میکائیل

شمع میسوزدوپروانه به دورش نگران من که میسوزم وپروانه ندارم چه کنم


 
 

زندگي آرام است، مثل آرامش يك خواب بلند.ا
زندگي شيرين ست، مثل شيريني يك روز قشنگ.
زندگي رويايي است، مثل روياي ِيكي كودك ناز.
زندگي زيبايي است، مثل زيبايي يك غنچه ي باز.
زندگي تك تك اين ساعتهاست، زندگي چرخش اين عقربه هاست، زندگي راز دل مادر من. زندگي پينه ي دست پدر است، زندگي مثل زمان در گذر...

..

                                                       

 

اگه تو دنيا هيچي هيچي نداشته باشي مطمئن باش سه چيز هميشه مال تو هست:خداي مهربون، فکراي قشنگ وقلب کوچيک من

------------------------------------------------------------

صدا كن مرا كه صدايت زيباترين نواي عالم است


صدا كن مرا كه صدايت قلب شكسته ام را تسكين ميدهد
صدا كن مرا تا بدانم كه هنوز از ياد نبرده اي مرا
نشسته ام تا شايد صدايم كني
صدايم كني ومحبت بي دريقت را نثارم كني

------------------------------------------------------------

تو مثل راز بهاري و من رنگ زمستانم. چگونه دل اسيرت شد قسم به شب نميدانم

------------------------------------------------------------

زندگی زیباست زشتی‌های آن تقصیر ماست، در مسیرش هرچه نازیباست آن تدبیر ماست! زندگی آب روانی است روان می‌گذرد… آنچه تقدیر من و توست همان می‌گذرد

------------------------------------------------------------

باز در کلبه ی عشق عکس تو مرا ابری کرد.عکس تو خنده به لب داشت ولی اشک چشم مرا جاری کرد

------------------------------------------------------------

من بی تو یک بوسه ی فراموش شده ام؛ یک شعر پر از غلط؛ یک پرنده ی بی آسمان؛ یک نسیم سرگردان؛ یک رویای نا تمام

 

 

 

 

 




نظرات (0) نويسنده : ستوده - ساعت 3:35 PM - روز یک شنبه 31 مرداد 1389    |   لينک ثابت