نشانه ها | ویژه سال همت و کار مضاعف


نگاشته شده توسط مسعود محمدجعفر چهارشنبه 16 دی 1388  ساعت 7:12 AM 

از روزي که ايرانيان، اسلام را پذيرفتند و اين آيين آسماني را با عقل و فطرت خود سازگار يافتند در فراگيري معارف و دستور العمل هايش همت گماردند و تعاليم انسان سازش را در زندگي به کار بردند. از اسلام و آموزه هايش بهره گرفتند و به گسترش و تحکيم معارف اين دين الهي کمک کردند.
به گواه تاريخ و آثار ارزش مند و بر جاي مانده از پيشينيان در ميان اقوام و ملت هاي مختلف هيچ ملتي همانند ايرانيان در گسترش فرهنگ اسلامي نکوشيده اند. و به تعبير شهيد مطهري (ره):
ايرانيان بيش از هر ملت ديگر نيروهاي خود را در اختيار اسلام قرار دادند و بيش از هر ملت ديگر در اين راه صميميت و اخلاص نشان دادند. در اين دو جهت هيچ ملتي به پاي ايرانيان نمي رسد، حتي خود ملت عرب که دين اسلام در ميان آنها ظهور کرد. (1)
ايرانيان مسلمان، در هر قلمروي از حوزه هاي معارف ديني وارد شدند ارزش مندترين آثار فکري و علمي را به جهان دانش عرضه کردند.
در تفسير قرآن کريم: علي بن ابراهيم قمي، شيخ طوسي (صاحب تفسير تبيان) فضل بن حسن طبرسي (صاحب تفسير مجمع البيان)، ملا محسن فيض کاشاني (مؤلف تفسير صافي)، ابوالفتوح رازي صاحب تفسير روض الجنان. سيد هاشم بحراني مؤلف تفسير برهان و ده ها مفسر ديگر.
در حديث، چهره هاي برجسته اي مانند: ثقه الاسلام کليني مؤلف کتاب کافي، شيخ صدوق صاحب کتاب من لا يحضره الفقيه و آثار متعدد ديگر. شيخ طوسي مؤلف کتابهايي چون تهذيب و استبصار، علامه مجلسي مؤلف بحار الانوار. و محدثان بسياري که مجالي براي بيان اسامي و آثار آنان نيست.
در فقه، فقيهاني چون: شيخ طوسي، مقدس اردبيلي، ملا محمد باقر سبزواري، آقا حسين و آقا جمال خوانساري، وحيد بهبهاني، شيخ مرتضي انصاري، آخوند ملا محمد کاظم خراساني، حاج ميرزا حسين نائيني و... .
در فلسفه و حکمت، حکيماني چون: ابن مسکويه رازي، ابو علي سينا، صدر المتألهين شيرازي، شيخ شهاب الدين سهروردي زنجاني، خواجه نصير الدين طوسي، مير داماد، فيض کاشاني، فياض لاهيجي، حاج ملا هادي سبزواري و... .
بزرگاني که اسامي آنها را به عنوان نمونه و با تخصص هاي مختلف بيان کرديم اگر چه از لحاظ زمان و مکان، سبک و سياق بيان، شيوه ها و روش هاي استدلال موضوعات و مفاهيم متنوع و... با يک ديگر فاصله و تفاوت بسيار دارند، ولي هدف والاي اين عالمان بزرگ يکي است و آن فهم حقايق دين و سپس تبيين، تفسير و ترويج معارف و آرمان هاي اسلامي است.
تلاش هاي خستگي ناپذير اين متفکران در طول سده ها و اعصار، به منزله تلاش غواصي مي ماند که در اقيانوس بي کران، به دنبال دست يابي به لؤلؤ و مرجان است و اين غواصان درياي معارف قرآن و حديث هر کدام به ميزان توانايي و تلاش خويش گوهرهاي گران بهاي فکري و معنوي را استخراج و تقديم بشر کرده اند.
از ميدان هاي بسيار وسيعي که با زبان و سبک ويژه اي در حوزه ي فرهنگ اسلامي گشوده شد و امروز يکي از منابع بسيار غني و معرفتي به شمار مي آيد؛ ادبيات و به ويژه شعر و شاعري است.
قرآن و حديث، مايه هاي اصلي ادبيات فارسي را تشکيل مي دهند، زيرا پس از ورود اسلام به ايران بيشترين تأثير را در حيات فردي و اجتماعي مردم اين سرزمين گذاشت.
بارزترين موارد تاثير قرآن و حديث را در سروده هاي شاعران و آثار نويسندگان مي بينيم، تا آن جا که آميختگي شعر و نثر پارسي با مفاهيم اسلامي به گونه اي است که هرگز نمي توان اين امتزاج و اختلاط را از يک ديگر تفکيک کرد چون جدا کردن اسلام از ادب فارسي اولا: غير ممکن است و ثانيا: در صورت امکان و تفکيک ديگر چيزي به عنوان ادب فارسي وجود نخواهد داشت و يا اگر اندکي باقي بماند قدرت تاثير گذاري در جامعه را ندارد.
چه کسي مي تواند منکر شود که شاعران و نويسندگان ايراني در ساخت و ساز جمله ها، انتقال مفاهيم، تنظيم ابيات و اشعار، از اصطلاحات قرآني و حديثي کمک مي گيرند و يا چه کسي از محققان حوزه ادبيات فارسي مي تواند اشعار فردوسي، رودکي، ناصر خسرو، سنايي، عطار، مولوي، نظامي، سعدي، حافظ، جامي و صدها شاعر ديگر را بدون آشنايي با فرهنگ و معارف اسلامي به خوبي بفهمد.
شعر شاعران ايراني در حقيقت تفسيري از معارف اسلامي با زبان شاعرانه و روش اديبانه است چون اکثر آنها بنا به اعتراف خودشان هر چه دارند و هر آن چه به ساحت فکر و فرهنگ ارائه کرده اند از قرآن و حديث بوده است.




نگاشته شده توسط مسعود محمدجعفر پنج شنبه 12 آذر 1388  ساعت 12:10 AM 

خطابه غدير تنها خطابه ايست که پيامبر خدا (صلی الله عليه وآله) نه تنها شنيدن و دانستن آنرا برای همگان واجب دانسته اند،بلکه رساندنش به ديگران را نيز برما تکليف نموده اند و اين امر در مورد هيچ خطبه ديگری از ايشان سابقه ندارد.وبسايت غديرخم اين جمله را در صدر اساسنامه فعاليتهای خود قرار داده و می کوشد این خطابه که در واقع آخرينخطابه و وصيت نامه رسول خدا (صلی الله عليه وآله) برای تمامي نسل بشر می باشد را بدون هيچ کم و کاست به گوشکسانی که از آن بی خبرند، برساند.




نگاشته شده توسط مسعود محمدجعفر سه شنبه 10 آذر 1388  ساعت 4:30 PM 





1. از دو صفت بپرهیز، بی حوصلگی و تنبلی . زیرا اگر بی حوصله باشی بر هیچ حقی صبر  نتوانی کرد و اگر تنبل باشی بر ادای هیچ حقی قادر نخواهی بود.
2. هر دردی را درمانی است، جز بداخلاقی که درمان ناپذیر است.
3. پسندیده ترین چیزی که پدران برای فرزندان باز گذارند فرهنگ است.
4. وسیله فرمانروایی ، زیاد داشتن حوصله است.
5. اگر کوه ها به لرزه درآمدند، تو پابرجا و استوار باش.
6. با دنیا مدارا کن و حوادث روزگار را به خونسردی و سنگینی بپذیر تا بر مراد خود پیروز شوی .
7. باید با صبر  و شکیبایی  عیب هایی را که نمی توانیم نه در خود و نه در دیگران تغییر دهیم تحمل کنیم.
8. صبور باش  که صبوری ترازوی عقل  و نشانه توفیق است.
9. آنکه ترک میانه روی کـَرد ، سرگردان است.
10. آنکه بیش از اندازه محتاط است ، بسیار کم ، کار انجام می دهد.
11. بهترین کار ، میانه روی است.
12. عبادت  مردمی که به طمع «بهشت» عبادت  خدا می کنند ، سوداگری است.
13. هر که خود را شناخت خدای خود را شناخت.
14. تا می توانی از درخواست کردن بپرهیز.
15. جوانمرد آن است که دارایی  خود را بدهد و آبروی خویش را نگاه دارد.
16. خواری  در درخواست از خـَلق است.
17. شرافت مانند تیری است که چون از کمان گذشت ، بازگشت آن غیرممکن است.
18. یک قدم خواری ، به خوشی جاودانی نمی ارزد.




نگاشته شده توسط مسعود محمدجعفر دوشنبه 9 آذر 1388  ساعت 7:09 PM 

هنگامي به درجه شيخ مفيد پي مي‌بريم كه امام زمان (عج) در نامه‌اي به ايشان مي‌فرمايند: "نامه‌اي به برادر با ايمان و دوست رشيد ما، ابوعبدالله محمد بن نعمان شيخ مفيد كه خداوند عزت وي را مستدام بدارد؛ سلام خداوند بر تو اي كسي كه در دوستي ما به زيور اخلاص آراسته‌اي و در اعتقاد و ايمان به ما داراي امتياز مخصوص هستي. "
 
 
 
خوشا به سعادت شيخ مفيد كه امام زمانش براي او نامه مي‌نويسد و او را برادر خويش خطاب مي‌كند.
خوشا به حال آنان كه در راه پاكي و اخلاص قدم بر مي‌ دارند و دل امام زمان را با گناهانشان به درد نمي‌آورند.
به راستي شيخ مفيد چه شخصيتي است كه پس از گذشت چندين سال هنوز هم ارزش علمي و معنوي او براي ما روشن نشده و هنوز هم ستاره‌هاي آسمان كمتر مانند او به خود ديده‌اند.
* نابغه‌اي فاضل
ابوعبداللّه محمدبن نعمان، در يازدهم ذي‌القعده سال 336 هجري قمري در شهر جيل درده فرسنگي بغداد و در خانواده‌اي مذهبي و دلباخته اهل بيت (ع) ديده به جهان گشود.
او از همان دوران كودكي، شيفته فراگيري دانش بود و در حالي كه هفت سال و چند ماه داشت، از ابن سماك روايت نقل مي‌كرد؛ هوش سرشار و نبوغ فراواني كه وي از آن برخوردار بود، سبب شد تا پيش از دوازده سالگي، از برخي از محدثان روايت اخذ كند.
وي به همراه پدرش كه شغل معلمي داشت به بغداد رفت و نزد اساتيدي همچون ابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولوي قمي و شيخ صدوق به درس‌خواندن مشغول شد.
شيخ مفيد در عصري مي‌زيست كه افكار و عقايد مردم، با حكمت هندي، فلسفه يونان، صوفي گري و خانقاه داري آميخته شده بود و افراد فرصت طلب، تواسنته بودند با تبليغ مكتب‌هاي انحرافي اسلام را با زنگار جهل و گمراهي بپوشانند و بدعت‌ها را به جاي سنت صحيح به مردم برسانند كه شيخ مفيد در مواجهه با چنين اوضاع اسفناكي، بر اساس وظيفه و بدون هيچ ترسي و پروايي، با سلاح علم و ايمان به مبارزه با اين بدعت‌ها برخاست.
وي توانست پرچم تشيع را در شهر بغداد به اهتزاز درآورد و در پي اين فرصت به دست آمده، شيعيان از هر سو به عراق رو آوردند و مراكز علمي شيعه در بغداد پررونق شد.
اين دانشمند اسلامي نزديك به 50 سال پرچمدار عرصه‌هاي علمي، فكري و فرهنگي مسلمين شد تا آنجا كه دوست و دشمن زبان به تمجيد او گشودند و به وي لقب "مفيد " دادند.
*شاگردان بنام
گروه بى‌شمارى از دانشمندان مذاهب گوناگون، جزء شاگردان شيخ مفيد بوده‌اند كه هركدام در زمينه‌اي چراغ پرنور علم را براي مردم روشن مي‌كرده‌اند و سرآمد آنان سيد مرتضى معروف به علم الهدى، سيدرضى، شيخ طوسى، نجاشى و سَلاّر هستند كه متأسفانه از گروه بى‌شمار شاگردانى كه از محضر اين استاد فرزانه بهره علمى برده‌اند، جز 15 نفر كه در مقدمه بحارالانوار از آنها نام برده شده است، از ديگران اطلاع دقيقى وجود ندارد.
روزي شيخ مفيد در مجلس درس سيد مرتضي حاضر شد؛ سيد از جا برخاست و او را در جاي خود نشاند و پيش رويش نشست، شيخ مفيد اشاره كرد كه نزد وي درس بگويد، زيرا شيخ از سخن گفتن سيد مرتضي خشنود مي‌شد.
*پيكي از وادي نور
شيخ مفيد از كسانى بود كه با امام زمان (عج) در ارتباط بود و حدود سى نامه براى او نوشته و او را در نامه‌هايش برادر خود خطاب كرده است؛ نامه‌اي از طرف امام زمان (عج) براي شيخ فرستاده شد، امام در آن نامه شيخ را اينگونه خطاب فرمودند " اين نامه‌اي است به برادر راستگو و درستكار و دوست مخلص ما كسي كه در ياري ما كوتاهي نكرده و وفا را رعايت كرده است ".
پس يكي از فضايل و امتيازات شيخ مفيد توقيعاتي است كه از ناحيه مقدسه امام عصر(عج) براي وي صادر مي‌شد و علما در كتب معتبر، سه توقيع را ثبت كرده‌اند؛ در يك توقيع حضرت وي را شيخ سديد و مولي الرشيد، عبد صالح و در توقيعي ، برادر مخلص در دوستي ما اهل‌البيت (ع) و در توقيع ديگر شيخ مفيد خوانده است.
علت صدور توقيع را قصص العلماء چنين نوشته "يكي از روستاييان به حضور شيخ آمده سوال كرد، هرگاه زن آبستني كه بچه رحمش زنده باشد و خود آن زن بميرد مي‌توان پهلوي آن زن را شكافت و آن بچه را بيرون آورد يا او را بايد با همان بچه دفن كرد؟ شيخ پاسخ داد او را با همان بچه دفن كنند. آن مرد پذيرفته بيرون رفت و در راه سواري با كمال عجله خود را به وي رسانيد كه شيخ مي‌گويد، شكم مادر را شكافته و بچه را بيرون آوريد، آنگاه زن را به خاك بسپاريد. نامبرده به محل خود رفته و به دستور ثانوي عمل كرد پس از چندي شيخ را از اين پيشامد اطلاع دادند، گفت: من كسي را به چنين كاري مامور نداشتم و او حضرت ولي عصر(عج) بوده، الحال كه در فتاواي شرعيه خطا مي‌كنم ديگر فتوا نمي‌دهم به همين مناسبت به خانه نشست و در فتوا را به روي خود بست تا آنكه توقيعي به اين مضمون شرف يافت "بر شما لازم است فتوا بدهيد و بر ما لازم است كه شما را از خطا كاري نگهداري كنيم ". شيخ بار ديگر بر مسند فتوا نشست.
*لحظه‌هاي ناب
يكي از ويژگي‌هاي بارز شيخ مفيد، تلاش خستگي ناپذير او در تدريس بود؛ شيخ در رشته‌هاي گوناگون علوم اسلامي تدريس مي‌كرد و در اين راه، خستگي نمي‌شناخت.
او افزون بر روزها شب‌ها نيز از تدريس به دور نبود و از موقعيت پيش آمده، براي عرضه فرهنگ و علوم اهل بيت (ع) حداكثر استفاده را مي‌‌برد؛ ابو علي، داماد شيخ در اين باره گفته است "شيخ مفيد همواره شب را جز اندكي نمي‌خوابيد، سپس برمي‌خاست و به نماز، مطالعه، يا تدريس و يا قرائت قرآن مشغول مي‌شد ".
* نخبه علمي
هـر چند علم كلام پيش از شيخ‌ مفيد نيز در ميان شيعيان سابقه داشته است اما بر اثر محدوديتى كه در كار شيعيان از نظر سياسى بود، اين موضوع از مرحله تأليف و تدوين كتاب تجاوز نمى‌كرد؛ پيش از وي، شيخ صدوق كه رئيس شيعيان بود سبك ساده‌اى را در تصنيف و تاليف به وجود آورده بود و آن را بـه صورت املا به صورت ساده به مستمعين القا مى‌كرد.
شيخ مفيد نيز در پيگيرى مكتب استاد كوشيد و با استفاده ازمبانى علم كلام و اصول فقه ، راه بحث و استدلال را به روى شيعيان باز كرد و تـلاش‌‌هـايـى را كـه متقدمين مانند ابن جنيد اسكافى و قبل از او ابن عقيل فقيه معروف شيعه و عيـاشـى داشتند، به صورت دلپذيرى درآورد و به گفته نجاشى، كتاب كوچكى در اصول فقه تصنيف كرد كه مشتمل بر تمام مباحث آن بود.
* شيخ مفيد از ديدگاه دانشمندان
نجاشى شاگرد نامدار و مورد اعتماد شيخ درباره وي مي‌گويد "محمد بن محمد بن نعمان بن عبدالسلام بن جابر بن نعمان بن سعيد بن جبير،شيخ و استاد ما كـه رضـوان خدا بر او باد، فضل او در فقه و حديث، و ثقه بودن اومشهورتر از آن است كه توصيف شود؛ او تاليفات متعددى مانند المقنعه، الاركان في دعائم الدين، الايضاح و الافصاح در امامت، الارشاد، العيون والمحاسن دارد ".
شيخ طوسى شاگرد ارزنده مكتب او نيز در فهرست كتابش مى‌نويسد "مـحـمـد بـن محمد بن نعمان ، معروف به ابن المعلم ، از متكلمان امامه است درعصر خويش ريـاسـت و مـرجـعيت شيعه به او منتهى شد؛ در فقه و كلام بر هر كس ديگر مقدم بود حافظه خوب و ذهن دقيق داشت و در پاسخ به سؤالات حاضر جواب بود او بيش از 200 جلد كتاب كوچك و بزرگ دارد.
ابن ابي طي نيز مي‌گويد "وي از مستمندان دستگيري بسيار مي‌كرد، فروتني و خشوع وي زياد و نماز وروزه‌اش فراوان و لباسش زبر بود ".
همچنين ابن حجرعسقلاني در "لسان الميزان " از شيخ مفيد چنين ياد مي‌كند "دانشمند بزرگ رافضه (شيعه) ابوعبدالله بن معلم، صاحب تصانيف بديع است كه دويست كتاب مي‌باشد؛ او به خاطر عضد الدوله قدرتي بزرگ داشت، هشتاد هزار رافضي (شيعه) جنازه او را تشيع كردند ".
ابن حجر نيز مي‌گويد "مفيد بسيار پارسا و فروتن و پاسدار علم بود؛ گروهي از دانشمندان از محضرش برخاستند، و در بزرگداشت مكتب تشيع جايگاهي عالي يافت تا جائي كه گفته‌اند او بر هر دانشمند بلند قدري منت دارد ".
با گذري در تاريخ در مي‌يابيم كه تـمـام دانـشـمـنـدان كه به نوعى به شرح حال او پرداخته‌اند، او را با جلالت قدر وعظمت علمى توصيف كرده‌اند.
* آثار علمي
آثار علمي ارزشمند و هدايتگر شيخ مفيد، حدود دويست عنوان بود كه برخي به صورت كتاب و بعضي به صورت رساله است؛ رساله‌هايي كه در پاسخ به شبهه‌ها يا پرسش‌هاي افراد نگاشته شده است.
نوشته‌هاي شيخ مفيد در موضوعات گوناگوني مانند در كلام "اوائل المقالات في المذاهب و المختارات " در فقه "المقنعه " در فقه تطبيقي "المسائل الصاغانيه " در اخلاق "امالي " در امامت و فلسفه سياسي در اسلام "الافصاح في الامامة " در غيبت امام زمان(عج) "الارشاد " در تاريخ "جمل "، در دانش مناظره "تصحيح الاعتقاد " و در اصول فقه "التذكرة بالاصول الفقه " است.
نـجـاشـى يكي از شاگردان بنام وي 171 جـلد كتاب از تاليفات شيخ مفيد را ذكر كرده است.
ابن شهر آشوب مازندراني نيز 52 كتاب او را نام مي‌برد و 15 كتاب اضافه بر ضبط شيخ و نجاشي دارد؛ علامه مجلسي نيز در مقدمه بحارالانوار چند كتاب ديگر را اضافه دارد.
* مرزبان تشيع
آزادي نسبي مذهبي در قرن چهارم هجري قمري، مناظره و جدال مذاهب را در پي داشت و گروه‌هاي گوناگون با تشكيل محافل و مجالس به دفاع از عقايد خود روي آوردند؛ در اين ميان، شيخ مفيد همچون پاسباني بيدار و مرزبان تشيع، به پاسداري از اسلام پرداخت و در حد توان، با استفاده از مناظره به دفاع جانانه از مذهب تشيع روي آورد.
او با پاسخ‌هاي مناسب به متجاوزان به حريم تشيع آنان را به عقب‌نشيني واداشت به طوري كه داشنمندان مذاهب را ياري مباحثه با وي نبود؛ شيخ در اين مناظره‌ها، به دور از هياهو و غوغا، در شنيدن عقايد دشمنان بسيار صبوري به خرج مي‌د‌اد و بر اين باور بود كه عصبانيت و خشم، موجب زنگار قلب‌ها مي‌شود از اين رو بود كه در فقدان او عموم مردم، از شيعه و سني گريستند و در تشييع جنازه‌اش، هزاران نفر شركت كردند.
* مصيبتي بزرگ
اين عالم فرهيخته جهان تشيع در شب جمعه 3 رمضان سال 413 هجري قمري در بغداد، پس از 75 سال تلاش و خدمت ارزنده به اسلام به خصوص مذهب شريف تشيع درگذشت و مورد تـجـليـل فـراوان مردم و قدردانى علما و فضلا قرار گرفت و به تعبير شاگرد بزرگوارش شيخ طوسى كه خود حاضر در صحنه بوده است، روز وفات او از كثرت دوست و دشمن براى اداى نماز و گـريستن بر او، همانند و نظير نداشته است.
امام زمان در توقيعي در رثاي اين عالم فرزانه ابياتي سرودند " لاصوت الناعي بفقدك انه ... اي كاش خبردهنده مرگ خبر فقدان تو را نياورد كه مردن تو روزي است كه براي آل محمد مصيبت بزرگي است اگر چه تو در ميان خاك قبر پنهان شدي؛ علم، دانش و خداپرستي در تو اقامت گزيده است، قائم المهدي خوشحال مي‌شد هرگاه تو از انواع علوم تدريس مي كردي ".
80 هزار تن از شيعيان او را تشييع كردند و سيد مرتضى علم الهدى بر پيكر او نماز گذارد و در حرم مطهر امام معصوم حضرت جواد الائمه (ع) پائين پاى آن حضرت و نزديك قبر استادش ابن قولويه مدفون شد.




نگاشته شده توسط مسعود محمدجعفر دوشنبه 9 آذر 1388  ساعت 11:06 AM 





ما بعنوان يك انسان كه در بين اديان الهي، دين مبين اسلام و مذهب حقه تشيع را انتخاب كرده‌ايم، در قبال پذيرش اين دين مبين الهي، داراي وظايف و اعمالي هستيم كه سعادت و رستگاري ما را تضمين مي‌كند و ترك و پشت كردن به وظايف موجب عذاب و عقاب مي‌شود چنانكه تاريخ، اين امر را به اثبات رسانيده است.
فلسفه تحريم گوشت خوك در آيات قرآن :
اي جوانان عزيز و آينده‌سازان جامعه اسلامي، اگر با هم صفحه صفحه‌ي كتاب هدايت بشر و گنجينه بزرگ معارف الهي و نعمتي كامل را ورق بزنيم، نگاهمان به نسخه‌هاي اعجازبخش و انسان‌سازي كه سرشار از مطالب مورد نياز انسانها در زمينه‌هاي مختلف است مي‌افتد.
در اين باره قرآن كريم مي فرمايد: « فلينظرالانسان الي طعامه » [1] كه اشاره به اهميت بهداشت مواد غذايي در جنبه‌هاي رواني و جسماني آن دارد و در سوره بقره آيه ۱۷۳ درباره گوشت خوك مي‌خوانيم:
« انما حرّم عليكم  الميته و الدم و لحم الخنزير و اهل به لغير الله »
در شان نزول آيه اقوالي گفتند و از جمله اقوال اينكه: حضرت مسيح (ع) در راهي با گروهي از يهوديان گفتگو كرد، آنان به او گفتند: اي ساحره و به مادر او نسبت زشت دادند و حضرت آنان را نفرين كرد و خداوند آنان را به شكل خوك در آورد.
خداوند متعال علاوه بر اين سوره، در آيه ۳ سوره مائده، آيه ۱۴۵ سوره انعام، آيه ۱۲۵ سوره نحل، بر تحريم گوشت خوك اشاره نموده است.
علاوه بر آياتي كه درباره تحريم گوشت خوك بيان شد خداوند در آيه‌اي اشاره به يهوديان لجوج و متعصب كه قلب آنان مالامال از رذائل اخلاقي نسبت به پيامبران بود، آنان را جانداراني ناميده كه بر اثر عناد و خبائث ذاتي چهره انساني خود را از دست داده و خداوند آنان را به شكل و حقيقت خوك مسخ ( چهره شان را تغيير داد ) نموده است. و آيه ۶۰ سوره مائده به اين مطلب اشاره دارد:
« بگو : آيا شما را از كساني كه موقعيت و پاداششان نزد خدا بدتر از اين است باخبر كنم؟ كساني كه خداوند آنها را از رحمت خود دور ساخته، و مورد خشم قرار داده ( و مسخ كرده ) و از آنها، ميمونها و خوك‌هايي قرار داده است. و پرستش بت كرده اند، موقعيت و محل آنها بدتر است، و از راه راست، گمراه‌ترند. »




نگاشته شده توسط مسعود محمدجعفر دوشنبه 9 آذر 1388  ساعت 10:05 AM 

 «از نشانه هاى پيروان ما، رسيدگى به همسايگان نيازمند و تهى دست و بدهكاران و يتيمان است.»
امام باقر ع

خداوند در قرآن كريم در برشمارى مجموعه اى از حقوق اسلامى مسلمانان در قبال يكديگر، نيكى به چند گروه و از جمله همسايگان را به بندگانش سفارش مى كند.
آيين همسايه دارى
دين مقدس اسلام برنامه اى جامع و كامل براى سعادت بشر در دنيا و آخرت دارد، از اين رو نيازمندى هاى فردى و اجتماعى، جسمى و روحى او را مدّنظر قرار داده و در مورد همسايه دارى نيز رهنمودهاى سودمندى بيان كرده است.
خداوند در قرآن كريم در برشمارى مجموعه اى از حقوق اسلامى مسلمانان در قبال يكديگر، نيكى به چند گروه و از جمله همسايگان را به بندگانش سفارش مى كند و مى فرمايد:
«وَ الْجارِ ذى القُرْبى و الجارِ الجُنُبِ»
«و همسايه نزديك و همسايه دور را مورد احسان خويش قرار ده.»
در تفسير «دور» و «نزديك» در آيه بالا، چند احتمال داده شده است، ولى به نظر مى رسد منظور همان دورى و نزديكى مكانى باشد. از آن جا كه كلمه همسايه، در عرف عاميانه مفهوم محدودى دارد و تنها همسايگان نزديك را در بر مى گيرد، شايد براى توجه دادن به وسعت مفهوم آن از نظر اسلام، راهى جز اين نبوده است كه نامى از همسايگان دور نيز به صراحت برده شود.
اين بيان هنگامى تقويت مى شود كه نظر اسلام را درباره حد همسايگى بدانيم. شخصى مى گويد از امام صادق «عليه السلام» پرسيدم: فدايت شوم، حد همسايگى تا كجاست؟ فرمود: «اَرْبَعين دارا مِن كُلِّ جانب»؛ «چهل خانه از هر طرف.»
متأسفانه در دنياى ماشينى امروز روابط عاطفى و انسانى مردم با يكديگر چنان رو به ضعف گراييده كه همسايگان نزديك نيز كوچك ترين خبرى از حال همديگر ندارند و حتى گاهى پس از چندين سال سكونت در يك محل، هنوز نام يكديگر را نمى دانند. اين رويه، از نظر اسلام به شدت نكوهش شده و سفارش اولياى بزرگوار اسلام در اين باره، موجب شگفتى است. على «عليه السلام» در آخرين وصيت خود چنين مى فرمايد:
«اللّه اللّه فى جيرانِكُم فَإنَّهُم وَصِيَّةُ نَبِيِّكُم، مازالَ يُوصى بِهم حَتّى ظَنَنّا أنَّهُ سَيُورِّثُهُم»
«از خدا بترسيد! از خدا بترسيد! درباره همسايگان كه همواره مورد سفارش پيامبرتان بوده اند. [آن حضرت] به قدرى درباره آنان سفارش مى كرد كه گمان مى برديم، براى ايشان ميراثى قرار خواهد داد.»
پيامبر اسلام شيوه رفتار همسايگان با يكديگر را در تأمين سعادت و آسايش انسان ها مؤثر مى دانست و به يارانش سفارش مى كرد در جايى مسكن گزينند كه بتوانند از نعمت وجود همسايگان شايسته ترى بهره مند شوند. وقتى يكى از اصحاب از ايشان پرسيد: اى رسول خدا! تصميم دارم خانه اى بخرم، به نظر شما كدام محله را انتخاب كنم؟ حضرت بدون آنكه محله خاصى را به او پيشنهاد كند، فرمود: «اَلْجارُ ثُمَّ الدّارُ، الرَّفيقُ ثُمَّ السَّفَرُ.»
«اول همسايه را بنگر سپس خانه بخر، ابتدا رفيق انتخاب كن، سپس سفر نما.»
آداب همسايه دارى
آداب و حقوقى كه اسلام براى همسايگان در نظر گرفته، فراوان است. روزى رسول خدا «صلى الله عليه و آله» از ياران خود پرسيد: آيا مى دانيد حق همسايه چيست؟ حاضران پاسخ منفى دادند. آن حضرت فرمود:
«حق همسايه آن است كه اگر براى كرايه از شما درخواست كمك كرد، به او كمك كنيد. اگر وام خواست، به او بپردازيد، هرگاه تهى دست شد، از او دست گيرى كنيد، چنانچه خيرى به او رسيد، به او تبريك بگوييد. هنگام بيمارى، به عيادتش برويد. در مصيبت ها به او تسليت بگوييد. اگر مُرد، در تشييع جنازه اش حاضر شويد. بر ارتفاع خانه خود بدون موافقت او نيفزاييد تا مانع وزش نسيم و جريان هوا نشود. هرگاه ميوه اى خريديد، مقدارى به او هديه كنيد و اگر مايل به اين كار نبوديد، آن را مخفيانه به منزل ببريد و دقت كنيد كه فرزندتان آن را از خانه بيرون نبرد كه فرزند او ببيند و به خاطر آن بهانه گيرى كند. با بوى غذاى مطبوع خود، او را ميازاريد، مگر آنكه مقدارى برايش بفرستيد.»
گرامى داشتن و احترام همسايه نيز از سفارش هاى مهم اسلام است. رسول خدا «صلى الله عليه و آله» در اين باره مى فرمايد:
«حُرْمَةُ الجارِ عَلَى الانسانِ كَحُرمَةِ اُمَّهِ.»
«احترام همسايه، مانند احترام مادر، بر انسان لازم است.»
صبورى و رازدارى با همسايگان
اگر افراد يك محل به مدت طولانى با يكديگر همسايه باشند، كم كم بر اسرار زندگى همديگر آگاه خواهند شد. از آن جا كه آشكار ساختن اسرار زندگى مردم و فاش كردن عيب هاى آنان بسيار نكوهيده است، مؤمن نبايد در كار ديگران كنجكاوى كند و به دنبال عيب جويى باشد. اگر هم بر حسب اتفاق بر رازى آگاه شد، بايد آن را مخفى دارد و مصداق اين مثل كه: «خدا مى بيند و مى پوشد، همسايه نديده مى خروشد» نباشد. از اين رو، امام سجاد «عليه السلام» يكى از حقوق همسايگان را بر يكديگر، رازدارى معرفى مى كند و مى فرمايد:
«فَإنْ عَلِمْتَ عَلَيْهِ سُوءً سَتَرْتَهُ عَلَيْهِ»
«چنانچه بر عيب همسايه ات آگاه شدى، بايد آن را مخفى دارى.»
از سوى ديگر تضاد و مزاحمت، از پيامدهاى زندگى اجتماعى است و وقتى گروهى با هم در يك محيط زندگى مى كنند، ممكن است كم توجهى و عمل نكردن بعضى افراد به آداب اسلامى، آسايش را از ديگران بگيرد و آنان را بيازارد و اين خود، زمينه ساز كدورت ها و درگيرى هاى بعدى شود. در اين صورت شايسته است طرفى كه مورد كم لطفى همسايه خود واقع شده است، تا مى تواند آزار همسايه را براى رضاى خدا تحمل كند و چنانچه ناچار به نشان دادن واكنش شد، با رويى گشاده و زبانى نرم به وى گوشزد كند؛ به گونه اى كه اين تذكر به اصلاح وى كمك كند و رنجش خاطر او را موجب نشود. امام كاظم «عليه السلام» مى فرمايد:
«لَيْسَ حَسْنُ الجَوارِ كَفَّ الاذى ولكِنَّ حُسْنَ الجَوارِ الصَّبْرُ عَلى الاذى»
«همسايه دارى نيكو، به آزار نرساندن نيست، بلكه همسايه دارى نيكو، در صبر بر آزار همسايه است.»
آثار مثبت رعايت حقوق همسايگى
رفتار نيك همسايگان با يكديگر، مى تواند سرچشمه بركت هاى فراوانى باشد. تقويت روحيه همكارى و همفكرى به منظور پاكيزه و آباد نگه داشتن محيط زندگى، يكى از آن هاست كه خود، آرامش روانى و طول عمر انسان را در پى دارد. امام صادق «عليه السلام» در اين باره مى فرمايد:
«حُسْنُ الجَوارِ يُعَمِّرُ الدِّيارَ و يزيدُ فى الأعمارِ»
«همسايه دارى نيكو، شهرها را آباد و عمرها را طولانى مى كند.»
در جاى ديگر اين امام همام، خوش رفتارى با همسايه را موجب زياد شدن روزى معرفى مى كند و مى فرمايد: «همسايه دارى نيكو، روزى را زياد مى كند.»
آمرزش گناهان نيز پاداش خداوند به كسانى است كه همسايه ها از آنان راضى باشند. پيامبر خدا «صلى الله عليه و آله» فرمود:
«مَن ماتَ وَ لَهُ جيرانٌ ثلاثَةٌ كُلُّهُمْ راضُونَ عَنهُ غُفِرَ لَهُ.»
«هر كس بميرد، در حالى كه سه همسايه داشته باشد و همگى از او راضى باشند، آمرزيده مى شود.»
نتيجه بى تفاوتى نسبت به همسايگان
بى خبرى از حال همسايگان و بى توجهى به حقوق آنان، از امورى است كه در اسلام نكوهش و از آن به زشتى ياد شده است. پيامبر بزرگوار اسلام، كسى را كه خود، سير بخوابد و همسايه اش گرسنه باشد، مؤمن نمى داند.
«ما آمَنَ بى مَنْ باتَ شَبْعانَ و جارُهُ جائِعٌ»
«به من ايمان نياورده است، كسى كه با شكم سير بخوابد، در حالى كه همسايه اش گرسنه باشد.»
همچنين، از امام صادق «عليه السلام» نقل است:
«پس از جدايى حضرت يعقوب از فرزندش يوسف، فرزند ديگرش بنيامين نيز از وى جدا شد. اين پيامبر بزرگ، روزى در حال مناجات به درگاه خداوند عرض كرد: خدايا! دورى از يوسف و نابينايى، مرا كم بود كه بنيامين را نيز از من گرفتى! به او وحى شد: اى يعقوب! من اگر فرزندانت را ميرانده باشم، برايت زنده مى كنم و به تو بر مى گردانم، ولى آيا به ياد دارى كه در فلان روز، گوسفندى كشتى و آن را كباب كردى و با اهلت خوردى و به فلانى و فلانى كه همسايه تو و روزه دار بودند، چيزى ندادى؟»
اين حكايت، مى آموزد كه اين بلا به سبب بى توجهى حضرت يعقوب «عليه السلام» به آن همسايه است.
اى كه بر مركب رهوار سوارى، هشدار!
خر هيزم كش همسايه تپيده به گلِ است
آتش از خانه همسايه درويش مخواه
كانچه برروزن او مى گذرد، دودِ دل است
آزار به همسايگان
آزار ديگران، با فطرت آدمى ناسازگار است و هيچ عقل سليمى آن را نمى پسندد. وقتى خداوند، بى توجهى به حال همسايگان را منشاء كم لطفى مى شمارد، آزار رسانى به آنها، حتما پيامدهاى سنگين ترى را در پى مى آورد.
به رسول خدا «صلى الله عليه و آله» عرض شد: فلان زن، روزها روزه مى گيرد و شب ها به نماز مى ايستد و صدقه مى دهد، ولى همسايه خود را نيز با زبانش مى آزارد. حضرت فرمود: «لا خَيْرَ فيها، هِىَ مِن أهْلِ النّارِ»؛ «خيرى در او نيست، او اهل آتش است.»
اسلام پيروان خود را از همسايه آزارى باز داشته و هيچ ارج و حرمتى براى فرد همسايه آزار قائل نشده و دستور داده است با وى برخورد جدى كنيد و او را به اشتباه خويش آگاه سازيد. امام باقر «عليه السلام» درباره متوجه كردن همسايه به عمل نادرست خود، در حديثى چنين مى فرمايد:
«شخصى از آزار همسايه اش نزد رسول خدا «صلى الله عليه و آله» شكايت كرد. حضرت او را به صبر فرا خواند. بار ديگر نيز به شكايت آمد، حضرت باز هم او را به خويشتن دارى دعوت كرد. بار سوم آمد و شكايت خود را تكرار كرد، پيامبر فرمود: چون روز جمعه شود، زمانى كه مردم براى نماز جمعه مى روند، اثاثيه ات را از منزل خارج كن و بر سر راه مردم قرار ده. چون از تو علت اين كار را جويا شدند، ماجراى خود را براى آنان بازگو كن. آن شخص به دستور پيامبر عمل كرد. چون ساعتى گذشت، همسايه اى كه آزارش مى داد، سراسيمه نزد او آمد و از او خواست اثاثيه اش را به منزل باز گرداند و گفت: با خداوند عهد مى كنم كه ديگر تو را نيازارم.»
همسايگان را دريابيم
وجود همسايه خوب، براى آدمى نعمتى ارزشمند و همسايه خوب بودن، مايه محبت و دوستى است. دل ها همواره متوجه جايى مى شود كه نيكى و مهربانى در آن حاكم باشد و هر جا كه شهد خير باشد، افراد گرد هم مى آيند. نقش رفتار نيك در همسايگى، در ايجاد تجمع هاى پر شكوه و الفت هاى اجتماعى، فراوان است. حضرت على «عليه السلام» مى فرمايد: «مَنْ حَسُنَ جِوارُهُ كَثُرَ جيرانُهُ»؛ «آن كه همسايگى اش نيكو باشد، همسايگانش روزافزون مى شود.»
ايشان در حديثى ديگر مى فرمايد: «حُسْنُ الجوار يُعَمِّرُ الدّيارَ و يَزيدُ فى الأعمار»؛ «خوش همسايگى، هم شهرها را آباد و هم عمرها را زياد مى كند.
امام صادق «عليه السلام» نيز در سخنى فرمود: «بر شما باد نماز خواندن در مسجدها و همسايگى خوب با مردم».
گاهى تحمل سختى ها و ناسازگارى هاى همسايگان، براى حُسن هم جوارى لازم است. اگر بخواهيم روابطمان از هم نگسلد، بايد صبور بود و تحمل كرد و بدى را با بدى پاسخ نداد.
رفت و آمد، رسيدگى، احوالپرسى، يارى، عيادت، انفاق و صدقه، رفع نياز و همدردى، از جمله وظايفى است كه بر عهده همسايه و نشانه جوانمردى و انسان دوستى است. حضرت على «عليه السلام» مى فرمايد: «مِنَ المُروّةِ تَعَهُّدُ الجيرانِ»؛ «رسيدگى به همسايگان، جوانمردى است».
همچنين حضرت امام باقر «عليه السلام» يكى از ويژگى هاى مهم شيعه را، رعايت حق همسايگى مى داند و مى فرمايد:
«و التعاهُدُ لِلجيرانِ مِنَ الفُقراءِ وَ اَهلِ المَسكَنَةِ وَ الغارِمينَ و الأيتام.»
«از نشانه هاى پيروان ما، رسيدگى به همسايگان نيازمند و تهى دست و بدهكاران و يتيمان است.»
انسان شرافتمند و با وجدان چگونه مى تواند آسوده خاطر و با شكم سير بخوابد، در حالى كه در همسايگى او محروم و گرسنه و نيازمند باشد و با آنكه او مى تواند گرهى را از آنان بگشايد، كوتاهى كند!؟ چگونه مى تواند اين سخن پيامبر را از ياد ببرد كه:
«مَا آمَنَ بى مَنْ باتَ شَبعانا وَ جارُهُ المُسلمُ جائعٌ».
«هر كس سير بخوابد، در حالى كه همسايه مسلمانش گرسنه باشد، به من ايمان نياورده است!»
اگر اين حق و حريم اسلامى، مسئولانه شناخته و رعايت شود، در جامعه اسلامى نيازمند و گرفتارى كه صورت خود را با سيلى سرخ نگه دارد، پيدا نخواهد شد.






  • تعداد صفحات :2
  •    
  • 1  
  • 2