نویسنده : مجتبی باقری پبدنی
تاریخ : جمعه 19 اردیبهشت 1393 
نظرات 0



نجات یافتگان؛دستور العملی از آخوند ملاحسینقلی همدانی

و اگر طالب سعادت عمل به وظیفه اصحاب یمین، كه عبارت از ترك معصیت باشد نمود، از آنها خواهد شد و مقربین علاوه بر آنها وظیفه دیگر دارند، كه غرض بیان آنها نیست .


بسم الله الرحمن الرحیم



الحمدلله رب العالمین ، و صلى الله على خیر خلقه محمد و آله الطاهرین



و بعد، بر طالبان نجات و سعادت ابدى مخفى نماناد كه اهل نجات دو طایف مى باشند: یك طایفه اهل یمین و طایفه دیگر مقربین‌اند.



و اگر طالب سعادت عمل به وظیفه اصحاب یمین، كه عبارت از ترك معصیت باشد نمود، از آنها خواهد شد و مقربین علاوه بر آنها وظیفه دیگر دارند، كه ..........

ادامه مطلب
نویسنده : مجتبی باقری پبدنی
تاریخ : پنج شنبه 18 اردیبهشت 1393 
نظرات 0



توصیه‌ علامه طباطبایی به یک جوان

جوانی 22 ساله در سال 1355 نامه ای به علامه طباطبایی نوشته و از او راه حلی برای بیرون آمدن از گناه خواسته که علامه نیز به نامه او پاسخ داده که آن را بازخوانی می کنیم.


بسم الله الرحمن الرحیم

محضر مبارک نخبه الفلاسفه آیه الله العظمی جناب آقای طباطبائی ادام الله عمرکم ماشاءالله

سلام علیکم و رحمه الله و برکاته         

کوتاه سخن آنکه جوانی هستم 22 ساله …چنین تشخیص می دهم که تنها ممکن است شما باشید که به این سۆال من پاسخ دهید، در محیط و شرایطی که زندگی می کنم هوای نفس و آمال و آرزوها بر من تسلط فراوانی دارند و مرا اسیر خود ساخته اند و سبب آن شده اند که مرا از حرکت به سوی الله و حرکت در مسیر استعداد خود باز داشته و می دارند، درخواستی که از شما دارم، برای من بفرمایید بدانم به چه اعمالی دست بزنم تا بر نفس مسلط شوم و این طلسم شوم را که همگان گرفتار آنند بشکنم و سعادت بر من حکومت کند؟



یادآور می شوم نصیحت نمی خواهم و الّا دیگران ادعای نصیحت فراوان دارند، دستورات علمی برای پیروی لازم دارم، همانگونه که شما در تحصیلات خود در نجف پیش استاد فلسفه داشتید، همان شخصی که تسلط به فلسفه اشراق داشت، باز هم خاطر نشان می سازم که نویسنده با خود فکر می کند که شفاهاً موفق به پاسخ این سۆال نمی شود، وانگهی شرم دارم که بیهوده وقت گرانمایه شما را بگیرم، لذا تقاضا دارم پدرانه چنانچه صلاح می دانید و بر این موضوع می توانید اصالتی قائل شوید مرا کمک کنید، در صورت منفی بودن، به فکر ناقص من لبخند نزنید و مخفیانه نامه را پاره کنید و مرا نیز به حال خود واگذارید.

به مراقبه و محاسبه پردازید به این نحو که هر روز که طرف صبح از خواب بیدار می شوید قصد جدی کنید که در هر عملی که پیش آید، رضای خداعزّاسمه را مراعات خواهم کرد، آنوقت در سر هر کاری که می خواهید انجام دهید، نفع آخرت را منظور خواهید داشت، به طوری که اگر نفع اخروی نداشته باشد انجام نخواهید داد



پاسخ علامه طباطبائی به این نامه:



بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیکم

برای موفق شدن و رسیدن به منظوری که در پشت ورقه مرقوم داشته اید لازم است همتی بر آورده، توبه ای نموده، به مراقبه و محاسبه پردازید به این نحو که هر روز که طرف صبح از خواب بیدار می شوید قصد جدی کنید که در هر عملی که پیش آید، رضای خداعزّاسمه را مراعات خواهم کرد، آنوقت در سر هر کاری که می خواهید انجام دهید، نفع آخرت را منظور خواهید داشت، به طوری که اگر نفع اخروی نداشته باشد انجام نخواهید داد ، هرچه باشد ، همین حال را تا شب، وقت خواب ادامه خواهید داد و وقت خواب، چهار پنج دقیقه ای درکارهایی روز انجام داده اید فکر کرده، یکی یکی از نظر خواهید گذرانید ، هر کدام مطابق رضای خدا انجام یافته شکری بکنید و هر کدام تخلف شده استغفاری بکنید ، این رویه را هر روز ادامه دهید ، این روش اگر چه کلید نجات و رستگاری است و هر شب پیش از خواب اگر توانستید سور مسبّحات یعنی سوره حدید و حشر و صف و جمعه و تغابن را بخوانید و اگر نتوانستید تنها سوره حشر را بخوانید و پس از بیست روز از حال اشتغال ، حالات خود را برای بنده در نامه بنویسید ، ان شاء الله موفق خواهید بود.



والسلام علیکم



محمد حسین طباطبایی



 


 

منبع: حوزه

ادامه مطلب
نویسنده : مجتبی باقری پبدنی
تاریخ : چهارشنبه 17 اردیبهشت 1393 
نظرات 0



نسیه داده می‌شود حتی به شما!

یكی از فرزندان شیخ رجبعلی خیاط نقل می‌کند: روزی مرحوم مرشد چلویی معروف، خدمت جناب شیخ رسید و از كسادی بازارش گله كرد و گفت: داداش! این چه وضعی است كه ما گرفتار آن شدیم؟


دیر زمانی وضع ما خیلی خوب بود روزی سه چهار دیگ چلو می‎فروختیم و مشتری‌ها فراوان بودند، اما یك‌باره اوضاع زیر و رو شده، مشتری‌ها یكی یكی پس رفتند، كارها از سكه افتاده، و اكنون روزی یك دیگ هم مصرف نمی‌شود ...؟

شیخ تأملی كرد و فرمود:

«تقصیر خودت است كه مشتری‌ها را رد می‌كنی»!

مرشد گفت: من كسی را رد نكردم، حتی از بچه‌ها هم پذیرایی می‎كنم و نصف كباب به آنها می‌دهم.

شیخ فرمود:

«آن سید چه كسی بود كه سه روز غذای نسیه خورده بود؛ بار آخر او را هل دادی و از در مغازه بیرون كردی؟!»

مرشد سراسیمه از نزد شیخ بیرون آمد و شتابان در پی آن سید راه افتاد، او را یافت و از او پوزش خواست، و پس از آن تابلویی بر در مغازه‌اش نصب كرد و روی آن نوشت:

« نسیه داده می‌شود، حتی به شما، وجه دستی به اندازه وسعمان پرداخت می‌شود!!»

منبع:

کتاب کیمیای محبت، محمد محمدی ری شهری

ادامه مطلب
نویسنده : مجتبی باقری پبدنی
تاریخ : چهارشنبه 17 اردیبهشت 1393 
نظرات 0



حکایت آیت الله شاه آبادی و افسر درجه دار

مرحوم شاه‌آبادی صاحب حکمت بودند،خیلی آقای بزرگوار و عجیبی بودند! شخصی که شاگردی همچون امام خمینی (ره) تربیت‌کرده‌اند! از اولیاءالله بودند! حکایتی پند آمیزی از کرامت ایشان نقل شده که یک روز برای استحمام به حمام عمومی تشریف بردند


مرحوم شاه‌آبادی صاحب حکمت بودند،خیلی آقای بزرگوار و عجیبی بودند! شخصی که شاگردی همچون امام خمینی (ره) تربیت‌کرده‌اند! از اولیاءالله بودند! حکایتی پند آمیزی از کرامت ایشان نقل شده که یک روز برای استحمام به حمام عمومی تشریف بردند که آن زمان رایج بوده، از قضا یکی از افسران و درجه‌داران آن زمان وارد حمام می شود و ایشان را در حمام می بیند، برای اینکه جلوتر وارد خزینه حمام شود به ایشان توهین و بی احترامی می‌کند، مغرورت و غرور است که موجب این چنین بی احترامی هایی می شود ، آنکه باطل زندگی می‌کند این گونه مست موقعیت است، می بینید درجه و عنوان چطور آدم را مست می‌کند. ماجرای کوتاه جالبی هم از درجه اینجا ذکر می کنیم: (در اردبیل یک دیوانه‌ای بود،در دوران طاغوت افسری را که از مسیر می گذشته به تمسخر می‌گیرد، خوب دیوانه است دیگر، افسر هم برمی‌گردد به او یک سیلی محکمی می زند، بعد از زدن سیلی، دیوانه به افسر در جواب می‌گوید : خدایا تو را خیلی شکر که با این‌ همه ستاره یک سیلی هم به من نزدی، بااین‌همه ستاره‌ات! اما این افسر با یک ستاره به من سیلی زد! تو بااین‌همه ستاره‌ات که شماره‌اش معلوم نیست سیلی نزدی! یک ضرب المثل ترکی می گوید «حرف راست را از دیوانه بشنوید» البته گاهاً خدا است که این حرف‌ها را به بعضی زبان‌ها جاری می‌کند، انسان باید گوش آماده داشته باشد بشنود، موعظه و نصیحت را بگیرد) بعد از اینکه به حضرت آقای شاه آبادی (ره) توهین می‌کند، ایشان در جواب چیزی به او نمی گوید، صاحب علم بوده اند و چیزی نمی‌گویند، وقتی ایشان رد حال خروج از حمام بودند به ایشان خبر می دهند که روی زبان افسر یک مرضی می‌افتد و همان جا در حمام هم می‌میرد. بعد از شنیدن خبر ایشان بسیار ناراحت می‌شوند، و می‌گویند که ای کاش من هم در جواب بی احترامی او مختصر تندی به او می‌کردم، چون چنین نکردم خدا هم از من دفاع کرد! بترسید به یک مؤمن تندی نکنید که خدا از او دفاع بکند! از عهده آن هیچ کس در عالم بر نمی‌آید! مراقب باید باشید و بترسید نکند که در خانه به خانمتان یک ظلم کنید، او نتواند حرفی بزند و چون مؤمن است، خدا از او دفاع کند! بترسید به شوهرتان در خانه یک حرفی نزنید و او نتواند حرفی بزند، اما خدا از او دفاع بکند! بترسید به همسایه‌اتان یک حرفی نزنید، او نتواند جواب تان را بدهد، اما چون مؤمن است خدا به دفاع بیاید! بترسید پشت سر یک عالم حرفی نزنید خدا از او دفاع بکند! باید انسان در این عالم با مراقبت زندگی کند! این عالم، عالم مراقبت است؛ دستگاه توحید ظریف است، ظرافت دارد، در دستگاه توحید یک عمل کوچک موج ایجاد می‌کند؛ عمل کوچک! چون خداوند می‌فرماید:« فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ، وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ» یک مثقال ذره در عالم موج ایجاد می کند، وقتی که از انسان موحد صادر می شود!

ادامه مطلب
نویسنده : مجتبی باقری پبدنی
تاریخ : چهارشنبه 10 اردیبهشت 1393 
نظرات 0

عبادتِ " فیس تو فیس"

آیت الله جوادی آملی : اگر کسي چهره به چهره معبود خود را ببيند، خالصانه عبادت مي‌کند .


پیامبر اعظم(صلی الله علیه وآله): احسان دو ويژگي اصلي دارد ؛مشاهده خدا و مراقبت.



حضرت آیت الله جوادی آملی در درس اخلاق بیان فرمودند: احسان اين است که طرزي خدا را عبادت کنيد که گويا او را مي‌بينيد

ادامه مطلب
نویسنده : مجتبی باقری پبدنی
تاریخ : چهارشنبه 10 اردیبهشت 1393 
نظرات 0

حکایاتی از سلوک اخلاقی "آخوند خراسانی "

در نیمه شبی که همه به خواب فرو رفته بودند، طلبه‌ای درِ منزل آخوند را چندین بار می‌زند. همسر این طلبه می‌خواست، وضع حمل کند و چون این طلبه در نجف تهی‌دست و تنها بوده ...


حکایاتی از سلوک اخلاقی آخوند خراسانی



از نظر آخوند، اینکه مراجعان تا چه حد به او علاقه‌مند و پای‌بندند، به انجام وظایفش ربطی نداشت.



از لابه‌لای سیره اخلاقی آخوند خراسانی، می‌توان رد پای تربیت اخلاقی استاد عرفان، سید علی شوشتری را به خوبی مشاهده کرد.

ادامه مطلب
نویسنده : مجتبی باقری پبدنی
تاریخ : چهارشنبه 10 اردیبهشت 1393 
نظرات 0



اذکاری برای افزایش نعمت های الهی

هر کس که بخواهد زندگانی اش غرق در نعمت گردد به اذکار ششگانه در مواقع گوناگون بپردازد که آن ها چنین می باشند:


اذکاری برای افزایش نعمت های الهی!

از پیامبر روایت شده است که ایشان بیان داشته اند:



هر کس که بخواهد زندگانی اش غرق در نعمت گردد به اذکار ششگانه در مواقع گوناگون بپردازد که آن ها چنین می باشند:



1- آن که در آغاز هر کار بگوید: بسم الله الرحمن الرحیم؛

2- چون نعمتی از راه حلال نصیبش شد بگوید: الحمدلله ربّ العالمین؛

3- چون خطا و لغزشی از او سر زد بگوید: استغفرالله ربّی و اتوب الیه؛

4- چون به غم و اندوهی دچار شد بگوید: لاحول و لاقوّة اِلا بالله العلیّ العظیم؛

5- هرگاه برنامه ریزی برای انجام کاری نمود بگوید: ماشاءالله کان (اِن شاءالله)؛

6- و چون از ستمگری ترس داشت بگوید: حسبنا الله و نعم الوکیل.



منابع:1- مقدادی اصفهانی. نشان از بی نشان ها: 366.

2- رضوانی. دارالشفای اهل بیت (ع): 102.

ادامه مطلب
نویسنده : مجتبی باقری پبدنی
تاریخ : چهارشنبه 10 اردیبهشت 1393 
نظرات 0

شاه‌ کلید سیر و سلوک و تقرب الهی، محبت زهرای مرضیه است

لیلةالقدر عالم وجود از زبان روایات و بیان آیت الله شاه‌آبادی


زهرای مرضیه، لیلة‌القدر عالم وجود است. و انسان خاکی را چه به شناخت مقام لیلة‌القدر عالم وجود. فقط می‌توان به این دلخوش بود که برایت مادری کند و تو دست به رشته‌های چادرش بیاویزی و خود را از وادی حیرت نجات دهی که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در توصیف مقامش فرمود: در روز قیامت جبرئیل به فاطمه خطاب می کند: ای فاطمه! هرچه دوست داری از خدای خویش بخواه. فاطمه می‏گوید: "خدایا شیعیان من و فرزندانم را نجات بده". در این زمان خداوند به فاطمه می‏فرماید: "اینک در میان اهل محشر برو؛ هر کس که به تو پناهنده شود همراه تو وارد بهشت خواهد شد". در این هنگام همه مردم آرزو می کنند ای کاش فاطمی بودند.(بحارالانوار، ج8 ، ص53 ،روایت 62)

ادامه مطلب
نویسنده : مجتبی باقری پبدنی
تاریخ : چهارشنبه 10 اردیبهشت 1393 
نظرات 0



سفارش عجیب آیت الله بهجت ! (توصیه می شود)

از آیت الله بهجت پرسیدند: داستان ها و قضایایى از کسانى که پیوسته زیارت عاشورا مى خواندند و به این صورت، متوسل مى شدند، گردآورى و چاپ شده است. نظر حضرت عالى در این باره چیست؟


ایشان پاسخ داده اند که: متن زیارت عاشورا، بر عظمت آن گواه است؛ خصوصا با ملاحظه آنچه در سند زیارت رسیده است که حضرت صادق (علیه السلام) به صفوان مى فرماید: این زیارت و دعا را بخوان و بر آن مواظبت کن. به درستى که من چند چیز را بر خواننده آن تضمین مى کنم:

 ۱. زیارتش قبول شود. ۲. سعى و کوشش وى مشکور باشد ۳. حاجات او هرچه باشد، برآورده شود و ناامید از درگاه خدا برنگردد.



اى صفوان! این زیارت را با این ضمان، از پدرم یافتم و پدرم از پدرش...تا امیرالمؤمنین (علیه السلام) و حضرت امیر نیز از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) و رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) از جبرئیل و او هم از خداى متعال نقل می کند و هرکدام این زیارت را با این ضمان، تضمین کرده اند و خداوند به ذات اقدس خود قسم یاد نموده که: هرکس این زیارت و دعا را بخواند، دعا و زیارت وى را بپذیرم و خواسته اش هر چه باشد، برآورده سازم.

و از سند او استفاده مى شود که زیارت عاشورا از احادیث قدسى است و همین مطالب، سبب شده است که علماى بزرگ ما و استادان ما - با آن همه مشغولیت هاى علمى و مراجعاتى که داشتند - به خواندن آن مقید بودند تا جایى که استاد ما، مرحوم حاج شیخ محمد حسین اصفهانى، از خداوند خواسته بودند که در آخر عمرشان، زیارت عاشورا را بخوانند و سپس قبض ‍ روح شوند و دعایشان هم مستجاب شد و پس از پایان این زیارت، درگذشتند.

ادامه مطلب
نویسنده : مجتبی باقری پبدنی
تاریخ : چهارشنبه 10 اردیبهشت 1393 
نظرات 0



خلوت با دلدار

تشرف حضرت آیت الله بافقی محضر مبارک امام زمان (عج الله تعالی) ایشان از نجف اشرف پیاده به زیارت حضرت رضا(علیه السلام ) مشرف شد


تشرف حضرت آیت الله بافقی محضر مبارک امام زمان (عج الله تعالی) ایشان از نجف اشرف پیاده به زیارت حضرت رضا(علیه السلام ) مشرف شدند در فصل زمستان وارد ایران شده و در کوهها ودره های پشت کوه می آمدند نزدیک غروب آفتاب در حالی که برف می بارید و هم کوه و دشت را برف پوشانیده بود و هوا هم سرد بود به یک قهوه خانه می رسد که در نزدیک گردنه ای بود با خود می گوید امشب را در این قهوه خانه می مانم و صبح را به راهم ادامه می دهم ولی در قهوه خانه می بینند که عده ای ازکرد های یزدی مشغول لهو و لعب می باشند متحیر می شود با این منکرات و افراد لا ابلی چه کند؟ صدایی می شنود که او را به اسم می خواند می بیند که در آن نزدیکی درختی سبز و خرم است و در زیر ان شخص بزرگواری نشسته سلام می کند آن آقا می فرماید : محمد تقی آنجا جای تو نیست بیا در نزد ما، پس زیر سایه درخت رفته مشاهده می کند که هوای لطیفی دارد در حالی که تمامی دشت و کوه را برف پوشانیده ولی زیر آن درخت خشک و مانند هوای بهار است شب را در خدمت آن بزرگوار بیتوته نموده و آنچه که باید استفاده می کند و چون صبح طالع می شود نماز صبح را خوانده آن آقا می فرماید : اکنون که هوا روشن شده می رویم پس به راه افتاد و مقداری که راه می روند آن مرحوم از روی قرائن متوجه می شود که به چه فیض و فوز عظیمی رسیده است آقا می فرماید : « حالا ما ر اشناختی »وداع می فرماید که بروند عرض می کند اجازه بفرمائید من هم در خدمت شما باشم می فرماید: تو نمی توانی با من بیایی عرض می کند : دیگر کجا خدمت شما برسم ؟ می فرمایند : در این سفر دوبار نزد تو می آیم اول قم و دوم نزدیک سبزوار . پس از نظرش غایب می شنود و آن مرحوم به شوق وعده دیدار قم به راه ادامه داد و پس از چندین روز وارد قم شده و سه روز برای زیارت و وعده تشرف توقف نموده ولی موفق نمی شود پس حرکت می کند بعد از یک ماه نزدیک سبزوار می شود .



همین که از دور شهر را می بیند با خود می گوید چرا خلف وعده می شود ؟ در قم که جمالش را ندیدم این هم شهر سبزوار تا این فکر را می کند صدای پای اسبی به گوشش می رسد بر می گردد و می بیند آقا حضرت ولی عصر ( عج الله تعالی ) سواره می آید ایستاده سلام می کند از پی ادای وظیفه و عرض ادب می گوید : آقا جان وعده فرمودید که قم هم خدمت می رسم ولی موفق نشدم می فرماید :محمد تقی ما امدیم وقی که از حرم عمه ایم حضرت معصومه ( سلام الله علیها ) بیرون آمدی و زنی تهرانی از تو مسائلی می پرسید و تو سرت پایین و جواب او را می دادی ما امدیم من در کنارت ایستاده بودم و تو به ما التفات ننمودی .



باید که دمی غافل از آن شاه نباشی



شاید که نظر افکند آگاه نباشی

ادامه مطلب