تاريخ : دوشنبه 7 فروردین 1391  | 12:14 PM | نویسنده : قاسمعلی
خلاقیت گریختن و پرهیز از موانعی است که ذهن را شکل داده است و آدمی را به روشها و رویه هایی خوگر ساخته . در مانع شکنی (Blockbusting ) فرد به شکستن این موانع ترغیب می شود تا به نظرات و مفاهیم نو دست یابد و بصیرتهای تازه ای را حاصل کند.برای شکستن ذهنیت های پیشین و ورود به عرصه های نوین تکنیک های چندی ابداع گردیده است که متداول ترین آنها تفکر موازی (Lateral thinking ) است. واضع این شیوه ادوارد دو بونو(Edward de Bono ) روش معمول تفکر را همانند حفر گودالی توصیف می کند که با افزایش اطلاعات فرد همان گودال را عمیق تر می سازد و از دیدن جاهای دیگر برای حفر کردن باز می ماند در حالیکه تفکر موازی نگاه فرد را به نقاط جدید معطوف می سازد و اطلاعات و تجربه های جدید صرفا به اندیشه های قبلی افزوده نمی شود،بلکه آنها را تغییر داده و الگو و ساختار جدیدی را ایجاد می کند.
یکی از راههای تحقق تفکر موازی،ایجاد یک اندیشه واسطه غیرممکن (Intermediate impossible ) است این اندیشه موجب طیران فکر و ذهن شده و با تعدیل آن می توان به اندیشه نو و عملی دست یافت.به عنوان مثال افسانه های تخیلی در مورد سفر به اعماق زمین تا به کرات دیگر اگرچه اندیشه هایی غیر ممکن است ولی به عنوان واسطه ای می تواند موجب دست یافتن به راههای جدید سفر به آن مکانها گردد. یا فرضا شما به عنوان مدیر مراجعانی دارید که باید در مذاکره با آنها از افکار و مقاصدشان آگاه باشید چه خوب بود اگر مغز این افراد در محفظه ای شفاف قرار داشت و شما م ی توانستید افکار آنها را بخوانید.این واسطه ای غیر ممکن است و با تعدیل آن شاید بتوانید به روشی دست پیداکنید که شما را از اندیشه های طرف مقابل آگاه سازد.
راه دیگر در تفکر موازی پیوند تصادفی (Random Juxtaposition ) است .فرض کنید دیوان خواجه حافظ را به قصد تفال می گشایید و مطلع غزلی را می خوانید و می کوشید تا مفاد آن را با موضوع مورد نظر پیوند داده و به نتیجه ای برسید.در این کار شما از روش پیوند تصادفی استفاده کرده اید.در قسمتهای قبل راجع به ارتباط اجباری نکاتی عنوان گردید که شباهت بسیار با این روش دارد،منتهی تصادفی بودن روش اخیر وجه تمایز این دو روش می باشد .فرضا شما می خواهید برای سیستم توزیع کالا های خود به شیوه ای نو دست پیدا کنید یک صفحه از فرهنگ لغت را بطور تصادفی باز می کنید و چند لغت آن صفحه را بازنویسی کرده سعی می کنید در مقابل هر یک از آنها مضوعی در رابطه با توزیع بنویسید.به عبارت دیگر سعی می کنید تا بین واژه های تصادفی و ناآشنا،با موضوع پیوندی ایجاد کنید و در این جریان به ایده های جدید برسید.در مثال زیر لغاتی از یک صفحه فرهنگ لغت بطور تصادفی نوشته و بین آنها و مساله توزیع رابطه ای برقرار گردیده است.

لغات تصادفی
ایده های که از لغات راجع به موضوع توزیع تداعی شده اند

سخاوت
کار توزیع را با سخاوتمندی انجام دهیم .سخاوت نسبت به مشتریان سخاوت نسبت به کارکنان

سخت
قوانین و ضوابط را سخت تر و دقیق تر کنیم.بسته بندی ها را محکم تر سازیم

سختانه :سخن درشت
فعالیت کارکنان بخش توزیع را به شدت کنترل کنیم،در امر توزیع شدت عمل بیشتری به خرج دهیم

سخت یشانی :دلیر
شیوه متهورانه و مخاطره آمیزی را در توزیع پیشه کنیم

سخت جان
به روشهای خود ادامه دهیم،از شکست ها نهراسیم و پایداری کنیم

یکی دیگر از طرقی که تفکر موازی را امکان پذیر می سازد معکوس سازی است .مسائل،مشکلات،ضعف ها و نارسایی ها همه می توانند به صورت امکانات،نقاط قوت و تونایی ها دیده شده و مورد استفاده قرار گیرند،تنها اگر ما نحوه نگرش و برخورد خود را عوض کنیم و پدیده های اطرافمان را با دیدی دیگر نگاه کنیم .مثلا مدیران به موضوع مقاومت کارکنان در مقابل تغییر به عنوان یک مساله نگاه می کنند و بریا از میان بردن آن به راه حل های مختلف متوسل می گردند در حالیکه اگر از جنبه مثبت به آن بنگریم می توانیم راه حل های مناسب بیابیم .مثال دیگر عمارت قدیمی یک شرکت است که به علت قدمت و کهنه شدن ممکن است مساله ای برای مدیریت باشد در حالیکه می توان از همین مساله به عنوان یک نکته مثبت بهره گرفت و شرکت را در این محیط با تزئینات خاصی سازمان داد که نشان دهنده تجارب فراوان بوده و جذابیت بیشتری را ایجاد کند.

برگرفته از : باشگاه اندیشه

 




نظرات 0
تاريخ : دوشنبه 7 فروردین 1391  | 12:14 PM | نویسنده : قاسمعلی

تکنيک هاي خلاقيت به عنوان ابزاري براي رشد خلاقيت و افزايش توان حل خلاق مسئله کمک شاياني به توان فرد در تمام مراحل خلاقيت و فرآيند حل خلاق مسئله مي نمايد . بعبارت ديگر هريک از تکنيک هاي خلاقيت ، مرحله يا مراحلي از فرآيند خلاقيت را تقويت مي کنند . اين تکنيک ها فردي و گروهي مي باشند که تکنيکهاي فردي شامل : توهم خلاق ، doit تکنيکهاي گروهي شامل : طوفان فکري ، دلفي ، سينکتيکس و تکنيکهاي مشترک شامل : اسکمپر،در هم شکستن مفروضات ، چرا ، مورفولوژيک که محور اصلي اين روش ها و تکنيک ها ، شکستن قالب هاي ذهني است .
تکنيک طوفان ذهني
طوفان ذهني که يکي از شيوه هاي برگزاري جلسات و مشاوره و دستيابي به انبوهي از ايده ها براي حل خلاق مسائل مي باشد در سال 1938 توسط الکس اس اسبورن ابداع شد . اين واژه هم اکنون در واژه نامه بين المللي وبستر اينگونه تعريف مي شود : اجراي يک تکنيک گردهمايي که از طريق آن گروهي مي کوشند راه حلي براي يک مسئله بخصوص يا انباشتن تمام ايده هايي که بطور خود به خود و درجا به وسيله اعضا ارائه مي شود بيابند.
تفاوت هاي طوفان ذهني فردي و گروهي
طوفان ذهني فردي با توليد طيف گسترده تري از ايده ها همراه است و کمتر منجر به ايده هايي کارا و عملي مي شود . نکته ي جالب توجه اين است که فرد به هنگام انزوا از گروه ديگر ترسي از انتقاد ندارد و بدون هيچگونه محدوديتي از طرف اعضا براي تجزيه ايده ها آزاد مي باشد . اما مزيت طوفان گروهي اين است که مشکلات ايده ي فرد بوسيله تجربه و خلاقيت افراد ديگر حل مي شود و از بين مي رود . اگر بخواهيم نتيجه مطلوبتري از طوفان ذهني داشته باشيم مي توانيم اين دو نوع طوفان ذهني را ترکيب کنيم .
تکنيک چرا ؟
تکنيک چرا دقيقا مثل چراهاي مکرر کودکي است که کودکان براي گسترش فهم خود از دنياي اطرافشان از والدين مي پرسند . اما با اين تفاوت که در بزرگسالي بايد ياد گرفته هايمان را زير سوال ببريم سادگي اين تکنيک باعث شده است ، بسياري از مردم متوجه اهميت و نقش آن نشوند و اين تکنيک براي ايده يابي و ايده پردازي به کار مي رود . بعنوان مثال براي شناسايي و تعريف درست و کامل مسئله مي توان از اين تکنيک استفاده کرد. بلکه استفاده از اين تکنيک به ما کمک مي کند تا موقعيت و وضعيت را بهتر و روشنتر مشخص کنيم و در فرآيند آن به ايده هاي جديدي دست يابيم .
تکنيک توهم خلاق
خيلي اوقات آنچه را که فکر مي کنيم واقعيت است ، واقعيت نيست . واقعيتها با پنج حس انسان درک مي شوند. چيزهايي که چشم مي بيند و طوري که مغز آن را تفسير مي کند باعث اين خطا مي شود . چشم مي بيند ، اما وظيفه ي ذهن چيز ديگري است . کار ذهن مرتب کردن ، دسته بندي و قابل فهم کردن جرقه هايي است که پس از ديدن ، مغز آن را ايجاد مي کند بنابراين تصاويري که در ذهن است ، کپي مستقيم اشياء نيست بلکه کدهاي خلاصه اي است که از طريق شبکه ي عصبي مغز مي رسد . منظور و هدف اين تکنيک اين است که شما بتوانيد با قدرت توهم بعضي از اوقات با خطاهاي عمدي طور ديگري به مسائل نگاه کرده تا بدين وسيله اصل و واقعيت موضوع را دريابيد . اين سعي باعث مي شود مقداري اطلاعات از شکاف هاي موجود در بافتهاي عصبي ، آزاد شده و به وسيله پيوند با اطلاعات قبلي ، الگوي ذهني جديدي ساخته شود و يا موضوع از الگوي ذهني قبلي به الگوي ديگري انتقال يابد .
برگرفته از: haftbit.com



نظرات 0
تاريخ : دوشنبه 7 فروردین 1391  | 12:13 PM | نویسنده : قاسمعلی
شواهد دلالت دارند که هم وراثت و هم محیط، در بالندگی و رشد خلاقیت مؤثر است اشاره آلفرد هیچکاک اغلب برای شخصیت پردازی قهرمانان قصه های خود از عنصر خلاقیت بهره می گرفت. به عبارت دیگر هر کدام از شخصیت های داستانی او یک ویژگی خاص داشتند. در قصه «پنجره عقبی» یک عکاس نشریه به خاطر شکستگی پایش باید مدت ها در خانه بستری شود، اما او بیکار نیست و با لنزهای دوربین ازطریق پنجره عقبی اتاقش، زندگی مردم را می کاود و قصه آنچنان روان و زیبا پیش می رود که در پایان، همان عکاس خلاق به عنوان کارآگاه، یک جنایت واقعی را عریان می کند. افراد خلاق نیز این گونه هستند، آنها مثل افراد عادی به پیرامون خود نگاه نمی کنند. شاید از منظر مردم، برخی از افراد خلاق دچار برخی کاستی ها در حواس باشند، اما اینگونه نیست. آنها به هر پدیده ای به گونه ای دیگر نگاه می کنند.

«اسماعیل صدیقی پاشاکی» مطلبی را از «استیفن. ب. روبنز» ترجمه کرده است که در پی می آوریم: خلاقیت را قوه و استعدادی می دانند که تصویرهای ذهنی را به نحوی منحصر به فرد، با هم ترکیب و یا این که رابطه ای غریب و غیرعادی میان آنها ایجاد می کند. البته باید گفت تصویرهای ذهنی نباید فقط نو و بدیع باشند، بلکه باید سودمند و مفید هم باشند.«نورمن مایر» می گوید: « صرف خارق العادگی و یا متفاوت بودن تصویر ذهنی، نشانه خلاقیت و امتیاز آن نیست، چون، چه بسا که آن تصویر ذهنی، نشانه ای از ناهنجاری روانی نیز باشد. عدم درک این تمایز، امکان آن را فراهم می کند که غالباً نبوغ را با جنون خلط و قاطی کنیم. شاخص ممتاز بودن راه حلهای خلاق آن است که باید عملی باشند، یعنی این که با واقعیت در پیوند باشند آیا خلاقیت را می توان رشد داد؟خلاق بودن- یعنی دیدن چیزهایی در عالم و آدم، که به چشم دیگران نیاید- آسان نیست. همین که چیزی را متفاوت از دیگران به تصور درآورید، در زمره افرادی قرار می گیرید که انگشت شمارند. غالباً سازمانها کسانی را که پای بند دید و نگرش منحصر به فرد خود در مورد پدیده ها هستند، برنمی تابند. در محیط هایی که تأکید بر همگنی و یکپارچگی است، داشتن نگرش متفاوت با دیگران سهل نیست. اما آیا انسانهای خلاق با سایر انسانها تفاوت دارند؟ آیا توانایی آنها ارثی است یا اکتسابی؟ شواهد دلالت دارند که هم وراثت و هم محیط، در بالندگی و رشد خلاقیت مؤثر است. خلاقیت را باید صفتی پنداشت که هر انسانی به درجاتی بدان موصوف است. آن چه ضروری است، این است که باید زمینه تجلی این قوه را در داخل اعضای سازمان، خاصه در مدیران فراهم کرد. خلاقیت را نمی توان تابع منطق دوتایی و یا مقوله ای دوگانه به حساب آورد. بدین معنا که بگوییم انسانها یا واجد آن هستند و یا فاقد آن. از سوی دیگر، اگرچه هر کسی سهمی از قوه خلاقیت دارد، برخی کسان هستند که به علت داشتن توانایی های ذاتی، این قوه را موفق تر از دیگران به کار می گیرند.


افراد خلاق دارای مشخصه های زیر هستند:


۱) به وضع موجود رضایت نمی دهند و طالب تغییر هستند.


۲) در دوران بچگی در محیطی با غنای فرهنگی، پرورش یافته اند.


۳)در کار اندیشیدن تاجایی که ممکن است، از قالب و چارچوب می گریزند.


۴) اضطراب و دلواپسی شان در کمترین حد است.


۵) استقلال نظر و پویایی بالایی دارند.


۶) استبداد رأی در آنها در کمترین حد ممکن است.


۷) موضع گیری آنها ناظر بر بازدهی بیشتر است.


۸) تکانه ها و امیال درونی شان با تأکید و تصدیق بیشتر مواجه می شوند.


۹) میزان درگیری ها و تعارضات درونی شان در سطح متعادلی قرار دارد.



به نظر می آید که ویژگی های یاد شده، این حکم را که هر کسی سهمی از قوه خلاقیت دارد، نقض می کند. ولی در واقع چنین نیست، چون ویژگیهای یاد شده فقط انسانهایی را وصف می کنند که از قوه خلاقیت بسیار بالایی برخوردارند. تحقیقات انجام شده، نشان می دهد که انسان های بسیار خلاق، با کسانی که دارای قوه خلاقیت متوسط یا کم هستند، تفاوت دارند. «کروپ لی» می گوید: «انسان خلاق در فعالیتهای فکری خود نرمش و انعطاف پذیری خاصی دارد. او خود را پایبند حفظ و نگهداری وضع موجود که مطابق با نظر وی نیز هست، نمی کند و پیوسته آماده و مستعد آن است در نظراتش تجدید نظر کند و اما به عکس، آن کسی که اندیشه خود را مطلق می انگارد، اعتقاد آتشین به منطقی و صادق بودن نظراتش درباره جهان دارد. او نه، می خواهد و نه، می تواند مواضع فکری خود را با اوضاع دائم التغییر متناسب کند و محکم به آنچه «به گمان او» درست است، می چسبد. چنین شخصی بر خلاف افراد خلاق، انعطاف پذیری فکری ندارد و بسیار قالبی و کلیشه ای عمل می کند. چنانکه اشاره شد لازم است سازمانها بستری فراهم کنند تا کارکنان، درجاتی از خلاقیت را که به طور بالقوه از آن برخوردارند، به فعلیت در آورند. برای مثال سازمانهای با مشخصات زیر، لزوماً تجلی و ظهور تفکر خلاق را با مشکلاتی مواجه می کنند:


* شغلها، تعاریف محدود و ظریفی دارند.


* روابط اختیار و اقتدار، تعاریف قطعی و انعطاف ناپذیری دارند.


* رفتار کارکنان، با مجموعه ای مدون از بخشنامه ها و روش کارها هدایت و کنترل می شوند.


* روابط حاکم بر سازمان، خشک و رسمی است و قابلیت های فردی کارکنان لحاظ نمی گردند.


* تنوع آرا و مواضع متقابل، امکان ابراز نمی یابند.


* فضای اطلاع رسانی محدود و بسته است.


* تخصصی کردن کارها در حد افراط به چشم می آید.


* نظام نظارتی در مورد ثبات، قابلیت پیش بینی و کلیشه سازی امور وجود دارد.


* بیشتر به پاداش بیرونی که دارای جنبه مادی است اتکا دارند، تا پاداش درونی که در نفس کار پنهان است. شواهد حکایت از آن دارند که سازمانهایی که انباره ای از بخشنامه ها، آیین نامه ها، خط مشی ها و ساز و کارهای نظارتی دارند نمی توانند امکان آن را بیابند که بر میزان خلاقیت کارکنان خود بیافزایند.


الف- روشهای فردی برای برانگیختن خلاقیت


۱) خلاقیت را می توان با آموختن راههای «خلاق شدن» و پرهیز از کاربرد رهیافت هایی که در حل مشکلات معمول است، زیاد کرد. این روش که به نام «آموزش مستقیم» معروف است بر پایه این فرض قرار دارد که چون افراد گرایش بدان دارند که در حل مشکلات از راه حل های رایج استفاده کنند، این امر آنها را از به کارگیری توانمندی ها و ظرفیت های واقعی شان باز می دارد. بنابراین روش «آموزش مستقیم» که در جستجوی راه حل های بدیع و نو است، زمینه مساعدی برای رشد اندیشه های خلاق فراهم می سازد.


۲) روش فردی دیگر «فهرست کردن ویژگیها» نام دارد. در این شیوه، تصمیم گیرنده ابتدا ویژگی های اصلی مربوط به راه حل های مرسوم را می یابد و سپس هر یک از ویژگیهای اصلی را جدا جدا بررسی می کند و آنگاه تا جایی که ممکن است نسبت به تغییر هر کدام از آنها، همت می گمارد و در راستای همین تغییر هر طرحی را ولو آنکه خنده دار نیز باشد، بدون چشم پوشی فهرست می کند و وقتی که فهرست جامعی تهیه کرد و اشکالات را مشخص نمود گزینه های مؤثر و سودمند را انتخاب و بقیه را حذف می کند.


۳) خلاقیت را همچنین می توان با جایگزین کردن تفکر عمودی با تفکر افقی یا زیگزاک از قوه به فعل درآورد. تفکر عمودی، قویاً عقلانی و منطقی است و دارای فرایند زنجیره ای است که هر حلقه آن در یک توالی ناگسستنی در پی حلقه پیش از خود می آید. هر حلقه از زنجیره این تفکر، لزوماً باید معتبر و درست باشد. افزون بر آن، تفکر عمودی، فقط چیزی را گزینش و بررسی می کند که ذیربط با موضوع باشد.به عکس آن، تفکر افقی در گستره سطح حرکت می کند و رو به سوی گوشه ها و جوانب دارد و چنین نیست که راه حلی را بپروراند، بلکه به بازسازی و تغییر آن می پردازد. تفکر افقی به صورت فرآیند زنجیره ای نیست. برای مثال انسان ممکن است برای گشودن مشکلی به جای آنکه از محل شروع راه حلی که مرسوم است، آغاز کند، از نقطه آخر آن بیآغازد و سپس به مراحل ماقبل آن برگردد. هر مرحله از تفکر افقی لزوماً درست و معتبر نیست، زیرا چه بسا اقتضا کند از مسیری انحرافی بگذرد تا اینکه به جایی برسد که راه درست، پدیدار و آشکار گردد و در خاتمه اینکه تفکر افقی خود را پایبند اطلاعات مربوط با موضوع نمی کند و به عمد اطلاعات خارج از محدوده یا غیرمربوط را به کار می گیرد تا شیوه جدیدی برای نگرش به مشکل بیابد. ب- روشهای گروهی برای برانگیختن خلاقیت بیشترین تلاش در زمینه پرورش خلاقیت را می توان در حوزه کارهای گروهی مشاهده کرد. برجسته ترین شیوه های گروهی برای پرورش خلاقیت عبارتند از: روش طوفان فکری (سیال سازی ذهن)، روش گوردن و روش تلفیقی نامتجانس ها.


1 - روش طوفان فکری(یا بارش مغزی) وجه شباهت روش طوفان فکری و روش گوردن در آن است که شش تا دوازده نفر برای مدت معینی پشت میزی می نشینند و سعی می کنند به طور آزادانه و فارغ از هر گونه عوامل بازدارنده ذهنی تا جایی که امکان پذیر است به ارائه روش ها بپردازند. در این جلسه باب نقد و انتقاد درباره پیشنهادها کاملاً بسته است و تمامی پیشنهادهایی که در جلسه مطرح می کنند، می نویسند تا بعداً راجع به آنها به بحث و بررسی بپردازند و اما وجه تفاوت این دو روش، در آن است که در شیوه طوفان فکری، اعضای گروه درباره مشکل، آگاهی دارند و رئیس جلسه طوفان فکری، مشکل را به روشنی تمام بیان می کند، به گونه ای که همه شرکت کنندگان به درک آن نائل آیند. سپس وی اعضای گروه را موظف می کند تا جایی که امکان دارد ذهنیت خود را درباره مشکل بیان کنند.


2- روش گوردن روش گوردن، بر خلاف روش طوفان فکری، فرصت های بیشتری را برای ارائه راه حل های واقعاً بدیع و تازه مهیا می کند. چون که فقط رئیس جلسه از ماهیت دقیق مشکل آگاه است، او به جای اینکه مشکل را به روشنی برای گروه بیان کند، فقط به طور غیرمستقیم بدان اشاره می کند. برای مثال رئیس جلسه در روش طوفان فکری ممکن است مشکل را بدین صورت بیان کند: «مدرسه ما سال آینده فضای آموزشی کافی برای ثبت نام کنندگان احتمالی ندارد.» اما رئیس جلسه در شیوه گوردن ممکن است فقط عبارت های «فضای آموزشی» یا «زیادی تعداد ثبت نام کنندگان» را بگوید. هر چند در روش گوردن، اتلاف وقت، بسیار زیاد است و کمتر ناظر بر هدف است، ولی فرصتی را برای شرکت کنندگان فراهم می کند تا راه هایی را بدون دخالت فلج کننده راه حل های سنتی کشف کنند. این روش به جای آنکه با تعبیر و تفسیر راه حل های موجود، برای اندیشه محدودیتی ایجاد کند، آن را مجاز می کند تا با آزادی کامل جولان دهد و تنها محدودیتی که برای اندیشه حادث می شود ناشی از دلالتهای ضمنی کلمه یا کلماتی است که رئیس جلسه در اختیار شرکت کنندگان گذاشته است. روش تلفیق نامتجانس ها یکی از مفیدترین راههای رشد قوه خلاقیت، تلفیق نامتجانس هاست و آن شیوه ای است که سعی دارد عناصر متفاوت و بی ربط را با هم تلفیق کند تا از این رهگذر راه حل های تازه ای برای مشکل پیدا کند. بدیهی است که خیلی از مشکلاتی که حادث می شوند، تازگی ندارند. آنچه محل بحث است، این است که مشکل را باید به شیوه ای تازه نگریست. این دیدگاه در جای خود، ظرفیت و امکانی را برای عرضه راه حل های اساساً نو فراهم می کند. برای یافتن نگرش های نو در مورد مشکلاتی که سابقه وقوع دارند، ضروری است که شیوه های آشنای نگاه کردن به مسائل را کنار بگذاریم. روش تلفیق نامتجانس ها به نحو گسترده ای از تمثیل، برای پیدا کردن شباهت ها و همانندی های موجود در کارکرد پدیده ها و روابط میان آنها استفاده می کند. برای نمونه، تمثیل مستقیم، می تواند با مقایسه وجوه شباهت در واقعیات، علم و فناوری، راه حل های تازه ای را کشف کند. «الکساندر گراهام بل» با فهمیدن سازوکار عناصر موجود در گوش و به کار بستن آنها در «جعبه سخنگوی» خود به پدیده ای شگفت انگیز دست یافت. او بعد از اینکه پی برد استخوان های برجسته ای در گوش با غشای نازکی کار می کنند، از خود پرسید چرا قطعه ای محکم و ضخیم از غشا نباید تکه ای از استیل را حرکت دهد. او از درون همین قیاس، تلفن را طراحی کرد.



نظرات 0
تاريخ : دوشنبه 7 فروردین 1391  | 12:13 PM | نویسنده : قاسمعلی

در جريان‌ زندگي‌ خويش‌ که‌ بخشي‌ از آن‌ در سازمان‌ها، محيط‌هاي‌ خانوادگي‌ و يا در کنار دوستان‌ سپري‌ مي‌شود، گاهي‌ نيازمند برگزاري‌ جلسات‌ براي‌ اتخاذ تصميمات‌ جديد هستيم‌. اگرچه‌ گهگاه‌ در تصور مردم‌، برگزاري‌ جلسات‌ به‌ عنوان‌ يک‌ عمل‌ غيرکارا مطرح‌ مي‌شود اما بهره‌گيري‌ درست‌ و اصولي‌ از آن‌ مي‌تواند بسيار اثر بخش‌ باشد. به‌ همين‌ علت‌ هر نشستي‌ در خانواده‌ و يا با دوستان‌ و يا در محل‌ کار و نظير اينها مي‌تواند زمينه‌يي‌ براي‌ شروع‌ يک‌ تصميم‌ گيري‌ ارزشمند باشد.

ادوارد دوبونو پدر تفکر خلاق‌ در کتاب‌ «شش‌ کلاه‌ تفکر» يک‌ روش‌ خلاقانه‌ ارايه‌ مي‌کند و از طريق‌ آن‌ مي‌کوشد نشست‌ افراد به‌ دور يکديگر را به‌ اقدامي‌ ثمربخش‌ و کارا تبديل‌ کند.
«دوبونو» سعي‌ مي‌کند به‌ کساني‌ که‌ به‌ دور هم‌ جمع‌ مي‌شوند،بياموزد که‌ به‌ تفکر خود نظم‌ دهند و آنگاه‌ در اين‌ ميان‌، به‌ راههاي‌ خلاقانه‌ بيانديشند و با يک‌ هماهنگي‌ مدبرانه‌ نتايج‌ را طبقه‌بندي‌ و اولويت‌بندي‌ کرده‌ و در تصميم‌گيري‌ها از آن‌ استفاده‌ کنند.
اگر شما مي‌خواهيد با تکنيک‌ شش‌ کلاه‌ تفکر در جلسات‌ قدم‌ بگذاريد،بهتر است‌ اين‌ مقاله‌ را بخوانيد و آنگاه‌ عمل‌ کنيد: تصور کنيد به‌ يک‌ جلسه‌ قدم‌ گذاشته‌ايد و شما مسوول‌ نظم‌دهي‌، هدايت‌ و نتيجه‌گيري‌ از آن‌ جلسه‌ هستيد، در اينجا کلاه‌ آبي‌ را بر سر شما خواهند گذاشت‌، زيرا هنگامي‌ که‌ کسي‌ کلاه‌ آبي‌ را بر سر مي‌گذارد بايد به‌ موارد زير دقت‌ کند.
1 رنگ‌ آبي‌ نماد آسمان‌ آبي‌ رنگ‌ است‌ که‌ چتر آن‌ بر همه‌ جا گسترده‌ شده‌ است‌ و کسي‌ که‌ کلاه‌ آبي‌ بر سر خود مي‌گذارد بايد بتواند افکار جاري‌ در محيط‌ جلسه‌ را در ذهن‌ خود به‌ جريان‌ درآورد و نظم‌ و تمرکز دهد.
2 کلاه‌ آبي‌ همچون‌ يک‌ نرم‌افزار است‌ که‌ تلاش‌ مي‌کند به‌ تفکرکردن‌ جمع‌، جهت‌ دهد و با برنامه‌يي‌ مشخص آن‌ را به‌ سرانجام‌ برساند و گويي‌ همچون‌ يک‌ کارگردان‌ تفکر ما را هدايت‌ مي‌کند.
3 با کلاه‌ آبي‌ اولويت‌ها و محدوديت‌ها تعيين‌ مي‌شود. به‌ هرحال‌ فرد خوش‌شانسي‌ هستيد که‌ کلاه‌ آبي‌ بر سر شما قرار مي‌گيرد و اگر مدبرانه‌ عمل‌ کنيد مي‌توانيد به‌ انجام‌ يک‌ تصميم‌ خوب‌ موفق‌ شويد. اکنون‌ بر روي‌ صندلي‌ خود بنشيند و موضوع‌ و يا مشکل‌ مورد بحث‌ را بر روي‌ تخته‌سياه‌ بنويسيد. در نخستين‌ اقدام‌ و با هدايت‌ شما همه‌ اعضا بايد کلاه‌ سفيد را بر سر بگذارند و در مورد موضوع‌ بيان‌ شده‌ بيانديشند. هنگامي‌ افراد همگي‌ تصميم‌ مي‌ گيرند با کلاه‌ سفيد تفکر کنند بايد به‌ نکات‌ زير توجه‌ کنند:
1- کسي‌ که‌ کلاه‌ سفيد بر سر مي‌گذارد بايد بطور موقت‌ عقايد و نظراتش‌ را به‌ بايگاني‌ ذهنش‌ بسپارد.
2- هر آن‌ چيزي‌ که‌ از اطلاعات‌ محض‌ در مورد موضوع‌ يا مشکل‌ مورد بحث‌ مي‌دانيد بيان‌ کنيد.
3- «ادوارد دوبونو» در اين‌ باره‌ مي‌گويد: چنين‌ فردي‌ همچون‌ کودکي‌ است‌ که‌ محتويات‌ جيب‌ خود را بر روي‌ ميز خالي‌ مي‌کند.
4- هنگامي‌ که‌ کلاه‌ سفيد را بر سر مي‌گذاريد، نبايد به‌ چيزهايي‌ که‌ شامل‌ الهامات‌ ،قضاوت‌هاي‌ متکي‌ به‌ تجارب‌ گذشته‌، عواطف‌، احساسات‌ و عقايد است‌ توجه‌ کنيد و تنها بايد همچون‌ يک‌ رايانه‌، فقط‌ اطلاعات‌ ارايه‌ کنيد. حال‌ شما بايد اطلاعات‌ به‌ دست‌ آمده‌ از حاضرين‌ در جلسه‌ را که‌ به‌ واسطه‌ تفکر با کلاه‌ سفيد ارايه‌ شده‌ است‌ را جمع‌بندي‌ کنيد و اعضاي‌ جلسه‌ را وارد مرحله‌ بعد کنيد تا با گذاشتن‌ کلاه‌ قرمز بر سر، شروع‌ به‌ تفکر کنند .
هنگامي که ‌ حاضرين‌ مي‌خواهند با کلاه‌ قرمز در مورد موضوع‌ مورد نظر تفکر کنند بايد به‌ نکات‌ زير توجه‌ کنند:
1- اجازه‌ دهيد احساسات‌ و عواطف‌ بر وجود شما حاکم‌ شده‌ و به‌ زبان‌ درآيند و هرکسي‌ مي‌تواند از الهامات‌ و دريافت‌هاي‌ ناگهاني‌ خويش‌ سخن‌ گويد و ديگر نيازي‌ به‌ استدلال‌ نيست‌. اگر به‌ احساسات‌ اجازه‌ بروز ندهيم‌ بدون‌ شک‌ ناخواسته‌ و بدون‌ دقت‌ نظر، در تصميم‌گيري‌ها وارد شده‌ و چه‌ بسا سبب‌ بروز مشکلاتي‌ براي‌ ما شوند.
2- هنگامي‌ که‌ از کلاه‌ قرمز استفاده‌ مي‌کنيم‌ از قوي‌ترين‌ احساسات‌ خود نظير ترس‌ و نفرت‌ گرفته‌ تا احساسات‌ ظريف‌ نظير ترديد و سوءظن‌ بايد سخن‌ به‌ ميان‌ آوريم‌ و به‌ گفته‌ «دوبونو» بايد همچون‌ آينه‌يي‌ شويم‌ که‌ احساسات‌ با تمام‌ پيچيده‌گي‌هايش‌ بيان‌ شوند. بدون‌ شک‌ احساسات‌ نقش‌ مهمي‌ در زندگي‌ انسان‌ دارند و چه‌ بسا سبب‌ ايجاد هدفهايي‌ نيز در زندگي‌ ما شوند. شما با کلاه‌ قرمز ممکن‌ است‌ چنين‌ جملاتي‌ را به‌ زبان‌ آوريد: «اگرچه‌ همه‌ آمارها و اطلاعات‌ احتمال‌ موفقيت‌ مي‌دهد اما احساسم‌ مي‌گويد،موفق‌ نمي‌شويم‌» و يا بگوييد: «اگرچه‌ اطلاعات‌ و آمار احتمال‌ موفقيت‌ نمي‌دهند اما احساسم‌ مي‌گويد، موفق‌ مي‌شويم‌» پس‌ از اينکه‌ تمام‌ نظرات‌ اعضاي‌ جلسه‌ ارايه‌ شد، شما اقدام‌ به‌ جمع‌بندي‌ تراوشات‌ فکري‌ حاضران‌ کرده‌ و آنگاه‌ به‌ مرحله‌ بعد قدم‌ بگذاريد و اجازه‌ دهيد حاضران‌ کلاه‌ سياه‌ را بر سر بگذارند.

با گذاشتن‌ اين‌ کلاه‌ بر سرنبايد احساسات‌ منفي‌ بدون‌ منطق‌ بيان‌ شوند بلکه‌ فرد بايد ديدگاه‌هاي‌ منفي‌ خود را در خصوص‌ مشکل‌ يا موضوع‌ مورد بحث‌ به‌ صورت‌ منطقي‌ بيان‌ کند. بدون‌ شک‌ اگر از اين‌ کلاه‌ بخوبي‌ استفاده‌ شود،مي‌تواند ما را از مخاطراتي‌ که‌ در آينده‌ از چشمان‌ ما دور مي‌ماند آگاه‌ کند. ما بايد به‌ خاطر داشته‌ باشيم‌ امروزه‌ بسياري‌ از مردم‌ کلاههاي‌ سياه‌ رنگي‌ بر سر مي‌گذارند که‌ تنها با احساسات‌ منفي‌ همراه‌ است‌ که‌ در آن‌ از منطق‌ خبري‌ نيست‌. منفي‌بودن‌ اصولا آسان‌تر است‌. زيرا خراب‌ کردن‌ از درست‌ کردن‌ آسان‌تر است‌. تفکر منفي‌ به‌ گفته‌ «دوبونو» جذاب‌ است‌، زيرا دستاوردهاي‌ آن‌ را مي‌توان‌ به‌ فوريت‌ مشاهده‌ کرد. اثبات‌ خطاي‌ ديگران‌ براي‌ ما رضايت‌ در پي‌ دارد و حمله‌ کردن‌ به‌ يک‌ ديدگاه‌ در ما احساس‌ برتري‌ مي‌بخشد و برعکس‌ ستودن‌ يک‌ نظر سبب‌ مي‌شود در خود احساس‌ کنيم‌ با فرد برتري‌ روبرو شده‌ايم‌.
اصولا در اين‌ مرحله‌، افراد بايد اشتباهات‌ و خطاها و موارد نادرست‌ موجود در موضوع‌ يا مشکل‌ مورد بحث‌ را مطرح‌ کنند و نتايج‌ بحث‌هاي‌ ارايه‌ شده‌ توسط‌ شما جمع‌بندي‌ شده‌ و در نهايت‌ ثبت‌ شود و آنگاه‌ بار ديگر اجازه‌ دهيد حاضران‌ کلاه‌ زرد را بر سر خود بگذارند و شروع‌ به‌ تفکر کنند.
زرد نماد آفتاب‌ است‌ و آفتاب‌ شروعي‌ براي‌ سازندگي‌، شادابي‌ و خوش‌بيني‌ است‌. گويي‌ هر جا سراغ‌ از خورشيد گرفته‌ مي‌شود گرمي‌ زندگي‌ و زايشي‌ ديگر در ميان‌ است‌ و تفکر مثبت‌ بايد به‌ همراه‌ کنجکاوي‌ و شادماني‌ و سرور و تلاش‌ براي‌ درست‌ شدن‌ کارها باشد. فرد با گذاشتن‌ کلاه‌ زرد تلاش‌ مي‌کند به‌ نکات‌ ارزشمند و مثبت‌ موضوع‌ بنگرد.
اصولا افکار سازنده‌ به‌ سوي‌ مثبت‌گرايي‌ تمايل‌ دارند. يکي‌ از تمريناتي‌ که‌ فرد با کلاه‌ زرد مي‌تواند انجام‌ دهد بهره‌گيري‌ از تجربيات‌ ارزشمند گذشته‌ است‌. کلاه‌ زرد در ابتدا درصدد کشف‌ فوايد موجود در موضوع‌ مورد بحث‌ است‌ و هر آنچه‌ مي‌کاود، بيان‌ مي‌دارد. اکنون‌ بار ديگر به‌ جمع‌بندي‌ نظرات‌ به‌ دست‌ آمده‌ بر اثر کلاه‌ زرد بپردازيد.

اکنون‌ حاضران‌ بايد کلاه‌ سبز را بر سر بگذارند. کلاه‌ سبز، کلاه‌ خلاقيت‌ است‌. سبز، رنگ‌ باروري‌ است‌ و همچون‌ دانه‌يي‌ است‌ که‌ هنگامي‌ که‌ دردل‌ خاک‌ مي‌رويد،روزي‌ به‌ درختي‌ تناور و سرسبز تبديل‌ مي‌شود هنگامي‌ که‌ افراد کلاه‌ سبز را بر سر مي‌گذارند، بايد به‌ راه‌هاي‌ نو بيانديشند که‌ مي‌تواند در آن‌ موضوع‌ مورد نظر اثرگذار بوده‌ و به‌ تصميم‌ گيري‌هاي‌ خلاقانه‌ منجر شود.
شما با اين‌ کلاه‌ علاقه‌مند هستيد در راه‌ تغيير قدم‌ بگذاريد و تحول‌ را در آغوش‌ بگيريد. نظرات‌ جديد و بديع‌ ارايه‌ کنيد و جرقه‌ خلاقيت‌ را از ذهن‌ خود به‌ بيرون‌ رها کنيد.
هرگاه‌ تمامي‌ اين‌ راهها با بن‌بست‌ روبرو شد اکنون‌ بايد به‌ مدد خلاقيت‌ راههاي‌ جديدي‌ را کشف‌ کنيد. خلاقيت‌ شامل‌ انگيزش‌، کندوکاو و پذيرش‌ خطر است‌.

هنگامي‌ که‌ حاضران‌ کلاه‌ سبز را بر سر مي‌گذارند، فرصتي‌ مي‌يابند که‌ مغز را از روزمرگي‌ بيرون‌ آورده‌ و به‌ جست‌وجوي‌ چيزهاي‌ کشف‌ نشده‌ هدايت‌ کنند. حال‌ فرصتي‌ به‌ حاضران‌ دهيد تا ايده‌هاي‌ نو ارايه‌ کنند و آنگاه‌ به‌ ثبت‌ اين‌ ايده‌ها پرداخته‌ و به‌ جمع‌بندي‌ نظرات‌ بپردازيد. بدون‌ شک‌ براي‌ خلاقانه‌ انديشيدن‌ بايد فرهنگ‌ خلاقيت‌ را بر فضاي‌ جلسه‌ حاکم‌ کنيد. اکنون‌ شما بايد تلاش‌ کنيد که‌ با کلاه‌ آبي‌ که‌ بر سر گذاشته‌ايد به‌ ارزيابي‌ نتايج‌ پرداخته‌ و به‌ يک‌ جمع‌بندي‌ مناسب‌ برسيد و در نهايت‌ در جهت‌ حل‌ مشکل‌ يا پيگيري‌ مورد نظر تصميم‌ نهايي‌ را بگيريد. بدون‌ شک‌ هر يک‌ از اعضا مي‌توانند کلاه‌ آبي‌ را به‌ امانت‌ گرفته‌ و با آن‌ به‌ تفکر بپردازند و در اتخاذ تصميمات‌ به‌ شما کمک‌ کنند. در پايان‌ شما در مي‌يابيد هنگامي‌ که‌ جلسه‌ را اينگونه‌ مديريت‌ مي‌کنيد، ديگر تنها شاهد آن‌ نخواهيد بود که‌ يک‌ فرد تنها با کلاه‌ سياه‌ به‌ جلسه‌ قدم‌ بگذارد و يا فرد ديگري‌ تنها با کلاه‌ قرمز تفکر کند. بلکه‌ همه‌ مجبورند با شش‌ کلاه‌ مذکور تفکر کنند و انديشه‌هاي‌ ذهن‌ خود را ارايه‌ کنند
برگرفته از:fekreno.org



نظرات 0
تاريخ : دوشنبه 7 فروردین 1391  | 12:13 PM | نویسنده : قاسمعلی
چکیده‌
‌ ‌تهییج‌ ذهنی‌ یا تکنیک‌ گوردون‌ روشی‌ است‌ بسیار مناسب‌ جهت‌ یافتن‌ راه‌حلهای‌ جدید برای‌ مسئله‌ و نیز برای‌ اکتشافات‌ علمی‌ و فنی. این‌ روش‌ فرآیندی‌ خاص‌ و منحصر به‌ فرد و در عین‌ حال‌ موثر دارد. در این‌ مقاله، ابتدا مفهوم‌ تهییج‌ ذهنی، آنگاه‌ تاریخچه‌ مختصری‌ از پیدایش‌ و گسترش‌ این‌ روش‌ ارائه‌ و سپس‌ به‌ قواعد آن‌ پرداخته‌ می‌شود . مکانیسم‌های‌ عملی‌ تهییج‌ ذهنی‌ و فلوچارت‌ تهییج‌ ذهنی‌ نیز به‌طور کامل‌ معرفی‌ می‌گردد و در نهایت‌ به‌ کاربرد این‌ روش‌ و همچنین‌ تفاوتهای‌ آن‌ با روشهای‌ مشابه‌ و مزایا و معایب‌ آن‌ اشاره‌ می‌شود .
مقدمه
‌ ‌واژه‌ SYNECTICS (تهییج‌ ذهنی) یک‌ واژه‌ یونانی‌ بوده‌ و مفهوم‌ آن‌ پیوند اجزای‌ متفاوت‌ و ظاهراً‌ بی‌ارتباط‌ به‌ یکدیگر است. در اینجا منظور از تهییج‌ ذهنی‌ بیشتر فرآیند خلاقیت‌ است، بخصوص‌ آن‌ دسته‌ از خلاقیتها که‌ در ارائه‌ راه‌ حل‌ برای‌ مسئله‌ کاربرد داشته‌ باشد. یک‌ گروه‌ تهییج‌ ذهنی‌ شامل‌ افرادی‌ با پیش‌ زمینه‌های‌ مختلف‌ است‌ که، برای‌ رسیدن‌ به‌ یک‌ راه‌ حل‌ خلاق‌ تلاش‌ می‌کنند. این‌ کار از طریق‌ پرسه‌زنی‌ خیال(1) و بهسازی‌ عناصر نابرابر انجام‌ می‌گیرد. تئوری‌ تهییج‌ ذهنی‌ را ویلیام‌ گوردن‌ توسعه‌ داد تا جایی‌ که‌ این‌ روش‌ را تکنیک‌ گوردون‌ نیز می‌خوانند. وی‌ از سال‌ 1944 شروع‌ به‌ بررسی‌ روشهای‌ خلاقیت‌ فردی‌ و گروهی‌ کرد. گوردون‌ یک‌ گروه‌ فرعی‌ در شرکت‌ آرتوردی.لیتل‌ تشکیل‌ داد و سپس‌ گروههای‌ تهییج‌ ذهنی‌ دیگری‌ نیز در چندین‌ شرکت‌ دیگر بنا نهاد .
‌ ‌گوردون‌ در سال‌ 1960 شرکت‌ مذکور را ترک‌ کرد و به‌همراه‌ جورج‌ پرینس‌ موسسه‌ تهییج‌ ذهنی‌ را پایه‌گذاری‌ کرد. این‌ موسسه‌ تسهیلات‌ آموزشی‌ و پرسنلی‌ را در اختیار علاقه‌مندان‌ این‌ روش‌ و شرکتها قرار می‌داد. بعدها جورج‌ پرینس‌ خود، موسسه‌ دیگری‌ به‌نام‌ نظام‌ آموزش‌ تهییج‌ ذهنی‌2 (SES) بنا نهاد. این‌ موسسه‌ کلیه‌ روشهای‌ حل‌ مسئله‌ را براساس‌ روش‌ استعاره‌ای‌ (METAPHORICAL) آموزش‌ می‌داد .
‌ ‌اگرچه‌ روش‌ تهییج‌ ذهنی‌ توسط‌ گوردون‌ وپرینس‌ توسعه‌ پیدا کرد، ولی‌ بوژاک‌ استین‌ و ونگاندی‌ نیز از جمله‌ کسانی‌ هستند که‌ این‌ روش‌ را تشریح‌ کرده‌اند .

فرآیند تهییج‌ ذهنی‌
‌ ‌تهییج‌ ذهنی‌ به‌ مفهوم‌ فرآیند خلاقیت، فعالیتی‌ فکری‌ است. تهییج‌ ذهنی‌ در بیان‌ مسئله‌ و پیداکردن‌ راه‌حل‌ برای‌ مسئله‌ کاربرد داشته‌ و نتیجه‌ آن‌ نوآوری‌ فنی‌ و هنری‌ است. عبارت‌ <مشکل‌ شناسی‌ - حل‌ مشکل3 بیش‌ از عبارت‌ <حل‌ مشکل > به‌ درک‌ و شناخت‌ مسئله‌ کمک‌ می‌کند .

قواعد تهییج‌ ذهنی‌
‌ ‌فرایند حل‌ مسئله‌ به‌ روش‌ تهییج‌ ذهنی، شامل‌ سه‌ بخش‌ عمده‌ می‌شود : بخش‌ اول‌ به‌ تعریف‌ صورت‌ مسئله، تشریح، تحلیل‌ و تفهیم‌ آن‌ اختصاص‌ دارد. بخش‌ دوم‌ شامل‌ اجرای‌ مکانیسم‌های‌ عملی‌ مختلف‌ یعنی‌ استعاره‌ و قیاس‌ (ANALOGIS) است. در بخش‌ سوم، گروه‌ تلاش‌ می‌کند تا بین‌ آنچه‌ به‌عنوان‌ نتیجه‌ اجرای‌ مکانیسم‌ عملی‌ به‌دست‌ آورده‌ و مشکلی‌ که‌ روی‌ آن‌ کار می‌کند ارتباط‌ مناسب‌ ایجاد کند. نتیجه‌ این‌ اقدام، درک‌ بهتر از مسئله‌ و یا یک‌ راه‌حل‌ خوب‌ برای‌ آن‌ است. با درک‌ بهتر از مسئله‌ و حفظ‌ آن‌ در ذهن، دیدگاه‌ تازه‌ای‌ از مسئله‌ در ذهن‌ ایجاد می‌گردد. این‌ کار آنقدر ادامه‌ می‌یابد تا به‌ یک‌ راه‌ حل‌ اساسی‌ و قاطع‌ برسیم .

مکانیسم‌های‌ عملی‌ تهییج‌ ذهنی‌
‌ ‌در این‌ روش‌ از قیاس‌ و استعاره‌ برای‌ تحلیل‌ مشکل‌ و توسعه‌ راه‌حلهای‌ ممکن‌ استفاده‌ می‌شود. به‌منظور اجرای‌ این‌ فعالیتها از دو مکانیسم‌ عملی‌ استفاده‌ می‌شود. اول‌ آشنایی‌ با موارد ناشناخته‌ است‌ که‌ برای‌ درک‌ بهتر مشکل، آن‌ را از منظر جدیدی‌ می‌نگرد. دوم‌ دوری‌ از آن‌ چیزهایی‌ است‌ که‌ برای‌ ما آشنا است. این‌ فعالیت، مفاهیم‌ جدیدی‌ را در ذهن‌ ما پرورش‌ می‌دهد که‌ نهایتاً‌ منجر به‌ رسیدن‌ به‌ راه‌حلهای‌ ابتکاری‌ می‌گردد. مکانیسم‌های‌ عملی‌ به‌ آشنایی‌ با موارد ناشناخته‌ کمک‌ می‌کند و می‌تواند احساسی‌ را ایجاد کند که، نگرش‌ به‌ مشکل‌ از راههای‌ عادی‌ و معمولی‌ صورت‌ نگیرد. تهییج‌ ذهنی‌ چهار مکانیسم‌ اساسی‌ عملی‌ دارد که‌ به‌شرح‌ زیر است :
قیاس‌ شخصی‌ - برای‌ آنکه‌ از قیاس‌ شخصی‌ استفاده‌ کنیم، باید خود را به‌جای‌ یک‌ هدف، یک‌ شیئی‌ مشخص، یا حتی‌ یک‌ پیشنهاد قرار دهیم. فرد بااین‌ احساس‌ فکر می‌کند که‌ به‌جای‌ شیئی‌ که‌ باآن‌ کار می‌کند قرار دارد .
قیاس‌ مستقیم‌ - این‌ نوع‌ قیاس، یک‌ مکانیسم‌ اساسی‌ است‌ که، فرد به‌وسیله‌ آن‌ سعی‌ می‌کند که‌ به‌ مشکل‌ از نقطه‌ نظر جدیدی‌ بنگرد. قیاس‌ مستقیم‌ واضح‌ و صریح‌ است. قیاس‌ مستقیم‌ اعمال‌ موازی‌ از قبیل‌ علم‌ یا فناوری‌ را به‌صورت‌ واقعی‌ مقایسه‌ می‌کند .
قیاس‌ نمادین‌ - قیاس‌ نمادین‌ برای‌ توصیف‌ مسئله‌ از اشیاء و تصورات‌ استفاده‌ می‌کند . افراد بیشتر از این‌ نوع‌ قیاس‌ برای‌ بیان‌ احساس‌ شاعرانه‌ خود استفاده‌ می‌کنند. گرچه‌ ممکن‌ است‌ فرد از لحاظ‌ عملی‌ تصورش‌ غلط‌ باشد، ولی‌ از لحاظ‌ زیبایی‌شناسی‌ آن‌را جبران‌ می‌کند. در اینجا توصیف‌ عملکرد عناصر یک‌ مشکل، از دیدگاه‌ شخصی‌ مورد تاکید است .
قیاس‌ تخیلی‌ - این‌ قیاس‌ براساس‌ نظر فروید بنا شده‌ است. فروید براین‌ عقیده‌ بود که‌ خلاقیت‌ نشاندهنده‌ رویاها است. هر فرد از دیدی‌ که‌ آرزو دارد دنیا آنگونه‌ باشد، مشکل‌ را بیان‌ می‌دارد .
‌ ‌منظور ما از این‌ مکانیسم‌های‌ عملی‌ ایجاد پنج‌ مرحله‌ روان‌شناسی‌ است‌ که، برای‌ رسیدن‌ به‌ خلاقیت‌ لازم‌ است. این‌ پنج‌ مرحله، پیش‌ شرط‌ توسعه‌ تفکر خلاق‌ هستند، این‌ مراحل‌ به‌ غیر از مرحله‌ پنجم‌ که‌ برگرفته‌ از مکانیسم‌های‌ عملی‌ است، به‌هم‌ مربوطند. مراحل‌ پنجگانه‌ عبارتند از :
1 - وصل‌ و فصل : این‌ مرحله‌ به‌ رابطه‌ فرد به‌ مسئله‌ای‌که‌ روی‌ آن‌ کار می‌کند مربوط‌ می‌شود . <وصل > احساس‌ نزدیکی‌ برای‌ درک‌ مسئله‌ را به‌وجود می‌آورد، و <فصل > جهت‌ نگرشی‌ هدفمندانه، احساس‌ جدایی‌ و دوری‌ از مسئله‌ را ایجاد می‌کند .
2 - تامل : تامل‌ هم‌ به‌ ظرفیت‌ فرد و هم‌ به‌ ظرفیت‌ گروه‌ مرتبط‌ می‌شود، تا بتواند رسیدن‌ به‌ یک‌ راه‌ حل‌ سریع‌ را، تا رسیدن‌ به‌ بهترین‌ راه‌حل، به‌ تعویق‌ بیندازد .
3 - تعمق : این‌ مرحله‌ به‌ گروه‌ و اعضای‌ آن‌ بر می‌گردد و ذهن‌ آنها را آزاد می‌گذارد تا پیشنهادات، فرضیه‌ها و راه‌حلها در آن‌ شکل‌ گیرند .
4 - استقلال‌ اشیاء : همزمان‌ با پیشرفت‌ فرآیند خلاقیت‌ و شکل‌گیری‌ یک‌ راه‌ حل، این‌ احساس‌ به‌وجود می‌آید که، راه‌حل‌ یک‌ ماهیت‌ و کیفیتی‌ درونی‌ دارد. شخص‌ یا گروه‌ باید به‌اندازه‌ کافی‌ راغب‌ و آزاد باشد تا اجازه‌ دهد این‌ احساس‌ توسعه‌ پیدا کرده‌ و ادامه‌ یابد .
5 - احساس‌ شعف : این‌ مرحله‌ در کل‌ بااحساس‌ لذت‌ همراه‌ است. لذت‌ این‌ احساس‌ شبیه‌ به‌ الهام‌ یا نیروی‌ قریحه‌ است. گرچه‌ هیچ‌ مکانیسم‌ عملی‌ وجود ندارد که‌ این‌ احساس‌ را تقویت‌ کند، ولی‌ این‌ مرحله‌ نقش‌ برجسته‌ای‌ در فرآیند راه‌حل‌یابی‌ خلاق‌ دارد .

ترکیب‌ اعضای‌ گروه‌ تهییج‌ ذهنی‌
‌ ‌سه‌ عنصر در برگزاری‌ جلسات‌ تهییج‌ ذهنی‌ نقش‌ اساسی‌ دارند : (1) رئیس‌ جلسه، (2) شرکت‌کنندگان‌ و (3) کارشناس‌ کارفرما5. موفقیت‌ فرآیند حل‌ مشکل‌ بستگی‌ شدیدی‌ به‌ کار گروهی‌ این‌ افراد دارد .
‌ ‌رئیس‌ جلسه‌ قاضی‌ یا مدیر یا اصلاح‌گر مجموعه‌ نیست. بلکه‌ ابتدا بارعایت‌ اصول‌ فلوچارت، جلسه‌ را هدایت‌ می‌کند. وی‌ در واقع‌ مسئول‌ جلب‌ مشارکت‌ افراد در راه‌حل‌یابی‌ است. رئیس‌ جلسه‌ همچنین‌ مسئول‌ تعیین‌ و استفاده‌ از بهترین‌ روش‌ برای‌ ایجاد، توسعه‌ و استفاده‌ از قیاسها است .
‌ ‌وظیفه‌ شرکت‌کنندگان‌ این‌ است‌ که‌ هرچه‌ بیشتر خود را به‌ مسئله‌ معطوف‌ دارند. در بعضی‌ موارد شرکت‌کننده، بی‌نظیری‌ و خودمحوری‌ خود را آشکار می‌سازد، بنابراین، هر شرکت‌کننده‌ از دید خود باید مسئله‌ را بررسی‌ کند. شرکت‌کنندگان‌ احساس‌ و نظرات‌ خود را نسبت‌ به‌ مشکل‌ تحت‌ بررسی‌ ابراز داشته‌ و نباید توجه‌ خود را به‌ این‌ نکته‌ معطوف‌ کنند که، نظر یا پیشنهادشان‌ مفید است، یا خیر .
‌ ‌کارشناس‌ کارفرما کسی‌ است‌ که‌ واقعی‌ترین‌ درک‌ خود را از مشکل‌ دارد. او به‌طور کلی‌ نماینده‌ کارفرما است، و از نظر سازمان‌ کارفرما: او شخصی‌ است‌ که‌ مسئول‌ حل‌ مشکل‌ است .
‌ ‌یک‌ جلسه‌ تهییج‌ ذهنی‌ عملاً‌ یک‌ فعالیت‌ کاملاً‌ سازمان‌ یافته‌ است، این‌ کار به‌وسیله‌ یک‌ فلوچارت‌ و یک‌ رئیس‌ جلسه‌ ماهر هدایت‌ می‌شود. نقش‌ اعضای‌ گروه‌ می‌تواند به‌وسیله‌ رئیس‌ جلسه‌ در قالب‌ فلوچارت‌ روی‌ تخته‌ سیاه‌ نوشته‌ شود. به‌این‌ ترتیب‌ گروه‌ از نقش‌ خود در این‌ فرآیند آگاه‌ خواهد شد .

فلوچارت‌ تهییج‌ ذهنی‌
‌ ‌یک‌ گروه‌ تهییج‌ ذهنی‌ دائماً‌ از فلوچارت‌ تهییج‌ ذهنی‌ که‌ در ذیل‌ آمده‌ است‌ تبعیت‌ می‌کند :
1 - بیان‌ صورت‌ مسئله‌ :6PAG یک‌ بیان‌ کلی‌ از مشکلی‌ که‌ باید حل‌ شود، با درنظر گرفتن‌ اینکه‌ اعضای‌ گروه‌ از یک‌ منبع‌ خارجی‌ هستند یا داخلی .
2 - تجزیه‌ و تحلیلی‌ کوتاه‌ از صورت‌ مسئله : توضیح‌ مشکل‌ به‌وسیله‌ کارشناسان، گروه‌ را با مسئله‌ آشنا می‌کند. در این‌ مرحله‌ تلاش‌ می‌شود تا، به‌ تجزیه‌ و تحلیل‌ و تعریف‌ مسئله‌ پرداخته‌ شود .
3 - پالایش : در این‌ مرحله‌ کلیه‌ پیشنهادات‌ و نظرات‌ ارائه‌ می‌شود. به‌عبارت‌ دیگر افراد ایده‌ خود را در پاسخ‌ به‌ این‌ سوال‌ که‌ <چگونه‌ این‌ مشکل‌ را می‌توان‌ حل‌ کرد > ارائه‌ می‌دهند. سپس‌ راه‌حلهای‌ شتابزده‌ و غیرقابل‌ انعطاف‌ حذف‌ می‌شوند. چنین‌ راه‌حلهایی‌ احتمالاً‌ باارزش‌ نیستند ولی‌ باید بیان‌ شوند. بنابراین، پیشنهادهای‌ اولیه‌ می‌تواند به‌وسیله‌ کارشناس‌ مورد انتقاد قرار گیرد و در نتیجه‌ موضوع‌ هرچه‌ بیشتر روشن‌ گردد .
4 - مشکل‌ آنگونه‌ که‌ درک‌ شده‌ است‌ : 7(PAU) بعد از مرحله‌PAG) ) ، هر شرکت‌کننده، نگرش‌ خود را به‌ مسئله‌ توضیح‌ می‌دهد. در صورت‌ امکان، قیاس‌ خیالی‌ یا راه‌حل‌ رویایی‌ خود را نیز به‌ آن‌ اضافه‌ می‌کند. رئیس‌ جلسه‌ هریک‌ از نقطه‌ نظرات‌ را یادداشت‌ و پس‌ از ثبت‌ نقطه‌ نظرات‌ متفاوت، رئیس‌ جلسه‌ با متخصصان‌ مشورت‌ کرده‌ و یکی‌ از راههای‌ نگرش‌ به‌ مسئله‌ را برمی‌گزیند .
5 - آسودگی‌ خیال : این‌ مرحله‌ از فرآیند تهییج‌ ذهنی‌ به‌وسیله‌ پرینس‌ به‌نام‌ تعطیلی‌ مصنوعی‌ یا مرخصی‌ از مشکل‌ نامگذاری‌ گردیده‌ است. رئیس‌ گروه‌ از تمام‌ شرکت‌کنندگان‌ می‌خواهد که، در این‌ مرحله‌ فکر خود را برای‌ افزایش‌ آگاهی‌ در مورد مسئله‌ رها ساخته‌ و روی‌ موضوع‌ مورد بحث‌ متمرکز نشوند . در همین‌ مرحله‌ است‌ که‌ مکانیسم‌های‌ عملی‌ مورد استفاده‌ قرار می‌گیرد . رئیس‌ جلسه‌ از مسئولان‌ سوال‌ کرده‌ و سعی‌ می‌کند تا، پاسخ‌ آنها را باتوجه‌ به‌ انواع‌ مختلف‌ قیاسها دریافت‌ کند .
6 - متعادل‌کردن‌ نیروی‌ تخیلی‌ : 8(FFF) تفاوت‌ روش‌ گوردون‌ و پرینس‌ تنها در همین‌ یک‌ مرحله‌ است. روش‌ گوردون‌ به‌ 2 بخش‌ تقسیم‌ می‌شود، در حالی‌ که‌ روش‌ پرینس‌ از یک‌ مرحله‌ استفاده‌ می‌کند، ولی‌ همان‌ مطالب‌ را در بر می‌گیرد. روش‌ گوردون‌ براین‌ اساس‌ است‌ که‌ باید بین‌ قیاسی‌ که‌ قبلاً‌ در مرحله‌ آسودگی‌ خیال، استفاده‌ شده‌ و درک‌ جدید از مسئله‌ ارتباط‌ برقرار سازد. سپس‌ باید ذهنها را از نیروی‌ تعدیل‌ کننده‌ دورنگه‌ داشته‌ و آن‌را عملی‌ کرد .
‌ ‌پرینس‌ یک‌ روش‌ سازمان‌ یافته‌تری‌ را برای‌ توسعه‌ متعادل‌کردن‌ این‌ نیرو به‌کار می‌برد. او پیشنهاد می‌کند که‌ شرکت‌کنندگان‌ این‌ فن‌ها را به‌کار گیرند: (الف) اتفاق‌ افتادن‌ (ب) بازگشت‌ به‌ موضوع، (ج) استعاره‌ اجباری‌ و (د) تکنیک‌ جرقه‌زده‌ شده. به‌هرحال‌ فارغ‌ از اینکه‌ روش‌ گوردون‌ مورد استفاده‌ قرار گیرد یا روش‌ پرینس; باید توجه‌ داشت‌ که‌ گروه‌ باید آنقدر با قیاسها بازی‌ کند تا به‌ یک‌ راه‌ حل‌ ابتکاری‌ برسد .
7 - دیدگاه‌ یا درک‌ جدید از مشکلات9 : هنگامی‌ که‌ به‌ راه‌حل‌ جدید می‌رسیم، فرآیند تهییج‌ ذهنی‌ ختم‌ شده‌ و با به‌وجودآمدن‌ مشکل‌ جدید این‌ فرآیند دوباره‌ شروع‌ می‌شود .
‌ ‌در پایان‌ این‌ فرآیند، از میان‌ چندین‌ دیدگاه‌ نوعاً‌ متفاوت، یکی‌ از آنها برای‌ اجرا انتخاب‌ می‌شود. پرینس‌ معتقد است‌ که‌ لازم‌ است‌ تا، رئیس‌ جلسه‌ برای‌ انتخاب‌ نهایی‌ از کارشناسان‌ نظرخواهی‌ کند. وقتی‌ که‌ دیدگاه‌ جدید انتخاب‌ شد، متخصصان‌ باید سازمانی‌ برای‌ تبدیل‌ آن‌ به‌ راه‌ حل‌ معرفی‌ کنند .

مزایا و معایب‌ تهییج‌ ذهنی‌
‌ ‌تهییج‌ ذهنی‌ روشی‌ است‌ که‌ جهت‌ کشف‌ راههای‌ جدید و بدیع‌ کاربرد ویژه‌ دارد و در تمام‌ موارد سعی‌ می‌کند نگرش‌ نوینی‌ از مشکل‌ ارائه‌ دهد. به‌طور کلی‌ مزایای‌ این‌ روش‌ عبارتند از :
ذهن‌ را آماده‌ کرده‌ و به‌ سمت‌ تفکر خلاق‌ سوق‌ می‌دهد ;
این‌ روش‌ ذهن‌ را از توجه‌ به‌ سایر تصورات‌ دور می‌سازد. مکانیسم‌های‌ عملی‌ عموماً‌ قادر به‌ کشاندن‌ ذهن‌ به‌ سمت‌ تفکر یک‌ بعدی‌ هستند ;
آسودگی‌ خیال‌ به‌منظور برانگیختن‌ فرآیند تفکر خلاق‌ برای‌ دستیابی‌ به‌ راههای‌ جدید مورد استفاده‌ قرار می‌گیرد ;
تهییج‌ ذهنی‌ شامل‌ رویه‌هایی‌ برای‌ توسعه‌ و گسترش‌ رفتار کار گروهی‌ است. به‌عبارت‌ دیگر این‌ روش‌ اعضا را با مزایای‌ اشتراک‌ مساعی‌ در حل‌ مسئله‌ آشنا می‌سازد ;
این‌ روش‌ به‌ویژه‌ در پالایش‌ مشکلات‌ ساختاری‌ سازمان‌ کاربرد دارد ;
مرحله‌ پالایش‌ کمک‌ می‌کند تا مطمئن‌ شویم‌ که‌ از جوابهای‌ کلیشه‌ای‌ و پیش‌پا افتاده‌ احتراز کرده‌ و در سایه‌ راه‌حلهای‌ جدید و بدیع‌ سازمان‌ را به‌سمت‌ جلو هدایت‌ خواهیم‌ کرد ;
این‌ روش‌ برای‌ تمام‌ اعضا فرصتی‌ را فراهم‌ می‌سازد تا در فرآیند حل‌ مسئله‌ به‌طور کاملتری‌ مشارکت‌ داشته‌ باشند .
معایب‌ روش‌ تهییج‌ ذهنی‌
مشکل‌ پیداکردن‌ رهبر گروه‌ که‌ مسلط‌ و باتجربه‌ باشد، وجود دارد . موفقیت‌ روش‌ تهییج‌ ذهنی‌ تا حدود زیادی‌ به‌ توانمندی; دوراندیشی ; ژرف‌اندیشی‌ و درک‌ اعضا رهبر گروه‌ بستگی‌ دارد. همچنین‌ رهبر گروه‌ باید فردی‌ آموزش‌ دیده‌ و صاحب‌نظر باشد ;
گروه‌ تهییج‌ ذهنی‌ باید از افرادی‌ تشکیل‌ شود که‌ تنوعی‌ از ساختارهای‌ احساسی،مهارتی، تجربی‌ و علمی‌ را داشته‌ باشند. به‌عبارت‌ دیگر افراد گروه‌ نباید مشابه‌ یکدیگر باشند ;
روش‌ تهییج‌ ذهنی‌ فاقد سازمان‌ مورد نیاز در اجرا و ادامه‌ راه‌حلهاست . این‌ معضل‌ به‌ویژه‌ در مورد پیشنهادات‌ و نظرات‌ کارشناس‌ کارفرما صادق‌ است ;
احتمالاً‌ هیچ‌ گروهی‌ نمی‌تواند با حداکثر اثربخشی‌ عمل‌ کند. مگر اینکه‌ خوب‌ با یکدیگر ارتباط‌ برقرار کرده‌ و مقبول‌ مافوقها باشد .

تذکرات‌
تفاوت‌ بین‌ تهییج‌ ذهنی‌ و طوفان‌ فکری‌ مورد مطالعه‌ قرار گرفته‌ و بوچارد، استین‌ در کتابهای‌ خود اشاراتی‌ به‌ این‌ موضوع‌ داشته‌اند .
طوفان‌ فکری‌ خواستار انجام‌ قضاوتهای‌ متنوع‌ به‌منظور ایجاد عقیده‌های‌ متفاوت‌ در اشخاص‌ است. عقیده‌های‌ متفاوت، کیفیت‌ را به‌دنبال‌ خواهد داشت. در طوفان‌ فکری‌ افراد با عقیده‌های‌ متفاوت‌ حضور یافته‌ و تشویق‌ می‌شوند تا برای‌ رسیدن‌ به‌ این‌ اهداف، دو اصل‌ اساسی‌ و چهار قاعده‌ را ادامه‌ دهند. در تهییج‌ ذهنی‌ هدف‌ رسیدن‌ به‌ یک‌ راه‌ حل‌ خلاقانه‌ برای‌ حل‌ مشکل‌ است‌ اما مسیرها و ساختارهای‌ آن‌ با طوفان‌ فکری‌ متفاوت‌ است. به‌این‌ صورت‌ که‌ در تهییج‌ ذهنی‌ سعی‌ می‌شود افراد افکارشان‌ را به‌ یکدیگر نزدیک‌ سازند و این‌ کار بااستفاده‌ از مکانیسم‌های‌ عملی، قیاسی‌ و استعاری‌ انجام‌ می‌شود .
‌ ‌در طوفان‌ فکری‌ برخورد بین‌ اعضای‌ گروه‌ عموماً‌ آرام، گرم، خوب، حمایتی، دوری‌ از عصبانیت‌ و از نظر احساسی‌ مهار شده‌ است .
‌ ‌در گروه‌ طوفان‌ فکری‌ رهبر به‌عنوان‌ یک‌ سرپرست‌ عمل‌ می‌کند کسی‌ که‌ تلاش‌ می‌کند تا مطمئن‌ شود که‌ جنبه‌های‌ رسمی‌ تکنیک‌ طوفان‌ فکری‌ از قلم‌ نیفتند .
‌ ‌در روش‌ گوردون، گروهها خیلی‌ خصوصی‌ بوده، اما اهل‌ کنایه‌زدن‌ هستند . بنابراین‌ گاهی‌ اوقات‌ جو فعالیت‌ عمومی‌ می‌تواند بااحساس، خوشحالی، عصبانیت، دلخوری‌ یا اشتیاق‌ همراه‌ باشد. رهبر گروه‌ خیلی‌ موثر و جذبه‌ او می‌تواند نه‌تنها روی‌ فرآیند گروه، بلکه‌ حتی‌ روی‌ موفقیت‌ یا شکست‌ آن‌ هم‌ موثر باشد .
‌ ‌شرایط‌ یا اوضاع‌ حسی‌ گروه‌ در روش‌ پرینس‌ بین‌ یافته‌های‌ طوفان‌ فکری‌ و یافته‌های‌ گروه‌ گوردون‌ طبقه‌بندی‌ می‌شود .
‌ ‌بوچارد نشان‌ داد که‌ گروههای‌ تهییج‌ ذهنی‌ خیلی‌ بهتر از گروههای‌ طوفان‌ فکری‌ عمل‌ می‌کنند .
برای‌ آموزش‌ قیاس‌ و استعاره، به‌جای‌ تکیه‌ بر گروهها و همکاری‌ آزاد، یک‌ رویه‌ جایگزینی‌ باید به‌کار برده‌ شود تا بتواند به‌وسیله‌ وسایلی‌ شبیه‌ اسلایدهای‌ رنگی، تصاویر، پوسترها، وسایل‌ کمک‌ آموزشی‌ و نظایر آن‌ را بشناساند .
تهییج‌ ذهنی‌ بصری‌ در اصل‌ طی‌ یک‌ جلسه‌ تهییج‌ ذهنی، به‌عنوان‌ کمکی‌ برای‌ پیشنهادکردن‌ قیاسها طراحی‌ شده‌ است. این‌ روش‌ به‌وسیله‌ گچگا، شوده‌ و شیکوب‌ در موسسه‌ باتل‌ در فرانکفورت‌ آلمان‌ طراحی‌ گردیده‌ است .

پی‌نوشتها :
1- UNRESTRICTED EXERCISE OF IMAGINATION یعنی‌ ذهن‌ در حالتی‌ قرار بگیرد که‌ برای‌ تفکر محدود نباشد .
2- SYNECTICS EDUCATION SYSTEMS (SES)
3- PROBLEM STATING - PROBLEM SOLVING
4- AUTONOMY OF OBJECT
5- CLIENT - EXPERT - این‌ شخص‌ از طرف‌ کسی‌ یا قسمتی‌ که‌ مشکل‌ برای‌ آن‌ به‌وجود آمده، به‌عنوان‌ نماینده‌ای‌ مطلع‌ در جلسات‌ شرکت‌ می‌کند .
6- PROBLEM AS GIVEN (PAG)
7- PROBLEM AS UNDERSTOOD (PAU)
8- FANTASY FORCE FIT(FFF)
9- VIEWPOINT OR NEW PROBLEM AS UNDERSTOOD
منابع :
- GORDON, W.J.J., SYNECTICS: THE DEVELOPMENT OF CREATIVE CAPACITY, HARPER AND BROTHERS, NEW YORK, 1961
-PRINCE, G.M., THE PRACTICE OF CREATIVITY HARPER, NEW YORK, 1970
-PRINCE, G.M., "THE OPERATIONAL MECHANSM OF SYNECTICS," THE JOURNAL OF CREATIVE BEHAVIOR, VOL.2,number 1,PP.1-13,1967
-BUJAKE, J.E.JR., "PROGRAMMED INNOVATION IN NEW PRODUCT DEVELOPMENT", RESEARCH MANAGMENT, VOL.12,N.4,PP.279-284,1969
- STEIN, N.I., STIMULATION CREATIVITY, VOL. II, GROUP PROCEDURES ACADEMIC PREES, NEW YORK, 1975
-VANGUNDY, A.B., TECHNIQUES OF STRUCTURED PROBLEM SOLVING VANNOSTRAND REINHOLD COMPANY, NEW YORK, 1981
-BOUCHARD, T.J.JR., "PERSONALITY, PROBLEM - SOLVING PROCEDURE, AND PERFORMANCE IN SMALL GROUPS," JOURNAL OF APPLIED PSYCHOLOGY VOL53,number1, PART 2, PP.1 -29,1969
-STEIN, M., "STIMULATING CREATIVITY. VOL. II. GROUP PROCEDURES, ACADEMIC PRESS, NEW YORK, 1975
-BOUVHRD, T.J.JR., "PERSONALITY, PROBLEM - SOLVING PROCEDURE, AND PERFORMANCE IN SMALL GROUPS," JOURNAL OF APPLIEDPSHCHOLOGY.VOL.53,NO1,PART2,PP.1-29,1969

علی‌ رضائی: کارشناس‌ مرکز تحقیقات‌ راه‌آهن‌ - واحد بهره‌وری‌
برگرفته از : ماهنامه تدبیر

 




نظرات 0
تاريخ : دوشنبه 7 فروردین 1391  | 12:13 PM | نویسنده : قاسمعلی
تكنيك هاي خلاقيت
تكنيك هاي خلاقيت به عنوان ابزاري براي رشد خلاقيت و افزايش توان حل خلاق مسئله كمك شاياني به توان فرد در تمام مراحل خلاقيت و فرآيند حل خلاق مسئله مي نمايد . بعبارت ديگر هريك از تكنيك هاي خلاقيت ، مرحله يا مراحلي از فرآيند خلاقيت را تقويت مي كنند . اين تكنيك ها فردي و گروهي مي باشند كه تكنيكهاي فردي شامل : توهم خلاق ، DOIT

تكنيكهاي گروهي شامل : طوفان فكري ، دلفي ، سينكتيكس و تكنيكهاي مشترك شامل : اسكمپر،در هم شكستن مفروضات ، چرا ، مورفولوژيك كه محور اصلي اين روش ها و تكنيك ها ، شكستن قالب هاي ذهني است .


تكنيك طوفان ذهني


طوفان ذهني كه يكي از شيوه هاي برگزاري جلسات و مشاوره و دستيابي به انبوهي از ايده ها براي حل خلاق مسائل مي باشد در سال 1938 توسط الكس اس اسبورن ابداع شد . اين واژه هم اكنون در واژه نامه بين المللي وبستر اينگونه تعريف مي شود : اجراي يك تكنيك گردهمايي كه از طريق آن گروهي مي كوشند راه حلي براي يك مسئله بخصوص يا انباشتن تمام ايده هايي كه بطور خود به خود و درجا به وسيله اعضا ارائه مي شود بيابند.


تفاوت هاي طوفان ذهني فردي و گروهي


طوفان ذهني فردي با توليد طيف گسترده تري از ايده ها همراه است و كمتر منجر به ايده هايي كارا و عملي مي شود . نكته ي جالب توجه اين است كه فرد به هنگام انزوا از گروه ديگر ترسي از انتقاد ندارد و بدون هيچگونه محدوديتي از طرف اعضا براي تجزيه ايده ها آزاد مي باشد . اما مزيت طوفان گروهي اين است كه مشكلات ايده ي فرد بوسيله تجربه و خلاقيت افراد ديگر حل مي شود و از بين مي رود . اگر بخواهيم نتيجه مطلوبتري از طوفان ذهني داشته باشيم مي توانيم اين دو نوع طوفان ذهني را تركيب كنيم .


تكنيك چرا ؟


تكنيك چرا دقيقا مثل چراهاي مكرر كودكي است كه كودكان براي گسترش فهم خود از دنياي اطرافشان از والدين مي پرسند . اما با اين تفاوت كه در بزرگسالي بايد ياد گرفته هايمان را زير سوال ببريم سادگي اين تكنيك باعث شده است ، بسياري از مردم متوجه اهميت و نقش آن نشوند و اين تكنيك براي ايده يابي و ايده پردازي به كار مي رود . بعنوان مثال براي شناسايي و تعريف درست و كامل مسئله مي توان از اين تكنيك استفاده كرد. بلكه استفاده از اين تكنيك به ما كمك مي كند تا موقعيت و وضعيت را بهتر و روشنتر مشخص كنيم و در فرآيند آن به ايده هاي جديدي دست يابيم .


تكنيك توهم خلاق


خيلي اوقات آنچه را كه فكر مي كنيم واقعيت است ، واقعيت نيست . واقعيتها با پنج حس انسان درك مي شوند. چيزهايي كه چشم مي بيند و طوري كه مغز آن را تفسير مي كند باعث اين خطا مي شود . چشم مي بيند ، اما وظيفه ي ذهن چيز ديگري است . كار ذهن مرتب كردن ، دسته بندي و قابل فهم كردن جرقه هايي است كه پس از ديدن ، مغز آن را ايجاد مي كند بنابراين تصاويري كه در ذهن است ، كپي مستقيم اشياء نيست بلكه كدهاي خلاصه اي است كه از طريق شبكه ي عصبي مغز مي رسد . منظور و هدف اين تكنيك اين است كه شما بتوانيد با قدرت توهم بعضي از اوقات با خطاهاي عمدي طور ديگري به مسائل نگاه كرده تا بدين وسيله اصل و واقعيت موضوع را دريابيد . اين سعي باعث مي شود مقداري اطلاعات از شكاف هاي موجود در بافتهاي عصبي ، آزاد شده و به وسيله پيوند با اطلاعات قبلي ، الگوي ذهني جديدي ساخته شود و يا موضوع از الگوي ذهني قبلي به الگوي ديگري انتقال يابد .



تكنيك پي . ام .آي (P.M.I)


يكي از ارزش هاي اين تكنيك آن است كه انسان را مجبور مي سازد تا دقايقي بر خلاف قالبهاي ذهني اش تفكر كند و به مرور نسبت به قالب هاي ذهني خود آگاه تر و مسلط تر شود ، لذا آمادگي ذهني بيشتري براي خلاقيت پيدا مي كند . نام اين تكنيك بر گرفته از حروف اول سه كلمه به معني افزودن ، كاستن و جالب مي باشد . روش كار چنين است كه ابتدا فرد توجهش را به نكات مثبت موضوع يا پيشنهاد و سپس به نكات منفي و نهايتا به نكات جالب و تازه ي آن كه نه مثبت است و نه منفي ، معطوف مي كند و در پايان نسبت به تهيه ليست نكات مثبت يا مزاياي موضوع ، ليست موانع ، محدوديت ها و نكات منفي موضوع و ليست نكات جالب و تازه ي موضوع اقدام مي كند . يكي از مهمترين كاربردهاي اين تكنيك زماني است كه نسبت به يك قضيه اطمينان داريم نه مواردي كه نسبت به آن شك و ابهام داريم . به عبارت ديگر هر چه نسبت به موضوعي بيشتر بدبين يا خوشبين باشيم استفاده از اين تكنيك كار گشاتر و اثر بخش تر خواهد بود.


براي يافتن نكات جالب كافي است كه جمله ي (( چقدر جالب مي شود اگر ......)) را كامل كنيم.


تكنيك DO IT


نام اين تكنيك از حروف اول چهار كلمه ي Define به معني تعريف كردن Open به معني باز كردن Identify به معني شناسايي Transform به معني تبديل كردن ، تشكيل شده است . منظور از انتخاب اين واژگان اين است كه براي حل مشكل لازم است ابتدا موضوع و مسئله را دقيق تعريف و مشخص نمود . و سپس ذهن را براي راه حلها ي مختلف باز نگه داشته تا بهترين راه حل شناسايي و در نهايت آن را به عمل تبديل كرد.


تكنيك شكوفه ي نيلوفر آبي


اين تكنيك توسط ياسوآماتسومورا طراحي و ارائه شده است . طرح اين ايده بر گرفته از شكوفه نيلو فر آبي مي باشد بدين صورت كه گلبرگ هاي شكوفه نيلوفر آبي به دور يك هسته مركزي خوشه مي زنند و از آن نقطه گسترش مي يابند . با ايجاد پنجره هايي مشابه با پنجره هاي مورد استفاده در برنامه كامپيوتري ، بخش هايي از يك تابلوي ايده را مي توان به صورتي تقسيم بندي كرد كه يك موضوع اصلي براي استخراج ايده در پنجره هاي جانبي ، مورد استفاده قرار گيرد به نوبه خود مراكز مجموعه هاي جديد پنجره را تشكيل مي دهد .



تكنيك چه مي شود اگرد ....؟


به طور كلي براي خلاقيت بايد فكر ، از قالب هاي ذهني ، شرايط موجود ، پيش فرض ها ، عادات و استانداردها آزاد شود تا بتواند موضوع را از زواياي مختلف رويت و ايده هاي جديدي را تداعي كند . بر همين اساس اين تكنيك كمك شاياني به آزاد سازي فكر براي جمع آوري ايده هاي جديد مي كند . در اين روش توصيه مي شود براي يافتن ايده هاي جديد از سوالات (( چه مي شود اگر...؟ استفاده كنيد و آن را به قدري تكرار و تمرين كنيد كه برايتان يك عادت شود. از اين تكنيك مي توان براي يافتن افزايش قدرت خلاقيت بدون داشتن موضوع بخصوصي استفاده كرد ،ضمن اينكه بعنوان يك تفريح يا شوخي و سرگرمي در همه ي اوقات قابل استفاده است .


تكنيك اسكمپر SCAMPER


اين تكنيك كاربرد اصلي آن بر پايه ايده يابي فردي طراحي شده است كه مي تواند به نحو بسيار اثر بخشي براي گروه ها نيز مفيد باشد . هدف اصلي اين تكنيك قدرت تصور است تا آن را در جهات و بعد مختلف وضروري به حركت درآورد. اين تحريك بوسيله يك سري سوالات تيپ و ايده بر انگيز صورت مي گيرد كه شخص در رابطه با مسئله مورد نظرش از خود سوال مي كند و در نهايت با افزايش ايده ها ، كيفيت ايده ها تضمين و ارتقاء مي يابد .واژه SCAMPER از ابتداي حروف واژه هاي سوال برانگيز گرفته شده كه در دستيابي ايده هاي نو بسيار موثر است .


حرف S بر گرفته از كلمه Substitution به معني جانشين سازي است


حرف C بر گرفته از كلمه Combine به معني تركيب كردن است .


حرف A بر گرفته از كلمه Adapt به معني رفاه ، سازگاري و تعديل كردن است .


حرف M بر گرفته از كلمه Maginfy به معني بزرگ سازي است .


حرف P بر گرفته از كلمه Put to other uses به معني استفاده در ساير موارد است .


حرف E بر گرفته از كلمه Ellimination به معني حذف كردن است .


حرف R بر گرفته از كلمه Reverse به معني معكوس سازي است .


تكنيك در هم شكستن مفروضات


يكي از موانع مهم خلاقيت ، مفروضات قبلي است كه نا خودآگاه اجازه نمي دهد فكر در همه جهات به حركت در آيد بسياري از مفروضات قبلي ممكن است در اصل همان زماني كه در ذهن ما ايجاد شده اند ، غلط باشند ، مثل خطر ناك بودن دوچرخه در ذهن كسي كه خواب تصادف شديد با دوچرخه را ديده است . بسياري از آنها به مرور زمان اعتبارشان را از دست داده اند يا بسياري از آنها به دليل تغيير شرايط بي اعتبار شده اند . اما مسئله اين است كه فرد متوجه اين تغييرات و اشتباهات نيست و هنوز با مفروضات قبلي به مسئله نگاه مي كند . از آنجائيكه مفروضات مربوط به قسمت دروني ذهن مي شوند و به عبارت ديگر چون آنها امري دروني هستند نمي توانيم آنها را بتنهايي فسخ يا از فكر خود جدا سازيم . مثل آن چاقو كه نمي تواند دسته اش را ببرد . شناسايي مفروضات خود و ديگران ، اولين قدم براي تغيير مفروضات است .


تكنيك تجزيه و تحليل مورفولوژيك


تكنيك تجزيه و تحليل مورفولوژيك يا ريخت شناسانه كه توسط فريتززويكي ابداع شد ، فني است كه بر اساس آن پديده ي مورد نظر از جهت ساختار كلي و ابعاد مختلف مورد تجزيه و تحليل قرار مي گيرد. به اين منظور ابتدا سطوح و ابعاد مختلف موضوع را شناسايي و فهرست مي كنيم . براي مثال اگر بخواهيم در مورد بازاريابي يك كالا راههاي جديد و بديعي بيابيم ابتدا بايد ابعاد مختلف كالا مثل شكل ظاهري ، كاربردهاي آن ، خواص و فوايد آن ، وضعيت مشتريان و بازاركالا تبيين و تدوين نمائيم . در اين مرحله بايستي سعي كرد ابعاد كالا را بيشتر مشخص كرد . براي اينكه بتوان ابعاد يك موضوع و اجزاي متشكله (متغيرهاي )آن را با يكديگر مقايسه و مرتبط نمود، مي توان ابعاد اصلي و اجزاي آنها را برروي دايره اي متحدالمركز نوشته و با چرخاندن دايره هاي مختلف ، ابعاد و اجزاي آنها را با هم مقايسه و ارتباط آنها را حدس زد.



تكنيك دلفي


اين تكنيك در سال 1964 توسط داكلي و هلمر معرفي شد . بسيار شبيه به تكنيك طوفان ذهني است با اين تفاوت كه افراد هيچ گاه به صورت گروه در يك جلسه و دور يك ميز جمع نمي شوند و در واقع رويارويي مستقيم رخ نمي دهد . اسا ساو فلسفه اين تكنيك اين است كه افراد در تكنيك طوفان فكري بعلت شرم و خجالت نمي توانستند بعضي از ايده هايشان را مطرح نمايند لذا در اين روش افراد به صورت كلامي و رودر رو درگير بحث نمي شوند.بلكه رئيس گروه موضوع را به همه اعلام مي كند و سپس هريك از افراد به طور جداگانه ايده هايشان را به صورت كتبي (حتي مي تواند بدون ذكر نام باشد ) براي رئيس گروه ارسال مي كنند . سپس رئيس گروه تمام ايده هاي پيشنهادي را براي تك تك اعضا ارسال مي كند و از آنها مي خواهد كه نسبت به ايده هاي پيشنهادي ديگران فكر كنند و اگر ايده ي جديدي به نظرشان مي رسد به آنها اضافه كنند . اين عمل چندين بار تكرار مي شود تا درنهايت اتفاق آرا بدست آيد . فن دلفي شامل دعوت به مشورت و مقايسه ي قضاوت هاي بي نام چند نوبتي اعضا ي يك تيم در باره تصميم يا مسئله مي شود .


چه موقع از فن دلفي استفاده مي شود ؟


1- هنگامي كه مي خواهيد نظر اعضاي يك تيم را در مورد شخصي به دست آوريد بي آنكه روبرو شدن آنان سبب احتمال خطا در قضاوت شود .


2- هنگامي كه اعضاي يك تيم در يك جا مستقر نباشند.


3- زماني كه لازم است اعضاي تيم نسبت به تصميمي كه مي گيرند و عواقب آن به طور كامل آگاه و مسئول باشند.


4- هنگامي كه حضور چهره هاي بالادست و فشار همتايان بر تصميم گيري اثر مي گذارد.


تكنيك استخوان ماهي (علت و معلول )


يكي از روش هاي بسيار سودمند براي شناسايي مسائل نمودار استخوان ماهي است . نمودار استخوان ماهي كه گاهي به آن نمودار ايشيكاوا نيز مي گويند توسط پرفسور كائور ايشكاوا از دانشگاه توكيو طراحي شد . هدف اصلي اين تكنيك ، شناسايي و تهيه فهرستي از كليه علل احتمالي مسئله مورد نظر است . اين تكنيك در درجه اول يك تكنيك گروهي شناسايي مسئله است اما توسط افراد قابل استفاده است .


تكنيك باز گشت به مشتري


مي توانيم با روي برگرداندن از مسائل مربوط به توليد و روي آوردن به مسائل مربوط به بازار يابي ، رابطه بين فعاليتهاي خود و مشتريان را به لحاظ محصول ، قيمت ، تبليغ ، توزيع و بازار مورد نظر ، بررسي مي كنيم .


تكنيك گروه اسمي


فن گروه اسمي جنبه هاي راي دادن بدون بحثٍ هاي محدود تركيب مي كند كه توافق بدست مي آيد و شما بتوانيد به يك تصميم گروهي برسيد .


چه موقع از فن تكنيك گروه اسمي استفاده مي شود ؟


1- با موضوعي بحٍث انگيز ، حساس ، داراي موافق و مخالف يا بسياري برجسته مواجه هستيد و تصور مي كنيد عقيده هاي ضد و نقيض و دهها دليل جزئي و تفصيلي ممكن است بحث را فلج سازد


2- مي خواهيد مشاركت مساوي همه ي اعضا را تضمين كنيد.


3- علت اساسي و ريشه اي يك مسئله را شناخته ، ولي شناخت نحوه ي اقدام و انتخاب يك گزينه از ميان گزينه هاي بسيار مشكل است.


تكنيك سينكتيكس


واژه سينكتيكس از ريشه يوناني الاصل synetikos به معني فشار دادن دو چيز به يكدگير و يا متصل كردن چند چيز مختلف گرفته شده است اين واژه به اين دليل انتخاب شده است كه خلاقيت نيز نوعي هماهنگ كردن چيزهاي مختلف در يك قالب يا ساختار جديد است و هر انديشه خلاقي از تفكر سينكتيكس بي بهره نمي باشد اين تكنيك روشي است براي بر انگيختن تفكر خلاق در ميان گروهي از افراد كه گرد هم مي آيند .


بطور كلي فرآيند بكار گيري اين روش عبارت است از :


1- شناسايي و تعريف مشكل و تجزيه و تحليل آن به منظور رسيدن به ماهيت و جوهره ي آن (شناخت جوهره )


2- ارتباط دادن جوهره ي بدست آمده با موضوع غير مرتبط (ساختن وضعيت مشابه )


3- كشف راه حلهايي براي موضوع مشابه (راه حلهاي مشابه )


4- تلاش براي تبديل راه حلهاي بدست آمده به راه حلهاي نهايي براي مشكل اصل



 


منبع: mohandeshassan.blogfa.com


برگرفته از:haftbit.com




نظرات 0
تاريخ : دوشنبه 7 فروردین 1391  | 12:13 PM | نویسنده : قاسمعلی
ویژگیهای سازمان خلاق
برخی از ویژگیهای سازمان خلاق عبارتند از :
رقابت کامل و فشرده است: در یک سازمان درصورتی خلاقیت صورت می‌پذیرد که رقابت کامل در آن حاکم باشد.

فرهنگ : یکی از عوامل عمده ای که به بالندگی مدیریت کمک می کند فرهنگ مردم است . برپایه یک فرهنگ خوب ، اتلاف وقت گناه محسوب می شود. بدیهی است درچنین بستر مناسبی جهت رقابت، خلاقیت یا سازمانهای پویا بهتر شکل می‌گیرد.


دسترسی به مدیران : سازمانهای خلاق بر این اعتقاد هستند که دانش در سطح سازمان به وفور پراکنده شده است و مدیران به راحتی می توانند افکار و نظرات دیگران رامستقیم و بدون واسطه دریافت کنند.


احترام به افراد: ویژگی دیگر سازمان خلاق احترام به افراد است و آنها باور دارند که می توانند همگام با نیازهای سازمان ، رشد کنند.


ارائه خدمات مردمی : هدف نهایی در این سازمانها توجه به نیازمندیهای جامعه وجلب رضایت آحاد مردم است . در سازمان خلاق افراد دارای یک تخصص ویژه نیستند و این امکان را دارند که برای قرارگرفتن درجایگاه مناسب گردش شغلی داشته باشند؛


کارگروهی: روابط دائمی و بلندمدت کارکنان با این نوع سازمانها و درنتیجه برخورداری آنها ازامنیت شغلی از دیگر ویژگیهای این سازمانهاست.


استقبال مدیران از عامل تغییر: در این سازمانها تمامی مدیران ، مسئله تغییر را به عنوان تنها عامل ثابت و گریزناپذیر می دانند و با خشنودی آن را پذیرفته و در برابر آن مقاومت نمی کنند. طبیعی است در چنین سازمانی ضرورت ندارد که مدیر بخش زیادی از وقت خود را برای جلوگیری برخورد با تغییرات اختصاص دهد زیرا همه به این باور رسیده اندکه تغییر یک ارزش مثبت است .


نقش مدیر در پرورش خلاقیت: نقش مدیریت در مجموعه هایی که خلاقیت و نوآوری از ضروریات و عامل اصلی است بسیار مهم و حساس است زیرا مدیریت می تواند توانایی و استعداد خلاقیت ونوآوری را در افراد ایجاد، ترویج و تشویق کند و یا رفتار و عملکرد آنها میتواند مانع این امر حیاتی شود.هنر مدیر خلاق عبارت است از استفاده از خلاقیت دیگران و پیداکردن ذهنهای خلاق .مدیرخلاق باید فضایی بیافریند که خود بتواند خلاق باشد و افراد سازمان را هم نیزبرای خلاقیت تحریک کند و این فضا، فضایی است که از کار روزمره به دور است وبه نحوی تفویض اختیار می‌کند تا هرکسی خود مشکل خود را حل کند .


برای اینکه افراد در سازمان به تفکر بپردازند باید محیطی ایجاد شود که در آن به نظریات و اندیشه ها امکان بروز داده شود. یکی از شیوه های بسیار مهم و پرجاذبه پرورش شخصیت انسانها و همین طور خلاقیت و نوآوری و حتی رشد اجتماعی مشورت است وبدون تردید افرادی که اهل مشورت هستند از عقل و فکر بیشتری برخوردارند و آنان که اهل آن نیستند از این امتیاز بهره ای ندارند . یک سازمان خلاق تا اندازه زیادی به خودکنترلی کارکنانش وابسته است . خودکنترلی خود را درخواستن و تمایل برای ارائه ابتکار و خلاقیت به نمایش می‌گذارد .


‌مدیران‌ می‌توانند هر سه‌مولفه‌خلاقیت‌ یعنی ‌تخصص، مهارتهای‌تفکر خلاق‌ و انگیزش‌ را تحت‌تاثیر قرار دهند. اما واقعیت‌آن‌است‌که‌ تاثیرگذاری‌بر دو مولفه‌اول‌بسیار دشوارتر و وقت‌گیرتر از انگیزش‌است انگیزش‌درونی‌را می‌توان‌حتی‌با تغییرات‌جزئی‌در محیط‌ سازمان‌ به‌ طور قابل‌ملاحظه‌ای‌افزایش‌داد. این‌ بدان‌ معنا نیست‌ که‌ مدیران‌ باید بهبود تخصص‌ و مهارتهای‌ تفکر خلاق ‌را فراموش‌کنند. اما زمانی‌که‌اولویت‌بندی‌در اقدام‌مطرح‌می‌شود، آنها باید بدانند که‌اقدامات‌موثر بر انگیزش‌ درونی، نتایج‌ فوری‌تری‌ را موجب‌خواهند شد .



خلاقیت گروهی


سازمانها می توانند از انواع تکنیک های توسعه خلاقیت گروهی به شکل جدی ومستمر استفاده کنند این تکنیک ها از این قرارند :


تکنیک تحرک مغزی (طوفان فکری): یکی از تکنیک های متداول در ایجاد خلاقیت و فعال ساختن اندیشه‌ها به صورت گروهی، تکنیک تحرک مغزی است. در این تکنیک مسئله‌ای به یک گروه کوچک ارائه شده و از آنان خواسته می‌شود فی‌البداهه و به سرعت به آن واکنش نشان داده و برای آن پاسخی بیابند. پاسخ‌ها بر روی تابلویی نوشته می‌شوند به طوری که همه اعضای جلسه می‌توانند آنها را ببینند. این امر باعث می‌شود تا ذهن اعضا به فعالیت بیشتری پرداخته و جرقه‌ای از یک ذهن باعث روشنی ذهن دیگری شود. اولین دلیل اثربخشی تحرک مغزی افزایش قدرت خلاقیت در گروه است، افراد در حالت گروهی بیسش از حالت انفرادی قدرت تصور خلاق بروز می‌‌‌‌‌دهند. رقابت نیز عامل دیگری است که در جلسات تحرک مغزی مومجب افزایش اثربخشی می‌گردد. همچنین عدم وجود انتقاد و یا ارزیابی‌های سریع باعث می‌شود تا اعضای جلسه با فراغت خاطر به اظهارنظر بپردازند و محیطی مساعد برای خلاقیت ایجاد گردد. نکته دیگری که در موثر بودن تحرک مغزی قابل ذکر است فی‌البداهه بودن نظرات است .


تکنیک خلاقیت شش کلاه تفکر: «ادوارد دوبونو» پدر تفکر خلاق ‌در کتاب‌ «شش‌کلاه‌تفکر» یک‌روش‌خلاقانه ‌ارایه ‌می‌کند و از طریق‌آن‌می‌کوشد نشست‌افراد به‌دور یکدیگر را به‌اقدامی‌ثمربخش‌و کارا تبدیل‌کند.


«دوبونو» سعی‌می‌کند به‌کسانی‌که‌به‌دور هم جمع‌ می‌شوند، بیاموزد که‌ به‌ تفکر خود نظم‌ دهند و آنگاه‌در این‌میان‌، به‌ راههای‌خلاقانه بیندیشند و با یک‌ هماهنگی‌ مدبرانه‌ نتایج ‌را طبقه‌بندی‌ و اولویت‌بندی‌ کرده ‌و در تصمیم‌گیریها از آن استفاده‌ کنند .


گردش تخیلی: در سال 1691 روانشناسی به نام گوردون (W.J.Gordon) نتایج پژوهش‌های 10 ساله خود را در مورد افراد خلاق منشر کرد و ضمن آن اعلام داشت که ذهن آدمی به هنگام ابراز خلاقیت و ابتکار در یک حالت خاص روانی است که اگر بتوانیم آن حالت را ایجاد کنیم خلاقیت امکان وجود می‌یابد. او در گروه‌های ایجاد خلاقیت اعضای گروه را از طریق به کارگیری یک جریان تمثیلی و استعاره‌ای به گردشی تخیلی ترغیب می‌کرد و در این حالت ایده‌ها و نظرات بدیعی را کشف می‌کرد. ذهن افراد در این گردش خیالی با دستاویز استعاره‌ها به نکاتی نو که هدف جلسه خلاقیت بود می‌رسید و روابط تازه‌ای را بین پدیده‌ها پیدا می‌کرد. آنان پدیده‌هایی را که چندان تجانسی با هم نداشتند تلفیق و ترکیب می کردند و به ایده‌های جدیدی دست می‌یافتند. در جلسات خلاقیت به کمک استعاره و تخیل کار تلفیق و ترکیب در ذهن افراد انجام می‌گرفت و از این رو روش «گوردون» را شیوه تلفیق نامتجانس‌ها (Synectics ) نیز نامیده اند .


تهییج‌ذهنی‌یا تکنیک‌ گوردون روشی‌ است‌ بسیار مناسب‌جهت ‌یافتن ‌راه‌حلهای‌ جدید برای‌مسئله‌ و نیز برای‌ اکتشافات‌علمی ‌و فنی. این‌روش‌ فرایندی‌ خاص‌ و منحصر به‌فرد و در عین‌حال‌موثر دارد. فرایند به کارگیری این رویکرد عبارت است از: الف «شناسایی و تجزیه وتحلیل مشکل به منظور رسیدن به ماهیت و جوهره آن‌; ب «کشف راه حلهایی برای آن جوهره ازطریق دیدگاه غیرمرتبط با موضوع ; ج «تلاش برای تبدیل راه حلهای به دست آمده به راه حل نهایی . در جلساتی که از این روش استفاده می شود فقط رهبر گروه از اصل موضوع اطلاع دارد و موضوعی که مطرح می شود دقیقا اصل موضوع نیست بلکه موضوعی نزدیک به آن است .


تفکر موازی: واضع این شیوه «ادوارد دوبونو» روش معمول تفکر را همانند حفر گودالی توصیف می کند که با افزایش اطلاعات فرد همان گودال را عمیق تر می‌سازد و از دیدن جاهای دیگر برای حفر کردن باز می ماند درحالی که تفکر موازی نگاه فردرا به نقاط جدید معطوف می‌سازد و اطلاعات و تجربه‌های جدید صرفا به اندیشه‌های قبلی افزوده نمی‌شود، بلکه آنهارا تغییرداده و الگو و ساختار جدیدی را ایجاد می کند.یکی از راههای تحقق تفکر موازی ،ایجاد یک اندیشه واسطه غیرممکن (Intermediate impossible) است. این اندیشه موجب طیران فکر و ذهن‌ شده و با تعدیل آن می‌توان به اندیشه نووعملی دست یافت. راه دیگر درتفکرموازی پیوند تصادفی است. فرض کنید کتاب فرهنگ لغت را می‌گشایید و لغاتی را می‌خوانید و می‌کوشید تا آن را با موضوع مورد نظر پیوند داده وبه نتیجه‌ای برسید. در این کار شما از روش پیوند تصادفی استفاده کرده‌اید .


ارتباط اجباری: یکی دیگر از شیوه‌های آشکارساختن خلاقیتها و ظاهر ساختن توانایی ‌آفرینندگی موجود در افراد شیوه ارتباط اجباری است .د راین شیوه همان طورکه از نام آن استفاده می‌شود باید بین دو گروه از پدیده ها ارتباطی اجباری ایجادکرد .



نتیجه گیری


گسترش و سرعت تغییرات در سراسر جهان باعث شده که خلاقیت بیش از پیش اهمیت یابد ، کشورها فقط با ابتکار و نوآوری می توانند خود را با شرایط جدید وفق داده و همگام با دگرگونیها به پیش روند . بدیهی است در دنیای پیچیده کنونی ، سازمانهایی در رقابت با سایرین موفق ترند که بتوانند از فرصتهای پیش‌رو ، به بهترین نحو استفاده کنند و این امر جز با افزایش خلاقیت و نو آوری امکان پذیر نیست. از مهمترین راهکارهای ایجاد و افزایش خلاقیت در کارکنان که باید توسط مدیران به کار بسته شود یکی افزایش انگیزش در میان کارکنان است‌‌، انتصاب متناسب افراد با تخصص آنها و عدم اجبار شغل نامناسب به افراد ، ایجاد هماهنگی مناسب با کارکنان ، دادن آزادی عمل و تفویض اختیار نیز از عوامل افزایش انگیزش درونی به شمار می‌روند همچنین در اختیار قرار دادن منابع مهمی چون زمان و تخصیص منابع مالی نیز انگیزش را در افراد افزایش می‌دهد، ایجاد گروه‌های کاری و حمایت متقابل اعضای گروه و نیز ترکیب اندیشه‌های متفاوت می‌تواند اشتیاق افراد را به کار و دستیابی به هدف افزایش داده و در نتیجه تجربیات و مهارتهای تفکر خلاق را ارتقا می‌بخشد‌، پاداش و تشویق ، ارتقای شغلی ، اعتنا و اعتماد ، عدم ارزیابیهای بی مورد و وقت گیر و ایجاد فضای کاری آرام و بدون ترس و بیم ، حمایت سازمانی‌، تقویت همکاریهای متقابل و احساس هدف مشترک بین کارکنان و مدیران و ایجاد جذابیت کاری برای کارکنان ، همه از جمله عوامل مهمی هستند که مدیران با تأثیر بر آنها و نیز اثرگذاری بر روی دو مؤلفه دیگر یعنی تخصص و تفکر خلاق ، می توانند به ارتقا و پیشرفت سازمان خود و در نتیجه ترقی جامعه کمک کنند.



نویسنده: ناهید محمدی


برگرفته از: سایت دانایی



نظرات 0
تاريخ : دوشنبه 7 فروردین 1391  | 12:13 PM | نویسنده : قاسمعلی
طوفان فكری
یكی از تكنیك‌های متداول در ایجاد خلاقیت و فعال ساختن اندیشه‌ها به صورت گروهی تكنیك تحرك مغزی است. در این تكنیك مسئله‌ای به یك گروه كوچك ارائه شده و از آنان خواسته می‌شود فی‌البداهه و به سرعت به آن واكنش نشان داده و برای آن پاسخی بیابند. پاسخ‌ها بر روی تابلویی نوشته می‌شوند به طوری كه همه اعضای جلسه می‌توانند آنها را ببینند. این امر باعث می‌شود تا ذهن اعضاء به فعالیت بیشتری پرداخته و جرقه‌ای از یك ذهن باعث روشنی ذهن دیگری شود. اولین دلیل اثربخشی تحرك مغزی افزایش قدرت خلاقیت در گروه است، افراد در حالت گروهی بیش از حالت انفرادی قدرت تصور خلاق بروز می‌دهند. رقابت نیز عامل دیگری است كه در جلسات تحرك مغزی موجب افزایش اثربخشی می‌گردد. همچنین عدم وجود انتقاد و ارزیابی‌های سریع باعث می‌شود تا اعضای جلسه با فراغت خاطر به اظهارنظر بپردازند و محیطی مساعد برای خلاقیت ایجاد گردد. نكته دیگری كه در مؤثر بودن تحرك مغزی قابل ذكر است فی‌البداهه بودن نظرات است.

تكنیك خلاقیت شش كلاه تفكر
ادوارد دوبونو پدر تفكر خلاق در كتاب «شش كلاه تفكر» یك روش خلاقانه ارائه می‌كند و از طریق آن می‌كوشد نشست افراد به دور یكدیگر را به اقدامی ثمربخش و كارا تبدیل كند. «دوبونو» سعی می‌كند به كسانی كه به دور هم جمع می‌شوند، بیاموزد كه به تفكر خود نظم دهند و آنگاه در این میان به راه‌های خلاقانه بیاندیشند و با یك هماهنگی مدبرانه نتایج را طبقه بندی و اولویت بندی كرده و در تصمیم گیری‌ها از آن استفاده كنند. اگر شما می‌خواهید با تكنیك شش كلاه تفكر در جلسات قدم بگذارید، بهتر است این مقاله را بخوانید و آنگاه عمل كنید. تصور كنید به یك جلسه قدم گذاشته‌اید و شما مسئول نظم‌دهی، هدایت و نتیجه گیری از آن جلسه هستید. در اینجا كلاه آبی را بر سر شما خواهند گذاشت، زیرا هنگامی كه كسی كلاه آبی را بر سر می‌گذارد باید به موارد زیر دقت كند:

رنگ آبی نماد آسمان آبی رنگ است كه چتر آن بر همه جا گسترده شده است و كسی كه كلاه آبی بر سر خود می‌گذارد باید بتواند افكار جاری در محیط جلسه را در ذهن خود به جریان درآورد و نظم و تمركز دهد.

كلاه آبی همچون یك نرم افزار است كه تلاش می‌كند به تفكر كردن جمع، جهت دهد و یا برنامه‌ای مشخص آن را به سرانجام برساند و گویی همچون یك كارگردان تفكر ما را هدایت می‌كند.

با كلاه آبی اولویت‌ها و محدودیت‌ها تعیین می‌شود. اكنون بر روی صندلی خود بنشینید و موضوع و یا مشكل مورد بحث را بر روی تخته سیاه بنویسید. در نخستین اقدام و با هدایت شما همه اعضا باید كلاه سفید را بر سر بگذارند و در مورد موضوع بیان شده بیاندیشند.

هنگامی كه كلاه سفید را بر سر می‌گذارید، نباید به چیزهایی كه شامل الهامات، قضاوت‌های متكی به تجارب گذشته، عواطف، احساسات و عقاید است توجه كنید و تنها باید همچون یك رایانه، فقط اطلاعات ارائه كنید. حال شما باید اطلاعات به دست آمده از حاضرین در جلسه كه به واسطه تفكر با كلاه سفید ارائه شده است را جمع‌بندی كنید و اعضای جلسه را وارد مرحله بعد كنید تا با گذاشتن كلاه قرمز بر سر، شروع به تفكر كنند.

هنگامی كه حاضرین می‌خواهند با كلاه قرمز در مورد موضوع مورد نظر تفكر كنند باید به نكات زیر توجه كنند: اجازه دهید احساسات و عواطف بر وجود شما حاكم شده و به زبان درآیند و هر كسی می‌تواند از الهامات و دریافت‌های ناگهانی خویش سخن گوید و دیگر نیازی به استدلال نیست. اگر به احساسات اجازه بروز ندهیم بدون شك ناخواسته و بدون دقت نظر، در تصمیم گیری‌ها وارد شده و چه بسا سبب بروز مشكلاتی برای ما شوند.

پس از این كه تمام نظرات اعضای جلسه ارائه شد، شما اقدام به جمع‌بندی تراوشات فكری حاضران كرده و آن گاه به مرحله بعد قدم بگذارید و اجازه دهید حاضران كلاه سیاه را بر سر بگذارند. با گذاشتن این كلاه بر سر نباید احساسات منفی بدون منطق بیان شوند بلكه فرد باید دیدگاه‌های منفی خود را در خصوص مشكل یا موضوع مورد بحث به صورت منطقی بیان كند. بدون شك اگر از این كلاه به خوبی استفاده شود، می‌تواند ما را از مخاطراتی كه در آینده از چشمان ما دور می‌ماند آگاه كند. تفكر منفی به گفته «دوبونو» جذاب است، زیرا دستاوردهای آن را می‌توان به فوریت مشاهده كرد. اثبات خطای دیگران برای ما رضایت در پی دارد و حمله كردن به یك دیدگاه در ما احساس برتری می‌بخشد و برعكس ستودن یك نظر سبب می‌شود در خود احساس كنیم با فرد برتری روبرو شده‌ایم. نتایج بحث‌های ارائه شده توسط شما جمع‌بندی شده و در نهایت ثبت شود و آنگاه بار دیگر اجازه دهید حاضران كلاه زرد را بر سر خود بگذارند و شروع به تفكر كنند. زرد نماد آفتاب است و آفتاب شروعی برای سازندگی، شادابی و خوش بینی است. گویی هرجا سراغ از خورشید گرفته می‌شود گرمی زندگی و زایشی دیگر در میان است و تفكر مثبت باید به همراه كنجكاوی و شادمانی و سرور و تلاش برای درست شدن كارها باشد. فرد با گذاشتن كلاه زرد تلاش می‌كند به نكات ارزشمند و مثبت موضوع بنگرد. اصولاً افكار سازنده به سوی مثبت گرایی تمایل دارند. یكی از تمریناتی كه فرد با كلاه زرد می‌تواند انجام دهد بهره گیری از تجربیات ارزشمند گذشته است. كلاه زرد در ابتدا در صدد كشف فواید موجود در موضوع مورد بحث است و هر آنچه می‌كاود، بیان می‌دارد.

اكنون بار دیگر به جمع‌بندی نظرات به دست آمده بر اثر كلاه زرد بپردازید. اكنون حاضران باید كلاه سبز را بر سر بگذارند. كلاه سبز، كلاه خلاقیت است هنگامی كه افراد كلاه سبز را بر سر می‌گذارند، باید به راه‌های نو بیاندیشند كه می‌تواند در آن موضوع مورد نظر اثرگذار بوده و به تصمیم‌گیری‌های خلاقانه منجر شود. هنگامی كه حاضران كلاه سبز را بر سر می‌گذارند، فرصتی می‌یابند كه به جست و جوی چیزهای كشف نشده هدایت كنند. حال فرصتی به حاضران دهید تا ایده‌های نو ارائه كنند و آنگاه به ثبت این ایده‌ها پرداخته و به جمع‌بندی نظرات بپردازید. بدون شك برای خلاقانه اندیشیدن باید فرهنگ خلاقیت را بر فضای جلسه حاكم كنید. اكنون شما باید تلاش كنید كه با كلاه آبی كه بر سر گذاشته‌اید به ارزیابی نتایج پرداخته و به یك جمع‌بندی مناسب برسید و در نهایت در جهت حل مشكل یا پیگیری مورد نظر تصمیم نهایی را بگیرید. بدون شك هر یك از اعضا می‌توانند كلاه آبی را به امانت گرفته و با آن به تفكر بپردازند و در اتخاذ تصمیمات به شما كمك كنند. در پایان شما درمی‌یابید هنگامی كه جلسه را این گونه مدیریت می‌كنید، دیگر تنها شاهد آن نخواهید بود كه یك فرد تنها با كلاه سیاه به جلسه قدم بگذارد و یا فرد دیگری تنها با كلاه قرمز تفكر كند؛ بلكه همه مجبورند با شش كلاه مذكور تفكر كنند و اندیشه‌های ذهن خود را ارائه كنند.


گردش تخیلی
در سال ۱۹۶۱ روانشناسی به نام گوردون نتایج پژوهش‌های ده ساله خود را در مورد افراد خلاق منتشر نمود و ضمن آن اعلام داشت كه ذهن آدمی به هنگام ابراز خلاقیت و ابتكار در یك حالت خاص روانی است كه اگر بتوانیم آن حالت را ایجاد نماییم خلاقیت امكان وجود می‌یابد. او در گروه‌های ایجاد خلاقیت اعضای گروه را از طریق بكارگیری یك جریان تمثیلی و استعاره‌ای به گردشی تخیلی ترغیب می‌نمود و در این حالت ایده‌ها و نظرات بدیعی را كشف می‌كرد. ذهن افراد در این گردش خیالی با دستاویز استعاره‌ها به نكاتی نو كه هدف جلسه خلاقیت بود می‌رسید و روابط تازه‌ای را بین پدیده‌ها پیدا می‌كرد. آنان پدیده‌هایی را كه چندان تجانسی با هم نداشتند تلفیق و تركیب می‌كردند و به ایده‌های جدیدی دست می‌یافتند. در جلسات خلاقیت به كمك استعاره و تخیل كار تلفیق و تركیب در ذهن افراد انجام می‌گرفت و از این رو روش گوردون را شیوه تلفیق نامتجانس‌ها نیز نامیده‌اند.
تهییج ذهنی یا تكنیك گوردون روشی است بسیار مناسب جهت یافتن راه حل‌های جدید برای مسئله و نیز برای اكتشافات علمی و فنی. این روش فرآیندی خاص و منحصر به فرد و در عین حال مؤثر دارد. واژه Synectics یك واژه یونانی بوده و مفهوم آن پیوند اجزای متفاوت و ظاهراً بی ارتباط به یكدیگر است. فرایند بكارگیری این رویكرد عبارت است از:

شناسایی و تجزیه و تحلیل مشكل به منظور رسیدن به ماهیت و جوهره آن

كشف راه حل‌هایی برای آن جوهره از طریق دیدگاه غیر مرتبط با موضوع

تلاش برای تبدیل راه حل‌های به دست آمده به راه حل نهایی.


در جلساتی كه از این روش استفاده می‌شود فقط رهبر گروه از اصل موضوع اطلاع دارد و موضوعی كه مطرح می‌شود دقیقاً اصل موضوع نیست بلكه موضوعی نزدیك به آن است.

تفكر موازی
واضع این شیوه ادوارد دو بونو روش معمول تفكر را همانند حفر گودالی توصیف می‌كند كه با افزایش اطلاعات فرد همان گودال را عمیق تر می‌سازد و از دیدن جاهای دیگر برای حفر كردن بازمی‌ماند در حالی كه تفكر موازی نگاه فرد را به نقاط جدید معطوف می‌سازد و اطلاعات و تجربه‌های جدید صرفاً به اندیشه‌های قبلی افزوده نمی‌شود، بلكه آنها را تغییر داده و الگو و ساختار جدیدی را ایجاد می‌كند. یكی از راه‌های تحقق تفكر موازی، ایجاد یك اندیشه واسطه غیرممكن است. این اندیشه موجب طیران فكر و ذهن شده و با تعدیل آن می‌توان به اندیشه نو و عملی دست یافت. راه دیگر در تفكر موازی پیوند تصادفی است. فرض كنید كتاب فرهنگ لغت را می‌گشایید و لغاتی را می‌خوانید و می‌كوشید تا آن را با موضوع مورد نظر پیوند داده و به نتیجه‌ای برسید. در این كار شما از روش پیوند تصادفی استفاده كرده‌اید.
9-5- ارتباط اجباری
یكی دیگر از شیوه‌های آشكار ساختن خلاقیت‌ها و ظاهر ساختن توانایی آفرینندگی موجود در افراد، شیوه ارتباط اجباری است. در این شیوه همان طور كه از نام آن استفاده می‌شود باید بین دو گروه از پدیده‌ها، ارتباطی اجباری ایجاد كرد.



نظرات 0
تاريخ : دوشنبه 7 فروردین 1391  | 12:13 PM | نویسنده : قاسمعلی
تحقیقات و تجربه نشان می دهد گروه ها معمولا راه حلهای بهتری ارائه می کنند تا افراد برای خلق راه کارهای خلاق ، تاکید بر تکنیکهای گروهی امری منطقی است .
سیستمهای پشتیبانی تصمیم گروهی ، سیستمهای نرم افزاری یا سخت افزاری هستند که گروه را در تصمیم گیریهای بهتر کمک می کنند . برای مثال، تکنیکهای توفان فکری و گروه اسمی را می توان به وسیله ویژگیهای سخت افزاری نظیر پرده های نمایش ویدیویی و ترمینالهای کامپیوتری انفرادی و اشتراکی بهبود بخشید که نظریات فردی را برای مشاهده کلیه شرکت کنندگان نمایش می دهند و امتیاز بندی می کند . سیستمهای یادگیری وبلسون از مینیاپولی مینسوتا ، بسته نرم افزاری پیشرفته ای را برای رای گیری درباره موضوعات گردآوری شده از طریق توفان فکری ، عرضه کرده است . شرکت کنندگان می توانند وضعیت هر موضوعی را به سرعت از طریق نمودارهای ستونی و دیگر نمایشهای گرافیکی یاد بگیرند . این دانشگاه دارای دو اتاق "توفان فکری الکترونیکی" است که هر یک از آنها دارای پرده های دیواری کامپیوتری وترمینالهای کامپیوتری انفرادی و اشتراکی است . شرکت کنندگان در جلسات توفان فکری می توانند اینده ها را بدون مشخص کردن منبع آن ، وارد سیستم نموده تا دیگران در آن سهیم شوند . از نرم افزار پیچیده برای ثبت ایده ها ، رای گیری و … بر روی پرده های بزرگ نمایش ویدیویی جهت مشاهده همه شرکت کنندگان ، استفاده می شود . در این مبحث :
1- مزایا و معایب تصمیم گیری گروهی بحث خواهیم کرد
2- تکنیکهای اصلی گروهی برای خلق راه‌کارها مرور خواهیم نمود .
- این تکنیک‌ها عبارتند از :
· توفان فکری
· دوایر خلاقیت
· تکنیک گشت و گذار
- سیستمهای پشتیبانی تصمیم گیری گروهی
· شکوفه نیلوفر آبی ،
· تحلیل ساخت شناسی واژگان ،
· تکنیک گروه اسمی ،
· داستان نویسی برروی تابلوی دیواری
معایب تصمیم گیری گروهی :
1- در گروه های تعاملی فشارهایی برای سازگاری وجود دارد .
2- ممکن است یک فرد بر گروه تعاملی استیلا پیدا کند .
3- تصمیم گیری گروهی معمولا زمان بیشتری نسبت به تصمیم گیری فردی نیاز دارد .
4- گر چه گروه ها معمولا تصمیمهای بهتری نسبت به افراد متوسط اتخاذ می کنند ، اما بندرت بهتر از افراد برتر ، تصمیم گیری می کنند .
5- صرف زمان بیش از حد برای دستیابی به یک توافق گروهی ممکن است مزایای یک تصمیم خوب را منتفی کند .
6- گروه ها گاهی تصمیم گیرهایی مخاطره آمیزتر از آنچه که باید بعمل می آورند .
- توفان فکری :
توفان فکری مؤثرترین و احتمالا متداولترین فرآیند گروهی است . به این دلیل نام آن را یورش یا توفان فکری گذارده اند که مغز و فکر شرکت کنندگان "توفانی" را در مسئله ایجاد می کند .
هنگامی که اعضای گروه درباره مسئله فکر می کنند راه حلهای گوناگون به صورت خود به خود و بطور شفاهی مطرح می شود.
سرپرست گروه هر اندیشه و فکری را می پذیرد و آن را برای مشاهده دیگران روی تابلو می نویسد . ایده های خام و نسنجیده مورد تشویق قرار می گیرد . در ابتدا کمیت مطرح است ، نه کیفیت .
در جلسه اولیه هیچگونه بحث یا انتقادی صورت نمی گیرد . در نشستهای بعدی همین گروه ، نظریه های مورد ارزیابی قرار میگیرد .
اعضای گروه :
فرآیند توفان فکری با یک گروه 6 تا 12 نفره ، یک سرپرست یا هماهنگ کننده ، یک منشی سرو کار دارد و همه آنها در خلق نامحدود ایده ها درباره موضوعی معین دخیل هستند .

مراحل توفان فکری :
1. گروهی مرکب از 6 تا 12 نفر ، یک رهبر و یک منشی ، انتخاب کنید .
2. سرپرست یا رهبر مسئله را برای گروه ، ترجیحا قبل از تشکیل جلسه توفان فکری ، تعریف می کند .
3. گروه بصورت تعاملی و با رعایت چهار قانون توفان فکری به شرح زیر ، راه حلهای خود را برای مسئله پیشنهاد میکند :
الف - هیچ قضاوتی درباره هیچ پیشنهادی انجام نمی شود .
ب – کلیه نظرات حتی نظرات پوچ و غیر عملی ، مورد استقبال قرار می گیرند
ج – کمیت ایده ها هدف اصلی است زیرا به کیفیت می انجامد .
د – ایده ها را می توان ترکیب ، اصلاح و انتخاب نمود .
4. بعد از 25 تا 35 دقیقه ، گروه استراحتی می کند و سپس بر می گردد و ایده ها را نقد می کند .
انواع مختلف تکنیک توفان فکری :
نگارش فکری
سبد نگارش فکری
تجسم سازی خلاق
جهش های خلاق
دوایر خلاقیت

نگارش فکری :
خلاصه مراحل :
1. مسئله مشخص می شود .
2. شرکت کنندگان درحالی دورهم نشسته اند.نظرات خودرابرای حل مسئله روی کاغذمی نویسند .
3. بعد از مدت زمانی معین ، شرکت کنندگان یکی بعد از دیگری نظرات خود را بهشخص کنار دست خود در دایره ارائه می کنند .
4. شخصی که نظرات به دست او می رسد روی آن کار می کند و راه حلهای جدیدی را پرورش می دهند و آنها را روی همان کاغذ نوشته به شخص بعدی می سپرد .
5. سه دور یا بیشتر این ماجرا تکرار می شود .
6. نظرات با صدای بلند خوانده می شود ، روی وایت برد نوشته می شود ، یا به هر روش دیگری مورد بحث و ارزیابی قرار می گیرد .
سبد نگارش فکری :
یک گروه شش تا هشت نفره کـه به دور میزی نـشسته اند نظرات خود را درباره مسئله ای معین روی کاغذ می نویسند به محـض اینکـه شرکت کننـده ای چـهار ایـده نـوشـت می تواند کـاغذ خـود را در وسط میـز بـگذارد ، امـا افـراد می توانند به نگارش ایده های خود ادامه دهند . هنگامی که شرکت کنندگان تمامی نظرات خود را نوشتند ، با کاغذهایی که افراد دیگر روی میز گذاشته اند مبادله می کنند و نظرات جدیدی را با استفاده از آن نظرات خلق می کنند .

مراحل سبد نگارش فکری :
1. مسئله مشخص می شود .
2. یک گروه 6 تا 8 نفره که به دور میزی نشسته اند راه حلهای خود را برای حل مسئله روی تکه ای کاغذ می نویسند .
3. بعد از نوشتن حداقل چهار ایده ، هر شخص تکه کاغذ خود را در وسط میز قرار می دهد .
4. هنگامی که نوشتن نظرات به پایان رسید می توانند یکی از برگه های روی میز را برداشته و با بررسی آن نظرات ، ایده های جدیدی خلق کنند.
5. در نهایت ، همه شرکت کنندگان باید تکه کاغذ خود را با یکی از کاغذهای وسط میز مبادله کنند .

مراحل نگارش فکری :
1. مسئله مشخص می شود .
2. شش نفر که دور هم نشسته اند ظرف مدت زمان معینی سه ایده در سه ستون می نویسند .
3. آنها سپس ایده های خود را به شخص بعدی کنار دستشان می دهند .
4. آن شخص راه حلهای پیشنهادی شخص قبلی خود را بررسی و راه حلهای جدیدی ارائه می کند . وی راه حلیهای خود را در زیر راه حلهای شخص قبلی می نویسد .
5. این فرایند آن قدر تکرار می گردد تا هر کسی روی افکار اصلی هر شخص دیگر اظهار نظر کرده باشد .
6. سرانجام ، نتایج مورد بحث و ارزیابی قرار می گیرد .

تجسم سازی خلاق :
از این تکنیک اغلب در برنامه هـای خلاقیت و نو آوری استفاده می شود . اساس آن را این فرضیه تشکیل می دهد که توسعه مهارتهای تجـسم سـازی ، خلاقیت را بهبود می بخشد . تعداد اعضای گروه بهتر است بین شش تا هشت نفر باشد .

جهش های خلاق :
تصویر سازی خلاق یکی از چهار تکنیکی است که در مجموع به عنوان جهش خلاق ، شناخته شده است . چهار روش اصلی وجود دارد که یک شرکت یا گروه می تواند انجام جهش های خلاق را به خود آموزش دهد:
1. ارائه توصیفی درباره آنچه که از شرکت می خواهد تا در آینده شبیه به ان باشد .
2. ارائه توصیفی از رقیب آرمانی در آینده .
3. تجسم محصولات آرمانی اینده – محصولاتی که می توان در صورت نبود موانع فنی یا مالی ، انها را خلق کرد .
4. تعیین اطلاعاتی که شرکت بدان نیاز دارد .
محدودیتهای شرح داده شده در قسمت مربوط به تصویر سازی خلاق در اینجا نیز مصداق دارد .
هماهنگ کننده باید از مهارت کافی در رها سازی ذهن تصویر گران در یک شرایط گروهی ، برخوردار باشد .

دوایر خلاقیت :
دوایر خلاقیت گروه های کوچک از کارگران هستند که برای حل مسائل کیفی مرتبط با زمینه های کاری خاص خودشان ، گرد هم می آیند .

مسائل مربوط به اجرای TQM :

- کجای سیستم کمبود دارد؟ (مسئله کلی)
- چه نقصی در روش اجرای TQM وجود دارد؟
- چه مشکلاتی شما و همکارانتان در اجرای TQM دارید؟
- چه موانع، تاخیرها و شکستهایی را در اجرای TQM تجربه کرده اید؟
- هر یک از اشکالات ، شکستها ، ضایعات ، عیوب یا سوء استفاده ها را در رابطه با اجرای TQM برروی یک برگه کاغذ جداگانه بنویسید .

چگونه TQM را به اجرا در آوریم ؟ (مسئله کلی)
- راه های درمان جنبه جسورانه مسائل هستند .
- بهترین توصیه های خود را برای از بین بردن یا کاهش مشکلاتی که به تازگی شناسایی کرده اید ، ارائه کنید .
- چه خط مشی ها ، رویکردها یا رویه های متفاوتی را به کار برده اید (یا شاهد کاربرد آنها بوده اید) که نتیجه خوبی داده است ؟
- اگر کنترل کامل در اختیار شما بود چه تغییراتی را برای بهتر کردن وضعیت ، ایجاد می کردید؟
- اولین ایده و افکار جدیدی را که به ذهنتان می رسد روی برگه کاغذ بنویسید
- منتظر راه حل بهینه نمایید .
- هرگوه راه درمان را برای اجرای TQM برروی برگه جداگانه یادداشت کنید .
فرآیندهای گروهی برای خلق راه کارهای خلاق :
1- توفان فکری
2- تکنیک گشت و گذار
3- شکوفه نیلوفر آبی
4- داستان نویسی برروی تابلوی دیواری
مزایای تصمیم گیری گروهی :
1. گروه می تواند راه حل بهتری نسبت به فرد ارائه کند
2.افراد اگر خود در آن تصمیم گیری نقش داشته باشند راحتر آن را می پذیرند .
3. مشارکت گروهی به درک بهتر تصمیم می انجامد .
4. کار گروهی به تلاش گسترده تر در امر جست و جو و پژوهش ، کمک می کند .
5. میل به مخاطره پذیری متعادل می شود .
6. در کار گروهی معمولا قضاوت جمعی بهتری وجود دارد .
تکنیک دلفی :
فرآیند سنتی دلفی را که در پیش بینی سناریوها بکار می رود می توان به همان روش توفان فکری انفرادی، برای خلق راه‌کارهای محتلف، مورد استفاده قرار داد . در فرآ ‎ یند دلفی، پرسشنامه ای براسـاس برداشتـهایی از یـک موقعیت ، بـرای کارشـناسـان مربـوط ارسـال می شـود . پاسـخهای یکـایک ایـن کارشناسان جمـع آوری و خلاصه می شود
و خلاصه پاسخها همراه با رهنمودهایی برای اصلاح پاسخها در صورت لزوم ، یه هر یک از کارشناسان ارجاع داده می شود .
این فـرآیند تا چنـد بار تکرار می شود تا یک اتفاق نظر کلی حاصل گردد .
تکنیک دلفی روشی عالی برای جمـع آوری ایـده ها از کـارشناسان در مناطق مختلف جغرافیایی است .
ایده ها براساس شایسـتگی و نه بـراساس منابع انها ، مورد قضاوت و ارزیابی قرار می گیرند .

مراحل روش دلفی :
1. پیش بینی کنندگان پرسشنامه ای را براساس برداشتهای خودشان از موقعیت تهیه می کنند .
2. پرسشنامه ها برای گروهی از کارشناسان ارسال می شود و آنان به پرسشها پاسخ می دهند .
3. یکایک پرسشنامه های تکمیل شده جمع آوری و خلاصه می شود .
4. خلاصه پاسخها برای واکنش پاسخ دهندگان ، به آنان برگردانده می شود .
5. این فرآیند تا زمان دستیابی به یک اتفاق نظر عمومی ادامه می یابد .

- تکنیک گشت و گذار :
تکنیک گشت و گذار به ویژه هنگامی مفید است که گروه حتی بعد از استفاده از دیگر فرایندهای خلاق مانند توفان فکری یا داستان نویسی دیواری ، نتوانسته است به راه حلی دست یابد .
از این تکنیک می توان یا برای مسائلی که تعریف محدودی از آنها ارائه شده و یا برای مسائل پیچیده استفاده کرد .
در فرایند سیر و سیاحت و گشت و گذار ، چهار مرحله اصلی وجود دارد :
1- خود گشت و گذار .
2- ترسیم قیاس بین مسئله و رویدادها در گشت و گذار .
3- تجزیه و تحلیل این قیاسها برای مشاهده اینکه چه برداشتها یا راه حلیهای خلاقی می تواند صورت پذیرد .
4- سهیم شدن در تجارب گروه .

1. گشت و گذار :
رهبر یا ســرپرست بــه هر یـک از اعضای گروه آموزش می دهـد تا یک گشت و گذار ذهـنی در یک مکان فیزیکی که هیچ رابطه ای با مسئله مورد بررسی ندارد به عمل آورند . معمولا وی از اعضا می خواهد چشمانشـان را ببنـدند و از قوه تخـیل خود برای این سفر که ممکن است به یک موزه ، جنگل ، شهر یا هر نوع مکان دیگری ، چه واقعی و چه خیالی باشد ، استفاده کنند .
2. قیـاس بـه عـمل آوردن :
پس از اتمـام زمـان گـشت و گذار ، سرپرست گروه از اعـضا می خواهد با صرف 10 تا 15 دقیقه ، بین مشاهدات خود در طی سفر و مسئله مطرح شده ، قیاس بعمل آورند .
3. ارزیابی و شناخت :
اکنون رهبر از شرکت کنـندگان مـی خواهد که مشخص سازند روابط تعیین شده برحسـب مسئله در مرحله دوم واقعا چه معنایی دارد .
4. سهیم شـدن در تجارب :
از شرکت کنندگان خواسته می شود در سـیر و سـیاحتها ، قیاسها ، ادراکها و شـناختها و راه حلهای خود با گروه سهیم شوند . همانند توفان فکری ، اعضا می توانند درباره ایده های دیگران غور و اظهار نظر کنند .
خلاصه مراحل
1. رهبر یا سرپرسـت گروه بـه شـرکت کنندگان آمورش می دهد گشت و گذاری را در یک مکان فیزیـکی که سـرو کاری با مسئله در دست بررسی ندارد در ذهن خود تجسم سازند .
2. شرکت کنندگان بین مشاهدات خـود و مسئله مورد نظر ، قیاسـهایی به عمل می آورند .
3. سرپرست از شرکت کنندگان می خواهد مشـخص سازند قیاـسهایی که در گام دوم به عمل آورده اند چه راه حلهایی را برای حل این مسئله مطرح می سازند .
4. شرکت کنندگان در تجارب و راه حلهای یکدیگر سهیم هستند .
روش گالری :
این روش ، تکنیک دیگری است که در مؤسسه Battelle در فرانکفورت آلمان ظهور یافت . در این روش به جای ایده هایی که تغییر موقعیت می دهند ، آفرینندگان ایده ها تغییر موقعیت می دهند .
ایده ها روی فلیپ چارتها یا روی وایت برد نوشته می شود . بعد از حدود نیم ساعت اعضای گروه در گالریهای یکدیگر سیر و یادداشت برداری می کنند . برای تماشا و یادداشت برداری در هر گالری پنج دقیقه به انها فرصت داده می شود . آنگاه شرکت کنندگان به حوزه های کاری خود بر می گردند و ایده های یادداشت شده را به لیست ایده های خود اضافه می کنند . ایده ها را بعدا می توان خلاصه کرد .
گونه دیگری از این تکنیک ، معروف به ( گاری ایده ) به اعضا اجازه می دهد به اختیار خود گالریها را یکی بعد از دیگری طی کنند و ایده های خود را به ایده های نمایش داده شده اضافه کنند .
تکنیک گوردون / لیتل :
رهبر یا هماهنگ کننده مسئله را برای شرکت کنندگان شرح می دهد تا به تدریج از میزان انتزاعی بودن آن بکاهد . راه حلها در هر سطحی ارائه می شوند . هر قدر که توضیحات عینی تر و از میزان انتزاعی بودن آن بیشتر کاسته می شود ، راه حلهای معین تر ولی نه الزاما بهتری ، ظاهر می شود .
این تکنیک به یک رهبر قوی و انعطاف پذیری نیاز دارد که می تواند اعضای گروه را به وسعت نظر و گسترش دادن حوزه دید و چشم انداز ، تشویق کند .
تابلوی ایده ها :
تابلوی ایده ها یک تمیرین مستمر حل مسئله است که در آن ، مسئله ای روی یک تابلو یا دیوار نمایش داده می شود و اعضای گروه می توانند افکار خود را که قبلا بر روی کارتهای یادداشت نوشته شده ، به آن اضافه کنند .اگر مسئله بیش از حد بغرنج و غامض نباشد این روش ، مکانیزم مفیدی است . مزیت مهم آن این است که همه افراد را دخیل می کند و احساس مالکیت و علاقه اختصاصی نسبت به راه حلهایی که ظاهر می شود در افراد به وجود می آید .
محرکهای ایده ها :
حامیان یا محرکهای ایده بی نهایت برای خلق ایده ها مفید هستند . موضوعی ملموس و عینی را که به نحوی با مسئله مرتبط است به شرکت کنندگان بدهید . برای مثال ، هنگامی که استیو کانج ، مشاور توسعه محصول ، برای کمک به حل کنندگان مسئله برای اختراع چاشنی جدید Life Saver به خدمت گرفته شد فهرستی از 75 نوع چاشنی بستنی Baskin – Robbeins ، نمونه هایی از میوه های ناآشنا (کیوی ، کمکو آت) و نمونه هایی از عطرها را در اختیار آنان گذاشت .
کمیته نوآوری :
در این تکنیک ، مدیران ، نمایندگان فنی و دیگر کارکنان به طور دوره ای برای حل مسائل تشکیل جلسه می دهند . کارکنان با ارائه پیشنهادهای خود ، برای شغل هماهنگ کننده با یکدگیر به رقابت می پردازند .
گروه های نوآوری درون شرکتی :
در گروه نوآوری درون شرکتی ، مسئولان اجرایی ارشد از شرکتهای مختلف به رهبری یک مشاور نوآوری، تشکیل جلسه می دهند تا مسائل شرکت را به روشها ابتکاری حل و فصل کنند . دیگر فعالیتهای گروه شامل سمینارها ، سفرهای کوتاه مطالعاتی به سازمانها ، و پیش بینی روندها در عوامل مهم محیطی می گردد . چنین گروههایی در اروپا به ویژه نروژ و دانمارک بسیار متداول هستند و در ایالات متحده نیز به تدریج رواج می یابند .
لانه شیر :
" لانه شیر" عبارت است از یک جلسه گروهی حل مسئله بره ها در مقابل شیرها . در ابتدای جلسه معمولی یک بخش ، یا جلسه بین بخشها ، یک گروه کار که برای طرح مسئله ای تعیین شد ( بره ها ) ، بحث و مناظره خود را با دیگر اعضای گروه ( شیرها ) انجام می دهد .
تکنیک شکوفه نیلوفر آبی ، (یا روش MY ماتسومورا یا سوا):
یا سوا ماتسومورا ، رئیس بخش تحقیقات مدیریت Clover در چیباسیتی ژاپن ، این تکنیک را طراحی کرد . فرایند آن به صورت زیر است :
1- یک موضوع اصلی ، ایده ، مسئله ، موضوع و غیره در مرکز نمودار شکوفه نیلوفر آبی MY نوشته می شود .
2- سپس از شرکت کنندگان خواسته می شود به ایده ها یا کاربردها یا راه حلها و موضوعات مرتبط ، فکر کنند . سپس این ایده ها در داخل دایره هایی واقع در مرکز نمودار و اطراف موضوعات اصلی ثبت میشود .
3- آنگاه این ایده ها مبنای خلق نمودارهای نیلوفر آبی اضافی را به وجود می آورد . برای مثال ، A مجموعه ای از هشت خانه را در اطراف خود خواهد داشت . همینطور B ، C و …
این روش در فرهنگ ژاپنی ها به ویژه هنگامی که برای خق کاربردهای جدید فن آوریها یا محصولات موجود به کار می رود بسیار خوب عمل می کند .
خلاصه مراحل :
1- یک ایده ، مسئله ، یا موضوع اصلی در مرکز نمودار شکوفه نیلوفر آبی MY نوشته میشود .
2- شرکت کنندگان درباره ایده ها ، موضوعات ، راه حلها ، کاربردها ، و … مربوط از طریق توفان فکری عملی میکنند . ایده هایشان در داخل هشت دایره اطراف ، نوشته می شود .
3- هر یک از این هشت ایده ، مرکز شکوفه نیلوفر آبی جدیدی را تشکیل می دهند .
4- شرکت کنندگان ایده ها ، موضوعات ، راه حلها ، کاربردها و … مرتبط با هر یک از این هشت نمودار را از طریق توفان فکری مورد رسیدگی قرار می دهند .
5- تکرار بیشتر باعث تضمین بیشتر می گردد .
6- ایده های به دست آمده مورد بحث وارزیابی قرار می گیرند .
تحلیل ساخت شناسی واژگان :
خلاصه مراحل :
1- محصول یا خدمتی که قرار است اصلاح شود ، انتخاب می شود .
2- یک ماتریس دو یا سه بعدی با یک محور متشکل از ویژگی ها یا مشخصات محصول یا خدمت ، و محور دیگری متشکل از واژه هایی نظیر افعال ، صفات ، یا قیود ترسیم می شود .محورسوم شامل واژه های اضافی تغییر ، ویژگی ها یا سایر فاعل های مربوطه است .
3- واژه های تغییر در مورد ویژگیها به کار گرفته می شوند .
4- نتایج مورد بررسی و ارزیابی قرار می گیرد .

روش NHK :
خلاصه مراحل :
1- درپاسخ به صورت مسئله ، شرکت کنندگان پنج ایده را روی کارتهای جداگانه می نویسند .
2- شرکت کنندگان در گروه های پنج نفره تشکیل جلسه می دهند . هر شخص ایده های خود ر برای اعضای دیگر گروه شرح می دهد . اعضای دیگر گروه هر گونه ایده های جدیدی را که به ذهنشان برسد روی کارتهای جداگانه می نویسند .
3- کارتها جمع آوری و براساس موضوع به گروههای مختلف دسته بندی می شود .
4- گروه های جدیدی مرکب از دو یا سه نفر تشکیل می شود . هر گروه یک یا چند گروه از کارتهای دسته بندی شده را بر می دارد و از طریق توفان فکری ، ایده های جدیدی را در ارتباط با ایده های درج شده بر روی کارتها خلق می کند . این کار تا نیم ساعت به طول می انجامد . ایده های جدید نیز بر روی کارتها نوشته می شوند .
5- در پایان این جلسه ، هر گروه کارتهای خود را براساس موضوع سازماندهی و ایده ها را به بقیه اعضای گروه اعلام می کند . همه ایده ها توسط سرپرست یا دبیر گروه روی یک صفحه بزرگ نوشته می شود .
6- شرکت کنندگان به گروه های ده نفره تقسیم می شوند و کلیه ایده ها را ، یک به یک از طریق توفان فکری مورد بررسی قرار می دهند .

تصمیم گیری گروهی NGT*/multivoting
:
تکنیک گروه اسمی :
تکنیک گروه اسمی ( NGT ) فرایند گروهی کوچک سازمان یافته ای برای خلق ایده ها است از این تکنیک می توان برای از بین بردن تاثیر و نفوذ یک شخص مقتدر ، بر نتایج فرایند خلق ایده گروه ( خواه منشا این تاثیر یک مقام رسمی باشد و خواه یک شخص ) استفاده کرد .
تکنیک NGT همانند روش توفان فکری از یک گروه شش تا 12 نفره استفاده می کند . رهبر گروه نقش دبیر جلسه را نیز ایفا می کند وپاسخهای گروه را در زمان مناسب بر روی یک صفحه مناسب که برای همه شرکت کنندگان قابل مشاهده باشد ، ثبت می کند .
فرایند تصمیم گیری با استفاده از تکنیک گروه اسمی از چهار مرحله متمایز تشکیل می شود که می توان بسته به موقعیتهای مختلف ، تغییراتی را در آن به وجود آورد ، چنانکه در پاراگراف های زیر اشاره شده است .
گام اول : خلق ایده ها
رهبر یا سرپرست گروه مسئله ، سوال انگیزشی ، یا دیگر موضوع کانونی را برای شرکت کنندگان مطرح می کند و آن را روی وایت برد یا دیگر سطوح نوشتاری می نویسد .
گام دوم : ثبت ایده ها
در گام دوم ، ایده های خلق شده در نخستین گام به روش نگارش ایده ها ، روی تخته نوشته می شوند . این فرایند آنقدر ادامه می یابد تا همه شرکت کنندگان لیست خود را تکمیل کنند وهمه ایده ها روی تخته ثبت شده باشد . همچنین اطمینان حاصل می شود که هیچ ایده ای نادیده نگرفته شده است .
هر ایده ای در لیست تهیه شده در دومین گام به ترتیبی که نوشته شده است مورد بحث قرار می گیرد .
گام سوم : رای گیری درباره ایده ها
یک گروه اسمی اغلب اوقات فهرستی از 20 تا 100 ایده یا حتی بیشتر را تهیه می کند . این لیست باید به نحوی خلاصه شده و براساس تصمیم گروه ، به انتخاب بهترین راه کار بینجامد . چندین روش در این مرحله وجود دارد که همگی براساس اصل رای گیری مخفی به اجرا در می آیند : رایج ترین شیوه رای گیری این است که رهبر ا یکایک اعضا بخواهد پنج ایده را که به نظر آنها بهترین می باشند بر روی کارت 5 × 3 بنویسند و سپس برای جدول بندی و اعلام امتیازها به رهبر ارائه کنند . به طور معمول پنج تا ده راه کار که براساس رای مخفی به عنوان بهترین تعیین می شوند بار دیگر رای گیری و از بین آنها یک ، دو ، یا سه راه کار به عنوان بهترین برگزیده می شود .

مشاهدات به عمل آمده بر روی این تکنیک ثابت شده است که تکنیک گروه اسمی روش موثری برای پیشگیری از نفوذ و تاثیرگذاری افراد نافذ بر روی نتیجه فرایندهای تصمیم گروهی به شمار می رود .

تکنیک کارت سنجاقی :
تکنیک دیگری به نام کارت سنجاقی در موسسه بالت فرانکفورت آلمان به وجود آمد . این نوع تکنیک که آلمانی ها آن را از تکنیک توفان فکری اقتباس کرده اند ، بر پایه تکنیک خلاقیت دیگری در آلمان موسوم به تکنیک استعاره استوار است .

سناریونویسی :

سناریونویسی یعنی تجزیه و تحلیل اطلاعات ، فکر کردن و نوشتن درباره سناریوها و بحث درباره آینده بالقوه شرکت (یا فرد). سناریونویسی تکنیک پیچیده ای است که به زمان و تلاش قابل توجهی نیاز دارد . فکر کردن درباره احتمالات آینده بسیار حائز اهمیت است . از سناریونویسی می توان برای حل انواع مختلف مسائل استفاده کرد . سه تا پنج عامل محرکه اصلی آینده شرکت مشخص می شود . مانند جمعیت شناسی یا فن آوری متغیر . سپس سناریوهای آینده براساس تاثیر احتمالی این عوامل بر پنج تا ده عامل اصلی دیگر نظیر سهم بازار ، واکنش مشتریان ، الگوهای خرید ، اقتصاد و نیازهای تحقیق و توسعه .

روش SIL :
این تکنیک شبیه به دیگر گونه های توفان فکری است که بسیاری از آنها نیز در موسسه باتل طراحی شده اند .
خلاصه مراحل :
1- هر شرکت کننده در حالت سکوت ، پاسخهای خود را در مورد یک صورت مسئله خلق می کند .
2- دو عضو گروه هر یک ایده ای را با صدای بلند می خوانند .
3- اعضای دیگر سعی می کنند این دو ایده را در یک ایده ترکیب کنند .
4- عضو دیگر ایده خود را با صدای بلند می خواند و اعضای دیگر سعی می کنند آن را ا ایده قبلی ترکیب کنند .
5- این فرایند آنقدر ادامه می یابد تا یک راه حل عملی یافت شود یا موعد مقرر به سر رسد .

داستان نویسی بر روی تابلوی دیواری
عبارت است از خلق داستانی بر روی تابلو . یعنی شما افکار و نظریات خود و دیگران را بر می دارید و در حالی که بر روی پروژه ای کار می کنید یا سعی دارید مسئله ای را حل کنید ، آنها را بر روی دیواری گسترش می دهید و شروع به مشاهده رابطه بین آنها می کنید ، می بینید که چگونه یک ایده با یک ایده دیگر رابطه دارد و چگونه همه تکه ها با یکدیگر تناسب دارند . داستان نویسی بر روی تابلوی دیواری سطح بالایی از مشارکت را می طلبد . اما هنگامی که افکار به جریان افتد ، افراد درگیر ، در مسئله غرق خواهند شد . آنها بر اندیشه های یکدیگر » سوار « می شوند ، یا به اندیشه های یکدیگر » شاخ و برگ « می افزایند .

مشاهدات نهایی درباره داستان نویسی بر روی تابلوی دیواری :
1- گروهی مرکب از 8 تا 12 نفر ، یک رهبر و یک ثبت کننده تشکیل می گردد .
2- مسئله به عنوان سر ستون اصلی در بالای تابلوی داستانی تعین و شناسایی می شود
3- سرستونهای هدف و متفرقه نوشته می شوند . سرستون هدف از طریق توفان فکری مورد بررسی و کنکاش قرار می گیرد .
4- سرستونهای دیگر از طریق توفان فکری مشخص می شوند .
5- زیر ستونهای هر سرستون از طریق توفان فکری مشخص می شوند .
6- بعد از استراحتی کوتاه ، جلسه نقد و بررسی تشکیل می گردد و از قوانینی متفاوت از قوانین مورد استفاده در جلسه خلاقیت ، استفاده می شود .
7- سپس از تابلوهای ایده ها ، ارتباطات و سازمان ، با استفاده از مراحل مشابه ، بهره گرفته می شود .

مطالعه فرایندهای خلاق حل مسئله :
توفان فکری گروهی است که شدیدا به قیاسها و استعاره ها ، تداعی و تکنیک گشت و گذار تکیه دارد و از این تکنیکها کمک می گیرد تا ذهن بتواند بین اشیا ، ایده ها ، محصولات ، اشخاص و … ظاهرا غیر مرتبط ، ارتباط برقرار کند . هدف دو گانه این فرایند ، یادگیری ( یعنی آشنا کردن غریبه ) و نوآوری ( یعنی غریبه کردن آشنا ) است .این فرایند معمولا از هفت نفر متشکل از صاحب مسئله ، یک نفر تسهیل کننده و پنج عضو دیگر استفاده می کند . به نظر ویلیام گوردون ، خالق این تکنیک ، مطالعه فرایندهای خلاق حل مسئله بر پایه سه فرضیه مهم استوار است :

1- خلاقیت در همه افراد تا حدودی نهفته است
2- خلاقیت با عناصر عاطفی و غیر عقلایی رابطه نزدیکتری دارد تا با عناصر فکری و عقلانی
3- این عناصر عاطفی را می توان از طریق آموزش و تمرین مهار کرد .

از سه مکانیزم برای سهولت بخشیدن به چنین رفتاری استفاده می شود :

1- قیاس مستقیم : درک میزان شباهت بین یک شی با اشیاء دیگری که با آنها آشنا هستید ، مانند سیستمهای بیولوژیکی .
2- قیاس شخصی : تظاهر به اینکه شما شی ، مورد مطالعه خود هستید . این همان نقش بازی کردن به معنای وسیع کلمه است .
3- قیاس نمادین : خلق یک واژه فشرده از مسئله در دست بررسی ، یک واژه کلیدی سپس از یک یا دو قیاس مرتبط با این مفهوم برای توفان فکری استفاده می شود .

خلاصه مراحل :
1- مسئله مشخص می شود . صاحب مسئله آن را تعریف می کند و کار را با مطرح کردن پرسش » چگونه … « آغاز می کند .
2- مسئله به اختصار تجزیه و تحلیل می شود . صاحب مسئله توضیح می دهد که چرا آن را مسئله می دانند ، چه راه حلهایی امتحان شده است و اهداف جلسه چیست .
3- اهداف و خواسته ها بیان می شود . شرکت کنندگان اهداف و خواسته های شخصی برای مسئله را می نویسند . این اهداف و خواسته ها شروع مبهم و اغلب "خام و نسنجیده" راه حلها هستند .
4- اهداف و خواسته های گروه فهرست بندی می شود . پس از آنکه افراد فهرست اهداف و خواسته های خود را تکمیل کرده اند این اهداف توسط تسهیل کننده روی تابلوی دیواری نوشته می شود . روش میز گرد نوبتی نظیر آنچه که در تکنیک گروه اسمی استفاده می شود نتیجه خوبی می دهد .
5- صاحب مسئله سعی می کند راه حل احتمالی را شناسایی کند .
6- صاحب مسئله سه نقطه قوت و سه نقطه ضعف راه حل احتمالی را ثبت می کند .
7- گروه به نقد و بررسی راه حل پیشنهادی می پردازد .

خلاصه مراحل تیمهای پنج نفره :
1- یک موضوع اصلی انتخاب می شود .
2- رهبر گروه آن را برای شرکت کنندگان شرح می دهد . در صورت لزوم ، مسائل مربوطه را به آنان توضیح می دهد .
3- شرکت کنندگان با صرف دو دقیقه وقت ، لیستهای ایده های مرتبط با موضوع اصلی را تهیه می کنند .
4- آنها با تقسیم شدن به تیمهای پنج نفره ، ایده های خود را روی هم می گذارند تا لیستهای طویل تری ازموضوعات را تهیه کنند تا به ترتیب اهمیت ، رتبه بندی شوند .
5- همه گروهها گرد هم آمده ولیست کوتاهی مرکب از مهمترین موضوعات هر گروه را تهیه و کل لیستها را 6- این موضوعات مورد بحث و ارزیابی قرار می گیرد

خلاصه مراحل روش TKJ:
الف – تعریف مسئله .
ب – راه حل مسئله .

الف – تعریف مسئله
1- یک موضوع محوری به شرکت کنندگان داده می شود و از آنها خواسته می شود هر چند تعداد ایده ای که می توانند درباره مسئله روی کارتهای 5 × 3 بنویسند .
هر عضو می تواند 15 تا 20 ایده در یک محدوده زمانی 5 تا 10 دقیقه خلق کند .
2- کارتها جمع آوری و براساس اتفاق نظر گروهی به چند مقوله بسیار کلی دسته بندی می شوند .
TKJ استفاده از شوخی را به هنگام دسته بندی کارتها وبحث درباره ایده ها ، تشویق می کند .
3- رهبر یکی از کارتها را با صدای بلند می خواند .
4- اعضا کارتها را در کیسه های خود که حاوی ایده های مرتبط است پیدا می کنند و آنها را با صدای بلند می خوانند .
5- گروه برای هر دسته از کارتها نامی را انتخاب می کند که جوهره اندیشه های مطرح شده ( یعنی جوهره مسئله ) را در بر می گیرد .
6- این فرایند آنقدر ادامه می یابد تا همه کارتها در دسته های نامگذاری شده قرار گیرد
7- دسته های نامگذاری شده در یک گروه فراگیر ترکیب شده و به همان روش ، نامگذاری می شود .
این مجموعه نهایی بیانگر تعریف مورد توافق گروهی مسئله است .
هدف از دسته بندی ایده ها به گروههای مختلف ، وارد کردن طرز فکرهای جدید در مقوله های قدیمی موضوعات است .
ب – راه حل مسئله :
1- شرکت کنندگان راه حلهای ممکن برای مسئله را روی کارتهای 12 × 7 می‌نویسند این ایده ها ممکن است با ایده های بعدی ربط داشته یا نداشته باشد .
2- رهبر کارتها را جمع آوری و مجددا توزیع می کند (همانند بخش الف) . سپس یک ایده را با صدای بلند می خواند . شــرکت کنندگان هماننــد قبل کارتهایی را که به این ایده ربط دارند پیدا می کنند . این ایده ها با صدای بلند خوانده می شوند و مجموعه راه حل نامگذاری شده ای ظهور پیدا می کند .

درپایان ، سی و دو تکنیک در این مقاله توضیح داده شده است . لازم است متذکر شوم که استفاده ازاین تکنیکها بی نهایت مفید هستند ، اما تنها در صورتی که شما آنها را به کار ببندید . ابتدا آنها را بخوانید ، سپس برنامه ای را برای استفاده از آنها تدوین کنید و آنها را در تلاشهای حل مسئله و گروه کاری خود و همچنین در صورت ممکن ، در بقیه سازمانتان ، اجرا کنید .ممکن است پنج تا ده تکنیک باب طبع شما باشد . اما همه آنها را امتحان کنید و در مناسبتهای مختلف به همه آنها مراجعه کنید تا برای شما یکنواخت و کسل کننده نباشند . در هر صورت ، خود را نسبت به استفاده از این تکنیکها ملزم و متعهد بدانید .

منابع :
1- 101تکنیک حل خلاق مسئله
2- هنر خلاقیت در صنعت و فن (حسن نعمتی)

برگرفته از وبلاگ علیرضا بخشی‌زاده
 

 




نظرات 0
تاريخ : دوشنبه 7 فروردین 1391  | 12:13 PM | نویسنده : قاسمعلی

تکنیک گروه اسمی (NGT) فرآیند گروهی سازمان یافته‌ای برای خلق ایده‌ها است. از کلمه‌ی «اسمی» بدین علت استفاده شده است که در این تکنیک، افراد مجاز نیستند که لفظی و شفاهی با یکدیگر تماس برقرار نمایند و «گروه» به معنی واقعی کلمه، فقط اسماً و ظاهراً وجود دارد.

از این تکنیک می‌توان برای از بین بردن تأثیر و نفوذ یک شخص مقتدر بر نتایج فرآیند خلق ایده گروه (خواه منشأ این تأثیر، یک مقام رسمی باشد و خواه یک شخص) استفاده کرد. تکنیک گروه اسمی از طریق فرآیندی که اظهار نظرهای فرد را به توضیحات مختصر محدود می‌سازد و از یک برگ رأی مخفی برای انتخاب ایده‌ها از بین ایده‌های حاصل از توفان فکری، استفاده می‌کند؛ به این هدف نائل می‌شود. برای این که این تکنیک مؤثر واقع شود، شرکت‌کنندگان باید بپذیرند که تصمیم گروه، لازم الاجراست.

تکنیک گروه اسمی به عنوان یک فرآیند تصمیم‌گیری گروهی برای موارد زیر بیش از همه مفید است:

(1) شناسایی متغیرهای مهم در یک وضعیت مسئله خاص؛

(2) شناسایی اجزای اصلی برنامه‌ای که برای اجرای راه حل خاص بعضی از مسائل، طراحی می‌شود؛

(3) تعیین اولویت‌ها با توجه به مسائلی که باید مورد رسیدگی قرار گیرد و اهدافی که قرار است به آن دست یافته شود و همچنین وضعیت نهایی مطلوب و ….

در همه‌ی این شرایط، ترکیب و تلفیق قضاوت‌های فردی و تبدیل آنها به تصمیم‌های گروهی، اغلب سودمند به نظر می‌رسد. با این وجود NGT به ویژه برای جلسه‌های گروهی روزمره که در درجه‌ی اول بر هماهنگی فعالیت‌ها یا تبادل اطلاعات تأکید می‌ورزد، بسیار مناسب است؛ اما برای موقعیت‌های مذاکره یا چانه‌زنی، تکنیک مناسبی نیست. تکنیک NGT همانند روش توفان فکری از یک گروه 6 تا 12 نفره استفاده می‌کند. رهبر گروه، نقش دبیر جلسه را نیز ایفا می‌کند و پاسخ‌های گروه را در زمان مناسب، بر روی یک صفحه‌ی‌ مناسب که برای همه‌ی شرکت‌کنندگان قابل مشاهده باشد، ثبت می‌کند.

فرآیند تصمیم‌گیری با استفاده از تکنیک گروه اسمی از چهار مرحله‌ی متمایز تشکیل می‌شود که می‌توان بسته به موقعیت‌‌های مختلف، تغییراتی را در آن به وجود آورد. این مراحل عبارتند از:

گام اول: خلق ایده‌ها

رهبر یا سرپرست گروه، مسئله یا سؤال انگیزشی را برای شرکت‌کنندگان مطرح می‌کند و آن را روی وایت برد یا دیگر سطوح نوشتاری می‌نویسد. اعضای گروه، معمولاً 5 تا 10 دقیقه فرصت خواهند داشت تا راه‌حل‌های پیشنهادی خود را بر روی کارت‌های یادداشت بنویسند.

گام دوم: ثبت ایده‌ها

در گام دوم، ایده‌های خلق شده در نخستین گام به روش نگارش ایده‌ها، روی تخته نوشته می‌شوند. سرپرست گروه از تک‌تک اشخاص می‌پرسد که اولین ایده در لیست او که هنوز به وسیله‌ی شخص دیگری ارائه نشده، چیست. این فرایند آنقدر ادامه می‌یابد تا همه‌ی شرکت‌کنندگان، لیست خود را تکمیل کنند و همه‌ی ایده‌ها روی تخته ثبت شده ‌باشد. شخص پس از تکمیل لیست خود و هنگامی که راه‌حل‌هایش را از او می‌خواهند، آنها را ارائه می‌‌کند و به این ترتیب، این روش تا آخرین نفر ادامه می‌یابد. این فرایند بر روی برابری ایده‌ها تأکید می‌ورزد و حس هواخواهی و اشتیاق را در شرکت‌کنندگان برمی‌انگیزد. ایده‌‌های ارائه شده نیز از حالت شخصی خارج می‌شود و این امر به جلوگیری از تبعیض کمک می‌‌کند. همچنین اطمینان حاصل می‌شود که هیچ ایده‌ای نادیده گرفته نشده باشد.

گام سوم: تصریح ایده‌‌ها

هر ایده‌ای در لیست تهیه شده در دومین گام، به ترتیبی که نوشته شده است مورد بحث قرار می‌گیرد. به عنوان مثال، سرپرست گروه با اشاره به هر یک از ایده‌های مورد بحث، از اعضا می‌پرسد آیا همه‌ی آن را کاملاً فهمیده‌اند. اگر سؤالی نباشد سرپرست به ایده‌ی بعدی می‌پردازد. هر گاه عضوی درباره‌ی موضوعی توضیحی بخواهد، ارائه‌کننده‌ی ایده، مدت کوتاهی که معمولاً 30 ثانیه تا 1 دقیقه است، فرصت خواهد داشت تا پاسخ دهد. در صورت لزوم می‌توان وقت بیشتری به او داد. اما سرپرست باید مطمئن شود که این گفتگوها مختصر است و این که پاسخ‌دهندگان قصد ندارند ایده‌های خود را به سایر اعضا بقبولانند. این فرایند تا زمانی ادامه می‌یابد که اعضا همه‌ی ایده‌ها را فهمیده باشند. هدف از این مرحله این نیست که درباره‌ی بهترین راه‌کارها توافق به عمل آید؛ بلکه درک این نکته است که این راه‌کارها به طور واقعی، مستلزم چه هستند.

گام چهارم: رأی‌گیری درباره‌ی ایده‌ها

یک گروه اسمی اغلب اوقات، فهرستی از 20 تا 100 ایده یا حتی بیشتر را تهیه می‌‌کند. این لیست باید به نحوی خلاصه شده و بر اساس تصمیم ‌گروه، به انتخاب «بهترین» راه‌کار بینجامد. چندین روش در این مرحله وجود دارد که همگی بر اساس اصل رأی‌گیری مخفی به اجرا درمی‌آیند. رایج‌ترین شیوه‌ی رأی‌گیری این است که رهبر از یکایک اعضا بخواهد پنج ایده را که به نظر آنها بهترین می‌باشند بر روی کارت بنویسند و سپس برای جدول‌بندی و اعلام امتیازها به رهبر ارائه کنند. به طور معمول پنج تا ده راه‌کار براساس رأی مخفی به عنوان «بهترین» ‌تعیین می‌شوند. بار دیگر رأی‌گیری و از بین آنها یک، دو یا سه راه‌کار به عنوان «بهترین» برگزیده می‌شود. در هر دو فرابند رأی‌گیری، شرکت‌کنندگان پنج راه‌کار خود را (تکرار اول) و دو یا سه راه‌کار خود را (تکرار دوم) رتبه‌بندی می‌کنند. در جدول‌‌بندی امتیازها باید مهم‌ترین موضوع، بالاترین امتیاز و کم‌اهمیت‌ترین موضوع، پایین‌‌ترین امتیاز را دریافت کند. می‌توانید از مقیاس 1 تا 5، 1 تا 3 و یا چیزی مشابه آن استفاده کنید. کل آرا و امتیازها باید برای مقایسه‌‌های بعدی، به صورت مستند درآیند.

مشاهدات به عمل آمده بر روی این تکنیک ثابت شده است که تکنیک گروه اسمی روش مؤثری برای پیشگیری از نفوذ و تأثیرگذاری افراد نافذ بر روی نتیجه‌ی فرآیندهای تصمیم‌گروهی به شمار می‌رود. این تکنیک در مورد مسائلی که دارای تعریف نسبتاً محدودی هستند، بیشترین کارآیی را دارد. هنگامی که مسأله پیچیده‌تر باشد یا رسیدن به یک راه حل، دشوارتر باشد، تکنیک‌های تعاملی ممکن است سودمندتر واقع شوند.

 منابع:

1- آقایی فیشانی، تیمور(1377)، خلاقیت و نوآوری در انسان ها و سازمان‌ها، تهران، انتشارات ترمه.

2- ام. هیگینز، جیمز، کارآفرینی: 101 تکنیک حل خلاق مسأله، ترجمه محمود احمدپور داریانی (1381)، تهران، انتشارات امیرکبیر.

روح‌اله قدیری

A-Ghadiri@Ureach.com



نظرات 0
تاريخ : دوشنبه 7 فروردین 1391  | 12:13 PM | نویسنده : قاسمعلی

مقدمه

تغییر و تحولات دهه‌ی اخیر به قدری عمیق، سریع و گسترده اتفاق افتاده كه تمامی ابعاد و شئون زندگی و جوامع بشری تحت تأثیر آن قرار گرفته است.

امروزه «خلاقیت» و « نوآوری» در حکم رمز بقا و کلید موفقیت افراد و سازمان‌ها شناخته شده است. تکنیک شش کلاه فکری که از تکنیک‌های خلاقیت گروهی است یکی از تکنیک‌های مفید، معروف و معتبری است که کاربرد و آثار بسیار متنوعی در اجتماع، سازمان، خانواده و فرد دارد. در بسیاری از سازمان‌ها و خانواده‌ها، این تکنیک و قواعد بازی آن به صورت زبان مشترک درآمده که بسیار اثربخش است. به طور کلی این تکنیک شش جنبه یا سبک فکری را تعریف کرده و برای هر کدام کلاه‌رنگی خاصی را به عنوان سمبل تعیین می‌نماید تا به‌وسیله‌ی آن بتوان به‌ طور روشن و سریع از سبک فکری (گرایش، حالت، احساس، فکر، موضوع، نگرش) خود آگاه شد، آن را تغییر داد یا آن را به دیگران اعلام کرد. همچنین می‌توان بدین‌وسیله از سبک فکری دیگران آگاه شد و از آنها خواست که آن را عوض کنند. البته با کمی دقت در اصطلاح «کلاه خودت را قاضی کن» متوجه می‌شویم که به نوعی چنین روشی در فرهنگ ایرانی وجود داشته است. مبدع آن دکتر ادوارد دوبونو است.

کلاه سفید: چون رنگ سفید، خنثی و منفعل است، کلاه سفید با موضوعات و شکل‌های انفعالی سروکار دارد. لذا بدون هیچ‌گونه قضاوتی. فقط واقعیت‌ها مورد جستجو قرار می‌گیرد.

کلاه سرخ: چون رنگ سرخ نشانه‌ی خشم، شور و هیجان است کلاه سرخ بیانگر بینشی هیجانی است و لذا فقط به جنبه‌های احساسی و غیراستدلالی توجه می‌شود.

کلاه سیاه: چون رنگ سیاه نشانه‌ی افسردگی و منفی است کلاه سیاه بیانگر جنبه‌های منفی و بدبینانه است.

کلاه زرد: چون رنگ زرد آفتابی و مثبت است کلاه زرد، بیانگر جنبه‌های مثبت و خوش‌بینانه است.

کلاه سبز: چون رنگ سبز نشانه‌ی گیاهان، طراوت و تازگی است کلاه سبز، بیانگر خلاقیت و فکرهای تازه است.

کلاه آبی: چون رنگ آبی نشانه‌ی سردی و رنگ آسمان بالای سرماست، کلاه آبی بیانگر تنظیم و ساماندهی فرآیند برنامه‌ریزی برای تفکر و استفاده از کلاه‌های دیگر است، عبارت‌ دیگر کلاه آبی، کلاه نظارت است.

برای یادآوری بهتر و سریع‌تر می‌توان شش کلاه فوق را به صورت سه جفت مخالف هم در نظر گرفت: سفید ـ سرخ، سیاه ـ زرد، سبزـ آبی.

اصولاً تکنیک شش کلاه فکری بر پایه‌ی این تئوری ایجاد شده که «اگر نقش متفکر را بازی کنید، متفکر می‌شوید.» لذا بدین ترتیب طراحی شده است که فرد در اثر تعویض کلاه‌های فکری، نقشش را در گروه تغییر می‌دهد و نهایتاً تنوع کثرت این تغییرها باعث رشد خلاقیت فرد می‌شود. به عبارت دیگر هنگامی که فردی دارد نقشی را بازی می‌کند، فکرش از «من» خود یا قالب‌های ذهنی خود جدا شده و به سمت نقش هدایت می‌شود. این تکنیک به ما چیزهایی می‌آموزد که اگر می‌خواستیم خودمان به آن بیندیشیم بایستی «من» خود را به خطر می‌انداختیم.

شش کلاه فکری به ما این امکان را می‌دهد که به فکر خود مسلط شویم و تنها چیزهایی را که می‌خواهیم، فراخوانیم. از طرف دیگر بدین‌وسیله می‌توان افراد را در جلسات و نشست‌ها و … از مسیر عادیشان بیرون کشید تا درباره‌ی موضوع مورد نظر به نوع دیگری بیندیشند. در این تکنیک لازم است گهگاه کلاه‌های افراد را مورد شناسایی و از آنها تفکر به سبک خاصی را در خواست نماییم. چون تنها دانستن نوع کلاه فرد از طریق دقت در صحبت‌هایش کافی نیست بلکه آنچه اهمیت دارد، «تلاشی منظم و آگاهانه برای پیگیری و استمرار یک سبک فکری است.»

این تکنیک براساس دو هدف اصلی طراحی شده است:

1ـ ساده کردن تفکر: از طریق محصور کردن اندیشه، برای این‌که انسان بتواند در هر زمان فقط به یک چیز فکر کند یا در یک حالت قرارگیرد. اندیشنده به جای توجه همزمان به عواطف، منطق، اطلاعات، امید و خلاقیت می‌تواند جداگانه به هر یک آنها بپردازد و بدین ترتیب تفکری ساده‌تر، دقیق‌تر، شفاف‌تر، سریع‌تر و اثربخش‌تر خواهد داشت.

2- فراهم کردن زمینه‌ برای به جریان انداختن تفکر (تغییر الگوهای ذهنی): اگر کسی در یک جلسه مرتب منفی‌بافی کند، می‌توان از او خواست کلاه سیاه خود را کنار بگذارد، به جایش از کلاه سبز یا زرد یا رنگ دیگری استفاده کند، بدین ترتیب بدون این‌که غرور و شخصیت‌ او را جریحه‌دار کرده باشیم‌، زمینه‌ای برای تغییر جهت و زاویه‌ی دید او فراهم می‌کنیم. در واقع کلاه‌ها در حکم نوعی تابلوی راهنما برای تغییر مسیر و روش‌ فکری هستند تا فرد بتواند بدین وسیله عواطف را از منطق و خلاقیت را از اطلاعات و مانند آن جدا کند.

کلاه سفید: این کلاه برای ارائه یا درخواست واقعیت‌ها و ارقام به شیوه‌ای کاملاً خنثی (بی‌طرف)، عینی و بدون قضاوت یا نتیجه‌گیری به ‌کار می‌رود. بنابراین اگر خواهان واقعیت‌ها و ارقام محض هستید، از طرف مقابل بخواهید با کلاه سفید جوابتان را بدهد و یابر عکس زمانی که می‌خواهید طرف مقابلتان متوجه شود که شما فقط قصد دارید واقعیت‌ها را بدون نظر شخصی و قضاوت ارائه کنید به او بگویید من الان با کلاه سفید صحبت ‌می‌کنم. به عنوان مثال اگر از کسی که کلاه سفید بر سر گذاشته بخواهید که نظرش را در مورد بیکاری بیان کند. بایستی جوابی نظیر این بشنوید: آمار فارغ‌التحصیلان بیکار بعد از گذشت شش ماه از زمان فارغ‌التحصیلی 000/120 نفر است بنابراین هر کس که با محصور کردن پرسش‌ها درصدد به دست آوردن اطلاعات محض است یقیناً کلاه سفید بر سر دارد. برای اطمینان از این‌که واقعاً دارید با کلاه سفید فکر می‌کنید یا نه، سعی کنید متوجه شوید که آیا در حال جستجوی واقعیت‌ها هستید یا می‌خواهید قالبی برای عقیده‌تان بسازد. بدین وسیله به خوبی می‌توان تصور کرد که چرا اکثر سیاستمداران در مورد استفاده از کلاه سفید دچار مشکل می‌شوند.

کلاه سرخ: کلاه سرخ ابزار مناسبی است برای بیرون ریختن احساسات، هیجانات، استقرارها، حدس‌ها، درک‌های شهودی و اموری که احتیاج به استدلال نداشته باشد، باید توجه داشت که اگر در فرآیند تفکر و صحبت‌ها به این گونه امور توجهی نشود، آنها در پس پرده، پنهان شده و به صورت مخفی بر تمام تفکر فرد و مذاکرات اثر می‌گذارند. فکر کردن با کلاه قرمز تقریباً نقطه‌ی مقابل فکر کردن با کلاه سفید است، که کاملاً مبرا از رنگهای عاطفی و هیجانی و… است. به عنوان مثال وقتی از کسی جملات زیر را می‌شنوید مطمئن باشید که با کلاه قرمز فکر می‌کند. …. چرایش را نپرس. 

  •  … من از این معامله خوشم نمی‌آید. 
  •  … فکر کنم قیمت این زمین تا سه سال دیگر خیلی بالابره.

برای فکر کردن با کلاه قرمز، احتیاجی به اثبات کردن، دلیل آوردن و استدلال نیست. بر اساس دیدگاه سنتی، عواطف فکر را آلوده می‌کند و متفکر خوب، کسی است که سرد و بی‌اعتنا باشد تا تحت تأثیر عواطف و احساسات قرار نگیرد. بسیار گفته می‌شود که زنان بیشتر از آن عاطفی هستند که بتوانند متفکران خوبی باشند. اما با این حال تصمیم خوب در نهایت باید عاطفی باشد. بر روی عبارت در نهایت به این دلیل تأکید می‌شود که در فرآیند تصمیم‌گیری پس از بررسی‌های خنثی، منطقی، بدون عاطفه یا قانونمند برای اخذ تصمیم قاطع، اثربخش، مفید، شجاعانه و سریع لازم است. در نهایت فرد تصمیم‌گیرنده با موضوع، ارتباط عاطفی برقرار کند. در انسان پیش زمینه‌های عاطفی نیرومندی از قبیل ترس، خشم، نفرت، سوءظن، حسد یا عشق وجود دارد که هر نوع ادراکی را محدود و تحت تأثیر قرار می‌دهد لذا یکی از اهداف استفاده از کلاه قرمز آشکار سازی این‌گونه پیش‌زمینه‌هاست، تا عوارض اثرات بعدی آن مشخص و جلوگیری شود. کلاه سرخ، انگیزه‌ی کشف احساسات پنهان و دخیل در فکر را تحریک می‌کند و به فرد این امکان را می‌دهد که چنین احساساتی را به محض پدیدارشدن، بر ملا سازد.

مثال‌های زیر به خوبی نشان می‌دهد که چطور می‌توان در جلسات و نشست‌ها ضمن استفاده از کلاه قرمز، خللی به موضوع یا فشاری به افراد وارد نکرد و همزمان میزان ستیزه‌جویی افراد را کاهش داد.

  • … آقای احمدی، عقیده کلاه سرخ من این است که شما هرگز به حرف کسی گوش نمی‌دهید.
  • … من آنچه را می‌خواستم، گفتم و حالا می‌خواهم کلاه سرخم را از سرم بردارم.
  • … گمان می‌کنم مرا دوست نداری،از تو یک جواب کلاه سرخ می‌خواهم.

کلاه سیاه: تفکر کلاه سیاه تفکری منفی است اما غیر عاطفی. منفی‌گرایی عاطفی مثل مثبت‌اندیشی عاطفی نقش کلاه سرخ است. منظور از تفکر منفی ولی غیرعاطفی، تفکری منفی توأم با دلیل و استدلال است نه منفی‌گرایی احساسی صرف که مربوط به نقش کلاه سرخ است. کلاه سیاه نشان می‌دهد که چرا چیزی قابل اجرا نیست. او به مخاطره‌ها و خطرها اشاره می‌کند و آنها را مشخص می‌کند. تفکر کلاه سیاه استدلال نیست بلکه تلاشی عینی برای جا دادن عنصرهای منفی در موضوع است. یکی از ارزش‌های این تکنیک، جدا کردن تفکر منفی عاطفی از تفکر منفی منطقی است. از آنجایی که گرایش ذهن به امور منفی، فشار زیادی به فکر وارد می‌کند یک اندیشنده باید فرصت‌هایی برای منفی بافی‌های خود داشته باشد تا آن فشارها را خنثی کند. به همین منظور کلاه سیاه پیش‌بینی شده است. در واقع کلاه سیاه فرد را به‌طورغیر مستقیم وادار می‌کند تا به دو جنبه‌ی‌ مثبت و منفی موضوع توجه نماید و ناخودآگاه عنان منفی‌گرایی را رها کند. ممکن است این سئوال مطرح شود که اول کدام کلاه را باید به سر گذاشت. کلاه سیاه یا کلاه زرد را؟ در واقع سئوال این است که ابتدا باید تهدیدات را رفع کنیم یا فرصت‌ها را کشف کنیم؟ می‌توان استدلال کرد که در ابتدا همیشه باید کلاه سیاه را بگذاریم تا بدون صرف وقت زیاد، فوراً فکرهای بی‌فایده را کنار بگذاریم زیرا دیدن نقص‌های یک پیشنهاد، خیلی آسان‌تر از ملاحظه‌ی مزیت‌های آن است. از این‌رو اگر در مورد یک پیشنهاد، اول از کلاه سیاه استفاده کنیم، بعید است هیچ پیشرفتی داشته باشیم. چون یکباره ذهن متوجه جهت منفی موضوع شده و دیگر دشوار است جنبه‌ی مثبت (فرصت‌ها) را ببیند. از این‌رو در پاسخ به سئوال مطرح شده بایستی گفت: توصیه‌ می‌شود ابتدا از کلاه زرد استفاده شود. بخصوص وقتی عقیده‌های نو و دگرگونیها را بررسی می‌کنیم.

کلاه زرد: کلاه زرد بیانگر جنبه‌های مثبت و خوشبینانه است. دیدگاه کلاه زرد درست نقطه‌ی مقابل کلاه سیاه است و بر عکس آن با ارزیابی‌های مثبت سروکار دارد. تفکر مثبت معجونی است از کنجکاوی، لذت، و میل به عملی‌کردن چیزها. نباید فراموش کرد که تفکر مثبت یا منفی هم در اموری که برای آینده در نظر گرفته‌ایم و هم در اموری که قبلاً اتفاق افتاده است تأثیر می‌‌گذارد. اغلب افراد زمانی درباره‌ی فکری مثبت می‌اندیشند که در آن بلافاصله چیزی را به نفع خود تشخیص می‌دهند. لذا نفع شخصی شالوده‌ی اصلی و محرک مثبت‌اندیشی افراد منفی‌گراست. در حالی‌که تفکر مثبت با کلاه زرد منتظر رسیدن چنین انگیزه‌هایی نمی‌نشیند. به عبارت دیگر تفکر مثبت نتیجه‌ی مشاهده‌ی مزیت یک فکر یا پیش‌بینی موفقیت‌ آن نیست. بلکه اصولاً چون توجه چندانی به مسایل منفی ندارد، همیشه وضع موجود و آینده را مثبت می‌بیند. بنابراین منتظر رسیدن احساس خوشایندی از آینده نمی‌شود تا بعد از آن شروع به مثبت‌اندیشی کند. حتی بسیاری از مثبت اندیشان گزاره‌های منفی و تهدیدات را سریع به فرصت تبدیل می‌کنند. به طور خلاصه، کلاه زرد در حکم تلاشی سنجیده و آگاهانه برای مثبت فکرکردن است.

سئوالاتی که در مورد مثبت‌اندیشی مطرح می‌گردد از این قبیل‌اند:

- خوش‌بینی در چه نقطه‌ای به حماقت، ایده‌های واهی و احمقانه تبدیل می‌شود؟

- آیا تفکر با کلاه زرد نباید حد و اندازه‌ای داشته باشد؟

- آیا هنگام تفکر با کلاه زرد، نباید احتمالات را در نظر گرفت؟

بنابراین حد و مرز و شدت و حدت خوش‌بینی یا مثبت‌اندیشی بستگی به کنش، انگیزه‌ و امیدی دارد که از تعامل و داد و ستدهای پیچیده و درونی بین اهداف، اراده، استعدادها، شرایط محیطی، تجربة فرد و غیره حاصل می‌شود. لذا فقط خود فرد می‌تواند میزان خوش‌بینی یا تفکر مثبت خود را ارزیابی یا تعدیل کند.

کلاه سبز: کلاه سبز بیانگر خلاقیت، نوآوری و ایده‌های نو است. کلاه سبز این امکان را به ما می‌دهد که وارد نقش خلاق شویم. درست همانطور که کلاه سفید ما را در نقش واقعیت‌یابی و کلاه زرد در نقش مثبت‌اندیشی، کلاه سیاه در نقش منفی و کلاه سرخ در نقش احساسی وارد می‌ساخت. در واقع به کلاه سبز بیش از هر کلاه دیگری نیاز داریم. با این کلاه می‌توان بسیاری اوقات برای تحریک ذهن خلاق دیگران، عمداً فکرهای غیرمنطقی بیان کنیم. این‌گونه افکار حتی اگر برانگیزاننده هم نباشند، برای پیشگیری از انجماد فکرهای منفی ناشی از کلاه سیاه لازم و مفیدند. همه‌ی‌ این فکرها تنها زیر کلاه سبز می‌تواند مطرح و حفظ شود. کلاه سبز را آگاهانه بر سر می‌گذارید و این بدان معناست که وقتتان را به تفکر خلاق عمدی اختصاص داده‌اید.

کلاه ‌آبی: بیانگر تنظیم و ساماندهی فرآیند برنامه‌ریزی برای تفکر و استفاده از کلاه‌های دیگر است. در واقع زمانی که با کلاه آبی فکر می‌کنیم به اصول موضوع فکر نمی‌کنیم، بلکه به سبک تفکری فکری می‌کنیم که برای مطالعه و پژوهش موضوع لازم است. برای روشن‌ شدن موضوع می‌توان گفت: کاری که یک رهبر ارکستر در مورد ارکستر می‌کند مثل کاری است که کلاه آبی با اندیشنده می‌کند. وقتی کلاه آبی بر سرمان می‌گذاریم به خودمان یا دیگران می‌گوییم که چه کسی چه کلاهی به سر بگذارد. کلاه آبی کلاه برنامه‌ریزی برای تفکر آدمی است. برنامه‌ی کلاه آبی می‌تواند به وسیله‌ی کسی که از پیش برای اداره‌ی جلسه تعیین شده است، اجرا شود و یا همچنین همه‌ی شرکت‌کنندگان می‌توانند در نقش کلاه آبی ظاهر شوند. در واقع کلاه آبی به تفکری که در جریان است توجه دارد. او وقت نگهداری است که مرحله‌های مختلف فکری و اولویت آنها را تعیین می‌کند ولی در عین حال منتقدی است که آنچه روی می‌دهد را تماشا می‌کند. اندیشنده‌ی کلاه آبی، رانندگی نمی‌کند بلکه به رانندگان نگاه می‌کند و به مسیری توجه دارد که باید پیچیده شود. او کسی است که گزینه‌های ایجاد شده را یادداشت و بحث‌های آشفته را شکل می‌دهد.

تکنیک‌های خلاقیت ‌فردی و گروهی- تئوری، مثال، تمرین/ تألیف: جلیل صمدآقایی

گردآوری: حسین رستمی‌نژاد



نظرات 0
تاريخ : دوشنبه 7 فروردین 1391  | 12:13 PM | نویسنده : قاسمعلی

طوفان فکری، مؤثرترین و احتمالاً متداول‌ترین فرآیند گروهی است. این تکنیک بیش از شصت سال پیش توسط الکس آزبورن از شرکت تبلیغاتی «باتن، بارتون، دورستاین و آزبورن» به منظور افزایش کمیت و کیفیت ایده‌های تبلیغاتی، طراحی شد و چنان مورد استفاده و استقبال مردم و سازمان‌ها در غرب قرار گرفت که جزئی از زندگی آنها گردید.

 طوفان یا یورش فکری در واژه‌نامه‌ی بین‌المللی «وبستر» چنین تعریف شده است:

اجرای یک تکنیک گردهمایی که از طریق آن، گروهی می‌کوشند راه حلی برای یک مسأله‌ی بخصوص با انباشتن تمام ایده‌هایی که در جا به وسیله‌ی اعضا ارائه می‌گردد، بیابند. در این تکنیک، تمام شرکت‌کنندگان به ایده‌یابی در محیطی که مؤکداً خالی از عوامل بازدارنده است، هدایت می‌شوند و همین روحیه‌ی آزاد، منجر به آنچه که می‌توان آن ‌را ایده‌های خارق‌العاده نامید، می‌گردد. بدین ترتیب زنجیرهای عادت، شکسته شده و ایده‌ها بدون آن که به‌وسیله‌ی تجارب گذشته محکوم شده باشند، آزادانه به جریان می‌افتند. لذا به این دلیل نام آن را یورش یا طوفان فکری گذارده‌اند که مغز و فکر شرکت‌کنندگان، طوفانی را در مسئله ایجاد می‌کند. هنگامی که اعضای گروه درباره‌ی مسئله‌‌ای فکر می‌کنند راه‌حل‌های گوناگون به صورت خود به خود و به طور شفاهی مطرح می‌شود. سرپرست گروه، هر اندیشه و فکری را می‌پذیرد و آن را برای مشاهده‌ی دیگران روی تابلو می‌نویسد. ایده‌‌های خام و نسنجیده مورد تشویق قرار می‌گیرد. در ابتدا کمیت مطرح است، نه کیفیت. در جلسه‌ی اولیه هیچگونه بحث یا انتقادی صورت نمی‌گیرد. در نشست‌های بعدی همین‌ گروه، نظریه‌ها مورد ارزیابی قرار می‌گیرد.

گروه: فرآیند طوفان فکری با یک گروه 6 تا 12 نفره، یک سرپرست یا هماهنگ‌کننده و یک منشی سر و کار دارد و همه‌ی آنها درخلق نامحدود ایده‌ها درباره‌ی موضوعی معین دخیل هستند. گروه، دست کم به 6 نفر نیاز دارد تا بتواند ایده‌های کافی بیافریند، اما این تعداد نباید از 13 نفر تجاوز کند، زیرا جذب تعداد زیادی از ایده‌ها مشکل است و گروه‌های بزرگ‌تر در بعضی افراد ایجاد ترس می‌کند و در نتیجه، جریان اندیشه‌ها به‌طور بالقوه، محدود و کند می‌شود. گروه‌ها را می‌توان براساس زمینه‌های کاری مشابه یا مختلف، بسته به هدف گروه، تشکیل داد.

قواعد:

1. هیچگونه قضاوتی درباره‌ی هیچ پیشنهادی صورت نمی‌گیرد.

2. کلیه‌ی ایده‌ها حتی ایده‌های پوچ و غیرعملی، مورد استقبال قرار می‌گیرند.

3. کمیت ایده‌ها هدف اصلی است، زیرا به کیفیت می‌انجامد.

4. ایده‌ها را می‌توان ترکیب، اصلاح و انتخاب کرد.

رهبر گروه: رهبر گروه که معمولاً قبل از تشکیل جلسه انتخاب می‌شود، ترجیحاً قبل از جلسه، موضوع مورد بحث را به اطلاع گروه می‌رساند. وی واقعیت‌ها، موضوعات، پرسش‌های مربوط و اهداف جلسه را مطرح می‌کند. این نکات باید در ابتدای جلسه بازگو شود. آنگاه وی پرسش یا مسئله‌ی محوری را روی تخته سفید یا هر سطح قابل مشاهده‌ی بزرگ دیگری می‌نویسد (توصیه می‌شود از سؤال‌های نامحدود «چگونه» یا «چه» استفاده شود). سپس سرپرست گروه از اعضا می‌خواهد برای مسئله، راه حل بیابند. پس از افتتاح جلسه‌ی طوفان فکری، رهبر یا سرپرست در درجه‌ی اول، نقش هماهنگ‌کننده را بازی می‌کند و از نظردهندگان قدردانی می‌کند، سپس اعضای گروه را به ارائه‌ی نظرات جدید وامی‌دارد و ذهن گروه را به سوی تمرکز بر موضوع مورد بررسی سوق می‌دهد و اطمینان حاصل می‌‌کند که چهار قاعده‌ی طوفان فکری رعایت می‌شود. مهم‌ترین این قواعد این است که هیچگونه انتقادی مجاز نیست. چنانچه به هنگام ارائه‌ی نظریه‌ها، انتقادی صورت پذیرد، کل جریان طوفان فکری از دست می‌رود. رهبر همچنین باید از اظهار نظر درباره‌ی ارزش ایده‌ها خودداری کند.

گاهی اعضای گروه، وسط کار احساس خستگی می‌کنند و تبادل نظرات جدید متوقف می‌شود. در این هنگام، رهبر باید با کلام خود آنها را تشویق کند یا از اعضای خاصی بخواهد راه‌حل‌های خود را پیشنهاد دهند. روش دیگر این است که به هر یک از اعضا 30 ثانیه وقت بدهیم تا نظرات جدیدی را ارائه دهند و در اتاق قدم بزنیم تا این وقت اختصاص داده شده برای جلسه پایان پذیرد. همین رهبر یا شخص دیگری می‌تواند جلسه‌ی ارزیابی را رهبری کند. ایده‌‌ها باید به لحاظ نوع، دسته‌بندی و براساس اولویت، رتبه‌بندی شوند. از آنجایی که ممکن است به تحقیقات اضافی نیاز باشد، لذا گروه ممکن است بیش از یک بار تشکیل جلسه دهد. دریک جلسه‌ی ارزیابی، رهبر نباید به گروه اجازه دهد به راحتی ایده‌ها را به صرف اینکه غیرعادی هستند کنار بگذارد، بلکه باید بررسی پیشنهادهای آزمایشی را با مطالبه‌ی راه‌های مختلف برای انطباق آنها، مورد تشویق قرار دهد. به علاوه، رهبر نباید به دلیل کمبود بودجه یا دیگر منابع لازم، پیشنهادها را کنار بگذارد. اگر ایده‌‌ای خوب باشد باید راه‌های پیاده کردن آن را یافت. مقابله با رد غیرمنطقی پیشنهادها در خلال فرآیند ارزیابی نیز جزء نقش رهبر است.

منشی یا دبیر جلسه: دبیر جلسه دیدگاه‌ها و نظرات هر یک از اعضا را روی سطح قابل مشاهده‌ای در مقابل گروه، ثبت می‌‌کند. در گروه‌های کوچک ممکن است وظایف رهبری و دبیری جلسه را یک نفر به عهده داشته باشد، اما بهتر است دو نفر این دو وظیفه را بر عهده گیرند.

تحقیقات نشان داده است که تکنیک طوفان فکری، ایده‌‌های به مراتب بیشتری نسبت به تکنیک گروه اسمی خلق می‌کند. ویژگی‌های خودانگیزی، به تعویق انداختن قضاوت و عدم انتقاد در این تکنیک نه تنها کمیت ایده‌‌های جدید بلکه کیفیت آنها را نیز افزایش می‌دهد. یک جلسه‌ی اظهارنظر نباید بیشتر از 30 تا 50 دقیقه به طول انجامد. عناوین مسئله نباید محدود باشد و در هر جلسه نباید به بیش از یک موضوع پرداخت. برای مثال، سعی نکنید محصولی را نام ببرید و در ظرف 30دقیقه درباره‌ی سیستم توزیع آن بحث کنید. از آنجایی که این فرآیند، ساده به نظر می‌رسد ممکن است این روش را دست کم بگیرید. اما بدانید که اینطور نیست. هزاران سازمان از این تکنیک با موفقیت استفاده کرده‌اند.

خلاصه‌ی مراحل فرایند طوفان فکری:

1. گروهی مرکب از 6 تا 12 نفر، یک رهبر و یک منشی، انتخاب کنید.

2. سرپرست یا رهبر، مسئله را برای گروه، ترجیحاً قبل از تشکیل جلسه‌ی طوفان فکری، تعریف می‌کند.

3. گروه به صورت تعاملی و با رعایت چهار قاعده‌ی طوفان فکری به شرح زیر، راه‌حل‌های خود را برای مسئله، پیشنهاد می‌کند:

الف. هیچ قضاوتی درباره‌ی هیچ پیشنهادی انجام نمی‌شود.

ب. کلیه‌ی نظرات حتی نظرات پوچ و غیرعملی، مورد استقبال قرار می‌گیرند.

 ج. کمیت ایده‌ها هدف اصلی است زیرا به کیفیت می‌انجامد.

د. ایده‌ها را می‌توان ترکیب، اصلاح، و انتخاب نمود.

4. بعد از 25 تا 35 دقیقه، گروه استراحتی می‌کند و سپس برمی‌گردد و ایده‌ها را نقد می‌کند.

منابع:

1) آقایی فیشانی، تیمور، (1377 )خلاقیت و نوآوری در انسان‌ها و سازمان‌ها، انتشارات ترمه، تهران

2) ام هیگینز، جیمز، کارآفرینی: 101تکنیک حل خلاق مسئله، مترجم: محمود احمدپور داریانی،(1381 ) انتشارات امیرکبیر، تهران.

روح‌اله قدیری

A_Ghadiri@Ureach.com



نظرات 0
تاريخ : دوشنبه 7 فروردین 1391  | 12:13 PM | نویسنده : قاسمعلی

روش‌هـای پـرورش خـلاقـیـت :

سالیان متمادی است که مقوله‌های نوآوری و خلاقیت فکر و ذهن آدمی را به خود مشغول داشته است، اینکه چگونه می‌توانیم خلق کنیم، بیافرینیم و نوآور شویم .

خداوند رحمان، استعدادهایی درون بشرنهاده است که انسان می‌تواند با پرورش صحیح، این استعدادها را شکوفا کند و از حالت بالقوه به بالفعل برساند. یکی از این استعدادها قوة خلاقیت و نوآوری است .

خلاقیت، نسخة شفا بخشی است که می‌تواند بر تمامی نمی‌شودها و نمی‌توانم‌های موجود خط بطلان بکشد .

بنابراین در این مقاله درباره روش‌های پرورش خلاقیت سخن می‌گوییم .
 

ادامه مطلب...


روش بارش مغزی



برای تولید و ایجاد خلاقیت و نوآوری، روش‌های متعددی وجود دارد که یکی از آنها روش رگبار مغزی یا بارش مغزی است .



این روش اولین بار توسط «آلکس اسبورن»، محقق و نگارنده اروپایی، مطرح شده است. اجرای یک فن گردهمایی که از طریق آن گروهی می‌کوشند راه حل جدیدی را برای مسئله بخصوص با انباشتن تمام ایده‌ها بیابند، قوانین حاکم برجلسات تحریک مغزی عبارتند از :



الف) انتقاد ممنوع است



در هنگام ابراز عقیده و بیان ایده از جانب هر سازمان یا افراد حاضر در آن باید از قضاوت و انتقاد خودداری کرد تا مانعی در جهت ارائه اندیشه‌های نو و خلاق نباشد و افراد بدون نگرانی از تمسخر یا تحقیر بتوانند ایده‌های عجیب و غریب خویش را بیان کنند .



ب) کمیت بیشتر بهتر است



هر چه افراد ایده‌ها و راه‌حل‌های بیشتری طرح کنند، دامنة انتخاب وسیع‌تر می‌شود، یعنی کمیت بیشتر و کیفیت بهتری را درپی خواهد داشت .



ج) ترکیب و اصلاح ایده‌ها مهم است



از ترکیب افکار و ایده‌های جدید، ایده‌های جدیدتری به وجود می‌آید . بنابراین این روش برای مسائلی که اساساً به ایده‌‌یابی بستگی دارند، مناسب است و در مسائلی که نیاز به قضاوت و حتی دلسوزی کردن دارند، مناسب نیست .



به طور خلاصه می‌توان گفت که به اعتقاد الکس اسبورن، شیوه‌های ایده‌آل برای ایده‌یابی از یک یورش سه گانه یعنی ایده جویی فردی، بارش فکری گروهی و ایده‌جویی گروهی تشکیل می‌شود .



روش تجزیه و تحلیل



روش تجزیه و تحلیل مورفولوژی یا ریخت شناسی یا قیافه‌شناسی فنی است که براساس آن پدیده موردنظر از نظر وسعت، ساختار کلی و ابعاد موجود در آن مورد مطالعه و تجزیه و تحلیل‌ قرار می‌گیرد که مسلماً ابتدا سطوح و ابعاد مختلف موجود در پدیدة مورد نظر تعیین می‌شوند .



مثلاً وقتی می‌خواهیم برای ارزیابی یک کالا راه‌های جدید و بدیعی بیابیم، ابتدا ابعاد مختلف کالا را مدون می‌کنیم، ابعاد گوناگون شکل ظاهری (اندازه، رنگ، حجم، وزن و....) ابعاد مختلف کاربرد وظایف، خواص و فواید آن، چگونگی وضعیت مشتریان و بالاخره ابعاد مختلف بازار کالا. سپس کوشش می‌شود ابعاد بیشتری برای موضوع مشخص و ثبت شود. آنگاه افراد در مورد هر بعد به تفکر می‌پردازند و ارتباط آن را با ابعاد دیگر پیدا می‌کنند تا از این طریق روش‌های جدیدتری را برای تحقق هدف تأیید شده ابداع کنند .



برای آنکه ابعاد مختلف یک موضوع و اجزاء تشکیل دهندة آن را با یکدیگر بهتر مقایسه کنیم، می‌توانیم ابعاد اصلی آن پدیده یا مسئله و تمام اجزاء آن را روی دایره‌های متحد‌المرکزی بنویسیم و با چرخاندن دایره‌های مختلف ابعاد و اجزاء هر پدیده را با هم مقایسه کرده و ارتباط آنها را حدس بزنیم .



الگوی فهرست سوالات



در این روش فهرستی از سوال‌های مختلف تهیه می‌شود تا موجب برانگیختگی قدرت تفکر و تصور افراد یک سازمان شود. سوال‌ها به گونه‌ای تنظیم می‌شوند که ایده برانگیز باشند .



این روش به صورت فردی و گروهی قابل اجرا است .



سوال‌ها در این روش عبارتند از :



الف) کاربردهای دیگر



مثال: آیا می‌توان از این وسایل استفادة دیگری کرد؟ از چه راه‌های دیگری می‌توان این وسایل را مورد استفاده قرار داد؟



با چه تغییر شکلی می‌توان از این وسیله استفادة دیگری کرد؟ مثلاً می‌توان از دانش‌آموزان خواست تا از وسایل دورریختنی، وسایل جدید مختلفی بسازند؟



ب) اقتباس



مثال: از چه روش دیگری می‌توان برای این کار اقتباس کرد؟



چه ایده دیگری می‌توان از این کار برداشت کرد؟



آیا قبلاً شبیه این کار وجود داشته است؟



جستجوی شباهت‌ها



جستجو ی شباهت‌ها به یافتن ایده‌های با ارزشی منجر می‌شود، همچنان که بسیاری از اختراعات، اکتشافات و حتی شاهکارهای ادبی از جایی اقتباس شده‌اند .



تغییر و تعدیل



مثال: با چه تغییری می‌توان این وسیله را مناسب‌تر ساخت؟



چگونه می‌توان در ویژگی‌های این وسیله تغییر به وجود آورد؟



تغییر می‌تواند در اندازه، شکل، رنگ، بو، حرکت و حتی معنی و مفهوم صورت گیرد. بعضی اوقات نیز تغییرات کمی، کیفیت را بالا می‌برد .



جانشین سازی



مثال: چه چیزی را می‌توان جانشین ساخت؟



چه کسی را می‌توان به جای این فرد به کار گرفت؟



چه چیزی یا احساسی را می‌توان جانشین این احساس کرد؟



به جای این اجزاء چه اجزاء دیگری را می‌توان به کار برد؟



بسیاری از ایده‌های خلاق‌ به سبب این سوال که چه چیزی را می‌توان جایگزین کرد، ایجاد شده‌اند. با تغییر و جایگزینی فردی به جای فرد دیگر، ماده‌ای به جای ماده دیگر و حتی فرآیندی به جای فرآیندی دیگر می‌توان به نتایج ارزشمندی رسید، در واقع جایگزین، تکمیل کنندة اقتباس است .



بزرگ سازی



مثال: چه چیزی را می‌توان به آن افزود؟



اگر چیزی به آن اضافه شود چه می‌شود؟



بزرگنمایی و بزرگ‌سازی می‌تواند در اندازه، تکرار بیشتر، استحکام بالاتر، ارزش فزون‌تر، افزایش اجزاء و.... باشد. باید از این شیوه نیز در مسائلی رفتاری استفاده کرد .



کوچک‌سازی



مثال: چه چیزی را می‌توان حذف کرد؟



آیا می‌توان آن را تجزیه کرد؟



آیا می‌توان آن را کوچک‌تر کرد؟



چگونه می‌توان آن را سبک‌تر کرد؟



چگونه می‌توان آن را کوتاهتر کرد؟



در شرح و توضیح این مطلب می‌توانیم بگوییم در کوچک‌سازی با حذف چیزهای غیرلازم و ساده کردن آن راه‌های خلاق برای تولید محصولات با بهره‌وری بیشتر می‌توان ایجاد کرد .



تغییر ترتیب



مثال: چه چیزی می‌تواند در این ترتیب تغییر ایجاد کند؟



چه نتیجه‌ای از تغییر ترتیب حاصل می‌شود؟



در توضیح مورد فوق می‌توان گفت که در بسیاری مواقع لزومی به رعایت توالی معمول یا رایج در کارها نیست، یعنی می‌توان با به هم زدن نظم مسایل و اشیاء آنها را بهبود بخشید .



وارونه سازی



مثال: برعکس آن چیست؟



چرا به جای سیاه، سفید نباشد؟



چرا به جای بد، خوب نباشد؟



چرا به جای بالا، پایین نباشد؟



چرا به جای کهنه، نو نباشد؟



معکوس کردن (وارونه سازی) در هر زمینه‌ای کاربرد دارد، مثلاً با معکوس کردن نقش‌ها می‌توانیم انتظارات افراد را در تغییر، افزایش یا کاهش دهیم .



ترکیب



مثال: چه افکاری را می‌توان با هم ترکیب کرد؟



چه اشیایی با هم ترکیب می‌شوند تا چیز جالبی به وجودآید؟



چه تجاربی را می‌توان با هم ترکیب کرد؟



چه محصولاتی را می‌توان با هم ترکیب کرد تا محصول جدیدی به وجود آید؟



بسیاری از ابداعات علمی با ترکیب تازه‌ای از چیزهای موجود ایجاد شده‌اند، همچنین بسیاری از عقاید، ترکیبی از عقاید و نظرات مطلوب دیگران هستند .



روش ارتباط اجباری



این روش توسط وایتینگ طراحی شده است و نوعی رابطة اجباری یا تحمیل شده بین دو چیز یا دو فکر است .



دو چـیز یـا دو فـکـری کـه اصـلاً ربطی به هم ندارند .



با مربوط ساختن این دو فکر یا این دو شیء، مفهوم یا شیء تازه‌ای به وجود می‌آید که زمینه‌ای برای ایجاد تفکر خلاق می‌شود. این روش مبتنی براین اندیشه است که هر فکر ترکیب جدیدی از امور جاری است .



آسان‌ترین راه استفاده از این روش، استفاده از جدول است. اشیاء تصورات و افکار در سمت راست جدول نوشته می‌شود و اشیا و تصورات دیگر در بالای جدول . نقطه تلاقی هر کدام، ترکیب مفهوم تازه‌ای است که بسیاری از اوقات ایده بخش است .



روش سینک تیکس یا بدیعه پردازی



سینک تیکس ترکیبی از دو لغت لاتین به معنی اتصال و همراهی عناصر به ظاهر بی‌ربط با یکدیگر است .



این شیوه زمانی که راه حل‌های قدیمی برای انجام کاری مناسب نباشند، مطرح می‌شود .



در این شیوه به افراد فرصت داده می‌شود ابتکارهای خود را در انتخاب راه‌های جدید برای اشیاء و حتی ابراز خویشتن به کارگیرند .



در این روش فرد تلاش می‌کند تا با دید تازه‌ای به چیزهای آشنا بنگرد .



تفکر خلاق نیز در این روش به وسیلة فعالیت استعاری یا تمثیلی شکل می‌گیرد .



بدین ترتیب که از شباهت امور مانند مقایسة یک چیز با چیز دیگر یا فکر دیگر مطالب نا آشنا را به همدیگر ارتباط داده و فکر تازه‌ای از بین افکار آشنا به وجود می‌آید. بنابراین، این روش ساختی را ایجاد می‌کند که اشخاص بتوانند به وسیلة آن خود را برای ایجاد تخیل و بصیرت در کارهای روزمره رشد دهند و جهت رسیدن به خلاقیت آماده سازند.


برگرفته از سایت: www.bashgah.net


نظرات 0
تاريخ : دوشنبه 7 فروردین 1391  | 11:52 AM | نویسنده : قاسمعلی
یکی از دشوارترین مراحل خلاقیت، زمانی است که احساس کنیم لزومی برای توقف نیست ولی باید توقف کنیم! از آنجایی که اصولا اغلب افراد- مشکل گرا هستند، این عادت باعث می شود در جایی که مشکلی نداریم ترجیح دهیم به آرامی از کنارش بگذریم تا با فکر کردن بیشتر کار دست خودمان ندهیم. به قول معروف سری که درد نمی کند دستمال نمی بندند.
اما در این تکنیک درست وقتی که سرتان درد نمی کند باید به سرتان دستمال ببندید. درنگ خلاق وقتی اتفاق می افتد که می گوییم: هیچ دلیل آشکاری برای درنگ در این نقطه وجود ندارد تا به دنبال گزینه هایی باشیم ولی من این کار را می کنم.
مثال:.... نمی خواهم فکر کنید، در اینجا مشکلی داریم. چون واقعا مشکل نداریم ولی مایلم درباره عادت معمول ما برای رنگ کردن خودروها قبل از فروش کمی درنگ داشته باشید.
مثال: .....به فرمان خودرو توجه کنید کارش خوب است. اما لطفا کمی درباره اش تامل کنید.
بسیاری ا اوقات مشکلی را حس نمی کنیم چون از ابتدا آن را در چنان وضعی دیده ایم و به عبارتی به آن عادت کرده ایم. اما به وسیله درنگ خلاق سعی می کنیم مسئله یا مشکلی را کشف کنیم.

برگرفته از: تکنیک‌های خلاقیت/ جلیل صمدآقایی


نظرات 0

تعداد کل صفحات : 15 :: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 >