تاريخ : شنبه 31 اردیبهشت 1390  | 10:33 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع)     گردآورنده : نويسنده وبلاگ

از نظر روانى هيچ كس از پرداخت ماليات حالت شادابى و خرسندى نداشته و با كراهت ماليات مى‏پردازد.

اگر مأموران دارائى و اخذ ماليات، اخلاق اسلامى را رعايت كنند، و ماليات را به عنوان يك وظيفه الهى بشناسانند و با تواضع و فروتنى با ماليات دهندگان برخورد كنند، اثرات چشمگيرى در روابط مردم و دولت خواهد داشت.

حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام با توجه به اين نكته اساسى در نامه 26 نهج‏البلاغه خطاب به يكى از مأموران مالياتى مى‏نويسد :

أمره بتقوى اللَّه في سرائر أمره وخفيَّات عمله، حيث لاَ شَهيدَ غَيره، وَلاَ وَكيلَ دونَه.

وأمره ألاَّ يعمل بشي‏ءٍ من طاعة اللَّه فيما ظهر فيخالف إلى غيره‏ف يما أسرَّ، ومن لم يختلف سرُّه وعلاَنيَته، وَفعله وَمَقَالَته، فَقَدأَدَّى‏الْأَمَانَةَ، وَأَخْلَصَ الْعبَادَةَ.

وأمره ألاَّ يج بههم ولاَ يَعضَهَهم، وَلاَ يَرغَبَ عَنهم تَفَضُّلاً بالْإمَارَةعَلَيْهمْ، فَإنَّهم الْإخْوَان‏في الدين، والْأعْوان على استخراج‏الحقوق .
 وإنَّ لك في هذه الصَّدقة نصيباً مفروضاً، وحقاً معلوماً، وشركاء أهل مسكنةٍ، وضعفاءذوي فاقةٍ، وإنَّا موفُّوك حقَّك، فوفهم‏حقوقهم، وإلاَّ تفعل فإنَّك من أكثر النَّاس خصوماً يوم القيامة، وبؤسى لمن - خصمه عند اللَّه - الفقراء والمساكين‏والسَّائل ون‏والمدفوعون، والغارمون وابن السَّبيل ! ومن استهان بالْأمانة، ورتع في الْخيانة، ولمْ ينزه نفسه ودينه عنها ، فقد أحلَّ بنفسه الذُّلَّ والخزي في الدُّنيا، وهو في الْآخرة أذلُّ وأخزى.

وإنَّ أعظم الخيانة خيانة الْأمَّة، وأفْظع الْغش غشُّ الْأئمَّة، والسَّلَام.

او را به ترس از خدا در اسرار پنهانى، و اعمال مخفى سفارش مى‏كنم، آنجا كه هيچ گواهى غير ازاو، و نماينده‏اى جز خدا نيست، و سفارش مى‏كنم كه مبادا در ظاهر خدا را اطاعت، و در خلوت نافرمانى كند، و اينكه آشكار و پنهانش، و گفتار و كردارش در تضاد نباشد، امانت الهى را اداء، و عبادت را خالصانه انجام دهد و به او سفارش مى‏كنم با مردم تندخو نباشد، و به آنها دروغ نگويد،

و با مردم به جهت اينكه بر آنها حكومت دارد بى‏اعتنائى نكند، چه اينكه مردم برادران دينى، و يارى دهندگان در استخراج حقوق الهى‏اند.

بدان! براى تو در اين زكاتى كه جمع مى‏كنى سهمى معين، و حقى روشن است، و شريكانى از مستمندان و ضعيفان دارى، همانگونه كه ما حق تو را مى‏دهيم، تو هم بايد نسبت به حقوق آنان وفادار باشى، اگر چنين نكنى در روز رستاخيز بيش از همه دشمن دارى،

و واى بر كسى كه در پيشگاه خدا، فقراء و مساكين، و درخواست كنندگان و آنان كه از حقشان محرومند، و بدهكاران و ورشكستگان و در راه ماندگان، دشمن او باشند و از او شكايت كنند كسى كه امانت الهى را خوار شمارد، و دست به خيانت آلوده كند، و خود و دين خود را پاك نسازد، درهاى خوارى را در دنيا بروى خود گشوده، و در قيامت خوارتر و رسواتر خواهد بود، و همانا! بزرگترين خيانت! خيانت به ملت، و رسواترين دغلكارى، دغلبازى با امامان است. با درود. (1)

 

پی نوشت ها :
1- دعائم الاسلام ج 1 ص 252 - و - الغارات ج 2 ص 452


منبع : الگوهاى رفتارى ‏جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه



نظرات 0
تاريخ : شنبه 31 اردیبهشت 1390  | 10:29 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع)     گردآورنده : نويسنده وبلاگ


امام على عليه السلام در نامه 25 خطاب به مأموران مالياتى ارزش‏هاى اخلاقى و دستورات دينى لازم جهت برخورد با مردم را تذكر مى‏دهد كه :

1 - الاخلاق الاجتماعيه لمسئوولين الاقتصادية

انطلق على تقوى اللَّه وحده لاَ شَريكَ لَه، وَلاَ ترَوعَنَّ مسلماً وَلاَ تَجتَازَنَّ عَلَيه كَارهاً، ولاَ تَأخذَنَّ منه أَكثَرَ من حَق اللَّه في مَاله، فَإذَا قَدمتَ عَلَى الحَي فَانزل بمَائهم من غَير أن تخالط أبياتهم، ثمَّ امض‏إ ليهم بالسَّكينة والوقار ؛ حتَّى تقوم بينهم فتسلم عليهم، ولاَتخدج‏بالتَّحيَّة لهم ثمَّ تقول:

عباد اللَّه، أرسلني إليكم وليُّ اللَّه وخليفته، لِآخذ مِنكم حقَّ اللَّهِ فِي أموالكم، فهل لله في أموالكم من حقٍّ فتؤدُّوه إلى وليه.

فإن قال قائلٌ: لاَ ، فَلاَ ترَاجعه، وَإن أَنعَمَ لَكَ منعمٌ فَانطَلق مَعَه من‏غَى ر أَن تخيفَه أَو توعده أو تعسفه أو ترهقه فخذ ما أعطاك من ذهبٍ أو فضَّةٍ فإن كان له ماشيةٌ أو إبلٌ فلاَتدخلها إلاَّ بإذنه، فإنَّ أكثرها له فإذا أتيتها فلاَ تَدخل عَلَيهَا دخولَ متَسَلطٍ عَلَيه وَلاَعنيفٍ به.

ولاَ تنَفرَنَّ بَهيمَةً وَلاَ تفزعَنَّهَا، وَلاَ تَسوءَنَّ صَاحبَهَا فيهَا، وَاصدَع‏المَالَ صَدعَين ثمَّ خيره، فإذا اختار فلاَ تَعرضَنَّ لمَا اختَارَه.

ثمَّ اصدع الباقي صدعين، ثمَّ خيره، فاذا اختار فلا تعرفنَّ لما اختاره فلاَ تَزَال كَذلكَ حتَّى يبقى ما فيه وفاءٌ لحق اللَّه في ماله ؛ فاقبض حقَّ اللَّه منه.

فإن استقالك فأقله، ثمَّ اخلطهما ثمَّ اصنع مثل الَّذي صنعت أوَّلاً حتَّى تأخذ حقَّ اللَّه في ماله.

ولاَ تَأخذَنَّ عَوداً وَلاَ هَرمَةً وَلاَ مَكسورَةً وَلاَ مَهلوسَةً، وَلاَ ذَاتَ عَوَارٍ، وَلاَ تَأمَنَنَّ عَلَيهَا إلاَّ من تثق بدينه، رافقاً بمال المسلمين حتَّى‏يوصله إلى وليهم فيقسمه بينهم،

2 - حماية حقوق الحيوانات‏

ولاَ توَكل بهَا إلاَّ نَاصحاً شَفيقاً وَأَميناً حَفيظاً، غَيرَ معنفٍ وَلاَ مجحفٍ، وَلاَ ملغبٍ وَلاَمتعبٍ.

ثمَّ احدر إلينا ما اجتمع عندك نصيره حيث أمر اللَّه به، فإذا أخذها أمينك فأوعز إليه ألاَّ يحول بين ناقةٍ وبين فصيلها، ولاَ يَمصرَ لَبَنَهَا فَيَضرَّ ذلكَ بوَلَدهَا ؛

ولاَ يَجهَدَنَّهَا ركوباً، وَليَعدل بَينَ صَوَاحبَاتهَا في ذلكَ وَبَينَهَا، وَليرَفه‏عَلَى اللاَّغب، وَل يستأن بالنَّقب والظَّالع، وليوردها ما تمرُّ به من الغدر، ولاَ يَعدل بهَا عَن نَبت الْأَرْض إلَى جواد الطُّرق، وليروحها في السَّاعات، وليمهلها عند النطاف والْأعْشاب، حتَّى تأتينا بإذن اللَّه‏بدَّناً منق ياتٍ، غير متعباتٍ ولاَمَجهودَاتٍ، لنَقسمَهَا عَلَى كتَاب‏اللَّه وَسنَّة نَبيه - صلَّى اللَّه عليه وآله - فإنَّ ذلك أعظم لِأجرِك،وأقرب‏لِرشدِك، إِن شاء اللَّه.

1 - اخلاق اجتماعى كارگزاران اقتصادى‏

با ترس از خدائى كه يكتاست و همتائى ندارد، حركت كن، در سر راه هيچ مسلمانى را نترسان، يا با زور از زمين او نگذر، و افزون‏تر از حقوق الهى از او مگير، هرگاه به آبادى رسيدى، در كنار آب فرود آى، و وارد خانه كسى مشو، سپس با آرامش و وقار به سوى آنان حركت كن، تا در ميانشان قرار گيرى، به آنها سلام كن، و در سلام و تعارف و مهربانى كوتاهى نكن سپس مى‏گوئى:

اى بندگان خدا، مرا ولى خدا و جانشين او به سوى شما فرستاده، تا حق خدا را كه در اموال شماست تحويل گيرم، آيا در اموال شما حقى است كه به نماينده او بپردازيد؟)

اگر كسى گفت : نه، ديگر به او مراجعه نكن، و اگر كسى پاسخ داد : آرى، همراهش برو، بدون آنكه او را بترسانى، يا تهديد كنى، يا به كار مشكلى وادار سازى، هرچه از طلا و نقره به تو رساند بردار، و اگر داراى گوسفند يا شتر بود، بدون اجازه‏اش داخل مشو، كه اكثر اموال از آن اوست آنگاه كه داخل شدى مانند اشخاص سلطه‏گر، و سختگير رفتار نكن، حيوانى را رم مده، و هراسان مكن، و دامدار را مرنجان، حيوانات را به دو دسته تقسيم كن و صاحبش را اجازه ده كه خود انتخاب كند، پس از انتخاب اعتراض نكن، سپس باقيمانده را به دو دسته تقسيم كن و صاحبش را اجازه ده كه خود انتخاب كند و بر انتخاب او خرده مگير، به همين‏گونه رفتار كن تا باقيمانده،

حق خداوند باشد اگر دامدار ازاين تقسيم و انتخاب پشيمان است، و از تو درخواست گزينش دوباره دارد همراهى كن، پس حيوانات را درهم كن، و به دو دسته تقسيم نما همانند آغاز كار، تا حق خدا را از آن برگيرى و در تحويل گرفتن حيوانات، حيوان پير و دست و پا شكسته، بيمار و معيوب را به عنوان زكاة نپذير، و به فردى كه اطمينان ندارى، و نسبت به اموال مسلمين دلسوز نيست، مسپار، تا آن را به پيشواى مسلمين رسانده، در ميان آنها تقسيم گردد.

2 - حمايت از حقوق حيوانات‏

و در رساندن حيوانات آن را بدست چوپانى كه خيرخواه و مهربان، امين و حافظ، كه نه سختگير باشد و نه ستمكار، نه تند براند و نه حيوانات را خسته كند، بسپار، سپس آنچه از بيت المال جمع آورى شد براى ما بفرست، تا در نيازهائى كه خدا اجازه فرمود مصرف كنيم، هرگاه حيوانات را بدست فردى امين سپردى، به او سفارش كن تا:

بين شتر و نوزادش جدائى نيفكند، و شير آن را ندوشد تا به بچه‏اش زيانى وارد نشود، در سوار شدن بر شتران عدالت را رعايت كند، و مراعات حال شتر خسته يا زخمى را كه سوارى دادن براى او سخت است بنمايد، آنها را در سر راه به درون آب ببرد،

و از جاده‏هائى كه دو طرف آن علف زار است به جاده بى‏علف نكشاند، و هرچند گاه شتران را مهلت دهد تا استراحت كنند، و هرگاه به آب و علفزار رسيد، فرصت دهد تا علف بخورند و آب بنوشند

تا آنگاه كه به اذن خدا بر ما وارد شوند، فربه و سرحال، نه خسته و كوفته، كه آنها را بر أساس رهنمود قرآن، و سنت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله تقسيم نمائيم، عمل به دستورات ياد شده مايه بزرگى پاداش و هدايت تو خواهد شد. انشاءاللَّه در اين دستورالعمل اقتصادى، اخلاقى، احترام به مردم و احترام به اموال و متعلقات مردم مطرح است كه بهترين پشتوانه اجرائى، در صحنه‏هاى سياسى و اقتصادى است.

 


منبع : الگوهاى رفتارى ‏جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه



نظرات 0
تاريخ : شنبه 31 اردیبهشت 1390  | 10:28 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع)     گردآورنده : نويسنده وبلاگ

براى اداره جامعه اسلامى، راه‏هاى مختلفى در دنيا وجود دارد، و دولت ها و كارشناسان اقتصادى از راه‏هاى گوناگون براى تأمين هزينه هاى دولت خود استفاده مى‏كنند.

بر خانه‏ها، مغازه‏ها، درآمدها، كارخانه‏ها و ماشين‏ها مالياتى متناسب با مخارج كشور تعيين مى‏كنند، كه در دوران حكومت حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام از راه ماليات عمومى، زكات، خمس، جزيه طرفداران ديگر اديان، جامعه اداره مى‏شد.

يك روز از دوران حكومت، امام على عليه السلام متوجه شدند كه درآمدها با هزينه‏ها و مخارج برابر نيست، حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام دستور دادند، بر اسب‏هاى سوارى مردم مقدارى ماليات تعيين كنند تا كسرى بودجه برطرف گردد.

به امام على عليه السلام اعتراض كردند كه :

رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله چنين كارى نكرد.

حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام پاسخ داد :

در آن زمان ضرورتى نداشت و امروز كه ضرورت دارد، من بر مؤمنين ولايت دارم و چون امسال وضع استثنائى به وجود آمد، مى‏توانم با استفاده از حق ولايت بر اسب‏هاى شما مقدارى ماليات تعيين نمايم.(1)

 

پی نوشت ها :
1- وسائل الشيعه



منبع : الگوهاى رفتارى ‏جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه



نظرات 0
تاريخ : شنبه 31 اردیبهشت 1390  | 10:28 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع)     گردآورنده : نويسنده وبلاگ

حسن بصرى يكى از منافقان بود و گاهى تظاهر به دوستى هم مى‏كرد،

روزى همراه امام على عليه السلام در كنار شط فرات قدم مى‏زد، تشنه شد، و ظرفى پر از آب كرد و مقدارى از آن را خورد و بقيه را روى زمين ريخت.

حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام به او فرمود:

اسراف كردى، آب را روى آب يا در پاى درختى يا گلى مى‏ريختى.

حسن بصرى، از تذكر بسيار جالب امام على عليه السلام متأسفانه ناراحت شد و گفت :

تو كه اين‏همه خون مسلمانان را مى‏ريزى اسراف نمى‏كنى؟ و به من مى‏گوئى در آب اسراف نكنم؟

(اين گفت و شنود پس از جنگ صفين بود.)

حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام فرمود :

اگر در ريختن خون مسلمانان اسراف مى‏كنم چرا مانع نشدى و به آنها كمك نكردى؟

حسن بصرى گفت :

من آماده شدم، لباس رزم پوشيدم، خواستم با شاميان همراه شوم كه شنيدم، ندائى از غيب مى‏گويد :

القاتل و المقتول كلاهما فى النار

(كشنده و كشته شده هردو در آتش جهنم مى‏روند)

خود را كنار كشيدم، پس جنگ صفين يك اشتباه بود.

امام على عليه السلام فرمود :

آن برادرت شيطان بود، و درست هم گفت، زيرا تو مى‏خواستى در لشگر شام بروى و چون شاميان در برابر حق و امام حق شورش كرده بودند، اگر كشته مى‏شدند يا مى‏كشتند، در هر دو حال اهل جهنم بودند.(1)

 

پی نوشت ها :
1-  انوار نعمانيه ص 226

 

منبع : الگوهاى رفتارى ‏جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه



نظرات 0
تاريخ : شنبه 31 اردیبهشت 1390  | 10:28 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع)     گردآورنده : نويسنده وبلاگ


عقيل در دوران خلافت اميرالمؤمنين عليه السلام به عنوان مهمان به خانه آن حضرت وارد شد.

حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام به حسن بن على عليه السلام اشاره كرد كه جامه‏اى به عمويت هديه كن.

امام حسن عليه السلام يك پيراهن و يك رداء از مال شخصى خود به عمو اهداء كرد.

هوا گرم بود، على عليه السلام و عقيل روى بام دارالاماره نشسته و مشغول گفتگو بودند.

موقع شام خوردن رسيد،

عقيل خود را مهمان دربار خلافت مى‏ديد و طبعاً انتظار سفره رنگينى داشت، ولى بر خلاف انتظار وى، سفره بسيار فقيرانه‏اى آورده شد كه فقط نان و نمك در آن بود.

با كمال تعجب پرسيد:

غذا هرچه هست همين است؟

على عليه السلام فرمود :

مگر اين نعمت خدا نيست؟ من كه خدا را بر اين نعمت‏ها بسيار شكر ميكنم و سپاس ميگويم.

عقيل گفت :

پس بايد حاجت خويش را زود بگويم و مرخص شوم، من مقروضم و زيربار قرض مانده‏ام دستور فرما هرچه زودتر قرض مرا ادا كنند و هر مقدار مى‏خواهى به برادرت كمك بكن تا زحمت را كم كرده و به خانه خويش بازگردم.

على عليه السلام پرسيد :

چقدر مقروضى ؟

عقيل گفت :

صد هزار درهم.

على عليه السلام فرمود :

چقدر زياد، متأسفم برادر جان كه اين مقدار ندارم تا قرضهاى تو را بدهم، ولى صبر كن موقع پرداخت حقوق برسد تا از سهم شخصى خودم بر دارم و به تو بدهم كه شرط مساوات وبرادرى را به جا خواهم آورد، و اگر نبود كه عائله خودم خرج دارد، تمام سهم خودم را به تو مى‏دادم و چيزى براى خود نمى‏گذاشتم.

عقيل گفت :

آيا صبر كنم تا وقت پرداخت حقوق برسد؟ بيت المال و خزانه كشور در دست توست و به من مى‏گوئى صبر كن تا موقع پرداخت سهميه‏ها برسد واز سهم خودم به تو بدهم!!

تو هر اندازه بخواهى مى‏توانى از خزانه بيت‏المال بردارى.

چرا مرا به رسيدن موقع پرداخت حقوق حواله مى‏دهى؟

مگر تمام حقوق تو از بيت المال چقدر است ؟ فرضاً تمام حقوق را هم به من بدهى چه دردى از من دوا مى‏كند ؟

على عليه السلام فرمود :

من از پيشنهاد تو تعجب مى‏كنم،

خزانه دولت پول دارد يا ندارد چه ربطى به من و تو دارد؟

من و تو هر كدام فردى هستيم مثل ساير افراد. درست است كه برادر منى و من بايستى تا حدود امكان از مال خودم به تو كمك و مساعدت كنم،

اما از مال خودم، نه از مال مسلمين.

و مباحثه ادامه يافت و عقيل به زبان‏هاى مختلف دست بردار نبود و مى‏گفت : اجازه بده از بيت المال پول كافى به من بدهند تا دنبال كار خودم بروم.

در آن جائى كه نشسته بودند، مشرف بر بازار كوفه بود، صندوق‏هاى تجار و بازارى‏ها از آنجا ديده مى‏شد، در اين بين كه عقيل اصرار و سماجت مى‏كرد، امام على عليه السلام به عقيل فرمود:

اگر باز هم اصرار دارى و سخن مرا نمى‏پذيرى، پس پيشنهادى به تو مى‏كنم، اگر عمل كنى مى‏توانى تمام دين خويش را بپردازى و بيش از آن هم داشته باشى.

عقيل گفت : چه كار كنم ؟

على عليه السلام فرمود :

در پائين ساختمان، در بازار، صندوق‏هائى است، وقتى بازار خلوت شد و همه رفتند از اينجا پائين برو و قفل بعضى از صندوق‏ها را بشكن و هرچه دلت مى‏خواهد از آن بردار.

عقيل پرسيد :

آنچه در صندوقهاست مال كيست؟

على عليه السلام فرمود :

مال مردم شهر است.

عقيل گفت :

عجب !! به من پيشنهاد مى‏كنى صندوقهاى مردم را بشكنم و مال مردم بيچاره‏اى كه به هزار زحمت بدست آورده و در اين صندوق‏ها ريخته‏اند و به خدا توكل كرده و رفته اند را بردارم؟

على عليه السلام فرمود :

پس چطور به من پيشنهاد مى‏كنى كه صندوق بيت المال مسلمين را براى تو باز كنم؟ مگر اين مال متعلق به كيست؟ اين اموال مال همه مؤمنين است كه راحت و بى‏خيال در خانه‏هاى خويش خفته‏اند.
 حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام براى اينكه عقيل را بيشتر آگاه كند فرمود:

پيشنهاد ديگرى مى‏كنم اگر ميل دارى اين پيشنهاد را بپذير.

عقيل گفت :

ديگر چه پيشنهادى ؟

على عليه السلام فرمود :

اگر حاضرى شمشير خويش را بردار و من هم شمشير خود را برمى‏دارم، در اين نزديكى انبار قديمى حيره است و در آنجا بازرگانان عمده و ثروتمندان بزرگى هستند، شبانه مى‏رويم و بر يكى از آنها شبيخون مى‏زنيم و ثروت كلانى بلند كرده و مى‏آوريم.

عقيل گفت :

برادر جان من براى دزدى نيامده‏ام كه تو اين حرفها را مى‏زنى، من مى‏گويم از بيت المال و خزانه كشور كه در اختيار توست اجازه بدهيد پولى از آن به من بدهند تا من ديون خود را از آن بپردازم.

على عليه السلام فرمود :

اتفاقاً اگر مال يك نفر را بدزدى بهتر است از اينكه مال صدها هزار نفر مسلمان يعنى مال همه مسلمين را بدزدى.

ربودن مال چند نفر با شمشير، دزدى است ولى ربودن مال عموم مردم دزدى نيست؟

تو خيال كرده‏اى كه دزدى فقط منحصر به اين است كه كسى حمله كند و با زور مال او را از چنگالش بيرون بياورد.

بدترين اقسام دزدى همين است كه الان به من پيشنهاد مى‏كنى ؟ (1)

 

پی نوشت ها :
1-  بحارالانوار ج 41 ص 113 - و - اسدالغابة ج 3 ص 433 - و - احقاق الحق ج 8 ص 542.

 

منبع : الگوهاى رفتارى ‏جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه



نظرات 0
تاريخ : شنبه 31 اردیبهشت 1390  | 10:28 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع)     گردآورنده : نويسنده وبلاگ


امام على عليه السلام ماجراى عقيل را چنين توصيف مى‏كند :
 واللَّه لَأَن أَبيتَ عَلَى حَسَك السَّعدَان مسَهَّداً، أَو أجَرَّ في الْأَغْلَال‏مصَفَّداً، أَحَبُّ إ لَيَّ منْ أن ألقى اللَّه ورسوله يوم القيامةظال ماً لبعض العباد، وغاصباً لشي‏ءٍ من الحطام، وكيف‏أ ظلم أحداً لنفسٍ يسرع إلى البلى قفولها، ويطول في الثَّرى حلولها؟!

واللَّه لقد رأيت عقيلاً وقد أملق حتَّى استََماحَني من بركم صَاعاً، وَرَأَيت صبيَانَه شعثَ الشُّعور، غبر الْألْوان، منْ فقْرهمْ، كأنَّما سودت وجوههم بالعظلم، وعاودني مؤكداً.

پرهيز از ستمكارى‏

سوگند به خدا! اگر بر روى خارهاى سعدان بسر ببرم، و يا با غل و زنجير به اين سو يا آن سو كشيده شوم، خوش‏تر دارم تا خدا و پيامبرش را در روز قيامت، در حالى ملاقات كنم كه به بعضى از بندگان ستم، و چيزى از اموال را غصب كرده باشم، چگونه بر كسى ستم كنم براى نفس خويش، كه به سوى كهنگى و پوسيده شدن پيش مى‏رود، و در خاك، زمان طولانى اقامت مى‏كند.

به خدا سوگند، برادرم عقيل را ديدم كه به شدت تهيدست شده و از من درخواست داشت تا يك من از گندمهاى بيت المال را به او ببخشم، كودكانش را ديدم كه از گرسنگى داراى موهاى ژوليده، و رنگشان تيره شده بود گويا با نيل رنگ شده بودند.

عقيل چند مرتبه پيش من آمد و فشار آورد و تقاضايش را تكرار نمود و من هم به سخنانش گوش فرا مى‏دادم و او گمان مى‏كرد كه دينم را بدو فروخته و از روش خويش دست برداشته و دنبال او ميروم.

وكرَّر عليَّ القول مردداً، فأصغيت إليه سمعي، فظنَّ أني أبيعه ديني، وأتَّبع قياده مفارقاً طريقتي، فأحميت له حديدةً، ثمَّ أدنيتها من‏جس مه ليعتبر بها، فضجَّ ضجيج ذي دنفٍ من ألمها، وكاد أن‏يح ترق من ميسمها،

فقلت له: ثكلتك الثَّواكل، يا عقيل! أتئنُّ من حديدةٍ أحماها إنسانها للعبه، وتجرُّني إلى نارٍ سجرها جبَّارها لغضبه! أتئنُّ من الْأذى ولَا أَئنُّ من لَظًى؟!

وأعجب من ذلك طارقٌ طرقنا بملفوفةٍ في وعائها، ومعجونةٍ شنئتها، كأنَّما عجنت بريق حيَّةٍ أو قيئها، فقلت: أصلةٌ، أم زكاةٌ، أم‏صدقةٌ؟ فذلك محرَّمٌ على نا أهل البيت!

فقال: لاَ ذَا وَلاَ ذَاكَ، وَلكنَّهَا هَديَّةٌ.

فقلت: هبلتك الهبول! أعن دين اللَّه أتيتني لتخدعني؟ أمختبطٌ أنت أم ذو جنَّةٍ، أم تهجر؟

واللَّه لو أعطيت الْأقاليم السَّبْعة بما تحْت أفْلَاكهَا، عَلَى أَنْ أَعْصيَ اللَّهَ في نَملَةٍ أَسلبهَا جلب شعيرةٍ ما فعلته،

وإنَّ دنياكم عندي لَأَهوَن من وَرَقَةٍ في فَم جَرَادَةٍ تَقضَمهَا. مَا لعَليٍّ وَلنَعيمٍ يَفنَى، وَلَذَّةٍ لاَ تبقى! نعوذ باللَّه من سبات العقل، وقبح الزَّلل. وبه نستعين.

پرهيز از امتياز خواهى‏

پى در پى مرا ديدار و درخواست خود را تكرار مى‏كرد، چون گفته‏هاى او را گوش فرا دادم پنداشت كه دين خود را به او واگذار مى‏كنم، و به دلخواه او رفتار و از راه و رسم عادلانه خود دست برمى‏دارم، روزى آهنى را در آتش گداخته به جسمش نزديك كردم تا او را بيازمايم، پس چونان بيمار از درد فرياد زد و نزديك بود از حرارت آن بسوزد

به او گفتم، اى عقيل : گريه كنندگان بر تو بگريند، از حرارت آهنى مى‏نالى كه انسانى به بازيچه آن را گرم ساخته است؟

اما مرا به آتش دوزخى مى‏خوانى كه خداى جبارش با خشم خود آن را گداخته است، تو از حرارت ناچيز مى‏نالى و من از حرارت آتش الهى ننالم؟

و از اين حادثه شگفت‏آورتر اينكه شب هنگام كسى به ديدار ما آمد(1) و ظرفى سر پوشيده پر از حلوا داشت، معجونى در آن ظرف بود كه از آن تنفر داشتم، گويا آن را با آب دهان مار سمى، يا قى كرده آن مخلوط كردند، به او گفتم:

هديه است؟

يا زكات يا صدقه؟

كه اين دو بر ما اهل بيت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله حرام است.

گفت نه، نه زكات است نه صدقه، بلكه هديه است.

گفتم : زنان بچه مرده بر تو بگريند، آيا از راه دين وارد شدى كه مرا بفريبى؟

يا عقلت آشفته شده يا جن زده شدى؟ يا هذيان مى‏گويى؟

به خدا سوگند! اگر هفت اقليم را با آن چه در زير آسمانهاست به من دهند تا خدا را نافرمانى كنم كه پوست جواى را از مورچه‏اى ناروا بگيرم، چنين نخواهم كرد، و همانا اين دنياى آلوده شما نزد من از برگ جويده شده دهان ملخ پست‏تر است.

على را با نعمت‏هاى فناپذير، و لذت‏هاى ناپايدار چه كار؟!!

به خدا پناه مى‏بريم از خفتن عقل، و زشتى لغزش‏ها، و از او يارى مى‏جوييم. (2)

 

پی نوشت ها :
1- نوشتند كه اشعث بن قيس بود.

2 -  خطبه 224 نهج‏البلاغه معجم المفهرس مؤلف - و - شرح نهج‏البلاغه ابن‏ابى‏الحديد ج‏11 كلام‏219 ص‏245 - و - فيض‏الاسلام ج‏2 ص‏704 -و شرح عبده ج‏2 كلام 219



منبع : الگوهاى رفتارى ‏جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه



نظرات 0
تاريخ : شنبه 31 اردیبهشت 1390  | 10:20 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع)     گردآورنده : نويسنده وبلاگ

هنگامى كه پيشواى پرهيزكاران، على عليه السلام زمام امور را به دست گرفت، اعلام كرد كه در همه امور به سيره رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله عمل مى‏كند و عمل كرد.

از جمله آن امور، عدالت در تقسيم بيت المال بود:

الف - اعلام عدالت اقتصادى

آن حضرت بدون هيچ تأخير و سازشى، در روز دوم زمامداريش تساوى در تقسيم بيت‏المال را اعلام كرد و در روز سوم آن را تحقق بخشيد.

ابن ابى الحديد معتزلى از قول ابوجعفر اسكافى (دانشمند و متكلم بزرگ معتزله متوفى سال 240 هجرى) آورده است كه:

روز دوم پس از بيعت با على عليه السلام (كه روز شنبه يازده شب مانده از ماه ذى الحجه بود) آن حضرت به منبر رفت و خطبه‏اى ايراد كرد.

در آن خطبه راه و روش خود را كه ادامه سيره پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بود، مشخص، و مساوات در تقسيم بيت المال را اعلام كرد و همين سخنان، نخستين چيزى بود كه خوگرفتگان به نابرابرى‏ها، آن را خوش نداشتند، و موجب كينه و مخالفت با امام على عليه السلام شد.

آن حضرت به صراحت فرمود :

و انى حاملكم على منهج نبيكم صلى اللَّه عليه و آله و منفذ فيكم ما أمرت به ؛ إن استقمتم لى و باللَّه المستعان، ألا إنَّ موضعى من‏رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله بع دو فاته كموضعى منه أيام حياته.

من شما را به راه روشن پيامبرتان صلى اللَّه عليه و آله خواهم برد و به آنچه فرمان داده شده‏ام درباره شما عمل خواهم كرد، اگر به آنچه مى‏خواهم (تن سپاريد و) مستقيم شويد و (البته) از خدابايد يارى جست. بدانيد كه موضع من نسبت به رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله پس از رحلت او، همچون موضع من در دوران زندگى اوست.

حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام در ادامه سخنان خود، سرمايه‏داران را از راه و روششان پرهيز داد و اعلام كرد كه استفاده‏هاى نامشروع از بيت المال پايان يافته است.

و كسى بر سيره او كه سيره پيامبر خداست و بر عمل به مساوات در تقسيم بيت المال خرده نگيرد و اعتراض نكند و آنان كه براى خود نسبت به ساير مردم امتياز قائلند، بدانند كه اجر مزيت‏هاى معنوى نزد خداست و كسى را بر كسى مزيتى مادى نيست و همه مسلمانان برابرند و اموال خدا بايد به مساوات ميانشان تقسيم شود.

سپس از همگان خواست كه فردا براى گرفتن سهم‏شان از بيت المال بيايند.

ب - تقسيم مساوى بيت المال

1 - اميرمؤمنان عليه السلام به عمار ياسر و عبيداللَّه بن ابى رافع و ابوهيثم تيهان مأموريت داد، مالى را كه در بيت المال بود تقسيم كنند و به آنها فرمود :

إعدلوا بينهم و لا تفضَّلوا أحداً على أحدٍ
 عادلانه تقسيم كنيد و كسى را بر كسى برترى ندهيد.

آنها مسلمانان را شمردند و مقدار مال را نيز معلوم كردند كه به هركس سه دينار مى‏رسد.

مسلمانان و نيز طلحه و زبير با پسرهاى خود براى گرفتن سهمشان از بيت المال آمدند كه به هريك سه دينار دادند.

طلحه و زبير اعتراض كردند و گفتند:

عمر با ما چنين رفتار نمى‏كرد. آيا اين نحوه تقسيم بيت المال، نظر خودتان است يا نظر رفيقتان ؟

آنها پاسخ دادند :

اميرمؤمنان عليه السلام چنين دستور داده است.

آنان نزد على عليه السلام رفتند و به اين شيوه اعتراض كردند و نحوه تقسيم بيت المال را در دوره خليفه دوم يادآور شدند.

حضرت پرسيد :

فما كان يعطيكما رسول اللَّه؟

رسول خدا در تقسيم بيت المال با شما چگونه رفتار مى‏كرد؟

آنها سكوت كردند.

امام على عليه السلام فرمود :

اليس كان النَّبىُّ يقسم بين المسلمين بالسَّويَّة؟

آيا پيامبر بيت المال را ميان مسلمانان مساوى تقسيم نمى‏كرد؟

گفتند : آرى.

حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام فرمود :

فسنَّة رسول اللَّه أولى بالاتباع عندكما، أم سنَّة عمرٍ ؟

پس نزد شما سنت پيامبر سزاوارتر است كه پيروى شود يا سنت عمر؟

گفتند :

سنت رسول خدا؛

اما ما داراى سوابق و خدمات بوده، در راه اسلام سختى‏ها كشيده‏ايم و از نزديكان (به پيامبر صلى اللَّه عليه و آله) هستيم.

حضرت از آنها پرسيد :

سابقه شما در اسلام بيشتر است يا من ؟

گفتند : سابقه شما.

حضرت فرمود :

شما به پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نزديكتر هستيد يا من؟

گفتند : شما.

پرسيد :

خدمات شما و سختى‏هايى كه براى اسلام متحمل شده‏ايد بيشتر است يا خدمات من؟

گفتند : شما.

فرمود :

به خدا سوگند من و كارگرى كه براى من كار مى‏كند در استفاده از بيت المال يكسان هستيم.

2 - سپس آن حضرت در خطبه‏اى همگان را از موضع و عملكرد خود آگاه ساخته و فرمود :

و محوت دواوين العطايا و أعطيت كما كان رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله يعطى‏بالسَّويَّة و لم أجعلها دولةً بين الاغنياء.

و دفاتر حقوق و عطايا را (كه به دستور عمر بر ملاك‏هاى طبقاتى تعيين شده بود) از بين بردم و مانند رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله آن را به مساوات تقسيم كردم و آن را در دست توانگران قرار ندادم.

3 - عاصم بن ضمره گويد :

على عليه السلام بيت المال را ميان مردم تقسيم كرد و همه را يكسان داد.

4 - يعقوبى مى‏نويسد :

على عليه السلام مردم را در عطا برابر نهاد و كسى را بر كسى برترى نمى‏داد و به غلامان همان اندازه مى‏داد كه به عرب‏ها مى‏بخشيد، وقتى علت را جويا شدند، در حالى كه چوبى از زمين برداشت و آن را ميان دو انگشت خود نهاد، فرمود:

قرأت ما بين الدَّفتين فلم أجد لولد اسماعى ل على ولد اسحاق فضل هذا

تمام قرآن را خوانده‏ام و در آن براى فرزندان اسماعيل (عرب‏ها) بر فرزندان اسحاق (غير عرب‏ها) به اندازه اين چوب برترى نيافته‏ام.

امام على عليه السلام در پاسخ اينگونه اعتراض‏ها و خرده‏گيرى‏ها خطاب به طلحه و زبير فرمود:

و أما ما ذكرتما من أمر الاءسوة، فانَّ ذلك أمرٌ لم أحكم أنا فيه‏ب رأيى، و لا ولَّيته هوى منى، بل وجدت أنا و.نتما ما جاء به‏رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله قد فر غ منه.

و اما (اعتراض) شما در مورد اينكه (چرا ميان شما و ساير مسلمانان) به تساوى رفتار كرده‏ام، اين حكمى نبوده كه من به رأى خود صادر كرده و بر طبق خواسته دلم انجام داده باشم، بلكه من و شما مى‏دانيم‏كه اين همان دستور العملى است كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله آورده و انجام داده است.

اميرمؤمنان عليه السلام محكم و استوار بر سيره مساوات ايستاد و با وجود همه مخالفت‏ها، بيت‏المال را به تساوى ميان همگان تقسيم كرد و ميان عرب و غير عرب تفاوت نگذاشت.

5 - از ابواسحاق نقل شده كه حرث گفت :

من نزد على عليه السلام بودم كه دو زن آمدند و ادعاى فقر و مسكنت كردند.

حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام فرمود :

بر ما واجب است در صورت صدق گفته شما به شما كمك كنيم.

آنگاه مردى را در بازار فرستاد تا براى آنها طعام و لباس خريده و فرمود : به هر يك از آنها صد درهم بدهد.

يكى از زن‏ها اعتراض كرد و گفت :

من عرب هستم و زن ديگر از موالى است، چگونه با ما برخورد مساوى شده است.

امام على عليه السلام فرمود :

قد قرأت ما بين اللَّوحين فما رأيت لولد اسماعيل على ولد إسحاق عليه السلام فضلاً ولاجناح بعوضةٍ

من قرآن خوانده و در آن خوب نگريسته‏ام، اما براى فرزندان اسماعيل عليه السلام (عرب‏ها) بر فرزندان اسحاق عليه السلام (غير عرب‏ها) حتى به اندازه بال پشه‏اى برترى نديده‏ام.

ج - اجراى عدالت اقتصادى با خويشاوندان

ابن دأب از ام هانى (خواهر على عليه السلام) نقل مى‏كند كه:

نزد برادرش آمده و حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام بيست درهم به او داد،

كنيز عجم ام هانى نيز نزد امام على عليه السلام رفته و پول گرفته بود.

وقتى ام هانى از كنيز خود پرسيد كه چقدر از حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام گرفته است، گفت كه :

امام على عليه السلام بيست درهم به او داده.

ام هانى با عصبانيت نزد برادر رفت و گفت كه :

بايد به او پول بيشترى بدهد.

اما پاسخ حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام همان بود.

(كه در قرآن براى فرزندان اسماعيل بر فرزندان اسحاق برترى نيافته است).

آن حضرت براى خويشاوندان خود هيچ مزيتى بر ديگران قائل نمى‏شد و در برخورد با عقيل كه خواستار مبلغى بيش از سهمش از بيت المال بود، همين حقيقت را گوشزد كرد و فرمود :

من و تو نسبت به بيت المال، چون ساير مسلمانان هستيم.



منبع : الگوهاى رفتارى ‏جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه



نظرات 0
تاريخ : شنبه 31 اردیبهشت 1390  | 10:20 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع)     گردآورنده : نويسنده وبلاگ

در جنگ‏ها و فتح شهرها همواره غارتگران تاريخ با ظلم و ستم برخورد مى‏كردند،

و هر كس و هرچه مى‏يافتند از آن خود مى‏دانستند، و فاتحان مغرور به لشگريان خود اجازه غارت كردن مى‏دادند، و خود هرچه مى‏خواستند برمى‏داشتند.

عدالت را نه نسبت به مردم و نه لشگريان خود رعايت مى‏كردند.

اما پس از فتح بصره و شكست ناكثين، حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام:

- با عفو عمومى، مردم بصره را آزاد گذاشت.

- و جان و مال و ناموسشان را حفظ كرد، و لشگر را از هرگونه تعرضى بازداشت.

- با اسيران با مهربانى برخورد و آزادشان كرد.

آنگاه در بيت‏المال را گشود و طلا و نقره‏ها را ارزيابى كرد و بگونه‏اى محاسبه فرمود كه به هر سربازى 500 درهم رسيد نه كم و نه زياد،

و براى خود نيز 500 درهم برداشت.

مردى آمد و گفت :

يا اميرالمؤمنين عليه السلام اگر من در جنگ نبودم، قلب و جانم با شما بود مرا نيز عطائى ده.

امام 500 درهم سهم خود را به او بخشيد. (1)

 

پی نوشت ها :
1-ناسخ التواريخ اميرالمؤمنين عليه السلام ج 1ص 189 - و - مروج الذهب ج 2ص 380 - و - تاريخ طبرى ج 3، ص 544

 

منبع : الگوهاى رفتارى ‏جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه



نظرات 0
تاريخ : شنبه 31 اردیبهشت 1390  | 10:20 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع)     گردآورنده : نويسنده وبلاگ

در تداوم حركت ارتش امام على عليه السلام به سوى صفين، وقتى نزديك شهر انبار رسيدند مشاهده كردند كه:

مردم با هداياى فراوان، با اسب ها و علوفه‏ها، و پول‏ها و ساير مواد غذائى به استقبال آمدند كه هرچه دارند به حضرت على عليه السلام و لشگريان او ببخشند.

امام على عليه السلام پرسيد :

چرا مردم انبار اينگونه به استقبال آمدند؟

پاسخ دادند كه : رسم وعادت مردم انبار چنين است.

حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام فرمود :

اسب‏ها و علوفه‏ها را مى‏پذيريم، اما قيمت آنها را به شما پرداخت و يا از ماليات و خراج شما كسر مى‏كنيم.

و دستور داد تا اگر فردى از لشگريان چيزى از مردم گرفت به امام على عليه السلام اطلاع دهد و دو روز در شهر انبار ماند.

وقتى مردم از روش حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام در احترام به اموال مسلمين آگاه شدند گفتند:

يا اميرالمؤمنين عليه السلام پس اجازه دهيد تا هدايائى به دوستان و آشنايان خود كه درلشگريان شما وجود دارند تقديم داريم.

امام على عليه السلام اجازه فرمود.(1)

يعنى دراحترام به اموال عمومى مسلمين:

الف - هدايا راازمردم نمى‏پذيرفت.

ب - و اگر چيزى براى نياز ارتش برمى‏داشت قيمت عادلانه آن راپرداخت مى‏كرد.

ج - و با دستورالعمل قاطعانه، سربازان خود را از آسيب رساندن به اموال عمومى باز مى‏داشت.

د - اجازه مى‏داد تا مردم به دوستان خود هدايائى تقديم دارند.

 

پی نوشت ها :
1-  ناسخ التواريخ ج 2 ص 33



منبع : الگوهاى رفتارى ‏جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه



نظرات 0
تاريخ : شنبه 31 اردیبهشت 1390  | 10:20 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع)     گردآورنده : نويسنده وبلاگ


گرچه هداياى مردم را بايد پذيرفت، و با هداياى بهتر بايد به آنان پاسخ گفت، اما اگر فردى با هديه‏اى بخواهد يكى از مسئولين حكومت را فريب دهد بايد، از آن پرهيز كرد.

اشعث بن قيس چون در يك مشكل قضائى درمانده بود، هديه‏اى براى حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام برد، تا افكار آن حضرت را به نفع خود تغيير دهد، اما اميرالمؤمنين عليه السلام هديه او را نپذيرفت و چنين فرمود:

وأعجب من ذلك طارقٌ طرقنا بملفوفةٍ في وعائها، ومعجونةٍ شنئتها، كأنَّما عجنت بريق حيَّةٍ أو قيئها،

فقلت: أصلةٌ، أم زكاةٌ، أم صدقةٌ؟ فذلك محرَّمٌ علينا أهل البيت! فقال: لاَ ذَا وَلاَ ذَاكَ، ولكنَّها هديَّةٌ.

فقلت : هبلتك الهبول ! أعن دين اللَّه أتيتني لتخدعني؟ أمختبطٌ أنت أم ذو جنَّةٍ، أم تهجر؟ واللَّه لو أعطيت الْأقاليم السَّبْعة بما تحْت أفلَاكهَا، عَلَى أَن أَعصيَ اللَّهَ في نَملَةٍ أسلبها جلب شعيرةٍ ما فعلته، وإنَّ دنياكم عندي لَأَهوَن من وَرَقَةٍ في فَم جَرَادَةٍ تَقضَمهَا.

ما لعليٍّ ولنعيمٍ يفنى، ولذَّةٍ لاَ تَبقَى ! نَعوذ باللَّه من سبَات العَقل، وَقبح الزَّلَل. وَبه نستعين.

از اين حادثه شگفت‏آور اينكه شب هنگام كسى بديدار ما آمد(1) و ظرفى سر پوشيده پر از حلوا داشت، معجونى در آن ظرف بود كه از آن تنفر داشتم، گويا آن را با آب دهان مار سمى، يا قى كرده آن مخلوط كردند، به او گفتم: هديه است؟ يا زكاة يا صدقه؟ كه اين دو بر ما اهل بيت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله حرام است.

گفت : نه، نه زكاة است نه صدقه، بلكه هديه است.

گفتم : زنان بچه مرده بر تو بگريند، آيا از راه دين وارد شدى كه مرا بفريبى؟ يا عقلت آشفته شده يا جن زده شدى؟ يا هذيان مى‏گوئى؟

به خدا سوگند! اگر هفت اقليم را با آنچه در زير آسمان‏هاست به من دهند تا خدا را نافرمانى كنم كه پوست جوى را از مورچه‏اى به ناروا بگيرم، چنين نخواهم كرد، و همانا اين دنياى آلوده شما نزد من از برگ جويده شده دهان ملخ پست‏تر است، على را با نعمت‏هاى فناپذير، و لذت‏هاى ناپايدار چه كار؟!

به خدا پناه مى‏بريم از خفتن عقل، و زشتى لغزش‏ها، و از او يارى مى‏جوئيم.(2)

 

پی نوشت ها :
1- نوشتند كه اشعث بن قيس بود.

2 -  نهج‏البلاغه خ‏224 و امالى‏صدوق ص‏369 و تذكرةالاولياء ابن جوزى ص‏155 و ربيع‏الابرار زمخشرى ورقه 230 خطى: و مناقب ابن‏شهر آشوب ج‏2 ص‏109



منبع : الگوهاى رفتارى ‏جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه



نظرات 0
تاريخ : شنبه 31 اردیبهشت 1390  | 10:20 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع)     گردآورنده : نويسنده وبلاگ

يكى از اخلاق ناپسند تجار در معاملات، خريد و فروش با انواع سوگندهاست.

سوگند مى‏خورند كه مشترى باور كند، اعتماد پيدا كند، و جنس مورد نظر را بخرد، امام على عليه السلام متوجه اين گونه سوء استفاده‏هاى خلاف اخلاق اسلامى بوده و در پند و اندرز دادن به بازاريان مى‏فرمود:

بيعوا و لا تحلفوا، فانَّ اليمين تنفق السَّلعة و تمحق البركة

(تجارت كنيد، اما سوگند نخوريد، زيرا سوگند خوردن گرچه باعث فروش جنس مى‏شود اما بركت را از بين مى‏برد.) 

 

پی نوشت ها :
1-  شرح نهج‏البلاغه خوئى ج‏9 ص‏394

 

منبع : الگوهاى رفتارى ‏جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه



نظرات 0
تاريخ : شنبه 31 اردیبهشت 1390  | 10:15 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع)     گردآورنده : نويسنده وبلاگ


روزى امام على عليه السلام از بازار قصابان مى‏گذشت،

يكى از قصابان دوست حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام بود، سلام كرد و گفت :

يا اميرالمؤمنين از گوشت امروز ببر كه گوشت بسيار خوبى است.

امام على عليه السلام فرمود : پول به همراه ندارم.

قصاب گفت :

آقا گوشت ارزشى ندارد، گوشت را ببريد، پولش را بعداً بياوريد، من در گرفتن پول صبر مى‏كنم.
 حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام فرمود :

من از خوردن گوشت صبر مى‏كنم و هرگاه كه پولدار شدم از شما گوشت مى‏خرم.(1)

امروزه فرهنگ بسيار زشت نسيه خريدن وگرفتار شدن به قسط ماهانه و سود فراوان آن، يكى از بلاهاى اجتماعى عصر ماست، كه همه آلوده‏اند، همه مقروضند، همه گرفتار اقساط ماهانه‏اند. چون روح قناعت ، صبر و تحمل ضعيف شده و همه در يك رقابت بى‏نظير مى‏خواهند به زندگى ايده‏آل خود برسند.

 

پی نوشت ها :
1-  ارشاد القلوب. ديلمى

منبع : الگوهاى رفتارى ‏جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه



نظرات 0
تاريخ : شنبه 31 اردیبهشت 1390  | 10:15 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع)     گردآورنده : نويسنده وبلاگ


گاهى يك ميوه از چند شهر گوناگون، كيفيت‏هاى متفاوتى دارد، مثلاً پرتقالى آبدار يا كم آب، خرما مرغوب يا غير مرغوب است، بازاريان براى آنكه جنس خود را بفروشند، خرماى مرغوب و نامرغوب را مخلوط مى‏كنند و در معرض فروش مى‏گذارند.

تا به طمع خرماى مرغوب، خرماى نامرغوب هم فروخته شود.

حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام دوست نداشت كه بازاريان با چنين شيوه‏اى جنس بفروشند، بلكه نظر داشت، خرماى هر منطقه‏اى را به صورت جداگانه در معرض تماشاى مردم بگذارند،

آنگاه هركس هر جنسى را كه دوست دارد، تهيه نمايد.

اين شيوه عرضه كردن اجناس را امام صادق عليه السلام از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام نقل كرد و فرمود :

كان علىٌّ عليه السلام يكره أن يستبدل وسقاً من تمر خيبر بوسقين من تمر المدينة لأنَّ تمر خيبر أجودها (1)

(امام على عليه السلام دوست نداشتند كه يك پيمانه از خرماى منطقه خيبر با دو پيمانه از خرماى مدينه مخلوط شود، زيرا خرماى خيبر بهتر بود.)

 

پی نوشت ها :
1- اصول كافى ج‏5 ص‏188، و وسائل الشيعه ج‏18 ص‏151

 


منبع : الگوهاى رفتارى ‏جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه



نظرات 0
تاريخ : شنبه 31 اردیبهشت 1390  | 10:15 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع)     گردآورنده : نويسنده وبلاگ

امام على عليه السلام سعى داشت تا از آشنايان خريدارى نكند، زيرا ممكن بود امتيازى قائل شده قيمت واقعى را از حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام نگيرند.

روزى به بازار پارچه فروشان رفت، به پيرمرد فروشنده فرمود :

پيراهنى به سه درهم مى‏خواهم، چون پيرمرد امام على عليه السلام را شناخت، امام از او خريدارى نكرد، و به سراغ فروشنده ديگرى رفت.

به مغازه ديگر كه جوانى درآن بود رفت و پيراهنى به سه درهم خريد و آن را پوشيد و فرمود:

سپاس خداى را كه مرا به وسيله پشم پوشاند، كه در نزد خلق زيبا جلوه كردم.

شخصى گفت : يا اميرالمؤمنين اين دعا از خودت بود يا از پيامبر شنيدى؟

فرمود : از رسول خدا شنيدم،

و از آنجا عبور كرده با جمعى از ياران مقابل رحبه مسجد كوفه نشستند،

پدر جوان آمد و ماجرا را فهميد و گفت قيمت پيراهن دو درهم بود، خود را به حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام رساند و گفت اين يك درهم را از من بستان.

امام على عليه السلام فرمود :

پسرت با رضايت فروخت و من هم با رضايت خريدم، و يك درهم را نگرفت.(1)

 

پی نوشت ها :
1-كشف الغمه ج 1ص 219 - و - مناقب ابن شهرآشوب ج 1ص 366 -و بحارالانوار ج 8 - و - الغارات ج‏1

منبع : الگوهاى رفتارى ‏جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه



نظرات 0

تعداد کل صفحات : 6 :: 1 2 3 4 5 6