زنان روستایی
9-ارتقای سطح سلامت،ایجادمحیط های زندگی مفرح ونشاط انگیز
10-حمایت موثرازتشکیل وتوسعه تعاونی ها وایجادوگسترش مجتمع های تعاونی روستایی
11-تشکیل گروه های پس اندازخودگردان برای تامین بخشی ازنیازهای مالی پروژه های کارآفرینی
12-ایجادسیستم های اعتباری کوچک بمنظور ارایه تسهیلات مثل تاسیس بانک روستایی
13-ایجادمراکزآموزشی تلفیقی بمنظورارائه خدمات آموزش ومشاوره در زمینه‌های مختلف بازاریابی، مراقبت ازحیوانات اهلی،صنایع دستی وسایرمهارت های مورد نیاز

نویسنده:سیدنبی اله حسینی
مدرس کارآفرینی دانشگاه
 


نظرات 0
تاريخ : چهارشنبه 9 فروردین 1391  | 6:58 PM | نویسنده : قاسمعلی
تعاریف کارآفرینی
اقتصاددانان،روان شناسان،جامعه شناسان وسایرمحققین علوم اجتماعی دیدگاه های متفاوتی ازکارآفرینی ارائه داده اند.هرکدام بااستفاده ازفرهنگ،منطق ومتدولوژی خاص سعی درتعریف آن ازمنظررشته خودداشته اند.بعنوان مثال گفته است: که هیچ تعریف واحدومشخصی برای کارآفرینی وجودنداردوبسیاری ازتعاریف درتضادبایکدیگرند.
 

درسال1998ادعاکردندکه تعاریف شفاف ومشخص ازکارآفرینی Low and Macmillan کاررابرای محققان تسهیل میسازد.
باشروع بکاربیش از500000کسب وکارجدیدکه هرماهه درآمریکا بوجود میایندورشد60الی80درصدی اقتصادملی راازراه مشاغل کوچک وزودبازده رابه ارمغان میاوردتعریف کارآفرینی ازلحاظ ماهیت وساختارروشن ترشده وبه افزایش رشداقتصادی کمک میکند.

دیدگاه اقتصادی:
اقتصاددانان بهبررسی اینکه چگونه جامعه منابع کمیاب مانندزمین،نیروی انسانی،موادخام وماشینهارابرای تولیدکالاهاوخدمات تقسیم میکندمی پردازند.
ریچاردکانتیلون(1680-1734)اولین فردی بودکه واژه کارآفرینی راباالهام ازلغت فرانسوی که به بمعنی متعهدشدن می باشدرابه ادبیات entreprendre
علوم اقتصادی عرضه داشت. اوکارآفرین رابعنوان شخصی معرفی میکندکه باقیمت ثابت میخردوباقیمت نامعین می فروشد.ازاین روبجای سودبالقوه به ریسک دست میزند.کارآفرین بیشترازلحاظ فعالیت اقتصادی شناخته می شودتاازلحاظ نوع شخصیت.
به پیروی ازوی"ژان باپتیست سی"(1767-1832)کارآفرین به عنوان فردی تعریف میکندکه ازدانش،قضاوت،مهارتهای مدیریتی،رهبری وتوانایی فنی برای حرکت ومبدل کردن منابع اقتصادی کم بازده به منابع پربازده باعوایدی بیشتراستفاده کند.برخلاف کانتیلون سی درتعریف خودروی حرکت باعدم قطعیت تاکیدندارد.
نئوکلاسیک ها بطورجدی برروی بوجودآوردن مدل ریاضی درراستای پیش بینی رفتارسیستمهای اقتصادی،تمرکزکردند
فرانک نایت(1921)توجه خودرابرروی کارآفرینی ازدیدگاه اقتصادی باتمایزقائل شدن بین مفهوم ریسک قابل پیش بینی وریسک غیرقابل پیش بینی،معطوف کرد.اوکارآفرین رابعنوان فردی تعریف کردکه خواهان ارائه پول وشهرت درانتظارنامعلوم برای دریافت سودنامعلوم واعتبارورضایت شغلی ازفرایندهای تولیدوتوزیع است.
"ژوزف شومپیتر"(1883-1950)که بعنوان پیشرودرزمینه کارآفرینی نام گرفت ادعا مکند"مفهوم کارآفرینی توانایی شکست خط مشی جاری،نابودی ساختارهای موجودوحرکت دادن سیستم بخارج ازدایره تعادل است." برطبق نظراو،مفهوم کارآفرینی دردرک واستفاده بموقع ازفرصتها درقلمروموسسات ظهور پیدامیکند.این ترکیب جدید واقعیتهای موجوداقتصادی رابه چالش میطلبد،موسسات ومحصولات قدیمی راباانواع بهترجایگزین می کند ودرنتیجه سیستم اقتصادی رابه مراحل بالاتری ازتعادل می رساند.
اوکارآفرین رابانوآوری شناسایی میکند وآن رابعنوان یک حرکت موقت توصیف میکند نه یک وضعیت ثابت.
ازنظراوکارآفرینان 5نوع نوآوری راعهده دارهستند:
1-معرفی نوع تازه یاکیفیت بهتری ازکالا
2-ابداع روش نوینی ازتولید
3-گشایش بازارجدید
4-استفاده عملی ازمنابع برای تامین موادخام یاکالاهای واسطه ای
5- به انجام رساندن تعدادجدیدی ساختارسازمانی ازصنعت
برخلاف نظر اوازجریان بازاربعنوان تخریب خلاق،کریزنر فرض میکندکه کارآفرینان افرادی هستندکه عدم تعادل رادرشکل فرصتهای جدیدبرطرف می کنند.

رویکرد روان شناختی:
روانشناسی شامل مطالعه رفتار وپدیده های ذهنی است.این رویکردبه دنبال شناسایی رفتارها وویژگیهای شخصیتی که منحصربه کارآفرینان موفق است میباشد.جائیکه ویژگیها بعنوان خصوصیات خلقی افرادی که زیاده استوارهستندتعریف می شوند.
تحقیق "مک کله لند"(1961)ارتباط "توفیق طلبی"باکارآفرینی وبسط معنی آن باتوسعه اقتصادی بود.
"هنسمارک"(2003)مطالعات روانشناسی زیادی رابرای شناسایی ویژگیهای شخصیتی انجام داد.این ویژگیها شامل:درجه سازکاری وتکانش گری،استقلال طلبی،نیازبه پیشرفت ووسعت این باورکه شخص تاچه حدی نتایج واتفاقات رانتیجه کنترل فعال خود میداندتانتیجه سرنوشت.

رویکرد جامعه شناختی:
جامعه شناسی‌مطالعه زندگی اجتماعی دگرگونی اجتماعی و علل و دستاوردهای اجتماعی رفتار انسانی است.
امیل دور کیم (1858-1917)،ماکس وبر(1864)ورینلدز(1991) هرکدام عدسی جامعه شناسی رابرروی فعالیتهای انسانی متمرکز کردند.دراین رویکرد،گروه وساختارهای اجتماعی مورد آزمایش قرارگرفتند نه ویژگیهای فردی،تا فعالیتهای گروهی نظیرکارآفرینی را پیش بینی کنند
توسعه دادن کارآفرینی پویا بیشتر بعنوان کارکرد نیروی اجتماعی وساختارها درنظرگرفته می شود تااینکه نیازها وویژگیهای شخصیتی افراد.
وبر علاقه مند به تاثیرات تقسیم نابرابر قدرت بود.کارآفرینی میتواند ازطریق تجربه ولمس فشارهایی که بوسیله نیروهای تعریف شده اجتماعی از قبیل:انتظارات نقش افراد،پایگاه های طبقه ای،گرایشهای کلی درباره نوآوری تعریف وپیش بینی شود.
میزان توسعه یانوسازی اجتماع شاخصه ی حیاتی است که وابسته به بنیان سازمانها بویژه سازمانهای اقتصادی بااهداف محدود است

نتیجه گیری:
ویژگیهای پیچیده وچندوجهی نیروهای پویای همراه باکارآفرینی راآشکار میکند.حتی بااین برداشت کلی ومختصر،واضح است که هیچ تعریف جامعی ازکارآفرینی وجودندارددرپایان به پاره ای ازتعاریف اخیراشاره میگردد:
1-توانایی متراکم کردن منابع برای تبدیل به سرمایه درفرصتهای کاری ورشدسریع کسب وکارهای مبتکرانه وجدید(مرکز کافمان برای رهبری کارآفرینانه1999)
2-ایجادومدیریت سازمانی جدید برای پیگیری یک فرصت منحصر بفردوخلاقانه ودستیابی به رشدسریع وپرسود(هایدل وراشورس2000)
3-یک فرایند پویا بوسیله افرادی که بطورمداوم فرصتهای اقتصادی راشناسایی وباتوسعه تولید وفروش کالاها وخدمات به آنها عمل می کنند این فرایندنیازمند تعاریفی ازقبیل اعتمادبنفس،ظرفیت ریسک پذیری واحساس تعهدشخصی است(کمیسیون اروپایی1998)
4-ایجادکسب وکارجدید(لو ومک میلان1988)
5-هرتلاشی برای کسب وکارجدیدوآزاد یاتوسعه آن بوسیله افراد

ترجمه وتلخیص از: نبی اله حسینی- مدرس کارآفرینی دانشگاه
منبع:سایت انترنتی مرکز کارآفرینی کافمن (CELCE E 2005 )



نظرات 0

چکیده :

در جهان رقابتی امروز سازمان ها، دانشگاه ها و کشورهایی موفق هستند که قادر به بهره گیری بیشتر از اطلاعات و دانش باشند، چرا که دیگر مواد اولیه، زمین و سایر مواد طبیعی منبع مهم و اساسی به شمار نمی روند و بر خلاف گذشته ثروتمند ترین مردم، افراد دانش مدار و کارآفرین می باشند که پیشه ی آنها کارآفرینی است. از این رو بسیاری از دانشگاه های کشورهای پیشرفته و در حال توسعه بهره گیری از کارآفرینی را آغاز نموده اند و این بذل توجه در قالب تدوین استراتژی ها ، سیاست ها و برنامه های علمی جهت بسط و تقویت روحیه و رفتار کارآفرینی و مهمتر از آن آموزش کارآفرینی در موسسات علمی و آموزشی و دانشگاه ها ظاهر گردیده است .
در این مقاله پس از بیان مقدمه یی پیرامون مفهوم کارآفرینی و تعاریفی چند از کارآفرینی و کارآفرین، تاریخچه یی کوتاه از آموزش کارآفرینی در دانشگاه ها بیان می گردد. آنگاه تعاریف آموزش کارآفرینی مطرح می شوند. سپس طی پژوهشی در ادبیات معاصر کارآفرینی، عمده ترین اهداف و رئوس مطالب آموزش کارآفرینی دانشگاه ها در قالب سه سطح فردی، سازمانی و محیطی تشریح می گردند. در ادامه، فرایند آموزش کارآفرینی و انواع دوره های آموزشی آن بررسی و مرور می شوند. این مقاله با معرفی مهمترین مراکز آموزش کارآفرینی و تجربیات برخی از کشورها در پیاده سازی برنامه های آن در موسسات آموزشی خاتمه می یابد .
واژگان کلیدی: کارآفرین، کارآفرینی، آموزش کارآفرینی .


1- مقدمه
1-1- درآمدی بر کارآفرینی: ساختار کسب و کار امروز با گذشته متفاوت است. به طوریکه می توان شاهد تاثیر این دگرگونی ها بر سطوح مختلف جوامع و در عرصه بین الملل بود[1]. در این شرایط شرکت ها، سازمان ها و یا کشورهایی موفق هستندکه قادر با دیگران باشند. این رقابت جنبه های بسیاری از زندگی انسان ها را در بر می گیرد و منحصر به یک موقعیت و یا حوزه خاص نمی شود . لازمه موفقیت در این رقابت نیز بهره گیری بیشتر از اطلاعات و دانش است. به طوریکه دیگر مثل گذشته دارایی های مشهود، مواداولیه و زمین، منابع مهم و اساسی به شمار نمی روند. اگر تا دیروز ثروتمندترین افراد دنیا کسانی بودند که منابع فوق را بیشتر در اختیار داشتند، اما امروزه ثروتمندترین مردم، افراد دانش مدار و کارآفرین می باشند که پیشه آنها کارآفرینی است[2]. گویی توسعه اقتصادی در عصر اطلاعات بیش از هر چیز نیازمند کارآفرینی بوده و کارآفرینی بیشترین تاثیرات خود را در ایجاد اشتغال برای جوانان، بهره وری و رفاه اجتماعی می گذارد .
بنابراین کشورهای پیشرفته از مدت ها قبل و بخشی از کشورهای در حال توسعه به تازگی، بهره گیری از آن را آغاز نموده اند. این توجه در قالب تدوین استراتژی ها، سیاست ها و برنامه های عملی جهت بسط و تقویت روحیه و رفتار کارآفرینی، آموزش و مشاوره آن ظاهر گردیره و باعث ایجاد فضای مناسب تری برای فعالیت های گوناگون کارآفرینی شده است[3 ].
1-2- تعریف کارآفرینی: از آنجا که کارآفرینی جزء مفاهیم مدیریتی به شمار می رود، دارای یک تعریف قطعی و مشخص نیست و درک کاملی از آن نیازمند داشتن دیدگاهی بین رشته ای است[4]. واژه کارآفرینی از کلمه فرانسوی Entreprendre به معنای((واسطه و دلال)) و یا اصطلاح انگلیسی To Undertake به معنای ((متعهد شدن)) اقتباس شده است که در فارسی ابتدا کارفرمایی و سپس کارآفرینی ترجمه شده که هر دو ترجمه خوبی از این واژه نیستند. به نظر می رسد بهتر بود که این واژه به ((ارزش آفرین)) ترجمه می شد]5[. برخی از تعاریف کارآفرینی عبارتنداز :
• کارآفرینی به معنای به کارگیری مفاهیم و فنون مدیریتی، ابزارها و فرایندهای طراحی، استاندارسازی محصول و بنا نهادن کار بر پایه آموزش و سپس تحلیل آن است[6 ].
• کارآفرینی را فرایند شکار فرصت ها به وسیله افراد، به طور انفرادی (کارآفرین مستقل ) یا در سازمان ها (کارآفرینی سازمانی )، بدون در نظر گرفتن منابع موجود در اختیار آن ها می دانند]7 [.
1-3- تعریف کارآفرین: از ابتدای طرح واژه کارآفرین در محافل علمی، تعاریف متفاوتی از آن بر اساس دیدگاه های گوناگون ارایه شده است[4] که عمده ترین آنها عبارتند از :
• کارآفرین فردی است که به طور عمده به منظور کسب سود و رشد، کسب و کاری را ایجاد می کند که مشخصات اصلی آن نوآوری و مدیریت استراتژیک است[8 ].
• کارآفرین فردی دارای ایده و نظری نو و جدید است که از طریق فرایند تاسیس و ایجاد یک کسب و کار و قبول مخاطره، محصول یا خدمات جدیدی را به جامعه خود معرفی می کند]5 [.
1- 4- آموزش کارآفرینی : پس از روشن شدن ضرورت توجه به کارآفرینی، آشنایی با مفهوم کارآفرینی و خصوصیات کارآفرین، پرورش روحیه کارآفرینی در افراد غیرکارآفرین از اهمیت فوق العاده ای برخوردار می شود[4]. از این رو فعالیت های آموزشی برای تربیت کارآفرینان در دستور کار بسیاری از مراکز آموزش کارآفرینی قرار گرفته، چرا که لازمه توسعه کارآفرینی، آموزش آن است[9 ].
فعالیت های آموزش کارآفرینی به طور غیررسمی از اواسط دهه 70 میلادی آغاز شده ولی زمان شروع رسمی آن ها به ابتدای دهه 80 برمی گردد. در عین حال، این فعالیت ها در دانشگاه های کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه رو به افزایش است. به طوریکه در سال 1975 دروس کارآفرینی در 104 دانشکده آمریکا تدریس می شد، در حالیکه این تعداد در سال 1980 به 163 عدد، در اواسط همان دهه به 205 و در ابتدای دهه 90 به 253 دانشکده رسیده است و در حال حاضر در بیش از 20 دانشگاه این کشور کارآفرینی به عنوان یک رشته تدریس می گردد[10 ].

2- تاریخچه آموزش کارآفرینی
در گذشته ای نه چندان دور افسانه ای رایج بود مبنی بر اینکه کارآفرینان دارای ویژگی های ذاتی همچون ابتکار، روحیه تهاجمی، تحرک، تمایل در به کارگیری ریسک، توان تحلیلی و مهارت در روابط انسانی هستند و این ویژگی ها با آن ها متولد می شود. فرض اساسی آن ها این بود که کارآفرینان از طریق آموزش، پرورش نمی یابند]11[. بنابراین تا آن زمان خبری از نقش آموزش در ایجاد و توسعه کارآفرینی نبود و تنها بر جنبه هنری کارآفرینی تاکید می شد[12 ].
گرچه کاربرد واژه کارآفرینی سابقه ای چند ساله دارد، ولی تحقیقات این رشته از اوایل دهه 70 میلادی در آمریکا شروع شد. این تحقیقات در پی تغییرات جامعه شناختی و ارزشی بوجود آمده در سطح جامعه بود که منجر به ایجاد میلیون ها کسب و کار خود اشتغال گردید[10 ].
در سال 1973، برای اولین بار دانشگاه کالگری مجوز تاسیس دوره کارشناسی ارشد را دریافت کرد وکارآفرینی، به عنوان یکی از زمینه های اصلی، مورد توجه قرار گرفت]11 [.
با انتشار نتایج تحقیقات دیوید بریچ در سال 1979، در خصوص روند اشتغال زایی و استخدام در ایالات متحده در طی سال های 1969 تا 1976 مبنی براینکه 81 درصد مشاغل جدید توسط شرکت هایی کوچک با حداکثر 100 کارمند ایجاد شده اند، توجه به مفهوم کارآفرینی وارد مرحله تازه ای شد. چرا که بریج نشان داد که شرکت های کوچکتر با بهره گیری از آموزش های کارآفرینی توانسته اند سهم بیشتری در رشد اقتصادی آمریکا داشته باشند[13 ].
بریچ بیان می کند که بعضی مشاغل به مرور زمان کهنه می شوند. بنابراین، استفاده از یکسری آموزش ها برای رسیدن به این هدف که هر کس مسوول ایجاد یک شغل برای خودش می باشد، ضروری است. دلایل این امر عبارتند از :
• تکنولوژی باعث خودکار شدن خطوط تولید شده وامروزه ماشین ها کارهای تکراری را که انسان ها قبلا بر عهده داشتند، انجام می دهند .
• شرکت های بزرگ تمامی فعالیت های مربوط به خود را انجام نمی دهند، بلکه آن ها را به شرکت های کوچکتر واگذار می نمایند. همچنین منابع و ضروریات مورد نیاز خویش را به صورت مناقصه خریداری می کنند[9 ].
• نیاز به ایجاد دفاتر مرکزی در بسیاری از موسسات در نتیجه بکارگیری تکنولوژی کامپیوترهای دستی، دستگاه فاکس و تلفن همراه از بین رفته است .
• امور مربوط به خدمات عمومی از طرف دولت به بخش های خصوصی واگذاری می شوند و تصدی گری و بوروکراسی اداری روز به روز کمتر می شوند .
این روند برخلاف روندهای قبلی بود که ایجاد شغل را بر عهده شرکت های بزرگ و دولت می دانست]14 [.
مطالعه ای که در سال 1982در دانشگاه بایلور بر روی دانشجویان رشته کارآفرینی صورت گرفت نشان داد که بیشترین تاکید باید بر روی دروس مالی باشد. دومین رشته ای که از نظر آنان باید بیشتر مورد تاکید قرار می گرفت، درس مدیریت کارآفرینی بود]11 [.
در ژوئن سال 1985 میلادی دانشگاه کالگری به ارزیابی نتایج برگزاری یکی از دوره های آموزش کارآفرینی خود (در فاصله ژوئن1984 تا دسامبر 1984 ) پرداخت. نتایج این دوره شگفت انگیز بود و نشان می داد که سرمایه گذاری به نسبت کوچکی ( حدود75000 دلار) درآموزش کارآفرینان دارای کسب وکارهای کوچک، منجر به ایجاد ارزش افزوده فراوانی (حدود 175000 دلار) گردیده و تاثیر زیادی نیز در ایجاد فرصت های استخدام و تسهیل ایجاد سرمایه داشته است]11 [.
در سال 1990 میلادی تحقیق در مورد آموزش کارآفرینی همچون یک رشته علمی جدید مورد توجه قرار گرفت و بر مواردی همچون توسعه روش های تحقیق برای سنجش اثربخشی آموزش کارآفرینی، محتوا و روش های آموزش کارآفرینی، قابلیت افرادی که در زمینه آموزش کارآفرینی، آموزش می بینند، پذیرش آموزش کارآفرینی در مدارس، وجود و توسعه یک چارچوب علمی مشترک در زمینه کارآفرینی، اثربخشی دیگر شیوه های آموزشی و نیازهای آموزشی کارآفرین تعلیم یافته متمرکز شد]11 [.

3- تعریف آموزش کارآفرینی
در یک تعریف ساده، آموزش کارآفرینی فرایندی نظام مند ، آگاهانه و هدف گرا می باشد که طی آن افراد غیر کارآفرین ولی دارای توان بالقوه به صورتی خلاق تربیت می گردند[15]. در واقع، آموزش کارآفرینی فعالیتی است که از آن برای انتقال دانش و اطلاعات مورد نیاز جهت کارآفرینی استفاده می شود[16 ] که افزایش، بهبود و توسعه نگرش ها، مهارت ها و توانایی های افراد غیر کارآفرین را در پی خواهد داشت[17 ].

4- اهداف آموزش کارآفرینی
در واقع هدف از آموزش کارآفرینی تربیت و پرورش افرادی خلاق و نوآور است]11[. این قبیل دوره ها به دنبال استفاده از فرصت های مناسب فراهم شده، مخاطره پذیری، تمایل به حل مشکلات، بهبود اتگیزش و گرایش های افراد می باشند[8]. به طور کلی در آموزش رشته کارآفرینی اهداف متعددی موردنظر است که برخی از آنها عبارتند از :
الف- کسب دانش مربوط به کارآفرینی : دانش بسیاری را می توان از طریق آموزش کارآفرینی در زمینه هایی همچون تعریف کارآفرین، کارآفرینی، تاریخچه کارآفرینی، ویژگی های افرادکارآفرین، سیر تئوریک مباحث کارآفرینی، مزایای کارآفرینی و زندگی نامه کارآفرینان بزرگ کسب کرد[18 ].
ب- حل مشکلات اشتغال و بهبود بهره وری : از آنجا که از یک سوکشاورزی دیگر کمتر می تواند اشتغال زا باشد و از سوی دیگر فراگیری و ورود به کارهای سودآور نیز برای همه میسر نیست، به نظر می رسد آموزش کارآفرینی راه حل مطلوبی برای حل مشکلات اشتغال و بهره وری است. در این زمینه افراد بسیاری که درنقاط جغرافیایی متعددی پراکنده هستند، باید آموزش ببینند که این کار به طور معمول از طریق اینترنت، آموزش مجازی و از راه دور و توسط موسسات کارآفرینی صورت می گیرد[19]. برای مثال ، موسسه اینگ نو در سال 1985 در هند تاسیس شد و آموزش دروس مربوط به کارآفرینی و مدیریت موسسات کوچک نیز بر عهده یکی از کمیته های آن قرار گرفت[20 ].
ج- شناسایی و تحریک استعدادها و مهارت های کارآفرینانه : ایجاد و تقویت ارزش ها، نگرش ها و رفتارهای کارآفرینانه نیازمند شناسایی و تحریک استعدادها و مهارت های آن است. این هدف به طور عمده در قالب سیاست ها و برنامه های تشویقی، ترویجی و آموزشی پیگیری می شود .
برای نمونه، در نظام آموزشی سنگاپور، الگوهای اجرای نقش کارآفرینی به عموم مردم و به خصوص جوانان نشان داده می شوند. همچنین جوایز متعددی به کارآفرینان اعطاء می گردد و آنها از طریق رسانه های جمعی به عموم شناسانده می شوند. جهت تحقق این هدف، نمونه هایی از برنامه های اعطاء جوایز و معرفی کارآفرینان در زیر آمده است :
• اعطاء جایزه سال به کارآفرین نمونه توسط مرکز توسعه کارآفرینی دانشگاه تکنولوژی نانیانگ
• جایزه ویژه تایمز تجاری برای شرکت کارآفرین نمونه سال
• پخش یک برنامه تلویزیونی برای تشریح زندگی کارآفرینان برجسته
• چاپ نشریات متعدد در مورد ماجراهای موفقیت کارآفرینان]21 [.
د- القای مخاطره پذیری بااستفاده از فنون تحلیلی : برای کارآفرینی باید شجاعتی عاشقانه و زیرکانه داشت که خود متکی به دو عامل یکی اعتماد به نفس(برای آموختن چیزهایی که نمی دانیم) و دیگری (شجاعت برای رویارویی با شکست یا پذیرش مخاطره) است[22 ]. برای مثال، یکی از اقدامات صورت گرفته در این زمینه، معرفی و شناساندن مدیریت ریسک پذیر و کارآفرین در سطح دبیرستان در شهر لیست فیلیپین در سال 1977 بود. در راستای تلاش مزبور، مدیران دولتی با کمک استادان دانشگاه یک درس سه واحدی با عنوان مدیریت ریسک پذیر طراحی نمودند. عوامل رفتاری در پرورش و بهبود مدیریت ریسک پذیر، عوامل محیطی موثر بر اجرای مدیریت ریسک پذیر، نقش مدیران ریسک پذیر در توسعه اقتصادی و ... اهم عنوان های انتخاب شده در این درس بود. برای پرورش، بهبود و توسعه منابع انسانی، از روش برانگیختن نیل به هدف استفاده می شود که زمینه را برای ایجاد واحدهای کوچک و یا داشتن سبک مدیریت ریسک پذیر و کارآفرین آماده می کند]21 [.
ه- تجدید نگرشها در جهت پذیرش تغییر :کارآفرینی یکی از عواملی است که سبب رشد و توسعه اقتصادی کشورها در عصر حاضر می شود. این نقش کلیدی کارآفرینی بیش از هر چیز معطوف به قبول انعطاف ساختارهای سازمانی و اعمال استراتژی های تغییر و تحول مستمر و پویا در سیستم ها، فرایندها و در نهایت کالاها و خدمات است[22 ].

5- رئوس مطالب آموزش کارآفرینی در دانشگاه ها
رئوس مطالب درسی که برای آموزش کارآفرینی تدریس می گردند، می توان بر اساس سطوح فردی ، سازمانی و محیطی به سه بخش تقسیم کرد :
الف- کارآفرینی و فرد : ویژگی ها، خصوصیات و رفتار یک کارآفرین، کارآفرینی ونوآوری، کارآفرینی و خلاقیت و ویژگی های مدیر کارآفرین رئوس مطالبی هستند که در این سطح تدریس می شوند .
ب- کارآفرینی و سازمان : راه اندازی سازمان های کارآفرین، حفظ ونگهداری سازمان های کارآفرین، توسعه کارآفرینی در سازمان های کوچک، متوسط و بزرگ اهم مطالب دروس کارآفرینی در سازمان می باشند .
ج- کارآفرینی و محیط : تعاریف و ویژگی های کارآفرینی، نقش کارآفرینان در جامعه، کارکرد کارآفرینان در اقتصاد، اثرات و نتایج توسعه کارآفرینی، اهمیت کارآفرینی، تشویق وحمایت هایی که جهت توسعه کار آفرینی صورت می گیرد، کارکرد دولت در کارآفرینی، نقش پشتیبانی دولت از کارآفرینی مهمترین موارد تدریس شده در این سطح از کارآفرینی می باشد[22,16 ].

6- فرایند آموزش کارآفرینی در دانشگاه ها
آموزش کارآفرینی یک فرایند یادگیری چند مرحله ای است که حداقل در پنج مرحله متفاوت از زندگی توسعه وتحقق می یابد[23]. در این دوره های یادگیری فرض می شود که هر فرد در سیستم آموزشی باید فرصت هایی جهت یادگیری مراحل اولیه داشته باشد. اما در مراحل بعدی کسانی هدف گزینش و آموزش قرار می گیرند که با یادگیری هر مرحله بتوانند در آینده کارآفرین شوند. آموزش های هر یک از مراحل فرایند آموزش کارآفرینی، ممکن است با فعالیت های سایر دروس ترکیب شده و یا به عنوان یک دوره درسی مجزا تدریس شود[24]. مراحل آموزش کارآفرینی به ترتیب سطح عبارتند از :
مرحله اول- سطح پایه: دانش آموزان در دوره های ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان باید رویه های مختلف مالکیت کسب و کار را تجربه کنند. در این مرحله بر مفاهیم اساسی اقتصادی، فرصت های کسب و کار که در نتیجه تغییرات اقتصادی به وجود می آیند و همچنین مهارت های اساسی مورد نیاز جهت موفقیت در بازار کسب و کار تمرکز می شود. بر انگیختن برای یادگیری بیشتر و درک فرصت های منحصر به فرد اقتصادی از نتایج غایی و مورد انتظاراین سطح است .
مرحله دوم- سطح پرورش شایستگی ها: در این مرحله دانش آموزان باید زبان تجارت وکسب و کار را یاد بگیرند و بامسائل و دیدگاه هایی که از نظرصاحبان موسسه و بنگاه مهم هستند، آشنا شوند. سطح پورش شایستگی ها به طور مخصوصی به آموزش های حرفه ای نیاز دارد]7[. این آموزش های حرفه ای می تواند در تمام کلاس های درسی مختلفی که به نوعی با کارآفرینی مرتبط هستند، تدریس گردد[9]. به طور مثال جریان های نقدینگی و مسائل مدیریتی و اقتصادی مرتبط با آن می تواند در درس ریاضیات ویژه کارآفرینی گنجانده شده و آموزش داده شود .
مرحله سوم- سطح کاربرد خلاق: این سطح از فرایند آموزش کارآفرینی در برگیرنده حداقل دروسی است که یادگیری آن ها برای تشریح یک کسب و کار نوین الزامی است. چیزهای بسیاری برای یادگیری جهت آغاز یک کسب و کار وجود دارد و این موضوع برای شغل هایی که با مسائل و مشکلات متفاوتی در گیر هستند، تعجب بر انگیز هم نیست. برای نمونه یک پزشک باید سال های طولانی درس بخواند تا بتواند طبابت کند[16]. از این مرحله انتظار می رود که متعلمین یا همان صاحبان آتی کسب وکار تمام چیزهای لازم و ضروری مرتبط با حرفه خود را در چند سمینار آموزشی بیاموزند .
در این مرحله فراگیران باید فرصت های آشنایی با ایده های متفاوت و روش های گوناگون برای برنامه ریزی کسب و کار را یاد بگیرند. اگر چه هنوز این کار یک تجربه آموزشی است، اما دانش آموزان باید نسبت به مرحله قبل، مسائل را بهتربیاموزند. نتیجه این سطح از فرایند آموزش کارآفرینی شکل گیری یک ایده واحد در آنها و فرایندتصمیم گیری و اجرای برنامه های کسب و کارکامل می باشد[3 ].
دوره آموزش کاربرد خلاق را می توان برای دانش آموزان سال آخر دبیرستان رشته های فنی و کار و دانش پیاده کرد. در نتیجه این آموزش ها، فراگیران ممکن است به عنوان یک کارآفرین، یک فعالیت کسب و کار را شروع کنند .
مرحله چهارم- سطح راه اندازی کسب و کار: این مرحله که نتیجه مستقیم مرحله قبل است، هدفی جزء راه اندازی یک کسب و کار توسط فراگیران ندارد و پیامد منطقی آموزش هایی است که در سطوح قبلی فرایند آموزش کارآفرینی داده شده است[10 ].
بعد از اینکه افراد بزرگسال تجارب شغلی خاصی را کسب کردند و یا آموزش های بیشتری را در آن زمینه دیدند، به مساعدت های خاص مربیان خود نیاز دارند تا درحالیکه با معلمین خود به بحث و تبادل نظر می پردازند و نقاط تاریک راه اندازی یک کسب و کار برایشان روشن می شود، تجارب مرتبط با شغلی را که دیده اند، بالفعل نمایند. این دوره آموزشی معمولا دو ساله بوده و در دانشکده های اقتصاد و مدیریت برگزار می شود .
مرحله پنجم- سطح رشد و توسعه: اغلب صاحبان کسب و کار علاقه ای به در خواست کمک و مساعدت برای افزایش آگاهی ها و دانش خود ندارند مگر اینکه در آن زمینه احساس نیاز کنند. دوره های مستمر آموزشی، سمینارها و گردهمایی های علمی می تواند به این افراد کمک کند تا توانایی های کسب و کار خود را بالا برده و تقویت نمایند. در عین حال ممکن است گروه ها، سازمان ها و یا نهادهایی هم باشند که از این افراد حمایت کنند. همچنین می توانند کارآفرینان را در شناخت مشکلات بالقوه و چگونگی برخورد با آن مسائل یاری نمایند. این مراکز، اغلب چنین سمینارها و کارگاه هایی را در دانشگاه ها و درقالب برنامه های آموزش مستمر جهت کمک به کارآفرینان و تبادل نظر میان آنها برگزار می کنند[8 ].
7- انواع دوره های آموزش کارآفرینی در دانشگاه ها

دوره های آموزش کارآفرینی که تا سال 1990 میلادی شکل گرفتند در چهار دسته اصلی قابل تقسیم بندی می باشند]21[ که عبارتند از :
دسته اول- دوره های آگاهی و جهت گیری به سوی کارآفرینی : هدف از برنامه های این دوره، افزایش آگاهی، بینش و درک نسبت به کارآفرینی به عنوان یک انتخاب شغلی برای افراد از تمامی اقشار اجتماعی است .
برنامه های این دسته در مقاطع تحصیلی ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان تدریس می شوند. در دوره های آزاد کارآفرینی گروه های نژادی، مخترعان، کارکنان دولت، دانشمندان، بازنشستگان نیروهای مسلح و حتی افراد غیرشاغل نیز می توانند تحت پوشش قراربگیرند .
دسته دوم- دوره های توسعه تاسیس بنگاه ها : برنامه های آموزشی این دسته به اقتضای شرایط خاص هر کشور طراحی شده اند. در این زمینه مراکز ویژه ای درکشورهایی همچون آمریکا، استرالیا، هند، هلند، فیلیپین، مالزی، سنگاپور،انگلستان و فنلاند ایجاد شده اند. اهداف عمده این مراکز ارائه آموزش های ویژه جهت توسعه توانائی ها و انگیزش افراد، توسعه مناطق شهری و آموزش های عملی کارآفرینان است .
دسته سوم- دوره های رشد و بقای کارآفرینان و بنگاه های کوچک : این دوره ها که شرکت های کوچک را در بر می گیرد، نیاز های آموزشی بسیار متنوعی را تحت پوشش قرار می دهند. شرکت های کوچک در هر کشوری باید مورد توجه قرار گیرند. نمونه عملی این سیاست در کشورهای بلوک شرق قابل مشاهده است که نتیجه آن تاسیس تعداد زیادی از آنها با کمتر از10کارمند بود .
از دوره های بسیارمهم و مورد قبول در این رابطه می توان به دوره های " فعالیت های اقتصادی خود را بهبود دهید" توسط سازمان بین المللی کار و " رشد شرکتهای کوچک" در دانشگاه دارهام اشاره کرد. این دوره ها به هر دو صورت حضوری و مکاتبه ای قابل انجام می باشند و جدید ترین تحقیقات و نتایج آن ها برای همگان ارایه می گردد]25 [.
دسته چهارم- دوره های توسعه آموزش کارآفرینی : برنامه های این دسته که شامل شیوه های جدید آموزشی و تعیین نقش های تازه استاد-دانشجو در فرآیند آموزش کارآفرینی است. هدف عمده این برنامه ها آموزش و گسترش کمی استادان و مربیان جدید از میان دست اندرکاران فعالیتهای اقتصادی و صنعتگران برای آموزش کارآفرینی است]21 [.

8- مراکز آموزش کارآفرینی
برای آموزش کارآفرینی، کارآفرینان و صاحبان کسب و کارهای گوناگون می توان از منابع و مراکز مختلفی همچون موسسات آموزشی دولتی و دانشگاهی، سازمان ها یا حکومتهای محلی، موسسات آموزشی خصوصی، اتاق های بازرگانی و کسب وکار، سازمان های غیر دولتی فعال در بخش کارآفرینی، موسسات توسعه و ترویج مدیریت، انجمن ها و مراکز بازرگانی، سازمان های مشاوره ای و موسسات آموزشی خودگردان بهره جست]21 [.

9- نکات مهم در ارایه دوره های آموزش کارآفرینی
برای آنکه دوره های آموزشی کارآفرینی با موفقیت همراه باشد، باید نکاتی چند مورد توجه و اهتمام قرار گیرد که عبارتند از :
• ترکیب شرکت کنندگان در کلاس های آموزش کارآفرینی متنوع باشد .
• کلاس ها در بردارنده بازخوردهای مستمر و حتی از قبل پیش بینی نشده باشد .
• علاوه بر راه اندازی کسب و کار جدید بر انواع ابتکارات و خلاقیت های کارآفرینانه هم تاکید نماید .
• جهت هر یک از بحث ها و مسائل کلاس، راه حل و جواب مشخص و معینی ذکر گردد .
• امکان تغییر و اصلاح برنامه های آموزشی توسط معلم و یا استاد به آسانی میسر و مقدور باشد .
• از سبک ها و روش های مختلف تدریس استفاده گردد تا باعث ایجاد هیجان و جذابیت شود .
• معلمان و یا استادانی که کارآفرینی را تدریس می کنند، خودشان کارآفرین باشند[26][27 ].

10- تجربیات برخی از کشورها در پیاده سازی برنامه های آموزش کارآفرینی
امروزه تجربیات فراوانی در سراسر دنیا راجع به طراحی برنامه ها، ارتقاء و ایجادانگیزه و کمک به کارآفرینی ازطریق آموزش آن وجود دارد[16] که تعدادی از آنها در اینجا مطرح می شوند :
الف – هندوستان : در هند موسساتی همچون موسسه توسعه کارآفرینی هند ،NIESBUS و سایر سازمان های آموزشی ایالتی و... تلاش های قابل ملاحظه ای را برای اداره برنامه های کوتاه مدت و بلندمدت کارآفرینی، با توجه به گروه های هدف مورد آموزش، انجام می دهند و در حال حاضر تحقیقات و آموزش کارآفرینی در این موسسات در سطح خوبی صورت می گیرد. علاوه بر آن آموزش کارآموزانی که می توانند در نقاط مختلف کشور کار کنند، اثربخشی این آموزش ها را دوچندان کرده است .
دراین زمینه، موسسه توسعه کارآفرینی هند، به عنوان یک موسسه معتبر ملی، به آموزش کارآفرینان می پردازد. این موسسه پیشگام جنبش کارآفرینی در سراسر کشور هند به شمار می رود و این ایده را دنبال می کند که کارآفرینان لزوما کارآفرین متولد نمی شوند، بلکه کارآفرینی را باید ازطریق فعالیت های مدون و مناسب آموزش داد. این ایده به نوبه خود به ارائه برنامه های متعددی برای آموزش کارآفرینی منجر شده است[28 ].
ب – سنگاپور : در سنگاپور، دوره های آموزشی متعددی درخصوص کارآفرینی توسط دانشگاه ها وموسسات پلی تکنیک برگزار می شود. موسسه های آموزشی دانشگاهی و آژانس های دولتی نیز به ارایه برنامه های کوتاه مدت در این ارتباط پرداخته اند .
دراین رابطه، یکی ازمراکز آموزش کارآفرینی، دانشگاه نانیانگ است. یکی از برنامه های درسی مهم این دانشگاه، برنامه توسعه مهارت های شخصی است. در این برنامه درسی، شرکت کنندگان به منظور تکمیل دانش فنی موردنیاز خود، مهارت های شخصی مهمی همچون کارآفرینی و خلاقیت را می آموزند .
ج – استرالیا : وزارت آموزشی فنی و حرفه ای بزرگترین آموزش دهنده مدیریت وکارآفرینی در استرالیاست و اهدافی همچون ارتقاء ظرفیت برای ارائه دروس توسعه مدیریت و ایجاد مشوق هایی برای بهبود کیفیت، اعطاء گواهینامه صلاحیت به کارآموزان و مشاوران شرکت های کوچک، ایجاد نشست های حضوری وارائه کمکهای مالی، استفاده از وسایل کمک آموزشی پیشرفته برای آموزش و استفاده از فناوری های اطلاعاتی برای مبادله اطلاعات در سطح سازمانی و فراسازمانی را دنبال می کند. به طورکلی این وزارتخانه در جهت ارتقاء مهارت های انسانی، رهبری و استراتژیک کارآفرینان تلاش می نماید .
علاوه بر فعالیت های فوق دولت استرالیا در زمینه توسعه آموزش های کارآفرینی اقداماتی همچون برگزاری سمینارها، نشست ها و کنگره ها را نیز در دستور کار خود قرار داده که نمونه برجسته آن برگزاری سمینار توسعه کارآفرینی با حضوربیش از 100هیات اعزامی از کشورهای جهان در سال 1999بوده است[29 ].
د – فیلیپین : در فیلیپین نیز در اواخر دهه 70 میلادی، دانشگاه مرکزی این کشور، موسسه صنایع کوچک را تحت پوشش دانشکده مدیریت بازرگانی تاسیس کرد که مسوولیت عمده آن انجام تحقیقات، آموزش و خدمات توسعه صنعتی بود . سپس، سایر دانشگاه ها نیز به پیروی از آن، درجهت آموزش کارآفرینی، گام هایی را برداشتند. سیستم آموزشی رسمی فیلیپین در گذشته بیشتر معطوف به تربیت فارغ التحصیلانی بود که به جای ایجاد کار و شغل برای خود تنها به دنبال پیداکردن کار بودند. این رویکرد باعث رشد صنایع سرمایه بر و بزرگ و افزایش نسبت مهاجرت می شد. بنابراین، تلاش دانشگاه ها برای ترویج کارآفرینی سبب رشد اشتغال از یک سو و کاهش مهاجرت به شهرهای بزرگ شد . دانشکده های بازرگانی دانشگاه های این کشور نیز در رشته مدیریت بازرگانی در سطح کارشناسی 24 واحد درسی ارائه می دهند که با مدیریت ریسک پذیر و کارآفرین ارتباط مستقیم دارد]21 [.

11- نتیجه گیری
در عصر حاضر کارآفرینی مقوله بسیار مهمی است که بسیاری از کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه به آن توجه جدی مبذول می دارند. در این جوامع کارآفرینی تبدیل به ابزار نیرومندی در جهت ایجاد فرصت های مناسب شده که بهره گیری از آنها می تواند باعث رفع مشکلاتی همچون بحران اشتغال، کمبود نیروی انسانی خلاق و پویا، نزول چشم گیر بهره وری، کاهش کیفیت محصولات و خدمات، رکود اقتصاد و افزایش رقابت شود. از این رو پرورش و آموزش کارآفرینان را در اولویت برنامه های توسعه اقتصادی-اجتماعی خویش قرار داده اند .
در آموزش کارآفرینی پیش از هر چیز باید ضرورت آن تبیین شده و ویژگی های کارآفرینان توصیف گردد. سپس مهارت های مورد نیاز از طریق آموزش های لازم برای شروع یک کسب و کار جدید به آنان گفته شود. در ادامه باید آن ها را از حمایت هایی که گروه ها و نهادهای دولتی و غیر دولتی از آنان به عمل می آورند، آگاه نمود. در نهایت در تمام مراحل آموزش کارآفرینی، بکارگیری تجربیات افراد کارآفرین، جهت ایجاد یک حلقه بازخورد در فرایند یادگیری لازم است .

منابع و ماخذ
[1]DTI (2000)."Business in the Information Age". United Kingdom Department of Trade and Industry.
Available by: http://www.ukonlineforbusiness.gov.uk
[2]National Science and Technology Council (NSTC) (1999)."Information Technology for 21 Century: Working Draft". Washington, January 29.
Available by: http://www.ccis.gov/ti/initiative
[3]Johnson, B. (1990)."Towards a Multidimentional model of Entrepreneurship: The Case of achievement motivation and the Entrepreneur". Entrepreneurship Theory and Practice Journal, Vol. 3, No. 14, pp. 39-54.
[4]Cochran, T. C. (1996)."The Entrepreneur in Economic Change". Explorations in Entrepreneurial History, 3 Edition, pp. 25-38.
5- احمدپور داریانی، محمود (1380): آیا کارآفرینی شغل جدیدی است؟، ماهنامه علمی- آموزشی تدبیر، شماره120 .
[6]Upton, Nancy, Carol Moore, Larry Wacholz and Don Sexton (1997)."A Comparative Analysis of learning Needs of Family–Owned and Entrepreneurial Firms". Hankamer School of Business Journal, No. 17, pp. 5-20.
7- رضائیان، علی (1380): مبانی سازمان و مدیریت، انتشارات سمت، چاپ دوم، تهران .
[8]Birch, David (1994)."Dynamic Entrepreneurship and Job Creation". Ch. 3, MIT and Cognetics Inc., United States of America.
[9]Carty, A. J. (1998)."Entrepreneurship Training Program". National Research Council, March 19.
[10]Tomecko, Jim (2003)."Entrepreneurship Training for Enterprise Growth". GTZ Laos.
11- احمدپور داریانی، محمود و سید محمد مقیمی (1380): نقش آموزش کارآفرینی در بهبود دانش صاحبان کسب و کار، ماهنامه علمی- آموزشی تدبیر، شماره113 .
[12]Hulme, D. and P. Mosley (1996)."Finance Against Poverty and Role of Entrepreneurship ". Routledge Publishing, London, England.
[13]Barbato, R. J., S. Durlabhji (1998)."The Operation of Entrepreneurial Intention". Journal of Business and Entrepreneurship, Vol. 1, No. 1.
14- احمدپور داریانی، محمود (1379): کارآفرینی؛ تعاریف، نظریات و الگوه ها، انتشارات پردیس57، تهران .
[15]Gibb, A. (1987)."Enterprise Culture- Its Meaning and Implications for Education and Training". European Industrial Training Journal, Vol. 11, No. 2.
[16]Clark, B. R. (1998)."Entrepreneurship Education in higher Education in England: A Survey". London Business School.
[17]McPherson, Gray (2003)."Social Innovation Through Entrepreneurial Activity". Canadian Center For Social Entrepreneurship, CCSE Report.
[18]Hendrickson, L. U. and J. Psarouthakis (1992)."Managing Entrepreneurship in the Growing Firms". Englewood Cliffs.
[19]Terpstra, D. and P. Olsen (1993)."Entrepreneurial Start-up and Growth: A Classification of Problems". Prentice Hall, Inc.
[20]Ginsberg, A, and M. Hay (1994)."Confronting the Challenges of Corporate Entrepreneurship: Gidelines for Venture Managers". European Management Journal, Vol. 12, No. 3.
21-احمدپور داریانی، محمود و سید محمد مقیمی (1380): نقش دولت در توسعه آموزش کارآفرینی، ماهنامه علمی- آموزشی تدبیر، شماره116 .
[22]Hisrich, R. D. and M. P. Peters (1998)."The Individual Entrepreneur in Entrepreneurship". McGraw Hill Publishing.
[23]Blake, M. (2002)." Entrepreneurship: Theory and Practice". Academy of Management Review, No. 15, pp. 5-20.
[24]Nyarwa, Cissy (2002)."Entrepreneurship Training Programme for Women". Programme Coordinator, NVIWODA, June 10.
Available by: http://www.wougnet.org/Documents/NVIWODA/etpwomen.html
25- بزرگراه، عبدالسلام(1381): راهکارهای اساسی تربیت کارآفرین، ماهنامه تعاون، شماره135 .
[26]Zeiders, M. D. (2003)."Why Entrepreneurship Training? Did you know the following U.S. 2001 economic statistics?". United States Small Business Administration, Office of Advocacy.
[27]Bygrave, W. D., C. W. Hofer (1991)."Theorising about Entrepreneurship". Entrepreneurship: Theory and Practice Journal, Vol. 16, No. 2.
[28]Entrepreneurship Development Institute Of India (EDII) (2003)."Faculty Development Programme in Entrepreneurship". Ahmed Abad, Gujarat, India.
[29]Collins, Jock(2003)."Cultural Diversity and Entrepreneurship: Policy Responses to Immigrant Entrepreneurs in Australia". Entrepreneurship & Regional Development Journal, Vol. 15, No. 2, April-June.

نویسنده : علیرضا مقدسی-کارشناسی ارشد مدیریت فناوری اطلاعات از دانشگاه علامه طباطبایی و عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی – واحد سبزوار
منبع : کتاب مجموعه مقالات نخستین کنگره بین المللى - دانشگاه آزاد اسلامى
برگرفته از: سایت دانایی

 



نظرات 0
تاريخ : چهارشنبه 9 فروردین 1391  | 6:58 PM | نویسنده : قاسمعلی

چکیده :

واژه کارآفرینی از کلمه فرانسوی ( Entreprendre ) بر معنای « متعهد شدن » است . اما بنا به تعریف واژه نامه دانشگاهی و بستر ، کار آفرین کسی است که متعهد می شود مخاطره های یک فعالیت اقتصادی را سازماندهی ، اداره کند .

کارآفرینان معمولا افرادی هستند که ریسک معتدل را در دستور کار خود پیش بینی می کنند، خلاق و نو آور هستند ، عزم و اراده قوی و استقلال طلبی بالایی دارند و ثروت طلب نیستند .
در گذشته افسانه ای شایع بود که کار آفرینان دارای ویژگی ذاتی هستند و این ویژگیها همراه با آنان متولد می شود . اما امروز کار آفرینی به عنوان رشته ای علمی مورد شناسایی قرار گرفته است . رشته علمی کار آفرینی همانند تمام رشته های دیگر ، دارای مدلها ، فرآیندها و قضایای (cases) است که باید دانش مربوط به آنها کسب شود .
آموزش کار آفرینی و تحقیقات مربوط به آن هم اکنون با چالشهای متعددی مواجه شده است که برخی از این چالشها توسط بلاک (Block ) و استامپ (Stump ) ارائه شده است . این چالشها عبارتند از :
- چالش در ایجاد مترولوژی های تحقیق برای اندازه گیری اثر بخشی کار آفرینی .
- چالش در محتوا و شیوه های آموزش کار آفرینی .
- چالش در کیفیت مدرسان کار آفرینی .
- چالش در پذیرش آموزش کار آفرینی در دانشکده ها نسبت به کسب و کار .
یکی از انواع دوره های آموزش کار آفرینی برنامه در توسعه آموزش کارآفرینی است که شامل شیوه های جدید آموزشی و تعیین نقشهای نوین دانشجو و استاد در فرآیند آموزش کار آفرینی است . هدف دیگر این برنامه ها آموزش و گسترش کمی استادان جدید از میان صنعتگران و دست اندرکاران فعالیتهای اقتصادی برای آموزش کار آفرینی است .
سالها است که در مقالات و سخنرانی ها از واژه کار آفرینی به عنوان راه حلی برای توسعه یافتن استفاده می کنند ولی هنوز بعد از گذشت سالها این واژه به حوزه های علم ، برنامه ریزی و عمل نرسیده است .
شاید به این دلیل باشد که هنوز هیچ یک از دانشگاههای کشور به طور رسمی و آکادمیک کارآفرینی را آموزش نمی دهند ، همان طور که هنوز برای خلاقیت و نوآوری آن قدر قائل نیستند که حداقل به اندازه یک واحد درسی برای دانشجویان در نظر بگیرند . لذا توقع بیجایی است اگر از فارغ التحصیلان دانشگاهی یا مراکز فنی و حرفه ای انتظار داشته باشیم در شرایطی که خلاقیت و نو آوری عالم کلیدی و رمز ورود و بقاء در بازارهای رقابتی جدید است ، کار و کسب و فعالیت سازنده ای را تدارک ببینند .
عمده ترین مسئله ای که باعث رشد و توسعه اقتصادی می شود ، تغییر در کیفیت آموزش و توجه به کیفیت نیروی انسانی است . اگر می خواهیم بحث کار آفرینی را در کشور جدی بگیریم باید نظام آموزشی ما به سمتی برود که نیروهای با شهامت شجاعت در تصمیم گیری پرورش دهد . ما باید به زمینه مناسب برای ایجاد نوآوری را درسازمانها فراهم آوریم . چون از نظر نو آوری در بعد فن آوری و بعد اداری ، آنقدر عقب هستیم که ساده ترین نوع کار آفرینی که تقلید گرایی است را نمی توانیم انجام دهیم .
کار آفرینی برای سیاستگذاران دو دستاورد مهم دارد : ایجاد اشتغال و ایجاد رفاه . و این فرهنگ را باید در کشور ترویج دهیم. امیدواریم در آینده آموزشگاه هایی در سطح مدیران و دانشجویان راه اندازی شود و دولتها نیز فضای لازم را ایجاد کنند . توانانیهای بالقوه مردم شناسایی خواهد شد و می توان بسترهای اساسی برای آموزش آنها ایجاد کرد تا حرکت به سمت کار آفرینی سرعت بیشتری برخود بگیرد .

مقدمه :
آنچه در شرایط سخت کنونی ضرورت آن در جامعه ما بیش از پیش احساس می شود پرداختن به مقوله کار آفرینی است. زیرا مسلماً کار آفرینان با توجه به خصوصیات ممتاز و برجسته خود قادرند در چنین شرایطی منابع را برای ایجاد رشد و توسعه در زمینه های تولید و منابع انسانی فراهم کرده ، اشتغال و کسب و کار جدید ایجاد نمایند .
سالها است از شیوع تب کار آفرینی در کشور می گذرد اما متاسفانه هنوز پژواک طنین پر طمطراق آن از عرصه های سخنوری ، ژورنالیسم و سیاست بر حوزه های علم ، برنامه ریزی و عمل نرسیده است . هنوز پس از گذشت سالها ، واژه کار آفرینی مفهوم واقعی خود را به اذهان متبادر نمی کند و هنوز دولتمردان و مسئولان مملکتی در سخنرانیها و مقالات خود از این واژه به عنوان راه حلی برای رفع معضل بیکاری استفاده می کنند .
اگر قرار است اقتصاد موفقی داشته باشیم به نظر می رسد باید کار آفرینی را در کشور بیشتر مورد توجه گیرد . ولی متاسفانه چه در سطح سیاستگذاری و چه در قلمرور پژوهشی – آموزشی ، کار منظم و حساب شده ای در زمینه کار آفرینی انجام نداده ایم . لذا توقع بیجایی است که از فارغ التحصیلان دانشگاهی یا مراکز فنی و حرفه ای انتظار داشته باشیم ، کار و کسب و فعالیت سازنده ای را تدارک ببینند . همان طور که توقع بیجایی است اگر بدون خلاقیت و کار آفرینی انتظار داشته باشیم سرمایه گذاران ریسکی ( VENTURE CAPITALISTS ) که عامل رشد و توسعه اقتصادی هستند در این کشور سرمایه گذاری کنند .

پیشینه کار آفرینی :
مطالعات نشان می دهد از ابتدای تاریخ بشر انسانها همواره به دنبال پیدا کردن عامل موجه ارزش و عامل تغییر بوده اند و اولین بار دانشمندان علم اقتصاد ، به کار آفرینی توجه کردند ، عده ای فکر می کردند عامل موجد ارزش طلا و نقره است . عده ای دیگر هم عامل موجد ارزش را در زمین و فعالیت های کشاورزی جستجو کردند که به فیزیوکراتها معروفند . واژه کار آفرین در سال 1848 توسط « جان استوارت میل » به ( Entrepreneur ) به زبان انگلیسی ترجمه شده ، او کارکرد و عمل کار آفرین را شامل هدایت ، نظارت ، کنترل و مخاطره پذیری می دانست و عامل متمایز کننده مدیر و کار آفرین را مخاطره پذیری معرفی کرد. بعد از مکتب کلاسیکها ، فرد جدیدی به نام « شومپیتر » که از اعضای مکتب اقتصادی آلمان است مقوله ای به نام کار آفرینی مطرح کرد و آنرا به عنوان موتور توسعه اقتصادی معرفی کرد .

واژه کار آفرینی :
واژه کار آفرینی بیش از دو قرن نیست که در ادبیات مدیریت و اقتصاد وارد شده و مانند سایر واژه ها تغییرات زیادی را به خود گرفته و از رشد تکامی برخوردار بوده است . ولی هنوز وفاق عمومی درباره کار آفرینی در سطوح بین الملل وجود ندارد . البته استنباط رایج و اشتباه از واژه کار آفرینی این است که کار آفرین کسی است که ایجاد شغل می کند اما چنین نیست .
در زبان فرانسوی کلمه ای وجود دارد به معنای « متعهد شدن » یا « آنتروپرونور » ( ENTREPRENDRE ) که (UNDERTAKE) تعریف می شود . در ادبیات کار آفرینی تعاریف بسیار مختلفی برای آن ارائه شده است اما هنوز تعریف رسمی و استانداردی که قابل قبول اکثریت صاحب نظران باشد وجود ندارد ، بعضی تعاریف آن عبارتند از :
پیتردراکر می گوید ، کار آفرینی یک رفتار است نه یک صفت ویژه در شخصیت فرد کار آفرین . وی می گوید ، کار آفرینی کاربرد مفاهیم تکنیک های مدیریت است . استانداردسازی محصول ،به کارگیری ابزارها و فرآیندهای طراحی و بنا نهادن کار بر پایه آموزش و تحلیل کار است .
«ژوزف شومپیتر » ( SCHUMPETER) یا پدر کار آفرینی ، تعریف کاملی از کار آفرینی در سال 1934 ارائه می دهد . او می گوید ، « هر فرآیندی در شرکت که منجر به کالایی جدید ، ایجاد روشی جدید ، بازار جدید و منابع جدید می شود، می گوییم کار آفرینی رخ داده است » او ویژگی اصلی کار آفرینی را همانا وجود نوآوری به عنوان هسته مرکزی تلاش فرد کار آفرین می داند . شومپیتر معتقد است که در اقتصاد، توسعه زمانی اتفاق می افتد که توسط کار آفرین ، نوآوری رخ دهد .
اقتصاد دانان ، کارآفرینان را « موتور رشد اقتصادی » جامعه می دانند . جامعه شناسان این گروه را مروج فرهنگ رقابت ، نواندیشی و پویایی اقتصادی تلقی می کنند و اندیشمندان مدیریت آنان را از مهمترین عوامل تحرک و نو آوری سازمانی در عصر حاضر به شمار می آورند .
کارآفرینی به خلق ارزشهای مادی و اقتصادی یا کسب و کاری ختم نمی شود . بلکه اگر کار آفرینی را به مفهوم وقعی آن یعنی « ارزش آفرینی » تعریف کنیم ، کار آفرینان (ارزش آفرینان ) موتور توسعه اجتماعی ، سیاسی و فرهنگی نیز خواهند بود .

خصوصیات کار آفرین :
به طور کلی تا به حال ویژگیهای زیادی در خصوص کار آفرینان در تحقیقات مختلف معرفی شده است . از نظر « بروس جی وایتنیگ » افراد کار آفرین دارای 19 ویژگی هستند که آنها را از نظرات شخصیتی از افراد عادی یا سایر افراد جامعه مجزا می کند :
اعتماد به نفس خلاقیت خوش بینی توانا در برخورد با مردم
انرژی زیاد ابتکار ادراکی بودن دور اندیشی
پشتکار انعطاف پذیری دارای منافع کافی رهبری پویا
اتخاذ ریسک حساب شده نیاز به موفقیت دارای مهارتهای متعدد مسئول و پاسخگو
واکنش مثبت در مقابل چالشها استقلال سوداگر
کار آفرین تلاش دارد تا از طریق شناخت و پیگیری فرصتها بدون در نظر گرفتن منابع تحت اختیار خود به کار آفرینی بپردازد . کار آفرینان به « تغییر » به عنوان مقوله تعیین کننده می نگرند . آنها ارزشها را تغییر می دهند و ماهیت آنها را دچار تحول می نمایند . آنها برای تحقق این ایده ها و ریسک پذیری خود را به کار می گیرند . از این رو هر کس که به درستی تصمیم بگیرد به نوعی کار آفرین تلقی می گردد .
آموزش کار آفرینی و نقش مراکز علمی دانشگاهی :
اواخر دهه 50 میلادی ، اولین کشوری که در این زمینه خیلی کلاسیک کارکرد و ترویج فرهنگ کار آفرینی را از سطح دبیرستان شروع کرد و آموزش هایی را دارد ، کشور ژاپن بود . مسئله کار آفرینی در ژاپن به سطح دانشگاهها هم کشیده شد . بین سالهای 1970 تا 1992 میلادی بیش از 96% نوآوری صنعتی که توانست موقعیت ژاپن را در اقتصاد جهانی به یک موقعیت برجسته و برتر تبدیل کند ، توسط کار آفرینان صورت گرفت .
آموزش کار آفرینی سیاستی است که به طور مستقیم در کمیت و کیفیت عرضه کار آفرین در یک جامعه اثر می گذارد . به همین دلیل است که در بسیاری از کشورها بویژه کشورهای پیشرفته که حتی الامکان موانع و مشکلات بر طرف شده اند ، دولتها به شکوفا کردن توان بالقوه مردم پرداخته اند . آموزش به تولید کنندگان کوچک بسیار اهمیت دارد . با اجرای این سیاست همواره می توان به اهداف گوناگونی مانند شناخت فرصتها و چگونگی بهره برداری از آنها ، آشنایی با تکنولوژی و دانش فنی جدید و چگونگی بکارگیری آنها ، روش های جدید علمی مدیریتی و بازرگانی جامعه عمل پوشید . آموزش می تواند بلند مدت ( مانند آموزش از دوره دبیرستان به بعد ) و یا کوتاه مدت (مانند سخنرانیهای ادواری ) باشد .
تا به حال چهار دسته تحقیقات در زمینه کار آفرینی انجام شده است که عبارتند از :
1) مطالعات در خصوص ویژگیهای کار آفرینان
2) مطالعات در خصوص ساز و کارهای تشکیل شرکتهای نوپا
3) مطالعات در خصوص ارتباط کار آفرین با جامعه
4) مطالعات درخصوص آموزش ، روش شناسی تحقیق و نقش دولت در کار آفرینی .
در گذشته افسانه ای شایع بود که کار آفرینان دارای ویژگی ذاتی هستند و این ویژگیها همراه با آنان متولد می شود که این ویژگیها شامل ، ابتکار ، ریسک پذیری ... می باشد . بنابر این فرض اساسی افسانه این بود که کار آفرینان از طریق آموزش ، پرورش نمی یابند . اما امروزه کارآفرینی به عنوان رشته ای علمی مورد شناسایی قرار گرفته که فروپاشی این افسانه قدیم را به دنبال داشته است . رشته علمی کار آفرینی همانند تمامی رشته های دیگر ، دارای مدلها ، فرآیندها و قضایایی (CASES) است که باید دانش مربوط به آنها کسب شود .
کارآفرینان دقیقاً به همان گونه که ما یاد می گیریم ، یاد می گیرند . کار آفرینان نه تنها می توانند از اشتباهاتشان و مربیان غیررسمی خود بیاموزند ، بلکه آنها از طریق مطالعه و تربیت رسمی ، مستعد یادگیری هستند .کتابها و دوره هایی در مورد شکل دهی کسب و کار جدید با سرعت زیادی در حال افزایش هستند . علاوه بر کتابها و دوره ها ، مجموعه جدیدی از برنامه های آموزشی برای پر کردن شکاف اطلاعاتی و دانشی برای کار آفرینان طراحی شده است که هم اکنون در حال پیگیری کسب و کارشان هستند .
برنامه های مبتنی بر آموزش بر مبنای این فرض عمل می کنند که اگر فقط ما وسایل مناسب و موثر برای مرتبط ساختن منابع بر گرفته از دانشگاهایمان ، مدارس فنی و دانشکده ها را به جامعه کسب و کار جدید پیدا کنیم ، آن وقت ما واقعاً قادر به تقویت ابتکارات صنعتی هستیم .
مطالعه ای که در سال 1982 در دانشگاه بایلور (BAULOR) بر روی دانشجویان رشته کار آفرینی صورت گرفت . ارزیابی دانشجویان از دروس رشته کار آفرینی این بود که باید بیشترین تاکید بر روی دروس مالی شود . دومین رشته ای که به نظر آنها باید بیشتر مورد تاکید قرار گیرد ، درس مدیریت بود . علاوه بر اینها دروس روابط انسانی و بازاریابی نیز از نظر دانشجویان دارای اهیمت ویژه ای است .
برای اولین بار دانشگاه کالگری در سال 1973 مجوز تاسیس دوره کارشناسی ارشد را دریافت کرد و کار آفرینی به عنوان یکی از زمینه های اصلی مورد توجه قرا گرفت . در ژوئن سال 1985 میلادی این دانشگاه به ارزیابی نتایج برگزاری یکی از دوره های آموزش کار آفرینی خود که در فاصله ژوئن 1984 تا دسامبر 1984 برگزرا شده بود ، پرداخت و از 50 نفر از 65 نفر شرکت کننده دوره پیرامون نتایج دوره نظر خواهی کرد . این دوره آموزشی تقریباً (000/75) دلار برای دانشگاه هزینه داشت . تجربه دانشگاه کالگری نشان می دهد که سرمایه گذاری کوچکی (تقریباً 75000 دلار ) در آموزش کار آفرینان کسب و کارهای کوچک منجر به ارزش افزوده فراوانی (معادل 000/750 /1 دلار ) گردیده و علاوه بر آن تاثیر زیادی درایجاد فرصت استخدام و تسهیل ایجاد سرمایه داشته است .
با توجه به مطالبی که تا به حال از کار آفرینی ارائه شد بستر مناسب برای رشد و توسعه کار افرینان عبارت است از :
- آموزش خلاقیت از دبستان تا دانشگاه حتی در مقطع دکتری برای کلیه رشته های تحصیلی اعم از فنی ،پزشکی ، اقتصادی و ...
- تجدید نظر در نظام آموزشی ، روش تدریس و ارزیابی و سنجش دانش آموزان و دانشجویان برای تقویت و شکوفایی روحیه خلاقیت فراگیران .
- بالا بردن نیاز پیشرفت افراد از طریق آموزشهای مستقیم و غیر مستقیم .
- آموزش کار آفرینی و شناسایی افراد ارزش آفرین (کارآفرین ) جامعه توسط گروهی خبره به صورت سالیانه و معرفی و تشویق و حمایت آنها در سطح کشور و استان از طریق رسانه های جمعی و اعطای جوائز توسط مسئولان عالی رتبه کشوری .
- تشکیل انجمن کارآفرینان جهت ارتباط ، همفکری ، همکاری و تعاون کار آفرینان با یکدیگر .
- ترویج فرهنگ کارآفرینی از طریق موسسات فرهنگی و رسانه های جمعی .
- تاسیس مراکز توسعه کار آفرینی جهت برنامه ریزی ، آموزش ، تحقیق و مشاوره در خصوص کار آفرینی
اگر بدنبال راه حل های جدید هستیم ، فضای کشور باید به گونه ای طراحی شود که کار آفرینان رشد کنند . در اغلب موارد مدیریت با تصمیم گیری متمرکز ضد روحیه کارآفرینی است . کار آفرینی در جایی رشد می کند که تمرکز تمام عیار نباشد . امروزه در جهان برای جوانان آموزش کار آفرینی گذاشته اند . در سطح دبیرستانها همه را تشویق می کنند . به نظر می رسد ، در جهان امروز بدون داشتن دانش ومهارت کار آفرینی ، صرف اینکه ایده ای داشته باشید ولی دانش لازم را ندانسته باشید ، با شکست مواجه می شوید .

چالشهای آموزش کار آفرینی :
آموزش کارآفرینی و تحقیقات مربوط به آن ، هم اکنون با چالشهای متعددی مواجه شده است که برخی از این چالشها توسط بلاک (Block) و استامپ (Stumpe) ارائه شده است . این چالشها عبارتند از :
- چالش در ایجاد مترولوژی های تحقیق برای اندازه گیری اثر بخشی کارآفرینی .
- چالش در محتوا و شیوه های آموزش کار آفرینی .
- چالش در کیفیت مدرسان کار آفرینی .
- چالش در پذیرش آموزش کار آفرینی در دانشکده ها نسبت به کسب و کار .
- چالش در ایجاد یک پیکره عمومی ( مشترک ) در زمینه دانشی مختلف .
- چالش در اثر بخشی روشهای آموزشی .
- چالش در نیازهای یادگیری کار آفرینانی که در حال کار هستند ، متناسب با دوره زندگی کسب و کاری که هم اکنون در آن به سر می برند .
در سال 1990 میلادی تحقیق در خصوص آموزش کار آفرینی همچون یک رشته جدید مورد توجه قرار گرفت . و موارد همچون توسعه روشهای تحقیق برای سنجش اثر بخشی آموزش کارآفرین ، محتوا و روشهای آموزش کار آفرینی ، مورد توجه قرارگرفت . به طور کلی تا سال 1990 میلادی چهار دسته اصلی از دوره های آموزش کار آفرینی شکل گرفت که این دوره ها عبارتند از :
دسته اول : برنامه هایی برای «آگاهی و جهت گیری به سوی کار آفرینی » است هدف از این دوره ها ، افزایش آگاهی ، درک و بینش نسبت به کار آفرینی به عنوان یک انتخاب شغلی برای افراد از تمامی اقشار اجتماعی است . این گونه برنامه ها در مقاطع تحصیلی ابتدایی ، راهنمایی و متوسطه تدریس می شود تا انگیزه و تمایل دانش آموزان و دانشجویان برای کار آفرین شدن افزایش یابد . گروههای نژادی ، مخترعان ، دانشمندان ،کارکنان دولت و باز نشستگان ارتشی و گروههای مختلف ، می توانند تحت پوشش این دوره قرار گیرند .
دسته دوم : شامل برنامه های آموزش است که « توسعه تاسیس شرکت » را پوشش می دهد . این برنامه ها به اقتضای شرایط خاص هر کشور طراحی شده اند .
دسته سوم : دوره هایی جهت « رشد و بقای کار آفرینان و شرکتهای کوچک » طراحی شده است ، که شرکتهای کوچک موجود را پوشش می دهد . نیازهای آموزشی در این برنامه ها بسیار متنوع است .
دسته چهارم : برنامه « توسعه آموزش کار آفرینی » است که شامل شیوه های جدید آموزشی و تعیین نقشهای نوین دانشجو و استاد در فرآیند آموزش کار آفرینی است . هدف دیگر این برنامه ها آموزش و گسترش کمی استادان جدید از میان صنعتگران و دست اندرکاران فعالیتهای اقتصادی برای آموزش کار آفرینی است .
در کشور ما در زمینه آموزش کار آفرینی کوشش ویژه ای انجام نشده است، هر چند که میان مقوله های مدیریت عمومی ، مدیریت راهبردی (استراتژیک) و کار آفرینی فصل مشترک وجود دارد و آموزشهای اجراء شده در قلمروهای فوق برای ترویج کار آفرینی نیز مفید بوده است اما می توان گفت غالب برنامه های آموزشی سازمانهایی که تصدی این مهم را به عهده دانسته اند متمرکز بر نیازهای مدیران سازمانهای بزرگ و متوسط بوده است که غالباً در بخش دولتی و عمومی اقتصاد فعالیت داشته و دارند . به همین دلیل کار آفرینانی که در سالهای اخیر علاقمند به استفاده از آموزشهای مدیریت شده اند و به موسسات آموزشی جذب می شوند برنامه ها را چندان مناسب نیازهای خود نمی یابند . در همین جا مسئولیت چنین مراکزی را باید یاد آور شد .
سازماندهی آغازین کار آفرینی در کشورمان در گرو پیمودن راههای زیر است :
- شناخت عوامل مساعد و باز دارنده کارآفرینی و راههای عملی رفع موانع .
- شناخت بهتر فرصتهای کار آفرینی و سیاستگذاری برای استفاده از فرصتهای مذکور .
- ترغیب دانش آموختگان مستعد موسسات آموزشی به فعالیتهای کار آفرینی .
- توسعه کسب و کارهای کوچک در جهت ایجاد اشتغال مولد .
- پرورش گروهی از جوانان مستعد کار آفرین .
کارآفرینی از طریق تجربه و انتقال آن ، قابل آموزش و قابل یادگیری است . اما ترویج آن آسان نیست . اغلب خصوصیات تعیین کننده کارآفرینی از قبیل استفاه از فرصتهای جدید ، جلب اعتماد ، ایجاد شبکه های کار و انجام کار پروژه ای ، خصوصیات نا محسوسی هستند و به راحتی نمی توان آنها را درک و تبدیل به توصیه و دستور العمل کرد .
امروزه بسیاری از جوانان که در دانشگاهها و مراکز علمی کشور به تحصیل مشغولند امیدوارند که پس از فراغت از تحصیل هر چه سریعتر وارد « بازار کار » شوند . عبارت « بازار کار » عبارتی است بسیار حساس و برداشت جوانان از این عبارت ، یکی از عوامل حیاتی موثر در آینده کشور به حساب می آید متاسفانه امروزه « بازار کار » در اذهان بسیاری از جوانان و دانشجویان کشور یک سری پست های از پیش تعیین شده و به عبارتی یک سری « صندلیهای پیش ساخته » تعبیر می شود که در جامعه منتظر آنهاست . اما دیدگاه کار آفرینانه نسبت به پدیده اشتغال ، تا حد زیادی از مشکلات جوانان در مواجهه با آینده ، خواهد کاست . یک چنین دیدگاهی می تواند در پوشش تحولات فرهنگی لازم برای توسعه کار آفرینی درکشور ، حاصل شود .
اعتقاد بر این است که برای کار آفرینی باید نظام آموزشی ما به سمتی برود که نیروهای با شهامت و شجاعت در تصمیم گیری پرورش دهد . وقتی ما از فارغ التحصیلان رشته های صنعتی می خواهیم که برای اشتغال در رشته های فنی جهت خود و دیگران می توانند از تسهیلات قانونی استفاده نمایند معمولاً یک حالت عدم اعتماد به نفس درآنها مشاهده می شود . به بیان دیگر شهامت ریسک کردن را برای استفاده از مزایای قانونی و تسهیلات برای خودشان و دیگران ندارند و اغلب هم به دنبال فرصت شغلی مزد بگیری هستند .
اگر می خواهیم بحث کار آفرینی را در کشور جدی بگیریم باید نظام آموزشی ما به این سو هدایت شود که افرادی که فارغ التحصیل می شوند ویژگیهای کار آفرین را داشته باشند و البته خانواده هم نقش دارد ، اما نقش اصلی را شاید نظام آموزشی ما بخصوص در مقاطع کارشناسی و بالاتر دارد . ما باید در بین فارغ التحصیلان دانشگاهها رغبت ایجاد کنیم که به تفکر خلاق بپردازند . تاسیس مراکز آموزش کار آفرینی و کانونهای آموزش روش زندگی در شرایط دشواری اقتصادی مانند آموزش دید مثبت و چاره جویانه ، دوری از تفکر منفی ، پشتکار و خلاقیت برای رفع موانع موجود و کسب مهارتهای لازم از جمله افکاری است که باید به آن توجه شود .
امیدواریم در آینده آموزشگاههایی در سطح مدیران و دانشجویان راه اندازی شود و دولتها نیز اگر مقداری فضای لازم را ایجاد کنند ، تواناییهای بالقوه مردم شناسایی خواهد شد و می توان بسترهای اساسی برای آموزش آنها ایجاد کرد تا حرکت به سمت کار آفرینی سرعت بیشتری به خود بگیرد .
نقش دولت در بستر سازی برای کار آفرینی نیز مسئله بسیار مهمی است و مهمترین اقداماتی که دولت می تواند در مورد کار آفرینی و اشتغال انجام دهد این موارد است :
تولید اطلاعات در مورد فرصتها – ترویج فرهنگ کارآفرینی – بازسازی فرهنگ کار و توانمند سازی نیروی کار . در حال حاضر به طور متوسط سالانه هزاران فارغ التحصیل دانشگاه در کشور وجود دارد که رشته تحصیلی بیشتر آنها علوم انسانی است . این عده را می توان با یک سری آموزشهای تخصصی کوتاه مدت نوعی تخصص بر ایشان ایجاد کرد .
موضوع دیگر حفظ حقوق نو آوران است که یکی از موانع ترقی و پیشرفت در کشور ما است . افراد ، ابتکار یکدیگر را تقلید می کنند و این مخل نوآوری و کار آفرینی است . دولت باید در جهت حمایت از حقوق مبتکران چاره اندیشی جدی تر ی کند .

منابع و ماخذ
1) احمد پور ، محمود – ( کار آفرینی ، استراتژی مناسب برای افزایش بهره وری ) – ماهنامه علمی، پژوهشی تدبیر – شماره 77- آبان ماه 1376 .
2) آذر هوش ، فریدون – ( توسعه کار آفرینی ، تنگناها و راهکارها ) – ماهنامه تدبیر – شماره 90 بهمن ماه 1377 .
3) احمدپور ، محمود – ( کار آفرین ضرورت توسعه ) - ماهنامه تدبیر شماره 95 – شهریور ماه 1378 .
4) احمد پور داریانی ، محمود –کارآفرینی ( تعاریف ، نظریات ، الگوها ) – ناشر : مولف با همکاری پردیس 57-چاپ اول –بهار 1379 .
5) جدی ، سوسن –( کارآفرین و ایجاد اشتغال ) – ماهنامه تدبیر شاره 118- آذر ماه 1380 .
6) سلیمی ، نعمت الله – ( راهکارهای کوتاه مدت و نقش کارآفرینان در ایجاد اشتغال ) – ماهنامه تدبیر شماره 96- مهر ماه 1378 .
7) صمد آقایی ، جلیل – ( کار آفرینی ضد اشتغال ! موتور توسعه اقتصادی ) – ماهنامه تدبیر – شماره 114- مرداد ماه 1380 .
8) عجایبی ، سید حبیب – ( فرصتهای نهفته اشتغال کار آفرینی و جوانان ) – ماهنامه تدبیر – شماره 96 مهرماه 1378 .
9) فرقانی ، محمد مهدی – (کارآفرینی – سرمقاله ) – ماهنامه تدبیر – شماره 87 –آبان ماه 1377 .
10) فتحی ، سعید – ( تحول فرهنگی گامی به سوی کار آفرینی ) – ماهنامه تدبیر شماره 102- خرداد ماه 1379 .
11) مقیمی ، سید محمد – ( نقش آموزش کارآفرینی در بهبود دانش صاحبان کسب و کار کوچک ) – ماهنامه تدبیر – شماره 113-تیر ماه 1380 .
12) مریدی ، سیاوش – (فرصتها و محدودیتهای کار آفرینی در اقتصاد ایران ) – ماهنامه تدبیر – شماره 109- دی 1379 .

نویسنده : فرخنده یگانه دلجو،تحصیلات : کارشناسی ارشد مدیریت دولتی ، مدرس دانشگاه ( عضو هیئت علمی )
منبع : کتاب مجموعه مقالات نخستین کنگره بین المللى - دانشگاه آزاد اسلامى
برگرفته از: سایت دانایی



نظرات 0
تاريخ : چهارشنبه 9 فروردین 1391  | 6:58 PM | نویسنده : قاسمعلی
مقدمه :
سالها از روزی که لوئی لدبترلی اولین دفتر روابط عمومی را بنیان گذاری و اعلامیه اصول خود را منتشر کرد می گذرد ولی همان اذعان می دارند که کار وفعالیت صورت گرفته توسط Lee سرآغاز تحولات عظیمی در روابط عمومی سازمانها وموسسات دولتی و غیر دولتی پس از او شده است و شاید بتوان لی را به عنوان یک کارافرین اساسی در روابط عمومی مورد شناسایی قرار داد .
از اولین روز کار لی تاکنون هزاران نفر در رشته ای بنامروابط عمومی به تحصیل پرداخته اند و دهها هزار نفر یا شاید بهتر بگوییم میلیونها نفر درجهان در زمینه ای کار وفعالیت می کنند که اولین کارافرین روابط عمومی بنیان اساسی آن را طرح ریزی و به مرحله اجرا درآورده است . کارآفرینی که در اعلامیه اصول خود می گوید اینجا یک بنگاه مطبوعانت سری نیست ، اخبار و اطلاعاتی را که لی ارائه می دهیم درست و قابل اعتماد است اینجاه یک آژانس تبلیغات تجری نیست به خبرنگارانی که جویای مطالب خبری مهم هستند با کمال میل و اشتیاق کمک خواهیم کرد . به هر کس هر نوع اطلاعاتی که مفید و سازنده باشد در جهت به دست آوردن اطلاعات کمک خواهیم نمود . یا کار آفرینان دیگری دراین عرصه همانند ادوارد ال برنیز که رشته روابط عمومی را به عنوان یک رشته علمی در دانشگاهها و وارد نمود یا ژرژگالوپ که اولین پژوهش رسمی افکار عمومی را به مرحله اجرا در آورد و در حال حاضر معروفترین موسسه سنجش افکار عمومی دنیا یعنی گالوپ را بنیان گذاری نمود، رکس ها رلو ، مارتسون، اسکات ام کاتلیپ، سرباسیل کدارک، دکتر نطقی، دکتر امینی، و … . همگی از کارآفرینان روابط عمومی بوده اند که توانسته اند منشاء تاثیرات فراوانی در این رشته علمی گردند و این رشته را به اوج و جایگاه امروزی آن ارتقاء دهند به گونه ای که می توان اشعار داشت «یک سازمان بدون روابط عمومی یعنی هیچ ، شاهد هستیم روزانه مبالغ هنگفتی صرف هزینه های واحدهای روابط عمومی سازمانها می گردد که در ظاهر ممکن است به بعضی از افراد اینگونه تداعی نمایند که خرج کردن بودجه درروابط عمومی یعنی هدر رفتن پول ولی امروزه این نگرش با فعالیت کارآفرینان روابط عمومی جای خود را به این نظریه داده است که «تخصیص بودجه جهت روابط عمومی یعنی سرمایه گذاری استراتژیک جهت آینده ای موفق در دنیا در تمامی ابعاد» اما جای این سوال باقی است که کارآفرینی چیست ؟ اصول و قواعد آن کدام است ؟ خصوصیات مدیران کارافرین چیست ؟ مشکلات و تنگناهای کارافرینی کدامند؟ و غیره که مقاله حاضر درپی آن است ا این پارادایم جدید روابط عمومی را تشریح و بررسی نماید.
کارآفرینی چیست ؟
واژه کارآفرینی از کلمه فرانسوی Entreprendre به معنای متعهد شدن نشأت گرفته است . کارآفرین کسی است که متعهد می شد مخاطره های یک فعالیت( عموماً اقتصادی ) را سازماندهی ادار و تقبل نماید . یا می توان خاطرنشان ساخت کارآفرینی فرایندی است که منجر به ایجاد رضایتمندی و یا تقاضای جدید می گردد و همچنین می توان متذکر شد کارآفرینی عبارت است از فرآیند ایجاد ارزشی از راه تشکیل مجموعه منحصر به فردی از منابع به منظور بهره گیری از فرصتها .
زمانی که کارآفرینی به عنوان یک شغل توسط بسیاری از اعضای یک جامعه پذیرفته شود آن جامعه ( یا آن علم ) بسیار بسیار سریع رشد و توسعه می یابد . هم اکنون به دور و برخود نگاه کنید . تعداد کتابهای مرتبط با روابط عمومی ، تعداد نشریات ومجلات تخصصی ، سایتهای اینترنتی جوائز طلائی اختصاصی پیدا کرده به فعالیت های روابط عمومی ، تعداد سمینارهای برگزار شده تعداد دوره های دانشگاهی ، مبالغ بودجه تخصیصی و غیره همگی موید این مطلب است که روابط عمومی ها نیز می باید به عنوان یک زمینه کارآفرینی مورد ملاحظه و مداقعه قرار گیرند تا تحولات اساسی و شگرفی دراین زمینه علمی و ارتباطی پدید آید .
واژه کارآفرینی دیرزمانی پیش از آنکه مفهوم کلی کارآفرینی به زبان امروز پدید آید در زمان فرانسه ابداع شد . در اوایل سده شانزدهم کسانی را که در امر هدایت ماموریت های نظامی بودند کارآفرین می خوانند از آن پس درباره دیگر انواع مخاطرات نیز همین واژه با محدودیتهای مورد استفاده قرار می گرفت از حدود سال 1700 میلادی به بعد فرانسویان درباره پیمانکاران دولت که دست اندرکا ساخت جاده ، پل ، بندر و استحکامات بودند به کرات لفظ کارآفرین را بکار برده اند.
شولتی معتقد است کارآفرین توانایی مقابله با عدم تعادل است نه توانایی مقابله با عدم قطعیت از نظر شومپتیر کارآفرینی دارای نقش مدیریتی یا تصمیم گیری است و معتقد است مخاطره عاملی است که هم مدیران و هم کارآفرینان آن را تجربه می نمایند بنابراین مشخصه کارآفرینان را نوآوری می دانست و کاریک کارآفرین را تغریب خلاق بنیادهای اولیه ای که تا حدی باعث جمودی یک حیطه و عمل شده اند به نحوی تخریب و دگرگون می گردند تا زمینه هایی مهیا گردد تا از فرصتهای موجود و پیش روی بتوان حداکثر استفاده را بهره برداری را بعمل آورد .
هبرت ولپک دوازده خصوصیت کارآفرین را مورد شناسایی قرار داده اند
- مخاطره را با عدم قطعیت ارتباط می دهند
- مبتکر و سازنده هستند
- تصمیم گیرنده هستند
- رهبر و هدایت کننده دیگران هستند
- مدیر و اداره کننده ورئیس هستند
- سازمان دهنده یا هماهنگ کننده منابع اقتصادی می باشند
- مالک شرکت تجاری یا یک مجموعه تجاری و ارتباطی هستند
- بکاربرنده عوامل تولیدی هستند
- پیمانکار هستند و می توانند از پتانسل خود برای پیشبرد برنامه های دیگران و بهره گیری از فرصتهای مهیا شده برای دیگران نیز استفاده می کنند.
- حاکم هستند و می توانند به منابع و امکانات قدرت دسترسی پیدا نمایند
- فردی است که منابع را جهت مقاصد مختلف بکار می گیرند .
کارآفرین دقیقاً چه کاری انجام می دهد ؟ به طور کی هشت وظیفه برای کارآفرین وجود دارد
- از موقعیتهای محیط آگاه می شود
- برای استفاده از این موقعیتها خود را در خطر می اندازد
- برای کار سرمایه گذاری می کند
- نوآوری ها را معرفی می کند
- کار و تولید را نظم می بخشد
- تصمیم می گیرد
- برای آینده برنامه ریزی می کند
- محصولات خودرا باسود می فروشد
مدیر روابط عمومی کارآفرین چه کسی است :
یک مدیر روابط عمومی کارآفرین نیز کسی است که موقعیت را خوی می شناسد از محیط و عوامل محیطی که می تواند مخاطراتی را برای او ایجاد نماید واهمه و هراس ندارد به شانس چندان معتقد نمی باشد وسعی می کند همان شانس را نیز محاسبه و ارزیابی نماید او با جرات داشتن ، سختگوشی و مدیریتی موثر کاررا اداره می کند همچنین قادراست از شرایط محیطی خود در جهت ایجاد سرمایه مادی و معنوی و کسب پشتیبانی لازم بهره گیرد و سعی می کند برمسله کمبود سرمایه که می تواند مانع عمده پیشرفت او در کارش بشود غلبه پیدا نماید . او همچنین به نوآوری های تازگی ، تنوع ، ابتکار و حتی بدعت در روشهای کار قبلی روابط عمومی اعتقاد راسخ دارد به عبارتی همیشه دنبال فعالیتهایی جهت روابط عمومی می باشد که تاکنون کسی به آنها توجه والتفات نداشته است موضوعاتی را سرلوحه کار وفعالیت خود قرار می دهد که حتی به نظر بعضی از افراد نمی تواند جزء وظایف عمومی واحدهای رواط عمومی نیز تلقی گردد . او همواره موجب انقلاب در فعالیتهای روابط عمومی می شود و عرصه های جدید و نو را پیدا و به دیگران برای ورود به آن عرصه ها جرأت و شهامت می دهد او مدیری خلاق است و سعی در تغییر متغیرها و عوامل ومولفه های محیطی خود می کند اینچنین مدیری برای کامیابی در فعالیتهای روابط عمومی می باید کارهایش دارای نظم و انضباط باشد او مسئولیت گردآوری تممی منابع مورد نیاز برای شروع کار را برعهده می گیرد و سعی می کند از این مابع جهت سات مخازن اندیشه های خلاق در و بهره گیری از این خلاقیت منظم در فعالیتهای کارآفرینی خود اقدام نماید او کسی است که فکر می کند چگونه چطور ، کجا ، چه موقع و چه مقدار باید از منابع و امکانات در جهت کارآفرینی بهره گیری نماید این چنین مدیری موسس می باشد و فعالیتهای مورد نیاز توسط او شناسائی واشخاص مناسب درزمان مناسب این کارها را به دستور او انجام می دهند . او سعی می کند مناسب ترین افراد را جهت اجرای برنام های تدوین شده خود استخدام و مورد بهره برداری قرار دهد . ایده های خوبی را عموماً درسردارد لیکن ممکن است مهارتهای فنی واداکی لازم جهت پیشبرد این برنامه ها را نداشته باشد . او دائماً فعالیتهای زیردستان خود را زیر نظر می گیرد تا وقتی بازده یکی از آنان آماده شد دیگران برای استفاده از آن آماده باشند . او تصمیم گیرند خوبی است دارای تجارب و معلومات نسبتاً بالائی در زمینه روابط عمومی می باشند همچنین علاقه ، عشق ، پشتکار او را در امر تصمیم گیری های مهم یاری می رساند
از شرایط نامطمئن و اهمه وهراسی ندارد و حتی در شرایط نامطمئن و توام با ریسک تمامی جوانب را برای حل مشکلات در نظر گرفته و نبابر تناسبشان آنها را طبقه بندی می کند او پیوسته در پی جستجوی راه حل های جایگزین برای مسائل ومشکلات کاری خود می باشد . درطول روز مسائل را اتخاذ و پیدا نماید او شاید روزانه دهها تصمیم را اتخاذ می کند . اما کار و فعالیتهای خود را هیچگاه بون برنامه شروع نمی کند وبرای کارهای روزنانه وفعالیتهایی که در یک محدوده مشخص می باید انجام دهد همیشه برنامه هایش را حتی اگر مدون و مکتوب نشده باشد را در ذهن خود خواهد داشت . او باید در بسیاری از موارد یک تاجر و بازرگان خوب اشد وسعی نماید ایده طرح و الگوهای خودرا ارزان نفروشد .به عنوان یک اصل در روابط عمومی باید خاطرنشان ساخت ایده وطرحهای خود را هیچگاه ارزان نفروشید زیرا هر چیز که ارزان بدست آید از نظر دیگران ممکن است بی ارزش تلقی گردد ومدیر روابط عمومی کارآفرین نیز این اصل را سرلوحه کار وفعالیت خود قرار خواهد داد سعی می کند تا اگر ایده وعقیده ای را اظهار می نماید از قبل بستر و زمینه پذیرش آن را مهیا سازد و پی از ایجاد اشتیاق در مخاطبین نظر اصلی و واقعی خود را عرضه نماید . او سود آوری فروش ایده های خود را در پذیرش ومیزان پذیرش و اجرا شدن نظرات خود می داند . او باید همیشه مواظب باشد تولیداتش ، عقاید ، ایده ها و نظرات ارایه شده اش ظرفیت پدیرش داشته باشد.
هرچه پذیرش عقاید و ایده های او بیشتر باشد بیشتر تشویق خواهد شد تا به کارآفرینی بپردازد او همچنین لازم است دارای صفات و مشخصه های ذیل باشد .
1- اعتدال درمیزان خطر و پذیرش خطر را ترجیح دهد و از ریسک پدیری زیاد پرهیزمی کند و جنبه اعتدال را حتماً مدنظر قرار دهد
2- مسئولیت اعمال خود را می پذیرد و دنبال شهرت و قدردانی شخصی نیست اوبا انجام کاری که موجب موفقیت اعمال وتصمیم گیری گروه باشد ارضا می شود
3- اعتاد به نقس دارد و براین باور است که می تواند انتظاراتی را که از او وجود دارد برآورده نماید به عبارت دیگر امکان موفقیت خود را بیش از آن چیزی ه هست درنظر می گیرد .
4- به دنبال بازتاب عملکرد خوداست . بسیاری از افراد از بازتاب عملکرد وحشت زده می شوند زیرا بجای موفقیت ممکن است باشکست مواجهه شوند . برای در امان بودن از چنین چیزهایی ، آنها مشاغلی را انتخاب می کنند که بتوانند قوانین و سنن تعریف شده ای را دنبال کنند و به همین خاطر کمتر مورد موافذ قرار می گیرند و لی کارآفرین به دنبال بازتاب عملکرد خود – چه خوب و چه به می باشد . بدون داشتن این اطلاعات ادامه کار برای او خیلی مشکل است
5- به هدف و مشکلات خود بیش از مردم توجه دارد کارآفرین افراد را با توجه به مهارتها و قابلیت هایشان در موفقیت موسسه ارزیابی می کند و شخصیت و رابطه شحصی را ملاک قرار نمی دهد او حتی در تصمیم گیری نیز هدف گرائی را به نمایش می گذارد او اهداف و سودکاری را بررقابت و دشمن مقدم می شمارد . او واقع بین بوده وسعی می کند روابط دوستانه و امور تجاری را جدا از هم نگه دارد.
6- دستاورد گرا می باشند . این افراد دارای خصوصیاتی هستند که اکثر روانشناسان از آن تحت عنوان انگیزه اکتساب یا nAch با توفیق طلبی یاد می کنند و عموماً خواهان انجام کارهائی هستند که دیگران از انجام آن عاجز و ناتوان باشند همیشه به اهداف بلند مدت فکرمی کنند و تمام کارها و فعالیتهای امروز خود را در راستای نیل به آن اهداف سازمان دهی می کنند از اهداف و کارهای روشن وتکراری دوری می گزینند و آن را مانع و سد راه خود تلقی می کنند . سعی می کنند از وقت خود خوب استفاده و بهره برداری می کند .
پیامدهای مثبت بهره گیری از کارآفرینی در روابط عمومی
درصوتری که مدیران روابط عمومی و شاغلین دراین واحد حساس سازمانی افرادی کارافرین باشند پیامدهای مثبت وارزنده ای برای روباط عمومی سازمان ایجاد خواهد شد که عمده ترین دستاوردهای آن را می توان در زمینه های ذیل مشاهد نمود .
1- برنامه ریزی
2- سازماندهی
3- هدایت ورهبری سازمان
4- کارگاه های مناسب نیروها
5- هماهنگی امور وکارها
6- نظام اطلاع رسانی و اطلاع دهی
7- کنترل و ارزیابی
8- کاهش میزان تعارضات و نابه سامانی ها
9- افرایش بهره وری کارائی و اثر بخشی امور
10- کاهش میزان دوباره کارها و سردرگمی ها
11- کاهش سستی و کم کاری
12- محیط جذاب کاری
13- ایجاد زمینه های رشد و توسعه فعالیت ها
14- افزایش قابلیت و سازگاری با محیط
15- شناسائی بهتر نقاط قوت و ضعف سازمان
16- شناسایی فرصتها و بهره گیری از آنها در بحث پیشبرد سازمان
17- ایجاد انگیزه دردیگران و به تحرک در آوردن دیگران
18- تامین رضایت جامعه ، مدیران و دست اندرکاران از فعالیتهای روابط عمومی
19- تامین بهرت پیوند اربتاطی سازمان و جامعه
20- تحقق بهتر اصول اخلاقی حاکم در روابط عمومی
شاید بتوان اذعان داشت کار آفرینی در روابط عمومی می تواند زمینه های اشتغال ، پیشرفت و سازمان دهی کلیه امور روابط عمومی را به همراه داشته باشد وباعث ایفای بهتر نقش حلقه مفقوده ارتباطی روابط عمومی و جامعه گرد و محیطی را مهیا نماید که افراد فرصت رشد ، پیشرفت ، خلاقیت و نوآوری را برای سایرین مهیا سازد.
پرورش میزان کارآفرین درروابط عمومی :
در ادامه فهرستی در اختیار شما قرار می گیرد که می تواند کارآفرینی شما را بیشتر نماید . لیست ذیل اهم این موارد رابیان می دارد .
- اهدف خود را تعیین نمایند
- عادت کنید که هدف مشخصی داشته باشید
- واقع بین باشید
- متکی به خود باشید
- اهدافی که به نظرتان مهم و می توانید به بهترین شکل آن را اجرا کنید را انتخاب نمایید .
- برای اهداف مثبت تمرکز داشته باشید

هرگاه اهداف خود را تعیین کردید نکات ذیل را نیز مد نظر قرار دهید .
- از اشتباههای خود درس بگیرید
- زمانی که علت شکست خود را فهمیدید روی زمان حال تمرکز کنید و برای گذشته افسوس نخورید .
- اگر به رغم کوششهای مداوم ، نتایج قابل تشویقی بدست نیاوردید به آغاز کار بازگردید واهداف خود را مورد مطالعه مجدد قرار دهید
- اگر بهره وری ندارید تغییرات را قبول کنید .
- اگر محیط اطراف را عامل عملکرد زیرا استاندارد خود می دانید محیط را عوض کنید همچنین باید به خود ایمان داشته باشید و باور کنید که می توانید به اهداف خود برسید
- خود را دقیق تر بشناسید
- نقاط قوت و ضعف خود را پیدا نمایند .
- هزار چندی خود را مجدداً مورد بازبینی قرار دهید .
- بطور واقع بینانه خصوصیات خود را بنگرید
- توانایی های خود را دست کم نگیرید وبرعکس
- نظرات خود را با نظرات دیگران مقایسه کنید
- نقاط قوت خود را مشخص کرده و با انتخاب فعالیتها و اهدافی که به سود شما باشند نقاط ضعف خو درا پنهان کنید .
- از نظر جسمانی مراقب خود باشید تا در انتظار خوب دیده شوید
- از افکار خود دفاع کنید
- از عقاید منفی که چیزی از آنها نخواهید آموخت اجتناب ورزید .
- وقتی در کار ها پیشرفت خبی ندارید کمی مزاح به شما کمک خواهد کرد که مسائل را بهتر درک کرده و راه حل آن را پیدا نماید.
- برای یادگیری و رشته هدف گیری کنید .
- ار وقت خود خوب استفاده کنید .
- کار و زمان را تجزیه وتحلیل کنید
- اولویتا را بشناسید شما باید بتوانید که چه کاری می خواهید انجام دهید .
- کارها را طبق یک برنامه تنظیم شده روزانه انجام دهید .
- کارهای که باید انجام داده و روی آن تمرکز کنید .
- کارهارا یکی یکی انجام داده و روی آن تمرکز کنید.
- کارهائی که باید انجام گیرد را درسررسید خود یادداشت کنید .
- برنامه خود را حفظ کنید.
- وقت خود را تلف نکین دوسعی کنید وفقه ای درکارتان پیش نیاید.
- متکی برخود باشید.
-اول کارهای مشکل را انجام دهید زیرا توانایی شما در آغاز بالاثرات
- دوباره کارها را به حداقل برسانید
- میز کار خودر تمیز و منظم نگه دارید .
- وقت خود را بیش از اندازه لازم در جلسات و ملاقاتها وبا دوستان هدر ندهید
- چگونگی گذراندن وقت خودرا تحت نظر داشته باشید
- در موقع کار آرامش داشته باشید با سرعتی مناسب کارکنید تا مجبور نباشید با پرسشهای ناگهانی انرژی ، کارخودرا انجام دهید .
- خلاق باشید
- یک برنده باشید
- یک رهبر باشید و رهبری رابیاموزید و مسؤلیت گروه خود را برای انجام اهداف به عهده بگیرید.
- از دست اندرکاران بیاموزید تا جائی که می توانید در مورد کارآفرینی ، کار و شروع کار یاد بگیرد .
- با کار افرینان همکاری کنید
- کارآفرینی را تجربه کنید
در ادامه به منظور کمک مدیران روابط عمومی چند نمونه از پرسشنامه های سنجش کارآفرینی آورده شده که می توانید : به مدیران روابط عمومی در اندازه گیری میزان کارآفرینی خود کمک کند به امید آن روزی که شاهد باشیم مدیران و شاغلین روابط عمومی همه کارآفرین باشند.

برگرفته از: iranpr.org

 



نظرات 0
در سال 1989 آقای تیم برنزلی در لابراتوار اروپایی فیزیک ذره ای ( CERN ) در جنوا نشسته بود تا شبکه گسترده جهانی اینترنت ( World Wide Web ) را اختراع کند. زمانی که او بر روی پروژه ایجاد وب کار می کرد، حدود 800 شبکه مختلف کامپیوتری به اینترنت متصل بودند و در حدود 160.000 کامپیوتر از اطلاعات تغذیه می‌شدند. وی شبکه ای را ایجاد نمود که به بشر اجازه خواندن اطلاعات مورد نظرش را از روی شبکه میدهد.
وی ناسازگاریهای بین سرورهای مختلف، سیستم های محاسباتی و زیر ساختها را حل نمود. آقای Shawn Fanning موسس Napster قبل از اینکه بتواند به طور قانونی یک beer بخردعکسش بر روی مجلات معروفی همچون تایم، فورچون و بیزینس ویک چاپ شده بود. در سال 1994 آقای جان دور که یکی از سرمایه گذاران خطر پذیر است مارک اندرسون 23 ساله را ملاقات کرد که ادعا داشت نرم افزار Mosaic او دنیا را تغییر می دهد. این شرکت به نام Netscape در اولین ارائه عمومی خود در سال 1995 رکورد قابل ملاحظه­ای را کسب کرد. این مشکل سازان خلاق مانند ادیسون که در تحقیق برای چراغ برق تنها به دنبال راه حل بهتری برای روشن نمودن اتاق بود، نسل نادری از کارآفرینان هستند که با خلاقیت زندگی می کنند.

این مهندسین کارآفرین به تکنولوژی به عنوان ابزاری برای حل مشکلات از طریق ایجاد ارزش نگاه میکنند. گویا آنان از آینده به ملاقات ما آمده­اند و مدتی را نزد ما می­مانند. آنها نسبت به ایده­هایی که در سردارند آنقدر خوشبین هستند که برای آن هر نوع ناراحتی و شرمندگی را تحمل می­کنند تا در دنیا تغییری بوجود آورند. انها باخودابتکاراتی را به همراه دارند که&nbsp ; رتاثیری عمیق بر نحوه زندگی ،‌کار، و تفکر ما، در دهه‌های پیش رو می‌گذارد.
آنچه کارآفرین از گذشته به‌دنبال آن است:
آقای ادوارد رابرتز، پروفسور MIT &nbsp ;در مورد&nbsp ;فارغ التحصیلان دانشگاه MIT که کسب و کارهای فنی آغاز نموده‌اند تحقیق نموده است. وی کشف کرد که موفق‌ترین آنها به‌دنبال اهداف عجیب و فوق تصور نبود‌اند. آنها به توسعه ایده‌های خاص که که تنها برای انسانهای خاص و استثنایی کاربرد دارد نمی‌پردازند بلکه بدنبال ایجاد چیزی &quot ; دست‌یافتنی &quot ; هستند و اگر در آن چالشی نیابند به دنبال آن نمی‌روند.
جوزف شان پیتر نیز این مطلب را دریافت. وی در سال ۱۹۴۹ سر کلاس &quot ; تئوری توسعه اقتصادی &quot ; تصریح نمود: &quot ; انگیزه یک کارآفرین و مبتکر، رویای ایجاد یک قلمرو خصوصی، علاقه به فتح و موفقیت صرفاً جهت موفق شدن، و همچنین لذت ایجاد است &quot ; چارلز ون دورن نیز به دقت سیمای کریستف کلمب را تشریح نموده است. وی در کتاب خود تحت عنوان &quot ; تاریخ علم &quot ; مینویسد: &quot ; کریستف کلمب هرچندباهوش و متمایز و در عین حال دیوانه و کم عقل ، بدون تردید یکی از شاخص‌ترین مردانی بوده است که تا کنون زیسته است. &quot ;
او هرگز از فرصت ثروتمند شدن روی نگرداند ولی ثروت چیزی نبود که او بدنبالش بود و حاضر بود جانش را برای آن از دست بدهد. چیزی که او در جستجوی آن بود، شهرت جاودان بود زیرا او می‌دانست که شایددر آن زمان هیچ‌ کس نفهمد که کشف یک دنیای جدید برایش چه به ارمغان خواهد آورد.
دنیایی جدید بر روی اینترنت کشف می‌شود.
در زمستان ۱۹۹۳، مارک اندرسون و اریک بینا اولین نسخه نرم‌افزار Mosaic را که یک جستجوگر وب بود برای مرکز ملی کاربردهای ابر محاسباتی NCSA در دانشگاه ایلینویس فرستادند. آنها نهایتاً در محصول جدید خود دو امکان را ایجاد کردند: آنها به نرم افزاری که می‌توانست تنها متنی و خسته‌کننده باشد، گرافیک رایانه را افزودند و مهم تر از آن قابلیت اجرای این نرم افزار را از کامپیوترهای یونیکس ،به سیستم عامل ویندوز مایکروسافت نیز گسترش دادند.
تا بهار سال ۱۹۹۵ بیش از ۶ میلیون کپی در بیش از ۸۵ درصد کامپیوترهای جهان مورد استفاده قرار گرفت. قصد اندرسون از این کار این بود که تمام منابع روی اینترنت تنها با یک کلیک قابل دسترسی باشد. در دسامبر ۱۹۹۳، نیویورک تایمز موزاییک را به عنوان &quot ; یک برنامه کاربردی متفاوت و بسیار کارامد که که می‌تواند خود به تنهایی یک صنعت ایجاد نماید &quot ; مورد خطاب قرار داد.
پول هم مد نظر است!
کارآفرینان در کنار کلیه موارد فوق الذکر علاقه دارند که پولدار شوند. در بین پولدارهای ،آمریکا به غیر از یک درصد از پولدارترینها، از هر دو نفر نه نفر کارآفرینانی هستند که با تلاش خود به این شانس دست یافته‌اند. در سال ۱۹۹۶ و قتی سهام شرکت مایکروسافت به سرعت حدود ۸۸٪ افزایش یافت، بیل گیتس نزدیک به یازده میلیارد دلار ثبت شده و یا دقیق تر حدود ۳۰ دلار در روز درآمد داشت. او در ثانیه ۳۴۷ دلار درآمد کسب می‌کرد و در حقیقت می‌توانست در هر دقیقه یک هوندا آکورد بخرد! آخر دسامبر ۲۰۰۰، گیتس حدود ۵۵ میلیارد دلار یا۰۰۰/۲۰۰دلار به ازای هر فرد امریکایی ارزش داشت. در میان فهرست ۴۰ نفر ثروتمند دنیا در سال ۲۰۰۲ ، هشت نفر از ده نفر اول کارآفرین بودند. اولین نفر مایکل دل بود با ارزش ۱۶/۴۹ میلیارد دلار. پس از آن پیر امیدیار سایت ebay &nbsp ;با ارزش ۸۲/۳ میلیارد دلار و جف بروز سایت آمازون با ارزش ۱/۶۶ میلیارد دلار قرار دارند.
هدیه کارآفرینان به جهان
آقای وندل دان، استاد کارآفرینی در مدرسه کسب و کار واردن در دانشگاه ویرجینیا، معتقد است که کارآفرینان به کارآفرینی مشغولندتا چیزی را ثابت کنند. استیو برکلاس مؤسس مرکز مطالعات کارآفرینی هارولد پرایس در UCLA برای کشف وجه تمایز کارآفرینان کسب و کاری را ایجاد نمود. وی دریافت که کارآفرینان تا جایی که ممکن است از خود آثار خلاق و معنوی برای دیگران بر جای می‌گذارند که از انها فرصتهایی برای توسعه مشتق می‌شود. Amar Bhide بعد از ده سال تدریس و مطالعه کارآفرینی در مدرسه کسب و کار هاروارد به این نتیجه رسید که هر کسی قادر نیست کسب وکار موفق و خارق العاده بوجود آورد و این تنها کار کسی است که سطح بالاتری از خواسته‌ها را مطرح می‌سازد. خواسته این فرد نه فقط زندگی راحت و کسب درآمد بالاتر بلکه باقی گذاشتن اثری از خود در دنیا است.
George Giller می‌گوید: &quot ; یک کارآفرین هرگز نمی‌تواند نسبت به بازگشت سرمایه خود مطمئن باشد. شروع یک کسب و کار مانند اهدای یک هدیه به دنیاست توام با آرزوی بازگشت آن هدیه ولی این امید هیچ گاه با اطمینان توام نیست.
به عنوان مثال آقای تیم برنزلی مبتکر بروسر وب، برای همیشه صورت زندگی مدرن را تغییر داده است و جایگزینی را برای روش تجارت، تفریح و اطلاع رسانی مردم ارائه داده است. اختراع او اغلب با آثار معروف دنیا همچون نشریات گوتنبرگ، تلفن الکساندر گراهام بل و رادیوی مارکونی مقایسه می‌شود. مجله تایم از او به عنوان یکی از ۱۰۰ ذهن برتر قرن بیستم نام برده می‌نویسد: &quot ; او یک سیتم قوی ارتباطی را که فقط افراد خاصی می‌توانستند از آن استفاده کنند به یک رسانه جمعی تبدیل کرد." Google در روز به تنهایی به بیش از ۲۰۰ میلیون درخواست جستجوی اینترنتی به ۷۴ زبان مختلف از ۱۰۰ کشور دنیا پاسخ می‌دهد. تیم برنرز لی بابت اختراع خود سودی دریافت نکرد. در آوریل ۱۹۹۳، CERN اظهار داشت که آنها بابت اختراع برنرز لی مبلغی دریافت نخواهند کرد و این هدیه وی به دنیا بود.

نویسنده: آقای رابرت دبلیو پرایس
محقق موسسه کارآفرینی جهانی (Global Entrepreneurship Institute )
ترجمه و تلخیص: خانه پژوهش نواندیش



نظرات 0
تاريخ : چهارشنبه 9 فروردین 1391  | 6:58 PM | نویسنده : قاسمعلی
چکیده :
یکی از اهداف مهم نظام آموزش عالی کشور، پرورش نیروی انسانی متخصص و مورد نیاز جامعه است. اگر چه دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی کشور دست به تلاشهایی در این زمینه زده‌اند، ولی متأسفانه همخوانی نداشتن درسهای دانشگاهی با نیازهای جامعه، باعث شده است که دانش‌آموختگان از تخصص و کارآیی لازم برخوردار نباشند.

از این رو در سالهای گذشته با توجه به روند افزایش جمعیت و تقاضا برای ورود به دانشگاهها و موسسات آموزش عالی از یک‌سو و مشکلات اقتصادی دولت از سوی دیگر، مسأله «کارآفرینی» اهمیت ویژه‌ای یافته است.
در این مقاله تلاش شده است نقش دانشگاهها و موسسات آموزش عالی در کارآفرینی مورد بازبینی قرار گیرد زیرا این مراکز به علت داشتن امکانات آموزشی و پژوهشی پیشرفته و نیروهای کارشناس و کاردان می‌توانند در بخشهای گوناگون بازار کار فعالیت نمایند، مواد و دستگاههای گوناگون تولید کنند و با ارائه طرحهای تولید سودآور به سازمانهای دولتی و شرکتهای خصوصی، زمینه ایجاد واحدهای مختلف تولیدی را فراهم آورند و از این راه‌ کارآفرین باشند.
در پایان نیز با توجه به مسایل طرح‌شده ، راهکارهایی برای افزایش کارآفرین دانشگاهها و موسسات آموزش عالی ارائه شده است. آشناسازی داشنجویان با تئوریهای اقتصادی کارآفرینی، ایجاد یا گسترش رشته‌ها، دوره‌ها، واحدهای درسی و مراکز کارآفرینی دردانشگاهها و پشتیبانی دولت از دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی کارآفرین، از جمله این راهکارهاست.
پیشگفتار
یکی از اهداف و وظایف مهم نظام آموزش عالی هر کشور، پرورش نیروی انسانی متخصص و کارآمد مورد نیاز جامعه است. گرچه دانشگاهها و موسسات آموزش عالی کشور تلاشهایی را در این زمینه آغاز کرده‌اند، ولی متأسفانه به علت نامناسب بودن سرفصلها و عنوان درسهای دانشگاهی با نیازهای جامعه، دانش‌آموختگان دانشگاهها از تخصص و کارآیی لازم برای تصدی مشاغل مربوطه برخوردار نیستند، زیرا آموخته‌هایشان چندان با نیازهای واقعی جامعه ارتباط ندارد.
از سوی دیگر افزایش جمعیت، افزایش شمار دانشگاهها و موسسات آموزش عالی، ضعف در تدوین و اجرای درست برنامه‌های توسعه اقتصادی ، نبود برنامه‌ای فراگیر و همه‌سونگر برای پرورش نیروی انسانی متخصص و مواردی از این دست از مهمترین عواملی است که امروزه به مشکلی با عنوان «اشتغال دانش‌آموختگان آموزش عالی» تبدیل شده است. بیکاری از پیچیده‌ترین مشکلاتی است که در زمان حاضر وجود دارد و علی‌رغم توجه مسئولان برای ایجاد کار، ایران همواره با انبوهی از دانش‌آموختگان جویای کار روبروست. دانش‌آموختگانی که با هزینه‌ای هنگفت و چندین سال صرف وقت تخصص‌هایی کسب کرده‌اند.
از آنجا که این امر، مشکلی اجتماعی و اقتصادی است و ممکن است در آینده به یک «بحران» تبدیل شود، برای برطرف کردن آن به برنامه‌ریزی درست و هماهنگ نیازمندیم. با توجه به روند رو به افزایش افراد تحصیلکرده از یک سو و مشکلات اجتماعی اقتصادی دولت از سوی دیگر، در طول سالهای گذشته مسأله «کارآفرینی» (enterpreneurship ) اهمیت ویژه‌ای یافته است. از این رو در مقاله حاضر تلاش شده است ابعاد گوناگون آن به گونه‌ای کوتاه مورد بررسی قرار گیرد. از این رو در آغاز واژه «کارآفرینی» تعریف می‌شود، سپس به بازنگری منابع می‌پردازیم و آنگاه علتهای اهمیت کارآفرینی بیان خواهد شد.
در بخش دیگر، برنامه‌های آموزشی دانشگاههای خارج و ایران در زمینه کارآفرینی، نقش تحصیلات در کارآفرینی و مشکلات مربوط به آن بررسی می شود . در پایان نیز بر پایه موارد طرح شده ، راهکارهایی برای اصلاح برنامه‌های آموزشی به منظور کارآفرین ساختن دانشجویان ارائه می‌شود.
تعریف کارآفرینی
از کارآفرینی تعاریف گوناگون شده است که برخی از آنها از این قرار است:
· کارآفرینی فرایندی از ارائه اندیشه‌های تازه و نو، بهره‌گیری از امکانات و فرصتهای موجود با تکیه بر دانش، پیشه و کار مربوط به آن و پذیرش خطر است. [1]
· کارآفرینی پلی میان زایش ایده، تولید و انجام خدمات، مبادله اطلاعات و کالا است. [2]
· کارآفرینی عاملی است که عوامل گوناگون را در کنار یکدیگر قرار می‌دهد تا بهره‌برداری از منابع و فعال‌شدن آنها در جهت بهره‌وری و تأمین منافع ملی میسر گردد و مؤسسات بهره‌ور و خلاق ایجاد شوند که موجب رشد و توسعه همه‌جانبه‌ باشند. [3]
· کارآفرینی فرآیندی است که فرد کارآفرین به ایده‌های نو و خلاق و شناسایی فرصت‌های تازه و با بسیج منابع، مبادرت به ایجاد پیشه و کار و شرکت‌های نو، سازمانهای جدید و نوآور و رشد‌یابنده می‌کند. این فرآیند که مستلزم پذیرش خطر و ریسک است، منجر به عرضه محصول یا خدمت تازه به جامعه می‌شود. [4]
· کارآفرینی ناظر به رفتارها و فعالیتهای خطرپذیر و نوآور و بهره‌گیری از فرصت هایی و کارآفرینان کسانی هستند که همراه با خطرپذیری، فرصت‌هایی را غنیمت می‌شمرند و با تکیه بر اندیشه‌ها و تجربه‌های خویش راهکارهای تازه برای سودآوری جستجو می‌کنند. [5]
· کارآفرینی فرآیندی است که منجر به ایجاد رضایتمندی یا تقاضای تازه می‌شود. کارآفرینی عبارت از فرآیند ایجاد ارزش از راه تشکیل مجموعه‌ای منحصر به فرد از منابع به منظور بهره‌گیری از فرصتها است. [6]
از این رو می‌توان گفت که کارآفرینی پدیده‌ای راهبردی و نیرویی هدایت‌کننده است. کارآفرینی فرآیند بلندمدت آموزشی و پرورشی است که مستلزم برنامه‌ریزی در نظام آموزشی و پژوهشی و اجرای برنامه‌های از پایگاه خانواده و مدرسه تا دانشگاه و سازمان است و باعث به حرکت درآمدن چرخه فعالیتهای اقتصادی کشور می‌شود. [7]
کارآفرینی عامل دگرگونی اجتماعی است و به ایجاد مشاغل تازه و بهره‌گیری مؤثر از نیروی انسانی و منابع طبیعی می‌انجامد.
ره‌آورد این تلاشها، اشتغال و ثبات نیروهای فعال درجامعه، برآورده شدن نیازهای اساسی خانواده مانند خوراک، مسکن، کار، بهداشت، درمان، تحصیل و بالارفتن سطح رفاه عمومی از راه پرداخت مالیات بر درآمد به دولت است، همچنین توزیع مناسب درآمدها در جامعه و کاهش نگرانیهای اجتماعی و گسترش عدالت اجتماعی را در پی دارد [8] و به تجدید حیات ملی می‌انجامد.
نابرابریهای موجود در زمینه نرخ‌های عرضه وتقاضای نیروی انسانی متخصص از جمله مشکلات کشورهای در حال توسعه است که افزایش جمعیت را نیز باید بر آن افزود.
افزون بر این، در این کشورها از نیروی کار استفاده بهینه نمی‌شود و تلاشهای اندکی برای بهره‌گیری از این نیروها از جهت تولید و کارآیی و سرانجام بهره‌زایی صورت می‌گیرد.
از سوی دیگر همزمان با افزایش شمار دانشگاهها و موسسات آموزش عالی دولتی و غیردولتی، شمار دانش‌آموختگان آنها نیز هر سال افزایش می‌یابد و موجب سرازیر شدن خیل عظیمی از تحصیلکردگان به بازار کار می‌شود.
از این رو مسأله چگونگی جذب شمار فزاینده بیکاران تحصیلکرده در جامعه، باعث نگرانیها و خواسته‌هایی در خانواده‌ها شده است.
از یک‌سو، نهادها، سازمانها و به طور کلی جامعه، از دانشگاهها خواهان نیروی کارآفرین هستند و از سوی دیگر، این امر لزوماً در زمره وظایف و اختیارات آنها نیست.
به سخن دیگر رشد جمعیت، بهره‌وری نامطلوب از نیروی کار در کشورهای درحال توسعه و نیز ویژگیهای هماهنگ‌شدن آنها با جامعه موجب مطرح شدن مسأله کارآفرینی شده است. یعنی بیشتر خانواده‌ها و نهادها از دانشگاهها می‌خواهند آموزشهایی به فرزندان و دانشجویان آنها داده شود که بتوانند با شرایط پیش‌بینی نشده‌ای که ناشی از ماهیت کنونی بازار کار است کنار بیایند، به گونه‌ای که بتوانند در جامعه شغلی بیابند و مفید واقع شوند. به سخن دیگر، جامعه از دانشگاهها انتظار دارد که دانشجویان را به گونه‌ای پرورش دهد که مهارتهای فنی و کاربردی مؤثرتر و به لحاظ عملکرد، هماهنگی بیشتری با بازار کار داشته باشند. زیرا بر خلاف اشتغال‌زایی، کارآفرینی به پدیدآوردن ارزشهای مادی و اقتصادی یا پیشه و کار محدود نمی‌شود یعنی هر کس شرکتی تأسیس و شماری را استخدام کرد، لزوماً کارآفرین نیست، بلکه فرد کارآفرین گذشته از اشتغال‌زایی، رشد و توسعه کشور و بهبود بهره‌وری را نیز در نظر دارد. [9]
هر چند دانشگاهها نمی‌توانند همه خواستها و نیازهای جامعه را برآورده سازند، اما با توجه به جایگاه پراهمیتشان به ویژه درکشورهای در حال توسعه، می‌توانند دست به کارهای سودمندی در این زمینه بزنند و به حل مشکل کمک کنند. از این رو با چند پرسش روبرو هستیم:
1- علل اهمیت کارآفرینی چیست؟
2- دانشگاههای دیگر کشورها چه اقداماتی برای کارآفرین‌کردن دانشجویان خود انجام می‌دهند؟
3- دانشگاههای ایران چه کارهایی برای کارآفرین‌کردن دانشجویان می‌توانند انجام دهند؟
در این نوشتار کوتاه تلاش می‌شود پاسخی به این پرسشها داده شود.
بازنگری منابع
در سالهای اخیر مسأله کارآفرینی از ابعاد گوناگون بررسی شده و کارشناسان در این زمینه مطالبی نگاشته‌اند، که مهمترین آنها چنین است:
1- برخی در زمینه ناکارآیی نظام آموزشی کشور بر تربیت دانشجو و دانش‌آموخته کارآفرین تأکید کرده و خاطرنشان ساخته‌اند که نظام آموزشی ایران به جای اینکه کارآفرین باشد، عملاً کارجو پرور است. به گونه‌ای که با زحمت زیاد افرادی را تربیت می‌کند که فقط می‌توانند شکافهای شغلی بسیار تعریف‌شده و ساختمند را پر کنند. [10]
نیز می‌گویند: از آنجا که نظام آموزشی ایران مبتنی بر یادگیری نیست، افراد کارآفرین در آن کمتر پرورش پیدا می‌کنند. [11]
برخی نیز به سنجش نظامهای آموزشی از منظر کارآفرینی پرداخته‌اند. «دیده‌بان جهانی کارآفرینی» در مقاله‌ای خاطر نشان ساخته است که نظام آموزشی آمریکا به گونه‌ای است که از هر 6 نفر یک نفر کارآفرین می‌شود، در کره جنوبی از هر 12نفر یک نفر و در برزیل بر اساس تغییراتی که در نظام آموزشی آن صورت گرفته، قرار است در پایان سال 2005 از هر چهار نفر یک نفر کارآفرین تحویل جامعه داده شود. [12]
2- برخی نیز بر نقش دولت در ایجاد فرهنگ کارآفرینی تأکید کرده‌اند. از دید آنان، نخستین کار دولت در ایجاد کارآفرینی، جا انداختن این فرهنگ است، یعنی خود دولت باور داشته باشد که نسل کارآفرین، نسل توانمند و تعیین‌کننده در سطح جامعه است. دومین بحث، بسترسازی برای تربیت و پرورش کارآفرینان است که از دبستان آغاز می‌شود و تا دانشگاه ادامه می‌یابد. [13]
آنان در بحث خود در زمینه ایجاد فرهنگ کارآفرینی، در آغاز بر ضرورت تربیت مربیان کارآفرین و سپس بر لزوم ترویج فرهنگ کارآفرینی از سوی رسانه‌های گروهی مانند صدا و سیما، مطبوعات و برگزاری سمینارهای هدفمند در دانشگاهها تأکید می‌کنند و آنگاه ضرورت دگرگون‌شدن نظام آموزشی برای تربیت کارآفرینان را خاطر نشان می‌سازند. [14]
3- شماری از اندیشمندان بر ضرورت ترویج «الگوی کارآفرینی» در دانشگاها تأکید کرده‌اند، برای نمونه، بیکاس سانیال یکی از الگوهای تصمیم‌گیری در دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی را «الگوی کارآفرینی» برشمرده است. بر پایه دیدگاه وی این الگو دارای ویژگیهای زیر است:
الف – دانشگاهها کارآفرین و خودگردانند.
ب – خدمات آموزشی، پژوهشی و مشاوره‌ای عرضه می دارند و منابع مورد نیاز را از دانشجویان، دولت، شرکت‌ها، انجمن‌های محلی، منطقه‌ای و ... به دست می‌آورند.
پ – رقابتی بوده و نسبت به هزینه حساس و واجد نظام پاسخگویی هستند. بودجه مورد نیاز را از منابع متعدد کسب می‌کنند و به همگرایی راهبردی و بهره‌برداری از فنون مدیریتی جدید می‌پردازند.
هر چند درعمل دانشگاهها به آمیزه و ترکیبی از چهار الگوی یادشده روی می‌آورند تا خود را با موقعیت‌های ویژه هماهنگ سازند، ولی در عین حال این امر نشانگر توجه به کارآفرینی است. [15]
4- برپایه برخی دیگر از منابع، کارفرمایان کنونی در کشورهای صنعتی پیشرفته به دانش‌آموختگانی تمایل نشان می‌دهند که بتوانند با تقاضاهای تازه دنیای کار هماهنگ شوند. آنان به کارکنانی نیازمندند که پیش از آنها رفتاری مبتنی بر پیروی از قواعد داشته باشند بتوانند قاعده‌سازی کنند. [16]
5- در دیگر منابع نیز ایجاد روحیه کارآفرینی، استقرار نظام آموزشی بر پایه یادگیری، وجود تواناییها و انعطاف‌پذیری‌های ویژه، خستگی‌ناپذیری در گسترش اندیشه، نهراسیدن از شکست، خطرپذیری، انعطاف‌پذیری، و نوآوری و ... از جمله ویژگیهای کارآفرینی و کارآفرینان ذکر شده است.
علل اهمیت کارآفرینی
کارآفرینی از محورهای اصلی رشد و توسعه است و از نظر برنامه‌ریزی توسعه اقتصادی و توسعه پایدار دارای اهمیت است زیرا:
1- موجب ایجاد اشتغال می‌شود.
2- باعث افزایش سود و سرمایه سرمایه گذاران می‌شود.
3- موجب دگرگونی ارزشها و تحول ماهیت آنها می‌شود و ارزشهای تازه‌ای به وجود می‌آورد.
4- موجب پرشدن خلأها و شکافهای بازار کار می‌شود. یعنی با توجه به دگرگونی شرایط بازار کار و فراهم‌شدن فرصتهای تازه، تصمیم‌های تازهای گرفته می‌شود.
5- موجب گذار از رکود اقتصادی، جبران عقب‌ماندگیهای اقتصادی و آسان‌شدن روند رشد و توسعه کشور می‌شود.
6- عوامل و شرایط لازم را برای تولید کالاها، محصولات و بازاریابی آنها فراهم می‌سازد.
7- کارآفرینی به هنگام بحران و ناتوانی بخش خصوصی در ایجاد اشتغال می‌تواند باعث جلوگیری از پس روی اقتصاد شود.
8- باعث تأمین رفاه اجتماعی می‌شود.
9- موجب رقابت صنایع بویژه صنایع مشابه داخلی با یکدیگر و سرانجام موجب بهبود و بالارفتن کیفیت کالاها می‌شود.
10-باعث تقویت و تکامل صنایع داخلی می‌شود و بدین ترتیب زمینه رقابت صنایع داخلی و خارجی فراهم می‌آید و سرانجام به افزایش صادرات و دریافت ارز برای کشور می‌انجامد.
11-کارآفرینی موجب به وجود آمدن محصولات، خدمات، روشها، سیاستها، افکار و راهکارهای نو برای حل مشکلات جامعه می‌شود.
برنامه‌های آموزشی
نقش آموزش عالی درتوسعه
به طور کلی نظام آموزشی از دبستان تا دانشگاه مهمترین عامل توسعه بویژه توسعه انسانی و تربیت نیروی انسانی متخصص است. آنچه در این زمینه باید مورد توجه واقع شود، این نکته است که آموزشها و کیفیت آنها باید با نیازهای واقعی جامعه تناسب و هم آهنگی داشته باشد.
گرچه آموزش امری معنوی است، ولی نتایج و آثار آن می‌تواند در راستای اهداف مادی رشد و توسعه اقتصادی نیز به کار رود و چون رشد و توسعه، کل جامعه را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد، همه تخصصها اعم از علوم انسانی، تجربی یا مهندسی در جهت پیشبرد اهداف موضوعیت پیدا می‌کند. [17]
اگر نظام آموزش عالی بتواند نقش مهمتری در قبال توسعه اقتصادی ایفا کند، جایگاه آن در جامعه روشن‌تر خواهد شد. [18] در جوامعی که مراکز آموزشی و پژوهشی، پویا و زنده هستند و با جامعه ارتباط دوسویه دارند. پدیده رشد و توسعه در آنها جدی است و حرکت، نوآوری و ابداع وجود دارد. البته جایگاه واقعی آموزش عالی زمانی مشخص می‌شود که نقش آن در امر توسعه همه‌جانبه همچون توسعه فرهنگی، اجتماعی و سیاسی نیز مورد توجه قرار گیرد. در این شرایط است که می‌توان انتظار چشم‌اندازی روشن داشت و به آینده امیدوار بود.
از سوی دیگر با توجه به نقش کارآفرینی در گسترش فعالیتهای نوآورانه اجتماعی و اقتصادی، امید می‌رود دانشگاهها با تلاش بیشتر، برنامه‌های متناسب برای تربیت نیروهای متخصص و کارآفرین تنظیم و اجرا کنند. زیرا اساسی‌ترین عامل پایداری نظام آموزش عالی(دانشگاه)، پرورش و آماده‌ساختن نیروی انسانی کارآمد، شایسته و ماهر به منظور پاسخگویی به نیازهای واقعی جامعه در زمینه‌های گوناگون است، نظامی که می‌تواند دانشجویان را به عنوان نوآوران، اندیشمندان، حرفه‌شناسان، و حتی مخترعان، تربیت و به جامعه عرضه کند. [19] روشن است زمانی دانشگاهها می‌توانند به جامعه یاری رسانند که بتوانند با پیشرفت‌های دانش و تکنولوژی هماهنگ باشند. [20]
پیشینه کارآفرینی درجهان
به لحاظ اهمیت و نقش کارآفرین و کارآفرینان در روند رشد و توسعه کشور در دهه گذشته، دانشگاههای کشورهای در حال توسعه و پیشرفته با توجه به نیازها و امکانات خود، برنامه‌های آموزشی و پژوهشی ویژه و متنوعی برای آموزش و تربیت کارآفرینان به اجرا گذاشته‌اند. به سخن دیگر، همچنان که اقتصاد کشور، قوانین و مقررات و نیازهای بازار کار، دگرگونی و تحول می‌یابند، نظامهای آموزش عالی نیز در تلاشند تغییراتی در برنامه‌های خود ایجاد کنند و با توسعه اقتصادی و بازار کار هماهنگ شوند، زایر هدف از اجرای طرح کارآفرینی در دانشگاهها، پرورش دانشجویانی است که بتوانند پس از دانش‌آموختگی شغل تازه‌ای همراه با نوآوری و ابتکار ایجاد کنند.
از این رو امروزه آموزش کارآفرینی به یکی از مهمترین و گسترده‌ترین فعالیتهای دانشگاههای خارجی تبدیل شده است. آنچه در این دوره‌ها بیشتر مورد توجه قرار گرفته است، اهداف آموزشی، مناسب‌بودن محتوای دوره‌های آموزشی، کارآفرینانه بودن شیوه‌های تدریس، ایجاد و گسترش مفهوم و فرهنگ کارآفرینی در محیط دانشگاه، ایجاد تحرک برای توسعه اقتصادی، ترغیب دانشگاهها به برگزاری دوره‌ها و کارگاههای آموزش کارآفرینی، گسترش پژوهشها در خصوص کارآفرینی و کارآفرینان، حمایتهای اطلاعاتی، مشاوره‌ای و مالی لازم به منظور راه‌اندازی فعالیتهای کارآفرینانه از سوی دانشجویان و دانش‌آموختگان، ترکیب اعضای برگزارکننده دوره‌ها و فعالیتهای آموزشی کارآفرینی، اثر بخشی دوره‌های کارآفرینی و تطبیق و هماهنگی دوره‌های آموزشی و موارد یاد شده با یکدیگر به منظور تربیت دانشجویان و دانش‌آموختگان کارآفرین است.
بر همین پایه در دهه 1980، دانشگاهها بر حسب ویژگیهای گروههای دانشجویی و نیازهای محلی، منطقه‌ای و ملی، همزمان با افزایش شمار دوره‌های آموزشی درخصوص روند کارآفرینی، برنامه‌های آموزشی و پژوهشی متعددی نیز برای سازمانهای خصوصی و عمومی طراحی و اجرا کرده‌اند. دولتهای اروپایی نیز حمایتهای ویژه‌ای از فعالیتهایی که به تشویق کارآفرینی در جوانان منجر می‌شود، روی آورده‌اند.
در آمریکا نیز آموزش کارآفرینی در چارچوب دوره‌های دانشگاهی و از سوی مؤسسه‌های ویژه مورد توجه بسیار قرار گرفته است. کانادا و برخی از کشورهای آسیایی چون فیلیپین، هند و مالزی نیز گامهای اساسی در جهت پشتیبانی از فعالیتهای کارآفرینی برداشته‌اند. این حمایتها در برگیرنده راهنماییهای عملی، مشاوره، ارائه تسهیلات مالی و برگزاری دوره‌های ویژه در خصوص کارآفرینی در دانشگاهها یا خارج از آنهاست. [21]
بدین ترتیب با ارزیابی درسها و دوره‌های گوناگون آموزشی کارآفرینی می‌توان گفت در موارد یاد شده تلاشهای زیادی در زمینه ارائه آموزش مربوط به کارآفرینی، کسب تخصصها و مهارتهای لازم در جهت بهره‌منده از فرصتهای اقتصادی، القای خطر مخاطره‌پذیری در فعالیتهای کارآفرینانه و تقویت نگرشها و تمایلات در راستای پذیرش دگرگونیهای به عمل آمده است.
تحصیلات و کارآفرینی
یکی از موضوعهای مورد توجه پژوهشگران این است که آیا افراد، کارآفرین به دنیا می‌آیند یا از راه تحصیلات، کارآفرین می‌شوند. این نکته اهمیت و نقش تحصیلات را در کارآفرینی بیشتر نمایان می‌سازد.
هورنادی(Hornadoy ) و تایکن(Tieken ) در بررسیهای خود دریافته‌اند که بسیاری از کارآفرینان موفق احساس می‌کنند پیش از نسل جوان کنونی، تحصیلات اهمیت کمتری برای کارآفرینان داشته است. با وجود این، اکنون به علت رشد بالای فناوری و رقابت تنگاتنگ، ‌آموزش اهمیت ویژه‌ای پیدا کرده است.
وسپر(Vesper ) درخصوص تحصیلات معتقد است کارآفرینانی که احتمال شکستشان بیشتر است، کسانی هستند که تجربه دارند، اما تحصیلات ندارند. دومین گروه از کارآفرینان که احتمال شکست آنها حتی بیشتر از دسته اول است، کسانی هستند که آموزش دیده‌اند، ولی تجربه ندارند. برعکس، آن کارآفرینانی که هم تجربه دارند و هم آموزش دیده‌اند، پرسودترین فعالیتها را رهبری می‌کنند. [22]
جنینگز و همکارانش نیز گرچه تحصیلات دانشگاهی را یک پیش ضرورت برای موفقیت نمی‌دانند، اما در عین حال پیشنهاد می‌کنند که بهتر است برای رشد و ارتقاء در سلسله مراتب شرکتهای بزرگ و رهبری شرکتهای خانوادگی، تحصیلات دانشگاهی و آموزشهای مدیریتی نیز مورد توجه قرار گرید. [23]
پیشینه کارآفرینی در ایران
در ایران تا آغاز برنامه سوم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، به کارآفرینی توجهی نشده بود. اما در این برنامه به علت وجود بیکاری گسترده بویژه در میان جوانان و دانش‌آموختگان دانشگاهها و پیش‌بینی تشدید این معضل در دهه 1380، کارآفرینی مورد توجه قرار گرفته است.
بر اساس بند 2-الف، راهکارهای اجرایی بخش آموزش عالی مندرج در جلد دوم پیوست شماره 2 لایحه برنامه پنج ساله سوم توسعه، کارآفرینی و کارآمدی دانشجویان و دانش‌آموختگان از راه تحول برنامه‌ها و شیوه‌های آموزشی تأکید شده است. لذا به منظور توسعه و ارتقای سطح کارآفرینی، بویژه ابعاد آموزشی و پرورشی دانشجویان و دانش‌آموختگان مقاطع گوناگون تحصیلی و فراهم‌آوردن مشارکت هر چه بیشتر دانشگاهیان در توسعه کشور، آیین‌نامه طرح توسعه کارآفرینی در دانشگاههای کشور تهیه و برای اجرا به دانشگاهها ابلاغ شد.[۲4]
توسعه کارآفرینی در برنامه مورد اشاره در سطح وزارتخانه‌های علوم‌، تحقیقات و فناوری، بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، جهاد کشاورزی و صنایع و معادن و نیز جهاد دانشگاهی مطرح و در حال اجراست.
وزارت علوم، تحقیقات و فناوری مسئولیت اجرایی«طرح توسعه کارآفرینی در دانشگاههای کشور» را که به اختصار «کاراد» نامیده می‌شود، به سازمان سنجش آموزش کشور واگذار کرده است. این سازمان نیز از اواخر سال 1379 نسبت به سازماندهی آموزش کارآفرینی در دانشگاههای مجری طرح اقدام نموده است. [25]
اهداف کارآفرینی
اهداف طرح توسعه کارآفرینی در دانشگاههای کشور که به منظور ترویج، پژوهش و آموزش و پرورش کارآفرینان صورت می‌گیرد، به شرح زیر است:
الف- ترویج روحیه و فرهنگ کارآفرینی و بالابردن شناخت جامعه دانشگاهی بویژه دانشجویان نسبت به کارآفرینی، کارآفرینان و نقش آنها در رونق اقتصادی، ایجاد اشتغال و رفاه
ب- ترغیب و جذب جامعه دانشگاهی به دوره‌های آموزش کارآفرینی
پ- گسترش پژوهشهای دامنه‌دار در خصوص کارآفرینان، پروژه‌های کارآفرینی، محیط و فضای کارآفرینان و دیگر زمینه‌های مربوط به آن با توجه به شرایط و ویژگیهای ایران [26]
مشکلات کارآفرینی
دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی برای اجرای طرح کارآفرینی با مشکلاتی رو‌به‌رو هستند که عمده‌ترین آنها را می‌توان چنین برشمرد:
1- امروزه بیشتر درسهای دانشگاهی بویژه در رشته‌های علوم انسانی به شیوه نظری ارائه می‌شود و تلاش جدی برای کاربردی کردن آنها نشده است. بیشتر دانشجویان یک رشته مطالب درسی را حفظ کرده و امتحان می‌دهند و سرانجام موفق به گرفتن مدرک می‌شوند.
از این رو بیشتر فارغ‌التحصیلان دانشگاهها با نیازهای بازار کار هماهنگی و همخوانی ندارند و تخصصها و مهارتها هم‌جهت و هم‌سو با نیازهای بازار کار شکل نمی‌گیرد. به علت کاربردی نبودن درسهای دانشگاهی بویژه در رشته‌های فنی، دانش‌آموختگان آمادگی برای کار ندارند.
2- از دیگر مشکلات در زمینه اشتغال، نهادینه نشدن فرهنگ کارآفرینی در سطوح گوناگون جامعه است. متأسفانه به جای ایجاد فرهنگ کارآفرینی، فرهنگ کارمندپروری در جامعه رشد و گسترش یافته است که این امر با توجه به پایین بودن ظرفیت جذب نیرو در اداره‌ها و سازمانها مشکلاتی پدید آورده است.
3- بازار کار هماهنگ با تحولات علوم و تکنولوژی در حال دگرگونی است. از این رو بازار کار به برخی تخصصهای تازه نیازمند است که لزوماً دانش‌آموختگان دانشگاهها در دوران تحصیل فرا نمی‌گیرند.
4- محدودیت اختیار مدیران دانشگاهها در زمینه برگزاری درسهای کارآفرینی و برنامه‌ریزی بلند مدت برای کارهای اشتغال‌زا، منجر به کاهش ابتکار و نوآوری می‌شود. از این‌رو، ناگزیر به برنامه‌ریزی در کوتاه‌مدت می‌شوند. برنامه‌ریزیهای کوتاه مدت نیز به کاهش ابتکارهای کارآفرینانه با آثار درازمدت می‌انجامد.
5- مشکل دیگر، نبود ارتباط میان دانشگاهها و مراکز تولیدی و صنعتی است، به گونه‌ای که امروزه به رغم ایجاد و گسترش دانشگاههای صنعتی، حلقه‌های پیوند آنها با صنعت و تولید چندان شکل نگرفته است.
در واقع تا زمانی که ارتباط دانشگاه و صنعت به درستی شکل نگیرد، نمی‌توان به پیشرفت و توسعه جدی کشور امیدوار بود.
6- ناآشنایی جوانان با بازار کار و مشارکت نداشتن فعال بخش خصوصی در زمینه‌های پژوهش، توسعه، فعالیتهای تولیدی و کارآفرینی از دیگرمشکلات است.
کارهای انجام‌شده
دانشگاههای کشور به تدریج اقدامات لازم در زمینه اجرای این طرح را آغاز‌کرده‌اند. این فعالیتها در زمینه‌های آموزشی، پژوهشی و خدماتی است.
آموزش کارآفرینی در دانشگاهها معمولاً دارای دوره‌های پایه، عمومی و اختصاصی بوده و در دانشکده‌های گوناگون با توجه به نوع دانشکده دارای محتویات متفاوت است.
هم اینک شماری از دانشکده‌های مدیریت و بازرگانی واحدهای کارآفرینی و برنامه‌های گوناگون سازماندهی‌شده ارائه می‌دهند و نیز در چند دانشگاه، مراکزکارآفرینی درمحیط دانشگاهی ایجاد شده است. [27]
امروزه آموزش کارآفرینی آرام‌آرام جای خود را در درسها و رشته‌های گوناگون دانشگاهی باز کرده است، چراکه در این دوره‌ها ویژگیها و اقدامات لازم برای رشد، بقا و کارآفرین ساختن سازمانها، شرکتها و اداره های کوچک و بزرگ در نظر گرفته شده است. فعالیتهای آموزشی در دانشگاهها با برگزاری دوره‌های آموزش کارآفرینی آغاز شده است.
دانشگاههای مجری این طرح در زمینه‌های پژوهشی نیز مبادرت به تهیه و اجرای طرحهای پژوهشی گوناگون در زمینه کارآفرینی کرده‌اند.
در زمینه‌ خدماتی ومشاوره‌ای نیز می‌توان به مورادی مانند انتشار کتابها، مقاله‌ها، نشریه‌ها، خبرنامه‌ها، برگزاری همایشها و سخنرانیها، کارگاههای آموزشی، نمایشگاههای کتاب، تکثیر فیلمهای آموزش کارآفرینی و کارآفرینان و طراحی و تکثیر پوسترها ، بروشورها، تراکتهای آموزشی و تبلیغاتی مربطو به آن اشاره کرد.
از این رو می‌توان گفت که این امر در چند سال گذشته در دانشگاههای ایران نیز آغاز شده ولی برای ساماندهی آن نیاز به برنامه‌ریزی منسجم‌و هماهنگ است و امید می‌رود که این امر یعنی آموزش و تربیت کارآفرینان با تلاش بیشتر و برنامه‌های مناسب صورت گیرد. [28]
پیشنهادها
چنانکه گفته شد، افزایش چشمگیر بیکاری بویژه در میان گروههای تحصیلکرده زنگ خطر را برای مقامات کشور به صدا در می‌آورد و از این رو ضروری است که برای حل این مشکل برنامه‌ریزی دقیق، فراگیر و درازمدت صورت گیرد.
«کارآفرینی» یکی از این راههایی است که شایسته است به عنوان اقدامی پایدار در جهت اشتغال‌زایی در اولویت قرار گیرد به گونه‌ای که مردم بویژه جوانان را چنان تربیت کند که توانایی اقدام وعمل مناسب همراه با انعطاف‌پذیری و پذیرش موقعیتهای شغلی ناامن و پیچیده را در بازار کار داشته باشند و بتوانند مشاغل تازه‌ای همراه با نوآوری و خطرپذیری شایسته ایجاد کنند.
در این راستا، دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی دولتی به علت داشتن اعضای هیأت علمی ثابت و امکانات پژوهشی پیشرفته در سطحی که مراکز غیردولتی به سختی توان فراهم کردن آنها را دارند می‌توانند در زمینه تولید دانش و تکنولوژی با شتاب حرکت کنند،‌ در مورد نظامهای صنعتی پیشرفته پژوهش کنند و از دستاوردهای آنها بهره‌مند شوند.
این مراکز با در اختیار داشتن امکانات پیشرفته و مؤسسات پژوهشی می‌توانند در زمینه تولید مواد، دستگاهها و قطعات گوناگون فعالیت کنند، با ارائه طرحها و مشاوره‌های لازم به سازمانها و شرکتهای دولتی و غیر دولتی، زمینه ایجاد شرکتها و واحدهای تولیدی سودآور را فراهم آورند، دانشجویان را با گذراندن دوره‌های آموزشی ویژه برای هماهنگی با نیازهای در حال تحول جامعه آماده سازند و از این راه زمینه‌های کارآفرینی را در جامعه فراهم کنند.
دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی برای رسیدن به این هدف باید در برنامه‌های آموزشی و درسی خود، آموزشهای کارآفرینی را مورد توجه قرار دهند و گامهای اساسی درجهت پشتیبانی از اقدامات و فعالیتهای کارآفرینی بردارند.
این گامها می‌تواند دربرگیرنده موارد زیر باشد:
1-دانشگاهها و مؤسات آموزش عالی بایدتلاش کنند تا دانشجویان را با دانش و تئوریهای اقتصادی و کارآفرین آشنا سازند، تا آنها را در موقعیت مناسبی برای شناخت عوامل اقتصادی و غیراقتصادی مؤثر در رشد وتوسعه کشور قرار دهند و دانشجویان بتوانند به بینش و وسعت نظر کافی برای درک پدیده‌های توسعه علمی واقتصادی دست یابند. این پدیده‌ها در برگیرنده کسب دانش و درک مفاهیم مدیریت اقتصادی و موارد زیر می‌شود:
شناسایی فرصتها و چگونگی بهره‌گیری از آنها، چگونگی دستیابی به منابع اقتصادی، کسب دانش و مهرات در کاربرد فنون تحلیلی و مدیریتی مانند توانایی تحلیل یک موقعیت اقتصادی، ترکیب یک طرح عملیاتی، تعیین و تقویت ظرفیت استعداد و مهارتهای کارآفرینی.
در درسهای یادشده باید تلاش شود تا در دانشجویان انگیزه و روحیه کارآفرینی ایجاد شود. افزون بر اینها سعی شود دانشجویان را خودباور و شجاع، نوآور و خلاق، مسئولیت‌‌پذیر و هدایت‌گر، استقلال‌طلب و آینده‌نگر و توانمند در رویارویی با ابهام و خطرپذیر و متکی به نفس بارآورند.
در همین راستا باید تلاش شود دانشجویان را به دنبال ایده‌های نو بکشانند تا برای رسیدن به اهداف خود قادر به کنار گذاشتن روشهای معمول باشند و راهکارهای تازه‌ای بیازمایند، توانایی کشف و ارزیابی پرشتاب فرصتها، تصمیم‌گیری درست و بجا، گردآوری منابع و برنامه‌ریزی برای فعالیتهای اشتغال‌زا و توسعه وگسترش آنها بیابند و نگرشهای آنها به گونه‌ای سازماندهی شود که در شرایط گوناگون توانایی پذیرش دگرگونیها را داشته باشند.
2- ایجاد یا گسترش رشته‌های، دوره‌ای، واحدهای درسی و مراکز کارآفرینی در دانشگاهها و سازماندهی این مراکز در قالب شبکه‌های کارآفرینی ضروری است. در این برنامه‌ها باید مناسب‌بودن محتوای دوره‌ آموزشی، گزینش مفاهیم درسی مفید و مناسب، استفاده از فنون گوناگون برای بهبود عملکرد آموزشی و کیفیت یادگیری دانشجویان در مراحل مختلف آموزشی مورد توجه قرار گیرد.
دوره‌های ویژه آموزشی نظری و عملی می‌تواند دربرگیرنده دوره‌های مقدماتی و عالی باشد. تدریس این درسها در دانشکده‌های بازرگانی و مهندسی ضروری است.
برنامه‌ریزی برای تربیت کادر آموزشی کارآفرینی در دانشگاهها نیز باید در این راستا مدنظر قرار گیرد.
3-ایجاد یا گسترش مراکز کارآفرینی در دانشگاهها و سازماندهی آنها در قالب شبه‌های کارآفرینی ضروری است. به سخن دیگر، باید سازمانها و تشکیلاتی در دانشگاهها ایجاد شود که دانشجویان افزون بر فعالیتهای آموزشی و پژوهشی، در فعالیتهای اقتصادی نیز مشارکت داده شوند. ایجاد کارگاههای خوداشتغالی در دانشگاهها باعث می‌شود که دانشجویان گذشته از کار کردن به هنگام تحصیل، تجربه‌های همخوان با رشته تحصیلی‌شان نیز با توجه به امکانات کنونی دانشگاهها پیش از فارغ‌التحصیل شدن به دست آورند.
4- یکی ازعلومی که با وجود گستره وسیع آن در عرصه صنعت و اقتصاد کشور و ایجاد فرصتهای شغلی‌، کمتر مورد استفاده قرار می‌گیرد، بیولوژی است.
ایجاد نظام آموزشی و پژوهشی در زمینه بیولوژی کاربردی با توجه به شرایط اقلیمی کشورمان می‌تواند در بسیاری موارد به بومی‌‌سازی فناوریهای پیشرفته و کارآفرینی منجر گردد. تربیت تکنسین بیولوژی کاربردی که هنوز جای آن در برنامه‌های آموزشی کشورمان خالی است باید مورد تأکید قرار گیرد. این امر می‌تواند یکی از راهکارهای مناسب برای حل بخشی از بیکاری جوانان باشد.
در این خصوص ایجاد دانشکده علوم زیستی کاربردی به منظور توسعه آموزشهای علمی و کاربردی بیولوژی پیشنهاد می‌شود.
5- دانشکده‌های مدیریت تلاش کنند به دانشجویان رشته‌های مدیریت، مجموعه‌ای از دانش و مهارتهای مدیریت و فناوری و کارآفرینی مرتبط با صنایع کوچک بیاموزند.
افزون بر این، دانشگاهها باید بتوانند مستقیماً یا از راه تأسیس نهادهای وابسته به عنوان مرکز اجاد و پرورش شرکتهای مورد بحث عمل کنند و با فراهم آوردن امکانات و تسهیلات لازم، هر چند اندک، در مراحل نخستین تولد و رشد آنها، هزینه و ریسک تأسیس شرکت برای کارآفرینان را کاهش دهند.
شرکتهای یاد شده باید بتوانند در یک فرآیند تکاملی هر چه زودتر از دانشگاه مستقل و در مدت معینی به شرکتهای خصوصی تبدیل شوند و پس از آن، دانشگاهدر پوشش توافقنامه‌های مربوطه از آنها پشتیبانی کند ضمن اینکه شرکتهای نیز در صورت موفقیت در بازار می‌توانند به تحقیقات دانشگاهی کمک کنند.
6- راهنمایی علمی، بسترسازی، حمایتهای مشاوره‌ای و مالی لازم از طرحهای کارآفرینانه دانشجویان و استادان ضروری است. این حمایتها و تسهیلات بویژه در مورد طرحهایی که به مرحله اجرا رسیده، بیشتر لازم است. افزون بر این، شناسایی کارآفرینان موفق دانشگاهی و معرفی الگوهای دانشگاهها و دانش‌آموختگان کارآفرین به دانشجویان نیز به گرایش بیشتر دانشجویان به ارائه چنین طرحهایی می‌انجامد.
7- دولت باید تلاش کند از دانشگاها و مؤسسات آموزش عالی کارآفرین پشتیبانی کند. این پشتیبانی می‌تواند به شکل سیاستگذاری، ایجاد انگیزه، برنامه‌ریزی، تأمین امنیت سیاسی و اقتصادی و تصویب قانون مربوطه صورت گیرد. افزون بر این، دولت باید با تسهیل روابط علمی و صنعتی مربوط با کارآفرینی درحوزه تکنولوژیهای گوناگون، جریان نوآوری در سطح کشور را در قالب نظام ملی نوآوری انسجام بخشد.
8- ایجاد یک بانک اطلاعاتی نیز باید مورد توجه باشد زیرا فراهم ساختن اطلاعات لازم برای آگاهی استادان و دانشجویان از نیازها ومسایل کاری رشته تخصصی‌شان در رشد و ایجاد روحیه کارآفرینی آنها بسیار مؤثر است. از این رو ایجاد بانکهای اطلاعاتی در این دانشگاهها ضروری است. چنین بانکهایی می‌توانند اطلاعات لازم را برای آشنایی با اقدامات و فعالیتهای کارآفرینانه در اختیار دانشجویان قرار دهند.
منابع
[1] - رحیمی،حسین،«ضرورت آموزش کارآفرینی در دانشگاهها»، چکیده مقالات چهل و چهارمین نشست رؤسای دانشگاه‌ها و مراکز علمی- تحقیقاتی کشور.(1)، تهران:مؤسسه پژوهش وبرنامه‌ریزی آموزش عالی،1380 ، ص 61.
[2] - هاشمی، حمید،«سرمایه‌های جاودان»، ویژه‌نامه همایش کارآفرینی و فناوریهای پیشرفته، تهران: مؤسسه توسعه دانش وپژوهش ایران ،1380 ،ص126
[3] -همان ص 126.
[4] - مقیمی، فضل‌ا..،«کارآفرینی،سنجش و پژوهش»، گاهنامه مرکز مطالعات سازمان سنجش آموزش کشور، شماره سوم،بهار 1381،ص7.
[5] - جهانگیری، علی،«دولت کارآفرین»، مدیریت دولتی، شماره 51 ، 1380، ص 51.
[6] - احمدپورداریانی، محمود، کارآفرینی، تهران: شرکت پردیس 57 ، 1379، ص ن.
[7] هاشمی، پیشین، ص 127.
[8] - همان ص 126.
[9] صدیق، محمدجعفر، «نقش انکوباتورها در بسترسازی کارآفرینی برای دانش‌آموختگان دانشگاه‌ها»، چکیده مقالات چهل و چهارمین نشست رؤسای دانشگاه‌ها و مراکز علمی و تحقیقاتی کشور(2)، تهران: مؤسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی، 1380، ص 64.
[10] - ویژه‌نامه همایش کارآفرین و فناوریهای پیشرفته «گفتگو با عقیل ملکی‌فر»، تهران : مؤسسه توسعه دانش و پژوهش ایران، 1380، ص 52 .
[11] - همان ، ص 53.
[12] - ویژه‌نامه همایش کارآفرینی و فناوریهای پیشرفته، «گفتگو با کامبیز طالبی»،تهران: مؤسسه توسعه دانش و پژوهش ایران،1380، ص 17.
[13] -همان ص 22.
[14] - همان ص 23.
[15] بیکاس سی سانیال،«تحول در سیاستگذاری و اعمال مدیریت در آموزش عالی»، ترجمع داوود حاتمی، فصلنامه پژوهش و برنامه‌ریزی در آموزش عالی، شماره 1 و 2 (شماره مسلسل 15 و 16 )، سال ششم، بهار و تابستان 1377، ص 12.
[16] - محسنی، منوچهر، «دانشگاه و بستر رشد تاریخی از نظر ساختارها و نقش‌ها»، مجموعه مقالات سمینار دانشگاه، جامعه و فرهنگ اسلامی(1)، تهران: وزارت فرهنگ و آموزش عالی، 1378، ص 366.
[17] - اطاعت، جواد، «آموزش و توسعه»، اطلاعات سیاسی – اقتصادی، سال سیزدهم، شماره یازدهم و دوازدهم(شماره مسلسل 44-143 )، مرداد و شهریور 1378، ص 214.
[18] - تسنیمی، عباسعلی، وسجادی، سید مهدی«شیوه‌های ارتقای جایگاه آموزش عالی دولتی»، مجلس و پژوهش، شماره 23، سال پنجم، دی و بهمن1376، ص 290.
[19] - تسلیمی، محمد سعید،« به سوی بازشناسی و تبیین مجدد نقش دانشگاه»، دانش مدیریت، شماره 47، سال دوازدهم، زمستان 1378، ص 3 .
[20] - فرهنگی، علی‌اکبر، و حسینی، سیدحیدر، « رهبری و مدیریت در دانشگاهها» ، همان ، ص 36.
[21] - پورداریانی، احمد، پیشین، ص 176.
[22] - همان، ص 110.
[23] - همان.
[24] - مقدمه آیین‌نامه طرح توسعه کارآفرینی در دانشگاههای کشور(کاراد)، شماره2519/11 مورخ27/3/1381 ، وزارت علوم، تحقیقات و فناوری.
[25] - مقیمی، پیشین، ص 8.
[26] - آیین‌نامه طرح توسعه کارآفرینی در دانشگاههای کشور(کاراد)، ص 1.
[27] - عسگری، ناصر، « توسعه کارآفرینی در دانشگاهها »، سنجش و پژوهش، گاهنامه مرکز مطالعات سازمان سنجش آموزش کشور، شماره سوم، بهار1381، ص 10.
[28] - رحیمی‌، غلامحسین، « سازماندهی آموزش کارآفرینی در دانشگاهها»، چکیده مقالات چهل و چهارمین نشست رؤسای دانشگاه‌ها و مراکز علمی و تحقیقاتی کشور(2)،‌تهران: مؤسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی، 1380، ص50 .

برگرفته از: اطلاعات سیاسی‌ـ‌اقتصادی



نظرات 0
تاريخ : چهارشنبه 9 فروردین 1391  | 6:57 PM | نویسنده : قاسمعلی
خوشبختانه چند سالی است که تب کارآفرینی همچون تب واقعی که علامت دفاع و واکنش طبیعی نسبت به ورود یک میکروب خارجی است به عنوان علامت دفاع و درمان بیکاری و اشتغال زایی در چهره دولتمردان و دلسوزان نظام جمهوری اسلامی به خوبی و وضوح مشهود است . اگرچه فرصت طلبان و رانت خواران اقتصادی نیز خود را با تب مصنوعی به این چهره نمایان ساخته اند و سیلی های زیادی به تب داران واقعی نظام و کارآفرینان اقتصادی و اجتماعی جامعه زده اند ، اما در مجموع طرح موضوع کارآفرینی در دولت و مجلس امری مبارک و خیر است .
در چنین شرایطی چنانچه صاحبنظران کارآفرینی کشور احساس مسئولیت نکنند و با یک همت گروهی ، جایگاه ، رسالت و مفهوم حقیقی کارآفرینی را تبیین و معرفی ننمایند و از آن حفاظت و صیانت نکنند ممکن است همچون بسیاری از امور ضروری و مفید دیگر به انحراف ، باد فراموشی و نهایتا به نابودی کشیده شود.
کارآفرینی اگرچه یک شغل نیست و ترویج فرهنگ آن در جامعه ، ابتدا موجب افزایش بیکاری می شود ، اما موتور توسعه است و بیکاری های پنهان را نه تنها آشکار و درمان می کند ،بلکه باعث پیشگیری از آن نیز می شود .در اینجا این سوال مطرح می گردد که اگر کارآفرینی یک شغل نیست و نتیجه کار او نیز ممکن است بیکاری را افزایش دهد ، پس کارآفرینی چیست و کارآفرین کیست ؟ چرا آنها را موتور توسعه اقتصادی نامیده اند ؟ آیا کارآفرینی انواع مختلفی دارد؟ آیا ویژگی های روان شناختی و جمعیت شناختی کارآفرینان اقتصادی ، سیاسی ،اجتماعی با هم تفاوت دارند؟ و.....
مفهوم کارآفرینی
واژه کارآفرینی در زبان فارسی واژه ای است نو که معنای لغوی آن ، شنونده یا خواننده ناآشنا به مفهوم اصلی آن را ، که ترجمه انگلیسی Entrepreneurship است به اشتباه می اندازد. این واژه اغلب در اذهان ، مفهوم اشتغالزایی و ارتباط مستقیم و ذاتی با کار (آن هم از نوع فیزیکی آن ) را تداعی می کند، در حالی که کارآفرینی به معنی حقیقی خود تعاریف مختلف و متنوعی دارد. به طورکلی می توان گفت که اساس و جوهره اغلب تعاریف ارائه شده در فرهنگ غرب به مفهوم " فرآیند خلق ثروت" یا "تخریب خلاق" می باشد که طبیعتا چنان فرآیند و چنین تخریبی توام و همراه با ریسک است .
متاسفانه عده ای در کشور ، کارآفرینی را به عنوان یک شغل معرفی می کنند و آنها را در کنار کارگر ، مدیر، مهندس ،پزشک ،خلبان ،وکیل ،جوشکار و.... قرار می دهند و عده ای دیگر آن را شغل آفرینی می دانند، عده ای دیگر کارآفرین را کسی می دانند که فقط بتواند کارگاه یا کارخانه یا شرکتی را تاسیس ،راه اندازی و مدیریت نماید و ریسک آن را متقبل شود. عده ای دیگر فقط فقط صاحبان کسب و کارهای کوچک و نوآور را کارآفرین می دانند و عده ای شالوده کار را در عصر فرا صنعتی " کارآفرینی " و در عصر صنعت " استخدام " معرفی می کنند،عده ای دیگر کارآفرینی را مترادف با شغل آزاد و کارآفرین را به معنی کارفرما و سرمایه دار تلقی می کنند .علاوه بر برداشت های غلط فوق که در ایران رایج شده است در جهان نیز وجه مشترک و بستر تمام تعاریف ، تفاسیر و ابعاد مختلف کارآفرینی منحصر به کار و اقتصاد می شود، به عبارت دیگر تاکنون کارآفرینی، در جهان فقط در حوزه کسب و کار و آن هم در بعد اقتصادی مطرح بوده است و آنجایی هم که از کارآفرینی اجتماعی ، سیاسی و یا فرهنگی صحبت شده است عمدتا به معنی کشف ،جذب و بهره برداری از فرصت های سیاسی ،فرهنگی و اجتماعی درآمدزا و سودآور بوده است نه صرف کارآفرینی اجتماعی ، سیاسی و یا فرهنگی.
به عبارت دیگر وقتی در غرب صحبت از کارآفرینی اجتماعی می شود عمدتا منظور این است که از طریق کسب و کار، درآمدی برای امور اجتماعی و عام المنفعه حاصل نمایند و یا ساختار اجتماعی ، سیاسی یا فرهنگی کشورشان را برای تسهیل و حمایت از کارآفرینی اقتصادی تغییر ، اصلاح یا تکمیل نمایند.
در فرهنگ غرب وقتی صحبت از کارآفرینی فرهنگی می شود، منظور این است که کسب و کار تازه ای در عرصه فرهنگ ایجاد کنند و یا برای افزایش فروش محصولات فرهنگی استراتژی کارآفرینانه را به کار گیرند و .... به هر حال در آن فرهنگ ، هدف از کارآفرینی فرهنگی و اجتماعی و سیاسی ، تخریب خلاق در اصالت ،رسالت ،روش ها ،مولفه ها و ساختار فرهنگ ، اجتماع یا سیاست نیست و تقریبا هر آنچه که به این نام مطرح می شود نهایتا به منظور تقویت کارآفرینی اقتصادی است . برای روشن تر شدن موضوع لازم است بدانیم که ادبیات کارآفرینی نشان می دهد کارآفرینی تاکنون از طریق مدل استقرایی تعریف و تبیین گردیده است ؛ یعنی همانطور که در شکل زیر دیده می شود ابتدا شاخص ها و ویژگی های شخصیتی و رفتاری افراد موفق در کسب و کار مورد شناسایی قرار گرفته و سپس بر اساس آن مولفه ها، ابعاد، مفاهیم ، فرضیه ها و مدل هایی را برای کارآفرینی طراحی و ارائه نموده اند.بدین ترتیب و با این رویکرد یا روش که مدل استقرایی نامیده می شود کارآفرینی فقط در بعد اقتصادی تعریف و تبیین شده است و لذا فقط رفتار کارآفرینانی مورد بررسی و شناخت قرار گرفته است که در حوزه کسب و کار فعال بوده اند.
اما از آنجایی که حوزه فعالیت های کارآفرینانه محدود به امور کسب و کار نمانده و به مرور این قلمرو گسترش یافته ،وقت آن رسیده است که از روش قیاسی به موضوع کارآفرینی نگاه شود یعنی ابتدا گمانه زنی ، نظریه پردازی ،مدل سازی و فرضیه پردازی شود و سپس مفاهیم و ابعاد و مولفه های کارآفرینی شناسایی و تبیین گردد تا نهایتا به رفتار کارآفرینانه برسیم که تنها به حوزه کسب و کار محدود نمی باشد و می توانید رفتار کارآفرینانه را در حوزه سیاسی ،فرهنگی ،اجتماعی نیز به معنی حقیقی و محض آن یعنی بدون زمینه و فعالیت های اقتصادی و جدا از فرصت های درآمدزا شناسایی و تعریف نمایید. به عنوان مثال کارآفرینی فرهنگی با این رویکرد یعنی خلاقیت و نوآوری یا تخریب خلاق در فرهنگ جامعه نه در محصولات فرهنگی یا به عبارت دیگر ایجاد چیزی ارزشمند در فرهنگ جامعه و کارآفرینی اجتماعی یعنی تخریب خلاق در سازو کارها، قوانین ،عرف و عادات و رسوم یا مناسبات و روابط اجتماعی و....... بدین ترتیب رفتار کارآفرینان فرهنگی ،سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی به طور جداگانه شناسایی ،تعریف و با یکدیگر تطبیق داده خواهند شد.
بر اساس رویکرد قیاسی ، تعریف کارآفرینی عبارت است از ارزش کارآفرینی و کارآفرین کسی است که بتواند ارزشی را در جامعه خلق نماید؛ چه ارزش مادی ، چه ارزش معنوی ، سیاسی ، فرهنگی یا اجتماعی ، بنابراین کارآفرینان اجتماعی کسانی هستند که در صدد شناسایی و رفع نیازهای جامعه اند و در این راه از اعتبار اجتماعی خود مایه می گذارند و برای رسیدن به هدف و ماموریت خود دست به ایثار و از خود گذشتگی می زنند ، همچنان که کارآفرینان سیاسی در صدد شناسایی نیازها و خلاء های سیاسی جامعه هستند و می کوشند تا موانع سیاسی موجود را جهت رشد و توسعه جامعه و استقرار عدالت و دموکراسی شناسایی و از سر راه بردارند،البته از طریقی نو و کارآفرینانه و بالاخره کارآفرینان فرهنگی افرادی هستند که ارزش های فرهنگی را در جامعه خلق ، کشف و یا احیا می نمایند. در هر صورت هر یک از کارآفرینان اجتماعی ، سیاسی و فرهنگی همچون کارآفرینان اقتصادی دائما در جست و جوی نیازها و فرصت ها هستند تا از طریق خلاقیت ،ریسک پذیری و رهبری ، ارزشی را در جامعه ایجاد و خلاء یا نقصی را دفع و اصلاح نمایند .بنابراین می توان گفت : کارآفرینی یک شغل نیست که فقط در بعد اقتصادی و آن هم در حوزه کسب و کار مطرح باشد بلکه فراتر از آن یعنی یک سبک زندگی یا یک فرهنگ است که همواره همراه کارآفرین است و بر تمام شئونات زندگی او تاثیر می گذارد؛ از جهان بینی و ایدئولوژی و انتخاب دین وی گرفته تا انتخاب همسر ، شغل و حرفه و روش انجام کارهایش . لذا کسی که دارای ویژگی های کارآفرینانه است الزاما نباید وارد حوزه کسب و کار و بعد اقتصادی کارآفرینی شود .همانطور که افراد زیادی در حوزه های فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی فعالیت می کنند و دارای ویژگی های کارآفرینانه است الزاما نباید وارد حوزه کسب و کار و بعد اقتصادی کارآفرینی شود.همانطور که افراد زیادی در حوزه های فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی فعالیت می کنند و دارای ویژگی های کارآفرینانه هستند ولی صاحب کسب و کاری نیستند و یا بر عکس افراد زیادی هستند که در موقعیت های کارآفرینانه قرار دارند یعنی صاحب کسب و کاری هستند اما رفتار کارآفرینانه ندارند. لذا یک خانم خانه دار ، یک محصل ، یک نویسنده ، یک خبرنگار ، یک استاد دانشگاه ، یک سیاستمدار ، یک کارخانه دار ، یک روحانی ، یک تاجر یا یک کارگر می تواند رفتار کارآفرینانه داشته باشد یا نداشته باشد. بطور کلی می توان گفت کارآفرینان به سبک خاصی زندگی می کنند، با عینک خاصی به جهان نگاه می کنند و به روش خاصی با مسائل و مشکلات و پدیده ها برخورد می کنند .آنها یک زندگی کارآفرینانه دارند که ممکن است در این زندگی کسب و کار کارآفرینانه ای داشته باشند یا نداشته باشند.مشخصات چنین زندگی ذیلا توضیح داده می شود.
زندگی کارآفرینانه
زندگی کارآفرینانه زندگی است که جستجوگری ،تکاپو و تلاش مستمر و بی وقفه برای رسیدن به کمال ،اساس آن است . زندگی ای که باید دائما در جستجوی میان برها باشی و خلاقیت جوهره آن است . زندگی ای که هیچ گاه به وضع موجود اکتفاء نمی شود و در حالیکه باید با یک چشم به آینده بنگری با چشم دیگرت باید به دنبال شکار ایده ها و فرصت ها از گذشته و حال باشی .زندگی که در آن شوق و صراحت و نشاط و صداقت و مثبت اندیشی آذوقه راه و سفر است . سفری سخت و خطرناک و مهیج و پایان ناپذیر .زندگی که در آن ارزش فرصت ها بسیار بیشتر از ارزش طلاست . زندگی که در آن امروزت با فردایت یکسان نیست و هر لحظه باید تصمیمی جدی و سرنوشت ساز بگیری . زندگی که بی توجهی به شرایط محیطی هر لحظه نقاط قوتت را تبدیل به نقاط ضعف می کند.زندگی ای که در آن شکست مفهومی دیگر دارد و گاهی باید عمدا راه اشتباه را طی کنی تا به جواب درست برسی .زندگی که ارزش ها و قوائد آنرا همواره باید زیر ذره بین قرار دهی و از نو ارزیابی و ارزش گذاری کنی .زندگی که اغلب توام با حیرت و ابهام است و گاهی با وجود آنکه هدف داری تا رسیدن به آن ،از آن بی خبری .زندگی که در آن تا آنجا باید احساساتی شوی که منطقت اجازه می دهد .در این زندگی باید پازلی را حل کنی که تصویر نهایی آن را ندیده ای ، با این وجود امیدوار هستی و ندایی از درون همواره تو را به سمت چشم انداز هدایت می کند .زندگی که در آن عشق رسیدن به مقصد خواب را از چشمانت می گیرد و برای موفقیت حتما باید اول طعم شکست را بچشی .زندگی که اگر برای آینده ات برنامه ای نداشته باشی دیگران برایت برنامه ریزی می کنند. زندگی ای که برای پول درآوردن اول باید از پول چشم پوشی کنی تا بتوانی نانی به کف آری و به غفلت نخوری . زندگی که در آن موفقیت بذر شکست را با خود نمی پاشد، بلکه برعکس شکست ها بذر موفقیت با خود می پاشند، زندگی که در آن اساسا شکست به معنی واقعه ای است که هنوز فوائد آن تبدیل به سود نشده است و معیارهای موفقیت با معیارهای رایج سنجیده نمی شود . زندگی که در آن شوخی و مزاح و بازی گاهی جدی تر از جدی است و امور بسیار جدی گاهی شوخی تر از شوخی می شوند. زندگی که در آن بیشتر فکر می کنی که چطور فکر کنی تا به اینکه به چیزی فکر کنی ، یک سوال خوب و به جا بهتر از هزارها پاسخ خوب و به جا ارزش دارد و بیشتر از آنکه به موضوع فکر کنی به انتخاب موضوع و تعریف صحیح آن فکر می کنی .زندگی که در آن با وجود اینکه می دانی رسیدن به کمال به کوشش نیست به جوشش است ولی تا می توانی می کوشی و در این راه دو درصد گفته ، برایت چو نیم کردار ارزش ندارد.
بلکه کارآفرینی یک سبک زندگی است ،زندگی که در آن خواستن چیزی ، هنگامی خواستن بحساب می آید که آن را بخواهی و برای آن اقدامی بکنی و توانستن هنگامی اتفاق می افتد که نمی توانم را فراموش کرده باشی .زندگی که در آن بجز اندیشه هیچ چیز کاملا در اختیار تو نیست و برای مسلمان ماندن باید هر لحظه ایمانت را تازه گردانی .زندگی که برای بقا، در کسب و کار باید حرف نویی برای گفتن داشته باشی و بدون خلاقیت محکوم به فنا خواهی بود .ضمن اینکه همواره نگران این هستی که مبادا اختراع هایت وسیله ای تکامل یافته برای رسیدن به هدفی تکامل نیافته باشد.زندگی که در آن چیز تازه ای بدست نمی آید مگر اینکه تازه ای برایت کهنه شود.
در این زندگی تصور و خیال برتر از دانش است، زندگی که در آن خلاقیت به معنویت می انجامد و معنویت به خلاقیت . زندگی که در آن خودشناسی یعنی خداشناسی و خودشناسی یعنی آگاهی از کارکرد سیستم فراشناختی ذهن و کنترل آن ،در این زندگی است که افراد به فرا آگاهی می رسند و بادقت در فهم خود و رسیدن به خویشتن خویش یک ساعت تفکرشان بهتر از سال ها عبادت می شود.زندگی که در آن سازمان ها پاسخ های درست به سوال های غلط نمی دهند و هر کارمند و مدیری یاد می گیرد که چطور یاد بگیرد و چطور فراموش کند، در این زندگی سازمان ها می دانند که فراتر از کارکنانشان نمی توانند بروند و به خوبی یاد گرفته اند تا زمانی که به روش های قبلی تفکر می کنند نمی توانند بروند و به خوبی یادگرفته اند تا زمانی که به روش های قبلی تفکر می کنند نمی توانند سبک مدیریت و سازمان خود را توسعه و بهبود بخشند،آنها می دانند که مسائل امروزشان با راه حل های دیروز حل نمی شود و حل مسائل امروز با راه حل های روز نیز برایشان کارساز نیست چون آنها باید مسائل آتی خود را با راه حل های آتی اما امروز حل کنند.
زندگی کارآفرینانه یعنی زندگی که تنها از سمت چپ مغز استفاده نمی شود ،بلکه سمت راست مغز بطور مستمر و فعال مورد استفاده قرار می گیرد و سبک های مختلف تفکر بطور آگاهانه انتخاب و در حل مسائل بکار می رود .زندگی ای که در آن عقل به اندازه ای رشد می یابد که دست خود را به عاقلتر از خود می دهد و بعضی اوقات دستش را به دل می دهد و می گوید از این جا به بعد کار من نیست .زندگی ای که در آن کل نگری و جزءنگری ،محافظه کاری و ریسک پذیری ، واقعیت ها و آرمان ها ،نظم و نوآوری و بسیاری از این قبیل اضداد با هم جمع می شوند و کارآفرین کامل جمع اضداد نامیده می شود.در این زندگی سازمان ها بر اساس شایسته سالاری کارکنان خود را انتخاب می کنند و از بوروکراسی اداری ، مقررات خشک و کنترل سخت گیر و جزءنگر و همچنین روابط رسمی و از بالا به پایین و انحصار اطلاعات پرهیز می شود ، ضمن اینکه شکست های باور کارکنان و مدیران مورد شناسایی و تشویق قرار می گیرد. در این زندگی شناخت و توسعه قالب های ذهنی اهمیت خاصی دارد و خردمند به کسی گفته می شود که اندیشه خود را به اصرار صحیح نداند و به آنچه که نفسش (قالب های ذهنی اش ) برای او می آراید اطمینان نکند، در این زندگی به اشخاص گفته می شود که دارای اعتماد به نفس بالایی هستند که بتوانند:
-با دیگران کار کنند،
-حداقل برخی از کارها را بهتر از دیگران انجام دهند،
خود را با موقعیت های تازه و افراد جدید انطباق دهند،
-در کارهایی که ابتدا دشوار به نظر می رسد ، مهارت پیدا کنند ،
-در شرایطی که اطلاعات کافی وجود ندارد تصمیم گیری کنند،
--به دیگران کمک کنند و از آنها حمایت نمایند،
-اگر فعالیت های گذشته شان مطابق انتظارشان نباشد آنها به طور موثری اصلاح کنند.
با این اوصاف است که کارآفرینان می گویند خداوند جسم انسان را حکیمانه طراحی کرده است ، طوری که نه بتواند به خود تیپا بزند و نه دست تایید به پشت خود بزند، بله زندگی کارآفرینانه زندگی ای است که کانون توجه افراد بیشتر به سمت فرصت ها هدایت می شود تا تهدید ها و با مهارت های خاصی تهدیدها به فرصت تبدیل می شوند و افراد به خوبی می دانند که فرصت ها دیر به دست می آیند و زود از دست می روند .در این زندگی همه کارها به نحو احسن انجام می شود حتی اگر آن کار ساختن سنگ لحد باشد و سازمان ها حقیقتا مشتریان خود را دوست دارند و در ارضای نیازهای آنها اکتفا به اظهارات آنها نمی کنند بلکه در جستجو و کشف نیازهای پنهان مشتریان خود هستند ، نیازهایی که مشتریان دارند ولی از آن بی خبرند.
زندگی کارآفرینانه به معنی زندگی است که در آن دیدن یعنی تجربه تفسیر نشده واقعیت و افراد می دانند که گاهی چشم ها به دارنده خود دروغ می گویند و خرد خیانت نمی کند کسی را که از او پند و اندرز بخواهد ، به عبارت دیگر افراد مراقب هستند تا فقط چیزهایی را نبینند که دلشان می خواهد ببینند یا آمادگی دیدن آن را دارند ،بلکه با چشمان خود بدون تعبیر و تفسیر ببینند.
در این زندگی مغز مزرعه آخرت است و دروغگو دشمن خدا ، ضمیر ناخودآگاه منبع باارزشی است که ارتباط با آن و استفاده از اطلاعات نهفته در آن یک مهارت محسوب می شود ،البته مهارتی قابل آموزش . در این زندگی افراد می دانند که نمی توانند باد را کنترل کنند اما می توانند بادبادنشان را تنظیم کنند و با پوست و گوشت و استخوان معنی این جمله را درک کرده اند که در بند آنی که در پی آنی .
کارآفرینان در این زندگی گاهی تقلید را بدتر از اشتباه می دانند و برعکس دیگران اگر به حد کافی به مشکل نزدیک شوند خود را قسمتی از مشکل نمی بینند،چون با ذهنی آگاه مسائل و مشکلات را شناسایی و تعریف کرده اند.
در زندگی کارآفرینانه حتما حق با اکثریت نیست و وقتی همه بر ضد شما هستند شما یا کاملا برحق هستید یا کاملا در اشتباه . در این زندگی معیار موفقیت در کسب و کار با معیارهای رایج تفاوت دارد یعنی اگر پولی از کارتان بدست نیاورید تا زمانی که کاری را انجام می دهید که آن را دوست دارید یک موفق حقیقی محسوب می شوید و گاهی در این زندگی می توانید بدون سخت کارکردن ، شرافتمندانه پولدار شوید.در این زندگی انسان برای موفقیت آفریده شده است و اشتباهات و شکست ها موفقیت هایی برای آموختن محسوب می شوند و موفقیت به عنوان یک سفر تلقی می گردد نه یک مقصد.
بله در زندگی کارآفرینانه ، حقیقت از اشتباه بهتر کشف می شود تا از سردرگمی و اغتشاش و 75 درصد موفقیت در چنین زندگی ای " به موقع حاضر شدن است " . در چنین زندگی ای انسان تا خود را شکست خورده نپندارد شکست نمی خورد و شکست ها بهای پیروزی ها محسوب می شوند.
در این زندگی همواره باید در تلاش برای تشخیص و تفکیک واقعیت ها از واقعیت نماها بود و جایی که مدارا درشتی باشد ،درشتی باید کرد و جایی که عقل به کار ناید دیوانگی . در زندگی کارآفرینانه کسی از ریسک های معقول و متوسط نمی ترسد چون همه برای بارش باران دعا کرده اند لذا از رعد و برق یکه نمی خورند ، آنها فقط وقتی جهت و مسیری موجود باشد حرکت نمی کنند بلکه خیلی اوقات صرفا حرکت می کنند تا یک جهت و مسیری را تولید کنند .آنها می گویند : تو پای در راه بنه هیچ مگوی خود راه گویدت چون باید رفت . در این زندگی تولید راه های جدید از انتخاب راه های موجود مهمتر است و علاوه بر درست بودن موضوعات ، به پرمایه گی آنها نیز توجه می شود لذا فقط به قسمت های "آه " " به موضوعات توجه نمی شود بلکه قسمت " وه " آنها نیز اهمیت خاصی دارد.
در زندگی کارآفرینانه هیچ کس به هیچ چیز بسنده نمی کند و کسی را پیدا نمی کنی که بجوید و بلاخره نیابد، اما به یافته ها نیز اکتفاء نمی شود .در چنین زندگی ترتیب امور مهم نیست بلکه نتیجه کار اهمیت دارد و طبقه بندی ، علامت گذاری و تعاریف پدیده ها ثبات و اهمیت چندانی ندارد یا به عبارت دیگر برای پدیده ها یک جامه برای همیشه دوخته نمی شود ، بلکه با تفکر خلاق مرتب جامه انها دریده می شود. در این زندگی همه افراد فرآِیند خلاقیت را طی کرده اند و به خوبی می دانند که چه وقت و چطور از ضمیر ناخودآگاه خود استفاده کنند .آنها می دانند که ضمیر ناخودآگاه ،حقایق ،داده ها آثار و نشانه های زیادی را از محیط دریافت می کند که ضمیر آگاه به دلیل قالبهای ذهنی به انها بی توجه است و از این منبع به نحو احسن استفاده می کنند ، در این زندگی هیچ چیز مثل " هیچ چیز " سودمندترین و دردسترسترین منبع برای خلاقیت نیست و افراد به خوبی می دانند که خیلی چیز ها قبل از اینکه خواصشان شناخته شود ،چیزهای بی ارزشی بوده اند و لذا از چیزهایی که در حال حاضر بی ارزش تلقی می شوند بی تفاوت و به راحتی نمی گذرند و لذا قادرند چیزهای با ارزشی از هیچ ایجاد کنند ( منظور چیزهایی است که مردم دیگر آنها را هیچ می شمارند.)
در زندگی کارآفرینانه افراد به خوبی معنی جمله زیر و آثار آن را درک می کنند و لذا راه فرار از آن را یاد گرفته اند ، " شما آن چیزی که فکر می کنید نیستید بلکه شما چیزی هستید که فکر می کنید دیگران راجع به شما چنین فکر می کنند ".
در این زندگی خوش بینی و تفکر مثبت بیشتر از سبک های دیگر زندگی جریان دارد و همین امر باعث می شود که هر مشکلی را یک فرصت ببینید ، کارها به تعویق نیافتد ، افراد طفره نروند، هیچ کس در جستجوی اشتباهات دیگران نباشد و از شکایت کردن و غرولند و ناله خبری نباشد . در این زندگی کمتر ریشخند کردن ، طعنه زدن و چوبکاری کردن را می بینید و از بی انصافی ، خودخواهی و احساس زرنگی کردن دیگران بیشتر درامانید.
یکی از نشانه های بارز این زندگی نشاط است که موجب از بین رفتن افسردگی و بدبینی و غم و ترس می شود .در این زندگی بخاطر تفکر مثبت از بدزبانی ،تهمت و بی حرمتی به مقدسات افراد پرهیز می شود و از عصبانیت و کینه توزی و به دنبال آزار رساندن و انتقام گرفتن خبری نیست .افراد مشغول ریز بینی و نکوهش و قضاوت دیگران نیستند.
در سبک های زندگی دیگر ، افراد چیزهایی را می بینند و می گویند "چرا؟" اما در زندگی کارآفرینانه افراد یاد می گیرند که چیزهایی که هرگز وجود نداشته است ببینند و بگویند " چرا نه "،در زندگی کارآفرینانه بیشتر از تفکر واگرا استفاده می کنید تا همگرا و باید چراهای دوران کودکی را دوباره آغاز کنید اما نه در مورد چیزهای ناشناخته بلکه در امور بدیهی و دانسته های دوران بزرگی چون به قول وایتهد ؛ به عهده گرفتن تجزیه و اتحلیل امور عادی ، واضح و بدیهی احتیاج به ذهنی غیر عادی دارد و به قول کاسپر ، کشف ناشناخته ها ،عملی جسورانه است اما از آن جسورانه تر زیر سوال بردن ناشناخته ها است . در این زندگی مغز انسان به مثابه یک سیستم انبارداری که همواره اولین خروجی از آن ، اولین ورودی به آن است که کار نمی کند بلکه خروجی آن قابل تغییر و کنترل است در این زندگی اولین نگاه به موضوعات و پدیده ها به معنی درست ترین نگاه و بهترین موضع نیست بلکه هر نفس نو می شود دنیا و ما و همچنین دم به دم در تو در خزان است و بهار در اوج این زندگی مصداق واقعی بیت زیر خواهی شد :
سبزه گردی ،تازه گردی در نویی
گر تو خاک اسب جبریلی شوی
در این زندگی بازی و بازی گوشی فقط اختصاص به بچه ها ندارد و خیال پردازی به معنی وقت تلف کردن یا تنبلی و دیوانگی نیست و همچنان که جدی بودن یک ارزش است ، شوخی و تفریح و مزاح هم باارزش است . بله در زندگی کارآفرینانه هر مشکلی با پول و تفکر علمی حل نمی شود و همچنان که عقل و منطق و عملگرایی و عدد و رقم و محاسبه خوب است ، احساس و هیجان و بصیرت و کشف و شهود هم لازم است ، چون می دانی که :
نو ز کجا می رسد کهنه کجا می رود
گرنه ورای نظر عالم بی منتهاست
در این زندگی خلاقیت شرط انسانیت است و هر زمان از غیب نو نو می رسد و از جهان تن برون شو می رسد . در این زندگی ندایی به تو می گوید :
تازگی و جنبش طوبیست این
همچون جنبش های خلاقی است این
در زندگی کارآفرینانه سازمانها در جستجوی افراد خیلی باهوش نیستند آنها می دانند که هوش زیاد لزوما خلاقیت بالا به همراه نمی آورد، بازار یابی این گونه سازمان ها بازار یابی واکنشی نیست که در صدد رفع نیازهای اظهار شده مشتریان باشد به عبارت دیگر آنها شرکت های بازار محور نیستند بلکه شرکت های بازار ساز هستند که از طریق بازار یآبی خلاق در صدد شناسایی و رفع نیازهای واقعی و پنهان مشتریان هستند . در این زندگی افراد فرآیند امکان سنجی ایده هایشان دچار وسوسه اقتصادی نمی شوند و قبل از اینکه مسائل فنی و امور مربوط به بازار طرح هایشان را بررسی کنند مسائل مالی و اقتصادی را مطرح نمی کنند آنها اگر پنج ساعت برای قطع درختی وقت داشته باشند 5/4 ساعت آن را صرف تیز کردن تبرشان می کنند.
در زندگی کارآفرینانه اموری که افراد درباره آنها تعصب بخرج می دهند امور نیستند که بدون چون و چرا پذیرفته باشند و بخاطر حرف مردم بیهوده زنجیر به گردن خود نمی اندازند:
از برای آنکه گویندت زهی
بسته ای بر گردن جانت زهی
در این زندگی مردم یک عمر بدبختی نمی کشند تا به دیگران ثابت کنند خوشبختند. در زندگی کارآفرینانه ریسک معقول و حساب شده جایگاه خاصی دارد و افراد می دانند که از یک دوره بزرگ با دو پرش کوتاه نیم توانند بگذرند و بازرگان ترسو از سود بی نصیب است .در زندگی کارآفرینانه افراد کارهایی را که ضرر ندارد انجام می دهند چون ممکن است سود داشته باشد و کارهایی را که سودی ندارند انجام نمی دهند چون ممکن است ضرر داشته باشد اما کارهایی که نه ضرر دارد و نه سود و یا هم ضرر دارد و هم سود در مورد آنها بررسی ، دقت ،مشورت و آزمایش می کنند. در این زندگی افراد بیشتر از آنکه به قدرت (کنترل و تسلط بر دیگران ) داشته باشند نیاز به موفقیت دارند و لذا می کوشند کارهایشان را به بهترین وجه انجام دهند، در این راه به استاندارد ها و انتظارات و رضایت دیگران اکتفاء نمی کنند.زندگی کارآفاینانه زندگی ای است که افراد به هنگام مواجه شدن با مشکلات ، علت آن را ابتدا در خود جستجو می کنند نه در دیگران یا محیط و پیشقدم بودن در امور سخت و پیچیده از ویژگی های افراد تربیت شده در این زندگی است ،افرادی که خود انگیخته بار می آیند و انگیزه کار را از خود کار می گیرند نه از محیط ، پول یا دیگران . در زندگی کارآفرینانه هر چه سن بیشتر می شود خلاقیت و کارآفرینی افزوده می شود چون با مهارت های فکری که افراد پیدا می کنند قادر می شوند تجربه هایشان را به امور دیگر تعمیم ندهند.
در این زندگی افراد متوجه می شوند که اگر کارها را با یقین شروع کنند در پایان به شک می رسند ، اما اگر با شک شروع کنند به یقین خواهند رسید و به خوبی فهمیده اند که شک منزلگاه خوبی نیست بلکه سکوی پرش مناسبی است . در زندگی کارآفرینانه یادگیری و حل مسئله فرآیندی دائمی و مادام العمر است
زندگی کارآفرینانه زندگی ای است که در آن مرز بین تعطیلات و ایام کاری و شب و روز از بین می رود و کار و تلاش و پایداری و پویایی اساس آن است . زندگی ای است که در آن 75 درصد موفقیت در گرو به موقع حاضر شدن است .بله زندگی کارآفرینانه مثل رانندگی با سرعت بالا در جاده یخبندان است ، زندگی ای که هر کس پا در آن بگذارد سنگ های زیادی به طرفش پرتاب می شود سنگ هایی از طرف علماء ،روحانیون ،مسوولین دولتی ،اقوام ،مردم کوچه و بازار ،همکاران ، زیردستان ، بالادستان ،دوستان و...از طرف همه کسانی که کلیشه ای فکر می کنند . اما اگر کسی با این سبک آشنا شده باشد و آن را پذیرفته باشد به مرور یاد می گیرد که چطور با این سنگ خانه بسازد ،خانه ای که وقتی ستون های آن زده شد همه مخالفین برای نوشتن نام خود بر سر درآن به صف می شوند.
در زندگی کارآفرینانه افراد منتظر نمی مانند که ایده طلایی به ذهنشان خطور کند یا جرقه ای سهمگین و پر تلالو در ذهنشان زده شود و بعد کار را شروع کنند بلکه کار را با ایده ای نسبتا کوچک که تنها بتواند آنها را در آغاز کار از خطر محفوظ دارد شروع می کنند تا بتوانند به تدریج بزرگ و بزرگ تر و کامل و کامل تر نمایند . در این زندگی به لباس های کهنه وصله نو دوخته نمی شود . مدیران سازمان ها در این زندگی فقط یک چکش ندارند بلکه جعبه ابزار مجهزی در اختیار دارند ،که انواع مختلفی از ابزارها در آن وجود دارد .در این سازمان ها انجام صحیح کارها به انجام کارهای صحیح تبدیل می شود و داشتن تکه ای کوچک از کیکی بزرگ به تکه ای بزرگ از کیکی کوچک ارجحیت می یابد. در زندگی کارآفرینانه ساختار سازمان ها ساده می شود اما نقش افراد پیچیده تر و صراحت در سازمان به معنی گفتن مطلبی نیست که رئیس علاقه به شنیدن آن دارد همچنان که شایستگی به معنی اطاعت بی چون و چرا نیست ، در چنین زندگی ای آرمان سازمان ها را مدیران ارشد تعیین نمی کنند بلکه همه کارکنان در تبیین آرمان مشترک سازمان نقش دارند و به همین دلیل است که سازمان آنها تبدیل به سازمان ما می شود.
در زندگی کارآفرینانه علم ناقص خطرناک تر از نادانی است و همه می دانند که بزرگترین اشتباهات را بزرگترین دانشمندان مرتکب شده اند، لذا از این خبر یکه نمی خورند که سیصد سال ، تمام دانشمندان عالم مساحت مثلث را اشتباه حساب می کردند.آنها می دانند که علم بشر ابطال پذیر است چون همواره در حال تغییر، رشد ، اصلاح و یا تکمیل است و لذا علم را برای خود بت نمی کنند و ضمن برخورداری از علم حضوری ، علم حصولی را جزء با ارزش ترین امور زندگی خود می دانند و همواره از خدای خود می خواهند که :
قطره دانش که بخشیدی ز پیش
متصل گردان به دریاهای خویش
کارآفرینی در اسلام
در فرهنگ کارآفرینی تظاهر به کار مسخره ترین امور محسوب می شود و کارهای گروهی به معنای حقیقی آن در سازمان ها رایج است و لذا تفاوت کارگروهی با گروه های کاری بر همه روشن است .در زندگی کارآفرینانه افراد مشغول ارزش آفرینی به معنی عام آن می شوند به عبارت دیگر یا ارزش های مادی می آفرینند (کارآفرینان اقتصادی ) یا ارزش های معنوی (کارآفرینان اجتماعی ، سیاسی و فرهنگی ) و لذا می توان گفت زندگی کارآفرینانه زندگی است که فرد حازم در اسلام دارد.برای روشن تر شدن موضوع معانی مختلف حزم و حازم ارائه می گردد:
حزم : محکم کردن کار و اجتناب از فوت آن است .
احتزام :کسی که کمرش را با ریسمان ببندد.
حازم : آدم دور اندیش کاردان .
حازم : کسی که امروزش را اصلاح کند و برای فردایش چاره ای تدارک و مهیا کند.
حزم : پشتکار توام با اعتماد به نفس
حزم : حفظ آن چیزی است که به دشواری به دست آوردی و ترک چیزی است که به آن اکتفا نمودی .
حازم :عاقلی است دارای قدرت شناخت (تمیز دهنده ) و صاحب تجربه و سبک
حزم : مثل سیل شدیدی است که پستی و بلندی های زمین را در بر می گیرد.
حزم : مثل سیل شدیدی است که پستی و بلندی های زمین را در بر می گیرد.
حزم : زمین سنگلاخ بلندی است که حیوانات و انسان ها نمی توانند از آن بالا روند مگر با تلاش و جهد بسیار
حزم : نتیجه مدیریت فکر و ذهن است .
موفقیت به حزم است و حزم به مدیریت فکر و ذهن و ذهن به راز داری است .
رای و نظر زیاد است ولی حزم کم است .
حزم: یعنی شک (الحزم مساده الظن )
حزم : دارایی است و سستی ،نابودی و ناداری است .
حازم : من ( حضرت علی ) نزد مادرم حیدر نامیده شده ام و حیدر کسی است که حازم خیراندیش است .
حزم : منتظر فرصت شدن و عجله هنگامی که وسائل آن مهیا می شود.
حازم : کسی است که با روزگار خویش مدارا کند.
حزم : نگاه به عاقبت کار و مشورت با صاحبان عقل است .
حازم : کسی است که از امکانات موجودش خوب استفاده کند و کار امروز را به فردا وامگذارد.
حازم : کسی است که تجربه ها را استوار سازد و سختی ها و گرفتاری ها او را صیقل دهد و پاک کند.
حازم ترین افراد کمترین درخواست را از مردم می کند.
کسی که حزمش کم باشد عزم و اراده اش ضعیف است .
در این زندگی است که هنر را در جملات زیر می خوانی و در کربلا اوج آن را می بینی .
Art is , having a vision to see the world differently and skill to portrate it.
هنرمندی که دورنمای خود را با خون خودبه چه زیبایی بر پرده زمان و بوم دل های آزادگان عالم ترسیم کردو آن را با صدای هل من ینصرنی به گوش جان من و شما رساند.بله در این زندگی خلاقیت به معنی شناسایی نیازهای سطح بالای انسان یعنی نیاز خود شکوفایی که اولیاء و انبیاء بهتر از همه آنها را برای نوع بشر شناسایی ،معرفی و رفع نمودند.
در این زندگی است که پرده پندار دریده می شود و دنیا و آخرت ، عقل و دل ،علم ، و عمل ، ماده و معنا ، روح و جسم با هم تنیده شده و به یک زبان می گویند : سبحان الله و الحمدلله و لا اله الاالله و الله اکبر.
آن وقت است که کارت عار نمی شود و زبانت مار ، حسادتت رقابت می شود و رقابتت بی رحم نمی شود.آن وقت است که تلاش می کنی تجارت بدون رضایت نکنی و رضایت بدون تجارت به دست نیاوری ، آن وقت است که واقعا موتور توسعه می شوی و کار و عبادتت یکی می شود ، قدرت فرصت ها را می دانی و نمازت نمازمی شود و سوالت جواب .

منبع: روزنامه همشهری

 



نظرات 0
تاريخ : چهارشنبه 9 فروردین 1391  | 6:52 PM | نویسنده : قاسمعلی

اگر در دهه هفتاد میلادی و پس از وقایع ناامیدکننده انقلاب فرهنگی، اقتصاددانی به چین سفر می‌کرد، بعید بود که بر روی رشد اقتصاد چین حاضر به شرط بندی شود . در آن ایام، چین کشوری فقیر بود که ایدئولوژی رسمی ‌آن خصومت زیادی با نظام بازار داشت . اما به تدریج اتفاقاتی افتاد كه تولید ملی چین را كه در سال1998 نصف روسیه بود، در 10سال بعد به 2برابر روسیه رساند .
همچنین سرمایه فیزیکی، انسانی و منابع طبیعی اندکی داشت و در عین حال از زیادی جمعیت رنج می‌برد. چین ظرف دو دهه آخر قرن بیست توانست تصویر فوق را تغییر شگرفی دهد. متوسط نرخ رشد اقتصادی آن در این مقطع 9‌درصد بود. پیامد آن این بود که ظرف بیست سال درآمد سرانه آنها 4 برابر شد .

بنابراین چین از یک کشور فقیر به کشوری در حال توسعه با درآمد سرانه پایین تبدیل شد. نکته جالب این است که ثمرات این رشد اقتصادی نصیب توده مردم نیز شد .

تعداد کسانی که زیر خط فقر قرار داشتند از 250‌میلیون نفر (یعنی یک سوم جمعیت ) به کمتر از 50‌میلیون نفر (یعنی کمتر از یک بیست و پنجم جمعیت) کاهش یافت .

ظرف بیست سال نرخ امید به زندگی نیز از 64 سال به 70 سال ارتقا یافت. موفقیت اقتصادی چین در این مقایسه به شکل بهتری ظاهر می‌شود: در سال 1988 تولید ناخالص داخلی چین نصف روسیه بود اما 10 سال بعد دو برابر روسیه شد. در اوایل دهه هشتاد میلادی درآمد سرانه هند و چین برابر بود اما در اواخر قرن بیستم درآمد سرانه چین دو برابر هند گردید .

با رشد اقتصادی چین، نباید مانند نمونه دیگر کشورهای در حال توسعه که موفق به رشد اقتصادی شدند برخورد كرد. چین واقعا یک نمونه خاص است .

جمعیت چین به تنهایی از 15 کشور عضو اتحاد جماهیر شوروی بیشتر است. در سال 2000 تولید ناخالص داخلی آن بیشتر از مجموع همه کشورهای درحال گذار بوده است . بسیاری چنین پیش‌بینی می‌کنند که در سال 2015 اقتصاد چین از حیث عدد مطلق تولید ناخالص داخلی خواهد توانست از آمریکا پیشی بگیرد .
در این صورت چین به بزرگترین اقتصاد جهان تبدیل خواهد شد و مجد و عظمت تاریخی خود را که در اواسط قرن نوزدهم از دست داد مجددا کسب خواهد کرد .

همه این تغییرات مرهون اصلاحات اقتصادی چین است. در اوایل دهه 90 اجماع نسبتا عجیبی در میان اقتصاددانان در مورد اصلاحات اقتصادی ایجاد شد. تقریبا همه بر ثبات‌سازی، آزادسازی و خصوصی‌سازی و دموکراتیک کردن عرصه سیاست تاکید می‌کردند. اگرچه شاید برخی این اقدامات را برای گذار به اقتصاد بازار کافی نمی‌دانستند اما کسی در لزوم آنها تردید نداشت. تجربه تلخ اروپای شرقی چنان زنده و پیش رو بود که مجالی برای مخالفت باقی نمی‌گذاشت .

راهی که چین در اصلاحات اقتصادی خود پیمود نافی این امر بود که تنها از طریق اجرای خصوصی‌سازی، آزادسازی و... می‌توان به سمت اقتصاد بازار گذار کرد .

اگرچه مسوولان چینی به توصیه اقتصاددانان در مورد ایجاد ثبات در اقتصاد، بازکردن درهای کشور بر روی تجارت و سرمایه‌گذاری خارجی گوش دادند اما مواردی را هم که نقض كردند بسیار عجیب بود. چین توانست بدون اینکه به طور کامل آزاد‌سازی نماید و خصوصی‌سازی و دموكراتیک کردن سیاست را پیش بگیرد به توسعه اقتصادی دست یابد .

در بادی امر بسیاری چنین تصور می‌کردند که اگر آزادسازی قیمت‌ها به شکل ناقص انجام شود و نظام برنامه‌ریزی مرکزی همزمان حفظ شود، نه تنها رشدی به وقوع نخواهد پیوست بلکه اخلال در نظام بازار بیشتر خواهد شد. همچنین برخی تصور می‌کردند که بدون خصوصی‌سازی و صیانت از حقوق مالکیت انگیزه‌های اقتصادی برای فعالیت ایجاد نخواهد شد .

علاوه بر آن برخی تصور می‌کردند که بدون اصلاحات سیاسی، پشتیبانی سیاسی لازم از نظام بازار ایجاد نخواهد شد و توسعه اقتصادی آسیب‌پذیر خواهد ماند. عملکرد رشد اقتصادی چین کاملا مغایر با این پیش‌بینی‌ها ب
در رابطه با اصلاحات اقتصادی چین، دو نگرش غلط اما کاملا رایج وجود دارد که باید نسبت به آنها هشیار بود :

تصور غلط اول این است که بسیاری می‌پندارند رشد چین صرفا مرهون سرمایه‌گذاری خارجی و صادرات بوده است. در این راستا برخی بر نقش چینی‌های مقیم خارج و هنگ‌کنگ و تایوان بیش از مقدار واقعی تاکید می‌کنند .

واقعا اگر اهالی یک کشور که در خارج از آن زندگی می‌کنند می‌توانند چنین تغییرات بدیعی را ایجاد کنند، چرا چنین اتفاقی در آلمان نیافتد. مگر غیر از آنست که آلمان غربی اقتصاد قدرتمندی بود و توانایی بسیار بیشتری نسبت به چینی‌های مقیم خارج داشت؟ پس چرا امکان رشد آلمان شرقی فراهم نشد؟ در مورد سرمایه‌گذاری خارجی نیز خیلی اغراق شده است .

سرمایه‌گذاری خارجی در چین تنها از سال 1993 شروع به رشد اساسی نمود و در بالاترین حد خود به رقم 10‌درصد کل سرمایه‌گذاری انجام شده در چین رسید. بسیاری تصور می‌کنند که توسعه چین مرهون صادراتی بود که در استان‌های ساحلی آن انجام می‌شد .

این تصور کاملا غلط است. استان‌های داخلی چین نیز به موازات استان‌های ساحلی آن در رشد اقتصادی چین سهیم بودند. یکی از تبعات منفی این تصور این است که تصور می‌شود باز بودن اقتصاد به تنهایی مفید خواهد بود بلکه این کار منوط به آن است که در داخل تغییرات مهمی‌ صورت گیرد .

تصور غلط دیگر این است که گمان می‌رود موفقیت چین صرفا مرهون اصلاحات کشاورزی آن بود . تردیدی نیست که اصلاحات کشاورزی چین توفیق بزرگی بود .

در این اصلاحات مکانیزم آزادسازی قیمت‌ها نقش مهمی‌داشت اما تنها عامل نبود . سرمایه‌گذاری‌های عظیم چین دردهه 70 در زیرساخت‌ها و تحقیق و توسعه مرتبط با کشاورزی منجر به افزایش بهره‌وری در دهه 80 گردید. یکی از دلایل اینکه اصلاحات کشاورزی چین خیلی برجسته می‌شود این است که با توصیه‌های استاندارد اقتصاددانان در مورد اصلاحات اقتصادی بسیار سازگار است. باید توجه داشت که به‌رغم اهمیت اصلاحات کشاورزی، موفقیت اصلی چین در بخش‌های دیگر بود .

در دهه هفتاد میلادی، بیش از 70‌درصد نیروی کار چین در بخش کشاورزی مشغول به کار بودند. در سال 2000 این رقم به 50‌درصد کاهش یافت. در اواخر دهه 90 سهم ارزش افزوده کشاورزی در تولید ناخالص داخلی 16‌درصد بود که وضعیتی مشابه با لهستان و شوروی سابق را نشان می‌داد .

درست است که موفقیت اصلاحات کشاورزی موجب ایجاد پس انداز و عرضه نیروی کار برای بخش صنعت گردید اما باید تغییراتی در بخش صنعت و دیگر بخش‌های انجام می‌شد تا این نیروی کار و پس‌انداز در آنجا به کار افتد .

چشم‌اندازی از نهادها



اقتصاددانان معمولا رشد را مرهون نیروی کار و سرمایه (فیزیکی و انسانی) همچنین بهره‌وری می‌دانند اما بهره‌وری خود عاملی درونزا است که از رشد تکنولوژی، مکانیزم انگیزشی موجود و نحوه تخصیص منابع تاثیر می‌پذیرد .

در اواخر قرن بیست، رویکرد نهادگرایی جدید ایجاد شد که نه تنها بر اصلاح قیمت‌ها بلکه بر اصلاح نهادها تاکید می‌ورزید. به اعتقاد آنها توجه صرف‌ بر آزادسازی، خصوصی‌سازی و ثبات‌سازی کافی نیست بلکه نهادها نقش مهمی‌در پایداری رشد دارند .

معمولا نهادهای موجود در آمریکا الگوی مطلوب قلمداد می‌شوند و وضعیت نهادی کشورهای دیگر در مقایسه با آمریکا ارزیابی می‌شوند. معمولا هرچه وضعیت نهادی یک کشور در حال توسعه متفاوت از وضعیت مطلوب یعنی نهادهای موجود در آمریکا باشد، عقب‌ماندگی آن کشور به این عقب‌ماندگی نهادی نسبت داده می‌شود .

نسخه‌های ارائه شده نیز کاملا معطوف به این امور است : حقوق مالکیت را صیانت کنید، سیستم مالی را تقویت کنید، فساد اداری را برچینید ... .

نکته مهم این است که این روش به تنهایی نمی‌تواند عملکرد اصلاحات اقتصادی در بسیاری از کشورهای در حال توسعه را توضیح دهد . به عنوان مثال چین و روسیه از حیث وضعیت نهادی بسیار مشابه هم هستند، اما عملکرد اقتصادی بسیار متفاوتی دارند .

شاهد این مدعا تلاش‌هایی است که در بانک جهانی به‌منظور ساخت شاخص وضعیت نهادی صورت می‌گیرد. هرگاه در یک رگرسیون این شاخص با رشد اقتصادی سنجیده می‌شود برخی کشورها نظیر چین، کره، اندونزی و تایلند خارج از خط رگرسیون قرار می‌گیرند که نشان می‌دهند وضعیت آنها سازگار با این منطق نیست .

مشكل این مطالعات این نیست كه نهادها را مورد توجه قرار نمی‌دهند بلكه مشكل آنها این است كه میان مسیر و مقصد خلط می‌كنند. صرف مطالعه وضع مطلوب و نهادهای ایده‌آل كافی نیست بلكه باید دید چگونه می‌توان نهادهای مناسب برای طی كردن فرآیند گذار را فراهم نمود .

در این تحلیل ضروری است تا شرایط اولیه را در نظر گرفت چرا كه هر سیاست و توصیه‌ای باید با در نظر گرفتن آن باشد در غیر این صورت هزینه‌های گذار بسیار زیاد خواهد بود .

نكته مهم در اصلاحات اقتصادی چین در این امر است كه آنها با نوآوری خود نهادهایی برای گذار از وضع گذشته به اقتصاد بازار ایجاد كردند. این نهادهای مخصوص دوران گذار دو كاركرد مهم داشتند :

كارآیی اقتصادی را افزایش می‌دادند،

رابطه‌ای برد‌برد میان مسوولان سیاسی و عاملان اقتصادی ایجاد می‌ك



اصول كلی افزایش كارآیی اقتصادی و همساز كردن منافع مسوولان سیاسی و عاملان اقتصادی معلوم است اما چگونگی انجام آن مشخص نیست .

برای چگونگی محقق كردن این خواست‌ها فضای زیادی در اختیار برنامه‌ریزان و سیاست‌گذاران وجود دارد كه آنها باید با توجه به شرایط اولیه‌ای كه از آنجا گذار آغاز می‌شود و شرایط خاص بستر سیاسی و اقتصادی كه در آن اصلاحات صورت می‌گیرد، مسیر گذار را مشخص كنند. از این حیث نهادهای ضروری برای گذار مشخص و استاندارد نیستند و می‌توانند كاملا متنوع باشند .

به دلیل شرایط اولیه و شرایط خاص سیاسی اقتصادی شاید بهترین گزینه قابل اجرا نباشد. در این موارد باید از دومین گزینه‌ها استفاده نمود .

در ادامه چهارگونه از اصلاحات موفق چین و یك نمونه از شكست‌های دولت چین در اجرای اصلاحات اقتصادی را مرور خواهیم كرد و نشان خواهیم داد كه چگونه با نوآوری در ایجاد نهادهای خاص برای طی كردن دوران گذار، رشد حیرت انگیز چین ممكن شد و این كشور از وضعیت سابق خود به سمت اقتصاد بازار گذار نمود .

آزاد‌سازی قیمت‌ها از طریق بازارهای موازی



همه می‌دانند كه آزادسازی قیمت‌ها می‌تواند انگیزه‌های كافی برای تولید و ارتقای كارایی ایجاد كند اما در چین بدلیل شرایط اولیه كشور در هنگام شروع گذار، این امر به شكل خاصی انجام شد .

در مدل چینی، عاملان اقتصادی موظف بودند همانند گذشته بر اساس برنامه‌ریزی مركزی مقداری خاص با قیمتی خاص از كالاها و خدمات مختلف را تولید كنند اما می‌توانند تولیدات مازاد بر این سهمیه را در بازار آزاد به قیمت‌های بازار به فروش رسانند .

حسن انجام این كار این بود كه بازنده‌ای برای انجام اصلاحات برجا نمی‌گذارد چرا كه اولا دولت می‌تواند مانند گذشته منابع مورد نیاز خود را به دست آورد. علاوه بر آن مبادله‌ای میان عاملان اقتصادی برقرار می‌شود كه بر اساس آن افراد به تولید كالاهایی می‌پردازند كه حداكثر كارایی را در آن دارند و می‌توانند سهمیه مقرر خود را از دیگری خریداری كرده و به دولت پرداخت كنند .

نكته مهم در این روش این است كه از اطلاعات موجود حداكثر استفاده ر ا می‌كند و اجرای آن نیاز به اطلاعات جدیدی ندارد. علاوه بر آن نیاز به‌ایجاد نهادهای جدید نیست بلكه می‌توان از نهادهای موجود استفاده كرد . علاوه بر آن تقابلی میان دولت و عاملان اقتصادی وجود ندارد بلكه در این وضع وجود دولت لازم است تا این مبادلات را سامان دهد .

این روش در بخش كشاورزی چین به كار گرفته شد. به كشاورزان چینی طبق سهمیه بذر و كود به قیمت‌های دولتی داده می‌شد و از آنها مقدار مشخصی تولید به قیمت دولتی خریداری می‌گردید. مازاد بر این تولید، كشاورزان می‌توانستند نهاده‌های تولید را از بازار آزاد خریداری كرده و تولید مازاد خود را در بازار آزاد به فروش رسانند .

آثار اجرای این سیاست این بود كه تولید گندم در سال 1978بالغ بر 8/304‌میلیون تن می‌شد اما در سال 1988 این رقم به 1/394 ‌میلیون تن رسید كه رشد 30‌درصدی را نشان می‌دهد و نشان می‌دهد تا چه حد با اجرای این سیاست كارایی اقتصادی افزایش یافته است .

به همین سیاق تولید زغال سنگ در فاصله سال‌های 1981 تا 1989، از 293‌میلیون تن به 628‌میلیون تن ارتقاء یافته است. اجرای این سیاست موجب شد اشتغال غیردولتی از 9/48‌میلیون نفر در سال 1978 به 85/204‌میلیون نفر در سال 1994 ارتقا یابد .

مالكیت غیرمتعارف بنگاه‌های اقتصادی



فرآیند گذار اقتصادی در برخی كشورهای بلوك شرق به دلیل نبود بخش غیردولتی و خصوصی نشدن بنگاه‌های دولتی با شكست مواجه شد. مشكلات خصوصی‌سازی در برخی از این كشورها آن چنان حاد بود كه مشخص شد ایجاد شركت‌های خصوصی جدید بسیار موثرتر از خصوصی كردن شركت‌های موجود است .

ضمن تایید این نكته كه شركت‌های جدید موتور محرك رشد در كشورهای اروپای شرقی و چین بودند، باید توجه داشت كه مالكیت این شركت‌های جدید در چین متعلق به بخش خصوصی یا دولت مركزی نبود بلكه‌این شركت‌ها به دولت‌های محلی تعلق داشتند و در فاصله 1979 تا 1993 این شركت‌ها توانستند رشد خیره‌كننده چین را آغاز كنند .

در سال 1993 سهم بنگاه‌های بخش خصوصی در تولید صنعتی تنها 15‌درصد بود اما سهم شركت‌های متعلق به دولت‌های محلی به رقم 42‌درصد می‌رسید

در سال 1993تعداد شركت‌های شهر و روستایی (TVE) به رقم 5/1‌میلیون و تعداد شاغلان آن به 52‌میلیون نفر می‌رسید. سهم آنها از كل تولید روستایی 72‌درصد و از كل اشتغال روستایی 58‌درصد بود. ویژگی خاص این شركت‌ها چه بود؟ درست است كه مداخله دولت و مالكیت دولت معایب خاصی به همراه دارد اما مزایایی نیز به همراه خواهد داشت .

این مزیت مهم صیانت از اموال آنهاست. در كشورهایی كه حاكمیت قانون برقرار نیست و به حقوق مالكیت احترام گذاشته نمی‌شود، یكی از راه‌های حفظ اموال شركت‌ها وابسته شدن به دولت است .

به عنوان مثال در چین حتی طی سال‌هایی كه اصلاحات اقتصادی را شروع كرد در سه مقطع موج حمله دولت به شركت‌های خصوصی به راه افتاد و تحت عناوینی چون مبارزه با بورژوازی و مبارزه با آلوده‌كنندگان فضای اجتماعی و خشكاندن ریشه بحران تیان آن من به حقوق شركت‌های «خصوصی» دست اندازی شد .

در چنین شرایطی كه محیط برای مالكیت بنگاه‌ها امن نیست پناه بردن به حصار دولت‌های محلی می‌تواند موثر باشد. حسن دیگر این شیوه‌این است كه انگیزه كافی برای دولت‌های محلی فراهم می‌شود تا كالاهای عمومی مورد نیاز فعالیت‌های اقتصادی به میزان كافی عرضه شود .

در برخی كشورها كه دولت حقوق مالكیت را چندان به رسمیت نمی‌شناسد، با سودآور شدن فعالیت‌های اقتصادی یك شركت، مالیات‌های بیش از اندازه تحمیل می‌شود و عملا همه ثمرات یك بنگاه توسط دولت غارت می‌شود .

برای مواجهه با این امر خیلی از شركت‌ها ناچار می‌شوند تا حسابداری صوری را در كنار حسابداری واقعی ایجاد كنند و آمار و ارقام واقعی خود را پنهان سازند . حال وقتی كه شركت‌ها متعلق به دولت‌های محلی باشد، انگیزه انجام این اقدامات شدیدا كاهش می‌یابد .

علاوه بر اینها مشخص شد كه در سال 1985در شركت‌هایی كه متعلق به دولت‌های محلی بودند 46‌درصد درآمد به‌دست آمده پس از كسر مالیات مجددا در آنها سرمایه‌گذاری شده بود. این قبیل اقدامات زمینه رشد و گسترش آنها را فراهم آورد .

در كنار شواهد فوق، بررسی‌های آماری نشان می‌دهد كه افزایش سهم چنین شركت‌هایی در مقایسه با شركت‌های بخش خصوصی، موجب رشد درآمد دولت مركزی می‌شود. بنابراین یكی از خلاء‌های اصلی كشورهای در حال توسعه كه همانا نبود مكانیزم جامع دریافت مالیات باشد، به نحوی منتفی می‌گردد .

این امر به‌ویژه در كشورهای در حال گذار كه دست به خصوصی‌سازی بنگاه‌های بزرگ دولتی می‌زنند بیشتر صدق می‌كند. در این كشورها بخش عمده‌ای از درآمدهای مالیاتی دولت از محل شركت‌های بزرگ دولتی به‌دست می‌آید اما با خصوصی‌سازی آنها، امكان اخذ مجدد همان میزان مالیات فراهم نمی‌شود در حالیكه در چین با ابداع انجام شده ‌این مشكل تا حد زیادی حل شد .

علاوه بر این هزینه اخذ مالیات از شركت‌های متعلق به دولت‌های محلی كمتر از شركت‌های خصوصی است. لذا با این مكانیزم هزینه كمتری به دولت تحمیل شده است. همچنین وقتی شركت‌ها متعلق به دولت‌های محلی هستند انگیزه دست اندازی دولت مركزی به‌این درآمدها كمتر شده و درآمدهای این شركت‌ها در همان محل‌ها هزینه می‌شود و به نفع طبقات شهری باز توزیع نمی‌گردد .

ایده به‌كارگیری شركت‌های شهر و روستا نمونه‌ای دیگری از این امر است كه می‌توان از نهادهای موجود برای گذار به اقتصاد بازار استفاده كرد. این شركت‌ها در حالتی در گذشته‌ایجاد شده بودند تا از طریق آنها مزارع به صورت جمعی كشت شوند .

پیامد این تصمیم افت شدید تولید چین در اوایل دهه 60 بود كه منجر به مرگ 20‌میلیون چینی در اثر گرسنگی شد. همچنین در دو موج صنعتی شدن كه در دهه 60 و 70 توسط دولت مركزی چین براه افتاد برخی شركت‌های محلی به‌راه افتاد كه اكثر آنها در موج اول ناموفق بودند .

شركت‌های شهر و روستا از بقایای این نهادهای موجود شكل گرفتند و توانستند موتور رشد اقتصاد چین شوند . 3 طراحی نهادهای مالی كارآمد



معمولا هرگاه سخن از اصلاحات اقتصادی مطرح می‌شود سه‌گانه ثبات سازی، آزادسازی و خصوصی‌سازی تكرار می‌شود اما عنصر مهمی كه معمولا مغفول می‌افتد «دولت» است. یكی از عوامل كلیدی در رشد اقتصادی رفتار دولت‌ها است. دولت‌ها می‌توانند دستانی غارتگر داشته باشند و ثمرات فعالیت اقتصادی بنگاه را تصاحب كنند .

از سوی دیگر می‌توانند دستان یاری رسان داشته باشند و به رشد و شكوفایی اقتصادی آنها كمك كنند. در این مورد نقش دولت‌های محلی بسیار مهم است. مساله كلیدی در مورد اینكه دولت‌های محلی كدام شیوه عمل را انتخاب كنند این است كه رابطه آنها با دولت مركزی چگونه شكل گرفته باشد .

مقایسه روسیه و چین از این حیث آموزنده است. هر دو كشور بزرگ هستند و روسیه اصلاحات اقتصادی متداول یعنی خصوصی‌سازی و آزادسازی قیمتی بیشتری نسبت به چین انجام داده اما همواره دولت‌های محلی روس به عنوان مانعی برای رشد اقتصادی آنها شناخته می‌شوند در حالیكه در چین دولت‌های محلی پشتیبان رشد اقتصادی و فعالیت‌های اقتصادی انجام شده ارزیابی می‌شوند .

دلیل این تفاوت چیست؟ دلیل آن نوع رابطه مالی میان دولت مركزی و دولت محلی است. اصلاحات مربوط به‌این رابطه در اوایل دهه 80 آغاز شد .

سهم هزینه‌های دولت‌های محلی نسبت به كل هزینه‌های دولت در فاصله سال‌های 1971 الی 1975 معادل 46‌درصد و در فاصله سال‌های 1976 الی 1980 معادل 50‌درصد بوده است . پس از انجام رفرم این نسبت كماكان 50‌درصد باقی ماند اما ماهیت هزینه‌ها تغییراتی جدی كرد. این تغییرات از دو جهت صورت گرفت :

قبل از انجام اصلاحات، دولت‌های محلی برای انجام هزینه اختیاری نداشتند و به‌كل باید با نظر دولت مركزی هزینه‌های خود را انجام می‌دادند اما بعد از انجام اصلاحات در سیستم مالی این اختیارات به دولت‌های محلی واگذار گردید .

تا پیش از انجام اصلاحات یادشده، همه درآمدها توسط دولت جمع می‌شد و اصطلاحا همه از یك ظرف كه همانا درآمدهای تجمیع شده بود هزینه می‌كردند .

با انجام اصلاحات قرار بر این شد كه حساب هر منطقه جدا نگهداری شود. علاوه بر این بودجه دولت‌های محلی شامل چند بخش شد كه یك بخش آن توسط دولت مركزی تخصیص می‌یافت .



بخش دیگری از آن مربوط به درآمدهای محلی می‌شد كه همواره‌درصد ناچیزی از این درآمدهای محلی در اختیار دولت مركزی قرار می‌گرفت اما بقیه در دست دولت محلی باقی می‌ماند تا با استفاده از آن بتواند كالاهای عمومی ایجاد كند. دولت‌های محلی وقتی می‌دیدند كه با ارائه كالاهای عمومی می‌توانند درآمد بیشتری برای خود كسب كنند، انگیزه بیشتری برای این كار پیدا می‌كردند .

دقیقا عكس این حالت در روسیه رخ داد به‌این معنی كه با افزایش هزینه شهرها در روسیه، بودجه تخصیص داده شده به آنها كاهش شدیدی یافت .
محدود كردن دست دولت بدون كاهش دادن به درآمدهایش همواره یكی از موانع توسعه، عدم پایبندی دولت به وعده‌هایش عنوان می‌شود. دولت‌ها وعده می‌دهند كه بنگاه‌ها در یك منطقه شروع به كار كنند و همواره از مالیات معاف خواهند بود اما وقتی این بنگاه‌ها به سودآوری می‌رسند دولت‌ها وسوسه می‌شوند تا سهمی از درآمد بنگاه‌ها را مال خود سازند .

این امر از طریق مصادره كردن بنگاه‌ها یا تحمیل مالیات‌های سنگین میسر می‌شود. لذا مقوله متعهد كردن دولت‌ها یكی از دغدغه‌های اساسی بنگاه‌های اقتصادی و فعالیت‌های آنها به شمار می‌رود .

طبیعی است كه دود این كار نهایتا به چشمان خود دولت خواهد رفت چرا كه با كاهش انگیزه عاملان اقتصادی، درآمدشان كم می‌شود و امكان مالیات‌گیری دولت كاهش خواهد یافت. بنابراین یكی از مسائل اصلی برای حركت به سمت توسعه این است كه چطور می‌توان دولت را محدود كرد؟ یكی از راه‌های انجام این كار محدود كردن دولت از حیث اطلاعات است .

هرگاه دولت اطلاعات كمی در مورد میزان درآمد بنگاه‌های خصوصی داشته باشد امكان مالیات‌گیری كمتری نیز خواهد داشت. پنهان داشتن میزان اطلاعات از دید دولت از طریق سیستم بانكی چین میسر می‌شود. در سیستم بانك‌داری چین، تا همین اواخر نیازی به ارائه كارت شناسایی برای باز كردن حساب پس‌انداز نبود .

لذا صاحبان پس‌اندازهای مختلف ناشناس باقی می‌ماندند و دولت از حجم ثروت افراد بی‌اطلاع می‌ماند. در كنار آن دولت محدودیت معاملات نقدی را ملغی نمود بنابراین امكان مبادله اقتصادی بدون اینكه حساب‌های آن از طریق نظام بانك دولتی چین قابل ردیابی باشد فراهم شد .

تا قبل از انجام این اصلاحات در سال 1978، میزان درآمدهای نقدی حدود 6‌درصد تولید ناخالص داخلی بود اما این رقم تا سال 1990 به عدد 13‌درصد رسید .

وقتی مبادلات نقدی شكل گرفت و میزان ثروت افراد برای دولت نامشخص شد، مالیات‌گیری دقیق ممكن نبود لذا دولت ناچار بود یك رقم ثابت را به عنوان نرخ مالیات تعیین كند و از همه با این نرخ مالیات بگیرد. حال از آنجا كه این نرخ واحد می‌توانست به اقشار ضعیف فشار فوق العاده اعمال كند و موجب شورش و اغتشاش آنها شود، دولت در تعیین این نرخ محتاطانه رفتار كرده و ارقام كمی را به عنوان نرخ مالیات تعیین می‌كرد .

به این ترتیب درآمد مالیات دررفته زیادی برای ثروتمندان چینی باقی می‌ماند كه می‌توانستند از طریق آن حجم زیادی از ثروت خود را مجددا سرمایه‌گذاری كنند .

این امر موجب شد تا سهم هزینه‌های دولت از تولید ناخالص داخلی در فاصله سال‌های 1978 تا 1996 ، از 31‌درصد به 11‌درصد كاهش یابد اما عدد مطلق هزینه‌های دولت به دلیل رشد سریع اقتصاد ظرف بیست سال دوبرابر شد. (در این فاصله‌اندازه اقتصاد پنج برابر شده بود) در كنار این شبه درآمدی از طریق بانك‌ها برای دولت فراهم می‌شد زیرا موجودی حساب‌ها رشد شدیدی داشت .

در سال 1978 سهم پس‌انداز خانوارها در بانك به تولید ناخالص داخلی 6‌درصد بود اما این نسبت در سال 1996 به رقم 56‌درصد رسید و در سال 1998 از مرز 65‌درصد عبور كرد. مقایسه روسیه و چین از این حیث جالب است .
در هر دو كشور طی فرآیند اصلاح ساختار، نسبت درآمد دولت به تولید ناخالص داخلی افت كرد. در هر دو كشور كارآفرینان ثروت خود را پنهان می‌كردند، در چین این كار از طریق سپردن پول نقد به بانك میسر می‌شد ولی در روسیه درآمدها صرف مبادله كالاها می‌شد .

در روسیه تورم بالا بود و فرار سرمایه رخ می‌داد كه به نفع بانك‌های سوئیس و خزانه داری آمریكا تمام می‌شد اما در چین تورم كم بود و تحرك سرمایه با محدودیت روبه‌رو بود .

باید توجه داشت كه حفظ حساب‌های ناشناس در بانك‌های چین قبل از انجام اصلاحات اقتصادی نیز ممكن بود اما به دلیل محدودیت فعالیت بخش‌خصوصی اهمیت چندانی نداشت ولی بعد از ایجاد بخش‌خصوصی قوی این امر اهمیت خود را پیدا كرد و نقش مهمی در رشد و توسعه چین ایفا كرد. در مقابل آن روسیه قرار دارد كه آنها نیز سنت حفظ حساب‌های ناشناس را در اختیار داشتند اما هنگام شروع اصلاحات اقتصادی به منظور ایجاد شفافیت و عمل به نسخه‌های جهانی آن را ملغی ساختند .

لذا مافیای روسیه كه دارای سروسری با بانك‌ها بودند به راحتی توانستند از میزان ثروت افراد اطلاع یافته و از آنها اخاذی كنند

حركت از نهادهای دوران‌گذار به نهادهای مطلوب



باید توجه داشت كه اقدامات چین در ایجاد نهادهای مذكور صرفا برای دوران‌گذار بود و آنها می‌دانستند كه این نهادها عمر كوتاهی دارند و موقتی هستند و با رشد اقتصاد باید آنها را كنار زده و نهادهای مطلوب و استاندارد جهانی را ایجاد كنند .

دلیل این امر آنست كه نهادهای‌گذار هزینه‌های زیادی را تحمیل می‌كنند و منافع كمتری را ایجاد می‌كنند. به عنوان مثال حفظ بازارهای موازی دیگر چندان مطلوب نخواهد بود و تداوم برنامه ریزی مركزی صرفا هزینه زا است. در مورد شركت‌های شهروروستا مشكل اساسی نبود انگیزه مدیریتی كافی است .

بنابراین اگر این شركت‌ها خصوصی نمی‌شد در بلندمدت قدرت رقابت جهانی نمی‌یافت. حفظ حساب‌های بانكی ناشناس می‌توانست امكان فساد و پولشویی را فراهم سازد كه برای رشد مضر است. با این ملاحظات مشخص می‌شود كه تداوم حیات این نهادها چندان میسر نبود .

سیستم بازارهای موازی تا سال 1994 تقریبا ور افتاد چرا كه با بزرگ شدن حجم بازار آزاد،‌اندازه بازار كنترل شده دیگر چندان اهمیت نداشت و به راحتی حذف گردید. علاوه بر آن با حذف این بازار كوچك امكان جبران زیان كسانی كه از آن منتفع می‌شدند فراهم بود .

مثلا در دهه 90 كوپن غذا به كلی منسوخ شد و دولت معادل نقدی آن را به شهرنشینان پرداخت كرد .

شركت‌های شهرو روستا نیز در دهه 90 پس از اصلاح قانون اساسی چین كه بر اساس آن بخش‌خصوصی رسمیت یافت، خصوصی شدند .

با رسمیت یافتن بخش‌خصوصی دیگر نیازی به این امر نبود تا از طریق این شركت‌ها از حقوق مالكیت صیانت شود. علاوه بر آن با شروع فعالیت بخش‌های خصوصی قوی در چین امكان رقابت این شركت‌ها كمتر می‌شد بنابراین باید انگیزه‌های اقتصادی قویتری می‌یافتند كه خصوصی‌سازی این انگیزه‌ها را فراهم كرد .

یكی از انگیزه‌های تعلق این شركت به دولت‌های محلی برخورداری از درآمد آنها بود. قرار بر این شد تا درآمد حاصل از خصوصی‌سازی این شركت‌ها كماكان به دولت محلی تعلق‌گیرد و دولت محلی بتواند مالیاتی را بر میزان فروش آنها وضع كند تا منافعش كماكان ادامه یابد .
در كنار آن این تمهیدات‌اندیشیده شد كه چنین درآمدهایی در اختیار دولت‌های محلی باقی بماند و با دولت مركزی تقسیم نشود. لذا دولت‌های محلی هم با خصوصی‌سازی آنها موافقت كردند .

سیستم مالی دولت چین و توافقات آن با دولت‌های مركزی نیز نمی‌توانست برای طولانی مدت دوام بیاورد. آنها در سال 1994 نظام مالیاتی بزرگی را ایجاد كردند كه سازگار با الگوهای جهانی بود. بر اساس سیستم جدید ما .

منبع: سایت آفتاب



نظرات 0
تاريخ : چهارشنبه 9 فروردین 1391  | 6:52 PM | نویسنده : قاسمعلی
كارآفرینی عبارت است از فرایند خلق چیزی جدید و پذیرش مخاطرات و سود حاصل از آن. به عبارت دیگر، كارآفرینی فرایند خلق چیزی جدید و باارزش است كه با اختصاص زمان و تلاش لازم و در نظر گرفتن ریسك های مالی، روانی و اجتماعی و رسیدن به رضایت فردی و مالی و استقلال به ثمر می رسد. این تعریف دارای چهار جنبه اساسی است

چند جنبه مشترك در همه تعاریف كارآفرینی وجود دارد: ریسك‌پذیری، خلاقیت، استقلال و پاداش .


كارآفرین كیست؟



كارآفرین كسی است كه فرصتی را كشف و برای پیگیری و تحقق آن، سازمان مناسبی را ایجاد می كند .



كارآفرین كسی است كه عمدتاً به منظور كسب سود و رشد، كسب و كاری را تاسیس و اداره می كند كه مشخصات اصلی آن نوآوری و مدیریت استراتژیك است .



كارآفرین كسی است كه سیاستگذاری كسب و كار با اوست و به حساب خود ریسك مالی آن را به عهده می گیرد .



كارآفرین كسی است كه موسسه اقتصادی، خصوصاً كسب و كاری را كه معمولاً مستلزم ابتكار و ریسك قابل توجهی باشد سازماندهی و اداره می كند .





وجوه مشترك كارآفرینان



ریسك پذیری (ریسك های متوسط و حساب شده )



نیاز به توفیق



نوآوری، خلاقیت، ایده سازی



اعتماد به نفس



پشتكار زیاد



آرمان گرایی



پیشقدم بودن



فرصت گرا بودن (بیشتر در جستجوی فرصتها هستند تا تهدیدات )



نتیجه گرا بودن



اهل كار و عمل بودن



آینده گرایی





صفات اشخاص كارآفرین



كارآفرینان اعتدال در میزان خطر را ترجیح می دهند. فعالیتهای بامیزان خطر معتدل، آنهایی هستند كه مهارت و كوشش شخص نقش اصلی را ایفـا می كند. ممكن است شرایط مساعد هم در آن نقشی داشته باشد، اما تاثیر آن به وسیله مهارت و كوشش شخصی به حداقل رسیده تا نتیجه كار جزء مسئولیتهای خود شخص باشد .



كارآفرینان از خطر استقبال می كنند، در صورتی كه خطر محاسبه شده باشد. به عبارت دیگر، آنها مسئولیت فعالیتهایی را كه در آنها هیچ امكان موفقیتی وجود نداشته باشد و یا یك خودكشی مالی باشد را به عهده نمی گیرند. كارآفرینان برای قبول خطر باید جرأت داشته باشند و بدین وسیله سرنوشت خود را رقم مــی زنند .



اما در شرایط نامطمئن تمام جوانب را برای حل مشكلات در نظر گرفته و بنابر تناسبشان، آنها را طبقه بندی می كنند. كارآفرینــان مسئولیت شخصی را قبول مـــی كنند .



یكی از انگیزه های اصلی برای دنبال كردن آینده، كارآفرینی است. او ترجیح می دهد كه خودش تصمیم بگیرد و در جریان آن، تمام كوشش، دانش، مهارت و سرمایه خود را نیز به كار می گیرد .



اگر شكست بخورد، فقـط مـی‌تواند خود را مقصر بداند و اگر موفق بشود، فقط صلاحیت كارآفرینی خود را تایید كرده است .



كارآفرینان اعتماد به نفس دارند. كارآفرینان به خاطر اعتماد به نفس خود، شهرت دارند. آنها براین باورند كه می توانند انتظاراتی كه از آنها هست برآورده كنند. به عبارت دیگر، آنها امكان موفقیت خود را بیش از آن چیزی كه هست، در نظر می گیرند . ظاهراً كارآفرینان واقعی به خاطر اعتماد به نفس بالایی كه در خود می بینند و برای دیگران غیرقابل لمس است، موفق می شوند .



كارآفرینان به دنبال بازتاب عملكرد خود هستند. كارآفرینان به خاطر آگاهی از وضعیت موجود به دنبال بازتاب عملكرد خود چه خوب، چه بد، هستند. بدون داشتن این اطلاعات ادامه كار برای آنها خیلی مشكل است .



كارآفرینان در هر كاری كه انجام می دهند، هدفگرا هستند. بدین ترتیب كه آنها همیشه به فكر اهداف طولانی مدت خود بوده و كارهایی كه امروز انجام می دهند، در راستای اهداف آینده شان است. آنها همیشه چیزی را مورد هدف قرار داده و اهداف آنها معمولاً عادی نیستند. به همین خاطر دیگران آنها را بلندپرواز مـــــی نامند .



كارآفرینان، همیشه به دنبال مبارزه بوده و احساس اكتساب را دوست دارند. بنابراین استانداردهای بالایی را برای كار خود در نظر می گیرند. آنها محصولاتی با كیفیت بالا تولید و بر اساس مرغوبیت و راندمان رقابت می كنند. آنها از مواجه شدن با رقابت ترسی ندارند و در حقیقت از رقابت لذت می برند .



كارآفرینان نوآور هستند و همواره در مقابله با موقعیتها از راهها و روشهای جدید استفاده مــی كنند . آنها از توانایی خود در خلاقیت لذت می برند. از تصورات و ابتكارات شخصی خود برای یافتن راههای جدید و كنار هم گذاشتن چیزها استفاده می كنند. آنها پر از پرسش هستند .



كارآفرینـان خستگی را زیاد احساس نمــــی كنند. در برابر مشكلات به دنبال راه حل گشته و سریعاً برای حل آنها اقدام می كنند. آنها می دانند با كار موثر، به اهداف خود خواهند رسید .





وظایف كارآفرین


هشت وظیفه برای كارآفرین وجود دارد :



از موقعیتهای محیط آگاه می شود



برای استفاده از این موقعیتها خود را به خطر می اندازد



برای كار سرمایه گذاری می كند



نوآوریها را معرفی می كند



كار و تولید را نظم می بخشد



تصمیم می گیرد



برای آینده برنامه ریزی می كند



محصولات خود را با سود می فروشد





انگیزه های مهم كارآفرینی



سه انگیزه اولیه باعث می شود كه افراد، كارآفرین شوند :





نیاز به پیشرفت



علاقه به آزادی و استقلال



احتیاج به رضایت شغلی





سرچشمه كارآفرینی


كارآفرینان از كجا می آیند؟ اشخاص چگونه كارآفرین می شوند؟ آیا كارآفرینان زاده شده یا ساخته می شوند؟ زمانی بود كه تصور می شد كارآفرینان به جای ساخته شدن، متولد می شوند .



صفات آنها به قدری نادر بودند كه در هر جایی یافت نمــی شدند. امروزه، شواهد كافی وجود دارد كه نشان دهد صفات كارآفرینی را می توان با آموزش، پرورش داد .


نقشهای كارآفرینان در جامعه


كارآفرینان نقشهای ذیل را در جامعه ایفا خواهند كرد :



عامل اشتغال زایی



عامل انتقال فناوری



عامل ترغیب و تشویق سرمایه گذاری



عامل شناخت، ایجاد و گسترش بازارهای جدید



عامل تعادل در اقتصادهای پویا



عامل كاهش بوروكراسی اداری (كاهش پشت میزنشینی و شوق عمل گرایی و ...)



عامل نوآوری و روان كننده تغییر



عامل تحریك و تشویق حس رقابت



عامل ساماندهی منابع و استفاده اثربخش از آنها





منبع: سایت آفتاب



نظرات 0
تاريخ : چهارشنبه 9 فروردین 1391  | 6:52 PM | نویسنده : قاسمعلی
چكیده
كارآفرینی برای توسعه اقتصادی یك جامعه به عنوان یكی از ارزانترین ابزارها بابهترین نتیجه و بیشترین كارآیی مطرح است و فرهنگ لازم برای این منظور از اهمیت خاصی برخوردار است . در این مقاله به روش تحلیل توصیفی مفهوم كارآفرینی در سه سطح فردی ، سازمانی و ملی موردمطالعه و بررسی قرار گرفته است . ویژگیهایی نظیراعتماد به نفس ، ریسك پذیری ، انعطاف پذیری ، خوش بینی و ... به عنوان عوامل فردی ،ویژگیهایی نظیر ریسكی بودن ، نوآوری ، انعطاف در برنامه ریزی و تمركز بر نتیجه و...به عنوان عوامل سازمانی و ویژگیهایی نظیر گروه گرایی ، سنت پرستی و كمال گرایی وسودپرستی به عنوان عوامل ملی ، شناسایی شده است .

مقدمه
تربیت نیروی انسانی و آموزش در جامعه باهدف بهره برداری آتی از این نیرو صورت می گیرد. اما امروزه بسیاری از جوانانی كه دردانشگاهها و مراكز علمی كشور به تحصیل مشغولند امیدوارند كه پس از فراغت از تحصیل هرچه سریعتر وارد "بازار كار" شوند. عبارت "بازار كار" عبارتی است بسیار حساس ، وبرداشت جوانان از این عبارت ، یكی از عوامل حیاتی موثر در آینده كشور به حساب می آید.متاسفانه امروزه "بازار كار" در اذهان بسیاری ازجوانان و دانشجویان كشور یكسری پستهای ازپیش تعیین شده ، و به عبارتی یكسری "صندلیهای پیش ساخته ای " تعبیر می شود كه درجامعه منتظر آنهاست . اما دیدگاه كارآفرینانه نسبت به پدیده اشتغال ، تاحد زیادی از مشكلات جوانان در مواجهه با آینده ، خواهدكاست . یك چنین دیدگاهی می تواند در پوشش تحولات فرهنگی لازم برای توسعه كارآفرینی در كشور،حاصل شود .
هدف این مقاله ، بررسی و تحلیل جنبه های مختلف فرهنگ كارآفرینی و ارزیابی اقدامات لازم برای پیاده سازی آن است . در این راستا سعی بر آن است كه با تحلیل ویژگیها، ارزشها،هنجارها، و دانش لازم برای استفاده برنامه ریزی شده از كارآفرینی به عنوان ابزار توسعه اقتصادی ،گامی درجهت ایجاد زمینه لازم برای اقدامات كارشناسی برداشته شود .

كارآفرینی سازمانی مستقل
كارآفرینی از دو دیدگاه موردبررسی قرارگرفته است و دانشمندان دودسته افراد كارآفرین را از یكدیگر مجزا و مشخص كرده اند: كارآفرینان مستقل یا فردی و كارآفرینان سازمانی یا اداری .
پیتر دراكر بیشتر كارآفرینی را از دیدگاه نخست مدنظر قرار داده و در تعریف خود ازكارآفرین می نویسد : "كارآفرین فردی است كه فعالیت اقتصادی كوچك و جدیدی را با سرمایه خود شروع می كند". "احمدپور داریانی -پایان نامه دكتری مدیریت صفحه 27 ".
با وجود تفاوتهای بین كارآفرینی سازمانی ومستقل ، به دلیل كلیت عوامل موردبررسی ، دراین مقاله واژه كارآفرینی در معنای عام یعنی ، درهر دو مفهوم فردی و سازمانی ، به كار می رود .

فرهنگ كارآفرینی
ازجمله اقدامات لازم برای به كارگیری ابزاركارآفرینی در سطح كلان ، بسترسازی است . ویكی از مهمترین جنبه های آن ، ایجاد فرهنگ كارآفرینی است .
بستر فرهنگی ، به عنوان عاملی زیربنایی ، و یاحتی مبنا و اساس سایر بسترهای لازم برای كارآفرینی ، مستلزم تحولات عمیقی در شناخت ،باورها، حقوق ، آداب و رسوم و اخلاق یك ملت است .
فرهنگ سازمانی ازجمله خرده فرهنگهای یك جامعه است كه به دلیل ارتباط بسیار نزدیكی كه با كارآفرینی دارد، بر این پدیده تاثیرگذار است .
كارآفرینی به عنوان یكی از ویژگیهای فردی انسان ، از بعد فردی نیز، مستلزم بستر وچارچوب شخصیتی متناسب با این پدیده است .كارآفرین ، نیازمند برخی ویژگیهای شخصیتی ذاتی و یا اكتسابی است ، كه نقش بسزایی درموفقیت وی به عهده دارد .

فرهنگ كارآفرینی از بعد فردی
فرهنگ كارآفرینی در سطح خرد در قالب ویژگیهای شخصیتی یك فرد، متبلور می شود.مانند تواناییهای رهبری و مدیریت ، بر سر ذاتی یااكتسابی بودن ویژگی كارآفرینی ، در بین صاحبنظران اختلاف نظر وجود دارد. در یك دیدگاه افراطی ، ولف معتقد است : "افرادی كه دارای خمیرمایه كارآفرینی هستند، كارآفرین می شوند و افرادی كه دارای اینگونه ویژگیهای طبیعی و شخصیتی نباشند، به هیچ وجه كارآفرین نخواهندبود". "احمدپور - صفحه 76 "
این نگرش نمایانگر اهمیت وافر ویژگیهای شخصیتی در شكل گیری كارآفرینی است . در این رابطه صاحبنظران اذعان می دارند كه عوامل شخصیتی و سبك فردی از اهمیت فراوانی برخوردار است . "رس و آنوالا 1986". در مقابل باید توجه داشت كه اگر كارآفرینان هم مهارتها راكسب كرده و هم ویژگیهای ذاتی لازم برای ارزیابی ریسك را دارا باشند، دیرتر دچار یاس می شوند. و به عبارتی چنانچه كارآفرینان هم آموزش ببینند و هم دارای ویژگیهای ذاتی باشند،كمتر دچار تنزل می شوند. "آرتور لیپر 1988"بنابراین ویژگیها و مهارتهای اكتسابی ، عامل مهمی در شكل گیری شخصیت كارآفرین به حساب می آید .
ازنظر بروس جی وایتینگ ، افراد كارآفرین دارای 19 ویژگی هستند كه آنها را ازنظرشخصیتی از افراد عادی یا سایر افراد جامعه مجزا می كند .
اعتمادبه نفس پشتكار انرژی زیاد
اتخاذ ریسك حساب شده نیاز به موفقیت خلاقیت ابتكار انعطاف پذیری واكنش مثبت در مقابل چالشها استقلال خوش بینی ادراكی بودن دارای منابع كافی دارای مهارتهای متعدد سودگرا توانا در برخورد بامردم دوراندیشی رهبری پویا مسئول وپاسخگو در مقابل انتقادات
اعتماد به نفس : اعتماد به نفس از مهمترین ویژگیهای كارآفرین است كه منجر به تقویت حس اعتماد وی نسبت به تواناییهای درونی ، می شود.این ویژگی ، یكی از عوامل شخصیتی موثر براستقامت و پشتكار نیز به حساب می آید. اعتمادبه نفس به عنوان مشوق افراد برای طرح ایده های نو و جسارت لازم برای پروراندن آن ، حتی ازدارابودن دانش كافی نیز اهمیت بیشتری دارد.افراد باید نسبت به ایده خود تعهد و اعتمادداشته باشند .
پشتكار و استقامت : به خاطر مشكلات و موانع موجود بر سر راه اقدامات كارآفرینانه ، پشتكار واستقامت بسیار در خلق محصول ، فرایند یاشركت جدید از ملزومات موفقیت كارآفرین به حساب می آید. "موفقیت بعضی كارآفرینان وحتی در مواردی موفقیت افسانه ای آنان ، ناشی ازاستقامت در تحلیل هایی از ریسك و بازده است كه بنابر دیدگاه كارآفرین بر توقف فعالیتهای وی تاكید می كند". "آرتور لیپر 1988 ".
اتخاذ ریسك حساب شده : ریسك پذیری ازویژگیهای كلیدی كارآفرینی است و محافظه كاری منجربه عملكرد منفعل و تقلید از دیگران خواهدشد. گام برداشتن در آینده ای نامطمئن وحركت در تاریكیها، فرصتهایی را به كارآفرین نشان می دهد كه شاید به راحتی برای دیگران قابل درك نباشد .
موفقیت در كارآفرینی به واسطه دونشانه عمده قابل شناسایی است : 1 - دستیابی به اهدافی كه كارآفرینان برای شركت خود تعریف می كنند. 2 - سودآوری ریسكی . شركتهایی با این نشانه های موفقیت ، نمایشگر ویژگیهای خاصی هستند: الف - در شروع كار متحورانه "VENTURE TASK" خود، منابع خویش را به ریسك می گذارند. ب - نقاط قوت و ضعف خودرا در موقعیتهای متحورانه می شناسند. ج -ارزشهای عمومی متحورانه در شركت دارند..."كارل ج سامسوم و میخائیل آگوردون 1993 ".
آرتورلیپر در مقاله خود در اشاره به یكی ازنگرشهای فكری لازم برای كارآفرینی می نویسد:"ازدست دادن پول و فرصتهای شناخته شده ،بخشی از فرایند كارآفرینی است . و آخر دنیابه حساب نمی آید ".
بنابراین كارآفرینی مستلزم ریسك بوده ومنابع سازمان یا فرد كارآفرین دائما در خطر باختن قرار دارد. و این زیان زمانی كه مقدمه پیروزیهای بعدی قرار گیرد، جزیی از كارآفرینی به حساب می آید. سودآوری به عنوان یكی از نشانه های موفقیت سازمانهای كارآفرین ، از بازده بالابه دست می آید. در یك دنیای رقابتی ، بازده بالامستلزم ریسك بالا است ، و ریسك پذیری كارآفرین و قدرت تحمل خطرات و شكستهای احتمالی است كه به وی قدرت می دهد به فعالیتهای ریسكی با بازده بالا بپردازد .
نیاز به موفقیت : عموما افراد كارآفرین در تلاش برای دستیابی به توسعه تكنولوژیك وكمال جویی هستند ولی افرادی كه كارآفرین نیستند، به واسطه این انگیزه درونی برانگیخته نمی شوند. چنانچه بنابر ویژگیهای شخصیتی یك فرد، موفقیت محرك انگیزشی قوی برای وی نباشد، تلاش برای دستیابی به موفقیت ، وپشتكار وی در این جهت ، روبه افول خواهدگذاشت . البته چنانچه موفقیت دركارآفرینی به مفهوم پیروزیهای مالی تعبیر شود،به عنوان یك علت ، تاثیر كمتری در كارآفرینی خواهد داشت . به عبارت دیگر برای اینكه كارآفرین موفق باشد، باید موفق بودن - به عنوان یك انگیزه - در مسائل ماورای پولی درك شود.یك كارآفرین حتی بدون موفقیت در دستیابی به سطوح بالای سود مالی می تواند موفق به حساب آید. و این در صورتی اتفاق خواهدافتاد كه تعریف وی از موفقیت چیزی غیر از معیارهای پولی بوده و زندگی تجاری خود را برمبنای این معیارها برنامه ریزی كند .
انعطاف پذیری : علاوه بر ویژگیهای پیش گفته ،كارآفرینی ، نیازمند نوعی انعطاف پذیری است .انعطاف پذیری در كارآفرینی ، در دید اندیشمندان بیشتر در بعد تطبیق ایده با شرایط متحول محیطی مطرح است . چرا كه كارآفرین بیشتر باایده ، طراحی و توسعه آن سروكار دارد. در این رابطه آرتور لیپر معتقد است باتوجه به تحولات و تغییرات عمیق محیطی حاكم بر عملكردكارآفرین ، اهداف و استراتژی های فردی وی برای دستیابی به ایده موردنظر باید متناسب با محیطحاكم ، انعطاف لازم را داشته باشد. حتی گاهی لازم می شود كه كارآفرین ، ایده یا رویای اولیه خویش را نیز از موضع خود، خارج كند .
چالشی بودن هدف یك سازمان یا یك واحدسازمانی از ملزومات انگیزشی آن واحد یاسازمان به حساب می آید. هدفی كه به راحتی قابل دستیابی باشد، نیازی به فعالیت ندارد و هدفی كه بیش از حد سخت باشد، انگیزه فعالیت را كاهش می دهد. حال هدف یك كارآفرین ، ایده اوست .این ایده باید چالشی باشد. و چالشی بودن ایده وشدت آن بسته به شرایط محیطی باید تغییر كند."یك كارآفرین باید منطقا فردی غیرمنطقی باشد""ایساك ادیزس 1998 ".
خوش بینی : خوش بینی به عنوان یكی دیگر ازعوامل فردی ، در كارآفرینی مطرح است . جایی كه همه چیز مایوس كننده و تمام شرایط علیه هدف نهایی ماست ، آنچه می تواند امید به حركت را در كارآفرین ایجاد كند، خوش بینی اوست . جروم لملسون یكی از افراد ایده پروراست . او اختراعاتی در زمینه های متعدد داشته است . وی معتقد است موفقیتش حاصل خوش بین بودن اوست . البته نه خوش بینی بیش ازحد، كه خوش بینی محتاطانه . مردم همیشه اظهار می دارند كه ایده آنها "كارآفرینان " قابل اجرانیست . برای غلبه بر چنین منفی نگریهایی ، شمانیازمند مقداری خوش بینی هستید "فرنالد1988". بنابراین ، تفاوت عامه مردم با كارآفرینان و یكی از دلایل عدم موفقیت آنان در كارآفرینی ،نداشتن خوش بینی لازم است . پس می توان خوش بینی را یكی از عوامل مهم فرهنگی درارتقای كارآفرینی دانست . البته لملسون تاكیددارد كه هرگونه خوش بینی كه به نوعی ساده لوحی منتهی شود را نمی توان به عنوان یك نگرش كارآفرینانه درنظر گرفت . احتیاط به عنوان مكمل خوش بینی ، كارآفرین را مجهز به نوعی هوشیاری در برخورد با شرایط ریسكی می كند .
ویژگیهای مذكور در فوق و عواملی از این قبیل ، دیدگاههایی در فرد كارآفرین ایجاد می كندكه به شرح ذیل است :
نگرشهایی در كارآفرینان سازمانی
خواستار آزادی و دسترسی به منابع است ;
اهداف نهایی او سه تا پانزده ساله است ;
از كار خسته نمی شود; درمورد سیستم بدگمان اما درمورد قدرت خود برای غلبه برسیستم خوش بین است ; علاقه مند به ریسك متوسط است ; درمورد خود تحقیق و ارزیابی می كند. "علاقه مند به بازخورد است ";
نشانه ها و علائم موقعیت فعلی را به بازی می گیردو به علائم آزادی ارج می نهد; مشتری وسرپرست خود را راضی نگه می دارد .

فرهنگ كارآفرینی در سطح سازمانی
همانطور كه قبلا ذكر شد، سازمان به عنوان یك خرده سیستم اجتماعی ، نزدیك ترین رابطه را با كارآفرینی دارد. بر این اساس ، فرهنگ سازمانی اثر زیادی روی پدیده كارآفرینی خواهدگذاشت . در این رابطه مارك ویور "1988"می نویسد : نگرش ویژگیهای رفتاری ، رایج ترین روش در جستجوی افراد كارآفرین است . امابعضی ها یك دیدگاه اقتضایی برای آن مطرح كرده اند. كه این دیدگاه واكنش مناسب به شرایطرا باعث می شود. دراكر "1985" آن راتحت عنوان "تعهد به اجرای سیستماتیك نوآوری " كه منجر به موفقیتهای كارآفرینانه می شود، مطرح كرده است . در نگرش اقتضایی ،اقدامات و عملكردهای مختلف سازمانی نسبت به تجزیه وتحلیل رفتاری مناسب تر است .
جامع ترین فهرست از ویژگیهای سازمانهای كارآفرین كه منعكس كننده فرایندها، ارزشها،ویژگیهای ساختاری و... مرتبط با فرهنگ سازمانی است در ذیل آمده است .
ویژگیهای سازمانهای كارآفرین
ریسك پذیر هستند; نوآور باقی می مانند ;
بر نتایج تمركز دارند; كارهای فنی انجام می دهند; انعطاف را حفظ می كنند; به سازمان به عنوان یك سیستم نگاه می كنند ;
تغییر را خوب می پندارند; اشتباهات رامی پذیرند و از آن یاد می گیرند; معتقدندمدیران از هیچ ، چیزها می سازند و برانگیخته می شوند .
سازمانهای ریسك پذیر كارآفرین : سه ویژگی اصلی سازمانهای كارآفرین ریسك پذیری ،نوآوری ، و پیشرو بودن است ... "بروس آربارینجر و آلن سی بلودورن 1999 ". در اینجادانشمندان ریسك پذیری را در كنار نوآوری وپیشرو بودن ، برای سازمانهای كارآفرین لازم دانسته اند. در سطح عوامل فردی فرهنگ كارآفرینی ، اتخاذ ریسك حساب شده ، به عنوان یكی از مهمترین ویژگیهای كارآفرین ، بررسی شد.فعالیت چنین افرادی در سازمانهایی با جومحافظه كارانه ، اجازه انجام كارهای متهورانه را ازآنها سلب می كند، و این خود، عامل مهمی دركاهش انگیزش آنهاست . به نظر بارینجر وبلودورن "1999" برای اینكه سازمان كارآفرین باشد، و برای نتیجه بخشی فعالیت افراد كارآفرین سازمان باید دائما با شناخت فرصتهای جدید وانجام اقدامات لازم برای شكار این فرصتها وبه دنبال آن كنترل بیشتر بر محیط، سودآوری خودرا افزایش دهد. ولی سازمانهای محافظه كار دربرنامه ریزی خود هرگز به فرصتهای جدید،نمی اندیشند. با وجود اینكه برنامه ریزی استراتژیك ممكن است در سازمانهای محافظه كار به اندازه سازمان كارآفرین پیچیده باشد، با وجود این در این سازمانها تاكیدی برشناخت فرصتها و مناسب بودن ایده های جدیدنمی شود .
تغییر و تحول ، ریسك از دست دادن قدرت را برای صاحبان آن در سازمان به دنبال دارد. ارائه ایده های جدید و به دنبال آن شناخت فرصتهامی تواند منجر به تغییراتی گردد كه آینده مشخصی ندارد. بنابراین سازمانهای موفق به دلیل ابهام نسبت به آینده تغییر، ایده های جدید راسركوب می كنند. این عامل بازدارنده كارآفرینی ،فرایند نوآوری در سازمان را سركوب می كند،مگر اینكه جو حاكم بر سازمان جوی ریسك پذیربوده و افراد حاضر باشند برای امتحان ایده ها وفرصتهای جدید، تن به خطر دهند. در چنین جوی است كه سازمان می تواند افراد كارآفرین رادر خود بپروراند .
سازمانهای نوآور كارآفرین : نوآوری از عمده ترین ملزومات كارآفرینی در سازمانها به حساب می آید.نوآوری در سازمانها، به عنوان وجهه ای از فرهنگ سازمانی ، با عوامل مختلفی مانند ساختار، آزادی و رویه های سازمانی ، ارتباط پیدا می كند. هامرش در سال 1978 به این نتیجه رسید كه نوآوری هدفمند "TARGETED INNOVATION" ،به عنوان یكی از ویژگیهای كوچك ، برای ورودآنها به بازار جدید، تاثیر قابل توجهی دركارآفرینی سازمانی دارد. رندال شومر در سال 6891 ارتباط بین آزادی و تشویق ناشی ازعوامل ساختاری و رویه های سازمانی بااستقلال ، و به دنبال آن نوآوری را مطرح كرده وبرای ایجاد افراد كارآفرین در سازمان ، مدلی ارائه كرده كه اثر رویه های سازمانی و ساختار را بر استقلال و نهایتا نوآوری در سازمان نشان می دهد. در این مدل ، بالا وپایین بودن فعالیت كارآفرینی به سطح نوآوری سیستماتیك در سازمان برمی گردد .


سازمانهای كارآفرین بر نتایج تمركز دارند: منطق استقلال در كارآفرینی كه در بالا به عنوان ابزاری برای ایجاد جو نوآوری و نهایتا رشد كارآفرینی مطرح شد، این است كه انتظار ما از فرد كارآفرین ،باید برخاسته از نتیجه عملكرد وی باشد،براساس این منطق ، كارآفرین باید در تعیین روش بهتر برای دستیابی به هدف ، از آزادی لازم برخوردار باشد. در این جایگاه ، تمركز بر نتیجه به عنوان یكی از ابعاد فرهنگ كارآفرینی درسازمان ، در قالب مفهوم كنترل سازمانی تحلیل می شود. هدف یك سیستم كنترل ، اطمینان ازانطباق استراتژیهای سازمانی با اهداف و مقاصداز پیش تعیین شده ، می باشد. "لورنچ ، مورتون وگوشال 1986 "

فرهنگ كارآفرینی در سطح ملی
فرهنگ جامعه در سطح ملی با تاثیرات قابل توجهی كه بر ویژگیهای اكتسابی فرد می گذارد، وهمچنین محدودیتها و فرصتهایی كه برای سازمانها ایجاد كند، اثرات قابل توجهی بر فرایندكارآفرینی می گذارد .
فرهنگ گروه گرایی به عنوان مشوق كارآفرینی :كارل ج .سامسوم و میخائیل آگوردون تحقیقی درباره تفاوت فرهنگ دانشگاهیان و بازرگانان وتاثیر آن بر كارآفرینی انجام دادند. محققان دربررسی ویژگیهای فرهنگی دانشگاهیان ، فعالیت آنان در یك محیط گروه گرا را به عنوان پدیده موثربر كارآفرینی مطرح می كنند. گروه گرایی درویژگیهای فرهنگی كشوری مانند ژاپن دربارزترین حالت خود، در ایده زایی متبلورمی شود . حل گروهی مسایل چه در زمینه تجاری ، یا غیرتجاری منجر به نوعی فرایندطوفان مغزی و به دنبال آن ، ارائه ایده های جدیدمی گردد. این ایده ها زمانی كه با همفكری افراد بادیدگاههای مختلف به نتایج جدیدی منجر شود،عامل تقویت كننده كارآفرینی به حساب خواهدآمد. گسترش چنین ویژگی فرهنگی دریك جامعه از یك طرف به دلیل اثراتی كه برنگرش فردی به جای می گذارد، و از طرف دیگربا ایجاد فرصتها یا محدودیتها و تغییر ارزشهای سازمان به طور غیرمستقیم ، پدیده كارآفرینی رامتاثر می كند .

نقل از : http://www.imi.ir/



نظرات 0
تاريخ : چهارشنبه 9 فروردین 1391  | 6:52 PM | نویسنده : قاسمعلی
اگرچه ازدیربازودرگذشته های بسیاردوروجودكارآفرینان بعنوان "عاملان تغییر"برای جوامع انسانی تحول آفرین ومحسوس بوداماامروزه به لحاظ تعدادبیشماری ازالزامات وایجادشرایط منحصربفرد وویژه ای توجه به این مقوله ازاهمیت دوچندانی بالاخص درتسهیل فرایندتوسعه ی اقتصادی واجتماعی برخوردارگردیده است به گونه ای كه میتوان ازآن بعنوان یك رویكرداستراتژیك ومزیت آفرین وعامل چابكی درنظام های اقتصادی واجتماعی سال های آغازین هزاره ی جدید نام برد.

باتوجه به ویژگی ها ومختصات بارز این عصر كه عصرتلاقی انقلابات عظیم فناورانه همچون ظهور وهمه گیرشدن تكنولوژیهای اطلاعاتی،نانوتكنولوژی وتكنولوژی زیستی نام گرفته و بادیگرمظاهرانقلاب دیجیتالی والكترونیكی كه بسیاری ازنظامات اجتماعی بالاخص ماهیت كسب وكارهاوبرخی دیگرازتعاملات اجتماعی ،اقتصادی وفرهنگی جوامع رادستخوش تغییرات بنیادین قرارداده وبسیاری ازشالوده های استواردیرین رانیزمتزلزل نموده است وباعنایت به تغییرات شتابناكی كه درعرصه های متعددزندگی انسانی درشرف روی دادن است وجامعه گسترده ی جهانی راباچالش های جدی رویارونموده است،چالش هایی همچون رویارویی باپدیده ی عظیم جهانی شدن باهمه پیامدها وابعادآن مانندروی كارآمدن سازمانها ومجامع قدرتمند جهانی،اتحادیه ها وپیمان های گسترده فرا منطقه ای،شركت های غول پیكر فراملیتی ویكپارچگی بازارها،تغییر فرهنگ وهویت ملی كشورهاوحاكمیت فرهنگ وهویت دیجیتالی،حاكمیت نظم سایبرنتیكی،تحقق "دهكده ی جهانی"وظهور"من جهانی" و"امتزاج وهیبریدیتی نژادی"درعرصه های اجتماعی،همچنین تغییرگسترده ی پاره ای از مفاهیم وكاركردها وایجادپارادایم های نوین بخصوص درعرصه های اجتماعی-اقتصادی ....همه وهمه حكایت ازلزوم توجه به تابیر راهكارهای نوینی جهت سازگاری وبرون رفت وگذار ازتلاطمات وامواج خروشان تحولات گسترده وپیامدهای آن ونیز هموارساختن مسیرروبه تعالی وعبورظفرمندانه كاروان ترقی واعتلای جامعه به سرمنزل مقصد توسعه ورشد وشكوفایی دارد.
كارآفرینی بعنوان یكی ازاستراتژی های اثربخش درمحیط عصرحاضر،الگویی كارامدجهت حصول به اهداف توسعه اقتصادی-اجتماعی قلمداد می گردد.امروزه از آن بعنوان موتورمحركه ی توسعه ونیز عامل ایجادمزیت رقابتی درجهت رشد وبقای جوامع نام برده می شود به گونه ای كه آن بعنوان یكی ازشاخص های مهم حتی دربین ممالك پیشرفته وتوسعه یافته موردنظر وامعان اندیشمندان واقع گردیدو همه ی این مزایا ودستاوردهای درخشان متكی به وجودویژگی های متعالی درانسان های توانمند،متعهد،خودباور ومسئولیت پذیر بنام كارآفرین كه واجد مختصات گرانسنگی همچون: پیشگامی،نوآوری وخلاقیت،آینده نگری،تعهد،اعتمادبه نفس بالا،استقلال طلبی وتعالی جویی میباشند.
آنان انسان های پاك نهادی هستند كه بعنوان سرمایه های عظیم انسانی منشا وموجدتاثیرات حیاتی درروند پیشرفت جامعه وكشور می باشند.انسان كارآفرین عموداستواربنیان سترگ توسعه است كه دارای امتیازات وشایستگی های والایی می باشدو باكمك آن توان زایدالوصفی درپاسخگویی به نیازهای جدید وروبه تزایدجامعه ازطریق ایجاد وشناسایی فرصت های مغتنم محیطی ونیزمهار وكنترل تهدیدهای ناخواسته ی موجود وتقلیل آثارمخرب وكاهنده ی آن دارد.اوهمچنین ازطریق درك بالای شرایط والزامات محیطی وازراه بكارگیری مهارت های متعدد وویژگی های برجسته ی كارآفرینانه وتركیب وانسجام آنها باعوامل ویافته های ارزشمندمحیطی توان خلق وایجادآثار وفواید ومزایای منحصربفردی راپیدا می كندكه منجربه رفاه وآسایش وسعادت وآرامش همه ی آحادجامعه میگردد.اوفردی است كه به تعبیرشیوای"جفر ی تیمونز"از هیچ همه چیز خلق میكندودرسرشور وشوق خلقت را می پروراند.كارآفرینان را می توان عاملان قدرتمند تغییر نامید كه تسریع بخش وتسهیل گر دگرگونی ها وتحولات بنیادین در جوامع می باشند.
آنان ارتقا دهنده منابع ازسطحی به سطح دیگر می باشندتاارزش افزوده ی بیشتری رااستیصال نمایند وتحرك بخش عوامل اقتصادی محسوب می گردند.آنها همچنین به ارتقای بهره وری به عنوان اكسیرحیات بخش كشورهاپرداخته وازراه اشتغال كارآمد ومولد همه ی عوامل به رشد وتوسعه ی بسیاری ازشاخص ها كمك نموده وبه بسیاری از ناهنجاری ها،اضطرابات وناامنی های اجتماعی خاتمه می بخشند.كارآفرینان سرمایه های عظیم وبی بدیل انسانی برای جوامع تلقی می گردند كه بااتكا به تلاش ها وتوانمندی های بالای آنان كاستی ها وناملایمات اقتصادی –اجتماعی از آن جوامع رخت برمی بندند.ُ
باشناسایی ودرك این ویژگی ها واوصاف متعالی دركارآفرینان وبكارگیری آنها بواسطه آنان ،امروزه ازكارآفرینی به عنوان یكی ازكارآمدترین عوامل مزیت آفرین نام برده شده وتوصیه میگردد كه لازم است تاآن بعنوان یك راهبردحیاتی موردتوجه وعنایت ویژه ملت ها ودولت ها واقع گرددودرراه اعتلای فرهنگ غنی كارآفرینی وباهدف بهره مندی ازتمام ظرفیت ها وتوانمندی های بالفعل وبالقوه كارآفرینانه فارغ ازهرگونه تعلقات وگرایشات وبدوراز هرگونه قشری نگری وجزیره ای عمل نمودن،همه ی نهادها،دستگاه ها ،موسسات ودست اندركاران بطورمنسجم ومنطبق باآمیزه های برآمده ازرویكرد سیستمیك باتمام توان وپتانسیل های موجود درجهت آموزش ،ترویج وتوسعه واقعی آن درسطح همه ی لایه ها واقشار اجتماع همت گمارند.
این مهم بالاخص درجامعه ی ایرانی كه ازجهت اشتغال وبهره وری ومهارت یافتگی نیروهای آماده برای كاردارای كاستی های زیادی میباشد وازتبعات نامطلوب آن نظیرناامنی های اجتماعی واضطراب ها وناملایمات رنج می برد بسیارحایز اهمیت خواهد بود ولذا توصیه میشود بعنوان راه برون رفت ازوضعیت بوجود آمده بویژه آسیب های اجتماعی وچالش هایی كه ازآن ناحیه كشور رامتاثرساخته است ازاشاعه وترویج كارآفرینی وبكارگیری كارآفرینان به طرز چشمگیرحمایت گرددكه دراین رهگذر همه ی نهادهای اجتماعی،اقتصادی،فرهنگی-آموزشی وایدئولوژیكی مسئولیت دارند تابه حمایت همه جانبه ودلسوزانه ازاین قشرمتعهد،تلاشگر،مجاهد وخستگی ناپذیربرآمده وعرصه راجهت حضورومشاركت فعالانه وپرثمرآنان آماده ساخته تاكارآفرینان بدورازهرگونه دغدغه ومشكلی وباتمام توان وقواازراه نوآوری وخلاقیت وباورود به عرصه های جدید كسب وكاررونق وتوسعه رابه جامعه ارزانی داشته ودرراه شكوفایی وپویایی وتعادل اقتصادی ونیز تامین امنیت اجتماعی ، كشوروملت رابه سوی آینده درخشان ومتعالی رهنمون سازند.آینده ای كه برازنده ی شان وعظمت دیرین ملت بزرگ وتاریخ ساز ایران باشد.كشوری كه مهد انسان های فرهیخته ومتعهد است وبه جرات می توان ادعا نموداگرسیاست های حمایت،هدایت وترویج كارآفرینی راباجدیت وبه گونه ی اصولی ومستمر بكارگرفت یكایك شیرمردان وشیرزنان این مرز پرگهرمصادیق واقعی وحقیقی كارآفرینی اطلاق خواهندگشت وهركدام پشتوانه وسرمایه ی عظیم وبی بدیلی درراه كسب جایگاه واقعی جهانی برای این كشورخواهندگردید.چه اینكه این مدعا به كرات ازسوی ایرانی متعهد وفرهیخته به اثبات رسید ودراین موردتاریخ انگشت تحیرگزیده است.
بدیهی است دراین راستا مسئولیت ونقش بی بدیل نهادهای علمی،آموزشی،پرورشی نظیرنظام آموزش وپرورش عمومی،دانشگاهها ومراكزآموزش عالی،حوزه های علوم دینی،رهبران دینی وفرهنگی،نخبگان ودانشمندان وفرهیختگان وتریبون های عمومی مانندمساجد،پایگاههای نمازجمعه،صداوسیما وارباب جراید ورسانه ها بیش ازدیگرآحادجامعه بسیارحیاتی وكارامد خواهدبود.
اینك كه به این حقیقت واقف گردیدیم كه اعتلا وشكوفایی وعظمت وتضمین آینده ملت وكشوردرگرو اشاعه وترویج كارآفرینی بعنوان استراتژی مهم توسعه می باشدبرهمگان فرض است تادرایجاد وبسط وگسترش "نهضت ملی كارآفرینی "كه خوددرراستای "نهضت عظیم علمی "دركشوراست ازهمه توان وظرفیت ها ومساعدتها استفاده نموده وبعنوان یك باورملی وعزم استوارعمومی آن را دركشورنهادینه نموده تامنجر به غروروافتخارملی گردد.بنابراین پیشنهاد می گرددكه به منظوربهینه نمودن تلاشها وباهدف تحقق همه ی آرمانهای كارآفرینانه لازم است ضمن عنایت ویژه به مقوله كارآفرینی بعنوان یك میثاق ملی درراه توسعه،شكوفایی ورشد واعتلای كشور" كمیته ملی كارآفرینی" كشور متشكل ازدلسوزان عرصه ی سیاست ،فرهیختگان وفرزانگان حوزه ودانشگاه ،نخبگان ملی دربسترمتعالی تعلیم وتربیت تشكیل گردیده تامسولیت ساماندهی وانسجام همه ی تلاش ها وكوششها ی لازم درراه نهادینه سازی فرهنگ متعالی كار وكارآفرینی
راعهده دارگردیده ونقش هماهنگ كننده وراهبردی رادرجهت تجمیع فعالیت ها وفراهم كردن بسترهای لازم ونیز احتراز ودوری ازهرگونه موازی كاری ها بعهده گیرد.
دراین صورت میتوان امیدوار شدكه این الگوی كارآمدبصورت خودجوش توسط آحادملت پذیرفته شده ونهضت عظیم تلاش ومجاهدت درراه شكوفایی واعتلای اقتصادی- اجتماعی تارفع كلیه كاستی ها وبه بارنشستن كلیه تدابیر وتمهیدات كارآفرینانه فراگیرخواهدگردید وجامعه رادرحصول به همه ی ارزش های كارآفرینانه درراه زدودن لكه های فقر وتوسعه نیافتگی ونیز خشكاندن ریشه های ناامنی واضطراب های اجتماعی یاری می نماید.
وبرآحادملت نیز فرض است تا كارآفرینان رابه سان دلیرمردان عرصه های تلاش ومجاهدت وسربازان فداكار وحماسه آفرین جبهه های سرافرازی پاس بدارند ویار ویاور آنان ودوشادوش آنها ازبذل عنایت ومهربانی ومهرورزی نسبت به آنان دریغ نورزند.
درخاتمه این نوشتاردگرباره به جهت نقش ورسالت عظیم نهادهای علمی ،مجامع دانشگاهی ،نخبگان واساتید ومعلمان ومربیان معظم ونیزاصحاب قلم ورسانه ها درراه اعتلای فرهنگ كارآفرینی ونیزبارز نمودن نقش كارآفرینان بعنوان عاملان واقعی تحول وشكوفایی جامعه تاكید می گرددكه بعنوان یك الزام وضرورت انكارناپذیرهمه این عزیزان كه درمراحل مختلف وبمراتب دلسوزی وتعهد خودرانسبت به پیشرفت وسعادت ملت ابرازداشته اندوهمواره دغدغه ونگرانی اعتلای ملی رااعلام نموده اندبایدبعنوان پیش قراولان وپیشگامان این نهضت عظیم درخط مقدم طلایه داران راستین وحامیان حقیقی این حركت تعالی آفرین گردند

سیدنبی اله حسینی
مدرس كارآفرینی دانشگاه
 



نظرات 0

تعداد کل صفحات : 167 :: 130 131 132 133 134 135 136 137 138 139 >