نگاه بهتری به افراد جوانی که روزانه با آنها ارتباط دارید، بیاندازید؛ و تلاشهایی که برای متمایز ساختن خود از آنها انجام میدهید و نتایجی را که از این تلاشها بدست میآورید، در نظر بگیرید و بدانید که تنها با سعی و تلاش است که شما از افراد همسان موفقتر شدهاید .
در اولین تلاش برای ایجاد یک شغل موفق، بدون شک شما به دفعات با مشکل روبرو خواهید شد. برای جلوگیری از ایجاد حس شکست در این شرایط غیرقابل اجتناب، نگاهی به اطراف خود بیاندازید. افراد زیادی را خواهید یافت که مشغول کارهایی هستند که از آنها لذت نمیبرند. انجام این گونه شغلها هیچ هدفی بجز تأمین هزینههای جاری زندگی را برای آنها تأمین نخواهد کرد .
همچنین افراد مسنتری را خواهید یافت که به شغلهای بیجنب و جوش مشغول هستند. آنها هیچ کنترلی بر موفقیت آیندهی خود ندارند. صبح از خواب بلند میشوند، سرکار خود میروند، برمیگردند، میخوابند و دوباره صبح روز بعد را به همین ترتیب شروع میکنند. در حالیکه شما همواره و در طول زندگی خود درگیر کسب تجربیات شغلی پویا هستید. سن شما نباید آسیبی به مسیر موفقیت شما برساند. بلکه باید به عنوان یک مزیت شما را به سوی اهدافتان سوق دهد .
برای یک کارآفرین جوان کاملاً طبیعی است که در ارتباط با افراد مسنتر، احساس ناامنی نماید. ولی باید بدانید که نه تنها این طرز تفکر شما را به جایی نخواهد رساند، بلکه مشتریان را نیز به سوی رقبایتان سوق خواهد داد. در ابتدا درخواست عقد قرارداد با افراد مسنتر برایم مشکل بود. من شغلی در ارتباط با راهحلهایی در وب ایجاد کردم و فکر میکردم "چرا مردم حاضر میشوند برای خلاقیت من پول پرداخت کنند" با این که میدانستم طرحهای من بالاتر وبهتر از طرح رقبایم بود. هر چند دفاع از کار خود در برابر مشتریان و منتقدین یک عکسالعمل کاملاً طبیعی است ولی باید توجه داشته باشید که در دفاع از موقعیت خود؛ منجر به دعوا با مشتری نشوید. پرورش دادن حس ناامنی در خود، موجب خواهد شد که این نگرانی در فکر افرادی که با آنها سر و کار دارید نیز رشد کند. آنها همواره نگران این موضوع خواهند بود که آیا خدمات شما برای آنها سودمند خواهد بود یا نه. اگر این شیوهی تفکر در شما ادامه یابد، باعث خواهد شد که به جای اینکه توجهتان را روی بهبود کارهایتان متمرکز کنید، خود را به خاطر هر گونه خطایی سرزنش نمائید که این یک اشکال کشنده محسوب میشود. جوانان باید سرمایههای شغلی تلقی شوند و نه محکومان به اشتغال .
جوانی شما باعث میشود که بتوانید کارهای متفاوت و ریسکهای زیادی انجام دهید که افراد مسنتر در مقام مساوی با شما نمیتوانند انجام دهند. شما بر خلاف رقیب خود، جوان و مجرد هستید، شانسهای زیادی دارید و لزومی ندارد که نگران سیر کردن شکم فرزندان خود باشید .
جوانی شما، ضامن انرژی و قوای فکری شماست. به عنوان یک شخص جوان کارها را از ابتدا شروع کنید و نگذارید تا پایههای شغلی که ایجاد میکنید، سست بنا شود. و اگر در این جریان نیاز به حقوق پیوسته دارید، در کنار توسعه دادن شغل جدید، شغل قبلیتان را که تنها منبع تأمین سرمایهی اولیهتان بوده، رها نکنید .
تا اگر شغل جدیدتان عملکرد مناسبی نداشت، دوباره فعالیتهای خود را در زمینهی شغلی قبلیتان افزایش دهید و درآینده دوباره با دقت و آگاهی بیشتری به توسعه و تکامل طرح شغلیتان بپردازید .
راه عاقلانه این است که قبل از شروع شغل جدید و به مخاطره انداختن خود، موفقیت شغل خود را ارزیابی کنید. یافتن پشتوانهی مالی اولیه برای شغل جدید دشوار است. لذا شاید کار نیمه وقت، تنها راهی است که شما را در رسیدن به اهدافتان موفق میسازد. من موقع شروع کارم خیلی خوشبخت بودم، چون از قبل برنامهریزی داشتم و از کودکی پولهایم را پسانداز کرده بودم. اگر شما تا به حال این کار را انجام ندادهاید، همین حالا به بانک بروید و حساب پسانداز برای خود باز کنید. نه حساب جاری بلکه حساب پسانداز باز کنید و مادامی که برای توسعهی شغلتان به آن نیاز نداشته باشید، از آن برداشت نکنید .
سعی کنید پولتان را مادامی که طرح شغلیتان هنوز جوان است افزایش دهید. با رشد توسعهی شغلتان، این پول را به کار گیرید و آن را دوباره جایگزین نمائید. در کنار پرداخت هزینههای زندگیتان بیشترین مقدار ممکن را پسانداز کنید تا موقع توسعهی شغلتان این پول را پشتوانه خود سازید، سپس شما باید توجه کامل خود را روی توسعهی شغلتان متمرکز سازید. مدرسه و کارهای مربوط به آن موانعی هستند که مختص کارآفرینان جوان میباشند. اولویتدهی به کارهایتان بسیار مؤثر خواهد بود .
مهم نیست که چقدر موفقیت از شغلتان عاید شما شود و یا اینکه چه زمانی را به آن اختصاص دهید. کارهای مربوط به درس و مدرسه باید در اولین اولویت شما قرار گیرند. خیلی راحت است که برای رسیدن به میلیونها دلار پول، تکالیف مدرسه را انجام ندهید و یا این که در مدرسه توجهتان به درس را کمتر کنید ولی باید بدانید که درس چیزی است که در آینده با گسترش و ادامهی شغلتان در زندگی به شما کمک خواهد کرد. وقت خاصی را برای انجام تمرینات مدرسه اختصاص دهید و وضعیت مطلوب نمراتتان را حفظ کنید. هیچ کس حاضر به ارتباط با شخصی که نتوانسته درس خود را تمام کند و در مدرسه شکست خورده است، نمیباشد . زمانی که شروع به بالفعل در آوردن طرح شغلیتان کردید، بدانید که هماکنون شما به موفقیت رسیدهاید و این روحیهی کارآفرین و آرزوهایتان شما را در زندگی یاری خواهد داد. حتی اگر نتوانستید به خوبی آن را پیاده کنید بدانید که به تجربیات شغلی فراوانی دست یافتهاید که دیگر همسن و سالهایتان از آن بیبهرهاند .
شما جوانی خود را برای کسب برتری صرف میکنید، پس باید همیشه آماده باشید و همواره مثبت فکر کنید که موفق خواهید شد. هرگز از بالا بردن مقام شغلی و ترقی دادن شغل خود بازنایستید و هرگز از موفقیت نترسید .
نویسنده : دی.جی.هانا
منبع :Zeromillinon.com
برگرفته از : روزنامه تفاهم
شناسایی نیازها و همچنین فرصتها و نیز شناسایی زمینههای رفع آن نیازها و امکان استفاده از فرصتهای موجود منجر به خلاقیت و نوآوری میگردد و از این طریق کسانی گوی سبقت را از دیگران میربایند که بتوانند آن نوعی از خلاقیت و نوآوری را انجام دهند که ماهیت کسب و کاری داشته و به عبارتی بازاری گردد .
فرهنگ کارآفرینی، خلاقیت و نوآوری مجموعه ارزشها و نگرش ها، هنجارها و رفتارهایی است که هویت افراد کارآفرین را تشکیل میدهند .
افراد خلاق و کارآفرین سعی میکنند با نوع متمایز نگاهشان به پدیدههای اطراف و شیوههای متفاوت رفتارشان در مواجهه با پدیدههای پیرامون خود، دست به فعالیتهای کارآفرینانه بزنند و محصول و خدمات جدیدی به جامعه ارائه نمایند .
از ویژگیهای بارز افراد کارآفرین میتوان به خلاقیت، نوآوری، ریسکپذیری، تحمل شرایط ابهام، تحمل شکست، پشتکار، کنترل درونی، اعتماد به نفس، انعطافپذیری، دوراندیشی، استقلال طلبی، و ... اشاره نمود .
رویکرد جدید کارآفرینی
واژههای خلاقیت و نوآوری معمولا به همراه کارآفرینی مطرح میشود و از اصول مهم آن به شمار میآید، در حالیکه جایگاه خلاقیت و نوآوری در عصر امروز فاصله بسیار زیادی از هم گرفتهاند. از هزاره سوم قبل از میلاد که بشر شروع به خلق ابزارهایی چون نیزه، تیر، چاقو و لوازم مورد نیاز برای زندگی ابتدایی نمود، همگی جزء آغازین خلاقیتهای بشری و کارآفرینی به شمار میآید اما رفته رفته به مانند اتحاد جبری و با توسعه فکری بشری، نوآوری نیز در ادامه خلاقیت اضافه گردید یعنی اینکه ویژگیهای جدیدی به مخلوقات قبلی بشر افزوده و سطح رفاه انسان بالا رفت و در این میان اتحاد جبری بین خلاقیت و کارآفرینی به صورتی عمل نمود که با گسترش دامنه خلاقیتهای بشری، نوآوری نیز مطرح شد و گسترش پیدا کرد به شکلی که گوی سبقت را در طول قرنها و بیش از پیش از خلاقیت ربود و رسید به جایی که امروزه سطح نوآوری در کالاها و محصولات خیلی وسیعتر و سریعتر از خلاقیتهای موردی ایجاد میشود و به عبارتی دیگر، نوآوری آسان گردیده و خلاقیت سختتر. امروزه هزینهفروش به مشتری قدیمیکمتر از هزینه بازاریابی برای یافتن مشتری جدید است .
حالا دیگر فروش یخچال به اسکیمو هنر نیست بلکه اسکیمو را بعنوان یک مشتری خشنود همواره در کنار خود داشتن، هنر است و همچنین این نکته حائز اهمیت شدهاست که اگر ما بتوانیم ویژگی جدیدی را به محصول قبلی اضافهنماییم، به نوآوری رسیدهایم و در آن صورت قیمت متفاوتی را میتوانیم برای آن تعیین نماییم .
در رویکرد جدید بازاریابی توجه به مشتری قدیم و نگهداری آن از پیدا کردن مشتری جدید اهمیت زیادی را پیدا کرده است. در کارآفرینی نیز نیاز به رویکرد جدید یعنی توجه به امکانات و بسترهای موجود کارآفرینی در کنار توجه به کارآفرینی در بسترهای تازه از اهمیت زیادی برخوردار است .
چنانچه اشاره شد امروزه خلاقیت محدودتر از نوآوری شده است، در سیستم کارآفرینی ایجاد امکانات و بسترهای جدید با توجه به محدودیت منابع خیلی سختتر از استفاده از بسترهای موجود و امکانات بلااستفاده یا بد استفاده فعلی جامعه بخصوص سازمانها و مراکز و مؤسسات چه دولتی و چه خصوصی میباشد به نظر میرسد برای رسیدن به رشد و توسعه شاخصکارآفرینی ابتدا بایستی از امکانات موجود سیستم استفاده کرد. اینجاست که نیاز به بازنگری و بررسی وضعیت موجود در سطح جامعه را داریم. به عنوان نمونه استفاده از طرح اعزام بسیجیان به ادارات جهت آموزش کار و محیط کار و یا طرح کارورزی وزارت صنایع و معادن نوعی از این متد میباشد. البته باید گفت که عدم هدایت صحیح آن طرحها، منجر به نتایج بسیار ضعیفی شده است در حالیکه با سازماندهی مناسب و هدایت اصولی و هدفمند آن، میشود به نتایج بسیار ارزشمندی رسید .
مرحله اول ایجاد سازمانها و یا انجمنهای کارآفرینی با پشتوانه قدرتمند میباشد تا با مشارکت مبتکرین و مخترعین و مکتشفین با این سازمانها و مراکز، فرد کارآفرین ضمن اینکه در آن مراکز مثمرثمر واقع گردد، از امکانات موجود نیز استفاده نماید که در این صورت هم فرد کارآفرین به امکانات مورد نظرش رسیده و هم سازمان مذکور بدون پرداخت هزینه آن، مطالعه و یا کار و یا خدمتی را برای رفع مشکلات و یا توسعه فعالیتهای خویش دریافت مینماید که این تعاملی است به سود هر دو طرف (سیستم برنده برنده ).
در مرحله آموزش افراد غیر مبتکر و خلاق و آماده نمودن این قشر برای استفاده از امکانات موجود میباشد تا منجر به ایجاد ویژگی جدید در این افراد و برای ایجادکنندگان ویژگی جدید میتوان تسهیلاتی را از قبیل جذب و بهکارگیری و یا پرداخت حقالزحمه و یا پاداش و یا وام و از این قبیل، بسته به نوع و سطح کارآفرینی و نقش فرد در نظر گرفت .
مدلهای ارتباطی پیشنهادی با کارآفرینان :
مدل پزشک :
در این مدل فرض میشود که یک فرد کارآفرین نوعی بیماری دارد که باید درمان شود (بیماری در اینجا میتواند نوعی ایده یا اشتغال باشد). اتاق فکر کارآفرینی یا مشاوره کارآفرینی در این مدل سعی مینماید که ماهیت بیماری را بفهمد و در جستجوی مغایرتها از حالت طبیعی باشد. در این مدل کارآفرین مانند بیماری رفتار میکند که توانمند نیست در مقابل مشاور میتواند به واسطه داشتن بعضی دانشهای تخصصی، درست و غلط را به روشی تشخیص داده و کارآفرین را به سوی روشنی سوق دهد .
مدل کارآگاه :
در این مدل فرض بر این است که خبر اشتباهی وجود دارد و نیازمند اعمال تغییرات یا حذف آن است. این مدل بر مبنای رویکردی است که نشانههایی در ارتباط با قانون شکنی دارد و با یافتن آن، مشاور نظرات خود را در مورد جلوگیری از وقوع موارد مرتبط اعلام نموده و مسئله حل میشود. قوت این مدل در این است که روش نظام مندی را در جمعآوری داده پیگیری مینماید .
مدل فروشنده :
در این مدل فرض میشود که مشاور محصول یا خدمتی را دارد که پاسخگوی مجموعهای از مسائل و مشکلات است. تصویری که میتواند به ذهن متبادر نماید فردی است با یک صندوقچه جادویی که برای هر مشکل راهی دارد مسئله مهم در این مدل این است که راهحلها با نیازهای خاص هر کارآفرین سازگار است .
مدل آژانس مسافرتی: در این مدل مشاور فرض میکند که کارآفرین قصد سفر دارد . کارآفرین ممکن است همیشه نداند که واقعا کجا برود یا چگونه برود، بلکه وظیفه مشاور است که مقصد سفر را ارائه نموده و بهترین وسیله را برای رسیدن به مقصد در اختیار او قرار دهد .
رویکرد آژانس مسافرتی برای مشاور بیش از ارتباط با ریشهها و عوامل، با نتایج و تأثیرات در ارتباط است . اغلب مهم است که گذشته را بشناسیم و روی جاهایی که کارآفرین تجربه کرده است تمرکز کنیم .
پیشنهادی که با توجه به مطالب اخیر مطرح است این است که بعضی رفتارهای سازمانی خود را با کارآفرین و کارآفرینی تطبیق دهیم و با وارد کردن کارآفرین به فرایند ارتباطی و آموزش سازمانها باید بعضی رفتارهایش را به منظور تطبیق با نیازهای کارآفرینان تغییر دهند .
مترجمان و گردآورندگان : علی زبردست ،امین رستم زاده
برگرفته از : روزنامه تفاهم
موفقیت در حرفه و کسب و کار به خود هر فرد بستگی دارد و این که چطور بتواند امور کاری و پولی و مالیاش را مدیریت نموده با چالشها روبهرو شود. در این میان یک نکته هست که بسیاری از صاحبان کسب و کار به آن توجه ندارند: کسب موفقیت در کسب و کار به این معنی نیست که اوهمه وقتش را کار کند و بقیه جوانب زندگیش را به گوشهای رها کند .
موفقیت واقعی یک کارآفرین هنگامی معلوم میشود که او توانسته باشد بین زندگی شخصی و خانوادگی و زندگی کاری و حرفهایش، تعادل مناسبی برقرار کند .
اگر یک کارآفرین خانگی یا حتی یک کارآفرین با سابقه و قدیمی، نتواند در برقراری این تعادل موفق شود، زندگی راحت و آسودهای نخواهد داشت. موفقیت در کسب و کار و ناکامی در زندگی خانوادگی و روابط با اعضای خانواده، نه تنها نشان از یک کاسب موفق ندارد بلکه ناتوانی او در حفظ تعادل فوق را به تصویر میکشد .
عکس این حالت هم وجود دارد. یک کاسب مستقل را داریم که بیتوجه به امور کاری و مسائل و مشکلات کسب و کارش، بیشتر اوقات را با خانوادهاش میگذراند و اجازه میدهد که آنها وقت اختصاص یافته به کارش را هدر دهند. او پدر/مادر خوبیست و نیازهای عاطفی خانوادهاش را تامین مینماید ولی کاسب موفقی نیست. این شخص هم نتوانسته تعادل مورد نیاز را برقرار نماید .
هر انسانی با هر شغل و حرفهای و هر سن و سالی، نیازهای گوناگونی دارد که تامین مناسب هر یک از آنهاست که انسانی با سلامت جسم وروان حاصل از این مجموعه متعادل است که در آن هیچ چیز را از قلم نینداخته است. نیازهای جسمی، روانی، مادی، معنوی و عاطفی، همگی مهم هستند و برآوردن آنها وظیفه هر انسان. کار و کسب و کارآفرینی تنها بخشی از زندگی اوست. اکثر این اشخاص آنقدر به این بخش کوچک میپردازند که دیگران و کسانی که به آنها نیاز دارند- خانواده و دوستان و یا منابعی که مورد احتیاج همه انسانهاست - را نادیده انگاشته از آنها غافل میشوند. خوب فکر کنید. آیا شما هم این چنین کاسبی هستید؟به راستی چرا این گونه است؟
بعضی از این کارآفرینان میگویند که آنها هر چه میکنند، برای خانوادهشان است. آنها سخت کار میکنند تا بتوانند لوازم مورد نیاز آنها را تهیه کرده و زندگی راحتی برایشان فراهم نمایند . تا به اینجا ایرادی نیست ولی نکته پنهان اینست که این افراد گرفتار حاضرند همه چیز به خانوادهشان بدهند و هر چه که بتوانند فراهم کنند ولی از یک چیز دریغ میکنند: وقت گرانبهایشان.شاید به نظرتان ساده وبیاهمیت برسد ولی همین چیز ساده، برای خیلیها بسیار مهم است .
خانواده شما که پدر یا مادری گرفتار دارند، کلمه "عشق" و "محبت" در یک عبارت ساده خلاصه میشود: "بابا و مامان برای ما وقت میگذارند"، آنها "عشق" را با "ز-م-الف- ن" مترادف میدانند .
وقت و زمان ارزشمند شما، گوشهای از زندگیتان است و اگر قسمتی از وقتتان را به دیگران اختصاص دهید، معنیاش اینست که گوشهای از زندگیتان را به او بخشیدهاید .
به یاد بسپارید که موفقیت در کسب و کار فقط با مقدار پولی که هر ماهه به خانواده میدهید، سنجیده نمیشود. واقعیت انکارناپذیری هست که میگوید شما باید برای موفقیت در کسب و کار سخت تلاش کنید ولی حقیقت محکمتری در وقت گذاشتن برای افراد خانواده و عزیزان را امری ضروری بدانید. وقت گرانبهای شما تنها متعلق به خودتان نیست. چون دیگر تنها زندگی نمی کنید و خانوادهای دارید که به شما علاقهمندند و صد البته که شما هم دوستشان دارید .
موفقیتهای مادی و فیزیکی عناصری قابل لمس هستند که به مرور زمان کمرنگ شده، آن اهمیت اولیهشان را از دست میدهند یا این که به کلی نابود میگردند. آن موفقیتها و دستآوردهایی که به چشم دیده نمیشوند، آن گنجهایی هستند که همیشه پایدار وجاودان میمانند .
شما میتوانید هم یک خانواده شاد و مستحکم داشته پدر یا مادری مسئول، دوست داشتنی و مورد اعتماد باشید؛ هم این که در عرصه کسب و کارتان به موفقیتهای بزرگ دست یابید .
By:Clive Green
مترجم: آذین صحابی
برگرفته از : روزنامه تفاهم
|
آنچه کارآفرینان موفق را از کارآفرینان دیگر متمایز می کند سرعت توسعه فعالیت اقتصادی آنان است. آنهایی بیشتر موفق هستند که فعالیت اقتصادیشان را بتوانند به سرعت رشد دهند. آنها موقعیت هایی را که در بازار دیگران به آنها توجهی نمی کنند می یابند و همین ایده بهره برداری کردن از این موقعیت ها را در ذهن آنها شکل می دهد. آنها خودشان را بخوبی در بازاری که در حال انتقال و تغییر است جا می اندازند که از این نظر مبتکر و مخترع شناخته می شوند. آنها به دقت پیش بینی می کنند که جهت بازارها در حال تغییر است و سپس آماده می شوند که بازارها را به راه بیندازند که دین کار را قبلاً کسی انجام نداده بود .
مردم اغلب فکر می کنند کارآفرینان در ابتدا موفق هستند چون آنها کالا یا خدمات تازه ای ابداع می کنند مثل موتور جستجور یاهو. اما اینطور نیست و اغلب کارآفرینان موفق کار خود را با افزایش در کیفیت یک کالا یا محصول ایجاد می کنند بدون اینکه چیز تازه ایجاد کرده باشند. آنها اطلاعات کوچکی روی آنچه دیگران انجام می داده اند ایجاد می کنند .
کارآفرینان پس از شروع کار خود به مشتریان توجه می کنند و با آرامی با اصلاحات دیگر خود را مطرح می سازند . سپس آنها به سرعت آنچه انجام می دهند را متعادل می سازند و این فرایند را بارها تکرار می کنند پیشنهاد بهبود کیفیت مطرح شده از طرف Jerry Greenfild Ben cohen منجر به موفقیت برای آنها شد. آنها شروع به ساختن بستنی با قیمت بالاتر با قطعاتی از میوه روی آن کردند این بستنی ها برای پاسخ به نیاز مشتریانی ساخته شد که بستنی های ساده را دوست نداشتند در آن زمان تولید کنندگان بزرگ بستنی در بازار بستنی میوه ای جدید وجود نداشتند و این بازار جدیدی بود که توسط این دو نفر ایجاد شد .
Jack Burton کار آفرین دیگری است که از Vermont شروع کرد. او با بهبود طراحی کالایی که اولین بار در 14 سالگی با آن آشنا شده بود توانست به موفقیت دست یابد با گذشت مدت کمی ا ز فارغ التحصیلی از نیویورک نقل مکان کرد و تخته اسکی های Burton را درست کرد. او می گوید ? بسیاری از مردم فکر می کنند من تخته اسکی جدیدی اختراع کرده ام در حالی که این درست نمی باشد ?
طرح اولیه تخته اسکی ها بوسیله شرکت Brun swick ساخته شد در حالی که این شرکت هیچ گاه پیشرفتی در تخته اسکی های ساخته شده ایجاد نکرد. فلسفه Burton بهبود آنچه جا دارد بر اساس نیازهای واقعی مشتریان بود . Burton این مساله را به همگان یاد داد که: اگر محصولات اصلی برای مردم کسالت آور باشد آنها حاضرند با پرداخت پول بیشتر کالای با کیفیت تری بخرند .
- تاثیر محیط بر فعالیت های کارآفرینانه :
طی ده سال اخیر کارآفرینان میلیونها فرصت شغلی تازه در جهان ایجاد کرده اند . از هر شش دانشجوی رشته مشاغل یک نفر می گوید هدف شخصی اش تاسیس یک شرکت اختصاصی است و کارشناسان پیش بینی می کنند در آینده سازمانهای بسیاری متولد شوند. به ویژه افزایش فعالیتهای جسورانه (venture creation) در بین زنان، مهاجران و اعضای گروههای کوچک و رده پایین پیش بینی می شود. سهم شغل های ایجاد شده بوسیله زنان کارآفرین از 24% در سال 1975 به 40% در سال 2000 افزایش یافته است .
آیا این رشد بیانگر جهش ناگهانی در تولد کارآفرینان است؟
پاسخ منفی است چون سرعت کارآفرینی با شرایط محیط کم یا زیاد می شود. در ایالات متحده سرعت فعالیتهای کارآفرینان در دهه 1920 افزایش یافت و پس از آن در دهه 1930 کاهش یافت و پس از آن و بعد از جنگ جهانی دوم افزایش و پس از آن کاهش چشمگیری از سال 1950 تا 1980 داشت دهه اخیر دوره دیگری از رشد کارآفرینی به علت اختراعات انجام گرفته در تراشه ها، کامپیوترها و وسایل ارتباط جمعی راه دور و تکنولوژی ارتباطات می باشد .
کاهش سرعت سودها و افزایش سرعت مهاجرت ها ب افزایش سرعت فعالیت های کارآفرینانه می انجامد هرچه افراد بیشتری تبدیل به کارآفرینان موفق می شوند ایجاد ساختارهای اجتماعی بهتر دیگران را مجبور می کند تا کارآفرین باشند. همچنین فاکتورهای سیاسی و اقتصادی نقش مهمی ایفا می کنند. به منظور ایجاد تحریک و انگیزه برای انجام کارآفرینی بسیاری از کشورهای آسیایی و اروپایی تسهیلات ویژه ای مهیا کرده اند و مالیات هایشان را کاهش داده اند .
هدف دولتها از این سیاست حصول اطمینان در این زمینه است که کشورشان از جهش کارآفرینانه ای که دست یابی به تکنولوژی های جدید آنرا ممکن می سازد عقب نمانند .
به سازمانهایی که کارآفرینان را حمایت می کنند incubator organization گویند . آنها به مشاغل جدید یا کسانی که می خواهند شغل ایجاد کنند به اصطلاح فضا .. می دهند .
یک شرکت حمایت کننده کار آفرینان می تواند یک روز کامل را سپری کند بدون اینکه نیازی به خرید تلفن یا اجاره دستگاه فتوکپی یا استخدام کارمند داشته باشند. حامیانی که هیچ نفعی برای کارآفرینان نمی توانند به همراه داشته باشند این خدمات را رایگان به کارآفرینان می دهند اما اغلب کارآفرینان بخشی از سود خود را با شرکت حمایت کننده که به موفقیت آنها کمک کرده تقسیم می کنند. در شهر نیویورک کارخانه های سرمایه گذاری روی فعالیتهای جسورانه فضای حمایت کننده را برای کارآفرینان ایجاد می کنند تا سرمایه گذاری آنها را پرورش دهند .
برخی سرمایه گذاران این زمینه معتقدند سازمانهای حمایت کننده راههای بدون خطر برای شروع فعالیت کارآفرینانه هستند. که بوسیله آنها می توان دید که آیا این کار در ابتدا توسعه می یابد و پس از آن تصمیمات بهتری در مورد سرمایه گذاری روی این کار گرفته شود .
صاحبان مشاغل کوچک؛
برخی از مردم به اشتباه واژه کارآفرین را در معنی صاحب مشاغل کوچک به کار می برند. در ایالت متحده مشاغل کوچک به کارخانه هایی که کمتر از 500 کارمند دارند گفته می شود بنابراین واژه صاحب مشاغل کوچک به شخصی که صاحب حق مالکیت کارخانه با زیر 500 کارگر است گفته می شود .
اداره مشاغل کوچک (SBA) (small business administration) یک نهاد دولتی است که مسئول حمایت از فعالیتهای مشاغل کوچک است. این نهاد منابع سودمند زیادی برای کسانی که چنین مشاغلی را ایجاد کرده و آنرا به خوبی مدیریت می کنند ارائه می دهد. بر اساس آمارهای سازمان SAB در سال 2000 در آمریکا 24 میلیون شغل کوچک وجود داشته که این تعداد 40% کارخانه های آمریکا و 75% تمام مشاغل جدید ایجاد شده است .
بسیاری از کارآفرینان برای مدت کوتاهی صاحبان مشاغل کوچک هستند. اما تمام صاحبان مشاغل کوچک کارآفرین نخواهند شد به عبارت دیگر همه صاحبان مشاغل کوچک وارد یک فعالیت شغلی جدید نمی شوند. افراد با خرید کارخانه ها صاحب مشاغل کوچک می شوند اما بسیاری از این صاحبان مشاغل تمایل دارند مشاغل خود را کوچک نگه دارند و آنطور که کارآفرینان عمل می کنند شغلشان را توسعه ندهند. این طبیعی است که اعتقاد داشته باشید کارکردن برای خودتان ممکن است بهتر از کارکردن برای دیگران باشد اما حتی اگر شما صاحب شغل نباشید کارکردن در یک کارخانه کوچک متفاوت از کار کردن برای یک کارخانه بزرگ است. یک اختلاف بزرگ در میزان رضایت است. در رأی گیری اخیر انجام شده، کارخاه هایی با کمتر از 50 کارمند دارای کارمندان راضی تری هستند. مشاغل کوچک ضررهایی شامل حقوق کم و امکانات پزشکی و بیمه ای کم یا صفر دارند. اما برای اکثر افراد این زیان ها با رضایت ناشی از فضای خوب کاری خنثی می شود. در مشاغل کوچک از افراد انتظار می رود تمام مهارت های خود را به نمایش بگذارند . آنها به راحتی می توانند ببینند چگونه کارشان روی تبلیغات شرکت اثر میگذارد و یا چگونه عمل آنها روی سود آوری شرکت موثر است .
مشاغل فامیلی؛
مردم اغلب فکر می کنند مشاغل کوچک، مشاغلی فامیلی هستند ولی در واقع مشاغل فامیلی می توانند کوچک یا بزرگ باشند ممکن است شغل فامیلی در اثر فعالیت کارآفرینانه به سرعت رشد کند یا اینکه رشد کندی داشته باشد .
برای دولت تعریضی برای مشاغل فامیلی وجود ندارد ولی اغلب این عنوان برای توضیح دادن شغلی که صاحب و مدیریت آن در دست افرادی است که با یکدیگر رابطه فامیلی دارند به کار می رود. اغلب این مشاغل مسیر اولیه خود را تغییر می دهند. یک نمونه آن کارخانه Kohler ، 125 سال پیش به عنوان مخترع وانهای حمام به سبک مدرن شناخته شد پس از آن کارخانه ساده او تبدیل به کارخانه ای با محصولات متنوع از جمله مبلمان، موتورهای کوچک و زمین های گلف می باشد . و هنوز هم بوسیله یک فامیل کنترل می شود و بسیاری از افرادی که با هم رابطه فامیلی دارند استخدام می کنند .
همانطور که در آینده خواهیم گفت فشارهای توسعه یک شغل می تواند یک استرس بزرگ برای کارآفرینان و افرادی که با ریا برای آنها کار می کنند ایجاد کنند. بویژه گره های کور در اینجا افزایش می یابند برخی مشاغل فامیلی با واگذار کردن مدیریت شروع کارشان به افراد با مهارت به این فشارها غلبه می کنند. فامیلی های دیگر به دنبال راههایی هستند که رشد شغلشان را همراه با کنترل مالکیت و مدیریت نگه دارند .
مترجم : علیرضا حاجی علی محمدی
مرجع: پایگاه اطلاع رسانی مهندسی ساخت و تولید ایران
برگرفته از : روزنامه تفاهم
طرح/ روش شناسی / رویکرد – این تحقیق در برگیرنده ی یک رویکرد کیفی در یافتن رابطهی میان کارآفرینی و نوآوری وتجزیه و تحلیل عواملی است که تعامل میان این دو را تقویت می کنند .از مطالعات موردی برای تکمیل یک ارزیابی جامع در مورد کارآفرینی و نوآوری استفاده شده است .
ارزش اولیه – کارآفرینی و نوآوری را باید رویکردی مستمر در سازمان ها دانست و این مقاله به توسعه ی چنین رویکردی می پردازد.این تحقیق تجربی موید درک نظریهها و روشهای موجود کارآفرینی و نوآوری در سازمانها است .
این مقاله، استدلال مینماید که ترکیب کارآفرینی و نوآوری، عاملی کلیدی برای ثبات و پایداری سازمان دراین دوران مملو از تغییرات سریع است. ارزیابی ادبیات تحقیق نمایانگر آن است که برخی مطالعات به فرایند، ساختار و استراتژی کارآفرینی و نوآوری می پردازند و دیگر تحقیقات نیز نمایانگر رابطهی مفهومی میان این دو هستند. البته مطالعات تجربی، روابط و همیاری های میان این دو را نشان می دهند.
اهداف این تحقیق عبارتند از:
. کمک به درک ماهیت کارآفرینی و نوآوری از طریق مطالعهی تجربی سازمانهای مختلف؛
. توسعه ی یک چارچوب تکمیلی از رابطهی میان کارآفرینی و نوآوری؛
این تحقیق به دو پرسش میپردازد:
1. چگونه کارآفرینی و نوآوری با هم ارتباط دارند؟
2. عوامل مهم و تاثیرگذار بر توسعه ی کارآفرینی ونوآوری چه هستند و چگونه رابطهی میان آنها بر اشاعهی نوآوری تاثیر می گذارد؟
این تحقیق دربرگیرندهی رویکردی کیفی است که نماینگر همیاری میان کارآفرینی و نوآوری و تحلیل عواملی است که رابطهی میان این دو را تقویت میکنند. مطالعات موردی در خصوص شش سازمان کارآفرین و نوآور ومصاحبههای عمقی با مدیران ارشد انجام شد تا ارزیابی کارآفرینی و نوآوری تکمیل شود.این مطالعهی تجربی؛ به درک نظریهها وروش های موجود کارآفرینی و نوآوری کمک می کند.
ارزیابی ادبیات تحقیق
هیچ گونه اجماع نظری در خصوص کارآفرینی و نوآوری درادبیات حاضر وجود ندارد.برخی افراد با بررسی شخصیت و روانشناسی کارآفرینان و نوآوران در مورد ماهیت کارآفرینی و نوآوری در سازمان ها به تحقیق پرداختهاند.به صورت خلاصه، این تحقیق طیفی از دیدگاههای مختلف دربارهی کارآفرینی و نوآوری و رابطهی میان آنها را بررسی می کند.این ارزیابی، به موضوعات فرهنگی نیز می پردازد زیرا آنها تاثیری عمیق بر توسعه ی کارآفرینی و نوآوری دارند.
کارآفرینی
کارآفرینی دربرگیرندهی عقاید مختلف و تبدیل آنها به محصولات یا خدمات و ایجاد کسب وکار برای ارایهی آنها در بازار است. در سالهای اخیر، یک روند قابل توجه در تحقیق پیرامون کارآفرینی ، مجزا از کسب وکارهای کوچک و به سمت خود کارآفرینی بوده است. تحقیق حاضر با تاکید بر خود کارآفرینی و نه شخصیت یا روانشناسی کارآفرینان کسب و کارهای کوچک، منعکسکنندهی این روند است.کارآفرینی نمایانگر یک رفتار سازمانی است. عناصر کلیدی کارآفرینی عبارتند از ریسک پذیری، پیش نگری و نوآوری. البته اسلوین و کوین استدلال کرده اند که این سه عنصر برای تضمین موفقیت سازمانی کافی نیستند. آنها معتقدند که یک شرکت موفق نه تنها دربرگیرندهی رفتار مدیریتی کارآفرینانه است بلکه دارای فرهنگی مناسب ویک ساختار سازمانی برای حمایت از چنین رفتاری است. مقالهی حاضر رویکردی مشابه را به کار می گیرد و به کارآفرینی به عنوان یک رفتار سازمانی مرتبط با تغییر و نوآوری می پردازد.
کارآفرینان و مالکان کسب وکارهای کوچک
کارآفرینان با مالکان کسب وکارهای کوچک تفاوت دارند.تیم گارلندو تیم استیوارت استدلال می نمایند که مالکان کسب و کارهای کوچک نگران تامین درآمد برای رفع نیازهای اساسی خود هستند و معمولا دست به نوآوری نمی زنند در حالی که کارآفرینان انگیزهی بیشتری برای پیشرفت و ریسک پذیری دارند وخود را درگیر نوآوری و تغییر می نمایند. این مقاله دربرگیرنده ی چشم اندازی مناسب برای این استدلال است که کارآفرینی و نوآوری ارتباط نزدیکی داشته و مکمل یکدیگر هستند.
کارآفرینی درون سازمانی و برون سازمانی
دراکر کمک مهمی ساختار مفهومی کارآفرینی در سازمان های بزرگ کرد و مفهوم «کارآفرینی درون سازمانی » و « کارآفرینی برون سازمانی» را مطرح کرد.آنتونچیچ و هیسریخ استدلال کردهاند که کارآفرینی درون سازمانی بدون توجه به اندازهی سازمان، درداخل آنها صورت می گیرد. تحقیق درمورد کارآفرینی درون سازمانی ، برای افراد کارآفرین در داخل سازمانها، شکل گیری کسب و کارهای جدید و ویژگیهای سازمان کارآفرین است. در این مقاله، کارآفرینی شامل هردو می باشد.
نوآوری
به مدت بیش از نیم قرن، تحقیق و توسعه ارتباط تنگاتنگی با نوآوری تکنولوژیکی داشته است.اختراع، نزدیک ترین تعریف به نوآوری است.دراکرمعتقد است که هفت منبع اصلی در قبال فرصت های نوآوری وجود دارد.تنها یکی از آنهادرمورد اختراع چیزی است.بنابراین، نوآوری چیزی فراتر از اختراع است و نوآوری نباند حتما فنی باشد.نمونه های بسیاری از نوآوری های اجتماعی و اقتصادی وجود دارند.نوآوری یک نظریه یا طرح است که دانش و تکنیک های موجود را با هم ترکیب می کند تا مبنای نظری برای یک مفهوم جدید ایجاد کند.بنابراین نوآوری دارای ابعاد مختلفی است و در نتیجه موضوی چند وجهی میباشد.مهم ترین ابعاد نوآوری عبارتنداز:
. بنیادی در برابررشد یابنده
. محصول در برابرفرآیند
. اجرایی دربرابر فنی
نوآوری می تواند هم بنیادی باشد و هم رشدیابنده .نوآوری های رشدیابنده به نوآوری های منقطع ، غیر مستمر، تحولی ، اولیه، برتر و پایه اطلاق می گردد.نوآوری های رشدیابنده ،حرکاتی کوچک برای تقویت وانبساط فرآیندها ومحصولات و خدمات تثبیت شده هستند.درراستای هدف این مقاله ، تعریفی گسترده از نوآوری ارایه میشود که شامل محصولات جدید، فرآیندهای جدید و خدمات جدید( شامل کاربردهای جدید محصولات، فرآیندها و خدمات فعلی و موجود)، شکل های جدید سازمان ، بازارهای جدید و توسعه ی مهارت های جدید و سرمایه ی انسانی است.
رابطهی نظری میان کارآفرینی و نوآوری
رابطه ی مفهومی و نظری میان کارآفرینی و نوآوری ، سال ها است که در ادبیات مورد تحقیق مورد بحث قرار گرفته است.اصول اقتصادی نوآوری ، توجه فزاینده ای را درسالهای اخیر به خود معطوف کرده اند.نظریه های مبنا در قبال اصول اقتصادی نوآوری وسه الگو درقبال مبحث نوآوری عبارتند از:
1.الگوی کارآفرین
2. الگوی اصول اقتصادی- فن آوری
3. الگوی استراتژیک
الگوی کارآفرین به دهه ی 1930 بازمیگردد که برای نخستین مرتبه ، شومپیتر(1934) تلاش کرد تا رابطهای میان کارآفرینان و نوآوران بیابد و کارآفرین را به عنوان نوآور مطرح کرد.او معتقد بود که نوآوری نقش زیادی در توسعه ی اقتصادی دارد زیرا کارآفرینان مولد نوآوری هاهستند.مفهوم کارآفرین به عنوان نوآور، زیربنای الگوی کارآفرین را تشکیل می دهد که در آن نقش کارآفرین درفرآیند نوآوری پررنگ شده است.بر اساس این الگو،تنها فردی که یک شرکت جدید را بر مبنای یک ایده ی جدید بنا می کند، می تواند کارآفرین نامیده شود.کارآفرینی عملی خلاقانه و یک نوع نوآوری است.کارآفرینی دربارهی خلق چیزی است که قبلا وجود نداشته است .این امر برای فرد و جامعه ارزش آفرینی به دنبال دارد و بر مبنای درک و استفاده از یک فرصت است.
موضوعات فرهنگی مرتبط با کارآفرینی و نوآوری
فرهنگ ملی وفرهنگ سازمانی، تاثیر عمیقی برسطح کارآفرینی و نوآوری در سازمانها دارند.فرهنگ ، شاخص اولیه ی کارآفرینی و نوآوری است.هافشتد فرهنگ ملی را برنامهریزی ذهنی افراد یک کشور می داند .در نتیجه ی تحقیق فرافرهنگی 40 کشور ،او چهار جنبه را تعیین کرد که به موجب آن فرهنگ ها براساس توزیع قدرت، اجتناب از ابهامات، فرد گرایی و مروت با هم تفاوت دارند.از نظر هافستید، کشورهایی که امتیاز بالاتری درقبال فردگرایی وامتیاز پایین تری در قبال توزیع قدرت دارند، غالبا از رشد اقتصادی بالاتری برخوردارند و تمایل دارند که نوآورتر باشند.کشورهای دارای توزیع قدرت بیشتر، دارای ساختاری متمرکز و سلسله مراتبی هستند که مانع نوآوری می شوند اما کشورهایی که دارای توزیع کمتر قدرت هستند، دارای ساختاری غیرمتمرکزو غیر سلسله مراتبی هستند که محرک ومشوق نوآوری هستند.فرهنگ سازمانی تاثیر بسزایی برکارآفرینی و نوآوری دارد.فرهنگ سازمانی به طرق مختلفی تعریف می شود.تعریفی ساده که توسط بسیاری از محققان ارایه شده، آن است که فرهنگ سازمانی «روشی است که ما امور اطراف خود را انجام می دهیم » این امر منعکس کننده ی ضوابط ، ارزش ها و عقایدی است که در میان افراد یک سازمان مشترک است. فرهنگ سازمانی می تواند بر سطوح کارآفرینی و نوآوری از طریق فرآیندهای اجتماعی تاثیر بگذارد که خود بر رفتارمحیط تاثیر می گذارد و از طریق ساختارها، سیاست ها و رویکردهایی شکل می گیرد که ارزشها و اعتقادات اصلی سازمان هستند.
روش شناسی
طرح تحقیق
داده های این مطالعه از سه منبع وبا استفاده از شیوه های گوناگون گردآوری شده اند. نخست انجام ارزیابی تحقیق است که برای ارزیابی مفاهیم مد نظر مدیران ارشد در مورد کارآفرینی و نوآوری مطرح هستندو همچنین عواملی که به توسعه و تلفیق کارآفرینی و نوآوری کمک می کنند.سوم ، مطالعات موردی شش سازمان هستند که در جستجوی یافتن رفتارسازی و رابطه ی میان کارآفرینی و نوآوری در سازمانهای مختلف ، بخش های مختلف و پیشینه های تاریخی است.
نمونه گیری
یک نمونه ی هدفمند انتخاب شد تا اطلاعاتی غنی گردآوری شوند.پیتون می گوید: « اطلاعات غنی ، داده هایی هستند که می توان از طریق آنها مطالب زیادی درباره ی موضوعاتی آموخت که اهمیت فراوانی در قبال موضوع تحقیق دارند.»معیارهای انتخاب عبارت بودند از:
. شرکت هایی که باید فعالانه در فعالیت های کارآفرینی و نوآوری شرکت می کردند،
. شرکت هایی که باید اندازه های مختلفی داشته باشند ، در بخش های مختلف صنعتی فعالیت می کردند و دارای سوابق کاری متفاوتی بودند.شش سازمان واقع در استرالیا به عنوان نمونه ی تحقیق انتخاب شدند.یک مصاحبه ی نیمه ساختار یافته با مدیر ارشد هر یک از این سازمان ها انجام شدند.این مصاحبه ها ضبط و سپس بر روی کاغذ پیاده شدند.از نرم افزار Nvivo ( یک ابزار فن آوری اطلاعات برای تحلیل کیفی داده ها) برای سامان دهی و طبقه بندی حجم زیادی اطلاعات گردآوری شده از اسناد و مصاحبه ها استفاده شد.
نتایج
مفاهیم رفتارهای کارآفرینی و نوآوری
اجماع نظری کلی در میان مصاحبه شوندگان وجود داشت که کارآفرینی و نوآوری ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند.در واقع ، مدیران برای تشریح سازمانشان از این دو واژه به جای یکدیگر استفاده می کردند.بدیهی است که ترکیب کارآفرینی و نوآوری با محیط خاص سازمانی و عملکرد هر یک از سازمانهای مورد مطالعه ارتباط دارد.این سازمانها مستمرا اقدام به ایجاد محصولات، خدمات، پروژه ها ، فرصت های جدید کسب وکار و بازارها – بدون توجه به اندازه و بخش صنعتی سازمانها – می کردند.آنها دیدگاه های خود درقبال نوآوری را با استراتژی ها و اقدامات کارآفرینانه خود تلفیق می کردند.
مطالعه ی موردی1 : یک شرکت جهانی و پیشرو در زمینه ی لوازم الکترونیکی
این شرکت بزرگ الکترونیکی و مهندسی برق در بیش از 190 کشور فعالیت می کند.فروش سالانه ی این شرکت استرالیایی ، 1/1 میلیارد دلار استرالیا در سال 2001 بود.این شرکت دارای بیش ا ز2200 کارمند است .این شرکت از سال 1872، پروژه های زیر ساختاری و زیربنایی مهمی را در استرالیا به اجرا درآورده بود.این شرکت تلاش می کند تا یک محیط نوآورانه را ایجادکند که کل سازمان را در برمی گیرد.نوآوری به یک ارزش مشترک در میان تمامی کارکنان سازمان تبدیل شده است.طی سالها ، این شرکت یک جایره ی ارزشمند را در حوزه ی نوآوری به دانشگاه ها و دانشکده های استرالیایی اعطا کرده است .این امرباعث می شود که جوانان استرالیایی دارای استعداد مهندسی ، ترغیب شوند تا راه حل هایی نوآورانه را در قبال صنایع به ویژه این شرکت ارایه کنند.این شرکت برنامه های آموزش کارآفرینی درون سازمانی را برای کارکنانش ارایه می کند و یک وب سایت نیز مردم را ترغیب می کند تا ایده های جدید خود را برای شرکت بفرستند.این شرکت یک پیام روشن را درخصوص نوآوری برای کارکنانش و عموم مردم فرستاده است.بر اساس اعلام مدیر شرکت و گزارش کاری سال 2001 ، مدیریت ارشد( مدیر عامل و تیم مدیریتی ) روح کارآفرینی ونوآوری را دراین شرکت زنده کرده اند.این امر از طریق ساختارهای پیشرفته ی کسب وکار ، انطباق کسب وکار با نیازهای بازار و تغییر در سبد سهام شرکت میسر می گردد .تنها در سال 2001 ، این شرکت 7 شرکت جدید تاسیس کرد تا گستره ی کسبو کارش را توسعه دهد و بتواند نیازهای متغیر بازار را برآورده سازد و قدرت رقابت خود را افزایش دهد.
مطالعه ی مورد2: یک شرکت عمرانی و ساختمانی
این شرکت دارای دو چهره است : یک شرکت ساختمانی و یک شرکت تولید کننده ی شیشه و آلومینوم .این شرکت درها و پنجره های پروژه های تجاری رانصب می کند .گردش مالی سالیانه ی آن 20 میلیون دلار استرالیا است.این شرکت 50 کارمند دارد.20 سال پیش ، مدیر عامل این شرکت آن را تاسیس کرد و این در حالی بود که قبل از آن به مدت 13 سال دریک شرکت ساختمانی دیگر کارکرده بود.تغییر شغل او برگرفته از یک ایده ی بسیار ساده بود: او میخواست کسب کار خودش را اداره کند و این کار را بهتر از شرکتی انجام دهد که 13 سال تمام در آن کارکرده بود.پس از پنج سال مشکل ساز، کسب وکارش هر ساله افزایش یافت و هم اکنون از طریق مناقصه های رقابتی، قراردادهایی به ارزش 10 ملیون دلار استرالیا منعقد می کند.هم اکنون این شرکت، سیستم های خود را به چند کشور آسیایی و همچنین ایالات متحده ی آمریکا صادر می کند .پر واضح است که این شرکتی موفق است و دارای یک مزیت رقابتی در قبال توسعه ی محصولات جدید است .
مطالعه ی موردی 3: یک شرکت تولید میوه
این شرکتی جوان و پویا است که 3 سال قبل توسط گروهی از کشاورزان تاسیس شد که قصد داشتند جایگاهی برتر در بازار برای خودشان دست و پا کنند.سوپرمارکت ها بخش اعظم میوه ی تازه ی بازار را عرضه می کنند اما آنها خواهان 40 درصد این محصولات نیستند.لذا گروهی کوچک از کشاورزان شرکت خود را برای بهره برداری از محصولات باقی مانده تاسیس نمودند.این گروه به دنبال آن است که چهره ای متمایز در بازار استرالیا بیابد.هم اکنون کسب کار این شرکت رشد کرده و توانسته قراردادهای بسیار خوبی منعقد نماید.پس از 3 سال توسعه ی مستمر و تلاش برای یافتن بازارهایجدید برای محصولاتشان ، این شرکت توانسته 16 درصد سخم بازار مربای استرالیا را به دست آورد.این مطالعه ی موردی نشان میدهد که یک شرکت کوچک و جوان می تواند از طریق کارآفرینی و نوآوری ، سهم قابل توجهی را در بازار بیابد.
مطالعه ی موردی 4: یک شرکت تولید وصادرات سبزی
20 سال پیش ، این شرکت توسط تعدادی سبزی کار تاسیس شده که انواع سبزیجات را تولید و بسته بندی می کنند و سپس آنها را برای صادرات و فروش در اختیار شرکتهای حمل و نقل قرار می دهند.این شرکت هم اکنون یکی از بزرگ ترین صادرکنندگان سبزیجات در استرالیا است .این شرکت بین 50 تا 60 درصد سهم واردات و صادرات بازار سبزی و 30 درصد بازار داخلی استرالیا را دردست دارد.هم اکنون 500 نفر در این شرکت مشغول به کار هستند.رشد موفقیت آمیز این شرکت به دلیل توسعه ی فعالانه ی محصولات و بازارهای جدید است.به گفته ی مدیر عامل آن ، این شرکت همواره به دنبال یافتن فرصت هایی برای صادرات آلبالو و انگور است.
مطالعه ی موردی 5: یک شرکت مشاوره
این یک شرکت مشاوره و آموزش است که به مدت 31 سال انگلستان را به دیگر کشورها متصل کرده است.دفتر مرکزی آن در لندن و دفتر آن در ملبورن دو سال پیش تاسیس شده است .دفتر ملبورن یک دفتر آنوزشی بود که دوره های چندروزه ی آموزشی برگزار می کرد اما هم اینک یک شرکت بزرگ آموزش و مشاوره است .این شرکت همواره به دنبال منحصر به فرد ساختن خدماتش میباشد.این شرکت چندان از برنامه های رایج و استاندارد استفاده نمی کندوهرگز دو برنامه ی آن شبیه به یکدیگر نیستند .استفاده از سالن های بزرگ نمایشی ، از جمله اقدامات این شرکت درو حوزه ی کارآفرینی و نوآوری است.بر خلاف اکثر شرکت های آموزشی که از فیلم های ویدوئی استاندارد و مطالعات موردی استفاده می کنند ، این شرکت از سالن های بزرگ برای ارتباط با مخاطبانش استفاده می نماید.این کار در قبال برنامه های آموزشی پرهزینه است اما تاثیر بیشتری دارد و موفقیت آن در درآمدزایی ، برای این شرکت به اثبات رسیده است.
مطالعه ی 6 : یک شرکت تولید کننده ی نوشیدنی
این شرکت در سال 1998 و پس از ادغام یا یک شرکت آمریکایی پا به عرصه ی ظهور نهاد و وارد بازار استرالیا شد.دو سال قبل ، شرکت فاسترز گروپ این شرکت را خرید .این شرکت پس از ادغام شاهد تغییرات زیادی بوده است.پیش از ادغام ، این شرکت به صورت خانوادگی اداره می شد و تولیداتش را در اختیار رستوران های محلی و خرده/ عمده فروشان قرار می داد.امروزه این شرکت دربیش از 40 کشور از جمله سنگاپور ، انگلستان ، کانادا و ایالات متحده فعال است .هم اکنون این شرکت ، در حال ایجاد دفتری در چین است.گردش مالی سالیانه ی آن 500 میلیون دلار استرالیا و تعداد کارمندان آن نیز 500 نفر است.
مبحث
قضیه ها
بر مبنای مطالعات موردی ارایه شده در بالا ، سه قضیه مهم درباره ی رابطه ی میان کارآفرینی و نوآوری و عوامل تاثیرگذار بر توسعه ی آنها را میتوان ارائه کرد؛
قضیه ی 1: کارآفرینی و نوآوری مکمل یکدیگر هستند زیرا نوآوری منبع کارآفرینی و کارآفرینی امکان ظهور نوآوری را فراهم می کندو به تحقق ارزش اقتصادی آن کمک می کند.
قضیه ی 2: کارآفرینی و نوآوری ، حوطه ی کسب وکار را توسعه داده و رشد آن را افزایش می دهند.بنابراین کارآفرینی و نوآوری ، فرآیند هایی پویا وکلی هستند که فقط محدود به مرحله ی نخست یک کسب و کار جدید نیستند .تیم هربیگ (1994) معتقد است که رابطه ی زیادی میان ایجاد شرکت های جدید و نوآوری وجود دارد و کسب و کارهای جدید، نوآوری های بیشتری ایجاد می کنند و نوآوری هایشان را سریع تر از شرکت های بزرگ وارد بازار می کنند .یافته ها ی تحقیق حاضر ، نمایانگر داستانی متفاوت است.
قضیه ی 3: توسعه ی کارآفرینی و نوآوری و تعامل میان آنها برای اشاعه ی موفقیت آمیز نوآوری ، نیازمند یک فرهنگ سازمانی و سبک مدیریت است که متمرکز بر نوآوری است.برای انطباق با تغییرات سریع بازار ، تمامی شرکت های مورد بررسی یک فرهنک سازمانی را خلق کرده بودند که موید عقاید و روش های نوین انجام کسب وکار است. معمولا محرک اصلی نوآوری برگرفته از مدیریت ارشد است و کارمندان به شکلی مثبت بدان پاسخ می دهند .اگر چه ساختار مدیریتی سازمان ها از ساختار رسمی سلسله مراتبی ( شرکت بزرگ الکترونیکی ) تا ساختارهای مسطح ( در پنج شرکت کوچک تر ) متفاوت است.اما سبک های مدیریتی هر 6 سازمان دارای نقاط اشتراک زیادی هستند.همه ی آنها تلاش های نوآورانه را ارج می نهند ، منابع لازم را به اشاعه ی نوآوری اختصاص می دهند و دارای نگرش های مشابه استراتژیک در قبال کارآفرینی و نوآوری هستند.آنها دارای نگرشی روشن و بلند مدت درباره ی عقاید وکسب و کارهای جدید هستند.
موضوعات و مشکلات
سازمانهای درگیر درکارآفرینی و نوآوری، با مشکلات یمواجهند که ارزش بیان کردن را دارند .مشکلات اصلی پیش روی مدیران ارشد را می توان این گونه بیان کرد:
. در نتیجه ی برخی نوآوری های فنی ، برخی شرکت هایمورد مطالعه به تازگی تجدید ساختار کرده اند که این امر به کاهش میزان مشاغل، کاهش انگیزه ی کارکنان و مشکلات ناشی از کاهش نیرو منتهی شده است.
. هیچ یک از 6 سازمان مورد بررسی، دارای ساختار خاص رسمی برای اجرای کارآفرینی و نوآوی نبودند و هیچ یک سمت و پست سازمانی خاصی تحت عنوان«مدیر نوآوری» یا « مدیرکارآفرینی» یا موردی مشابه آن ندارند.وقتی در این زمینه سوال شد، دو مدیر اظهار داشتند که کارآفرینی و نوآوری به عنوان بخشهای مکمل فعالیت های سازمانی تلقی میشوند و بنابراین نیازی به یک ساختار مدیریتی مجزا برای این فعالیت ها وجود ندارد. چهار مدیر دیگر اعلام کردند که درحال حاضر، سیستم های کارآفرینی و نوآوری کاملا در سازمان هایشان غیر رسمی هستند.
. غیر ممکن است بتوان نتایج کارآفرینی و نوآوری را سنجید زیرا بسیار مشکل است که آنها را ازکسب وکار سازمان ها جدا کنیم .« ما از رویکزدی کلی نگر در قبال کسب وکارمان بهره می بریم – یعنی از طریق رشد و توسعه ی سهم خویش در بازار.»
. تامین بودجه می تواند مشکل ساز باشد.همان طور که یکی از مدیران می گفت: « بسیار سخت است که بودجه ی لازم برای توسعه ی محصولات را فراهم کرد.»
.مدیران دوست ندارند کنترل خود را از دست بدهند .یکی از مصاحبه شوندگان دربارهی رفتار مدیران یک شرکت می گفت: « اگر بخواهید بیش از حد خلاق باشید، خود را به خطر انداخته اید.»
. زمان ، پشتکار و ریسک پذیری برای پذیرفت شدن یک محصول جدید در بازار الزامی است.
. استخدام و مدیریت خوب کارکنان، موضوعات کلیدی پیش روی سازمان های نوآور و کارآفرین است.بسیار سخت است افرادی را بیابیم که بتوانند « خونی جدید، ایده هایی جدید ، تفکری جدید و افقی جدید را به سازمان بیاورند.» همچنین حفظ آنها به مراتب دشوارتر است.
یک چارچوب یکپارچه برای کارآفرینی و نوآوری
تحقیقات نشان میدهند که سازمان ها می توانند کارآفرینی و نوآوری را به صورت داخلی و از طریق استراتژی ، ساختار و فرآیندهای آنها افزایش دهند.بر مبنای مطالعات موردی ذکر شده دربالا ، می توان یک چارچوب را برای کارآفرینی ونوآوری ارایه نمود.این چارچوب دربرگیرنده ی پنج عامل است : استراتژی ، سیستم ، پرسنل ، مهارت ها و سبک .این مدل بر مبنای متون مدیریتی است.
استراتژی
یک استراتژی خوب و آینده نگر ، محور کارآفرینی و نوآوری در سازمان است.چنین سازمانی نیازمند استراتژی های با تمرکز داخلی است که توسعه و تغییر در سازمان را ترغیب می کنند و درعین حال نیازمند استرتژی هایی با تمرکز خارجی است که فعالانه به دنبال کسب و کارها ، ادغام ها یا سرمایه گذاری های مشترک و جدید برای دستیابی به موفقیت از طریق نوآوری هستند.استراتژی باید آن قدر متنوع باشد که به طیفی از موضوعات تکنولوژیکی ، مالی وبشری بپردازد وباید درعین حال منطبق با شرایط آتی باشد.با توجه به رابطه ی نزدیک میان کارآفرینی ونوآوری ، استراتژی باید هم نوآورانه باشد و هم کارآفرینانه و شامل روش های متحول ساختن محصولات وخدمات باشد تا بتوان به ارزش کسب وکارهای موجود افزود.برآورده ساختن نیازهای متغیر مشتریان و تاکید بر بازاریابی و توسعه ی بازارهای جدید ، باید کلید استراتژی های کارآفرینانه و مدیریتی باشد.به علاوه ، در محیط پر تلاطم اقتصاد امروز ، توسعه ی توانایی های سازمانی برای اکتساب ، خلق ، توسعه و ... بهره برداری از دانش و اطلاعات ، باید یک استراتژی الزامی در کسب یک مزیت رقابتی از طریق نوآوری باشد.یک استرتژی خوب به اجرایی کارآمد و اثربخش وابسته است واین امر نیازمند سیستمی مناسب، یک تیم توانمند ، طیفی گسترده از مهارت هاو ترغیب یک سبک مدیریتی حمایت کننده است که یک فرهنگ سازمانی نوآورانه و کارآفرینانه را ترغیب می کند.
سیستم
این تحقیق حکایت از آن دارد که اندازه و حجم نمی تواند میزان توانمندی سازمان در کارآفرینی و نوآوری را مشخص سازد واین عناصر فرهنگی و ساختاری هستند که نقشی کلیدی ایفا می کنند .سیستم کنترل و مدیریت برای تحقیق وتوسعه ی محصولات جدید باید انعطاف پذیر باشد که این امر به تغییر شرایطی وابسته است که بر هر برنامه یا پروژه ی تاثیر می گذارد.واگذاری قدرت یا اعطای اختیارات به ویژه در مراحل اولیه ی نوآوری و توسعه ی محثول الزامی است.البته برای تضمین یک بازار مساعد ، باید یک سیستم مناسب کنترلی به کارگرفته شود تا بتوان بر کیفیت و هزینه های نظارت کرد، شرایط دشوار زمانی را تحمل کرد و با توسعه و پیشرفت پروژه، به اهداف از پیش تعیین شده دست یافت.باید میان آزادی وکنترل ، تعادل و توازنی کارآمد و اثربخش ایجاد کرد.
پرسنل
در اقتصاد مبتنی بر دانش امروز، افراد مهم ترین دارایی هستند .کارکنان یک سازمان نوآور وکارآفرین باید افرادی خلاق و آماده ی نوآوری باشند.آنها باید آماده ی تحول باشند و بتوانند این تغییرات را به مثابه ی فرصت بدانند.برای موفقیت در محیط اقتصادی ، سازمان کارآفرین و نوآور نیازمند مدیران کارآفرین پروژه است تا بتوانند پروژه هایی نوآورانه را هماهنگ کرده و اجرا نمایند.برای موفقیت دراشاعه ی نوآوری ها ، ترکیبی مناسب از افراد الزامی است:
مهارت ها
مهارت ها به طور خلاصه عبارتند از:
. توانایی یافتن و شناسایی فرصت های نوآورانه ؛
. نگرشی آینده نگر برای توسعه ی نوآوری از طریق یک نگرش استراتژیک
. توانایی ایجاد یک محیط خلاق که کارآفرینی و نوآوری را ارتقا می بخشد ؛
. توانایی اجرای طرح های کارآمد برای اجرا و رویکردهای نوآورانه ؛
. توانایی تلفیق پژوهش ، طراحی و اطلاعات بازار برای تبدیل عقاید جدید به نوآوری های مهم تجاری؛
.توانایی اتخاذ رویکردهای اثر بخش و واقع بینانه برای ارزیابی پروژه های تحقیق و توسعه در قبال نوآوری ، کیفیت و ارزش تجاری
سبک
یک سبک مدیریت کارآفرینانه برای نوآوری باید باز و حمایت کننده باشد، باید توسعه ی محصولی جدید را تقویت و ترغیب کند و باید نیازهای مشتریان جدید ، مصرف کنندگان جدید و بازارهای جدید را از طریق توانایی کسب اطلاعات از منابع مختلف برآورده سازد.سبک سازمانی کارآفرینانه و نوآورانه باید فرهنگ واگذاری اختیارات را به کارکنان ارایه نماید وباید یک سیستم تشویقی را به کاربگیرد که بیانگر مشوق هایی برای رفتارها ، ارزش ها و فرضیه های نوآورانه و کارآفرینانه است.
محدودیت ها
این تحقیق دارای دو محدودیت است.نخست موضوع فرهنگ است.هافستد( 1991) معتقد است که سازمان ها فرهنگ مدار هستند و نظریه و مفاهیم سازمان ها مشابه شرایط فرهنگی هستند.در این راستا ، یافته های تحقیق حاضر در استرالیا الزاما نمادی از سازمان های دیگر کشودها نیست .محدودیت دوم ، روش شناسی این تحقیق است.حجم کوچک نمونه ها و آمارهای محدود شش سازمان مورد بررسی ، امکان کلی ساختن این یافته ها را محدود می سازد .این محدودیت ها به اتفاق هم مفید بودن این تحقیق را زیر سوال می برند- به ویژه اگر بخواهیم مطالعات کمی نمونه ای بزرگ تر را در شرایط مختلف فرهنگی به کاربگیرم .
نتایج
این تحقیق از طریق ارزیابی و مطالعه ی شش سازمان کارآفرین و نوآور دراسترالیا ، به رابطه ی میان کارآفرینی ونوآوری پرداخته است.نتایج این تحقیق عبارتند از:
. کارآفرینی ونوآوری دارای رابطه ای مثبت هستند واز طریق تعامل با یکدیگر به موفقیت سازمان کمک می کنند؛
. کارآفرینی و نوآوری مکمل یکدیگرهستند و ترکیب این دو برای موفقیت و ثبات سازمان در محیط متغیر و پویای امروز حیاتی است؛
. کارآفرینی ونوآوری محدود به مراحل نخست یک کسب وکار جدید نیستند بلکه فرآیندهایی پویا و کلی نگرانه در سازمان های کارآفرین و نوآور هستند؛
. فرهنگ سازمانی وسبک مدیریت عوامل مهمی هستند که بر توسعه ی رفتار نوآورانه و کارآفرینانه در سازمان ها تاثیر می گذارند.
این تحقیق نشان می دهد که سازمان های کارآفرین و نوآور مورد بررسی در این تحقیق با مشکلاتی درقبال عملی ساختن کارآفرینی و نوآوری مواجه هستند .از آن جا که کارآفرینی و نوآوری رفتارهایی سیستماتیک هستند ، تلاش های سیستماتیکی برای تلفیق آنها در فعالیت های سازمان ها مورد نیاز هستند.کارآفرینی و نوآوری را باید موضوعی مستمر و روزمره در سازمانها دانست که این تحقیق نقش بسزایی در توسعه ی چنین نگرشی داشته است.با این وجود به تحقیقاتی جامع تر در این حوزه نیاز است.
نویسنده: فانگ ژائو
برگرفته از:فصلنامه ی ترجمان کارآفرینی
در سالهای اخیر تغییرات چشمگیری در مناطق روستایی اتحادیه اروپا (EV ) مشاهده شده است.این تغییرات بیشتر شامل: اصطلاحات سیاسی کشاورزی ، اصلاح سرمایه های ساختاری اتحادیه اروپا (EV ) وتقویت سیاست های توسعه روستایی، اصلاح وآزادسازی تجارت بین المللی ، ( به طور کلی تر) فرایند جهانی شدن 7 تغییر تکنولوژیکی ، تعیین محل میشوند.علاوه بر این توسعه ها و پیشرفت ها ، اتحادیه اروپا در تلاش است تا از کشاورزی سودمند و کارآمد به لحاظ اقتصادی و قابل دوام از لحاظ محیط زیست محافظت نماید و تنوع اقتصادی و پیشرفت یکپارچه ومنسجم مناطق روستایی را،مخصوصا ازطریق " ستون دوم" معروف به سیاست رایج کشاورزی برانگیزد.انتظار نمی رود پیشرفت های اخیر و آتی در سطح سیاست کشاورزی و مخصوصا کاهش و افت حمایت بازار بر مناطق روستایی اروپایی به طور یکسان تاثیر بگذارد.مناطق روستایی به طور یکسان تاثیر بگذارد .مناطق روستایی پیشرفته تر مرکزی ، که معرف نزدیکی نسبی با بازارها و یک اصل متنوع اقتصادی بوده اند حقیقتا نمی توانند با یک عملیات تعدیل یافته و بالقوه نمایشی همراه باشند.به عبارت دیگر مناطق روستایی پرت و دور افتاده اطراف از قبیل مناطق کوهستانی و مناطقی که کمتر مورد توجه قرار گرفته اند، که هنوز با کاهش جمعیت نارسایی های زیر بنایی و وابستگی شدید به کشاورزی توصیف می شدند کاملا مستعد و آماده عملیات های مهم تعدیل می باشند که به طور حتم بر ساختار بی ثبات و متذلزل اجتماعی – اقتصادی پیشین تاثیر میگذارد.روستاهای دردست توسعه درمناطق عایق بندی شده و مناطقی که کمتر مورد توجه قرار گرفته اند با انواع نشانه ها یافت می شوند و یک سری مشکلات کاملا متفاوت و مجزا از مسائل توسعه مرسوم روستایی ایجاد می کنند .در این مناطق نیاز به تنوع اقتصادی و توسعه و پیشرفت منسجم و یکپارچه شدید تر می باشد، همانطور که ازتنظیمات کشاورزی انتظار می رود، فرصت های شغلی را در زمینه کشاورزی کاهش دهند ووابستگی به نقل وانتقالات رفاهی را افزایش دهند.به عبارت دیگر ، چنین فرصت ظاهر می شوند که عبارتند از : تقاضای روز افزون برای بازآفرینی و تسهیلات رفاهی و محصولات کیفیت دار از بخش های تولیدی تغذیه و نور، به علاوه تعدادی از مناطق روستایی کوهستانی و رود چشمگیر ساکنان جدید را تجربه می نمایند.این مهاجرت شامل افراد سبک زده، بازنشسته ها و تاجران میشود که همگی جذب شرایط داخلی انتخاب های فردی و تصور استاندارد بهتر زندگی شده اند.این جنبش های جمعیتی جوامع روستایی را با سرمایه گذاری های جدیدی درآمد افزایش یافته دراختیار می گیرند ، در حالی که تازه واردها ، استعدادهای کارآفرینی ، تجربه، علم و آگاهی به بازار و سرمایه را به این مناطق می آورند.نگرش های قدیمی و سنتی در جهت پیشرفت مناطق روستایی عایق بندی شده اروپایی به دست و پنجه نرم کردن با ضعف ها و محدودیت های اقتصادی و محیطی می پردازند، که این کار به کمک آشکار نمودن عواملی صورت می گیرد که منجر به جدا شدن و ارائه تجهیزات رایج پیشرفته در مورد پول سرمایه گذاری شده می شود.به نظر می رسد ایجاد شرکت های کوچک و متوسط رقابت پذیر (SMEs) مخصوصا در بخشهای دومی و سومی، پاسخی ثابت شده به مسائل باشد که از سوی تنظیم کشاورزی قابل انتظار متقاعد شده است.در ضمن این خطوط ،بسیج نمودن منابع داخلی به منظور حمایت از منافع تطبیقی و کارآفرینی داخلی و نوآوری ، استراتژی های پیشرفته ای را به وجود می آورند که مطمئنا نیاز به بررسی و کاوش دارند.عوامل موثر بر کارآفرینی در مناطق روستایی ( تقویت کننده یا تهدید کننده) اخیرا به طوردقیق تری مورد برررسی قرارگرفته اند. تحقیق در مورد کارآفرینی روستایی نسبتا پراکنده می باشد ، بنابراین آگاهی و اطلاع بیشتر از عملیات هایی که آن را پرورش داده یا مهار می کنند این خلا و فاصله تحقیقاتی را پر خواهد نمود .تحقیق و بررسی در مورد عملکرد و تاثیرات کارآفرینی به طور حتم به طراحی و اجرای سیاست های پیشرفته آینده کمک خواهد نمود و موجب استفاده از ابزار انتخاب کننده تو و انعطاف پذیرتر که از کارآفرینی پشتیبانی می کنند خواهد شد.
بنابر این هده از این تحقیق ایجاد و نشان دادن یک چهارچوب منسجم و یکپارچه است که انجام تحقیقات آتی را در مورد کارآفرینی مخصوصا در مناطق روستایی کوهستانی و عایق بندی شده اروپا تسهیل خواهد نمود .این تحقیق هممانند تحقیق های مشابه درتلاش است تا یک برنامه تحقیقاتی برای کارآفرینی ارائه دهند که به مرور عملیات ها و مسائل موقعیتی در ارتباط با پدیده کارآفرینی در مناطق روستایی عایقبندی شده می پردازد.ما استدلال میآوریم که عملیات های اصلی کارآفرینی در مناطق روستایی با این عملیات ها در مناطق شهری فرقی ندارند.اما روستانشینی فرصت های گوناگونی را دربردارد.محدودیتهای مختلفی را تحمیل می کند، در نهایت عملیات کارآفرین را اصلاح می بخشد و نتیجه کارآفرینی را تغییر می دهد. بنابراین ، بر خلاف تحقیق های مشابه قبلی ، اثر کنونی بیشتر بر روی مسائل موقعیتی تاکید دارد و اهمیت بیشتری را به مفهوم روستانشینی که شامل منابع پویای کارآفرینی می شوند ، اختصاص داده است.در این چهار چوب عملیات کارآفرینی در راس مدل نظری قرار دارد که در تلاش است تا کلیه اثرات تحمیل شده توسط روستانشینی را به عنوان یک محیط کارآفرینانه به شمار آورد.بخش بعدی این کار به مرور و بررسی همکاری های موقتی با کلیه آن عوامل نشان دهنده روستانشینی می پردازد و درایجاد یک محیط کارآفرینانه روستایی سهیم می باشد.با به حساب آوردن نواقص ذهنی موجود ، بخش سوم، چهارچوبی منسجم برای بررسی کارآفرینی روستایی ارائه می دهد که با کارآفرینان وعملیات کارآفرینانه در مناطق روستایی در ارتباط می باشد.بخش نتیجه گیری شامل هر دو زمینه برای تحقیقات آتی و توصیه های سیاست اولیه میشود.روستانشینی یک مفهوم تعریف شده گسترده می باشد .روستانشینی ممکن است با اصطلاحات توصیفی قدیمی از قبیل میزان تراکم جمعیت ، نرخ کاهش یا افزایش جمعیت میزان اقامت ( اسکان ) ساختار و نمای اقتصاد داخلی تعریف گردد.تراکم جمعیت و میزان اقامت از گسترده ترین معیارهای رسمی و ذکر شده درحکومت اروپایی می باشند.در سطح اتحادیه اروپایی ، مناطق روستایی عایقبندی شده، منطقه معروف دومین چهارچوب حمایت جامعه، انتخاب گردیدند تا از یک سری معیارهای اقتصادی استفاده کنند.اما نگرش های امروزی برا ی تعریف روستانشینی، استفاده از تعاریف قدیمی را منع نمود و به تفکرات نامشخص و مدرن روستانشینی به عنوان یک منبع کارآفرینانه پویا یا یک " تصویر اجتماعی " انتزاعی، مجموعه ای از قوانین و منابع که خارج از زمان و مکان هستند و از عملکردهای استدلالی و غیر استدلالی کمک می گیرند متکی شد.روستانشینی یک محیط کارآفرینانه و نوآورانه ارائه میدهد که درآن سازمان های روستایی ممکن است شکوفا شده و رونق بیابند یا منع و سرکوب شوند.این بخش به بررسی رابطه پویای میان روستایی در پرتو جدید ترین بازنگری در روستانشینی می پردازد.منظور " کاماگنی " از " محیط نوآورانه " در ابتدا برای مناطق عایق بندی شده اروپایی به کار گرفته شد، و قابلیت کاربردآن بعدا در مناطق روستایی و حاشیه ای در انگلستان گسترده شد." کاماگنی" از اصطلاح " محیط نوآورانه " استفاده می کند تا مناطقی را که شرایط نوآوری دارند ، توصیف نماید و اول از همه آنها را به عنوان عناصر مهم کارآفرینی داخلی تعریف کند.هنگامی که میزان پیوستگی کارآفرینی و نوآوری بالا باشد، سبب ایجاد انگیزه قوی برای پیشرفت و توسعه داخلی می گردد.عوامل و عناصر روستانشینی که به صورت محیط خارجی ، فیزیکی و اجتماعی – اقتصادی مشاهده شده اند هم می توانند مجراهای مهم فرصت ها باشند و هم می توانند ضعف کارآفرینی داخلی ونوآوری گردند.روستانشینی و عملیات کارآفرینانه ، یک شبکه پویا ، پیچیده و متراکم از تاثیرات دو جانبه را تشکیل می دهد و بنابراین نمایش مجزای هر کدام از ابعاد روستانشینی که بر عملیات کارآفرینانه تاثیر متقابل دارند در این اثر به کار برده شده اند ، زیرا وضوح یک نمونه و الگوی کارآفرینانه را در مناطق روستایی تسهیل می بخشند.ما به منظور نمایش دادن این ها ، عناصر روستانشینی موثر بر عملیات کارآفرینانه را در سه گروه مهم دسته بندی و گردآورده ایم : عوامل نشان داده شده توسط محیط فیزیکی وعوامل آشکار شده توسط فعالیت های ساختارهای اجتماعی و اقتصادی .
محیط فیزیکی
سه ویژگی مهم محیط فیزیکی به شدت بر کارآفرینی تاثیر می گذارند: موقعیت ، منابع طبیعی ، منظره، موقعیت مربوط به فاصله از بازارهای اصلی و قابلیت دسترسی به مشتری ها ، تولید کنندگان ، منابع اطلاعاتی و سازمان ها می باشد.دوری و نزدیکی به مراکز اصلی شهری بر هزینه های حمل و نقل ورودی ها و خروجی ها تاثیر می گذارد و بر پخش اطلاعات و اشاعه تجهیزات سیاسی مشارکت دارد.این امر سبب نواقص و ضعف های عمده ای می شود ، همانطور که در هزینه های معاملات "غیررقابت آمیز" سهیم می باشد.مانع افزایش تولید و انتشار اشکال معین تکنولوژی جدید می گردد و جنبش کاری را محدود می نماید. این ویژگی بر روی اثر متقابل میان مناطق شهری ومناطق روستایی که کمتر مورد توجه قرار می گیرند و بر روی هماهنگی میان سنت، مدرن سازی و مهاجرت تاثیر می گذارد، که همه این ها فاکتورهایی هستندکه پیشرفت ادامه پذیر روستایی را به طرز چشمگیری تحت تاثیر خود قرار می دهند. دور افتادگی یک منطقه روستایی تاثیر خود را بر جنبه های گوناگون نوآوری تجاری و به مراتب رشد تجارت روستایی و ایجاد اشتغال می گذارد.در همین راستا برخی از صاحبنظران استدلال می آورند که مناطق روستایی قابل دسترسی دارای ویژگی های اقتصادی ، فیزیکی وسازمانی می باشند که کمک می کنند رفتار نوآورانه و ابتکاری بدون درنگ رخ دهند." فیلیپس" وهمراهان او پیشنهاد دادند که موقعیت های روستایی قابل دستیابی ارائه دهنده یک زابطه احتمالا منحصر به فرد و مکمل میان دستیابی به خروجی های مالی و تکنولوژیکی در سطح منظومه شهری می باشند.به عبارت دیگر ، وجود منابع طبیعی مهم ، شرایط اقلیمی و جانشین توپوگرافی منطقه و همچنین منظره ها با ارائه فرصت هایی برای استفاده و بهره برداری عظیم به لحاظ محیط زیست از منابع بر فعالیت کارآفرینانه تاثیر می گذارند.دوری و نزدیکی ، حفاظت از مناظر منحصر به فرد و ویژگی های محیطی ، سنت های مهم یا شیوه های سنتی و قدیمی تولید را تسهیل می بخشند که ممکن است منجر به فرصت های کارآفرینانه شوند.
محیط اجتماعی
از میان عوامل اجتماعی –اقتصادی که بر کارآفرین تاثیر می گذارند و به جنبه اجتماعی این اصطلاح نزدیکتر هستند . هر کسی می تواند سرمایه اجتماعی ، حکومت و میراث فرهنگی را از یکدیگر تشخیص دهد.معنی ضمنی و جدید سرمایه اجتماعی مربوط به ویژگی های کیفیتی جامعه شهری می شود، و در راس ارزش های اجتماعی خاص و فرم های مربوط به رفتارهای معاشرتی ، شبکه های همکاری و فعالیت شهری قرار دارد.سرمایه اجتماعی پیشنهاد دهنده یک اصطلاح پوشش مفید برای آن جنبه های اجتماعی می باشد که اگر چه ارزیابی آنها دشوار است ولی از عوامل مهم موفقیت اقتصادی در آینده دور به شمار میروند." وایتلی " سرمایه اجتماعی را" میل نیمی از شهروندان به اطمینان کردن به دیگران" تعریف کرد و نتیجه گرفت که با ارائه مقادیر زیادی از سرمایه اجتماعی ، شهروندان تمایل مییابند تا از نوآوری تکنولوژیکی سرمشق بگیرند یا آن را بپذیرند ، و به شدت با این احتمال که افراد در جوامع با مقادیر پایین سرمایه اجتماعی زندگی کنند مخالفت می ورزند.به علاوه تعداد دیگری از اندیشمندان از شاخص های اطمینان و فرم های شهری استفاده نمودند تا نمایندگی های سرمایه اجتماعی را دریک نمونه از اقتصاد 29 بازار منعکس کنند و دریافتند که چنین ابعادی از سرمایه اجتماعی در کشورهایی با درآمدهای بالاتر و مساوی تر و با سازمان های اداری که از اموال و حقوق دفاع می کنند ، موثرتر می باشند." کوک و ویلز" دریافتند که برای نسبت تقریبا بزرگی از سازمان هایی با سرمایه برنامه ریزی شده در دانمارک ،ایرلند و ولز ، ساختارهای سرمایه اجتماعی با تجارت افزایش یافته ، آگاهی و عملکرد نوآوری در ارتباط می باشند.سرمایه اجتماعی ، هم با عملکردهای تجاری و شبکه های دیگر در ارتباط مستقیم است و هم با کیفیت کنترل ونظارت داخلی ارتباط دارد.گردآمدن صنایع، شبکه ها و ارتباطات خارج از کانال های رسمی ،و روابط میان سازمانها وشرکتها، همگی در مشارکت قابل اطمینان اطلاعات و ایجاد پیاپی سرمایه اجتماعی سهیم می باشند.برخی از اندیشمندان بر این نظریه تاکید داشت که سرمایه اجتماعی به هنگام بررسی شرایط ایجاد سازمانهای عمومی نماینده موثر و پاسخگو شرط لازم به حساب آورده می شود.مناطق روستایی که کمتر توسعه یافته اند اغلب در آداب و رسوم فرهنگی غوطه ور شدهاند که در آنها اطمینان اجتماعی ، قوانین روابط متقابل، یعنی تمایل افراد به کارکردن برای رفاه دیگران وقتی که احساس می کنند عملکردهای نوع دوستانه آنها در آینده بی جواب نخواهد ماند، شبکه های همکاری و تعهدات شهری اصلا وجود ندارند.
مطابق گفته " گودوین " ، حکومت (نظارت ) روستایی اینگونه شرح داده می شود: مجوعه پیچیده ای از سازمان ها و عوامل که توسط صاحبان قدرت حکومت،اداره ها و سازمان های غیر دولتی (NGOs) گرد هم آمده اند ،نامشخص کردن مرزها و مسوولیتهای پرداختن به به مسائل اجتماعی و اقتصادی ، روابط قوی میان سازمان های مداخله کننده در عملکردهای جمعی : جنبه های مستقل شبکه های خودگردان بخش ها، و درنهایت، موفقیت اهداف مجموعه بدون مشارکت صاحبان قدرت.نظارت و حکومت را در بافت شهری اینگونه تعریف می کند، قابلیت و توانایی بررسی و شکل دادن به منافع داخلی و منطقه ای ، سازمان ها و گروه های اجتماعی .بنابراین مفهوم حکومت فراتر از آن چیزی است که برای سازمان ها در یک منطقع رخ می دهد،حکومت مسائلی را خطاب قرار می دهد ، حکومت مسائلی را خطاب قرار می دهد که مربوط به توانایی نشان دادن مناطق و سازمان های خارج از منطقه می باشند. استراتژی های واحد کمتر یا بیشتری را توسعه می دهد و عملیات گروهی را سازمان دهی می کند، ائتلاف ها و همکاری هایی در جهت اهداف خاص را ممکن می سازد.حکومت داخلی نشان دهنده افکار نیروهای جدید توده در سطح داخلی یکی از عناصر اصلی آن چیزی است که در آثار ادبیاتی بین المللی با عنوان" استقلال گرایی های غیر تجاری " .یعنی تفکری که فعالیت های یک سازمان به طور انفرادی و تنهایی انجام نمیپذیرد اما در جهت ادامه دادن شبکه های اطلاعاتی رسمی و غیر رسمی ، روابط از طریق بازارهای داخلی کار، و کنفرانس ها و قوانین رایج برای زیر بنا و شالوده و درک عملیات های جمع آوری دانش ، " تراکم سازمانی ( نهادی ) ، " ظرفیت سازمانی" یا " ویژگی های شبکه های متقابل" شرح داده شده اند.چنین نیروهایی ممکن است با ایجاد یک محیط تجاری مورد تایید نوآوری ، کارآفرینی را تسهیل بخشند، به کارآفرینی کمک نموده و موانع اقتصادی ، محیطی و موقعیتی را ارضا نمایند.د رمقابل عدم وجود نیروها ممکن است جلوی پیشرفت کارآفرینی را بگیرد.در نهایت ،همانطور که لوئی و همراهان او استدلال آورند.هر جا یک چهار چوب منظم و محکم وجود دارد، پس آن هنگام طراحان بخش عمومی وسازمان های دولتی مانند دربانان فرآیند توسعه عمل می کنند.در پرتو پیشرفت ارضی تجارت ، عوامل سازمانی ممکن است مانع رقبای خارجی از تقلید کردن از عوامل منحصر به فرد منطقه ای که اساس فرصت های کارآفرینانه هستند، شوند.یعنی عملیات بهره برداری ازامکانات نهفته داخلی ، به شدت محدود به بهره برداری از ارزش افزوده کیفیت داخلی با استفاده از گونه ها یا نژادهای داخلی ، مواد داخلی با استفاده از گونه ها یا نژادهای داخلی ، مواد داخلی یا شرایط خاث محیطی یا حتی ورودیهای بشری می باشد.تا اینجا استدلال در مورد نیاز به فرهنگ داخلی لوازم و مناطق از طریق شناسایی فرهنگ آنها یک استراتژی بالقوه برای ایجاد و توسعه کارآفرینی و نوآوری روستایی می باشد.در حقیقت محققان زیادی اظهار داشته اند که یک استراتژی بالقوه پیشرفت برای مناطق روستایی حاشیه ای در عرصه بازارهای کمی مواد غذایی می باشد.یک استراتژی احتمالی در میان بازار گسترده محصولات کیفیتی وجود خواهد داشت تا محصولات ویژه را ارتقاء دهد، که این محصولات ویژگی های مجزای ارضی ، داخلی و منطقه ای دارند.بدین طریق، ارتقاء مواد غذایی منطقه ای و ارتقاء تصورات فرهنگی منطقه ای به دست آید.پیوند محصولات به " بازارهای فرهنگی " یا تصورات داخلی مثل سنت های فرهنگی و میراث فرهنگی باعث افزایش ارزش محصول می گردد زیرا مشتری ها در تلاشند تا مناطق معین را با محصولات معین شناسایی کنند .البته افکار قابل تغییر و کلی " داخلی " ممکن است تاثیراتی را برانگیزد که هدفشان ایجاد و دستیابی به ویژگیهای مجزای مواد غذایی برای بخش های داخلی می باشد.استدلال می آورد که در اروپا تغییر در کیفیت مواد غذایی که در ارتباط با شبکه های متنوع کشاورزی –تغذیه می باشند.فرصت های چشمگیری را برای فعالیت کارآفرینانه دریک فضای اقتصادی جدید ، قابلیت تحمل بیشتر نیروهای تثبیت نشده جهانی شدن، ارائه می دهند.
محیط اقتصادی
از آن عوامل اجتماعی – اقتصادی که بر کارآفرینی تاثیر می گذارند و آنهایی که به جنبه « اقتصادی » این اصطلاح نزدیک تر هستند ، هر کسی ممکن است سرمایه گذاری در تاسیسات زیر بنایی، وجود و عملیات شبکه های تجاری و میزان اطلاعات و تکنولوژی های ارتباطی به کار رفته در این منطقه را شناسایی کند. دوری و در نتیجه هزینه های بالای حمل و نقل و متعاقبا هزینه های زیاد معاملات به طرز سنت محدودیت های چشمگیری را در ایجاد سازمان های رقابت پذیر در مناطق روستایی تحمیل می کنند ، زیرا قابلیت دسترسی را نه تنها برای تولیدکنندگان بلکه برای مشتری ها و بازارهای جدید کم می کند.این بدان معناست که سازمان های تاسیس شده در چنین مکان هایی به اندازه سازمان های تاسیس شده درحومه شهری یا مناطق شهری رقابت پذیر نیستند.تاسیسات زیر بنایی از سه طریق برعملکرد اقتصادی روستای تاثیر می گذارند: گسترش استفاده از منابع موجود ، جذب منابع اضافی به مناطق روستایی و سازنده و فعال تر کردن آنها .تاسیسات زیر بنایی مناسب ممکن است سازمان های جدید را جذب کنند، درحالیکه سطح وسیع فعالیت اقتصادی ممکن است فرصت های اشتغال را پیشنهاد داده و خروجی های منطقه ای را افزایش دهد .کارآفرینان روستایی سرمایه گذاری در تاسیسات زیر بنایی را یک ویژگی فوق العاده مطلوب ویک نیاز واقعی برای پیشرفت کارآفرینی در مناطق روستایی می دانند.در نهایت ، شایان ذکر است که در بسیاری موارد مشاهده شده است که پیشرفت های موجود در امر حمل و نقل مانند یک شمشیر دو لبه برای مناطق روستایی عمل می کند.حمل و نقل پیشرفته ، اقتصادی داخلی مناطق عایق بندی شده روستایی را در معرض محیط اقتصادی گسترده تر غیر داخلی قرار میدهد.خروجی چندین بخش داخلی قرار میدهد .خروجی چندین بخش داخلی را کاهش داده ، واردات را افزایش می دهد و منجر به رخنه های اقتصادی می گردد که کل سود رشد اقتصادی را برای جمعیت داخلی کاهش میدهد.شبکه های تجاری از عوامل مهم عملکرد تجاری و تحقیق در این زمینه می باشند که تعدادی از یافته های مهم را به بار می آورن.یک شبکه ساختاری است که در آن تعدادی از گره ها به کمک رشته های مخصوص به هم مربوط شده اند. هم رشته ها و هم گره ها درنتیجه روابط متقابل ، انطباق و سرمایه گذاری ها میان و درون سازمان ها در طی زمان از نظر منابع، آگاهی و شناخت غنی هستند. شبکه تجاری نیز یک ساختار اجتماعی می باشد که فقط تا آنجایی وجود دارد که افراد یک شبکه را بشناسند و آن را به کار گیرند.تعاریف دیگر شبکه های تجاری و شبکه سازی در مورد مسئله روابط ایجاد شده میان تجارت ها می باشد.در این حالت ، شبکه های تجاری اینگونه تعریف می شوند، " یک مجموعه هماهنگ و منسجم و یکپارچه از روابط اقتصادی و غیر اقتصادی در دست اقدام که در درون ، بین و خارج سازمان های تجاری تثبیت شده اند.".محققان چندی استدلال می آورند که شبکه ها و محیط پیرامون آنها ( منابع، عملیات ها، حمایت و پشتیبانی ) هنگام راه اندازی سازمان های جدید مفید و کارآمد می باشند و بنابراین شبکه های جهانی موجبات کارآفرینی را بر می انگیزند.روابط و همکاریهای غیر رسمی تجاری بر اساس اطمینان و اعتماد ، روابط دوستانه یا خانوادگی می باشند." جنبه فردی شبکه" که بسیار معروف می باشد به کارآفرینی مثل موضوعی نگاه می کند که در یک بافت اجتماعی تثبیت شده و از سوی موقعیت های افراد در شبکه های اجتماعی جهت داده می شود، تسهیل بخشیده شده، محدود یا ممنوع می گردد.در مقابل ، شبکه های رسمی مرکب از کارآفرینان تجاری،بانک ها، حسابداری ها ، طلبکاران ، نمایندگان قانونی و انجمن های تجاری می باشند.شبکه های فردی ( خصوصی ) کانال های مرکزی برای دستیابی به اطلاعات می باشند که اغلب مفید ، کم نظیر و باارزش می باشند.و گویی از بخش های مختلف و مجزای سیستم ( نظام ) اجتماعی به دست آمده اند.روابط شخصی پایدار، اطمینان و اعتماد و قدرت نامتقارن را به دارایی ها تبدیل می کنند که منحصر به فرد بودن را در افراد در مواجهه با یکدیگر ایجاد می کنند .شبکه خانواده یک نمونه خاص از یک شبکه اجتماعی است که در حاشیه از اهمیت زیادی برخوردار است.این شبکه پذیرفته است که کارمندان از اعضای یک خانواده انتخاب شده اند و حمایت های احساسی ارائه می دهند.بعضی تحقیقات نشان میدهند که تجارت های کوچک به شدت شبکه بندی شده بهتر از تجارت های کوچک دیگر عمل می کنند و نوآوری را تسهیل می بخشند .یکی از اندیشمندان دریافت که شبکه های درونی یک شرکت، مزایای رقابتی ، نوآوری وکارایی خلق می کنند و شبکه سازی در بقای یک شرکت موثر است.بنابراین شبکه سازی اهداف تجاری طولانی مدت را به کارگرفته و تداوم می بخشد.برخلاف این نظریه تحقیقات دیگر از اشکار نمودن هر رابطه میان ویژگیهای شبکه سازی وعملکرد تجاری امتناع می ورزند.در همین رابطه ، برخی از محققین پیشنهاد میدهند که شبکه سازی با رشد زیاد اشتغلال یا کل فوش ارتباطی ندارد اما شواهدی وجود دارند که مفهوم آنها این اسن که شبکه سازی بر روی نرخی که گسترده جغرافیایی بازارهای سازمان در آنها رخ می دهد، تاثیر می گذارند.ویژگی مهم دیگر شبکه های تجاری روستایی در مورد گستره فضای آنهاست .دانش واژه ها ( ترمینولوژی ) شبکه های افقی و عمودی ابتدا با اصطلاح " شبکه های عمودی" ظاهر گشت که مربوط به آن شبکه هایی می شد که فضاهای روستایی را به بخش کشاورزی تغذیه مربوط می کرد و اصطلاح " شبکه های افقی " مربوط به آن شبکه هایی می شود که فضاهای روستایی را به فرایندهای معمولی وغیر کشاورزی تغییرات اقتصادی مربوط می کنند.این یک تفکر گروهی درمورد عملیات شبکه با توجه به بخش کشاورزی –تغذیه می باشد.بنابر پیشنهاد شد که مفهوم شبکه می تواند یک الگو و نمونه پیشرفت روستایی باشد."نیفسی" و همراهان وی مفهومی را که توسط دربالا ارائه گردیده بود را دوباره تعریف کرده اند و آن را با یک چهار چوب اقتصادی فرهنگی تطبیق داده و یک توجه فضایی تر به آن معطوف داشته اند.مطابق نظریه "نیفسی " وهمراهان او، شبکه های عمودی به سازمان های داخلی کمک می کنند تا پیوندهایی با مصرف کنندگان علی الظاهر ایجاد شده ، تهیه کنندگان ، توزیع کنندگان، خرده فروش ها و سازمان ها ایجاد نمایند و برای پیشرفت و رونق دراز مدت منطقه حاشیه ای (مرزی) حائز اهمیت می باشند. به عبارت دیگر ، شبکه های افقی با تولید کنندگان داخلی ، سازمان ها و مصرف کنندگان ارتباط برقرار میکنند.شبکه های اجناس ( کالاها )انواع خاصی از شبکه ها می باشند که بیشتر توجه شان به شبکه های تو درتو وابستگی متقابل است که میان عوامل مختلف در اقتصاد روستایی وجد دارند.شبکه های کالا ، ابعاد افقی و عمودی جنبش کالا را با یکدیگر ادغام کرده و بر مشکلات در ارتباط با زنجیره ها وحلقه ای تولید غلبه میکند و بنابراین میتوانند ترکیبی از نظریات از زنجیره های اجناس ووضعیت ها و شرایط مصرف باشند."استارپرگ مهم ترین عامل کاپیتالیسم مدرن را تشخیص میدهد .یعنی توانایی های جدید کاپیتالیسم جدید ( معاصر)، که همگی مستقیم یا غیر مستقیم با پیشرفت های تکنولوژی های ارتباطاتی در ارتباط هستند.اولی مربوط به انقلاب و دگرگونی تولید، تکنولوژی های ارتباطاتی و اطلاعات ی می شود که سبب گسترش وسیع این عملیات و حوزه کنترل و نظارت سازمانها ، بازارها و شرکت ها می شود.دومی مربوط به توسعه و تفکر اجتماعی در مورد منطق روابط بازی میشود که تا حدودی رشد سریع تکنولوژیکی و مخصوصا قیمت های پایین تر ارتباطات راه دور آن را تسهیل می بخشد.سومی ترکیبی از اثرات دو مورد قبلی است و مربوط به توسعه " شبکه " مندهای مدرو سازمان دهی شده، قانون ادراری و عملیات های ارتباطاتی با ابعاد اضافه زندگی اقتصادی و غیر اقتصادی می گردد.پیشنهاد دادند که در بسیاری مناطق روستای سطوح پاییت تر تحرک و جابه جایی و آگاهی انتخاب ها باعث توسعه یک بازار محدود / محصور گردیده که نسبت به محیطهای شهری رقابت پذیر تر با سطوح محافظتی بالاترمشخص شده اند.جابه جایی و حرکت در جهت جامعه اطلاعات و استفاده نمودن از فرصت های پیشنهاد شده از سوی مشخص شده اند.جابه جایی و حرکت در جهت جامعه اطلاعات و استفاده نمودن از فرصت های پیشنهاد شده ازسوی ICTs کم کم مرزهای بازارهای داخلی را از میان برداشت ، فعالیت اقتصادی را در معرض رقابت شدید تر بیرون قرار داد و ویژگیهای آموزش مناطق روستایی را با بهبود دستیابی به اطلاعات مربوطه افزایش خواهد داد. در نظر داشته باشید که درجه و دامنه محدود بازارهای داخلی کارآفرینان را مجبور میکند تا محصولات نوآورانه و بازاریابی موثر را توسعه و رونق دهند تا با همانندهای بر پایه شهری رقابت کنند ، ICTs نقشی مرکزی در این عملیات ایفا می کند.به عبارت دیگر ، مناطقی که از شرکت نمودن در عمران وآبادانی در ICTs امتناع می ورزند، افزایش کنارگذاشتن و در حاشیه قرار دادن رابه خاطر می اندازند .انطباق ICTs توسط تجارت های روستایی کوچک نیز به شدت وابسته به تاثیر خارجی و اندازه سازمان دهی می باشد.یافته های به دست آمده از تحقیق اخیر بر اهمیت کاربرد مناسب ICT بر رشد کارآفرینی در مناطق روستای تاکید دارد.محققین انطباقICTs توسط شرکت ها د رمناطق روستایی را درنظر گرفتند ونتیجه گیری کردند که اقتصادهای روستایی میتواند به بهترین وجه طوری دیده شوند که گویی در سطح قرار دارند.سطح بالایی شامل شرکت های بیرونی متمرکز ICTs با روابط بیرون از منطقه ای گسترده و در بعضی موارد بین المللی میشوند.برخی دیگر از صاحبنظران استدلال آورده اند که ممکن استICTs با توسعه قابلیت های اصلی، در همکاری با شرکت های کوچکتر دیگر با هدف طراحی محصولات مخصوصا به منظور سازگار بودند با سلیقه مشتری ها به منظور رقابت موثرتر با شرکت های بزرگتر، به کارآفرینان تجارت های کوچک سود برساند.برخی از اندیشمندان اختلافات چشمگیری را در اقتباس ICTs درمیان SMEs روستایی در انگستان دریافتند که ناشی ازآگاهی و آموزش و همچنین هزینه های سرمایه گذاری ، تاسیسات زیربنایی واندازه تجارت بودند.ارتباطات از راه دور نیز میتوانند خدمات مالی شهری و پیشرفته را به مناطق روستایی واگذار نمایند.آموزش وتحصیلات روستایی را بهبود بخشند.ساکنان روستا را با منافع رایج درامتداد مناطق وسیع متحد کنند وکارآفرینی روستایی را تقویت نمایند.دیدگاه های کارآفرینانه در جهت ICTs نیز یک عامل موثر برای اقتباس ICTs در میان شرکت های کوچک در منبع منطقه از انگستان شدند.فعالیت های اقتصادی سنتی در مناطق روستایی ( کشاورزی ، ماهیگیری ومعدن داری) در وسط بافتی باقی می ماند که فعالیت کارٱفرینی در آن رخ میدهد.برای مثال اهمیت بخش کشاورزی چند وجهی می باشد، اولا بخش کشاورزی مواد خامی را برای بسیاری ازفعالیت های کارآفرینانه در ارتباط باصنعت مواد غذایی ونوشیدنی ها ارائه میدهد.صنعتی که به شدن محدود به یک منطقه شده است.دوما، بخش کشاورزی بخش فوق العاده مهم کارآفرینان نوپا مخصوصا هنگامی که فعالیتهای ارزش افزوده روی زمین (مثال : درست کردن پنیر در زمین های لبنیات ) و فعالیت های گوناگون روی زمین( مثال، کشاورزی – توریسم ) شامل آن شوند.سرانجام ، بخش کشاورزی مستقیما بر محیط فرهنگی ، اجتماعی و فیزیکی مناطق روستایی تاثیر میگذارد و آنها را شکل می دهد و بافتی را ارائه می دهد که درآن فرصت های کارآفرینانه ظهور می کنند.
چهار چوبی برای مطالعه و بررسی کارآفرینی روستایی
مقادیر قابل توجهی از تلاش های تحقیقاتی صرف تعریف مفهوم کارآفرینی و کارآفرین در اقتصادهای تجاری ، جامعه شناسی ، روانشناسی و بسیاری قوانین علمی دیگر شده است، علیرغم اهمیت اختصاص داده شده به مفهوم کارآفرینی به طور کلی ، تلاش در جهت تعریف کارآفرینی روستایی و شناسایی عوامل موثر آن ، بسته به مجموعه ای از مسائل مرتبط با نیروها و تاثیرات مختلف به کار گرفته شده توسط روستانشینی به عنوان یک محیط کارآفرینانه یک کار سخت خواهد بود.یکی ازمحققین ، اظهار داشت که نماد معروف یک کارآفرین روستایی کسی است که " مستقل ، مخاطره جو، جوینده موفقیت، با اعتماد به نفس ، خوش بین، سخت کوش و نوآور" می باشد.روی بر این حقیقت تاکید کرد که کارآفرینی در بافت روستایی متوجه ایجاد فرصت های شغلی جدید در مناطق ایجاد کارهای مخاطره آمیز جدید می باشد." ورتمن" نیز تعریف جالبی از کارآفرینی روستایی ارائه داد: ایجاد یک سازمان جدید که یک محصول جدید را معرفی میکند.یک بازار جدید را به کارگرفته یا ایجاد میکند ، یا از یک تکنولوژی جدید دریک محیط روستایی بهره برداری می کند.این تعریف خاص شامل عناصر نوآوری وتولید می شود که انتظار می رود بر یک جامعه گسترده تر که فعالیت کارآفرینانه درآن رخ میدهد تاثیر بگذارد.اما اینگونه استدلال شده است که نظر به این حقیقت که اصطلاح روستایی سودمندی خود را پشت سر گذاشته است.تحقیق باید توجه خود را به نواحی موجود در مناطق روستایی و گروه های اجتماعی حاشیه ای که در مناطق روستایی زندگی می کنند معطوف دارد.به این منظور،یک کارآفرین روستایی کسی است که در یک منطقه روستایی زندگی می کند و اختلاف میان آنها و یک کارآفرین شهری ممکن است درتاثیرات روستانشینی بر فرایند کارآفرینانه یافت شود.مراحل این درک و تفکر مربوط به فعالیت های کارآفرین می شود که فرصت موجود را تشخیص می دهند یا یک فرصت اقتصادی کاملا جدید را ایجاد می کند. مرحله ایجاد تجارت تصمیم کارآفرینانه را به تصویرمیکشد تا انتخاب فرصت درک شده و مشاهده شده در مرحله اول را انجام داده و آن را درک کند.در مرحله سوم، کارآفرین عملکرد تجاری را بامقایسه موفقیت های مربوط به اهداف و آرمان های افراد ارزیابی می کند.شایان ذکر است که اهداف و معیارهای کارآفرینانه مرسوم عملیات تجاری گاهی اوقات دربرنامه اهداف کارآفرینانه وارد می شوند.واین وقتی است که ایجاد یک کار مخاطره آمیز جدید در مناطق روستایی محروم وآسیب پذیر تنها راه ایجاد اشتغال برای اعضای خانواده کارآفرین می باشد .اما هر کسی باید این حقیقت را درنظر داشته باشد که تعداد روز افزون کارآفرینان روستایی انتخاب شدند تا ازیک سبک زندگی پیروی کنند که وقتی به آنها کمک می کند تا گذران زندگی کنند، همچنین باعث میشود که آنها رضایت شخصی از حرفه شان داشته باشند،هدفی که کاملا ازتعریف رایج "منطق" ، " حداکثر رساندن سود" بهدست آمده و کارآفرین در نظریه اقتصادی جریان اصلی یافته است.انجام موفقیت آمیز هرکدام از این مراحل بستگی به ویژگی های کارآفرینانه و محیط فیزیکی ،اجتماعی و اقتصادی دارد که فرایند کارآفرینانه در آن رخ میدهد .البته این کار در یک روش متقابل و پویا رخ میدهد که ویژگی های کارآفرینانه توسط آن شکل می گیرند و درآن واحد این عمل بر محیط بیرون تاثیر می گذارد. توانایی درک فرصت اقتصادی که احتمالا منجر به ایجاد یک کار مخازره آمیز جدید می شود به شدت تحت تاثیر ویژگی های سرمایه انباشته شده کارآفرین قرار می گیرد.خصوصیات و ویژگی های شخصیتی ، شبکه های اجتماعی ، دانش و آگاهی پیشین و هم سرمایه اجتماعی و فرهنگ کارآفرینانه جامعه جزء سوابق و پیشینیان هشیاری، شرط لازم برای شناسایی موفقیت آمیز فرصت ها می باشند.اگر کارآفرین تصمیم بگیرد که گزینه را عملی کند و متوجه کارمخاطره آمیز شود.آن وقت یک یا چند تا از ویژگی های توصیف کننده کارآفرین از طریق تاریخچه تفکر کارآفرینانه ممکن است بسته به نوع شرکت جدید فوق العاده مهم باشد .بنابراین در آن مرحله یک کارآفرین ممکن است: دیدگاهها و تفکرات مخاطره جویانه ، قابلیت زیاد نوآوری ، ویژگی های رهبری صنعتی ، توانایی های هماهنگ نمودن به کارگیری عوامل تولید، توانایی های تولید سرمایه اجتماعی ، تصمیم گیری هشیارانه ، توانایی های مدیریتی و سرپرستی ، توانایی کسب عوامل تولید وتوانایی تخصص منابع به کاربردهای گوناگون ارائه دهد.درمرحله سوم ، مهم ترین ویژگیهای کارآفرینانه ، ویژگی های سرمایه بشری هستند که سبب می شوند کارآفرین عملکرد تجاری خود را در ارتباط با اهداف کارآفرینانه نشان داده ، تعیین کرده و ارزیابی نماید.شایان ذکر است که در ضمن مرحله های مختلف کارآفرینی ، ویژگی های کارآفرین و روابط فردی در نتیجه تاثیر فرایندهای آموزشی تغییر میکنند.همین ویژگی های کارآفرینانه ، کارآفرین را قادر می سازد تا تجدید نظر نموده و عملکرد تجاری موفقیت آمیز را منعکس نماید، در صورت نیاز احتمالا به اهداف مقصودهای تجاری جهت داده واستراتژی های تجاری را مروری نماید.هر مرحله از فرایند کارآفرینانه تحت تاثیر موقعیت منطقه ای قرار می گیرد که کارآفرینی در آن رخ می دهد و بنابراین این تا جایی که منطقه هم مثل فرد شامل آن شود ، مورد توجه قرار می گیرد.
برای مثال : نزدیکی و قابلیت دستیابی به بازارها، منابع اطلاعاتی و سازمان ها برای کارآفرین روستایی نسبت به کارآفرین شهری مشکل جدی تری به همراه خواهد داشت.برای غلبه کردن به این مشکل ، کارآفرین روستایی مجبور است یا کاربرد متنوع تر و جدی تر شبکه های تجاری سنتی وc&Its را تئسعه دهد یا فعالیتهای نوآورانه ایجاد کند که منطقه آسیب پذیر و محروم را با استفاده از محیط اجتماعی و اقتصادی مجزای منطقه روستایی بهبود واصلاح نماید.
یک برنامه تحقیقاتی
چهارچوب نشان داده شده در بالا به وضوح نشان میدهد که برای درک کارآفرینی تحقیق نباید کارآفرین روستایی را به تنهایی در نظر بگیرد بلکه باید بافت سازمانی و اجتماعی و اقتصادی گسترده تری را مورد ارزیابی قرار دهد که عملیات کارآفرینی درآن رخ می دهد.آشنایی با این عملیات منجر به طراحی واگذاری وعملی ساختن سیاست های توانای کارآفرینانه درمناطق روستایی و عایق بندی شده می گردد، بنابراین اینها دوجریان اصلی برنامه تحقیقاتی ما می باشند.
تحقیق اصلی: شناخت عملیات ها
تعدادی از محققان در تلاشند تا کارآفرینی را در مناطق روستایی با استفاده از تعداد زیادی از چهارچوب های نظری تحقیقاتی به دست آمده از انواع قوانین علمی از قبیل مدیریت کارآفرینانه و پیشرفت تجاری ، اقتصادی ، جامعه شناسی ،و جغرافیا بررسی کنند.تئوری عوامل شبکه در پی شناخت ساختارهای اقتصادی است مثل نتایج تلاش های فعالانه که برای ساخت و ایجاد روابط قوی می باشد .بدین منظور این تئوری با توجه به مجموعه های نامتجانس روابط بر روی دوگانگی میکرو- ماکروپلی میزند یعنی روابط و ارتباطات میان اعضای سازنده اقتصاد که این ظرفیت را افزایش می دهد تا یک فعالیت کارآفرینانه را به جریان اندازد.( مثال،کشاورزی –توریسم) شامل آن شوند.سرانجام ،بخش کشاورزی مستقیما بر محیط فرهنگی ، اجتماعی و فیزیکی مناطق روستایی تاثیر می گذارد و آنها را شکل میدهد و بافتی را ارائه می دهد که در آن فرصت های کارآفرینانه ظهور می کنند .سوالاتی از قبیل چه کسی می تواند اهداف کارآفرینانه را ارتقا دهد و بیشترین و بهترین سود را به دست آورد ، از چه استراتژی ها و عملیات هایی استفاده میشود ، چه تکنولوژی هایی اختراع می گردد، چه سازمان هایی ایجاد می گردند ، در این مورد ، کارآفرین عملی است که اطلاعات را پردازش کرده ، استراتژی هایی را طرح ریزی می کند تا با عوامل دیگر مواجه گردد و در شبکه هایی ثبت نام می کنند که علاوه بر عوامل دیگر شامل محصولات ، امور مالی ، تکنولوژی ، دانش، و تاسیسات زیر بنایی می شوند.مطابق تئوری عوامل شبکه، کارآفرین در نقش عاملی است که مستقیما خودش را به لحاظ اقتصادی در محیط بازار و به لحاظ سیاسی در منطقه کنترلی نشان میدهد .بدین منظور تئوری عوامل شبکه با تئوری کنترل برابر است. نگرش اقتصادی فرهنگی بر منابع مورد توجه ارضی ، شبکه ها وهمکاری و شرکت، موضع یابی کنترل اقتصادی و تحول موقعیت به هنگام استفاده از عناصر و نشانه های هویت فرهنگی آن تاکید دارد.اصلاح فرهنگ مربوط به مجموعه ای از اشکال مختص مکان می شود که به منابع موجود برای کنترل اقتصادی و اجتماعی توجه دارد.اشکالی که تا حدودی در سطح جغرافیایی محدوده فرهنگی دوباره سازمان دهی شده اند.اصطلاح اقتصادی به توانایی ایجاد و شناسایی روابط میان منابع، تولید و مصرف اشاره دارد و بنابراین مستقیما مربوط به توانایی ایجاد " شرکت ها" می شود.علاوه بر ارتباط دادن هویت های ارضی به محصولات ،مکان ها خودشان احتمالا با هم اصلاح و بهبود می یابند. کارآفرینان روستایی ممکن است نواهی روستایی را یا توسط روش روستایی مطلوب تصور شده از زندگی برخلاف زندگی صنعتی شهری شده یا با احیا نمودن مناظر ماقبل صنعتی و ایجاد کالاها ، خدمات و امکانات رفاهی پیشا صنعتی با هم اصلاح بخشند.اولی اساسا یک استراتژی متنوع تجاری است که شرکت ها را وارد رقابت می کند .در نظر داشته باشید که موقعیت ها مناطق ارضی ناپایدار و تغییر پذیر ، چند وجهی و دینامیک هستند که نه از لحاظ فرهنگی و نه از لحاظ اجتماعی – اقتصادی همگن نیستند. یک سیاست موفق و پاسخگوی این فرصت های کارآفرینانه در مقدمه و معرفی محصولات از ابتدا نامگذاری شده (PDOs ) و محصولات مورد استعمال جغرافیایی ( PGIs ) یافت شده است این سیاست مجددا رابطه ای میان موقعیت و محصول ایجاد کرده و تولید اجناس با ویژگی های خاص که از نظر مصرف کنندگان ارزش بالایی دارند را تایید می کند.تئوری" گیدن" در مورد ساختار درنقش یک چهارچوب نظری به کاربرده میشودکه به بررسی و توسعه مفهوم کارآفرینی به عنوان یک فرایند اجتماعی – اقتصادی تثبیت شده می پردازد .یعنی فرایندی که از بافت اجتماعی به دست آمده و نتایج کارآفرینانه را تشکیل مید هد ." گیدن" ساختارها را محصولات سیستم های اجتماعی می داند، یک موقعیت سازنده در عملکرد اجتماع به آنها می بخشد .مکانیسم های تثبیت شده به محققان کمک می کند تا ساختار و اداره را در یک رابطه پویا به هم ربط دهند که در عوض بررسی موارد زیر را تسهیل می بخشد: چگونه نفوذهای اجتماعی سازمان کارآفرینانه را شکل میدهند ، چگونه سازمان دوباره ساختارها را تعریف ، ایجاد و توسعه می دهد .بنابراین مفهوم تثبیت ، با درک وشناسایی ویژگی عمق و میزان ارتباطات فردی با محیط و هماهنگی آن با سرمایه اجتماعی و نیز اطمینان یک عنصر شکل یافته در عملیات های تجاری عمومی یا عملیات های خاص روستایی است. اصل عمومی نگرش های تئوری یکی میان رشته ای ذکر شده در بالا باید ورد بررسی قرار گیرند:
اولا : در تلاش برای جلوگیری از تصور نمودن کارآفرین به تنهایی و در مقابل در تلاش برای پذیرفتن یک دیدگاه کل نگرانه به عملیات کارآفرینانه.
دوما: شکستن و از بین بردن فرضیه های خشک و محکم تئوری اقتصادی نئوکلاسیک و اتخاذ یک نگرش واقع گرایانه تر در درک عملیات های کارآفرینانه می باشد.چهارچوب نظری جدید و فوق الذکر بر روی نیاز به در نظر گرفتن محیطی که عملیات کارآفرینی در آن رخ می دهد ومکانیسم هایی که کارآفرین ها توسط آنها با محیط در تقابل هستند تاکید دارد.بنابراین روستانشینی یک منبع کارآفرینانه دینامیک می باشد که هم فرصت ها و هم محدودیت ها را شکل میدهد.بدین ترتیب ، کارآفرین فردی یک رشته تنها است که درساختارهای این منبع قرار گرفته است و کارآفرینی خاص به لحاظ ارزی رشته ای از رشته های افراد است.به نظر می رسد تثبیت مفهوم ضروری و لازم باشد ومکانیسم های زیر بنایی روابط کارآفرینانه راد رمیان روستانشینی به عنوان یک محیط کارآفرینانه به اجر در می آورد.علاوه بر همه چهار چوب های نظری ذکر شده دربالا در نظر داشته باشید که تفکر تثبیت پیش از به کار گرفتن در تحقیق در مورد پدیده کارآفرینانه نیاز به بررسی دقیق تر دارد.دومین ویژگی رایج چهارچوب های نظری ذکر شده در بالا در نیاز به تسهیل بخشیدن دامنه وسیعی از فعالیت ها و اهداف کارآفرینانه یافت شده که از منطق اقتصادی به دور هستند و ازگسترش هر چه بیشتر سود می برند.اصطلاحاتی که به وضوح به نگرش های اقتصادی نئوکلاسیک تحکیم می بخشند .هر کسی باید بداند که امپریالیسم تئوری اقتصادی نئوکلاسیک اصلی، افتصاد دانان را از ایجاد نگرش های مطلوب وچهارچوب های قطری برای بررسی منسجم کارآفرینی بسته به این حقیقت که گستره وسیعی از اهداف کارآفرینانه مخصوصا در مناطق رئستایی تویط مفاهمی نشات گرفته از منطق اقتصادی وگسترش هر چه بیشتر سوددهی تسهیل یا شرح داده نمی شوند، باز میدارد.
تحقیق کاربردی:سیاست منسجم و هماهنگ کارآفرینانه
عوامل فوق الذکر وعملیات های انجام شده در مناطق کوهستانی ومناطقی که کمتر مورد توجه قرار گرفته است با تاکید براین حقیقت که شرکت های روستایی با شرکت های شهری متفاوت هستند وخدمات کنترلی وحمایتی تجاری به روش های مختلف انجام می شوند، باید در نظر گرفته شوند تا یک سیاست منسجم کارآفرینانه برای چنین مناطقی ارائه داده شود.یادآوری می کند که فعالیت اقتصادی بر پایه لزوم عملی به هماهنگ کردن عملکرد فرد با عملکردهای دیگران است و بنابراین لزوما فعالیت موثر و زایا ، شکل متناقض عملکرد گروهی یافته شده در عملکردهای افراد می باشد .بدین منظور، هماهنگی وهمکاری میان افراد یک مسئله اصلی در زندگی اقتصادی است وبنابراین یک هدف مهم سیاسی را شکل میدهد.سیاست دولتی و فرا دولتی در تلاش است تا مکانیسم هایی را برای هماهنگی عملکردها در سطوح فضایی گوناگون ازقبیل ملی، منطقه ای و محیط داخلی ارائه دهد." بریانت" سطوح جغرافیایی ماکرو و میکرو را محیط " توانا" برای کارآفرین روستایی تعریف نمود و به اهمیتی که این تغییرات در این محیط ها ممکن است بر روی فعالیت کارآفرینانه در محیطهای روستایی بگذارند اشاره نمود.یک نمونه از هماهنگی و ارتباط عملکردهای منطقه ای وداخلی درسطوح ملی و ورا دولتی ممکن است در اظهار نظری به عنوان بالای منابع ارضی یافت شود یعنی شناسایی حقوق املاک رسمی برای فرهنگ داخلی اجناس.مدیریت ناسازگاری ها بخش دیگری است که در این تحقیق عملی توجه زیادی به آن نشده است ، برخلاف این حقیقت که تاثیرات آن مخصوصا بر کارآفرینی روستایی چشمگیری باشد.سیل اطلاعات به مناطق دور یک هدف سیاسی در سطح ملی است." رای" استدلال می آورد که مکانیسم های در ارتباط با جریان منطقه ای ، ملی و فراملیتی نسبت به نقشی که ملی و فراملی در حالت تولید برای اقتصاد شکننده روستایی براساس توده ارضی اشکال گوناگون سرمایه ایفا می کنند از اهمیت بیشتری برخوردار است.در نتیجه " رای" اظهار می دارد که نظارت و کنترل مثل کاربرد منطق تولید جریان اطلاعات و مداخلیه ملی وفراملی رخ میدهد.سومین هدف سیاست منسجم کارآفرینانه برای مناطق روستایی کوهستانی و کم توجه مسئله توزیع مجدد داخل ارضی ومیان ارضی را خطاب قرار میدهد که از ظرفیت متنوع مناطق منشات گرفته تا فعالیت کارآفرینانه مطلوب را برانگیزد.بدین منظور سیاست ملی نشان خواهد داد و مطمئن خواهد ساخت که همه مناطق و عوامل داخلی میان نواحی فردی فرصت شرکت کردن و سود بردن از فرصت ها و فعالیت های کارآفرینانه را دارند.عملی ساختن سیاست ساختاری وانگیزه های تمرکز زدایی اخیر از مشارکت فعال دولت داخلی درعملیات ایجاد و توسعه مناطق کوهستانی و روستایی، و مناطقی که کمتر مورد توجه قرار گرفته اند از طریق ایجاد شرکت های توسعه یافته و سازمان های اشاعه اطلاعات و مشارکت در طرح های همکاری کارآفرینانه نشات گرفته اند.این بازسازی نفوذ داخلی با بازسازی وسیع تر اجتماعی و اقتصادی هماهنگ می باشد و بحث روستانشینی را تشدید می کند ، باور دارد که تلاش در جهت روستانشینی را تشدید می کند، باور دارد که تلاش در جهت توسعه مجدد اقتصادی مناطق محروم باید از سطح داخلی شروع شود و سپس به سطوح ملی ومنطقه ای رشد یابد.بحث در مورد سیاست توسعه روستایی لزوم نیاز به یک سیاست را پیشنهاد می دهد که منطقه ای و فضا محوری هستند.مخصوص شرایط داخلی و خارجی تجربه شده توسط فضاهای مختلف منطقه ای – روستایی ساخته شده اند.سازمان های مرکزی نه منابعی دارند که در آنها برنامه های حمایتی انعطاف پذیر را اجرا نمایند و نه دانش و تخصص داخلی مورد نیاز برای شناخت انواع دقیق همکاری مورد نیاز در هر مورد خاص به لحاظ ارضی را دارند.یک هدف سیاسی مهم، سرعت بخشیدن به ظرقیت ساخت در میان سازمان هاست تا ترکیبات قابل تغییر ابزار سیاسی را بر اساس ابتکارات منطقه ای و محلی طراحی وایجاد نماید و جمعیت محلی را قادر به بیان کردن دیدگاه هایشان به سوی ابزار توسعه کارآفرینانه نماید.بنابراین تحقیق در زمینه بررسی سیاست کارآفرینانه در بافت وسیع تر سیاست ها و استراتژی ها توسعه روستایی باید از دو دستورالعمل پیروی کند.اولا و در سطوح مختلف بررسی فضایی ، تحقیق کاربردی باید اشکال جدید همکاری را خطاب قرار دهد و فعالیت سازمانی و کارآفرینانه رانظم بخشد و از وجود مکانیسم ها برای توزیع منصفانه سودهای عاید شده مطمئنا گردد.دوم ، تحقیق باید بر شناسایی مکانیسم های صحیح که از سطوح بالای تراکم سازمانی حمایت میکند و ظرفیت سازمانی را در میان سازمان ها و عوامل افزایش می دهد، توجه کند .
نویسنده : سوفیا استاتوپولو و همکاران
برگرفته از : فصلنامه ی ترجمان کارآفرینی
راز دوم- شما می توانید با انجام کار رایگان درآمد خود را زیاد کنید.بسیاری از کارآفرینان شغل خودشان را با انجام داوطلبانه پروژه ها در اجتماعی که حضور داشتند شروع کرده اند.با انجام این کار این فرصت برای آنها پیش می آید که به سابقه و تجربه شان اضافه شود، ارتباطات زیادی پیدا کنند.سوزان کوهن هلد، که یک شرکت طراحی گرافیک در" ایندیاناپولیز" دارد ، کار خودش را با انجام داوطلبانه پروژه های طراحی برای مدرسه فرزندانش ودیگر سازمانهایی که با آنها سرو کار داشت ، شروع کرد.او گفت : من به جلسات می رفتم و مشکلات را می شنیدم و با آنها صحبت می کردم که بدانند من چه توانایی دارم.من دو پروژه داوطلبانه را تکمیل کردم و بالاخره افراد بیشتر و بیشتری که نیاز به طرحهای گرافیکی داشتند در مورد خدمات مطلع شدند.
بزودی تعداد مشتری هایم گسترش یافت به طوری که هنوز با بسیاری از آنها ارتباط دارم.
راز سوم- یک فرصت خوب می تواند در هر زمان و هر مکانی پیش آید.بعضی از اوقات فرصتهایی پیش می آید که ما کمتر انتظارش را داریم .کارآفرینان موفق یاد گرفته اند که برای این فرصتها همیشه چشمان و گوش هایشان را باز کنند .ریکورئل ریچاردسون می گوید: شما هرگز نمی فهمید که کار از کجا خواهد آمد ویا چه کسی بازاریابی شرکت را به عهده دارد.
کلید کار در این است که همیشه بذر بپاشد .شما هرگز نمی دانید چه چیزی رشد خواهد کرد اما هر چه بیشتر بپاشید ، شانس اینکه چیز بهتری درو کنید هست .یعنی آماده باشید که هر زمان و هر جا درباره حرفه خود صحبت کنید.راز این است که خودتان را برای فرصتهای پنهان آماده کنید و وقتی این فرصتها پیش می آید نترسید و خودتان را نبازید .
راز چهارم – کارهای کوچک می تواند به تجارت های بزرگ منتهی شوند.بعضی اوقات صاحبان کار تمام وقتشان را در جستجوی یافتن کارهای بزرگ هستند از فرصتهای کوچک و غافل هستند .روبین فرانکل یک شرکت روابط عمومی درخیابان لوئیس داشت و فهمیده بود که شروع کار با مشتریانی که کار کوچکی دارند می تواند به فرصتی بزرگ تبدیل شود.او می گوید : گسترش رابط آسانتر از شروع رابطه جدید است .بنابراین او پروژه هایی که حتی کوچک بود بعهده می گرفت و آنها را با ابتکارتکمیل می کرد و با تلاش زیاد فرصتهای کوچک را به فرصتهای بزرگ تبدیل می کرد.
راز پنجم – اشتیاق مهم است .این که برای کار آفرین موفق شدن باید سخت تلاش کرد یک راز نیست .صاحبان کار تمایل دارند ساعات زیادی را در شروع کار صرف کنند و اغلب وقت خودشان را برای کارشان اختصاص می دهند یا حداقل تمام وقت به فکر کارشان هستند .برای همین است که عشق به کاری که می کنید حیاتی است .ریچارد سون می گوید او بیشتر از قبل ، زمانی که برای آژانس کار می کرد، برای کارش وقت می گذارد .اما متوجه نیست چون از کارش لذت می برد .کارآفرینان موفق دیگر نیز موافق هستند .شروع کار درگیری هایی دارد اما اگر شما فرصت به انجام رساندن آرزوهای کاری خود را بر مبنای کار روزانه بگذارید خیلی با ارزش است .
راز ششم- شبکه ارتباط حضوری بهترین نوع بازاریابی است .کارآفرینان موافقند که بهترین نوع بازاریابی تبلیغات به صورت ارتباط حضوری است .کاهن هلد میگوید : شما می توانید برای تبلیغات و گسترش بازاریابی کالاها پول بپردازید اما ایجاد شبکه ارتباطی خیلی موثر تر خواهد بود .یعنی شرکت در اجتماع سازمانها ، پیوستن به گروههای شغلی محلی، حضور در حوادث ومناسبتها برای ملاقات با افراد جدید.روبین فرانکیس می گوید : بعضی از بهترین موقعیتها وفرصتهایی که برای اوپیش آمده است از طریق عضویت در هیات مدیره سازمانهای غیر انتفاعی محلی بوده است .
او می گوید : من سعی می کنم تا آنجا که میشود فعال باشم.هم در هیات وهم درکمیته ها واین باعث شده که من هنوز دارم کار می کنم .
مترجم : افسانه شکوری
برگرفته از: روزنامه ی بازارکار
در این مقاله همچنین به نتایج حاصل از یک کارتحقیقاتی در رابطه با کارآفرینی در ایران و آثار اقتصادی و صنعتی آن اشاره شده و باتوجه به نتایج حاصله بر ضرورت توسعه و ترویج فرهنگ کارآفرینی تاکید میشود. در نهایت به منظور توسعه کارآفرینی در کشور پیشنهاداتی ارائه گردیده است.ساختار اقتصادی دنیای امروز با گذشته به طور اساسی تفاوت دارد.
تولید علم و دانش، بهره گیری ازدانش و گسترش آن در سطح جامعه در تمام زمینههای اجتماعی توانمندی و قدرت ایجاد مینماید. کشورهایی که بخش قابل ملاحظه ای از تولید علم و دانش را به خود اختصاص داده اند، از نظر صنعتی توسعه یافته و ازتوان اقتصادی و سیاسی بالایی برخوردارند.
بدیهی است تولید علم و دانش جز از راه تحقیق حاصل نمیگردد.
رابطه سرمایه گذاری درامر تحقیقات وتولید علم و رابطه تولید علم با توان اقتصادی و سیاسی کشورها یک رابطه مستقیم است. به کارگیری دانش و مدیریت در هر جامعه زیر بنای نوآوری و خلاقیتهاست. بنابراین لازمه رشد اقتصادی در دنیای امروز توسعه مراکز تولید دانش، فنّاوری و مهارتهای فنی است که مهمترین آنها دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی هستند (۱).
دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی به عنوان رکن اساسی در توسعه همه جانبه کشور باید از هر نظر مورد حمایت قرار گیرند و محققان و اساتید باید از جایگاه ویژه ای برخوردار باشند تا با آسایش خیال قادر باشند نیروهای جوان و طالب علم کشور را اهل فکر و نظر، نوآور و خلاق پرورش دهند. در دنیای امروز بزرگترین سرمایههای یک بنگاه اقتصادی نیروهای اهل فکر، یادگیرنده و خلاق آنها هستند و این نیروها کسی جز کارآفرینان نیستند.
● کارآفرین کیست؟
اگر بپذیریم که در قرن حاضر اقتصاد جهان و سرعت رشد اقتصادی بر پایه نوآوری استوار است باید بستر لازم را برای رشد کسانی که ایده را به محصول، علم و دانش را به صنعت تبدیل مینمایند، فراهم سازیم. اینجاست که نقش کارآفرین و نیاز به کارآفرین در جامعه مشخص میشود لذا میتوان گفت:
کارآفرین ارتباط دهنده دانش و علوم با صنعت و بازار است.
در قرن شانزدهم میلادی کارآفرینی برای اولین بار مورد توجه اقتصاد دانان قرار گرفت و تاکنون به نحوی کارآفرینی را در نظریههای اقتصادی خود تشریح نموده اند.نظر به اهمیت موضوع و نقش کارآفرینی در اقتصاد ملی و جهانی، تولید ثروت و ایجاد اشتغال به تدریج نه تنها اقتصاد دانان بلکه صاحبنظران سایر رشتهها از جمله روانشناسان، جامعه شناسان و حتی تاریخ دانان، از زوایای مختلف موضوع را بررسی و به ارائه تعاریفی از کارآفرینی پرداختند.
اما با تمام تفاوتها در تعاریف تقریباً همگی بر نوآور بودن، تصمیم گیر بودن، متعهد بودن و مخاطره پذیر بودن کارآفرین اتفاق نظر دارند. تعاریف زیادی از واژه کارآفرینی به عمل آمده که هر یک ابعادی از ویژگیهای کارآفرینی را ارائه میدهد. اما شاخصههای کارآفرین به قدری زیاد است که نمیتوان تمام آن را در یک جمله یا عبارت خلاصه نمود. کارآفرین، نوآور و خلاق، مخاطره پذیر و مسئولیت پذیر است.
او هدف گرا، واقع گرا و رشدگراست. کارآفرین دارای عزم و اراده، اعتماد به نفس و استقلال طلب است. قدرت تخیل، دوراندیشی، خودجوشی، بصیرت، تفکر مثبت، توانمندی در ایجاد ارتباط از دیگر ویژگیهای کارآفرینان است. کارآفرین به چالشها پاسخ مثبت میدهد، با مشکلات و موانع برخوردی مثبت دارد و از دانش به خوبی بهره میگیرد. او تلاش میکند تا دانش تولید شده در مراکز تحقیقاتی را به دانش تولید محصول تبدیل نماید و محصولی قابل رقابت به بازار ارائه دهد.
در یک نگاه کلی میتوان کارآفرینی را به دو گروه اساسی تقسیم نمود. کارآفرینی فردی و کارآفرینی سازمانی. اگر نوآوری و ساخت محصولی جدید یا ارائه خدماتی نو با توجه به بازار، حاصل کار فرد باشد آن را کارآفرینی فردی و اگر حاصل تلاش یک تیم در سازمانی باشد آن را کارآفرینی سازمانی مینامند.
جاذبة اصلی کارآفرینی چه در بعد فردی و چه در بعد سازمانی آن بی حد بودن نوآوری است. کارآفرینان با ویژگی خلاقیت، براساس فرصتها در زمانهای مناسب قادرند محصولی جدید یا خدماتی نو به بازار ارائه نمایند. نوآوری فرایندی است پایان ناپذیر، زیرا نمیتوان برای تولید علم حد و مرزی قائل گردید. در اقتصاد مبتنی بر دانش، نوآوران و صاحبان فکر سرمایههای اصلی شرکتهای تولیدی و کارآفرین هستند. امروزه ۷۰ تا ۷۵ درصد سود در شرکتهای نرم افزاری و دارویی از طریق سرمایههای عقلانی کارکنان حاصل میگردد.
بسیاری از کارآفرینان فعالیت خود را در قالب ایجاد شرکتهای کوچک و متوسط ۲SME)ها) شروع مینمایند. این شرکتها سهم به سزایی در توسعه صنایع پیشرفته ۳ (HT) و ایجاد اشتغال داشته و نسبت به شرکتهای بزرگ از انعطاف پذیری بالایی برخوردارند. لذا بسیاری از دولتها متقاعد شده اند که باید بستر رشد را برای واحدهای کوچک و متوسط در قالب مراکزرشد، پارکهای صنعتی و فنّاوری فراهم سازند و آنها را تا مدت زمانی که بتوانند به صورت یک شرکت مستقل وارد بازار شوند حمایت کنند. در کشورهای جنوب شرقی آسیا %۹۵ کل بنگاههای اقتصادی و صنعتی کشورهارا «SMEها»تشکیل داده و به عنوان رکن اساسی در اقتصاد و اشتغال کشورها تاثیر گذارند.
در کشور ما مراکز حمایت از کارآفرینان بسیار محدود و کارآفرین با تمام مشکلات ضمن تلاش جهت تبدیل ایده به محصول باید تمام خطر سرمایه گذاری را خود عهده دار باشد.
مراکز حمایت از کارآفرینان به دلیل نداشتن پشتوانه مالی و عدم حمایت جدی از طرف نهادهای ذیربط قادر نیستند پاسخگوی نیازهای مالی کارآفرینان باشند. کارآفرینان با ایجاد «SMEها» با سرمایه محدود خود و گاهی با دریافت مقداری وام وارد یک حرکت اقتصادی و صنعتی میشوند و در بسیاری از مواقع زندگی و امکانات خود را در راه توسعه صنعتی از دست میدهند.
با تولید دانش فنی یک محصول، توسط کارآفرین، شرکتهای تولیدی خارجی توسط عوامل خود در کشور از این تواناییها اطلاع یافته و قیمت محصول خود را چنان پائین میآورند که کارآفرین توان رقابت را از دست داده و در مدت کوتاهی هستی خود را از دست بدهد. در این مواقع اگر کارآفرین حمایت نشود چگونه میتوان انتظار داشت کارآفرینی و ایجاد « SMEها » در کشور توسعه یابد.چه باید کرد ؟ چه نظام کنترلی برای واردات باید داشت تا ضمن حفظ انگیزه در کارآفرین محصول او نیز چه از نظر قیمت و چه از نظر کیفیت قابل رقابت در بازار باشد؟
● نتایج یک تحقیق در رابطه با کارآفرینی
مرکز تحقیقات گسترش یکی از شرکتهای تابع سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران در رابطه با مقوله کارآفرینی تجربه بسیار ارزنده ای دارد. در طول بیش از سه سال فعالیت در رابطه با کارآفرینی حدود ۱۲۰ کارآفرین را مورد حمایت مالی وفنی قرار داده است. از این تعداد کارآفرین تاکنون ۴۰ کارآفرین پروژه خود را تمام و حاصل تلاش آنها وارد یا در شرف ورود به بازار است.
به عنوان یک کار تحقیقاتی دستاوردهای این ۴۰ کارآفرین مورد ارزیابی قرار گرفت که نتایج این ارزیابی میتواند معیاری از موفقیت و نقش کارآفرین در توسعه صنعتی و اقتصادی کشور باشد. مرکز تحقیقات گسترش، نتایج این تحقیق و دستاوردهای حاصل از آن را در مجموعه ای تحت عنوان « کارنامه کارآفرینی شماره ۱ به چاپ رسانده است.
اگر به این نتایج با دقت توجه شود قطعاً دیدگاهها نسبت به کارآفرینی تغییر اساسی پیدا خواهد کرد و مسئولان ذیربط مطمئن خواهند شد که راه شکوفایی اقتصادی و توسعه صنعتی در گروی توسعه کارآفرینی است. در این مقاله خلاصه نتایج حاصل شده از این تحقیق ارائه و بررسی میشود.
▪ جمع وام پرداختی به این ۴۰ کارآفرین توسط این مرکز ۲۵۲۹۲ میلیون ریال و جمع آوردة (سرمایة ) خود کارآفرینان جهت اجرای پروژهها ۴۱۸۳۳ میلیون ریال است. بنابراین جهت اجرای این ۴۰ پروژه جمعاً مبلغ ۶۷۱۲۵ میلیون ریال مورد نیاز بوده که %۳۷ آن از طریق وام کارآفرینی تأمین و %۶۳ آن را کارآفرین از منابع داخلی خود تأمین نموده است.
▪ این ۴۰ پروژه برای ۸۳۷ نفر اشتغال مستقیم ایجاده نموده است. یعنی کارآفرین به ازای هر ۳۰ میلیون ریال وام دریافتی یک اشتغال ایجاد نموده و اگر سرمایه خود را هم به این مبلغ اضافه نماید تقریباً به ازای هر ۸۰ میلیون ریال یک شغل ایجاد شده است. طبق اظهارات مسئولین هزینه ایجاد یک شغل در صنعت بیش از ۲۰۰ میلیون ریال است. اما کارآفرین به عنوان بخش خصوصی مولد و با به کارگیری بهینه منابع این مبلغ را به ۸۰ میلیون ریال کاهش داده است.
▪ این ۴۰ پروژه برای ۱۴۵۶ نفر به طور غیر مستقیم شغل ایجاد نموده اگر این تعداد به اشتغال مستقیم اضافه گردد هزینه ایجاد یک شغل به مراتب کاهش میباشد.
▪ از این ۴۰ پروژه ۸ مورد آن به ایجاد دانش فنی منجر گردیده است. اگر قرار بود دانش فنی ایجاد شده از شرکتهای خارجی خریداری گردد مبلغی که میباید بابت آن پرداخت شود از جمع وام دریافتی به مراتب بیشتر میشود. ضمن اینکه ایجاد دانش فنی در کشور، بومی سازی آن را آسان و اعتبار کشور را درجهان افزایش میدهد.
▪ در این میان در ۳ مورد کار کاملاً جدید بوده و برای اولین بار در ایران انجام شده است.
▪ از بخش تحقیق و توسعه شرکتهای کوچک و متوسط (SMEها) در ۴ مورد حمایت شده که در هر مورد فرآیندی جدید در تولید یا محصولی جدید به خط تولید اضافه شده است.
▪ با استفاده از فرایندهای جدید در ساخت، انجام پروژههای کارآفرینی در ۲۶ مورد منجر به توسعه فنّاوری شده است.
▪ در این میان ۱۱ کارآفرین توانسته اند با ثبت ۱۱ شرکت جدید فعالیت صنعتی و اقتصادی خود را در قالب « SMEهای» ایجاد شده دنبال نمایند.
▪ با فروش محصولات تولیدی کارآفرینان در طول زمان انجام پروژه کارآفرینی بیش از ۵۹۵/۶ میلیون دلار صرفه جویی ارزی حاصل شده است که با ادامه فعالیت کارآفرینان در صنایع ایجاد شده روند صرفه جویی ارزی به طور پیوسته ادامه خواهد یافت.
با نگاهی به نتایج ذکر شده میتوان به میزان موفقیت طرح توسعه کارآفرینی پی برد. مهمترین آثار توسعه کارآفرینی، افزایش نوآوری، ارتقای سطح فنّاوری، افزایش تعداد ثبت اختراعات و ابداعات، تولید دانش فنی، ایجاد اشتغال و SMEها، تولید و توزیع درآمد در سطح جامعه است که در نتیجه میتواند افزایش ثروت ملی را در برداشته باشد.
کدام سرمایه گذاری میتواند در این حد آثار مثبت اجتماعی و اقتصادی از خود باقی گذارد. آیا براستی میتوان مسیری بهتر از مسیر توسعه کارآفرینی جهت توسعه اقتصادی و صنعتی در کشور یافت. باید از این تجربه ارزنده دنیا با توجه نیروهای مساعد فراوان در کشور بخوبی استفاده و با جدیت برای توسعه کارآفرینی برنامه ریزی کنیم.
مهمترین آثار توسعه کارآفرینی، افزایش نوآوری، ارتقای سطح فنّاوری، افزایش تعداد ثبت اختراعات و ابداعات، تولید دانش فنی، ایجاد اشتغال و SMEها، تولید و توزیع درآمد در سطح جامعه است که در نتیجه میتواند افزایش ثروت ملی را در برداشته باشد.مرکز کوفما که رابطه با مسائل کارآفرینی فعالیت دارد وضعیت کارآفرینی را در ۲۹ کشور جهان ارزیابی کرده و اطلاعات بسیار با ارزشی در گزارش خود ارائه داده است.
بررسی دقیق این گزارش میتواند در برنامه ریزی جهت توسعه کارآفرینی با ارزش باشد. این مرکز حداقل با ۲۰۰۰ نفر کارآفرین در هر کشور تماس گرفته، به بررسی وضعیت آنها پرداخته و با بیش از ۹۵۰متخصص ملی در امور کارآفرینی گفتگو داشته و حجم وسیعی از اطلاعات استاندارد شده ملی هر کشور مورد بهره برداری قرارداده است. پس از بررسیهای عمیق، جمعیت کارآفرین را در کشورها از نظر سطح فنّاوری و نوع فعالیت به دو گروه اساسی دسته بندی نموده است.
۱) فعالیتهای کارآفرینی بر اساس ضرورتها
۲) فعالیتهای کارآفرینی بر اساس فرصتها
این مطالعات نشان میدهد که حدوداً ۴/۱ میلیارد نفر نیروی کار در محدوده سنی ۲۰ تا ۶۴ سال در این کشورها زندگی میکنند که از این جمعیت ۱۵۰ میلیون نفر (بیش از %۱۰ نیروی کار) درگیر فعالیتهای مرتبط با کارآفرینی هستند.
در این گزارش اشاره شده است که %۵۴ از کارآفرینان (حدود ۸۰ میلیون نفر کسانی هستند که بر اساس «فرصتها» فعالیتهای صنعتی و کسب کار مورد علاقه خود را ایجاد نموده اند. اغلب این افراد در کشورهای توسعه یافته یا در بخشهای توسعه یافته کشورهای در حال توسعه فعالیت خود را دنبال مینمایند. برای مثال در یک کشور توسعه یافته، کارآفرین تلاش میکند با افزایش توانمندی مثلاً دستگاه تلفنهمراه تمام نیازمندیهای ارتباطی و اطلاعاتی مشتری را تأمین نماید، لذا با توسعه فنّاوری توانمندی محصول را بالا برده و در نتیجه بازار و فرصتهای جدید برای فروش محصول خود به وجود میآورد. بر اساس همین گزارش %۴۳ از کارآفرینان (حدود ۶۳ میلیون نفر) کسانی هستند که بر اساس «ضرورتها» فعالیتهای کارآفرینی خود را دنبال میکنند.
اغلب این افراد در کشورهای در حال توسعه یا توسعه نیافته مشغول به فعالیت اند. در این کشورها نیازهای اولیه و ضرورتها، مبنای فعالیتهای کارآفرینی قرار میگیرد. لذا سطح فنّاوری و نوع خدمات کارآفرینی بر اساس فرصتها و ضرورتها بسیار متفاوت است. کارآفرینان مرد %۷۰ جمعیت کارآفرینان را تشکیل میدهند. به عبارت دیگر مردان کارآفرین دو برابر زنان هستند. در دو کشور ایتالیا و نیوزلند تعداد کارآفرینان مرد و زن تقریباً برابرند.
افراد ۲۵ تا ۴۴ سال بیشترین جمعیت کارآفرین (%۵۵) و افراد ۱۸ تا ۲۴ سال %۲۳ و افراد ۴۵ سال به بالا %۲۲ کارآفرینان را تشکیل میدهند. سرمایه گذاری خطرپذیر یکی از عوامل مهم در توسعه کارآفرینی و منابع تامین آن از اهمیت ویژهای برخوردار است. در کشورهای مورد مطالعه سرمایه مورد نیاز کارآفرین از دو منبع اصلی تامین میگردد.
۱) سرمایه خطر پذیر کلاسیک
این سرمایهها از طریق منابع رسمی کشور تامین و در اختیار کارآفرین قرار میگیرد. مانند سازمانهای حمایت کننده از کارآفرینان و بانکهای مرتبط با توسعه صنایع.
۲) منابع مالی غیررسمی
این بخش از سرمایه توسط خود کارآفرین، بستگان، دوستان و سایر افرادی که میخواهند در پروژه مشارکت داشته باشند تامین میگردد. این بخش از منابع مالی در سراسر جهان از اهمیت بیشتری برخوردار است.
به طور متوسط به ازای هر یک دلار سرمایه گذاری از نوع سرمایه خطر پذیری کلاسیک مقدار ۶/۱ دلار سرمایه گذاری از نوع منابع مالی غیررسمی وجود دارد میانگین سرمایه گذاری غیررسمی در کشورهای مورد مطالعه %۱/۱ تولید ناخالص داخلی (GDP ) کشورهاست حداکثر آن %۷/۳ در کره و حداقل آن %۱۴/۰ در برزیل است.در گزارش مذکور عوامل موثر در کارآفرینی به صورت نمودار و جدول نشان داده شده و کشورهای مورد مطالعه با یکدیگر مقایسه شده اند. در پایان گزارش وضعیت هر یک از کشورها به طور مستقل ارزیابی شده و نکات کلیدی که باعث رونق کارآفرینی یا کاهش سطح کارآفرینی در کشور شده است را بیان میکند. این گزارش میتواند برای علاقمندان به موضوع کارآفرینی بسیار با ارزش باشد.
● بحث و نتیجه گیری
با توجه به سطح فرهنگی، روابط اجتماعی، نظام آموزشی، نوع حمایتهای دولتی، زیر ساختهای اجتماعی، دسترسی به سرمایههای خطر پذیر، مهارتهای کسب و کار و سطح فنّاوری، سطح کارآفرینی در بین کشورهای مختلف بسیار متفاوت است. اگر چه افزایش فعالیتهای کارآفرینی باعث رونق وتوسعه اقتصاد ملی هر کشور میگردد اما این رابطه یک رابطه خطی با شیب یکسان نیست.
بررسیها نشان میدهد در کشورهایی که زیرساختها و قوانین حمایتی مناسبی دارند، قانون مالکیت معنوی رعایت میشود و هزینه قابل ملاحظه ای در بخش تحقیقات و بخشهای تحقیق و توسعه (R&D ) صرف میشود. کارآفرنیی دارای سطح بالاتری براساس
فرصتهاست. در کشورهای وارد کننده صنایع پیشرفته (HT) سطح کارآفرینی اغلب پائین و فعالیتهای کارآفرینی براساس ضرورتها شکل میگیرد.
کارآفرین نوآور و خلاق، مخاطره پذیر و مسئولیت پذیر است. او هدف گرا، واقع گرا و رشدگرا است. کارآفرین دارای عزم و اراده، اعتماد به نفس و استقلال طلب است. قدرت تخیل، دور اندیشی، خودجوشی، بصیرت، تفکر مثبت، توانمندی در ایجاد ارتباط از دیگر ویژگیهای کارآفرینان است.
در دنیای امروز که فنّاوری به سرعت تغییر مییابد، کارآفرینان چه در بعد فردی یا سازمانی آموختن و پیوسته آموختن را در اولویت قرار داده و میدانند. امروز آن دورانی که مهارتی را در مدرسه یا بازار میآموختند و تا پایان عمر از آن استفاده میکردند، به سر آمده است. امروز سازمانهای توسعه ای و کارآفرینان یادگیری دائمی را به عنوان یک ویژگی در خود نهادینه کردهاند تا بتوانند با بهره گیری از دانش در هر فرصت مناسب محصولی جدید با خدماتی نو و قابل رقابت به بازار ارائه دهند.
قطعاً امروز یکی از دغدغههای اساسی در کشور ایجاد اشتغال مولد برای جوانان است. بنابراین باید با برنامه ریزی دقیق بستر لازم را فراهم نمود، تا یادگیری و خلاقیت در جامعه به یک فرهنگ تبدیل شود. باید روح کارآفرینی در سراسر کشور گسترده گردد تا جوانان کشور با شور و اشتیاق وارد فعالیتهای کارآفرینی شوند و خود مولد کار باشند نه به دنبال کار در جامعه سرگردان به سر برند.
برای رسیدن به این هدف که «ایران فردا را ایران کارآفرین بسازیم» باید برای مواردی همانند موارد اشاره شده ذیل که به عنوان پیشنهاد مطرح شده برنامه اجرایی تهیه کنیم و مصمم و معتقد باشیم که راه گریز از بحران بیکاری و راه توسعه اقتصادی و صنعتی جز از راه توسعه کارآفرینی میسر نخواهد بود.
۱) آموزش مهم ترین و کلیدی ترین نقش در توسعه کارآفرینی دارد. باید موسسات آموزشی اعم از دبیرستانها، مراکز آموزش حرفه ای، دانشکدهها و دانشگاهها آموزشهای لازم را جهت توسعه کارآفرینی و فرهنگ سازی در دستور کار خود قرار دهند، در آموزشها باید به ابداع و خلاقیت بها داده شود نه محفوظات.
۲) نقش کارآفرین در توسعه صنعتی، اقتصادی و ایجاد اشتغال در جامعه باید به صورت یک باور همگانی درآید و این اعتقاد به وجود آید که در دنیای امروز و در «اقتصاد دانش محور» رشد و توسعه از طریق نوآوری و خلاقیت امکان پذیر است.
۳) انجام تحقیقات بنیادی به عنوان پایه و اساس تولید علم و تحقیقات کاربردی به عنوان به کارگیری مبانی علمی در توسعه فنّاوری مورد حمایت و نتایج حاصله به طور پیوسته ارزیابی و دستاوردهای آن به زبان ساده در سطح جامعه ترویج میشود تا در ذهن جوانان شکوفههای نوآوری و خلاقیت شکل گیرد.
۴) بخشهای تحقیق و توسعه (R&D) شرکتها باید حمایت شوند و به نقش کارآفرینان در تولید محصولی جدید و فرآیندهای نو در تولید بها داده شود. میدان رشد برای افراد خلاق و کارآفرین باز باشد، تا هم افزایی لازم در مراکز تحقیق و توسعه به وجود آید و انگیزه کار مضاعف گردد.
۵) سازمانهای توسعه ای باید با حمایت مالی و هم کاری دانشگاهها نسبت به ایجاد مراکز توسعه کسب و کار کوچک (SBDC) تلاش جدی نموده تا هستههای کارآفرینی در این مراکز شکل گیرند.
۶) مراکز مالی حمایت کننده از کارآفرینان در سراسر کشور فراگیر گردد. دولت و موسسات مسئول توسعه فنّاوری با مکانیزمی (ساز و کاری) مناسب این مراکز را پشتیبانی و بخشی از خطر سرمایهگذاری را قبول نمایند.
۷) قوانین و مقررات مالی و مالیاتی به گونه ای تدوین شود که انگیزه لازم جهت فعالیتهای کارآفرینی به وجود آید.
خرید تولیدات شرکتهای کارآفرین و سایر محصولات داخلی باید با برنامه ریزی مناسب مورد حمایت دولت قرار گیرد، به گونه ای که ضمن ایجاد انگیزه برای تولیدات داخلی به رقابت پذیر بودن محصولات نیز توجه شود.
۸) افراد کارآفرین مورد حمایت و احترام باشند و کسب درآمد و ثروت از طریق کارآفرینی یک ارزش محسوب گردد.
۹) شهرکهای علمی تحقیقاتی و صنعتی که قادرند خدمات مراکز رشدی به کارآفرینان و صاحبان ایده ارائه دهند باید در مکانهای مناسب کشور ساخته شوند. این شهرکها با حمایتهایی که از کارآفرینان به عمل میآورند ضمن هدایت آنها هزینه ایجاد SMEها را برای کارآفرین کاهش میدهند. البته باید در ساخت اینگونه فضاها از تجربیات سایر کشورها و تجربیات موجود در کشور بهره گرفت.
امید است مسئولین ذیربط به منظور توسعه کارآفرینی با تعیین هدف، با معیاری قابل اندازه گیری، مشخص نمایند مثلاً تا پایان برنامه چهارم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور، باید %۱۵ از نیروی کار درگیر فعالیتهای کارآفرینی باشد تا این تصمیم زمینه را برای برنامه ریزی جهت رسیدن به هدف فراهم آورد.
برگرفته از: articles.irr
بنابراین، شناسایی عوامل موثر بر ایجاد و توسعه فرهنگ کارآفرینی در جامعه و نیز ویژگیهای منحصر به فرد کارآفرینان در سازمان شغلی یک فرد در دنیای امروزین به عنوان عنصر رشد و توسعه از ابعاد مختلف اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی محسوب میشود؛ به گونهای که عنصر کارآفرینی به عنوان موتور حرکتی تولید و توسعه اقتصادی و از سویی پرورشدهنده و تقویت کننده روحیه سرمایهگذاری و بهرهوری در نیروی انسانی تلقی میشود.
از همین رو مقاله حاضر نیز با دیدگاه توصیفی- تحلیلی، مؤلفهها و عوامل تأثیرگذار بر ایجاد و توسعه فرهنگ کارآفرینی در سازمانها را برشمرده و به تشریح هر یک از آنها میپردازد.
فرهنگ را میتوان مجموعهای از باورها، آیینها، اندیشهها، آداب و رسوم، و ارزشهای حاکم بر یک جامعه دانست. به دیگر سخن، فرهنگ مقولهای است که در سطح جامعه، گروه و در تعامل میان آنها معنا مییابد و شیوه برقراری ارتباط و تعامل میان افراد آن جامعه را بیان میکند. (Joseph & Igor، ۱۹۹۹)
از سوی دیگر اگر از دیدگاه "شیوه زندگی" به فرهنگ بنگریم، نمیتوانیم آن را از مقوله کار و نحوه کسب درآمد نیز جدا بدانیم. کار و فرهنگ همواره و در تمام جوامع بر یکدیگر تاثیر متقابل داشتهاند. روشهای رایج کسب درآمد تا حد زیادی بر نحوه رفتار افراد و تعامل آنها با یکدیگر موثر است. گسترش کارآفرینی نیز به عنوان عامل ایجاد اشتغال و تولید ثروت در جامعه، نتایج فرهنگی ویژهای را در پی خواهد داشت که قابل تامل و بررسی است.
در واقع بدون توجه کافی به مقوله "توسعه فرهنگ کارآفرینی" نمیتوانیم به شـاخصهای رشد و توسعه که از طریق تغییر در رونــد تولید،بهرهوری و توانافزایی فنی و صنعتی در عرصه اقتصاد حاصل میشود، دست یابیم. (Joseph & Igor، ۱۹۹۹)
● ادبیات کارآفرینی
فرایندی که بتوان با استفاده از خلاقیت، عنصر جدیدی را همراه با ارزش جدید با استفاده از زمان، منابع، ریسک و به کارگیری دیگر عوامل، به وجود آورد، کارآفرینی گویند. کارآفرینی فقط فردی نیست، سازمانی هم میتواند باشد. (Thompson & ALVY، ۲۰۰۰)
به عقیده "آرتورکول" کارآفرینی عبارت است از فعالیت هدفمند که شامل یک سری تصمیمات منسجم فرد یا گروهی از افراد برای ایجاد، توسعه یا حفظ واحد اقتصادی است. از دیگر سو "روبرت نشتات" فرهنگ کارآفرینی را قبول مخاطره، تعقیب فرصتها، ارضای نیازها از طریق نوآوری و تأسیس یک کسب و کار میداند. (داریانی، ۱۳۸۰)
جامعه شناسان و روانشناسان، ابعاد فرهنگی و اجتماعی تأثیرات محیط بر فرد و ویژگیهای شخصیتی آن را بررسی کردهاند. بیشک در توسعه فرهنگ کارآفرینی نیز عوامل متعددی دخیل هستند که ضروری است، درجه تاثیرگذاری هر یک از آنان مشخص شود.
● نظریه فرهنگ کارآفرینی پارسنز
پارسنز، جامعه شناس شهیر آمریکایی که نظریههای خود را در چهار نظام زیستی، فرهنگی، نظام اجتماعی و دینی بیان کرده است، توسعه فرهنگ خلاقیت و ابتکار را محصول نظام اجتماعی و تحت تاثیر نهاد خانواده و مدرسه میداند که در پرتو آن، انگیزه کنشگران برای به عهده گرفتن نقشهای تولیدی بالا میرود. در همین خصوص باید به شیوه جامعهپذیری، میزان رشد و انسجام شخصیت، استقلال فردی، طرز تلقی از کار در جامعه، سختکوشی، پشتکار و وقت شناسی اشاره کرد.
● نظریه فرهنگ کارآفرینی ماکس وبر
ماکس وبر جامعهشناس بزرگ آلمانی در تشریح تبیین چگونگی شکلگیری تمدن نوین صنعتی و سرمایهداری در مغرب زمین به مفهومی اشاره میکند که این مفهوم به زبان امروزی، همان فرهنگ کارآفرینی است.
وبر توسعه فرهنگ کارآفرینی را متأثر از چهار عامل تشویق به کار برای سعادت، خطرپذیری برای تغییر سرنوشت، برنامهریزی برای آینده و صرفه جویی میداند. (Haug & Pardy,۱۹۹۹)
● نظریه فرهنگ کارآفرینی مککلهلند
مک کلهلند، روانشناس اجتماعی معاصر، نظریه نیاز به موفقیت را برای اولین بار در مباحث اجتماعی مطرح کرد. وی معتقد بود جوامعی که دارای نیاز به موفقیت پایین هستند، نرخ سرمایهگذاری، خطرپذیری در آنها پایین است و به تبع آن توسعهنیافته هستند و در جوامعی که نیاز به موفقیت بالا است، نرخ سرمایهگذاری و خطرپذیری نیز بالاست.
در این جوامع، افرادی پیدا میشوند که کسب و کار جدیدی راهاندازی میکنند، شرکت یا واحد اقتصادی را سازماندهی می کنند و ظرفیت تولیدی و بهرهوری آن را افزایش و بهبود میبخشند. مک کلهلند چنین افرادی را کارآفرین مینامد و عواملی نظیر شیوه جامعهپذیری، شیوههای تربیتی والدین، طبقه اجتماعی والدین، ایدئولوژی حاکم، مذهب و تحرک اجتماعی را عوامل موثر بر توسعه فرهنگ کارآفرینی میداند. توجه خاص او به فرهنگ در امر کارآفرینی است و مناسبترین نوع جامعهپذیری را تقویت استقلال فردی و ایجاد اعتماد به نفس میداند که موجب کارآفرینی میشود. (Brockhaus & Hurwitz,۲۰۰۰)
● ویژگیهای فرهنگ کارآفرینی - کارآفرینی؛ فرهنگ درک تغییر و کشف فرصت
کارآفرینان و شرکتهای کارآفرین، همگام با تغییرات گام برمیدارند و میکوشند فرصتهای ایجادشده در جریان این تغییرات را کشف و از آنها بهرهبرداری کنند. همگامی با تغییرات، مستلزم بستری فرهنگی است که به تغییر بها میدهد و به استقبال آن میرود. بستری که میتواند در صورت لزوم، رهیافتها و عملکردهای سنتی و قدیمی را کنار گذارد و رهیافتهای نوینی را برگزیند (Jeffrey & Baron, ۲۰۰۰).
در عمیقترین لایههای فرهنگ کارآفرینی یک باور اساسی نهفته است و آن اینکه:
"نمیتوان در امواج سهمگین تحولات، جزیرهای کوچک و باثبات ساخت و با قراردادن حصارهای به ظاهر مستحکم، جامعه را از تبعات مثبت و منفی تحولات، مصون نگاه داشت". - کارآفرینی؛ فرهنگ مشارکت
در شرکتهای کوچک، کارآفرینی، ساختار سازمانی سادهتری دارد و سلسله مراتب، بسیار مختصر و مفید است. درحالیکه در ساختارهای منسجم و گسترده سازمانهای سنتی، سلسله مراتب گستردهای حکمفرماست. در این سازمانها، فرهنگ تضمین امنیت شغلی، در مقابل "اطاعت" شکل میگیرد. اما در کارآفرینها بیشتر ساختار شبکهای وجود دارد و به جای فرایندهای عمودی، فرایندهای افقی در آنها جاری است. با کمشدن سلسله مراتب و برداشتن مرزها، روابط بیشتر بر مبنای مشارکت و درک متقابل شکل میگیرد. (Jeffrey & Baron, ۲۰۰۰)- کارآفرینی؛ فرهنگ خلاقیت
کارآفرینان، افراد خلاقی هستند که ایدههای نو تولید می کنند و آن را در قالب یک شرکت به سرانجام میرسانند. به علاوه در شرکتهای کارآفرین، کارکنان میتوانند به دنبال ناشناختهها بروند و روشهای جدید را به محک تجربه بگذارند.
در این شرکتها افراد با خلاقیت و ابتکار عمل، تشویق میشوند. بها دادان به خلاقیت نهتنها در درازمدت باعث رشد و توسعه شرکتها میشود،بلکه زمینه مناسبی را برای رشد و شکوفایی استعدادها و ظرفیتهای انسانی فراهم میکند. (Jeffrey & Baron,۲۰۰۰) - کارآفرینی؛ فرهنگ استقلالطلبی و قبول مسئولیت
کارآفرینان، افرادی هستند که روحیه استقلالطلبی (روی پای خود ایستادن) را دارند و حاضرند مسئولیت کار و اشتغال خود (و حتی دیگران) را برعهده گیرند. این افراد معتقدند باید برپایه تواناییها، شایستگیها و فکرهای خود، امرار معاش کنند و اساساً روحیه "کارمندی" ندارند. در ساختار سازمانهای گسترده و سنتی "امنیت شغلی" بهایی بود که در مقابل "اطاعت" به کارکنان پرداخت میشد. اما در شرکتهای کوچکِ کارآفرین، نه "امنیت شغلی" به معنای فراگیر آن وجود دارد و نه "اطاعت". در چنین شرکتی کارکنان، خودگردان، خطرپذیر و مسئولیتپذیرند و همه خود را در برابر منافع خود و شرکت و جلب رضایت مشتری، مسئول و پاسخگو میدانند. (Joseph & Igor,۱۹۹۹)- کارآفرینی؛ فرهنگ مخاطرهپذیری
کارآفرینان، باید مخاطرهپذیر باشند، یعنی بتوانند نسبت به موقعیت، شرایط، امکانات و در یک کلام آینده خود خطرکرده و برای کسب "موفقیتی محتمل" مبارزه کنند. باید دولت یا دیگر حامیان مستقل، حاضر به پذیرش مخاطره مورد نیاز کارآفرین باشند و "سرمایه مخاطرهپذیر" برایش فراهم و او را در مراحل مختلف کارآفرینی همراهی کنند. افرادی که دارای روحیه محافظهکاری و یا کارمندی هستند، اســاساً کارآفرینان موفقی نخواهند بود. (Elwood & Eliza,۱۹۹۹) توسعه کارآفرینی با ایجاد فرصتهای برابر برای بروز استعدادهای نهفته افراد، می تواند درنهایت به توسعه عدالت اجتماعی در کشور منتهی شود.
● ادبیات تجربی
مطالعات و تحقیقات انجام شده پیرامون موضوع کارآفرینی و بویژه کارآفرینی سازمانی در کشور بسیار محدود است. با این حال به تعدادی از آنها اشاره میشود.
طراحی و تبیین الگوی پرورش مدیران کارآفرین صنعت از جمله مطالعاتی است که توسط محمود احمدپور داریانی به عنوان رساله دکترا در دانشگاه تربیت مدرس در سال ۱۳۷۷ انجام گرفته است. وی در این پژوهش ۱۲۰ مدیر موفق کارآفرین را که با استفاده از دیدگاهها و نظرات وزارتخانههای ذیربط و خبرگان صنعت شناسایی و معرفی شده بودند، مورد مطالعه قرار داد و دو پرسشنامه تهیه و برای اندازهگیری میزان موفقیت و تعیین ویژگیهای شخصیتی، میان آنها توزیع و جمعآوری کرد. تجزیه و تحلیل انجام گرفته با استفاده از آزمونهای آماری همبستگی اسپیرمن، کای دو، ویلکاکسون، رگرسیون چندمتغیره و تحلیل عاملی در ۱۵۱ متغیر به عمل آمد.
آزمون همبستگی انجام گرفته با معیار ۹۵ درصد اطمینان تعدادی از ارتباطات را تأیید کرده است. در عین حال با استفاده از آزمون رگرسیون چندمتغیره و تحلیل عامل، تعدادی از عوامل موثر در موفقیت سازمانی و کارآفرینی مورد شناسایی و دسته بندی قرار گرفتند و در نهایت دو الگوی سازمان کارآفرین و موفق و در عین حال الگوی پرورش مدیران کارآفرین، معرفی و ارائه شد.
عبدالحمید پاپزن نیز در مقاله ای با عنوان توسعه سخت افزار، پول و امکانات و یا مغزافزار کارآفرینی، ارائه شده در همایش توسعه سال ۱۳۸۰ که در روزنامه آفتاب در شماره ۹۷۱ مورخ ۲/۴/۸۲ نیز به چاپ رسیده است، به بررسی رابطه بین کارآفرینی و بیکاری در کشور پرداخته و بر آن عقیده است که از نیروی انسانی جوان و جویای کار کشور که می تواند به عنوان پتانسیلی عظیم برای توسعه محسوب شود، نباید براحتی گذشت. وی نقش عنصر کارآفرینی را در ایجاد اشتغال برای جوانان در کشور مهم و برجسته دانسته است.
حسن دانایی فرد در مقالهای با عنوان نقش دولت در ارتقای کارآفرینی در نشریه مدیریت و توسعه، نتیجه میگیرد که افزایش تعداد کارآفرینان در یک کشور موجب تقویت توان تأثیرگذاری گروههای کاروکسب کوچک بر دولت میشود و کشورهایی که قادر به ایجاد محرکی برای کارآفرینی در اقتصاد داخلی خود هستند، ممکن است بتوانند خود را در یک روند فزاینده کار و کسبهای کوچک قرار دهند.
محمد سیدحسینی در پایان نامه کارشناسی ارشد خود در سال ۱۳۸۱ در دانشگاه علم و صنعت با عنوان شناسایی عوامل و شاخصهای اولویتدار جهت دستیابی به سازمانهای کارآفرین در کشور، عوامل و شاخصهایی که در صورت وجود در سازمانها به تقویت فضای نوآوری و افزایش انجام فعالیتهای کارآفرینانه در سازمان منجر می شود، مورد بررسی قرار داده است. این عوامل در پنج دسته مطالعه شده اند که عبارتند از:
۱) حمایت مدیریت
۲) فرهنگ
۳) ساختار
۴) سیستمها
۵) اهداف و راهبردها.
● نتیجه گیری
ارتباط میان کارآفرینی و فرهنگ، از دو سو قابل بحث است. از یک سو، نتایج کارآفرینی است که بر جامعه تاثیر میگذارد و از سوی دیگر، خود فرایند کارآفرینی و فرهنگ حاکم بر آن است که هم متاثر از مبانی فرهنگ جامعه است و هم میتواند در آن تحولات اساسی ایجاد کند. در واقع کارآفرینی، فرایندی اکتسابی است و خانواده در شکلگیری این فرایند نقش اساسی را ایفا میکند. خانواده میتواند عنصر پویایی و تحرک را به ژرفای وجود افراد تحت نفوذ و وابسته به خود تزریق کند؛ به شکلی که فرد و جامعه در محیطی هماهنگ به تعامل بپردازند و قالبهای اجتماعی نوآورانه شکل گیرد. در عین حال شرایط محیطی و نوع جامعهای که فرد در آن رشد و نمو می یابد، نیز در شکلگیری و ایجاد عادات و رفتارهای مختلف در فرد به میزان زیادی تأثیرگذار است.
کارآفرینی با ایجاد فرصتهای شغلی و تولید ثروت و بهبود شرایط اقتصادی، پیشزمینهای اساسی برای ارتقای سطح فرهنگی جامعه است. با برآوردهشدن نیازهای اولیه معیشتی، زمینه برای بروز نیازهای عالیتر انسانی فراهم میشود که اگر در مسیری درست هدایت شود، به شکوفایی و تعالی انسانها و جامعه میانجامد. از سوی دیگر، نحوه شکلگیری و ثمربخشی کارآفرینی، روشها و شیوههای خاصی را میطلبد که بر پایه باورها و ارزشهای ویژهای استوار شده است.
مجموعه این روشها و باورها را میتوان یک فرهنگ تلقی کرد. در واقع فرایند کارآفرینی در بطن خود فرهنگ خاصی را نهفته دارد. این فرهنگ را میتوان همان فرهنگ حاکم بر شرکتهای کارآفرینی کوچک دانست: مفهوم مشترکی است که اعضای شرکت پذیرفتهاند و ارزشها، باورها و روشهای مشترکی است که بر فعالیت شرکت حاکم است.
علاوه براین ویژگیها، تعمیق و گسترش فرهنگ کارآفرینی، بستری مناسب برای بسط عدالت در جامعه است. در یک جامعه کارآفرین، همه انسانها فرصتهای یکسانی پیش روی خود دارند. در این جامعه، سرمایه یا زمین منشأ تولید ثروت نیست و در چنین جامعهای افراد هوشمند، خلاق و صاحباندیشه و نیز پرتلاش و مصمم، شانس بیشتری برای موفقیت دارند و صاحبان سرمایههای کلان نمیتوانند ثروت را در انحصار خود نگهدارند. تمام اینها در کنار هم یک زمینه مناسب برای بسط عدالت در سطح اجتماع است.
نیروی انسانی جوان و جویای کار در کشور می تواند به عنوان پتانسیلی عظیم برای توسعه کارآفرینی و به تبع آن توسعه اقتصادی و فرهنگی جامعه محسوب شود.
بنابراین با توجه به نقش کارآفرینی در توسعه همه جانبه در کشورهای صنعتی و پیشرفته، کشورهای در حال توسعه نیز در پی ایجاد موج گسترده و جدیدی از سازمانهای کارآفرین هستند که برای رسیدن به این مهم می بایستی نقش و اهمیت فرهنگ کارآفرینی و عوامل رشد و توسعه دهنده و یا موانع آن در سازمانها مشخص و معرفی شوند.
به عبارتی دیگر کارآفرینی به عنوان یک الزام و رویکرد نوین و تدبیر جدید اقتصادی در پاسخ به واقعیتها و شرایط جدید محیطی، یکی از راهکارهای ارزشمند در رویارویی و تقابل با ناکارآمدی اقتصادی و جلوگیری از پدیدههای منفی اقتصادی مانند بیکاری، محسوب میشود. امروزه با به بنبست رسیدن بسیاری از روشهای سنتی و پاسخگو نبودن آنها در رویارویی با مشکلات و معضلات علت و معلولی در اقتصاد ملی و اقتصاد جهانی، ناگزیر به تعریف مفاهیم و چارچوبهای جدیدی هستیم که در دنیای رقابتی و اقتصاد بدون مرز و آزاد بتواند جایگاه قابل قبول و رتبه مناسبی در بین اقتصادهای جهان برای کشور به ارمغان آورد و از بسیاری از هزینههای گزاف بکاهد.
این راهحل و راهکار چیزی نیست مگر بهکارگیری تمام ظرفیتها و قابلیتهای موجود و طرح و اجرای روشهای نوآورانه و خلاق مبتنی بر دانش و متکی بر امکانات ناشی از فناوری نوین که آن عنصر مترقی، فرهنگ کارآفرینی است که در آن کارآفرینان از هر قشر و رده و هر گروهی با تمام وجود و با برخورداری از کمترین امکانات و توقعات در بستر سازمانهای کوچک و بزرگ، ظهور و بروز می یابند.
برگرفته از: articles.ir
کارآفرینی و توسعه
این واقعیت عینی ، بسیاری از اندیشمندان جامعه را بر آن داشته است تا برپایه یک رشته دیدگاههای نظری و نیز تجربه شماری از کشورهای موفق در گذشته وحال ، نقش کارآفرینان را در فرایند واقعی توسعه مطرح کنند. یعنی عناصری که در شرایط مناسب می توانند با تکیه بر توان ذهنی و نیز ریسک پذیری ذاتی خود، به عنوان موتور "یا پیشرانه "حرکت جامعه مسئولیت بپذیرند و سازوکاری را به جریان اندازند که مستقل از دولت و باتکیه بر نیروی مادی و ذهنی مردم موجب اعتلای جامعه شود. ولی کارآفرینی چیست وکارآفرینان از چه ویژگیهایی برخوردارند؟ آیا امکاناتی در جامعه ما برای آنها وجود دارد؟و سرانجام تجربه دیگران چه درسهایی برای ما دارد؟ این پرسشهایی است که در زیربه آنها پرداخته خواهدشد.
شماری از اندیشمندان ، کارآفرینی را نوعی رفتار و شیوه زندگی می دانند، گروهی دیگر آن را کاری هنری می انگارند. ولی پیتر دراکر کارآفرینی را به معنای جستجوی دائمی برای تغییر، واکنش دربرابر آن و بهره برداری از آن به عنوان یک فرصت بیان می کند. ازسوی دیگر شومپیتر، به عنوان کسی که برای نخستین بار این مقوله را در نظریات خود به صورت علمی بیان کرد، کارآفرینی را فرایند تخریب خلاق می داند. طبق نظر وی ، در فرایندکارآفرینی در آغاز نوآوری صورت می گیرد، خلاقیت و انحصاری گذرا را به وجود می آوردو درپی آن سودهای انحصاری حاصل می شود، و سپس با گسترش این نوآوری ، سودهای انحصاری از میان می روند، و امکان نوآوریهای بیشتری فراهم می آید. در کارآفرینی از یک سو فرد قرار دارد و از سوی دیگر محیط وی مطرح می شود که بیان هر دو ضروری می نماید.
کارآفرین به طورکلی از مدیر متمایز می شود. کارآفرین را عمدتا عامل شتاب دهنده تغییر در عرصه فعالیتهای اقتصادی می انگارند زیرا وی شجاعت انجام واکنشی متفاوت از دیگران را دربرابر رویدادها دارد. کارآفرین درحقیقت عنصری اقتصادی است که بابه کارگیری عوامل تولید و بهره گیری از فرصتهای بوجود آمده در بازار، در بنگاه خود دست به کارهای تولیدی و تجاری می زند. وی پیشتاز است چون ریسک پذیری بالایی دارد. درمتون اقتصادی به طور معمول ویژگیهای زیر را برای کارآفرین برمی شمارند:
ابتکار عمل داشتن و فراتر از وظایف شغلی حرکت کردن ;
قدرت تصمیم گیری و پیگیریهای فردی داشتن ;
فرصتها را به خوبی تشخیص دادن و به موقع عمل کردن ;
با ریسک های حساب شده حرکت کردن ;
دقت در کارها داشتن و نگران کیفیتها بودن ;
نسبت به انجام به موقع قراردادها و توافقها نگران بودن و تعهد داشتن ;
نسبت به عوامل سودوزیان و بازدهی در کارها حساس بودن ;
اتکا به نفس داشتن و به توانائیهای درونی خود اعتماد کردن ;
انعطاف پذیربودن و انتقادات را با روی باز پذیرفتن ;
در بیان عقاید و نظرات خود شجاعت و جسارت داشتن ;
با نفوذ کلام ، قابلیت قانع ساختن دیگران را داشتن ;
از استراتژی های نفوذی و اثرگذار بر دیگران استفاده کردن ;
با برنامه ریزیهای منظم ، مشکلات بزرگ را جزبه جز کردن و موانع را از سر راه برداشتن .
کارآفرین با این ویژگیها، هشت وظیفه کلی زیر را برعهده می گیرد: از موقعیتهای محیطی آگاه می شود; برای استفاده از این موقعیتها پذیرای ریسک می شود; سرمایه گذاری می کند; نوآوری می کند; کار و تولید را نظم می بخشد; تصمیم می گیرد; برای آینده برنامه ریزی می کند و سود خود را با سود می فروشد.
ولی تمام این قدرت آفرینندگی در محیط ویژه ای عینیت پیدا می کند. این محیط از دوزاویه باید موردتامل قرار گیرد. نخست ساختار اقتصادی جامعه است ، به این مفهوم که تولیدکنندگان در چه مقیاسی فعالیت می کنند و در چه گروههایی از لحاظ اندازه طبقه بندی می شوند، در چه مناطقی و در چه حوزه هایی از فعالیتهای اقتصادی متمرکز هستند، و چه رابطه ای با یکدیگر دارند. و دوم چه فضای سیاستگذاری بر آنها سایه انداخته است : آیاسیاست آزاد اقتصادی حاکم است و سازوکار بازار حکم می راند یا اقتصاد دستوری تسلطدارد؟ مفاد نظریه نشان می دهد که کارآفرین می تواند در محیطی به بهترین وجه خلاقیت خود را عینیت بخشد و فضایی پررقابت آماده کند که متکی بر سازوکار بازار آزاد باشد.
ساختار اقتصادی ایران
با این نگرش ، می توان اقتصاد ایران را موردبررسی اجمالی قرار داد، و در سطح کلان عوامل مثبت و منفی موثر بر فعالیت کارآفرینی را تحلیل کرد. برای این منظور نخست نگاهی به ساختار اقتصادی می اندازیم و سپس اشاره ای به سیاستهای دولت و میزان حمایت آنها از نظام اقتصادی آزاد خواهیم کرد.
اقتصاد ایران را همچون اقتصاد بسیاری از کشورها می توان به سه بخش کشاورزی ،صنعت ، و خدمات تفکیک کرد. این تفکیک به این دلیل صورت می گیرد که هریک از این سه بخش از ویژگیهای خاصی برخوردار است که در چارچوب آنها می توان روشن تر به فرصتها و تهدیدات پی برد. درهرحال ، نقطه شروع می تواند بخش سنتی تر یعنی کشاورزی باشد.
الف " بهره برداران کشاورزی : در سال 1375 حدود 38.3رصد از جمعیت کشور "برابر ب23.2 میلیون نفر" دربیش از86 هزار آبادی در سراسر کشور زندگی می کردند. جمعیت شاغل این بخش را عمدتا مردان تشکیل می دادند درحالی زنان تنها 8/8 درصد سهم داشتند. بخش بزرگی از این جمعیت شاغل یعن34.5 درصد بیش از 05 سال داشتنددرحالی که 62.4 درصد دیگر در گروه سنی 15-49 قرار می گرفتند. این نیروی کار نسبتاسالخورده درحد87 درصد ماهر و حدود نیمی از آنها باسواد بودند. درصد ناچیزی از این شاغلان کارفرما و یا حقوق بگیر بودند، درحالی که65 درصد آنان به طور مستقل و 14.6درصد دیگر به صورت فامیلی کار می کردند.
اکثر شاغلان به روی زمین کار می کنند که بسیار خرد و پراکنده است . به عبارت دیگردر روستاهای ایران حدو2.8 میلیون مترمربع زمین قابل بهره برداری است ک85 درصدبه خرده مالکان "با مساحتی کمتر ا10 هکتار"، 14 درصد دیگر، به مالکان دارای 10 تا50 هکتار و یک درصد بقیه نیز مربوط به مالکان بزرگ تعلق دارد. علی رغم تعداد زیادکشاورزان خرده پا، مساحت زمین تحت اختیارشان درحد 37.2 درصد اراضی زراعی است ، درحالی که گروه میانی بیش از 45 درصد را دراختیار دارد.
گروههای بزرگتر از50 هکتار، نیروی کار کمتری را به استخدام می گیرند و مالک بقیه اراضی هستند. چنین ساختاری نشان می دهد که بخش بزرگی از فعالیتها در مقیاس خردانجام می گیرد که اشتغال زایی بالایی هم دارند. خردبودن بهره برداران را می توان به عنوان یک امکان مناسب ارزیابی کرد بویژه آنکه بسیاری از آنها ازسوی مالکان اداره می شوندتولیداتشان هم عمدتا روانه بازار می شود و در فصولی از سال خود نیز به عنوان نیروی کاردر بازار کار حضور پیدا می کنند. ولی محدودیتهای این بخش را نیز باید درنظر آورد که اهم آنها عبارتند از: پراکندگی جغرافیایی آبادیها و پایین بودن جمعیت در هر روستا;مهاجرت به مراکز شهری که درحقیقت موجب خروج نیروهای فعال تر روستایی به شهرمی شود; ساختار سنی جمعیت روستایی که روبه پیرشدن گذارده است ; و نیز سطح نسبتابالایی از اراضی که دردست واحدهای بزرگ قرار دارد.
غیر از این ساختار، می توان نگاهی هم به وضعیت تولیدکنندگان صنعتی انداخت تافرصتها و محدودیتها در آن حوزه نیز مشخص شود.
ب " کارگاههای صنعتی : برخلاف بخش کشاورزی ، در صنعت نقش زمین کم اهمیت تراست و اثرپذیری کمتری از رویدادهای طبیعی دارد. با این مقدمه ، می توان نگاهی به آمارهای کارگاههای صنعتی که بنابر شماری از نظریه های توسعه ، قرار بوده که موتورحرکت رشد اقتصادی باشند، می اندازیم . برپایه آمارهای رسمی در سا1373 حدود365 هزار کارگاه صنعتی در ایران فعال بوده است . طبقه بندی این کارگاهها نشان می دهدکه حدود 91.6 درصد آنها کمتر از 6 نفر کارگر، حدود4.8 درصد، 6تا9 نفر و 3 درصدبین 10 تا 94 نفر مشغول به کار بودند. و 0.6 درصد را نیز کارگاههای بزرگ تشکیل می دادند که بیش از 50 نفر در آن کار می کردند. به این ترتیب انبوهی از کارگاههای خردوجود داشت که علی القاعده به دور از هرگونه بوروکراسی و در بازاری که می تواند به "بازار رقابت کامل " نزدیک تر باشد فعالیت می کردند. نکته قابل توجه آن است که در این کارگاههای کوچک که از لحاظ اشتغال زایی حائزاهمیت است بیش از 50 درصد ازشاغلان کار می کردند. ولی با وجود آنکه تعداد کارگاههای بزرگ بسیار اندک بود با این حال حدود 38.8 درصد از شاغلان در آن مشغول به کار بودند.
پراکندگی جغرافیایی کارگاههای صنعتی شاید درهمان حد اندازه آنها ناهمگون باشد.به عبارت دیگر 27 درصد از کل این کارگاهها در تهران 12.7 درصد در استان خراسان و10.5 درصد در اصفهان قرار دارند. به این ترتیب سه استان مزبور 50 درصد کارگاهها رادر خود جای داده اند درحالی که در پایین ترین رده ها استانهایی مانند هرمزگان ، بوشهر قراردارند که سهم شان درحد نیم درصد می شود.
از سوی دیگر توزیع نیروی انسانی در رشته های نه گانه صنعتی نیز جالب توجه است :صنایع نساجی بیشترین سهم "یعنی43.2 درصد" از شاغلان صنعتی را دارد، و دررده های بعدی ماشین آلات "17.4 درصد" و سپس موادغذایی "12.5 درصد" قرار دارند.به این ترتیب دیده می شود که حدود بیش از 55 درصد شاغلان بخش صنعت در حوزه غذایی و نساجی فعالیت می کنند که از تکنولوژی نسبتا ساده ای برخوردارند و آنها رامی توان کاربر به شمار آورد. این دو رشته درعین حال بیشترین پیوند را با بخش کشاورزی هم دارند. و سرانجام آنکه بهره وری سرمایه ، به عنوان یک عامل کمیاب در جامعه ما، درکارگاههای کوچک "بویژه در صنایعی همچون غذایی و نساجی " به مراتب بیشتر ازکارگاههای بزرگ است . به عبارت دیگر کارگاههای کوچک بهره برداری اقتصادی تری ازسرمایه خود می کنند، درحالی که می توان تصور کرد همین کارگاهها از لحاظ تامین سرمایه خود کمترین اتکا را به دولت دارند; وبرعکس کارگاههای بزرگ که تاحد بالایی به دولت و منابع مالی و ارزی آن تکیه دارند، کمترین بهره وری را از سرمایه می کنند و درعین حال تحصیل کرده ترین نیروی انسانی را هم به خود اختصاص داده اند.
به هرحال این نگاه اجمالی هم نشان می دهد که در صنعت هم مانند کشاورزی انبوهی از تولیدکنندگان خرد وجود دارند که با پراکندگی جغرافیایی بسیار ناموزون دربرابراندکی تولیدکنندگان بزرگ قرار گرفته اند. با این ملاحظات اکنون می توانیم نگاهی هم به بخش خدمات بیندازیم . یعنی بخشی که بیش ا43.8 درصد از شاغلان را در خود جای داده است .
ج " بخش خدمات : در سرشماریهای نفوس و مسکن ، فعالیتهای بخش خدمات به زیرمجموعه های زیر تقسیم شده است : بازرگانی ، رستوران و هتلداری ; حمل ونقل ،انبارداری و ارتباطات ; خدمات موسسات مالی و پولی ; خدمات مستغلات ; حرفه ای وتخصصی ; خدمات عمومی ; و خدمات اجتماعی ، شخصی و خانگی . در سال1375 دراین مجموعه حدود 6.388 میلیون نفر مشغول به کار بودند. از این تعداد، 46.4 درصددر بخش خدمات عمومی 30.2 درصد در بخش بازرگانی ، رستوران و هتلداری15.2درصد در بخش حمل ونقل ، انبارداری و ارتباطات فعالیت می کردند. سهم دیگر فعالیتهابویژه آنهایی که تخصص بالایی را هم می طلبد بسیار اندک است . به این ترتیب دیده می شود که قطبی بودن شاغلان در این بخش بیش از دو بخش دیگر است . نیروی انسانی این بخش برخلاف بخش کشاورزی جوان است و حتی در برابر بخش صنعت نیز جوان تربه نظر می رسد.
برگرفته ازسایت: روزنامه تفاهم
- نیاز به انجام دادن و بدست آوردن از دیگر خصوصیات یک کارآفرین می باشد. اینگونه اشخاص بصورت دائم نیاز به آن دارند که محصول یا خدمتی را ایجاد کنند. از ساده ترین نوع آن مثلا" فعالیت های خانگی تا پیچیده ترین کارهایی که ممکن است در تولید یک محصول یا خدمت به آن لازم باشد.
- تحمل ریسک از دیگر ویژگی های اینگونه افراد می باشد. یک کارآفرین می تواند ریسک ناشی از شکست را پذیرفته و تحمل کند. این ریسک ممکن است مالی یا حیثیتی باشد و یا از دست دادن بسیاری چیزها که مردم عادی در زندگی آنها را دارند، باشد.
- آنها شکارچی فرصت ها هستند. کارآفرین بسادگی می تواند میان یک اتفاق بدون خاصیت با دیگری که در دل آن فرصت شکوفایی نهفته است، تمایز قائل شود و دومی را شکار کند.
- نیاز به پیشرفت دائمی از دیگر ویژگیهای این افراد می باشد. حتی هنگامی که کارآفرین فعالیت اقتصادی را راه اندازی کرد متوقف نمی شود او علاقه دارد که همه روزه به پیشرفت های جدیدی دست پیدا کند.
- کارآفرین توانایی بالایی در کنترل خود دارد. تحقیقات نشان می دهد که اغلب کارآفرینان بیشتر از آنکه بتوانند محیط بیرون را کنترل و مدیریت کنند، بر خود تسلط دارند. اثر جنبی این خاصیت می تواند همان قدرت کنترل بر محیط نیز باشد.
- آنها همواره به هدف نگاه می کنند و شب و روز فکرشان رسیدن به هدف می باشد. دقت کنید که تمرکز بر هدف برای بسیاری از مردم دشوار است اغلب به کاری که در حال انجام دادن آن هستند فکر می کنند نه هدف.
- کارآفرین توانایی تشخص اولویت ها را دارد. خوب می داند چه کاری، چه موقع باید انجام شود و حاضر است بر سر آن با دیگران مبارزه کند.
- خوش بینی از ویژگیهای مهم و بارز یک کارآفرین است. برای همین بسیاری از کارآفرینان، جوان هستند چرا که آنها معمولا" به هر کاری خوشبین می باشند. کارآفرین در برخورد با مشکل بدون آنکه ذهن خود را مخدوش کند مبارزه می کند تا آنرا از میان بردارد. حتی اگر مشکل بزرگ باشد به خود میگوید "الان که نمی شود آنرا حل کرد به کار دیگری می پردازم و بعد سراغ آن می آیم".
- شجاعت از دیگر ویژگی های یک کارآفرین می باشد. دقت کنید که تحمل ریسک با شجاعت تفاوت بسیاری دارد، به این مثال توجه کنید: یک مدیر کارآفرین یک شرکت را در نظر بگیرید. او هموراه در حال ایجاد تغییر در شرکت می باشد تا به هدفهای خود نزدیک شود. اگر شکست بخورد باید ریسک( یا همان هزینه) آنرا بپردازد فرض کنید که پول و امکانات هم دارد و می پردازد. چیزی که این فرد نیاز دارد صفتی است بنام "شجاعت" او باید دل انجام این تغییرات و به نوعی بازی با سرنوشت خود، کارمندان و شرکت را داشته باشد.
- کارآفرین معمولا" قدرت تحمل بالایی دارد. این قدرت تحمل از مسائل کاری شروع شده و یقینا" به مسائلی که در اجتماع یا خانواده او بدون شک رخ خواهد داد کشیده خواهد شد. قدرت تحمل جاذبه ایجاد می کند در حالی که عدم داشتن آن فرد را مجذوب می کند. مثال ساده آنکه فردی که قدرت تحمل بالایی ندارد معمولا" در یک شرکت دولتی( که قدرت تحمل و زنده بودن بالا دارد) مشغول بکار عادی و بدون جنبیش می شود.
- کارآفرین انگیزه داخلی بالایی برای انجام کار دارد. دقت کنید که اگر فردی دارای انگیزه بسیار قوی برای انجام کاری باشد و آن انگیزه در درون آن نباشد در هر لحظه ممکن است که فرد آن کار را رها کند. اما نیروی انگیزشی در کارآفرین در درون خود او وجود دارد و تا زنده هست به کار و فعالیت ادامه می دهد. تفاوت گرمای زمین و خورشید را مقایسه کنید، اگر خورشید برود زمین سرد خواهد شد اما اگر زمین برود خورشید همچنان گرم خواهد ماند.
برگرفته ازسایت:آسمان ترازشرق
تقریباً تمامی مطالعات تجربی در مورد کار آفرینی در ارتباط با افرادی بوده است که در بازارهای رقابتی به فعالیت های سود آور مشغولند. علاقه ی این تحقیقات بیشتر متوجه کار آفرینان تجاری موفق می باشد.با اینحال فشار مبرم بر وسعت بخشیدن به مفهوم " کار آفرین "
مشکل تعریف
کار آفرینی چیست و کارآفرینان چه کسانی هستند؟ همواره سوالاتی وجود دارد که هیچگاه به پاسخ قطعی منجر نمی شود.احتمالاً به این علت که دانشمندان جامعه شناس از رقابتهای معنایی لذت می برند و یا بخاطر آنکه نیازهای تحقیقات علمی آنها را تحریک می کند تا همواره د شکار رابطه ای کامل میان تعریف پدیده و خود آن پدیده باشد . بنابراین در پاسخ به این سوال که " چه کسی کار آفرین می شود چرا؟" شخصی کاملاً راغب است که چنین پاسخ گوید "اما آیا پیتر کیلبی (peter Kirby) تمام آنچه را که در مقاله خویش بنام " شکار هیفالومپHunting of Heffalump) )آورده است مورد توجه قرار نداده است ؟ "
در حالیکه که کیلبی (1971) ممکن است هیفالومپ را مستقیماً مشخص نکرده باشد اما زمینه ی و زیست محیط طبیعی وی را یافته است.جائی ما بین دره و راهبردهای عرضه – تقاضا ی اقتصاد کلان ، مثال رودخانه ی تجربیات اجتماعی سازی ایام کودکی ، صحرای حاشیه نشینی اجتماعی ،دره ی فریبنده ی محدودیتهای سیاسی تحمیلی بر تصمیم گیریهای اقتصادی .با اینهمه مطلبی که درباره ی این موضوع نگاشته شده است ، ممکن است کسی به این نتیجه برسد که دانستن این مطلب که کار آفرین کیست و یا چیست واقعاً اهمیت چندانی ندارد بلکه باید زیست محیط طبیعی چنین موجودی را مورد بررسی قرار داد. بگذار شکارچیان یعنی تعقیب بی حاصل این موجودات گریز پا را رها کنند! درعوض متغیرهای محیطی شکل دهنده به رفتار آنها را بشناسند و زمینه ی آنها را تعیین نمایند! این مطلب است که در حال حاضر درباره ی این موضوع مورد اجماع قرار دارد.با اینحال تعاریف همچنان اهمیت دارند چرا که باعث مدیریت پذیری تحقیقات می شوند. مفهومی که آنقدر وسیع باشد که فضای تنفس کافی برای تمامی پدیده های مجردی که هر کس ممکن است بخواهد در آن بگنجاند، داشته باشد،می تواند برای هر چیز توضیحات نامناسبی را ارائه نماید.بنابراین از یک طرف مفهوم "کارآفرین" می تواند به هر فردی که دارای کار مستقلی است اشاره نماید، البته هنگامی که بتوان نشان داد که آن شخص ریسکی را پذیرفته ،منابعی را فراهم آورده ،ابتکار عملی از خود نشان داده و یا رفتار مستقلی را بروز داده است . در اینصورت "کار آفرین " همیشه با "فردی که دارای شغل مستقل است هم معنی می باشد.اما اگر واقعاً چنین است چرا مدارس مدیریت بازرگانی بین مدیریت شاغل کوچک و مدیریت شرکتهای تازه تاسیس حد و مرزی قائل می شوند( تفاوت بین مدیریت و کار آفرینی) ، و چرا باید نویسندگان Wall street journal,Times, Forbes و سایر مجلات "کار آفرین " و "کار آفرینی " را بیشتر مناسب برخی از دارندگان مشاغل آزاد و افرادی که تعهد اتی را می پذیرند ، بدانند تا برای دیگران.
درک پروفسور از مفهوم "رویداد کار آفرینی " از این هم آزادانه تر است چرا که قطع نظر از زمینه ی فرهنگی یا حرفه ای ، هر گونه نقشی را شامل می شود که می تواند با توان ریسک پذیری ،ابتکار عمل ، فراهم آوردن منابع ونیز خود گردانی در ارتباط باشد.با چنین مفهوم گسترده ای ، یک "شراکت " می تواند تقریباً انجام هر منظوری را شامل شود. تعریف پروفسور شاپرو به هر پرسه گرد ، ارتقا دهنده ،سازمان دهندگان نظام شهری و حتی سازمان دهنده ی حوادثی در کشورهای سوسیالیست این امکان را می دهد تا به بنای یادبود جوزف شومپیتر وارد گردد، جای که عمده ی بارانهای اقتصادی صنعتی در صحنه ی میانی قرار دارند .( این نکته را باید خاطرنشان ساخت که تعریف شومپیتر هیچ گروهی از مردم را از نظر دور نمی داشت، اما مثالهایی که وی کراراً بدان ها اشاره می کند نشان می دهد مفهوم پذیری وی بیشتر در نوآوریهای صنعتی و تکنولوژیک ریشه داشت تا نوآوریهای مالی بازاریابی و هیچگونه اشارهای به زمینه های غیرتجاری که مفهوم مورد نظر شاپرو آنرا مجاز می کرد نکرده بود.)
در آمریکا همواره پیشرفت در موقعیت ورشد حرفهای مورد تاکید قرار داشته است. از آنجا که "کار آفرین"امروزه به شدت مورد نیاز می باشد جای تعجب نیست که تعداد فراوانی خواهان عنوانی برای خود باشند، چه این افراد اثر شومپیتر بنام "تئوری اقتصادی"
(Theory of Economic development) (1961) را خوانده باشد وچه پروژه ی هاروارد در تاریخ کار آفرینی را شنیده باشند . تنها کارآفرینان آکادمیک که ممکن است
Federal craftsmanship،مشاوره ی شخصی احتمالاً کارمعاملات ملکی به عنوان یک کار دوم را با تدریس و نوشتن با هم ترکیب کنند ، ممکن است همچنان با ریسمان ها تیرهای فخر فروشی تکان دهنده از سوی همسانان حرفه ای خود مواجه گردند. و اخیرا نوع کاملاً جدیدی بنام "کارآفرینان ورقه ای " (paper entrepreneur) توسط رابرت ریش
(Robert Reich) برنامه ریز سیاستهای کمیسیون تجارت فدرال به طبقه بندی در حال رشد ما افزوده شده است. این نوع کارافرینان را می توان پادتنی مخرب در جریان خون سرمایه داری پیشرفته دانست، چرا که ماموریت بسیاری از آنها عبارت است از ارتقای سطح مقررات نوآوری که کارآفرینان بخش خصوصی را تضعیف کرده ونا امید می نماید و چنان ایشان را درگیر تردستی های مالی و حقوقی می نماید که جریانات سازند ه را به سوی سرمایه منحرف می کند. آیا بهتر نیست این نوع را"ضد کارآفرینی"بنامیم.؟
مدیران بازرگانی که در برگزیدن استراتژی متناسب برای پیشبرد محصولات جدید خطا می کنند، ریسکهایی را در زمینه ی کارشان می پذیرند، اساتیدی که برنامه های آموزشی کار آفرینی را در کالج های آزاد هنری با ظرفیتهای غیر تجاری آغاز می کنند ،خود را در معرض ریسک های بزرگی قرار می دهند. کارگزاران خدمات اجتماعی ممکن است بطور ناخواسته درگیر منازعاتی پارلمانی گردند که می تواند کار آنها را به مخاطره اندازد.
اگر از طرف دیگر ریسک پذیری به سرمایه (دارائیها) محدود شود ، تعریف مفهوم "کار آفرین" بسای ر به مفهومی که عموم مردم از آن درک می کنند و نیز به واقعیت تشکیل شرکتها توسط بخش خصوصی نزدیکتر می شود. واقعیت این است که برخی از کارآفرینان ممکن است از سر مایه گذاری مالی (سهم الشرکه) شانه خالی کنند. این نکته را نیز باید خاطر نشان کرد که این مساله از نظر شوم پیتر یک معیار ضروری نمی باشد(1947) بلکه وی کارآفرینان را (افرادی که منابع را برای ترکیب های جدید سازماندهی می کنند) را سرمایه داران (تامین کنند گان سرمایه ی شرکتها) متمایز می داند.به هر حال معیار پذیرش ریسک در مورد سهم الشرکه یا داراییها می تواند کاندیداهای ارزشمند دیگری را از قلم بی اندازد که بر سر وقت،انرژی و حتی شاید آرامش کاری خانوادگی خود ریسک می نمایند تا شرکتی را تامین کنند.یک تعریف باید حداقل افرادی را شامل شود که در نتیجه فعالیتهای شراکت سهیم می باشند.نتایجی که بزرگی آنها از همان ابتدا معلوم نیست .یک دسته از سازمان دهندگان شرکت که در ازای سهمی از سهام مورد انتظار ویا کسب در آمدی به جزیک دریافتی یا حقوق ثابت ، زمان ،انرژی و مهارت خود را به مشارکت می گذارند به ما اجازه ی می دهند تا به طور مثال مدیر قسمتهای قبلی را نیز در تعریف خود بگنجانیم، یعنی شخصی که از طریق خرید ارزش افزوده ی بخشی از سهام سرمایه گذاری شده توسط دیگران ، جایگاهی فرعی و نا خواسته از شرکت مادر بد ست می آورد. این مورد قطعاً به ما امکان می دهد تا تمامی افرادی را که بخشی از تیم کار آفرینی بوده و می توان آنها را در شرکتهای high-techو زمینه های سریع الرشد دید ، در این مفهوم جای دهیم ، حتی اگر این افراد بجای سرمایه ی نهاده شده تنها مهارت ویا تلاش خود را به مشارکت گذاشته باشند.
این بازیکنان آنگونه که توسط مایکل مک کوبی ( (Michael Mac Coby)1976)توصیف شده اند تیمهایی تشکیل می دهند ، پروژه هایی را پیش می برند و با بخشی از سرمایه ی در گردش شرکت shoot craps ، و مدیران فعالیتها " که بخشهایی از شرکتهایی مانند 3Mو مونسانتو (MOMSANTO)را در شرکتهای جدید ایجاد کرده اند ، یا به خاطر آنکه طبق مد روز رفتار کرده باشند ویا از آنجا که برای نخستین روزهای ایجاد شرکت که هیچ چیز حالت عادی و روزمره را نداشته است دلتنگ شده بودند ، همچنین گرفتار بیماری مسری کار آفرینی شده اند . این افراد و افراد دیگری شبیه آنها باشند همگی دارای ویژگیها ویا استعداد ذاتی کار آفرینی بوده و به قول شاپرو ممکن است به درستی در رویدادهای کار آفرینی حضور داشته باشند ]کوپولسکی Copulas) ) ومک نالتی( (Mc Nasty(1974).
اما آیا باید آنها را در زمره ی کار آفرینان نیز پنداشت؟اگر این افراد چیزی بیش از آنچه در شرط بندیها می بازد در عواید مالی شرکت مشارکت داشته باشند احتمالاً باید آنها را در زمره ی کار آفرینان پنداشت.اما اگر نتوانند، صرفاً "مدیرانی خلاق هستند ، " افرادی که بر روی آب راه می روند "، زنان مردانی در "fast-tarck" ، اما همه این دلایل صرفاً مدیر باقی می مانند.
آنها که در شرکتهای بزرگ د ر جایگاه های بالا قرار می گیرند باید علاوه بر توانائیهای مشهود در تخصصهای فنی ، از مهارتهای بین فردی قابل توجهی برخوردار باشند. این مهارتها به ایشان امکان می دهد تا در قالب شبکه ها ی اجتماعی برای شرکت ایجاد دارایی نمایند ،پدیده ای روزا بت کانتر(Roabeth kanter) در مطالعه ای در اواسط دهه ی 1970خود درباره ی شرکتهای بزرگ تامین مواد صنعتی بدان اشاره نمود.کانتر خاطر نشان می کند که توانایی شخصی در ریسک پذیری و تشکیل شرکت تا حد بسیاری به شبکه های سازمان یافته ی حمایتی قابل دسترس مدیران بستگی دارد. در حقیقت ادوارد بان فیلد (Edward BonField) (1964)- اندیشمند سیاسی – معتقد است که موفق ترین سیاستمداران در یک سیستم سیاسی افرادی هستند مانند دالی شهردار سابق نیویورک (Mayor Daley) که می دانست چگونه مبالغ قابل توجهی از تعهدات علائق شخصی را جمع آورد. شرکتهای بزرگ از بسیاری جهات شبیه سیستمهای سیاسی عمل می کنند. کارآفرینان اغلب کارهایشان بهتر از راه اندازی شبکه های اجتماعی جهت تمامی مزایای بین فردی قابل تحمل توسط این ترافیک انجام می دهند. کاملاً طبیعی است که اینان محیطهای اداری بوروکراتیک را به هیچ وجه مطابق ذائقه ی خویش نمی یا بند. همچنانکه شاپرو و دیگران بدر ستی خاطر نشان کردند اغلب همین عوامل برآشوبنده ی حرکتهای سازمانی ، کاهش خود گردانی و دخالت های نا بجاست که باعث می شود گوسفند سیاه رمه را رها کرده وبه راه خویش رود.
نوآوری به عنوان یکی از ویژگیهای ضروری در تعریف کار آفرینی ، مشکلاتی را ایجاد می نماید. از نظر پروفسور شاپرو رویدارکارآفرینی به معنای نوآوری است. در صورت وجود سایر معیارهایی که شاپرو لیست کرده است ،صرف آغاز یک کار خود یک کار آفرینی محسوب می شود. اما چرا باید تصمیم به برپا کردن یک دکه ی خیابانی ویا دست فروشی به عنوان نوآوری در نظر گرفته شود؟ در عین حال بدون وجود نوآوری و تازگی به عنوان بخشی از تعریف کار آفرینی ،توجیه اختلاف موجود میان سازماندهی شرکتهای جدید و مشاغل کوچک چندان کار ساده ای نخواهد بود.اما حتی اگر دانشگاهیان توجه چندانی به این مطلب نداشته باشند ولی نویسندگان نشریات بازرگانی بی تردید علاقه مند هستند که همچنان میان افرادی که به راه اندازی تاسیسات خشک شویی ،ساندویچ فروشی ،ایستگاه پمپ بنزین و آنان که به فروش فرش ،skis پلاستیکی ، hula hoops و میکرو پروسسوراشتغال دارند ،تمایز قائل شوند.
از آنجائیکه خاصیت نوآوری در توالی بلا فصل چیزهای مختلف تفاوت می کند لذا کاربرد آن با مشکلاتی مواجه می باشد. هر یک از مشاغل جدید چیزی متفاوت در خود دارند .چه هنگام خاصیتی به اندازه ی کافی در چیزی وجود دارد تا بتوان آنرا "کارآفرینانه " خواند؟ بی شک تغییرات پیشگامانه ی ری کراک (Ray Kroc) در صنایع غذایی آماده با هر استانداردی ،نو آوری تلقی می گردد.
همچنانکه تد لویت (Ted Levitt) در یکی از مقالات سا ل 1972 بررسی تجاری هاروارد
(Harvard Business Review) خاطر نشان کرد ه است .کراک تکنیکهای خط مونتاژ را برای تولید همبرگر دونالد سرویس دادن به مشتری ها بکار گرفته است و انقلابی سازمان بافته در سرویس غذاهای آماده ایجاد نمود که بعدها توسط دیگران از آن کپی برداری شد.بر طبق تعریف شوم پیتر این یک نو آوری تکنولوژیک نبود بلکه صرفاً عبارت بود از "یک ترکیب جدید " که مشخصاً با مورد مغازه داری که صرفاً با خلق یک ساندویچ جدید حجم درونی یک ظرف غذا را افزایش می دهد تفاوت دارد. شما می توانید اگر بخواهید هر دو مورد را "رویداد کار آفرینی " بخوانید اما دوره های مربوط به راه اندازی شرکتهای جدید بر نمونه های کراک وسایر افرادی که زمینه های جدید ، حساس و قابل مشاهده ای را در صنایع خود بو جود می آورند ، تاکید می ورزند.
به روز کردن شوم پیتر
مفهومی که شوم پیتر درباره ی کار آفرینی تعریف کرده است مطمئنا به اندازه ی کافی انعطاف پذیر بوده است به مواردی که از حساسیت کمتری برخوردار بود ه این امکان را داده است تا خرید کردن را به تجربه ای ارزشمند تبدیل کند. گرچه به نظر می رسد الگوی وی رجال و اعیان قرن نوزد همی بوده است تا دلالان غیر ملموس غذای خشک که نخستین سو پرهای بزرگ را با اجناس جالب ،پیشخوان های sarsaparilla و سیاست قیمت گذاری ثابت به منظور تبدیل کردن خرید به یک تجربه ی آرام و ارزشمند به وجود می آورند.شوم پیتر بر نوآوریهای حساسی تاکید داشت که باعث رشد بلند مدت و دائم اقتصاد می شوند.
شوم پیتر همچنین به این مطلب اذعان داشت که کار آفرین در حالیکه در تلاش است تا شرکت جدیدی را سازماندهی نماید ، یک کار آفرین است اما آنگاه که کسب و کار وی براه افتاد ،دیگر یک مدیر- مالک می باشد. نوآوریهای جدید و تغییرات نوآوریهای اولیه می تواند مدیر-مالک را به نقش کار آفرینی قبلی خود بازگردند. بنابراین تعریف شوم پیتر نیز به مفهوم شاپرو یعنی رویداد کار آفرینی می رسد اما هنوز بسیار محدودتر است چراکه شوم پیتر بر نو آوری پافشاری می نماید(که چیزی بیش از صرف راه اندازی کاری را ایجاب می کند که قبلاً وجود خارجی نداشته است.) ونیز بر سودی غیر قابل محاسبه که حق یک کار آفرین موفق می باشد.
همین مورد اخیر است که که محدود کننده بوده و ایجاب می کند که کار آفرینی در محدوده ی اقتصاد شرکتهای آزاد در بخش خصوصی باقی بماند. بی شک در جامعه ای همچون اتحاد جماهیر شوروی نیز " تسریع کنند گان " (expediters)
بسیاری وجود دارند که به عنوان کار آفرین عمل می کنند و حکومت نیز وجود آنها را تحمل می کند ، چراکه ایشان در حضور آن خشونت بوروکراتیک منابع مختلف را گرد می آورند .البته این افراد هیچگونه سودی به معنای متداول آن بدست نمی آورند.،بلکه گاه هدایایی زیر میزی وپاداشهایی در یافت کرده و یا از حقوقی بهره مند می گردند که پایه گذار ویژگیهای آنها در قاموس کار آفرینی می باشد.
هنگامی که ما از این مسئله که کار آفرین کیست و کار آفرینی چیست پیشتر رفته و به این سوال می رسیم که چرا برخی افراد تمایل بیشتری به استقلال ، ریسک پذیری ، ابتکار عمل نوآوری دارند ،به سرعت متوجه می شویم که پاسخ به این گونه مسائل به شدت مفهومی که از کار آفرینی پذیرفته ایم بستگی دارد. اگر مفهوم مورد نظر بیش از حد وسیع باشد وهر موردی را در بر گیرد ، هر کسی در دچار حیرت می شود که آیا جستجو برای عوامل سببی معانی مختلفی راد ر بر خواهد گرفت یا نه. بی شک در جامعه ای همانند جامعه ی ما تعداد فراوانی از مردم در مقاطع مختلف زندگیشان ،با رویدادهای کار آفرینی در گیر بوده اند. در ارتباط با افرادی که در مشاغل خصوصی مستقل فعالیت داشته اند. نکات مختلف مربوط به کار آفرینان از قبیل شخصیت ، مشاغل والدین و پیشینه های اجتماعی به طور وسیعی مورد مطالعه قرار گرفته اند. هر گاه مفهوم مورد نظر از کارآفرینان چنان باشد که افراد شاغل در بخش خدمات مدنی ، مدیران کارخانه های شوروی ویا سازمان دهندگان مدنی و شهری را نیز شامل شود،احتمالاً ارتباطات فوق الذکر بسیار ضعیف خواهد شد .
فصلی که پروفسور شاپرو نگاشته است در هشدار دادن دانشجویان کار آفرینی نسبت به ماهیت بسیاری از تشکیل شرکتهای اتفاقی بسیار مفید بوده است. احتمالات غیر قابل پیش بینی میتواند بسیاری از افراد را به کار آفرینی هدایت نماید که ممکن بود درغیراین صورت حرفه های مطمئن تر و تثبیت شده تری را دنبال کنند. با وجود اینکه متون بسیاری بدین فرض تمایل دارند که تنها برخی از انواع شخصیتها هستند که ناگزیر به سوی نقشهای مستقل از جمله تشکیل شرکت رانده می شوند اما پروفسورشاپرو خاطرنشان می کند جنبه های منفی زندگی فردی نیز اگر مهمتر نباشند ، به همان اندازه دارای اهمیت می باشد. اخراج ناشی از ظلم استبداد سیاسی یا مذهبی ویا از دست دادن کار ممکن است به اندازه ی نیاز به استقلال درآمد بالا اهمیت داشته باشد. می توان چنین فرض کرد که کار آفرینان "اتفاقی " نقش خود را تا حد زیادی مدیون عواملی چون اخراج واز این قبیل می باشد در مقایسه با کار آفرینان "ناگزیر " که در سایر بخشهای متون مربوطه از آنها صحبت شده ، دامنه ی وسیعتری از فاکتورهای فردی را به نمایش می گذارند.
کار آفرینان ساختگی متصنعی:
جامعه شناسی کار آفرینی این واقعیت را نیز در نظر می گیرد که کار آفرینی در حال تخصصی شدن است. به خاطر وجود مراکز ،موسسات و برنامه های جدید آموزش فارغ التحصیلان ،نظام جدیدی از کار آفرینی در حال شکل گیری است.در حالیکه کارآفرینان متخصص در صد بسیاری پائینی از کارآفرینان آمریکائی را تشکیل می دهند ،واین نسبت طی دهه های آینده نیز به همین مقدار خواهد بود،اما ظهور چنین قشری در صحنه ی کار آفرینی تغییر وتبدیلاتی را در الگوهای توصیفی تثبیت شده ایجاب می نماید.دانشجویان MBA امروزه ممکن است به مفاهیمی دست یابند که درصورت فقدان برنامه های تخصصی دست یابی به آنها بعید می نمود. سمینارهای آموزشی فراوان فزاینده ای در زمینه ی کار آفرینی در دانشگاه ها و کالج ها برای دانشجویان ترتیب داده می شود.مطمئنا جامعه شناسی کار آفرینی برآن خواهد بود تا کار آفرینی را که آموزشهای تخصصی جدید را دیده اند مورد مطالعه قرار داده و آنها را با افرادی بدون هیچگونه تحصیلات رسمی در زمینه ی کار آفرینی به تاسیس شرکتها مبادرت کرده اند مقایسه نماید.آیا این دو گروه به یک اندازه موفق می باشند؟با در نظر گرفتن این حقیقت که بسیاری از دانشجویان این رشته خود آنرا برگزیده اند ،آیا برنامه های آموزش تخصصی در راه اندازی شرکتهای جدید براستی تفاوت چندانی ایجاد کرده است؟
در حالیکه کار آفرین " اتفاقی " بخاطر احتمالات خارج کنترل خود به تاسیس شرکت روی آورده است ، یک کار آفرین آموزش دیده ممکن است خود آگاهانه تصمیم به اتخاذ چنین نقشی گرفته باشد،حتی قبل از آنکه کارش دقیقاً چه خواهد بود. این بیانگر دیگری از گونه های هیفالومپ می باشد : " کار آفرین تصنعی ".
یک کار آفرین غیرواقعی تصنعی حتی قبل از آنکه موقعیت شرکت را در بازار به آزمون گذارد ،خود را آگاهانه به نقش خویش شناسائی می نماید.
چند نوع هیفالومپ؟
چند نوع مختلف از گونه های هیفالومپ موجود می باشد؟ بی شک با تعریفی وسیعتر از مفهوم شوم پیتر ،تعداد بسیار زیادی از این انواع در این گونه وجود دارد.کار آفرینی بسیاری ز خانواده های کاری هندوستان باید مقامات و قوانین دولتی را بشناسد و با سرکشی موانع سیاسی و بوروکراتیک را دور بزنند.
آن تولید کننده ی محصولات نساجی در مدرس که هنگامیکه متوجه شد شرکتش بزرگتر از آن است که سفارشات البسه ی دولتی را به آن بدهند ، تصمیم گرفت شرکتهای کوچکتری را بو جود آورد ، دور هر یک از ماشینهای ریسندگیش خطی کشید و هر یک از آنها را به یک شرکت جداگانه تبدیل کرد ؛وی مثالی است بارز.کار آفرینی بسیاری از بازرگانان و سرمایه داران شامل احتمالات موشکافانه خرید و فروش می شود در مقابل رقیبان و کانالهای رو به گسترش نیمه قطبی اطلاعات .ریچارد کانتی لون (Richard contillon) عبارت "کار آفرین " را در قرن هیجدهم صرفاً برای چنین بازرگانی ابداع نمود(کیلبی ، 1971) . صاحبان شرکتهاhigh-tech که احتمالات بازار را با نوآوریهای تکنولوژیک در اختیار می گیرند در مقایسه با کارآفرینان تجاری و صاحبان مشاغل کوچک به پیچیدگی و قدرت مالی بیشتری نیاز دارند.
بطور خلاصه ، اگر یک نوع بخصوص ابتکار عمل داشته باشد ، در سازمان دهی و مدیریت منابع از خود گردانی قابل توجهی برخوردار باشد، در ریسک آورده های شرکت سهیم باشد، در عدم اطمینان نسبت به سود سهیم باشد ،و به شکلی زمینه ای و اساسی نوآوری نماید، آنگاه احتمالاً از انواع هیفالومپهای متنوع موجود در ایالات متحده و اروپای غربی خواهد بود. مفهوم شوم پیتر بسیار محدود می باشد و شخصاً نه در مورد اقتصاد دارای برنامه ریزی متمرکز کاربرد دارد و نه در مورد اقتصاد های پیشرفته یعنی جائیکه کارآفرینان عملاً در آنجا حضور دارند. از طرف دیگر تمایل به پذیرش مفهومی بسیار گسترده ممکن است باعث شود که موضوع بسیار فرا تراز جایگاه اصلی خود در تهورات تجاری اقتصاد بازار آزاد قرار گیرد، یعنی که از هر چیز گذشته محلی است که مطالعات تحقیقاتی ادعا می کنند که هیفالومپها را از آنجا در جستجوی غذا یافته اند.
برگرفته ازسایت : sheshmim.com
8) صفات بارز شخصی
از آنجا که فعالیت کارآفرینان برای رشد اقتصادی خیلی اهمیت دارد. محققان در پی این هستند که بفهمند به عواملی به موفقیت کارآفرینی کمک می کند. شرایط شغلی یک عامل مهم در موفقیت کارآفرینان موفق نخواهد شد. نتیجه یک تحقیق از 3 آزمایشگاه تحقیقاتی بزرگ شاهد ای مدعاست محققان علاقه مند بودند تفاوت های موجود بین مخترعانی که سرانجام آزمایشگاه را ترک کرده اند در شغل مستقلی برای خود درست کردن و دیگرانی که چنین کاری را انجام ندادند را بیابد آیا یک چیزی مانند شرایط آزمایشگاه بود که باعث شد برخی از مخترعان آن محیط را ترک کنند؟ یا اینکه این کار به ویژگیهای شخصی افراد مرتبط می شد؟ مطالعه نشان داده است هر دو عامل مهم هستند اما تفاوت در خصوصیات اخلاقی مهم که از شرایط آزمایشگاه است. خصوصیات احلاقی بارزی که بیشتر کارآفرینان از آنها بهره مند اند عبارت است از: علاقه به انجام کار بزرگ، داشتن حس استقلال طلبی، اعتماد به نفس و از خود گذشتگی.
- علاقه به انجام کار بزرگ
علاقه به انجام کار بزرگ میل درونی، شخصی به بهترین بودن و موفقیت در شرایط رقابتی یکی از صفات اخلاقی بارز کارآفرینان موفق است افرادی که زیاده خواه هستند خودشان مسئول رسیدن به هدف هایشان، متعادل کردن اهداف دور از دسترس و بررسی عملکرد خود می باشند.
طی تحقیقی که David Mccllellund و دیگران انجام داده اند برای بررسی علاقه به رسیدن جاهای بزرگ یافته ها نشان می دهد که شاید فقط 5% از جمعیت آمریکا از لحاظ شخصیتی علاقه رسیدن به جاهای بزرگ را دارند. در بین مردم علاقه به قدرت و مقبولیت از اهمیت بالاتری نسبت به علاقه به انجام کار بزرگ برخوردار است. میل قوی به رسیدن به موفقیت چیزی است که کارآفرینان موفق را از بقیه جدا می کند. کارآموزان که چگونه به اهداف پرچالش اما دست یافتنی مربوط به خود و شغلشان برسند. وقتی به آنها رسیدند سراغ اهداف دیگری می روند.
حس استقلال طلبی؛
کارآفرینان اغلب به دیگران وابسته نیستند. در نتیجه این میل آنها معمولاً تمایلی به اینکه در سازمانهای بزرگ زیر دست دیگران کار کردند، ندارند. آنها یک انرژی درونی دارند. بر توانایی هایشان اعتقاد دارند و در رفتارشان شرافت نفس دارند. بسیاری از این ویژگیها بیشتر به Catherin Hughel می باشد. او اولین زن آمریکایی – آفریقایی در آمریکاست که مدیر یک کارخانه تجارتی است. خانم Hughel ، 20 سال پیش فعالیت تجاری خویش را آغاز کرد. در آن موقع خود را با راه اندازی ایستگاه رادیویی خراب دانشگاهها وارد آغاز کرد.طی چند سال او ایستگاه رادیویی شخصی اش را با نام Wd-Am به کمک یک وام500 هزار دلار می برند. پرداخت وام آنقدر مشکل بود که او مجبور بود در ایستگاه خودش زندگی کند. با وجود این مشکلات او خوشحال بود و می گفت من در مورد برنامه هایی که دارم به خوبی فکر کردم و در فکر ایجاد فرصت شغلی برای مردم هستم، امروزه یک شغل ب سرمایه 50 میلیون دلاری با 30 ایستگاه در سراسر کشور به وی اختصاص داد.
اعتماد به نفس؛
یک عامل موفقیت کارآفرین اعتماد به نفس است. این ویژگی شخصی را قادر می سازد که در برخورد با مشتریان و کارمندان به یک اندازه قاطع و استوار باشد. انتظارات، دستاوردها و پاداشهای عملکرد خوب از طرف کارمندان تقویت کننده هستند و می توانند الگویی برای دیگران باشد. بسیاری از مردم رهبری خوش بین و با هیجان می خواهند، کسی که از طریق او بتوانند رشد کنند. به خاطر ریسکهای زیادی که در راه اندازی یک تشکیلات کارآفرینانه وجود دارد داشتن روحیه خوش بینی ضروری است.
از خود گذشتگی؛
کارآفرینان باید فداکار و از خود گذشته باشند آنها در می یابند که دست یابی به هرچیزی تلاش می خواهد و راحت نیست. این به معنی از دست دادن تعطیلی دو هفته ای و بازی گلف هر یکشنبه کوهنوردی می باشد. موفقیت بهای سنگینی دارد و آنها می خواهند نرا بپردازند. در مورد خانم Hughel زندگی در ایستگاه رادیویی از خود گذشتگی است. نداشتن ماشین به علت کمبود بودجه ناشی از پرداخت حقوق کارمندان از خود گذشتگی است. اما شاید بزرگ ترین از خود گذشتگی او فروختن جعبه ساعت طلایی کمیاب اوست که متعلق به مادر بزرگش بوده است و به خاطر نیاز به 50 هزار دلار بوده است. از خود گذشتگی می تواند یک حقیقت دست یافتنی برای کارآفرینان باشد.
مهارت های تکنیکی؛
فروشندگان موفق اتومبیل معمولاً ابتدا دانش های تکنیکی لازم برای فروش و سرویس اتومبیل ها را فرا می گیرد و سپس اقدام به تاسیس فروشگاههای اتومبیل خود می کنند.
آقای Bower Man از دانش تکنیکی خود برای طراحی کفش و سایر ابزارهای مدرن بهره گرفت او با تکنیک هایی که فرا گرفته بود هزاران راه برای براق نگهداشتن انواع کفشها پیدا کرد.
مهارتهای تکنیکی در صنعت کامپیوتر بسیار پر اهمیت هستند صنعتی که پایگاه 30% شرکت های با رشد سریع در آمریکاست.
هر دوی David Filo ، Jerry Yang، در رده PHD در دانشگاه Stamtord در رشته برق پذیرفته شده بودند وقتی که شروع به توسعه نزم افزار و پایگاههای اطلاعاتی کردند که نتیجه آن سایت پرمخاطب Yahoo است. مانند بسیاری از کارآفرینان آنها از مهارتهای تکنیکی شان برای ایجاد چیزهایی که به نظرشان مفید بوده استفاده کرده اند.
شایستگیهای مدیریتی؛
موفقیت یک فعالیت کارآفرینانه اغلب به رفتار فرصت طلبانه و بودن در مکان صحیح در هر وقت بستگی دارد. هر چند موقعیت و شانس هم نقشی در موفقیت دارند ولی تصمیمات استراتژیکی نیز مهم هستند. مطالعه روی 906 مدیری که برنده پاداشهای کارآفرین سال Ernst & Young بودند منجر به استخراج تعدادی از استراتژی هایی شدکه سبب موفقیت آنها شده بود؛ حویل کالا یا خدماتی که به عنوان بهترین کیفیت شناخته می شوند برای توسعه بازار خود ولید محصولات و خدمات جدید که برای اولین بار وارد بازار شده اند تولید محصولات و خدماتی که تقاضایی با قیمت بالا یا متوسط برای آنها وجود دارد ایجاد سالیانه محصولات و خدمات جدید به منظور افزایش درآمد به مقدار 20%
بوجود آوردن مشتریان جدید برای افزایش درآمد به اندازه سالیانه 30% حفظ کنترل اقتصادی شرکت
اتصال اهداف بلند مدت کارآفرینی با یک استراتژی خروجی تعریف شده مهارت داشتن طرح و برنامه و تدبیر؛ هر چند برنامه ها و نقشه های کشیده شده برای انجام کار ممکن است در طی آن تغییر کنند اما با وجود این داشتن طرح و برنامه برای شرکت های کارآفرین مهم است و نزدیک 80% از کارآفرینان موفق طرح های خود را به صورت مکتوب درمی آورند. نوشتن برنامه های ماهانه که 12 تا 24 ماه را بپوشانند معمول هستند. هر چه زمان بیشتر می گذرد نیاز است که طرح ها عمومی تر شوند برای مثال می توانند تحت عنوان اهداف سالیانه در آیند. اداره و مدیریت کردن طرح و نیز اهمیت فراوانی دارد و در آغاز کار فعالیت کارآفرینان می تواند نقش کلیدی داشته باشد، وقتی سرمایه شرکت اندک است و شرکت بازدهی مناسبی ندارد جذب کارمندانی که به دربخور باشند خیلی سخت است. در این حالت موسسان به شخصه اغلب کارهای مهم را انجام می دهند. اما برای رشد آنها باید سرمایه هایی تازه را جذب کنند. به محض جذب این سرمایه ها کارآفرینان موفق موازنه ای بین طرح و عملکرد خود بر اساس برنامه های یک ماه یا سه ماه ایجاد می کنند. آنها همچنین برای کار با کارمندان و استاندارد کردن کار خود نیز طرح و برنامه دارند.
مهارت کار گروهی
کارآفرینان موفق به سختی کار می کنند و عاشق کار هستند ولی به تنهایی نمی توانند تمام کارها را انجام دهند مگر اینکه تیم های موثر و قوی ایجاد کنند. در این صورت سازمان آنها رشد خواهد کرد. کارآفرینان موفق آغاز کننده هایی هستند که معمولاً مشتاقانه از زیردستان و برنامه های آنها حمایت می کنند. آنها همچنین روابط خوب خود را با شرکایشان حفظ می کنند.
مهارتهای ارتباطی؛
برای کارآفرینان تازه کاری که هیچ چیز به جز ایده و آرزو ندارند داشتن توانایی ارتباط موثر برای ایجاد شرکت و تامین نیازها به منظور تبدیل طرح به واقعیت ضروری است. بیشتر ارتباطاتی که در شرکت های بزرگ رخ می دهد شامل سخنرانی ها: نوشتن گزرشات مقاله های رسمی و مرور برنامه ها می باشد. اما در شرکت های کوچک اکثر ارتباطات مستقیم است و کمتر رسمی است. برای شرکت های کارآفرینی جهانی، ارتباط موثر با کارمندان مشکل است.
کارخانه IAMS که یک تولید کننده غذایی حیوانات خانگی است این مشکل را با فرستادن مجله و روزنامه به کارمندانی که در کشورهایی دیگر مشغول کار هستند و تماسهای تلفنی گاه به گاه به آنها حل کرده است.
منبع: Essentials of Organization Theory
برگرفته ازسایت : کارآفرین ها