تاريخ : جمعه 11 فروردین 1391  | 11:13 PM | نویسنده : قاسمعلی
هرکسی را اصطلاحی داده ایم
هرکسی را سیرتی بنهاده ایم
هندیان را اصطلاح هند مدح
سندیان را اصطلاح سندمدح
تو ز سرمستان قلاووزی مجو
جامه چاکان را چه فرمائی رفو؟
«مولانا»
یکی از اصلی ترین دغدغه های دائمی مدیران، شیوه هماهنگ سازی همه فعالیتهای سازمان برای وصول به یک برونداد و پیامد مشترک در جهت اثربخشی سازمان است . بنگاههای پیشتاز و اثربخش، قادرند همزمان با توسعه بازار و محصول، تعداد بیشتری از کارکنان، با تخصص های متنوع و طبیعتا با مختصات فکری و شخصیتی متفاوت را به کار گیرند. هر چه میزان این تنوع افزایش یابد، به صورت طبیعی هماهنگ سازی این عناصر نیز پیچیده تر و سخت تر خواهد بود. تمام تکنیک ها و نظریه هایی که با محوریت «مدیریت سازمانهای پیچیده» ارائه می شوند برای فائق آمدن بر این امر خطیر و سخت بوده است. از سوی دیگر قسمت اعظم تلاشهای نظریه پردازان و اندیشمندان عرصه مدیریت و مشاوره پیرامون مباحث تحول و تغییر نیز، برای پاسخگویی به این پرسش اساسی شکل گرفته اند :
چگونه می توان همزمان با تغییر و تحول فضای کاری و توسعه محصول و بازار، هماهنگی بین عناصر و ابعاد متنوع و در حال رشد سازمان را تضمین کرد؟
قسمتی از پاسخ به این پرسش در فضای وبری و با استفاده از تکنیک های بوروکراتیک و ساختاری قابل وصول است. اما مدیران به خوبی واقفند که این ابعاد تنها تامین کننده «هویت جسمانی،مکانیکال و عینی» هماهنگی در یک سازمان هستند . این کالبد و بدنه اگر دارای روح و قلب متناسب و مقتضی نباشد، علاوه بر اینکه کارآمد نخواهد بود، می تواند سرباری گران و ثقیل بر دوش کارایی و اثربخشی سازمان باشد .
سازمان به عنوان یک سامانه اجتماعی، همچون همه سامانه های دیگر می بایست دارای مشخصه توازن (Equilibrium) باشد. این توازن می بایست در هر لحظه، متناسب با سطح توسعه یافتگی سازمان در همان لحظه شکل گیرد، از این رو توازن مورد نظر ایستا نبوده و سازمان می بایست دارای یک توازن پویا باشد .
از سوی دیگر، توازن سامانه اجتماعی می بایست همزمان با حفظ هویت یگانه سازمان در طول زمان حفظ شود. به عبارت دیگر، اگرچه سازمان می بایست به صورت مداوم تغییر را تجربه کند و تن به «شدن» در طول زمان دهد، ولی همزمان با آن می بایست یک نفر متولی حفظ هویت سازمان باشد. به عبارت دیگر ماموریت و ارزشهای پایه‌ای سازمان همواره می بایست مورد محافظت باشند، تا سازمان از مسیر هویت یکپارچه و منحصر به فرد خود منحرف نشود .
حال سوال اینجا است که آیا واقعا این مسئولیت خطیر متوجه یک نفر در سازمان است؟ حفظ هویت، یکپارچگی، هماهنگی و ایجاد نسبتهای بر هم افزا، آن هم به صورت پویا آیا یک وظیفه و کارکرد مقطعی و یگانه است و یا امری فراگیر و مربوط به همه عناصر و واحدهای موجود درسازمان؟
اگر این گونه است، چگونه می توان از انجام درست این وظایف در سازمان اطمینان یافت؟ چگونه می‌توان آن را کنترل کرد؟ نظارت چگونه انجام می گیرد و بر عهده چه کسی است؟
تمامی دغدغه ها و سوالات یادشده، جزو مباحثی هستند که تحت عنوان «فرهنگ سازمانی» و «توسعه سازمانی» از حدود دهه پنجاه میلادی در جهان مورد امعان نظر و توجه زیاد قرار گرفته است. نظریاتی که اندیشمندانی همچون آقای ادگار شاین و یا دیدگاههایی از نوع دیدگاه استعاره‌های سازمانی توسط آقای گرث مرگان، ارائه کرده اند، تلاشهائی هستند که در کنار دیدگاههای دموکراسی صنعتی و نهضتهای روابط انسانی به منظور پاسخگویی به این سوالات ریشه ای بوده اند .
نقطه اشتراک تمامی این نظریات، توجه به این واقعت انکارناپذیر است که بنیانگذاران سازمانها از طریق نمادها، داستانها، اسطوره ها، شعائر، مراسم و... می توانند یک هویت یکپارچه سازمانی ایجاد کنند که در پناه آن، سازمان قادر خواهد بود یک شخصیت یگانه و ممتاز را ارائه کند. در کنار این کارکرد فرهنگ، کارکرد روان سازی و تسریع در ارتباطات سازمانی و کاری از دیگر موارد کارایی فرهنگ سازمانی است .
همان طور که ملاحظه می کنید شکل دهی به فرهنگ سازمانی در حقیقت شکل دهی به یک سرمایه اجتماعی است که در درون سازمان دارای کارکرد هماهنگ ساز و متوازن کننده و در بیرون، تامین‌کننده و به رخ کشنده مزیت رقابتی و منحصر به فرد سازمان است .
کارکردهای یادشده تنها زمانی محقق می شوند که بنیانگذاران و رهبران سازمان قادر باشند ارزشها و باورهای پایه ای را در سازمان همه گیر کرده و یا به عبارت دیگر وجود عاطفی و تمایلات قلبی خویش را در وجود همه همکاران تکثیر کنند. این وظیفه خطیر، همواره جز اصلی ترین وظایف رهبران سازمانها است. نکته اساسی و قابل توجه این است که مدیران ارشد سازمانها عموما خود را متولی هر سامانه و یا موضوعی در سازمان می دانند به غیر از فرهنگ سازمانی. فرهنگ سازمانی عموما دارای متولی نیست، چرا که مدیران ارشد سازمانها اغلب نسبت به اهمیت این موضوع و نقش‌‌‌شان در شکل دهی و مراقبت از آن آگاهی لازم را ندارند. از دیگر سو به علت عدم توجه به این عنصر و بعد حیاتی، درحرفه مشاوره مدیریت نیز شاهد توانمندی بالایی در این زمینه نبوده ایم. نبود تجربه های موفق و بارز در زمینه های «توسعه سازمانی» و همچنین نبود این تجربه ها در زمینه تیم سازی و شکل‌دهی به تیم های کارآمد، از تجلیات بارز این نقیصه اساسی هستند

برگرفته از: maghaleh.net

 




نظرات 0
تاريخ : جمعه 11 فروردین 1391  | 11:13 PM | نویسنده : قاسمعلی
مقدمه:
یکی از داده های اصلی سازمان که نقش اساسی نیز در آن ایفا می کند اطلاعات است که به عنوان نقش حیات بخش در سازمان که چون خون در شریانهای سازمان جریان دارد عمل می کند و مانند خون یک ماده با ارزش و حیاتبخش است.پس در نتیجه بنا به اصل قیاس اطلاعات برای سازمان نیز همان نقش را دارا است.
رمز نگاری زمانی تجلی می یابد که ما نخواهیم اطلاعات سازمان یا حتی بنگاه کوچک ما به راحتی در دسترس قرارگیرد.اگر فرایند سیستم اطلاعاتی ما طوری باشد که هر کاربری بتواند به اطلاعات سیستم دسترسی داشته باشد.دیگرتوان مدیریت سازمان از افراد درون سازمانی به افراد برون سازمانی که شاید صلاحیتی هم نداشته باشند منتقل شود که این موضوع مترادف با افول فرد،گروه و در نهایت سازمان و بنگاه اقتصادی و حتی غیر اقتصادی است.
این گفته مدیریتی که:
مدیریت از آن کسی است که اطلاعات را در اختیار دارد.
باید در نگهداری این مهم کوشا باشیم.
ما در این قسمت قصد داریم از روشها و الگوهایی که در رمز نگاری به خصوص رمز نگاری در ارتباطات، استفاده می شود را برایتان بیان کنیم .
ما با رمز نگاری و به رمز درآوردن اطلاعات می خواهیم سرعت نشت اطلاعات را به صفر برسانیم تا اطلاعات ودر نتیجه مدیریت در دست خودمان قرار گیرد،مهمترین قسمتی که می توانیم کارا باشیم همان ارتباطات است که با کنترل این قسمت کنترل قسمتهای دیگر نیز خود به خود در دست ما قرار می گیرد.و مهمترین عملکرد در این بخش همان رمز و رمز نگاری است.
متن مقاله:
شروع این بخش را با خلاصه ای از فرایند ارتباطات آغاز می کنیم .
دریک عبارت ساده ارتباطات به معنی تبادل اطلاعات و انتقال معنی است.
ارتباطات یعنی،انتقال اطلاعات از فرستنده به دریافت کننده ،به صورتیکه اطلاعات برای فرستنده و گیرنده قابل درک باشد.که این همان ساده ترین فرایند تبادل اطلاعات است.وفقدان هر کدام موجب عدم برقراری ارتباط است.
در یک تعریف جامع،ارتباطات فرایندی است که اشخاص از طریق انتقال سمبلهای پیام به دریافت معنی مبادرت می ورزند.
عناصر اصلی ارتباطات:
1.فرستنده پیام یا منبع :فرستنده آغاز کننده ارتباط است که معمولا"انتقال معنی و مفهوم را آغاز می کند.
2.رمز پیام:رمز پیام را با استفاده از ترجمه آن به یک سری سمبلها منتقل می نمایدکه در بعضی مواقع ضروری نیز می باشدچنانکه فرستنده تلاش می کند براساس موضوع ا رتباط علائم و مفاهیم را به گونه ای اختیار کند که دریافت کننده منظور از ارتباط را درک کند.
3.رمز پیام حاوی خبر:نکته یا موضوعی است که باید به گیرنده منتقل شود.شکل فیزیکی پیام ممکن است به صورت رمز از طرف فرستنده ارسال گردد.
4.مجاری پیام:مجاری سیله و طریقه انتقال پیام را گویند.
5.دریافت کننده:شخصی است که پیام فرستنده را درک می کند.و اگر پیام به فرستنده نرسد ارتباط قطع می شود.
6.کشف رمز پیام:فرایندی است که دریافت کننده براساس آن پیام را به اطلاعات مورد نظر فرستنده تفسیر می نماید.
کشف رمز پیام براساس تجربه گذشته دریافت کننده ،تفسیر فرد از سمبلها (علائم)،اتظارات و مقاصد دو طرف (فرستنده و گیرنده)از پیام است.
7.عوامل اختلال:عواملی که موجب نا مفهومی در هریک از مراحل ارتباطات و پیام می گردند.
8.بازخور:ابراز نظرات و واکنشهای گیرنده پیام در باره پیام و انتقال آن به فرستنده را گویند.
بازخور درجه اثربخشی و کارایی ارتباط را نشان می دهد.
منشا و پیدایش رمز نگاری:
رمزنگاری در علم مخابرات مورد استفاده قرار می‌گیردولی امروزه در مدیریت نیز به وفور استفاده می شود. از رمزنگاری می‌توان برای تأمین امنیت و تأمین اعتبار پیام به صورت جداگانه یا توامان استفاده کرد.
تأمین امنیت پیام: این که به غیر از گیرنده مجاز، شخص دیگر قادر به فهمیدن متن پیام نباشد.
اعتبار پیام: این که فرستنده واقعی پیام مشخص باشد.
دانش رمزنگاری بر پایه مقدمات بسیاری از قبیل سیستمهای اطلاعات، نظریه اعداد و آمار بنا شده‌است.
تعاریف رمزنگاری:
رمزنگاری دانش تغییر دادن متن پیام به کمک یک کلید رمزنگاری و یک الگوریتم رمزنگاری است، به صورتی که تنها شخصی که از کلید و الگوریتم مطلع است قادر به استخراج متن اصلی از متن رمزشده باشد .
و شخصی که از یکی یا هردوی آن‌ها اطلاعی ندارد، نتواند به محتوای پیام دسترسی پیدا کند. رمزنگاری از طریق پنهان نگاه داشتن الگوریتم منسوخ است. در روشهای جدید رمزنگاری فرض بر آن است که همگان الگوریتم را می‌دانند. آنچه پنهان است فقط کلید است.
رمزنگاری علمی است که به وسیله آن می‌توان اطلاعات را بصورتی امن منتقل کرد حتی اگر مسیر انتقال اطلاعات (کانالهای ارتباطی) ناامن باشد. دریافت‌کننده اطلاعات آنها را از حالت رمز خارج می‌کند (decrypting ). به این عمل در واقع رمزگشایی گفته می‌شود .
البته قابل ذکر است که، که رمزنگاری به تغییر ساده محتویات یک متن گفته می‌شود و با کدگذاری (coding ) تفاوت دارد. در این صورت تنها هر کاراکتر با یک نماد تغییر می‌کند. کلمه Cryptography بر گرفته لغات یونانی‘kryptos ’ به مفهوم ” محرمانه ” و grapheinبه معنای نوشتن ” است.
تفاوت رمز و کد:
قبل از هر چیز لازم است بین رمز و کد تفاوت قایل شویم. رمز به مفهوم تبدیل کاراکتر به کاراکتر یا بیت به بیت ؛ بدون تغییر محتویات زبان شناختی آن است. در مقابل ” کد ” تبدیلی است که کلمه‌ای را با یک کلمه یا نماد دیگر جایگزین می‌کند . در بررسی نخستین استفاده کنندگان از رمزنگاری به ” سزار ” امپراتور روم و نیز ” الکندی ” که یک مسلمان است برمیخوریم از عمده ترین شیوه‌های رمزنگاریهای ابتدایی پیچیدن نسخه اصلی پیام بر روی استوانه‌ای با قطر مشخص و نوشتن پیام بر روی متن استوانه‌ای است. بدیهی است بدون درک میزان قطر، خواندن پیام کار بسیار دشواری بود بعدها از این روش به همراه موتورهای الکتریکی برای رمزنگاری استفاده شد.
الگوریتمهای مختلفی (مانند md 5 و RSA ) برای رمز کردن اطلاعات وجود دارد.
الف) معرفی رمزگذاری
رمزگذاری یعنی تبدیل اطلاعات به یک شکل غیر قابل فهم و انتقال آن و سپس برگرداندن اطلاعات رمز شده به حالت اولیه و قابل خواندن. عناصر مهمی که در رمزگذاری مورد استفاده قرار می‌گیرند به شرح زیر می‌باشد:
1) Public Key یا کلید عمومی اعداد یا کلماتی که با یک شخص یا سازمان در ارتباط می‌باشد. کلید عمومی جزیی از جفت کلید عمومی/خصوصی می‌باشد وبه صورت عمومی در دسترس کسانی که قصد انتقال اطلاعات رمز شده را دارند، می‌باشد.
2) Private Key یا کلید خصوصی اعداد یا کلماتی که با یک شخص یا سازمان در ارتباط می‌باشد. کلید خصوصی جزیی از جفت کلید عمومی/خصوصی می‌باشد. کلید خصوصی فقط در دسترس مالک جفت کلید عمومی/خصوصی می‌باشد و برای بازگشایی اطلاعاتی که توسط کلید عمومی رمزگذاری شده استفاده می‌شود.
3) ایجادکننده‌های جفت کلید برای ایجاد یک جفت کلید عمومی و خصوصی طبق یک الگوریتم رمزگذاری مشخص استفاده می‌شود.
4) Key Factories برای تبدیل کلیدهای نامشخص به کلیدهای مشخص به کار می‌رود.
5) Key stores بانکی که برای مدیریت تعدادی از کلیدها به کار می‌رود.
6) الگوریتمهای رمزگذاری الگوریتم‌ها و روشهایی که برای رمزگذاری اطلاعات به کار می‌رود. RSA و DES نام دو تا از معروفترین الگوریتم‌ها می‌باشد.
ب) روشهای رمزگذاری
1) روش متقارن Symmetric در این روش هر دو طرفی که قصد رد و بدل اطلاعات را دارند از یک کلید مشترک برای رمزگذاری و نیز بازگشایی رمز استفاده می‌کنند.در این حالت بازگشایی و رمزگذاری اطلاعات دو فرآیند معکوس یکدیگر می‌باشند. مشکل اصلی این روش این است که کلید مربوط به رمزگذاری باید بین دو طرف به اشتراک گذاشته شود و این سوال پیش می‌آید که دو طرف چگونه می‌توانند این کلید را به طور امن بین یکدیگر رد و بدل کنند. انتقال از طریق انترانت و یا به صورت فیزیکی تا حدی امن می‌باشد اما در انتقال آن در اینترنت به هیچ وجه درست نیست.در این قبیل سیستم‌ها، کلیدهای رمزنگاری و رمزگشایی یکسان هستند و یا رابطه‌ای بسیار ساده با هم دارند .این سیستم‌ها را سیستم‌های متقارن یا ” تک کلیدی ” مینامیم. به دلیل ویژگی ذاتی تقارن کلید رمزنگاری و رمزگشایی، مراقبت و جلوگیری از افشای این سیستم‌ها یا تلاش در جهت امن ساخت آنها لازم است در بر گیرنده ” جلوگیری از استراق سمع ” و ” ممانعت از دستکاری اطلاعات ” باشد .
2) روش نامتقارن Asymmetric این روش برای حل مشکل انتقال کلید در روش متقارن ایجاد شد. در این روش به جای یک کلید مشترک از یک جفت کلید به نامهای کلید عمومی و خصوصی استفاده می‌شود. در این روش از کلید عمومی برای رمزگذاری اطلاعات استفاده می‌شود. طرفی که قصد انتقال اطلاعات را به صورت رمزگذاری شده دارد اطلاعات را رمزگذاری کرده و برای طرفی که مالک این جفت کلید است استفاده می‌شود. مالک کلید، کلید خصوصی را پیش خود به صورت محرمانه حفظ می‌کند. در این دسته، کلیدهای رمزنگاری و رمزگشایی متمایزند و یا اینکه چنان رابطه پیچیده‌ای بین آنها حکم فرماست که کشف کلید رمزگشایی با در اختیار داشتن کلید رمزنگاری، عملا ناممکن است.
3) مقایسه رمزنگاری الگوریتمهای متقارن و الگوریتمهای کلید عمومی‌: ‏ ‏بحثهای زیادی شده که کدام یک از این الگوریتم‌ها بهترند اما جواب مشخصی‌ ندارد. البته بررسی‌ هایی‌ روی این ‏سوال شده به طور مثال Needham و Schroeder بعد از تحقیق به این نتیجه رسیدند که طول پیغامی‌ که با الگوریتمهای متقارن ‏میتواند رمزنگاری شود از الگوریتمهای کلید عمومی‌ کمتر است. و با تحقیق به این نتیجه رسیدند که الگوریتمهای ‏متقارن الگوریتمهای بهینه تری هستند. اما وقتی‌ که بحث امنیت پیش می‌ آید الگوریتمهای کلید عمومی‌ کارایی‌ بیشتری‏دارند. و بطور خلاصه می‌توان گفت که الگوریتمهای متقارن دارای سرعت بالاتر و الگوریتمهای کلید عمومی‌ دارای ‏امنیت بهتری هستند. در ضمن گاهی‌ از سیستم ترکیبی‌ از هردو الگوریتم استفاده می‌کنند که به این الگوریتم‌ها الگوریتم ‏های ترکیبی‌ (hybrid )گفته می‌شود. اما اگر به طور دقیق تر به این دو نگاه کنیم آنگاه متوجه خواهیم شد که الگوریتمهای کلید عمومی‌ و الگوریتمهای ‏کلید متقارن دارای دو ماهیت کاملاً متفاوت هستند و کار بردهای متفاوتی‌ دارند به طور مثال در رمزنگاریهای ساده که ‏حجم داده‌ها بسیار زیاد است از الگوریتم متقارن استفاده می‌شود زیرا داده‌ها با سرعت بالاتری رمزنگاری و ‏رمزگشایی‌ شوند. اما در پروتکل هایی‌ که در اینترنت استفاده می‌شود، برای رمز نگری کلید هایی‌ که نیاز به مدیریت ‏دارند از الگوریتمهای کلید عمومی‌ استفاده می‌شود.
4) Key Agreement همانطور که در بالا گفته شد به علت کند بودن و محدودیت رمزگذاری با روش نامتقارن از این روش فقط برای رمزگذاری کلید مشترک استفاده می‌شود. اما این روش نیز یک مشکل دارد و آن اینست که هر شخص نیاز به کلید عمومی و خصوصی مربوط به خود را دارد و باید برای انتقال اطلاعات آن را برای طرف مقابل بفرستد. یک راه برای حل مشکل استفاده از کلید عمومی و یک مکانیزم به نام Key Agreement می‌باشد که به طبق آن یک توافق بر روی کلید مخفی بین طرفین به وجود می‌آید و به این ترتیب نیازی به انتقال کلید نیست. وقتی که یک بار بر روی یک کلید مشترک توافق حاصل شد از آن می‌توان برای رمزگذاری و رمزگشایی اطلاعات مربوطه استفاده کرد. معمولاً در این روش از الگوریتم Diffie-Hellman استفاده می‌شود. مراحل انتقال اطلاعات از این روش به صورت زیر می‌باشد: - آغازگر ابتدا یک جفت کلید عمومی و خصوصی ایجاد کرده و کلید عمومی را همراه با مشخصات الگوریتم (Algorithm Specification ) به سمت طرف مقابل می‌فرستد. - طرف مقابل نیز یک جفت کلید عمومی و خصوصی همراه با مشخصات الگوریتم آغازگر ساخته و کلید عمومی را برای آغازگر می‌فرستد. - آغازگر یک کلید مخفی بر اساس کلید خصوصی خود و کلید عمومی طرف مقابل ایجاد می‌کند. - طرف مقابل نیز با استفاده از کلید خصوصی خود و کلید عمومی آغازگر یک کلید مخفی می‌سازد. الگوریتم Diffie-Hellman تضمین می‌کند که کلید مخفی هر دو طرف یکسان می‌باشد.
نتیجه گیری:
با استناد به روشها و اصول فوق الذکر از نشت اطلاعات که مشکل جدی و اساسی برای اکثر سازمانها و بنگاههای تجاری و غیر تجاری می باشد می توانیم فائق آئیم.
البته اجرای این اصول درآغازممکن است مشکل به نظر برسد اما با تمرین و ممارست می توان توان اجرا ویا عملکرد را بالا برد.
در هرحال رمز نگاری مسئله ای نیست که فقط صرف سازمان باشد.بلکه در امور روزمره نیز با آن سروکارداریم مثلا"در سیستماهای خودپرداز بانکها و دزدگیراتومبیلها و منازل و اینترنت و...

منابع و ماخذ:
Related Texts:
Cryptography Aftab newsletter Feb. 2007
Communications – Comprehensive review of management theories S.Javadin.2006
Cryptography and de Cryptography.
How you can code
Cryptography in Banking
ATM & coding
Management Information Systems (MIS)
محمدرضا – نوروزی - مدیریت دولتی
برگرفته از: maghaleh.net

 




نظرات 0
تاريخ : جمعه 11 فروردین 1391  | 11:12 PM | نویسنده : قاسمعلی

وقتی از مدیران درمورد میزان استفاده از دانایی در شرکتهایشان می پرسید، پاسخ آنها حول و حوش 20 درصد است. جالب اینجاست که اگر آنها به همین سوال درمورد ظرفیت تولید یا بهره وری کارکنان چنین پاسخی بدهند، به طور قطع اخراج خواهند شد. این درحالی است که در اقتصاد جهانی مبتنی بر دانایی (KNOWLEDGE BASED GLOBAL ECONOMY) محور ارزشی سازمانها دانایی است و چندین سال است که یک شرکت دانایی محور – شرکت مایکروسافت – درآمدزاترین و برترین شرکت دنیا بوده است .

فرانسیس بیکن، فیلسوف انگلیسی، چهار قرن پیش گفت : «دانایی، خود، قدرت است». و امروز شرکتها کم کم شروع به درک ارزش این سرمایه کرده اند(1). چالشهای پیش روی شرکتهای قرن حاضر برای بقا در عصر اقتصادی جدید روبه افزایش است. در عصر حاضر نیروی کار، موادخام یا سرمایه منابع اصلی نیستند؛ بلکه دانایی محوریت دارد. اما دانایی غالبا یا اصلا مدیریت نمی شود و یا سوءمدیریت می شود. تصور کنید شرکتی ناگهان با یک بحران دانایی (KNOWLEDGE BLIGHT) مواجه و دانایی موجود در اذهان کارکنان آن ناگهان محو شود. تفاوت ارزش شرکت قبل و بعد از این بحران، بیانگر ارزش سرمایه دانایی شرکت (KNOWLEDGE CAPITAL) است. اما دانایی نیز می بایست مانند هر سرمایه سازمانی دیگر مدیریت شود .
می توان گفت مدیریت دانایی یک فناوری انقلابی است که اطلاعات پراکنده را از مراجع مختلف جمع آوری کرده، آن را به هوش تجاری رقابتی (COMPETITIVE BUSINESS INTELLIGENCE) تبدیل می کند(2). اجرای مدیریت دانایی به مثابه دسترسی – در عرض یک لحظه – به دانایی انباشته طی سالیان متمادی است. این مفهوم مدیریتی به سازمانها امکان می دهد، بدون نیاز به اختراع مجدد چرخ، به صورت کارا به منابع دانایی و تجربیات خود دسترسی داشته باشند .
مدیریت دانایی عبارت است از گردآوری دانایی، قابلیتهای عقلانی و تجربیات افراد یک سازمان و تسهیل بازیابی آنها به عنوان یک سرمایه سازمانی. مدیریت دانایی از یک سو، یک خط مشی مدیریتی و از سوی دیگر یک هنر است. یک خط مشی مدیریتی است؛ زیرا تکنیک های مربوطه قابل تعریف، قابل آموزش، قابل یادگیری و قابل پیاده‌سازی است . اما درنهایت این جنبه هنری مدیریت دانایی است که آن را قابل اجرا می سازد.(4 و 3 )
مدیریت دانایی تکامل اخلاق و رفتارهای شغلی کارکنان را هدف گرفته است و خواهان ارتقای مشارکت و همکاری آنها و تسهیم ایده ها، اطلاعات و دانایی – به صورت عمودی و افقی – است. بدین معنا که هدف استراتژی مدیریت دانایی عبارت است از تغییر الگوی ذهنی افراد از «اطلاعات من، برایم قدرت می آورد» به «تسهیم و مشارکت دادن اطلاعات افراد را قدرتمند می سازد». پرواضح است این مفهوم به صورت تنگاتنگی مرتبط با تحول در فرهنگ سازمانی، یادگیری و آموزش بوده، بر دوباره ساختاردهی به اخلاق و رفتار افراد در راستای قابل اجرایی کردن دانایی فردی و سازمانی متمرکز است. از این دیدگاه می توان گفت مدیریت دانایی عبارت است از داشتن آگاهی فردی نسبت به آنچه جمع می داند و به کارگیری این دانایی جمعی از یک سو؛ و داشتن آگاهی جمعی نسبت به آنچه تک تک افراد می دانند و قابل استفاده کردن این دانایی فردی از سوی دیگر؛ و درنهایت آگاه شدن نسبت به ندانسته ها و یادگیری آنها .
در اجرای مدیریت دانایی، قبل از هر چیز می بایست مبنی بر اینکه از مشاور بیرونی استفاده شود یا خیر، تصمیم‌گیری شود. در این راستا باید به دو پرسش پاسخ گفت : - نقش پیش بینی شده برای مشاور در فرایند اجرای مدیریت دانایی چیست؟
- یک شرکت چه انگیزه ای برای دخالت دادن مشاور می تواند داشته باشد؟
در رابطه با پرسش نخست باید گفت که شرکتها غالبا برای رفع کمبودهای منابع درونی نیاز به دخالت عوامل بیرونی دارند؛ که معمولا مشاوران این نقش را ایفا می کنند. از سوی دیگر، اجرای مدیریت دانایی فرایندی بسیار پرچالش بوده، شرایط پیش بینی نشده متعددی حین اجرا پیش خواهدآمد. ازسوی دیگر، کارکنان غالبا بسیار مشغول هستند و باید برای ایجاد تغییرات، تخلیه اطلاعاتی و مستندسازی داناییهایشان به آنها کمک شود. با چنین مشخصاتی، انگیزه های محتمل برای دخالت دادن مشاوران در این فرایند بدین قرار هستند :
- بهره گیری از مهارتهایی که در شرکت وجود ندارد؛
- مواجهه با محدودیتهای درونی (نهادینه و بارز)؛
- واردعمل شدن بدون نیاز به رعایت خط مشی های درونی؛
- زیرسوال بردن برنامه اجرایی از پیش تعیین شده شرکت؛
- کمینه کردن ریسک؛
- اشاعه یک طرح اجرایی؛
- محوریت داشتن IT/IS ؛
- به چالش کشاندن وضعیت فعلی؛
- غلبه بر مقاومت درونی در مقابل تغییر؛
- تسریع تغییر نسبت به تغییر در شرایط اتکا به عوامل درونی؛
- عملکرد تخصصی و با درایت در مقابل عملکرد صرفا تجربی؛
- استفاده کارامد از فشار ذینفعان .
اجرای مدیریت دانایی به منزله در پیش گرفتن مراحل 9 گانه است (1،5،6). البته مانند اکثریت قریب به اتفاق رویکردهای مدیریت، می بایست قبل از هر اقدامی، مدیریت ارشد یا نماینده مستقیم وی به عنوان نماینده تغییر (CHANGE AGENT) در این فرایند به همه منابع انسانی شرکت معرفی شود .
1 – تمرکز (FOCUS): تمرکز از یک سو، به منزله شناسایی فرایندهای محوری یک سازمان و از سوی دیگر، به معنای شناسایی نقاط قوت و ضعف و فرصتها و تهدیدهای پیش روست .
2 – یافت (FIND): باید دانائیهای موردنیاز سازمان و افراد دانا مشخص شوند .
3 – استخراج (ELICIT): دانش فنی افراد صاحب نظر می بایست استخراج شود، زیرا آنها غالبا بر این باورند که نباید دانش خود را دراختیار سایرین بگذارند .
4 – بهینه سازی (OPTIMIZE): باید به کاربردی کردن دانائیها به معنای بهبود قابلیت و افزایش درک برای عمل کردن پرداخت .
5 – سازماندهی (ORGANIZE): هرچه سازماندهی ارتباطات اجزا مختلف فرایندهای حاوی دانایی قوی تر باشد، قابلیت سازمان در توزیع دارائیهای دانایی و قابلیت افراد در به کارگیری ساده تر آنها افزایش می یابد. درغیر این صورت، تنها اطلاعات تخصصی در بانکهای اطلاعاتی ریخته خواهدشد .
6 – تسهیم (SHARE): می بایست برمبنای نیازمندیهای افراد و واحدهای مختلف سازمان به انتشار دارائیهای دانایی پرداخت .
7 – اعمال (APPLY): در این مرحله باید تمامی کسانی که به نوعی می خواهند به حافظه سازمان دسترسی داشته باشند، موردحمایت قرار گرفته، توجیه شده، آموزش داده شوند (به خصوص در رابطه با فناوری های ارتباطی و پایگاههای داده ).
8 – ارزیابی (EVALUATE): باید ارزش داراییهای دانایی موجود اندازه گیری شده، موثر بودن آن بررسی شود .
9 – سازش (ADAPT): افراد باید با نحوه ثبت و ضبط دانسته های خود آشنا شوند. به عبارت دیگر، دراین مرحله باید سیستمی نهادینه شده باشد که حافظه سازمان را به طور مستمر تکامل داده، غنی سازد .
از تعاریف اشاره شده و مراحل 9گانه فوق چنین بر می آید که استراتژی مدیریت دانایی حاوی هر دو مفهوم استراتژی مدیریت منابع انسانی و استراتژی مدیریت فناوری اطلاعات است .
خلاصه آنکه، مدیریت دانایی مقوله ای بس تاثیرگذار، اما چالش برانگیز است
برگرفته از: maghaleh.net


نظرات 0
تاريخ : جمعه 11 فروردین 1391  | 11:12 PM | نویسنده : قاسمعلی

مقدمه:

رهبری یک تیم یا گروه به طور موفق، یک مهارتی است که وقت بر با زمان بر،است .وفعالیتی است که، فداکاری فکری و عملی می خواهد و کاری، تصادفی نیست.

کسانی که آنرا تصادف یا فرآیند بی هدف می دانند، سخت در اشتباه اند زیرا نه تنها مدیریت و رهبری، بلکه هیچ فرایندی را در طبیعت نمی توان یافت که تصادفی باشد .


پس حتی همان طوری که می دانیم طبق نظریه نظم در نظمی، در داخل هر نوع سیستم بی نظمی هم، یک نظم و هماهنگی وجود دارد .


متن:


نیازهای رهبری عبارتند از :


قدرت دیدن آینده،انگیزش،فداکاری،درایت،شجاعت، قدرت رهبری .


ضمنا" این مورد هم اهمیت فراوان دارد که رهبر باید توانایی سازگاری با محیط های مختلف را داشته باشد .


قدرت دیدن آینده


یکی از مهارتهای کلیدی است که رهبر قدرت داشته باشد که آینده را پیشگویی نماید .


استراتژی های تیمی را رسم کند و بعدا"برنامه ریزی ها را انجام دهد .


برای انجام این عمل باید رهبر:


ü چشم خود را به افق های درون و برون سازمان، بگشاید .


ü باید کارمندان را در دست داشته باشد .


ü علایق آنها را بداند.


ü بداند گرایشهای آنها چیست.


ü تمایلات صنعتی، فنی، انسانی آنها را بداند.


و از خودش سوالهای:


ü "چه می شد اگر؟


ü " چه فرصتها و تهدیدهایی را می توان پیش گویی کرد؟"


را بپرسد.


این نوع سوالات به شما دید می دهد که، بتوانید سازمان را خوب درک کنید .


هدایت


رهبران، بنا به تعریف رهبری باید پیرو داشته باشند. و رهبر بدون پیرو معنی و مفهوم ندارد.


و پیروان نیز موظفند که رهبر خود، و روحیات او را، درک کنند .


داشتن اعتماد به نفس برای رهبر مهم و ضروری است نه اینکه معمول است ، رهبر باید راسخ و عزم و جزم فراوان داشته باشد .


این یکی از خصیصه های رهبری است. اگر رهبر این خصیصه را نداشته باشد .


در مشکلات، سازمان و کارمندانش را به باد فنا می دهد .


واین عزم مدیر است که به پیروانش انرژی و نیروی فراوان می دهد و باعث می شود به دنبالش بیایند . و به رهبرشان افتخار کنند.


رهبری یعنی هدایت افراد مختلف با ایده ها و نظرها و سن ها و توانایی های مختلف در یک محیط.


پس یک رهبر موفق ، رهبری است که بتواند خودش را با افراد و محیطهای مختلف سازگار کند و بهترین نتیجه و بازدهی را بدهد .


قدرت تطبیق رهبر نیز بسیار مهم است . اینگونه نیست که رهبر در یک محیط بسته با عوامل فرموله شده مدیریت و رهبری کند و بازدهی عالی بدهد؛ و بگوید رهبری موفق هست.


رهبری موفق هست که: در محیطهای مختلف بازدهی های عالی می دهد .


رهبری ، دسته بندی نیازهای مختلف است .


یادگیری تمامی این مسایل نیازمند تمرین فراوان است .


رهبری فرایندی ، فقط اکتسابی نیست. نیاز به تمرین و مهارت فراوان در محیطهای مختلف دارند .


اساسا" ویژگی هایی مثل اعتماد به نفس ، جاه طلبی ، داشتن نیروی محرک ، وخود کنترلی از ویژگی های معمول رهبران است .


اخیرا" ویژگی های جدیدی برای رهبران تعریف شده است که می گویند:


رهبر موفق، سازمان را از خوب به بهتر هدایت می کند .


از سکوت به فروتنی هدایت می کند .


یا، رهبرانی که قدرت هدایت تیمی، دارند و می توانند تیم های مختلف را هدایت کنند .


این ویژگی های ذکر شده همان ویژگیهای رهبران سطح 5 می باشد .


اخیرا" مطالعات جدیدی نیز روی موضوعات جدیدی چون :


تاثیر EI یا ضریب حساس بودن و احسساسات رهبر بر نتایج تیم انجام شده.


EI: Emotional Intelligence.


این موضوع به طور خلاصه اشاره می کند :


رهبران هر چقدر بتوانند احساسات خودشان را از کارشان جدا سازند، به همان میزان موثرترند و


بهتر،عمل خواهند کرد.


رهبری در زمان تغییر :


یکی از وظایف اصلی رهبران در زمان تغییر مدیریت کردن ارتباطات است؛ که باید به طور موثر انجام گیرد .


در زمان تغییر عدم اطمینان و فاکتورهای نا آشنا، عوامل شایعی هستند که ، حتما" وجود دارند .


اگر شما این مسائل را نشان دهید که می دانید و، واقعا" درکشان می کنید ، در این صورت نسبت به حل این مسائل اقدام خواهید کرد. والاخیر.


ودر صورت حل این بحرانها ی موجود، رهبری شما به طور موثر تلقی خواهد شد؛ و خواهید توانست موفقیت را


دردست بگیرید.


یک تیم واقع" کار آمد ایجاد کنید .


انگیزش مردم و کار کنان به صورتی که بتوانند نهایت تلاش خود را برای رسیدن به اهداف عالی سازمان انجام دهند؛ از وظایف دیگر رهبر است .


اما این امر چگونه ممکن است ؟ چگونه می توان کارمندان و افراد را با رهبری خوب طوری تربیت کرد که سعی کنند ، به حد اکثر توان ممکن که می توانند؛ دست یابند ؟


وقتی شما نیروی محرک با عواملی چون تشویق و ترغیب و تهدید وترس ایجاد می کنید؛ زمانی موفق خواهید شد که این نیروها در تعامل باشند و افراط و تفریط نکنید پس سعی کنید:.


تعادل را همیشه حفظ کنید.


حتما" قراردادهای روانشناسی را ما بین خودتان و تیمتان رعایت کنید.


روانشناس عالی باشید و تیمتان را همواره، روانشناسی کنید.


و به باز خورهای تیم بی توجه نباشید. یک رابطه عاطفی وصحیحی، بین خود و کارمندان ایجاد کنید


و سعی کنید شخصیت رهبری خود را کاریزماتیک یا فرهمند نمایید .


سعی کنید مردم و کارمندان به شما واقعا" علاقه داشته باشند نه برحسب وظیفه، کارهای محوله را انجام دهند.


نتیجه گیری:


رهبری شامل ویژگیهای همواره ثابت نیست و در موقعیتهای مختلف رهبر نقشهای مختلف به خود می گیرد.


رهبری همواره شامل ویژگیهای ذاتی نیست بلکه اکتسابی نیز می باشد .و نیاز به تمرین و ممارست فراوان دارد؛ که با سعی و تلاش کسب خواهند شد.


دربین انواع مدلهای رهبری بهترین نوع آن البته باز هم با در نظر گرفتن محیط، رهبری، کاریزماتیک یا فرهمند بهترین نوع رهبری است .یعنی به خاطر احترم و علاقه به رهبر از او پیروی کنند نه به خاطر ترس.



منابع و ماخذ:


Main text:


1. Accel team, Human Resource Management (HRM), employee motivation 2005


2. Accel team, Leader ship &Characteristics.


3. Accel team, Organizational Behavior (OB).Management & Leadership.


Related articles:


4. Organizational Behavior (OB), Stephen .P.Robins.2004, Leadership.


5. Organizational Behavior (OB), M.Griphin.2003, Characteristics of Leadership.


محمدرضا – نوروزی - مدیریت دولتی


برگرفته از: maghaleh.net



نظرات 0
تاريخ : جمعه 11 فروردین 1391  | 11:09 PM | نویسنده : قاسمعلی
در دنیای امروز بخشی از زندگی و ساعات گرانبهای عمر همه ما در جلسات سپری می‌شود. برگزاری جلسات جزء جدائی ناپذیر دنیای سازمانی ما است. برگزاری این گونه جلسات با هزینه‌های سنگین همراه هستند که مهمترین بخش این هزینه‌ها، وقت گرانبهای مدیران و اعضای شرکت کننده در جلسات است. اگر چه گاهی در نظام اداری ما برگزاری تعداد جلسات به عنوان یکی از شاخص‌های موفقیت در ارزیابی عملکرد تبیین شده است، ولی از نظر اصولی تا حد امکان از تشکیل جلسات باید خودداری گردد و سعی گردد مسائل از راه‌های کم هزینه‌تری حل و فصل شود. بر پایی یک جلسه هم می‌تواند به یاری مدیران بشتابد و راهگشا باشد و هم می‌تواند بهترین ساعات کاری آنها را هدر دهد. اصولاً جلسه به چه منظوری برگزارمی شود؟ پاسخ باید گویا و هدفمند باشد.اگر در فکر تشکیل جلسه‌ای هستید،اول از خودتان بپرسید :

2-1- آیا مقصود روشن و مهمی برای تشکیل جلسه وجود دارد؟ (هیچ وقت به دلیل اینکه چون هر صبح شنبه جلسه داشته‌اید یا اگر موری برای بحث ندارید جلسه تشکیل ندهید).



2-2. جلسه شما ممکن است برای کدامیک از منظورهای زیر تشکیل شود ؟


اشتراک تجربه


کسب اطلاعات از دیگران


دادن اطلاعات به سایر افراد


آموزش


تحرک ذهنی برای نظریه‌های جدید


حل مشکلات


ارزیابی پیشنهادات


تصمیم‌گیری


طرح شکایات


پند گرفتن


به دیگران پند دادن


بالا بردن روحیه گروه


تعیین هدف / تاریخ اتمام کار


مشورت برای نحوه استفاده از سود حاصله


سایر موارد (ذکر کنید)



2-3- آیا می‌دانم کدامیک از منظورهای فوق از همه مهمتر است؟


در موارد ذیل جلسه تشکیل ندهید :



- اگر نمی‌دانید از نظرات دیگران چه می‌خواهید



- مطلب به خصوصی برای گفتگو ندارید



- به نظرات دیگران احتیاجی ندارید



- ازجلسه به عنوان جایگزین کار استفاده شود



- اگر کاری که می‌خواهید انجام دهید تصمیم خود را گرفته‌اید



- اگر دخالت دیگران برنامه شما را پیچیده‌تر کند



- برای تصدیق کورکورانه نباشد



درهریک ازمواردفوق بهترین راه حل برای شما همان لغو جلسه است، زیرا انجام ندادن بسیاری از فعالیت‌هایی که انجام می‌دهید خود نوعی بهره وری است.



در موارد ذیل برگزاری جلسات توصیه می‌شود :



- می‌خواهید اطلاعاتی را در اختیار عده زیادی قرار دهید،



- به آرای دیگران در مورد ایده خود نیازمندید،



- به موافقت یکپارچه اعضاء احتیاج دارید،



- اگر در رابطه با ایده‌ای می‌خواهید به اعضاء انگیزه و نیرو بدهید.



برگزاری جلسات در نظام اداری اجتناب‌ناپذیر است اما چه کنیم که کمتر جلسه برگزار شده و جلسات تشکیل شده نیز در زمان کم و اثربخش باشد .



اداره جلسه :


از برگزاری جلسات در سازمانها زیاد انتقاد می‌شود.جلسات متعددی تشکیل می‌شود که باعث اتلاف وقت با ارزش می‌شود و با در نظر گرفتن حقوق افراد شرکت کننده در آنها ،گران تمام می‌شود. جلسه فرصت زیادی برای افراد ورّاج ایجاد می‌کند. جلسه باعث کند شدن سرعت تصمیم‌گیری و کم شدن شهامت افراد برای توکل و تهور می‌شود. در آنها روی چیزهای پیش پا افتاده بحث می‌شود و موارد حقیقی نادیده گرفته می‌شود و غیره.



در عین حال بسیاری از کارهای سازمان نمی‌تواند بدون طرح در جلسات انجام شود. جلسات ما را قادر به همفکری و کسب اطلاعات از یکدیگر می‌کنند. جلسه می‌تواند اطمینان دهد افرادی که نقطه نظرات مخالفی دارند از طرح آنها در جمع احساس رضایت می‌کنند. آنها می‌توانند منتج به ساخته شدن گروهها و هماهنگ شدن بهتر فعالیتها شوند. آنها می‌توانند نظرات و راه‌حل‌های بهتری نسبت به راه‌حل‌های افراد وقتی به طور جداگانه کار می‌کنند ارائه دهند و غیره.



دلایل زیادی برای بی‌فایده شدن جلسات وجود دارد. برای مثال ممکن است تشکیل جلسه لازم نباشد یا در وقت مناسبی تشکیل نشود یا کنترل ضعیفی داشته باشد. اما واقعیت اصلی این است که جلسات اجتناب‌ناپذیرند. پس چگونه می‌توانیم بدون گرفتار شدن در دام، تمام فواید را درو کنیم. پاسخ این است که باید جلسات را خوب ترتیب دهیم، اعم از اینکه رئیس جلسه یا فقط شرکت کننده آن هستیم. باید به چهار جنبه اصلی جلسات توجه کنیم :



ارزیابی جلسه


تشکیل جلسه


ریاست بر جلسه


شرکت در جلسه


به همین منظور آسیب‌شناسی از چگونگی برگزاری جلسات، مدیریت جلسات و اقدامات بعد از برگزاری جلسات لازم و ضروری است و باید به دنبال یافتن پاسخ سئوالات ذیل باشیم ؟



آیا جلساتی که برگزار می‌شوند ضرورت دارند ؟


آیا جلسات بر اساس اهداف مشخص تشکیل می‌شوند ؟


آیا زمان شروع و پایان جلسات در دعوت نامه‌ها قید می‌شوند ؟


آیا زمان برگزاری جلسات مناسب است ؟


آیا زمان مشخص بر هر یک از دستورات کار جلسات مشخص می‌شود ؟


آیا مستندات لازم و انتظارات به مدعوین اطلاع‌رسانی می‌شود ؟


آیا دستور کار جلسات بر اساس اهمیت تنظیم می‌شوند ؟


مدت زمان ارسال دعوت به جلسات چند روز است ؟


فاصله زمانی بین ارسال و دریافت صورت‌جلسات توسط مدعوین چقدر است ؟


آیا جلسات در زمان مشخص شده برگزار می‌شوند ؟


آیا جلسات در زمان مقرر به اتمام می‌رسند ؟


آیا همه دستور کارها بررسی می‌شوند ؟


میزان تأخیر در شروع جلسات چقدر است ؟


چند درصد شرکت کنندگان خودشان شخصاً شرکت نکرده‌اند ؟


آیا جلسات بر اساس دستورالعمل‌ها پیش می‌روند ؟


میزان مشارکت اعضاء چقدر است ؟


چقدر وقت جلسه رارئیس جلسه می‌گیرد ؟


چقدر وقت جلسه رادبیر جلسه می‌گیرد ؟


فاصله زمانی برای ارسال صورت جلسات چقدر است ؟


میزان رضایت اعضاء جلسه چقدر است ؟


چرا تعدادی از اعضاء به صورت فعالانه در دستور کار جلسات مشارکت نمی‌کنند



برگرفته از: kasbokar.ir



نظرات 0
تاريخ : جمعه 11 فروردین 1391  | 11:09 PM | نویسنده : قاسمعلی
تنوع و پیچیدگی فعالیتهای مختلف علمی، اقتصادی، آموزشی و ... در قالب سازمان های مختلف و گستردگی ارتباطات درون و برون سازمانی در نظام های مدیریتی امروزی و همچنین شاخصها و عوامل فراوان موثر در رشد و توسعه سازمان ها موجب می شود تا مدیران سازمان ها بیش از هر زمان دیگری نیازمند باشند به سلاح ها و ابزارهای اطلاعاتی و ارتباطی در عرصه رقابت های تجاری مجهز شوند. چالش جهانی ایجاد شده در عرصه مدیریت که با ظهور پدیده فناوری اطلاعات و ارتباطات رنگ و جلوه ای دیگر گرفته است مهمترین و شاید اثر گذارترین دست یافته بشر در طول چند قرن اخیرمی باشد تا جایی که مهمترین کالای تجاری قرن حاضر را" اطلاعات" معرفی کرده اند.
تاثیر مستقیم و غیر مستقیم ICT در کلیه ساختار ها و سطوح زندگی عادی مردم و نفوذ و توسعه ابزارهای این پدیده عصر جدید در پیچیده ترین فعالیتها، موثرترین عامل در راه توسعه تکنولوژیک و به تَبع آن اطلاعاتی بشر بوده است. ظرفیتهای بالقوه ICTمدیران پیشرو را مجاب می کند تا با نگرشی عمیق برابزارهای این پدیده جهان شمول قابلیتهای بالفعل سازمان خود را به مَنصه ظهور بگذارند. با این دیدگاه سعی می شود تا با نگاهی گسترده زمینه های بستر سازی ICT و کارکردهای آن در تحولات درون سازمانی و ارتباطات برون سازمانی مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد.
همانطور که می دانیم فناوری ارتباطات و اطلاعات به مجموع مکانیزمهای تلفیق کننده و هدایت کننده ای که زمینه های کاربردی شدن، به هنگام شدن و گسترش یافتن اطلاعات و داده های خام را با استفاده از ابزارهای ریز پردازنده (تراشه های رایانه ای) انجام می دهند اطلاق می شود. ارتباط اغلب مدیران باICT به دو نوع سیستم محدود می شود:
الف)سیستم هایی که اطلاعات را ذخیره و پردازش می کنند.
ب) سیستمهایی که ارتباط بین افراد و مشاغل را با سرعت و بسیار کارآمد برقرار می کنند.
در واقع پدیدهICT دو سیستم مدیریت اطلاعات و مهندسی اطلاعات را برای مدیران به ارمغان می آورد.
مدیران پیشرو همیشه به دنبال فناوری هایی هستند که جریان کار را تسریع و تسهیل می کند در وقع مدیران برای ایجاد ارتباطات موثر مابین سطوح طولی و عرضی سازمان همچنین ساده کردن جریان امور برای جمع آوری و راهبرد مناسب اطلاعات مرتبط با حوزه فعالیت سازمان خود ناگزیر از شناخت ظرفیتهای موجود سازمان خود و نیاز سنجی ظرفیتهای تکمیلی هستند. استفاده از قدرت اثر ICT در هدایت سازمان برای پیشتازی در مقابل رقبا امری ضروری و اساسی است. فناوری های ارتباطی و اطلاعاتی بسیاری از عملیت مربوط به سازمان مانند سیستم ها و جریان اتوماسیون را به انجام می رسانند.
بدون شک باید گفت که ICT موجب تقویت توانایی ها و خلاقیت های مدیران پیشرو می شود. با این نگرش یک مدیر و کارمندان او وقتی ابزارهای ارتباطی و اطلاعاتی را به ساختار سازمان خود تزریق شدند می توانند به جای سخت کارکردن سریعترو با دقت تر از قبل کارکنند ضمن اینکه مدیر میتواند نظارت و مدیریت غیر متمرکز را تجربه کند . با توجه به اینکه هدف غایی هر رابطه کاری دست یابی به سود تجاری می باشد می توان گفت که ارتباط کمی و کیفی با مشتریان با استفاده از این ابزارها گسترش می یابد و هزینه های جاری و حتی سرمایه ای و امکان سنجی نیز کاهش می یابد.
یکی از مهمترین شاخصه های شناخت درست ICT توسط مدیران استفاده یا ایجاد سیستمهای کارآمد در ساختار سازمان می باشد با توجه به اینکه هر یک از ابزارهایICT که منطبق بر سیستمهای مدیزیتی باشند می توانند در بهبود و یا ایجاد نقص در شیوه مدیریت و ارتباط با مخاطبان سازمان موثر باشند بنابراین به جاست که در گزینش سیستمهای مذکور:
الف) عملکرد سیستم برای مخاطبان سازمان روشن باشد
ب)استفاده کاربران را تسریع و تسهیل شود
ج)از انعطاف پذیری بالایی در قبال تحولات تکنولوژیک و یا ساختاری برخوردار باشد.
با این توضیح می توان گفت به واقع مدیری موفق خواهد بود که فناوری های ارتباطی و اطلاعاتی را منطبق بر نیازهای سازمان خود طراحی و یا انتخاب کند. در این صورت در هنگام ارائه خدمات سازمان خود به مخاطبان و مشتریان قادر خواهد بود نیازها ی مشتریان را نیز در تدارک سیستم ها لحاظ کند. به طور مثال استفاده از دستگاه های خودپرداز بانکی این نیاز را می طلبد که آموزش و فرهنگ سازی لازم برای اشاعه اطلاعات در مورد استفاده از کارتهای اعتباری گسترش یابد. در استفاده از ابزارهای فناوری ارتباطات و اطلاعات به مدیرا ن توصیه می شود در تعیین ابزارها انتخابگر باشند و با مطالعه ای فراگیر درباره همه ابزارهای موجود این فناوری آندسته ای را مورد گزینش و ا ستفاده قرار دهند که سبب ایجاد تسهیلات بیشتری در امور اجرایی می شود. صرفه جویی در زمان را به همراه دارد و موجب کاهش هزینه ها و یا افزایش درآمدها می شود. برای معرفی نمونه ای از این سیستمها می توان به سیستمهای تجارت الکترونیک(برای خرید و فروش های اینترنتی) و شبکه های محلی و یا سایتهای اختصاصی داخلی(اینترانت و LAN ) اشاره کرد.
بنابراین برای مدیریت اطلاعات درون سازمانی در ابتدا باید حوزه های اصلی کار را تعیین کرد و به نیاز سنجی هر یک از اجزا سازمان پرداخت تا بهترین تکنولوژی موجود برا ساس نیازهای و ظرفیتها تامین شود. شبکه ها به عنوان شاهرگهای تجارت نوین و ابزار اساسی استفاده اشتراکی از اطلاعات و برقراری ارتباطات درون و برون سازمانی اند. انتخاب سیستم های شبکه ای نیز با توجه به تعداد کاربران و امکان دسترسی سریع آنها به بانکهای اطلاعاتی صورت می گیرد. تصمیمات و کارهایی که بایستی در انتخاب وراه اندازی شبکه های درون سازمانی توسط مدیر انجام شود در مورد تعداد کاربرانی است که باید با شبکه مرتبط باشند که در این صورت سطح گسترش شبکه بر حسب تعداد کاربران تغییر می کند.
در بُعد نرم افزاری یک مدیر باید از برنامه های نرم افزاری مختلف اطلاعات کافی داشته باشد و بتواند برخی از آنها را در اجرای کارهای خود مورد استفاده قرار دهد این قابلیت مدیر را در انتخاب برنامه های نرم افزاری مورد نیاز سازمان بسیار کمک خواهد کرد. انتخاب سیستم عامل هایی چون خانواده ویندوز، لینوکس، مکینتاش و ... همچنین انتخاب نرم افزارهای کاربردی مورد نیاز برای بخش های حسابداری، اداری، دبیرخانه، طراحی و ... امری است که با دانش و تجربه توام می تواند تاثیر مثبت خود را به جا بگذارد.
نوع نرم افزارهایی که یک مدیر در فعالیت های سازمان خود استفاده می کند بستگی به ماهیت سازمان دارد اما امروزه اغلب مدیران رویکرد مثبتی به نرم افزارهای اداری تولید شده توسط شرکت مایکروسافت دارند در این بین بسته نرم افزاری MS OFFICE با امکانات گسترده ای چون واژه پرداز رایانه ایWORD استفاده از صفحات گسترده برای محاسبات با EXCEL و استفاده از پایگاههای ذخیره سازی اطلاعات باACCESS مدیریت پروژه های سازمانی با MS POROJECTکه در اختیار کاربران خود قرار می دهد جایگاه مناسب خود را در امور اجرایی اکثر سازمانها پیدا کرده است نرم افزار IE(INTERNET EXPELORER ) و سرویس پست الکترونیکی رایگان HOTMAIL از دیگر نمونه های قابل ذکر هستند که مدیران می توانند از آنها در امور سازمان خود استفاده کنند. ولی درکل آنچه اهمیت دارد این است که مدیران باید از نرم افزارهایی که توسط سازمان های مختلفی مورد استفاده قرار گرفته و امتحان شده بهره بگیرد.
پست الکترونیک به عنوان یک ابزار ارزان، سریع و کارآمد برای ارسال پیامهای مدیریت در قالب الکترونیکی به بخش های گوناگون سازمان و یا نقاط گوناگون سراسر جهان است.
با استفاده از برنامه پست الکترونیک می توانید پیام های مورد نظر خود را تهیه ارسال، دریافت ، ذخیره سازی و مدیریت کنید. بهترین شیوه برای راه اندازی و اجرای پست الکترونیک در هر سازمانی استفاده از یک رایانه مرکزی برای مدیریت نامه های الکترونیکی داخلی و کنترل دائمی ارتباط دائمی یا تلفنی با اینترنت است. بسیاری از سازمان ها بدون توجه به مشکلات ارتباطات الکترونیکی و بدون ارائه آموزش های لازم به کارکنان اقدام به نصب و راه اندازی پست الکترونیک می کنند مدیران سازمان ها باید توجه داشته باشند که در دنیای ارتباطات الکترونیکی همان قوانینی حکمفرماست که در انتشار قراردادها و ادعانامه های مکتوب حاکم است بنابراین یک اشتباه می تواند خسارتهای فراوانی به بار آورد. در بُعد سخت افزاری مدیریت سازمان می تواند مهمترین و موثرترین نقش را در توسعه توانمندیهای سازمان را در بستر ICT فراهم کند.مدیر سازمان بایستی با توجه به نیازها و بدون در نظر گرفتن تجملات بهترین و کارآمد ترین ابزارهای سخت افزاری مورد نیاز در سازمان را مورد گزینش قرار دهد در انتخاب ابزارهای سخت افزاری مدیر سازمان به علاوه نیازسنجی حال حاضر باید در برابر هزینه ای که متحمل می شود نیاز های آتی را نیز مد نظر قرار دهد یکی از بهترین راهها در انتخاب ابزار مشاوره با کاربران سازمان می باشد. بسته به اینکه چه کسانی در چه زمانی و چه مکانی و برای چه کاری از این ابزارها استفاده می کنند نوع ، کمیت و کیفیت ابزارها قابل تغییر خواهد بود.
به طور معمول سخت افزارهای کامپیوتری پس از یک سال از گارانتی تولید کننده خارج می شوند و از آن پس تضمین سلامت کاردستگاه با خود مشتری خواهد بود و به همین دلیل در هنگام تجهیز سازمان به رایانه و کلاٌ هر یک از ابزارهای فناوری ارتباطات و اطلاعات خرید از شرکتهای معتبر الزامی است. در ادامه لازم است تا مدیر پس از خرید و راه اندازی هر یک از این ابزارها در سازمان شناسنامه سخت افزارهای موجود را تهیه کند تا در موقع لزوم نسبت به انجام سرویس های لازم اقدام شود. یکی از روشهای توصیه شده در تعیین نوع سخت افزار های سازمانی نیازسنجی نرم افزاری سازمان و سپس تعیین، تامین و ترکیب سخت افزار با بسته های نرم افزاری انتخاب شده برای هر یم از اجزای سازمان می باشد.
به عنوان مثال مدیر باید تشخیص بدهد در بخش گرافیک سازمان با توجه به نوع نرم افزارهای موجود به چه ترکیبی از سخت افزارها نیازمند است. مطمئناً این نوع نگاه در انتخاب سخت افزار در حذف هزینه های زائد نقش موثری دارد نمونه هایی از سخت افزارهای متنوع را به عنوان مثال ذکر می کنیم. تصمیم گیری در مورد اینکه در هریک از بخش های سازمان شما از چه مانیتوری(15،17،21 اینچ) استفاده شود و یا مانیتور معمولی باشد یا LCD از عوامل به ظاهر ساده ولی مهم هستند که می توانند ضمن افزایش راندمان کاری سازمان در کاهش و حذف هزینه های غیر ضروری موثر باشد.
با تمام این تفاسیر باید گفت که بستر سازی مطلوب برای توسعه ICT در ساختار سازمانی نیازمند شناخت کافی و نگرش مثبت مدیران به ضروروتهای حضور این پدیده در روند فعالیتهای سازمان است با وجود این شناخت یک مدیر در ابتدای پروسه بستر ساری فناوری اطلاعات و ارتباطات در سازمان خود باید آیین نامه ها و قوانین درون سازمانی را تهیه، آزمایش و ابلاغ نماید این آیین نامه های اجرایی ICT در سازمان می باید با استانداردهای تعیین شده از جانب مراجع ذیصلاح و نیازهای سازمانی هماهنگ و همساز باشند. با توجه به اهمیت نقش ICT در توسعه و گسترش فرآیندهای سازمانی هر مدیر پیشرو و آینده نگر ناگزیر از انجام زمینه سازی های لازم و انجام مشاوره های علمی و فنی با صاحبان دانش ICT است. برای باقی ماندن مدیران در عرصه رقابت های اقتصادی و حتی ربودن گوی سبقت از دیگران باید ابزارها و لوازم مختلف اطلاعاتی و ارتباطی با دیدی روشن و گاهی کامل از نیاز های سازمان تا مین و راه اندازی شوند.


● نویسنده : فرنود - حسنی
● منبع : سایت های خبری - آی تی ایران
برگرفته از : باشگاه اندیشه

 




نظرات 0
تاريخ : جمعه 11 فروردین 1391  | 11:09 PM | نویسنده : قاسمعلی
استــراتژیست ها به طور فزاینده ای به شیـوه های اجرایی غیرقابل درکی اتکا می کنند که آن را هوشمندی رقابتی می نامیم. جدای از ابهامات حقوقی مربوط به اقدامات کلیشه ای جاسوسی از طریق جاسوسی، امروزه هوشمنــدی رقابتی به شکل حرفه ای شامل جمع آوری، آنالیز و به کارگیری اطلاعات در زمینه قابلیتها (نقاط قوت)، آسیب پذیری (نقاط ضعف) و اهـــــداف رقبا و شفاف سازی توسعه های صورت گرفته در خارج از محیط رقابتی است (در گذشته وضعیت رقبا نادیده گرفته می شد اما فناوری جدید همه چیز را عوض کرده است). هدف در این بحث، تشریح و معرفی آن نوع از هوشمندی قابل اجرایی است کـــه سمت وسوی رقابت را مشخص می کند. هوشمندی رقابتی به شرکتها این امکان را می دهد که ازطریق تجزیه و تحلیل حرکات رقبا بتوانند قبل از آنکه تحت تاثیر محیط پیرامون قرار بگیرند، نسبت به پیش بینی و توسعه بازار خود اقدام کنند.

هوشمندی رقابتی بیشتر به نقاط ضعف داخلی که درحقیقت نقاط قوت رقبا نیز محسوب می شود توجه می کند و سعی در آشکار کردن آنها دارد.


شرکتهایی که چنین کاری را نمی کنند در اشتباه هستند. گری کاستلی رئیس سابق دانشکده USA در میزگرد مجمع مدیران عامل (CEO ) تشکیل انجمن حرفه ای هوشمندی رقابتی را اعلام کرد. مشابه آن نیز جان پایپر رئیس پروکترو گمبل اعلام کرد که نمی تواند زمانی در تاریخ را تصور کند که رقابت بین مهارتها و دانش مردان و زنان، در زمینه هوشمندی رقابتی، بیشتر از امروز نیاز بوده و یا با طراحی استراتژی جذاب و برنده برای شرکت رابطه داشته و براساس آن عمل شده باشد. او همچنین اظهار داشت کـــــه نمی توان تصور کرد که امروزه یک شرکت بتواند به هوشمندی رقابتی بی توجه باشد.


این انجمن غیرانتفاعی در سال 1986 تاسیس شد و اکنون حدود 7000 نفر عضو دارد و وظیفه آن تحقیق در زمینه رقابت برای شرکتهای کوچک و بزرگ است و مدیران را در طرح ریزی استراتژی رقابت کمک می کند.



هوشمندی رقابتی چیست؟


هــوشمندی رقابتی پروسه نمایش و شفاف سازی محیط رقابتی است. با تاکید بیشتر، هوشمندی رقابتی یک برنامه سیستمی و اخلاقی برای جمع آوری، تجزیه و تحلیل و مدیریت اطلاعات است که می تواند طرحها، تصمیمات و عملیات شرکت را تحت تاثیر خود قرار دهد.


هوشمندی رقابتی مدیر ارشد شرکت را در همه ابعاد برای تصمیم گیری بدون ساختار، درباره همه چیز از بازاریابی گرفته تا تحقیق، توسعه و تاکتیک های سرمایه گذاری درازمدت در استراتژی تجارت کمک می کند.


پروسه هوشمندی رقابتی: هوشمندی رقابتی حاصل از عوامل و قدمهای پیوسته زیر است:


طرح ریزی و هدایت (همکاری و تبادل نظر با تصمیم گیران برای شناسایی و پوشش نیازمندیهای هوشمندی)؛


جمع آوری و تدوین فعالیتها (در چارچوب قانون و رعایت نکات اخلاقی)؛


آنالیز (تفسیر و تعبیر داده ها و تبدیل به فعالیت)؛


انتشار (ارائه یافته ها به تصمیم گیران)


بازخور (اطلاعات و نتایج تصمیم گیری برای استفاده های بعدی و استمرار هوشمندی به صورت گزارش تهیه می شود).


برخلاف مدیریت دانش (که بر روی عوامل داخلی کار می کند) هوشمندی رقابتی بر روی اتفاقـــات و رویدادهای خارجی هم متمرکز می شود و با یک نیروی قوی فعالیتهای رقبا، اهداف و مقاصد آنها را زیرنظر می گیرد. یکی از اهداف کلیدی در هوشمندی رقابتی هشدار به مـــــوقع است که به تصمیم گیران اجازه می دهد اهدافی را پیش گیرند که موجب حفظ مزیت رقابتی آنها شود. به طور مختصر، هوشمنــــدی رقابتی به مدیر شرکت اجازه می دهد تا در قبال تغییرات سریع بازار، استراتژی های متفاوت اختیار کند.


آنالیز و تفسیر داده ها، هدف کلیدی هوشمندی رقابتی است که به وسیله آن اطلاعات خام (مجموعه ای از واقعیات، تصاویر و مسایل جاری در حرفه تجارت) به هوشمندی در اجرا (اطلاعات سازماندهی شده، تفسیر شده، مرور و رابطه آنها پیدا شده است) تبدیل می شود. اطلاعات حـــــاصل می تواند برای تحلیل فعالیتها و تصمیم گیری به کار رود و این خود شکلی از اساس کار مدیریت استراتژیک است.



اخلاق و هوشمندی رقابتی


جاسوسی اقتصادی یک سوال و ابهام اخلاقی را در هوشمندی رقابتی به وجود آورده و این موضوع، خود یک ناکامی برای آن بوده و گاهی هم بـاعث غفلت از هوشمندی رقابتی می شود (این موضوع نباید اهمیت و اثر هوشمندی رقابتی بر موفقیت در تجارت را زیرسوال ببرد). مهم اینکـــه اصول انجمن حرفه ای هوشمندی رقابتی در یک چارچوب اخلاقی سفت و سخت استخراج شده اند.


قوانین اخلاقی جامعه اصرار بر این دارد که اعضا همه قوانین را قبول داشته و به هنگام درخواست اطلاعات هویتشان را نادیده نگیرند و به درخواستهای محرمانه احترام بگذارند و پاسخ دهند. پیشرفت و توسعه هوشمندی رقابتی با نظم دقیق و رعایت قوانین اخلاقی با آموزش و تمرین در سطح حرفه ای، یکی از اهداف والای انجمن حرفه ای هوشمندی رقابتی است.


بــراساس راهنمایی هوشمندی رقابتی حرفه ای، تقریباً تمـــــام اطلاعات موردنیاز به وسیله آزمایش و منابع عمومی اطلاعات، مصاحبه رو در رو و استفاده از سایر روشهای استاندارد، شبیه آنچه که روزنامه نگاران و محققان انجام می دهند، جمع آوری می شود. سپس با استفاده از ابزارهای گوناگون کمبودهای اطلاعاتی تکمیل می شود.



استراتژی و هوشمندی رقابتی


فراهم آوردن نیازها برای دستیابی به استراتژی رقابتی باعث شده است که تعدادی از بزرگترین شرکتهای دنیا، عملکردی در قالب هوشمندی رقابتی در کلاس جهانی برای زیرمجموعه های خود داشته باشند. علی رغم این حقیقت که مشخصه اصلی موفقیت رهبران تجاری نگاه به آینده و حرکت سریع آنها نسبت به رقیبانشان است، هنوز هم بیشتر شرکتها فاقد عملکرد به شیوه هوشمندی رقابتی هستند و این موضوع برای آنها به عنوان یک نقص محسوب می شود.


مسلماً همیشه شرکتهای کوچک و بزرگ کاربرد بعضی از روشها را در مقابل رقیبانشان حفظ کرده اند بدون اینکه بدانند که این روش و سبک، همان هوشمندی رقابتی است. نمی توان گفت که آنها نمی توانند کارهای خیلی بهتر از آن انجام دهند و این (شناسایی روشهای بهینه) همان نیرویی است که در انجمن حرفه ای هوشمندی رقابتی نهفته است. برداشت اعضای انجمن از هوشمندی رقابتی برخلاف گذشته، حرفه ای ساختن روشهای آن است. این نه تنها شامل شناسایی منابع اطلاعاتی پایه، جمع آوری و آنالیز اطلاعات می شود، بلکه شامل ابزارها و تکنیک هایی به منظور کاربردی ساختن آن نیز هست. تکنیک هایی از قبیل:


تکنیک تمرین مقابله با سناریوهای رقابتی متغیر، برای آزمایش اینکه در مسیر پیشرفت اگر چنین کاری کنیم چه اتفاقی می افتد (یا دیگران بـــا حرکاتشان چه تغییراتی به وجود می آورند و برای ماندن در این محیط چه باید کرد)؛


تکنیک جاروب کردن و کنکاش داده های گذشته که در بایگانیهای عملیاتی موجود است و می تواند برای امور تحلیلی مورداستفاده قرار گیرد؛


تکنیک پیشرو بودن در فناوری، ازطریق آشکارسازی مسیر و استفاده از سایر ابزارهایی که حرکت رقیبان را آشکار می کند و یا آنها را از سر راه برمی دارد؛


تکنیک های روانی برای وارونه جلوه دادن تصمیمات سطح بالای رقیبان (وانمود می شود که تصمیمات آنها صحیح نبوده و در آینده دچار مشکل می شوند)؛


تکنیک جلوه دادن توانمندیهای خاص تجاری ازطریق ارائه کنفرانس.


و همچنین: تلاش برای آگاهی به موقع از اهداف رقبا و توسعه بازار در محلهای بکر و پیش بینی نشده، ازطریق جستجو در منابع عمومی اطلاعات، نمایش دقیق اینترنتی و رسانه ها، گفتگو با مشتری، تامین کنندگان، شرکاء، شاغلان، متخصصان صنعتی و دیگر قسمتهایی که در این زمینه آگاهی دارند، با هدف جمع آوری داده ها و طرح ریزی آگاهانه در تجارت که عامل پیشی گرفتن از رقبا است، ازجمله مسایل هوشمندی رقابتی هستند. لذا با بررسی وضعیت رقبا اطلاعات را جمع آوری و آنها را دسته بندی کرده و ازطرفی از اطلاعات پربار موجود در وضعیت فعلی و موضوعهای آینده استفاده می کنیم و مقایسه همه اینها با استراتژی برای تصمیم گیری ضروری است. همچنین آگاهی نسبت به علامت خطر و به اصطلاح پرچم قرمزی که از یک ناحیه غیرمنتظره به وسیله رقیب علم می شود هم یکی از موضوعهای هوشمندی رقابتی است.


محیط رقابتی امروز برای ما مرگ آور خواهدبود اگر فقط با گوشه چشم و به صورت سطحی به توسعه نگاه کنیم و برای این منظور از تلاش و نیروی خود استفاده نکنیم. در دهه 1980 شرکتهای رایانه ای اپل و آی.بی.ام تصور می کردند که درصدر رقابت قرار دارند درصورتی که شرکت مایکروسافت پیشرفت مناسبی کرد و خود را درجهان بالاتر از همه قرار داد.


از سرنوشت شرکت بیگ بلو، که روزی خود را قدرت مطلق فرض می کرد آگاه هستیم، یک مدیر هوشمند رقابتی در شرکت اکسروکس در دهه 70 فقط با فرض اینکه شرکت آی.بی.ام بزرگترین تهدید است توانست موجبات موفقیت شرکت را فراهم کند. به همین ترتیب شرکت کداک از فعالیت کسب وکار تجهیزات عکاسی به سمت فعالیت در کسب و کار تجهیزات کپی برداری منشعب شد زیرا این دو راه برای آنها متصور بود و شرکتهای ژاپنی برای مقابله با تهدیدهای بزرگ بازار کپی آمریکا وارد عمل شده بودند. با نگاهی سیستمی، هوشمندی رقابتی حرفه ای می تواند بزرگترین غیرممکن ها را ساده و امکان پذیر سازد و موفقیت را در هر کاری میسر سازد.



هوشمندی رقابتی جهانی:


بیشتر کشورها مشتاق بازار آزاد هستنــــــد و هوشمندی رقابتی را به عنــوان یک تمرین برای جهانی شدن خود می دانند. یافته های اولیه انجمن حرفه ای هوشمندی رقابتی درخصوص هوشمندی رقابتی که ممیزی و تایید شده است حاکی از آن است که 2 تا 3 درصد شرکتهای پیشرو آلمانی با حالت تهاجمی و شتاب به سمت هوشمندی رقابتی رفته و با به کارگیری آن در صنایع شیمیایی، داروسازی و مخابرات حرف اول را می زنند. آلمانها، ازطریق ایالات متحده به عنوان پیشرو در زمینه کمیت و کیفیت در دنیا، هوشمندی رقابتی را درک کردند و بریتانیا هم همان روش را دنبال کرد.


در ژاپن هوشمندی رقابتی قسمتی از شغل یک مدیر است که بعداز جمع آوری و فیلتر کردن اطلاعات، از آن به عنوان کلید اصلی تصمیم گیری استفاده می کنند _(ژاپن به سطح خاصی از تجزیه و تحلیل هوشمندی رقابتی رسیده است). در مقایسه با دهه گذشته، آفریقای جنوبی هم از هوشمندی رقابتی برای آزادسازی بازار خود استفاده کرده است. به هرحال در بیشتر کشورهای بزرگ هوشمندی رقابتی در دوران طفولیت خویش است.


خودارزیابی انجمن حرفه ای هوشمندی رقابتی در سطح دنیا برای اندازه گیری میزان رشد، یک تمرین و جلوه دیگری از هوشمندی رقابتی است.


به طورکلی در ماه مه سال 2001 حدود 20 درصد از اعضای انجمن حرفه ای هوشمندی رقابتی از 60 کشور جهان و خارج از ایالات متحده بودند.


ابزارهای هوشمندی: از آنجایی که در دیرباز عمده توجه ها به سمت مدیریت دانش بود، لذا هوشمندی رقابتی مقدار خیلی کمی موردتوجه قرار گرفت.


درحقیقت، هوشمندی رقابتی از پیشرفت زیرساختهای فناوری اطلاعات و اوج مدیریت دانایی استفاده کرد و به یک عملکرد مشترک برتر دست یافته است. از این گذشته، برآیند مدیریت دانایی در سراسر ساختارهای سازمانی درجهت بالابردن آگاهی و شناخت درخصوص ارزش هوشمندی رقابتی است. دانش بایستی بعد از همه و قبل از اینکه مخــــابره و مدیریت شود، تولید و تجزیه و تحلیل گردد (به اطلاعات مفید تبدیل شود)، این کار نه تنها باعث افزایش دانش درون سازمانی می شود، بلکه به هوشمندی که محیط پیرامون شرکت (آن سوی دیوارها) را بررسی و موانع سر راه تصمیم گیران را آشکار می سازد، تبدیل می شود.


تاکنون، هوشمندی رقابتی در اکثر شرکتها جزء فرهنگ کاری نبوده و تعداد خیلی کمی در چارچوب کاریشان از فناوری اطلاعات بهره می گیرند.


شرکتی که از امتیاز شبکه هوشمندی رقابتی و مرکز جمع آوری اطلاعات برخوردار باشد، نسبت به سایر شرکتها دارای مزیت بوده و برتر است. برای مثال شرکتهایی که در زمینه هوشمندی رقابتی رشد کرده و به سطح مناسبی از آن در شبکه داخلی دست یافته اند، پرسنل را توسعه داده و از سیر و سلوک درحالت کورکورانه جلوگیری کرده و بخشی از منابع خود را درجهت دستیابی به هوشمندی رقابتی متمرکز ساخته اند.


درمجموع برنامه های مدیریت اطلاعات برای ذخیره سازی، پردازش و قابل دسترس ساختن داده ها جهت اجرای هوشمندی رقابتی حائزاهمیت بوده و نرم افزارهای خاص هــــوشمندی نظیر بسته هایی برای ترجمه داده ها، بازیابی متن، دسته بندی، جستجوی اختراعات و اکتشافات، جستجو ازطریق صفحه وب و استفاده از فناوری نوین در اینترنت درحــال رشد هستند و تصمیم گیری را ساده می کنند.


ضمن اینکه پیشرفت فناوری، جمع آوری و ذخیره سازی اطلاعات موردنیاز هوشمندی را، با سرعت بسیار بالا امکان پذیر کرده و با استفاده از آن در خواستها را مورد بررسی قرار داده وداده ها را با نرم افزارهای خاص ومهارتهای ویژه تجزیه و تحلیل می کند و زمینه هوشمنــــــدی رقابتی را مهیا می سازد، این نرم افزارها توسط شرکتهای مختلف ساخته شده و توسط شرکتهای مشاوره ای صحت آن ممیزی و تایید شده است، تحلیل داده ها را ساده کرده و رابطـــه بین انواع تجارتها را مشخص می کند. امروزه درهمه جا نرم افزارهای هوشمندی برای ایجاد هوش در شرکتها و ایجاد جاذبه در آنها طراحی شده اند. استفاده از این محصولات نیازهای واقعی برای به کارگیری هوشمندی رقابتی در تصمیم گیری صحیح و به موقع درحرفه تجارت را رفع کرده است.



هوشمندی رقابتی درعمل


چه کسی از هوشمندی رقــابتی استفاده می کند؟ براساس نتایج تحقیقی که در سال 1998 توسط گروه آیندگان گلاستونباری انجام شده است بالغ بر 82 درصد از شرکتهایی که درآمد سالیانه بیش از 10 میلیارد دلار دارند از سیستم هــوشمند سازماندهی شده استفاده می کردند. از میان 18 درصد باقیمانده، بزرگترین شرکتهای موردبررسی که درآمدی بیش از یک میلیارد دلار داشته اند حدود 60 درصد دارای سیستم هوشمند رقابتی (که البته سازمان یافته نبود) بودند.


ضمن اینکه بسیاری از این شرکتهای بزرگ، واحد هوشمندی رقابتی دارند، شرکتهای متوسط مایل هستند که زمینه هوشمندی رقابتی را ایجاد و از آن استفاده کنند، حال اینکه واحدهای تجارتی کوچک هم به خـــودی خود از هوشمندی رقابتی استفاده می کنند.


صنایع دسته اولی که از اعضای انجمن حرفه ای هوشمندی رقابتی نماینده دارند عبارتند از: صنعت مشاوره، شیمیایی / دارویی، مخابرات / تلفن، رایانه / فناوری مدرن، دفاع / هوافضا، سرویسهای مالی، انرژی، محصولات مصرفی، صنعتی / ساخت، مواظبت از تندرستی و سایر خدمات.


آیا هوشمندی رقابتی به لایه های زیرین اضافه می شود؟ هوشمندی رقابتی می تواند بدون پرداخت هزینه صورت گیرد. در سال 1995 مطالعه ای توسط دانشگاه تگزاس صورت گرفت و به این مهم دست یافتند، حرفه ای که به هوشمندی رقابتی اهمیت می دهد درعمل بر روی سه موضوع کار می کند: فروش، سهم بازار و درآمد حاصل از هر سهم، مطالعه مذکور بیانگر این حقیقت است که رابطه مثبتی بین دو موضوع اهمیت به هوشمندی رقابتی و موفقیت در عملکرد مالی وجود دارد.



باتوجه به سه شاخص کلیدی مالی درنظر گرفته شده در این مطالعه شامل: متوسط فروش، سهم بازار و سوددهی نشان داد که شرکتهای دارای هوشمندی رقابتی عملکردی متمایز از دیگر شرکتها دارند. به عنوان نمونه، متوسط فروش شرکتهای دارای هوشمندی رقابتی در سال 1993 برابر 9/8 میلیارد دلار در مقایسه با سایر شرکتها در همان صنعت که 1/02 میلیارد دلار بوده، بالاتر است. متوسط سهم بازار برای شرکتهای هوشمند برابر 5/4 درصد در مقایسه با مقدار 0/8 درصد برای سایر شرکتها وضعیت بسیار مناسبی را نشان می دهد. لذا یک رابطه مثبت بین اهمیت به هوشمندی رقابتی و سود قابل اندازه گیری با متوسط درآمد حاصل از هر سهم پیدا شده است. شرکتهایی که واحد هوشمندی رقابتی دارند، درآمد حاصل از هر سهم آنها 1/24 دلار بوده که در مقایسه با دیگر شرکتها در همان صنعت که مقدار 0/7 دلار است بــالاتر و وضعیت بهتری را نشان می دهد. باتوجه به اندازه گیریهایی که در بین 15 تا 19 صنایع مختلف صورت گرفته است، شرکتهای هوشمند عملکرد بهتری داشته اند.


نتیجه اینکه این مطالعات نشان می دهد شرکتهــایی که از هوشمندی رقابتی استفاده می کنند به طور متوسط عملکرد بهتر و متمایز از دیگر شرکتها در سه بعد مالی فروش، سهم بازار و درآمد حاصل از هر سهم دارند، لذا لازم است در همـــــه موارد سه عامل مذکور اندازه گیری شود وشرکتی که در این سه بعد وضعیت مناسبی داشته باشد در سایر ابعاد هم عملکرد خوبی خواهد داشت.


همچنین شرکتهای هوشمند با ایجاد تشکیلاتی مناسب و استفاده از فناوری محیط را تحلیل، رقبا را شناسایی، فرصتهای بازار را کشف و از آن استفـــاده کرده و نیز ازطریق جمع آوری اطلاعات ضمن یادگیری و استفاده از اطلاعات موجود برای مقاصد بعدی، در مقابل تغییرات عکس العمل سریع از خود نشان می دهند.


کجا هوشمندی رقابتی به صورت حرفه ای عمل می کند؟ تقریباً 77 درصد از اعضای انجمن حرفـــه ای هوشمندی رقابتی در شرکتها کار می کنند، ضمن اینکه 17 درصد به صورت مشاوره، 2 درصد دیگر دانشگاهی و 3 درصد دانشجو هستند. پنج صنعت دسته اولی که اعضای انجمن حرفه ای هوشمندی رقابتی در آن نقش دارند از این قرارند: 1 - مشاوره 2 - ارتباطات 3 - شیمـــی / دارویی 4 - اطلاعات 5 - دفاع / هوافضا



77 درصد از اعضای انجمن حرفه ای هوشمندی رقابتی که نامزدهای حرفه ای هوشمند رقابتی هستند، به صورتهای ذیل ایفای نقش می کنند: 34/8 درصد آنها در امور هوشمندی رقابتی یا تجزیه و تحلیل فعال هستند، 25/4 درصد طرح ریزی بازار و تحقیق، 11/2 درصد مرکز اطلاعات / سرویس، 9/8 درصد تحقیق و توسعه تجارت و طراحی محصول، 8/2 درصد طراحی استراتژیک.



دستــاوردهای اعضا از هوشمندی رقابتی حرفه ای


بررسیهای وضعیت حقوق و دستمزد اعضای انجمن حرفه ای هوشمندی رقابتی در سال 2000 حاکی از آن است که متوسط حقوق و دستمزد متخصص تجزیه و تحلیل سطح یک برابر 62/544 دلار (در سال 1997 متوسط حقوق برای این سطح 57/756 دلار بوده است) و بررسی قبل از آن نشان می دهد که عنوان شغلی وسوابق تخصص حرفه ای از فاکتورهای مهم و موثر بر حقوق و دستمزد بوده است. متوسط حقوق برای معاونت هوشمندی رقابتی 104/800 دلار، ضمن اینکه مدیر یا رئیس هوشمندی رقــــــابتی بیشتراز90 هزار دلار به دست می آورد.


همچنین بررسیهای اخیر نشان می دهد که حقوق با تحصیلات و تخصص رابطه دارد. به عنوان مثال متخصص هوشمندی رقابتی با درجــه دکتری حدود 88 هزار دلار به دست می آورد که بالای مقدار متوسط است و متوسط حقوق اعضای انجمن حرفه ای هوشمندی رقابتی برابر 67/393 دلار بوده و در مقایسه با گزارش انجمن کتابداران در سال 2000 که متوسط حقوق یک کارمند برابر 55/806 دلار اعلام کرده، بیشتر است.


نتیجه بررسیهای انجام شده این است که حقوق و دستمزد با شاخصهایی نظیر: عنوان شغل، سطح فعالیت، تخصص حرفه ای، تحصیلات، موقعیت جغرافیایی، تجربه در هوشمندی رقابتی، عملکرد شغلی و گزارشها تعیین می گردد (بخش عمده یعنی حدود 47/3 درصد از افراد در تجارت و بازیابی مشغول هستند).


شکل بودجه در عملیات هوشمندی رقابتی به چه صورت است؟ یک بررسی درعملیات هوشمندی رقابتی اغلب، شامل هزینه های راهبردی، تعداد مشاغل، ساعات کار، سطح تخصص و تحصیلات ناشی می شود. براساس تحقیق 25 درصد از نظرسنجی های صورت گرفته از شرکتها نشان می دهد که هزینه مصرفی برای هوشمندی رقابتی در سال 2000 تا سقف 100 هزار دلار بوده است. 14 درصد گفته اند تقریباً هزینه ای معادل 500 هزار دلار داشته اند و 5/4 درصد گفته اند که شرکتهای آنهــا هزینه ای معادل یک میلیون دلار صرف می کند.



مقابله با هوشمندی:


همان طور که هوشمندی رقابتی به صورت گسترده در راستای تحقیق وطرح ریزی ایفای نقش می کند، برای مقابله با هوشمندی رقــابتی شرکتهای دیگر نیز به کار می آید، ازجمله تلاشهای هوشمندی رقابتی معطوف به جمع آوری، حفظ و نگهداری اطلاعات شرکت درمقابل دیگر شرکتها است و این عمل در چارچوب قوانین و یا به شکل غیرقانونی صورت می گیرد (همه عاملان هوشمندی جزء اعضای انجمن حرفه ای هوشمندی رقابتی نیستند). حفظ اسرار شرکت بخش مهمی از فعالیتهای هوشمندی رقابتی است.



نتیجه گیری


در اقتصاد نوین جهانی، تبادل اطلاعات در سطح کره زمین و در طول و عرض جغرافیایی در زمان نانوثانیه صورت می گیرد بنابراین، نیازبه گردش سریع اطلاعات برای رقابتی پویا و تجارتی هوشمند، اجتناب ناپذیر است. لذا شرکتهای حرفه ای و واحدهای هوشمندی رقابت، درصدد هستند ابزارهای موردنیاز شرکتهایی را که می خواهند سریع، متمرکز، منعطف باشند و موقعیت و مزیت رقابتی آنها حفظ شود را مهیا سازند.





مقاله حاضر برگرفته از سایت http://www.scip.org/library/overview.pdf است و اشتفان مایلر سردبیر مجله هوشمندی رقابتی آن را نوشته است.


● مترجم : محسن - رسولیان / علی اشرف - یارمحمدی


● منبع : ماه نامه - تدبیر


برگرفته از : باشگاه اندیشه



نظرات 0
تاريخ : جمعه 11 فروردین 1391  | 11:09 PM | نویسنده : قاسمعلی
شروع استفاده از کلمه بهره وری در فرهنگ اقتصادی مربوط به دو قرن قبل است. در بسیاری از نقاط جهان، بویژه در کشورهای صنعتی بهره وری به عنوان یک طرز فکر و فرهنگ تلقی می شود، تفکر پیشبرد و بهبود آنچه که وجود دارد .
بهره وری مفهومی است که برای نشان دادن نسبت برون داد بر درون داد یک فرد، واحد و سازمان بکار گرفته می شود. داده/ستانده = بهره وری
به منظور کنترل تورم، رشد اقتصادی ، صرفه جویی در استفاده از منابع کمیاب، افزایش قدرت رقابت بیش از پیش به بهره وری اهمیت داده میشود .
- شاخصهای بهره وری کدامند و چه ویژگیهایی دارند؟
شاخصهای بهره وری را می توان به دو بخش کلی تقسیم کرد :
۱ - شاخصهای بهره وری (کلی و جزیی )
شاخص کلی: نسبت خروجی به جمع کل ورودیها (نیروی کار، هوا، سرمایه، … )
شاخص جزیی: نسبت خروجی به هر یک از ورودیها
۲ - شاخص عملکرد: هر نوع رابطه میان عوامل مؤثر و اجزای عملکرد بخشهای داخلی و فعالیتهای مختلف یک سازمان که به شکل نسبت بیان می شود .
- ویژگیها :
۱ - بتواند کل سیستم و همچنین زیر سیستم ها را ارزیابی کنند .
۲ - قابل درک بوده و از نظر محاسباتی ساده باشند .
۳ - نسبت به تغییرات غیر قابل کنترل، مستقل باشند .
۴ - سیستم اندازه گیری باید عملی و قابل کار برد باشد .
مقدار خطاهای نیروی انسانی در رضایت ارباب رجوع یا مشتریان و میزان استقبال آنان، حجم سازمان رضایت شغلی کارکنان، مقدار دفعات شکست و ناکامی سازمان، صحت درستی کارکنان، ساعات کار سازمان، غیبت کارکنان معیارهایی هستند که بوسیله آنها می توان بهره وری را مورد سنجش قرار داد و این معیارها که جهت ارزیابی نیروی انسانی شاغل است اولا باید عملی باشند ثانیا باید قابل دستیابی و راهگشا باشند .
- چه مشکلاتی در ارتباط با بهره وری وجود دارد؟
بسیاری از عوامل که برای بهره وری نامطلوب شناخته شده است (ماشین آلات کهنه، طراحی نامناسب شغل، اموزش غیر اثر بخش یا نا کافی کارکنان، افزایش غیر منتظره حجم کار) خارج از کنترل واحد تولید یک سازمان هستند. این فرض مطرح است که بزرگترین مشکلات موجود در راه افزایش بهره وری ناتوانی کارکنان و انگیخته نشدن آنان برای کار اثر بخش است. بعضی دیگر از صاحبنظران معتقدند که مواد اولیه ناقص، طراحی ناقص تولید، اشتباهات مدیریت بیشترین سهم را در کاهش بهره وری سازمان دارند .
- چه عواملی در بهره وری مؤثر می باشند؟
عوامل مؤثر در بهره وری را می توان به چند دسته تقسیم نمود :
۱ - عوامل مربوط به نیروی انسانی (مقدار نیروی انسانی، متخصص آموزش، حقوق و مزایا …)
۲ - عوامل مربوط به مدیریت (تخصص، روابط مدیریت با کارکنان، …)
۳ - عوامل وابسته به دولت (قوانین و مقررات، سیاستها، …)
۴ - امکانانت و تسهیلات (تجهیزات، ماشین آلات، زمین و ساختمان، تأسیسات، … )
۵ - تکنولوژی (نوع فرایندها، کیفیت محصولات، دانش فنی طرح، … )
۶ - عوامل محیطی (بازار محصولات، جاذبه های محیطی، عوامل زیست محیطی، … )
۷ - مواد و انرژی (مواد اولیه، مواد مصرفی، انرژی )
چه ارتباطی بین بهره وری و مشارکت کارکنان (مدیریت مشارکتی) وجود دارد؟
وقتی که سازمان با مدیریت مشارکتی از روش هایی مثل کنترل کیفیت جهت دخالت دادن کارکنان در حل مسایل استفاده کند یقینا” مشارکت کارکنان عمیق تر می گردد. زمانی که فرصتهایی در اختیاز کارکنان قرار داده شود تا تواناییهای خود را به بوته آزمایش بگذارند، سطح رضایت آنها ارتقاء پیدا کرده و بر میزان اثربخشی تکنولوژی می افزاید .
- چه عواملی باعث افزایش بهره وری می شوند؟
شیوه های گوناگون برای افزایش بهره وری وجود دارد که به برخی از این شیوه ها اشاره می شود .
۱ - رضایت مصرف کننده (پاسخگویی نسبت به درخواست های مصرف کننده و توانایی برآورد ساختن خواستارها و نیازهای آنان )
۲ - بکارگیری نیروی انسانی (بکارگیری توانایی های بالقوه افراد که منتهی به مشارکت آنان می شود و امکان ادامه بهبود را فراهم می کند )
۳ - کیفیت کالاها و خدمات (کیفیت محصولات بر اساس اندازه های عینی از طرف سازمان مورد توجه می باشد )
۴ - رهبری (تا چه اندازه مدیران برای حفظ کیفیت موجود از نظام عینی استفاده می کنند )
۵ - برنامه ریزی راهبردی (برنامه ریزی سازمان برای حفظ کیفیت کالاها و خدمات

برگرفته از : academist.ir
 


نظرات 0
تاريخ : جمعه 11 فروردین 1391  | 11:09 PM | نویسنده : قاسمعلی
السن و ادی (Olsen and Eadie) :
به نظر آنها فرایند طرح ریزی استراتژیک ، از اجزاء اصلی زیر تشکیل شده است :

۱ .بیان ماموریت کلی و اهداف که توسط مدیریت عالی سازمان تنظیم می شوند و چارچوبی را که استراتژیها به طرف آنها حرکت می کنند .


۲ .بررسی یا تجزیه و تحلیل محیطی ، متشکل از شناسایی و ارزیابی عوامل خارجی فعلی و آینده و شرایطی که باید هنگام صورت بندی استراتژهای سازمان مدنظر قرار گیرند .
۳ .ممیزی وضع داخلی ومنابع ، که طی آن ، نقاط قوت و ضعف سازمان بر حسب مجموعه عواملی که می باید در طرح ریزی استراتژیک مورد توجه قرار گیرند فهرست بندی و ارزیابی می شوند .
۴ .تدوین ، ارزیابی و گزینش استراتژیها .
۵ .اجرا و کنترل استراتزیک .

اسبورن و گابلر :
از نظر آنان ، طرح استراتژیک به معنای فرآیند بررسی موقعیت فعلی و مسیر آینده ی سازمان یا جامعه ، تنظیم اهداف ، تدوین یک استراتژی برای تحقق آن اهداف ، و اندازه گیری نتایج . الگوی ارائه شده توسط آنها بدین شرح است :
۱ .تجزیه و تحلیل موقعیت،اعم از داخلی وخارجی ؛ اعم از داخلی و خارجی
۲ .تشخیص ، یا شناسایی موضوعات کلیدی در پیش روی سازمان
۳ .تعیین یا بیان مامویت اصلی سازمان
۴ .بیان اهداف اصلی سازمان
۵ .خلق یک چشم انداز مبنی بر نشان دادن تصویر موفقیت
۶ .تدوین یک استراتزی به منظور دستیابی به بینش و اهداف
۷ .تهیه یک جدول زمانی برای اجرای استراتژی
۸ .اندازه گیری و ارزیابی نتایج
الگوی برایسون :
برایسون مراحل طرح ریزی را به شرح زیر می داند :
۱ .آغاز فرایند طرح ریزی استراتژیک و توافق بر آن
۲ .مشخص ساختن الزامات و ضوابط سازمان
۳ .روشن کردن و بیان کردن ماموریت و ارزشهای سازمان
۴ .ارزیابی محیط خارجی (فرصتها و تهدیدات )
۵ .ارزیابی محیط داخلی (نقاط قوت و ضعف )
۶ .شناخت مسائل استراتژیک پیش روی سازمان
۷ .تنظیم استراتژهایی برای غلبه بر مسائل
۸ .ایجاد یک چشم انداز اثربخش برای آینده ی سازمان .
منبع:مدیریت دولتی نوین – آون هیوز – ترجمه مهدی الونی

برگرفته از : academist.ir


نظرات 0
تاريخ : جمعه 11 فروردین 1391  | 11:09 PM | نویسنده : قاسمعلی
چکیده
امروزه اطلاعات و دانش با زندگی بشر چنان درهم آمیخته شده است که عصر حاضر را عصر اطلاعات نامیده‌اند.طبق گفته آلوین تافلر بی سواد قرن 21،کسانی نخواهند بود که خواندن ونوشتن نمی دانند، بلکه کسانی هستند که نتوانند یاد بگیرند یا یاد دهند. در این شرایط نقش انسان در سازمان و نوع نگاه به او، سهم بسزایی در موفقیت یا شکست سازمان خواهد داشت. در مدیریت علمی تیلور، انسان چیزی جز ابزار کار تلقی نمی شد. با ظهور نهضت روابط انسانی، نوع نگاه به انسان تغییر کرد و به تدریج در کنار منابع مختلف سازمان چون منابع مالی، تکنولوژیک، اطلاعاتی و ... منابع انسانی نیز مطرح شد. اکنون صحبت از سرمایه انسانی است. با آغاز هزاره سوم، هر روز نقش منابع انسانی پررنگ تر شده و اکنون از آن به عنوان تنها عامل کسب مزیت رقابتی پایدار یاد می شود. این امر خصوصا" در اقتصاد دانش امروز بیش از پیش به حقیقت پیوسته است .

در مقاله حاضر هدف برآن است تا با تشریح شرایط جدید پیش روی مدیران منابع انسانی در اقتصاد دانشی، نقشها و چالشهای فراروی مدیریت منابع انسانی شناسایی و تصویر نسبتا جامعی از وضعیت مدیریت منابع انسانی در آغاز هزاره سوم ارائه شود .


مقدمه


اقتصاد دانشی یا دانش محور شامل کلیه مشاغل، شرکتها و صنایعی می شود که در آن دانش و قابلیتهای افراد به جای قابلیتهای ماشین وتکنولوژی، تعیین کنند? مزیت رقابتی است. پیش بینی شده است از بین 5/19 میلیون شغلی که قرار است بین سالهای 2008-1998 در امریکا ایجاد شود، 1/19 میلیون در بخش خدمات باشد. هر چند که تعداد کارهای دانش مدار ماهیتا" در بخش خدمات بیشتر است، اما بخش تولید نیز با ورود کامپیوتر و ریزپردازشگرها به آن، بیش از گذشته به دانش و قابلیتهای انسانی وابسته شده است. اقتصاد دانشی حاصل تجاری سازی تکنولوژی های اطلاعاتی و ارتباطی است .


بسیاری از مشاغل صنعتی و کشاورزی در حال تبدیل شدن به کارهای دانشی هستند . در حال حاضر، بیش از 60 درصد کلیه کارگران امریکا، کارگران دانشی بوده و از هر 10 شغل جدید، 8 شغل مربوط به بخشهای اطلاعات مدار است .


ویژگیهای نیروی انسانی در اقتصاد دانش مدار


در ادامه به طور خلاصه به ویژگیهای اقتصاد دانش مدار اشاره می کنیم :


1) اقتصاد دانش مدار، اتکای کمتری به تجمیع فیزیکی نیروی کار، مواد اولیه و پول دارد. در گذشته، تجمیع این منابع جهت تولید کالا و ارائه خدمت ضروری بود. اکنون، می‌توان از طریق آنچه که «‌انبوه‌زدایی » (Demassification) خوانده می شود، به همان کارآمدی‌ها دست یافت. می توان نیروی کار، مواد اولیه و پول را در حالی که در مناطق مختلف جهان قرار دارند، با یکدیگر ترکیب کرد .


2) تکنولوژی امکان تبدیل پدیده های فیزیکی به پدیده های مجازی را فراهم می کند. شرکت مجازی، شرکتی است که فاقد مکان فیزیکی مشخص و کارکنان دائمی بوده و متکی بر روابط قراردادی با توزیع کنندگان و عرضه کنندگان است. تیم ها می توانند از گوشه و کنار جهان، گردهم آیند و با یکدیگر فعالیت کنند، بدون اینکه در زمانی مشخص، در مکان واحدی قرار گیرند. حرکت به سمت مجازی شدن علاوه بر منافعی چون افزایش انعطاف پذیری چالشهای پیچیده ای را نیز به همراه دارد .


نحوه رقابت سازمانها در اقتصاد دانش مدار


سازمانهای موفق در اقتصاد دانش مدار، باید در 3 سطح مختلف رقابت کنند و بر رقبای خود پیشی بگیرند :


1) رقابت در سطح احساس و شناخت (Sensing Plane)


2) رقابت در سطح متحرک سازی (Mobilizing Plane)


3) رقابت در سطح عملیاتی (Operating Plane)


در بالاترین سطح، سازمانها باید به طور مداوم در جستجوی دانشی باشند که منجر به توسعه محصولات و خدمات جدید می شود. سازمانها باید این مهم را از طریق شناسایی منابع تکنولوژی های مطرح و مرتبط، شایستگیها و شناخت مشتریان جدید به انجام برسانند .


از آنجا که، سایر سازمانها نیز چنین خواهند کرد، پس یا بطور دقیقتر آن را تفسیر و یا سریعتر بدان دسترسی پیدا کنند. در این حالت دانشی که سایرین نمی توانند آن را کشف کنند، از ارزش واقعی تر و بالاتری برخوردار خواهد شد. این سطح از رقابت، « رقابت در سطح شناخت» نامیده می‌شود و شباهت بسیاری به « پیش بینی» دارد. این سطح نیازمند قابلیتها و شایستگیهایی چون قدرت اکتشاف است. رقابت در سطح شناخت، سازمانها را قادر می سازد تا آینده را بسازند. بعد از اینکه دانش مفید و سودمند شناسایی شد، باید به تحریک درآید تا محصول یا خدمت جدیدی ارائه گردد .


داس، سانتوس و ویلیام سون(2006) معتقدند که شرکتها، آهن ربا یا دانش رباهایی ایجاد می کنند که جزء ساختارهای سازمانی است و دانش را از بخشهای مختلف جذب می کند. بدین منظور شرکتها باید از قابلیتها و شایستگیهای کلیدی ( مجموعه های دانش یکپارچه در درون سازمان که آن را از رقبا متمایز می سازد و برای مشتری، ارزش آفرینی می کند) برخوردار باشند تا بتوانند به مبنایی مؤثر و کارآمد برای گزینش و همگون سازی دست یابند. پیشرو بودن در امر ارائه خدمات و محصولات جدید نیازمند نوآوری است. جهت توسعه سریع محصولات، فرایندها و همچنین برای متناسب کردن راه حلهای مشابه با شرایط متغیر و متحول، شرکتها نیازمند توانمندیهای خلاقانه ای هستند. این سطح از رقابت، « رقابت در سطح متحرک سازی» نامیده شده و نیازمند قابلیتهایی چون کارآفرینی و متحرک سازی است .


نهایتا"، در اقتصاد دانش مدار، همانند اقتصاد قدیمی، دانش باید عملیاتی شود تا بتوان محصولات و خدمات جدید ایجاد و توزیع کرد. این سطح سنتی تر رقابت، بسیار خشن تر از سطوح قبلی است، زیرا سازمانها در جستجوی کارآمدیهایی در کل زنجیره ارزش خود هستند. ارتباط بین عرضه‌کنندگان، توزیع کنندگان، مشتریان و سایر عوامل، جهت حذف مراحل غیر ارزش‌زا ضروری است. این سطح از رقابت، « رقابت در سطح عملیاتی» نامیده شده و نیازمند قابلیتهایی چون کارآیی و انعطاف پذیری است .


در مجموع، شایستگیها و قابلیتهای مورد نیاز برای رقابت مؤثر در اقتصاد دانش مدار، چیزی را شکل می بخشند که اولریچ (1997) آن را « توانمندیهای سازمانی» می‌نامد. توانمندیهای سازمانی، DNA رقابت پذیری است. همانگونه که فرد برخوردار از یک DNA خوب نظیر هوش، از مزیت بالقوه ای در زندگی برخوردار است، نظیر این نیز در خصوص توانمندیهای سازمانی صادق است . برخورداری از توانمندیها برای موفقیت ضروری است، اما کافی نیست. سازمان ها باید بتوانند این توانمندیها را توسعه بخشند، آنها را بکار گیرند و با فرصتها منطبق سازند. مدیریت منابع انسانی نقش مهمی در ایجاد و توسعه توانمندیهای سازمانی مورد نیاز برای رقابت در اقتصاد دانش مدار ایفا می نماید .


فرصتهای پیش روی مدیریت منابع انسانی در اقتصاد دانش مدار


دان تاپ اسکات (1996) معتقد است که مدیریت منابع انسانی به طور عام و متخصصان منابع انسانی به طور خاص، باید از شرایط و ویژگیهای منحصر به فردی برخوردار شوند تا بتوانند فرایند تغییر و تحول در سازمان را رهبری کنند . با این حال، در حال حاضر، مدیریت منابع انسانی در ارائه واکنشهای مناسب نسبت به تغییر و تحولات محیطی، بسیار کُند عمل می کند. مشکل اساسی ناشی از آن است که متخصصان منابع انسانی تاکنون فقط به انجام وظایفی چون کارمندیابی، جبران خدمات و ... پرداخته اند. این امر شاید در زمان ثبات و عدم تغییر کارساز و مؤثر بود، اما با ورود انسان به اقتصاد دیجیتال، حرفه منابع انسانی نیازمند احیای خود و استحکام مشارکتها با سایر عوامل موجود در سازمان جهت ایجاد تغییر و تحول در شرکت است .


اما مدیریت منابع انسانی چگونه می‌تواند خود را با اقتصاد دانش مدار سازگار کند؟


اولریچ (1999) برای پرداختن به این سـوال، 3 سوال کلیدی زیر را مطرح می‌کند :


1) کار مدیریت منابع انسانی چیست؟


2) چه کسی کارمدیریت منابع انسانی را انجام می دهد؟


3) تکنولوژی چگونه بر مدیریت منابع انسانی تأثیر خواهد گذاشت؟


در پاسخ به سوال اول باید گفت که در اقتصاد دانش مدار، کار مدیریت منابع انسانی محدود به وظایف سنتی کارمندیابی، آموزش و توسعه، مدیریت عملکرد و نظیر آن نخواهد بود. در اقتصاد دانش مدار، کار مدیریت منابع انسانی هم شامل آن دسته از فعالیتهایی است که با وظایف سنتی کسب و کار (نظیر بازاریابی و مالی) همپوشانی و تداخل دارد و هم شامل فعالیتهایی غیرسنتی (نظیر مدیریت دانش) می شود. به این دلیل، مدیریت منابع انسانی فقط بر « مدیریت افراد» توجه و تمرکز ندارد. مدیریت منابع انسانی اکنون مسئول مدیریت قابلیتها و توانمندیهایی است که افراد ایجاد کرده و مدیریت روابطی است که افراد باید توسعه بخشند .


در پاسخ به سوال دوم باید گفت که متخصصان منابع انسانی هنوز به انجام بسیاری از کارهای سنتی منابع انسانی مشغولند، هر چند که انجام بخشی از این کارها به عوامل بیرون سازمان واگذار (نظیر کارمندیابی) و یا به صورت دیجیتال شده است (نظیر منابع انسانی الکترونیک). به علاوه، بخش اعظم کار سنتی مدیریت منابع انسانی، اکنون توسط مدیران خط مقدم و متخصصان سایر زمینه ها (نظیرIT ) و یا بخشهای دیگر سازمان انجام می گیرد. در اقتصاد دانش مدار، با توسعه کارمدیریت منابع انسانی، مسئولیت منابع انسانی باید بین مدیران منابع انسانی، کارکنان و افراد بیرون از سازمان به اشتراک گذاشته شود .


و نهایتا" در پاسخ به سوال سوم، باید به این نکته اشاره کرد که با افزایش و بهبود کارایی اداری، تکنولوژی به مدیران منابع انسانی این اجازه را می دهد تا از پرسنل کمتری استفاده و سهم و نقش ارزش زای بیشتری در سازمان شان ایفا نمایند. تکامل سریع سیستم های ارائه خدمات الکترونیک منابع انسانی سبب شده است تا اطلاعات بیشتر و به شکل و فرمت مناسب تری در اختیار کارکنان و مدیران قرار گیرد و آنها بتوانند از این اطلاعات در راستای منابع سازمان بهره بگیرند. با این حال، تأثیر تکنولوژی روی مدیریت منابع انسانی، چیزی فراتر از اتوماتیک کردن فعالیتهای دفتری است .


به طور کلی، روندهای تکنولوژیک تأثیرگذار بر مدیریت منابع انسانی عبارتند از :


1) دسترسی سریع و ارزان به اطلاعات دقیق منابع انسانی در زمان واقعی؛


2) دسترسی دائمی به اطلاعات مورد نیاز جهت بهبود کارایی و اثربخشی کارکنان؛


3) دسترسی به درختهای متنوع تصمیم‌گیری و تحلیلی؛


4) خدمت هوشمندانه به خود ؛


5) محتوای سفارشی .


سیستم های مدیریت منابع انسانی در قرن 21، از طریق فراهم آوردن محتوای مبتنی بر دانش که براساس نقش کارمند در سازمان تصفیه و ویرایش شده است، کارکنان را قادر به انجام بهینه وظایف خود می کنند .



در اقتصاد دانش مدار، مدیریت منابع انسانی باید چهار نقش کلیدی را بازی کند: مباشر نیروی انسانی، تسهیل کننده دانش، رابطه‌ساز و متخصص در آرایش سریع .


مدیریت منابع انسانی، علاوه بر نقشهای سنتی، وظایف جدیدی نیز برعهده دارد که از اقتضائات دانش محور است .



نقشها و چالشهای جدید مدیریت منابع انسانی


سازمانها برای رقابت کارآمد در اقتصاد دانش مدار به نوعی از مدیریت منابع انسانی نیازمندند که مبتنی بر نقش باشد (یعنی همانند گذشته، به مسئولیتهای وظیفه ای خاص وابسته نباشد) و مستقیما" در ایجاد قابلیتها و توانمندیهای سازمانی، ایفای نقش نماید. جهت ایجاد این قابلیتها، چهار نقش اساسی زیر ضروری است: مباشر سرمایه انسانی، تسهیل کننده دانش، ایجادکننده روابط ( رابطه ساز) و متخصص در آرایش سریع. در ادامه به توضیح هر یک از این نقشها خواهیم پرداخت .


مباشر سرمایه انسانی (Human Capital Steward)


مباشر منابع انسانی به عنوان نقشی جدید نیازمند جمع آوری، متمرکزسازی، ذخیره، تکمیل و بازیابی تواناییها، مهارتها و دانش اشتراکی درون سازمان است. سازمانها برای همراهی با اقتصاد دانش مدار نیازمند توسعه گنجینه ای عمیق از استعداد بین کارکنان و عاملان آزاد (Free Agents) هستند. متخصصان مدیریت منابع انسانی باید قابلیتها و تعهد را بین کارکنان گسترش دهند. نقش منابع انسانی بر حفظ بهترین مغزها و متفکران متمرکز خواهد شد .


مباشری سرمایه انسانی، ایجاد رابطه ای بین سازمان و کارکنانش را تجویز می کند که در آن سازمان بدون ایجاد امپراطوری و تسلط شدید، رهبری کند و بدون کنترل پیروان، امر تسهیل سازی را انجام می دهد. مباشری (Stewardship) امکان ایجاد رابطه ای را بین سازمان و کارکنانش فراهم می کند که در آن هر کدام، سهم و نقشی مهم و مسئولانه در موفقیت سازمان ایفا می نمایند .


برخی از چالشهایی که مدیریت منابع انسانی در نقش مباشر سرمایه انسانی با آنها مواجه است عبارتند از :


1) سرمایه فکری متعلق به کارفرما نیست، اما در بازارهای سرمایه انسانی، خرید و فروش می شود. چگونه می توان به این سرمایه فکری دست یافت؟ و چگونه می‌توان آن را خرید و یا اجاره کرد؟


2) کارگران افرادی داوطلب یا عاملانی آزاد هستند. چگونه می توان افراد داوطلب را جذب کرد، به انگیزش واداشت و آنها را در سازمان حفظ کرد؟ چگونه می توان داوطلبان را با سازمان هویت بخشید و شناسایی کرد؟


3) قراردادهای بازار جایگزین قراردادهای استخدام می شود. قراردادهای استخدامی، بلند مدت هستند، اما قراردادهای بازار، کوتاه مدت بوده و مبتنی بر پروژه هستند. چگونه می توان تعهد کارگران دارای قرارداد بازار را کسب کرد؟


4) مدیریت منابع انسانی باید مطمئن باشد که سرمایه انسانی سازمان در دسترس و کارآمد است و بر ارزش آن افزوده می شود. چگونه می توان گردش کارکنان را در درون و بیرون سازمان مدیریت کرد تا توانمندی مداوم و حداکثری آنها تضمین شود؟


5) مدیریت منابع انسانی باید خدمات منابع انسانی نظیر کسب استعدادها، یادگیری و ... را به دلالی و واسطه گری بگذارد. چگونه می توان آن دسته از خدمات منابع انسانی را که در دسترس هستند و می توانند به سازمان کمک کنند را شناسایی کرد؟ چگونه می توان ارائه کنندگان خدمات مختلف را که به طور مجزا به فعالیت مشغولند، به صورت یک کل منسجم درآورد؟


تسهیــل کننــده دانـش (Knowledge Facilitator)


استخدام افراد مستعد و قرار دادن آنها در کار، به خودی خود کافی نیست . سازمانی که خواهان کسب مزیت رقابتی در اقتصاد دانش مدار است باید بتواند ایجاد دانش کند و آن را بین کارکنان، مشتریان، عرضه کنندگان و شرکتهای تولید کننده محصولات مکمل توزیع کند. تکنولوژی پیشرفته به کارکنان پایین سازمان، این امکان را می دهد تا فرصتها را درک و ایده های خارق العاده ای ارائه کنند. محدودیتهای زبانی در حال از بین رفتن است. بزودی کارکنان مشغول در نقاط مختلف جهان قادر خواهند بود بدون بهره گیری از مترجم براحتی به طور آن لاین با یکدیگر ارتباط برقرار کنند .


یکی از نقشهای جدید مدیریت منابع انسانی، تسهیل یادگیری سازمانی و اشتراک دانش بین کارکنان، واحدهای مختلف سازمانی، در سطح سازمان و با تولیدکنندگان بیرون از سازمان خواهد بود. برخی از چالشهای پیش روی مدیریت منابع انسانی جهت ایفای این نقش عبارتند از :


1) تأ کید فزاینده‌ای بر یادگیری و تشویق افراد به یادگیری مداوم وجود دارد. چگونه می توان افراد خواهان یادگیری را شناسایی کرد؟ چگونه می توان افراد را تشویق به یادگیری مداوم کرد؟ چگونه می توان یادگیری مداوم را تسهیل کرد؟ چگونه می‌توان در کنار یادگیری مداوم، توازن بین کار و زندگی را حفظ کرد؟


2) دانش نیازمند مدیریت پویا و مستقیم است. چگونه می توان به دانش دست یافت و به هنگام نیاز در اختیار افراد نیازمند قرار داد؟ چگونه می توان دانش را مدیریت کرد؟ چه نوع از سیستم های اطلاعاتی، به بهترین وجه، نیازهای سازمان را برآورده می کنند؟


3) سازمان باید دانش کلیه کارکنان را به عنوان منابع نوآوری، ثبت و ضبط کند. چگونه می توان منابع دانش کارکنان را شناسایی کرد؟ چگونه می توان این دانش را از کارکنان بیرون کشید؟


4) مدیریت منابع انسانی باید اشتراک و توزیع دانش جمع آوری شده توسط کارکنان را تسهیل کند. کدام نوع از میانجی‌ها اشتراک دانش را تسهیل می کنند؟ چه مقدار از دانش باید از طریق کامپیوتر (به عنوان میانجی) به اشتراک گذاشته شود و چه مقدار به طور رودر رو؟


5) مدیریت منابع انسانی باید نحوه اعطای پاداش به اکتساب و اشتراک دانش را تعیین کند. چگونه می توان کارکنانی که اقدام به بسط و گسترش دانش می کنند را شناسایی کرد؟ پاداش های مؤثر کدامند؟


برقرار کننده رابطه (Relationship Builder)


در کنار تسهیل اشتراک دانش در درون سازمان، یکی دیگر از نقشهای مهم و جدید مدیریت منابع انسانی، نقش برقرار کننده رابطه است. در محیط‌های سریع و متلاطم، بر ایجاد و حفظ ارتباط بین کارکنان سازمان تأکید زیادی می شود. در این نقش، مدیریت منابع انسانی برنامه هایی را تدوین و اقداماتی را اتخاذ می کند که کارکنان را قادر به تشویق، تسهیل، پرورش و حفظ روابط با کارکنان هم رده، مشتریان، عرضه کنندگان، شرکتهای فعال در عرصه های مشابه و حتی گاهی با رقبا می کند. قدرت روابط عبارت است از ایجاد هم افزایی در درون سازمان و در سطح بازار .


برخی از چالشهایی که مدیریت منابع انسانی در این نقش با آنها مواجه است عبارتند از :


1) تأکید زیادی بر کار تیمی میان وظیفه‌ای شده است. چگونه می توان ساختارهای بهینه تیمی را سازماندهی کرد؟ چگونه می‌توان یک « کل» ایجاد کرد که از مجموع اجزایش بیشتر باشد؟ چگونه می توان بین وفاداری فردی و هویت تیمی توازن برقرار کرد؟ چگونه می توان تیم های پروژه ای ایجاد کرد و عملکرد بالای آنها را در طول زمان تداوم بخشید؟


2) تکنولوژی سبب خواهد شد اطلاعات بیشتری در دسترس قرار گیرد و افراد به طرق مختلف با یکدیگر مرتبط شوند. کدام تکنولوژی ها می توانند افراد را با یکدیگر ارتباط دهند؟ چگونه افراد را باید آموزش داد تا اثربخشی این تکنولوژی ها به حداکثر برسد؟ چگونه نقش های ارتباطی را می توان به حداقل رساند؟ کدام ابعاد سرمایه اجتماعی برای تبدیل پیشرفت های تکنولوژیکی به مزیت رقابتی مورد نیاز می باشند؟


3) مدیریت منابع انسانی باید شبکه ها را ایجاد کند و افراد را حول اهداف استراتژیک کسب و کار به یکدیگر پیوند دهد تا رقابت پذیری شرکت تضمین شود . چگونه می‌توان اهداف استراتژیک را به طور قانع کننده ای ابلاغ کرد؟ هنگامی که نیروی کار فقط رابطه‌ای پاره وقت با سازمان دارد، چگونه می توان تعهد آنها را نسبت به اهداف استراتژیک جلب کرد؟


متخصص درکسب آرایش وآمادگی سریع (Rapid Deployment Specialist)


محیط با تغییر سریع که بسیاری از صنایع و سازمانها با آن مواجهند، نقش و چالش جدیدی برای مدیریت منابع انسانی به وجود می آورد. این نقش عبارت است از متخصص در کسب آرایش سریع. مزیت رقابتی حاصل ارائه محصولات جدید به بازار قبل از رقباست. تکنولوژی و روشهای مختلف ایجاد ارزش به رقبا اجازه می دهد تا به این مزیتها دست یابند و حتی فراتر از آن حرکت کنند. بسیاری از سازمانها در اقتصاد دانش مدار، علاوه بر ایجاد و حفظ مزیت رقابتی بلند مدت، به شناسایی و استفاده از تاکتیک های چریکی مانند دست می زنند. در این شرایط، مدیریت منابع انسانی مورد نیاز خواهد بود تا بسرعت، عناصر خاص سرمایه انسانی را مونتاژ، متمرکز و آماده کند تا بتوان به اهداف استراتژیک دست یافت .


برخی از چالشهای پیش روی منابع انسانی در این نقش عبارتند از :


1) انتصاب شغلی، سیال بوده و شامل مسئولیت در قبال نتایج است نه وظایف . چگونه می توان مشخص کرد افراد در مشاغل مورد تصدی، چه کارهایی انجام دهند؟ انتصابات شغلی سیال را چگونه می‌توان هماهنگ کرد؟ به هنگام سیال بودن انتصابات، چگونه می توان مسیرهای شغلی را مدیریت کرد؟ زمانی که اهداف در حال تکامل هستند، چگونه می توان سیستم های سنجش عملکرد کارآمد طراحی کرد؟


2) هدف عام و مشترک و ارزشهای کلیدی جایگزین سیستم های دقیق کنترل مدیریتی و شرح مشاغل می شوند. چگونه می توان مطمئن شد که کار مورد نظر انجام خواهد شد؟ چگونه می توان بین مشاغل و بین وظایف مختلف سازمانی، هماهنگی برقرار کرد؟ چگونه می توان به نظم و انضباط لازم دست یافت؟


3) اشتراک گسترده اطلاعات ضروری است. چگونه می توان اطلاعات را به طور گسترده منتشر کرد؟ هر یک از افراد باید به چه اطلاعاتی دسترسی داشته باشند؟ چگونه می توان از افشای اطلاعات ویژه و سری جلوگیری کرد؟


نتیجه گیری


شاید این جمله جان وودز که گفته است: معتقد نیستم که تکامل یعنی بقای اصلح، بلکه معتقدم تکامل یعنی بقای سودمندترین دارای مفاهیم و معانی بسیاری باشد. در اقتصاد جدید یا باید سودمند بود و یا باید عرصه را به رقبا واگذار کرد. به عبارت دیگر، در شرایط جدید رمز ماندگاری سودمندی است .


همانگونه که بیان شد، در اقتصاد دانش مدار، مدیریت منابع انسانی با چالشها و نقشهای جدیدی روبروست. در سالیان اخیر، حرکت از اقتصاد سنتی به سمت اقتصاد دانش مدار و دیجیتال شدت گرفته است. اقتصاد کشور ما نیز از این جریان مبرا نیست و همگام با تغییرات جهانی، به حرکت خود ادامه داده است . هر چند که حرکت اقتصاد کشور ما به سمت اقتصاد دانشی نسبت به اقتصاد کشورهای پیشرفته صنعتی، با سرعتی بسیار کُند انجام گرفته است، اما باید پذیرفت که رشد پایدار کشورها منوط به تغییر ماهیت اقتصاد آنهاست. با تغییر ماهیت اقتصاد کشور، فعالیتهای زیر مجموعه نیز دچار تغییر و تحول می شوند و نیازمند رویکردهای جدیدی هستند. فعالیتهای مدیریت منابع انسانی نیز در اقتصاد دانشی نیازمند اتخاذ این رویکردهای جدید است. در مقاله حاضر سعی شد تا به بازشناسی مفهوم اقتصاد دانشی، چالشها و نقشهای مدیریت منابع انسانی در این نوع از اقتصاد پرداخته شود تا بدین وسیله بتوان تصویر دقیقتری از شرایط پیش روی مدیریت منابع انسانی در اقتصاد دانش مدار ارائه کرد .


امید است مطالعه این مقاله بتواند مدیران منابع انسانی فعال در بخش های مختلف دولتی و خصوصی کشور را در رویارویی با شرایط جدید یاری دهد .


منابع :


1) Perez, Jesus Rodriguez and Patricia Ord??ez de Pablos “Knowledge management and organizational competitiveness: a framework for human capital analysis”, Journal of Knowledge Management; Volume: 7 Issue: 3; 2003.


2) Raich, Mario “HRM in the knowledge-based economy: is there an afterlife? “ Journal of European Industrial Training; Volume: 26 Issue: 6; 2002 .


3) Thite , Mohan “Strategic positioning of HRM in knowledge-based organizations”. The Learning Organization; Volume: 11 Issue: 1; 2004.


4) Clarke, Thomas “The knowledge economy “. Education + Training; Volume: 43 Issue: 4/5; 2001.


5) de Pablos, Patricia Ord??ez “Knowledge flow transfers in multinational corporations: knowledge properties and implications for management”. Journal of Knowledge Management; Volume: 8 Issue: 6; 2004.


بقیه منابع در دفتر نشریه محفوظ است .


_ مهدی صانعی: دانشجوی دکترای مدیریت دولتی و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی – واحد شاهرو



برگرفته از : ماهنامه تدبیر



نظرات 0
تاريخ : جمعه 11 فروردین 1391  | 11:09 PM | نویسنده : قاسمعلی
درزبان های اروپایی واژه «cultural» به معنای کشت وکاریا پرورش بوده است. این واژه از قرن هجدهم کاربرد یافت و«دانیلفسکی» درسال 1871با انتشارکتاب فرهنگ ابتدایی نخستین تعریف روشن ازفرهنگ را دررابطه با سیرتاریخ بشرو زندگی جوامع بیان کرد.بعدها این واژه مورد توجه بیشتری قرار گرفت وتعریف های گوناگونی ازآن ارائه گردید .
تایلور می گوید:«فرهنگ یا تمدن٬کلیت هم تافته ای است شامل دین٬ هنر٬ قانون٬ اخلاقیات٬ آداب ورسوم وهرگونه توانایی وعادتی که آدمی به عنوان عضوجامعه به دست آورد .»
«مایریس» تعریفی تاریخی ازفرهنگ ارائه می کند:« فرهنگ آن چیزی است که ازگذشته آدمیان بازمانده است٬ دراکنون ایشان عمل می کند وآینده شان را شکل می دهد .»
«هرسکوویتس » می گوید:« فرهنگ اساسا" بنایی است که مبین تمامی باورها ٬رفتارها ٬دانش ها٬ ارزش ها ومقصدهایی است که شیوه زندگی هرملت را مشخص می کند...وسرانجام عبارتست ازهرآنچه یک ملت دارد٬ آنچه انجام می دهد وآنچه می اندیشد .»
«ساترلند » می گوید:« فرهنگ شامل هرآن چیزی است که بتواند ازنسلی به نسلی فرا رسانده شود. فرهنگ یک قوم همان میراث اجتماعی آن است. به عبارت دیگر٬کلیت هم تافته ای شامل دانش٬ دین٬ هنر٬ اخلاق٬ قانون٬ فن ابزارسازی وکاربرد آنها وروش فرا رساندن آنها .»
به طور کلی فرهنگ درمعنای وسیع آن عبارتست از:« نظامی ازباورها٬ ارزش ها٬ رسم ها ورفتارهایی که اعضای یک جامعه به کار می بندند تا خود را با جهان خود ونیزبا یکدیگرسازگارسازند وآن راازطریق آموختن ازنسلی به نسل دیگرانتقال می دهند .
فرهنگ هم سازنده است هم مبنای عمل.٬ بدون فرهنگ هیچ عملی ازفرد سر نمی زند. ازاینرو فرهنگ مبنای عمل است وتاثیرمی گذارد. فرهنگ همچنین سازنده رفتاراجتماعی انسان است ودرمدیریت جامعه نیزتاثیراصلی را دارد. نظام سیاسی هرجامعه نیزمبتنی برفرهنگ حاکم برآن جامعه است .

مدیریت فرهنگی چند سالی بیشترنیست که به عنوان یک شاخهٴمهم ازمدیریت صاحب یک کرسی دردانشگاه های معتبرکشورما شده است. هدف ازایجاد این رشته٬ آموزش مدیرانی است که قادربه مدیریت درمحیط ها و سازمانهای دولتی باشند:سازمانها و نهادها ومحیط های فرهنگی شامل صدا وسیما٬دانشگاه ها٬مدرسه ها٬فرهنگسراها٬ خانه های فرهنگ٬ مؤسسه های فرهنگی- مطبوعاتی٬خبرگذاری ها٬ مطبوعات٬ مؤسسه های آموزشی٬ آموزشگاه های هنری٬سینماها ومراکزنمایشی٬ موزه ها٬ گالری ها٬ مدیریت های فرهنگی وزارتخانه ها وسازمانها و کارخانه ها٬ سازمانهای انتشاراتی٬ مؤسسه های تبلیغاتی٬ کتابخانه های عمومی و ....
مدیران فرهنگی علاوه بردانش مدیریت٬ بایستی دارای توانمندیهای خاصی ازجمله بهره گیری ازروانشناسی٬ جامعه شناسی٬ اصول تعلیم و تربیت درزمینهٴآموزش وآشنایی با مقولات مهم فلسفه٬ تاریخ٬ هنرو ادبیات باشند .
قلمرو سازمانهای فرهنگی وفعالیت مدیران آنها عموما"به مراتب گسترده ترو حساس ترازمحیط فعالیت های سازمان های دیگراست.مخاطبان مورد نظردرانجام فعالیت های فرهنگی به دلیل جوان بودن جامعه بیش ازحد انتظاراست و طبیعی است که ضرورت طراحی برنامه هایی متناسب با ذائقه های نو به نو شونده و درحال تغییراین قشر٬گوشه ای ازدشواری های مدیریت دربخش فرهنگی را روشن می سازد .
تهدیدات محیطی وحساسیت این قلمرو فعالیت٬ مدیریت بسیاری ازسازمان های فرهنگی رابا مسؤولیت های سنگین ودشواروخطرناک﴿دارای ریسک﴾روبرو ساخته است.یکی ازصاحبنظران درشرایط پیوسته درتغییرو بی ثبات جامعه٬ مدیریت فرهنگی را به بندبازی درارتفاع200متری تشبیه می کند که توفیق درآن بسیارتحسین آمیزو کوچکترین اشتباه درآن مصادف با پایان همیشگی کاراست. اینک مدیریت درمحیط های فرهنگی به مدیرانی نیازدارد که قلمرو دیدشان وسیع تر٬ مدارا و صبرشان بیشتر٬ وپشتکارو امیدواری شان افزون ترباشد .

تهیه کننده: محمد رضا احمدی پور
برگرفته از : روزنامه تفاهم

 




نظرات 0
تاريخ : جمعه 11 فروردین 1391  | 11:09 PM | نویسنده : قاسمعلی
برای اینکه بتوانیم بر وقت خود بهتر مدیریت کنیم ،‌می‌بایست پنج گام برداریم . شما با انجام این پنج مرحله می‌توانید مدیریت بروقت خود را بهبود بخشید .
این پنج گام عبارتند از :‌
درک ارزش وقت
رفع آفات
تقسیم اوقات
نظیم برنامه
تصمیم بر اجرا
هر یک از موارد فوق مکمل مورد قبلی خود است رها کردن چند مرحله و پرداختن به یک از آنها نمی‌تواند شما را یاری دهد : باید کوشش کنید که در کلیه موارد موفق شوید ، تا نتیجه نهایی کسب گردد .

درک ارزش وقت :

درک ارزش وقت ، مهمترین گام در راه بهبود مدیریت وقت است . قدم نخستینی است که اگر درست برداشته شود آگاهی برای رسیدن به مقصد را در طول مسیر به فرد می‌دهد . غفلت از ارزش زمان است که باعث می‌شود فرد به آفات وقت خود توجه نکند ،‌در پی تقسیم اوقات خود و برنامه ریزی در زندگی نبوده و مصمم از استفاده بهتر از وقتش نباشد .

تقسیم اوقات :

‌تقسیم اوقات گام مهمی برای تنظیم برنامه روزانه به حساب می‌آید . اکثر کسانی که نمی‌توانند مدیریت موفقی بر وقت خود داشته باشند ، در حقیقت قادر به تقسیم اوقات خود نیستند .

در تقسیم اوقات باید به سه اصل توجه نمود .

الف :‌تفکیک اوقات ب : اولویت بندی اقدامات ج : بهبود مدت اجرا

هر یک از موارد فوق ،‌جایگاه ویژه‌ای در مدیریت وقت دارد و باید در به کارگیری آنها دقت نمود .



رفع آفات :

برای رفع آفاتی که باعث اتلاف وقت می‌شوند . باید دو مرحله را پشت سر گذارد . اول شناسایی آفات که از این طریق به آفات وقت خود پی خواهیم برد . دوم : مبارزه با آفات که راه حلهای لازم برای رفع آفات را به ما نشان داده و عمل به آنها منجر به از بین رفتن آفات به از بین رفتن آفات وقت خواهد شد .

ما به سه نوع آفات وقت روبرو هستیم :

آفات خود که به خلقیات فردی ما بر می‌گردد .

آفات دیگران که به علت خلقیات دیگران و به دلیل ارتباط ما با آنها بر ما تحمیل می‌شود .

آفات اتفاقات و حوادث : که در اختیار ما نیست و گذشت روزگار بر ما تحمیل می‌کند اگر چه ممکن است بعضی از آنها به علت عدم توجه ما و یا دیگران اتفاق افتد . البته تجربه نشان داده است که بیشترین آفات وقت برای هر فرد آفات خود است .

یکی از راههای مناسب برای شناسایی آفات وقت ، بررسی عملکرد روزانه است . هر فرد با نوشتن اقداماتی که در روز انجام داده است و با تجزیه و تحلیل موارد برای مدت یک هفته تا یک ماه که بستگی به میزان گرفتاری وی به آفات وقت دارد ، می‌تواند اشکالات موجود را بیاید

تنظیم برنامه :

گام چهارم در بهبود مدیریت وقت ، تنظیم برنامه است ” تنظیم برنامه ” در حقیقت اجرایی نمودن مدیریت وقت است . عده‌ای در برابر برنامه مقاومت می‌کنند ،‌چرا که معتقدند برنامه‌ریزی ما را در موارد غیر مترقبه در بند می‌کشد و مسایل ناگهانی را در نظر نمی‌گیرند در حالیکه برنامه‌ریزی خوب در حقیقت نه تنها باعث دربند شدن فرد نمی‌شود ، بلکه باعث آزادی وی می‌گردد . یک برنامه‌ریز هوشیار برای تغییرات و بحرانها و آنچه انتظار آن نمی‌رفته است ، جایی در برنامه خود در نظر می‌گیرد . برنامه‌ریزی وقت می‌گیرد ، وقتی که در حقیقت باعث حفظ اوقات در دراز مدت است و کلید اصلی در بهره برداری موثر از وقت می‌باشد .

ابتدایی ترین طریق مدیریت بر وقت ،‌فهرست کردن کارهایی است که فرد در روز باید انجام دهد . تغییرات شرایط روحی فرد و وضعیت سلامتی وی در پیگیری برنامه نقش دارد . پس نباید با برنامه ریزیهای غیر قابل انعطاف ، مانعی بزرگ در راه نظم اوقات خود به وجود آورد.

تصمیم بر اجرا :

برای اینکه بتوانیم این گام نهایی را در مدیریت وقت بردارید ، می‌بایست با توجه به پنج اصل زیر تصمیم جدی بگیرید که لحظه ای از کوشش برای بهبود مدیریت بر وقت خود غافل نشوید .

1- اهمیت قائل شدن برای وقت

2- کنار گذاشتن رو دربایستی‌ها و تعارف بیجا

3- عزم بر تغییر در دراز مدت

4- رفع اشکالات با تمرین

5- بررسی مکرر و راهیابی

به نقل از سایت سهیل
برگرفته از: kasbokar.ir
 


نظرات 0
تاريخ : جمعه 11 فروردین 1391  | 11:09 PM | نویسنده : قاسمعلی
قبل از پرداختن به مفاهیم ظاهری بهره وری به سیر تاریخی آن نظری می افکنیم.
از اوایل قرن نوزدهم تاکنون کارگران و کارکنان سازمانها اعم از دولتی و خصوصی سه درجه تعالی را طی کرده اند.
1- کارگران یدی
2- کارگران و کارکنان علمی
3- تکنولوژیستها
- مهمترین و موثرترین نقش مدیریت در قرن بیستم پنجاه برابر شدن بهره وری کارگران یدی در تولید صنعتی بوده است.
- مهمترین نقش مدیران قرن بیست و یکم افزایش دادن بهره وری کارگران و کارکنان علمی است.
- مهمترین نقش مدیریت امروز پرورش تکنولوژیستها در سازمان است که کار یدی و فکری را عالمانه انجام دهند.

 


در سراسر تاریخ مکتوب ، پیشرفتهای مداومی در آنچه امروزه بهره وری خوانده می شود وجود داشته است ، خود اصطلاح و واژه بهره وری حدود پنجاه سال قدمت دارد ، ولی این پیشرفتها ، در نتیجه استفاده از ابزارها ، روشها و تکنولوژیهای جدید بوده است ، و عمدتاً آنرا بهره وری کار و سرمایه می نامیدند ، در طول تاریخ هم باور قطعی این بوده است که کارگران تنها از طریق تلاش بیشتر یا کار در ساعات طولانی تر می توانند تولید بیشتری داشته باشند ، بهره وری هنوز هم از دید بعضی ها عاملی فرعی ، بیگانه و خارج از موضوع تلقی می شود.


در صورتیکه تنها ظرف یک دهه پس از عملی شدن تئوری تیلور و نگاه او به کار و چگونگی انجام آن بهره وری کارگر یدی با خیزش سالانه 5/3 درصد مرتباً افزایش یافته و از زمان وی تاکنون پنجاه برابر شده است.





1- اصول بهره وری کار و کارگران یدی



اصولی را که برای اولین بار تیلور مطرح نمود عبارتند از :


1- بررسی وظیفه و کار


2- تجزیه و تحلیل اجزاء تشکیل دهنده وظیفه یا کار


3- ثبت حرکات و تلاشهای جسمی و زمانی انجام کار


4- حذف حرکات زاید


بسیاری از رویه ها و روشهای کاری که انجام میدهیم گاهاً زاید بوده و هیچ ارزشی را ایجاد نمی کنند ، تنها حرکات ضروری که در جهت تولید محصول نهایی یا خدمت باقی می مانند بایستی بصورتی تنظیم شوند که به آسانترین راه و ساده ترین روش ، یعنی راه و روشی که کمترین فشار جسمانی و ذهنی را بر انجام دهنده وارد کند و حداقل زمان را نیاز داشته باشد انجام پذیرد ، آنگاه این حرکات سنجیده و زمانبندی شده در قالب یک شغل تعریف و احصاء شود. خود تیلور هم روش خود را "تجزیه و تحلیل وظیفه" یا "مدیریت کار و وظیفه" نامید ، دو دهه بعد نام جدید "مدیریت علمی" بر آن نهاده شد و پس از دو دهه دیگر در امریکا ، انگلیس و ژاپن به "مهندسی صنایع" و در آلمان به "عقلانی کردن" معروف گردید.


آنچه امروزه سبب بهره وری کارها می شود "دانایی" یعنی روشی است که حرکات ساده بصورت ماهرانه و عالمانه ترکیب ، ساماندهی و اجرا می شوند.


در واقع بهره وری حقیقتی است که براساس آن کارگران و کارکنان باید بمیزان بازدهی کارشان و نه نیروی مصرف شده و ساعت کار دستمزد دریافت دارند.


با این تعریف می بینیم که اصطلاحات "چرخه کیفیت" ، "بهسازی مستمر"یا کایزن و "تحویل بهنگام" و "مدیریت کیفیت جامع" ادوارد دمینگ همگی بر این اصول استوارند و تنها تئوری آماری به آن اضافه شده است.



2- کارگران و کارکنان علمی



امروزه در کشورهای پیشرفته ، چالش اصلی ، بهره ور ساختن کارگران "تکنسینها" و "کارکنان علمی" است ، این گروه کارکنان حدود 40% نیروی کار کشورهای توسعه یافته را در بر گرفته و در کشورهای در حال توسعه سریعاً در حال رشد می باشد ، بهره وری و کامیابی سازمانهای آینده به بهره وری کارگران و کارکنان علمی بستگی دارد.


از نظر تاریخی و از منظر کار واقعی بر روی کارکنان علمی در سال 2006 تقریباً در همانجایی هستیم که از لحاظ بهره وری کارگران یدی در سال 1908 یعنی یک قرن پیش بودیم.


عوامل عمده بهره وری کارگران و کارکنان علمی عبارتند از :


1- تعریف مشخص کار.


2- کارکنان علمی باید خود مسئولیت بهره وریشان را بپذیرند و بتوانند خود را اداره کنند.


3- نوآوری مستمر باید بخشی از کار ، وظیفه و مسئولیت کارکنان علمی باشد.


4- انجام کار بصورت علمی مستلزم آموزش مداوم کارکنان علمی و به همان نسبت تعلیم مستمر توسط کارکنان علمی است (استاد شاگردی).


5- بهره وری کارکنان علمی فقط به بازدهی در کمیت بر نمی گردد ، بلکه کیفیت کار هم به همان نسبت اهمیت دارد.


6- کارکنان علمی "دارایی" سازمان هستند نه "هزینه" و همینگونه هم باید با آنها رفتار شود.


دستاورد مدیریت کیفیت جامع همانگونه که اشاره شد بکارگیری تئوری آماری قرن بیستم در کارهای یدیست که کمیت را ماکزیماز می کند ، اما کیفیت در واقع هستی و جوهر "بازدهی" است. وقتی می خواهیم درباره پزشک متخصصی قضاوت کنیم ، نمی پرسیم که چند عمل جراحی انجام داده است ، بلکه می پرسیم چند عمل موفق انجام داده است. بنابراین بهره وری کارکنان علمی ابتدا باید "حصول کیفیت" را هدف بگیرد.



کار و وظیفه چیست؟



در کارهای یدی سؤال کلیدی این بود که "کار چگونه باید انجام شود؟" ، در کارهای یدی وظایف معلوم و مشخص است ، ولی در کارهای علمی سؤال کلیدی اینست که "کار چیست؟" به عنوان مثال کشاورزی که با تراکتور در حال شخم زدن زمین است برای پاسخگویی به تلفن از تراکتور خود پائین نمی آید و حدود و ثغور کار و آنچه باید انجام شود مشخص است ولی در کارهای علمی وظیفه ای که باید انجام شود را نمی توان تحت برنامه در آورد. مثلاً زمانی که ارتباط مشترکین یک منطقه قطع می شود، تکنیسین دستگاه و کار او تحت کنترل در می آید ، در غیر اینصورت تصمیم عمدتاً با تکنیسین است که وقت خود را صرف مراقبت از سیستم ارتباطی کند یا با تلفن حرف بزند ، تلویزیون تماشا کند و یا خارج از سالن به انجام کارهای دیگر بپردازد.


امروزه بسیاری از کارهایی که مهندسین و متخصصین انجام می دهند کار اصلی آنها نیست و می توان با واگذاری کارهای ساده و فرعی آنها به دیگران و تمرکز در کارهای اصلی و تخصصی از بهره وری بیشتری برخوردار شد ، در یک تحقیق علمی در بیمارستانی در یک سؤال از پرستاران در مورد تعریف شغلشان دو دسته شده بودند ، یک دسته کار خود را "مراقبت از بیماران" ، و دسته دیگر "رضایت مدیریت بیمارستان" می دانستند ولی هر دو دسته نسبت به انجام کارهائی مثل پر کردن فرمها ، مرتب کردن گلها ، پاسخ دادن به تلفنهای اقوام بیماران که می شد به افرادی غیر پرستار با حقوق کمتری سپرد گله داشتند و با سپردن اینگونه کارها مقدار زمانی که پرستاران کنار تخت بیماران بودند دو برابر و به تبع آن میزان رضایت بیماران هم به بیش از دو برابر افزایش یافت و رضایت مدیریت بیمارستان هم حاصل شد. ملاحظه می گردد که در کارهای علمی کمیت و کیفیت کار باید دقیقاً مشخص شود. در فعالیتهای تجاری (تولیدی یا خدماتی) کارگر یدی به چشم "هزینه" دیده می شود در حالیکه کارگران و کارکنان علمی باید به عنوان "دارایی سرمایه ای" در نظر گرفته شوند هزینه ها باید پیوسته تحت کنترل باشند و کاهش یابند در حالی که دارائیها باید رشد و افزایش پیدا کند و سازمان پیوسته به "توسعه آنها" بپردازد.


کارکنانیکه کارهای یدی انجام می دهند مالک عوامل تولید نیستند ولی کارکنان علمی مالک عوامل تولیدند و وسایل تولید آنها دانش آنهاست و سرمایه عظیمی است که قابل حمل است و سیار و دارای تحرک می باشند کارگران یدی پیش از آنکه سازمان به آنها نیاز داشته باشد به کار نیاز دارند ولی در مورد کارکنان علمی این حرف صدق نمی کند و حداقل این رابطه متقابل است و طرفین به یک اندازه نیازمند یکدیگرند.


آنچه مسلم است وظیفه مدیریت حفظ دارائیهای سازمانی است که در اختیار دارد مفهوم این مطلب در سیاستهای پرسنلی می گنجد :


1- برای جذب و نگهداری نیروهای علمی با بالاترین بهره وری به چه چیزهایی نیاز است؟


2- برای افزایش بهره وری آنها مدیریت سازمان چه کارهایی باید انجام دهد ؟


3- برای تبدیل بهره وری افزوده آنها به ظرفیت کاری سازمان چه چیزهایی لازم است ؟ و چه روشهایی را باید در پیش گرفت ؟


تعمق در پاسخ به این سؤالات و سؤالات دیگری که در ذهن کارکنان علمی است می تواندبهره وری سازمان را افزایش دهد.



3- تکنولوژیستها



در مباحث قبل بهره وری کارگران یدی و کارگران و کارکنان علمی مورد بررسی قرار گرفت، امروزه کار و تجربه چنان در هم آمیخته شده است که شمار کثیری از کارکنان علمی ، هم کار علمی انجام می دهند و هم به کارهای یدی می پردازند و یا به عبارتی مهندسین آچار بدستند که مدیر خود نیز می باشند ، آنها را تکنولوژیست می نامند، سازمانهای امروزی را این گروه مهندسین اداره می کنند که بالاترین حد از دانش و تجربه را در انجام کار اعمال می کنند.


مهندسینی که برای تغییر مسیر یک شریان ارتباطی آماده می شوند ، قبل از دست بکارشدن ساعتها وقت مصروف تشخیص مسیر می کنند ، این امر نیازمند دانش تخصصی به مراتب بالایی است ، در حین عمل هم ممکن است مشکلات پیش بینی نشده ای بروز کند ، که در آن حالت هم به بالاترین سطح دانش نظری و تخصصی نیاز خواهد بود ، چنان که ملاحظه می شود تغییر مسیر خود یک کار یدی است که در آن بر سرعت انجام و دقت تأکید می شود ، به دانش تخصصی بالایی نیاز دارد ، در تصمیم گیری نباید منتظر اجازه مدیر باشد ، اینجاست که تفاوت مفهوم بهره وری کارگران یدی با کارگران و کارکنان علمی و تنکولوژیستها مشخص می شود ، حال آنکه در منظر عامه تفاوتی بر آن قائل نیستند. این گروه شامل تکنسینها ، مهندسین ، متخصصین نصب و تعمیرات و حتی بسیاری از افراد شاغل در بخش پشتیبانی نیز می باشد.


برای این گروههای حرفه ای نه تنها حیطه سازمانی بلکه "ملیت" نیز مطرح نمی باشد ، فرار مغزها بهمین علت صورت می گیرد و کشورهای بلوک غرب هر ساله میلیاردها دلار از این بابت از ناحیه بلوک شرق منتفع می گردند ، بدون آنکه ازاین بابت هزینه ای پرداخت نمایند.


عامل برتری و مزیت رقابتی بلوک غرب، تربیت و یا مهاجرپذیری این گروه تکنولوژیستهاست ، از دهه 1920 ابتدا امریکا و سپس کشورهای اروپایی و اخیراً در ژاپن کالجهای کامیونیتی (عمومی) را برای تربیت تکنولوژیستها تاسیس نموده اند که هم دارای معلومات نظری لازم باشند و هم از مهارتهای یدی بصورت علمی استفاده نمایند.مزیت عظیم بهره وری اقتصاد کشورهای بلوک غرب و اخیراً بعضی از کشورهای بلوک شرق در ایجاد صنایع جدید و متنوع بر همین امر متکی است.


در کشورهای جهان سوم که چند دهه عقبتر هم هستند افراد با معلومات، به کار با دست به چشم حقارت می نگرند.


برای روشن شدن بیشتر موضوع نظر شما را به یک مثال معطوف می دارم، حدود هشتاد سال قبل این موضوع در شرکت تلفن امریکا (AT&T ) که انحصار نسبی تأمین خدمات تلفنی در امریکا و بخشی از کانادا را در دست داشت اتفاق افتاد ، وظیفه این شرکت نصب ، راه اندازی ، تعویض و تعمیر و نگهداری تلفن و ارتباطات تلفنی بود ، در سال 1925 این وظیفه به "راضی نگهداشتن مشتریان" تغییر یافت ، برای انجام این کار استانداردهایی به وجود آمد که مقرر می داشت کلیه سفارشات نصب و راه اندازی یک تلفن جدید یا تلفن اضافی حداکثر ظرف 48 ساعت انجام شود و همچنین درخواستهای تعمیرات و رفع خرابی واصل شده حداکثر ظرف 24 ساعت انجام شود. به تک تک کارکنان آموزشهای لازم داده شد بطوری که تنها یک نفر به تنهایی بتواند از عهده کلیه کارها اعم از نصب ، تعویض ، راه اندازی و تعمیر و نگهداری تلفن برآید ، بنابراین کارکنان یدی باید یاد می گرفتند که سیستم تلفن چگونه کار می کند ، طرز کار صفحه گزینه چگونه است ، از الکترونیک سر در می آوردند که مشکلات را تشخیص و از عهده رفع آن برآیند ، ضمناً مدیریت روش و زمان انجام کار را نیز شخصاً به عهده بگیرند. چند سال بعد که کیفیت هم مطرح شد ، این شرکت "کیفیت" را "رضایت قطعی مشتریان" تعریف کرد یعنی خود سرویسگر می بایست یک هفته پس از انجام کار به مشتری سر بزند ، و از او بپرسد که از کار او راضی است یا خیر.


با این مثال مشخص شد که منظور از :


1- کار و وظیفه چیست ؟


2- کارکنان امروز سازمانها، تکنولوژیستهایی هستند که مسئولیت کامل رضایت مشتریان (ارائه کار با کیفیت) را شخصاً بر عهده دارند.


3- تکنولوژیستها پیوسته به یادگیری دانش و معلومات جدید (مطلع کردن ، وارد بکار کردن و مسئولیت پذیر نمودن) نیاز دارند.


4- به فرآیند انجام یک کار به عنوان یک زیرسیستم از سیستم ساختار سازمانی نگریسته شود و ساختار سازمانی خود یک سیستم کامل و مبتنی بر فرآیندهای کار سازمان باشد.


5- باور کنیم که مردم بابت خریداری ، نصب و راه اندازی یک سیستم جدید به ما پول نمی دهند بلکه بابت خدمتی که تجهیزات ما در محل های مشتریان انجام می دهند به ما پول می دهند.


6- اجازه دهیم که تکنولوژیستهای ما با تجهیز به دانش و معلومات روز و مسئولیت پذیر بودن به "یک تصمیم گیرنده واقعی" در حیطه کار خود تبدیل شوند.


7- کارکنان به میزان بازدهی کارشان و نه نیروی مصرف شده و ساعات کار دستمزد دریافت دارند.



چگونه و از کجا آغاز کنیم



بهره ور ساختن کارکنان ، بخصوص کارکنان علمی مستلزم تغییر در اساس نحوه تلقی و نگرش آنهاست ، این تغییر طرز تلقی، نه فقط خاص کارکنان است بلکه مستلزم دگرگونی نحوه تلقی کل سازمان می باشد.


از آنجا که تغییر فرهنگ سازمانی به تمدن سازمانی کاری بسیار دشوار می باشد ، ابتدا باید بصورت آزمایشی (پایلوت) در یک بخش کوچک سازمان انجام شود.


گام اول یافتن ناحیه ای از سازمان یا حداقل گروهی از کارکنان علمی است که پذیرا و حاضر به قبول دگرگونی باشند. پس از آنکه بهره وری این گروه کوچک به میزان قابل قبولی افزایش یافت ، امکان تسری و بسط شیوه جدید به ناحیه ای بزرگتر و سپس به کل سازمان فراهم خواهد شد. تا آن زمان است که می آموزیم که مسایل و مشکلات اساسی در کجاها قرار دارند ، در کجا می توان انتظار مقاومت داشت ، و یا برای دستیابی به نتایج موردنظر ، انجام چه تغییراتی در کار و وظیفه ، در ساختار سازمانی ، در معیارهای اندازه گیری و در طرز تلقی ها الزامی خواهد بود.


بهره وری کارکنان علمی بزرگترین چالش مدیریت امروز است ، در عین حالیکه رمز و ضرورت بقاء سازمانهای امروزیست و مدیریت این سازمانها به هیچ طریق دیگری نمی توانند به حفظ کیان سازمان خود امیدوار باشند.


این موضوع برای مدیران ، سرمایه گذاران و برای بازارهای سرمایه مشکلی اساسی خواهد بود ، امروزه "دانایی" به جای "پول" حکمرانی می کند، و این کارگران و کارکنان علمی است که می توانند صاحب دانش و معلومات باشند ، بنابراین "بازارهای آزاد" معنا و مفهومی نخواهد داشت ، کارکنان علمی را نه می توان خرید و نه می توان فروخت و نه می توان به تملک درآورد ، و گرچه دارایی سازمانند ولی ارزش بازاری ندارند. آنچه مسلم است کارگران و کارکنان علمی و بهره وری آنان در دهه های آینده موجب تغییرات بنیادین در ساختار و ماهیت اقتصادی سازمانها خواهند شد ، اگر سازمانی از این امر مهم غافل بماند مرگ تدریجی خود را رقم زده است.



نویسنده :محمدعلی نژاد


برگرفته از: kasbokar.ir



نظرات 0
تاريخ : جمعه 11 فروردین 1391  | 11:09 PM | نویسنده : قاسمعلی
از رفتارهایی که شما را در سازمان عصبی معرفی می‌کند، پرهیز کنید
در موارد بحرانی، خونسردی خود را حفظ کنید و چند استراتژی بحران‌زدایی مناسب با فعالیت سازمانی خود را پیش‌بینی و طراحی کنید تا در موارد لزوم از آنها استفاده کنید
اگر از موضوعی علمی اطلاعی ندارید، یا احتیاج به توضیحات بیشتری دارید، بدون هیچ تردیدی سؤال کنید
وظایف کارمندان را متناسب با توانایی‌های فیزیکی و حرفه‌ای آنان تعیین کنید

از هر کس، مطابق دانش و تجربه‌اش توقع داشته باشید تا بهترین نتیجه را بدست آورید


خواسته‌های خود را واضح و روشن بیان کنید و اطمینان حاصل کنید که کارمندان به خوبی از جزئیات وظیفه‌ای که به عهده آنان است، مطلع هستند


نقش تبلیغات را در سودآوری سازمان نادیده نگیرید


برای حل مشکلات احتمالی، دوراندیش باشید و مطمئن باشید با در نظر داشتن چند راهکار تخصصی، هرگز در موارد اضطراری غافلگیر نخواهید شد


با وسواس بیهوده در انتخاب، زمان را از دست ندهید و به خاطر داشته باشید زمان برای شما متوقف نمی‌شود


با بی‌توجهی، تلاش و زحمات زیردستان را بی‌ارزش نکنید


انتقاد پذیر باشید .


در انجام کارها به سه نکته بیش از بقیه نکات توجه کنید: اعتماد به نفس، اعتماد به نفس، اعتماد به نفس


برای گیراتر شدن سخنان خود، همیشه چند عبارت کلیدی از بزرگان و افراد برجسته در ذهن داشته باشید و در موقع لزوم آنها را به کار ببرید.


با شروع به موقع جلسات، وقت‌شناسی را عملاً به حاضرین بیاموزید.


برای آزمودن کارمندانتان با آزمایشهای فاقد ارزش و بی‌اساس، شخصیت آنان را زیر سؤال نبرید.


رعایت سلسله مراتب کاری را به مسئولین و سرپرستان گوشزد کنید.


هرگز در حضور کارمندان با دیگر معاشرین خود، پشت سر افراد بدگویی نکنید


طوری رفتار کنید که دیگران شما را به عنوان الگو انتخاب کنند و آینده کاری دلخواه خود را در قالب شخصیت شما مجسم کنند.


سعی کنید با اصول ساده روانشناسی آشنا شوید.


در صورت لزوم با قاطعیت نه بگویید


مطمئن شوید مأمور خریدی که برای سازمان در نظر گرفته‌اید، علاوه بر کاردانی و رعایت اصول درست بازاریابی، مورد اعتماد، زرنگ و خوش‌سلیقه نیز هست و همان‌گونه که بر قیمت کالاها توجه دارد، بر زیبایی و کیفیت آنها نیز اهمیت می‌دهد


دقت کنید که توبیخ کارمند خطاکار، باید متناسب با اشتباهاتش تعیین شود


برای ارتقای سطح دانش کارمندان و افزایش بهره‌وری آنان، کلاسهای آموزشی ترتیب دهید و از لوازم کمک آموزشی بهره گیرید


در به وجود آوردن فضای رقابتی سالم، کوشا باشید


با رفتارهای ضد و نقیض، اعتماد زیردستان را از خود سلب نکنید


از مشورت و نظرخواهی با نیروی جوان ابایی نداشته باشید


با فرق گذاشتن بیهوده بین افراد گروه، انگیزه کاری آنها را از بین نبرید.


به خاطر داشته باشید رعایت استانداردهای محیط کار در کارایی کارمندان مؤثر است


از هر فرصتی برای استخدام و به کارگیری افراد برجسته استفاده کنید


توجه داشته باشید دانش و تجربه، هیچ کدام به تنهایی رهگشا نیستند، مثل اکسیژن و هیدروژن که از ترکیب معینی از آنها هوای تنفس ما تأمین می‌شود، می‌توان با آمیختن دانش و تجربه، راهکارهای حیاتی و استثنایی خلق کرد.


در انجام کارها روی شیوه‌ای خاص تأکید نکنید. شاید کسی بتواند از مسیر کوتاه‌تر و بهتری شما را به مقصد برساند





برگرفته از: kasbokar.ir



نظرات 0

تعداد کل صفحات : 29 :: 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 >