تاريخ : سه شنبه 27 اردیبهشت 1390  | 11:29 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : جهاد اقتصادی


سخنان دکتر صادق کوشکی است که در جلسات گروه عهد ارائه نموده اند:

مشکلی که از اول انقلاب و حتی قبل از آن داشته ایم این بوده است که اقتصاد علمی الزامی بود و گریزی از آن نداشتیم مثل پزشکی. از قبل انقلاب این سوال مطرح بود که می خواهید با اقتصاد چه کار کنید؟ آیا اسلام اصلاً اقتصاد دارد یا ندارد؟ حرف اسلام چه است؟

اول گفتند ببینیم چه بخش هایی از اقتصاد غربی را اصلاً دین ما قبول ندارد! مثلاً اسلام ربا و احتکار را قبول ندارد. اما این ها اقتصاد نبودند! فقط تأملاتی بودند که فقه اسلامی در خصوص اقتصاد غربی داشت. این ها پاسخ به این سوال نبود که آیا اسلام چیزی به نام علم اقتصاد را قبول دارد یا نه! در اول انقلاب این سوال مطرح شد که اسلام به اقتصاد مارکسیستی نزدیک تر است یا به اقتصاد کاپیتالیستی؟

سال ۶۹ از آقای هاشمی پرسیدند پیوند الگوی اقتصادی شما به عنوان کسی که می خواهد پس از جنگ کشور را اداره کند چیست؟ ایشان گفتند تلفیقی از نظام سوسیالیستی و سرمایه داری مد نظر ماست. البته این نگاه خیلی از افراد دیگر هم همین بود. اما جناح چپ در آن زمان احادیثی از معصومین را می آوردند تا ثابت کنند در اسلام مقوله مالکیت مهم نیست و منافع جامعه بر منافع فرد اولویت دارد پس مالکیت باید در اختیار حکومت و دولتی باشد.

در جناح راست(جامعه روحانیت و مؤتلفه و …) به بخشی از احادیث که مالکیت را محترم شمرده و اقتصاد خصوصی را خیلی بهتر می دانستند. که اگر صرفاً در آن ربا نباشد و یک مقداری اسلام به این اقتصاد اضافه شود، اقتصاد اسلامی می شود. تا امروز هم این اختلافات وجود دارد. مثلاً در سال ۸۴ آقای مصباح در خطبه های نماز جمعه، ایران را ربا خوارترین کشور دنیا معرفی کرد(چون نرخ بهره در ایران خیلی خیلی بالاست)! پس آیا اقتصاد اسلامی داریم و آیا برای مدیریت اقتصاد، اقتصاد اسلامی وجود دارد یا نه؟ آیا اسلام اصلاً اقتصاد را قبول دارد و اگر دارد اقتصاد اسلامی وجود دارد یا نه؟

بودایی های حرفه ای می گوید انسان در این جهان آمده تا رنج بکشد و با این رنج کشیدن پاک می شود، پس مصرف برای آن ها بی معنا می شود. خوب چنین آدمی کیلومترها پیاده راه می رود تا به معبدی که بالای کوه است برسد. برای این بودایی اصلاً انسان اقتصادی تعریف نشده است. بودایی ها اصلاً به اقتصاد نیاز ندارند! امّا انسان غربی می گوید معلوم نیست ما انسان ها از کجا آمده ایم و به کجا می رویم. این انسان باید زندگی کند و بیشتر لذت را ببرد(حداکثر رفاه). چنین آدمی باید علم اقتصاد داشته باشد. باید مدیریت بهینه منابع را در پیش بگیرد.

حال سوال این است که آیا اسلام فضای اقتصادی را قبول دارد یا نه؟ اگر دارد سوال بعدی این است که اسلام پیشنهادش برای این فضای اقتصادی چیست؟

کسانی هم که اقتصاد اسلامی می پردازند متأسفانه به جای اینکه از این سوالات شروع کنند از این جا شروع می کنند که مثلاً غربی ها ربا دارند، ما نداریم و …!

اولین نکته این است که اسلام فضای اقتصادی با معنای رایج غربی را قبول ندارد. یعنی در نگاه قرآن دنیا دارالبقاء نیست! دنیا ایستگاهی است موقت و باید از این دنیا برود پس پرداخت بیش از حد به این دنیا نوعی حماقت است.

معصومین فرموده اند مثلاً هنگام ظهر که آفتاب می شود و انسان در حال پیاده روی زیر درخت می خوابد و هنگام غروب که سایه شد به راه خود ادامه می دهد. دنیا عین همان زیر درخت است. از جای مقتضی آمده و باید به جای مقتضی برگردد(انا لله و انا الیه راجعون).

دنیا مثل این زیر درخت است که ارزش پرداختن به آن را ندارد، اما این به این معنا نیست که ما کاملا به این دنیا بی توجه باشیم چون این دنیا مزرعه آخرت است. با دنیا باید آخرت را بسازی و این دنیا را هر چقدر بهتر بسازی به نفع آن دنیا خواهد بود و آشفتگی این دنیا آشفتگی آخرت است.

کسی که در این دنیا عزیز است، آن دنیا هم عزیز است و کسی که این دنیا سرافکنده است آن دنیا نیز هم سرافکنده خواهد بود. برای همین است که این دنیا ذاتاً ارزش ندارد و به خاطر آخرت است که ارزشمند می شود. “انّما الدّنیا لهو و لعبٌ”. این دنیا بازیچه و سرگرمی است برای انسان های احمق. پس خود دنیا و ثروت درون آن هیچ نمی ارزد و مثل کف روی آب است. اما به این دلیل که می توانی در این دنیا برای آن دنیا کار کنی ارزشمند می شود و به همین ترتیب ابزارهایی که در این دنیا هستند هم می توانند ارزشمند باشند. فایده و فلسفه آفرینش این دنیا برای ساختن آخرت انسان است.

فرض کنید ۴، ۵ نفر را برای یک ساعت به خزانه بانک مرکزی می برند و به آنها گفته می شود هر چقدر پول می خواهید بردارید و هر کس هر چه بردارد متعلق به خودش خواهد بود. یک نفر حتی دهان خود را پر پول می کند و بیرون می رود. جیب ها و پیراهن خود را هم پر پول کرده است. ۱۰ میلیون می تواند ببرد. نفر دوم یک گونی پیدا کرده است. ارزش و قیمت این گونی هیچ است. اما به اندازه ۲۰ میلیون پول جا می گیرد. حالا این گونی ۲۰ میلیون ارزش پیدا کرده است. حالا تفاوت آن فردی که گونی داشته با کسی که گونی نداشته ۱۰ میلیون است. در حالی که خود گونی هیچ ارزشی ندارد. نفر سوم علاوه بر گونی یک بیل هم دارد و با بیلش پول ها را در گونی می ریزد با این تفاوت که سرعت عملش بیشتر و می تواند ۳۰ میلیون پول جمع کند. نفر چهارم با لودر پول ها را در کامیون می ریزد و مثلاً می شود ۱ میلیارد و با خود می برد.

نگاه اسلام به دنیا و آنچه درونش هست مانند همین ابزارهایی است که خودشان هیچ ارزشی به ظاهر ندارند اما به ما کمک می کنند که بتوانیم آخرتمان را بسازیم.

یکی از این ابزارها دنیای متریال و مادی است. یعنی زمین، آب، هوا، معادن و منابع و… . ابزارهایی هستند که ما باید خودمان را با آن ها بسازیم. یک فرمول و قاعده هم داریم! آباد کردن آخرت عبور از گذرگاه عادی دنیاست. وقتی می توانی آخرت را آباد کنی که از این گذرگاه دنیا رد شوی. با رها کردن دنیا به هدف(آباد کردن آخرت) نمی رسیم! مثل کسی که با دست توپ را وارد دروازه فوتبال کند! این قبول نیست چون قاعده اش این نیست.

جایگاه دنیا در اسلام این است که اصالتاً ارزش ندارد اما به عنوان یک ابزار، ارزش پیدا می کند پس اسلام به مقوله زندگی مادی نگاه ابزارگونه دارد. اگر این ابزار در خدمت آخرت باشد به طور غرضی و نه ذاتی ارزشمند می شود. در این فضا می توانیم بفهمیم چرا کسی مثل امام حسن مجتبی کل اموالش را ۲۵ بار در راه خدا می بخشد. این کار از نظر اقتصاددانانی مثل کینز و اسمیت و … مثل آتش زدن به اموال است. انگار ۲۵ بار تمام اموال را آتش زده. ۲۵ بار پول دار شده بعد تمام پولش را در راه خدا بخشیده و اموالش به صفر رسیده است. دوباره پول جمع شده، دوباره در راه خدا بخشیده و تا ۲۵ بار این کار ادامه یافته است.

این رفتار در منطق اقتصادی هیچ جایگاهی ندارد و با هیچ الگویی نمی شود آن را تعریف کرد، در حالی که امام حسن به عنوان یک الگوی موفق تعریف شده است.

خدا در قرآن گفته دنیا لهو و لعب است اما برای این لهو و لعب هم قاعده تعیین کرده است! باید کاملاً در این دنیا مخلوط شوی و آخرت خود را در این مخلوط شدن بسازی.

اقتصاد در نگاه دینی همان بیل و گونی است که در ظاهر بی ارزش، ولی یک ابزار است. با چنین نگاهی کار در منطق اقتصادی ارزشمند است. اما سرمایه داری ارزشمند نیست!

کار و تولید ثروت ارزشمند، اما ثروتمند بودن ارزشمند نیست! بخشی از مادیات در نگاه دین به کار می آید که ما از آن در رابطه با آبادی آخرت استفاده کنیم و همان ابزار هم ابزار ارزشمند موقتی است.

پس این ابزار ارزش ذاتی ندارد. با چنین نگاهی این رفتار معنا پیدا می کند که وقتی امام صادق به فردی پول می دهد که آن فرد کاسبی نماید و آن فرد می رود و سود پول ها را جلوی امام می گذارد. سودها بسیار زیاد بوده و آن فرد گفت ما جنس خریدیم و با توجه به اینکه تقاضای مشتریان خیلی زیاد بود، با فروشنده های دیگر توافق کردیم که زیر ۱۰۰% سود نفروشیم. امام این سودها را قبول نکرده و می گوید فقط همان سرمایه اولیه را به من پس بده.

در نگاه علم اقتصاد این رفتار امام صادق را با هیچ نظریه ای نمی توان پاسخ داد! بلکه علم اقتصاد می گوید آن فرد که سرمایه را دو برابر نموده، آدم قابل تحسینی است.

یا در رفتاری دیگر فرض کنیم که قرار باشد یک کالایی گران شود؛ مثلاً قحطی است. پس دائماً گندم خریده و در خانه انبار می کنند که به گرانی برنخورند.

یک فرد باهوش برای مصرف یکسال گندم می خرد و خانه را از گندم پر می کند. امام صادق می گوید چرا اینقدر گندم خریده ای؟ فرد می گوید به این خاطر که مجبور نشویم در قحطی گندم را چند برابر قیمت بخریم، الان با قیمت ارزان می خریم. امام ناراحت شده، می گوید باید به اندازه مصرف گندم بخری و از فرد می خواهد که مازاد گندم ها را بفروشد و به هر قیمتی که مردم خریدند بفروشند. این رفتار هم در علم اقتصاد جایگاهی ندارد!

خانم دباغ نقل می کند یک بار در پاریس مغازه ها پرتقال های خوب و ارزانی داشتند و چون خانه امام مهمان زیاد می آمد و من ۳ کیلوگرم پرتقال خریدم در حالی که قبل از آن روزی ۱ کیلوگرم بیشتر نمی خریدیم. امام گفتند چرا پرتقال زیاد خریدی؟ گفتم ارزان بود. امام گفتند بروید ۳ کیلوگرم را پس بدهید. من گفتم ما مصرف داریم. امام فرمود تو فرصت خرید این کالای ارزان را برای فرانسویان گرفته ای. برای مصرف فردا هر قیمتی که فردا بود با همان قیمت بخرید. اگر هم خیلی گران شد نمی خریم! در این نگاه اقتصادی امام می گوید این سود نیست که پرتقال ارزان بخریم! ممکن است حتی ضرر باشد. چون قرار است پرتقال ارزانتر خریدن به تو کمک کند آدم تر بشوی. وقتی فرصت خرید پرتقال های ارزان را از بقیه سلب کنید یعنی بقیه را آدم نمی دانید، بنابراین خودت هم در انسانیت عقب گرد می کنی و آخرتت ساخته نمی شود بلکه تخریب می شود. عاقلانه اش این است که هر روز مصرف پرتقال همان روز را بخری و بقیه را آدم بدانی و به آنها هم اجازه بدهی پرتقال ارزان مصرف کنند. چون بقیه را بر خودت مقدم داشتی به همین میزان آخرتت ساخته می شود و تو با نخریدن پرتقال ارزان انسانیتت جلو می رود. اما در اقتصاد این رفتارهای اخلاقی وجود ندارد! برخی مبنایشان زندگی اقتصادی غربی است و در ظاهر هم مذهبی اند و وقتی به او می گوییم امام صادق اینطوری رفتار کرده! می گوید امام صادق خیلی ملکوتی بوده و برخی از همین آدم ها ربا را با کلاه شرعی حلال می کنند، چون ربا سود می آورد.

اما امام می گوید هیچ نوع ربایی درست نیست و همه انواع کلاه شرعی ها حرام است کسی که این نگاه دقیق و کامل را به دین دارد با کلاه شرعی دنبال درست و جایز کردن ربا نیست. در حالی که برخی از کاسب های بازار که مکاسب هم خوانده بودند دنبال این کلاه شرعی ها بودند!

امام می گوید ربا انسان را از رسیدن به هدف باز می دارد. ربا یعنی فرصت های مناسب را برای خودت می دانی و بقیه را آدم نمی دانی و می خواهی از ضعف بقیه استفاده کنی.

پس قدم اول این شد که دنیا گذرگاه است که در مقام ابزار، ارزش عرضی و ثانویه پیدا می کند. ارزش ثانویه مثل یک تکه کاغذ که بر اساس قرارداد می شود اسکناس. اگر قرارداد را برداریم دوباره همان کاغذ می شود و مفت نمی ارزد. دنیا در نگاه اسلام ارزش ثانویه دارد و می گوید ممکن است به عنوان ابزار به درد بخورد. وقتی از در بانک مرکزی بیرون آمدی، بیل و گونی را باید کنار بگذاری!

نکته بعدی این است که آنچه که در دنیا است اصالتاً برای همه است و خدا این فرصت ها را برای همه ایجاد کرده تا از این منابع استفاده کنند. مال خداست و برای همین مالکیت انسان هم یک امر ثانویه است و یک امر اصیل نیست. برخلاف اقتصاد غربی که مالکیت را امر اصیل می پندارد. در اسلام برای این مالکیت ثانویه است تا بتوانیم با انحصاری کردن بخشی از منابع خدا به خودمان موجبات رشد خودمان را فراهم کنیم. اما اگر به جای رشد پسرفت کنیم این حماقت است!

امام حسن ۲۵ بار اموال خود را عمومی نمود؛ به یتیمان و گرسنگان و بچه ها داد. یا امام علی نخلستان درست می کرد و بعد وقف عام می کرد؛ امام علی استفاده ابزاری می کرد!

قاعده ای در فقه است که می گوید اگر شما در یک کوچه باغ عبور می کنی شاخه درخت بیرون آمده و میوه دارد اگر بچینی و بخوری ایرادی ندارد؛ مباح است. این تمثیلی است از اینکه مالک اصلی خداست و آدم مالک نیست و مالکیت یک امر ثانویه است و مالکیت تا جایی مهم است که موجب رشد ما شود و اگر موجب رشد نشد دیگر محترم نیست. در حالی که اقتصاد غربی مالکیت را تا همه جا محترم می داند(بی قید و شرط) و این مالکیت حد ندارد!

مالکیت خصوصی تا جایی که موجب پسرفت نشود انحصاری است تا به پیشرفت انسان یعنی آباد کردن آخرت کمک نماید. مثلاً کارخانه ای که محیط زیست را آلوده می کند این مالکیت سبب پسرفت صاحب کارخانه و مزاحم پیشرفت بقیه است.

اسلام می گوید نگاه مالکیتی محدود به شرایط است چون دنیا صاحب دارد و آن صاحب با یک شرایطی اذن تصرف به انسان داده است. مثل اینکه ما به یک هتل می رویم و صاحب هتل می گوید شما با کفش نمی توانید داخل خانه بروید و فقط در این حالت اجاره می دهم یا مثلاً حق ندارید میخ به دیوار بکوبید!

نگاه اسلام این است که خدا تا حدی که سبب رشد شود به انسان اجازه مالکیت داده است، نه بیشتر. مالکیت در اسلام محدود است و شروط فراوانی دارد.

حتی اگر می خواهید از کوه استفاده کنید، بی جهت حق نداری یک سنگ را هل بدهید پایین!

اگر می خواهید از معدنی استفاده کنی یک تکه را دچار انفجار می کنید و شروع به استخراج می کنید. اما اگر کنار آن جا را الکی با دینامیت سوراخ کنید، مثلاً برای خنده! این اشکال دارد. حتی حق جابجا کردن سنگ ها را هم ندارید. می توانید برای استفاده از یک معدن همان تکه را سوراخ کنید. اما بی دلیل حق ندارید جای دیگر را سوراخ نمایید.

برای همین است که اگر برای تفریح شکار بروی شکار حرام است، حتی شکار حلال؛ مثلاً کبک! شکار تفریحی در اسلام نداریم و حرام است! شکار برای کسی حلال است که درآمدش از این راه باشد یا اینکه از گرسنگی در بیابان گیر کرده باشد.

یا کسی که تفریحی می رود ماهیگیری و ماهی را کباب می کند و می خورد حرام است! ماهیگیری برای کسی که شغل اش این است حلال است.

پس مالکیت تا حدی که موجب رشد ما و بقیه شود و مزاحم ما و بقیه نباشد و به محیط هم آسیب نرساند مجاز است. چون که مالک اصلی خداست و خدا اجازه داده است که از این استفاده درست نماییم.

استفاده درست یعنی استفاده ای که موجب آبادی آخرت شود. برای همین کاری که منجر شود به افزایش این نعمت ها این کار پسندیده ای است. برای همین کاری که منجر شود به مطلوبتر شدن این نعمت ها این کار پسندیده ای است.

مثلاً یکی از کارهایی که اسلام خیلی به آن تأکید می کند کشاورزی و درختکاری است. حدیث است که اگر نهال درخت دستمان است و همان موقع داری می میرید، همان موقع نهال درخت را بکارید. این کار سبب می شود نعمت های بیشتری فراهم شود تا بقیه بتوانند از آن استفاده ابزاری کنند و بتوانند آخرتشان را بسازند.

در حدیث است که کشاورزی از بهترین مشاغل نزد خداست و همچنین دامپروری چون سبب می شود تا نعمت های موجود ارزش افزوده پیدا نماید. کشاورزی سنگ و خاک را برای آدم قابل استفاده می کند.

مثلاً یک تکه آهن یک گوشه افتاده ما می رویم و آن را چکش کاری می کنیم و از آن یک بیل می سازیم. این کار خوبی است چون سبب رشد بقیه هم شده است. قدیم در برخی مناطق کشور این شیوه بوده است.

این نگاه، نگاه اقتصادی دینی است. نعمت خدا وسیله ای برای رشد است. وقتی نعمت ها را برای دیگران هم بگذاریم تا دیگران هم رشد کنند، این کار خودش موجب رشد ما خواهد شد.

پس اقتصادی که در دین می خواهیم از آن صحبت کنیم یک چیز دیگر است.
 

 

 

منبع : جنبش عدالت خواه دانشجویی



نظرات 0
تاريخ : سه شنبه 27 اردیبهشت 1390  | 11:29 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : جهاد اقتصادی

این جا محله­ یِ …[۱] است. از مترو بیرون می آیم. آقا محسن خوب در و دیوار مترو را زیباسازی کرده است: بیگانه با چهره های محروم مردم. خانه های کوچک، دیوارهایی با نوشته­ هایی تکراری: پرسپولیس سرور استقلال ، … مستضعف باشی و سرت را به کسانی گرم کنند که از قِبل همین غفلت تو در رفاه غرق شده اند. چهره ها آشکارا متفاوت از دانشجویان دانشگاهمان است؛ چهره هایی که خشونت فقر خشن­شان کرده است. «درخت بیابانی چوبش سخت تر و درختان کنار جویبار پوستشان نازک­تر است، درختانی بیابانی که با باران سیراب می شوند آتش چوبشان شعله ورتر و پردوام تر است.» (نهج­البلاغه، نامه۴۵) آیا روزی می رسد که آتش چوب این درختان بیابانی عشرت ناصواب این درختان کنار جویبار را برهم زند؟

کوچه های تنگ و پیچ در پیچ، زنانی که به زحمت فرش های ماشینی مستعمل­شان را می شویند. عید نزدیک است، عیدی که مرفهین بی درد را به ویلاهایشان می رساند و محرومین را زمانی از فشار فقر غافل می­کند. خانه­ های کوچک با حیاط­هایی بعضاً پر از آشغال­های جمع شده: آهن قراضه، زباله­ های پلاستیکی و…. باقیمانده­­‌ی عشرت دیگران مایه­‌ی زندگی این­هاست. مدرسه­‌ای در انتهای کوچه، اثری رنگ­ پریده از جمله­‌ای روی دیوارش: «اسلام حامی مستضعفین»، البته روی این دیوار پررنگ­تر است تا در ذهن مسئولین بالاشهر نشین­.

پارکی زیبا، در ورودی پارک زده است: «همراه داشتن حیوانات دست آموز ممنوع!»، تنها حیوانات دست آموز این محل مرغ و خروس اند. پارک­ها خشونت محرومیت را کاهش می­‌دهند ولی درد مرد را….

لیلا امسال کنکوری است و هر روز پس از مدرسه برای درس خواندن به کتابخانه­ی پارک می آید. پدرش تعمیرکار موتور است. ادبیاتش به شدت مذهبی است گرچه ظاهرش نه. در مدرسه­‌ی نمونه­­ دولتی درس می­‌خواند. مدارسی که آخرین تقلاها برای تحقق عدالت آموزشی اند. دانشگاه برایش یک آرمان است. دانشگاه ما برایش رؤیایی دست نیافتنی است. دانشگاه ما که برای این­ها نیست! غالب دانشگاهیان دانشگاه های خوب تهران بچه های مسئولین و حجتیه­‌ای های بازاری و ثروتمندان بی­‌دین‌اند که پول شهریه­‌های میلیونی مدارس غیرانتفاعی را دارند.

این­جا میدان چهارمِ … است. خبری از «ایستگاه های شکم» نیست: کافی شاپ­ها، آبمیوه­ فروشی­ها، ساندویچی­‌ها و… . این جا جای مغازه­‌هایی نیست که نیاز کاذبی معرفی کنند و به لطف آن جیب خرپول­ها را خالی کنند. مسجدی قدیمی و فرسوده در کنار میدان است. کنار مسجد یک فرهنگسراست، معماری زیبایی دارد نه هماهنگ با دیگربناهای محله، بنری برای تبلیغ برنامه­‌ی جدیدش زده است: «کارگاه الگوی زیبا زیستن»! سوغات مرفهین برای مستضعفین. این قسم ژست­ها مناسب حال مترفی است که از شکم سیری و بی دردی به کسالت افتاده است.

علی با موتورش وارد فرهنگسرا می شود. ریش خاص و مدل موی فشِن. از خوبی­‌های آمریکا می گوید و این که برای پیشرفت باید با او دوست شد. ارزش­های غربی را بریده بریده بازگو می­کند. از مرفهین و مسئولین بی مسئولیت برایش می گویم و شکاف فقر و غنا را برایش تصویر می کنم. بچه­‌های بی بصیرت ما در ایام تبلیغات انتخاباتی به جای اتلاف وقت در میدان ولی عصر باید به میدان­های خزانه می آمدند. از حرف­هایم خوشش می ­آید ولی از خودم نه! آخر من نماینده­ی قشر شکم سیر هستم!

به محله­‌یِ … می­رسم. کوچه­‌ای طولانی است. پسر­بچه­‌ها مقوا آتش می­زنند و سیگارت می­ اندازند. دختر بچه­‌ها هم کش­بازی می­کنند. روی دکل برق عکس­های تبلیغی احمدی­نژاد مانده است: «احمدی­نژاد خشم اربابان معبد را برانگیخته»، «ما می توانیم» و عکس سال ۸۴ و ۸۸ محمود در کنار هم که نشان می دهد مو و ریشش سفید شده است. محمود با آرای این­ها رئیس شد ولی کاری در زمینه­‌ی متشکل کردن و نیرومند کردن آن­ها نمی‌­کند. تو گویی باید همین­گونه بمانند تا همیشه در برابر راستی­ها و چپی­های مرفه به احمدی­نژاد رآی دهند و خود، احمدی­‌نژادها نشوند. درست درکنار عکس­های محمود، خانه­‌ای که بخش­هایی از آن از حلبی ساخته شده است. مرحبا! در شهر برج میلاد و تونل توحید خانه­‌ی­ حلبی هم هست. دخترکی از پنجره­‌ی خانه­‌ای آجری به من سلام می کند.

وارد کوچه ای می­شوم. کوچه بسیار تنگ است، تقریباً از آسفالت خبری نیست. خانه­‌های بسیار کوچک یکی دو طبقه، آجری، سیمانی و بعضاً حلبی با پنجره­‌ها و درهای داغان. پیرمردی کنار دیوار نشسته و جوانی مبتذل­‌پوش که ساسی مانکن می خواند. پیرمرد اتاقی اجاره کرده است، پول اجاره­‌ی ۲۵ هزارتومانی را به دشواری می­دهد. مرفهین بی­درد که این فقر را می­بینند دردشان می­گیرد و کمی از سرریز پولشان را به این­ها صدقه می دهند. کسی نیست بپرسد که چه شده است که کسی ۲۵ هزارتومان اجاره را نمی تواند بدهد و دیگری در خانه ی هزارمتری به قرار متری هشت میلیون زندگی می کند که حالا از سرریز پولش صدقه­ای از سر اشرافیت و خودبرتر بینی به فقیری بدهد و انتظار تشکر و تملق او را داشته باشد.

چند کوچه پایین تر، یک ساختمان بزرگ و بدریخت، یک موتوری یک ال­سی­دی ۳۴ اینچ آورده است. الله اکبر! کدام گشنه بورژوایی پیدا شده که در این محله ی محروم از این پزها می دهد؟ بالاخره وقتی پول­داری ارزش شد همه دوست دارند به این ارزش متصف شوند و آن را به رخ دیگران بکشند.

بازارچه­‌ی کوچکی است. اجناس ساده تر و قیمت ها ارزان تر. کوچه ای تنگ و مردم گرم صحبت. فضای گرم و خودمانی ای که در بالای شهر و پاساژهای پر زرق و برقی که در آن چهره­های پرافاده به نخوت قدم می زنند پیدا نمی شود. روی دیواری نوشته است «احمدی نژاد مرد با جسارت ایران» این جا شعارنویسی کم است.

دختر بچه ها در کوچه ای پر از خانه های حلبی و سیمانی کش­بازی می کنند. چهره های زرد و بی فروغی دارند. وضع آسفالت افتضاح است. شهرداری، خیابان ولی عصر را سنگفرش می کند تا جوانکی که با دوست دخترش آن جا قدم می زند فکر کند در شانزه لیزه است. بله! اوست که اگر در رفاه نباشد به خیابان می­‌آید و می شود لمپن بورژوآی جنبش سبز و سطل آشغال آتش می زند و اگر دولتی پول مفت را از محله­‌هایشان به سمت محله­‌های محروم و روستاها منحرف کند بلوا می کند. این بیچاره‌­های زاغه نشین که راضی اند و نیاز به «حق السکوت» ندارند! همیشه برای دفاع از انقلاب هزینه می دهند و کم ترین خرج را برای نظام دارند «باید فرق باشد مابین دولتى که مى‏گوید من اسلام هستم و دولت اسلامى هستم، با دولت­هایى که طاغوتى هستند. یک فرقش هم این است که عنایت شما فرماندارها یا خدمت­گزاران به خلق، به این طبقه ضعیف بیشتر باشد تا آن طبقه بالا.» (صحیفه امام، ج‏۹، ص۱۲۳)

وارد مسجد کوچکی می شوم. نزدیک نماز مغرب است. مسجد آبادی است در این نا آبادی! فرش­های خوبی افتاده و تمیز است. این مستضعفین اند که بهترین چیزهای­شان را برای خدای­شان و دین­شان می خواهند. هر کس وارد مسجد می­شود به همه سلام می کند.

پس از نماز با حاج آقای پیشنماز صحبت می کنم. از مترفین و مرفهینی که به دانشگاه وارد می شوند می گویم و دیده نشدن مستضعفین در دانشگاه. در حین صحبت ما پیرزنی می آید و به ترکی مشغول صحبت با حاج آقا می شود. حاج آقا بعدا می گوید که آن پیرزن از کار افتاده است و پول اجاره خانه اش را همیشه کم تر و دیرتر و آن هم با کمک مردم (همین مردمی که خودشان هم چندان دارا نیست اند) می دهد. صاحب خانه اش هم گرچه خود محتاج است به او سخت نمی­گیرد. می گفت تازه پارسال برایش بخاری خریدم و امسال می خواهم برایش کولر بخرم! (البته در صحبت های بعدی دیدم که خود حاج­آقا هم هشتش گروِ نهش است)

با حاج آقا به مدرسه­‌ی علمیه اش در شهرری رفتم و دیدم کسانی را که در فقر علم دین می­‌آموختند، همان­ها که به قول امام «با سرمایه داران زالوصفت سرآشتی نداشته و ندارند». در راه از ده سال تلاش نافرجامش برای خرید مسکن گفت و این که پس از هشت سال اصرار همسرش تازه امسال یک دست مبل چهارصدتومانی توانسته برای خانه اش بخرد. با این حال می گوید تازه من وضعم خوب است، طلبه­‌ها وضع فقیرانه‌­ای دارند! از وضع دانشگاه می پرسد و پس از شنیدن پاسخ من،زمانی را به تمجید از عزت بین المللی احمدی نژاد و انتقاد از مشایی پرداخت. «شما اگر در تمام جبهه‏ها نگاه کنید، یک نفر از مردم بالانشین و سرمایه‏دار را نخواهید دید و تمامى افراد جبهه‏ها از همین مردم محروم و زاغه نشین هستند، و این انقلاب مال آنهاست و بقیه فقط تماشاچى هستند» (صحیفه امام، ج‏۱۶، ص۲۳۲)

با شما هستم! با شما که درگیر بازی­های قدرت شده اید. با شما که محرومین را به حساب نمی آورید و هم با شما که محرومین را پیرو خود می خواهید و نه خود را نماینده­ی آن ها. با شما که خرطوم بر بیت المال انداخته اید و کسی یتوان مبارزه بافساد شما را ندارد. با شما که جز مطالبات طبقه­ی مرفه خود را به رسمیت نمی شناسید. شما که از سر سیری و بی دردی به خیابان می ریزید و علیه آرای مستضعفین عرض اندام می کنید. شما لمپن­‌بورژوآهای سبز که محرومین را بی فرهنگ و بی سواد و «جواد مواد» خطاب می کنید. بترسید! بترسید از قیام آن ها علیه ظلم جامعه و مفاسد حکومت. بترسید از انقلاب مستضعفین.

«این نمى شود که همان مسائل زمان طاغوت حالا هم اجرا بشود. یک دسته آن بالاها بنشینند مُرفَّه و هرچه بخواهند هرزگى بکنند، یک دسته هم این زاغه نشینهاى تهرانى، که همه‏تان مى بینید… اگر خداى نخواسته جمهورى اسلامى نتواند جبران کند این مسائل اقتصادى را، که اول مرتبه­ی زندگى مردم است، و مردم مأیوس بشوند از جمهورى اسلامى و مأیوس بشوند از اینکه اسلام هم براى آنها بتواند در اینجا کارى انجام بدهد، اگر در این محیط یک انفجار حاصل بشود، دیگر نه من و نه شما و نه هیچ کس، نه روحانیت و نه اسلام، نمى‏تواند جلویش را بگیرد.» (صحیفه امام، ج‏۱۰، ۳۳۴)

[۱] نام محلاتی که گزارش از آن ها تهیه شد در متن حذف شده است.

منبع: نشریه دانشجویی نبض، دانشگاه تهران، شماره ۲۹ به نقل از تریبون مستضعفین


نظرات 0
تاريخ : سه شنبه 27 اردیبهشت 1390  | 4:24 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : جهاد اقتصادی


    خلاصه: فرمایشات دودهه اخیرِ مقام عظمای ولایت ، می بایست فصل الخطاب همه (ملت و مسئولین) باشد و یادآوریِ موضوعیِ مبحثِ اشرافی گری ، که ریشه مفاسد اقتصادی است را ، یکی از محورهای لجستیکی جنگ نرم باید دانست. پر مسلم است که مدیران و مسئولینِ منصوب در جای جایِ جمهوری اسلامی ، از آحاد عمومی جامعه ی مظلوم ایران زمین به خواندن این متن مستحق ترند.

به گزارش پایگاه ۵۹۸، داستانِ تلخِ گرایش به اشرافیت ، مربوط به عصر حاضر نبوده و گذشته و حالِ بنی آدم را نیز ، تحت الشعاع خویش قرار داده وهمیشه ی تاریخ ، امت ها و ملت های گوناگونی روی این کره خاکی ، زمین گیرِ این پدیده شوم و شیطانی گردیده اند ، چرا که وجود و رواج اشرافی گری در هر جامعه یی به گسترش رذائل اخلاقی همچون ، خود برتربینی اشراف ، بی عدالتی در تخصیص عمومی مواهب وامکانات مادی یک جامعه و فساد اداری و گسترش خوی استکبارگری در طبقه اشراف و….. منجر شده که در نتیجه موجب گسست اتحاد ملی و شورش های ملی طبقه های مستضعف و اضمحلال امنیت آن جامعه خواهد شد .

لذا از آن منظر که فرموده های دودهه اخیرِ مقام عظمای ولایت ، می بایست فصل الخطاب همه ( ملت و مسئولین ) باشد و یادآوریِ موضوعیِ مبحثِ اشرافی گری ، که ریشه مفاسد اقتصادی است را ، یکی از محورهای لجستیکی جنگ نرم می دانم ، بجا و ممدوح است تا به عنوان امر به معروف و نهی از منکر هم که شده ، گزیده ای از سخنان رهبر معظم انقلاب را درباره پدیده اشرافی گری و مفاسد اقتصادی را مرور نماییم ، پر مسلم است که مدیران و مسئولینِ منصوب در جای جایِ جمهوری اسلامی ، از آحاد عمومی جامعه ی مظلوم ایران زمین به خواندن این متن مستحق ترند.

 

>>>


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : سه شنبه 27 اردیبهشت 1390  | 4:12 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : جهاد اقتصادی

وَ إِلی مَدْیَنَ أَخَاهُمْ شعَیْباً قَالَ یَقَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکم مِّنْ إِلَهٍ غَیرُهُ وَ لا تَنقُصوا الْمِکیَالَ وَ الْمِیزَانَ إِنی أَرَام بخَیرٍ وَ إِنی أَخَاف عَلَیْکمْ عَذَاب یَوْمٍ محِیطٍ(۸۴)
وَ یَقَوْمِ أَوْفُوا الْمِکیَالَ وَ الْمِیزَانَ بِالْقِسطِ وَ لا تَبْخَسوا النَّاس أَشیَاءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فی الاَرْضِ مُفْسِدِینَ(۸۵)
بَقِیَّت اللَّهِ خَیرٌ لَّکُمْ إِن کنتُم مُّؤْمِنِینَ وَ مَا أَنَا عَلَیْکُم بحَفِیظٍ(۸۶)
سوره هود

ترجمه :

۸۴ – و به سوی مدین برادرشان شعیب را فرستادیم ، گفت ای قوم من ! الله را پرستش کنید که جز او معبود دیگری برای شما نیست و پیمانه و وزن را کم نکنید (و دست به کم فروشی نزنید) من خیر خواه شما هستم و من از عذاب روز فراگیر بر شما بیمناکم !.
۸۵ – و ای قوم من !، پیمانه و وزن را با عدالت وفا کنید و بر اشیاء (و اجناس ) مردم عیب مگذارید و از حق آنان نکاهید و در زمین فساد مکنید.
۸۶ – سرمایه حلالی که خداوند برای شما باقی گذارده برایتان بهتر است اگر ایمان داشته باشید، و من پاسدار شما (و مامور بر اجبارتان به ایمان ) نیستم .
تفسیر :

مدین سرزمین شعیب .
با پایان یافتن داستان عبرت انگیز قوم لوط نوبت به قوم شعیب و مردم مدین می رسد همان جمعیتی که راه توحید را رها کردند و در سنگلاخ شرک و بت پرستی سرگردان شدند، نه تنها بت که در هم و دینار و مال و ثروت خویش را می پرستیدند، و به خاطر آن کسب و تجارت با رونق خویش را آلوده به تقلب و کم فروشی و خلافکاریهای دیگر می کردند.
در آغاز می گوید: و به سوی مدین برادرشان شعیب را فرستادیم : (و الی مدین اخاهم شعیبا) کلمه اخاهم (برادرشان ) همانگونه که سابقا هم اشاره کردیم به خاطر آن است که نهایت محبت پیامبران را به قوم خود باز گو کند، نه فقط به خاطر اینکه از افراد قبیله و طائفه آنها بود بلکه علاوه بر آن خیر خواه و دلسوز آنها همچون یک برادر بود.
مدین (بر وزن مریم ) نام آبادی شعیب و قبیله او است ، این شهر در مشرق خلیج عقبه قرار داشته و مردم آن از فرزندان اسماعیل بودند، و با مصر و لبنان و فلسطین تجارت داشته اند.
امروز شهر مدین به نام معان نامیده می شود ولی بعضی از جغرافیون نام مدین را بر مردمی اطلاق کرده اند که میان خلیج عقبه تا کوه سینا می زیسته اند.
در تورات نیز نام مدیان آمده ، اما به عنوان بعضی از قبائل (و البته اطلاق یک نام بر شهر و صاحبان شهر معمول است ).
این پیامبر این برادر دلسوز و مهربان همانگونه که شیوه همه پیامبران در آغاز دعوت بود نخست آنها را به اساسی ترین پایه های مذهب یعنی توحید دعوت کرد و گفت : ای قوم ! خداوند یگانه یکتا را بپرستید که جز او معبودی برای شما نیست (قال یا قوم اعبدوا الله ما لکم من اله غیره ).
چرا که دعوت به توحید دعوت به شکستن همه طاغوتها و همه سنتهای جاهلی است ، و هر گونه اصلاح اجتماعی و اخلاقی بدون آن میسر نخواهد بود.
آنگاه به یکی از مفاسد اقتصادی که از روح شرک و بت پرستی سرچشمه می گیرد و در آن زمان در میان اهل مدین سخت رائج بود اشاره کرده و گفت : به هنگام خرید و فروش پیمانه و وزن اشیاء را کم نکنید (و لا تنقصوا المکیال و المیزان ).
مکیال و میزان به معنی پیمانه و ترازو است و کم کردن آنها به معنی کم فروشی و نپرداختن حقوق مردم است .
رواج این دو کار در میان آنها نشانه ای بود از نبودن نظم و حساب و میزان و سنجش در کارهایشان ، و نمونه ای بود از غارتگری و استثمار و ظلم و ستم در جامعه ثروتمند آنها.
این پیامبر بزرگ پس از این دستور بلافاصله اشاره به دو علت برای آن می کند:
نخست می گوید: قبول این اندرز سبب می شود که درهای خیرات به روی شما گشوده شود، پیشرفت امر تجارت ، پائین آمدن سطح قیمتها، آرامش جامعه ، خلاصه من خیر خواه شما هستم و مطمئنم که این اندرز نیز سرچشمه خیر و برکت برای جامعه شما خواهد بود. (انی اراکم بخیر). این احتمال نیز در تفسیر این جمله وجود دارد که شعیب می گوید: من شما را دارای نعمت فراوان و خیر کثیری می بینم بنابراین دلیلی ندارد که تن به پستی در دهید و حقوق مردم را ضایع کنید و به جای شکر نعمت کفران نمائید.
دیگر اینکه ، من از آن می ترسم که اصرار بر شرک و کفران نعمت و کم فروشی ، عذاب روز فراگیر، همه شما را فرو گیرد (و انی اخاف علیکم عذاب یوم محیط). محیط در اینجا صفت برای یوم است ، یعنی یک روز فراگیر و البته فراگیر بودن روز به معنی فراگیر بودن مجازات آن روز است ، و این می تواند اشاره به عذاب آخرت و همچنین مجازاتهای فراگیر دنیا باشد.
بنابراین هم شما نیاز به این گونه کارها ندارید و هم عذاب خدا در کمین شما است پس باید هر چه زودتر وضع خویش را اصلاح کنید.
آیه بعد مجددا روی نظام اقتصادی آنها تاکید می کند و اگر قبلا شعیب قوم خود را از کم فروشی نهی کرده بود در اینجا دعوت به پرداختن حقوق مردم کرده ، می گوید: ای قوم ! پیمانه و وزن را با قسط و عدل وفا کنید (و یا قوم اوفوا المکیال و المیزان بالقسط).
و این اصل یعنی اقامه قسط و عدل و دادن حق هر کس به او باید بر سراسر جامعه شما حکومت کند.
سپس قدم از آن فراتر نهاده ، می گوید: بر اشیاء و اجناس مردم عیب مگذارید، و چیزی از آنها را کم مکنید (و لا تبخسوا الناس اشیائهم ). بخس (بر وزن نحس ) در اصل به معنی کم کردن به عنوان ظلم و ستم است .
و اینکه به زمینهائی که بدون آبیاری زراعت می شود بخس گفته می شود به همین علت است که آب آن کم است (تنها از باران استفاده می کند) و یا آنکه محصول آن نسبت به زمینهای آبی کمتر می باشد.
و اگر به وسعت مفهوم این جمله نظر بیفکنیم دعوتی است به رعایت همه حقوق فردی و اجتماعی برای همه اقوام و همه ملتها، بخس حق در هر محیط و هر عصر و زمان به شکلی ظهور می کند، و حتی گاهی در شکل کمک بلا عوض ! و تعاون و دادن وام ! (همانگونه که روش استثمار گران در عصر و زمان ما است ).
در پایان آیه باز هم از این فراتر رفته ، می گوید: در روی زمین فساد مکنید (و لا تعثوا فی الارض مفسدین ). فساد از طریق کم فروشی ، فساد از طریق غصب حقوق مردم و تجاوز به حق دیگران ، فساد به خاطر بر هم زدن میزانها و مقیاسهای اجتماعی ، فساد از طریق عیب گذاشتن بر اموال و اشخاص ، و بالاخره فساد به خاطر تجاوز به حریم حیثیت و آبرو و ناموس و جان مردم !.
جمله ((لا تعثوا)) به معنی فساد نکنید است بنابراین ذکر ((مفسدین )) بعد از آن به خاطر تاءکید هر چه بیشتر روی این مساءله است .
دو آیه فوق این واقعیت را به خوبی منعکس می کند که بعد از مساءله اعتقاد به توحید و ایدئولوژی صحیح ، یک اقتصاد سالم از اهمیت ویژه ای برخوردار است ، و نیز نشان می دهد که بهم ریختگی نظام اقتصادی سرچشمه فساد وسیع در جامعه خواهد بود.
سرانجام به آنها گوشزد کرد که افزایش کمیت ثروت – ثروتی که از راه ظلم و ستم و استثمار دیگران بدست آید – سبب بی نیازی شما نخواهد بود، بلکه ((سرمایه حلالی که برای شما باقی می ماند هر چند کم و اندک باشد اگر ایمان به خدا و دستورش داشته باشید بهتر است )) (بقیة الله خیر لکم ان کنتم مؤ منین ). تعبیر به ((بقیة الله )) یا به خاطر آن است که سود حلال اندک چون به فرمان خدا است ((بقیة الله )) است .
و یا اینکه تحصیل حلال باعث دوام نعمت الهی و بقای برکات می شود.
و یا اینکه اشاره به پاداش و ثوابهای معنوی است که تا ابد باقی می ماند هر چند دنیا و تمام آنچه در آن است فانی شود، آیه ۴۶ سوره کهف و الباقیات الصالحات خیر عند ربک ثوابا و خیر املا نیز اشاره به همین است .
و تعبیر به ان کنتم مؤ منین (اگر ایمان داشته باشید) اشاره به این است که این واقعیت را تنها کسانی درک می کنند که ایمان به خدا و حکمت او و فلسفه فرمانهایش داشته باشند.
در روایات متعددی میخوانیم که بقیة الله تفسیر به وجود مهدی (علیهالسلام ) یا بعضی از امامان دیگر شده است ، از جمله در کتاب اکمال الدین از امام باقر (علیه السلام ) چنین نقل شده : اول ما ینطق به القائم علیه السلام حین خرج هذه الایة بقیة الله خیر لکم ان کنتم مؤ منین ، ثم یقول انا بقیة الله و حجته و خلیفته علیکم فلا یسلم علیه مسلم الا قال السلام علیک یا بقیة الله فی ارضه :
((نخستین سخنی که مهدی (علیه السلام ) پس از قیام خود می گوید این آیه است ((بقیة الله خیر لکم ان کنتم مؤ منین )) سپس می گوید منم بقیة الله و حجت و خلیفه او در میان شما، سپس هیچکس بر او سلام نمی کند مگر اینکه میگوید: السلام علیک یا بقیة الله فی ارضه )).
بارها گفته ایم آیات قرآن هر چند در مورد خاصی نازل شده باشد مفاهیم جامعی دارد که می تواند در اعصار و قرون بعد بر مصداقهای کلی تر و وسیع تر، تطبیق شود.
درست است که در آیه مورد بحث ، مخاطب قوم شعیبند، و منظور از ((بقیة الله )) سود و سرمایه حلال و یا پاداش الهی است ، ولی هر موجود نافع که از طرف خداوند برای بشر باقی مانده و مایه خیر و سعادت او گردد، ((بقیة الله )) محسوب می شود.
تمام پیامبران الهی و پیشوایان بزرگ ((بقیة الله ))اند.
تمام رهبران راستین که پس از مبارزه با یک دشمن سر سخت برای یک قوم و ملت باقی میمانند از این نظر بقیة الله اند.
همچنین سربازان مبارزی که پس از پیروزی از میدان جنگ باز می گردند آنها نیز بقیة الله اند.
و از آنجا که مهدی موعود (علیه السلام ) آخرین پیشوا و بزرگترین رهبر انقلابی پس از قیام پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) است یکی از روشنترین مصادیق ((بقیة الله )) می باشد و از همه به این لقب شایسته تر است ، بخصوص که تنها باقیمانده بعد از پیامبران و امامان است .
در پایان آیه مورد بحث از زبان شعیب می خوانیم که می گوید: وظیفه من همین ابلاغ و انذار و هشدار بود که گفتم و ((من مسئول اعمال شما و موظف به اجبار کردنتان بر پذیرفتن این راه نیستم )) این شما و این راه و این چاه ! (و ما انا علیکم بحفیظ).
تفسیر نمونه جلد ۹ صفحه ۲۰۵

 

منبع : جنبش عدالت خواه دانشجویی



نظرات 0
تاريخ : سه شنبه 27 اردیبهشت 1390  | 4:12 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : جهاد اقتصادی

حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام) : ما اَصبَحَ بِالکوفه احدٌ الّا ناعماً اِنّ اَدناهُم مَنزِلَتاً لَیَأکُلُ البُر و یَجلِسُ فیِ الظِل و یَشرَبُ مِن ماءِ الفُرات ( بحار الانوار ج ۴۰ ص ۳۲۷)
در ناحیۀ حکومتی من هیچ کس نیست مگر اینکه در نعمت است همانا فقیرترین مردم از بهترین گندم می خورند و همه سایۀ بالا سر دارند و از آب فرات می آشامند .

سیاستی می تواند مدعی علوی بودن باشد که بتواند با وجود سه جنگ نفس گیر ناکثین و قاسطین و مارقین و گستردگی وسیع دایرۀ حکومت ( چند برابر ایران ) ، در کمتر از پنج سال نیازهای اولیّۀ عموم مردم را تامین نماید.

هر چند دولت نهم و دهم خدمات شگفت انگیزی داشته و چنان انقلاب عظیمی در اقتصاد و مسکن سازی و اشتغال آفرینی و… ایجاد نموده است که قلم از نوشتن انتقادات شرم دارد اما از باب آنکه توجیه ، حماقت ؛ تضعیف ، خیانت ؛ و تکمیل ، رسالت است باید برحسب رسالت حوزوی خودم عرض نمایم که علی رغم ۲۵۰۰ مسکنی که در طی این چند سال به همت مضاعف دولت محترم در منطقه جبل بارز جنوبی شهرستان عنبرآباد ساخته شده است و خدمات فراوان دیگری همچون ساخت دبیرستان شبانه روزی ریحانه النبی مردهک با هزینه ای بالغ بر ۳ میلیارد تومان ، تجمیع ۱۵ شهرک ، ساخت ۱۵ خانه بهداشتی و ۱۴ مسجد در جبل بارز جنوبی و … که انجام داده است هنوز متاسفانه شاهد کپر نشینان زیادی در این منطقه و سایر مناطق می باشیم چرا که وقتی در فروردین ۹۰ به همراه اردو جهادی فدائیان عدالت بسیج مدرسۀ علمیه معصومیه (س) قم  به عنبر آباد رفتیم بعینه دیدیم که هنوز که هنوز است مردم برای تأمین ابتدائیات خود ( همچون حمام ، دستشویی ، آب سالم آشامیدنی ، نان ،گازوئیل، نفت ، بهداشت ، جاده ، مدرسه ،تلفن ، آنتن دهی موبایل و تلویزیون و… ) با مشکلات عدیده ای دست و پنجه نرم می کنند.

 

 

>>>


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : سه شنبه 27 اردیبهشت 1390  | 4:12 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : جهاد اقتصادی

به گزارش عدالتخواهی به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار آیت الله العظمی خامنه ای، محمدکاظم حجازی نماینده مجلس و عضو کمیسیون عمران گفت: در خصوص نام‌گذاری امسال به نام «جهاد اقتصادی» باید گفت که دشمنان نظام اسلامی در خارج و داخل، ترفندهایی را به‌صورت برنامه‌ریزی‌شده انجام می‌دهند تا بتوانند توانایی‌های بنیه‌ای نظام اسلامی را در عرصه اقتصادی به‌خصوص در بدنه اجتماع تحت‌الشعاع قرار دهند و عملاً امکان بسط و گسترش فعالیت‌های متفاوت تعریف‌شده در نظام را برای ما دشوار کنند. به همین دلیل به نظر می‌رسد که رهبر معظم انقلاب در تقابل با حرکت دشمنان، حرکتی که عموم جامعه را در برگیرد، برگزیدند. به نظر بنده رهبر انقلاب این نام‌گذاری را عاملی در جهت خنثی‌سازی حرکت‌های دشمنان نظام استفاده کردند تا آنچه که در سند چشم‌انداز بیست ساله آمده است، تحقق پیدا کند.
نکته قابل توجه در نام‌گذاری امسال کلمه جهاد است؛ چراکه در بحث جهاد یک تفاوت تکلیفی در مسایل اجرایی برای خود قائل هستیم. تکلیف جهاد یعنی یک امر شرعی که هر مسلمان در حوزه‌ای که برای او مشخص می‌شود، باید براساس وظیفه شرعی‌اش ورود پیدا کند و به نظر می‌رسد تکلیفی که در این‌جا رهبری بر دوش ما نهادند این است که آنچه تا به حال صورت می‌گرفته را با این نگاه متفاوت پیگیری کنیم. بنابراین هم عامه مردم . هم کارگزاران نظام، براساس تکلیف شرعی به این موضوع ورود پیدا کنند. به نظر می‌رسد که ایشان فضایی را ایجاد کردند که برای تک‌تک آحاد مردم این احساس مسئولیت اجتماعی به وجود بیاید و هیچ‌کس خود را خارج از این دایره نبیند.

بُرشی از نام سال ۸۹
در مورد ارتباط نام «جهاد اقتصادی» با نامی که رهبر معظم انقلاب برای سال گذشته برگزیدند، باید بگویم که نام‌گذاری که ایشان در سال گذشته داشتند یک بسترسازی برای تلاش همه‌جانبه‌ حول تکالیف مختلف جامعه بود. اما امسال رهبر انقلاب با انتخاب نام «جهاد اقتصادی» یک بُرشی بر نام سال «همت مضاعف، کار مضاعف» که آن توان و همت باید بتواند در موضوع مشخصی که خود از اولویت‌های رشد و پیشرفت هست، بروز لازم را پیدا کند.
نکته دیگری که رهبر انقلاب به صورت قابل توجه به آن اشاره داشتند این بود که بحث جهاد اقتصادی، بحثی نیست که تنها در سال ۹۰ بخواهد به نتیجه غایی خودش برسد، بلکه امسال سرآغاز این جهاد است. کارگزاران و دولت‌مردان باید همت کنند تا ضمن تدوین یک برنامه راه ملی برای این موضوع، بُرش‌های استانی آن را نیز مانند دوران دفاع مقدس مشخص کنند؛ یعنی همان‌طور که هر استان در دوران دفاع مقدس در مقابله با هجمه‌ها و دسیسه‌های دشمنان وظیفه خاصی را برعهده داشت، امروز هم در فعالیت‌های اقتصادی باید متناسب با آن توان بالقوه‌ای که در مناطق مختلف کشور وجود دارد، شناسایی لازم صورت گرفته و برنامه جامع یا آمایش اقتصادی مناسب تدوین شود.

ارتقای ثروت ملی
همان‌طور که می‌دانیم رهبر انقلاب، دهه چهارم انقلاب را دهه «عدالت و پیشرفت» نامیدند و نام‌هایی هم که برای سال‌ها انتخاب می‌کنند در همین راستا قرار دارد. لذا باید به این نکته اشاره کنم که مهم‌ترین ابزار اجرایی هر حرکت ملی جدای از هویت فرهنگی و اعتقادات مردمی، بنیه اقتصادی است که آن جامعه می‌بایست از آن برخوردار باشد تا بتواند برنامه‌های پیشرفت و اهداف خود را محقق کند. به نظر می‌رسد که نام‌گذاری سال ۹۰ به «جهاد اقتصادی»، برای ایجاد این بنیه عمومی در جامعه است که در برخی سخنان ایشان به عنوان ارتقای ثروت ملی به آن اشاره شده است.

به بهانه رشد اقتصادی عده‌ای لگدمال نشوند
البته باید توجه داشت که طبق مطالبه ایشان، پیشرفت باید همگام با عدالت اجتماعی باشد؛ یعنی ما دچار یک سری حرکت‌های افراطی در جامعه نشویم تا یک رشد اقتصادی برای اقشار و طیف‌های خاصی در جامعه به‌وجود بیاید و گروه‌های دیگر جامعه در این حرکت لگدمال شوند. به همین دلیل ایشان با بهره گرفتن از موضوع عدالت، روندی را در جهاد اقتصادی مطرح کردند که نشأت‌گرفته از الگوی ارائه‌شده توسط تعالیم اهل بیت(ع) و دستورات دینی است.

 

منبع : جنبش عدالت خواه دانشجویی



نظرات 0
تاريخ : سه شنبه 27 اردیبهشت 1390  | 4:04 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : جهاد اقتصادی

همت و کار مضاعف همچنان که باید ادامه یابد نیازمند حرکت های جهادگونه ای است که واجد دو شرط باشد اولا منضم به عنصر ایمان فارغ از فسادهای شخصی و سیستماتیک باشد و ثانیا متعهد به نتیجه با استفاده از راهکارهای قانونی باشد.

در مسیر رشد و توسعه و در حالی که متعاقب سال «همت و کار مضاعف» اولین سال برنامه پنجم و ششمین سال دوره چشم انداز را شروع می کنیم باید با توجه به شرایط کلی حاکم بر کشور عزیزمان و فرصت هایی که به واسطه تحولات سیاسی- اقتصادی منطقه و جهان برای آن حاصل شده به نحوی برنامه ریزی کنیم که هدف چشم انداز یعنی رسیدن به کشوری «توسعه یافته با جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقه، با هویت اسلامی و انقلابی، الهام بخش در جهان اسلام و با تعامل سازنده و موثر در روابط بین الملل» محقق گردد.

در میان تمامی عناصری که در برنامه چشم انداز دنبال می گردد، توجه به عنصر «اقتصاد» از یک سو به دلیل آغاز اجرای دو طرح بزرگ «قانون اصلاح برنامه چهارم توسعه و اجرای سیاست های کلی اصل (۴۴)» و «هدفمندکردن یارانه ها»؛ و همچنین بازنگری در نظام مالیاتی کشور و ایجاد «صندوق توسعه ملی» با هدف تبدیل بخشی از درآمدهای نفت و گاز به سرمایه های زاینده اقتصادی، و از سوی دیگر برنامه اقتصادی- مالی غرب در راستای تحریم کشور برای عدم تحقق چشم انداز، نیازمند مراقبت دقیق تر و صادقانه تری است.

واقعیت این است که همت و کار مضاعف در سال ۱۳۸۹ نشان داد که توان جهش جامع کشور در اقتصاد، علم و فناوری و سیاست داخلی و خارجی وجود دارد ولی این همت و کار مضاعف همچنان که باید ادامه یابد نیازمند حرکت های جهادگونه ای است که واجد دو شرط باشد اولا منضم به عنصر ایمان فارغ از فسادهای شخصی و سیستماتیک باشد و ثانیا متعهد به نتیجه با استفاده از راهکارهای قانونی باشد. از این جهت نامگذاری سال ۱۳۹۰ با عنوان «جهاد اقتصادی» مبین کوششی نهادینه شده در راستای افزایش شتاب رشد و کارآمدسازی کشور مبتنی بر ارزش های اسلامی علی الخصوص «عدالت» است. با این وجود مفهوم این کوشش صرفا به معنای دو چندان کردن کار و طرح های سرمایه ای نیست بلکه بیش از این به معنای دو چندان کردن نتیجه و سود حاصل از همت و کاری است که در کشور صورت می گیرد و متاسفانه حتی به همان میزان عادی نیز اثربخش نیست. در این زمینه راهکار التزام به قانون است چرا که قانون از یک سو عصاره کارشناسی کشور در راستای تحول اقتصادی پرشتاب است و از سوی دیگر هر حرکتی بر خلاف قانون و یا عدم اجرای قانون نه تنها یک امر شخصی و مغایر تصمیم واحد ملی محسوب می گردد بلکه مستوجب شدیدترین برخوردهای قضایی است.

هم اکنون در کشور با قوانین متعدد اقتصادی روبه رو هستیم که الزامات جهاد اقتصادی را در امر تقنین و تا حدودی ساختار لازم تامین می سازد ولی به طور جدی با خلاء رفتارهای ملتزم به اجرای قانون و عدالت مواجه هستیم. رفتارهایی که در سه دسته قابل تقسیم بندی است:

۱-  مسئول مربوط اثربخشی عملکرد نهادی خود را منوط به عدم اجرای قانون یا مصلحت سنجی شخصی خود می کند چنان که در جابه جایی ردیف های بودجه عمومی سال ۱۳۸۹ با آن مواجه بودیم؛ (۲) مسئول مربوط عملکرد نهادی خود را فرای قانون یا استثناء قانون می داند چنان که در این زمینه تعداد دستگاه های دولتی و عمومی کشور که خود را پاسخگو به هزینه کرد بودجه عمومی نمی دانند کم نیست؛ (۳) مسئول مربوط به دلیل منافع شخصی یا گروهی خود نه مصلحت سنجی می کند و نه استدلالی در جهت خروج موضوعی از شمول قانون ارائه می نماید بلکه با نیت خاص برای حفظ شبکه رانت که مستقیما نتیجه اش به اخلال در «جهاد اقتصادی» می انجامد از اجرای قانون سرباز می زند و البته به دلیل عدم شفافیت نظام اقتصادی کشور و شبکه رانت، نهاد مزبور از نظارت و اعمال ضمانت اجرا هم مصون می ماند.

۲- عمل به قانون برای بهره گیری از ظرفیت خاموش و بلا استفاده قوانین در راستای تحقق «جهاداقتصادی» مستلزم دو گام اساسی است. گامی که بستر آماده کشور را از فساد اقتصادی با اولویت جرائم یقه سفیدها که عمدتا منجر به تحصیل ارقام کلان کثیف و بادآورده می شود رفع کند و گامی که پتانسیل های موجود کشور در یک مسیر واحد و نه مشتت در قالبی برنامه ریزی شده بسیج نماید.

الف) مبارزه جدی با اخلال در نظام اقتصادی

هم اکنون اجرای قوانین متعددی از جمله «قانون مجازات اخلالگران در نظام اقتصادی» و «قانون مبارزه با پولشویی» و همچنین قوانین متکثر و متعددی که مفاد قابل توجهی در خصوص مبارزه با جرایم اقتصادی کلان علی الخصوص سوء استفاده از قدرت دولتی در بقاء نظام رانت ها دارد در ابهام فرو رفته و گر چه دستگاه قضاء به محاکمه و پیگیری برخی افراد می پردازد ولی عملا هیچ نهادی متصدی نظارت بر اعمال قانون به نحو عام الشمول نیست. به هر تقدیر این کاستی آن چنان مخل به رشد اقتصادی است که کارایی همت های متعالی و کارهای شگرف ملت را به شدت کم اثر می سازد و در ضمن عوارض اجتماعی جبران ناپذیری را از طریق شکاف طبقاتی به ملت تحمیل می کند. در قوانین تمامی کشورها از جمله قوانین جزایی ایران، جرائم مذکور در ردیف جرائم امنیتی و مستوجب شدیدترین مجازات ها می باشد.

ب – اجرای دقیق قوانین به دور از مصلحت سنجی

گرچه ایران سرزمینی ثروتمند از جهت داشتن منابع معدنی و نفتی است و بداهتا این داشته ها می تواند یک فرصت برای کشور محسوب گردد، ولی گذشته از نظام سلطنتی که بنیان های استقلال اقتصادی کشور را با به حراج گذاشتن ثروت های ملی از جمله نفت به اضمحلال کشاند، سوءمدیریت اقتصادی ناشی از اتکاء به درآمدهای نفتی و به تبع آن صرفا تولید اسراف کارانه – در چاه های میادین گازی ایران هر ساله بیش از مصرف گاز کشور ترکیه، گاز سوزانده می شود! – و فروش نفت، گاز و میعانات نفتی و نه توسعه فناوری های پالایش و تولید، فرصت مالکیت نفت و گاز را به تهدید مبدل ساخته تا جایی که نظام اقتصادی کشور به دلیل پشتوانه نفت و گاز انحصارا دولتی شده و تا اواسط سال های هشتاد، جایگاهی برای رقابت وجود نداشت. «قانون اصلاح موادی از قانون برنامه چهارم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران و اجرای سیاست های کلی» مصوب ۱۳۸۷ تحولی جدی در برون رفت از بحران اقتصادی کشور محسوب می گردد چرا که با تصریح بر انحصارزدایی و تقویت بازار و توجه به امر رقابت اقدام به واگذاری، خصوصی سازی و تبدیل نقش دولت از دارنده به ناظر نمود.

از سوی دیگر، در اواخر سال ۱۳۸۸ «قانون هدفمند کردن یارانه ها» بخش عظیمی از بودجه کشور را که تحت عنوان یارانه و فاقد هر گونه توجیه اقتصادی به بخشی از کالاها و خدمات اختصاص می یافت و نه تنها موجب افزایش مصرف و فرهنگ مصرف زدگی بلکه موجب هدررفت درآمدهای کلان قابل سرمایه گذاری می شد را آزاد نمود تا از یک سو با توزیع برابر یارانه ها مفهوم عدالت در بهره گیری از درآمدهای ملی معنا یابد و از سوی دیگر با حمایت از جریان بازار و رقابت، و همچنین تولید و سرمایه فرصت های از دست رفته احیاء شود.

چنان که بر اساس مفاد «قانون برنامه پنجم» که با تاخیر بسیار از ابتدای سال ۱۳۹۰ اجرا می  گردد، صندوقی تحت عنوان «توسعه ملی» تاسیس شده تا با بهره گیری از حداقل معادل بیست درصد (۲۰درصد) از منابع حاصل از صادرات نفت (نفت خام و میعانات گازی، گاز و فرآورده های نفتی)، تهدید نفتی حاکم بر کشور را به فرصت اقتصاد پایدار بدل نماید.

در کنار این سه قانون، اجرای قانون «مالیات بر ارزش افزوده» مصوب اردیبهشت ماه ۱۳۸۷ و سایر قوانین مالیاتی با رعایت اعمال شفاف و عادلانه مالیاتی همگی می تواند بسترهای حقوقی لازم برای جهاد اقتصادی را فراهم سازد به شرط آن که التزام به قانون به صورت نوعی و استثناءناپذیر وجود داشته و ناظری پر قدرت مانع از هر گونه سوءاستفاده از قدرت در جهت جابه جایی نظام رانت ها با حاکمیت قانون گردد و البته با اقرار به این که نیازمند تنقیح قوانین و اصلاح برخی از مفاد آن هستیم ولی هر اقدامی باید به دور از مصلحت سنجی های خارج از مجرای قانونی صورت گیرد.

منبع: دفتر پژوهشهای روزنامه خراسان



نظرات 0
تاريخ : سه شنبه 27 اردیبهشت 1390  | 4:04 PM | نویسنده : قاسمعلی

 

محور : جهاد اقتصادی

آرمانخواهان مراقب باشند که جهاد اقتصادی قربانی مسائل اقتصادی روز نشود و هر متنفعی پیمانه خود از این شراب پر نکند.

بعد از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و خاموشی آتش جنگ، فضای جدید پس از جنگی پیش بینی می شد، فضایی که می رفت مسیر انقلاب را به چارچوب متعارفی از فرهنگ، اقتصاد، سیاست و مدیریت جهانی منتقل کند و انقلاب را از ماموریت های خود منحرف سازد. در این احوال امام خمینی (ره) پیام مهمی را اعلام کردند:
امروز جنگ فقر و غنا، جنگ حق و باطل، جنگ استضعاف و استکبار آغاز شده است.
اعلام جنگی که طولی نکشید تا به صلح غم انگیزی مبتلا شد.
“جهاد اقتصادی” بیش از همه یادآور جنگ فقر و غنای امام است که بین این دو پیام شباهت هایی وجود دارد.

هشدار به رسالتی نو
هر دو فصل نویی از مجاهده انقلابی را برای امت ترسیم می کنند؛ فصل نویی که در نسبت تام و تمام با آرمان های انقلاب است یا به عبارت بهتر هر دو تشری ست برای حفظ حافظه آرمانی امت؛ که با این حساب، تلقی های عوامانه و منفعت طلبانه از این دست پیام ها خیانتی نابخشودنی ست.
هنوز به ماه نکشیده از اعلام پیام جهاد اقتصادی که تریبون های موجه نظام طوری پیام را تبیین می کنند گو اینکه تنها مشکل انقلاب اسلامی در بهره وری پایین و نا کارآمدی بنگاهی ست و با این حساب تنها راه نجاتمان چیزی شبیه انقلاب صنعتی در غرب است.

البته افزایش بهره وری و کارآمدی بنگاهی و افزایش تولید همه اش نتایجی است که با جهاد اقتصادی دست یافتنی ست، لکن بحث بر سر هدف است نه نتیجه که نتایج خالی شده از افق و اهداف یعنی هیچ.

هر دو از یک جنس اند
دومین شباهت در جنس و نوع شأن است؛ هر دو پیام به نوعی درگیری و فعالیت در عرصه اشاره می کنند که سابقه نداشته، جنگ فقر و غنا همان قدر بدیع و نو است که جهاد اقتصادی.

آرمان خواهان مراقب باشند

تبعا با تلاش در ساماندهی و مدیریت در اقتصاد نتایج مطلوبی چون افزایش تولید و بهره وری و حتی مقابله با تهدیدهایی چون تحریم به دست می آید، اما همه اینها را در نسبت با افق مجاهده باید دید و جمع نمود؛ وگرنه نظام های دیگر حسب اهدافشان به این مسائل پاسخ داده اند. پس آرمانخواهان مراقب باشند که جهاد اقتصادی قربانی مسائل اقتصادی روز نشود و هر متنفعی پیمانه خود از این شراب پر نکند. که جهاد اقتصادی:
- قطعه ای از پازل سیاست های دولتی _مثل هدفمندی یارانه ها_ نیست که جهاد اقتصادی خود نقشه و چارچوب تازه ای از پازل اقتصاد به شمار می رود.
- اردوی مقدس جهادی نیز نیست.
- احیای جهاد سازندگی نیز نیست.
که در نهایت و نتیجه خود می تواند شامل اینها شود، لکن افق اش را نباید تا نتایج پایین آورد.

ماموریت های اقتصادی انقلاب
“مملکت، مملکت جهاد فی سبیل ا… است. از این جهت بنده که بیشتر سنگینی بارم این است که نگاه کنم ببینم کجا شعله جهاد در حال فروکش کردن است و به کمک پروردگار نگذارم، ببینم کجا اشتباه کاری می شود، جلویش را بگیرم.“
سید علی خامنه ای۲۰/۳/۱۳۷۵

از ابتدای انقلاب اگر در عرصه های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی ماموریت های انقلاب کما بیش عملی شده اما در اقتصاد _چه به لحاظ عملی و چه از حیث نظری_ یا دچار فراموشی یا اسیر جریان های چپ و راست اقتصادی، غافل از رسالت اقتصادی انقلاب شدیم.

قرار نبود زیر پرچم مصرف بیشتر و تجمل، چرخ تولید ملی را بچرخانیم که بعدها در دام مصرف گرایی مجبور به “حرکت به سوی اصلاح الگوی مصرف” خود شویم. مستضعفین ومحرومین ولی نعمتان ما بودند، نه اینکه بعدها در دفاع و حمایت از ایشان به استهزا گرفته شویم و… که بیشمارند این نمونه های تناقض گونه در عرصه های اقتصادی.

پس چه به لحاظ علمی و نظری و چه از حیث عینی و عملی اقتصاد ماموریت هایی زمین مانده است که گویی جز با جهاد اقتصادی مرتفع نمی شوند.

خود کفایی، استقلال اقتصادی، محدودیت مصرف و تولید حداکثری، اقتصاد مقاومتی و از این دست مفاهیمی که به شدت در چارچوب اقتصاد متعارف مطرودند، واژگانی اند که از جهات علمی و عملی مهجورند؛ مهجورینی که مستقیم یا غیر مستقیم از توصیه های دینی و مکتبی ما به شمار می روند.

به هر روی ظرفیت یا تهدیدی وجود دارد که جهاد اقتصادی برای احیای ایشان ضروری ست، که همه پیام ها و درخواست های اخیر مقام رهبری را نیز می توان در طول جهاد اقتصادی دانست.

که با توجه به علم بومی مسائل شناخته و حل می شوند و با تاکید به الگوی پیشرفت مسائل و مشکلات اولویت می یابند و همه اینها در شناسایی، عملیات و پیروزی در جهاد اقتصادی شریکند.

پس:
از حیث نظری و برای آرمانخواهان نظری فرصتی فراهم است تا ادبیات انقلاب اسلامی را در چارچوب اقتصادی احیا کنیم و از این فرصت برای نقد بیش از پیش علم اقتصاد، بومی کردن علم اقتصاد و البته اصلاح الگوی پیشرفت استفاده کنیم و افقی را پیش روی کنشگران اقتصادی و بنگاه داران قرار دهیم. از ارزیابی های شتابزاده و غیر عمیق خود، از مصادره شدن این پیام های استراتژیک توسط احزاب، سیاسیون و افراد جلوگیری کنیم.

منبع: وبلاگ عدل و داد



نظرات 0
تاريخ : سه شنبه 27 اردیبهشت 1390  | 4:04 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : جهاد اقتصادی

۱٫ جهاد، مبارزه مقدس است در برابر دشمن. از مبارزه با نفسانیات و جنگ فکری و فرهنگی گرفته تا رزمیدن و قتال، اگر با انگیزه مقدس (فی سبیل الله) باشد، همگی مصداق مجاهدت‌اند. در نتیجه اگر مبارزه و تلاش، پیگیر باشد اما هر یک از دو رکن آن نباشد (انگیزه مقدس و وجود دشمن) مصداق جهاد نیست، مانند موردی که انگیزه مبارزه با نفس اماره، شرکت در جنگ یا نبرد فرهنگی، ریا و تظاهر است.

۲٫ از میان دو رکن فوق، به دلیل نقش برجسته‌ای که انگیزه‌ مقدس و تاثیر آن بر شیوه و نتیجه عمل دارد، عموما بیشتر به انگیزه تکیه می‌شود. به بیان دیگر تنها کسانی حاضر به کوشش‌های آرمانخواهانه و مبارزه می‌شوند که در وجودشان انگیزه مقدس بر اغراض مادی و شخصی غلبه داشته باشد (مقصود کسانی نیست که اساسا به فکر منفعت و معیشت خود نیستند بلکه غلبه با اهداف مقدس است). از این روست که واژه دیگری به نام «روحیه جهادی یا فرهنگ جهادی» زاییده می‌شود که این اخلاق، محصول غلبه انگیزه‌های مقدس است. مثلا در سالهای نخست انقلاب اسلامی آنانکه با چشمداشت مادی اندک به سوادآموزی یا سازندگی در مناطق محروم می‌پرداختند، تحت عنوان نیروهای جهادی شناخته می‌شدند (هرچند رکن دشمن خارجی در این عرصه چندان پررنگ نبود).

۳٫ بر اساس آنچه گفته شد، چنانچه دو رکن بالا فراهم شود هر عرصه‌ای، می‌تواند میدان جهاد باشد. دهه‌هاست که عرصه اقتصاد به میدانی برای هماوردی ملت‌ها تبدیل شده و توانمندی در آن، همتراز قدرت نظامی تعیین کننده است. امروزه قدرتهای اقتصادی از نفوذ سیاسی و امنیت دفاعی بیشتری برخوردارند زیرا تزلزل امنیتی آنها، ده‌ها کشور دیگر را به تلاطم می‌کشاند. از سوی دیگر ملتهای ضعیف از نظر اقتصادی، هرچند بخواهند ایدئولوژی مستقلی داشته باشند، یا در فشارهای اقتصادی‌ کم می‌آورند و باجهای سیاسی می‌دهند یا اگر حفظ ظاهر کنند، در باطن اسیر فرهنگ اقتصادی غالب می‌شوند و فرهنگشان را می‌بازند. به قول سید مرتضی آوینی: غرب می‌خواهد با اقتصاد بر اعتقاد ما غلبه کند و انصافا در دنیای امروز اگر راهی برای غلبه بر ایمان باشد همین است و بس.

۴٫ این که در سالهای اخیر فشارهای بین‌المللی دشمنان انقلاب در عرصه اقتصادی شدت یافته، به معنای آن است که یک رکن (مبارزه علیه دشمن) کارزار اقتصادی فراهم و شیپور جنگ نواخته شده است و اگر حرکت ما، شمایل یک مبارزه و انگیزه‌ای مقدس داشته باشد، به واقع مجاهده اقتصادی کلید خواهد خورد. در نتیجه چنانکه برخی در روزهای اخیر گفته‌اند «جهاد اقتصادی» یک استعاره یا تمثیل نیست بلکه حکایتی واقعی و روایتی از یک رویارویی حقیقی است. البته این میدان مبارزه مختصات خاص و متمایزی دارد، مثلا ما در مجاهده اقتصادی به دنبال نابودی و حذف دیگر اقتصادها نیستیم بلکه بیشتر بر توانمندشدن خود و افزایش قدرت اقتصاد ملی متمرکزیم، همان قوتی که موجب بیم دشمنان خدا شود (واعدوا لهم ما استطعتم من قوه … ترهبون به عدو الله و عدوکم/ انفال:۶۰) و همان رشدی که چشم ناظران را خیره کند (فاستغلظ فستوی علی سوقه یعجب الزراع لیغیظ بهم الکفار/ فتح: ۲۹).

۵٫ مجاهده اقتصادی دو دسته دشمن دارد: یک قسم دشمن ظاهری که او ضعف ما را می‌خواهد و ما توانمندی خود را و قسم دیگر موانعی که همچون خوره موجب تضعیف جبهه داخلی می‌شوند. اهمیت این موانع از آن دشمن کمتر نیست: یک مانع، آن اندیشه‌ای است که از پایان جنگ تحمیلی تا امروز در دانشگاه و روزنامه و دستگاه‌های کشور، در پی آن است که هم اصل رویارویی اقتصادی را زیر سوال ببرد و هم اقتصاد را از حوزه کنشهای مقدس بیرون آورد و رنگ و بوی منفعت محوری و فردگرایی بدان بزند. روشن است که اگر با عینک دوستی به دشمن بنگریم (گمان کنیم دشمن از ابزار اقتصادی برای مبارزه با ایدئولوژی ما استفاده نمی‌کند پس جنگی در کار نیست) یا اگر مردم و عاملان اقتصادی به تدریج مایل به چرب و شیرین زندگی خویش شوند، زیربنای جهاد اقتصادی ویران شده است.

۶٫ این اتفاقی است که متاسفانه در کشور ما تا حدودی رخ داده و برخی سنگرها را فتح نموده است. امروز در چشم بسیاری از فارغ‌التحصیلان و کارشناسان اقتصادی ما، اقتصاد مغرب‌زمین یک اتوپیاست که باید به سمت آن آغوش گشود، ما در عصر جهانی‌شدن‌ایم و تجارت آزاد به نفع همه است، عنصر «سلطه» و شکستن مقاومت جمهوری اسلامی هیچ جایی در تحلیل‌های اقتصادی ندارد، نفع‌طلبی مادی و فردی یک اصل طبیعی است که نباید به بهانه مصالح ملی آن را محدود ساخت، رفاه مصرف‌کننده آنقدر مهمتر از تولید داخل است که باید دربهای واردات را به تمامه باز کرد و کارایی آنقدر مقدس است که نباید آن را فدای تاسیس صنایع در مناطق محروم نمود. در این محیط تنها انگیزه آن است که باید گلیم خود را از آب بیرون کشید، هر روز ثروتمندتر از دیروز حتی با توسل به بده‌بستان‌های فاسد، باید مثل طبقات مرفه مصرف و ریخت‌وپاش کرد، هوشمندی و اخلاق اقتصادی یعنی تبدیل کردن هر فرصت به معادل پولی آن و… آیا در چنین فضایی جهاد اقتصادی معنایی دارد؟ بزرگترین مانع مجاهده اقتصادی آنان‌اند که کمر به مبارزه‌زدایی و تقدس‌زدایی بسته‌اند.

۷٫ مانع دیگری نیز در داخل وجود دارد که انگیزه مبارزه و روحیه مجاهده را از درون جامعه می‌خورد و آن  عملکردهای معکوس برخی سیاست‌گذاران ماست: سیاستهایی که یک‌شبه زمینداران را میلیاردر می‌‌کند چگونه می‌تواند مردم را به جهاد و تولید اقتصادی تشویق کند؟ آیا این سیاستها فضا و انگیزه را برای مجاهده مردم فراهم می‌سازد: سیاستهایی که به طور غیرمستقیم رانت‌جویی را پاداش می‌دهد، مفسد اقتصادی را تنبیه نمی‌کند، به بهانه تولید داخل انحصار و سود بادآورده فلان گروه خودروسازی را تقویت می‌کند، کارآفرین را در پیچ و خمهای بوروکراسی خسته می‌کند، فلان شرکت دولتی را حیات خلوت بهمان مدیر سیاسی می‌سازد و منابع بانکی را به انحصار در می‌آورد.

۸٫ الغرض: اندیشه‌هایی که عرصه اقتصاد را خالی از مبارزه و تقدس می‌بینند و سیاستهایی که به نامی مقدس اما به کام ویژه‌خواران، راحت‌طلبان و مفسدان است به مثابه دو سر یک قیچی عمل می‌کنند، هر دو فراخوان جامعه است به رفتارهای اقتصادی غیرجهادی.

منبع: الف
 



نظرات 0
تاريخ : سه شنبه 27 اردیبهشت 1390  | 4:04 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : جهاد اقتصادی

۱- رهبر انقلاب: جهاد اقتصادی به معنای مبارزه اقتصادی است. علاج، برگشتن و تکیه کردن به خود است
بخشی از بیانات رهبری چند درباره مفهوم “جهاد اقتصادی” در جمع مردم و کارکنان صنعت نفت عسلویه- ۱۳۹۰/۰۱/۰۸

جهاد اقتصادى، صرفاً تلاش اقتصادى نیست. جهاد یک بارِ معنائى ویژه‌اى دارد. هر تلاشى را نمیشود گفت جهاد. در جهاد، حضور و رویاروئى با دشمن، مفروض است. انسان یک تلاشى میکند، دشمنى در مقابل او نیست؛ این جهاد نیست. اما یک وقت شما میخواهید یک تلاشى را انجام دهید، که بخصوص یک دشمنى سینه به سینه‌ى شما ایستاده است؛ این میشود جهاد. ممکن است یک وقت این جهاد به شکل قتال باشد، ممکن است جهاد مالى باشد، ممکن است جهاد علمى باشد، ممکن است جهاد فنى باشد؛ همه‌ى اینها جهاد است؛ انواع و اقسام جهاد و مبارزه است. اگر بخواهیم در ادبیاتِ امروز ما براى «جهاد» معادلى پیدا کنیم، میشود «مبارزه». جهاد اقتصادى، یعنى مبارزه‌ى اقتصادى؛

شما وقتى نگاه میکنید، مى‌بینید همه‌ى کسانى که از پیشرفت ملت ایران ناراضى‌اند، آنجا در مواجهه‌ى با ملت ایران جمع شده‌اند، متراکم شده‌اند؛ آن طرف را کمک کنند و هرچه میتوانند، در کار این طرف کارشکنى کنند. این، معناى جهاد و مبارزه را نشان میدهد؛ اینکه انسان در مقابل خود، دشمنىِ دشمن و خصم را احساس کند. هر یک قدمى که شما در این کار و امثال این کار پیش بروید، دشمن را عصبانى میکند، ناراحت میکند؛ هرچه هم بتوانند، کارشکنى میکنند. هرچه شما براى این پیشرفت احتیاج داشته باشید، آنها سعى میکنند بر روى آن متمرکز شوند و دسترسى شما به آن را مشکل کنند، دشوار کنند؛

علاج چیست؟ علاج، برگشتن و تکیه کردن به خود؛ استمداد از توانائى‌هاى خود؛ این چشمه‌ى جوشان تمام نشدنى اراده‌ى انسانى و استعدادى که بحمداللَّه در ایران عزیز ما، در مردم ما، در نسل جوان ما وجود دارد؛

۲- رئیس اتاق بازرگانی تهران: برای جهاد اقتصادی باید دیوارها را برداشت(!). باید بخش خصوصی را تقویت کرد

اتاق بازرگانی


 

خشی از اظهارات یحیی آل اسحاق رئیس اتاق بازرگانی تهران درباره جهاد اقتصادی- گفتگو با خبرگزاری فارس ۱۳۹۰/۰۱/۰۸

افسران عملیاتی جهاد اقتصادی فعالان اقتصادی و تشکل‌ها هستند که باید احساس وظیفه کنند، امروز روز هنرنمایی تشکل‌ها و خبرگان اقتصادی و انجام وظیفه همه فعالان اقتصادی است. امروز اتاق بازرگانی بزرگترین وظیفه تاریخی را دارد و اگر نتواند از پس این کار بر نیاید به تاریخ بدهکار است،اتاق بازرگانی امروز قانوناً در تمام مراجع تصمیم‌گیری حضور دارد.
آل اسحاق با اشاره به سخنرانی مقام معظم رهبری در مشهد گفت: باید بخش خصوصی را توانمند کنیم، این شانه‌ها با ماشا‌الله تقویت نمی‌شود و نیازمند پشتیبانی قانونی فضاسازی، عملیاتی و امکانات مالی است.
رئیس اتاق بازرگانی تهران گفت: زمینه مشارکت‌ها باید به گونه‌ای باشد که بخش خصوصی بتواند در سرمایه‌گذاری‌های مشترک و در شرکت‌های مشترک حضور داشته باشد.بخش دولتی نباید شروع به سرمایه‌گذاری کند و در واگذاری‌ها بخش خصوصی واقعی وارد صحنه شود.
آل‌اسحاق گفت: این جهاد بزرگ اتفاق نمی‌افتد مگر اینکه یک وجدان و عزم ملی وجود داشته باشد،در این فضاسازی رسانه‌ها نقش تعیین‌کننده‌ای دارند و بدون رسانه‌ها این فضاسازی امکان ندارد.
وی افزود: در سیر تکاملی و روند تاریخی ملت ایران همواره مقاوم و مبارز بوده‌اند و ما می‌توانیم در تاریخ جهان، اسلام و ایران خودنمایی کنیم، لذا امروز نوبت اقتصادیون است.
رئیس اتاق بازرگانی تهران گفت: نگاه به اقتصاد باید جهانی باشد، تولیدات براساس نیازهای منطقه و جهان باشد و از فناوری‌های جهانی استفاده کنیم اما این اتفاقات با توجه به اقتضائات داخلی شکل گیرد.
وی افزود: برای رسیدن به یک اقتصاد درون‌زا و برون‌نگر الزاماتی وجود دارد که یکی از مهمترین آنها سیاست‌های خارجی کشور است که باید با حوزه اقتصادی کشور همراه باشد. ما باید در تمام پیمان‌های اقتصادی منطقه و جهان حضور داشته باشیم و باید یک استراتژی تجاری، فعال تهاجمی داشته باشیم، امروز زمان هجمه است و نه زمان دفاع کردن.
آ‌ل‌اسحاق گفت: اگر بخواهیم در صحنه‌های بین‌المللی حضور داشته باشیم باید تدبیر، استانداردها و تعاملات لازم با جهان را داشته باشیم باید بتوانیم با تمام کشورهای همگن‌ خودمان شریک باشیم و تعامل داشته باشیم، ما نمی‌توانیم بگوییم هر چه هست خودمان تولید می‌کنیم ما باید با منطقه و جهان تعامل ارگانیک داشته باشیم. هیچ کشوری به تنهایی نمی‌تواند مسیر رشد را طی کند تعامل با کشورهای دیگر جهان باید براساس یک قائده برد ـ برد باشد و استراتژی صادرات محور حتماً باید این الزامات را داشته باشد.
آل‌اسحاق گفت: اگر قرار است جهاد کنیم و به اهدافمان برسیم و رشد ۸ درصدی داشته باشیم، باید استراتژی تجاری جدید برای اقتصاد داشته باشیم. باید دیدگاهمان نسبت به تجارت متحول شود. تاکنون نگاه‌مان به تجارت حاشیه‌ایی بوده است و فکر می‌کردیم که بازرگانی و تجارت مولد نیست، ارزش افزوده ندارد اما کاملاً برعکس است و امروز تجارت محور توسعه جهانی است.
رشد توسعه تجاری نسبت به تولید چندین برابر بالاتر است، امروز کشورهای پیشرفته عمده تلاش‌هایشان در حوزه تجاری است لذا لازم است تا ما نیز در حوزه تجارت یک تغییر استراتژی داشته باشیم.
وی افزود: اگر می‌خواهیم جهاد اقتصادی شکل گیرد باید ایران محور پیمان‌های اقتصادی شود و همکاری منطقه‌ای رشد پیدا کند، باید دیوارها را برداشت و پیمان‌های منطقه‌ای را با حفظ منافع ملی توسعه داد

 

منبع : جنبش عدالت خواه دانشجویی



نظرات 0
تاريخ : سه شنبه 27 اردیبهشت 1390  | 4:04 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : جهاد اقتصادی

حجت‌الاسلام والمسلمین علم‌الهدی با اشاره به فرمایشات مقام معظم رهبری گفت: رشد و بهره‌وری راهکار اجرایی است که جلوی سودجویی‌های عده‌ای را می‌گیرد که به دنبال افزایش ثروت و امتیاز گرفتن از مسوولان به بهانه جهاد اقتصادی هستند.

به گزارش عدالتخواهی به نقل از پایگاه اطلاع رسانی بصیرت ، حجت‌الاسلام والمسلمین سید احمد علم الهدی در خطبه‌های نماز جمعه مشهد گفت: جوانان متعهد و متدین و با تقوا باید در عرصه جهاد اقتصادی وارد شوند تا مانند گذشته پیروز شویم و با فعالیت و تلاش در جهاد اقتصادی باز هم جلوی توطئه‌های دشمن را مانند گذشته بگیریم .
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بصیرت ، حجت‌الاسلام والمسلمین سید احمد علم الهدی در خطبه‌های نماز جمعه مشهد افزود : جوانان متعهد و متدین و با تقوا باید در عرصه جهاد اقتصادی وارد شوند تا مانند گذشته پیروز شویم و با فعالیت و تلاش در جهاد اقتصادی باز هم جلوی توطئه‌های دشمن را مانند گذشته بگیریم .

وی ادامه داد: باید در دلیل نامگذاری امسال به نام سال جهاد اقتصادی توسط مقام معظم رهبری، یک بازخوانی، تامل و اندیشه‌ای از سوی مردم انجام شود زیرا اکثرا چنین می‌پنداشتند که نامگذاری متناسب با حوادث و تحولات و خیزش‌های مردم منطقه و کشورهای اسلامی باشد.
حجت‌الاسلام والمسلمین علم‌الهدی اظهار داشت: نامگذاری امسال به نام سال جهاد اقتصادی برغم گمانه‌زنی‌های متفاوت، ریشه در اندیشه و تدبیر و نیز مدیریت ۲۳ ساله مقام معظم رهبری دارد؛ در طول مدت عمر انقلاب اسلامی، حوادث بسیاری اتفاق افتاد که به جای اینکه مردم غافلگیر شوند، حوادث و حادثه‌آفرینان غافلگیر شدند و این به واسطه مدیریت هوشمندانه رهبر فرزانه نظام است.
امام جمعه مشهد دو دلیل ویژه را در نامگذاری سال جدید به نام سال جهاد اقتصادی حائز اهمیت دانست و گفت: استکبار جهانی، آمریکا و دستیاران غربی به دنبال افزایش تهاجم و فشار اقتصادی نسبت به کشور ایران هستند چرا که آن‌ها می‌خواهند چهره الگوی خیزش‌های ملت‌های مسلمان منطقه را که انقلاب و نظام مقدس اسلامی ایران است، با تهاجم و فشار اقتصادی از بین ببرند.
وی تصریح کرد: استکبار و غرب می‌دانند با تهاجم نظامی نمی‌توانند با ایران روبه‌رو شوند بنابراین تهاجم و فشار اقتصادی را الگوی خود کرده‌اند و این اولین دلیل نامگذاری امسال به نام سال جهاد اقتصادی است.
حجت‌الاسلام والمسلمین علم‌الهدی دلیل دوم نامگذاری امسال را شکست تحریم‌های غرب دانست و افزود: غرب با تمام فشار و تحریم‌های خود در مقابل ایران شکست خورد و نه تنها ایران ضعیف نشد بلکه ایران را به کشوری تواناتر و نیرومندتر تبدیل کرد.
وی ادامه داد: مقام معظم رهبری مردم را دعوت به جهاد برای مقابله با تهاجم و فشار اقتصادی غرب کردند چرا که کلمه جهاد یک تلاش مقدس است و هرگونه سعی و تلاشی جهاد گفته نمی‌شود؛ در جهاد عنصر هدفمندی خاص وجود دارد و نیز جهاد تلاش برای رسیدن به نقطه مقدسی است.
عضو مجلس خبرگان رهبری این دعوت را نه به خاطر انباشته کردن ثروت بلکه دعوت به اقتدار اقتصادی دانست و گفت: در طول عمر نظام اسلامی جهاد دو پیشینه مطلوب دارد؛ یکی پیروزی در مقابل گروه‌های الحادی و منحرف زمانی که در کشور انگشت روی قشر محروم جامعه و روستاییان گذاشتند و به دنبال اجرای تجربه لنین، خرمن‌ها و کشتزارها و محصولات کشاورزی را به آتش کشیدند تا عده‌ای را دنبال خود راه بیاندازند ولی با فرمان تاسیس جهادسازندگی از سوی امام خمینی(ره) روبه‌رو شده و شکست خوردند.
وی ادامه داد: جهادسازندگی از جوانان مومن و متعهدی تشکیل شده بود که کار و درآمد خود را رها کردند و به یاری و عمران آبادانی روستاها و جمع‌آوری محصولات کشاورزی و نیز یاری قشر محروم شتافتند و با عمران و آبادی ۸۰ هزار روستا، دشمن را شکست دادند.
امام جمعه مشهد گفت: جوانان متعهد نیزدر جهاد مقدس سازندگی در جنگ آنچنان رشادتی از خود نشان دادند که در ۸ سال دفاع مقدس، سنگرسازان بی‌سنگر لقب گرفتند.
وی پیشینه دوم جهاد را در طول عمر انقلاب اسلامی، دفاع مقدس دانست و افزود: با توجه به این دو پیشینه امروز هم باید مانند گذشته جهاد مقدس اقتصادی را با تلاش و هدفمندی آغاز کنیم.
حجت‌الاسلام والمسلمین علم‌الهدی با اشاره به فرمایشات مقام معظم رهبری در مورد راهکار اجرایی جهاد اقتصادی گفت: رشد و بهره‌وری راهکار اجرایی است که جلوی سودجویی‌های عده‌ای را می‌گیرد که به دنبال افزایش ثروت و امتیاز گرفتن از مسوولان به بهانه جهاد اقتصادی هستند.
وی ادامه داد: رشد و بهره‌وری یعنی استفاده بیشتر از امکانات کشور و در واقع به این معنی است که فعالیت و توسعه را در همه عرصه‌ها به ویژه عرصه صنعت و کشاورزی افزایش دهیم، به طور مثال اگر زمین کشاورزی دو بار در سال زیر کشت می‌رود، اکنون سه بار در سال زیر کشت رود.

 

منبع : جنبش عدالت خواه دانشجویی- ۷ فروردین ۱۳۹۰



نظرات 0
تاريخ : سه شنبه 27 اردیبهشت 1390  | 4:04 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : جهاد اقتصادی

با نام گذاری سال نو به نام سال جهاد اقتصادی، برای عمل درست و به دور از تفاسیر و توجیهات مختلف که معمولا در اول سال شروع می شود، رجوع به بیانات امام خامنه ای برای تببین مفهوم و بعد از آن، عمل صحیح، ضروری به نظر می رسد.
بیانات امام خامنه ای در جمع کارآفرینان که ماه رمضان سال پیش بود، پشتوانه استدلالی خوبی را برای نام گذاری امسال بیان می کند. ابداع مفهوم اصطلاح “اقتصاد مقاومتی” و دلایل طرح آن در این زمان، از مباحث خوبیست که بازخوانی اش بسیار مطلوب است.
نگاهی هم به تعریف “جهاد” که ایشان در دیدار اساتید ماه رمضان بیان کردند، لطف خودش را دارد. “ببینید، جهاد یک معناى خاصى دارد. معناى جهاد فقط تلاش نیست. در مفهوم اسلامى، جهاد عبارت است از آن تلاشى که در مقابل یک دشمن است، در مقابل یک خصم است. هر تلاشى جهاد نیست. مجاهدت با نفس، مجاهدت در مقابل شیطان، جهاد در میدان نظامى، مواجهه‌ى با یک دشمن است؛ مواجهه‌ى با یک معارض است.”

بیانات در دیدار با کارآفرینان

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌

خیلى متشکریم از دوستان عزیزى که این جلسه را تدارک دیدند و این فرصت را براى بنده به وجود آوردند که جمع محترم و عزیزِ کارآفرینان را در روزهاى آخر ماه مبارک – که روزهاى مغتنمى است – زیارت کنیم و این مطالب مفید را از دوستان بشنویم. البته من مطمئنم که جمع شما حرفهاى زیادى دارید؛ هر کدام از هر بخشى که در اینجا شرکت کردید، درباره‌ى بخش مربوط به خودتان هم پیشنهاد دارید، هم نظرهاى نو دارید، هم بلاشک مژده‌هائى دارید که براى ملت ما و کشور ما خرسند کننده است – همچنانى که این مطالبى که دوستان گفتند، بسیاریش خرسند کننده است براى ملت عزیزمان – و هم انتقادهائى دارید، مطالباتى دارید که همه‌اش بجاست.

خب، ما دو روز قبل از این، جلسه‌ى اهل علم را داشتیم، امروز هم جلسه‌ى اهل عمل را. اگرچه بسیارى از شماها اهل علمید؛ علم را با عمل توأم کرده‌اید. و همان طور که در روایت شریف هست که: «العلم یهتف بالعمل فان اجاب و الّا ارتحل»؛(۱) علم، عمل را به دنبال خود فرا میخواند، دعوت میکند. اگر عمل به دنبال علم آمد، آن وقت علم میماند، باقى میماند – یا شاید بشود گفت توسعه پیدا میکند، رشد پیدا میکند – اگر عمل به دنبال علم نیامد، علم هم باقى نمیماند. «و الّا ارتحل»؛ عمل که نبود، علم هم میرود. اهمیت عمل را اینجا میشود فهمید؛ اهمیت کار را اینجا میشود فهمید. کار بدون علم، کم‌اثر است؛ علم بدون کار، بى‌اثر است. اهمیت کار این است.

خب، وقتى کار اینقدر مهم است، پس کارآفرینى هم به همین نسبت حائز اهمیت است. اگر کسى بتواند زمینه‌ى کار را فراهم بکند، یک عبادت انجام داده است. نگاه به این کارى که تولید میشود، فقط از جنبه‌ى این نباشد که ما یک بى‌کار را دستش را به یک کارى بند میکنیم تا یک درآمدى داشته باشد؛ خب، این که البته خیلى چیز خوبى است، لازم است، بلاشک. یعنى کارآفرینى، ایجاد اشتغال در کشور موجب میشود که ثروت تولید بشود؛ همچنانى که سرمایه و سرمایه‌دار، ایجاد کار میکند – چه سرمایه‌ى مالى، چه سرمایه‌ى علمى – کارگر هم ایجاد سرمایه میکند، ایجاد ثروت میکند. این البته یک جنبه‌ى مهمى است در اشتغال، اما اهمیت اشتغال فقط این نیست. یک بعد دیگر اهمیت اشتغال این است که شما یک گنج را دارید استخراج میکنید. یک انسانى که در او استعدادهائى وجود دارد، میتواند تولید کند، میتواند بیافریند، این افتاده بود آنجا، شما دست او را به کار بند کردید، این گنجینه‌ى درونى استخراج شد؛ خیلى اهمیت دارد. انسانى که کار ندارد، اشتغال ندارد، یک استعداد پنهانِ مخفىِ خداداده را غالباً بدون اختیار خودش راکد گذاشته، وقتى شما این انسان را مشغول کار میکنید، این چشمه که در درون بود و از او استفاده‌اى نمیشد، تشنه‌اى از او سیراب نمیشد، این چشمه را شما به جریان مى‌اندازید. پس اشتغال و اشتغال‌آفرینى، هم جنبه‌ى اقتصادى بزرگى دارد، هم جنبه‌ى انسانىِ خیلى والائى دارد.

لذا من عرض میکنم که کارآفرینى در بخشهاى مختلف – البته امروز این جمع دوستان و عزیزانى که صحبت کردند، بخشهاى محدودى را مطرح کردند. اینها فقط نیست؛ در بخشهاى وسیع و گستره‌ى عظیم استعدادهاى کشور و توانائى‌هاى طبیعى و انسانى کشور، کارآفرینى رشته‌هاى فراوانى دارد که خب یک گلچینى از آنها شماها هستید؛ مشتى از خروار. کارآفرینى در کشور گسترده است – عبادت است؛ این کارآفرینى یک عبادت است؛ یک کار باارزش است؛ یک ارزش‌آفرینى است.

خب، این جلسه‌ى ما عمدتاً یک جلسه‌ى نمادین است. درست است که هم من از بیانات دوستان استفاده کردم، هم مطالب شما پخش خواهد شد و ملت استفاده خواهند کرد؛ لکن این جلسه نشان میدهد که توانمندى‌هاى کشور عزیز ما چقدر گسترده است. شما ملاحظه کنید، حالا فرض کنید اگر در بخش کشاورزى، در بخشهاى مختلف صنعتى، در بخشهاى گوناگونِ دانشهاى دیگر و فناورى‌هاى دیگر، در بخشهاى خدمات، در بخشهاى بازرگانى، بیایند کارهائى را که انجام گرفته است بیان کنند، هر شنونده‌اى خواهد دید و برأى‌العین مشاهده خواهد کرد که بحمداللَّه کشور عزیز ما – همان طور که من بارها گفته‌ام – توانمندى‌هاى زیادى دارد، ظرفیت زیادى دارد. ما امروز در واقع کشور را مشاهده میکنیم که به شکل یک کارگاه عظیم و وسیعى درآمده؛ از همه طرف دارد کار میجوشد، ابتکار به وجود مى‌آید، نوآورى هست، تکیه‌ى به دانش هست، تکیه‌ى به تجربه هست.

خب، من پریروز به استادان دانشگاه‌ها که اینجا تشریف داشتند، به آنها هم گفتم، به شما هم عرض میکنم؛ نه اینکه خیال کنید ما به این چیزها قانعیم، یا نرخ بیکارى در کشور را اطلاع نداریم و نمى‌بینیم؛ نه، همه‌ى این کارهائى که انجام گرفته، قدم اول است؛ همه‌ى این کارها قدمهاى اول است. ما قدمهاى بعدى را باید برداریم. مهم براى برداشتن قدم بعدى چیست؟ مهم در درجه‌ى اول این است که ما بدانیم میشود قدم برداشت. بعد از آنى که فهمیدیم اقدام، ممکن است، احساس کنیم که این اقدام یک وظیفه است؛ یک وظیفه‌ى عظیمى است.

البته کار فى‌نفسه مهم است؛ اما امروز به دو دلیل اساسى کار و کارآفرینى مهمتر از همیشه است. اینى که گفتند کار در اسلام مهم است، خب این همه روایات فراوانى از ائمه (علیهم‌السّلام) در اهمیت کار، در فضیلت کار وارد شده که این کارهائى که شما ذکر کردید، نمونه‌هائى از همین چیزى است که مورد فضیلت است، که حالا من این روایت را اینجا یادداشت کردم: «من یعمل یزدد قوّة و من یقصّر فى العمل یزدد فترة»؛(۲) کار که بکنید، نیروى کار هم افزایش پیدا میکند. خاصیت کار، کاهش نیست، افزایش است؛ افزایشِ خودِ نیروى کار، نه محصول کار. خب، محصول کار که معلوم است افزایش پیدا میکند – وقتى کار کردید، کار یک محصولى دارد – اما در این روایت، امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) میفرماید که وقتى کار کردید، قدرت کار و نیروى کار هم افزایش پیدا میکند. «و من یقصّر فى العمل»، کسى که در کار کردن کوتاهى کند، تقصیر بکند، «یزدد فَترة» یا «فِترة»، فتور و سستى او افزایش پیدا میکند. این مال شخص فقط نیست؛ این «مَن» که فرمود: «من یعمل»، معناش فقط این نیست که هر کسى این کار را بکند؛ خب، این روى اشخاص نیست، روى جوامع هم هست: هر ملتى، هر جامعه‌اى. هرچه کار بکنید، نیروى کارتان بیشتر میشود. هرچه تحرک انسان داشته باشد، نشاط حرکتش بیشتر میشود. این خب، مال کار است که در اسلام درباره‌ى کار این همه حرف هست، که از جمله حالا این روایت را من اینجا خواندم. لکن امروز گفتیم به دو دلیل کار و طبعاً کارآفرینى اهمیت بیشترى دارد.

دلیل اولش این است که ما در یک برهه‌اى هستیم که آماده‌ى جهشیم؛ ما امروز آماده‌ى جهش در پیشرفتیم. مسئله‌ى ما امروز فقط مسئله‌ى حرکت به جلو نیست. شرائط کشور به گونه‌اى شده که این ملت میتواند یک حرکت عظیم، یک جهش در پیشرفت براى خودش به وجود بیاورد. چرا؟ اولاً زیرساختهاى زیادى آماده شده؛ علم در کشور بالا رفته؛ مدیریتهاى قوى به وجود آمده است. یکى از مشکلات ما در گذشته‌ها، نبودن مدیریتهاى قوى و سالم در کشورمان بوده. امروز ما تجربه‌ى یک مدیریت انقلابىِ قوىِ سى ساله داریم. پس این یک زیرساخت است. زمینه‌هاى کار فراهم شده است؛ امید به پیشرفت زیاد شده است. وقتى مى‌آیند میگویند ما داروئى را در کشور ساختیم که همه‌ى دنیا به آن احتیاج دارند، همه‌ى دنیا هم به آن مبتلا هستند، هیچ کدام از مراکز علمى دنیا هم هنوز آن دارو را نتوانستند بسازند، ما توانستیم بسازیم، این خب، امید میدهد به جوان ما. وقتى که ملت مشاهده میکند که ما بدون اینکه یک کشور پشتیبانى داشته باشیم، توانسته‌ایم از درون خودمان دانش هسته‌اى را رشد بدهیم، فوران بدهیم، به پیشرفت برسانیم، خب جوان امیدوار میشود.

در دنیا چند تا از کشورهاى دارنده‌ى دانش هسته‌اى این را به طور بومى توانسته‌اند در خودشان به وجود بیاورند؟ بسیار کم. هستند، اما بسیار بسیار نادر؛ از دیگران گرفته‌اند. بسیارى از همین‌هائى که الان – ما این را اطلاع داریم، بنده میدانم؛ از روى اطلاع دارم عرض میکنم – دانش هسته‌اى دارند، کشورهاى پشتیبان به آنها بسته‌ى دانش را اهداء کردند؛ روى دلائل ایدئولوژیکى و سیاسى و بقیه‌ى چیزها. ما نه؛ ما توانستیم خودمان این کار را انجام بدهیم. همان طور که گزارش دادند، کارهاى بزرگى در این زمینه انجام گرفته. در زمینه‌ى سلولهاى بنیادى، جوانهاى ما توانستند با پیگیرى، با پشتکار، با فراگیرى، کارهاى بزرگى را انجام بدهند. خب، اینها خیلى امیدبخش است.

پس امروز ما تجربه‌مان بیشتر است، امیدمان بیشتر است، زیرساختهامان زیادتر است، و فصل توانائى و فصل جهش فرا رسیده. ملت خود را شناخته؛ جوانِ خود را شناخته؛ ضریب بالاى هوشى کشور شناخته شده است؛ پس فصل جهش است. وقتى فصل جهش است، پس کار اهمیت مضاعف پیدا میکند؛ کارآفرینى هم به همین نسبت اهمیت مضاعف پیدا میکند. این یک دلیل.

دلیل دومِ ما که امروز کار برامان مهم است، کارآفرینى مهم است، این است که ما امروز در مقابل یک فشار جهانى قرار داریم. دشمنى وجود دارد در دنیا که میخواهد با فشار اقتصادى و با تحریم و با این کارهائى که شماها میدانید، سلطه‌ى اهریمنى خودش را برگرداند به این کشور. هدف این است. یک کشور به این خوبى، با این همه منابع، منابع طبیعى، با این موقعیت سوق‌الجیشى، با همه‌ى امکانات، زیر نگین یک قدرتى در دنیا بوده؛ یک روز انگلیسها بودند، یک روز آمریکائى‌ها بودند – در واقع نظام سلطه، دستگاه سلطه، امپراتورى سلطه. حالا آمریکا یک گوشه‌اى از این امپراتورى است – اینها مسلط بودند بر این کشور؛ انقلاب دست اینها را کوتاه کرده. سلطه میخواهد برگردد به این کشور. همه‌ى این تلاشها براى این است. مسئله‌ى انرژى هسته‌اى بهانه است. آن کسانى که خیال میکنند اگر ما مسئله‌ى انرژى هسته‌اى را حل کردیم، مشکلات حل خواهد شد، خطا میکنند. مسئله‌ى انرژى هسته‌اى را مطرح میکنند، مسئله‌ى حقوق بشر را مطرح میکنند، مسائل گوناگون را مطرح میکنند، که اینها بهانه است. مسئله، مسئله‌ى فشار است، میخواهند یک ملت را به زانو در بیاورند؛ میخواهند انقلاب را زمین بزنند. یکى از کارهاى مهم همین تحریم اقتصادى است. میگویند ما طرفمان ملت ایران نیست! دروغ میگویند؛ اصلاً طرف، ملت ایران است. تحریم براى این است که ملت ایران به ستوه بیاید، بگوید آقا ما به خاطر دولت جمهورى اسلامى داریم زیر فشار تحریم قرار میگیریم؛ رابطه‌ى ملت با نظام جمهورى اسلامى قطع بشود. هدف اصلاً این است. البته ملت ما را نمیشناسند؛ مثل همه‌ى موارد دیگر محاسباتشان غلط اندر غلط است. از نظر نظام سلطه، گناه بزرگ ملت ایران این است که خودش را از زیر بار سلطه آزاد کرده. میخواهند مجازات کنند به خاطر این گناه، که چرا خودت را از زیر بار سلطه، اى ملت! آزاد کرده‌اى. این ملت راه را پیدا کرده. اصلاً محاسباتشان اشتباه است؛ نمیفهمند چه کار باید بکنند و چه کار دارند میکنند. خب، اما فشار مى‌آورند؛ فشار اقتصادى از راه تحریمها.

ما باید یک اقتصاد مقاومتىِ واقعى در کشور به وجود بیاوریم. امروز کارآفرینى معناش این است. دوستان درست گفتند که ما تحریمها را دور میزنیم؛ بنده هم یقین دارم. ملت ایران و مسئولین کشور تحریمها را دور میزنند، تحریم‌کنندگان را ناکام میکنند؛ مثل موارد دیگرى که در سالهاى گذشته در زمینه‌هاى سیاسى بود که یک اشتباهى کردند، یک حرکتى انجام دادند، بعد خودشان مجبور شدند برگردند، یکى یکى عذرخواهى کنند. چند مورد یادتان هست لابد دیگر. حالا جوانها نمیدانند. در این ده بیست سال اخیر، از این کارها چند بار انجام دادند. این دفعه هم همین جور است. البته تحریم براى ما جدید نیست، ما سى سال است تو تحریمیم. همه‌ى این کارهائى که شده است، همه‌ى این حرکت عظیم ملت ایران، در فضاى تحریم انجام گرفته؛ بنابراین کارى نمیتوانند بکنند. خب، ولى این دلیلى است براى همه‌ى مسئولان و دلسوزان کشور که خود را موظف بدانند، مکلف بدانند به ایجاد کار، به تولید، به کارآفرینى، به پر رونق کردن روزافزون این کارگاه عظیم؛ که کشور ایران حقیقتاً امروز یک کارگاه عظیمى است. همه خودشان را باید موظف بدانند.

آنچه که من از مجموع این مطالب آقایان و خانم که صحبت کردند، میفهمم – که در گزارشها هم همین را انسان احساس میکند – گله‌گزارى‌هائى از جریان امور کار وجود دارد. ما البته سنگ بناى اصلى را با سیاستهاى اصل ۴۴ گذاشتیم؛ یعنى حقیقتاً اگر سیاستهاى اصل ۴۴ که خود آن اصل، مفسر مواد این اصل هست، ما از خود اصل استفاده کردیم و آنچه را که در سیاستهاى اصل ۴۴ هست، تبیین کردیم و اگر این، ان‌شاءاللَّه به طور کامل، دقیق، همه‌جانبه، مستمر اجرا بشود، بسیارى از مشکلات حل خواهد شد. لکن آنچه که من از مجموع این مطالب احساس میکنم، دو کار را دستگاه‌هاى دولتى مورد توقع هست که انجام بدهند: یکى، مدیریت دقیق و عالمانه‌ى منابع است. بسیارى از این مطالبى که گفتند، ناشى است از اینکه مدیریت منابع مالى به صورت دقیقى در همه‌ى موارد انجام نگرفته. این لازم است. این را من به عزیزانى از دولت که اینجا حضور دارند، توصیه میکنم که روى این تکیه کنند. بسیارى از این ایرادها و اشکالها که خیلى‌اش هم وارد است، مربوط به این است. مدیریت منابع، معناش این است که ما منابع را بکشانیم به سمتى که امروز براى کشور ارزش افزوده‌ى مالى و غیرمالى داشته باشد. مراد من از ارزش افزوده فقط ارزش افزوده‌ى مالى نیست؛ بلکه آنچه که تولید را افزایش بدهد و آنچه که کسب و کار را رونق بدهد و آنچه که امید را افزایش بدهد، اشتغال را افزایش بدهد و از این قبیل. پس یک نکته‌ى اساسى، مسئله‌ى مدیریت منابع است.

نکته‌ى دوم، بهبود فضاى کسب و کار است، که از جمله‌ى کارهائى که به نظر ما عمده‌ى وظیفه‌ى دولت هست، همین هست. وزیر محترم در گزارششان اشاره کردند به بهبود فضاى کسب و کار. بهبود فضاى کسب و کار، بیشتر وظیفه‌ى دولت است. همین مسئله‌ى مقررات، تسهیلات گوناگون، پیچ و خم‌هاى ادارى فراوان، اینها همه، چیزهائى است که اگر چنانچه اصلاح بشود، بهبود فضاى کسب و کار که یکى از مسائل عمده‌ى اقتصادى ماست، حاصل خواهد شد. همین پنجره‌ى یک واحد – یک پنجره براى کارها که ایشان ذکر کردند – همین یک کار، اگر انجام بگیرد، به نظر من بسیارى از مشکلات حل خواهد شد. این مربوط به بخش دولتى است که بخش مهم است. وظیفه‌ى دولت، تکلیف دولت، به نظر من عمدتاً اینهاست؛ البته مسئولین وظائف فراوانى دارند، لکن پایه و مایه آنطور که انسان از مجموع گزارشها و مجموع حرفها استفاده میکند، این دو چیز است.

یک نکته‌ى اساسى‌اى که در باب کار وجود دارد و کارآفرینان باید به او توجه کنند، مسئله‌ى مرغوبیت تولید داخلى است؛ کیفیت تولید داخلى است؛ این خیلى مهم است. البته بخشى از این، ارتباط پیدا میکند به همان قضایاى مالى و نمیدانم مقررات و غیرذلک، و پشتیبانى‌هاى دولت؛ اما بخشى هم ارتباط پیدا میکند به عزم و اراده‌ى مسئولین، کارآفرین و کننده‌ى کار. فرمود: «رحم اللَّه امرا عمل عملا فاتقنه»؛(۳) رحمت خدا بر آن انسانى که کارى را انجام بدهد و آن را متقن انجام بدهد، درست انجام بدهد. این آینده‌نگرى است، غیر از امروز. شما امروز ببینید در دنیا کمپانى‌هائى هستند صد سال است اینها دارند کار میکنند، صد و پنجاه سال است دارند کار میکنند و محصولاتشان در دنیا فروش میرود. اسم اینها کافى است که جنس را تو بازار رائج کند؛ به خاطر اینکه درست کار کردند، خوب کار کردند، مشترى مطمئن است به اینها. شما میگوئید که ما سفارش کنیم به مردم که تولیدات داخلى را مصرف کنند. من که خب چند سال است دارم سفارش میکنم؛ بنده که بارها گفته‌ام، منتها این با شعار درست نمیشود. خب، بله یک مقدارى مردم حالا یک اعتمادى بکنند، یک اعتنائى بکنند به حرف ما، به خاطرى که مثلاً ما گفتیم، بروند یک مقدارى چه کنند؛ این یک بخشى از قضیه است. یک بخش دیگر هم مربوط به کیفیت است. خب کیفیت را باید بالا برد؛ کیفیتها را باید بالا برد. بله، من مسئله‌ى واردات را که چند نفر از دوستان گفتند، بنده به آن عقیده دارم. در جلسه‌ى مسئولین، در همین جا اوائل ماه رمضان اعلام کردم، گفتم؛ هم به مجلس، هم به دولت که به مسئله‌ى واردات بپردازند؛ حالا هم از وزیر محترم بازرگانى تو راه سؤال کردم، ایشان اطلاع دادند که کارهاى خوبى در این زمینه دارد انجام میگیرد؛ بله راست است. مسئله‌ى واردات بى‌رویه و بى‌منطق ضرر بزرگى است، خطر بزرگى است؛ مردم هم باید این را بدانند. وقتى یک محصول خارجى را ما داریم مصرف میکنیم، در واقع داریم یک کارگر خودمان را بى کار میکنیم، یک کارگر دیگر را داریم به کار وادار میکنیم؛ این هست، منتها مسئله‌ى مرغوبیت و کیفیت خیلى مهم است؛ و استحکام؛ اینها خیلى مهم است. اگر چنانچه جنس داخلى، تولید داخلى، این خصوصیات را داشته باشد، به طور طبیعى تمایل پیدا میشود. البته متأسفانه بعضى هستند که بر اثر فرهنگ غلطِ دوره‌ى منحوس پادشاهى – دوره‌ى طاغوت، دوره‌ى وابستگى – هنوز چشمشان به خارج است. یک روزى بوده است که تو این کشور مسئولین دولتى ما آمدند صریح گفتند که ایرانى یک لوله‌هِنگ(۴) نمیتواند درست کند! عملاً هم همه چیز را وارد کردند. در همان دوره‌ى طاغوت یک فردى از بلندپایگان دولتى که تصادفاً بنده را توى یک مجلسى – ما که با اینها هیچ وقت ارتباطى نداشتیم، ملاقات هم نمیکردیم – دید، من داشتم انتقاد میکردم از همان چیزهائى که بود. این رو کرد به ما و گفت: چى چى را انتقاد میکنید؟ ما مثل آقا نشستیم، کشورهاى دیگر مثل نوکر دارند براى ما کار میکنند، کالا میفرستند داخل؛ این بد است؟ شما ببینید؛ این منطق دولتمردان دوره‌ى طاغوت بود! حالا ظاهرش این منطق است، باطنش چیزهاى دیگر بود؛ فسادهاى اقتصادى فراوان و فسادهاى اخلاقى فراوان. بله، مسئله‌ى واردات و مدیریت واردات مهم است. ما آن روز به دوستانى که اینجا بودند، در جلسه‌ى مسئولین و کارگزاران نظام، توصیه کردیم، گفتیم واردات را مدیریت کنید؛ نمیگوئیم متوقف کنید. یک چیزهائى باید بیاید، یک چیزهائى باید نیاید. یک مدیریت صحیحى باید انجام بگیرد؛ این مسلماً هست.

یکى از کارهاى دیگرى هم که حالا من اینجا یادداشت کردم که بر عهده‌ى مسئولین دولتى است، توسعه‌ى مهارتهاست. این هنرستانهاى فنى و صنعتى، این دانشگاه‌هاى علمى – کاربردى، این فنى – حرفه‌اى‌ها، آموزشکده‌هاى فنى – حرفه‌اى، باید توسعه پیدا کند. ما به علم احتیاج داریم، اما به پنجه‌ى کارآمد هم احتیاج داریم. یکى از کارهاى اساسى به نظر من این است که در زمینه‌ى صنعت و کشاورزى بایستى کار کنیم.

یک نکته‌ى دیگر هم مسئله‌ى نوآورى و ابتکار و زیبائى است در تولیدات کشور. از جمله‌ى چیزهائى که باید مورد توجه قرار بگیرد، نوآورى کردن در همه‌ى تولیدات به صورت پى‌درپى و لحاظ حس، یعنى اشباع حس زیبائى‌شناسى در مصرف‌کننده است. این یکى از مسائل قابل توجه هست که بایستى به آن اهمیت بدهیم. من حقیقتاً از دوستانى که در این زمینه‌ها تلاش میکنند، کار میکنند، تشکر میکنم.

این توصیه‌ى آخر را هم بکنم: به تربیت نیرو، بخصوص در صنایع دانش‌بنیان – همان طور که دوستان گفتند – بایست خیلى اهمیت داد. در بعضى از بخشها خوشبختانه این کار شده است. در بخش انرژى هسته‌اى ما اطلاع داریم، در بخش رویان از نزدیک اطلاع داریم که تربیت نیروى ماهر، نیروى کارآمد، نیروى دانشمند و محقق انجام گرفته. بایست به این در بخشهاى مختلف توجه کرد.

خداوند ان‌شاءاللَّه همه‌ى شماها را موفق بدارد. بله، ما ان‌شاءاللَّه بر دشمن فائق خواهیم آمد، تحریمها را دور خواهیم زد و جوانهاى ما روزهاى خوبى را ان‌شاءاللَّه در آینده تجربه خواهند کرد و این کشور، کشور بسیار با استعدادى است. امروز مثل روزى است که فرض کنید یک عقاب تیزپروازى که میتواند در ارتفاعات بسیار بلندى پرواز کند، از داخل صحن این فضا توانسته به پشت بام بپرد. این یک تجربه است. این سقف پرواز، خیلى بیش از اینها خواهد بود. ان‌شاءاللَّه روزى خواهد رسید که هم مرجع علمى خواهد شد کشور شما، هم مورد افتخار مسلمانان خواهد شد که بگویند اسلام یک کشور را اینجور اداره کرد و هم ان‌شاءاللَّه از لحاظ عملى و از لحاظ تولیدات، مرجع مراجعات مردم دنیا خواهید شد.

والسّلام علیکم و رحمةاللَّه‌

۱) بحارالانوار، ج ۶۵، ص ۳۶۳
۲) الحیاة، ج ۱، ص ۵۹۱
۳) -
۴) آفتابه‌

 

منبع : جنبش عدالت خواه دانشجویی



نظرات 0
تاريخ : دوشنبه 5 اردیبهشت 1390  | 4:10 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : جهاد اقتصادی


سال 1390 مسمي به سال «جهاد اقتصادي» است. چندين سال است كه شعارهاي رهبر معظم انقلاب پس از اعلام عمومي و يك پرداخت تبليغاتي توسط رسانه ملي، پس از چند روز عيد، به ورطه فراموشي سپرده مي شود و يا هر از چند گاهي عرصه‌ای مي شود براي اظهار و تبليغ ولايتمداري برخي از دوستاني كه در عمل چيزي از خود بروز نداده اند و به نظر نمي رسد، آبي از آنها گرم شود. 
 

اما سال جهاد اقتصادي براي همه ايرانياني كه در دعواهاي مختلف سياسي و نزاع هاي جهاني قرار گرفته‌اند، مي‌تواند نويدگر اميدي براي زندگي بهتر و بهتر باشد تا شايد شرمندگي و خجالت از روي پدران و مادران ما به دليل نداشتن‌ها و نخريدن‌ها رخت بركند و بغض هاي درهم فرو رفته و جاري نشده، تبديل به شادي و غرور ناشي از فراهم كردن زندگي بهتر براي فرزندان اين آب و خاك باشد. 

شايد اگر تمركز ويژه اي بر اين عرصه به صورت عملي و نه شعاري شكل گيرد، استرس و فشار ناشي از كاهش قدرت خريد مردم، كاهش نقدينگي و يا به تاريخ پيوستن آرزوي پس انداز براي هموطنان عزيزمان، از بين رفته و بهتر زيستن و اميد به روزهاي طلايي قابل دسترس تر گردد. 

موفقيت در يك استراتژي و دستيابي به اهدافي كه قرار است در سال 1390 نصب‌العين كارگزاران اجرايي، تقنيني و قضايي ما باشد، ملزوماتي دارد كه در اين چند روز برخي از موثرين عرصه سياست و اقتصاد ما در آن به قلم فرسايي پرداخته‌اند، در اين نوشتار من قصد دارم به صورت كوتاه ملزومات سياست خارجي را در اين مورد بررسي نمايم.

اين فتح بابي است به جهت طرح مسأله و ممكن است نقدهاي جدي بر اين عريضه وارد باشد كه با كمال ميل پذيرا خواهم بود تا مهمترين مسأله دوران ما بيشتر در معرض نقد و نقادي قرار گيرد و به اميد خدا عايداتي براي متوليان امور مردم داشته باشد و آنها نيز بتوانند با عقلانيت بيشتري تصميم گيري نمايند. 

در عرصه سياستگذاري عمومي موفقيت در دستيابي به اهداف تعيين شده، نيازمند توجه جدي به مسايل داخلي و خارجي است. براي كنار نهادن موانع و حصول نتايج معين بايستي به محدوديت‌ها و مقدورات داخلي و خارجي به صورت همزمان توجه كرد. اين استراتژي نكته جديدي نيست و همگان بر آن اجماع دارند. دستيابي به منافع ملي نيز بر اين محور استوار است كه بين متغيرهاي خارجي و داخلي هماهنگي هاي ايجاد شود. 

پس از شكل گيري انقلاب اسلامي ايران و تأسيس نظام سياسي اسلامي، اهداف و منافع ملي فراتر از مرزهاي سياسي حركت كرد و سياست خارجي جمهوري اسلامي دو اصل مهم را به خود متصل كرد.

انقلابي گري و هويت طلبي
انقلابي‌گري در راستاي تغيير معادلات سياسي جهان معاصر و ترسيم نظام بين المللي متناسب با اسلام انقلابي بود كه ساليان سال در پستوي ظلم حكام و سستي نخبگان اسلامي به حاشيه رفته بود و انقلاب اسلامي فرصتي را فراهم آورده بود تا ارزشهاي اصلي تفكر شيعي و اسلامي به عنوان عناصر شكل دهنده به روابط بين الملل تبديل شود. اما هويت طلبي در جهت تشديد تمايز و تفاوتها بود تا رنگ و بوي متفاوتي به مفهوم سنتي دولت، بدهد و آن را به دولت اسلامي پيامبر اكرم (ص) و ائمه اطهار (ع) نزديك نمايد. 

در اين عرصه نيز حمايت از مستضعفان در بحبوحه جنگ سرد و حمايت از نهضتهاي آزاديبخش اسلامي و غير اسلامي و تبليغ و ترويج فرهنگ اسلامي با ابزارها و استراتژي ها متعددي همچون صدور انقلاب مد نظر بود. صدور انقلاب و تعريف حداكثري از سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران كه منافع ملي را به اهداف خارجي پيوند مي‌زد باعث گرديد كه هويت سياست خارجي اسلامي ـ انقلابي براي همگان شناخته گردد. اين اهداف در كنار اصول متناسب با پديده هاي تاريخي چون تشديد جنگ سرد، دفاع مقدس، فروپاشي نظام دوقطبي، جنگ هاي منطقه اي و ... دچار تغيير مي شد و تغيير گفتماني بسياري در اين دوران رقم خورد، بدون آنكه آسيبي به هوبت جمهوري اسلامي ايران وارد شود. 

عقب نشيني مقطعي از صدور انقلاب در برخي مقاطع به خاطر مسئله اي همچون جنگ و يا بازسازي افتصادي به گونه اي رخ مي داد تا نقش و جايگاه عناصر انقلابي و اسلامي در سياست خارجي كشور تضعيف نگردد. اين عقب نشيني ها به هيچ وجه به معناي عدول و يا عدم اعتقاد به آن اصول محسوب نمي شد، بلكه ظرفيتي را ايجاد مي كرد براي بازنگري، تقويت و ارتقاء اين اصول تا در مواقع لازم از آنها به عنوان يك عنصر موثر در روابط با غرب و يا كشورهاي منطقه و ساير بازيگران نظام بين الملل استفاده شود. به عنوان مثال مي توان به مفهوم ام القرا كه توسط محمد جواد لاريجاني در مقطعي از تاريخ جنگ صورت بندي گرديد و آن سياست حداكثري را تعديل كرد. منظور از ارائه چنين مفهوم در مقطع دفاع مقدس حفاظت از موجوديت ارضي و جغرافيايي نظام سياسي تازه تأسيس بود. لذا اهداف كلان را كه هدفش استقرار پرچم عدالت و اسلام در وراي مرزهاي كشور ايران بود، براي مدتي از جايگاه محوري خارج و حفاظت از مرزهاي كشور ايران را به عنوان اولويت خود تبديل كرد. اين رهيافت مبتني بر واقع گرايي، هر چند مورد انتقاد برخي از انقلابيون قرار گرفت، اما هدفش مطابقت دادن سياست خارجي با محذورات و مقدورات داخلي بود تا تعديلي در آن ايجاد نمايد. 

با اين مقدمه نسبتاً طولاني به اين نكته باز مي گرديم كه براي تحقق اهداف مشخص شده در شعار سال كه توسط مقام معظم رهبري ترسيم گرديد، نيازمند بازنگري فوري، متهورانه و عقلاني در برخي از اصول و رفتارها در سياست خارجي خود مي باشيم. رهبري انقلاب در شعار سال به نكته اي اشاره داشتند كه نشان مي داد بحث اقتصاد در سال جاري به مركز اهداف انقلاب اسلامي بازگشته است. اين ديدگاه رهبري نيز از واقع بيني ايشان نشأت مي گيرد، چرا كه هر چند مسائل فرهنگي و ارزشي مركز رفتارها و تصميمات مقامات نظام سياسي در چند دهه گذشته بوده است، اما وضعيت اقتصادي به دلايل تحريم و اجراي قانون هدفمند كردن يارانه ها نيازمند توجه و تمركز بيشتر از سوي همگان است. 

عملياتي شدن اين شعار در عرصه سياست خارجي جمهوري اسلامي شايد بيش از عرصه داخلي حائز اهميت است و تا زماني كه محيط بيروني در هماهنگي با ابزارها و تلاشهاي داخلي نگردد، رسيدن به اين اهداف بعيد به نظر ميرسد. به عنوان نمونه پس از قطعنامه تحريمي 1929 به بهانه‌هاي مختلف فشارهاي بين‌المللي بر پيكره اقتصاد و سياست ما، افزايش پيدا كرده است. 

در جديدترين موارد، شوراي حقوق بشر با تصويب قطعنامه اي براي بررسي وضعيت حقوق بشر در ايران گزارشگر ويژه اي را تعيين كرده و سطح اصطكاك جمهوري اسلامي و غرب به بالاترين حد خود رسيده است. عرصه اقتصادي در سطح جهاني نيز به گونه اي است كه غربي ها نيز به اين كاهش اصطكاك نياز دارند. عليرغم تبليغات در سياست اعلامي براي فشار به ايران، به دليل پيشي گرفتن رقبايي چون تركيه و چين در بازار ايران، غربي‌ها نيز تمايل ناگفته و نانوشته اي براي پيوندهاي بيشتر با ايران دارند تا بتوانند بر بحران اقتصادي خود، مرهمي نهند.

اين تعديل يك بار ديگر مورد نياز است تا بتوان منافع اقتصادي را به حداكثر رساند و منابع متعدد مالي و غير مالي جهاد اقتصادي در خارج را فراهم نمود. اين تعديل در ادبيات وزير امور خارجه ايران به خصوص در روز توديع و معارفه نيز اشاره شد و رييس جمهور نيز در نظق تلويزيوني خود كه همزمان شد با آغاز اجراي قانون هدفمند كردن يارانه ها بر لزوم اعتماد سازي متقابل و از بين بردن سوء تفاهمات اشارات دقيقي داشتند. 

اكنون عرصه اي است تا بدون تهي شدن از اهداف اسلامي و انقلابي، در سياست خارجي چرخش هايي صورت گيرد. لازم است درك گردد كه اين چرخش به معني مخدوش شدن هويت جمهوري اسلامي ايران نيست و مي توان با تمركز بر توانمنديهاي اقتصادي و ارائه الگويي موفق از نظام سياسي اسلامي در طولاني مدت ،تعريفي حداكثري نيز از اهداف صورت بندي كرد.

پيامبر گرانقدر اسلام نيز در صلحي كه با كفار داشتند توانستند به حداكثر سازي قدرت خويش بپردازند، ظرفيت ها را تجميع كنند و زماني كه با هدف انقلابي خود به مكه بازگشتند، بدون كوچكترين مقاومتي آن شهر را فتح كردند و پايه هاي نظام فكري و سياسي اسلام را در جغرافيايي بزرگتر و فراخ تر گستراندند. اين زمان، لحظه درنگ نيست و لازم است به اين پيشنهاد با نگاهي واقع بينانه و دور از احساسات انقلابي نگريسته شود.


پيمان وهاب پور  - دانشجوي دكتري روابط بين الملل



نظرات 2

تعداد کل صفحات : 5 :: 1 2 3 4 5