محور : اقتصاد اسلامی
تنظیم کننده سید مهدی معلمی
هر فعاليت توليدى، با فعاليت ديگرى به نام توزيع همراه است . توزيع، يعنى تقسيم محصول ميان كسانى كه در توليد آن سهيمند . مشكل تقسيم دارايىها بين مردم بهويژه در عصر حاضر، از مهمترين مشكلات بهشمار مىرود; زيرا موجب تقسيم جامعه به دو قطب مىشود: گروههاى ثروتمند كه توان برآوردن نيازها و رسيدن به تمايلات گوناگون خود را دارند و گروههاى فقير كه اين توانايى را ندارند . ثروتمندان نه تنها نيازهاى خود را برمىآوردند، بلكه به دليل ثروت و امكاناتى كه دارند، از قدرت و نفوذ نيز برخوردار مىشوند; از اين رو، مكتبها و نظامهاى اقتصادى، در راهحلهايى كه براى مشكل توزيع درآمد ارائه مىكنند، اختلاف اساسى مىيابند . راهحلهاى متفاوت نظامهاى اقتصادى به اختلاف ايدئولوژيكى و مكتبى آنان در مبانى توزيع در اصل پرداخت، به عوامل توليد و تعيين مقدار پرداختبه هر كدام از عوامل بر مىگردد; بنابراين، توزيع در دو محور بحث مىشود:
1 . نظرى كه به مبانى فلسفى نظام اقتصادى مربوط است . اين ديدگاه نظرى را مىتوان با اصطلاح توزيع مكتبى يا ايدئولوژيكى ياد كرد، كه اقتصاددانان كلاسيك آن را توزيع شخصى (1) مىنامند .
2 . عملى كه به پاداش عوامل توليد، يعنى نظريه قيمت عوامل توليد مربوط است . اقتصادانان، اصطلاح توزيع عملى (2) را در اين مورد بهكار مىبرند و اقتصاددانان كلاسيك از اصطلاح «توزيع وظيفهاى» استفاده مىكنند و بهطور كلى، توزيع، عملى مبتنى بر توزيع نظرى استيا آنچه ما آن را توزيع مكتبى ناميديم . در اين نوشتار، توزيع نظرى يا مبانى نظرى توزيع محور بحث و بررسى است .
>>>
محور : اقتصاد اسلامی
تنظیم کننده سید مهدی معلمی
هر فعاليت توليدى، با فعاليت ديگرى به نام توزيع همراه است . توزيع، يعنى تقسيم محصول ميان كسانى كه در توليد آن سهيمند . مشكل تقسيم دارايىها بين مردم بهويژه در عصر حاضر، از مهمترين مشكلات بهشمار مىرود; زيرا موجب تقسيم جامعه به دو قطب مىشود: گروههاى ثروتمند كه توان برآوردن نيازها و رسيدن به تمايلات گوناگون خود را دارند و گروههاى فقير كه اين توانايى را ندارند . ثروتمندان نه تنها نيازهاى خود را برمىآوردند، بلكه به دليل ثروت و امكاناتى كه دارند، از قدرت و نفوذ نيز برخوردار مىشوند; از اين رو، مكتبها و نظامهاى اقتصادى، در راهحلهايى كه براى مشكل توزيع درآمد ارائه مىكنند، اختلاف اساسى مىيابند . راهحلهاى متفاوت نظامهاى اقتصادى به اختلاف ايدئولوژيكى و مكتبى آنان در مبانى توزيع در اصل پرداخت، به عوامل توليد و تعيين مقدار پرداختبه هر كدام از عوامل بر مىگردد; بنابراين، توزيع در دو محور بحث مىشود:
1 . نظرى كه به مبانى فلسفى نظام اقتصادى مربوط است . اين ديدگاه نظرى را مىتوان با اصطلاح توزيع مكتبى يا ايدئولوژيكى ياد كرد، كه اقتصاددانان كلاسيك آن را توزيع شخصى (1) مىنامند .
2 . عملى كه به پاداش عوامل توليد، يعنى نظريه قيمت عوامل توليد مربوط است . اقتصادانان، اصطلاح توزيع عملى (2) را در اين مورد بهكار مىبرند و اقتصاددانان كلاسيك از اصطلاح «توزيع وظيفهاى» استفاده مىكنند و بهطور كلى، توزيع، عملى مبتنى بر توزيع نظرى استيا آنچه ما آن را توزيع مكتبى ناميديم . در اين نوشتار، توزيع نظرى يا مبانى نظرى توزيع محور بحث و بررسى است .
مبانى نظرى توزيع
1 . اقتصاد سرمايهدارى
اين اقتصاد از اساس بر پايه مالكيتخصوصى استوار است; از اين رو توزيع نيز بر مبناى مالكيت قرار دارد; پس مالكيتخصوصى، هم ابزار توليد و هم ابزار توزيع به شمار مىرود .
در چنين نظام اقتصادى، به دليل تفاوت فاحش در مالكيت ابزار توليد مهمترين پديده، اختلاف شديد درآمدها است . طبيعى است كه در چنين نظام اقتصادى، اقليتى ميلياردر در رفاه و اشرافيتخواركننده زندگى كنند و در افزايش تورم و گسترش توليد كالاهاى لوكس بكوشند; در حالى كه اكثريتى زحمتكش به سختى زندگى كنند و برخى از آنان، زير فشار محروميت و فقر خفتبار پايمال شوند .
2 . اقتصاد سوسياليستى
قوام اين اقتصاد بر پايه مالكيت عمومى است; حال چه به صورت مالكيت دولتى، چنانكه در روسيه (شوروى سابق) بود و چه به صورت مالكيت جمعى يا گروهى، چنانكه در يوگسلاوى (سابق) وجود داشت; يعنى مالكيت منابع و مزارع در انحصار كسانى باشد كه در آن صنايع و مزارع كار مىكنند; بنابراين، توزيع سوسياليستى بر كار مبتنى است; يعنى كار، هم ابزار توليد و هم ابزار توزيع است .
در چنين اقتصادى نيز به سبب اختلاف استعدادهاى فكرى و جسمى (نه به سبب مالكيت) اختلاف درآمد وجود دارد و ممكن است اين اختلاف، شديد باشد; البته اختلاف شديد غير طبيعى است; چنانكه در روسيه و دولتهاى شرقى چنين بود كه عدهاى از سران احزاب سوسياليستى در سطح بالا و مترفانه زندگى مىكردند; در حالى كه اكثريتى زحمتكش با رنج و زحمت روزگار مىگذراندند .
3 . اقتصاد كمونيستى
كمونيزم، مرحله نهايى و بلوغ مكتب سوسياليزم بهشمار مىآيد . اين اقتصاد، بر توليد انبوه مبتنى است; يعنى در اين مرحله، توليدات جامعه به حد وفور رسيده (مانند آب و هوا) به گونهاى كه همه نيازهاى انسانها برآورده مىشود; بنابراين، اساس توزيع در اين نظام، نياز انسان است; پس به هر كس به اندازه نيازش داده مىشود .
4 . اقتصاد اسلامى
اين اقتصاد، بر سه پايه استوار است: نخست تضمين «حد كفايت» «نه حد كفاف» براى همه افرادى كه در جامعه اسلامى (با قطعنظر از جنسيت و دين آنان) زندگى مىكنند . تضمين «حد كفايت» مانند حقى الاهى است كه دولت وظيفه دارد آن را براى همه افراد تضمين كند .
پايه دوم و سوم اين اقتصاد كار و مالكيت است; بنابراين، توزيع اسلامى در ابتدا بر اساس تضمين «حد كفايت» ، سپس كسب درآمد از طريق كار و مالكيت است . در چنين اقتصادى، هيچ فردى به واسطه امرى خارج از اراده خودش گرسنه و محروم نمىماند; البته تفاوت در درآمدها بهسبب تفاوت در استعدادها و توانايىهاى جسمى و روحى كه نمود آن در كار و مالكيت است، وجود خواهد داشت; اما اين تفاوت و اختلاف به گونهاى قانونمند است كه در توازن اقتصادى ميان افراد جامعه خللى پديد نمىآورد و اجازه نمىدهد جامعه، طبقاتى شود يا افراد مورد ستم قرار گيرند .
اسلام بهسبب اينكه واپسين دين الاهى است، راه و روش كاملى براى زندگى دارد . همانقدر كه براى جنبه معنوى و اعتقادى بشر اهميت قائل است، به جنبه مادى و معيشتى او را نيز توجه كرده است; به دليل اينكه هيچكدام از اين دو جنبه، بدون جنبه ديگر نمىتواند قوام و دوام يابد، و هر دو جنبه از يكديگر متاثرند . همانطور كه انسان فقط با نان (بعد مادى) نمىتواند ادامه حيات دهد، بدون نان نيز توان ادامه حيات نخواهد داشت; به همين دليل، پيش از اينكه تحولات و پديدههاى زندگى به فقر بينجامد، اسلام اين مساله را پيشبينى و واجب كرده كه در صدر مسائل قرار داده شود; چنانكه مال را زينت زندگى دنيا و مايه قوام جامعه بهشمار آورده و آن را بهترين كمك براى رسيدن به تقوا ذكر كرده است و طلب آن را واجب و جهاد در راه خدا مىداند . (3) افزون بر اين، اسلام فقر و كفر را مساوى هم دانسته و پيامبر خدا به چيزى بيشتر از فقر به خدا پناه نبرده است; چنانكه فرمود:
كادالفقر ان يكون كفرا . (4) اعوذبك منالكفر والفقر .
وقتى از پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم پرسيدند كه آيا آن دو، معادل (مساوى) يكديگرند، فرمود: بلى . (5)
اسلام هنگامى كه از مردم مىخواهد خدا را عبادت كنند و ذكر خدا گويند، علت مىآورد كه خدا شما را از گرسنگى نجات داد:
فليعبدوا رب هذا البيت الذي اطعمهم من جوع وآمنهم من خوف; (6)
به همين دليل، در اسلام، شخصى كه گرسنه در حال مرگ را مىبيند و او را رها مىكند، تكذيب كننده دين بهشمار مىرود:
ارايت الذي يكذب بالدين فذلك الذي يدع اليتيم ولا يحض على طعام المسكين . (7)
مفهوم فقر از ديدگاه اسلام
از آنچه گذشت، روشن شد كه فقير به مفهوم اسلامى به فرد يا دولتى گفته مىشود كه وضعيت زندگىاش با زندگى متعارف و متداول جامعه يا دولتهاى ديگر فاصله بسيارى داشته باشد . به بيان ديگر، فقير كسى است كه سطح زندگى شايسته و شرافتمندانهاى بهحسب زمان و مكان ندارد و به اصطلاح انديشه اقتصادى اسلام، فقير كسى است كه «حد كفايت» «نه كفاف» برايش فراهم نيست .
روشن است كه «حد كفاف» ، پايينترين سطح از غذا، لباس و مسكن براى زندگى است كه بدون آنها نمىتوان به زندگى ادامه داد; پس اين حد كفاف، قابل كم كردن نيست و به واسطه تغيير قدرت خريد در زمانها و مكانهاى گوناگون تغيير نمىكند . برخلاف «حد كفايت» يا «حد غنا» كه سطح بالاترى از زندگى است و به همين دليل سطح آن در زمانها و مكانهاى گوناگون متفاوت مىشود . (8)
از آنچه گذشت، حقيقتى مهم و محورى نتيجهگيرى مىشود و آن اينكه مشكل اقتصادى از ديدگاه اسلام، با هدف تامين ضروريات اساسى زندگى ربطى ندارد . هدف اسلام، بالابردن سطح زندگى عمومى و تعالى آن بوده; يعنى همان چيزى كه تفكر اقتصادى جديد، پس از چهارده قرن به آن رسيده است كه از آن به اقتصاد رفاه تعبير مىكنند; البته در اسلام، فقط رفاه مادى هدف نيست; بلكه ماديات، وسيلهاى براى سعادت انسان است تا بتواند به حقيقت، خليفه خدا بر روى زمين باشد .
اصطلاح «حد كفايت» يا «حد غنا» (9)
اگرچه اصطلاح «حد كفايت» يا «حد غنا» بهطور صريح در نصوص قرآنى و روايى نيامده، روح اين نصوص، بيانگر حد كفايت و حد غنا است . اين دو واژه بهطور صريح در تعبيرات بسيارى از عالمان اسلام و در كتابهاى فقهى گذشته آمده است; بهويژه در بحثهاى زكات كه از آن، با اصطلاح جديد (سازمان تامين اجتماعى در اسلام) تعبير مىكنند . (10)
علىبنابىطالب مىفرمايد:
ان الله فرض علىالاغنياء فى اموالهم بقدر ما يكفى فقرائهم . (11)
خداوند بر اغنياء واجب كرده كه از اموالشان به اندازهاى كه فقيران را بىنياز كند، به آنان بدهند .
ماوردى در كتاب الاحكام سلطانيه مىگويد:
از زكات آن قدر به فقير و مسكين بايد داده شود تا از مرتبه فقر و مسكنت درآيد و به حداقلى از درجه غنا برسد . (12)
او مىگويد:
اندازه عطا به اندازه كفايت است . (13)
سرخسى در كتاب مبسوط مىنويسد:
بر امام واجب است كه از خدا بترسد و اموال را در جاى خودش به مصرف برساند; پس فقيرى را از خود دور نكند، مگر اين كه از زكات، آن قدر به او بدهد تا او و خانوادهاش را بىنياز سازد و اگر برخى از مسلمانان نيازمند باشند و در بيتالمال، چيزى از زكات موجود نباشد، امام بايد از موارد ديگر بيتالمال به اندازه نياز فقير به او بدهد . (14)
شاطبى در كتاب موافقات مىنويسد:
حد كفايتبا تغيير زمانها و شرايط و حالات گوناگون تغيير مىكند . (15)
سبب مشكل اقتصادى از ديدگاه اسلام
ديدگاه اسلام درباره علت و منشا مشكل اقتصادى با ديدگاه سرمايهدارى و سوسياليزم متفاوت است; ودر نتيجه، راه حل اسلام براى حل مشكل نيز متفاوت خواهد بود . در اقتصاد سرمايهدارى، منشا مشكل اقتصادى، خود فقيران به شمار مىآيند كه با به دليل تنبلى آنان يا به دليل بدبهرهبردار ى كردن از طبيعت كمياب يا كمى منابع درآمد است; پس مساله فقر از اين ديدگاه از اساس به كمبود توليد مربوط مىشود . بر همين اساس، تفكر اقتصاد سرمايهدارى، دولت را موظف مىكند كه آزادى مطلق را براى همه افراد تامين كند تا همه بتوانند از هر فرصتى بدون قيد و شرط استفاده توليد و درآمد كسب كنند، و هر كس نتوانست از چنين فرصتى استفاده كند، بايد به همان مقدار راضى باشد كه همان مقدار را خدا براى او خواسته است .
در مقابل، نظام اقتصادى سوسياليستى، علت و منشا مشكل اقتصادى را ثروتمندان مىداند; به دليل اين كه آنان اموال و امكانات جامعه را به خود اختصاص داده، خود را بر اكثريت و قشر زحمتكش جامعه مقدم مىدارند; در نتيجه، سبب ايجاد تضاد ميان نيروهاى توليد و روابط توزيع مىشوند; بنابراين، مساله فقر در اين ديدگاه به بدى توزيع بر مىگردد . بر اين اساس، رفع فقر و حل مشكل توزيع، نظريههاى مبارزات طبقاتى و تمركز بر تغيير اشكال و وسايل توليد يا از بين بردن مالكيتخصوصى شكل مىگيرد و با سرمايهداران بزرگ و كوچك برخورد مىشود .
از ديدگاه اسلام، منشا مشكل اقتصادى نه در كمبود منابع و مالكيتخصوصى، بلكه اولا كوتاهى در بهرهبردارى از
منابع طبيعت است:
وان تعدوا نعمت الله لا تحصوها ان الانسان لظلوم كفار . (16) و اگر بخواهيد نعمتهاى الاهى را محاسبه كنيد، به اين كار توانا نيستيد . به درستى كه انسان بسيار ستمگر و ناسپاس است .
ثانيا، در زيادهطلبى ثروتمندان و توزيع نادرست است:
واذا قيل لهم انفقوا مما رزقكم الله قال الذين كفروا للذين آمنوا انطعم من لو يشاء الله اطعمه ان انتم الا في ضلال مبين . (17) و هنگامى كه به آنان گفته مىشود، از آنچه خدا به شما روزى داده است، انفاق كنيد، آنان كه كافر شدند، به آنان كه ايمان آوردند مىگويند: آيا كسانى را اطعام كنيم كه اگر خدا مىخواست، آنان را روزى مىداد؟ شما بهطور قطع در گمراهى آشكار بهسر مىبريد . از مولاى ما على بن ابىطالب عليه السلام روايتشده كه فرمود:
ما جاع فقير الا بما شبع غنى فقيرى گرسنه نماند، مگر بهواسطه پرخورى توانگر . (18) سلف صالح گفتهاند:
ما من سرف الا بجواره حق مضيع اسرافى نيست، مگر آنكه در كنارش حقى ضايع شده است; (19) بنابراين، مشكل فقر از نظر اسلام، به خود انسان و نظام اقتصادى فاسدى كه (چه به جهت نظام توليدى نامناسب يا نظام توزيعى نادرست) خودش پديد آورده، برمىگردد . براين اساس، اسلام رشد توليد همراه با توزيع مناسب و عادلانه را ضرور دانسته است; چرا كه اين دو از يكديگر بىنياز نيستند . توليد انبوه بدون عدالت در توزيع، موجب انحصار و بهرهكشى، و عدالت در توزيع بدون توليد كافى، موجب توزيع فقر و بيپچارگى است كه اسلام هر دو را رد مىكند; نتيجه اين كه فقر، از ديدگاه اسلام دو بعد دارد: بعد نخست، به فراوانى توليد و بعد ديگر به عدالت در توزيع مربوط است; اگرچه اين مساله مانع نمىشود كه محقق در اقتصاد اسلامى بهحسب وضعيت كشور و جامعه خودش، بر يكى از اين دو بعد متمركز شود و تاكيد كند; يعنى ممكن است در جامعه يا كشور اسلامى، فقر بيشتر به توليد و رشد توليد مربوط باشد، نه مشكل توزيع و عدالت; در حالى كه در كشور ديگر، مشكل فقر بيشتر به توزيع و عدالت مربوط باشد .
پینوشتها:
1- Personae Distribution
2- Functional Distribution
3- محمد شوقى الفنجرى: الاسلام و المشكلةالاقتصادية، ص 49 .
4- طبرانى در الاوسط، و سيوطى در الجامعالصغير، آن را نقل كردهاند .
5- ابوداوود و نسائى و ابن ماجه آن را نقل كردهاند .
6- قريش (106): 3 و 4 .
7- ماعون (107): 1- 3 .
8- برخى از فقيهان حنفيه از «حد كفايت» با اصطلاح «الحاجةالاصليه» ، يعنى نيازهاى اساسى تعبير آوردهاند . حد كفايت در نظر آنان چيزى است كه به حقيقت انسان را از نابودى مىرهاند; مانند: نفقه، منزل مسكونى و لباس مورد نياز يا به فرض مانند: لوازم منزل، ابزار كار و كتابهاى علمى براى اهل علم، چون جهل براى آنان مانند نابودى است .
9- براى روشن شدن اين دو اصطلاح، ر . ك: محمدرضا يوسفى: «مقايسه مفاهيم فقر و مسكنتبا دو مفهوم فقر مطلق و نسبى» ، نامه مفيد، فصلنامه علمى پژوهشى دانشگاه مفيد، ش 16، ص 226 و 227 .
10- محمد شوقى الفنجرى: الاسلام و الضمان الاجتماعى، 1402 ق/1982 م، انتشارات دارثقيف، جلد 2 .
11- نهجالبلاغه، فيضالاسلام، حكمت 320 .
12- ر . ك: ماوردى: الاحكام السلطانيه، انتشارات مصطفى الجلسى، 1966 مصر، ص 122 .
13- همان، ص 205 .
14- ر . ك: سرخسى: المبسوط، دارالسعادة، مصر 1387، ج 3، ص 18 .
15- ر . ك: شاطبى: الموافقات، السلقيه، مصر 1341، ج 1، ص 104 .
16- يس (36): 47 .
17- ابراهيم (14): 34 .
18- ر . ك: نهجالبلاغه، دارالمعرفة، بيروت، بىتا، ج 3، ص 101 .
ر . ك: ابنعبدربه: العقدالفريد لجنةالتاليف و الترجمه و النشر، قاهره 1940، ج 2، ص 165
منبع : وبلاگ اقتصاد عادلانه