👑👑👑 راسخونک👑👑👑

مطالبی جالب از موضوعات مختلف

ای شب از رویای تو رنگین شده


ای شب از رویای تو رنگین شده
سینه از عطر تو هم سنگین شده
ای به روی چشم من گسترده خویش
شادیم بخشیده از اندوه بیش
همچو بارانی كه شوید جسم خاك
هستی ام ز آلودگی ها کرده پاک
ای طپش های تن سوزان من
آتشی در سایه مژگان من
ای مرا با شور شعر آمیخته
این همه آتش به شعرم ریخته
چون تب عشقم چنین افروختی
لاجرم شعرم به آتش سوختی
ای دو چشمانت چمنزاران من
داغ چشمت خورده بر چشمان من
بیش از اینت گر كه در خود داشتم
هر كسی را تو نمی انگاشتم

 



[چهارشنبه 22 بهمن 1393 ]  [12:01 PM]   [یحیی طاهرزاده]

اشعار کوتاه


اشعار کوتاه

 اگر لذت ترك لذت بداني
دگر شهوت نفس لذت نخواني


۝ از سينه تنگم دل ديوانه گريزد
ديوانه عجب نيست كه از خانه گريزد


۝ عاشقي پيداست از زاري دل
نيست بيماري چو بيماري دل


۝ روزاحباب تو نوراني الي يوم الحساب
روزاعداي تو ظلماني الي يوم القيام


۝ ديوانه كرد آرزوي وصل او مرا
از سر برون نمي‌رود اين آرزو مر


۝ گفتمش نقاش را نقشي بكش از زندگي
با قلم نقش حبابي بر لب دريا كشيد


۝ آنكةعاشقانةخنديدخندهاي منودزديد
پشت پلك مهربوني خواب يك توطئةميديد


۝ توراميبينم وميلم زيادت ميشود هردم
توراميبينم ودردم زيادت ميشود دردم


۝ هركسي هم نفسم شددست آخرقفسم شد
منه ساده بخيالم كه همه كاروكسم شد


۝ نيازارم ز خود هرگز دلي را
كه مي ترسم در آن جاي تو باشد


۝ گر بي خبر آمديم به كوي تو، دور نيست
فرصت نيافتيم كه خود را خبر كنيم


۝ گرچه میدانم نمي‌آيد،ولي هردم از شوق
سوي درمي‌آيم و هرسو،نگاهي میکنم


۝ از سوز محبت چه خبر اهل هوس را
اين اتش عشق است نسوزد همه كس را


۝ آورم پيش تو از شوق پيام دگران
گويمت تا سخن خويش به نام دگران


۝ من بخال لبت اي دوست گرفتار شدم
چشم بيمار تو را ديدم و بيمار شدم


۝ گاه گاهي به من ازمهر پيامي بفرست
فارغ ازحال خود و جان و جهانم مگذار


۝ غمي خواهم كه غمخوارم تو باشي
دلي خواهم كه دل آزارم تو باشي


۝ گر نرخ بوسه را لب جانان به جان كند
حاشا كه مشتري سر مويي زيان كند


۝ گر هيچ مرا در دل تو جاست بگو
گر هست بگو نيست بگو راست بگو


۝ صبر در جور و جفاي تو غلط بود غلط
تكيه بر عهد و وفاي تو غلط بود غلط


۝ گرچه هرلحظه زبيداد تو خونين جگرم
هم بجان توكه ازجان بتو مشتاق ترم


۝ غير از غم عشق تو ندارم , غم ديگر
شادم كه جز اين نيست مرا همدم ديگر


۝ دل كه آشفته روي تو نباشد دل نيست
آنكه ديوانه خال تو نشد عاقل نيست


۝ زدرد عشق توبا كس حكايتي كه نكردم
چرا جفاي تو كم شد؟شكايتي كه نكردم


۝ تو كيستي،كه اينگونه،بي تو بي تابم؟
شب از هجوم خيالت نمي برد خوابم


۝ بشنو از ني چون شكايت ميكند
از جداييها حكايت ميكند



[چهارشنبه 22 بهمن 1393 ]  [12:01 PM]   [یحیی طاهرزاده]

پدر خبر نداری ......................


پدر خبر نداری ...............

اصلا" پدر خبر ندارد

که شکوفه های باد چقدر زود رسیدند

و زیر لکه های درشت باران

چقدر گلبرگ های پوسیده

لای دندان های خاک گیر کرده است

نمی داند

چگونه باد روی لرزش استخوان های ریز برگ

گرد می پاشد

و تف می کند

روی صورت رنگ پریده شاخه ها

درخت غریبانه می لرزد

زیر نگاه هرزه تبرهای همسایه

از اصالت قدیمی خاک

بیرون زده است

ریشه های ضخیم اعتبار

و چه صبورانه                        درخت    زیر هوس تند باران نفس می کشد

پدر ، سری به باغ نمی زنی ؟

این نهال کوچک حالا در غربت وحشی زمین قد می کشد

دلت نمی سوزد به حال تابوت های عریان برگ

و به حال گلبرگ های پاره

که اینچنین بی رحمانه

روی دست های خاکستری خاک تشییع می شوند ؟

خبر نداری

پاییز چه راحت اینجا تن پوش را از تمام درخت ها لخت می کند

و روی شاخه های هوسناک باغ خماری می ریزد

اما هنوز فقط یک درخت

در دورافتاده ترین گوشه باغ

با جسارت انتظار تو

و به حرمت لحظه ای که اولین سلولش را

در رحم زمخت زمین پنهان کردی

تمام شاخه هایش را مشت کرده است

رو به پاییز

و خبر نداری که چگونه گلبرگ های شکوفه ریز ریز

همچون ستاره های یتیم

از لای انگشتانش بر دهان نیمه باز باغ فرو می چکد

پدر خبر نداری ............

 

                                                                                            تقدیم به تمام پدران بی خبر دنیا : میترا



[چهارشنبه 22 بهمن 1393 ]  [12:01 PM]   [یحیی طاهرزاده]
تعداد کل صفحات :  45 ::      1   2   3   4   5   6   7   8   9   10   >