برای رسیدن به اقیانوس باید جرات دل کندن از ساحل را داشت .
******************************
زندگی کن و لبخند بزن به خاطر آنهایی که با لبخندت زندگی می کنند و از نفست آرام می گیرند و به امیدت زنده هستند !
******************************
خدایم ای خدایم ای خدایم ، صدایت میکنم بشنو صدایم ، صدای خسته و تنهاترینم ، که زیر
موج نامهربانان شکستم .
******************************
ای کاش امتداد لحظه ها تکرار همیشه با تو بودن بود ، تقدیم به تو که نمی دانم در خاطرت می مانم یا برایت خاطره می شوم .
******************************
اینجا آسمان ابریست ، آنجا را نمی دانم ، اینجا شده پاییز ، آنجا را نمی دانم ، اینجا دلی تنگ است ، آنجا را نمی دانم .
******************************
میان دو دست تمنای من روییدی ، در من تراویدی ،
آهنگ تاریک اندامت را شنیدم ، نه صدایم نه روشنی ، طنین تنهایی تو هستم ، طنین تاریکی تو .
******************************
بی نگاه عشق مجنون لیلی نداشت ، بی مقدس مریمی دنیا مسیحایی نداشت ، بی تو ای شوق غزل آلوده ی شب های من ، لحظه ای حتی دلم با من هم آوایی نداشت .
******************************
در این شب ها چه خاموشم ، بیاد تو هم آغوشم ، به من گفتی وفا دارم ، چه شد کردی فراموشم .
******************************
میدونی سخت ترین لحظه تو زندگی آدم چیه ؟ اینکه واسه کسی که دوستش داری یه تجربه باشی !
******************************
دل آدما به اندازه حرفاشون بزرگ نیست ولی حرفی که از ته دل باشه میتونه آدم بزرگی بسازه !
******************************
کوه چون سنگ بود تنها شد یا چون تنها بود سنگ شد ! من که نه سنگ بودم نه کوه ، من چرا تنها شدم ؟
******************************
اتل متل ستاره ، گلم دوسم نداره ، نه اس ام اس نه یک زنگ ، دلم شده تنگه تنگ ، اتل متل یه خورشید ، کی از دلت منو چید ؟ این همه دوری از من ، کی این روزو میدید ؟
******************************
دردا ! دلم گرفته از روزگار امشب ، دیگر نمانده در دل صبر و قرار امشب ، آه ! آه ای آسمان ساکت ببین دیده ترم را ، دارم بسی شکایت از کردگار
امشب .
******************************
تا که پرسیدم ز منطق عشق چیست ؟ در جوابم این چنین گفت و گریست : لیلی و مجنون همه افسانه اند ، عشق تفسیری ز زهرا و علی ست .
******************************
نمی دانم پس از مرگم که آید بر مزار من ، که بنشیند به سوگ من سیاه چشمی سیاه بر تن کند یا نه ، تو را سوگند به جان دلبرت سوگند مرا هم یاد کن آن شب که من در زیر خاک سرد تنهایم .
******************************
تو تنها نیستی خدا یارته / اون مهربون
گل ، همیشه نگهدارته

بعضیا با غصه پیرن بعضیا با غم رفیقن… بعضیا از بس عزیزن هرگز از دلها نمیرن!!
دوستان را یادکردن عار نیست قیمت کاغذ که صد دینار نیست دوستان را یاد کن تا زنده ای بعد مردن دوستی در کار نیست
همدم گل گشته ام همبستر خاکم مکن. قطره قطره می چکم از چشم خود پاکم مکن…
چرا غم ها نمی دانند که من سلطان غمهایم بیا ای دوست با من باش که من تنهای تنهایم
آن کبوتر که لب بام شما پر زد و رفت دل من بود که آمد به شما سر زد و رفت
اگه باهات نبودم برات که بودم اگه چشات نبودم نگات که بودم اگه حرفات نبودم صدات که بودم اگه خودت نبودم فدات که بودم…
تورا می خواستم تا در جوانی نمیرم از غم بی همزبانی غم بی همزبانی سوخت جانم چه می خواهم دگر زین زندگانی؟!
ما به حساب شما میلیون ها گل بنفشه واریز کردیم!! شما می توانید از طریق مهرکارت برداشت کنید…
هرکجا دور از تو باشم نازنین غربت نشینم هرکجا پایت گذاری خاک نرم آن زمینم
یک نفر هیچ وقت نمی تونه توی یک رودخونه ۲ بار شنا کنه. چون دفعه دوم نه اون آدم آدم قبلیه و نه آب رودخونه همون آب قبلیه !!
یکی می پرسد اندوه تو از چیست؟ سبب ساز سکوت مبهمت کیست؟ برایش صادقانه می نویسم برای آنکه باید باشد و نیست…
زندگی گریه ی مختصریست… مثل یک فنجان چای… و کنارش عشق است… مثل یک حبه قند… زندگی را با عشق نوش جان باید کرد…
در خلوت من نگاه سبزت جاریست این قسمت بی تو بودنم اجباریست افسوس نمی شود کنارت باشم بی تو هر ثانیه و هر لحظه ی من تکراریستسئوالی ساده دارم از حضورت من آیا زنده ام وقــــت ظهورت
اگر که آمـــــدی من رفته بودم اسیر سال و ماه و هفته بودم
دعایم کن دوباره جـــــان بگیرم بیایـــــم در رکاب تو بمیــــــرم
............................
چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی/ چه بغضها که در گلو رسوب شد نیامدی
خلیل آتشین سخن ؛ تبر به دوش بت شکن./ خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی
برای ما که خسته ایم نه ؛ ولی/ .برای عده ای چه خوب شد نیامدی
تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام / دوباره صبح؛ ظهر ؛ نه غروب شد نیامدی
............................
ما معتقدیم که عشق سر خواهد زد
بر پشت ستم کسی تیر خواهد زد
سوگند به هر چهارده آیه نور
سوگند به زخم های سرشار غرور
آخر شب سرد ما سحر می گردد
مهدی به میان شیعه برمی گردد
............................
بر چهره پر ز نور مهدی صلوات ..... بر جان و دل صبور مهدی صلوات ..... تا امر فرج شود مهیا بفرست ..... بهر فرج و ظهور مهدی صلوات
............................
هنوزم خواب میبینم به شبها همان مردی که بر اسبی سوار است
همان مردی که جمعه آید روزی ... و این پایان خوب انتظار است
............................
بر چهره پر ز نور مهدی صلوات بر جان و دل صبور مهدی صلوات
تا امر فرج شود مهیا بفرست بهر فرج و ظهور مهدی صلوات
............................
بی تو غروب ها همیشگی اند
بی تو صبح ها رویایی اند
بی تو عشق ها دروغی اند
به امید آمدنت، دل ها هوایی اند
............................