تاريخ : چهارشنبه 10 فروردین 1390  | 1:02 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : اقتصاد اسلامي

«رابطة فقه و نظام»

* حجة الاسلام سيد حسين مير معزي

چكيده: در اين مقاله روش كشف نظام اقتصادي اسلام از دستورها و تعاليم اسلامي بررسي مي‎شود، و نشان داده خواهد شد كه اسلام نظام اقتصادي ثابت و جهانشمول دارد كه به روش كشف، مي‎توان به آن دست يافت. اين روش با پاسخ به سه سؤال كه: منابع استنباط نظام اقتصادي كدامند، چه عناصري بايد استنباط شوند و روش استنباط در هر يك از عناصر چيست؟ توضيح داده مي‎شود. به طور كلي، نظام اقتصادي ثابت و جهانشمول اسلام، از طريق آيات و روايات وارده در باب بينشها، ارزشها و منشها استخراج مي‎گردد. و همين طرح‎ نظري در هر دورة زماني با ايجاد مؤسساتي كه عملكرد آنها براساس الگوهاي رفتاري و دستورهاي اسلام تعريف شده است، قابل اجرا خواهد بود.

...

محور : اقتصاد اسلامي

«رابطة فقه و نظام»

* حجة الاسلام سيد حسين مير معزي

چكيده: در اين مقاله روش كشف نظام اقتصادي اسلام از دستورها و تعاليم اسلامي بررسي مي‎شود، و نشان داده خواهد شد كه اسلام نظام اقتصادي ثابت و جهانشمول دارد كه به روش كشف، مي‎توان به آن دست يافت. اين روش با پاسخ به سه سؤال كه: منابع استنباط نظام اقتصادي كدامند، چه عناصري بايد استنباط شوند و روش استنباط در هر يك از عناصر چيست؟ توضيح داده مي‎شود. به طور كلي، نظام اقتصادي ثابت و جهانشمول اسلام، از طريق آيات و روايات وارده در باب بينشها، ارزشها و منشها استخراج مي‎گردد. و همين طرح‎ نظري در هر دورة زماني با ايجاد مؤسساتي كه عملكرد آنها براساس الگوهاي رفتاري و دستورهاي اسلام تعريف شده است، قابل اجرا خواهد بود.

 

 

پيشگفتار

هدف اين مقاله، تبيين روش كشف نظام اقتصادي اسلام از دستورها و تعاليم اسلامي است. پيش از بررسي اين موضوع ، بايد به اين سؤالي – كه زير بناي كلامي اين بحث را متزلزل مي‎كند – پاسخ دهيم: آيا اسلام داراي نظام اقتصادي است تا در صدد كشف آن برآييم؟ البته، اين سؤال به طور كلي نسبت به نظام اجتماعي اسلام مطرح است، ولي به تناسب بحث، فقط از نظام اقتصادي اسلام بحث خواهد شد؛ هر چند دليلهاي اقامه شده، عام است. براي پاسخ به اين سؤال، به تبيين مفهوم نظام اقتصادي از ديدگاه خود نياز داريم تا نفيها و اثباتها، بر يك مفهوم معين و مشترك قرار گيرند.

بر اين اساس، ابتدا مفهوم نظام اقتصادي را با الهامي كه از كتاب تحليل و مقايسة نظامهاي اقتصادي، نوشتة وكلاوهالسوسكي، گرفته‎ايم، تبيين مي‎كنيم. آنگاه، بر اين مطلب استدلال مي‎كنيم كه اسلام، نظام اقتصادي ثابت و جهانشمول دارد. سپس، نظر شهيد آيت الله صدر(ره) را كه معتقد است اسلام فقط مذهب اقتصادي ثابت دارد و نظامات اجتماعي در هر زمان و مكان بايد براساس اصول مذهب بنا شوند، ردّ مي‎كنيم. در ضمن اثبات اين مطلب كه اسلام نظام اقتصادي دارد زمينه‎هاي بحث از روش كشف نظام اقتصادي اسلامي نيز فراهم مي‎شود.

مفهوم نظام و نظام اقتصادي

واژة نظام به مفهوم خاص آن، سابقة زيادي ندارد. اين واژه در سالهاي 1950 – 1956 م با مطرح شدن « تئوري عمومي نظامها» به وسيله برتالانفي، زيست‎شناس آلماني، مفهوم خاص خود را يافت. بعد، با كاربرد اين تئوري در رشته‎هاي مختلف علوم، واژه‎هايي مانند: نظام اقتصادي، نظام ارتباطات و نظام اطلاعات متداول شد. (مدني، 1373، ص 221). در تعريف نظام آمده است (چرچمن، 1369، ص 26):

«نظام در تئوري عمومي نظامها، به مجموعه‎اي از اجزاي به هم وابسته گفته مي‎شود كه در راه نيل به هدفهاي معيني، هماهنگند.»

به اختلاف اهداف، اجزاء و روابط بين آنها، نظامها متفاوت مي‎شوند و نظامهاي تكويني مانند نظام آفرينش، نظامهاي ساختة دست بشر همچون نظام حاكم بر يك اتومبيل يا هواپيما، و نظامهاي اجتماعي به وجود مي‎آيند. اجزاء نظامهاي اجتماعي، مردم، رفتارها و روابط آنان است كه براي اهداف از پيش تعيين شده، سامان مي‎يابند. در اينجا، مقصود از نظام اجتماعي، نظام حاكم بر زندگي انسانها با همة ابعاد آن است، كه زير نظامهايي همچون: نظامهاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي را شامل مي‎شود.

از آنجا كه اجزاء نظام اجتماعي را انسانها و رفتارها و روابط بين آنها تشكيل مي‎دهد و از سويي، رفتارها و روابط در انسان براساس بينشها و ارزشها شكل مي‎گيرد، مقولة ديگري با عنوان: «مباني اعتقادي و ارزشي» در تعريف نظام اجتماعي وارد مي‎شود. در نظام اجتماعي با ديدي كلان، رفتارها و روابط گروههاي مردم براساس مباني اعتقادي و ارزشي خاصي به سمت اهداف معيني نهادينه مي‎شوند.

بر اين اساس، نظام اقتصادي نيز يكي از زيرنظامهاي نظام اجتماعي است. واژة «اقتصادي» ، اشاره به بعد خاصي – و نه قسم خاصي – از رفتارها و روابط مردم دارد، كه براساس محاسبة هزينه و فايده، براي تأمين معاش انجام مي‎شود. اهداف كلان نظام اقتصادي، مي‎تواند اموري همچون: عدالت اقتصادي، استقلال، رفاه عمومي، و رشد و توسعة اقتصادي باشد. البته، تفسير و رتبه بندي اين اهداف در نظامهاي مختلف، به اختلاف مباني اعقتادي و ارزشي آن متفاوت است.

اجزاء نظام اقتصادي چيست؟ وكلاوهالسوسكي در اين باره مي‎گويد (Holesovsky,1977,pp.14-36) :

« چهار دستة اصلي از عناصر وجود دارند كه يك سيستم اقتصادي را تشكيل مي‎دهند: منابع، شركت كنندگان، فرآيندها و نهادها.»

سپس، وي دربارة هر يك از اين عناصر چهارگانه، توضيحات مفصلي مي‎دهد كه به دليل نياز ما به اين بحث، خلاصة آن را با اضافاتي نقل مي‎كنيم.

1. منابع

دربارة منابع، فهرست متنوعي از منابع را مي‎توان برشمرد، كه برخي از آنها عبارتند از: زمين، منابع طبيعي خام، آب و هوا، خصوصيات: فيزيكي، شيميايي و زيستي اشياء ، ابزارهاي توليد، ساختمانها، كارخانه‎ها، وسايل حمل و نقل و ارتباطات، رايانه‎ها، كتابها، ذخيرة پولي و ديگر داراييها، سرماية انساني، مهارتها، اطلاعات انباشته شده و فن آوري.

به طور كلي، مجموعة داراييها و ثروتهاي طبيعي و غير طبيعي يك ملت، در اين فهرست قرار مي‎گيرند. اقلام منابع با گذشت زمان تغيير مي‎كند و با پيشرفت كشفيات و اختراعات، بر آنها افزوده مي‎شود.

2. شركت كنندگان

طبيعتاً، شركت كنندگان همان مردم به شمار مي‎روند، كه ممكن است به صورت افراد يا گروهها ملاحظه شوند. براي اغراض تحليلي، معمولاً مردم را به صورت گروههايي كه اهداف مشترك دارند در نظر مي‎گيرند. در ادبيات اقتصادي، شركت كنندگان يك سيستم اقتصادي را به سه زير مجموعه تقسيم مي‎كنند:

اول، بنگاهها، كه عمدتاً داده را به ستاده تبديل مي‎كنند.

دوم، خانوارها كه از سويي مصرف كنندة نهايي ستاده‎هايند و از سوي ديگر، عرضه كنندة كار و سرمايه به شمار مي‎روند.

سوم، دولت كه مكاتب مختلف در تعريف و ماهيت آن، با هم اختلاف دارند. به طور مثال، مي‎توان دولت را مجموعه‎اي ناميد، كه پاسدار منافع افراد و توليد كنندة كالاهاي عمومي است همچنين، به نظر برخي صاحبنظران، دولت پاسدار منافع و مصالح اجتماعي است، كه علاوه بر توليد كالاهاي عمومي، در مواردي كه مصلحت ايجاب كند توليد كالاهاي ديگر و نيز صادرات و واردات را نيز به عهده مي‎گيرد و نكتة ديگر آنكه، اين تقسيم، تقسيم اشخاص نيست، بلكه تقسيم شخصيت‎هاست. در واقع، همة توليد كنندگان، مصرف كننده‎اند و اغلب مصرف كنندگان – به غير از سالخوردگان، معلولان و امثال آنان -، توليد كننده به شمار مي‎روند. همچنين ، كارمندان دولت را مردم تشكيل مي‎دهند، كه همگي مصرف‎ كننده‎اند.

البته، اين تقسيم به اغراض تحليلي صورت مي‎گيرد و در صورت لزوم، مي‎توان آن را تغيير يا گسترش داد.

3. فرآيندها

فرآيندها، عملكرد نظام اقتصادي را توضيح مي‎دهند. عناصر فرآيند، ترتيبي منطقي را تشكيل مي‎دهند. اين ترتيب با اطلاعات شروع مي‎شود، كه زمينة تصميمات قرار مي‎گيرد. تصميمات اجرا مي‎شوند و نتايجي را مي‎آفرينند:

اطلاعات  ____>     تصميمات  _____>    اجرا  ______>    نتايج

نتايج، مي‎تواند رشد توليد، كيفيت توزيع درآمد، تغيير قيمتها، انباشت موجودي انبار، درجة بيكاري، گسست محيطي، اختراعات و اكتشافات جديد باشد. بدين ترتيب، در يك سيستم اقتصادي مي‎توان از فرآيند توليد، فرآيند توزيع، فرآيند تغيير قيمتها و امثال آن نام برد.

4. نهادها

مقصود از نهادها، الگوهاي خاص روابطي‎اند، كه شركت كنندگان را به يكديگر گره مي‎زنند. همچنين نهادها، شكلها و الگوهاي عناصر فرآيند در عمل مي‎باشند. « نهادها» در اين معنا، انتزاعات تحليلي‎اندكه نبايد آنها را با ساختمانها – از قبيل: اداره‎ها، كارخانه‎ها يا مراكز مبادلة سهام و كالاها- كه در آنها بعضي از اين الگوهاي تثبيت شدة رفتاري رخ مي‎دهد، اشتباه گرفت. براي مثال، « بازار» يك نهاد اقتصادي، به معناي الگوي تثبيت شده خريد و فروش است. مالكيت خصوصي، يك نهاد است؛ به طوري كه استفاده از اشياء خاص را نهادينه مي‎كند، و حق استفاده از آن را فقط براي افراد خاصي قرار مي‎دهد. همچنين، قرض دادن و گرفتن، هديه و ماليات بندي، نهادهاي اقتصادي به شمار مي‎روند. اين الگوها از طريق قواعد قانوني، مجازاتهاي اجتماعي، و نظامهاي اعتقادي و فرهنگي، در جوامع تثبيت (نهادينه) مي‎شوند.

از آنچه كه از وكلاوهالسوسكي نقل شد، پيداست كه اين تحليل، دربارة نظامهاي موجود در خارج كاربرد بيشتري دارد؛ بويژه فرآيندها كه عملكرد نظام را توضيح مي‎دهند، بيشتر در اين رابطه‎اند. براي آنكه بتوانيم از اين مطالب براي تحليل نظامي نظري كه به وسيله مكتبي بشري يا الهي ارائه شود، استفاده كنيم، به تعديلاتي نياز است. بر اين اساس، ما بين دو مفهوم از نظام تفكيك مي‎كنيم:

يكي، نظام اقتصادي به مفهوم نظامي كه در خارج موجود است و عمل مي‎كند، و نتايجي را در يك محدودة زماني و مكاني خاص مي‎آفريند.

دوم طرح نظري نظام اقتصادي، كه مي‎تواند دستاورد يك مكتب فكري بشري يا يك دين باشد. آنچه موضوع بحث ما در اين نوشتار است، طرح نظري اقتصادي است. نظام اقتصادي در اين اصطلاح، عناصر سه گانة زير را دارد:

1 و 2. منابع و شركت كنندگان كه تفسير آن بيان شد.

3. نهادها، كه مقصود همان الگوهايي‎اند كه روابط بين شركنندگان و منابع، و نيز روابط بين شركت كنندگان را با يكديگر بيان مي‎كنند و بين آنها پيوند مي‎زنند. اين الگوها مي‎توانند به روش پيشگفته، در جامعه تثبيت شوند.

بدين ترتيب، در يك نظام اقتصادي، دو نوع نهاد مشخص شده‎اند:

1.نهادهايي كه نوع ارتباط بين شركت كنندگان و منابع را بيان مي‎كنند؛ الگوي مصرف، سرمايه‎گذاري و پس انداز

2.نهادهايي كه بيانگر نوع ارتباط شركت كنندگان در نظامند؛ همچون: الگوي خريد و فروش، الگوي اجاره، قرض ، صدقه و هديه كه بيانگر نوع ارتباط بين مردمند، و ماليات ستاني و صرف مخارج دولت كه نوع ارتباط بين دولت و مردم را بيان مي‎كنند.

در اين اصطلاح ، به فرآيندها اشاره‎اي نكرديم، زيرا فرآيندها با مرحلة تحقق خارجي طرح نظري نظام اقتصادي ارتباط دارند. يعني، پس از آنكه طرح نظري نظام اقتصادي طراحي گرديد يا به وسيلة مكتبي فكري ارائه شد، مرحلة اجراي اين طرح نظري در شرايط زماني و مكاني خاص فرا مي‎رسد. در اين مرحله، فرآيندهاي گردآوري اطلاعات، تصميم‎گيري، اجرا و بررسي نتايج به كار مي‎آيند. البته، در اين مرحله نيز بعيد نيست كه بتوان اصولي را از منابع اسلامي استخراج كرد. ولي در اين مقاله نمي‎خواهيم به آن بپردازيم، بلكه قصد داريم بحث خود را بر نظام اقتصادي به عنوان يك طرح نظري متمركز كنيم. بر اين اساس، مي‎توان نظام اقتصادي را چنين تعريف كرد:

« نظام اقتصادي، عبارت است از مجموعه‎اي از الگوهاي رفتاري، كه شركت كنندگان در نظام را به يكديگر و به منابع پيوند مي‎دهد و براساس مباني اعتقادي و ارزشي مشخص، در راستاي اهداف معيني به صورت هماهنگ سامان يافته‎اند.»

1.تعريف الگوي رفتاري

در اين تعريف، مقصود از« الگوي رفتاري» مبهم است وكلاوهالسوسكي نيز تعريف مشخصي از آن ارائه نكرده است. در علم اقتصاد اثباتي براي درك و پيش بيني رفتار انسانها، روشي به كار مي‎رود كه اصطلاحاً به آن «الگوسازي» يا «مدل سازي» گفته مي‎شود. الگو يا مدل در اين اصطلاح، عبارت است از نمايش سادة آن چيزهايي كه تصور مي‎شود، مهمترين عوامل موثر در رفتار مورد مطالعه مي‎باشند. الگوها با ناديده گرفتن عمدي برخي عوامل، مي‎خواهند بر برخي عوامل ديگر تأكيد كنند. براي نمونه، يك الگوي ساخته شده براي مطالعة عوامل موثر در پس‎انداز، مي‎تواند بر متغيرهايي همچون: سطح درآمد و نرخ تورم تأكيد كند، و عامل مقدار دارايي‎هاي افراد را ناديده بگيرد. معمولاً، الگوهاي اقتصادي به زبان توابع و اتحادهاي رياضي بيان مي‎شوند. و گاهي، الگوهاي مزبور را به صورت هندسي يا جدولهاي آماري، نمايش مي‎دهند. (ليپسي، 1378، صص 71 –75 ؛ تفضلي، 1376 ، صص 18 – 20).

از آنجا كه موضوع بحث ما طرح نظري نظام اقتصادي است، لذا مقصود از الگوي رفتاري، الگويي نيست كه عوامل مؤثر در رفتار خارجي انسانها را آن گونه كه هست و نه آن گونه كه بايد باشد – بيان مي‎كند. بلكه، مقصود الگوئي است كه رفتار انسانهايي را توضيح مي‎دهد كه تربيت يافتة آن مكتب فكري يا دين به شمار مي‎روند. بنابراين ، به هنگام بيان الگوي مصرف، پس انداز و امثال آن، مقصود ما شرح ساده‎اي از انگيزه‎ها، قواعد و محدوديتهاي مصرف و پس انداز فردي است، كه تربيت يافتة آن مكتب مي‎باشد. همچنين، وقتي از الگوي صدقه، قرض يا مانند آن سخن مي‎گوييم، مقصود الگويي است كه به وسيله آن مكتب ارائه مي‎شود و مكتب مزبور در صدد تثبيت آن الگو در جامعه است. در صفحات بعد، اين مطلب را بيشتر توضيح مي‎دهيم، و درون اين الگوها را بيشتر مي‎شكافيم.

1.اسلام و نظام اقتصادي ثابت و جهانشمول

بي ترديد، دين اسلام جهان بيني و ارزشهاي خاصي را معرفي كرده است كه با تغيير زمان و مكان، تغيير نمي‎كنند. مي‎توان به صورت منطقي اثبات كرد كه جهان‎بيني و ارزشهاي خاص، اهداف خاصي نيز به همراه دارند. افزون بر اين، در منابع اسلامي (قرآن و احاديث) نيز به صراحت اين اهداف بيان شده است.

بر اين اساس، مي‎توان گفت كه اسلام، مباني اعتقادي و ارزشي نظام اقتصادي اسلام و نيز اهداف آن را بيان كرده است. اين مطالب را چون كمتر مورد اختلاف است، مفروض مي‎گيريم و بر آن استدلال نمي‎كنيم. اما آيا اسلام الگوهاي رفتاري – يا نهادهاي – خاصي را كه جهانشمول و ثابت باشند، ارائه كرده است؟ يا آنكه اين الگوها بايد در هر زمان به تناسب شرايط تعريف و تثبيت شوند؟

آيت الله صدر (ره) پس از تعريف و بيان تفاوت علم و مذهب اقتصادي، اثبات مي‎كند كه اسلام، فقط مذهب اقتصادي دارد. وي، مذهب اقتصادي را چنين تعريف مي‎كند (صدر، 1408ق، ج1، ص384):

« مذهب اقتصادي، مجموعه‎اي از نظريات اساسي است كه مشكلات حيات اقتصادي را حل مي‎كند »

آيت‎ا… صدر (ره) در جاي ديگر مي‎گويد؛ (صدر، 1408ق، ج1، ص 381):

«مذهب اقتصادي، هر قاعدة اساسي در حيات اقتصادي را كه به عدالت اجتماعي مربوط گردد، شامل مي‎شود.»

ايشان در كتاب خود، هيچ بابي را براي بحث از نظام اقتصادي اسلام نمي‎گشايد. ابتدا، به نظر مي‎رسد كه وي فرقي بين مذهب و نظام اقتصادي نمي‎گذارد. ولي با تفحص در كتاب اقتصادنا، روشن مي‎گردد كه وي نيز دركي شبيه ما از مفهوم نظام اجتماعي دارد، و نظام اجتماعي را مقوله‎اي مشتمل بر تحديد روابط مردم تعريف مي‎كند. درعين حال، شهيد صدر (ره) متعقد است كه نظام اجتماعي، در تاريخ انساني شكلي ثابت نداشته، بلكه به اختلاف شرايط و تغيير آنها، رنگهاي گوناگون به خود گرفته است. ايشان در بحث: « علاقات التوزيع منفصلة عن شكل الانتاج» مي‎گويد:

« مردم در حيات اجتماعي خود، دو كار انجام مي‎دهند؛ يكي توليد و ديگري توزيع… در عمل توزيع، بين آنها روابط معيني برقرار مي‎گردد كه ارتباط بعضي افراد را به بعضي ديگر در شئون مختلف حيات تحديد مي‎كند. و اين روابط، همان است كه آن را « نظام اجتماع» مي‎ناميم. در ضمن اين روابط، روابط توزيع ثروتي كه جامعه توليد كرده است نيز مي‎باشد.»

و نيز، وي يادآوري شود (صدر، 1408ق، ج1، ص 335):

« بديهي است كه عمل توليد، در حال تطور و تحول اساسي و دائم است… همچنانكه نظام اجتماعي كه روابط افراد را با يكديگر تحديد مي‎نمايد… شكل ثابتي را در تاريخ انساني به خود نگرفته است بلكه به اختلاف ظروف وتغيير آنها، رنگهاي مختلف به خود گرفته است.»

بر اين اساس، شهيد صدر (ره) به سؤال ما پاسخ منفي مي‎دهد و معتقد است كه اسلام، الگوهاي رفتاري ثابت و جهانشمول كه روابط بين مردم را تحديد كند، ندارد.

ما مي‎خواهيم از طريق بررسي دستورهاي اخلاقي و حقوقي اسلام در قرآن كريم وكتب معتبر حديثي، نظرية شهيد صدر (ره) را رد كنيم و اثبات نماييم كه اسلام، نظام اجتماعي و اقتصادي ثابت و جهانشمول دارد. خلاصة استدلال ما – كه در صفحه‎هاي بعد به تفصيل آن را بيان مي‎كنيم- از دو مقدمه و يك نتيجه تشكيل شده است:

مقدمة اول: اسلام، فقه مدون ثابت و جهانشمول دارد.

مقدمة دوم: فقه اسلام، چهرة دستوري الگوهاي رفتاري است

از دو مقدمة فوق، بخوبي مي‎توان نتيجه گرفت كه اسلام، الگوهاي رفتاري ثابت و جهانشمول دارد. با توجه به اينكه الگوهاي رفتاري بيان كنندة روابط مردم با اموال و با يكديگر است، اين ادعا ثابت مي‎شود كه اسلام نظام اقتصادي ثابت و جهانشمول دارد. در ادامه، به استدلال تفصيلي مي‎پردازيم و براي سهولت فهم، ابتدا مقدمة دوم را توضيح مي‎دهيم.

فقه اسلام چهرة دستوري الگوهاي رفتاري

اسلام افزون بر بينشها، ارزشها و اهداف خاص، فقه مدوّن نيز دارد مقصود از فقه مدون، همة احكام شرعيه‎اي است كه از آيات و روايات استنباط مي‎شود (صدر، 1978م، الحلقة الثانية، ص 13):

« حكم شرعي، قانوني است كه به وسيلة خداوند متعال براي تنظيم و توجيه حيات انسان صادر مي‎شود.

حكم شرعي به دو نوع تقسيم مي‎شود:

1. احكام تكليفيه: موضوع اين احكام، فعل مكلّفان است كه وجوب، حرمت، استحباب، كراهت و اباحه را شامل مي‎شود. وجوب و حرمت الزام آورند، ولي سه حكم تكليفي ديگر الزام آور نيستند: استحباب، رحجان فعل و كراهت، رحجان ترك فعل را بيان مي‎كند و اباحه، به معناي عدم رحجان فعل و ترك است.

2. احكام وضعيه:موضوع آن، به طور مستقيم فعل مكلفان نيست، ولي مي‎تواند مشنأ حكم تكليفي ديگر باشد. در حوزة اقتصاد، موضوع اين احكام، قراردادهاي مالي بين افراد است. براي نمونه، صحت و فساد، دو حكم وضعي‎اند كه موضوع آن، قراردادهايي همچون: بيع ، اجاره و صلح است. شرطيت، مانعيت، و خيار فسخ، نمونه‎هاي ديگري از اين احكام در معاملات به شمار مي‎روند.

برخي از احكام شرعيه، ضمانت اجراي دولتي دارند و برخي ندارند؛ مثلاً ، ربا خواري حرام و معامله ربوي فاسد است، و ضمانت اجراي دولتي نيز دارد. يعني، دولت موظف به منع رباخواري است. اما اسراف با اينكه حرام است، ولي تا هنگامي كه به مصالح عمومي كشور آسيب جدي نياورد، ازضمانت اجراي دولتي برخوردار نيست.

در علم حقوق، احكام حقوقي فقط به قواعد الزام آوري گفته مي‎شود كه براي ايجاد نظم و استقرار عدالت بر زندگي اجتماعي انسان حكومت مي‎كند، و اجراي آن از طرف دولت تضمين مي‎شود.(كاتوزيان، 1376، صص60-62). قواعد الزام آوري كه ضمانت اجراي دولتي ندارند يا الزام آور نيستند، جزء احكام اخلاقي شمرده مي‎شوند. ولي در فقه به همة احكام، اعم از اينكه الزام آور باشند يا نباشند و ضمانت اجراي دولتي داشته يا نداشته باشند، حكم شرعي گفته مي‎شوند و دربارة آنها بحث مي‎شود. در حقيقت، فقه اسلام مشتمل بر همه احكام حقوقي و اخلاقي است. اين، همان است كه حضرت امام (ره) آن را تئوري واقعي و كامل ادارة انسان و اجتماع از گهواره تا گور خواندند (امام خميني(‎ره)، ج21، صص 98 – 99).

اين احكام، براي تنظيم روابط چهار گانة ذيل تشريع شده‎اند:

1.رابطة انسان با خداوند متعال

2.رابطة انسان با خود

3. رابطة انسانها با جهان طبيعت

4. رابطة انسانها با يكديگر

در فقه اسلام، احكام مربوط به تنظيم روابط فوق با توجه به هدف غايي، كمال و تقرب به خداوند، كه در همه اديان الهي بوده، براساس بينشها و ارزشهاي اسلامي تشريع شده است. احكام حقوقي و اخلاقي در شريعت اسلام با توجه به همة ابعاد مادي و معنوي و نيز تأثير و تأثر روابط چهارگانة فوق در يكديگر، در عرصه‎هاي گوناگوني همچون: اقتصادي، سياسي و فرهنگي تشريع شده است.

در حوزة اقتصاد، رابطة انسانها با جهان طبيعت و رابطة آنها با يكديگر، در قالب دستورها و احكام تكليفي و وضعي بيان شده است. اين احكام، منبع خوبي براي استخراج الگوهاي رفتاري پيشگفته به شمار مي‎روند. بنابراين، مي‎توان از طريق مطالعة فقه اسلام، با توجه به بينشها و ارزشهاي اسلامي و اهداف تعيين شدة آن و با استمداد از برهان عقلي، اين ادعا را بخوبي اثبات كرد. كه اسلام نظام اقتصادي به مفهوم پيشگفته دارد.

اسلام و فقه مدوّن ثابت و جهانشمول

براي اثبات وجود نظام اقتصادي « ثابت و جهانشمول» در اسلام، بايد ثابت كنيم كه اسلام فقه مدوّن «ثابت و جهانشمول» دارد. پس، اگر ثابت شود كه احكام حقوقي و اخلاقي اسلام كه در ضمن آيات و روايات بيان گشته‎اند احكامي مخصوص ومحدود به زمان صدور آيات و روايات مزبورند و احكامي ثابت و جهانشمول نيستند، در اين صورت آنچه را ما فقه مدوّن اسلامي مي‎ناميديم، نمي‎تواند دليل بر نظام اقتصادي «ثابت و جهانشمول» اسلام باشد. در اين صورت، الگوهايي كه از آيات و روايات مزبور استخراج مي‎شود، الگوهايي متناسب با عصر پيامبرe و امامان معصومu خواهند بود و قابل تعميم نيستند. فقط وقتي الگوهاي مزبور ثابت و جهانشمولند، كه از دل احكام ثابت و جهانشمول استخراج شوند. بنابراين، براي اثبات مدعاي خود، بايد به اين سؤال نيز پاسخ داد كه آيا اسلام، داراي شريعت ثابت و جهانشمول است؟

پاسخ اين سؤال، مثبت است. دليل آن نيز آيات و رواياتي‎اند كه شريعت اسلام را بيان مي‎كنند. اينها چند دسته‎اند:

يك دسته، آيات و رواياتي‎اند كه حكمي را در قالب قضية حقيقيه به صورت عام يا مطلق بيان مي‎كنند، بدون آنكه به زمان يا مكان خاصي مقيد باشند؛ مانند:

(انّما الصدقات للفقراء و المساكين و العاملين عليها…) (توبه/9)

و (يسئلونك عن الانفال قل الانفال لله و الرسول) (انفال/ 1)

همچنين، در روايتي از امام صادق آمده است (عاملي، ج18، ص 337):

«الامام يقضي عن المؤمنين الديون ماخلا مهور النساء»(امام ]ولي امر مسلمين[ ديون مؤمنان را به غير از مهر زنان مي‎پردازد.)

و نيز، امام باقرu فرمود (عاملي، ج18، ص 344):

«اذا كان علي الرجل دين الي أجل و مات الرجل حلّ الدين» (هنگامي كه فرد بر عهده‎اش ديني است كه مدت معين دارد و بميرد دين حالّ مي‎شود.)

اين گونه آيات و روايات، در همة ابواب زيادند و احكام و قوانين ثابت و جهانشمول اسلام را بيان مي‎كنند.

دستة ديگر، رواياتي‎اند كه در آنها، مسئله‎اي كلي از امام u سؤال شده است؛ بدون آنكه زمان يا مكان خاصي در سؤال مفروض باشد؛ و امام u نيز حكم آن را بيان كرده‎اند. براي نمونه، از امام صادق u چنين سؤال مي‎شود (عاملي، ج18، ص 385):

«مردي مالي را به رهن مي‎گذارد و سپس رهسپار مي‎شود، به گونه‎اي كه دستيابي به او ممكن نيست. در اين صورت، آيا مي‎توان رهن را فروخت؟ حضرت مي‎فرمايند: نه تا وقتي صاحب رهن برنگشته است، نمي‎توان آن را فروخت.»

دسته سوم، رواياتي‎اند كه در آنها براي حكم علتي ذكر شده است، كه آن علت را نمي‎توان مختص به زمان خاصي دانست (عاملي، ج18، ص 339). در برخي روايات پس از آنكه حضرت جواب سؤال را به صورت موردي مي‎دهند، قاعدة كليه‎اي را كه بر مورد تطبيق كرده‎اند و قابل تخصيص به زمان معيني نيست، ذكر مي‎كنند (عاملي، ج18، ص153).

كسي كه در كتابهاي روايي جستجو كند، ملاحظه خواهند كرد كه در اكثر روايات، حكم به گونه‎اي بيان شده است كه قابل تخصيص به زمان صدور روايت نيست. و فقط، تعداد قليلي از روايات چنين نيستند؟ و احتمال اختصاص آنها به زمان صدور وجود دارد.

البته، اين بحث بسيار عميق، دقيق و فني است و به نظر مي‎رسد لازم است پس از بحث و بررسي دربارة روش تفكيك رواياتي كه بيان كنندة حكمي ثابت و جهان شمولند از رواياتي كه چنين نيستند، همة روايات را براي تفكيك اين دو از يكديگر بازبيني كنيم. همچنين، لازم است با اين ديد، به آيات قرآن بنگريم و ثابتات را استخراج نماييم. در حقيقت، اين كار اولين قدم براي كشف و استخراج نظامهاي اسلامي و از جمله نظام اقتصادي آن از آيات و روايات است.

اشكال ثبات شريعت و تغيير جوامع

با توجه به تغيير جوامع بشري و پيشرفت روز به روز اين جوامع در عصر ما، چگونه مي‎توان مدعي ثبات شريعت و در نتيجه نظامهاي اسلامي شد؟ آيا عقلاً، چنين چيزي ممكن است؟

بحث مفصل دربارة اين سؤال، نياز به مجال بيشتري دارد. در اين مقاله، ما فقط مي‎توانيم كلياتي را بيان كنيم كه محقق را به يافتن جواب رهنمون مي‎شود. به عقيدة ما، چنين چيزي با توجه به نكات ذيل ممكن، بلكه لازمة ديني است كه اهداف خاصي را براي جوامع بشري در نظر مي‎گيرد.

1. نظام اقتصادي: با توجه به ارائه تعريف از نظام اقتصادي، مي‎توان آن را مجموعه‎اي از الگوهاي رفتاري دانست كه شركت كنندگان در نظام را به يكديگر، اموال و منابع پيوند مي‎زند و براساس مباني اعتقادي و ارزشي اسلام، جهت دستيابي به اهداف خاص مورد نظر اسلام سا‎مان يافته‎اند. اين تعريف از سه عنصر تشكيل شده است:

1.مباني اعتقادي و ارزشي

2.اهداف مورد نظر اسلام در حوزة اقتصاد

3.الگوهاي رفتاري

مفهوم اينكه اسلام نظام اقتصادي «ثابت و جهانشمول» دارد، آن است كه اسلام در صدد نهادينه كردن و تثبيت مباني اعتقادي و ارزشي و نيز الگوهاي رفتاري مورد نظر خود در جامعه است تا به اهداف برخاسته از آن مباني دست يابد. بر اين اساس، تغييراتي كه در چارچوب عناصر سه گانه فوق متصور است، مجاز شمرده مي‎شود و بايد از تغييراتي كه با اين عناصر منافات دارد، جلوگيري شود. به عبارت ديگر، ثبات و جهانشمولي نظام اقتصادي اسلام، به اين مفهوم نيست كه اسلام طرحي ارائه مي‎كند كه با هر تغييري سازگار است، بلكه به اين مفهوم است كه تغييرات بايد در دايرة طرحي كه اسلام ارائه كرده است محصور شود.

2. تغييرات در مباني اعتقادي و ارزشي: اين گونه تغييرات و اهداف برخاسته از آن، به هيچ وجه مجاز نيست. البته، تكامل در فهم ما از اين مباني، متصور است، ولي مضر نيست. براي مثال، توحيد، ربوبيت و قيموميت خداوند متعال جزء مباني اعتقادي نظامهاي اسلامي است. اگر چه ممكن است در اثر تكامل فهم بشر روز به روز مفاهيم متكامل‎تري از اين امور را درك كنيم، ولي تكامل در فهم، غير از تغيير در اين امور است. تكامل در فهم مباني، لازم است؛ به طوري كه موجب مي‎شود ما نظام اقتصادي ثابت و جهانشمول اسلام را كه بر اين مباني استوار شده است، بهتر درك كنيم و بتدريج زواياي پنهان آن را بيشتر كشف نماييم. ولي تغيير در اين امور، به آن معناست كه اعتقاد به توحيد، تبديل به اعتقاد به ثنويت خداوند شود.

3. تغييرات الگوهاي رفتاري: نسبت به الگوهاي رفتاري كه بين شركت كننندگان در نظام و منابع، و نيز بين آنها با يكديگر پيوند ايجاد مي‎كند، تغييرات چگونه متصور است؟

بي ترديد، بشر در طول زمان در اثر پيشرفت علم و فن آوري منابع پنهاني را كشف مي‎كند، ابزار پيشرفته‎تر براي استفادة از منابع اختراع مي‎نمايد و روز به روز بر قدرت بهره‎برداري خود از منابع مي‎افزايد. همچنين، بتدريج وسايل ارتباطات بشري و روشهاي آن ترقي مي‎كند؛ به طوري كه واسطه درمعاملات كه روزي كالا و روز ديگر طلا و نقرة مسكوك بود، به پولهاي اعتباري و كارتهاي كامپيوتري تبديل مي‎شود. اين تغييرات تا جايي كه به تثبيت الگوهاي رفتاري مورد نظر اسلام در جامعه آسيب نزند، پذيرفته است؛ زيرا فرض بر اين است كه خداوند متعال از روي حكمت متعالية خود، الگوهاي مزبور را براي دستيابي به اهدافي همچون: عدالت، رفاه و استقلال ـ كه زمينه‎ساز وصول به هدف غايي (قرب و كمال) به شمار مي‎رود ـ ارائه كرده است. بر اين اساس، تغييراتي كه با اين الگوها منافات دارد، در حقيقت با تكامل جوامع بشري از ديد اسلام مناقض، و لذا ممنوع است.

4. برخورد احكام شرع با تغييرات: احكام در شرع مقدس اسلام به گونه‎اي تشريع شده‎اند، كه با برخي تغييرات منافاتي نداشته باشند و – به تعبير رساتر – آنها را در خود هضم كنند. با توجه به اينكه احكام شرعي براي تنظيم حيات بشري‎ا‎ند والگوهاي رفتاري از اين احكام استخراج مي‎شوند، لذا مي‎توان نتيجه گرفت كه نظام اسلامي و بويژه نظام اقتصادي آن نيز نسبت به برخي تغييرات انعطاف پذير است.

ما اين مطلب را در حوزة احكام معاملي اسلام – كه منبع استخراج نظام اقتصادي آن است – توضيح مي‎دهيم و دو خصوصيت مهم از خصوصياتي را كه انعطاف‎پذيري احكام معاملي را نسبت به برخي تغييرات موجب مي‎گردد، بيان مي‎كنيم.

الف: احكام شرع- كه مقصود، ثابتات آن است -، اغلب در قالب قضاياي حقيقيه تشريع شده، كه موضوع آنها فقط عناوين است، و شامل مصاديق نمي‎شود. قضاياي حقيقيه، قضاياي حمليه‎اي اند كه موضوع در آنها، عنواني است كه مي‎تواند داراي مصاديق خارجيه باشد و محمول با فرض اينكه آن عنوان در خارج تحقق يابد، بر آن حمل مي‎شود. در حقيقت، اين قضايا به يك قضيه شرطيه باز مي‎گردند. براي نمونه، قضية: « البيع حلال» كه مفاد آية شريفة « احل الله البيع» است، يك قضية حمليه است كه در آن حكم حليت بر عنوان بيع حمل شده و به منزلة آن است كه گفته شود: « ان وجد بيع في الخارج فهو حلال» (اگر د رخارج عنوان بيع(خريد و فروش) محقق شود، حلال است.)

اين گونه تشريع، موجب مي‎شود كه حكم حليت، به مصاديق خاص بيع كه در زمان حضرت رسولe وجود داشت، منحصر نگردد و «مصاديق مستحدثه» بيع را نيز شامل شود. لذا، اگر در اثر پيشرفت علم و فن‎آوري، وسايل و ابزار تحقق بيع پيشرفت كرد، تا وقتي عنوان خريد و فروش بر آن صادق است، حكم حليت بر آن بار مي‎شود. همچنين اين مطلب، در قسمت دوم آية پيشگفته كه مي‎فرمايد: « حرم الربا»، صادق است. بر اين اساس، حكم حرمت ربا منحصر به مصاديق ربا در زمان حضرت رسول e نمي‎شود و مصاديق مستحدثة آن را هم – كه در زمان ما در قالب سيستم بانكداري ربوي محقق است- شامل مي‎شود.

ب: موضوع برخي احكام، عناويني است كه نسبت به عناويني همچون: بيع، مضاربه، مساقات و اجاره عموميت بيشتري دارند و به منزله جنس اين عناوين به شمار مي‎روند. براي نمونه، در آية شريفة «يا ايها الذين آمنوا أوفوا بالعقود» (مائده / 1)، عقود عنوان عامي است كه شامل بيع، اجاره و ديگر عناوين معاملي مي‎شود. فقها از اين آيه، وجوب وفاي به عقد را استفاده مي‎كنند. مشهور فقهاي عصر ما صحت عقود مستحدثه‎اي را كه با قواعد عامة باب معاملات منافات ندارد، با اين آيه و امثال آن اثبات مي‎كنند. وجود اين گونه احكام در فقه اسلام، موجب انعطاف پذيري شرع اسلام نسبت به عناوين مستحدثه مي‎شود.

اگر با نگاهي روش شناسانه به تشريع احكام اسلام بنگريم، خصوصيات ديگري را خواهيم يافت كه انعطاف پذيري شرع اسلام را نسبت به تغييرات در مصاديق و عناوين – اگر منافات با مباني و اهداف نداشته باشد – نشان مي‎دهد.

روش استخراج نظام اقتصادي ثابت و جهانشمول اسلام

اگر چه مطالب پيشگفته – كه به منزلة مقدمات اين بحث بود – به درازا كشيد، ولي به نظر نويسنده لازم بود؛ زيرا با اين مقدمات، هم مباني كلامي اين بحث را تا حد امكان در اين مقاله مستحكم كرديم، هم مفهوم نظام و مقصود خود را از آن روشن نموديم، و هم رابطه فقة اسلام و نظام اقتصادي آن را بيان كرديم. اكنون، زمينه‎هاي لازم براي ورود به بحث: « روش استخراج نظام اقتصادي ثابت و جهانشمول اسلام»، فراهم شده است. از اين پس، بحث را دربارة سه پرسش ذيل پي مي‎گيريم:

1.منابع استتباط نظام اقتصادي چيست؟

2.چه عناصري را بايد استنباط كنيم؟

3.روش استنباط در هر عنصر چيست؟

1. منابع استنباط نظام اقتصادي اسلام

منابع استنباط، همة آيات و روايات وارده از پيامبرe و امامان معصوم u است. آيات و روايات به تناسب بحث، به سه دسته تقسيم مي‎شوند:

الف: آيات و رواياتي كه موضوع آنها، «بينش‎ها» است؛ مانند نصوصي كه موضوع آنها خداوند و صفات او، انسان، دنيا، آخرت و روابط بين اين امور است، و به شكل قضاياي « هست» بيان مي‎شوند.

ب: آيات و رواياتي كه موضوع آنها، «ارزشها» است. مفاهيمي از قبيل: ثروت، سود، كسب، كار، فقر، غني، زهد، تجمل و قناعت، جزء اين دسته از آيات و روايات به شمار مي‎روند. اين نصوص، به تبيين صحيح ارزشها و تفكيك آن از ضد ارزشها مي‎پردازند، و روح حاكم بر رفتارهاي انسان را بيان مي‎كنند. مفاهيمي همچون: عدالت، استقلال، رفاه و توسعه كه جهت‎گيري نظام اقتصادي و اهداف آن را ترسيم مي‎كنند، در اين دسته جاري دارند.

ج: آيات و رواياتي كه موضوع آنها، «منشها» است. اين نصوص كه قضاياي «بايدي» و «دستوري» را شامل مي‎شوند، رفتار انسانها را براساس بينشها و ارزشها تنظيم مي‎كنند.

البته براي استخراج نظام اقتصادي ـ با توجه به تعريف پيشين ـ بايد سراغ نصوصي رفت، كه به نوعي تبيين كنندة عناصر اين نظامند.

2. عناصر نظام اقتصادي اسلام

براي دستيابي به نظام اقتصادي ثابت و جهانشمول اسلام، سه عنصر : مباني بينشي و ارزشي، اهداف والگوهاي رفتاري را بايد از نصوص پيشگفته كشف كنيم.

مباني بينشي، از لابلاي نصوص دستة اول جستجو مي‎شود. در اين جستجو، مي‎خواهيم به بينشهايي كه در الگوهاي رفتاري و ساختار كلان نظام اقتصادي اسلامي مؤثر است، دست يابيم و پاسخ سؤالاتي از قبيل پرسشهاي ذيل را دريابيم:

- رابطة خداوند با جهان آفرينش، رابطه معمار بازنشسته است يا رابطة ربوبيت و قيموميت؟

- خداوند در جهان مادي و منابع آن، چگونه و در چه صورت تصرف مي‎كند؟

- آيا منابع جهان مادي، محدود است يا نامحدود؟ اگر محدود است، آيا قابليت افزايش به صورت نامحدود را به قدرت لايزال الهي دارد؟

- آيا منابع جهان مادي برا ي رفع نيازهاي بشر و موجودات ديگر كافي است؟

- آيا علل مجرد در اين جهان ، وجود دارند؟ رابطة آنها با علل مادي چيست؟

- انديشة نظام طبيعي تا چه حد صحيح است؟

- خداوند در تقدير معاش انسانها، چه نقشي دارد؟

- آيا انسان موجودي يك بعدي (مادي) است يا موجودي دو بعدي (مادي و مجرد)؟

- هدف از آفرينش جهان طبيعت و انسان چيست؟

- آيا اميال انسان، منشأ انگيزه‎ها و اعمال او است؟

- آيا عقل انسان، بردة شهوات او است؟

- آيا اصالت فرد- با توجه به بعد هستي شناسي آن ـ تأييد شدة اسلام است؟

- آيا ارزشها، براساس تمنيات افراد تعيين مي‎شود يا حقيقتي مستقل از تمنيات دارد؟

- آيا جامعه، جمع عددي افراد است يا چيزي بيش از آن؟

- آيا خداوند متعال، سنتهايي را بر جوامع بشري حاكم كرده است؟

محقق مي‎تواند ضمن جستجو در آيات و روايات با توجه به مباني اعتقادي ديگر نظامهاي اقتصادي به ويژه نظام سرمايه‎داري، به سؤالهاي بيشتر و دقيقتري دست يابد. 1

مباني ارزشي و اهداف، از نصوص دستة دوم استخراج مي‎شوند.2 اگرچه اهداف نيز از سنخ ارزشهايند، ولي با آنها تفاوتي اساسي دارند. اهداف – از قبيل: عدالت اقتصادي، رفاه، رشد، توسعه و استقلال – جهت‎گيري نظام را بيان مي‎دارند والگوهاي رفتاري براي دستيابي به آنها سامان مي‎يابد، ولي ديگر ارزشها نقش زيربنا را براي نظام بازي مي‎كنند و الگوهاي رفتاري براساس آنها ساخته مي‎شوند.

الگوهاي رفتاري نيز، از نصوص دستة سوم به دست مي‎آيند. الگوي تخصيص درآمد، الگوي مصرف، الگوي توليد و سرمايه‎گذاري و الگوي خريد و فروش، از اين گونه‎اند.

3. روش استخراج نظام اقتصادي

مباني اعتقادي، ارزشها و اهداف، از دو راه به دست مي‎آيند:

اول، از طريق نصوصي كه مستقيماً اين امور را معرفي كرده‎اند. روش استباط در اين طريق، همان روش مرسوم مفسران و علماي دين از آيات و روايات است. البته، محقق در اين تحقيق، افزون بر آشنايي با روش استنباط از آيات و روايات در حد يك فقيه، بايد با ادبيات روز نظامهاي اقتصادي آشنا باشد تا بتواند مستقيماً مؤلفه‎هاي مورد نياز نظام اقتصادي اسلام را بشناسد و از آيات و روايات استنباط كند.

طريق ديگر، استفاده از برهان عقلي است. از اين طريق، مي‎توان با استفاده از برخي مباني، ديگر مباني را به دست آورد.

آنچه در اين مقاله تازگي دارد، روش استنباط الگوهاي رفتاري از نصوص دسته سوم است. به دليل تازگي و اهميت اين بحث، آن را بيشتر توضيح مي‎دهيم و عنوان مستقلي براي آن مي‎گشاييم.

روش استنباط الگوهاي رفتاري

قبلاً الگوي رفتاري را چنين تعريف كرديم:

«نمايش سادة آن چيزهايي كه تصور مي‎شود، مهمترين عوامل مؤثر در رفتار مورد مطالعه‎اند.

الگوهاي رفتاري در نظام اقتصادي، به دو نوع تقسيم مي‎شوند:

الف: الگوهايي كه بيان روشني از رابطة فرد ومنابع واموال است؛ مانند الگوهاي: مصرف، پس‎انداز و سرمايه‎گذاري فرد.

ب: الگوهايي كه رابطة اقتصادي افراد با يكديگر و با دولت را بيان مي‎كنند؛ مانند الگوهاي: خريد و فروش (بازار كالا و خدمات)، اجاره (بازار عوامل)، قرض ربوي (بازارهاي مالي) و ماليات ستاني. الگوهاي رفتاري، از آيات و روايات دربارة منشها و نيز استمداد از برهان عقلي استنباط مي‎شوند. دستورها دربارة منشها، به دو دسته: ثابت و متغير تقسيم مي‎شوند. بنابراين، براي استخراج الگوهاي رفتاري ثابت و جهانشمول اسلام، لازم است دستورهاي ثابت و متغير اسلام را از يكديگر تفكيك كنيم. اين تفكيك، به وسيله ملاكهايي – كه به برخي از آنها در صفحه‎هاي پيش اشاره شد – صورت مي‎گيرد. پس از آن، مي‎توانيم هر يك از دو نوع الگوي رفتاري پيشگفته را، از ثابتات اسلام استخراج كنيم. در ادامه، به بحث دربارة روش استخراج اين دو مي‎پردازيم.

1.روش استنباط الگوهاي رابطة فرد و منابع

در الگوهاي رابطة فرد و منابع، ادبيات اقتصادي امروز بسيار غني است براي ساختن اين الگوها، پيدا كردن سه مولفة : انگيزة رفتار، قواعد رفتار، و محدوديتهاي نهادي و فردي، دربارة هر رفتار لازم است.

براي مثال، در الگوي مصرف انگيزة مصرف، حداكثر كردن مطلوبيت حاصل از مصرف كالاست. قواعد رفتاري با تئوري ترجيحات (قابل مقايسه بودن، انتقال‎پذيري و برتري داشتن) بيان مي‎شوند (لئارد، بي‎تا، صص145-150؛ ويچ، بي‎تا، صص72-81)، محدوديتها نيز به محدوديتهاي: نهادي و فردي تقسيم مي‎گردند.

مقصود از محدوديتهاي نهادي، محدوديتهايي است كه ساختار نظام اقتصادي بر فرد تحميل مي‎كند. در نظام سرمايه‎داري به دليل وجود بازار رقابت، محدوديتهاي نهادي به حداقل مي‎رسد. تنها محدوديتي كه به وسيلة بازار تحميل مي‎شود، قيمتها هستند؛ و محدوديت ديگر، درآمد فرد است.

هنگامي كه سه مؤلفة مزبور به دست آمد، در علم اقتصاد با استفاده از روشهاي هندسي و رياضي، به تحليل رفتار مصرف‎كننده مي‎پردازند و تأثيرات تغيير قيمتها و درآمد را بر رفتار مصرف‎كننده و تقاضاي او، توضيح مي‎دهند. براي توضيح الگوي توليد، پس‎انداز و سرمايه‎گذاري فرد نيز از همين روش استفاده مي‎شود.

دربارة فرد مسلمان، ما مي‎توانيم سه مؤلفة پيشگفته را از نصوص استخراج كنيم و سپس با استفاده از روشهاي هندسي و رياضي، به تجزيه و تحليل اين رفتارها بپردازيم. البته، ما متوجه اين نكته‎ايم كه در علم اقتصاد براي تجزيه و تحليل رفتار فرد نوعي خارجي، الگوسازي مي‎شود؛ و در حقيقت، يك مطالعة تجربي است. لذا، بايد الگو با واقعيت آزمون شود. در حالي كه ما براي فرد مسلماني كه در نصوص اسلامي وصف آن شده است، الگوي رفتاري را كشف مي‎كنيم و به تجزيه و تحليل مي‎پردازيم. به عبارت ديگر، در علم اقتصاد رفتار انسانها در نظامي تحقق يافته به طور تجربي مطالعه مي‎شود، ولي ما در صدد كشف الگوهاي رفتاري هستيم كه اسلام در صدد تثبيت آن در جامعه است. لذا، آزمون تجربي اين الگوها تا وقتي كه نظام اقتصادي اسلام تحقق نيافته بي‎معني است پس از تحقق آن نيز گرچه آزمون تجربي متصور است، ولي نتايج آن به گونه‎اي ديگر تفسير مي‎شود. در علم اقتصاد اگر آزمون الگو را رد كند، نتيجه مي‎گيريم كه يا الگو يا تحليلهاي منطقي ما از آن، نادرست است. لذا، به اصلاح و ترميم آن مي‎پردازيم. ولي درحوزة مطالعة ما اگر جواب آزمون تجربي منفي باشد، دو احتمال وجود دارد:

الف: ممكن است استنباط ما از نصوص دربارة الگوي رفتاري، غلط باشد يا تحليلهاي منطقي ما پس از استخراج سه مؤلفة الگو، غلط باشد.

ب: ممكن است علّت ردّ الگو، اين باشد كه افراد جامعه براساس الگوي رفتاري مورد نظر اسلام عمل نمي‎كنند. به عبارت ديگر، هنوز الگوي رفتاري مورد نظر اسلام در جامعه به صورت كامل تثبيت نشده است.

اگر چه چنين تفاوتهايي وجود دارد، ولي اين تفاوتها موجب نمي‎شود كه ما نتوانيم از تجربيات علم اقتصاد در مورد الگوسازي – البته با توجه به تفاوتها – در استنباط يك الگوي رفتاري از نصوص استفاده كنيم. خوشبختانه، در اين زمينه اقتصاددانان مسلمان اهل سنت خوب كار كرده‎ند و الگوهاي رفتاري فرد مسلمان در حوزه‎هايي همچون: مصرف، توليد، و سرمايه‎گذاري را براساس نصوص و مباني مذهبي خود استخراج نموده‎اند3. ولي با توجه به اختلاف نصوص تشيع با اهل سنت، لازم است اقتصاددانان شيعه نيز در اين باره بيشتر بكوشند. خوشبختانه، ما از سخنان گهربار اهل بيت u بهره‎منديم، و در اين باره مي‎توانيم به نتايج بهتري دست يابيم.

2. روش استنباط الگوهاي بيان كنندة رابطة افراد با يكديگر و با دولت

به دليل تفاوت منابع و روش استنباط الگوهاي رابطة افراد با يكديگر و الگوهاي رابطه مردم و دولت و بالعكس، اين دو را از يكديگر تفكيك مي‎كنيم:

الف: روش استباط الگوهاي بيان كنندة رابطة افراد با يكديگر در حوزة اقتصاد

منبع استنباط اين الگوها در حوزة اقتصاد، آيات و روايات وارده دربارة عقود معاملي مانند: بيع، اجاره، مضاربه، مزارعه، مساقات، جعاله، شركت، صلح، قرض، صدقه، هبه(بخشش)و وقف است. در حقيقت، اين عقود انواع روابط مالي را كه اسلام براي مردم تجويز كرده است، بيان مي‎كنند. لذا براي استنباط الگوهاي مزبور، به اين دسته از آيات و روايات رجوع مي‎كنيم. در اين رجوع، هدف ما استنباط احكام عقود مزبور نيست، بلكه مي‎خواهيم الگو – يعني بيان ساده و روشن رابطه – را به دست آوريم. متأسفانه، در ادبيات اقتصادي تعريف خاصي از اين گونه الگوها وجود ندارد يا لااقل ما به آن دست نيافتيم. لذا، بايد به تناسب هدف خود از چنين مطالعه‎اي، الگو را تعريف كنيم. اما، هدف چيست؟

به طور خلاصه، مي‎خواهيم ساختار نظام اقتصادي اسلام را در بخش خصوصي، از اين ادّله كشف نماييم، و نيز چگونگي گردش پول و كالا را در اين بخش درك و سپس تبيين نماييم. براي تقريب به ذهن، مي‎خواهيم در نهايت نموداري را كه در ابتداي كتابهاي اقتصاد كلان تحت عنوان چرخة اقتصادي – با فرض عدم وجود دولت – ترسيم مي‎شود، براي نظام اقتصادي اسلام به دست مي‎آوريم. با توجه به هدف مزبور، الگو ار چنين تعريف مي‎كنيم:

الگو، رابطة اقتصادي بين افراد و مشتمل بر مؤلفه‎هاي ذيل است:

1.نوع رابطه (معاوضه، مشاركت و …)

2.ويژگيهاي كلّي موضوع رابطه

3.ويژگيهاي كلي طرفين رابطه

4.انگيزة طرفين رابطه

5.هدف از تشريع اين رابطه

براي نمونه، با تفحص در روايات وارده در باب قرض الحسنه، روشن مي‎شود:

1.قرض الحسنه، رابطه‎اي معاوضي بدون سود است.

2.موضوع قرض، هر چيزي است كه ارزش معاملي دارد.

3.قرض دهندگان، مازاد درآمد دارند. همچنين قرض گيرندگان، دو ويژگي دارند؛

اولاً ، براي امرار معاش نيازمندند و ثانياً، مي‎توانند مال قرض گرفته شده را درآينده بپردازند.

4. انگيزة قرض دهنده، ايثار منافع مال براي كسب ثواب – البته با حفظ اصل مال – و انگيزة قرض گيرنده، رفع نياز است.

5. اين رابطه، در راستاي تحقق عدالت اجتماعي تشريع شده است.

در نصوص وارده در باب قرض، بسياري از اين امور به صراحت بيان شده اند. و برخي نيز، از مجموع احكام مزبور و روح حاكم بر احكام مزبور، استنباط مي‎شود.

براساس اين تعريف از الگو، استخراج مؤلفه‎هاي پنجگانة فوق دربارة هر يك از عقود معاملي، در حقيقت به منزلة كشف الگوهاي رابطة اقتصادي بين افراد از ديدگاه اسلام است. سپس، مي‎توانيم به تقسيم و دسته‎بندي الگوهاي به دست آمده براساس نوع رابطه، انگيزه، طرفين يا موضوع بپردازيم و با نگرش سيستمي به الگوهاي مزبور، چگونگي ربط بين آنها را درك نماييم و جايگاه هر يك از آنها را در ساختار كلان نظام اقتصادي اسلام مشخص كنيم. ما نمونه‎اي از اين كار را در پايان نامة خود، براساس فتاواي حضرت امام (ره) – و نه مستقيماً براساس آيات و روايات – انجام داده‎ايم.4 براساس مطالعات انجام شده دربارة اين الگوها، مي‎توان چنين استنباط كرد كه در اسلام، مردم به سه گروه بزرگ تقسيم مي‎شوند:

الف: كساني كه توان فعاليت اقتصادي و كسب درآمد را ندارند.

ب: كساني كه توان فعاليت اقتصادي را دارند، ولي درآمد آنها كمتر از مخارجشان است.

ج: كساني كه درآمد آنها مساوي يا بيشتر از مخارجشان است.

همچنين، با ملاحظة عقود معاملي مورد نظر اسلام، روابط اقتصادي بين مردم به 3 نوع كلي تقسيم مي‎شود:

1.رابطة معاوضه به انگيزة سود (خريد و فروش، اجاره، جعاله و صلح)

2.رابطة مشاركت به انگيزة سود (مضاربه، مساقات، زارعه، جعاله، صلح و شركت)

3.رابطة ايثار (صدقه، قرض الحسنه و وقف)

همچنين، مي‎توان هر يك از روابط فوق را براساس موضوع رابطه تقسيم كرد. موضوع رابطه، ممكن است كالا و خدمات، عوامل توليد يا سرماية نقدي باشد.

براي نمونه، مي‎توان ساختار نظام اقتصادي اسلام را در قالب چرخة درآمدي – با شبيه سازي نسبت به آنچه در ادبيات مرسوم اقتصاد كلان وجود دارد – به صورت نمودار (1) كه در صفحة‌ بعد آمده است نشان داد.

در اين چرخه، بنگاهها مؤسسات توليدي اند كه عوامل توليد را از بازار (نهاد) عوامل تهيه مي‎كنند. در اقتصاد اسلامي، بازار عوامل از دو زير بازار تشكيل شده است:

يكي ، بازار اجارة عوامل است كه در آن عوامل توليد (نيروي كار، مديريت و سرماية فيزيكي) به بنگاهها اجاره داده مي‎شوند، و پاداش خود را به صورت دستمزد ثابت يا اجرت ثابت دريافت مي‎كنند.

ديگري، بازار مشاركت عوامل است كه در آن عوامل توليد از طريق عقود مشاركتي (شركت، مساقات، مزارعه و …)، در اختيار بنگاهها قرار مي‎گيرند و پاداش خود را به صورت سهمي از سود توليد دريافت مي‎كنند.

صاحبان عوامل توليد بخشي از درآمد خود را پس‎انداز مي‎كنند و از طريق بازارهاي مشاركت مالي، سرمايه‎گذاري مي‎نمايند. در اين بازارها، پول در قالب برخي عقود مشاركتي در اختيار بنگاهها قرار مي‎گيرد. بنگاهها نيز آن را صرف مخارج سرمايه‎گذاري مي‎كنند و سهمي از سود به دست آمده را بر حسب توافق، به صاحبان پول مي‎دهند. در حقيقت، اين بازارها جانشين بازارهاي مالي ربوي در اقتصاد سرمايه‎داري‎اند.

صاحبان عوامل توليد، درآمد حاصله را به سه بخش تقسيم مي‎كنند:

بخشي از آن را به انگيزة سود، از طريق بازارهاي مشاركت مالي سرمايه‎گذاري مي‎كنند.

بخشي را در قالب وقف، قرض يا صدقه ايثار مي‎نمايند.

بخشي را نيز مصرف مي‎كنند.

آن بخشي از مازاد درآمد كه ايثار مي‎شود، به دست نيازمندان مي‎رسد يا در بازارهاي مشاركت مالي سرمايه‎گذاري مي‎گردد يا در بازار كالا مصرف مي‎شود.

همة نهادها و روابط در اين چرخه را مي‎توان به روش پيشگفته ، از احكام مربوط به عقود معاملي اسلام استنباط كرد. بدين ترتيب كه ابتدا دربارة هر يك از عقود، مؤلفه‎هاي پنجگانه را - كه در تعريف الگو بر شمرديم – استنباط مي‎نماييم و سپس، با نگاهي كلان وسيستمي به اين الگوها، ساختار نظام اقتصادي اسلام و روابط كلان بين گروههاي مردم را كشف مي‎كنيم. البته، كيفيت ترسيم اين ساختار، منحصر در آنچه كه در نمودار (1) نشان داده شد، نيست. نمودار (1)، صرفاً يك شبيه سازي با توجه به ادبيات مرسوم در اقتصاد كلان است.

ب: روش استنباط الگوهاي رابطة دولت و مردم

در اين مقاله، دولت به مجموعه‎اي گفته مي‎شود كه در رأس آن، ولي فقيه عالم و عادل است. اين مجموعه مسئول تحقق نظامات اسلامي در عرصه‎هايي همچون: سياسي، اقتصادي، و فرهنگي است و وظيفه دارد جامعه را از وضعيت موجود، به سمت اهداف مورد نظر اسلام حركت دهد.

الگوهاي رابطة دولت و مردم درحوزة اقتصاد، از نصوص وارده در باب درآمدها و هزينه‎هاي دولت اسلامي (خمس، زكات، خراج و جزيه)، نصوص وارده در باب وظايف و اختيارات دولت در قبال مردم و وظايف مردم در قبال دولت ، و به ضميمة كلياتي كه از مباني بينشي و ارزشي اسلام در اين باره به دست مي‎آيد، استخراج مي‎شود. در اينجا نيز پس از بررسي اجمالي نصوص، مي‎توان الگو را با مؤلفه‎هاي مورد نياز در اين بحث تعريف كرد و سپس، الگوهاي رابطة دولت و مردم در حوزة اقتصاد را از نصوص مزبور استخراج نمود. در مرحلة بعد نيز مي‎توان به صورت كلان و سيستمي به اين الگوها نگريست، و با توجه به ساختار نظام در بخش خصوصي، دولت را وارد اين ساختا ركرد.

خاتمه

اسلام نظام اقتصادي ثابت و جهانشمولي دارد، كه مي‎توان آن را از طريق آيات و روايات وارده در باب بينشها، ارزشها ومنشها به روش پيشگفته، كشف كرد. آنچه از اين طريق به دست مي‎آيد، طرح نظري نظام اقتصادي است كه بايد متناسب با شرايط هر زمان، سازماندهي شود. سازماندهي، به معناي ايجاد مؤسساتي است كه عملكرد آنها براساس الگوهاي رفتاري و دستورهاي اسلام تعريف شده است و مجموعة آنها، شكل تحقق يافتة نظام اقتصادي ثابت و جهانشمول اسلام به شمار مي‎روند. به عبارت ديگر، ساماندهي به مفهوم تبديل طرح نظري نظام اقتصادي ثابت و جهانشمول اسلام به يك صورت تحقق يافته، به تناسب زمان و مكان، در قالب مؤسساتي است كه با يكديگر روابط متقابل دارند.

براي نمونه، در طرح‎ نظري نظام اقتصادي سرمايه‎داري، الگوي قرض ربوي را در نظر بگيريد. اين الگو با ايجاد نوعي رابطة خاص بين صاحبان پول و تقاضا كنندگان پول، تجهيز و تخصيص منابع پولي را در جامعه محقق مي‎كند و در زمانهاي مختلف به صورتهاي گوناگون سازماندهي مي‎شود. در زمانهاي دور، واسطه‎اي بين قرض دهنده و قرض گيرنده نبود. بعد، صّرافان واسطة بين اين دو گروه شدند. سپس، اين الگوي رفتاري در قالب بانكهاي خصوصي يا دولتي سازماندهي شد. اكنون، در قالب بازارهاي مالي كه بانكها فقط يكي از واسطه‎هاي مالي در آنند، به اين الگو عمل مي‎شود.

در نظام اقتصادي اسلام جهت تجهيز و تخصيص منابع پولي، الگوي مشاركت جانشين الگوي قرض ربوي است. ما بايد با شناخت كامل اين الگو، به سازماندهي آن با توجه به شرايط روز و با استفاده از تجربيات دنيا در اين‎باره، بپردازيم. بر اين اساس، بانكداري بدون ربا يك نوع سازماندهي به الگويي است كه طبق نظر ارائه كنندگان آن، مي‎تواند الگوي اسلامي تجهيز و تخصيص منابع پولي باشد؛ اگرچه به نظر ما خالي از اشكال نيست.

به اين ترتيب، پس از استنباط نظام اقتصادي ثابت و جهانشمول اسلام، مرحلة پياده كردن(سازماندهي) آن فرا مي‎رسد. اين امر، فقط با همكاري كارشناسان فقهي، متخصصان اقتصادي و نيز متخصصان علم مديريت ميسر است.

در پايان، بر اين مطلب تأكيد مي‎شود كه فهم اسلام در قالب دستورها وتعاليم منفرد و مجزا، و مطالعه نكردن سيستمي و نظام‎مند دستورهاي اسلام، مانع سترگي در درك برنامة ادارة فرد و اجتماع از ديدگاه اسلام و نظامات: اقتصادي، سياسي و فرهنگي آن است. همچنين، درك نكردن اسلام به عنوان يك نظام ادارة بشر، مانع بزرگي براي پياده كردن اسلام است. تلاش براي درك اسلام به عنوان يك نظام، از زواياي پنهان اين دين نجات بخش پرده برمي‎دارد و پاسخ بسياري از سؤالات را روشن مي‎كند.

آنچه در اين مقاله دربارة روش كشف گفته شد، قابل تعميم به همة نظامهاي رفتاري اسلام است. لذا، از محققان ديگر رشته‎ها نيز دعوت مي‎شود تا ضمن نقد دقيق در قالب اصطلاحات، مفاهيم و روش به كار رفته در اين مقاله، به مطالعة دستورها و تعاليم اسلام در حوزة تخصصي خود بپردازند، تا در ساية اين تلاش دسته جمعي، بتوانيم به درك صحيح و هماهنگي از نظامهاي اسلامي دست يابيم.

يادداشت

1. مؤلف، كتابي با عنوان: نظام اقتصادي اسلام، مباني فلسفي نگاشته، كه به وسيله كانون انديشة جوان چاپ و منتشر شده است.

2. مؤلف، كتابي با عنوان: نظام اقتصادي اسلام، انگيزه‎ها و اهداف نگاشته، كه به همت كانون انديشة جوان چاپ و منتشر شده است.

3. براي شناخت بيشتر، ر.ك: مباحثي در اقتصاد خرد ـ نگرش اسلامي، به قلم سيزده انديشمند و اقتصاددان مسلمان، ترجمه دكتر حسين صادقي، پژوهشكده اقتصاد دانشگاه تربيت مدرس.

4. ر.ك: پايان نامة كارشناسي ارشد رشتة اقتصاد، ترسيم نظام اقتصادي اسلام بر اساس مكتب اقتصادي آن از ديدگاه امام خميني(ره)، دانشگاه مفيد، 1376

____

* عضو هيئت علمي و مدير گروه اقتصاد پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي

 

فصلنامه پژوهشي دانشگاه امام صادق(ع)



نظرات 0