چی کونگ دانشی است که به مطالعه وبررسی میدان انرژی در بدن انسان می پردازد وکسب مهارت و تسلط درآن به صرف وقت ( گذشت زمان ) نیاز دارد. « چی کونگ » هنری گسترده ،پیچیده و حساس می باشد. هنرجوی واقعی « چی کونگ » باید کتب، مقالات مختلفی که به ویژه طی سال های اخیر راجع به این هنر به چاپ رسیده و در دسترس عموم قرار گرفته است را جمع آوری و مطالعه نماید .کتاب ها معمولا حاصل سال های متمادی آموزش ،مطالعات و تحقیق هستند و اگر ندانید که چگونه از این نوشته ها و منابع در جهت ارتقای سطح آگاهی خویش به نحو مثبتی بهره جویید ،مطمئنا وقت و انرژی بیشتری را با سردرگمی و آشفته ساختن خود به هدر داده اید و افزون بر چنین دانشی به قول فرزانگان چین باستان چیزی جز آفت نخواهد بود. واژه کونگ فو در زبان چینی به فعالیت ها یا تحرکاتی گفته می شود که همان گونه که در بالا گفته شد احتیاج به زمان و انرژی و شکیبایی زیاد دارند . « چی کونگ » با تلفظ ( chee goong ) به معنی کونگ فوی در گردش انرژی درونی می باشد چی کونگ که برخی آن را نای کونگ ( کونگ فوی درونی ) نیز می نامند ،تمریناتی است با هزاران سال قدمت که توسط مردم چین برای حفظ و افزایش سلامت جسمی و روانی و نیز به دست آوردن قدرت بیشتر در هنرهای رزمی ،انجام می شود . « کونگ » در زبان چینی به معنای کار و چی انرژی درونی بدن می باشد و به صورت ترکیبی ،چی کونگ به معنای تعالی انرژی درونی است
ذن شکلی از آیین بودایی مهایانه است که تاکید فراوانی بر تفکر لحظه به لحظه و ژرف نگری به ماهیت اشیا به وسیله تجربه مستقیم دارد. این مکتب معمولاً تعالیم خود را به صورتهایی تناقضآمیز و فرامنطقی بیان میدارد. ذن را میتوان تمرکزی ناظر بر چهار لایه شرح داد: لایه نخست شاهد بودن بر محیط اطراف شامل صداها، بوها، نورها واحساس سرما وگرما است لایه دوم ناظر بودن بر ذهن است. به این معنی که افکار واندیشهها ستیز نکنیم، از آنها نگریزیم، آنهارا نام گذاری نکنیم (زشت/زیبا) و به خاطر خجالت یا احساس گناه از افکار، آنها را انکار نکنیم. لایه سوم جسم است که بر تک تک نقاط بدن و وانهادگی و آرامش آنها ناظر باشیم لایه چهارم تنفس است که طی آن ریتم وآهنگ طبیعی تنفس را شاهد خواهیم بود
آن گاه که بودی دارما (bodhidharma) برای تبلیغ دین بودا در سال ۵۲۰میلادی ازهند به چین آمد, فرقه ای را به نام چان (chan) که همان دهیانا (dhyana)ی سانسکریت,(تفکر و مراقبه و اندیشه) است بنیاد نهاد, که چون به ژاپن رسید, ذن (zen) نام گرفت. از دیدگاه تاریخی می توان به (ذن یا چن) به عنوان سرانجام و نقطه کمال سنتهای دور و دراز فرهنگ هندی و چینی نگریست. البته اهمیت ژاپن کم تر از آن دو نیست. سرچشمه و اصل ذن, همان اندازه که هندویی (و(دانتایی) و (یوگایی) و (بودایی)) است تائویی هم هست. در ابتدا به پاره ای نگرشهای مردم شناسی و جامعه شناختی راجع به دو فرهنگ هندی و چینی می پردازیم: چینیان: مردمی عملی و اخلاقی تاریخ اندیش شیوه تفکر تحققی, تجربی نگهدارنده پیمان اجتماعی دوستدار صلح و آرامش نگهبان و حافظ زندگی خانوادگی بر بنیاد تکالیف فرزندی و پدر و مادری دارای گرایش شدید به (قانون) این را, همه, مدیون آیین کنفوسیوس هستند, تا آن جا که گفته اند: اگر کنفوسیوس را بشناسیم, چینیان را همه شناخته ایم. هندیان: علاقمند به ما بعد الطبیعه بدبین به جهان و کار جهانیان ریاضت کش و زهدگرا. گرچه همزمان با کنفوسیوس, لائوتزه رقیب وی بوده و تعالیم و آموزه هایش درست برعکس کنفوسیوس بود, اما این گونه نبود که هیچ گاه پیروانی نداشته باشد. گرچه آیین کنفوسیوس تجسم فهم عام و فرزانگی عملی بود, اما این آموزه ها نه ریشه در اندیشه داشت و نه بر بال تخیل پر می کشید. درست در برابر آموزه های لائوتزه از هر دوی این ویژگیهای یاد شده برخوردار بود. (شرح این حکایت در بررسی عرفان چینی آمده است.)هسته اصلی تعالیم لائوتزه پس از (دائو) که تعریف ناشدنی است,(وو وای) (Wu-wei) یعنی عمل (بی عملی) است. رهایی از هر چه می پنداریم (کار) است. کوتاه آن که رهایی از هر بند و زنجیری بر این پندار استوار است که ما می توانیم با دخالت در طبیعت, وضع ناخوشایند موجود را به وضعیت خوشایند بدل کنیم. تائو (دائو) روش اصلی چینیان برای (رهایی) است, که از ترکیب آن با آموزه های (ماهایانا) (ذن) را به وجود آورده است.